داستان سناریو نوشتن که یکی از تمرینات دوره قانون آفرینش برای «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه» میباشد، از این اساس شکل میگیرد که
از آنجا که زندگی ما توسط فرکانسهای مان خلق میشود، یکی از راههایی که به ما کمک میکند تا آگاهانه کانون توجهمان را از ناخواستهها منحرف و متمرکز بر خواستههامان نماییم، این است که با نوشتن جزئیات فراوان درباره آن خواسته و توجه به آن، به احساس خوب برسیم.
افراد زیادی که می خواهند از این اصل برای خود یک تمرین مثل سناریو نویسی بسازند، بیشتر از آنکه تمرکزشان بر اجرای این اصل باشد که: برای رسیدن به یک خواسته، باید با آن خواسته همفرکانس بشوی،
اصل و اساس را کاملاً فراموش کرده و به حاشیه میچسبند. یعنی مرتباً میپرسند:
باید به کلمات را به زبان حال بنویسم یا گذشته؟
باید حتماً سپاس گزاریام را هم بنویسم؟
تا کی باید این تمرین را انجام دهم؟ …
از چه عبارتهای تأکیدی استفاده کنم؟
تا چه حد جزئیات را شرح دهم ؟
و سوالاتی از این دست.
برای پاسخ به این سوالات، لازم است ارتباط این تمرین را با بزرگترین و سادهترین قانون کیهانی یعنی قانون فرکانس درک کنی. تنها در این صورت است که در این باره دیگر هیچ سوالی برایت بوجود نمیآید.
ما در جهانی فرکانسی زندگی میکنیم. پس جهان به کلمات نوشته شدهات، کاری ندارد. آنچه برای او مهم است، فرکانسی است که هنگام نوشتن این کلمات ارسال میکنی.
جهان مثل یک دستگاه است که ورودیای را دریافت و بر اساس آن، خروجی مشخصی به تو ارائه میدهد. ورودی این دستگاه، فرکانسهای توست و خروجی این دستگاه، تبدیل آن فرکانسها به شکل اتفاق و تجاربی همجنس با آن فرکانسهاست.
یعنی جهان هیچ دخل و تصرفی در آن فرکانسها ندارد، تمامش همان است که خودت فرستادی. فرکانسهای تو حاصل باورها و کانون توجه توست. همهی ما در هر لحظهای که بیدار هستیم، در حال ارسال فرکانس هستیم و نکته اساسی که باید از خود بپرسی این است:
حالا که در جهانی زندگی میکنم که فقط به فرکانسیم واکنش نشان میدهد، چگونه فرکانس خواسته هایم را ارسال کنم؟
نوشتن سناریو میتواند راهی برای تنظیم فرکانسهای هماهنگ با خواستهات باشد. زیرا همانگونه که از نامش پیداست، سناریو یعنی تبدلی یک اتفاق به شکل کلمات و جملات.
فرض کن شما یک کارگردان هستی و میخواهی ماجرای رفتنت از خانه تا فروشگاه را بنویسی به گونهای که بازیگر آن نقش با خواندن آن جملات دقیقاً بتواند آن ماجرا را اجرا کند، بدون آنکه سوالی از شما بپرسد.
پس باید ماجرا را با تمام جزئیان بنویس به گونهای که بودن در آن فضا تو را به احساس خوب برساند. در واقع هدف از پرداختن به جزئیات، وسیلهای است برای تمرکز بر خواسته و بیشتر ماندن در احساس بهتر.
مهفوم سناریو نوشتن یعنی دیدن نکات مثب یک موضوع و تمرکز بر آنچه که رخ دادنش را دوست داری. در واقع تو با این وسیله از این خاصیت جهان که به فرکانسهایت واکنش نشان میده، آگاهانه به نفع خودت و در جهت رسیدن به خواستهات استفاده میکنی.
پس هر اتفاقی را که میخواهی برایت رخ دهد، برای خودت کارگردانی کن. زیرا در این جهان فرکانسی، ذهن فرق میان رؤیا و واقعیت را نمیداند. به این دلیل که فرکانس هر دوی آنها یکسان است.
