این آگاهیها در پاسخ به افرادی ارائه شده که به خاطر اینکه مدتها به خاطر تمرکز بر نکات منفی خودشان و اتفاقات اطرافشان در احساس بد ماندهاند، به افسردگی و ناامیدی رسیدهاند. اما در نقطهای بالاخره به خود آمده و متعهد شدهاند تا از این چرخه ناقص بیرون بیایند و آستینها را برای تغییر زندگیشان بالا بزنند.
تمامی احساساتی که فرد در این حالت تجربه میکند و در یک کلام، ریشه اصلی رسیدن به افسردگی، فقط و فقط بخاطر کمبود عزت نفس است.
چیزی او را خوشحال نمی کند چون به نقطه ای رسیدی که باور کرده، آنچه که دوست دارد، نمیتواند داشته باشد.
باور کرده که زندگیاش تحت اختیار خودش نیست و نمی تواند هیچ چیز را در زندگیاش تغییر دهد. یا سرنوشتت همین زندگی است و هیچ اراده و اختیاری بر آن ندارد.
در واقع دلیل اصلی همه ی اینها و ریشه اصلی افسردگی، شرک و دوری از توحید است. به همین دلیل میتوان گفت که وقتی عزت نفسات را بسازی، توحیدیتر از همیشه میشود. میتوان گفت که میزان توانایی تو در اجرای توحید در عمل، به اندازه عزت نفسات است.
و هرچه عزت نفسات کمتر میشود، به شرک نزدیکتر میشوی و اختیارت بر زندگیات کمتر و کمتر میشود، احساسات بدتر و بدتر و اتفاقات هم بدتر و بدتر میشود. به همین دلیل است که خداوند آنقدر در قرآن بر پرهیز از شرک و درک توحید تأکید دارد زیرا این موضوع بسیار فراتر از مذهب است. این اصل و اساس زندگی و خوشبختی است و هیچ ارتباطی به معنویت یا مذهب ندارد.
توحید یعنی قبول این اصل که تمام اتفاقات زندگی من بما قدمت ایدیهم است و تماما توسط فرکانسهای خودم خلق شده و عزت نفس هم یعنی تو توانایی خلق هرآنچه را در زندگیات بخواهی داری، اگر این توانایی را باور کنی.
شرک یعنی پذیرفتن اینکه، کنترل اوضاع در دست من نیست. دلار، خانواده، وضعیت اقتصادی، جو جغرافیایی و از ما بهتران کنترل اوضاع را در دست دارند و کمبود عزت نفس هم یعنی همین.
وقتی انسان به این نقطه می رسد، دیگر چیزی او را خوشحال نمی کند. خودش را دوست ندارد زیرا خودش را لایق چیزهایی که دوست دارد، نمی داند.
خودش را بسیار کوچک تر از خواسته هایش می بیند و خواسته هایش را آنقدر دور و دراز می داند که فکر می کند، هرگز این قدرت را ندارد که بخواهد به آنها برسد و بد از همه، ترجیح میدهد اصلا چیزی را نخواهد و قید همه خواستههایش را می زند.
اما وقتی بدانی که جهان به شکل دیگری عمل می کند. وقتی بدانی که، تو یک دستگاه تولیدکننده فرکانس هستی و جهان نیز دستگاهی که این فرکانس ها را به اتفاقات، شرایط و … تبدیل و وارد زندگیات می کند، تعریفات از زندگی تغییر میکند. در نتیجه احساسات تغییر میکند، شور و شوق و ایمانت تغییر میکند و برمیخیزی.
می خواهم بگویم، وقتی دربیابی که خداوند جهان را به گونه ای طراحی کرده که، به هر آنچه که در ذهنات می سازی، شکل میدهد،
وقتی دربیابی که، خداوند از همان ابتدا دسترسی به همه ی خواسته هایت را به تو داده است، یعنی خداوند یک انرژی است که به آنچه در ذهنات می سازی، شکل می دهد، آنوقت درگیر برایت خیلی مضحکانه و بچگانه است که بخواهی افسرده بمانی و وقتات را با افسردگی هدر بدهی.
مادرم عادت عالیای درباره سفره غذا دارد و دستپخت بسیار خوشمزهآی هم دارد. همیشه وقتی یکی از خواهر یا برادرهایم به هر دلیل قهر میکردند و سر سفره غذا نمیآمدند، مادرم هرگز هیچ غذایی برای آنها نگه نمیداشت و هرگز به آنها اصرار نمیکرد که گرسنگی نکشند. بلکه قانونش این بود که این سفره غذا ارزشمند است و فقط برای افرادی است که برای آن ارزش قائلاند و با روی خوش سر آن سفره مینشینند.
اوایل گاهی برای اینکه پدر و مادرمان ناز ما را بکشند، ما خود را از غذا خوردن محروم میکردیم اما وقتی چنیدن بار با محروم ماندن از غذا مواجه شدیم، دیگر در قهر ماندن تا هنگان سرو غذا، برایمان بسیار مضحک، غیر عاقلانه و حتی ابلهانه آمد و زمان قهر بودن ما با هم، تا قبل از آن وعده غذا رخ میداد. چون مجبور بودیم با روی خوش کنار سفره باشیم.
نعمتهای جهان هم مثل همان سفره غذا در اختیار همه مان است. اما این دیگر انتخاب آن فرد است که این زمان را مقدس بشمارد و پای آن سفره بنشیند.
اگر فردی این آگاهی را به یاد آورد، دیگر نمیتواند وقتش را با افسرده ماندن بگذراند، همانگونه که ما وقتی فهمیدیم با در قهر ماندن فقط لذت خوردن غذای خوشمزه مادرم و آن جمع صمیمی را از دست میدهیم، دیگر بیخیال ادامه آن قهرها شدیم.
وقتی قوانین خداوند را بدانی که، خداوند به آنچه که در ذهنت میسازی شکل میدهد، خواه آنچه که در ذهنت ساختهای:
سرخوردگی، افسردگی، ناامیدی، ناتوانی از تغییر اوضاع، ناتوانی در رسیدن به خواسته ها، عدم لایق بودن برای داشتن چیزهایی که دوست داری یا افردی که می خواهی در رابطه با آنها باشی، عدم محبوبیت در میان افرادی که می شناسی، نگرانی های زیاد در مورد هر چیزی و … باشد. یا چیزهایی مثل:
انگیزه برای تجربه زیباییهای جهان، انگیزه برای سفر به سایر نقاط جهان، شناخت آدمهای دیگر سرزمین های دیگر… شروع کسب و کار، ایده پردازی، انجام کار مورد علاقه، داشتن همه چیزهایی که دوست داری مثل یک رابطه زیبای عاشقانه، ویلاهای زیبا، ، مسافرت به زیباترین سواحل دنیا با فردی که دوستش داری، کشتی تفریحی، ماشین آخرین مدل، سرمایه گذاری و … باشد یا
درگیری هایی مثل درگیری برای اجاره خانه، قسط، وام گرفتن، جور کردن بدهی، هزینه های تمام نشدنی، نداشتن یک خودروی درست و حسابی، نداشتن یک رابطه زیبا و آرامش و …
درهر صورت هر چه بسازی، خداوند همان را شکل می دهد و به قول خودش که در قرآن می گوید
کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً
و هر یک از این دو گروه را به عطاى پروردگارت کمک خواهیم داد و هرگز کسى از عطاى پروردگارت محروم نخواهد بود
دیگر آنچه در ذهنت میسازی مهم میشود.برایت مهم میشود که:
با چه انگیزه ای صبح ها از خواب بیدار شوی
چه نگاهی به خودت داری و خودت را در ذهنت چگونه می بینی.
آیا خودت را فردی دوست داشتنی، باهوش و فردی که توانایی خلق آنچه بخواهد را دارد میبینی یا فردی که به درد هیچ کاری نمی خورد و بی فایده است؟!
برایت مهم میشود که:
چه باورهایی درباره خودت، خداوند و جهان در ذهنت ساختهای.
هر روز به چه چیزهایی توجه می کنی؟
در ذهنت درباره چه چیزهایی حرف می زنی؟
زیرا خیلی مهم است که ذهنت چه چیز را مرتبا نوشخوار و بازرسی و بازبینی می کند. زیرا این کار یعنی ارسال فرکانسها.
با این کار فرکانس هایی به جهان می فرستی و جهان نیز اتفاقاتی همسنگ و همجنس با آنچه در ذهنت می گذرد را وارد زندگی ات می کند.
و اگر این چیزها برایت مهم نباشد و خودت را برگی در باد بدانی، آنوقت است که به نقطه افسردگی میرسی.
یعنی وقتی به مرحله افسردگی میرسی که، قبلا خواسته هایی داشته باشی و با شوق و ذوق برایش قدمهایی نیز برداشتهباشی. اما با باورهای محدودکننده.
