هر روز بهتر از دیروز

سلام سلام سلام یه استاد عزیز و دوست داشتنی

هر روز بهتر از دیروز

قانون بسیار مهمی هست که میگه ما توی یک سطح شیب دار هستیم، اگه ثابت بشیم، به سمت دره حرکت میکنیم اما اگه حرکت کنیم به سمت پیشرفت و موفقیت هستیم؛ در واقع چیز ثابتی نداریم تو جهان، جهان یا به سمت جلوئه یا به سمت عقب، در مقیاس اتمی هم جهان در حرکته…

یا داریم به سمت موفقیت میریم یا داریم به سمت شکست ها میریم…

بخاطر همین قانون و قاعده، ما باید همیشه روی خودمون کار کنیم و همیشه از خودمون بپرسیم چجوری از این بهتر؟

چجوری میتونم بهتر از دیروزم باشم؟ هرچقدر هم باورهای خوبی داشته باشیم باز هم میتونیم بهترش کنیم، بازهم میتونیم رو خودمون کار کنیم…نقطه ی پایانی وجود نداره…هرچقدر باورها قدرتمند باشن، بازهم میشه بهتر بشن

ما باید برای اینکه پیشرفت های بسیار خوبی داشته باشیم، تمرکزمون رو روی یک نقطه به صورت ذره بین قرار بدیم تا اتفاقات عالی رخ بده؛ اگه میخوایم پیشرفت های چشمگیر و عالی داشته باشیم راهش تمرکزه…

و باید بدونیم که ما باید روی خودمون کار کنیم و نگران اینکه چی میشه و چطور میخواد اتفاق بیفته نباشیم، توکل یعنی اینکه من روی خودم کار میکنم و حرکت میکنم و خداوند در زمان مناسب بمن کمک میکنه و هدایتم میکنه…

و تا وقتی که حرکت میکنیم و ذوق و شوق داریم برای بهبود و پیشرفت، ما داریم زندگی میکنیم و زنده ایم، اگه بی انگیزه و بی حرکت بشیم، نه لذتی میبریم از زندگیمون و نه پیشرفتی میکنیم….

هدف اصلی از زندگی انباشت کردن ثروت و موفقیت نیست، هدف اصلی اینه که عشق و شور و شوق و لذت داشته باشیم و از لحظات لذت ببریم و اون موفقیت های و ثروت ها، پاداش حرکت و شور و شوقه…اون ثروت ها و موفقیت ها نتیجه ی احساس عشق و لذته…

و استاد آفرین به شما بخاطر این جسارت و ایمانی که دارید، بخاطر این ایمان به فراوانی که دارید و میاید 50 هزار عضو غیرفعال سایت رو حذف میکنید و فقط میخواید افراد با ایمان و متعهد بیان…یعنی هم کیفیت مهمه و هم کمیت…این یعنی فراوانی در هر جنبه…

و استاد پرسیدید شما چطور با سایت اشنا شدین، همونجور خدا هدایت میکنه جهان رو….و بله استاد من خودم به طرز عجیبی آشنا شدم با شما، قبلا توضیح دادم، خیلی خیلی هدایت گونه بود استاد خیلی زیاد، در طی مسیر هدایت من به شما، حتی صحبت های من هدایت شده بودن تا من رو به شما برسونن…آدم ها هدایت شده بودن تا من به شما رسیدم…امیال آدم ها هدایت شده بود که من به شما رسیدم…امیال خودم هدایت شده بود که به شما رسیدم…اینکه من کجا چه حرفی بزنم و چی بگم در این مسیر بسیار تاثیر داشت و هدایت شده بود که من به شما رسیدم…واقعا هدایت در هرجنبه ای هست…افکار ما هدایت میشن، حرف های ما هدایت میشن، میل های ما هدایت میشن، آدم ها هدایت میشن، زمین و زمان هدایت میشه….واقعا تمام این کیهان از اتم ها تا مقیاس بزرگتر داره هدایت میشه…من اینو در مسیر رسیدن به سایت شما لمس کردم…

و استاد من فهمیدم خدا هدایت رو از هیچکس دریغ نمیکنه و اینجوری نیست کسی رو کمتر هدایت کنه یا کسی رو بیشتر هدایت کنه…چه در مسیر خوب چه در مسیر بد، ما کاملا به یک اندازه هدایت رو دریافت میکنیم….