یعنی چه شما تصویر کاملی از 10 دقیقه رانندگی با ماشین دلخواهت را در ذهنت بسازی و چه در واقعیت با همان ماشین به همان شکل و در همان خیابانها رانندگی کنی، دقیقاً برای جهان یک فرکانس را دارد و هیچ تفاوتی میان آنها احساس نمیکند و در نهایت یک نتیجه که تجربه لذت رانندگی با ماشین دلخواهت را وارد زندگیات میکند.
حالا که در چنین جهانی هستی که تنها به فرکانسهایت اهمیت میدهد ،پس هوشمندانهترین کار این است که فرکانسهای دلخواهت را به جهان ارسال کنی تا جهان هم اتفاقات دلخواه را وارد زندگیات نماید.
مهمترین نکته درباره سناریو این است که تو را به احساس خوب برساند. به احساس سپاسگزاری و بینیازی از خواسته.
به احساس یقین .
زیرا مگر میشود آدم در حال تجربه اهداف و رویاهایش باشد و احساس خوبی نداشته باشد؟
بهایی که باید برای تحقق هدفت بپردازی احساس خوب است. حال آنکه احساس خوب، خودش یک نتیجه است کما اینکه ماندن در این احساس هزاران نتیجه جانبی دیگر را نیز به شکل عشق، سلامتی و ثروت وارد زندگیات میکند.
یکی از مهمترین قوانین که باید در زندگیمان بشناسیم، قانون فرکانس است. اساس زندگی ما بر این قانون است. ما موجوداتی فرکانسی هستیم که وارد جهانی شدهایم که به فرکانسهای ما پاسخ میدهد.
به شما توصیه میکنم برای درک قانون فرکانس وتمرین سناریو نویسی و بهره بردن از این تکنیک در جهت ارسال فرکانس خواستههایت و کنترل کانون توجهات، حتماً جلسات6 و 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها و تمامی جلسات دوره کشف قوانین زندگی را بارها گوش بده تا این قانون را خوب درک کنی.
به نظرم این جلسات و این دوره، بهترین جا برای درک چگونگی عملکرد این جهان فرکانسی و چگونگی همراه شدن با سیستم جهان است. زیرا پس از این جلسات، می دانی چه قدرتی داری و می دانی چطورباید از آن برای رسیدن به خواستههایت بهره ببری و چطور دهنِ ذهنت را ببندی تا با نجواهایش مزاحم تمرکزت بر خواستهات نشود و گمراهت نکند.
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
وقت همگی بخیر
چه جالب امروز از خدا خواستم هدایتم کنه برای کسی که دوسش دارم که چکارکنم فراموشش کنم یا چی…..
الان داشتم جلسه ۷از قدم اول رو گوش میدادم که استاد گفت اگه سوالی دارید برید قسمت عقل کل سوالها رو ببینید
رفتم وارد شدم و قسمت مورد علاقم که سناریو نویسی هست رو دیدم گفتم برم کامنتا و جوابا رو بخونم
که بعداز خوندن اولین جواب دیدم بلههه هدایت شدمه امروز که چکارکنم
الان ساهت۶عصره و من شهر خواب بودم که خواب عشقمودیدم که بغلش کردم خونه پدرم اولش که بیدار شدم کلی ذوق کردم ولی بعدش ناراحت شدم به خدا گفتم تا میام فراموشش کنم خوابشو میبینم خدا یا حکمتت چیه چرا این چند رو ز همش دارم خوابشو میبینم من خواستم هدایتم کنی فراموشش کنم نه اینکه خوابشو ببینم یه هدایت دیگه برای من در نظر بگیر و بیدار شدم و یه چای درس کردم و نشستم پای سایت
تاالان که خدا منو هدایت کرد به این قسمت
و از کسانی که با سناریونویسی به عشقشون رسیدن و این خیلی منو به فکر برد
چون عشقم رو خدا گذاشت سرراهم
من قبل از اینکه بیاد تو زندگیم جز به جز خصوصیاتشو نوشته بودم
برغی همین مطمین بودم خودشه
اما الان ۸ماهه هیچ رابطه ای باهم نداریم و اونم اصلا جوابمو نمیده برای همین میخواستم فراموشش کنم
ولی خدا هربار یطوری منو باز یادش میندازه قربونش برم نمیدونم حکمتش چیه
من از خدا یه شوهر از هر لحاظ عالی میخواستم و خدا ایشونو گذاشت تو زندگیم امالان ازش خبری نیس
که هدایت شدم به این قسمت
شاید بایدبازم صبرکنم
من الان حدود۳ـ۴یاله که سناریو نویسی میکنم سپاسگزاری میکنم اما رسیدنم کمه
