بهترین گزینه برای آینده ی شغلی و درسی

دسته بندی: هدف‌گذاری و تحقق خواسته‌ها

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: هدف‌گذاری و تحقق خواسته‌هابهترین گزینه برای آینده ی شغلی و درسی
1

سلام بر همگی. من پارسال در 34 سالگی کنکور ارشد دادم (رشته ی اصلیم چیز دیگه ای بوده و همون زمان پیش دانشگاهی بخاطر عدم عزت نفس و تحت تاثیر قضاوت دیگران از رشته های مورد علاقه ام و ناآگاهی مشاوره ی نامناسب و .. انتخابم و مسیر شغل و پولسازیم چیز جالبی نشد). پس از سالها کار کردن و پیدا کردن مسیر مورد علاقه (حوزه ای که اصلا توش خسته نمی شم، از یادگیری مفاهیمش عشق می کنم- حتی دیروز از زبون مربیم فهمیدم می گفت غر نمی زنی درست کارتو می کنی نمی گی خسته شدم) و باور اینکه می تونم دانشگاه خوب قبول بشم ، امسال قبولیا اومده من همه رو مجاز شدم اما با چندتا از اساتید که صحبت کردم گفتن فقط راه دور میاری اگر مرکز استان خودت رو می خوای (که سطح بالاست-بازم دیروز وارد لایو استادی شدم که میگفت استان ما مهد رشته ی مورد علاقمه نمی دونم اینم الهام بود- باید رو سال بعد و برنامه حساب کنی). از طرفی خانواده اصرار دادن برم استخدام معلمی (اینو بگم که بنده هیچ علاقه ای به تدریس ندارم (چندسال غیر رسمی کار کردم متوجه شدم علاقه ندارم زیاد حرص می خورم وسواس کم کاری و یه چیزای دیگه دارم که محیط تدریس بدترش کرده هرچند بخوام رو خوبیاش تمرکز کنم و حتی دیروز پدرعزیزم هم به بقیه -جوع خانواده-گفتن اخلاق دختر من به معلمی نمی خوره، و بقیه فقط تعطیلات و حقوق رشته ی معلمی رو می بینن) . چون دیروز رفتم انتخاب رشته کنم با مشورت خانواده ام و فقط کلی نصیحت که اصلا می خوای چیکار درس بخونی برو معلم شو بچه ت همبازی نیاز داره ول کن این حوزه ی مورد علاقه ات رو/بعدش که فوق لیسانس گرفتی می خوای چیکار کنی بیکار میشی (بنده اصلا هدفم مقطع دکتراست حتی توی همین نزدیک چهل سالگی و باور دارم به فراوانی فرصتها و یاری و راهگشایی خدا در هر سن و شرایطی) خب از اینا که بگذریم دو تا نکته :بفرض برم دوباره منابع معلمی رو بگیرم بخونم: بخاطر عقاید شخصیم و نوع سوالات مذهبی مصاحبه (با احترام به همه ی مسئولان و قضاوت نکردن مسئولان و بقیه و از شماهم می خوام تو کامنتاتون کاری به نهادها و مسئولان نداشته باشید) باید تظاهر کنم/ نکته ی دوم مگه می شه آدم با بی علاقگی شروع کنه و بعدا علاقمند بشه؟؟؟ یک چیز رو می دونم: از فکر کردن به اینکه حالا که نقطه ضعفامو فهمیدم حالا که الهام شد دوبار بهم “ان سعیکم لشتی” دلیل رتبه ی نادلخواهم شده/ حالا که فهمیدم چرا اکثر اوقات درد قفسه ی سینه دارم و نمی تونم تمرکز کنم، حالا که می تونم قبول کنم این قدر باور دارم به خدا که می تونه به من توان درس خوندن و بارداری آسون بده (تو کامنتای چندماه پیش گفتم قصد دارم بچه دوم بیارم فارغ از هر ترس و باور ناناسبی-دو نفرو میشناسم با خوبی کلاس میومدن و باردار بودن و موفق) و حتی باردار برم سر جلسه یا مثلا دو ماه قبل آزمون بچه ام بدنیا بیاد اینقد باور دارم خدا بتونه همه چیزو برای آزمون بدون دغدغه فراهم کنه/ باور دارم به اینکه خدا میتونه شرایطو جوری رقم بزنه که بدون معلمی هم درامد خوب داشته باشم/ شغل با عشق بهم بده/ همه چیز سر جای خودش باشه: ( با لطف خداجونم ) دنبال علاقه و هدف شخصی رفتن سر جای خودش و رسیدگی به دخترمم سرجاش -الله عزیزم میتونه کاری کنه حتی اگر اختلاف سنی بچه هام ده سال بشه و بقیه بگن دیره دیگه اینا همبازی نمیشن/ بازبلطف خودش خلا و نقصانی در روابط بچه هام نباشه و بهترینارو بسازه. قلبم از انتخاب از روی مجبوری حس خوبی نداره ولی ته قلبم از گزینه دوم (سال بعد) حس خوبی داره. لطفا کمکم کنید. انتخاب رشته کنم ؟ برم راه دور؟ اصلا می دونید ما گاهی به کمبود مالی می خوریم برم نوبت دوم بخونم و وام شهریه بگیرم یا توکل بخداکنم از یه جایی شهریه بیاد برام؟ مادر و همسر و بقیه میگن بسه امسال اوردی اوردی /یا برو رو معلمی حساب کن (فقط خدارو دارم بقیه نظرشون با من هماهنگ نیست)/ راه دور برم باید یک ترم بمونم آیا انتقالی بدن آیا ندن/

رفتن به بالا