چرا دعاها و التماس های من به درگاه خداوند مستجاب نمی‌شود؟ (درک نگاه سیستمی به خداوند و قوانین این نیرو)

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیچرا دعاها و التماس های من به درگاه خداوند مستجاب نمی‌شود؟ (درک نگاه سیستمی به خداوند و قوانین این نیرو)
128

این سوال خیلی از ما است که:

چرا اکثراً دعاها و  التماس های من به درگاه خداوند بی ثمر است؟

چرا هر چه با اسرار به خداوند نشان دادم که چقدر  نیازمند داشتن یک خواسته هستم، نه تنها هیچ نتیجه ای نیامد بلکه از همان که می‌ترسیدم، به سرم آمد؟
چرا اینهمه آه و ناله من توجه خداوند را جلب نکرد و به من رحم نکرد؟

و…

ماجرا از سوء برداشت ما از موجودیت خداوند و رابطه ای که با این منبع قدرت داریم، شروع می شود.  ما همه چیز را از دیدگاه انسانی خودمان می‌بینیم. این نگاه انسانی، حتی به شناختمان از خداوند هم نفوذ کرده. به همین دلیل می‌خواهیم با التماس و شیون، دل او را به رحم آوریم.
اما خداوند مثل یک انسان، تحت تأثیر کلمات تو در قالب گریه و زاری و التماس، قرار نمی‌گیرد. زیرا خداوند دارای احساسات بشری نیست. بلکه خداوند یک انرژی خلاق است که قدرت شکل دادن به همه چیز را دارد.
این انرژی تصمیم گرفته به شکل هر آنچه که تو در ذهنت می سازی، وارد زندگی ات شود. یعنی خداوند برای تو هیچ تصمیمی نمی گیرد، دلش به حال تو نمی سوزد، بلکه به شکل باورهای تو و آن چیزی که تو در ذهنت می سازی، وارد زندگی ات می شود.
دیگر بستگی به این دارد که چه چیزهایی در ذهنت بسازی.
فقر را بسازی یا ثروت را. عشق را بسازی یا نفرت را‌، سلامتی را بسازی یا بیماری را‌، گرفتاری و نگرانی را بسازی یا آرامش را.
قسط و قرض را بسازی یا استقلال مالی را. راحت رسیدن به خواسته‌هایت را بسازی یا پیچیده ساختن همه چیز را.
در هر صورت‌، همه چیز به شیوه‌ای که ذهنت تو در نظر می‌گیرد‌، وارد زندگی‌ات می‌شود و هر آنچه در ذهنت می‌سازی، باور می‌کنی و به آن توجه می‌کنی، به این انرژی شکل می‌دهد و آن را وارد زندگی‌ات می‌کند.
این قانون نمود این آیه از قرآن است که می‌گوید:
“کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً
و هر یک از این دو گروه را به عطاى پروردگارت کمک خواهیم داد و هرگز کسى از عطاى پروردگارت محروم نخواهد بود”
این ساده ترین شکلی است که می توانم بوسیله کلمات، در باره خداوند توضیح دهم.
پس اگر می خواهی بدانی چه فرمولی وجود دارد که خداوند تو را نیز مانند استاد عباس منش و نصوح و دیگران در مسیر صحیح هدایت کند، راهش این است که باور کنی خداوند یک انرژی است که به آنچه که تو در ذهنت می سازی، شکل می دهد.
راهش این است که بزرگترین قانون جهان یعنی قانون فرکانس را باور کنی.
راهش این است که ایمان بیاوری به این موضوع که این انرژی تصمیم گرفته جهان را به گونه‌ای طراحی کند که به فرکانس‌ها و باورهای تو واکنش نشان دهد نه به کلمات ات!
این انرژی تصمیم گرفته که‌، تو به‌عنوان یک انسان، دستانِ خداوند بر روی زمین باشی و با خلق خواسته‌هایت، نه تنها خودت رشد کنی، بلکه به رشد جهان هم کمک کنی.
خیلی مهم است چه نگاهی به خودت، خداوند و قوانین جهان هستی داری.
خیلی مهم است چه باورهایی داری و چه چیزی در ذهنت می‌سازی! زیرا انرژی‌ای که آن را خدا می‌نامی، به همان شکل وارد زندگی‌ات می‌شود، بی آنکه خداوند بخواهد خواسته‌هایت را غربال و صلاح یا غیر صلاحی برایشان در نظر بگیرد.
تنها تصمیمی که برای تو گرفته شده است، این است که جهان مأمور شده به فرکانس‌هایت واکنش نشان دهد.
یک سوال از شما می پرسم:
وقتی در حال استفاده از فضای اینترنت هستی و یک دفعه متوجه می شوی که اتصالات اینترنت ات قطع شده، چه عکس العملی نشان می دهی؟
آیا به گریه و زاری می افتی؟
آیا در برابر اینترنت زانو زده و التماس می کنی که وصل شود؟
و اگر وصل نشود، شروع به شکوه و گلایه می کنی که چرا تو صدای مرا نمی شنوی و چرا دلت به حالم نمی سوزد و چرا متوجه نیستی که چقدر به تو محتاجم و باید این تحقیق را انجام دهم، پس چرا وصل نمی شوی؟؟؟
آیا عکس العمل شما اینگونه است؟ قطعا نه
شما دست روی دست نمی گذاری و نمی گویی انشااله درست می شود . زیرا می دانی اینترنت یک سیستم است. بنابراین ابتدا اتصالات اینترنت ات را چک می کنی و بررسی می کنی که آیا دیتای اینترنت شما تمام شده یا نه.
اگر تمام شده بود یا سرعتش کم بود و این موضوع برایت مهم باشد، تصمیم می گیری از اینترنت بهتر با دیتای نامحدود استفاده کنی و بهایش را می پردازی. جهانی که خداوند آفریده است نیز اینگونه است. اصلا خداوند نیز اینگونه است. یعنی خداوند مثل یک انسان قدرتمند نیست که مسائل تو را تجزیه و تحلیل کند، بلکه یک سیستم است با یک عملکرد مشخص که یک ورودی می گیرد و یک خروجی هم جنس با ورودی ای که از شما گرفته، تحویل تان می دهد.
همانطور که اگر شما از یک دیتای خوب برای اتصالات اینترنت استفاده نمایی، می توانی با سرعت بهتر و کیفیت بهتر و نیز در زمان کمتر‌، دالنود و آپلود زیادی انجام دهی.
بنابراین‌، به همین شکل نیر اگر دیتای خوبی به این سیستم که خداوند در جهان تعبیه نموده، بخورانی، قطعا نتیجه بهتری می گیری.
کار تو شناختن عملکرد این سیستم و سپس خوراندن دیتایی درخور است.
دیتایی که این سیستم نیاز دارد، باورهای قدرتمند کننده تر است. یعنی هرچه باورهای شما قدرتمند کننده تر باشد، نتایجی که از سیستم این انرژی‌- که انرا خدا نامیده ای- به دست می‌آوری‌، قطعا بهتر است.
بنابراین تنها کار شما ساختن این ایمان در خودتان است که تمام نتایج زندگیِ من بخاطر فرکانس های خودم است نه حکمت خداوند، رحمانیت خداوند یا عضب و قهر خداوند و …
بلکه جهان یک سیستم است که فرکانس های من را دریافت و نتایجی هم جنس با آن فرکانس ها را وارد زندگی ام می کند. وقتی واقعا این ایمان را در خود بسازی و این نگاه صحیح به خداوند را درک کنی، آنگاه به جای گریه و زاری در برابر خداوند یا التماس، شروع به ساختن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین می نمایی.
شروع به ساختن چیزهایی در ذهنت می کنی که دوست داری برایت رخ دهد.
وقتی این قانون را باور می کنی و می پذیری که خداوند یک سیستم است، دیگر همانطور که اگر اینترنت شما به مشکل برخورد کند، شما در برابر او به التماس و گریه و زاری نمی افتی‌،
به همین شکل نیز‌، وقتی اتفاق ناخواسته ای در زندگی ات رخ می دهد‌، آن را گردن خدا نمی اندازی و توقع نداری او برایت کاری انجام دهد یا تصمیمی بگیرد یا صلاحی تعیین کند یا دلش به رحم بیاید.
بلکه به خودت می گویی این نتیجه به خاطر باورها و فرکانس های خودم بوده، پس باید آن باور محدود کننده که این نتیجه را بوجود آورده را پیدا کنم و آن را تغییر دهم.
به خودت می گویی این اتفاق ناخواسته، به خاطر چیزهای ناخواسته ای بوده که در ذهنم ساختم و این انرژِی به آن شکل داده.
پس الان که فهمیدم، قضیه حل است، گریه و زاری هم ندارد. فقط کافی است آنچه می خواهم را در ذهنم بسازم، تا این انرژی به آن شکل دهد و آن را وارد زندگی ام کند.
این نگاه به شما قدرت می دهد.
زیرا نگاه قبلی شما به خداوند، شما را مستأصل و درمانده کرده بود و فکر می کردید که کاری از شما بر نمی آید. اما این نگاه دارد به شما می گوید که همه چیز در دست خودت و فرکانس های خودت و آنچه در ذهنت ساخته ای، است.
آن نگاه‌، تو را مثل برگی در باد کرده بود و این نگاه‌، افسار زندگی‌ات را در دستان ات قرار می‌دهد. به تو آزادی و امید می‌دهد. آزادی و امیدی که به تو این نوید را می‌بخشد که‌، هیچ چیز به جز من، قدرت تغییر زندگی‌ام را چه در جهت خواسته یا ناخواسته نارد. زیرا همه چیز در دست من است.
این باور، تو را در مرکز زندگی خودت قرار می‌دهد. آنگاه به جایی می‌رسی که می‌بینی جهان به گونه‌ای برنامه ریزی شده که بدون هیچ محدودیتی این قدرت به تو داده شده که بتوانی هر آرزویی را محقق کنی. به قول قرآن که می‌گوید:
“بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (۱۱۷ بقره)
نو آفرین آسمانها و زمین است و چون آفرینش چیزى را اراده کند، مى‏گوید «باش» و بى‏درنگ موجود مى‏شود”
بهترین پیشنهادی که می توانم برای شما داشته باشم تا سیستم این خدا را بشناسی‌، این انر‌ژ‌‌ی را درک کنی و آن را در ذهنت به شکل خواسته‌هایت در قالب عشق‌، سلامتی‌، استقلال مالی‌، رضایت از زندگی‌، آزادی زمانی و … دربیاوری، استفاده از دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها و نیز کتاب «چگونه فکر خدا را بخوانیم» است
در این دوره استاد عباس منش تمامی مسیری را قدم به قدم برایت شرح می‌دهد که برای شناختن قوانین این خدا و عملکرد این سیستم نیاز داری.
اگر این دوره را همانگونه گه استاد عباس منش پیش می برد و آموزش می دهد، باور کنی و آموزه هایش را به کار بگیری، به شما قول می دهم که حتی نتایجی بیش از نتایج استاد عباس منش کسب می کنی.
دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها‌، برای من یادآور «از نو شناختن خداوند است».
شناخت حقیقت توحید و ادراک چگونگی اجرایش در عمل.
اگر آگاهی‌های جلسات ۹ و ۱۰ این دوره را یکی از بزرگترین نقاط عطف زندگی‌ام بنامم‌، اغراق نکرده‌ام. چون برایم وصل شدن به اصلم را بازآفرینی کرد.
وقتی صحبت از آگاهی‌های جلسه ۹ و ۱۰ این دوره می‌شود‌، جنس آگاهی‌ها‌، یک عشق ناب می‌شود که وجود هر فردی با هر دین و مذهبی عاشق شنیدن و درک آن آگاهی می‌شود و آن آگاهی مثل نوش‌دارویی بر جسم و جانش می‌نشیند.
وقتی این آگاهی را می‌شنوی‌، آنچنان با روحت یگانه و هماهنگ می‌پنداری‌اش، که منطق قوی آن‌، ذهنت را به کلی خاموش می‌کند تا وجه بیشتری از این آگاهی را بشناسی و ابعاد وسیع‌تری از آن را به یاد آوری.
چون موضوع اصلاً آموختن نیست. موضوع «به خاطر آوردن» است. روح‌مان تمام این آگاهی را می‌داند. روح‌مان خود این آگاهی است. روح‌ما موجودیتش را می‌شناسد. فقط این ذهن‌مان است که آن را فراموش کرده است. شنیدن و به خاطر آوردن این آگاهی‌، ذهن و روح‌مان را در هماهنگی و یگانگی قرار می‌دهد و تمام خواسته‌های زندگی‌ ما در لحظات این هماهنگی محقق می‌شوند.
در پی سلامتی هستی؟!
این هماهنگی‌، سلامتی را به جسم و جانب باز می‌گرداند.
این هماهنگی‌، عشق را به روابط‌‌ات باز می‌گرداند
در پی رونق و ثروت هستی؟!
این هماهنگی رونق را به کسب و کارت می‌آورد. برایت مشتری و بازار می‌سازد. برایت تبلیغ می‌کند و برایت همه چیز می‌شود.
تنها کار زندگی تو همین است: «تلاش برای بیشتر ماندن در این هماهنگی». تمام معجزات زندگی ما در همین لحظه هماهنگی رخ می‌دهد.
بالاترین فرکانس‌ها در همین لحظه هماهنگی ارسال می‌شود.
جلسات ۹ و ۱۰ دوره راهنمای عملی حقیقت خداوند را به شما می‌شناساند.وقتی این حقیقت را دوباره به یاد آوری‌‌، ایمانی و یقینی در وجودت بیدار می‌شود که از عهده تحقق هر خواسته‌ای بر می‌آید و هر آرزویی را برایت به آسانی محقق می‌کند.
یکی از مهم‌ترین آروزهای زندگی من‌، با شنیدن آگاهی‌های همین دو جلسه محقق شد. من آنقدر این آگاهی را باور کردم و آنقدر با آن هماهنگ شدم که شاید به فاصله کمتر از یک ماه‌، خواسته‌ای در زندگی‌ام محقق شد که سالها آرزویش را داشتم.
هر بار که این ۲ جلسه را می‌شنوم‌، ساعت ها با خودم خلوت می کنم‌، به فکر فرو می‌روم و درباره خواسته‌ام جدی‌‌تر می‌شوم وقتی تحققش را اینقدر ساده و در دسترس و اختیار خودم می‌بینم.
آگاهی‌های این دو جلسه‌، واقعاً لازمه زندگی تک تک‌مان است. آگاهی‌های این دو جلسه ما را به خداوند‌، به منشأ ایده‌ها و راهکارهایی وصل می‌کند که هر ناممکنی را ممکن می‌سازد. محال است آگاهی این دو جلسه را بشنوی اما درباره خواسته‌ات دست به کار نشوی و قدمی بر نداری.
این دو جلسه‌، مفهوم واقعی هم‌مدار شدن با خواسته است. این دو جلسه مفهوم واقعی رهایی است.
حالا هر وقت خواسته‌ای دارم‌، تمام تلاشم اجرای آنچه است که در این دو جلسه می‌شنوم. تمام تلاشم ساختن چنین جنسی از هماهنگی با خواسته‌ام است و به اندازه ای که توانسته ام این نگاه را ایجاد کنم، خدا می‌داند که آن خواسته چقدر راحت وارد زندگی‌ام شده است و هر زمان این قانون را فراموش کرده ام یا جدی نگرفته ام، همه تلاش هایم برای رسیدن به یک خواسته، چیزی جز تقلاهای بیهوده نبوده است.