بازم میگم خدایا حکمتتو شکر
الله یحب الصابرین
خدا صبرکنندگان رو دوست داره
من حیث لا یحتصب
ازجایی که فکرضو نمیکنی بهت میدم
خدا جون عاشقتم
میدونم اینقدر دوستم داری که میخوای بهترین شوهر با بهترین موقعیت و خوشبختی بی حدواندازه بهم بدی و خوشحالترین باشم
سپاسگزارم از استاد عزیزم که باعث شد امروزم هدایت بشم
سپاسگزارم از دوستان عزیزم که جواب تک تکشون قشننگه
از خدا برای همتون رسیدن آرزو دارم
سلام رز عزیز دلیل نرسیدن به خواسته هات ترمزهای ذهنیت است عزیزم .استاد یه سری فایل راجب ترمز و گاز داره تو همین بخش مربوط به سوالات دوره کشف قوانین بخون متوجه بشو چه ترمزهای داری که مانع رسیدنت به خواسته هات شده همین ترمزها رفع کن ترمز باورهای محدود کننده تو هست
ببین برای رسیدن به هر خواسته ایی رهایی مهم ترین چیزه چرا یک رابطه که ۸ ماه تمام شده بت تو شده چرا ابراهیم وار وابستگی از بین نمی بری
سناریو نویسی بدون از بین بردن ترمز و از بین بردن وابستگی و داشتن رهایی هیچ فایده ایی نداره همین موارد باهم هست که مهمن تکی تکی فایده نداره
سلام
وقت بخیر
یه سوالی داشتم خدمتتون
من یک ویلایی را دوست داشتم تجسم کردم ولی بعدا ویلای قشنگتری توی اینترنت دیدم و دوست داشتم این ویلای قشنگتر دومی را داشته باشم در حالی که تجسم ویلای اول دیگر به من احساس خوب نمیداد
من چه کار کنم؟
یعنی باید تجسم ویلای اولی را ادامه بدهم تا بهش برسم و بعد بروم سراغ ویلای دوم؟
یا می توانم ویلای دوم را تجسم کنم و از تجسم ویلای اول دست بکشم؟
و اگر این روند ادامه پیدا کند و هر روز چیزهای جدیدتر می بینم و از اونها خوشم میاد و از تجسم قبلی دیگه لذت نمیبرم و جدیدتر را تجسم کنم ممکنه که به هیج کدام نرسم چون فرکانسهای کافی ارسال نکردم؟
سلام خدمت استاد عزيز و خانوم شايسته و همه دوستان ،اقاي موسوي براي تجسم خواسته هاتون كاري رو انجام بدين كه بهتون حس عالي ميده يعني همون ويلايي رو تجسم كنين كه حس بهتري به شما ميده و بدونين كه شما ميتونين ليستي از همه خواسته هاتون داشته باشين چون براي جهان هيچ فرقي نداره كه تو ليست شما ٢٠تا خواسته وجود داره يا ٢٠٠تا بلكه اين ذهن و باورهاي ماهست كه خواسته هامون رو محدود ميكنه براي همين هم بايد روي باورهامون كار كنيم ما هر روز چيزهاي جديدي رو ميبينيم و باعث ميشه خواسته هاي بيشتري در ذهنمون شكل بگيره پس به جاي اينكه خواسته هامون رو محدود كنيم رو باورهاي محدود كننده كار كنيم و به جاي اونها باورهاي قدرتمند كننده ايجاد كنيم و با اطمينان و يقين به خداي مهربون به سمتشون قدم برداريم ،انشااله كه به هر خواسته اي كه دارين برسين با ارزوي سلامتي و ثروت و شادي و ارامش و دنيايي پر از خوشبختي براي همه دوستان و هم خانواده إيهاي عزيزم در پناه خداي يكتا شادو سعادتمند باشيد 🌺
هدف اصلی شما داشتن ویلاست پس تجسم هدف شما هم مثل خیلی چیزها تکامل پذیره یعنی هر روز دارید به خواسته واقعی توننزدیک میشید الان در تجسم به زودی در واقعیت
سلام آقای موسوی عزیز
امیدوارم تا الان که من دارم این متن رو می نویسم به ویلای مورد نظرتون رسیده باشید اما به نظر من، دیدن ویلای دومی که براتون جذابتر از اولی هم بوده خودش یک نشانه است از اینکه تا حالا اگر در جهت تابلوی راهنمای اول حرکت می کردین حالا جهت تابلوی دوم رو دنبال کنید. بالاخره خداوند داره به ما آدرس خواسته هامون رو میده پس باید تسلیم باشیم و فقط مسیر رو دنبال کنیم. شاید حتی از دیدن ویلاهای مختلف (تابلوهای راهنمای مختلف) در نهایت به خواسته یا خواسته هایی بسیار عالی تر از صرفا یک ویلا قرار است برسید!
