آن روزها که هنوز داستان باورها را نفهمیده بودم و نمیدانستم که تمام اتفاقات زندگی ما حاصل باورهای خودمان است، هزینههای زیادی داشتم.
مجبور بودم به خاطر بیماریهای مختلفی که هر بار به نوعی مرا درگیرشان بودند، هزینه کنم تا برای مدتی از من دورتر بماند.
مجبور بودم گیربکس پیکان دنده آرژانتینیام را تعمیر کنم تا دوباره بتوانم با آن مسافر کشی کنم.
مجبور بودم به خاطر بلاهای جور واجور هزینه کنم:
از خرابی لوله فاضلاب خانه، شکستن وسایل و… که بخاطر باورهای محدود کننده و افکار بیمارگونه، جذب زندگیام میشد.
سپس نگاهی به اطرافیانم انداختم و دیدم آنها هم هزینه میکنند:
آنها هم بخاطر بیماری، درد سر، ورشکستگی های شغلی، کلاهبرداری هایی که طمعشان آنها را قربانی کرده، وام های بانکیای که برای پرداخت قسط یک وام دیگر گرفتهاند، قسط پولهای نزولی که برای رفع موقتی مشکلاتشان گرفته اند، اجاره خانه، چشم و هم چشمی با دیگران و … در حال هزینه کردن هستند.
بعد نگاهی به زندگی ثروتمندان انداختم. متوجه شدم آنها نیز مانند من در حال پول خرج کردن هستند:
آنها پولشان را برای لذت بیشتر هزینه میکردند و من برای رنجِ کمتر.
آنها پولشان را برای خرید ملک هزینه میکردند و من به زور پولی برای پرداخت اجاره خانهام جور میکردم، آنهم بعد از اینکه روزهای طولانی به خاطر عقب افتادن اجاره، مجبور بودم طوری وارد خانه شوم که با صاحب خانه روبرو نشوم.
آنها پولشان را برای توسعه کسب و کار هزینه میکردند و من برای ضرر و زیان ناشی از رفتن از این شغل به آن شغل
آنها درآمدشان را برای مسافرت به جاهای زیبای دنیا مثل سفرهای آمریکا، اروپا، جزایر قناری، هاوایی، ماچوپیچو و … هزینه میکردند و من پولم را برای تعمیر گیربکس تاکسی پیکان دنده آرژانتینیام که هر روز به نوعی وسط خیابان خاموش میشد.
آنها برای خرید قایقهای تفریحی مجلل هزینه میکردند و من برای تعمیر ماشین لباسشویی یا بلاهای متعددی که بخاطر بودن در فرکانس و مدار نامناسب مرتب به آن برخورد میکردم.
آنها برای خرید هدیههای گرانبها برای مادر و همسر و فرزند و خانوادهشان هزینه میکردند و من آرزو داشتم که بتوانم یک گرم طلا به مادرم هدیه دهم یا همسرم را با هدیهای خوشحال کنم.
آنها برای خوردن بهترین غذا در بهترین رستورانها هزینه میکردند و من برای بیماریای که ناشی از خوردن یک غذای نامناسب و ارزان بود.
آنها زمانشان را برای بازی گلف، تنیس و … هزینه میکردند و من برای انتظار در صف اتوبوس، مترو، دکترهای جور واجور، بستری در بیمارستان و ..
زمان آنها برای ایدهپردازی برای گسترش کسب و کارشان هزینه میشد و زمان من برای گله و شکایت از اوضاع مملکت
آنها قهرمانِ زندگی فرزندان و فامیلشان بودند و من شرمندهی خانوادهام.
و به این اصل رسیدم که در هر صورت همهی ما در حال هزینه کردن هستیم. اما مسئله این بود که من نمیخواستم برای اصل و اساسی هزینه کنم که منشأ اینهمه هزینههای دیگر بود.
در حقیقت من نمیدانستم که منشأ مشکلاتی که همیشه در حال هزینه کردن برای آنها هستم، باورهایم است. به همین دلیل برای همه چیز هزینه میکردم الا باورهایم.
