هر روز بهتر از دیروز

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

حقیقتی مسلم درباره ماهیت ما به عنوان موجوداتی که به آنها توانایی خلق تمام ابعاد زندگی‌شان داده شده است‌، وجود دارد و آن حقیقت این است که:

تنها زمان‌هایی به معنای واقعی کلمه زندگی می‌کنیم‌ که‌ در حال ساختن نسخه ای بهتر از همه چیز در دنیای اطرافمان باشیم و به حرکت در این مسیر ادامه بدهیم.  یعنی حتی اگر همه چیز در زندگی‌مان عالی‌ است‌، بدانیم می‌تواند باز هم بهتر از این باشد.

این باور منشأ تغذیه شور و شوقی می‌شود که‌، ما را از رکود باز می‌دارد. زیرا ما یا در حال صعود به قله‌ایم و یا در حال سقوط به درّه. در جهانی که هر لحظه در حال پیشرفت است‌، هیچ حد واسطی به نام توقف در یک حدّ وجود ندارد. به دلیل این اصل‌، سالهاست زندگی‌ام را بر پرسیدن این سوالات از خود استوار ساخته‌ام:

چطور از این بهتر؟

چطور از این ساده‌تر؟

چه باوری قدرتمندکننده‌تر از این باور می‌تواند وجود داشته باشد؟

چگونه می‌توان با زمان و انرژ‌‌ی کمتر‌، نتیجه‌ای بهتر آفرید؟

به همین دلیل، حتی وقتی زندگی‌ام در بهترین شرایط قرار دارد‌، حتی وقتی اوضاع عالی به نظر می‌رسد‌، حتی وقتی بهبود‌، ضروری به نظر نمی‌آید، باز نیرویی در وجودم مرا مشتاق می‌کند تا با توکل قدم بردارم و به اوضاع عالی هم قانع نباشم.

موضوع خیلی فراتر و عمیق تر از تلاش برای ساختن ثروت‌، کسب شهرت‌، محبوبیت‌‌ و هر امر دلخواه دیگری است. موضوع تجربه شادی‌ و عشقی است که به زندگی عمق می‌بخشد. موضوع اشتیاق سوزانی است که هر روز تو را بیدار می‌کند تا قدمی دیگر برای خواسته‌ات برداری. ایده‌ دیگری را امتحان کنی‌‌ و فرصت دیگری را خلق کنی. هرچند ثروت‌، شهرت‌، محبوبیت‌ و بی‌نهایت برکت‌، پاداش‌های جانبی و نتیجه طبیعی چنین شور و شوق سوزانی است.

وجود همه ما با این شور و شوق زنده است و به این وسیله تغذیه می‌شود. برای همین حتی در بهترین شرایط هم نمی‌تواند دست از بهتر شدن بردارد‌، نمی تواند مشتاق حلّ مسائل و بهبود شرایط نباشد. چون می‌خواهد عمیق تر زندگی کند‌، می‌خواهد دنیای اطرافش را بهتر کند‌ و روی همه چیز تأثیر بگذارد.

‌وقتی ذات وجودت را -که یک خالق آفریده شده- بشناسی‌ و بدانی که توانایی خلق هر خواسته‌ای را داری‌، آنوقت مفهوم زندگی خیلی فراتر از داشتن یک خانه‌، ماشین‌، تشکیل خانواده و مقداری پس‌انداز می‌شود. می‌خواهم بگویم‌، اگر می‌خواهی عمیق زندگی کنی‌، حتی در بهترین شرایط هم متوقف نباش. باز هم برای ایجاد بهبود بیشتر حرکت کن.

در راستای این اصل‌، با اینکه سایت گروه تحقیقاتی عباس‌منش بهترین سایت در این حوزه در دنیاست‌، ما در چندماه اخیر‌، با تمرکز فراوان‌، بهبود‌هایی ایجاد نموده‌ایم تا باز هم امکانات بیشتری در اختیار اعضای خانواده‌مان در سایت قرار دهیم.

این امکانات شامل:

  • حذف کاربران غیر فعال سایت به منظور افزایش سرعت سایت:

برای هر کسب و کاری این یک ضرورت است که: انتخاب کند‌ می خواهد با چه قشر و گروه از افراد کار کند.

گروه تحقیقاتی عباس منش فقط می‌خواهد با آن عدّه ی متعهدی همراه باشد که برای تغییری همه جانبه آمده‌اند و بهای این تغییر را با زمان‌، انرژ‌‌ی و هزینه مالی‌، عاشقانه می‌پردازند.

این خانواده صمیمی حاصل جمع مشارکت‌کننده‌ای است که هر روز به دنبال بهبود خودشان هستند. آدمهای این مدار‌‌‌، این جمع صمیمی را ساخته‌اند.