منابع بیشتر درباره درک نگاه سیستمی به خداوند:

بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم در دوره 12 قدم

جلسات 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
137
بهترین پاسخ

سلام و درود

یک عمررررررررر خدایی راپرستیدم ک خدا نبود یک ظالم ستمگر بود ک براساس میل خودش به عده ای ازبندگانش نعمت میداد . . .به عده ای کوهی ازبدبختی
نه صدایم راشنید . . .
نه ناله ام را پاسخ داد. . .
هیچوقت کنارم نبود . . .او در آسمان جای داشت
و هروقت میخواستم با او حرف بزنم بایدرو ب آسمان با اشک و آه از او درخواست میکردم باید گناهانم رابرایش مرور میکردم تا شاید نگاهی بمن کند،و چه اشک ها ک نریختم . . .چه زاری ها ک نکردم ،
اما جوابی دریافت نکردم . . .
او هر روز ازمن دور تر ودور ترمیشد
وقتی رو ب درگاهش میکردم ترس و عجز وجودم رامیگرفت
آنقدر از اومیترسیدم ک احساس میکردم باگرزی آهنین با چهره ای غضبناک مرا نگاه میکند و ازمن متنفر است
باید آنقدر التماسش میکردم تا شاید گوشه نگاهی کند مرا . . .
گاهی انقدر احساس ناتوانی میکردم ک ب ادمهای باخدا (ب اصطلاح)رو می انداختم تا برایم دعا کنند واسطه شوندتاشاید خدا پاسخم دهد. آنقدر بی جواب ماندم ک تصمیم میگرفتم دیگر ب آرزوهایم فکر نکنم
حس میکردم این سرنوشت اجباریست ک خدابرایم مقدر کرده و من جرات شکایت نداشتم چون مرا کافر میخواندند
احساس میکردم در دنیای گیر افتاده ام ک مجبورم هرچه خدایم مقابلم میکذارد حتی اگر بد و منزجر کننده باشد دم نزنم
چقد شنیدم ک بمن میگفتند حکمت خداست
حتما خدا نمیخواهد
حتما تقدیر این است ک سختی بکشی
نمازهایم با ترس ازجهنمش خواندم
و ب امید بهشتش ان هم اگر اعمال بدم بگذارند .
خدایی ک مهربان نبود
دست محبتش را روی سرم نمیکشید
آنقدر ازمن فاصله داشت ک هیچ وقت حسش نکردم
خدای ک مثل آدمیان فکرمیکند مرا از دید مردم نظاره میکند ،همچون آدمیان عیبجو ی میکند مرا
خدای ک بخیل است و هیچوقت فریاددددددیاری خواهی مرانشنید
. . .
خسته بودم ازین خدای ظالم ک حتی گوشه چشمی هم مرا نگاه نمیکند
همه جا رهایم کرد و مراتنها گذاشت

یک مادر وقتی فرزند دلبندش نگران باشد ، چقد اورا میبوسد و آرامش میکند،خواسته اش را اجابت میکند
اما چرا خدای من ب اندازه یک مادر هم بمن محبت نکرد
اشک هایم راپاک نکرد
چقد مرا تنها گذاشت ورفت
این چه خدایست ک ب اندازه یک مادر مرادوست ندارد
بیزارم از بتی ک بعنوان خدا سالها با ترس پرستیدم و دم نزدم
یک روز خسته شدم و ایستادم درمقابل این بت ظالم و ستمگر و از او شکایت کردم
اطرافیانم بی دینم خواندند
اما من دیگرتوان و تحمل این خدای ظالم و غضبناک رانداشتم
جان ب لب آمده بود ازین خدای سنگی
ایستادم و گفتم نمیپرستمت دیگر .بیزارم از این ظلم و ترسی ک دروجودم گذاشتی
جهادی ب راه انداختم و بت درونم راشکستم
این خدا کجا بود و خدای عباسمنش کجا
خدای عباسمنش لحظه ای رهایش نمیکند
باعشق کنارش مانده
کارو زندگی اش را ول کرده و سیدحسین را یاری میکند
هرچه میخواهد برایش فراهم میکند
لازم نیست ک التماسش کند
باعشق میبخشد
حدای سید حسین اشک و اه را دوس ندارد او خنده وشادی را دوست دارد
برعکس خدای ک من سالها پرستیدم و فقط ازمن اشک میخواست
ناله میخواست
این چه خدایست ک اشک من اورا شاد میکند؟
و پاداش میدهد