تلاشهای من فقط صورت مسئله را پاک میکرد اما منبع مشکلات که باورهایم بود، مثل یک آتشفشان غیر فعال به کارش ادامه میداد و هر بار مشکلی بر مشکلات قبلیام میافزود تا برایش هزینه کنم.
برای همین با اینکه در طی سالها پول زیادی میساختم اما نه لذتی از آن پول میبردم و نه پساندازی داشتم. بلکه تمام درآمد من صرف هزینههایی میشد که نتیجه باورهای محدود کنندهام بود.
این مقایسه به من کمک کرد تا درباره هزینه کردن، تصمیمی جدی بگیرم و داستان دیگری برای هزینههای زندگیام بسازم؛
تصمیم گرفتم زمانم را برای لذت بردن از سلامتی، ثروت، تفریحات و سفرهای مختلف به جای جای دنیا هزینه نمایم.
تصمیم گرفتم به حدی از استقلال مالی برسم که برای خرید چیزی، مهمترین اولویتم، کیفیت و نیازم باشد نه قیمت آن.
به همین دلیل تصمیم گرفتم مهمترین سرمایه گذاری زندگیام را با هزینه کردن برای ساختن باورهایم و تغییر برنامه ریزی ذهنم شروع کنم.
چون داستان باورها را فهمیده بودم و نمیخواستم بیش از این، هزینه خرابکاریهای آن باورهای محدودکننده را متقبل شوم.
یادم میآید حاضر بودم لقمه نان خشکی بخورم اما با آن کتابی بخرم. آن روزهایی که دوستانم زمانشان را برای حاشیههای بی منفعت صرف میکردند، من به شدت در حال هزینه کردن روی باورهایم و ساختن باورهای قدرتمند کننده جدید بودم
برخی از آن آموزهها برایم جواب داد و من را به مسیر صحیح برد و برخی از آنها هم نادرست بود اما به من کمک کرد تا قوانینی ثابت را درک کنم و راه صحیح را بیابم.
و زندگی کنونی من حاصل همان سرمایهگذاریاست که برای باورهایم انجام دادم.
زندگی کنونی من در تمام جنبهها عالی است نه برای اینکه من شانس آوردهام، برای اینکه هزینه این زندگی را پرداخت کردم. برای همین به شما توصیه میکنم نگران هزینه کردن برای ساختن باورهایت نباش. زیرا این سودآورترین سرمایه گذاری زندگیات است.
و اگر الان این هزینه را نکنید، مجبوری هزینههای گزافی برای اتفاقاتی در زندگیتان بپردازی که حاصل همین باورهای محدود کننده است. از ورشکستگی و کلاهبرداری گرفته تا بیماری و …
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD314MB26 دقیقه
- فایل صوتی آیا من خوششانس هستم؟24MB26 دقیقه
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن درمسیر هدایت به سمت سعادت و خوشبختی که نشونش احساس خوب و آرامش منه
استاد چقدر پیرهن سفید بهتون میاد
چقدر شما ماهی و فوقالعاده
چقدر این حرفایی که میزنین با گوشت و پوست و استخون بهش رسیدین وایمان دارید به مسیری که دارید میرید که انقد تأثیرگذاره این کلمات و زندس ،
دقیقا همینه ملت برای هر موفقیتی یک بهانه ای پیدا میکنن الا عامل اصلی
اتفاقا یک بحثی با دوست عزیزی پیش اومد و داشتم از یه نفر دیگه از اراده و انگیزه و شور و شوقی که شروع کارش داشت و حتی قبل شروع کارش داشت ،از بی حاشیه بودن و از حاشیه ها دور بودنش میگفتم و تعریف میکردم ازش ،که این دوستمون برگشت گف آره همه اینا درسته ،ولی خب میدونی پدرشم حمایت کرد ،شانسم آورد و فلان جورم شد و فلان و فلان .