ما عاشق کارکردن با افرادی هستیم که چنین تعهدی دارند. زیرا تنها چنین حدّی از تعهد‌، قادر به ایجاد تغییر و خلق زندگی‌ای با کیفیت‌تر در تمام جنبه‌هاست.

  • صفحه خوش‌آمدی:

این صفحه در اتاق شخصی تک تک شما عزیزان قابل مشاهده است. برای افرادی که برای اولین بار وارد جمع صمیمی این خانواده شده‌اند‌، این صفحه حکم یک تور گشت و گذار به جای جای این خانه را دارد تا بتواند خانه و خانواده‌اش را بهتر بشناسد.

یکی از مهمترین و منحصربه‌فرد ترین ویژ‌‌گی‌ای که همه شما در این سایت با آن برخورد می‌کنید‌، کیفیت دیدگاه‌هایی است که هر روز در این سایت منتشر می‌گردد. دیدگاه‌هایی که ارزشمندتر و زندگی‌ساز تر از صدها کتاب خوب است.

در حقیقت می‌توان گفت هر روز در این سایت یک کتاب بیش از ۳۰۰ صفحه‌ای  متولد می‌شود. کتابی که حاوی راهکارها‌، ایده‌ها و پاسخ‌هایی است که اجرای‌شان نسخه‌ی بهتری از ما و کیفیت بالاتری در هر جنبه از زندگی‌مان می‌سازد و حاصل مشارکت این جمع صمیمی و متعهد است.

  • اختصاص اتاق شخصی ای به شما به محض لاگین در سایت.
  • اصلاح اندازه‌، رنگ و فونت تمام متن‌های سایت به منظور مطالعه راحت‌تر.
  • نمایش جدول فعال‌ترین دوستان در صفحه اصلی سایت که شامل:

فعال‌ترین دوستان در ارسال دیدگاه در قسمت محصولات

فعال‌ترین دوستان در ارسال دیدگاه در بخش فایلهای دانلودی

فعال‌ترین پاسخ‌دهندگان در بخش عقل کل

دیدگاه‌ها با بیشترین امتیاز در بخش محصولات

دیدگاه‌ها با بیشترین امتیاز در بخش فایلهای دانلودی

پاسخ‌ها با بالاترین امتیاز در بخش عقل کل

توضیح:

این بخش به منظور تقدیر از دوستانی که ساعت‌ها زمان و انرژ‌‌ی صرف می‌کنند و سخاوتمندانه تجارب و آگاهی‌های خود را با سایر اعضای خانواده‌شان به اشتراک می‌گذارند‌، آماده شده تا به این شکل از شما تقدیر نماییم.

  • امکان پاسخ به دیدگاه‌ها در بخش محصولات:

نکته مهم:

سپاسگزاری‌، راه آوردن نعمت‌های بیشتر به زندگی‌است. این مهم‌ترین ویژ‌‌گی‌ای است که هرکدام از ما باید سعی کنیم آگاهانه در خود ایجاد کنیم.

راه‌کار ساختن آگاهانه این ویژ‌‌گی این است که:

وقتی دیدگاهی را می‌خوانی که به تو احساس بهتری می‌بخشد‌، ایده‌ای به ذهنت می‌آورد‌‌، راهکاری برای حل مسئله‌ات دارد و تأثیری در زندگی‌ات و احساست می‌آفریند‌، حتماً به نشانه‌ی سپاسگزاری و قدردانی از دوستی که سخاوتمندانه وقت‌‌ و انرژ‌‌ی صرف کرده تا آگاهی و تجربه‌اش را با تو شریک شود‌، به آن دیدگاه یا پاسخ امتیاز بده یا حتی متنی برایش بنویس و در آن متن توضیح بده که این جملات چه زنگ‌هایی را در وجودت به صدا در آورد و چه بخشی از وجودت را بیدار و چه مسئله‌ای را از زندگی‌ات حل نمود.

نکته مهم: توضیحات کوتاه یک جمله از قبیل سپاسگزارم‌، خیلی خوب بود و … منتشر نمی‌گردد. زیرا امکان امتیاز دهی به این منظور طراحی شده تا اگر سپاسگزاری شما کوتاه است‌، فقط با امتیاز دادن‌، این سپاسگزاری را انجام دهید.

  • بهبودی عالی برای جستجوی سوالات در بخش عقل کل:(افزودن امکان جستجوی کلمه‌ای و جمله‌ای)

این فضا به منظور پیشگیری از درج سوالات تکراری در بخش عقل کل فراهم شده است. تیم فنی با صرف ساعت‌ها زمان و تمرکز‌، توانسته به شکلی عالی امکان جستجو در بخش جوابهای عقل کل را بهبود ببخشد تا به راحتی بتوانید سوالات‌تان را جستجو و همان لحظه از پاسخ‌ها و راهکارهای دوستان بهره ببرید.