یعنی از آنجا که باورهای قدرتمند کننده ای نداری، با آن باورهای مخرب نتوانستی به آن خواستهها برسی.بعد ناراحت و نگران شدی و مرتبا به دنبال دلیل شکست هایت بودی. آنوقت ذهن تو که با آن باورهای محدودکننده برنامه ریزی شده، دلایلی برایت آورده که، ناشی از همان باورهای محدود کنندهات بوده است. دلایلی مثل:
اینکه حتما خدا نمی خواهد.
اینکه در سرنوشتت نیست.
اینکه تو به اندازه کافی با هوش و با استعداد نیستی.
اینکه تو به اندازه کافی دوست داشتنی نیستی.
اینکه به اندازه کافی زیبا نیستی.
به اندازه کافی لایق نیستی و …
یا حتی اطرافیان، دوستان، معملمان یا رئیست جمله ای من باب بیلیاقتی، ناتوانی و ناشنایستگیات میگوید و تو هم اینها را باور میکنی. سپس با تکرار مکرر اینها در ذهنت و بازرسی، بازبینی و نوشخوارشان، مرتبا این جنس از فرکانس های محدودکننده را بیشتر ارسال میکنی و جهان نیز اتفاقات و شرایط همسنگ با آن فرکانسهای محدودکننده را برایت محقق میکند و وارد تجربه زندگیات میکند.
یعنی شرایطی که ثابت میکند حق با ذهنت است. در نتیجه بیشتر باورت میشود که هیچ کاری از دست تو بر نمی آید، هیچ چیز در دست تو نیست و دست سرنوشت است.
باورت میشود که به اندازه کافی توانا نیستی.
باورت میشود که نمی توانی مثل آن آدمهایی که میشناسی، موفق باشی و از این جنس دلایل… و کم کم نا امید و افسرده میشوی.
اما وقتی بدانی که جهان به گونه ای دیگر عمل می کند، می توانی همه چیز را تغییر دهی.
باید کار را شروع کنی
باید از تغیر باورهایت، کار را شروع کنی و تصمیم بگیری خودت را در نگاه خودت، ارزشمند و دوست داشتنی بیابی.
باید تصمیم بگیری با تغییر باورهایت همه چیز را تغیر دهی. زیرا وقتی باورت را تغییر می دهی، فرکانس جدیدی به جهان ارسال می کنی زیرا منشأ فرکانسهای تو، باورهای غالب تو هستند و خداوند نیز جهان را مامور کرده که، آن فرکانس ها را تبدیل به اتفاقاتی در زندگی تان نماید.
پس اگر می خواهید نتیجه تغییر کند، باید فرکانس تغییر کند و اگر می خواهید فرکانس تغییر کند ، باید باور تغییر کند.
اگر عزیز ترین فرد زندگی ام از من راهنمایی می خواست، به او می گفتم از کار را با دوره عزت نفس شروع کند. هربار که آموزش های این دوره را گوش بدهی و ذهنت را با آگاهیهای این دوره احاطه نمایی و تمریناتش را انجام بدهی، باورهای قدرتمند کننده تری در ذهن ایجاد می کنی، مقاومت ات درباره چیزهای که می خواستی اما آنها را دست نیافتنی می دانستی، کمتر می شود
و باور می کنی که توانایی خلق و تجربه آن خواستهها را داری. چنین احساسی که توانایی خلق در آن موج میزند، نشانه بذر باورهای قدرتمندکنندهای است که ساخته شده و کار تو این است که با تکرار آگاهیهای این جلسه، ذهنت را در احاطه این ورودیهای مناسب به ذهنت قرار دهی و به این شکل آن بذر را تغذیه نمایی تا رشد کند، جوانه بزند، شاخه بسازد، تنومندتر شود و عمیقتر در خاک ریشه بدواند و تمام اینها یعنی ارسال فرکانسهای بهتر. پس قطعا باید نتایج بهتر هم وارد زندگیات شود.
زیرا این تمام برنامه خدا برای شماست.
به همین دلیل است که استاد عباس منش به جدی گرفتن آموزش ها و تمریناتی که در دوره عزت نفس آمده، اینقدر تاکید دارد و به همین دلیل است که ایشان تمام زندگی شان در حال اجرای این قوانین است. یعنی قوانینی که در این دوره به وضوح آموزش داده شده است.
زیرا ما در هر لجظه در حال ارسال فرکانس هستیم. زیرا جهان در هر لحظه در حال بازخورد گرفتن از فرکانس های ماست
پیشنهاد می کنم از دوره عزت نفس استفاده کن و باورهایی را بساز که در این دوره آمده است.
این دوره ای است که باید تا پایان عمر از آن استفاده کنی. زیرا انتهایی برای عزت نفس وجود ندارد و هر بار میتواند بیشتر شود. هر بار که جلسات این دوره را مرور میکنی، آگاهیهای جدیدی میشنوی که باورهای قدرتمند کنندهات را دوباره تغذیه و رشد میدهد و به این طریق نتایج قبلی ات را بزرگتر می کند.
گروه تحقیقاتی عباسمنش
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام مریم بانو واستاد عزیزم وهمه ی دوستان هم فرکانسی ام..
ممنون بابت این شرح زیبا و واضحه ای که در مورد افسردگی وشرک دادید ..
ومثال زیبا وروشنی درباره سفره غذا و عادت مادرتان زدید خیلی واضح و ساده شرک ورزیدن ومحروم کردن خود از نعمت وروزیهایی که خداوند برامون قرار داده رو نشون دادید..
دقیقا همینه زمانی من افسرده میشم که داشته هامو نادیده بگیرم..واز هیچ چیز راضی نباشم، هیچ چیز منو خوشحال نکنه..دایم تو مقایسه باشم..حسادت کنم..عدم لیاقت داشته باشم ..وخواسته ها ورویاهامو دور از دست رس ببینم چون به خودم اعتماد ندارم چون باورهای غلطی دارم .. زمانیکه فکر میکنم فقط از طریق یه پدر پولدار یا همسر پولدار می تونم به خواسته های مادیم برسم..زمانیکه نتونم باور کنم که من هم استعدادهایی برای شکوفاشدن در خودم دارم…
این افکار وطرز فکر ها هر روز منو از خود واقعی ام از خدای خودم واز دیدن حقیقت دور میکنه کم کم به جایی می رسم که حس میکنم تنهام وتمام درهای امید به روم بسته شده شیطان قشنگ جاشو تو ذهنم محکم میکنه واین یعنی شرک واقعی…افسردگی یعنی ناامیدی.. ناامیدی از درگاه خداوند یعنی شرک وبدترین گناه..
تواین شرایط بهترین کار از نظر من اینه که به یاد بیارم در گذشته خداوند چطور کمکم کرده وچه موفقییت هایی هر چند کوچیک بدست آوردم..شروع کنم به دیدن وشکر گزاری داشته هام حتی اگه جز تن سالمم هیچ چیز دیگه تواین دنیا نداشته باشم بازهم ثروتمندم به خاطر سلامتیم..
خب خیلی سخته که توشرایط ناامیدی وافسردگی بدون دارو وپزشک به حالت عادی برگشت. اما اونکه در اوج ناامیدی هم بتونه به خداوند وصل بشه حتی برای چند دقیقه بدون شک فرکانسش تغییر میکنه…وخداوند اونقدر مهربان هست که به صدای قلبهای شکسته وناامید گوش بده وپاسخ بده..منتهی باز خود من هستم که می تونم این فرکانس واین شرایط رو به وجود بیارم هیچکس از بیرون نمی تونه منو وادار کنه من شاد بشم وحس خوشبختی داشته باشم…تکیه به دیگران وابسته بودن به هرچیزی غیر خداوند ادمی رو در نهایت به زمین میزنه وجز شرک نیست…یکی از دلایل دیگه شرک همین وابستگی به افراد وموقعییت ها و پول وداشته های مادی هست که وقتی بنا برهر دلیلی از بین بره ادمی که وابسته هست رو نابود میکنه..کسیکه فکر میکنه فقط با داشتن اون افراد یا اون رابطه واون چیزها می تونسته خوشبخت وشاد باشه حالا که اونهارو نداره ناامید وسرخورده میشه…
ما باید یادبگیریم که به هیچکس وهیچ چیز وابسته نباشیم اینطوری وقتی وکسی بره چیزی از دست بدیم مطمعن هستیم که تو جهان به این بزرگی وبا اینهمه فراوانی حتما بهتر از اون شخص بهتر از اون موقعییت وبهتر از اون داشته هارد بدست میاریم…
خب احساس خوب =با اتفاقات خوب
هرچقد تو احساس بد بمونیم بیشتر خودمون زو از نعمت ها محروم می کنیم…
توشرایطی که همه چیز بد به نظر میرسه به قول استاد عزیزم همون بالش نرم زیر سرمون همون دوش آب گرم همون لقمه غذایی که داریم برای خوردن می تونه نعمت بزرگی برای سپاسگزاری باشه.. همیشه چیزهایی برای سپاسگزاری وجود داره حتی تو اوج رنج ها ودردها واز دست دادن ها .. البته هیچ درد ورنج واز دست دادنی به نظر من وجود نداره . این دردها ورنجها واز دست دادن هازو جامعه واطرافیان وخانواده هامون برامون تعریف کردند…وگرنه جهان همواره در حال پیشرفته وهرکسی وهرچیزی وهر موقعییتی میاد که منو بزرگتر قوی تر کنه وبه خواسته هام برسونه…
استاد عزیزم مریم بانو خیلی دوستتون دارم ..این حس های خوب وباورهای خوب رو از شما یاد گرفتم وتو زندگیم دارم اجرا میکنم…خدارو هزاران بارشاکرم..