الان که داشتم متن خانوم شایسته عزیز رو میخوندم که نوشته بودم ،بزرگترین چیزی که باید بخاطرش سپاس گزار باشیم همین آگاهیه که داریم که اتفاقات میدونیم از کجا اب میخوره و چجوری رقم میخوره ،و این حرف چقد درسته ،
یعنی ببین خیلی از آدما اینطوری فک میکنن و این باورهارودارن و واقعا چه سماور نالایقی دارن برا خودشون ،شما اصن فک کن من دوساعت برا این دوستم مثال میاوردم و هزارتا الگو میشمردم که حرفشو نقص میکرد ، آیا فک میکنید قانع میشد و بح بح و چه چه میزد ؟؟؟
نه نه نه
چون گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
اون نمیدونه که دلیل اینکه اون شخص موفق شد ،همون شخصی که موضوع بحث ما بود ،به خاطر اون شور و شوق و ایمانش ،خداوند کمک هاشو براش فرستاد ،بله موضوع اینه که ملت خداوند رو به عنوان خالق قبول دارن نه رب ، موضوع اینه که این دوست من نمیتونه بپذیره که اون حمایت پدر اون دوستمون از جانب خداوند بود و به دلیل بودن اون دوست عزیز در مسیر درست ،چرا بین سه تا فرزند از این حمایت کرد ؟؟؟
موضوع درک توحیده ،درک قدرت خالقیه که هم خالقه و هم رب هم فرمانروا
قانون جهان هستی اینه که برای تجربه نعمت و ثروت های بیشتر باید ظرف وجودت بزرگتر بشه و هیچ راه میانبری وجود نداره ،
یک کسب و کار موفق حاصل یک رونده ،روند مداوم ارسال فرکانس های درست نه شانس
یک رابطه عاطفی موفق حاصل یک رونده ،روند مداوم ارسال فرکانس های مناسب به جهان و نه شانس
یک بدن سالم حاصل یک رونده ،روند ارسال فرکانس های مناسب و درست به جهان هستی و نه شانس و جهان هستی جنسش فقط پاسخ به این فرکانس هاست ،جهان ماشین اثبات باورهای ماست
موفقیت حاصل ارسال فرکانس های مثبت و درست متوالیه و این قانون جهانه که به فرکانس هر لحظه پاسخ میده ،پس این یعنی کسی که موفقه در زمینه ای ،تونسته در مسیر درست حرکت کنه و طبق قانون هر لحظه متعهد بوده و ورودی هاشو کنترل کرده و اسم این آدم از دید مردم خوش شانسه ،
اما ما میدونیم که این فرد متعهده به تغییر و هر لحظه در حال کنترل ورودی هاشه و هر کسی از این قانون استفاده کنه خوش شانسه
خوش شانس کسیه که از قوانین جهان هستی به نفع خودش استفاده کنه
و به این درک برسه که یک موفقیت حاصل یک رونده ، خورشید هیچوقت یهو غروب نمیکنه
هیچوقت یهو روز نمیشه
هیچوقت یهو شب نمیشه
هیچوقت یهو نهال رشد نمیکنه با یه بشکن
همهی اینها روند داره و درسه توش برای چه کسانی ؟؟؟ برای کسانی که تعقل میکنن
افراد بهشتی و جهنمی کسایین که یک کار درست یا اشتباه رو مدام تکرار میکنن ،و این یعنی توضیح فرکانس و کارکرد جهان هستی
خوش شانس کسیه که روی خودش و ورودی هاش کار میکنه تا با خواستش هم فرکانس بشه و میدونه راهش اینه و هرکسی این مسیر رو بره خوش شانسه چون این قانونه جهانه و خداوند هیچ فرقی بین بنده های خودش نمیزاره و میگه تفاوت شما در میزان پرهیزکاری شماست که از نتایج مشخصه و این هم طبق قانونه که کسی که کنترل ذهن بهتری داره نتایج بیشتر و بزرگتری میگیره و این هم قانون خداونده و خداوند برای ما اون چیزی رو میخواد که ما برای خودمون میخوایم
دلیل خوش شانسی ایمان و باوره
دلیل خوش شانسی متعهد بودنه به مسیر درست و کنترل ورودی ها و دادن ورودی های مناسب
دلیل خوش شانسی تلاش برای هماهنگ کردن دیدگاه ذهن با دیدگاه روح از طریق کنترل ورودی هاس
دلیل خوش شانسی عمل به الهاماته
دلیل خوش شانسی حرکت کردن و ایمان داشتن به غیبه و خدایی که پاسخ میدهد
دلیل خوش شانسی این جنس از شجاعته که نمیدونم چی میشه ولی به امیده تو حرکت میکنم ،
ملت همیشه از ته به چیز میگیرن و برعکسن
و تا کسی خودش نخواد و دنبال حقیقت نباشه ،وقتی طرف چسبیده به باوری که داره و هزارتا بهونه حاضره برای اثبات باورش بیاره و عامل موفقیت فلانی رو ربط بده به هر چیزی به غیر از باورهاش ،این شخص هدایت نخواهد شد ،چون چسبیده ،چون تعصب داره
و صدهزار مرتبه شکر که ما هدایت شدیم و از خداوند هدایت میطلبیم تا بعد از این هدایت تعهدی غیر قابل مذاکره به ما عطا کنه تا هر لحظه در عمل با این حقیقت ها و قوانین زندگی کنیم .