تاکنون بیش از ۱۲۰۰۰ سوال در عقل کل مطرح و پاسخ داده شده است. یعنی تمام سوالاتی که بشر می‌تواند در زندگی‌اش با آن برخورد نماید‌،‌ در این بخش پرسیده شده است. بنابراین‌، اگر سوالی دارید‌، به جای طرح مسئله‌، اقدام به جستجوی آن سؤال نمایید و همان لحظه راهکارهای لازم برای حل آن مسئله را بیابید.

  • گزینه اشتراک در عقل کل:

اگر در بخش عقل کل با سوالی مواجه شدید و علاقه داشتید تا به محض درج پاسخ بر روی آن سوال‌، از طریق ایمیل به شما اطلاع رسانی شود‌، گزینه اشتراک را در آن سوال فعال نمایید.

  • پروفایل عمومی‌، در بخش «اتاق شخصی…»

در این بخش‌، تک تک فعالیت‌هایی که در سایت انجام داده‌ای‌‌، از قبیل:

درج نظر‌، اخذ امتیاز‌، پاسخ به سوالات عقل کل‌، تعداد دیدگاها‌، محصولات خریداری شده‌ و تمام ردپاهایت در سایت قابل پیگیری و مشاهده است.

همچنین بخشی نیز فراهم شده تا بتوانی خودت را معرفی نمایی. یعنی درباره خودت‌، علایقی که داری‌، اهدافت‌، نقاط عطف زندگی‌ات‌، موفقیت‌هایی که کسب نموده‌ای‌، باورهایی که ساخته‌ای و محبوب‌ترین بخش این سایت از نظر خودت‌، بنویسی.

نکته مهم:

طبق قوانین نظرات سایت‌، از انتشار اطلاعات خصوصی از قبیل درج شماره تماس‌، آدرس ایمیل و … معذوریم.


نکته مهم:

این فایل حاوی اصولی مهم درباره رشد کسب و کار است که در این متن تنها به چند نکته کوچک اشاره شده است.

برای شنیدن این اصول‌، حتما فایل صوتی یا تصویری را دانلود نمایید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    470MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی هر روز بهتر از دیروز
    36MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

965 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 2
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    اگر میخوای پیشرفت بزرگی رو داشته باشی ، باید کانون تمرکزت رو، تمام تمرکزت رو روی اون نقطه بذاری تا پیشرفت اتفاق بیفته

    اگر انتظار اتفاقات عالی و پیشرفت خیلی عالی رو داری

    طیبه حواستو جمع کن از عشقت ،نقاشی دور نشو و متمرکز شو ،انرژیتو روی طراحی و نقاشی و تمرین رنگ روغنت بذار

    باید کانون تمرکزت رو مثل یه ذره بین روی یه نقطه قرار بدی تا اتفاقات بزرگ رخ بده

    این فایل رو خدا 18 شهریور بهم نشون داد که رد پای روزمو تو این قسمت از فایل نوشتم و بهم گفت که دقت کنم ، ولی چند روز گذشت و من تازه امروز یعنی 21 شهریور

    بعد 4 روز گوش دادم به این فایل

    من صبح که بیدار شدم ، یکم روی تمرین رنگ روغنم کار کردم و حس کردم که انگار انرژی ندارم و حال نشستن پای تمرین رنگ روغنم رو ندارم و تصمیم گرفتم رهاش کنم و بعدا رنگش کنم

    و یه جورایی متوجه این بودم که دارم کم کاری میکنم و تمرکزمو رو نقاشی نمیذارم

    و حتی به خودم گفتم چرا طیبه حوصله نقاشی کشیدن نداری و انرژی نداری و وقت نمیذاری براش ؟؟؟؟

    امروز قرار بود شب ،مادرم شام درست کنه و بریم پارک با مادربزرگ و عمو و پسر عموم که بیرون شام بخوریم

    و من گفتم بذار یکم قلاب بافی رو انجام بدم و جوانه و گیره سر ببافم تا بعد حوصله داشتم بیام پای نقاشی

    و انقدر محو بافتن و قلاب بافی بودم که هی میخواستم ببافم که جمعه ببرم برای فروش

    و دریغ از کمی زمان گذاشتن برای تمرین نقاشیم و طراحی که شنبه باید میرفتم سر کلاس

    درسته خدا ایده بافت قلاب بافی گیره سر رو بهم داد که دو هفته شد دارم میبافم ولی توی این دوهفته انگار روی نقاشیم هیچ کاری نکردم و فقط روی قلاب بافی زمان و انرژی میذاشتم

    وقتی من به این فایل گوش دادم گفتم وای خدا به طرق مختلف بهم میگفتا ،که طیبه تمرکزتو از رو نقاشی برداشتی ، باید برگردی روی نقاشی و علاقه خودت