سلام دوست عزیز، سیده مینا جان، فوق العاده از کامنت شما لذت بردم، خیلی کامل و روان توضیح داده بودید و صحبتهای زیبای خانم شایسته عزیز رو تکمیل کرده بودید. تحسین تون میکنم به خاطر این قلم روان و در عین حال بسیار کاربردی و مفید و قابل درک. خیلی مطابق با حال و افکارم بود، به خاطر همین کلی از متن زیباتون نکته برداری کردم تا بارها و بارها بخونمشون.
خیلی سپاسگزارم از شما و از تیم بسیار عالی استاد عباس منش به خاطر این فضای فوقالعاده آگاهی بخش.
برکت و فراوانی و حال خوب روزی هر لحظه از زندگی تان باد💐❤️
دوست خوبم سلام.
خیلی خوشحالم که امشب به این دیدگاه هدایت شدم.دقیقا همون چیزهایی که احتیاج داشتم بشنوم رو در کامنت زیبا و الهام بخش شما یافتم.
ازتون آموختم خیلی زیاااد.واقعیتش تا قبل از خوندن کامنت شما خیلی حال نامساعدی داشتم و دچار سردرگمی بودم.
چه اشک ها که امشب نریختم….
این کامنت شما به قول استاد جان همون کورسوی امید بود برای من.خودمو تصور کردم از توی جملاتتون که کجاها خدا به اشکال مختلف دستمو گرفته و کجاها باچک و لگد گوشمو گرفته و نشونده سرجام و کجاها پامو چلونده برای لحظه ای کوتاه و خوب که ادب شدم و سربه راه شدم دریچه های امید رو برام باز کرده بصورت اتوبانی.
ازت ممنونم دوست من که منو به خودم یادآوری کردی.
عاشقتم و خداروشکر بخاطر وجودت.
سلام به سیده مینا سید پور عزیزم
نتها فرکانسی که از کامنتت دریافت گردم ارامش بود
معلوم بود که به ارامش رسیدی
و در حال طی کردن تکاملت هستی
و این مرحله که از افسردگی به این حد از ارامش رسیدی یعنی یه دنیا تغییر
کامنتت بی نظیر و فوق العاده بود ازت سپاسگذارم و مچکرم
دوستتدارم دوست عزیزم
و برای این موفقیت شما را بار ها و بارها تحسین مینمایم
موفق و پیروز و سربلند و ثروتمند وسالم و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی دوست عزیز من
خداوند شکرت خدایا شکرت بابت اینکه از درون من آگاهی ومن رو بنده خودت می دانی وهیچ وقت پشت به من نمیکنی من بنده تو هستم وبه خاطر عدم آگاهی شاید پشت به تو کرده باشم هر چند تواز قلب من آگاهی می دانم دست رو رها نمیکنی وحتما انچان هز فضای فرکانسی خارج میکنی مثل زمان هدایت تو اون شراط سخت توی اون همه ترس دستم رو گرفتی من خودم بهرخاطر یک تضاد توی زندگیم باعث شده بود مدت ها در فضای فرکانسی بدی از حسادت کفر عصبانیت قرار بگیرم وشیطان با سلاح احساحس گناه وعذاب وجدان انچان ریشه در ذهن من ایجاد کنه که باعث ناراحتی ودوری از خداوند بشوم ولی از اونجا که هز درون خودم آگاه بودم ناامید به درگاه خداوند نشدم وتصمیم گرفتم گفتم خدایا سال هاتک رو از روی ترس پرستیدم وهیچ خوشایندی در من ایجاد نشده تریج می دم یا ارز روی عشق تو رو بپرستم ویا از رو ترس همانطور کافر بمانم کهدخداوند هدایتم کرد به دوره دوازه قدم که امیدوارم با تمام وجودم این امید رودارم که اسن شرکی در وجووم خودم با عمل آوردم که کسی مانع ارتباط من خداوند بودا رو پاک کنم وازخداونددر خواست کنم مثل زمان هدایت سراسر وجودم سر شار شادی کنه واز خدا وند سپاس،گزارم دوست دارم در فرکانسی قرار بگیرم وچون به جهان آخرت ایمان دارم که وقتی صبحت از جهان آخرت شد از روی عشق به خداوند سپاسگزار او باشم وهیچ گونه احساحس گناهی نسبت به هیچ چیز نداشته باشم چون خدای من تواب هست وبخشنده وروحش در وجودم هست وازش،در خواست میکنم که با قدرت روحش این موانع رو پشت سر بگزارم وبدون هیچ شرط وشروطی،رو پشت سر بگزارم وآنچان رو ی عزت نفسم کار کنم ونشخوار های خود ساخته رو با کمک خدا وند به صفر برسونم وقول میدم به خدای که روحش در وجودم هست با کمک خودش وبا کمک دوراه قدم به صفر می رسونم این الهمام خداوند بدون هیچ شرط وشروطی این اتفاق می افته واینقدر فکرهایم رو توحیدی،میکنم که لذت میبرم خدایا شکرت پذیرفتم که خداوند نگاه انسانی به من داره وهمین امر باعث خود ارزشمندی درون من می شود وباعث می شود بپذیرم که خدی درونم چقدر بزرگ هست خدای دروم چقدر رزاق هست و خدای درونم چقدر شجاعت در من ایجاد کرده تا کارهای کنم که عزت نفسم رو تقویت کنم
باسلام خدمت استادعزیزومریم جان وهمه دوستان
بسیار زیبا وکاملا واضح پاسخ به سئوال افسردگی را دادید ومن کلی درس گرفتم از این پاسخ شما واسکرین گرفتم تا بارها با دل وجان مطالعه کنم
مثال مادرتون بسیار آموزنده وبجا بود، رفتار سیستمی وار مادرتون برای صرف غذا،سفره وغذافراهم بوده وکسی میتوانسته از این غذا استفاده کنه که با روی خوش سر سفره آماده میشده ،نعمتهای خداوند وثروت وزیبایی جهان هستی همیشه وهمیشه بوده ،هست وخواهد بود وبرای همه به یک اندازه ویکسان است اما بستگی به خودمان دارد که چه اندازه بخواهیم از این همه نعمت وثروت بهره مند شویم
به نام خداوند بزرگ وکریم ورحیم.
سلام به استاد محترم ومریم جان وهمه دوستان عباس منشی.
راستش من طی این چندین سال که با آموزه های استاد آشنا شدم خب بارها دیدم وشنیدم که استاد گفتند که زندگیه ما کپی برابر با اصل باورهای ماست، ما در هر لحظه بافرکانس هایی که ارسال میکنیم زندگی مان را در آینده رقم می زنیم.
ولی تازه همین چندروزه که به این (یقین) رسیدم که من خودم با افکارم شرایط حال حاضر زندگیم رو بوجود آوردم. چندشبه که حتی نصف شب هم که بیدار میشم همون افکاری که اغلب در طول روز توی ذهنم مرور می کنم رو به یاد میارم.
فکر واحساس قربانی شدن وقربانی بودن، یعنی انقدر این باور مخرب در وجود من قویه که شاید ۸۰درصد اوقات بهش فکر میکنم ودر موردش باخودم حرف میزنم وگاهی بخاطر این حس وشواهدش در زندگیم اشک میریزم یعنی قبلا که خیلی گریه میکردم. همین چندروز پیش بود که با خودم قانون رو تائید کردم گفتم واقعا حقیقته ها؛ یعنی همین حس قربانی شدن رو من سال هاست که دارم مرور می کنم یکم عمیق تر فکر کردم دیدم تقریبا از حدود ۸سالگی شروع شد وبخاطر شرایط خانوادگی هربار بیشتر توی ذهنم تائید شد وطبق قانون فرکانس شرایط امروز من رو بوجود آورد. در واقع الان ایمان آوردم به حرف استاد که با عوض کردن محیط یا مثلا ازدواج اتفاقات وشرایط بهتر نمیشه بلکه خوده تو (باورهات) باید تغییر کنه. به خودم گفتم ای بابا این همه سال گریه کردم غصه خوردم مگه چیزی تغییر کرد باید طرزفکرم رو تغییر بدم تا اوضاع تغییر کنه چون که درحال حاضر کنترل ذهن برام خیلی سخته، ناخودآگاه افکار مخرب میاد سراغم، اما آگاهانه به خودم میگم نه حواستو جم کن به خواسته هات فکر کن هنوز اول راهی کم کم راه می افتی.