خداوند، خدای فراوانی هاست!
سلام به استاد عزیزم و همسر مهربونش انشالله همیشه سالم و ثروتمند باشید
من از سناریو نویسی نتیجه گرفتم این بار دوست دارم ب این آرزو هام برسم
توی آموزشگاهم عالی ترین مربی و سالنم عالی ترین سالن درمحله بشه و پر از مشتری تا پر پر بشم
فایل عزت نفس استاد بخرم و کار کنم و نتیجه های عالی ببینم
پولسازی زیادی داشته باشم و 10 برابر بشه
جاب جا شدنم از این خونه ب خونه ی نوساز و مستقل و نزدیک محل کارم
آشنا شدن با ی نفر عالی از لحاظ رفتار و کار
رفتن ب مسافرت خارجی و لذت بردن از مسافرت و مسافرت کاری و تفریحی
داشتن رابطه ی عالی با همه و با اعضای خانواده
داشتن بدنی ورزشکار و ادامه قانون سلامتی
امروز 1403/6/12 دلم میخواهد تا چند ماه دیگه ب همشون برسم
سلام دوست خوبم.
اگر توحید رو فراموش کنی و وابسته اون فرد بشی ضربات سختی خواهی خورد.
همیشه از لحاظ ذهنی به خودت یادآوری کن اون کسی که باعث برخورد شما دونفر شد خدا بوده
و
الان هم اون خداست که در قالب اون فرد داره بهت عشق میده و بهت عشق میورزه.
اگر وابستش بشی از همون فرد ضربه خواهی خورد.
دوست داشتم برای تداوم رابطه ی زیبایی که داری این آگاهی ها رو بهت یاد آوری کنم.
به نام خدای عشق
سلام شروع متن نوشته ام با اهنگ جدید شروین حاجی پور
شبانه است.
یه روز دوتایی فرار میکنیم یه روزی که خسته شدی
یه روز که توام از همه آدما شدی نا امید
سحر بیدارت میکنم میپریم با باد خزون
میسازیم یه کلبه ی امن لای جنگلای بلوط
یه روزی فرار میکنیم یه روزی که جون داره پات
یه روزی که دیدی نشد نرسید به هیچ جا صدات
سحر بیدارت میکنم میبوسم بالاتو برات
دوباره پرواز میکنیم اونجایی هیچکی نیاد
عزیزترینم شبونه میرسیم بیا که فردا به خونه میرسیم
یه روزی فرار میکنیم وقتی صبرت تموم
وقتی دیدی کردی همه جوونیتو پاشون حروم
سحر بیدارت میکنم بهت میدم خورشیدو نشون
میدونم راه دوره و سخت میخریم سختیشو به جون
یه روزی فرار میکنیم یه روزی که قلبته سرد
وقتی دیدی هیچ احدی واسه زخمات کاری نکرد
سحر بیدارت میکنم راه میوفتیم بی چمدون
نوبت ما هم میرسه صبح میشه ما هم شبمون
این اهنگقشنگ وایب بودن کنار عشقم میده
…….
میسازیم یه کلبه امن لای جنگل های بلوطط
وای من چقدر دلم می خواد یه کلبه جنگلی داشته باشم وسط جنگل .
سناریو نویسی می کنم :
کنار کسی هسنم که عاشقشم و اونم عاشق منه .سرم گذاشتم روشانه هاش هنذفری تو گوش جفتمون پلی کردم میگم میدانم راه دور سخته ولی می خریم سختیش به جون🥲😍 دستش گرفتم باران میاد کل آیندمون جلو چشمامونه
و مسیری که باهم طی کردیم و به اینجا رسیدیم.