    ولی من دو هفته رو فقط جوانه بافتم

    و خدا حتی تو فایلای تیکه ای که از اینستاگرام نگاه میکردم هم بارها تکرار میکرد که تمرکز باید روی یه کار باشه تا پیشرفت ببینی

    بعد من گفتم مامان من با خواهر زاده ام میرم پارک و اونجا طراحی کنم از درختا و ساختمون عمارتی که تو پارک هست شماهم شب بیاین

    و من خیلی اون عمارت رو دوست دارم بارها وقتی رفتم اونجا با اون عمارت عکس گرفتم و گفتم یه همچین خونه ای میخوام که بزرگ باشه و به اندازه پارک باشه

    آخه بزرگترین پارک تو کل تهران و ایران پارک نزدیک خونه ما هست و من عمارتشو خیلی دوست دارم

    الان که رفتم تو گوگل نگاه کنم که ببینم درست شنیدم که بزرگترین پارکه بعد دیدم آره نوشته بزرگترین پارک که 112 هکتار هست

    حتی یه دریاچه خوشگل و یه خونه وسط دریاچه داره که با یه پل وسط دریاچه ساختنش و من خیلی دوستش دارم بسیار زیباست

    وقتی میدیدمش همیشه خودمو تو بالکن اون خونه وسط دریاچه تصور میکردم که دارم نقاشی میکشم و لذت میبرم

    همیشه وقتی اونجا میرم ایت تصویرو میبینم و لذت میبرم از دیدنش و کلی خوشحال میشم

    و من اینو نمیدونستم تا به امروز که انقدر بزرگه

    ولی قبل اینکه پا تو مسیر پر از عشق آگاهی بذارم

    از وقتی اومدیم تهران و اون عمارتو دیدم خیلی خیلی تو تصوراتم بهش فکر میکردم که یه روز همچین خونه ای میگیرم با این بزرگی

    قبل آگاهیم حتی یه بار رفته بودیم پارک ولایت میگفتم من همچین جایی میخوام که یه خونه وسط این دریاچه خیلی بزرگ باشه و تصورش میکردم

    تو ردپاهای قبلیمم نوشتم که قبل از اینکه آگاه بشم از قوانین خدا

    و حتی وقتی تازه تهران اومده بودیم ،میگفتم من یه روز کل برج میلادو میخرم و اطرافیانم بهم میخندیدن و میگفتن این حرفو جایی بگی میگن طیبه عقل نداره و دیوونه شده

    حالا کاری به حرفاشون ندارم ولی میخوام اینو بگم که از بچگی با اینکه من از قوانین هیچی نمیدونستم ولی همیشه به خونه هایی فکر میکردم که بزرگ باشه که من توش کلی مرغ و خروس و اسب و همه چی دارم و لذت میبرم

    حتی وقتی هم این خواسته هامو میگفتم یه جور اطمینانی داشتم که میشه داشتش و خدا بهم عطا کنه و الان که پا در مسیر پر از عشق آگاهی گذاشتم و فهمیدم که هرچقدر بیشتر بخوای و قدم هاتو بیشتر برداری قانون خدا جوریه که ببینه قدم برداری صد در صد بیشتر از خواسته تو هم بهت عطا میکنه

    حتی هرچقدر بیشتر ثروت مند تر باشی به خدا نزدیک تری و من با قدم هایی که هر روز برمیدارم بیشتر و بیشتر دارم بهش نزدیک میشم و باهم حرف میزنیم

    آخه از بچگی تو خونه پدری بابام بزرگ شدم که بهمون داده بود تا زندگی کنیم و تا 15 سالگیم اونجا بودیم

    یه خونه حیاط دار 300 متری که دو طبقه و حیاط خیلی بزرگ بود و پدرم هر سال تابستون کلی جوجه میگرفت تا بزرگ کنیم

    و انگار از بچگی با دیدن همه اینا و باغ فامیلا و دوستای بابام ،این آرزو در من شکل گرفته بود که منم میتونم داشته باشم

    ولی یه سری باورای محدود تا به الان داشتم و دارم و خدا کمک میکنه تا پیدا کنم و باورای قوی بسازم و قدم بردارم تا به منم عطا بشه

    حالا بیام سراغ ادامه حرفام

    وقتی ما رفتیم پارک ،من تمام وسایلامو ، رنگ روغنم و دفتر چه بوم و کامواهامم باخودم بردم و برگه برای طراحی و مداد طراحی و همه چی رو بردیم و خواهر زاده ام گفت صبر کن دوچرخه مو هم با خودم بیارم

    وقتی رسیدیم پارک در نظرم بود برم بشینم تو محوطه کنار عمارت و شروع کنم به طراحی عمارت

    چون قبلا یه بار فکر کنم پارسال یا دوسال پیش بود رفته بودم عمارت رو طراحی کرده بودم

    اینبار میخواستم با رنگ روغن طراحی کنم

    و البته بیشتر برای این میخواستم برم کار کنم که روز یکشنبه برای ورکشاپ پاساژ تجریش یکم سختم نباشه و راحت تر باشم

    وقتی رفتیم دیدم دور تا دور عمارت رو داربست بستن و دیدم دارن مدل ساختمونو تغییرمیدن با آجرای قدیمی

    رفتیم یکم نگاه کردیم و برگشتیم بیرون عمارت وایسادیم ،من دنبال یه جا میگشتم که بشینیم و درختا و جایی باشه که طراحی کنم و رنگ کنم که درست روبروی عمارت یه درختی بود که کج شده بود و خیلی زیبا بود و دو تا نیمکت هم بود که خواهر زاده ام دوچرخه شو برد و کنار صندلی گذاشت

    قرار شد باهم اون قسمت رو طراحی کنیم که نیمکت و دوچرخه و درخت بود تو کادر

    بعد من شروع کردم طبق اصولی که تا حدودی از 7 سال پیش از طراحی یادم بود و جدیدا یه دوره طراحی خریدم و کمی یاد گرفتم شروع کردم به طراحی نیمکت

    بعد دیدم خواهر زاده ام بدون اینکه نیمکتو با اصول طراحی کنه شروع کرد از پایه اش با جزئیات کار کردن

    وقتی من نیمکتو کار کردم دیدم که درست درنیومد و رها کردم و رفتم تو دفترم درخت رو طراحی کردم

    ولی خواهر زاده ام تا غروب نشست و دوچرخه رو هم طراحی کرد که واقعا سخت بود و خیلی خیلی عالی کشید

    واقعا علاقه و استعدادشو داره ولی وقتی یاد حرفای استاد عباس منش میفتم که میگفت علاقه و استعداد مهم نیست

    و باوره که مهمه واقعا همینطوره و انگیزه هم مهمه

    اگر واقعا عشق شدیدی به نقاشی داشتم که دارم ، باورم ، من رو متوقف کرد و ادامه ندادم

    مدام نجوای ذهنم میگفت تو نمیتونی دوچرخه رو بکشی و درست نمیتونی دربیاری

    ببین بچه رو داره بدون اصول میکشه ولی تو با اینکه رفتی کلاس نمیتونی بکشی و این باعث شد من منصرف بشم از ادامه دادن طراحی و شروع کردم درخت رو کشیدم و بعد قلاب بافیامو درآوردم از کیفم تا جوانه ببافم

    و اونموقع داشتم همین فایل رو گوش میدادم

    امروز من به خواهر زاده ام که ازم چند تا سوال پرسید گفتم ببین همه چی تکامله و تو اگر میخوای نقاشی یاد بگیری باید بری کلاس

    در صورتی که خودم رعایت نمیکردم و داشتم نصیحت بی جا میکردم ،ولی باید اول خودم تمرین طراحیامو داشته باشم بعد به یکی بگم تمرین کن

    چون میگفت من بلدم دیگه نیازی نیست به یادگیری و بهش توضیح دادم که باید اصولی یاد بگیری این کافی نیست

    وقتی نقاشیش از طراحی مدل زنده تموم شد واقعا تحسین برانگیز بود و خیلی زیبا حجم های نیمکت و دوچرخه رو درآورده بود

    من باز متوجه شدم که هی دارم میگم من بلد نیستم و خوب نبودم و از این حرفا

    و بعد که به این فایل گوش میدادم متوجه شدم که تمرینم کافی نبوده و باید متمرکز بشم روی نقاشی و طراحی

    و نباید تمام زمانم رو بذارم پای بافت قلاب بافی

    بعد دوباره از خدا پرسیدم‌ که چی برای الان من خوبه که باید گوش بدم و عمل کنم

    رندم از فایلای گوشیم انتخاب کردم

    نقش عشق و اشتیاق در موفقیت

    وای خدای من، دقیقا در این فایل هم استاد به این اشاره میکردن که اگر میخواید یک پکیج کامل داشته باشید تو زندگیتون

    سلامتی ،ثروت ،آرامش ،شادی ،اعتبار و خوشبختی و … داشته باشید

    همه چیزای خوبو باهم‌داشته باشید

    بهترین کار اینه که اون‌چیزی رو که دوستش دارید ،علاقه مندی ،عاشقشی ،

    ممکنه برای بعضیا یه موضوع باشه یا چند تا

    برو توش مهارت کسب کن ،حرفه ای شو و باور کن که میتوانی از چیزی که عاشقش هستی پول بسازی