استاد باورتون نمیشه، قبلا به شما گفتم، چندین بار شد که من یک سری جواب توی عقل کل دادم که واااقعا از درون من میومد، و بعد از یکی دو روز دیدم شما یک فایل جدید گذاشتید و دقیقاااااا عین حرفای من و حتی عین جملات من رو گفتید…یعنی گفتم خدایا تو داری به همه میگی…کیه که بشنوه؟

و استاد هرچی بیشتر میگذره دارم میفهمم یچیزی داره همیشه درون من یکسری حرف ها میزنه…به صورت عادی…اصلا یک سری فکر ها و حرف ها درون من میگذره همیشه و من اصلا اعتنا نمیکردم بهش…اما یکم که میگذشت میدیدم خدای من اون حرفا چقدر درست بوده و چقدر بقیه هم دارن اونجوری عمل میکنن…اصلا باورم نمیشه به این سادگی باشه صحبت کردن خدا با ما و اینقدررر زیاد باشه…یعنی همیشه هست…اما بخاطر شک و تردید و نشناختنش و مهمتر از همه اینکه ارزشی برای خودمون و درونمون قائل نیستیم، توجهی به اون حرفا نداریم…

بارها شد من از درون یکسری چیزها بهم گفته میشد که فلان موضوع اینجوریه، یعنی کاملا ساده و مثل فکرهای روزانه ی همه ی ما…و من فکر میکردم که خب اینا افکار و خیالات منه…یعنی فکر میکردم خدا به طرز عجیبی با ادما حرف میزنه…اما دیدم حتی فکرهای روزانه ی من هدایت شده از سمت خداست!! و بعد از مدتی کاملا بمن اثبات میشد صحت این حرفا…یعنی استاد این روزا دارم میبینم خدا همه چیو داره میگه، اصلا قبلا هم میگفته اما من اعتنا نمیکردم…الان که یکم شناختمش، کاملا حس میکنم همه چیو..انگار یک تله پاتی با جهان دارم…استاد نمیدونید من چه نشونه هایی دیدم این چند مدت….بارها شد من الکی به فلان آدم فکر میکردم و اسمش رو میاوردم…بدون هیچ دلیلی فکرم میرفت سراغ یه آدم مثلا، بعد از چند روز میدیدم بقیه بمن میگن اون آدم اینجوری شد و این اتفاق براش افتاد یا اینکارو کرد….یک سری افکار تو ذهن من میچرخه و بعد از مدتی میبینیم چه ارتباط عجیبیه وقتی یچیزی تو جهان اطرافم اتفاق میفته و همون لحظه من دارم حسش میکنم…

استاد نمیدونم چجوری بگم…اینکه میگید خدا از ماست و ما جزیی از خداییم، اینکه میگید همه ی ما یکی هستیم…کاملا حس میکنم این روزا…انگار یه آشنای دور وقتی براش داره اتفاق خوب یا بدی رخ میده، همون لحظه تو فکر من میاد و ناخوداگاه بهش فکر میکنم ولی بعدا متوجه میشم که خدایا همون موقعی که برای فلانی این اتفاق افتاد و منم پیشش نبودم و خبر هم نداشتم، تو فکر اون آدم رو آورده بودی توی سرم…

استاد انگار میفهمم دور و برم چه خبره…انگار همیشه خدا داره بمن میگه، بمن الهام میکنه…انقدرررر ساده که خیلی موقع ها جدی نمیگیرمش….انگار خیلی از راه حل هارو بمن میگه ولی من شک دارم بهش، اما بعد از مدتی میبینم به طرز عجیبی اون راه حل مورد استفاده ی چندین نفر قرار گرفته و نتیجه داده بهشون…انگار وقتی سوالی دارم جوابش همون لحظه بمن داده میشه اما اعتماد نمکینم و بعد از مدتی بمن اثبات میشه خدایا چقدر اون جواب درست بوده!!!!