این متن شما هم باز خیلی بهم کمک کرد وخیلی چیزها رو برام روشنتر کرد. فهمیدم که ۹۰درصد مردم در ایران شرک دارن وبه کل از توحید دورن وهر لحظه وهر مکان درحال نالیدن وبی سزا گفتن هستن که الهی فلان فلان بشن که انقدر همه چی رو گرون کردن و خون مردم رو توی شیشه…
وبه این ترتیب بالای ۹۰درصد جمعیت افسرده😑. وقتی بخوان یه کاری رو انجام بدن همش میگن اگه خدا بخواد، اگه قسمت باشه وبعد اگر اون کار انجام نشه بخاطر فرکانس ها وباورهای مخرب خودشون، باز میگن خدا نخواست، قسمت نبود، اینم از اقبال ما و…؛ اغلب جمعیت به علت کبود عزت نفس واعتماد بنفس دائم درحال تغییر ظاهر وچهرشون هستن هزینه های بالا وانرژی زیادی صرف میکنن برای تغییر.
من که تصمیم گرفتم بیشتر اوقات سعی کنم گفته هاتون ومتن هاتون رو رو نویسی کنم چون اینجوری عمیق تر درک میکنم سخنان نابتون رو.
این مثال مادرتون سر سفره هم خیلی کمک کرد قشنگ تر مسئله رو درک کنیم👌🏻.
فعلا سعی میکنم که به همین فایل های رایگان و ۳دوره ای که خریدم به خوبی عمل کنم وتمرینات رو انجام بدم تا خدای فراوانی ها کمک کنه به در آمد خوب برسم و دوره عزت نفس رو تهیه کنم.
خدای مهربون بهتون سلامتی وشادی بده که در این مسیر زیبا مارو همراهی مکنید استاد ومریم گلی و دوستای عزیز🌹🙏🏻.
به نام خدای مهربانم
سلام به دوستان توحیدیم وقتی بخواهی همفرکانس با جهان نباشی و نا شکری کنی همین ناشکری تورو ناامید میکنه و دلسرد میکنه به زندگی وقتی داشته هات رو نبینی و همون چیزها رو که داری شکر نکنی براش از دست میدهی
پس باید با جهان یکی باشی و گرنه زیر پاها له میشوی باید بلند بشی و حرکت کنی دست به تغییر بزنی و رشد کنی و رشد کنی و از زندگیت لذت ببری و هر روز بهترینها رو برای خودت بسازی و فرکانس خوب بفرستی و جهان به فرکانست جواب میدهد ابن قانونه جهان است با جهان باید رشد کنی چون جهان هر لحظه در حال رشد و تغییرست
و هر روز روی باورهامون کار کنیم و اونا رو رشد دهیم چون به قول استاد همه چیز باور است وقتی باورت عوض شود رفتارت عوض میشود وقتی رفتارت عوض شود کردارت عوض میشود و وقتی کردارت عوض شود شخصیتت عوض میشود
و زندگیت روی خوششو بهت نشون میده
و خداوند دستانتو برات میفرسته و کارهاتو برات انجام میده
به راحتی و آسونی این خدای مهربان و بخشنده است
همه چیزهای خوب و ثروت و نعمت میخواهد برای ما
ما باید با تغییر خودمون اونها رو دریافت کنیم و همفرکاتس با جهان بشویم
خدایاکمکم کن که بهتربنها رو بسازم که من لایقش هستم
خدایا کمکم کن تا شخصیتمو تغییر دهم وبالا ببرم به سمته خوبیهای بیشتر چون لایقش هستم
الهی و ربی من لی غیرک
من بجز تو کسی رو ندارم تو برام کافی هستی
وقتی با جهانی که فرکانسی هست که زندگی میکنیم و هیچگونه سرش کلاه نمیشه گذاشت و فیلم بازی کرد ،با حقیقت آن کنار امد و خودمان را با قاعده بازی آن هماهنگ کنیم و فکر درست و شخصیت درستی را باید نهادینه کنیم و با آن زندگی کنیم ،تا هم در این دنیا و آن دنیا خوشبختی را تجربه کنیم
سلام سلامت باشید
رابطه شرک با افسردگی
وقتی که با افکار شیطانی هم سو میشد و اون فکر های شیطانی ومنفی را زیاد حمل کنید وبشون بها بدین
تبدیل به احساس ترس احساس نا امیدی و احساس حقارت
واحساس پوچی
واین احساسات تبدیل به رفتار های مثل عصبانیت ، انزوا طلبی وغیره … میشه
با احساس بد نمیتونید به فرکانس خداوند نزدیک بشد
واین افکار واحساسات بد روز به روز بیشتر میشه
و روز به روز ایمان تون به خداوند کم میشه
و روز به روز از فرکانس خداوند دور تر میشد
و
در مورد افسردگی
به چیزهای خوب فکر کنید
تمام درهای معبد خداوند یک کلید بیشتر نداره
و
اون هم
دعا و مراقبه است
دعا باعث میشه فرکانس شما به خداوند نزدیک بشه
و
مراقبه بهتون کمک میکنه از شر افکار شیطانی نجات پیدا کنید
حرف های خوب بزنید
توی طبیعت زیاد برید
اهنگ شاد گوش کنید و برقصید
با آدم های نا امید و افسرده رابطه برقرار نکنید
موفق سلامت باشید
سلام و درود. بر استاد عالیقدر.
من به شخصه همین مشکل افسردگی را دارم طوری که بیشتر خواسته ها و اهدافی را که داشته ام با شوق و انگیزه شروع کرده ام در اواسط راه رها کرده تم و اصطلاحا درجا زده ام. الان که این متن را مینویسم به مرحله بحرانی رسیدم هم جسمم مریض شده و هم روح و روانم
تا انجا که من مطالب و ویدیوهای سایت ارزشمند شما را مطالعه کردم اصل حرف شما این است که ما خالق زندگی خودمان هستیم فرکانسهای غالب یا همون باور ذهنی ما در هر رشته و موردی ما را به موفقیت یا شکست می رساند.
راستش پذیرش این حرف برای من که سالها باورهای محدود کننده داشتم و مانع اقدام جدی برای تغییر ذهنیت تا حصول نتیجه شده است سخت است و شاید در حد 10 درصد باور کرده ام. طی چند ماه اخیر متعهد شده ام که با استفاده از مطالب سایت ارزشمند شما تغییر باورها را شروع کنم و وقتی نتایج برایم قابل لمس بود به سمت خرید محصولات شما بروم. درود بر شما.
با عرض سلام و درود به استاد مهربانی ها و دوستان خوبم
دستت که تو دست خدا باشه دیگه نه ترس برات معنا داره و نه غم…
تمام ترسها و غمهای ما فقط بخاطر یک چیزه و اون فاصله ای است که ما از خداوند پیدا کردیم.
وقتی این فاصله رو کم کنی و خودتو پرت کنی تو آغوش خداوند،دیگه نه ترسی داری و نه غم.
الا ان اولیاء الله،لا خوف علیهم و لا هم یحزنون
کسی که با خدا دوست میشه خدا دو چیز رو ازش میگیره:
1.ترس
2.غم
افسردگی و غمهای ما ریشه در دوری از رب و خداوندی است که خالق جهان آفرینش است، خداوندی که هر لحظه و در هر شرایطی با درون ما در حال گفتمان است:
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.
خداوند زیبایی ها یار و نگهدار شما
سلام دوستای خوبم
این فایل رو در حالی خوندم که بدجوری اسیر افسردگی شدم این مدت مشکلاتی داشتمک ه خیلی بد و زیاد بود و همین باعث شد کهمن افسرده بشم ولی انی حرفا رو از زبون منی بشنوید که در حال حاضر خیلی افسرده هستم:
اول که این فایل روخوندم درک نمیکردم دوباره خوندم از روش پیرینت گرفتم و در نهایت امروز همه رو با خودکار روی برگه نوشتم من افسردگی گرفتم چون یادم رفت خدایی که وجود داره خداوند قادر مطلق متعال که میتونه به راحتی اب خوردن مریضی پدرم رو خوب کنه میتونه حال خودم رو خوب کنه
من یادم رفت اگر سنم بالا رفته و ازدواج نکردم و هیچ خواستگاری ندارم ولی تو جهانی دارم زندگی میکنم که فقط کافیه فرکانس بفرستم که من میخوام ازدواج کنم و بچه دار بشم و بعد با خیال راحتد برم پی زندگیم چون میدونم خداوند حتما ادم مناسب رو سر راهم قرار میده من خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم من واقعا بعه خداوند ایمان ندارم من فقط به زبون میگم ایمان دارم و اگر از ته وجودم ایمان داشتم که خدا هست چرا باید تا ته این افسردگی برم
چرا باید در کنار همه مشکلات اخیر زیبایی هایی که دیدم رو متوجه نشم من اصلا خیلی وقته هیچی به چشمم زیبا نیست نه طبیعت نه زندگی و نه حتی ادما
و همه اینا از این میاد که من اسیر افسردگی شدم
انصافا تو این مسیرنکات مثبت هم وجود داشت اما من ندیدم ولی از امروز میخوام بیشتر به نکات مثبت فکر کنم توجه کنم و فقط به زیبایی های مسیر نگاه کنم میخوام شروع کنم تمرکز کردن
خدایا کمکم کن بتونم
توکلت به خدا باشه دوست عزیز
خدا حتما درهای رحمتشو بروت باز میکنه
فقط سعی کن حالتو خوب نگهداری و بنظرم بهترین راه که حالتو خوب نگهداری اینه که زمان بیشتری رو تو این سایت زیبا بگزرونی و از آموزه های استاد و دیدگاههای دوستان استفاده کنی…
حتما بهترینها وارد زندگیت میشه.