از رویای آینده گفتیم
انگار که من همسرم هرچی بیشتر کنار همیم بیشتر عاشق هم دیگه میشیم🥲😍❤️
به قول شاملوبهم همیشه میگه:
من محتاج شنیدن حرفهای تو هستم… با من از عشقت، از قلبت، از آرزوهایت حرف بزن… اگر مرا دوست میداری، من نیازمند آنم که با زبان تو آن را بشنوم: هر روز، هر ساعت، هر دقیقه، و هر لحظه میخواهم که زبان تو، دهان تو و صدای تو آن را با من مکرر کند… افسوس که سکوت تو، مرا نیز اندکاندک از گفتن باز میدارد.
درخت با بهار و ماهی با آب زنده است، و من با حرفهای تو.
من با توفان زندهام، توفانی از نوازشها و جملهها. – من عشق و امید و زندگیام را در توفانهای پُر صدا و پُر فریاد بازمییابم.
با وجود این، خودت بهتر میدانی: نفسی که میکشم تو هستی؛ خونی که در رگهایم میدود و حرارتی که نمیگذارد یخ کنم. امروز بیشتر از دیروز دوستت میدارم و فردا بیشتر از امروز. و این، ضعف من نیست: قدرت تو است.
هرچه بیشتر میبینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر میشود. دیروز چند لحظهی کوتاه بیشتر ندیدمت. تمام سرشب، تنها و بیهدف در خیابانهای تاریک و خلوت این اطراف راه رفتم و به تو فکر کردم.درست همانطور که بچهها مادرشان را دوست دارند. زیبایی تو – اگرچه مرا به آتش میکشد، میسوزاند و خاکستر میکند – دیگر علت و انگیزهی دوستی و عشق من نیست. به هر صورتی که درآیی تو را دوست میدارم. فقط به شرط آن که «تو مرضیه من » باشی. فقط به شرط آن که «بدانی چرا تو را مثل بچهها دوست میدارم.» دیگر هیچ چیز من چیزی جز تو نیست. دیگر فقط برای خاطر تو زندهام، یعنی – بهتر بگویم – فقط به این دلخوشی بزرگ زنده هستم که دستهای تو دستهای مرا نوازش میکنند، لبهای تو مرا میبوسند، و میدانم که در قلبت، در اتاق کوچولوی دخترانهات، مرا در بهترین جاها، در بالاترین جاها مینشانی… کاش میتوانستم به آن جا بیایم.
❤️🥲
…….
یکی از بهترین نعمت های روی زمین داشتن کسی که عاشقشی و اونم عاشقته 😍👀.
بهترین حس عشق دوطرفه است .
خدایاشکرت به خاطر عشق بی نهایتی که به زندگی من روانه می کنی .
خدایاشکرت که تو به من عشق می دهی
خدایا شکرت که همه جا هوامو داری
خدایاشکرت که من خیلی خیلی خیلی دوست داری
خدایاشکرت که خودت در قالب یک انسان برای من فرستادی .
تو در قالب ادم های مختلف به من عشق می دهی
خدایا شکرت دوست دارم خدایا
خدایا تو همه چیز منی .
با سلام و عرض ادب
من با قانون فرکانسها و احساس خوب و خصوصا نجواهای ذهنی اشنا هستم ولی مدتی هست که هر کاری میکنم اصلا نمیدونم که چه چیزی و چه شغلی و… رو دوست دارم،من سالها راننده ماشین سنگین بودم و چون ورشکست شدم الان به اجبار راننده اسنپ شدم و شدیدا از این شغل متنفر شدم و هر کاری میکنم که این راننده اسنپی رو بپذیرم نمیتونم و هر کاری میکنم که بفهمم چه چیزی و چه شغلی رو دوسدارم که در موردش سناریو نویسی کنم نمیتونم و نمیفهمم
لطفا راهنمای بفرمایید
با تشکر
سلام دوست عزیز
پیشنهاد میکنم
“مقاله ی چگونه از میان موضوعات متنوع و مختلف ، کار مورد علاقه یا رسالتم را تشخیص دهم” در بخش راهکارهای دوره های استاد برای مسائل شما _ دوره عزت نفس و کامنت هاش رو مطالعه کنید .