    و توضیحات ادامه فایل که خیلی دوست داشتم بعد چند ماه درمدار دریافت دوباره آگاهی هستش اینبار متفاوت تر ،قرار گرفتم

    و اونجا بود که به فکر رفتم که من تمرکزمو از نقاشی برداشتم و روی قلاب بافی گذاشتم

    درسته ایده اش رو خدا بهم داده ولی باید مدیریت میکردم و برای همه کارام برنامه ریزی میکردم

    بعد گذشت و ما جمع کردیم وسیله هامونو و رفتیم یه جای دیگه تا مادر و عمو و مادربزرگم بیان

    پرنده ها انقدر زیبا آواز میخوندم واقعا خود بهشت بود

    وقتی همه اومدن من باز داشتم جوانه میبافتم و تا شب 18 تا جوانه بافتم و شب خیلی خیلی خیلی خوبی بود و از خدا بی نهایت سپاسگزاری میک

    به خاطر این شب پر از عشق و زیبایی و پر از روزی و ثروت که خوشمزه ترین غذارو که روی زغال با آشپزی مامانم و کمک داداش و عموم با لذت خوردیم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    نمیدونستم رد پای روزم رو تو کدوم فایل بنویسم که خواستم تو روز شمار فصل 7 بنویسم ، نوشتم روز شمار و چند تا فایل آورد و اسم این فایل رو دیدم ، برام جدید اومد فکر کنم گوش ندادم

    حس کردم باید اینجا بذارمش و به آگاهی هاش گوش بدم

    رد پای روز 18 شهربورم رو با عشق مینویسم

    وای خدای من دقایق اول رو گوش دادم انگار دقیقا خدا بهم گفت اینو گوش بده تا متوقف نشی و متمرکز باشی و قشنگ به آگاهی هاش دقت کن

    روی مهارتت کار کن و پیشرقت کن باید وقت بذاری براش

    این پیام امروز خدا برای من بود

    امروز من وقتی حاضر شدم تا برم تجریش برای ورکشاپ رایگان که چهارمین جلسه اش بود، اول رفتم حسن آباد تا کاموا بگیرم ، تا دوباره گل سر ببافم و خیلی خیلی خوشحالم از اینکه هفته پیش 2340 فروش داشتم و به خدا گفتم من دو برابر و سه برابر فروششو میخوام و البته که فروش نقاشیام و آینه دستیامم میخوام

    و هدفمو گفتم و برای این هدف قدم برداشتم رفتم کاموا گرفتم تا بیشتر ببافم و بیشتر خدا ازم خرید کنه

    هفته پیش که به نسبت هفته اول ،زیادتر بافته بودم زیادترم فروش رفت

    این برای من یه نشونه و یه درسی داشت ،اینو درک کردم که به اندازه ای که دارم تلاش میکنم خدا بهم برکت میده ، نه فقط تو ثروت ،بلکه تو همه جنبه ها

    مثلا هر چقدر بیشتر من سعی میکنم با آدما مهربون تر باشم و همچنین با خودم ،اول از همه ،مهربان و باعشق رفتار کنم به طرز شگفت انگیزی داره جواب میده اجرای در عمل این قوانین

    و این هفته من کلی جوانه و گل بافتم و دارم حاضر میکنم تا ببرم جمعه بازار و بفروشم

    اینارو که خدا بهم گفت و ایده بافتشو بهم داد اجرایی کردم

    ولی امروز استادم یه حرفی بهم گفت که منو به خودم آورد ،متوجه شدم که من انقدر غرق در بافت گل سر شدم که طراحیو کنار گذاشتم و حتی برای تمرین رنگ روغنمم زمان کم میذارم و یه جورایی چسبیدم به این ایده

    که نباید اینجوری باشه و جوری تنظیم کنم و برنامه ریزی کنم که هم تمرین هر روزه طراحیمو داشته باشم و هم تمرین هر روزه رنگ روغنم رو داشته باشم

    وقتی رفتم حسن آباد و کاموا خریدم

    جالبه الان که داشتم مینوشتم چشمم افتاد به کامواهام، یهویی یاد این گفته استاد افتادم که میگفت خدارو جوری شکل بده که به تو کمک کنه ،خدا یه ستاره هست ،یه حشره هست یه انسانه یه گیاهه و…

    جوری شکل بده که به تو کمک کنه

    و یه مثالی انگار بهم گفته شد که ببین طیبه مثلا تو الان داری کاموا میخری

    کاموا شکل خاصی نداره جز اینکه یه شکل بیضیه ولی در اصل هیچ شکلی نداره و تو با همون کاموا مثلا رنگ زرد