تغییر باورها حاصل همین یادآوری های کوچیکه و چقدر این جمله دوس داشتنیه
در پناه الله یکتا .
به نام خالق یکتا
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و تک تک دوستان عزیزم و خانواده ی توحیدیم
واما روز بیست و دوم از سفر
واما شانس!!!!!!عجب کلمه ای
شانس !!!!؟؟؟الان که به یاد میارم تقریبا باورهای مخرب نداشتم قبل آشنایی با قوانین و اوضاع همواره خوب بوده به غیر از شکست های مالی که داشتم و باعث آشنایی من با این قوانین شدن و شیرین ترین تجربیات زندگیه منن و قصدم از نوشتن شکست رسوندن مطلب بود وگرنه چیزی به نام شکست برای من معنی نداره و همش تجربه ی شیرینه چرا چون منو به زیباترین مسیر هدایت کردن افتخار میکنم به خودم چون نپذیرفتم غول و زنجیر جامعه رو به خودم افتخار میکنم چون نپذیرفتم که پامو اندازه گلیمم دراز کنم به خودم افتخار میکنم از اینکه به پیشواز تغییر و بهتر شدن رفتم به خودم افتخار میکنم که مرزهارو و محدودیت هایی که خونواده و جامعه داشت و شکستم به خودم افتخار میکنم چون شجاعت خیلی از کارهایی و داشتم که 99درصد ندارن چون شجاعت میخواست مهاجرت به شهری که هیچ کس و نمیشناختی مطلقا هیچ کس اما رو چه حسابی؟؟؟مهاجرت کردم و این مهاجرت نقطه ی عطف زندگیم شد در کلانشهری از شهرهای ایران و نقطه شروع من با قوانین کیهانی و استاد و خداوندی که هیچ دید و شناختی بهش نداشتم به خودم افتخار میکنم بابت حقیقت جوییم و کم نیاوردنم به خودم افتخار میکنم که همواره بدون تردید و حتی کوچکترین ترسی همواره دل به دریای ناشناخته ها زدم و در این مسیر چه دوستان ارزش مندی چه تجربه های نابی و حقیقت رو پیدا کردم پس میتونم بگم شیرین ترین تجربه ی زندگیم به لطف الله مهربان قادرم درسشو بگیرم و تکرار نکنم پس همشون تجربس حتی اگر بارها و بارها به عقب برگردم باز هم از اون مسیر میرم این چیزیه که بهش شکی ندارم به هیچ عنوان الان که فکرشو میکنم میبینم بله خداوند رفتارش براساس باورهای فرکانس های من بود .مسیری که رفتم شاید سرزنش شدم اما چیزی که بهش رسیدم شاید با 15سال کار در شرجی بندرعباس بهش نمی رسیدم کما اینکه اونجام کار کردم .پس چقدر میشه از اشتباهاتمون نکات مثبت درآورد چقدر میشه با تمرین افسار ذهنو در دست گرفت و این جای شکر داره .به قول استاد وجود من انگار نیاز داشت به حضور خداوند و این آگاهی ها و باز به خودم افتخار میکنم چون از وقتی که آشنا شدم با قوانین پذیرفتم بدون مقاومت و هیچوقت بهشون شک نکردم و همواره سعی کردم عمل گرا باشم اما کسایی شب و روز با من بودن که فقط انرژی جمعی که بود اونارو شارژ میکرد و بعدش کلا دیدم تظاهر بود باوری پشتش نبود که تنها راه همینه و اما شانس !!!!!آیا منی که این همه تجربه،اتفاق تلخ و شیرین که همشون برام عشق بودن واقعا ،این همه دیدن آدمای مختلف فرهنگ متفاوت سروکله زدن باهاشون،شهامت مواجهه با ترسهام ،دل زدن به دنیای ناشناخته ها ،عمل به قوانین دونستن وحی منزل قوانین و وعده های خداوند نتایجم باید با اونی که هیچ کاری نکرده و بزدل نشسته تو خونه باید یکی باشه؟؟؟؟یکی بود نباید به خدا شک کرد ؟؟؟