امیدوارم بتونه در پیدا کردن جواب سوال شما بهتون کمک کنه . برای من که خیلی مفید بود.🌹
سلام آقای عنابستانی، ازخدابخواه به شغل موردعلاقه ات، هدایت وقراردهد.
سلام دوست عزیز
شما توی شغلت دوست داری چه احساساتی رو تجربه کنی
با چه طبقه از ادم ها باشی
چند ساعت کار کنی
اوقات استراحتت چطوری خستگی در کنی
و….
همه اون چیزهایی رو ک دوست داری در زمینه شغل تجربه کنی رو بنویس بابت شون سپاسگزاری کنی و سناریو بنویس
ان شاءالله ک بسمت شغلی ک این ویژگی ها رو داره هدایت میشی
سلام مریم جان زیباا
افرین برتو ای بانوی توانمند در درک آگاهی های ناب الهی
خدایاشکرت که هر فایلی باز میکنم
تماما هدایت الله است برایم
بامن حرف میزند
. مدتی است در دلم ندایی به شدت قوی و قدرتمند من رو به سناریو نویسی دعوت میکنه و من چنان مشتاقم
و امروز با خوندن اینهمه اسانی واگاهی درربین این محتواهای بی نظیر
این تحربه های خلق شده
انقدر لذت بردم
انقدر تمام وجودم سراپا شوق شد که جز قدردانی از خدایم و. تشکر از شما هیچ نمیتوانم بگویم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
هرروز آگاهی بیشتر
هرذوز اسانی بیشتر
درود به تمام آفریده های خدای توانا
خدایا شکرت من که توی دلم همیشه باهات حرف میزنم و ازت راهکار میخوام حالا میخوام اینجا هم ثبت بشه
امروز ۷ خرداد ۱۴۰۴ هدایت شدم به این صفحه
اول اینکه ممنونم که پناهم بودی و هستی…
خیلی کمکم کردی که بالاخره تونستم شاداب تر قوی تر عاقل تر باهوش تر زیباتر خوش هیکل تر مهربانتر و خوشبخت تر از قبل باشم تلاش کردم و کمکم کردی
خدایا شکرت بابت دار و ندارم خدایا شکرت بابت سلامت تک تک سلولهای بدنم خدایا شکرت بابت سلامت و هوش و زیبایی و آرامش دخترم خدایا شکرت بابت سلامت جسم و روح و اراده بی وصف همسرم خدایا شکرت بخاطر روابط عالی خانوادم و خوشحالی بابت رسیدن به تک تک خواسته هام
ممنون بابت خونه عالی از هر نظر ممنون بابت موفقیت دخترم و همسرم وآرامش خودم خدایا یادم هست که ما همیشه در آغوش پر مهر تو هستیم و آینده و حال پر از روشنی رزق و حال خوب است❤️
سلام دوست عزیز
اول اینکه داستان زندگی ما برگرفته از فرکانس های ما نیست بلکه بسیار عمیق تر و ریشه ای تر از این چیزاست این حرفها رو ذهن درمیاره وگرنه اتفاقات زندگی ما ریشه در هستی و وجود خود ما دارند که اگه بخوای بفهمی دلیل این اتفاق چی بوده مثلا باید برگردی به پیدایش کل هستی و اینم یک کار محال هست بنابراین یکسری ذهن ها آمدند و خواستند چهارچوبی تعریف کنند این چیزها رو از خودشون درآوردند و ملت را سر کار گذاشتند بهرحال هدف زندگی این چیزا نیست که من بشینم برای خودم یک زندگی رویایی رو خلق کنم اینها همش بازی ذهن و کار نفس هست زندگی رؤیایی تو آیا از اون پادشاهان میخوای رویای تر باشه مثلا؟ الان اونها کجان؟ دستاوردهای شون کجان؟ اصلا مگه قراره چقدر تو این دنیا بمونی؟ معنای واقعی زندگی چیه مگه؟ من کی هستم؟ آیا زندگی خلق خواسته هاست که حالا ی عده سودجو اومدن هی میگن رمز رسیدن به خواسته هارو ما فهمیدیم!! زندگی چیه؟ خودت بشین عمیق شو سکوت کن تا از این بازی های ذهن بیای بیرون
سلام دوست عزیز.. دوست من نمی دونم کیستی..فروزان هستی تا خاموش ومنفعل..ولی هر کی هستی چرا دوست داری آدمها رو از خوشحالی و ارزواهاشون دورتر.ودورتر کنی..دوست من..نمی دونم به چه می اندیشی….