مادر اشک فرزندش راتاب نمی آورد اما چه خدای بود ک اشک من آرامش میکرد؟
بیزارم از خدای ک سالها پرستیدم

خدای سید حسین آنقدر ب اونزدیک است ک بود و نبود کسی آرامشش رابهم نمیریزد
چون پشتش ب خدایش گرم است

خدای سیدحسین آنقدر عادل است ک بنابر افکار آدمیان ب انها نعمت میدهد

خدای سیدحسین ازو ایمان میخواد ازو بندگی میخوادهد و بس

خدای سیدحسین همان خدایست ک سالهاست درکتاب قرآن هست و ماندیدیم اورا
خدای ک از انرژی است
خدای ک جهان رامسخر ماکرده تا اورا بپرستیم

خدای ک ظرف مرا میبیندو کاسه ام را به همان اندازه پر میکند ،انقدر دس و دل با ز است ک برایش فرق ندارد کاسه ام چقدر بزرگ باشد

من این خدارا عاشقانه میپرستم
اوهمیشه پشتیبان من است فقط کافیست دستانم را ب دستانش گره بزنم
خدای ک بندگانش رامامور میکندتابمن خدمت کنند
خدایی ک جهانش قوانین دارد چقد زیباست
خدای ک در خواب و بیداری بامن عشق بازی میکند
استاد سپاسگذارم(با اشک میگم چطوری بگم سپاسگذارررررررررررررم❤



12

6 سال پیش

سلام خدمت دوستای عزیزم

امروز با خوندن این مقاله بی نظیر به نتیجه عالی رسیدم به اینجا رسیدم کجاهای کارم اشتباه بود و فکر می کنم اگر هر کدوم از ما انسانها تصور کنیم که تنها مخلوق خدا هستیم یعنی هیچ انسانی دیگه ای مثل ما نیست من آفریده شدم به خواسته های که دارم برسم قطعا می رسم اکثر ما من فکر میکنم اون مقایسه کردنه توی ذهنمون اون تفسیر از اتفاقایی که برای افراد مختلف یا خودمون افتاده پتاب می شیم از فرکانس درست بیرون ناخودآگاه ذهنمون رو می بریم به اون سمتی که نباید بره من فکر می کنم با این فکر که من می تونم نتونستنی نداره اصلا چن من این واژه رو اصلا بلد نیستم من خلق شدم با فرکانس مثبت و اصلا نه نمی شه و همه نه های منفی رو ندارم توی وجودم فقط اومدم بشه من خودم اینطوری فرض کردم مثل معماری که کارش رو بلده و می دونه بلده پله رو کجا بزاره آُسانسور رو کجا طراحی کنه و هزار تا چیز دیگه من برای ساختن اومدم و شدن مثل آدمی که می ره توی سرزمین ناشناخته بدون هیچ شناختی و می سازه می ره جلو باید اینطوری فکر کرد من احساس خیلی خوبی پیدا کردم با خوندن این متن بی نظیره چند بار باید خوندش

به نام خداوند بخشنده مهربان .

اول که این مقاله فوق العاده من رو به فکر واداشت . بعد هم مقاله شما خانوم زهرا خوشبخت . خیلی لذت بردم از دیدگاه شما جایی که گفتی به خدا اعتراض کردم یاد خودم افتادم و اشک تو چشمام جمع شد چون دقیقا واسه من هم همینجوری شد تغییر من از جایی شروع شد که به خدا اعتراض کردم و اون با مهربانی تمام من رو با این قوانین آشنا کرد.

خیلی لذت بردم دیدگاه شما و نحوه نگارشتون عالی بود خیلی لذت بردم . امیدوارم همیشه تو زندگیت خوشبخت باشی و هر روز پیشرفت کنی.


6 سال پیش

سلام خدا واحد است یکی است منتها ذهن شما با ذهن استاد به دلیل تفاوت باورها خدایشان دوگانه می شود ولی اگر باور شما هم عین باور استاد شود انوقت شما هم بگویید ادعونی همان خدای واحد که براساس قوانین ریاضی عمل میکند جوابش استجب لکم میشود شاد پیروز سلامت ثروتمند و سعادتمند در دنیا وآخرت باشید


6 سال پیش

من این دیدگاه رو که خوندم فقط یاد یک خاطره افتادم که چند وقت پیش حالم خوب نبود یکم اشک اومد بچشمم همون وقت گوشیم دستم بود ناخوداگاه رفتم تو نرم افزار و موجودی کارتمو گرفتم یکم پول اومده بود به کارتم ،خندم گرفت گفتم ببین چه خدای مهربونی دارم من داشتم گریه میکردم بردم تو نرم افزار موجودی بگیرم بفهمم پول اومده به کارتم که یکم شاد بشم

خدایا تو چقدر مهربونی کاش حجم این مهربونی رو زودتر درک میکردم

اشک بنده را تاب نمی اوری

فشار و اندوه و غصه را بر بنده تاب نمی اوری

همواره میگویی لاتحزن

خدایا ازت سپاسگزارم


5 سال پیش

عالی بود دستت درست


5 سال پیش

زهرجان عالی بود😘😘

یجورایی حرف دل همه ما بود کامنت شما 🤗👌👌👌🏵🏵🏵🏵


5 سال پیش

خیلییییی عالی بود حض بردم قربون همتون مهبانان


5 سال پیش

خیلییییی عالی بود حض بردم قربون همتون مهربانان


5 سال پیش

خیلییییی عالی بود حض بردم قربون همتون مهربانان من هم خدای سید حسین را میپرستم


3 سال پیش

سلام دوست عزیز

دقیقا حال دل سه سال قبل مرا نوشتید

منم مثل شما با خدای خودم به اصطلاح مذهبی طبق رسومات گذشتگانمان ک هر چه میخواهید از خدا با گریه و التماس زاری بخواهید

منم مثل شما سالها زار زدم و التماس کردم از خدای خودم ولی همچنان امید داشتم همچنان نمازم رو سر وقت میخوندم از ترس اینکه مبادا خدا با من قهر کند ولی همیشه برام سوال بود ک چرا باید خم و راست شوم وقتی ک حس خوبی نسبت به نماز ندارم مگر خدا به این خم و راست شدن ما احتیاج دارد

چراهای زیادی داشتم و هیچ وقت به جواب نمیرسیدم

ولی همچنان خدایم رو دودستی چسبیده بودم و باورم این بود ک تنها کسی ک شنوایی ست ک هر چه چقدر پیشش گله کنم میشنود و چیزی نمیگوید و لبخند میزند

من خدایم را برای همین دوست داشتم چون ساعتها برایش درددل میکردم و اشک میریختم و او فقط سکوت میکرد

تا اینکه دیگر خسته شدم منی ک در خانواده ودر میان قوم و خویشان زبانزد بودم از لحاظ مذهبی بودن خدادوست بودن

ولی به یکباره از این خدایم خسته شدم دل بریدم دهان به شکایت باز کردم

نمازم را ترک کردم و گفتم تا به نتیجه نرسم برای چه خم و راست میشوم دیگر نماز نمیخانم

از خدا گله کردم ک…

خدایا پس تو کجایی چرا هر چه صدایت میزنم فقط میشنوی

مگر ن اینکه تو رحمانی و رحیم

پس کو ان رحمانیت و کریم بودنت

چرا صدایم را نمیشنوی؟؟؟؟؟

وبه اصطلاح از خدایی ک برای خودم ساخته بودم قهر کردم ؟؟؟

ولی عذاب وجدان داشتم و میگفتم نکند خدا از من دلش بشکند ومرا عذاب دهد و…..

وزمزمه های دیگری ک به سراغم می امد

من اون خدای ساختگی رو رها کردم به امیدی ک جواب سوالها و چراهایم را بگیرم

وچه شد در نهایت

من هدایت شدم به سمت استاد

واستاد دستی شد از دستان خدا

جواب سوالهایم رو یکی پس از دیگری اول از طریق فایلهای دانلودی و کامنتها و جواب دوستان و دوره ۱۲ قدم ک هنوز اول راهم و قدم سوم هستم

به تک تک جواب سوالهایم رسیدم

من خدای ساختگی ام رو کنار گذاشتم و الان خدایی دارم ک قابل توصیف نیست

من خدایم رو اینگونه شناختم ک….

خدایا

من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم

که تو در عرش کبریایی خود نداری

من چون تویی دارم

وتو چون خود نداری

و من اکنون خدایم رو اینگونه پیدا کردم

خدا قانونمند است و به فقط به فرکانسهای ما جواب میدهد ما خود خالق زندگی خود هستیم و خدا خالق جهان است و فرمانروایی میکند بر جهانش ما فرکانس میفرستیم و خدا و قوانینش مارا به سمت کمال اگر خود بخواهیم هدایت میکند

 

🦋🦋🦋🦋🦋

والان ک سه سال از نوشته شما میگذرد مطمئن هستم ک با دیدن و شنیدن فایلها و سخنان استاد به درکی ک من از خدا رسیدم بی شک هم شما رسیده و خدای خود را شناخته باشید

برایتان ارزوی روزهایی سرشار از موفقیت دارم

ممنون از استاد عزیزو خانم شایسته گل ک دستی از دستان خدا هستید ک  ما را هدایت میکنید به سمت سوالهایی ک سالها بی جواب مانده بودند.

دوستتان دارم⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘

دقیقا حرف دل خود من بود

منی که فکر میکردم خدایی در آسمان نشسته و با فرشتگان به اهل زمین می‌خندد.

ولی نه

ماجرا از جایی شروع شد که از ته دل گفتم خدایا هدایتم کن

یه چیزی خیلی قوی انگار بهم میگفت راه رو دارم اشتباه میرم

تا جایی که به صورت خیلی اتفاقی و واقعا خارق العاده با سایت استاد عباسمنش و قانون جذب آشنا شدم. منی که اصلا داشتم درباره فیزیک کوانتوم تحقیق میکردم! این دیگه از کجا پیداش شد!