منی که حقیقت جویی کردم بهاشو پرداختم چه مالی چه انرژی چه از همه لحاظ نتایجم با اونی که هرز داره تو فضای مجازی میچرخه و درگیر حاشیه های زندگیه باید یکی باشه؟؟؟؟اعتقاد به شانس بدون عمل یعنی عدم اعتماد به عدالت خداوند یعنی عدم اعتماد به قوانین یعنی عدم اعتماد به توانایی های نهفته در وجودمان ،ایا منی که هنوز دارم بهاشو میپردازم که بهاش کنترل ورودی های ذهنه نتایجم باید برابر باشه بااونی که مثل برگی در باد به هر طرف میره و منتظره ظهوره؟؟؟ایا منی که باتمام وجودم هرروز سعی در شناخت و درک بهتر خداوند و قوانینی که تعبیه کرده دارم و هرروز هدایت میطلبم ازش و هرروز سعی میکنم بیشتر در احساس آرامش باقی بمونم هرروز سعی در بالابردن فرکانس و مدارم دارم هرروز سعی میکنم به انسان بهتری تبدیل بشم هرروز دارم ذهنمو نفسمو کنترل میکنم و نجواهای ذهنمو ساکت میکنم منی که هرروز دارم روی عزت نفسم کار میکنم مطالعه دارم و به فکر بهبود و بهبود در تمام جنبه های زندگیمم منی که برای امسالم و برای سال بعد و برای 5سال ایندم بعضی شبا بیدارم و دارم برنامه ریزی میکنم منی که در بیداری همش سعی میکنم رویا پردازی کنم و تعهد دارم به اهداف امسالم نه دوخط نوشتن شب عیدی باید نتایجم برابر باشه بااونی که به معنای واقعی کلمه حتی به این چیزا نمیتونه فک کنه چه برسه عمل کنه و مدام درگیر این و اونه و غیبت و تهمت و زبونش هرز داره میچرخه مدام حسادت داره و از بدبختی دیگران خوشحال میشه با منی که فقط تحسین میکنم با تمام وجودم موفقیت بقیه رو برابر باشه؟؟؟مگه امکان داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بابا چی بالاتر از کلام الله ؟؟؟؟؟چی بالاتر از کلام الله؟؟؟؟؟؟؟خدا خودش تو قرآن میگه آیا بینا و نابینا برابرن؟؟؟ایا موحد و مشرک برابرن؟؟؟؟منی که هرروز دارم رو باورهای توحیدیم کارمیکنم بااونی که بوی شرک میده از دور حتی برابریم؟؟؟؟نه نه نه نه
آیا بهشتی وجهنمی برابرن؟؟؟؟نه نه نه
کدوم شانس؟؟؟؟واقعا مزخرف نیس ؟؟؟؟واقعا بی پایه و اساس نیس اعتقاد به شانس بدون عمل ؟؟؟؟استاد فرمودن پرداخت بها نه جون کندن !!!بابا من بخوام یه لیوان آب بخورم بهاش اینه که باید از جام بلند شم و برم آب بریزم بخورم ینی همین سختش نکنیم و دقیقا همینه پرداخت بها خداوند اینطور قوانینش ساده و زیباس و در دسترس و جلوی چشم همگان اما آنقدر ساده که سخته باورش انقد به دنبال پیچیدگی که نمیبینیم قوانین ساده و بدون تغییر و انقد گردوغبار شرک و انقد بگگراند در مورد خداوند که شاید واقعا سختش کنیم و زندگی به این زیبایی خداوند به این عظمت و رزاق که نعمتهاش به غیرالحسابه رو باور نداریم چرا چون عزت نفسمون خورد شده چون هرچی میگن برا اینکه اجتماعی به نظر بیایم یا برای تایید نظر دیگران بی شک تایید میکنیم از متفاوت بودن میترسیم فک میکنیم راهی که اکثریت میرن درسته اما ای دل غافل !!!چقد استاد درباره ی بورس و ذهن فقیر و پونزی و این مسأله ها توضیح دادن ؟؟؟ما نیازی به تأیید دیگران نداریم ما ارزشمندیم ما نیاز به تایید خودمون داریم تماااااااام .