اگه یکم تو مفهوم باور.بری متوجه میشی که اعتقاد به هر باوری….وپروردان افکار ت در راستای اون..باور..دنیای بیرون رو هم نقش می ده.
.
سلام و عرض ادب
احتراما ظاهرا باور شما اینه که اینها بازی هستن .
خواستم بگم هر بازی که باعث بشه ، خودم رو بهتر بشناسم ارزش بازی کردن رو داره.من تصمیم دارم وارد بازی بشم تا خودم رو بهتر بشناسم.
دوستت دارم آقا رضا
سلام دوست عزیز
با توجه به اینکه خیلی از کاربرهای این سایت با استفاده از این قوانین و آموزه های استاد و خانم شایسته عزیز،نتایج بسیار عالی و خوبی رو گرفتند نشان دهنده این است که مسیر مسیر قطعا درست و الهی ای هست…
قوانین و چیزایی که تو این سایت به ما آموزش میده اگر که دقت بفرمایید خیلی به فطرت انسان مینشینه و مطالبی است که احساس آدم رو خوب میکنه و بسیار روح آدم رو تقویت میکنه و از صدتا کتاب هم بهتره…
و اینکه شماهم چنین نظری رو گذاشتید نشان دهنده اینه که با باور های بسیار بسیار غلط و مخربی بزرگ شدید..امیدوارم که هدایت بشین
باتشکر
اسم ایشون رو من در یوتیوپ هم دیدم.پای ویدیو ها کامنت های منفی میذارن.
تو پوچگرا هستی عزیزم چون انگار حال و حوصلهی زندگی و شادی و عزت و آبرو و دانش و آسایش و آرامشو آگاهی و ارتقا و هنر و تعالی و هیچی رو نداری
البته اگر اینهایی که نوشتی اعتقاد شخصیت باشه و با عباسمنش یا با مریم شایسته خصومت شخصی نداشتهباشی، که این احتمال منطقیتره
من واقعا نوشته های شما را درک نمیکنم یعنی میفرمایید حس خوب داشتن خوب نیست؟؟؟ هر لحظه فقط از خدا خواستن و تنها قدرت را به خداوند دادن خوب نیست؟؟؟ یعنی اگر فقیر باشی بهتره یا پولداری که توحید را پذیرفته و با بخشش ثروت و دانسته هاش به بقیه کمک میکنه؟؟؟استادعباسمنش تنها کسی هستن که این همه آگاهی را رایگان در اختیارمون گذاشتن.ضمن اینکه همیشه میگن هیچ کس را اجبار نمیکنن ،اگر به قلبتون مراجعه کنید هدایت میشید مطمئنم
مثله اینه که دوتا جنین توی شکم مادرشون باشن ، یکی به یکی دیگه بگه ، خب که چی الان ما ۹ماه اینجا باشیم پا و چشم دربیاریم بعدشم بمیریم(از دید اون مثل مردن هست)
نه هدف این نبوده ما باید یه کار خاص تر الان باید تو این شکم انجام بدیم
در صورتی که کامل شده برای مرحله بعدی ، ما هم با رسیدن به خواسته هامون بزرگتر و کامل تر میشیم برای مراحل بعد که نمیدونیم چیه
اینو برای دوستان سایت که در این راه هستند نوشتم
اونم چون یکدفعه این مثال اومد توی ذهنم و حس کردم باید بنویسم
سلام دوست عزیز
اگر نظر شما از این رویاها بازی نفس است
من این رویا رو دوست دارم
چون با این رویاها به ارامش رسیدم
من همبشه تصور میکردم خدا مرا نمیبینه ولی تو همین رویاها خدایی رو ک گم کرده بودم و دنبالش بودم پیدا کردم
من تو همین رویاها خود خودم رو پیدا کردم
من هویتم رو پیدا کردم
این رویاها بسی برای من شیرین هستن چون ارامشی رو ک در جستجویش بودم رو
تو همین رویاها پیدا کردم 😍😍
و خلاصه اینکه من عاشق این رویاها هستم 🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