هر روز بهتر از دیروز - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدای شگفت انگیزم که خیلی خوب بلده لبخند رو لبام بیاره

من نگار سلیمانی بنده ی ویژه خدا در فایل مقدمه کشف قوانین زندگی که استاد از یک برهه شش ماهه و هدف گذاری ها حرف زده بودند کامنت گذاشته بودم و از تغییراتم و موفقیت هام گفته بودم و قول داده بودم که در انتهای شش ماه بعدی بیام و از معجزات دیگه و موفقیت هام بگم.

خب راستش سرعت پیشرفتم خیلی بالا بود :))))) و الان بعد از چهار ماه از اون تاریخ، من در کارم رتبه اول کشوری رو بدست آوردم.

خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

خدایا عظمت و قانونِ لایتغیر و بی نهایت زیبات رو شکر

به اینجا رسیده بودیم که با دو باور اصلی : راه ثروتمند شدن از انجام دادن کاری که عاشقشی میگذره و میشه بدون سرمایه اولیه کارو شروع کرد، کسب و کار استارتاپی خودم رو راه انداختم و خدا چه غوغایی برام کرد و چه آدم ها، موقعیت ها، رویداد ها و حتی قانون و ارگان هایی رو برای من به کار گرفت تا کارمو شروع کنم .

و الان ادامه شو می خوام بهتون بگم:

من و هم تیمیم سپیده برنا که باهاش اینجا هم خانواده ایم ، خیلی خیلی خیلی روی باور توحیدیمون کار کردیم و اصلا برای این کار حتی یکبار به کسی نگفتیم برامون پارتی بازی کنه حتی زمانی که یک جلسه با آقای ایکس داشتیم تا یک مجوزی ازش بگیریم آقای ایکس گفت من مجوز میدم بهتون اما قراره شکست بخورید و از تجربیات خودش گفت و من و هم تیمیم کاملا متوجه باورهای محدود کننده اون شخص شدیم و در انتهای جلسه بهش گفتیم ما قراره شما رو شگفتزده کنیم و ایشون گفت منتظر می مونم. حرف ما ادعا نبود، ایمان بود

ما فقط با حساب کردن روی خدا و کار روی باورهامون تمام کارهای اداری و فنی مون به طرز معجزه آسایی در بهترین زمان و مکان انجام میشد و من چقدر چقدر خدا رو به خاطر برنامه ریز بودنش شکر کردم خدایا تو چقدررررر باهوش و وقت شناسی

همزمانی آخه انقدر؟ که همیشه به موقع برسیم؟ با ما همیشه مثل پادشاه ها رفتار بشه؟ پاسخ ها برای ما مثبت و برای بقیه منفی باشه؟ امکانات برای ما مهیا و برای بقیه تموم شده باشه؟ خدا مردمو دور تو جمع کرده ای پیامبر… خدا دل مردمو برای تو نرم کرده …

خدا با دستای خودش ما رو هدایت کرد تا ما بهترین رونمایی از سایتمون رو داشته باشیم فقط ظرف سه ماه سایتمون با محتوا و گرافیک عالی بالا اومد با لذت و با عشق و بی هیچ زجری

با شجاعت خودمون رو در معرض چالش های جدید و تجربه های جدید قرار می دادیم و خدای عزیزم چه خوب کمک میکرد ما تکاملمون رو طی کنیم. نمایشگاه های استانی و بعد کشوری و اول شدن و بهترین بودن در هر جمعی که بودیم

در هر موقعیتی که بودیم

این یعنی تکامل دیگه مگه نه؟ راحت باشی با جایی که هستی و قدم قدم بری جلو.

و ماه چهارم اخرین اتفاق بی اندازه خوب که باعث شد اقای ایکس رو واقعا شگفتزده کنیم در حدی که خودش بیافته دنبال کارهای ما برگزاری بزرگترین رویداد فرهنگی کشور ، چهارمین دوره جشنواره جایزه فیروزه بود که ما با شرکت درش ایمان و شجاعت و ثابت قدمی مون رو به خدا نشون دادیم

ما احساس خوبمون رو حفظ کردیم و نگران نبودیم و واقعا خودمون رو تسلیم خدا کردیم و

خدا برای ما بهترین جای اسکان شد

بهترین غرفه در نمایشگاه شد

بهترین تجربه نمایشگاهی درتهران شد

بهترین داوری حتی بهترین غرفه های همسایه شد

بهترین تجربه سفر شد

حتی ما اجازه شرکت در دو گروه مجزای مسابقه ای داشتیم که یکیش تعداد شرکت کننده ها کم بود و به قول دیگران شانس برنده شدن بیشتر

من و هم تیمیم حرف زدیم و دیدیم تنها دلیل انتخاب گروه دوم چیزی به اسم حساب کردن روی شانسه پس ما انتخابش نمی کنیم و در گروهی که شرکت کننده بیشتری داره و به زعم دیگران شانس برنده شدن کمتره باقی میمونیم چون کیست که خدا بخواد ببرتش بالا و مردم بتونن بکشنش پایین؟ هیچ کس. چون برگی بی اذن خدا به زمین نمی افته و ما اگر در مدار بُرد باشیم و ظرفمون به اندازه بزرگ شده باشه دریافتش میکنیم وگرنه در این دنیا بی نهایت فرصت هست و یا این میشه یا بهتر از این

ما ایمانمون به خدا و ثابت قدمیمون رو در این مسیر و اعتماد بهش نشون دادیم و خدا

خدایی که تنها فرمانروا و قدرت مطلق جهانه پاداش مارو داد وما اول شدیم در کشور :))))))))))))))))))))

و حتی جالبه بدونید که کادر اجرایی بهمون گفتن یک ساعت قبل از اعلام نتایح شما به عنوان مقام اول انتخاب شدید.

و ما بودیم و شکرگزاری و خدایی که در این نزدیکیست

خدایی که واقعا وکیل ما بود و ما چقدر بزرگتر شدیم

همون اقای ایکس تماس گرفت و گفت جزییات جایزه رو بگید تا در اخبار استانی پخش کنیم

همون اقای ایکس مارو معرفی کرد به صدا و سیمای شبکه استانی و من در برنامه زنده از کارمون و اعتباری که خدای بزرگم به واسطه اون جایزه به استارتاپ ما داد حرف زدم، اینطوری خدا برای ما تبلیغ هم شد. :))))))))))))

خیلی خوشحالم که به ارزوهام دارم می رسم.

یک دختر جوان موفق که ازش سوال میشه چطور به اینجا رسیدی و استاد جان دیگه فکر کنم وقتشه که از شما و اشناییم با این سایت جادویی بگم مگه نه؟ خدایا هزار بار شکر که نتیجه دستمه و الان میتونم از تو و بنده ی نازنینت سید حسین بگم.

خوشحالم که منم میشم دستی از دستان الهام بخش خداوند برای باقی بندگان تا تلنگری بخوره بهشون تا بدونن چه قدرتی دارن چه قدرت لایزالی دارن و چه لذتی داره تیک خوردنِ ارزوها و درخواست ها.

خدایا من با وجود تندی تپش قلبم اقدام میکنم اما دلیلش ترس از نشدن یا شکست نیست، دیگه نیست. بلکه دلیلش فقط اینه که یعنی اینبار خدا چه معجزه ای سر راهم قرار میده تنها و تنها از عظمت موقعیتی که الان درش هستم قلبم تند تند میزنه

خدایا من فقط روی تو حساب باز می کنم و درخواستم ازت اینه که حواست بهم باشه تا ازت جدا نشم.

استاد جانم جانم جانم سپاسگزارتم بی اندازه……