    هم جوجه میبافی

    هم گل زرد میبافی

    و هم زنبور ببافی

    و یا تو فکر این هستی که شکلای دیگه هم ببافی تا فروشت بیشتر و بیشتر بشه

    حالا تو سعیتو بکن که خدا رو به شکل هایی در بیاری که به تو کمک کنه طیبه

    مثلا به شکل باور اینکه در جهان هستی انسان های با احترام و با عشق و مهربان فراوان هست

    یا اینکه سلامتی هر لحظه و هر لحظه با هر دم و بازدمی که دارم در حال کد بندی و اجرا در کل بدنم هست و حتی تصور میکنم این کدها رو که روشون نوشته شده سلامتی و دارن به تک تک سلول های بدنم ارسال میشن

    با اینکه من عاشق خودم هستم و برای اینکه لیاقتم رو به خدا نشون بدم قدم برمیدارم برای دوست داشتن خودم و مراقبت میکنم از تغذیه و جسم و روحم و هر لحظه سعی میکنم به قوانین عمل کنم و تا جایی که عمل میکنم ،همون اندازه هم نتیجه رو دریافت میکنم

    و خیلی باورای دیگه که وقتی تکرارشون میکنم ،یه خوشحالی عمیق از ته دل سراغم میاد و توجهم میره به تکرار این باورهای قوی و ناب ، که خدا رو در وجودم با تکرار تک تک این باورهای قدرتمند کننده ،شکل میدم

    و خدا مشتری میشه برای من

    و خدا اون مسئولی میشه که وقتی من کاری دارم، سریع کارم رو انجام میده و به سرعت و ساده و طبیعی خیلی خیلی راحت کارهام انجام میشه

    فقط کافیه بیشتر آگاهانه تکرار کنم این باور هارو و به رفتارهام دقت کنم تا باورهام به شکل مثبت تغییر کنه

    من وقتی رسیدم حسن آباد بیشتر مغازه ها بسته بودن و منم رفتم چند جا رو دیدم و برگشتم و وایسادم تا باز کنن و چند تا کاموا خریدم ساعت 10 رسیدم اونجا و تا ساعت 10:30 مغازه ها باز کردن و خریدامو انجام دادم و رفتم تجریش

    وقتی برگشتم و رفتم سر ورکشاپ دیدم مدل زنده چیدن و یه ظرف سفالی پنیر بود و روش پارچه گل گلی داشت و یه پارچ مسی نقره ای رنگ و دو تا هلو و دو تا ذرت و یه هاونگ مسی رفتم و شروع کردم به طراحی و تا بعد از ظهر 18 مشغول نفاشی بودم و کارای استادای دیگه رو میدیدم

    وقتی مشغول رنگ زدن بودم دیدم عکاس که هر هفته میره از کارای بقیه عکس میگیره و بعدا میذارن تو پیج پاساژ ،رفت سمت کار همکلاسیم و از اون عکس گرفت و از استادای دیگه هم عکس گرفت

    ولی از من عکس نگرفت

    تو دلم گفتم چرا از من عکس نمیگیره کار منم خوب طراحی شده فقط رنگ زدنشو یکم بلد نیستم که عین واقعی دربیارم

    بعد هی میخواستم خودمو کنترل کنم که حسادت نکنم و به خودم میگفتم اینکه از تو عکس نمیگیره یعنی کارت به اون حدی نرسیده که مهارتت بیشتر بشه

    باید مهارتتو بیشتر کنی

    وقتی کارم تموم شد و بردم استادم کار هفته پیش رو ببینه گفت که طیبه بیا یه چیزی بهت بگم

    تو فقط تمرین کن هر روز تمرین طراحی داشته باش

    الان بیضی هایی که تو ظرف هست درست طراحی نکردی و باید طراحیتو قوی کنی و هر هفته که میای اینجا پیشرفت داشته باشی

    و خط کش آورد و گذاشت رو بیضی ها و گفت ببین کجه و باید انقدر تمرین کنی تا یاد بگیری

    اصلا میای اینجا پیشرفت کنی دیگه مگه نه ؟

    بعد بهم گفت مهارتت رو پیشرفت بده

    اگر میخوای از کار تو هم عکس بگیرن باید بیشتر پیشرفت کنی تا کارت نسبت به روز قبلت عالی باشه

    و اینکه متوقف نشو و هر روز تمرین کن حتی شده یک طراحی بکنی حتما طراحی رو انجام بده

    و تمرکزتو بذار روش تا نتیجه بگیری

    اونجا بود که من متوجه شدم که چسبیدم به بافت جوانه ها و زمان نمیذارم برای طراحی روزانه حداقل یک الی دو طرح و مدل زنده طراحی کنم

    بعد تو ورکشاپ اومدن گفتن که هفته بعد قراره که بریم جلو پاساژ کنار میدان تجریش طراحی کنید و رنگ کنید و موضوعش طبیعت هست و هر جا دلتون خواست کنار پاساژ میتونید برید بشینید و کار کنید و محیط اطرافتون رو به تصویر بکشید