امیدوارم چند وقت دیگه بیای کامنت بزاری که اون افسردگی تبدیل شده به یه دنیا شور و شوق و عشق پایدار….
سلام و درود
شرک یعنی قدرت رو از دست خودت و خدای خودت بگیری و بدی به دست عوامل بیرونی. یعنی توی ذهنت خودت قدرت و توانایی هیچ کاری رو نداری و خدا هم هیچ قدرتی تو ذهنت برای کمک کردن بهت نداره. خب وقتی همچین طرز فکری توی ذهنت باشه معلومه که احساس بدی داری. احساس ناتوانی و بدبختی و بیچارگی و تحمل شرایط نادلخواه و دقیقا همین شرایط رو هم تو زندگیت تجربه میکنی.
توحید یعنی اینکه توی ذهنت به قدرت خودت و خداوند باور و ایمان داشته باشی. خودت رو توانمند ببینی و خداوند رو حامی خودت بدونی. طبیعتا نتیجه این نوع طرز فکر اینه که احساس خوبی داری. احساس قدرت و توانمندی میکنی و باور داری که هر کاری رو که بخوای میتونی انجام بدی و هر چیزی رو که بخوای میتونی بدست بیاری و دقیقا همینطور هم میشه.
میشه گفت عزت نفس و اعتماد به نفس با توحید یا باورهای توحیدی مترادف هست.
و برعکس کمبود عزت نفس یعنی باورهای شرک آلود.
به نام خدای مهربان
یک حسی بهم گفت دوباره جواب این سوال را بنویسم برای همین بی معطلی شروع کردم با اینکه خیلی کار برای انجام دارم ولی وقتی این حسم بهم میگه کاری رو انجام بدم، همه کارهای دیگه ام رو میگذارم زمین و بهش گوش میدم و عمل می کنم. :)
رابطه ی شرک با افسردگی مستقیم است. یعنی هرچه شرک بیشتر باشو افسرگی هم مزمن تر و ریشه دار تر می شود و هرچه افسردگی بیشتر شود ، انسان مشرک تر می شود، حالا ببینیم شرک یعنی چی؟ شرک یعنی شریک قرار دادن برای خدا ، وقتی هر نوع عامل بیرونی را موثر بدانیم در ایجاد شرایط و اتفاقات زندگی یعنی آن عوامل در نظر ما قدرت دارند در صورتیکه تنها منبع قدرت، فقط خدای احد و واحد است. وقتی دست به دامان هر راه و وسیله ای میشویم تا به خواسته مان برسیم، یعنی قدرت را از خدا گرفته ایم و داده ایم به غیر خدا، شرک انواع مختلف دارد و میتواند در نهاد انسان انقدر خفی و پنهن باشد که اصلا متوجه نشویم داریم شرک میورزیم طوری که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) در این مورد مثال بسیار جالب زده اند: «راهیابی شرک به دل انسان از راه رفتن مورچهای سیاه در شب تاریک بر تخته سنگی سیاه پنهانتر است.» وقتی شرک در دل انسان رخنه می کند ، کم کم ایمان کم میشود و ایان که کم رنگ میشود حس ترس و نا امیدی و غم پر رنگ میشوند و انقدر افکار منفی به ذهن انسان هجوم می آورد و نجواهای ذهن انقدر زیاد و غیر قابل کنترل می شودن که تمام احساسات منفی ، وجود انسان را طوری احاطه میکنه که اگر ادامه پیدا کند فرد قطعا ناامید می شود و ناامیدی او را بی انگیزه می کند و در نهایت در دنیای تاریک و سیاه افسردگی غرق خواهد شد. و اغلب خودکشی ها در همین برهه از زندگی رخ میدهد یعنی انسان بسیار نا امید می شود و فکر می کند هیچ راه دیگری ندارد و چشمان او دیگر نعمتهایش را نمیبیند زیبایی ها را نمی بیند فط تاریکی ر مبیند و انقدر مشکلش برایش یزرگ جلوه می کند که هیچ راه چاره ای برای خود نمیبیند و دست به خود کشی می زند. وقتی دل به نور ایمان روشن نشود، اسیر ظلمت می شود اسیر نجوای ذهن اسیر شیطان اسیر افکار منفی اسیر ترس اسیر نگرانی و اضطراب اسیر توهمات توطئه اسیر توهماتی که واقعا وجود خارجی ندارند ولی انقدر ذهن آنها را واقعی جلوه میدهد که انسان را به ورطه ی ترس و غم و نا امیدی می کشاند آن وقت است که انگار پرده ای به روی چشمان آن فرد کشیده می شود که جز تاریکی هیچ چیز را نمیبیند و هیچ امیدی به آینده ندارد ایمانش از بین رفته و جای خود را به غم داده و این غم انقدر در ذهن و دل فرد جا خوش می کند که سراسر وجودش را ترس و توهم و نا امیدی میگیرد راه و چاره ها دیگر دیده نمیشوند فقط نا امیدی هست و نا امیدی فقط بی انگیزگی هست و بی تحرکی…شنیدین که میگن: هر چی سنگه مال پای لنگه… دقیقا درسته هیچ دارویی نمیتواند افسردگی را برطرف کند الا نور ایمان،آن هم وقتی که خود شخص بخواهد که خوب شود بخواهد که به زندگی برگردد و در این بین بهترین کار تمرین ایمان داشتن است فقط برای یک روز و روز دیگر برای همان روز و روز بعد هم برای همان روز و سلسله وار یک روز یک روز پیش برود تا ایمانش قوی شود تا دلش به نور ایمان روشن شود و از ظلمات افسردگی نجات یابد آن وقت ورزش رفتن به دل طبیعت پیاده روی و تغذیه سالم داشتن بهش کمک می کنه و این را بدانید برای داشتن روح پاک باید جسم پاک باشد وبرای داشتن جسم پاک باید روح پاک باشد می خوام بگم روح و جسم دقیقا با هم ارتباط مستقیم دارند و پاکیشان به هم وابسته است همانطور که برای داشتن ذهن و روح سالم باید مراقب ورودی های ذهن باشیم باید مراقب کانون توجه خود باشیم و با کلام درست افسار ذهن را در دست بگیریم، برای جسم سالم داشتن هم باید مراقب ورودی های جسممان باشیم هوای سالم آب سالم و غذای سالم به او برسانیم چشممان زیبایی را ببیند روحمان زیبایی را لمس کند و جسممان هم زیبایی را حس کند جسم یعنی برای درمان افسردگی همزمان هم باید ورودی های جسم را تغییر دهیم هم ورودی های ذهن را و باز تاکید می کنم اگر میخواهید هر دو را باهم داشته باشید اول از دوره قانون سلامتی استاد عباسمنش استفاده کنید تا جسمتان سالم شود تا انرژی جسمیتان زیاد شود تا نیروی درون شما آزاد شود آنوقت رها و آزاد وسبک میشوید و انرژی لازم برای ورزش را میابید و ورزش می کنید لدت میرید و کم کمک به خودتان می آیید میبینید خبری از افسردگی نیست…
از درگاه رب جلیل برایتان عمر مدید و عزت سدید مسئلت دارم
خیلی لذت بردم ازین دیدگاهتون
مخصوصاً اونجا که گفتید تمرین ایمان داشته باشید هر روز برای همان روز و فردا هم برای همان روز. اینجوری این تمرین ایمان سلسله وار ادامه پیدا میکنه تا جایی که میبینید دیگه خبری از افسردگی نیست تازه خیلی هم برای خودتون ارزش قایلید و بفکر سلامتی روح و جسم تون هستید
سلام دوست عزیز 🌹 میخام اینجا ازتجربه خودم برات بگم،ونکته زیبایی که اشاره کردی،واقعا شرک باافسردگی مستقیم رابطه داره،چرا چون وابستگی ما به دیگران باعث شرک ما نسبت به باور خدا شده اینکه به دیگرانی امیدواریم که ازخود هیچ ندارند واگر من وشما روشون حساب کردیم وباورکردیم این ذهنیتیه که ما ازاون آدم ساختیم برات نگم از تجربه هزاران شکست که فقط به این خاطر که حس کردم دیگری برام فلان کارو قراره بکنه،وشکست خوردم چون هرچی به ادمها نزدیک میشی وابسته میشی از خداوند دور میشی ،شرک خیلی پنهانه انقدر که حتی فکرشم نمیکنیم اگر از همه ادمهایی که افسرده ان بپرسی چرا افسرده شدی برات ازتجربه امیدداشتن به دیگران میگن،پدرشوهر من درست ۷۵سالگی به شدت افسرده س دلیلش وابستگی به خانواده ایه که همه زندگیشو وقفشون کرده ولی الان طرد شده ،دخترم افسرده بود چون روی ادمهای اشتباه سرمایه گذاری کرده بود میخام بگم هیچ سنی ازاین بحران درامان نیست مادامی که فکر میکنیم دیگران برای ما کاری میکنند،مادامی که امید به نجات وکمک ازدیگران داریم وروی دیگران حساب کنیم این روند فرسودگی ادامه داره ،وجهان بارها وبارها به توثابت خواهد کرد دراشتباهی،به نظرم افسردگی شبیه ورشکستگی من اسمشو گذاشتم ورشکستگی احساسی ودلیلش باورای شرک آلود وانتطارات ازدیگرانه،راهکارشو اینجا یاد میگیری،قدم به قدم باوراتو تغییر بدی،روی خودت کارکنی،ایمانت فقط به الله باشه ولاغیر بعد نتیجه رو بیا اینجا برام بگو،برات بهترین ها رو آرزو دارم دوست عزیزم 😊🙏❤️🌹
با درود و احترام خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته ی عزیز به نظر من افسردگی یک اختلال خلقی است که به وسیله تغییرات وسیعی در احساس، نگرش و اعتقاداتی که شخص از خود و جهان دارد مشخص میشود. به طور کلی هر فردی ممکن است گاهی بعد از یک شکست یا زیان احساس حزن و اندوه کند یا این که احساس کند انرژی بسیار پایینی دارد اما برای افرادی که از دیدگاه روانشناسی به آنها افسرده اطلاق میشود این حالت ناراحتی و یا بیعلاقگی در زندگی عادی که دارند پیش میآید.