شانسه چی؟؟؟حتی کوچکترین ذرات هم قانون مند اداره میشن توسط یکتای قدرتمند روزانه میلیاردها مثال جلو چشممون که داره داد میزنم که شانسی نیست هیچ چیزی اما مدار اما فرکانس دریافت !!!!چه مثال های زیبایی خود استاد زدن ،مگه میشه ما سیب بندازیم تو آبمیوه گیری انتظار آب هویج داشته باشیم خب بگیم شانسه دیگه شانسی دربیاد واقعا همچین فکری میکنیم ؟؟؟فک نکنم حتی احمق ترین و نادان ترین و ابله ترینم همچین انتظاری داشته باشه نگم دیگه طرف تو توهم مواد باشه !!!پس چرا بازمیگیم شانس ؟؟؟ خب شانسیه همین الان که روشنه یهو شب بشه همه جا تاریک باشه؟؟ها کی همچین انتظاری داره؟؟؟؟؟هس کسی؟؟؟؟شانسیه؟؟؟خب خورشید فردا از غرب طلوع کنه !!!!!کسی این انتظارم داره؟؟؟؟؟خب شانسیه؟؟؟جو بکار انتظار کشت گندم داشته باش!!!کسی همچین انتظاری داره؟؟؟؟؟؟؟شانسیه ؟؟؟؟؟خودتو از بالا ساختمون پرت کن پایین شانسیه شاید آسفالته نرم بشه برات!!!کسی میخواد امتحان کنه ؟؟؟؟با خودمم ها با خودمم پس چرا من درس نمیگیرم خداوند میفرماید نشانه های من واضحه برای اهل تعقل و تفکر و بارها میفرماید آیات من مثل روز روشنه پس از خداوند هدایت میطلبم برای درک بهتر این قوانین هدایت میطلبم تا در صف تعقل کنندگان و صالحان قرارمان دهد .