پس از مدتی تعصب و مقاومت در برابر آگاهی های ناب، به مطلبی از آقای محمد حسین لطفی در همین سایت برخوردم که به کل نظر و باورهای من رو عوض کرد. زندگی ام کن فیکون شد. منی که همش توی قید و بند یه سری اعتقادات پوچ و بی اساس بودم.

منی که فکر میکردم اگه نماز نخونم میرم جهنم

توی ماه رمضون چیزی بخورن خدا پدرمو در میاره

بعد فهمیدم نه اقااااااا

شما باید نفس الطمئنه باشید

هیچ شرط دیگه ای نیست

و واقعا هم متحول شدم. چیزی که الان هستم رو و حال خوبم رو مدیون استاد عباسمنش و آقای لطفی هستم♥️

سلام زهرا جان

واقعا با این درک که رسیدی خوشبخت هستی

تحسین می کنم این درک وشناختی که از خدا رسیدید خوشابحالتون چقدر زیبا گفتید افرین

متشکرم

واقعا چه خدای مهربان ولطیفی داشتیم ودر ذهنمان چه ساخته بودیم

پیامتان بسیار زیبا بود دلم می خواهد صد بار بخوانمش

برایتان ارامش وشادی ونزدیکترین مدار به خدا را ارزو می کنم

2

سلام
وقتی حرف از خدا میشه غیریتی میشم نمیتونم نگم من کی بودم چی شدم
نمیتونم نگم کجا بودم به کجا رسیدم …
یچیزایی مینویسم شاید نتونم با هرکسی در میون بزارم اما اینجا جاشهههه
من کسی بودم فکر میکردم خدارو باید پرستید تا برسی بچیزی
باید هی التماس کرد باید از دره طلب کاری باهاش حرف زد که دلش بسوزه برام
نماز میخوندم روزه میگرفتم مشروب نمیخوردم ظاهرا خدا پرست بودم و تعصب داشتم
زندگیم تکون نمیخورد بترم میشد
از نظر مالی .روابط.اجتماعی همیشه گیر میکردم
واسه استخدام شدن به هزااااار نفر رو انداختم نشد که نشد…..
یهروز که خستههههه از عالم و ادم شدم و قطع امید ازهمه کردم اونجاااا بخودم اومدم
ای دل غافللل در هر خونه ای زدی الا خدااااا
خسته و درمونده و با حالت تسلیم از خودش خواستممممم
و نتیجه رو به خودش سپردم ….
بالاخره هدایت شدم به کاری که دوس دااارم…..
اینجاااا فهمیدم ای دل غافل خداااا خیلی وقته منتظر منهههه من چقدر بی معرفتم
دوره هارو خریداری کردم
اولیش دست یابی به ارزوها…
منی که سالها حدود 15سال زندگی توی پانسیون و خونه دانشجویی و همخونگی با همجور ادمی داشتم
هروز به خدااا میگفتم ینی ی30متر جا نداری بمن بدی راحت زندگی کنم؟ با حالت طلبکارانه
یا با مردهایی دوست میشدم تو روابطی میرفتم که ارامش رو از خونه اونها تامین کنم یا توقع این داشتم برام خونه بگیرن
تو این مسیر من فقط از خودم و خدای درونم دور شد
با کار کردن روی خودم و شناخت بیشتر خداااا
و کتاب چگونه فکر خدا بخوانیمممممم(بغض میکنم وقتی ازین کتاب حرف میزنم) من اینبار جنس ایمانم فرق میکرد خواستن و درخواستم ازش فرق میکرد
عبادت و بندگیم فرق میکرد
باورهای قوی ساختم ترمزهام شناسایی کردم عزمم جزم کردم برای تغییر بزرگگگ
اولیش دنیای اطرافم … سبک زندگیم … تغذیه ام.. رفت و امدم ..
میگفتم من باید در خودم امادگی دریافت خواسته ام ایجاد کنم
تمام ایات قرانی ک بشارت رسیدن به خواسته رو داده بود بشرط ایمان بزرگ زده بودم به دیوار
تا بالاخره من دقیقا تونستم خونه نقلی شیک پراز حب و عشق خدااااا در ی منطقه امن بگیرم
من اومده بودممم پیشرفت کنم اما عاااااااشق شدم بخدایی خدااااقسم تو خونم میشینم رو به ایینه فقط گریه میکنم
جنس گریه ام فرق داره ..گریه شرمندگیه گریه اینه تو همیشه بودی من سرجام نبودم …


0

به نام سیستم هدایتگر بشر
سلام
من در یک خانواده مذهبی متولد شدم خانواده ایی که من درش متولد شدم یک خانواده سنتی و مذهبی بودن. از سنی که یادم هست مثلا مادر پدر من یه مدت نماز می خوندن و بعد ول میکردن ولی همیشه چندتا باور داشتن که امام حسین آدم مقدسی یا ابالفضل آدمی که شق القمر میکنه .یا امام علی حاجت روا میکنه .کلا آدم های ۱۲ امامی بودن و مسافرت خانواده ما هر سال و هرسال و هرسال ختم میشد به حرم امام رضا و مسجد جمکران و زیارتگاه ها و قم .
و همیشه تو حرف پدر مادر من این بود کفر هست که حتی به ائمه شک کرد
یا کربلا رفتن خیلی مقدس بود
یا علم کشیدن یا رفتن به تکیه امام حسین و گریه روضه خوانی برای ائمه
یا اینکه نذر کن گریه کن تا خواسته هات برآورده بشه
اگر فلان مشکل داری گدایی حسین کن تا حاجت روا بشی .
همیشه وسال ها من بارها و بارها و بارها شنیدم راجب مذهب شیعه راجب اسلام شیعه.
اینکه اگر میخوای حاجت روا بشی یه کاری کن مثلا سفره بندار برای حضرت رقیه
یا نمی‌دانم شیر شربت بده برای امام حسین.
یا برو حرم امام رضا گدایی امام رضا کن حاجتت میده.
یا نمیدانم برو فلان قبر شهید متبرکه گلاب میده
فلان شهید نذر سیب کن حاجت میگیری
یا من یادم همیشه مخالف رفتن به جمکران ماچ کردن در دیوار حرم حضرت معصومه بودم
مامانم بابام همیشه تلقین میکردن تو کافریی الان برات اتفاقات خیلی بدی میفته به واسطه اینکه کفر گفتی و کافری
.مثلا اینکه من امام حسین قبول نداشته باشم و تو عزا داری ها شرکت نکنم مساوی بود با کفر و اینکه عذاب شدید الهی در پی داشت و قرار بود اتفاقات خیلی بدی برای من رخ بدهد
هنوزم ته ذهنم این باورها دارم که اگر قبولشون نداشته باشم حتما کافرم و مثلا بگم حسین و حسن و علی اتفاق بدی میفته یا اینکه مثلا همیشه میگن حاجتی داری برو گدای در خانه علی باش
برو ای گدای مسکین درخانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را.
خیلی سخته برام که این باورهای خرافی پاک کنم از ذهنم.
میلیون ها و میلیارد ها بار شنیدم حاجت روایی در گرو گدایی اهل بیت و گریه برای حسین هست.
حتی الان تو ذهنم یه نجواهای هست که میگه اینطوری نگو کفر نگو.
در صورتی که حسن حسین کی باشن اونام یه انسان هستن و فقط مدار بالاتر.
اونام یه بنده بودن مثل استاد عباس منش که مدار بالاتری داره.
خیلی دلم میخواد غلبه کنم بر افکار مذهبی خودم.
این مذهب شیعه من در تمام زندگیم عقب انداخته به خاطر اینکه میلیون ها بار شنیدم اگر دختر پسری صحبت کنن که نامحرم باشن خداوند اونا روسلاخی میکنه از موهاش آویزون میکنه می بره می سوزونه.
بعدش بارها شنیدم اگر یک دختر مسلمان موهاش معلوم باشه آرایش داشته باشه اگر مانتو کوتاه بپوشه لاک بزنه
به خودش برسه و حالش خوب باشه گناه کار و در جهنم جایگاه ابدی داره و خداوند دوستش نداره فکر میکنم اگر حجاب آزادی داشته باشم در مخالفت با خداوند هستم .
بارها گفتن گفتن گفتن حجاب مایه عفاف زن هست زنان خوبه حیا داشته باشن بلند نخندن لباس روشن نپوشند
مثلا عکس خودشون در مجازی نزارن
یا اینکه دختری که حیا داشته باشه تیشرت نمی پوشه حجاب میکنه بدنش در معرض نمایش نمیزاره .یا بارها شنیدیم
دخترهایی که به خودشان می‌رسن و تریپ می زنن و آراسته خوش آرایش هستن و مثلا لباس های بی حجاب می پوشن میرن بیرون اینا باعث خراب شدن زندگی افراد متاهل میشن و کارما داره اینکار.
آنقدر از مذهب شیعه بدم آمده که دلم می‌خواهد فقط خودم از این افکار فلاکت زده که هیچ ربطی به اسلام و تسلیم حق بودن نداره نجات بدهم‌.
میلیون ها بار شنیدم مبادا صدای یک زن مرد نامحرم بشنوه خوانندگی برای زن مسلمان گناه
زنی که مسلمان شد نباید با نامحرم تنها باشه .من حتی هنوزم اینکه جمعی اکیپی همکلاسی دختر پسری باهم دست جمعی برن بیرون تو ذهنم عجیب غریبه.
اینکه مثلا یک زن چندین همکار مرد داشته باشه یا برعکس اگر خودم یا همسرم همکار جنس مخالف داشته باشیم برام تضاد و عذاب آوره
انگار تو ذهن من همه چیز جنسیت زده است
مثلا اینکه من به عنوان یه دختر فقط می توانم دوست و همکار و هم صحبت زن داشته باشم اگر با همکلاسی همکار و دوست مرد صحبت کنم یا گناه کارم یا اون مرده حتما آدم هیزی هست یا حتما قرار روابط بدی شکل بگیره بین زن ومرد اگر صحبت کنن.
یعنی کلا تو ذهن من اینکه انسان ها میتونن فارغ از جنسیتشون باهم در ارتباط باشن ممنوع هست .
همه چیز برام همین طوری صحبت با فروشنده مرد با خریدار مرد با استاد مرد با همکار مرد با هم کلاسی مرد کلا سخته .
حتی مثلا وقتی همسرم با هم کلاسی های دخترش همکاران دخترش صحبت کنه بسیار تو مخم میره.
یا اینکه وقتی می بینم دیگران چقدر راحت لباس می پوشن خودشون عذاب نمی دهن با خودم میگم اینا جهنمی هستن .
انگار جنس زن تو اسلام شیعه هیچ جایگاهی نداره .یه جنس دست دوم و پوچ هست که باید هویت خودش در تربیت فرزندان و انتخاب شوهرش پیدا کنه .
همیشه گفتن نخند برای دختر زشته
نپوش لباس باز برای دختر زشته
آنقدر غذا نخور زشته دختری چاق میشی
فلان حرف نزن فلان رفتار نداشته باش چون دختری زشته
با جنس مخالف رابطه نداشته باش تو دختری مایه آبروی ما هستی
انگار زن جنس دست دوم و مایه آبروی خانواده هست که جامعه بیرون پر از گرگ هست و هر رفتار اون باعث میشه مایه ننگ خانواده بشه و باید حذف بشه
یا اینکه اعتقاد به امامی که هیچ وجود خارجی نداره و براش میلیون ها کتاب نوشتن امامی که امام زمان تو آسمان هست ظهور میکنه و ما خوشبخت میشیم.
عطر گل نرگس داره و زنده است و حاجت روا میکنه
کاش بتونم پاک کنم از ذهنم این عقاید خرافی رو.
دلم می خواهد تمام مناسبت های مذهبی از جمله محرم و صفر و اعیاد مذهبی عید قربان عید فطر تولد و شهادت امام هارو کلا بریزم دور.
فلان روز باید شاد بود چون امام علی توسط حضرت محمد شده جانشین
فلان روز باید گریه کرد چون امام علی تو ۶۰ سالگی ضربه چاقو خورده
به مدت ۶۰ روز کل محرم و صفر باید گریه کرد چون ۱۴۰۰ سال قبل یه واقعه عاشورا اتفاق افتاده که ماهم هیچ خبری نداریم ازش
اصلا چرا من باید گریه کنم برای بنده ایی دیگر .
الان مثلا نفر اول دنیا ایلان ماسک میدانه اصلا عاشورا چی بود



1

1 ماه پیش

به نظر من تحت عقاید بقیه بودی .امامها خودشون روحشان در مدار بالاست و انرژی عشق دارن و هر کسی مختار و آزاده که اونها رو دوست داشته باشه یا نه .من خودم از دید بالاتری نگاه میکنم و اونها را سالکین میبینم .و خواندن کتاب گفتگو با خدا برایم خیلی این باورها رو کمک رسانی کرد

4

سلام
از روزی که سیستمی بودن خدا را درک کردم و فهمیدم که خداوند فقط با باورهای خودم نتایج را وارد زندگیم میکنه نه با احساس و شانس و یا دوست داشتن و تاس انداختن بعد از اون آسوده شدم همه چی سر جای خودش قرار گرفت و تونستم فکر خدا را بهتر بخونم که خدا با چه قوانینی داره جهان را مدیریت میکنه و میتونم در راستای عمل به این قوانین سعادت دنیا و آخرت را به دست بیارم
وقتی فهمیدم قانون خدا اینه که فرکانس های من تعیین کننده شرایط زندگیم باشن دیگه از کسی انتظار کمک نداشتم و به خدا توکل کردم
وقتی فهمیدم هیچ کسی نمیتونه تاثیری در زندگی من بزاره کینه ها و قضاوت ها و ترسهام از بین رفت و مشتاق شدم انسانها را دوست داشته باشم بهتر تونستم دیگران را ببخشم بهتر تونستم پدر و مادرم را دوست داشته باشم و سپاسگزار وجودشان در زندگیم باشم
وقتی فهمیدم فرکانس های من تعیین کننده هستند دیگه از خدا گله و شکایت نکردم و عدالت خدا را درک کردم
درک سیستمی بودن خداوند و قانونمند بودن جهان آرامش و احساس درونی را برایم به ارمغان آورد که غیر قابل توصیفه


1

به نام خدای مهربانم سلام به دوست توحیدیم
آره درسته ما انسانها هر چیزی رو از دیدگاهه انسانی خودمون می‌بینیم همین خداوند رو هم از نگاه انسانی خودمون میبینم یه موجودی دلسوز و دل رحم و که باید به گریه و آه و ناله ما اهمیت بده و جواب بده به خواسته هامون و اصلا قانون رو نمی‌خواهیم بپذیریم
ما انسانها احساساتی هستبم اما خداوند اینطور نیست خداوند یه انرژیست یه سیستمه قانون گذاشته
اگه طبق قانون جلو رفتیم خب به خواسته میرسیم وگرنه هر چه تلاش کنبم و گریه و ناله و زور و تقلا جواب نمی‌دهد
منم قبل از این آگاهی‌ها و شناخت قوانین این جهان همینطور فکر میکردم و کلی از خداوند گلایه میکردم و گریه اما هر چه بیشتر ناله میزدم و دست و پا میزدم بیشتر غرق میشدم
ولی الان خدا رو شکر به راحتی و آسونی با تلاش ذهنی با شناخت بیشتر این قوانین هر روز بهترین زندگی رو دارم
و اگر بخواهم تا آخر عمرم راحت و با لذت زندگی کنم و به خواسته هام یکی یکی برسم باید دائم فایلها رو تکرار کنم و گوش کنم و عمل کنم در زندگیم تا نتایج پایدار بیاد
این قانون ست
ممنونم از همه دوستان
سپاسگزارتون هستم


2

سلام به استادعزیزم وخانم شایسته مهربان وسلام به دوستان عزیزم که تواین مسیرزیبا قدم برمیدارند
همیشه وقتی بچه بودم باخودم فکرمیکردم چرا یه عده دارن شادوسلامت وثروتمندزندگی میکنندواما یه عده توجهل ونادانی وفقر زندگی میکنندفکرمیکردم چراخداانقدبی رحمانه داره عمل میکنه وقتی باقوانین خداوندآشنا شدم ومخصوصادیدگاهم راجب خداوندتغییرکردکه خداوندیک انسان نیست شخص نیست واین درک نگاه سیستمی به خداوندباعث شدمن بدونم که خداوند یک نیرو که همه جهان دربرگرفته وپاسخ دهنده به افکار وفرکانس های ماانسان هاست واین تفکر باعث شدخیلی چیزاکه توذهنم مبهم بودرو درک کنم وبهش برسم


2

یک نکته قرانی دیگر
خدمت یاران در مسیر عزیز

به نظرم باید درباره جواب سوال این عزیز همراه
باید به اشتباهی در ترجمه و درک
آیاتی مثل
وادعوه تضرعا و خفیه
او را بخوانید در حالی که حالت تضرع دارید و و به صورت پنهانی
تضرع ،آیا گریه و کوچک شمردن ظاهری ست
یا اینکه شناخت قوانین و بر اساس آن قوانین حرکت کردن
خدا وند جان سیستم را خلق کرده و ما مسولیم بر اساس آن
پیش برویم و اندیشه های خویش را در همان راسته بیاراییم


7

سلام
به همه یاران راه
سوره لیل
آیات فسنیسره للیسری برای نیک اندیشان و آسان گیران
و فسنیسره للعسری برای سخت گیران و زشت اندیشان
از لحاظ
زبانی و ادبی
نکته ای باریک دارد که برای من دانشجوی ادبیات که تقریبا تمام عمرم رو با ادبیات عرب و فارسی و انس در حد توان با قران گذشته تا به امروز پنهان مانده بود
امروز در روزی که تصمیم اساسی در زندگی گرفتم و به خدا وند رهنما و هدایتگر م اعتماد کردم
در یافتم

آیه می توانست
فعل رو به صورت سخت می کنیم بیاره
مثلا
ما سخت می کنیم آسانی را برای زشت اندیشان
ولی گفته
ما آسان می کنیم سختی را برای زشت اندیشان
پس با توجه
به فعل آیه
می فهمیم که کار خداوند آسان کردن است
در هر دو صورت
و این بنده است که آسان شدن به سختی را انتخاب می کند
یا
آسان شدن به آسانی را

ضمنا
نکته جالب توجه تر در راستای گفته و آموزه های استاد
عباس منش مبنی بر اینکه
آیاتی که به صورت جمع از طرف خداوند به کار رفته
سیستمی بودن خداوند و قوانین را نشان می دهد

سیستم شما ی بنده را به سمت هر چه بخواهید و به آن توجه کنید
راهنمایی و آسان می کند
نکته دیگر
به صورت مضارع آمده فعل ها
همیشه و در هر حال آسان می کنیم …



3

7 ماه پیش

سلام دانیال جان

چه خوب آنالیز و تحلیلش کردی

درود بر شما که با توضیحاتت باعث بیشتر شدن درک من و ما از این موضوع شدید


4 ماه پیش

به نام خدا

سلام دوست عزیزم

من از خداوند هدایت خواستم و به کامنت شما هدایت شدم الهی شکرت

خیلی زیبا و به جا توضیح دادید

مختصر مفید پرکاربرد پرفایده

اصلا آسان کردید ما را برای آسانی ها

ممنون

خدایا شکرت برای وجودتون

سلام

خیلی عالی گفتین اسکرین شات گرفتم که جلوی چشمم باشه ومدام به خودم یادآوری کنم

8

سلام به دوستان
جواب شما با یک داستان میدهم و آن قسمت اش که میگه که خدا میفرمایید وقت اش نیست چون دقت میکنیم مینیم مانعی در بین هست و مانع میتواند عدم توکل و عدم شاد بودن خود و شاد کردن دیگران و خلاصه عدم ارسال فرکانس مناسب در زمان مناسب باشد چرا که در هر حال خواسته ما اجابت میشه و به قول خانم استر سعادت پشت خانه ما است و منتظر باز کردن در از طرف ماست و لی موانع ما ………

می گویند: در زمان موسی علیه السلام خشک‌ سالی آمد. آهوان در دشت، خدمت موسی علیه السلام رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم، لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی «ع» به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!

خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،
موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!

تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»

آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:
«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»(برادشتن آگاهانه موانع توکل و شادی کردن دیگران = هم فرکانس شدن )

تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!

موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،
خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»



1

2 ماه پیش

سلام به همه دوستانم و به استاد عزیز و دوست داشتنی ام و به مریم جان بی نظیرم

خداروشکر میکنم که هدایت شدم به اینجا و این قسمت از سایت

راستش منم امروز خیلیی خسته و ناراحت بودم به خاطر درخواستی که از خدا داشتم و مدتها با توکل و ایمان و صبر و شنیدن اگاهی ها و وووو تقریبا همیشه حالمو خوب نگه میداشتم تا اینکه امروز دیگه خیلی شاکی شدم و بخدا گفتم من دیگ این مسیر و ادامه نمیدم مگر اینکه خودت همین امروز نشونه واسم بفرستی و حتی دیگ با اینکه کلی دوره از استاد خریداری کردم گفتم دیگه هیچکدوم و گوش نمیدم تا جوابمو بدی و ثابت بشه مسیرم درسته و ایراد مو بهم بگی که چرا نتیجه نمیگیرم تا اینکه الهامم گف بیام تو عقل کل و سوال بپرسم اما هدایت شدم اینجا و جوابهای خود استاد و دقیقاااااا همون جوابی که باید میشنیدم و شنیدم اینکه شروع کرده بودم ناله و شکایت و .،.، قشنگ انگار نتم قطع شده و من میخام باناله و گریه و تهدید وصلش کنم …

خیلییی عالی خدا باز هم برای صدمین بار از زبان استاد بی نظیرم جواب منو داد فقط میتونم بگم استااااد عاشقتونم بخدااا

خدایاشکرت

و مخصوصا وقتی کامنت اقا موسی رو خوندم دیگه واقعا اشکم در اومد و تیر خلاص و زد….

یعنی من از یک آهو کمترم که حتی خود خدااااا بهش جواب منفی داد اما باز هممم توکل شو تو اجابت درخواستش از دست نداد…

و منی که هر لحظه صدای الهام خداوند و میشنوم که میگ صبرکن و‌ایمان داشته باش و توکل که من حتما و همیشه یهترینهارو برای تو میخام…. ( صدایی که ارامش بخشه پس حتما از طرف اونه)

به امید استجابت تماااام ارزوهاتون برای همگی شما دوستانم و استاد گرامی ام که لایق بهترینها هستید

13

به نام انرژی معجزه گر و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک تر است و به خوشبختی و ثروتمندی و داشتن زندگی عاشقانه و رفاه و آسایش برای من بیشتر از خودم مشتاق است

به نام سیستمی که با برنامه ای دقیق و لطف بیکران خود، قدرت خلق کنندگی تمام اتفاقات زندگیم را به من داده تا زندگیم را همانگونه که دوست دارم، به سادگی خلق کنم.

به نام نیروی سخاوتمندی که فقط و فقط با دوستی و صمیمیت با او به تمام خواسته های کوچک و بزرگ، آرزوها و شرایط رویایی و زندگی ایده آلم خواهم رسید

به نام خدایی که جهانی قانونمند و پر از فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و تجربه های عالی و لذت های وقف نشدنی و عشق و محبت و آدم های خوب را به بی نهایت مقدار خلق کرده

و من را موجودی ارزشمند خلق کرده

و لیاقت رسیدن به تمام نعمت همایش را به من عطا کرده

و من را پیوسته به سمت زندگی بهتر و آگاهی بیشتر هدایت می کند

و من را عاشقانه و پیوسته دوست دارد

و من نیز او را عاشقانه و بی دریغ دوست دارم

و من همیشه سپاسگزار نعمت هایش هستم

*
سلام به هر چی خیر و نیکی و خوبیه که در جهان غنی و فرکانسی ما وجود داره

سلام به تمام آدم های خوب و باوجدان و بافکر و باخدای دنیا در تمام دوران ها

سلام به:

خوشبختی و آرامش
رفاه و آسایش
سلامتی و زیبایی
امنیت و ایمنی
موفقیت و پیشرفت
نعمت و فرصت
فراوانی و ثروت
آبرومندی و عزتمندی
عشق و محبت و وفاداری
سعادتمندی و عاقبت به خیری

سلام به خانواده عزیزم در سایت فوق العاده عباسمنش

حالت چطوره دوست زیبا و خوش فرکانسم؟
خوبی یا عالی؟ :)

*

بریم سراغ نکات و عبارات مهم:

+ خداوند یک انرژی خلاق است که قدرت شکل دادن به همه چیز را دارد.

+ خداوند تصمیم گرفته به شکل هر آنچه که من در ذهنم می سازم، وارد زندگی ام شود.

+ خداوند به شکل باورهای من و آن چیزی که من در ذهنم می سازم، وارد زندگی ام می شود.

+ همه چیز به شیوه‌ای که ذهنم در نظر می‌گیرد‌، وارد زندگی‌ام می‌شود و هر آنچه در ذهنم می‌سازم، باور می کنم و به آن توجه می‌کنم، همه اینها به این انرژی شکل می‌دهد و آن را وارد زندگی‌ام می‌کند.

+ خداوند یک انرژی است که به آنچه که در ذهنم می سازم، شکل می دهد.

+ این انرژی تصمیم گرفته جهان را به گونه‌ای طراحی کند که به فرکانس‌ها و باورهای من واکنش نشان دهد (نه به کلمات).

+ این انرژی تصمیم گرفته که‌، من به‌عنوان یک انسان، دستانِ خداوند بر روی زمین باشم و با خلق خواسته‌هایم، نه تنها خودم رشد کنم، بلکه به رشد جهان نیز کمک کنم.

+ خیلی مهم است چه باورهایی دارم و چه چیزی در ذهنم می‌سازم! زیرا انرژی‌ای که آن را خدا می‌نامم، به همان شکل وارد زندگی‌ام می‌شود، بی آنکه خداوند بخواهد خواسته‌هایم را غربال کرده و صلاح یا غیر صلاحی برایشان در نظر بگیرد.

+ جهان مأمور شده به فرکانس‌هایم واکنش نشان دهد.

+ خداوند یک سیستم است، با یک عملکرد مشخص، که یک ورودی می گیرد و یک خروجی هم جنس با ورودی ای که از من گرفته، تحویلم می دهد.

+ دیتایی که این سیستم نیاز دارد، باورهای قدرتمند کننده تر است. یعنی هرچه باورهای من‌قدرتمند کننده تر باشد، نتایجی که از سیستم این انرژی‌ (خدا) به دست می‌آورم، قطعا بهتر است.

+ تمام نتایج زندگیِ من بخاطر فرکانس های خودم است، نه حکمت خداوند، رحمانیت خداوند یا غضب و قهر خداوند و …

+ جهان یک سیستم است که فرکانس های من را دریافت و نتایجی هم جنس با آن فرکانس ها را وارد زندگی ام می کند.

+ پس فقط کافیست آنچه می خواهم را در ذهنم بسازم، تا این انرژی به آن شکل دهد و آن را وارد زندگی ام کند.

(این نگاه به من واقعا قدرت می دهد.)

+ هیچ چیز به جز من، قدرت تغییر زندگی‌ام را چه در جهت خواسته ها و یا ناخواسته ها ندارد؛ زیرا همه چیز در دست خودم است.

+جهان به گونه‌ای برنامه ریزی شده که بدون هیچ محدودیتی این قدرت به من داده شده که بتوانم هر آرزویی را محقق کنم.

+ این آگاهی‌ ذهن و روح‌ را در هماهنگی و یگانگی قرار می‌دهد و تمام خواسته‌های زندگی‌، در لحظات این هماهنگی محقق می‌شوند.

+ و تنها کار زندگی من همین است:
«تلاش برای بیشتر ماندن در این هماهنگی».
چراکه تمام معجزات زندگیم در همین لحظه هماهنگی رخ می‌دهد،
و بالاترین فرکانس‌ها نیز در همین لحظه هماهنگی ارسال می‌شود.

*

من خودم شخصا با توجه به تعریف بسیار زیبا و گیرایی که استاد عباسمنش در دوره فوق العاده راهنمای عملی دستیابی به رویاها در مورد خداوند بیان کردن، دیدم نسبت به خداوند بطور کلی تغییر کرد.

در حقیقت با توجه به اون توضیحات، دیدم نسبت به خودم و زندگی و آینده و اون دنیا و … همه چی تغییر کرد
و انگار همه چیز در زندگیم سمت و سویی صحیح و امیدبخش به خودش گرفت.

برای مثال الان بهتر عدل خداوند رو درک می کنم،
الان بهتر متوجه موضوع لیاقت داشتن برای دریافت نعمت ها میشم،

الان خیلی امیدوارم و احساس خوشبختی می کنم چون آموختم که با توجه به لطف بی اندازه خدای مهربون،
این خودم هستم که خلق کننده تمام اتفافات ریز و درشت زندگیم هستم …

انگار درک کردن موجودیت خدا برای من مثل جور چیدن یک پاژل با بی نهایت تکه بوده
که تنها با دونستن تعریف استاد از خدا‌وند، یک تکه از اون پازل در جای درست خودش قرار گرفته
و در ادامه بطور اتوماتیک، بقیه تکه ها خودشون سر جاشون دارن قرار می گیرن.

با تعریف استاد، خدا از پشت هزاران هزار پرده برام کنار رفت،
خدا از اون فرسنگ ها فاصله به من نزدیک تر شد
تا اینکه رسید به رگ گردنم،

با تعریف استاد، خدا به جای “ نه “ به “ بله “ تبدیل شد،

خدا به جای ترس و وحشت، به مهر و محبت و دوستی تبدیل شد،

با تعریف استاد، کلمه خدا دیگه من رو یاد “ عذاب “ نمیندازه،
اتفاقا یاد بهشت و نعمت میندازه،
تازه اونم نه نسیه، بلکه نقد،
تو همین دنیا، تو همین زندگی، تو همین تجربه نزدیک.

در یک کلام با تعریف استاد از خدا، من فقط یاد نعمت و فرصت و ثروت و فراوانی و خوبی‌ و خوشی و خوشبختی و آرامش و لذت و عشق و رسیدن و چشیدن ‌و وصال و تجربه های ناب و سپاسگزاری و کلی چیزهای خوب دیگه می افتم.

*

خدایا عزیزم خیلی ممنونم به خاطر چیزهای مفیدی که امروز یاد گرفتم، ممنون که باز هم من رو به سمت زندگی بهتر هدایت کردی

خدایا من آمادگی دریافت برکات و نعمات و ثروت بسیار رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت ممنونم
خدایا برای آدم های خوب و باوجدانی که وارد زندگیم می کنی ازت ممنونم

خدایا برای تجربه های فوق العاده و لذت های نابی که وارد زندگی من می کنی، خیلی متشکرم

خدایا برای تمام چیزهای ریز و درشت خوبی که از اولین روزی که به دنیا اومدم به من دادی، هم اکنون داری می بخشی و در آینده دور و نزدیک خواهی داد، هزاران بار متشکرم

خدایا به خاطر تمام شرایط و عوامل کوچیک و بزرگی که ترتیب میدی تا من رو به زندگی ایده ال و رویایی و خوشبختی برسونن، چه اونهایی که ازشون هم اکنون باخبرم و چه اونهایی که ممکنه هیچ وقت حتی متوجهشون هم نشم، هزاران بار ممنونم

*

با آرزوی خوشبختی، آرامش، پیشرفت و موفقیت، ثروتمندی، سلامتی، ایمنی، رفاه و آسایش، تجربه لذت های ناب و عالی، داشتن زندگی سرشار از عشق و‌ محبت و وفاداری، سعادتمندی و ‌‌همچنین عاقبت به خیری برای شما و‌ خودم

با عشق و احترام فراوان، دوست شما، مریم



1

12 ماه پیش

سلام صبح بخیر مریم خانوم …

خیلی کامنت زیبای نوشتین انگار شما چنان با خدا رفیق شدی که فک میکنم همیشه دستتو گرفته ..واقعا چه باوری ساختی که اینقدر بهش نزدیک شدی ؟؟

چیکار کردی که نتیجه گرفتی ؟

راجب روند تعغیرتون توضیح بدین لطفا..ممنون

9

درود بر شما استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی

وقتی به گذشته نگاه میکنم به عنوان یک آقا هیچوقت برای یک خواسته به درگاه خدا التماس و گریه و زاری نکردم ولی شکل درخواستم به این صورت بود که وقتی با خدا حرف میزدم با حس نیاز و خواهش و حس بد یه چیزو میخواستم که در نتیجه جوابی هم نمیگرفتم. اون زمان علتش رو نمیدونستم و فکر میکردم به قول اطرافیان اون خواسته به صلاح من نیست یا خدا اونو برای من نمیخواد یا قسمت من نیست یا در سرنوشت من نیست یا برای من زوده یا دیگران نمیخوان یا نمیزارن که من به اون خواسته برسم یا این زیاده خواهی منه و …

اما بعدها با مطالعه و استفاده از فایل های استاد فهمیدم که سیستم یا خداوند یا کائنات در عین پیچیدگی ولی خیلی ساده عمل میکنه:
اگر با حس خوب و مداوم به یک خواسته یا موضوع (توجه) کنم سیستم هم از (جنس) اون مورد بیشتر وارد زندگی من میکنه تا بیشتر ازون (تجربه) کنم و بصورت تدریجی و تکاملی به اون خواسته نزدیک و نزدیکتر میشیم تا جایی که میبینیم خیلی طبیعی داریم در اون خواسته زندگی میکینیم و حتی خودمون حواسمون نیست.

خب با توجه به جمله بالا (اتفاقا) افرادی که با گریه و زاری و التماس از سیستم چیزی رو میخوان دارن از خواسته شون دور میشن و کائنات از (جنس) اون حس بد و گریه و زاری اتفاقات بیشتری رو وارد زندگیشون میکنه تا اون حس رو بیشتر تجربه کنن پس به وضوح مشخصه که این راهش نیست و جواب نمیده.

اما نکته اینجاست که این تداوم در تمرکز و نگهداشتن حس خوب کار هر کسی نیست. و فقط درصد کمی از مردم مثل استاد عباسمنش میتونن این کار رو انجام بدن که از نتایجشون هم مشخصه و بقیه مثل خود من تا جایی که در این تداوم موفق هستم به همون اندازه هم به خواسته هام نزدیک میشم.

ولی جای نگرانی نیست همه ما در حال طی کردن تکامل شخصیمون هستیم و اگر تعهد داشته باشیم هر روز بهتر و بهتر میشیم و حتی اگر مدتی از کانال درست خارج شدیم نباید نا امید بشیم و باید دوباره به مسیر برگردیم و ادامه بدیم چون بقول استاد طی کردن این مدارها یک شبه نبوده که الان یک شبه به پایین برگردیم.

برای همه شما همراهان آرزوهای خوب دارم و از رشد و پیشرفتتون خوشحال میشم


4

سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز.
من قبلا چندبار این جواب رو خونده بودم و لذت بردم ولی
ولی الان ی چیزایی ازش فهمیدم و درک کردم ک خیییلی حالمو خوب کرد
مخصوصا اون مثال خانم شایسته در مورد دیتای کامپیوتر و شباهت دیتا با باورهای ما و شباهت سیستم کامپیوتر با سیستم جهان. واقعااا عالی بود و درک جدیدی پبدا کردم. واقعا سپاسگزارم
از دوستان میخام ک حتما جواب این سوال رو ک خانم شایسته عززیزززز تمام و کمال جواب دادن رو حتما بخونن. چون درکشون نسبت ب سیستمی بودن جهان و درکشون نسبت ب خدایی ک تو ذهنمون ساختیم عوض میشه و خدای واقعی و قوانینش رو بهمون میفهمونه


34

با سلام

استجابت زمانی حاصل می شود که من بپذیرم
اتفاقات محصولِ نگرش هایِ من است
وما میتوانیم بلایی به سر خودمان بیاوریم
که همیشه اتفاقات خوب را تجربه کنیم
به شرط آنکه با تمرکز و با عشق ، همیشه در هر موضوعی ، در هر شرایطی نسبت به همه چیز، نگرش های مثبت داشته باشیم
استجابت همان خَلق است
و خلق زمانی صورت می‌گیرد
که ابتدا از درون آن را دیده باشی
از درون آن را خلق کرده باشی
نه اینکه تشنه یِ آن باشی
نه اینکه نیازمندِ آن باشی
بلکه آن را ببینیم
و در لحظه و از لحظه ها احساس خوشبختی داشته باشیم
همان نگرش هایی که احساس خوبی به ما میدهد
مراحلِ استجابت و پذیرفته شدن هستند
هر آنچه آمد
در واقع تو خواستگارش بوده ای
خوب و بدش ، تقصر بیرون نیست
مقصر ، سازنده یِ آن است
سازنده یِ آن ذهن من و تو است
اگر در اجابت منتظر و تشنه بمانی
به پوچی اصابت می کنی
اما اگر در اجابت ، عشق و صُلح با خود داشته باشید به زیبایی ها ، به سرسبزی ها ، به دارایی ها اصابت می کنی
حتی هیچ مرگی صورت نمی گیرد
مگر این که من خواستار آن بوده باشم
هیچ بیماری ای شکل نمی گیرد
مگر اینکه من خواستار آن باشم
تعیین کننده من هستم
نه شرایطِ بیرون
نه جا و مکان
نه این کشور و آن کشور
نه این دولت و ان دولت
اگر تعیین کننده را شرایط بیرون بدانی
نه تعیین می شوی و نه تامین
نه پذیرفته می شوی و نه مورد قبول
اگر بپذیرم و باور کنم که من تعیین کننده ام
پس تامین می شوم
و اگر منتظر شرایط باشید
و اگر منبع احساس خوب را شرایط و اتفاقات بیرون بدانی
شرایط و اتفاقات بیرون و دیگران منبع استجابت تو می شوند
همان شرایط و اتفاقات و دیگرانی که کنترلی در آنها نیست
و آنها یقیناً همیشه به سمتی در حرکت هستند
که متناسب و هماهنگ با منبع درونی تو نیستند
تضعیف زمانی است که ارتباط و رفت و آمد با معادن بیرون قطع شود
جهان به هیچ چیزی واکنش نشان نمی‌دهد
خنثی و ثابت و سکون است
توده‌ای بی اتفاق
ذهنیت‌های من و توست که به جهان زندگی می بخشد و آن بال و پر می بخشد ،
این ذهنیت های من و توست که جهان را پویا می کند این ذهنیت های من و توست که اتفاقات را شکل می‌دهد
اتفاقات را متولد می کند
و در واقع تا نخواهی ، نمی‌شود
اگر شد ، بدان که خواسته یِ تو آن را خواستار بوده است
و اینگونه است که جهان همیشه در حال پذیرفتن و اجابت کردن است
و به میزانی اجابت می شود
که تو خود را اجابت کرده باشی
و خود را باور داشته باشی و
خود را قبول کرده باشی
سیستم اصلی در درون ماست
با بیرون نباید کاری داشته باشیم
موتور اصلی
دستگاه اصلیِ زندگی ساز و اتفاق ساز و شرایط ساز
در ذهن ما تعبیه شده است
اگر ما با شرایط بیرونی باشیم
این دستگاه درونی از کار می افتد
زنگ میزند
و تو به ناچار طُعمه یِ شرایط بیرون می شوی
و چیزی اجابت و پیدا نمی شود
اگر بپذیریم که من اتفاقات را به وجود می آورم
اگر بپذیریم که اگر اتفاق ناشایستی آمد
به دلیل این بوده است که من آن را به وجود آورده ام و اگر این ابزار را در دست بگیریم
و بر افکار و فرکانس خود دقت کنید
آرام آرام سوار بر آن می شوی
و آرام آرام به صورت آگاهانه تنها خواستار خلق اتفاقات و شرایط خوب میشوی
و استجابت را بر مبنایِ شانس نمی بینی
بلکه استجابت را خلق می کنی
و تلاش کنیم خود را در نقش یک سازنده حاکم کنیم
نه در نقش یک تقلید کننده
نه در نقش یک قضاوت کننده
درنقشِ یک خالق
چون حاکم اصلی در درون ماست
رهبر در درون ماست
معادن در درون است
استجابت ، همین جاست
اگر تو به خود رحم کنی
در واقع او را رحم کرده است
رحم کردن تو ،  هماهنگی با منبع درون است
هم فرکانسی و هماهنگی با خواسته هایت است
همان خواسته هایی که به تو هماهنگی می بخشد
همان خواسته هایی که به تو صُلح می بخشد
و کانون اصلی تو در زندگیت ،  باید خودت باشی
و اگر اینگونه باشیم
ما کانون اصلی استجابت ،  واقع می شویم
▪︎▪︎


8

سلام به خانم شایسته
بهترین قلم رو دارید و انقدر زیبا خدا و جهان روتوضیح دادید که لذت بخش بود و آرامش داد بهم که باز هم یادآور این بود که من خودم خالق 100 درصد زندگیم هستم. فقط کافیه این رو باور کنم و متعهد باشم به طرز فکرم و باورهام .
دوره راهنمای عملی فوق العاده بود و یکی از دوره هایی که همیشه احساس خوبی بهم دست میده و هر بار که مجدد گوش میدم اتفاقات بهتری برام میفته. امروز هم این نشونه ای بود که برای چندمین بار این دوره رو استارت بزنم

سپاسگزار شما و استاد عباسمنش


6

سلام دوستان عزیز
چقدر زیبا و عالی این سیستم و این جهان را توضیح را دادید و درک کردم و به عمق آن پی بردم
از چگونگی قانون فرکانس و عملکرد آن به سادگی توضیح دادید
خدا را هر چه بیشتر بشناسی کمتر شناخته ای
خدایی که از آن همیشه ما را ترسانده اند
خدایی که هیچ وقت نبوده و نیست و فقط در آسمانها باید دنبال او گشت
اما حال می فهمم که اینگونه نبوده و نیست
این خدا فراتر از یک نام است
این خدا یک انرژی لاینهایی و خلل ناپذیر است
خدایی است که همیشه بوده و هست
این انرژی مطلق چقدر زیبا و بدون هیچ عیب و نقصی کار می کند
هرچه در این زمینه جلوتر می روم درس و بحث در مورد این انرژی زیبا شیرین تر و دلچسب تر می شود
خدایی من از تو بخاطر تمام این زیبایی و قدرت عظیم سپاسگذارم


0

درود .
52 سالم شده و کم کم دارم متوجه شرایط حاکم بر این دنیا می شوم !
از دور که به این دنیا نگاه کنیم متوجه می شویم که ما همه بازیگران یک صحنه از یک نمایش عظیم خلقت هستیم که به نوبت وارد صحنه می شویم و به نوبت از آن خارج می گردیم .
نقش هریک از ما متفاوت است . یکی نقش زیبایی دارد . نقش آن دیگری خشن است . یکی دیگر قرار است در این نمایش مثلا کشته شود . نقش فلانی طولانی و دیگری کوتاه است و …
آفریننده این صحنه برای هر کدام ما نقشی در نظر گرفته و گریزی از آن نیست .
شاید هم بشود اینطور تصور کرد که هریک از ما یک پیکسل یا نقطه کوچک در تابلو عظیم آفرینش هستیم . یک پیکسل سیاه است . یک پیکسل سفید و … هر پیکسلی با هر رنگی ، در این تابلو جایگاه ویژه خود را دارد و رنگ و موقعیت آنرا ، خالق بزرگ جهان مشخص کرده .

فلانی زشت به دنیا می آید . حالا هرچه دعا کند که خدایا مرا خوشگل کن ؛ چه فایده دارد ؟
آن دیگری زیبا است و اصلا در این خصوص دعا نمی کند !
بسیاری از دعاهای ما بی معنی هستند . فعلا در این دنیای متفاوت و این اجتماع رو به پیشرفت ، قرار نیست همه مثل هم باشند و همه در اوج رفاه و آسایش و موفقیت ! ( شاید روزی که جامعه بشری به قله های پیشرفت رسید این امر ممکن باشد )
اینجا قرارگاه دائمی بشر نیست .
دراین شرایط دعا کردن بیش از حد برای خواسته های غیر ممکن ، تنها به خود انسان صدمه می زند و باعث از دست رفتن فرصت ها می شود .
فقط باید تلاش کنیم در چهار چوب امکانات اجتماعی و جسمی و ذهنی و … بهترین باشیم . سربار مردم نباشیم . در حد امکانات منشا خیر و زیبایی باشیم . نقش ما در این عالم همین است . دعا های ما باید در این راستا باشد .
موفق باشید .


24

بچه ها وقتی چیزی از پدر و مادر و جواب نمیگیرن گریه میکنن چون سیستم عصبی یکسانی با پدر و مادر دارن و میدون پدر و مادر برای اینکه از غم و اندوه گریه فرزند خلاص بشن امکان داره که خواسته فرزند رو قبول کنند. در حالی که خداوند سیستم عصبی نداره! ناراحت هم نمیشه! چون قادر مطلقه و مطلق یعنی تغییرناپذیر. خدا نه شاد میشه نه غمگین. اگه بخوایم حالتی را به خدا نسبت بدیم شاید بهتره بگیم خدا شادی مطلقه. برای همین شما که گریه میکنید در حال خداوند تاثیری نداره ولی اتفاقا زمانی که شاد هستید به خداوند نزدیک ترین. دفعه بعد که از خدا چیزی خواستید حرف منو امتحان کنید و با شادی و حس خوب از خدا بخواهید. کم کم متوجه میشین هر زمان احساس خوبی دارین بدون اینکه از خدا بخواین همه کارهاتون عالی پیش میره.


8

چون قانون جهان و کائنات رو نمیدونی چون خدا اونی ک تو ذهنته نیست خدا یک سیستمه و ب باورا و فرکانسای تو جواب میده ن ب گریه و التماس
خدا ب احساسات ما پاسخ نمیده
واینکه خدا رو باید با ی عالمه حس خوب بری سمتش مثلا سپاسگزاری .بالا ترین فرکانس ب خداست
وقتی متوجه کارکرد خدا میشی اون مقع است ک ب جهالت های خودت میخندی


14

سلام به خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی
متن بسیار زیبا بود و مدت طولانی ای منو به فکر فرو برد و منو به یاد این شعر زیبا از قیصر امین پور انداخت

پیش از اینها فکر می‌کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان
رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل و طوفان، نعره توفنده اش
دکمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می‌گفتند: این کار خداست
پرس وجو از کار او کاری خطاست
هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، کورت می‌کند
تا شدی نزدیک، دورت می‌کند
کج گشودی دست، سنگت می‌کند
کج نهادی پای، لنگت می‌کند
با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو و غول بود
خواب می‌دیدم که غرق آتشم
در دهان اژدهای سرکشم
در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می‌شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا …
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می‌کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟
گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست!
گفت: اینجا می‌شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی، دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد
گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟
گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی ‌از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست، معنی می‌دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می‌دهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است…

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی، از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
می‌توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا
می‌توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می‌توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد
مثل یاران قدیمی‌ حرف زد
می‌توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می‌توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می‌توان درباره ی هر چیز گفت
می‌توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا:
پیش از اینها فکر می‌کردم خدا

شاد و پیروز و سعادتمند و موفق باشید❤❤❤


3

خدایاتنها تورا میپرستم وتنها ازتوکمک میخواهم
سلام بنظر من شما باگریه وزاری کردن داری خلاف قانون عمل میکنی وجواب معکوس هم دریافت میکنی قانون بدون تغییر خداوند شادبودن ولذت بردن از حال ورهایی هست که زمانیکه شما شکرگزار هستی به وضعیت موجود یعنی داری به داشته هات تمرکز میکنی وخدواند رو شکر میکنی احساس خوب پیدا میکنی وبااین احساس خوب وایمان به خداوند ی که سریع الاجابس شما از خداوند طلب میکنی واتفاقی که دوس داری میفته …..خدا خدائیشو خوب بلده ما بندگی کنیم خداوند هم خدایی میکنه بدون شک …..خدایا شکرت


2

با سلام و عرض ادب
از خانم شایسته کمال تشکر رو دارم بخاطر توضیحات دقیق و زیباشون
وقتی هدفی داریم باید تلاش کنیم تا ذهن آماده نباشد فرکانس ایجاد نمیشود.
اگر ذهنی منفی و نگران داشته باشیم مستاصل و درمانده از ایجاد فرکانس منفی از هدف دور شده و باعث جذب تشنج بدترین ها در زندگی خواهیم شد.
بچه ایی که گریه میکنه اول بهش میگیم ساکت باش و بخند تا به هدفش برسه.
پس آرام و شاد بودن باعث قوی شدن ایمان به خدا و رسیدن به فرکانس مناسب و جذب بهترین ها و رسیدن به هدف ها، با توجه به قانون ها میشود.
با آرزوی موفقیت


رفتن به بالا