افراد در هر سنی و با هر شغل و از هر نژادی ممکن است مبتلا به افسردگی شوند. قرآن کریم علل و عوامل زیادی از جمله: ترس از شکست، ترس از دست دادن والدین، بیحوصلگی، شتابزدگی، حسادت، کم طاقتی و کم حوصلگی، احساس گناه، بیماریهای مزمن و … موجب افسردگی میداند مثلاً در مورد کم طاقتی و کم حوصلگی خداوند فرموده است: «قالَ رَبَّ اشرَح لی صَدری» یعنی خدایا سینهام را گشاد گردان و در مورد احساس گناه فرموده است: «یا اَیتها النفسُ المطمئنه ارجعی اِلی ربّکَ راضیه مرضیه» (ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که تو راضی و او نیز خشنود است) و این در حالی است که از میان مخلوقات الهی، انسان تنها موجودی است که جهان پهناور در وجود او گنجانده شده است و اهمیت وجودی او به روحش برمیگردد.
از شاخصترین آیات در مورد ایمان به خدا سوره انعام، آیه 82 است که خداوند میفرماید: «والذّین آمنو و لَم یلبسوا ایمانُهم بظلم اولئکَ لَهُم الَاْمن و هم مُهتدون» (آنان که به خدا ایمان آوردند، ایمانشان را به ستم نیالودند، از امنیت برخوردارند و آنها به حقیقت هدایت یافتند.
قرآن برای مقابله عاطفی با فشارهای روانی راههای بسیاری ارائه میدهد از جمله: توبه، صبر، عبادت و اعتماد به خدا
فکر می کنم اغلب ما این جمله را شنیده ایم: صد بار اگر توبه شکستی باز آ ولی از طرفی هم شنیده ایم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
این که کدام جمله را باور کنیم 2 راه متفاوت و 2 حالت روحی کاملا متفاوت را برایمان به ارمغان خواهد آورد.
طبیعتا کسی که میتواند وعده های خوب خدا را باور کند اگر اشتباهی مرتکب شود میتواند به بخشش خدا امیدوار باشد خود و دیگران را ببخشد و امیدوارانه ادامه دهد اما کسی که بدبین است کسی که ایمانش ضعیف است کسی که به خدا اعتماد ندارد طبیعتا با جمله ی دوم خود را قانع کرده که دیگر از من گذشته و نمی توانم برگردم و در دنیای تاریک و سیاه نا امیدی گرفتار شده و نهایتا به افسردگی خواهد رسید.
حالا من میخواهم کمی بالاتر به این موضوع نگاه کنم بگویم حتی تغذیه در ایجاد عملکرد سلولهای مغز تاثیر بسزایی دارد اگر شخصی تغذیه اش ناسالم باشد و ورودی های جسمش مطابق با طبیعت بدنش نباشد و سبک زندگی اش مناسب نباشد ورزش هم نکند بسیار بیشتر از فردی که سبک زندگی و تغذیه اش سالم است و به صورت پیوسته ورزش می کند در معرض افسردگی قرار دارد.
پس برای در امان ماندن از افسردگی خیلی باورهای درست باید بسازیم و خیلی کارهای درست هم باید انجام دهیم.
مهم ترین باور را خانم شایسته اشاره کردند : باور به اینکه توانایی خلق زندگی ات در دستان خودت است و اتفاقات و شرایط زندگی ات را خودت با ارسال فرکانسهای خودت خلق می کنی و اگر میخواهی خواسته ها و اتفاقات و شرایط و آدمهای خوب را تجربه کنی باید فرکانسهای خوب ارسال کنی و فرکانسهای خوب با احساس خوب به وجود می آید و احساس خوب با افکار خوب، گفتار خوب و اعمال خوب به وجود می اید با توجه بر نکات مثبت به وجود می آید با ایمان و اعتماد به خدا به وجود می آید و باید در هر اتفاق جوری به آن نگاه کنی که به احساس کمی بهتر برسی ولی باور کنید کسی که بیمار است کسی که رنج میکشد خیلی سخت است که بتواند افکارش را آگاهانه هدایت کند همه ی اینها نشات از جسم ناسالم میگیرد پس اول باید جسم را پاک کرد تا روح پاک شود، اگر عزیزترین فرد زندگی من از من بپرسد از کجا شروع کنم، می گویم از دوره ی قانون سلامتی استاد عباسمنش شروع کن اول جسمت را پاک کن بعد روح تو پاک خواهد شد و خدای تبارک و تعالی تورا به سمت بهتر شدن از هر نظر هدایت خواهد کرد یعنی اقدام کن و اولین اقدامت دوره قانون سلامتی باشد چرا که به قول استاد ایمانی که عمل و اقدام نیاورد، حرف مفت است… .
برای همه ی شما عزیزان بخصوص دوستان خوبی که صبورانه تا انتهای کامنتم را مطالعه نمودند، از درگاه رب جلیل، عمر مدید و عزت سدید،حمایت الهی، شادمانی بی پایان و سلامتی کامل روح و جسم را خواستارم.
سلام به استادعزیزودوستان گرامی.
افسردگی یه بیماری تدریجیه .
ودرمانش هم طبیعتا تدریجی اتفاق میفته .
یه فرد افسرده ،همه چیزو در ناامیدی میبینه.
از دنیا وجهان سیرشده درواقع بریده شده .
هیچچیز لذتبخشی براش وجود نداره .
کلا فرد افسرده تو احساس بد به سر میبره.
فرد افسرده در حالت غم به سر میبره.
فرد افسرده میترسه ،مدام نگرانه .
به هیچ کس اعتماد نداره .
کسی که افسرده میشه ،ایمان واعتمادی به خدای خودش نداره که اگر داشت تو این حالت نمیموند.
بله این میشه شرک به خدا.
در دنیایی که میشه در هر لحظه و حتی در شرایط ناجالب اتفاقات بهتری روخلق کرد ،انسانی که از قدرت به این بزرگی که از عانه خداس،ناامید میشه درواقع داره شرک میورزه.
کسی که نمیتونه به خدا تکیه کنه داره شرک میورزه.
تا زنده هستیم باید تحت هر شرایطی با ایمان وتوکل برخدا زندگی کنیم .
صبر رو لازمه ی رسیدن به هر خواسته بدونیم.
قرار نیست اتفاقات ناخوشایند و ایجاد تضادها ما رو از هم بپاشونه.
هیچ دلیل منطقی برای ورودبه همچین حسی محکمه پسند نیست.
چون افسردگی به تدریج اتفاق میفته باید حواسمون جم باشه که با بوجود اومدن هر حال خرابی ،سریع خودمونو ریکاوری کنیم وتمرکزمونو سمت مثبتها وزیبایی ها ببریم .
اجازه ندیم یه حال بدی، کش پیدا کنه .
زاویه دیدمونو تو هر اتفاقی تغییر بدیم تا بتونیم احساس منفی خودمونوکنترل کنیم.
هماهنگی بین ذهن وروحمون ما رو تو احساس خوب نگه میداره .
به تضادها واتفاقات ناجالب طوری نگاه کنید که اینا اومدن ما رو به رشد بهتری برسونن.
باخت ندید ،از قدرت وتوانایی های خودتون استفاده کنید.
ایمانمون رو تقویت کنید.
به جهان وقوانینش اعتماد کنید.
تا هیچ پیشامدی شما رو سمت افسردگی وناامیدی نبره .
خدا رو در لحظه نظاره گر کارتون ببینید تا کارا براتون راحتر پیش بره.
قدرت خدا رو در هیچ لحظه فراموش نکنید.
به نام انرژی معجزه گر و فوق العاده قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیکتر است،
و دنیایی سرشار از فراوانی نعمت و فرصت و ثروت و خوبی را آفریده است
به نام نیروی عظیمی که به خوشبختی، سعادتمندی، ثروتمندی و زندگی مملو از عشق و وفاداری برای من بیشتر از خودم مشتاق است
و تنها با دوستی خالصانه با او، به زندگی رویایی و ایده آلم و همچنین تمام آرزوهای کوچک و بزرگم می رسم
و نامش نام زیبای خداست.
خدایی که خدای فراوانی هاست،
و دنیایی از فراوانی خوبی و ثروت و فرصت و نعمت و لذت و آدم های خوب را خلق کرده،
که برای نعمت های بیشمارش، انتها و اتمامی نیست
و همین بی انتهایی نعمت هایش، زندگی من را به گونه ای معجزه آسا دگرگون کرده،
من این دنیای مملو از بی نهایت نعمت و بیشمار خوبی و بی انتها آدم های خوب و همچنین فراوان از ثروت و خوشبختی را بسیار بسیار دوست دارم
من این خدای تازه کشف شده در زندگیم را بسیار بسیار دوست دارم و می دانم که او هم من را بسیار بسیار دوست دارد
( چراکه در غیر این صورت من الان اینجا نبودم و حالم این همه خوب نبود :) )
*
سلام به تمام آدم های خوب و باوجدان و خداشناس دنیا در تمام دوران ها
سلام به هر ذره و جریانی از خوبی و نیکی که در دنیای فرکانسی و زیبای من در جریانه
سلام به تجربه های ناب و لذت های وصف نشدنی
سلام به زندگی فوق العاده عاشقانه و سرشار از عشق، محبت و وفاداری
سلام به خوشبختی، آرامش، سلامتی، ثروتمندی و حال خوب
سلام به خانواده دومم در سایت فوق العاده عباسمنش :)
*
مرور برخی باورهای صحیح:
من بر نکات مثبت زندگی ام متمرکز هستم.
من چشم خوبی برای دیدن زیبایی های زندگی ام دارم.
دنیای من دنیای فراوانی نعمت و خوبی و آدم های خوب و ثروت است.
من عاشقانه خدا را دوست دارم.
من بنده خوب خدا هستم و او عاشقانه من را دوست دارد.
من اعتماد به نفس فوق العاده بالایی دارم.
من با خودم در صلح هستم.
ذهن و روح من در هماهنگی کامل است.
من انسان با لیاقتی هستم.
من لیاقت زندگی کردن در رفاه و آسایش را دارم.
من توانایی ها و استعدادهای زیادی دارم.
من یقین دارو که به شرایط دلخواه و زندگی ایده آلم به زودی خواهم رسید.
من لیاقت رسیدن به رویاهایم را دارم.
من لیاقت خوشبختی و آرامش و ثروتمندی را دارم.
من عزت نفس فوق العاده بالایی دارم.
من بسیار خودم را دوست دارم.
من از خودم و زندگی ام لذت می برم.
من به خودم و توانایی هایم ایمان و اطمینان دارم.
من توانایی کنترل ذهنم را به خوبی دارم و پیوسته در حال خوب هستم.
من امید بسیاری به فردا و فرداها دارم و می دانم که خدای مهربان اتفاقات بسیار خوبی را برایم رقم می زند.
من انسان شاد و سرزنده ای هستم.
من ایمان دارم که به لطف خدای فراوانی ها، به تمام چیزهایی که دلم می خواهد به سادگی خواهم رسید.
زندگی من در اختیار و کنترل خودم است.
سرنوشت من به دستان خودم نوشته می شود.
تقدیر من به دستان خودم رقم می خورد.
حضور خدای مهربون در زندگیم بسیار پررنگ است.
من با خدای بخشنده، دوستی و صمیمیت بسیار دارم.
تمام اتفاقات زندگی ام توسط فرکانسهای خودم خلق می شود.
به لطف خدا من توانایی خلق هرآنچه را که در زندگیام بخواهم دارم.
من لایق تمام آرزوها و رویاهایم هستم.
من لایق بهترین ها هستم.
من لایق ثروت و نعمت هستم.
من لایق زندگی سرشار از عشق و محبت و وفاداری هستم.
من لایق موفقیت و خوشبختی هستم.
من لایق زندگی در سلامتی و امنیت و ایمنی هستم.
من لایق تجربه های ناب و لذت های گوناگون هستم.
من لایق زندگی آبرومند و عزتمند هستم.
خداوند از همان ابتدا قدرت دستیابی به همه ی خواسته هایم را به من داده است.
خداوند یک انرژی است که به آنچه در ذهنم ساخته ام شکل می دهد.
من برای خودم و زندگیم ارزش فراوانی قائل هستم.
من انسان بسیار خوب و ارزشمندی هستم.
من از زندگیم نهایت لذت و استفاده را خواهم برد.
*
خدای مهربون و بخشنده که آفریننده دنیای فراوانی نعمت ها هستی، من از هم اکنون آمادگی دریافت برکات و نعمات و هر چیز خوبی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران هزار بار ممنونم.
خدای زیبای من، برای تمام نعمت های کوچک و بزرگی که از اولین روزی که به دنیا آمدم به من عطا کردی، در حال حاضر داری می بخشی و همچنین در آینده دور و نزدیک خواهی داد، هزاران هزار بار ممنونم، شکرت.
خدای قدرتمند من، بابت تمام شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به شرایط دلخواه و آرزوهایم برای من ترتیب می دهی، چه اونهایی که هم اکنون ازشون باخبرم و چه اونهایی که ممکنه هرگز متوجهشون هم نشم، هزاران بار شکرت، متشکرم.
*
با آرزوی خوشبختی، آرامش، موفقیت، ثروتمندی، سلامتی، ایمنی، تجربه لذت های ناب و عالی، داشتن زندگی سرشار از عشق و محبت و وفاداری، سعادتمندی و همچنین عاقبت به خیری برای شما و خودم
با عشق و احترام فراوان، مریم
سپاسگزار آگاهیهای ناب و منورتان هستم
همه چیز برمیگردد به نگاه شرک آلود ،نگاهی که به ما میگوید بین تو و خدای تو فاصله است ،نگاهی که میگوید از بیرون خود تقاضا کن،نگاهی که میگوید از ذهن مادی ات کمک بگیر و نگاهی که میگوید دنبال واسطه ای باش برای اتصال……
به دنبال اینها که باشیم مسلم است که افسرده میشویم، خشمگین میشویم،از خودمان بدمان می آید ،احساس پوچی و نتوانستن میکنیم،احساس نارضایتی میکنیم و کم کم از اصلمان دور میشویم و وارد دنیای بیرون و ناتوانی میشویم و روز بروز تایید داخلی ما بر نتوانستن و ندانستن زیادتر و زیادتر میشود.
ولی اگه برگردیم به اصلمون و نوری که خدا در درون تو قرار داده و ریسمان محکمی که همیشه اونجا هست رو بگیریم و روشنایی اش رو درک کنیم و آگاهیهای زمان تولد یا قبل از اون رو ببینیم متوجه میشیم ای دل غافل ما چه بودیم و چه کردیم با خودمون،چه توانایی های داریم و داشتیم و نمیبینمشون،چه لیاقتی داریم و داشتیم و فکر میکردیم نیست،چه زیباییهای داشتیم و نمیدانستیم،چه گنجی خدا به ما داده و ما دنبال نون خشک دست مردم همه جا رو گشتیم،آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم،یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم،همه چیز یک چیز است فقط وفقط و فقط توحید و لاغیر،هر چه به گوی نورانی وجود خودمون نزدیک بشیم نور زیادتر و جهل دورتر میشه و همه جا را میبینیم و حتی خودمان را هم واضح تر میبینیم و هر چه مصمم تر باشیم آن نور برایت همه کار میکند باید در جستجویش باشیم و پیدایش کنیم….