خداروشکر به قول استاد ما برای هرچیزی در هر حالت خلاصه هزینه میکنیم اما تصمیم بگیریم که برای چی میخوایم هزینه کنیم و روی چی سرمایه گذاری کنیم ارزشش را دارد اگر باور دارم که اتفاقات و با باورهای خودم رقم میزنم و منشا اتفاقات همه و همه باورهای منه و شانسی در کار نیست و خداوند براساس قوانین عمل میکنه پس عقلانی ترین کار برای کسی که دنباله سعادت و خوشبختی و تجربه ی لذت در دنیا و اخرته سرمایه گذاری برروی باورهای خودشه .ارزشش را دارد خیلی خیلی خیلی وخداوند سخاوتمندانه نعمت هایش را با تغییر باورها به هرکسی که طالب باشد عطا میکند
تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
خدایا شکرت
عاشقتونم
سلام لیلای عزیز دوست نازنینم بی نهایت لذت بردم و احساس نزدیکی بیشترو بیشتری کردم و هرچقدر احساس نزدیکی بیشتری میکنم همان لحظه دعا میکنم که این نزدیکی و بودن دراین فرکانس و مدار ثابت و پایدار باشه برای صعود به مدارهای بالاتر جمله ی زیبا که مرا به تفکر واداشت این بود که
آنها را در راه عشق تو داده ام و مبادا اشکی بریزم که مقام تسلیم از من بازستانده شود
چقدر زیبا و من درخواست رسیدن به این حد از تسلیم بودن را دارم چرا که در اون مدار دیگر خیلی نزدیکترم خیلی زیبا میبینم و عشق می ورزم خیلی باور دارم که ما بعد از میهمانیمان یکی دیرو یکی زود به سوی اصل خودمون میشتابیم و چقدر زیباست این حد از تسلیم بودن خوشا به حال ابراهیم ها و عباس منش ها و تمام اسلام آورندگان واقعی
اگر میخواهی آنها را در زندگیت احساس کنی باید فرکانس خود را به مداری برسانی که آنها هستند و این کار میسر نیست مگر در احساس خوب بودن
سلام هاشم جان عجب آگاهی نابی عجب به دل نشست جمله ای که بر قبله شما الهام شد و نوشتین بسیار زیبا خداروشکر میکنم بابت دوستان نازنینی همچون شما که وجودتان وجودم را نورانی تر و نزدیکتر میکند
سپاس گزارم
سلام دوست عزیزم کامنتت واداشت منو به فکره آشنایی با استاد عزیزم بیفتم و در واقع نحوه آشنایی بله همونطور که مطرح کردین به خاطر باورهاتون بوده که انقد طول کشیده چون با خودم مقایسه کردم و دیدم من با اینکه پراز شوق و ذوق بودم و فقط میخواستم آدم سرشناسی بشم و خودمو از بدنه جامعه بکنم همین یعنی فکرشو میکنم اولین هدف جدی من بود اما پرازذوق و شوق و خداروشکر حتی قبل آشنایی با قوانین چنان شرکی نداشتم ینی یادم نمیاد که تاحالا به صورت واضح قدرت بدم به کسی و یا بترسم اینم لطف خدا بوده اما شرک های دیگه که تقصیره دولت و اینا رو قبول نداشتم ولی تاثیر میگرفتم اما واقعا نمیخواستم باور کنم و دوس داشتم آزاد باشم
وخداروشکر انقدر در فرکانس خوبی بودم که استاد اولین کسی بود که باهاش آشنا شدم و حرفاش انقد با تجربیاتم مچ بود انقد ارتباط گرفتم انقد توحید و حس کردم و بوی خداوند و عطرشوحس کردم که به جرات میگم هیچوخ دنبال استاده دیگه ای نرفتم چون یه ارتباط قلبی حس میکنم بین خودم و استاد و خداروشاکرم که منو از همان ابتدا با بزرگترین استاد این حوزه و به قول خوده استاد سخنران انگیزشی نه !!!کسی که عملگرا به یک سری قوانینه که انقد فرکانس گیرایی داره آشنا کرد
سپاس گزارم دوست من بابت کامنتی که نوشتی و باعث شدی خیلی هایی که فک میکنن استاد محصولاتش گرونه یا شک دارن آگاه بشن با خوندن تجربیاتت از استادهای قبلی و اجرای راهکارهاشون میتونن به یقین برسن و در انتخابشون مصمم تر باشم و سپاس گزار خداوند بابت هدایتشون به سمت استاد و این سایت توحیدی
به شخصه حتی اگر قیمت محصولات 10برابر بشه بازم ویژن خریدشونو مینویسم تو دفترم
در پناه الله یکتا
الله اکبر از این شعر پایانی زیبا
سلام دوست عزیزم مرسی که با نوشتن کامنتت حالمو خوبتر کردی .کامنت زیباتوخوندم و سپاس گزارم بابت دعاهای خیر زیبایی که برام کردی و چقدر تک تک این نوشته هات روح داشتن،
من دست به هیچ دستگیری ندهم
کیشان همه فانی اند و پاینده تویی