وای استاد من داشتم قران میخوندم، به یچیزی رسیدم که مو به تنم سیخ شد…

سوره مریم

وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا ﴿۱۵﴾

و بر او سلام باد روزی که زاده شد، و روزی که می میرد، و روزی که زنده برانگیخته می شود. (۱۵)

وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿۳۳)

و سلام بر من روزی که زاده شدم، و روزی که می میرم، و روزی که زنده برانگیخته می شوم. (۳۳)

خدای من…استاد شما این دوتا آیه رو نگاه کنیدددد…دقیقا یک جمله دوبار تکرار میشه که عین همن ولی یکبار از زبان خدا و یکبار از زبان مسیح!!!!

عین همن!!!

این یعنی ما از خداییم، خدا از ماست…ما و خدا یکی هستیم…ما یکی هستیم با خدا…همه چی یکیه…قل هوالله احد…

استاد این روزا خدا داره بمن ثابت میکنه که هر راه حل و راه درست و راه درمان و هرچیزیییی که من خواهانشم رو خودش بمن گفته اول و وقتی که من هنوز اعتمادی نداشتم بهش، از افراد بیرونی همون جوابارو بمن میداد…استاد نمیدونید این روزا چقدر خدا داره با من صحبت میکنه از طریق آدمای دیگه، از طریق خودم، از طریق جهان…

انگار هر لحظه در حال مکالمه با منه اما من تااااازه دارم میشنوم…چقدر راه و روش این خدا سادست…چقدر سادست واقعا…خدا خیلی ساده حضور داره همه جا…خیلی برام عجیبه که خدا اینقدر ساده همه جا باهام حرف میزنه و من دنبال راه های عجیبم….حس عجیبیه استاد…انگار خدا یه موجود عجیب غریب نیست…در نهایت سادگی و در نهایت حضوره…حس عجیبیه

چقدر بت های ذهنی من داره شکسته میشه و چقدر برای خودم و خدا ارزش قائلم…حس میکنم اعتماد به نفسم داره لحظه به لحظه با شناخت درست خدا بالاتر میره…انگار دارم میفهمم بقیه هیچ برتری نسبت به من ندارن و همه در یک سطح و یک دسترسی به خداییم…چقدر واسه خدا مهمم که اینهمه دارم باهام حرف میزنه…استاد وقتی به الهاماتم که در گذشته بهم گفت و من نادیده گرفتم اما بعدش اتفاق افتاد فکر میکنم، میبینیم اون همییییشه در حال صحبت با من بوده و هست…

تازه دارم حس میکنم چقدر ساده حضور داره خدا…چقدر منو دوست داره که یکسره بمن میگفته همه چیو…استاد انگار منو به کل دنیا وصل کرده و پیشاپیش بمن همه چیو میگه…این روزا به هرکی فکر میکنم بعد چند روز میبینم یه خبری ازش شده… یا خدا بهم میگه الان فلانی تو چه فضای فرکانسیه، چه فکری در مورد تو داره، خودش چه دیدگاهی داره…انگار به جهان وصل شدم…

الان چقدر برام درک پذیره که حرف های شماهم از سمت خداست..کامنت هایی که میبینم تو سایت از سمت خداست…انگار همه چی رو داره اون رهبری میکنه…البته طبق مداری که من هستم…

چقدر برای خودم و درونم ارزش قائلم…همه چی رو خدا به خود من میگه…باید برای چیزایی که درونم میگذره و خدا میگه ارزش قائل باشیم و اعتماد کنم بهش…

بریم ادامه ی فایل

استاد تغییرات و بهبود های سایت دیگه برای همه روشن و واضحه..داریم میبینیم که سایت شما روزانه داره روش کار میشه و البته هنوزم جای کار داره برای بهتر شدن…

و اینکه به دوستای خودمون که کامنت های قشنگی میزارن رای بدیم و امتیاز بدیم تا انگیزاننده باشه براشون، تا تشکر باشه ازشون و اینکه به آگاهی خودمونم خیلی کمک میکنه…

و بازهم تاکید کنم که ما باید هر روز روی خودمون کار کنیم، مثل غذا خوردن و نفس کشیدن…هر روز باید نقاط قوتمون رو بهتر کنیم و نقاط ضعفمون رو بهبود ببخشیم…هر روز خودمون رو بهتر بشناسیم…دقیقتر بشناسیم…

اگه میخوام از بدنه ی اصلی جامعه جدا بشیم و جزو افراد تاپ جامعه باشیم، باید نگاهمون تغییر کنه به همه چیز…به زندگی…

باید از خودمون انتظار های بیشتری داشته باشیم….هر روز بهتر کنیم خودمون رو حتی وقتی همه چیز خیلی خوبه…

دلیل پیشرفت های پایدار و مستمر این نگاهه که نباید متوقف بشیم…باید هر روز بهبود بدیم خودمون رو…

طبق تعهدی که دادم آخر هر کامنتم 3 تا از ویژگی های مثبتم رو مینویسم:

16.به خودم افتخار میکنم که 90% اوقات به لطف خدا آدم امیدواری بودم…همیشه امید و انگیزه داشتم و به لطف خدای مهربون، ناامیدی هام توی یک شب تموم میشه و از فردا صبحش بازم با امید و قدرت و ایمان ادامه میدم و تقریبا توی حالت ناامیدی و افسردگی باقی نموندم و یاد گرفتم که سریع برگردم به فرکانس خوب و رفته رفته ایمانم بیشتر داره میشه و زمان های ناامیدیم کمتر و سطحی تر میشه…به خودم افتخار میکنم که همیشه به خدا و لطف و مهربانیش امید داشتم و از درگاه الهی ناامید نشدم و خدا من رو لایق این کرد و دستم رو گرفت تا تو مسیرش بمونم…واقعا ویژگی خیلی خوبیه که بین اینهمه افراد سرخورده و ناامید..من امیدم رو حفظ کردم و ادامه دادم…به قول امام حسین بزرگترین گناه ناامیدیه…

17.آدم خیلی نکته سنج و ریزبینی هستم، یعنی جزییات مسائل و شرایط رو خیلی خوب درک میکنم و تحلیل و بررسی میکنم…نکات ریز و مهم خیلی خوب به چشمم میاد و غافل نمیشم ازش، دقت دارم به شرایط مختلف و ذهنم سعی میکنه در برخورد با هرچیزی، از زاویه های مختلف بررسیش کنه و بعد واکنش نشون بدم…درواقع درکم از مسائل خیلی خوب شده و هر روز بهتر میشه و جهان بینیم روز به روز داره بهتر میشه و توی خیلی از مسائل از دید بزرگتری به جهان نگاه میکنم..

18.توی خیلی از ترسام رفتم…یعنی من بشدت از یکسری مسائل میترسیدم، در حد مرگ از بعضی چیزا میترسیدم اما باز هم خواستم برم تو دلش و رفعش کنم…مثلا با اینکه تجربه اینو داشتم که چنتا سگ بهم حمله کنن (که با دستان به موقع خدا خطر در ثانیه آخر رفع شد😂😂) با این حال و با این تجربه من باز هم وقتی جایی سگ میبینیم، آگاهانه میرم از کنارش رد میشم…چندین و چندین بار اینکارو کردم…دیدیم سگ فلان جاست، اما من آگاهانه از کنارش رد شدم و هیچوقت هم کاری بهم نداشتن و فقط نگاهم کردن و حتی خیلی موقع ها ابراز محبت کردم بهم سگ ها!!…به خودم افتخار میکنم با این گذشته در مورد سگ، بازم پا روی ترسم گذاشتم و رفتم تو دلش و بارها از کنارشون رد شدم و حتی وایستادم و نوازش کردم سگارو…و طی این تجربه خوب درک کردم که وقتی من احساسم بهتره و خوبه، حیوانات هم هماهنگن بامن…اما وقتی احساسم بده، حیوانات هم متشنج میشن…اما در هر 2 صورت به من آسیبی نرسید هیچوقت…