ببین فردی که به افسردگی رسیده یه شبه به افسردگی نرسیده که یه شبه هم درمان شه ، افسردگی یعنی باختن یعنی هرآن چه که در سال های قبل ساخته ای از دست دادن ، یعنی هر لحظه مرگ رو به زندگی ترجیح دادن ، یعنی چیزی برای جنگیدن نداشتن و … پس نمی شه گفت کسی که دوچار افسردگی شده به این زودی ها درمانش کرد وتو این مسیر کافر هم میشه ، مرتد هم میشه ، بی اعتماد و بدبینم هم میشه … ولی … توجه کن … دودسته آدم وجود داره ، آدم ضعیف ، که سعی می کنه بیماری افسردگیش رو تقصیر اینو اون بندازه و به دیگران ضربه بزنه یا بیماری رو به کسی دیگه تزریق کنه … آدم منصف و قوی ، درک می کنه که باخت الانش نتیجه نادرست زندگی کردنه گذشته بوده و معمولا به سوی علم و دانایی کشیده میشه و بیماری رو درمان می کنه البته طی چند سال .
با سلام وعرض ادب به خدمت استاد وتک تک دوستان باشعور این خانواده بزرگ وپراز الوهیت …..
بحدی از ورودم به این سایت خوشحالم که فقط میگویم شادم وپر از انرژی ….همه چی عالیه .افسردگی تا چند وقت گذشته یعنی من ..اما خدا رو شکر میگویم که اکنون با در کنار شما این خانواده بزرگ افسرده گی وحتی تمام غم عمیقی که از شکستهای پی در پی داشتم دیگر خبری نیست نه که نباشد اما در این باره از زندگی دارم روی آنها کار میکنم وبراستی با توکل خیلی سرعتم خوبه خدا رو صد هزار مرتبه شکر میگویم………خدایا شکرت
سلام دوستان وقت تون پر از شادی و حضور خداوند در هر لحظه زندگی تون
یادمه من ک اوایل با این سایت اشنا شدم ب شدت احساس گناه داشتم خیلی شدید و همیشه از خودم شرمنده بودم
تو دوره نوجوانی یعنی از سن ۱۶سالگی تا ۲۰سالگی من ب شدت افسرده بود بخاطر شرایط زندگیم و فقر ک تو زندگیم و تو خانوادم داشتیم
یعنی خیلی از شبا تا نصف شب بیدار بودم و با خودم غصه میخوردم و گریه می کردم ک چرا من از زندگی هیچ خیری ندیدم و چرا خانواده من انقد باید فقیر باشه
ک بماند این غصه خوردن ها چ مشکلاتی و چ مریضی های برام ب بار نیاورد!!!
خلاصه وقتی امدم تو سایت من بیشتر وقت مو رو فایل های می زاشتم ک مربوط ب خدا بود الخصوص فایل دعای کمیل و عزن تو قران و ….ک بالا صد بار هر کدوم شونو گوش دادم و هر بارم گوش میدادم زار زار گریه می کردم
چون احساس گناه شدید داشتم و داشت خالی میشد دیگه و من هر چی جلو تر می رفتم سبک تر می شدم
و همچنین فایل های عزت نفس ک استاد رایگان گزاشتن و تو یکی شون در مورد احساس گناه صبحت می کنه خیلی بهم کمک کرد.
من حدود ی سه ماهی تو سایت بودم
ک بعدش من عقد کردم و بانمزدم ی سری مشکلات داشتم و خیلی احساسم چند مدتی بد بود و از قبل هم ک مریضی تو وجودم بود
مریضی تو وجودم تجیدید شد و ی سال و خورده ای من کلا از همه چی افتادم و حوصله هیچ کاری نداشتم.
ولی نکته جالب موضوع اینجاس ک با وجود اینکه مریض بودم و تو خونه افتاده بودم و بیکار
دیگه افسرده نبودم مثل قبل
دیگه خودمو سرزنش نمی کردم
دیگه خودمو توهین و تحقیر نمی کردم ک تو چقد بدبختی تو چقد بیچاره ای و از این حرفا
و دیگه احساس گناه هم نداشتم
و این موضوع برام خیلی جالب بود و سوال بود برام ک چطور شد ک من اینجوری شدم
قبلا تا ی چیزی می شدم روزا و هفته ها بخاطرش حرص و غصه میخوردم
همیشه خودم بدبخت و بیچاره لقب میدادم
الان چرا از اون چیزا خبری نیس و دلیل شم ک معلوم بود
همون سه چهار ما ک من تو سایت فعال بودم و بیشتر وقتمم روی عذت نفس کار می کردم این تغییر رو تو وجود من شکل داده بود
ک بعدشم بیشتر ب ارزش این سایت یقین پیدا کردم
من حدود ی سال و دو سه ما مریضی کشیدم شدید اصلا سایت و قوانین و ارزش باور و اینا کلا یادم رفته بود و تو فکرشم نبودم
اما ی روز خسته شدم واقعا از همه چی خسته شدم و امدم ی سری تو سایت اکانت قبلی مو اوردم بالا.
رو گزینه: نشانه ی امروز من کلیک کردم و از خدا خواستم کمکم کنه و ی راهی برام نشون بده تا از این مشکل بیام بیرون
واااای واااااااای ک چی شد فایل اول مصاحبه با استاد
موضوع فایل: توکل ب خداوند
اعتماد کردن ب خداوند
و سپردن کار دست خداوند بود
و اونجایی ک استاد می گه:( می شه ب خدا اعتماد کرد و در مورد همه چی میشه ب خداوند اینجوری اعتماد کرد)
انگار دنیا ب روم روشن تر شد
انگار سیاهی رو از قلبم بر داشتن
انگار نوری وارد قلبم شد
انگار خداوند شخصا با زبان عباس منش با من حرف می زد
واای ک چی بگمم اون صحنه اون لحظه اصلا قابل توصیف نیس ب خدا ی معجزه ب تمام معنی بود!!!
و من دوباره مسمم شدم ک بیام و رو باور سلامتی تو سایت کار کنم
الانم داشتم متن رو می خوندم یهویی انگارر ی نیرویی هولم داد تا بیام و این کامت رو بنویسم
در پناه الله شاد و موفق باشین
سلام دوست عزیز وهمه خانواده صمیمی عباس منش
منم مشکلات شمارو داشتم از وقتی با سایت عباس منش آشنا شدم فهمیدم که اون مشکلات ازکجا آب میخوره فهمیدم خودم باعث همه اون مشکلات من جمله افسردگی بود
م با ورودی های نامناسب ومسموم
ما اون موقع ها توی شهری زندگی میکردیم که فک وفامیل زیاد نداشتیم وتنها سرگرمی ما تلویزیون بود هر چی نشون میداد میدیدم نگو که چه بلایی بر سرمن میاورد
اولش که به خاطر عدم قبولی تو کنکور انقد ناراحت بودم وگریه میکردم اونجا بود که افسردگی داشت خودشو نشون میداد ولی سال بعدش که از دانشگاه دراومدم همزمان ازدواج هم کردم به خاطر باورهای غلط وهمچنین پایین بودن عزت نفس تو ذهنم اینقد کشمکش بود که نگو
اون موقع نمیدونستم دارم با این کارا خودمو نابود میکنم وکرده بودم خلاصه به جایی رسیدکه افسردگی به شدت اومد سراغم رفتم دکتر ودوا درمون وحالم بهتر شد ولی دیگه این دفعه به قرصا وابسته شدم هر وقت میخواستم قرصارو قطع کنم حالم دوباره بد میشد تا اینکه تو فایلای دانلودی قسمت نتایج دوستان هادی ترابی زاده رو گوش کردم اینقد گریه کردم اونجایی که آقا هادی گفتن اگه خدایی هست اون باید منوشفا بده دیگه فهمیدم مشکل از کجا آب میخوره مشکل اینجا بود که من از خدا کمک نخواسته بودم و میخ.استم خودم به تنهایی قرصارو ترک کنم وقتی حرف ها ی روشنیدم تصمیم گرفتم به خدا توکل کنم کارمو به خودش واگذارکنم تا کمکم کنه
الان به لطف خدای مهربونم دارم ترک میکنم وحالم روز به روز بهتر میشه البته ناگفته نماند که کارم ازکنترل ورودیها واول از همه حذف تلویزیون شروع کردم والن خیلی راضیم دیگه کشمکشای ذهنم خیلی کم شده
خدا رو بابت آشناییم با استاد عباس منش سپاسگزارم وسپاسگزاری رو از استاد یاد گرفتم که بااحساس خوب سپاسگزار باشم که حست خوب نباشه نمیتونی سپاسگزار باشی البته خیلی طول کشید تا به این حس برسم به قول استاد تکاملم رو دارم طی میکنم
دوستتون دارم همیشه سلامت وثروتمند باشی ❤️❤️❤️❤️
از کنترل ترسهایت آزاد شوی به لبخند پایدار میرسی ،برای اینکار باید آنکه در توست و تو را میترساند بشناسی و از هدفش و استراتژی اش آگاه شوی وقتی دستش برایت رو باشد دیگر نمیتواند تو را بترساند و نمیتواند لبخند را از چهره ات دور کند نمیتواند شادیت را بگیرد علمی نوین که بزودی زود جهانی میشود و دانش هایی همچون باور و ضمیر خودآگاه و ناخودگاه و امیدوار بودن و ناامیدبودن و ….همچون بتان زمان ابراهیم فرو میریزد