    و این برای خودتون هم مفید هست که استادا میتونن جذب هنرجو داشته باشن با کارایی که به طور زنده طراحی و رنگ میکنن

    وقتی اینو گفت من به خودم گفتم ، وای عجب چالشی

    و راستش برام سخت اومد یه لحظه گفتم من که طراحی و رنگ زدنم پایین تره مثل بقیه نیستم که خوب کار کنم ، من چجوری برم تو فضای عمومی با استادا بشینم و شروع کنم به کار کردن ، مثلا یه قسمت از بازار رو بکشم و یا یه قسمت از کوه های تجریش رو بکشم یا آدمایی که مثلا نشستن تو یه قسمت بازار یا اینکه میوه فروشا

    تو دلم اینم میگفتم که البته خوبه یه جور پیشرفت هست برای من و من سعی میکنم تو این چالش شرکت کنم

    ولی یه چیزی هم بود که من به خودم میگفتم و این بود که

    حالا چیکار کنم طراحیم ضعیفه ،ولی به خودم امیدواری میدادم میگفتم اشکالی نداره باید بیشتر زمان بذاری تا کار کنی و تجربه کسب کنی و یاد بگیری

    یه لحظه دوباره فکر کردم گفتم ، اگر آدما که رهگذرن بیرون پاساژ اومدن کارمو دیدن و بیشتر به کارای استادا نگاه کردن چی ؟

    و متوجه شدم که همه اش نجواهای ذهنه

    آخرش گفتم ببین طیبه تو باید هفته بعد رو بیای و این چالش رو که در حضور اون همه جمعیت که در حال رفت و آمد هستن نقاشی بکشی پس تو میتونی و میشه و باید تلاش کنی

    و اصلا مهم نیست که بیان به نقاشی تو نگاه بکنن یا نه

    مهم اینه که تو قدم برمیداری و میری و این چالش رو انجام میدی

    تو اومدی تا هر روز پیشرفت کنی نه اینکه با ترسات به عقب برگردی

    تو باید رو به جلو بری پس این چالش قدمی هست برای پیشرفت تو

    وقتی برگشتم خونه تو راه یه پسر فال حافظ میفروخت تو مترو ،اومد گفت ازم میخری گفتم نه ممنونم

    بعد که رد شد و رفت شنیدم چرا نگرفتی ازش ؟ گفتم خب خدا نمیشه که هر دفه هر کس اومد ازش خرید کنم پولام تموم بشه بعد برای خرید لوازم کارم نمونه

    ولی حس کردم و شنیدم که نه الان باید بخری چون میخوام بهت بگم چیکار کنی

    و من چشم گفتم و ازش یه فال خریدم و وقتی بازش کردم کاملا بی ربط بود

    خلاصه مینویسم، نوشته بود که :

    این قسمتش خیلی باعث شد به فکر برم

    اگر احساس میکنی شرایط تو به واسطه وجود کسی یا چیزی ،روز به روز بدتر میشود او را رها کن و سلامت و عافیت خود را مقدم برآن بشمر

    وقتی خوندم و جملات دیگه اش رو خوندم گفتم چه ربطی به من داشت این

    بهم گفت دقت کن متوجه میشی

    وقتی یکم بیشتر دقت کردم حس کردم باید چند تا کار انجام بدم

    اینکه تمام تمرکزمو سعی بکنم بذارم روی اصل

    و تلاش کنم که هر لحظه از خدا کمک بخوام

    و روی مهارت طراحیم بیشتر زمان بذارم و کار کنم و نگران این‌ه چجوری شهریه هر ماه کلاسم که اگر از آخر هفته برم کلاس رنگ روغن طبیعت باید هر ماه 3600 باید شهریه کلاس بدم

    و باید فقط و فقط بندگیمو بکنم و دیگه به هیچی فکر نکنم ،به اینکه قراره چجوری بشه

    تو این 8 ماه خدا هر ماهش رو جوری شهریه کلاس رو جور کرده و من سر وقتش واریز کردم به حساب استادم که حتما از این به بعدش رو هم خدا عطا میکنه

    کافیه که بندگیمو بکنم و قدم بردارم و هیچی نگم

    و اینم درک کردم که نباید فقط به بافت جوانه ها تمرکزتو بذاری

    تو باید وقتت رو برنامه ریزی کنی تا هم به طراحیات برسی و هم به بافت جوانه

    وقتی رسیدم خونه وسیله هامو مرتب کردم و کارامو انجام دادم

    خوشحالم از اینکه خدا هر لحظه بهم کمک میکنه و نمیذاره از مسیر خارج بشم

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش از خدا میخوام و بی نهایت ثروت باشه براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: