هر روز بهتر از دیروز - صفحه 67

965 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 703 روز

    خدایا شکرت چقدر پر باره اتاق شخصی ام

    پر از علاقه مندیامه از پستهای سایته، پراز اعضای خانواده ام که عاشقانه دوسشون دارم ، پر از دیدگاه ها

    اتاق شخصی ام که به یاد اوردم به خودم افتخار کردم که تکاملمو طی کردم و بهترین محصولات استاد و خریداری کردم چقدر خوبه اتاق شخصی ام پر از سوال و جواب دادنامه ،پر از امتیاز دادنامه به دیدگاه های دوستانم و گاهی با اشک چشمانم با قلبی پر از عشق براشون کامنت نوشتم ازشون تشکر کردم،پر از تحسین کردنه،پر از سپاسگزاری و عشق ورزیدنه.. تو همین فعالیت کردنام بود که من با بهترین شاگردای استاد بیرون از سایت همدار شدم و چقدر از صمیم قلبم خداروشاکرم که من در این مسیر حضور دارم و اسم من توی این سایت به زیبایی خودم میدرخشه

    تنها چیزی که تو اتاق شخصی ام کم بود عکس پروفایلمه که همین امروز صبح خاستم عکسمو بزارم که نیاز به فیلتر شکن داشتم و فعلا نشد که بزارم اونم خدا هدایت میکنه در زمان مناسبش

    این فایل و فکر کنم بار اولمه که دیدم چون یادم نمیاد قبلا دیده باشمش که خدا بهم الهام کرد که به یکی از دوستان بگم این فایل و ببینه و در راستای اون خودمم هدایت شدم به دیدن این فایل استاد عزیزم با تمام وجودم دوستون دارم و به دستای پر مهر خدا میسپارمت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 692 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    اگر میخوای پیشرفت بزرگی رو داشته باشی ، باید کانون تمرکزت رو، تمام تمرکزت رو روی اون نقطه بذاری تا پیشرفت اتفاق بیفته

    اگر انتظار اتفاقات عالی و پیشرفت خیلی عالی رو داری

    طیبه حواستو جمع کن از عشقت ،نقاشی دور نشو و متمرکز شو ،انرژیتو روی طراحی و نقاشی و تمرین رنگ روغنت بذار

    باید کانون تمرکزت رو مثل یه ذره بین روی یه نقطه قرار بدی تا اتفاقات بزرگ رخ بده

    این فایل رو خدا 18 شهریور بهم نشون داد که رد پای روزمو تو این قسمت از فایل نوشتم و بهم گفت که دقت کنم ، ولی چند روز گذشت و من تازه امروز یعنی 21 شهریور

    بعد 4 روز گوش دادم به این فایل

    من صبح که بیدار شدم ، یکم روی تمرین رنگ روغنم کار کردم و حس کردم که انگار انرژی ندارم و حال نشستن پای تمرین رنگ روغنم رو ندارم و تصمیم گرفتم رهاش کنم و بعدا رنگش کنم

    و یه جورایی متوجه این بودم که دارم کم کاری میکنم و تمرکزمو رو نقاشی نمیذارم

    و حتی به خودم گفتم چرا طیبه حوصله نقاشی کشیدن نداری و انرژی نداری و وقت نمیذاری براش ؟؟؟؟

    امروز قرار بود شب ،مادرم شام درست کنه و بریم پارک با مادربزرگ و عمو و پسر عموم که بیرون شام بخوریم

    و من گفتم بذار یکم قلاب بافی رو انجام بدم و جوانه و گیره سر ببافم تا بعد حوصله داشتم بیام پای نقاشی

    و انقدر محو بافتن و قلاب بافی بودم که هی میخواستم ببافم که جمعه ببرم برای فروش

    و دریغ از کمی زمان گذاشتن برای تمرین نقاشیم و طراحی که شنبه باید میرفتم سر کلاس

    درسته خدا ایده بافت قلاب بافی گیره سر رو بهم داد که دو هفته شد دارم میبافم ولی توی این دوهفته انگار روی نقاشیم هیچ کاری نکردم و فقط روی قلاب بافی زمان و انرژی میذاشتم

    وقتی من به این فایل گوش دادم گفتم وای خدا به طرق مختلف بهم میگفتا ،که طیبه تمرکزتو از رو نقاشی برداشتی ، باید برگردی روی نقاشی و علاقه خودت

    ولی من دو هفته رو فقط جوانه بافتم

    و خدا حتی تو فایلای تیکه ای که از اینستاگرام نگاه میکردم هم بارها تکرار میکرد که تمرکز باید روی یه کار باشه تا پیشرفت ببینی

    بعد من گفتم مامان من با خواهر زاده ام میرم پارک و اونجا طراحی کنم از درختا و ساختمون عمارتی که تو پارک هست شماهم شب بیاین

    و من خیلی اون عمارت رو دوست دارم بارها وقتی رفتم اونجا با اون عمارت عکس گرفتم و گفتم یه همچین خونه ای میخوام که بزرگ باشه و به اندازه پارک باشه

    آخه بزرگترین پارک تو کل تهران و ایران پارک نزدیک خونه ما هست و من عمارتشو خیلی دوست دارم

    الان که رفتم تو گوگل نگاه کنم که ببینم درست شنیدم که بزرگترین پارکه بعد دیدم آره نوشته بزرگترین پارک که 112 هکتار هست

    حتی یه دریاچه خوشگل و یه خونه وسط دریاچه داره که با یه پل وسط دریاچه ساختنش و من خیلی دوستش دارم بسیار زیباست

    وقتی میدیدمش همیشه خودمو تو بالکن اون خونه وسط دریاچه تصور میکردم که دارم نقاشی میکشم و لذت میبرم

    همیشه وقتی اونجا میرم ایت تصویرو میبینم و لذت میبرم از دیدنش و کلی خوشحال میشم

    و من اینو نمیدونستم تا به امروز که انقدر بزرگه

    ولی قبل اینکه پا تو مسیر پر از عشق آگاهی بذارم

    از وقتی اومدیم تهران و اون عمارتو دیدم خیلی خیلی تو تصوراتم بهش فکر میکردم که یه روز همچین خونه ای میگیرم با این بزرگی

    قبل آگاهیم حتی یه بار رفته بودیم پارک ولایت میگفتم من همچین جایی میخوام که یه خونه وسط این دریاچه خیلی بزرگ باشه و تصورش میکردم

    تو ردپاهای قبلیمم نوشتم که قبل از اینکه آگاه بشم از قوانین خدا

    و حتی وقتی تازه تهران اومده بودیم ،میگفتم من یه روز کل برج میلادو میخرم و اطرافیانم بهم میخندیدن و میگفتن این حرفو جایی بگی میگن طیبه عقل نداره و دیوونه شده

    حالا کاری به حرفاشون ندارم ولی میخوام اینو بگم که از بچگی با اینکه من از قوانین هیچی نمیدونستم ولی همیشه به خونه هایی فکر میکردم که بزرگ باشه که من توش کلی مرغ و خروس و اسب و همه چی دارم و لذت میبرم

    حتی وقتی هم این خواسته هامو میگفتم یه جور اطمینانی داشتم که میشه داشتش و خدا بهم عطا کنه و الان که پا در مسیر پر از عشق آگاهی گذاشتم و فهمیدم که هرچقدر بیشتر بخوای و قدم هاتو بیشتر برداری قانون خدا جوریه که ببینه قدم برداری صد در صد بیشتر از خواسته تو هم بهت عطا میکنه

    حتی هرچقدر بیشتر ثروت مند تر باشی به خدا نزدیک تری و من با قدم هایی که هر روز برمیدارم بیشتر و بیشتر دارم بهش نزدیک میشم و باهم حرف میزنیم

    آخه از بچگی تو خونه پدری بابام بزرگ شدم که بهمون داده بود تا زندگی کنیم و تا 15 سالگیم اونجا بودیم

    یه خونه حیاط دار 300 متری که دو طبقه و حیاط خیلی بزرگ بود و پدرم هر سال تابستون کلی جوجه میگرفت تا بزرگ کنیم

    و انگار از بچگی با دیدن همه اینا و باغ فامیلا و دوستای بابام ،این آرزو در من شکل گرفته بود که منم میتونم داشته باشم

    ولی یه سری باورای محدود تا به الان داشتم و دارم و خدا کمک میکنه تا پیدا کنم و باورای قوی بسازم و قدم بردارم تا به منم عطا بشه

    حالا بیام سراغ ادامه حرفام

    وقتی ما رفتیم پارک ،من تمام وسایلامو ، رنگ روغنم و دفتر چه بوم و کامواهامم باخودم بردم و برگه برای طراحی و مداد طراحی و همه چی رو بردیم و خواهر زاده ام گفت صبر کن دوچرخه مو هم با خودم بیارم

    وقتی رسیدیم پارک در نظرم بود برم بشینم تو محوطه کنار عمارت و شروع کنم به طراحی عمارت

    چون قبلا یه بار فکر کنم پارسال یا دوسال پیش بود رفته بودم عمارت رو طراحی کرده بودم

    اینبار میخواستم با رنگ روغن طراحی کنم

    و البته بیشتر برای این میخواستم برم کار کنم که روز یکشنبه برای ورکشاپ پاساژ تجریش یکم سختم نباشه و راحت تر باشم

    وقتی رفتیم دیدم دور تا دور عمارت رو داربست بستن و دیدم دارن مدل ساختمونو تغییرمیدن با آجرای قدیمی

    رفتیم یکم نگاه کردیم و برگشتیم بیرون عمارت وایسادیم ،من دنبال یه جا میگشتم که بشینیم و درختا و جایی باشه که طراحی کنم و رنگ کنم که درست روبروی عمارت یه درختی بود که کج شده بود و خیلی زیبا بود و دو تا نیمکت هم بود که خواهر زاده ام دوچرخه شو برد و کنار صندلی گذاشت

    قرار شد باهم اون قسمت رو طراحی کنیم که نیمکت و دوچرخه و درخت بود تو کادر

    بعد من شروع کردم طبق اصولی که تا حدودی از 7 سال پیش از طراحی یادم بود و جدیدا یه دوره طراحی خریدم و کمی یاد گرفتم شروع کردم به طراحی نیمکت

    بعد دیدم خواهر زاده ام بدون اینکه نیمکتو با اصول طراحی کنه شروع کرد از پایه اش با جزئیات کار کردن

    وقتی من نیمکتو کار کردم دیدم که درست درنیومد و رها کردم و رفتم تو دفترم درخت رو طراحی کردم

    ولی خواهر زاده ام تا غروب نشست و دوچرخه رو هم طراحی کرد که واقعا سخت بود و خیلی خیلی عالی کشید

    واقعا علاقه و استعدادشو داره ولی وقتی یاد حرفای استاد عباس منش میفتم که میگفت علاقه و استعداد مهم نیست

    و باوره که مهمه واقعا همینطوره و انگیزه هم مهمه

    اگر واقعا عشق شدیدی به نقاشی داشتم که دارم ، باورم ، من رو متوقف کرد و ادامه ندادم

    مدام نجوای ذهنم میگفت تو نمیتونی دوچرخه رو بکشی و درست نمیتونی دربیاری

    ببین بچه رو داره بدون اصول میکشه ولی تو با اینکه رفتی کلاس نمیتونی بکشی و این باعث شد من منصرف بشم از ادامه دادن طراحی و شروع کردم درخت رو کشیدم و بعد قلاب بافیامو درآوردم از کیفم تا جوانه ببافم

    و اونموقع داشتم همین فایل رو گوش میدادم

    امروز من به خواهر زاده ام که ازم چند تا سوال پرسید گفتم ببین همه چی تکامله و تو اگر میخوای نقاشی یاد بگیری باید بری کلاس

    در صورتی که خودم رعایت نمیکردم و داشتم نصیحت بی جا میکردم ،ولی باید اول خودم تمرین طراحیامو داشته باشم بعد به یکی بگم تمرین کن

    چون میگفت من بلدم دیگه نیازی نیست به یادگیری و بهش توضیح دادم که باید اصولی یاد بگیری این کافی نیست

    وقتی نقاشیش از طراحی مدل زنده تموم شد واقعا تحسین برانگیز بود و خیلی زیبا حجم های نیمکت و دوچرخه رو درآورده بود

    من باز متوجه شدم که هی دارم میگم من بلد نیستم و خوب نبودم و از این حرفا

    و بعد که به این فایل گوش میدادم متوجه شدم که تمرینم کافی نبوده و باید متمرکز بشم روی نقاشی و طراحی

    و نباید تمام زمانم رو بذارم پای بافت قلاب بافی

    بعد دوباره از خدا پرسیدم‌ که چی برای الان من خوبه که باید گوش بدم و عمل کنم

    رندم از فایلای گوشیم انتخاب کردم

    نقش عشق و اشتیاق در موفقیت

    وای خدای من، دقیقا در این فایل هم استاد به این اشاره میکردن که اگر میخواید یک پکیج کامل داشته باشید تو زندگیتون

    سلامتی ،ثروت ،آرامش ،شادی ،اعتبار و خوشبختی و … داشته باشید

    همه چیزای خوبو باهم‌داشته باشید

    بهترین کار اینه که اون‌چیزی رو که دوستش دارید ،علاقه مندی ،عاشقشی ،

    ممکنه برای بعضیا یه موضوع باشه یا چند تا

    برو توش مهارت کسب کن ،حرفه ای شو و باور کن که میتوانی از چیزی که عاشقش هستی پول بسازی

    و توضیحات ادامه فایل که خیلی دوست داشتم بعد چند ماه درمدار دریافت دوباره آگاهی هستش اینبار متفاوت تر ،قرار گرفتم

    و اونجا بود که به فکر رفتم که من تمرکزمو از نقاشی برداشتم و روی قلاب بافی گذاشتم

    درسته ایده اش رو خدا بهم داده ولی باید مدیریت میکردم و برای همه کارام برنامه ریزی میکردم

    بعد گذشت و ما جمع کردیم وسیله هامونو و رفتیم یه جای دیگه تا مادر و عمو و مادربزرگم بیان

    پرنده ها انقدر زیبا آواز میخوندم واقعا خود بهشت بود

    وقتی همه اومدن من باز داشتم جوانه میبافتم و تا شب 18 تا جوانه بافتم و شب خیلی خیلی خیلی خوبی بود و از خدا بی نهایت سپاسگزاری میک

    به خاطر این شب پر از عشق و زیبایی و پر از روزی و ثروت که خوشمزه ترین غذارو که روی زغال با آشپزی مامانم و کمک داداش و عموم با لذت خوردیم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 692 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    نمیدونستم رد پای روزم رو تو کدوم فایل بنویسم که خواستم تو روز شمار فصل 7 بنویسم ، نوشتم روز شمار و چند تا فایل آورد و اسم این فایل رو دیدم ، برام جدید اومد فکر کنم گوش ندادم

    حس کردم باید اینجا بذارمش و به آگاهی هاش گوش بدم

    رد پای روز 18 شهربورم رو با عشق مینویسم

    وای خدای من دقایق اول رو گوش دادم انگار دقیقا خدا بهم گفت اینو گوش بده تا متوقف نشی و متمرکز باشی و قشنگ به آگاهی هاش دقت کن

    روی مهارتت کار کن و پیشرقت کن باید وقت بذاری براش

    این پیام امروز خدا برای من بود

    امروز من وقتی حاضر شدم تا برم تجریش برای ورکشاپ رایگان که چهارمین جلسه اش بود، اول رفتم حسن آباد تا کاموا بگیرم ، تا دوباره گل سر ببافم و خیلی خیلی خوشحالم از اینکه هفته پیش 2340 فروش داشتم و به خدا گفتم من دو برابر و سه برابر فروششو میخوام و البته که فروش نقاشیام و آینه دستیامم میخوام

    و هدفمو گفتم و برای این هدف قدم برداشتم رفتم کاموا گرفتم تا بیشتر ببافم و بیشتر خدا ازم خرید کنه

    هفته پیش که به نسبت هفته اول ،زیادتر بافته بودم زیادترم فروش رفت

    این برای من یه نشونه و یه درسی داشت ،اینو درک کردم که به اندازه ای که دارم تلاش میکنم خدا بهم برکت میده ، نه فقط تو ثروت ،بلکه تو همه جنبه ها

    مثلا هر چقدر بیشتر من سعی میکنم با آدما مهربون تر باشم و همچنین با خودم ،اول از همه ،مهربان و باعشق رفتار کنم به طرز شگفت انگیزی داره جواب میده اجرای در عمل این قوانین

    و این هفته من کلی جوانه و گل بافتم و دارم حاضر میکنم تا ببرم جمعه بازار و بفروشم

    اینارو که خدا بهم گفت و ایده بافتشو بهم داد اجرایی کردم

    ولی امروز استادم یه حرفی بهم گفت که منو به خودم آورد ،متوجه شدم که من انقدر غرق در بافت گل سر شدم که طراحیو کنار گذاشتم و حتی برای تمرین رنگ روغنمم زمان کم میذارم و یه جورایی چسبیدم به این ایده

    که نباید اینجوری باشه و جوری تنظیم کنم و برنامه ریزی کنم که هم تمرین هر روزه طراحیمو داشته باشم و هم تمرین هر روزه رنگ روغنم رو داشته باشم

    وقتی رفتم حسن آباد و کاموا خریدم

    جالبه الان که داشتم مینوشتم چشمم افتاد به کامواهام، یهویی یاد این گفته استاد افتادم که میگفت خدارو جوری شکل بده که به تو کمک کنه ،خدا یه ستاره هست ،یه حشره هست یه انسانه یه گیاهه و…

    جوری شکل بده که به تو کمک کنه

    و یه مثالی انگار بهم گفته شد که ببین طیبه مثلا تو الان داری کاموا میخری

    کاموا شکل خاصی نداره جز اینکه یه شکل بیضیه ولی در اصل هیچ شکلی نداره و تو با همون کاموا مثلا رنگ زرد

    هم جوجه میبافی

    هم گل زرد میبافی

    و هم زنبور ببافی

    و یا تو فکر این هستی که شکلای دیگه هم ببافی تا فروشت بیشتر و بیشتر بشه

    حالا تو سعیتو بکن که خدا رو به شکل هایی در بیاری که به تو کمک کنه طیبه

    مثلا به شکل باور اینکه در جهان هستی انسان های با احترام و با عشق و مهربان فراوان هست

    یا اینکه سلامتی هر لحظه و هر لحظه با هر دم و بازدمی که دارم در حال کد بندی و اجرا در کل بدنم هست و حتی تصور میکنم این کدها رو که روشون نوشته شده سلامتی و دارن به تک تک سلول های بدنم ارسال میشن

    با اینکه من عاشق خودم هستم و برای اینکه لیاقتم رو به خدا نشون بدم قدم برمیدارم برای دوست داشتن خودم و مراقبت میکنم از تغذیه و جسم و روحم و هر لحظه سعی میکنم به قوانین عمل کنم و تا جایی که عمل میکنم ،همون اندازه هم نتیجه رو دریافت میکنم

    و خیلی باورای دیگه که وقتی تکرارشون میکنم ،یه خوشحالی عمیق از ته دل سراغم میاد و توجهم میره به تکرار این باورهای قوی و ناب ، که خدا رو در وجودم با تکرار تک تک این باورهای قدرتمند کننده ،شکل میدم

    و خدا مشتری میشه برای من

    و خدا اون مسئولی میشه که وقتی من کاری دارم، سریع کارم رو انجام میده و به سرعت و ساده و طبیعی خیلی خیلی راحت کارهام انجام میشه

    فقط کافیه بیشتر آگاهانه تکرار کنم این باور هارو و به رفتارهام دقت کنم تا باورهام به شکل مثبت تغییر کنه

    من وقتی رسیدم حسن آباد بیشتر مغازه ها بسته بودن و منم رفتم چند جا رو دیدم و برگشتم و وایسادم تا باز کنن و چند تا کاموا خریدم ساعت 10 رسیدم اونجا و تا ساعت 10:30 مغازه ها باز کردن و خریدامو انجام دادم و رفتم تجریش

    وقتی برگشتم و رفتم سر ورکشاپ دیدم مدل زنده چیدن و یه ظرف سفالی پنیر بود و روش پارچه گل گلی داشت و یه پارچ مسی نقره ای رنگ و دو تا هلو و دو تا ذرت و یه هاونگ مسی رفتم و شروع کردم به طراحی و تا بعد از ظهر 18 مشغول نفاشی بودم و کارای استادای دیگه رو میدیدم

    وقتی مشغول رنگ زدن بودم دیدم عکاس که هر هفته میره از کارای بقیه عکس میگیره و بعدا میذارن تو پیج پاساژ ،رفت سمت کار همکلاسیم و از اون عکس گرفت و از استادای دیگه هم عکس گرفت

    ولی از من عکس نگرفت

    تو دلم گفتم چرا از من عکس نمیگیره کار منم خوب طراحی شده فقط رنگ زدنشو یکم بلد نیستم که عین واقعی دربیارم

    بعد هی میخواستم خودمو کنترل کنم که حسادت نکنم و به خودم میگفتم اینکه از تو عکس نمیگیره یعنی کارت به اون حدی نرسیده که مهارتت بیشتر بشه

    باید مهارتتو بیشتر کنی

    وقتی کارم تموم شد و بردم استادم کار هفته پیش رو ببینه گفت که طیبه بیا یه چیزی بهت بگم

    تو فقط تمرین کن هر روز تمرین طراحی داشته باش

    الان بیضی هایی که تو ظرف هست درست طراحی نکردی و باید طراحیتو قوی کنی و هر هفته که میای اینجا پیشرفت داشته باشی

    و خط کش آورد و گذاشت رو بیضی ها و گفت ببین کجه و باید انقدر تمرین کنی تا یاد بگیری

    اصلا میای اینجا پیشرفت کنی دیگه مگه نه ؟

    بعد بهم گفت مهارتت رو پیشرفت بده

    اگر میخوای از کار تو هم عکس بگیرن باید بیشتر پیشرفت کنی تا کارت نسبت به روز قبلت عالی باشه

    و اینکه متوقف نشو و هر روز تمرین کن حتی شده یک طراحی بکنی حتما طراحی رو انجام بده

    و تمرکزتو بذار روش تا نتیجه بگیری

    اونجا بود که من متوجه شدم که چسبیدم به بافت جوانه ها و زمان نمیذارم برای طراحی روزانه حداقل یک الی دو طرح و مدل زنده طراحی کنم

    بعد تو ورکشاپ اومدن گفتن که هفته بعد قراره که بریم جلو پاساژ کنار میدان تجریش طراحی کنید و رنگ کنید و موضوعش طبیعت هست و هر جا دلتون خواست کنار پاساژ میتونید برید بشینید و کار کنید و محیط اطرافتون رو به تصویر بکشید

    و این برای خودتون هم مفید هست که استادا میتونن جذب هنرجو داشته باشن با کارایی که به طور زنده طراحی و رنگ میکنن

    وقتی اینو گفت من به خودم گفتم ، وای عجب چالشی

    و راستش برام سخت اومد یه لحظه گفتم من که طراحی و رنگ زدنم پایین تره مثل بقیه نیستم که خوب کار کنم ، من چجوری برم تو فضای عمومی با استادا بشینم و شروع کنم به کار کردن ، مثلا یه قسمت از بازار رو بکشم و یا یه قسمت از کوه های تجریش رو بکشم یا آدمایی که مثلا نشستن تو یه قسمت بازار یا اینکه میوه فروشا

    تو دلم اینم میگفتم که البته خوبه یه جور پیشرفت هست برای من و من سعی میکنم تو این چالش شرکت کنم

    ولی یه چیزی هم بود که من به خودم میگفتم و این بود که

    حالا چیکار کنم طراحیم ضعیفه ،ولی به خودم امیدواری میدادم میگفتم اشکالی نداره باید بیشتر زمان بذاری تا کار کنی و تجربه کسب کنی و یاد بگیری

    یه لحظه دوباره فکر کردم گفتم ، اگر آدما که رهگذرن بیرون پاساژ اومدن کارمو دیدن و بیشتر به کارای استادا نگاه کردن چی ؟

    و متوجه شدم که همه اش نجواهای ذهنه

    آخرش گفتم ببین طیبه تو باید هفته بعد رو بیای و این چالش رو که در حضور اون همه جمعیت که در حال رفت و آمد هستن نقاشی بکشی پس تو میتونی و میشه و باید تلاش کنی

    و اصلا مهم نیست که بیان به نقاشی تو نگاه بکنن یا نه

    مهم اینه که تو قدم برمیداری و میری و این چالش رو انجام میدی

    تو اومدی تا هر روز پیشرفت کنی نه اینکه با ترسات به عقب برگردی

    تو باید رو به جلو بری پس این چالش قدمی هست برای پیشرفت تو

    وقتی برگشتم خونه تو راه یه پسر فال حافظ میفروخت تو مترو ،اومد گفت ازم میخری گفتم نه ممنونم

    بعد که رد شد و رفت شنیدم چرا نگرفتی ازش ؟ گفتم خب خدا نمیشه که هر دفه هر کس اومد ازش خرید کنم پولام تموم بشه بعد برای خرید لوازم کارم نمونه

    ولی حس کردم و شنیدم که نه الان باید بخری چون میخوام بهت بگم چیکار کنی

    و من چشم گفتم و ازش یه فال خریدم و وقتی بازش کردم کاملا بی ربط بود

    خلاصه مینویسم، نوشته بود که :

    این قسمتش خیلی باعث شد به فکر برم

    اگر احساس میکنی شرایط تو به واسطه وجود کسی یا چیزی ،روز به روز بدتر میشود او را رها کن و سلامت و عافیت خود را مقدم برآن بشمر

    وقتی خوندم و جملات دیگه اش رو خوندم گفتم چه ربطی به من داشت این

    بهم گفت دقت کن متوجه میشی

    وقتی یکم بیشتر دقت کردم حس کردم باید چند تا کار انجام بدم

    اینکه تمام تمرکزمو سعی بکنم بذارم روی اصل

    و تلاش کنم که هر لحظه از خدا کمک بخوام

    و روی مهارت طراحیم بیشتر زمان بذارم و کار کنم و نگران این‌ه چجوری شهریه هر ماه کلاسم که اگر از آخر هفته برم کلاس رنگ روغن طبیعت باید هر ماه 3600 باید شهریه کلاس بدم

    و باید فقط و فقط بندگیمو بکنم و دیگه به هیچی فکر نکنم ،به اینکه قراره چجوری بشه

    تو این 8 ماه خدا هر ماهش رو جوری شهریه کلاس رو جور کرده و من سر وقتش واریز کردم به حساب استادم که حتما از این به بعدش رو هم خدا عطا میکنه

    کافیه که بندگیمو بکنم و قدم بردارم و هیچی نگم

    و اینم درک کردم که نباید فقط به بافت جوانه ها تمرکزتو بذاری

    تو باید وقتت رو برنامه ریزی کنی تا هم به طراحیات برسی و هم به بافت جوانه

    وقتی رسیدم خونه وسیله هامو مرتب کردم و کارامو انجام دادم

    خوشحالم از اینکه خدا هر لحظه بهم کمک میکنه و نمیذاره از مسیر خارج بشم

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش از خدا میخوام و بی نهایت ثروت باشه براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»

    (ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ [ ﺧﺪﺍﻱ ] ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﻮﺭﺩﻟﻲ ﻭ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺎﻃﻦ ﺑﺰﻧﺪ ، ﺷﻴﻄﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﻰﮔﻤﺎﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻣﻠﺎﺯم ﻭ ﺩﻣﺴﺎﺯﺵ ﺑﺎﺷﺪ (٣6)

    «وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ»

    (ﻭ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻰﺩﺍﺭﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﮕﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺁﻧﺎﻧﻨﺪ (٣٧)

    (سوره زخرف)

    —————————————————————————

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سایت.

    این فایل نشانه امروزم بود و این قانونی که هر بار به سادگی فراموشش میکنم. اینکه «تا وقتی روی خودمون کار میکنیم داریم رشد و پیشرفت میکنیم و اگر متوقف بشیم قطعاً میایم پایین». وقتی از قرآن هدایت خواستم برای نوشتن کامنت خیلی جالب بود که هدایت شدم به سوره زخرف. و جایی که خداوند همین قانون رو بیان کرده. کسی که از مسیر توحید و یکتاپرستی و کار کردن روی خودش در مسیر بندگی خداوند غافل بشه ، شیطان بر اون آدم تسلط پیدا می‌کنه و شیطان کارش رو با نجواهای کوچیک شروع می‌کنه‌. و اونقدری ادامه میده تا اون شخص رو به نابودی کامل برسونه.

    من خودم بارها این موضوع رو تجربه کردم. وقتی برمی‌گردم خونه و 14 روز آزادی زمانی دارم، اگر متعهدانه روی خودم کار نکنم و عوامل حواس پرتی رو کاهش ندم نجواها منو از مسیر اصلی منحرف می‌کنه. یه زمانی فکر میکردم اطرافیان من هستن که آیه یأس میخونن و منو دلسرد می‌کنن، ولی حتی این روزها که توی خونه تنها هستم بازم نجواها ادامه داره و شیطان کارش رو با جدیت ادامه میده. باید هر جوری شده خودمو مشغول به کار مفیدی کنم. از کارهای تعمیراتی گرفته تا کارواش کردن ماشین. لابلاش قرآن گوش میدم. یا فایل های استاد. ولی بازم کوچکترین فرصت خالی که پیدا میشه و شیطان دوباره نجوا می‌کنه که فلان موضوع و فلان موضوع راه حلی براش نداری و قطعاً تو بدبخت میشی.

    واقعاً پایمردی و تعهد شیطان تحسین برانگیزه. هزاران ساله میلیاردها نفر رو از راه خداوند منحرف کرده ولی بازم حاضر نیست دست از سر یه نفر برداره و تنهاش بذاره.

    کاش منم همینقدر توی مسیر توحید و یکتاپرستی تعهد و پایمردی داشتم.

    از هر جایی که دست از تلاش برداریم بلافاصله سقوط شروع میشه.

    —————————————————————————

    «وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَهِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»

    (ﻏﻴﺐ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺮﭘﺎ ﻛﺮﺩﻥ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺟﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻳﻚ ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺯﺩﻥ ﻳﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺗﻮﺍﻧﺎﺳﺖ (٧٧ نحل)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 66 رای:
    • -
      رسول میرزایی گفته:
      مدت عضویت: 2573 روز

      به نام خدای مهربان

      سپاسگذار خداوندم برای قرار گرفتن در مسیر رشد و آگاهی

      حمید عزیز سلام

      دوست عزیز من همیشه کامنتهای شمارو دنبال میکنم و تحسینتون میکنم که نسبت به خودم خیلی درک بهتری از قانون دارید و خیلی خیلی جلو هستید

      تحسینتون میکنم که در کامنتهاتون همیشه از آیات قرآن و توحید برامون مینوسید و کمک میکنید تا ایمانمون به این مسیر توحیدی بیشر بشه و محکم تر و استوار تر قدم برداریم

      حمید جان کلی خندیدم همراه با خوندن این جمله که در مورد پایمردی و تعهد شیطان نوشته بودی

      بنده مدت عضویتم داخل سایت بالاست ولی تا همین چند ماه پیش تو درو دیوار دنیا بودم و افسار ذهن و زندگیم به دست شیطان

      واقعا همینه شیطان دست بردار نیست و از هر روزنه ای میخواد وارد بشه و کنترل ذهن و بدست بگیره.

      من خودم واقعا درک نکرده بودم که غیبت کردن و قضاوت کردن دیگران یعنی دور شدن از خداوند و هم قدم شدن با شیطان در مسیر جهنمی ،

      یادمه وقتی رابطم با کسی به هم می‌خورد و از طرف کسی ترد میشدم همش خودمو میخوردم و میگفتم چرا این برخورد با من شد

      والان متوجه شدم بخش زیادی از دلیل اون رفتارها و ترد شدن‌ها بخاطر قضاوت‌ها یی بوده که من میکردم .

      نمیگم الان خیلی عالی شدم در کنترل کردن این صفت نازیبا ، ولی تمام سعی خودمو دارم میکنم که وقتی در موقعیتش قرار میگیرم دهنمو ببندم و ذهنمو کنترل کنم

      البته اعتباره همین درک و فهم و کنترل کردن بر میگرده به خدای مهربان، که اگر دستمو نگرفته بود هنوز داشتم توی منجلاب دست و پا میزدم.

      از شما دوست عزیز سپاسگذارم که برامون مینوسید ، و نگران طولانی بودن کامنتتون نباشید ، هر چقدر طولانی تر باشه من یکی که بیشتر لذت میبرم.

      از استاد عباسمنش عزیز بسیار سپاسگذارم که در این مسیر زیبا به قول حمید عزیز تعهد و پایمردی داشتند و روی شیطان رو کم کردند و برای ما معلم و الگویی بسیار بسیار تاثیر گذار هستند

      خداوند خیر دنیا و آخرت رو به ایشون بدهد

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      لیلی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1856 روز

      سلام برادر عزیزم جناب امیری

      خوشحالم که نمیتونم برم بخوابم و در پایان روز بی‌نظیری که داشتم به کامنت شما هدایت شدم .

      وقتی پایمردی و تعهد شیطان رو تحسین کردید هم خندیدم و هم در ذهنم صدایی بلند شد :

      خدای من بهم قول داده همیشه همیشه کنار من باشه و منو درآغوش بگیره و ترکم نکنه .

      ده سال پیش بود که این قول رو به من داد. یکی از اون روزایی که خیلی خسته و دلشکسته و مستاصل بودم ،خودش اومد در قلبم نشست و گفت :

      بهت قول میدم هرگز ترکت نکنم هرگز

      از اون زمان تاحالا اون سرقولش هست و این منم که زمانهای زیادی توجهم به سمت نجواهای شیطان جلب شد و جذبش شد که لعنتی بهم می گفت : نمیشه دختر جواب نمیده این مسیر فایده نداره داری خودتو آزار میدی اون قانون برای تو و شرایط تو نیست برای افراد دیگه ست .

      شیطان وعده فقر و کمبود می دهد و خداوند وعده مغفرت و فراوانی …

      خیلی این آیه رو دوست دارم . خیلی در قلب من اثر گذاشته همیشه . و منی که بارها به حرف شیطان گوش دادم و کم آوردم و کمبودها رو باور کردم ولی خدای فراوانی خدای قدرتمند همیشگیم باز دستمو گرفت . باز منو بغل کرد . درست مثل پدری که بچه کوچیکش رو بغل میکنه ( مثل برادر عزیزم خودم که همیشه عشق کوچولوی منو خوشگل عمه رو بغل میکنه )

      چقدر من بغلی ام .خدایا فقط تو میفهمی چی میگم … خدایا مرسی که هستی . منم خیلی دوستت دارم . میدونی که عشق ابدی منی .

      حمید عزیز این روزها که دارم جلسات پایانی دوره معرکه کشف قوانین رو کار میکنم اونقدر انرژی ام مضاعف شده و قلبم پر از شور و شوق زندگی هست که من همیشه خوش خواب منه همیشه همه رو آب میبره لیلی رو خواب میبره همچنان بیدارم .

      نیروهای پاک شب رو دوست دارم . خیلی قدرتشون زیاده .

      ممنون که نوشتی دوست عزیز .

      ممنون از خدا که هدایتم کرد و خوندم .

      عنوان فایل رو خیلیییییی دوست دارم :

      هر روز بهتر از دیروز

      این روزها من هر روزم بهتر از دیروزه .

      دارم خودمو آماده میکنم برای یک پاییز بی‌نظیر و از درون شادم از درون فارغ از نتیجه . قلبم تو مشت خداست . اجازه نمیده ناراحتی دوامی بلندی داشته باشه و خیلی مراقبمه و لوسم میکنه . دیگه رابطه عاشق و معشوق همینه دیگه .

      مراقبت و توجه میخواد . خدا که همیشه سهمش رو عالی انجام میده و حتی کمک میکنه منم سهمم رو انجام بدم .

      به قول مریم بانو همش سود و سود و سود .

      هزاران بار ازتون ممنونم که با قلم جادویی تون همیشه زیبایی خلق میکنید.

      به خدای بی‌نظیرم می سپارمتون .

      به امید دیدار در بهترین زمان و مکان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1389 روز

      سلام جناب حمید جان امیری

      وقتت بخیر برادر،امیدوارم حالت همیشه‌ی همیشه عالیه عالی باشه!!!

      واقعا پایمردی و تعهد شیطان تحسین برانگیزه،هزاران سال میلیاردها نفر رو از راه خداوند منحرف کرده،ولی بازهم حاضر نیست دست از سر ی نفر برداره و تنهاش بگذاره!!!

      کاش منم همینقدر تو مسیر توحید و یکتا پرستی تعهد و پایمردی داشتم!!!

      از هر جایی که دست از تلاش برداریم بلافاصله سقوط شروع میشه!!!

      براووو،احسنت!!!! مرحبا!!!! خیلی خیلی زیبا و ظریف اشاره نمودید.

      واقعا دستمریزاد بر شما و بر قلم شیوایتان.

      خداوند بزرگ و مهربان را شاکر و سپاسگزارم که همزمان با شما در این سرزمین الهی و این سایت بهشنی‌ام.

      وجود نازنین استاد و نیز تمام ساکنین این سرزمین مقدس را قدردانم.

      برایتان و برای همه از درگاه ایزد منان سلامتی شادی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان قدر قدرتش می‌سپارمتان.

      خدانگهدار.

      ببخشید،بهتر است در پایان دعای همیشگی خودتان را بنویسم.

      خوب است بدانید که از وقتیکه برایمان قصه‌ی قرآنیش را فرمودید،چندین بار برای حفاظت و درامان بودن خودم و نیز اعضای خانواده‌ام آنرا بکار برده و استفاده کردم و با خیالی آسوده به زندگی ادامه دادم چون می‌دانستم خداوند مهربان و قادر متعال حافظ و نگهبانمان خواهد بود.

      فالله خیر حافظا و هو الرحم الرحمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        «أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ»

        (ﭘﻴﺎم ﻫﺎﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻰﺭﺳﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺧﻴﺮﺧﻮﺍﻫﻲ ﺍَﻣﻴﻨﻢ)

        «أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَسْطَهً فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

        (ﺁﻳﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻣﻌﺎﺭﻓﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ انذار دهد؛ ﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﺎﻧﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﻮم ﻧﻮﺡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﻱ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻓﺰﻭﺩ ، ﭘﺲ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭﻳﺪ ﺗﺎ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﻮﻳﺪ)

        (68-69 أعراف)

        ——————————————————————

        سلام و درود به شما جناب حرفت عزیز و گرانقدر. الهی که حالتون خوب و مثبت و عالی باشه.

        از لطف و محبت و بزرگواری شما سپاسگزارم. ممنونم که زمان گذاشتین و برام کامنت نوشتین.

        از من تحسین کرده بودین ، ازتون سپاسگزارم ولی باور کنید خیلی وقتها هست که میخوام بنویسم ولی نمیتونم، اجازه بهم نمیده، دست و زبان و ذهنم قفل میشه. یه وقتایی وسط نوشتن پاک میکنم چون دیگه نمیتونم ادامه بدم؛ خداوند عملاً بهم میگه یادت باشه این تو نیستی که داری مینویسی، اگه راست میگی الان بنویس. یه جوری میشم انگار خواندن و نوشتن هم فراموش کردم. میگم خدایا تو بگو. تو بگو تا بنویسم.

        الان صفحه پاسخ برای شما رو باز کردم. بهم گفت برو سراغ قرآن. درحالیکه من توی پاسخ نوشتن به دوستان کمتر از آیات قرآن استفاده میکنم. ولی وقتی میگه باید اطاعت کنم‌. خواستم بگم واقعا هیچ اعتباری رو به خودم نمیتونم بدم.

        حتماً اون غزل معروف حافظ رو شنیدین که میگه :

        «بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم ؛ که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم» ؛ «در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند ؛ آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم» ؛ «من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست ؛ که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم» ؛ «دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید ؛ گوهری دارم و صاحب نظری می‌جویم»

        وقتی گزینه استخاره اپلیکیشن قرآن رو زدم این آیات باز شد. دیدم چقدر شبیه آموزشهای استاده. اصلا عجیب نیست اگر استادی بیاد و برامون از توحید و یکتاپرستی و آیات قرآن بگه.

        از دعای خیرتون سپاسگزارم.

        الهی که همیشه و هر لحظه در پناه رب العالمین باشید، بینهایت متنعم و ثروتمند و سلامت باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 2403 روز

      حمید عزیز سلام

      امروز هدایت شدم به کامنتت، و چقدر خدا دقیق، درست و در زمان مناسب، آلارم ها و نشونه ها رو به بنده هاش نشون میده.

      دقیقا وقتی که تو در و دیوار رفتنه شروع میشه، آلارم های خدا هم شروع میشه. دو هفته ای بود که زیر فشار کارم، استرس اومده بود سراغم. دقیقا دو هفته ای که فاصله گرفته بودم از کار کردن رو خودم، قرآن خوندن، فایل گوش دادنو کامنت خوندن. واقعا وقتی یه روز وقفه میفته، نجواها بیکار نمیشینن، از هر دری میخوان وارد شن. در مورد من که اینطوریه، اگر همون ساعت های اول جلوشو نگیرم، دیگه کنترلش کار سختی میشه.

      فقط برا من یه چیزی جالبه، چرا وقتی مزه زندگی راحت و قشنگ و توحیدی رو چشیدم، دوباره از مسیر خارج میشم. چطور ممکنه که آدم آرامشی که از یاد خدا میاد رو تجربه کنه ولی دوباره از مسیر منحرف بشه و دچار استرس هایی بشه که زیر سر شیطانه.

      نشونه های این دو هفته که منو مستقیما میکشوندن تو مسیر درست، جلسه 5 قدم 8 ( رها کردن) جلسه آخر حل مسائل ( قدرت تجسم در حل مسائل) و کامنت شما هم که دیگه چکیده ای از این دو جلسه بود. بازم ازت ممنونم به خاطر کامنتت.

      کارای خدا رو میبینی؟ انداخت به دل استاد که این فایلو با این موضوع ضبط کنه، بعد انداخت تو دل حمید امیری که بره نشونه روزشو‌ ببینه، بعد میندازه به دلش که کامنت بنویسه بعد میندازه به دل من که بیام کامنت حمید رو بخونم و تاییدی بشه به اینکه باید هر لحظه و هر روز حواسم به خودم باشه و کار کنم. و خدا میدونه که چندین و چند نفر از این فایل و این کامنت ها پیام خدا رو دریافت کنن.

      چه دنیای شگفت انگیزی داریم خداوکیلی. استاد جون دمت گرم که یه روزی تصمیم گرفتی ولوم صدای خدا رو اینقدر درون خودت زیاد کنی که صداشو‌ به گوش همه برسونی. حمید عزیز دم تو هم گرم که صدای خدا رو میشنوی و میای خلاصشو مینویسی. در پناه خدای بسیاررررررر بخشنده باشی.

      تنتون سالم، دلتون شاد و خونتون آباد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود به شما مرضیه خانم، خواهر بزرگوارم. الهی که حال دلتون عالی و مثبت باشه و همواره به جریان هدایت وصل باشید.

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر بار اتصال قلبی توحیدی به خداوند. بینهایت تحسینتون می‌کنم.

        خدا رو شاکرم که چیزی رو بهم الهام کرد که بتونه مایه حال خوب و مثبت شما و دوستانم توی سایت باشه. اعتبار همه کلمات با خداست و ازش میخوام که اونقدری ظرف وجودم رو گسترش بده تا با ایمان بیشتری مسیر بندگی رو ادامه بدم.

        از شما متشکرم و بخاطر تک تک موفقیت هاتون تحسینتون میکنم.

        جلسه 5 قدم 8 واقعاً فوق العاده است. نوش جانتون این آگاهی های نورانی و توحیدی.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1061 روز

      سلام جناب آقای امیری دوست عزیز

      الان در بهترین ساعات طلوع خورشید صبحگاهی قرآن را باز کردم تا ببینم خدا چه هینتی برای امروزم بهم می دهد ، براتون اتفاق افتاده انگشتاتون میان صفحه ای را باز کند ولی صفحه ی دیگری با کامل باز کردن قرآن گشوده بشود ؟

      (نمی‌دونم چه جای ویژه ای پیش خدا برای خودتون ساختید که هر کسی هدایت ها، برداشت ها و الهامات قلبی قرآنی اش را توی سایت دوست دارد با شما به اشتراک بگذارد! و أن لیس للانسان الاّ ما سعی )

      ابتدای سوره اعراف

      بسم الله الرحمن الرحیم

      المص حروف معمول و رایج که معجزه ی نامعمول قرآن را پدید آوردند.

      و داستان سجده کردن فرشتگان و سجده نکردن ابلیس ،قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسۡجُدَ إِذۡ أَمَرۡتُکَۖ قَالَ أَنَا۠ خَیۡرࣱ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارࣲ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینࣲ 12 مفسران نوشتن علت سجده نکردن ابلیس غرور و خود برتر بینیش بوده اما به نظر من اول اولش از آفت مقایسه شروع شده. همه جا به این اشاره شده که خودش را برتر می‌دیده!چرا ؟ چون مقایسه می کرده.

      یعنی اونجایی که استاد میگن مقایسه چه با افراد برتر از خودت چه با افراد پایین‌تر از خودت سم است برام مُبرهن شد، چون مقایسه با بهتر از خودم را می دیدم چطور روحم را می‌خورد اما با کمتر از خودم را خیلی نمی‌فهمیدم. اما خدا می فرماید نتیجه جفتش خواری است فَٱخۡرُجۡ إِنَّکَ مِنَ ٱلصَّـٰغِرِینَ 13.

      در ادامه ابلیس مهلت می خواهد برای اغوا کردن آدمیزاد که مهلت داده می‌شود ولی نکته جالبی اینجا است که ابلیس می گوید در آخر اونها را سپاسگزار نخواهی یافت قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَکَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ 16

      ثُمَّ لَأٓتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَٰکِرِینَ 17

      یک جور دیگر نگاه کنیم این مفهوم را می گیریم که مقام شکرگزاری جایگاهی است که شیطان بهش راه ندارد فرکانس توحید ناب و صراط المستقیم.

      بعد خداوند داستان گول خوردن حضرت آدم و حوا را می فرمایند.

      تفکر عامه که برگرفته از بیشتر تفاسیر و اهل دین بوده این است که حضرت آدم توسط همسرشان گول خوردن وگرنه که ایشون را همینجوری ابلیس نمی‌توانست گول بزند. یعنی حتی برای گول خوردن هم ما انسان ها دنبال عامل بیرونی می گردیم دنبال یکی دیگر که تقصیر ها را بندازیم گردنش یعنی نپذیرفتن اینکه من تمام قد مسئول اتفاقات زندگیم هستم در صورتیکه در قرآن هر جایی بحث این دو انسان شریف و ابلیس و آن درخت ممنوعه شده، خدا ضمیر جمع دوتایی را بکار بردن . اینجوری هم میشه گفت که زبان عربی جزء معدود زبان ها ، یا تنها زبانی است که ضمیر جمع دونفر را دارد.

      یعنی هر کسی خودش مسئول و خالق زندگی اش است.

      …………………………………..

      جناب امیری کامنتتون را نخوانده بودم اول صبح که قرآن را باز کردم حسم گفت برای شما بنویسم این کوچکترین مثقال ذره درک قرآنیم را از اقیانوس بی انتهای قرآن.

      واقعاً پایمردی و تعهد شیطان تحسین برانگیزه. هزاران ساله میلیاردها نفر رو از راه خداوند منحرف کرده ولی بازم حاضر نیست دست از سر یه نفر برداره و تنهاش بذاره.

      کاش منم همینقدر توی مسیر توحید و یکتاپرستی تعهد و پایمردی داشتم.

      دیدن زیبایی ها، توجه به نکات مثبت ،تحسین نقاط قوت و دستاورد ها حتی در عدوٌ مبین.

      خدایا ما همه دوست داریم به تو وصل باشیم ببخش ناتوانی ما را و کمکمون کن هر لحظه بهترین ورژن خودمون را ارائه بدهیم که بدون حمایت و هدایت تو قطعا و حتما و مسلّما نابودیم. تلاش من در حد صدا کردنت است خدا بقیه اش با خودت وَجِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ

      ما را تو راه خودت نگه دار ، مسیری که به خودت می‌رسد.

      ازت خودت را می خواهم خدا جونم757

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم. امیدوارم که حالتون عالی عالی باشه و همواره به جریان هدایت الهی وصل باشید.

        بینهایت تحسینتون می‌کنم.

        این کامنت فوق العاده بود. ازتون متشکرم که برای من فرستادین، واقعاً هیچ اعتباری به خودم نمیدم همه از آن خداست. یاد جمله حضرت علی(ع) توی دعای کمیل می افتم که میگه «و‌ کم من ثنا جمیل لست اهلا له نشرته» یعنی «و چه بسیار نام نیکی از من بین مردم نشر دادی و من اهلش نبودم» واقعاً خداوند منت سرم گذاشته و اجازه هم مداری با عزیزترین و ارزشمند ترین بندگانش رو در این سایت بهم داده. الهی صد هزار مرتبه شکر ، این خودش چقدر نعمته.

        این تحلیل شما واقعاً بینظیر بود. هیچوقت از این منظر به موضوع نگاه نکرده بودم که شیطان چون خودش رو مقایسه کرد به خودش اجازه داد از امر الهی تمرد کنه.

        همیشه توی آیات میخوندم که برای شیطان از عبارت «کان من الکافرین» استفاده شده. از این جهت که شیطان از همون ابتدا کافر بوده و خداوند به رغم سالها عبادت شیطان از درونش خبر داشته و با آزمون سجده بر آدم کفر درونش رو برملا میکنه.

        چیزی که خودم بارها تجربه اش کردم وقتی که فکر میکنم یه مسئله ای رو حلش کردم و دیگه پاشنه آشیل نیست دقیقاً یه شرایط چالشی پیش میاد که منو می‌بره تا سر حد محدودیت هام و کفر و شرک درونم میزنه بیرون. میگم «دیدی دیدی بازم منم منم الکی بود. ساکت شو در برابر خداوند کفور نباش، همیشه خودتو محتاج بدون» خداوند با سرگذشت شیطان به من انسان داره درس میده.

        چه فرقی هست بین من و شیطان رجیم درحالیکه منم مقایسه میکنم، منم مغرور میشم. منم نژاد پرست میشم. یا نه حتی یه وقتایی مقایسه میکنم و خودمو دست کم میگیرم. واقعاً این جمله استاد عباس منش خیلی گران‌بهاست که «مقایسه در هر شکلی می‌تونه باعث گمراهی بشه ، و سمه»

        یه برداشت طلایی دیگه که از آیات داشتین و من واقعاً ممنونم که بهم یاد دادین از این زاویه هم بهش نگاه کنم این بود که در همه آیاتی که مربوط به خلقت آدم و حوا ست و فرمان الهی و تمرد آدم ، ضمیر مخاطب دو نفره است. (حتی توجه نکرده بودم که زبان عربی تنها زبان دنیاست که ضمیر دو نفره داره)

        و صد البته که هر کسی مسئول هدایت و گمراهی خودشه. این جمله دروغه که حوا آدم رو وسوسه کرده. خود قرآن صریحاً گفته «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ» (شیطان آن دو را گمراه کرد، و آنها از جایی که آن دو بودند خارج ساخت) ؛ همه ضمیر افعال دو نفره است.

        حالا ادامه آیه رو ببینید چقدر جالبه، نتیجه و بازخورد سیستمی قوانین الهی. خداوند برای خودش از ضمیر متکلم مع الغیر استفاده کرده و برای آدم و حوا از ضمیر جمع (و نه ضمیر دو نفر) ؛ شما دو نفر به اضافه نسل بعد از خودتون به زمین هبوط کنید «وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ» (و ما گفتیم ، به زمین هبوط کنید ، در حالیکه بعضی با بعضی دیگر دشمنی میکنید، و زمین تا مدتی جایگاه استقرار و متاع شماست)

        ما گفتیم خداوند یعنی عملکرد سیستمی قوانین. یعنی اتفاقی که قراره براتون پیش بیاد نتیجه مستقیم کاریه که خودتون انجام دادین.

        از شما خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم بخاطر این تحلیل ارزشمندی که برام نوشتین. خیلی برام آموزنده بود. از شما متشکرم.

        براتون از خداوند بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی رو درخواست میکنم.

        الهی که خودش رو بهمون ببخشه.

        در پناه رب العالمین باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
        • -
          عاطفه عباسی گفته:
          مدت عضویت: 703 روز

          به نام خدای نور

          سلام آقای امیری امیدوارم که حالتون خوب باشه.

          یه اتفاقی که امروز افتاد این بود که خداوند ازطریق کامنت شما که درپاسخ به نفس عزیز هست و خوده کامنت نفس جان با من حرف زد انقدر واضح که خودم با دیدن کامنت ها پرازحس خوب و متعجب شدم خداوند همینقدر نزدیکه همینقدر حواسش بهم هست همینقدر هرلحظه هدایتمون میکنه.

          اقای امیری من چون کامنت های شمارو خیلی دوسدارم هروقت شما کامنت میذارین برای من ایمیل میاد یه ایمیل اومده بود از صبح که بازش نکردم یسری تضادها و اتفاق ها و نجوا ها توی ذهنم بود و من خودم رو داشتم به همکارم مقایسه میکردم و جوری این نجواها پیش میرفت که احساسم داشت بد میشد پش تصمیم گرفتم ایمیلم رو باز کنم که با کامنت شما و نفس عزیز روبه رو شدم چقدررر الان سپاسگذارترم چقدر احساسم بهتره انگارخیلی چیزا برام واضح شد خیلی ازباگ هام که باید روشون کار کنم.

          خدای قشنگم ازت سپاسگذارم که انقدر به موقع هدایتم میکنی.

          اقای امیری ازشماهم سپاسگذارم بابت این کامنت های پرمعنا و مفهومی که مینویسید.

          شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          Shahla گفته:
          مدت عضویت: 2557 روز

          سلام خدمت شما.

          جناب امیری من هیچ چیزی از قرآن و آیاتش نمیدونم.

          نه بلدم تفسیر کنم نه بلدم تشخیص بدم کدوم فعل مفرده یا جمع و درکل منظورم اینه که چیزی نمیدونم.

          ولی اینو خیلی خوب میدونم که بلطف خداوند رابطه خیلی بی‌نظیری باهاش دارم سالهاست. خیلی سال قبل‌تر از اینکه بخوام وارد این سایت بشم. و از سالها پیش با جریان هدایت آشنا بودم خیلی ساده و راحت. بدون هیچ تعبیر تفسیری.

          و اونقدر خداوند از فضل خودش آگاهی ها توی وجودم جاری کرده و میکنه که در لحظه وقتی سوالی برام پیش میاد یا نجوا میاد سراغم درلحظه، اول از همه اقرار میکنم بدرگاه خداوند که خدایا این سوال برام پیش اومده و من جوابشو نمیدونم یا اینکه نجوا بهم اینو میگه و من نمیدونم چی جوابشو بدم خودت هدایتم کن و خداشاهده در 95 درصد مواقع همون لحظه جوابم را بدلم جاری میکنه و هدایتم میکنه و در 5درصد بقیش شاید یکی دوروز زمان بگذره و جوابمو میده که این زمان هم متوجه شدم و درک کردم که باید یکسری مسائل پیش بیاد که من آماده دریافت جواب بشم. بعد جواب گفته میشه.

          و اما در مورد شیطان (که اسم دیگش ملک تضاد هست) یکسری تعبیر تفسیرا که می‌شنوم مثل غرور شیطان یا مقایسه کردن خودش یا هرچیز دیگه اصلا برام قابل قبول نیست چون با آگاهی هایی که خداوند بی واسطه بدلم جاری کرده فرق داره. وجود شیطان یکی از بزرگترین نعمت های خداوند برای انسانه. که اگر اون نبود به هیچ عنوان انسان نمیتونست به درجه کمال برسه.

          یه نمونه از هدایت‌های خداوند را براتون میگم.

          یه شب دیروقت بود تو رختخوابم نشسته بودم و داشتم با خداوند درمورد خواسته و آرزوم حرف میزدم و قبلش خداوند یه هدایت و آگاهی ای درمورد تحقق آرزوم برام انجام داده بود.

          بعد اون شب که داشتم باخدا حرف میزدم و داشتم آرزوم را تجسم میکردم یکمرتبه سروکله جناب ملک تضاد پیدا شد و در مورد خواسته و آرزوم یچیزی گفت که یکمرتبه حالت پکری وناامیدی در مورد تحقق خواستم اومد تو وجودم. و همون لحظه خدا شاهده شاید درحد یک ثانیه هم نشد که آنی پشت سر اون نجوا و حس ناامید شدن من، هدایت خدا جاری شد توی وجودم که ( نفرستادمش اینو بهت بگه که ناامید و پکر بشی فرستادمش تا متوجه بشی تو فلان قسمت ضعف داری درستش کنی.!!! منظور خداوند این بود که نجوا یا همون ملک تضاد را نفرستادم تا تو ناامید بشی بلکه فرستادمش تا تو متوجه بشی درون خودت توی باورهای خودت تو فلان قسمت ضعف داری که درستش کنی). واین کلمه نفرستادمش خیلی قابل تامل هست.

          و من سالهاست هرموقع ترس میاد، شک میاد، نجوا میاد و…. بارها پیش اومده که نشستم و اینجوری بااحترام حرف زدم. سلام ملک تضاد. باز اومدی سراغ من. اشکالی نداره خوش اومدی. ولی میدونستی هرموقع میای باعث میشی من به خدا نزدیکتر بشم. شاید خودم به تنهایی نتونم از عهده حرفهای تو بربیام و ندونم چی باید بهت جواب بدم ولی یخدایی دارم که اون همه جوابهارو میدونه و هدایتم میکنه منم دستمو میزارم تو دستش و از اون میپرسم که چی باید بهت بگم و….

          و همون لحظه خدا راهم حس میکنم کنارم و رو میکنم بخدا میگم خدایا ملک تضاد داره بهم اینو میگه من چجوری باید به مساله و این نجواها نگاه کنم تا بحس خوب برسم ایمانم قوی‌تر بشه و…

          و درلحظه هم هدایت خداوند میاد و جناب ملک تضاد دیگه سکوت میکنه و لبخند زنان از کار خدا و منه انسانی که خلق کرده میره. تا باز دوباره سر کلش پیدا بشه.

          بله دوست عزیز دونستن خیلی مسائل شاید اصلا نیاز به تعبیر تفسیر نداشته باشه چون خیلی راحته. فقط کافیه درلحظه وصل بشی بخدا و از خودش سوال کنی و هدایت بخوای و درلحظه هم اگر امادش باشی جوابو میگیری ولی یموقع هایی ماها چون علم کافی نداریم میریم سراغ قرآن و برا خودمون شروع میکنیم تعبیر تفسیر کردن و شاید اصلا باعث بشه منحرف و گمراه بشیم. البته منظورم این نیست که نباید سراغ قرآن رفتو….

          منم مدتیه هرروز قرانو باز میکنم و بخدا میگم خدایا خودت کمکم کن تا درک کنم حرفاتو. همون چند آیه که میادو میخونم بدون هیچ تعبیر تفسیری از خودم و میرم دنبال زندگیم.

          آخه خدا بارها این اواخر بهم گفته حتی رو چیزاییکه خودمم بهت میگم حساب نکن. بازم درلحظه ازم بخواه. نگو خب فلان موقع خدا اینو بهم گفت پس الانم همون هدایت و کلام خدا را به نجوا میگم بازم درلحظه ازم هدایت بخواه.

          مثلا دو روز پیش باز نجوا اومده بود و از کمبود بهم میگفت که حالا اونو میخوای چکار کنی اون یکی چی و…

          و من هرموقع نجوا از کمبود گفته بود و از خدا خواسته بودم که هدایتم کنه چی جوابش بدم و هربار خداوند یه هدایتی بدلم جاری کرده بود شروع کردم تموم اون هدایت‌ها را درجواب نجوا دادن ولی اصلا اثری نداشت و همون لحظه گفتم خدایا من میترسم نمیدونم چکار کنم توبگو به چه شکل باید نگاه کنم و چی جواب بدم که باز بلطف خودش درلحظه هدایتم کرد و بااون هدایت صدای نجوا خاموش شد. وپشت سرش خدا بدلم جاری کرد حتی رو چیزایی هم که خودم قبلا بهت گفتم حساب نکن همیشه در هرلحظه بازم ازم هدایت بخواه. (همون محتاج بودن به خداوند).

          اصلا نمیخواستم کامنت بزارم در جواب کامنتتون ولی یحس شدیدی بهم گفت بنویسم و منم نوشتم. حتی از کامنتتون گذشتم ولی اون حس برم گردوند تا بنویسم.

          امیدوارم تونسته باشم اصل موضوع را رسونده باشم.

          درپناه هدایت‌های خداوند باشین و باشیم همیشه.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1268 روز

            درود ؛ متشکرم بخاطر پاسخی که نوشتی؛ جالب بود؛ از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم.

            منم چیزی از قرآن نمیدونم، تا چه برسه مدعی تفسیر باشم.خب شما شش ساله توی سایت عضو هستید، به طور قطع و یقین اطلاعات و آگاهی بیشتری نسبت به من دارید و نتایج بیشتری هم کسب کردین.مدت عضویت من یک سوم شماست. بهم حق بدین به اندازه شما با اطلاعات و توحیدی نباشم.از تذکر تون ممنونم، واقعاً شاید بهتر باشه به اندازه ندانسته هام سکوت کنم، و از قرآن چیزی ننویسم.

            در پناه حق.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
    مدت عضویت: 401 روز

    بنام رب جهان

    بنام خالقم

    بنام عشق

    بنام الله

    بنام معبودم که صدای قلب شکسته مو شنید و پاسخ داد

    روزایی که تو دفترم مینوشتم معبودم کجایی الاه من چرا جوابمو نمیدی…

    چرا حالم رو خوب نمیکنی؟….

    چرا دردم رو دوا نمیکنی؟…

    روزایی که مینوشتم براش که

    خدا جونم معبودم الاهم …. من فقط خودتو میخوام… من و عاشق خودت کن ….من و بی نیاز از هر کسی و هر چیزی کن مینوشتم و اشک میریختم و سوزش قلب و گلوم رو حس میکردم میدونستم یه جای کارم اشتباهه

    ته دلم امیدوار بودم به معجزه ….

    و بالاخره

    اُدعونی اَستَجِب لَکُم

    برای من رخ داد و قلب من روشن شد ،

    استاد حسین عباس منش شد دست خدا برای هدایت من ….

    معبودم سپاسگزارم

    از نتایج فوق العاده م در این سه ماه آشنایی همین بس که دیگه اون آدم قبلی نیستم آرامشی که بواسطه

    دوستی قلبی با الله یکتا پیدا کردم، درک موحد بودن و شرک نداشتن ، نتایج مالی مثبت که شروع شد از

    همون اوایل آشنایی و حتی قبل از خرید دوره قدم اول و دوم . اول راهم ولی پایان زیباش رو هم دارم میبینم

    .

    . در خصوص امروز و این فایل :

    ایده ایی که سالهای گذشته توی ذهنم بود و چون سخت بود فراموشش کرده بودم و اتفاق نا دلخواهی که یه ماه پیش افتاد از خدا سوال پرسیدم که چی شد چرا فلان اتفاق برام افتاد و درسش برام چیه ؟ هدایت شدم به فایل دزدیده شدن تاکسی قرمز استاد… یکدفعه این ایده برام یادآوری شد که مطمئنم الهام خداوند بود چون به شدت قلبم آروم گرفت و دیگه ترس و نگرانی براش نداشتم.

    از روز بعدش استارت زدم تا الان که تقریبا دوهفته میگذره امروز داشتم فکر میکردم که خب دو سه روز دیگه مرحله اولش تموم میشه بعدش چیکار کنم داشت نجواهای شیطانی به سمتم میومد که گفتم بزار موقع شام درست کردن یه فایلی گوش بدم و اعراض کنم از این نجواها

    … که به این فایل هدایت شدم .. خدای من دقیقا حرفهایی که باید میشنیدم رو خدا جونم از طریق استاد بهم گفت

    اینکه حتی اگر زندگیت اوکیه ولی باز هم تلاش کن برای بهتر شدن ، از اونجا که به لطف خدا آدمی هستم که به ندرت وقتم رو به بطالت میگذرونم باز در این موقعیت از زندگیم دوست داشتم رشد کنم تخصص یه کاری که محدودیت زمانی و مکانی نداشته باشه پیدا کنم ، ولی نجوا میگفت—-ول کن بابا خودتو درگیر نکن تو که شغل داری خونه و ماشین داری دیگه چی میخوای—-

    همین که استاد گفت { نیرویی در وجودم مرا مشتاق می‌کند تا با توکل قدم بردارم و به اوضاع عالی هم قانع نباشم}

    اشک از چشمم سرازیر شد و هیجانی که انگار انرژیم رو صدبرابر کرد

    که آررررره خدا حواااسش بهت هست فقط کافیه خدا رو و هدایتش رو باور کنی ….

    صدا رو زیاد تر کردم که با دقت تر گوش بدم…. (فکر کنم ده بار نیمه اول فایل رو از اول گذاشتم که برام تکرار بشه)

    { وقتی ذات وجودت را -که یک خالق آفریده شده- بشناسی‌ و بدانی که توانایی خلق هر خواسته‌ای را داری‌، آنوقت مفهوم زندگی خیلی فراتر از داشتن یک خانه‌، ماشین‌، تشکیل خانواده و مقداری پس‌انداز می‌شود. می‌خواهم بگویم‌، اگر می‌خواهی عمیق زندگی کنی‌، حتی در بهترین شرایط هم متوقف نباش. باز هم برای ایجاد بهبود بیشتر حرکت کن.}

    خدا جونم شکرت خدااااااااا جونم عااااااااااشقتم

    اونجایی که استاد گفت وقتی میخوای به هدفی برسی باید تمام تمرکزت رو بزاری روی هدفت

    اوجا که گفت وقتی کاری رو شروع کردی و باورات رو ساختی دیگه خدا خودش مرحله به مرحله کمکت میکنه و

    اون آدمی که باید بیاد بهت کمک کنه خدا خودش سر راهت میزاره تو فقط قدم بردار و ایمان داشته باش به بقیه ش فکر نکن

    ارهههههه خودشههههه

    این حرفهایی بود که امروز بهش نیاز داشتم که بشنوم مرسی خدا جونم

    ای خدای جبااااار ای خدای جبران کننده ی باعظمت

    خدا جونم من استارتم رو زدم و تلاشم رو میکنم و باور دارم که تو جبران میکنی

    من باور دارم بی نهایت دست خداوند برای یاری من اماده ست که به هدفم برسم

    سر به زمین میزارم و ستایشت میکنم معبود والای من

    سپاسگزارم استاد عباس منش عزیز … بینهایت عشق و سلامتی و موفقیت و ارامش براتون ارزومندم

    تک تک شمایی که دارین این متن رو میخونید از اعماق قلبم دوست دارم .

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

    ارام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      سعيده رضايى گفته:
      مدت عضویت: 2002 روز

      به نام خدای هدایتگری که در همین نزدیکیست

      سلام به شما پروین بانوی عزیز و بزرگوار

      چقدر عالی نوشتید. بهتون تبریک میگم که در همین بدو ورود و فقط با سه ماه و اندی کار کردن روی خودتون وارد حلقه هدایت الهی شدید و حالتون خوبه. همین بزرگترین دستاورد و نعمته و شما به خوبی و به درستی انجامش دادید.

      خدا با هر قدم ما ده ها و صدها قدم به سوی ما میاد و مثل یک مادر قوی و بی نهایت مهربان دستهاش رو به پهنای بیکران جهان باز میکنه تا ما رو در آغوش بگیره.

      فقط کافیه ما یک قدم با ثبات و امید و دل قرص برداریم.

      حتی اگر قدممون لرزان بود ولی نگاهمون به سمت خدا محکم و امیدوارانه باشه.

      این کامنت شما یک نشانه زیبا و واضح برای من بود تا باز هم قویتر بشم و دلم به مسیرم روشنتر بشه.

      ازتون واقعا سپاسگزارم که حس زیبا و خالصتون رو بی پیرایه نوشتید و پرتو نور امروز من شدید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
        مدت عضویت: 401 روز

        به نام عشق بنام معبود هدایتگر

        بنام خدای بسیییی مهربان

        بنام آنکه مشتاق پیوستن به او هستم

        بنام آنکه پاسخ دهنده فوریست معبودم چطور سپاسگزاری کنم که شایسته باشد

        سعیده عزیزم با اشکی که از چشمانم میبارد و در تاریکی اتاق برایت مینویسم

        سلام و صد درود بر شما که دست خدا شدی و به صدای قلبت گوش دادی و برام نوشتی

        داستان از این قراره که :

        در حالی که کمی غم به دلم نشسته بود و زودتر اومدم بخوابم بهش گفتم خداجون یه نشونه بهم بده که قدمی که بتازگی برداشتم درسته ، چون تو اجرا اون ایده ایی که بالا گفتم و هدایت شده بودم، امروز سختی هاش متزلزلم کرد

        و نجوا اومد که :

        ——دیدی سخته ، تو از پسش برنمیای ، مگه استاد نگفت کارها اسون میشه ؟! ولی این سخت شد برات ولش کن ، اینم مثل بقیه کارات باید نصفه ولش کنی ——

        از صبح هی گفتم خدا جون یه نشونه بده دلم گرفته از این نجواها

        خواستم برم شانسی یه صفحه ایی رو باز کنم که دیدم خدا خودش از طریق نامه رسون عاشق —سعیده جون—پیامشو تو صندوق شخصیم گذاشته

        پیام نامه سعیده این بود ««« فقط کافیه ما یک قدم با ثبات و امید و دل قرص برداریم.

        حتی اگر قدممون لرزان بود ولی نگاهمون به سمت خدا محکم و امیدوارانه باشه.»»»»

        وااااای خدا جون دیووونتم به مولا خخخخ

        اخه نشونه از این واضحتررررر

        چاکرتم نوکرتم بنده مخلصتم

        مرسییییی خدا جونم

        سعیده جون ماچ به لپت

        راستی اینم بگم اون روزی که کامنت بالا رو گذاشتم به روز بعد نرسیده خدا اون قدم بعدی هم بهم نشون داد

        سعیده جون و بچه هایی که تو سایتین بسیاااار امیدوار باشید خدا از راهی که فکرشو نمیکنیم یاریمون میکنه فقط کافیه باهاش‌دوست باشیم و قانون‌و رعایت کنیم

        خدا جوووونم من به هدایت تو فقییییر ترینم

        خدا جونم من فراموشکااارم من ضعیفم

        من هیچی عز خودم ندارم

        ببخشید که باید تند تند بهم نشونه بدی

        که یادم نره راهم و کارم درسته

        عاشقتم خدا جون

        عاشقتم سعیده جون

        عاشقتونم بچه های سایت الهی عباسمنش

        آگاهی ارامش سلامتی عشق و ثروت برای تک تکتون ارزومیکنم .

        سپاسگزارم معبودم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    الهام رحیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 345 روز

    به نام الله

    سلام استاد عزیز

    من خودم بیشتر از یک سال است که از خدای خودم کمک میخواهم که تعقیر کنم با این که خیلی وقتا باخدا قهر بودم بخاطر مشکلات خیلی خیلی زیادی که داشتم و چون خدا خیلی زیاد بچه هاشو دوست داره مثل مادر مهربان باز دست ما رو میگیره یعنی وقتی که خسته شده بودم و میخواستم به زندگیم پایان بدم خدا مرا هدایت کرد به سمت شما من اصلاً اسم شما را شنیده بودم خیلی اتفاقی آشنا شدم اولین و مهمترین قدم که خدا برای من برداشت این بود که بعد از سیزده سال عضاب کشیدن از همسرم جدا شدم چون اصلاً ما هم فرکانس نبودیم من الان خودم از پسرم نگهداری میکنم و انشالله به لطف خدا و راهنمایی های شما استاد مهربان که این همه فایل رایگان تو سایت گذاشتیدزندگیم را خودم خلق کنم خیلی سپاسگزارم از این لطف شما . استاد شما گفتید اگه محصولات نخریم ما رو از سایت حذف میکنید آخه استاد من تا یک دو سال دیگه میتوانم خرید کنم الان مشکل مالی دارم باید به استقلال مالی برسم تا بخرم لطفاً من رو حذف نکنید چون تو این شرایط خوب نیست حرف های شما است که به من امید زندگی میدهد شما خیلی آرام آگاه حرف میزنید و من دوست دارم این راه راست که خدا مرا هدایت کرده تا هر دو دنیا خودم را بسازم تا روزی که نفس میکشم ادامه بدم. استاد عباس منش من واقعاً خوشحالم که عضو سایت شما شدم من اگه تا آخر عمر از سایت شما استفاده کنم باز هنوز از همه آگاهی سایت استفاده نکردم واقعا آگاهی‌های زیادی در اختیار ما قرار داده‌اید فقط باید ما با اراده محکم عمل کنم انشالله همه بچه‌ها سایت در این راه راست موفق پیروز باشند

    سپاسگزارم از استاد برای این همه آگاهی عالی که من هیچ جا نشنیده بودم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
      مدت عضویت: 401 روز

      الهام عزیز سلام

      از بچه های این سایت الهام بگیر و زندگیت رو قشنگ بساز که تو خالقی

      عزیز دلم مطمئنم که سال دیگه بیای پیامت رو بخونی اشک از چشمات سرازیر میشه که یه روزی میگفتی من یکی دو سال دیگه طول میکشه که بیام دوره بخرم… اینقدر که اوضاع مالیت هم مثل بقیه جنبه های زندگیت خوب شده.

      مطمئن باش

      فقط تمرکز به نعمات و زیبایی های اطرافت و شکرگزاری هر لحظه داشته باش

      خودت معجزه زندگیت میشی

      فقط تعهد بده هر روز بیای اینجا و قوانین رو برای خودت یاداوری کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زهرا حسینیان گفته:
    مدت عضویت: 420 روز

    به نام خالق یکتا

    درود بر استاد عزیزم

    من داشتم به این فایل گوش میکردم به یاد مسئله ای افتادم خواستم راجع بهش بنویسم

    استاد من دوستی دارم که بسیار زیاد برای غم و ناراحتی و بیماری و اتفاقات بد دیگران ،به هم میریزه نگران میشه ، ذهنش خیلی درگیر میشه.

    و متاسفانه خودش در دوره های مختلف درگیر بیماری های متفاوت از جمله میگرن شدید و مدتیه درگیر سرطان سینه شده.

    من خیلی دوستش دارم و خیلی تلاش کردم آگاهی هایی که شما در اختیار ما قرار دادی رو بهش معرفی کنم ، سایت رو بهش معرفی کردم ،دلیل گیر کردنش در چرخه ی بیماری رو بهش توضیح دادم. دایم براش فایل و متن و… غیره میفرستادم تا بهش کمکی کنم

    با وجود اینکه بارها از شما شنیدم که من به این صورت کمکی نمیتونم بکنم تا خودش نخواد ولی خیلی تلاش کردم

    ولی تصمیم گرفتم رها کنم ، هر گاه هم که این فکر که باید کمکش کنم ، حقش نیست، داره گرفتار تر میشه، ذهن ام رو درگیر میکنه، آگاهانه از این افکار دور میشم. الان فقط از خدا میخوام هدایتش کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 580 روز

    سلام خداوندهزاران بار شکرت بابت اینه هر دفعه صدای استاد گوش میدم سریع آیت انرژی دروجود من شکل میگره که بیام وسریع کامنت رو بزارم این یعنی من دارم درمدار حرف های استاد قرار نی گیرم بز خلاف این مدت که کنترل ذهنم رو ول کرده بودم ودقیقا ذهنم داشتن با نشخوار مرا از مدارصحبت های استاد دور می کرد یعنی اصلن نمفهمدیم بعضی وقتی اصلن بدون رودرواسی این نجوها میگفتن این چی میگه نکنه دروغ باشه نکنه هدایت نشده باشی یعنی دقیقا این به خاطر الگو برداری از افکار نادرست درسایت سقوط خودم رو داشتم با باچشم خودم می دیدم که خدایا هزارن بار شکرت درخواست های که از خداوند کردم داره جواب میده داره توی مدار دارم در مدار درخواست ودریافت قرار می گیرم دارم متوجه میشم خدایا هزاران بار شکرت دارم کنترل افکارم رو با تسلیم شدن در برابر خداوند ودریافت اون انرژی رو از خودش دریافت میکنم هدایت خداوند داستان هدایت خداوند وان خوش‌بینی وروشبینی داره برای تکرار میشه همه چیز،داره برام رنگ زیبای میگیره همه چیز در آره صلح قرار می گیره دارم حس میکنم واحساس،میکنم واون انرژی داره ذهنم وروحم رو یکی میکنه استاد بی،دلیل که دلیل نیست کهدگ وقتی آدم نتییجه نمیگیره دوست داره مقصر این اون بدونه استاد همین درست حرف زدن هم برای من هم دیگه تکرار شده ولی این عین واقعیت هست وقتی برای خودت ارزش قائل نبودی من حتی برای پولی،که داده بودم برای خرید فایل دوره احساحس لیاقت برای شروع یک زندگی جدید اینقدر باور کمبود در ذهنم ایجاد شده بود که پول دادم ولی بعدش،گفتم پولا رفت هیچ وای نشانه این هست که شیطان با باور کمبود چطور از مسیر خ شبختی دور گرده بود بجای اینکه بیام با شور شوش اشتیاق والبته عشق واون انرژی خداوندشروع کنم نسبت به تعهد واجرای تمرینات،با عشق مثل زمان هدایت دوباره حرکت کنم چیزی که سال ها باید در خودم ایجاد می کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      خانم اکبرزاده گفته:
      مدت عضویت: 1021 روز

      سلام دوست عزیز پلاس از کامنت عالی تان .نکته پر رنگ و طلایی برای من (ذهنم داشت بانشخوار مرا از مدار دریافت صحبت‌های استاد دور می‌کرد) خیلی این مورد را باید حواسمان جمع باشدممنون که یاد آوری کردی ونکته بعدی وقتی محصولی را خریدم با عشق وانتظار زیاد بوداما با دو محصولی که گرفتم وکتابها خیلی خیلی نتیجه گرفتم وقتی هر روز تمرکز کردم ولی موقعی که فقط نه با تعهدونه دلی بلکه به عنوان تکلیف انگار گوش دادم خیلی نتیجه نگرفتم.کتاب رویاهایی که رویا نیستند قسمت 4 را کلا توی دفتر نوشتم معجزه رخ داد. پولم رفت خیلی جالب گفتید خیلی از دوستان فقط محصول خریدند تمرکز نکردند. یه هفته تمرکزی کار کنید بعد نتایج پر رنگ می‌شود وقتی من چند نتیجه پررنگ گرفتم آرزو کردم آنقدر پول دستم برسد که همه محصولات را بخرم ویک بارر گفتم فقط همین چند محصول هست به نظرم استاد علم فراوانی داردهمیشه در مدار دریافت بهترین ها باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1046 روز

    استاد راستی اون حرفتون چقدر درست بود که توی بعضی از فایلها گفتین، بعنوان یک اصل و قانون.

    خیلی مصداقش رو میبینم:

    این که جهان و همه چیز در حال بهتر شدنه

    امروز رفته بودم توی یک دستشویی عمومی (در ایران) و با کمال تعجب دیدم که پاشویه گذاشتن

    قبلا نداشت

    توی منطقه‌ای که قبلا شیعیان رفتار نامناسبی با اهل سنت داشتن و جزو اکثریت بودن، جدیداً میبینم که این پذیرش به وجود اومده درشون وبرای اهل سنت هم پاشویه تعبیه شده در دستشویی ها و همین خودش یک قدم خیلی خیلی بزرگه…

    و خوشحالم که جدیداً شنیدم و دیدم در مکه، خانمهای بیحجاب هم میتونن برن حج و زیارت

    … این روزها هم که بعد از انتخابات و توی دولت جدید، دارم از اقدامات و اتفاقات جالب و تحولات اساسی و عجیب میشنوم. واقعا خوشحالم.

    مثلا همین که آقای پزشکیان برای بعضی مسئولیتها مثلا در انتخاب وزیر، گفته باید طرف زیر پنجاه سال باشه خیلی اتفاق ویژه‌ای به شمار میره!

    .

    دوسه سال پیش رفته بودم به مراسم معرفی و رونمایی یک کتاب جالب که ای کاش میشد فایل صوتیش رو هم براتون بفرستم. خیلی جالب بود.

    میگفت برخلاف ظاهر امور، چه باور کنید چه نکنید، «خشونت» به مرور زمان و در طول تاریخ مدام درحال کم شدنه… و کلی دلیلهای خوب و جالب می آورد…

    یه نفر توی کانالش درباره کتابه اینطور نوشته بود:

    . آیا خشونت کاهش یافته؟

    … سخنرانی آقای مهران ارژنگ در مؤسسه فردای پارس… با موضوع معرفی کتاب ترجمه نشده استیون پینکر با عنوان «فرشتگانِ نیکوتر سیرت ما» (چرا خشونت کاهش یافته؟) نویسنده با استدلال و شواهد بسیار کوشیده تا ثابت کند که ما در دورانی زندگی می کنیم که بشر کمترین میزان خشونت را بکار می گیرد و مشاهده می کند. نشانه های زیادی از اعمال خشونت در گذشته پیرامون ماست که کمتر از آن مطلعیم.

    ▫️همانگونه که مسافرت افق دید انسان را افزایش می دهد ، بازدیدی موشکافانه از میراث فرهنگی بشر نیز می تواند تفاوتهای گذشته و امروز را مشخص کند.

    ……….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 874 روز

    ممنون استاد این سایت واقعا بی نظیر هست از وقتی باهاش اشنا شدم خیلی نتایج عالی کرفتم

    اینکه انقدر عالی هستید برای عالی تر شدن تلاش میکتید واقعا لذت میبرم و به خودم میگم ببین عمل کردن این مدله،

    جقدر انگیزه میکیرم از این همه فعال بودن شما.

    چقدر عالب و فوق العاده پیش میریذ

    واقعا سایت تمام و کماله و من عاشق دسته بندی مرتبش هستم

    چقدر صخبتهاتون درس داشت برای کسب و کارها.

    چقدر شور و شوق توی صحبتهاتونه

    خدایا شکرت چنین الکوی بی نظیری برام قرارداده که هر روز ازش یاد بگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: