همه ی دستاوردهای بزرگ بشر از دل یک رؤیا، یک آرزو، یک هدف و یک ایده ی ساده آغاز شده است.
اما رویایی که جدّی گرفته شده،
هدفی که یک آرزوی دور و دراز به شمار نیامده،
و ایدهای که مثل وحی منزل اجرا شده است.
افراد موفقی که به چشم یک اسطوره به آنها مینگری و دستاوردهایشان را تحسین میکنی، تکنولوژیای که هر روز زندگی را برایت راحتتر میکند، مثل همین موبایل یا کامپیوتری که اکنون در اختیارت است و میتوانی این جملات را بخوانی، یا همین فضای مجازی که سبب شده، بتوانیم از هر جای دنیا، در این خانواده صمیمی جمع شویم و…
دستاورد آدمهایی است که، نه از تو باهوشترند و نه هیچ ویژگیی خارقالعادهتری نسبت به تو دارند. فقط توانستهاند خودشان را باور کنند.
توانستهاند به یاد بیاورند که آنها با این قدرت به دنیا آمدهاند تا تمام اتفاقات زندگیشان را به گونهای که میخواهند، خلق کنند. تو هم میتوانی این باور را بسازی. آنوقت جهان همانگونه که حامی آنها شد، حامی تو نیز میگردد.
دلیل خیلی واضح و منطقیای برای آرزوهایی که در دلت زنده میشود و همه وجودت را پر از شور و اشتیاق میکند وجود دارد و آن دلیل این است که:
خداوند، قبل از شکل دادن آن آرزو در دلمان، امکان و توانایی به تحقق رساندنش را به ما میبخشد.
فقط کافی است قوانین خداوند را درک کنیم. کافی است اصل و ذات خودمان بهیاد بیاوریم و بپذیریم که:
«تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورها و فرکانسهای خودمان است».
وقتی به این نقطه برسیم، دیگر هیچ رویایی در دلمان نمیپوسد و تبدیل به آرزویی دور و دراز نمیگردد. بلکه تبدیل به هدفی میشود که برایش قدم برمیداریم و قدم به قدم آن را میسازیم و همراه با تحققش ظرف وجودمان را رشد میدهیم. عزت نفسمان را میسازیم و هم خوب زندگی میکنیم و هم کمک میکنیم تا جهان جای بهتری برای زندگی باشد.
مهم نیست هدفت چقدر بزرگ است، فقط کافی است باور کنی خالقی هستی که، با فرکانسهایت همه چیز را خلق میکنی.
وقتی خودت و تواناییهایت را باور میکنی، وقتی باورهای قدرتمندکننده و هماهنگ با هدفت را بسازی و با خواستهات هممدار بشوی، راه کارها، ایدهها و الهاماتی از راه میرسند که قدم به قدم شما را در مسیر تحقق آن هدف هدایت و حمایت میکنند. این قانون جهان است. این برنامه خداوند است و این راه پیشرفت و گسترش جهان است.
به همین دلیل است که جهان بیشترین حمایتهایش را همواره از افرادی میکند که بیشترین گسترش را ایجاد میکنند.
جهان بزرگترین پاداشهایش را به افرادی میبخشد که با جدی گرفتن رویاهایشان، بیشترین گسترش را ایجاد میکنند.
تحقق اهداف فرمول سادهای دارد:
۱. داشتن هدفهای واضح و مشخص.
۲. ساختن باورهای هماهنگ با آن اهداف.
مطالعه مقاله در عقل کل با عنوان «راهکاری قطعی برای اجرای تصمیمات و تحقق اهدافی که سالها به تعویق انداختهایم»
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری داستان شگفتانگیزِ تحقق یک آرزو125MB10 دقیقه
- فایل صوتی داستان شگفتانگیزِ تحقق یک آرزو9MB10 دقیقه
به نام خدای مهربان
راهکاری قطعی برای اجرای تصمیمات و تحقق اهدافی که سال ها به تعویق انداخته ایم🪴
قبل از اینکه آرزویی در دلم شکل بگیره توانایی تحقق اون آرزو در وجودم ساخته شده و منتظره تا فرصت بروز پیدا کنه
وقتی یک آرزو در قلبم شکل میگیره و به کلامم نفوذ میکنه و تموم وجودم رو مشتاق میکنه برای اینکه اون آرزو رو داشته باشم و تجربش کنم یه نشونه مهمه از اینکه توانایی لازم برای تحقق اون آرزو الان در وجودم آماده و منتظر بروزِ
این قانون خداونده، این خاصیت انسانِ و ویژگی که خدا برای انسان ساخته تا بتونه با تحقق خواسته هاش جهان رو رشد بده
اگه این ارتباط معنادار بین داشتن یک آرزو یا خواسته و آماده شدن امکانات لازم درونی برای تحقق اون خواسته رو بفهمم، دیگه رویاهام رو آرزویی دور و دراز نمیدونم
بلکه یه نشونه میدونم از اینکه توانایی مورد نیاز برای این خواسته الان آماده بهره
برداریه
خیلی از افراد توانایی هایی رو فراموش کردن که همین حالا توی وجودشون خاک میخوره و میتونه آرزویی رو محقق کنه که سالها به عنوان رویای دور از دسترس بهش نگاه میکنن
برای همین برای خیلی از افراد سالها زمان میبره تا بخوان تصمیمی بگیرن و برای خیلی ها هم مدتها زمان میبره تا برای تصمیمی که گرفتن عملا اقدام کنن یعنی اون ها همچنان در صف انتظار همون شنبه معروفی هستن که بالاخره یه روز از راه میرسه
تموم زندگیم روی این اصل استواره که تموم اتفاقات زندگیم بدون استثنا بازتاب باورهای خودمه
باور ساختن یک فرآیند تکاملیه و باور یه شبه ایجاد نمیشه
نتایجم همیشه به اندازه باورهامه
به تعویق انداختن اخذ یک تصمیم نشونه اینه که هنوز باورهام به اندازه ای قدرت نگرفته تا خودش رو به شکل یک تصمیم گرفته شده نشون بده
به تعویق انداختن اجرای یک تصمیم نشونه اینه که تغییرات درونیم تا همین جای کار رو جواب داده و اونقدر ها قدرت ندارن که منجر به اقدام هم بشن
تا باور ساخته نشه و اون میزان از ایمان ایجاد نشه در مدار اون خواسته قرار
نمیگیرم و به راه حل ها، ایده ها و فرصت هایی که اهدافم رو محقق کنن دسترسی ندارم
قرار گرفتن توی مدار خواسته هام خود به خود صورت نمیگیره باید خودم رو در مدار خواسته قرار بدم
تغییر یک مسابقه یک نفره با خود قبلی مه. تکامل خود به خود رخ نمیده باید خودم رو در مسیر تکاملی قرار بدم و تعهدی غیر قابل مذاکره برای برداشتن قدم ها داشته باشم چون باورهام همزمان با قدم هایی که بر میدارم رشد میکنن
تکاملم با ناشناخته هایی که تجربه میکنم مهارت هایی که کسب میکنم و حتی اشتباهاتی که انجام میدم و درسهایی که از این اشتباهات یاد میگیرم طی میشه
باور ساختن مثل پروسه تولید یک کالا نیست که اول صبر کنم تا فرایند تولید تموم بشه و بعد از کالا استفاده کنم
یعنی نمیتونم بگم من یه گوشه میشینم و روی باورهام کار میکنم و اونا رو به اندازه کافی قدرتمند کننده میکنم و بعد این پروسه رو متوقف و تموم میکنم و از محصول ساخته شده بهره میبرم
چون باور ساختن یه فرایند همیشگیه،
چون جهان در هر لحظه به فرکانس هام پاسخ میده و در هر لحظه در حال اجرای همون میزان باور ساخته شده هستم
ماجرای جهان به این شکله که در هر لحظه نتیجه اونچه رو در زندگیم ببینم که در ذهنم در حال ساختنش هستم
این نتیجه، اول در قالب شک کردن به شیوه ها و راهکارهای قبلی کار خودش رو آغاز میکنه سپس اطمینان از اینکه شیوه قبلی اشتباه بوده بیشتر میشه،بعد تصمیم برای فراموش کردن شیوه قبلی، بعد هم تصمیم برای نگرش به شیوه آگاهی های جدید
سپس فکر کردن به این که میتونم این توانایی رو جدی بگیرم، میتونم داشتن این هدف و رویا رو ممکن بدونم و از این توانایی برای تحققش استفاده کنم
اون وقت کم کم همه روند برای من و ذهنم منطقی تر میشه و به خاطر برداشته شدن مقاومت های ذهنیِ که حاصل غیر ممکن بودن داشتن اون خواسته، یا ناتوان شمردن خودم در تحقق اون خواسته بوده، ایده هایی از راه میرسن برای تحقق اون خواسته و از اونجا که همه چیز در ذهنم منطقی شده تصمیم میگیرم اون ایده ها رو عملی کنم و از طرف دیگه از اونجا که در حال تغذیه ذهن با باورهای مناسب هستم، باورهای قدرتمند کننده بیشتر قدرت میگیرن و ایمان و عزت نفسم رو بیشتر میکنن تا برای اجرای اون ایده قدم بردارم
سپس اون قدم جواب میده و اون نتیجه، اعتماد به نفس و انگیزه هام رو رشد میده تا به خودم بگم اگه برای این خواسته جواب داده پس برای اون یکی خواسته هم باید جواب بده و به این شکل نرم و آروم و بدیهی روند تغییر شرایط زندگیم شروع میشه
اما مسئله اینه که این جنس از ورودی ها باید ادامه دار باشن تا اون جنس از خروجی ها هم ادامه داشته باشن
یعنی ذهن همیشه باید تغذیه مناسب داشته باشه تا به مدار هماهنگ با خواستم دسترسی پیدا کنم، بتونم وارد مدار بشم، در اون مدار بمونم و به ثبات برسم و سپس به مدار بالاتر صعود کنم وگرنه اگه این ورودی ها قطع بشه خروجی هم قطع میشه و به مدار های پایین تر سقوط میکنم، باورهام در هر لحظه و هر روز نیاز به تغذیه مناسب دارن، پس اصلا انتظار نداشته باشم که اگه مدتی بی وقفه روی باورهام کار کنم برام کافیه، کنترل ذهن و تغذیه اون با باورهای مناسب یه کار همیشگیه، اما در شروع کار باید یه جهاد اکبر به راه بندازم تا این چرخ های زنگ زده رو که در یه سربالایی قرار داره اول بتونم حرکت بدم و کمکم اون رو به سطح برسونم و بعد به سوی سراشیبی روانه بشم. این جهاد اکبر رر زمانی میتونم شروع کنم که این اصل رو درک کنم که تموم اتفاقات زندگیم به وسیله فرکانسهای خودم رقم میخوره
اقداماتم برای اجرای تصمیمات به تعویق افتاده یا اخذ تصمیمات به تعویق افتاده به اندازه ایه که بتونم این اصل رو جدی بگیرم اگه میخوام در تله به تعویق انداختن ایده هام نیفتم و تصمیماتم فقط در حد یک تصمیم باقی نمونن باید قوانین جهان و موجودیت فرکانسی خودم رو درک کنم
من به دنیا اومدم تا جهان رو تجربه کنم، اتفاقات رو تجربه کنم، و با این تجربه ها به شناخت بهتری از خودم و خواسته هام برسم این همون کار خاص و مهمیه که باید انجامش بدم🪴
خواسته های واقعیم در این مسیر کم کم مشخص میشن، حتی با قدم برداشتن برای هر هدف لحظهای و به نظر غیر مهم، یک قدم به خواسته واقعیم نزدیکتر میشم، با تجربه هر خواسته رشد میکنم،
حتی اگه بدونم که این خواسته واقعی نبوده کمترین نفعش اینه که درباره خواسته واقعیم واضح تر میشم و به مسیر اون خواسته هدایت میشم
هرگز این طوری نیست که یه گوشه بشینم و فکر کنم که کدوم کار برام بهتره یا کدوم تصمیم مهم تره، یا ارزش بیشتری داره که همون تصمیم رو بگیرم و نخوام وقتم رو برای اجرای این تصمیم یا این ایده که الان دارم هدر بدم
راهش برداشتن اولین قدم برای اجرای اولین ایده هایی هست که بهم الهام میشه، نباید اجازه بدم ایده به شکل یک تصمیم نگرفته و یا یک تصمیم گرفته شده اما اجرا نشده باقی بمونه چون به اندازهای که بتونم این ایدهها رو مهم و الهام شده از طرف خدا بدونم راه های ارتباط با اونو باز نگه میدارم و بیشتر هدایت پروردگار رو در قالب الهام یک ایده یا نشونه واضحتر درک میکنم
این مراحل رشدمه و همیشه قدم بعدی زمانی بهم گفته میشه که قدم قبلی رو برداشته باشم و تصمیم قبلی رو اجرا کرده باشم و ایده الهام شده قبلی رو عملی کرده باشم و مهمتر از همه این خودم هستم که اون ایده یا نشونه رو درک میکنم و می شناسم برای همین نباید انتظار داشته باشم تا یکی دیگه بهم بگه که باید چیکار کنم
اصلا ایده اومده تا منو هدایت کنه، و اگه بهش توجه نکنم و خیلی سریع اجراش نکنم شیطان ذهنم زودتر از اونچه که فکرش رو بکنم دست به کار میشه و منو در همون ابتدای راه متوقف میکنه
این کار شیطان ذهنه، در حالی که قلبم با ایده ها و الهاماتش منو هدایت میکنه
راه دریافت این هدایت برداشتن اولین قدمِ،
توی مسیر اون تصمیم هایی رو که به تعویق نمیندازم و براشون قدم برمیدارم، تجربههایی کسب میکنم که منو رشد میده و درباره اهداف، قدم ها و تصمیمات بعدی به وضوح بیشتری میرسونه و توانایی های بیشتری رو برای اجرای تصمیمات مهم بعدی در وجودم شکوفا میکنه🪴
پس به بهانه انجام یک کار خاص تر، یا یک تصمیم مهم تر،
گرفتن یک تصمیم و اجرای اونو به تعویق نندازم و بیخودی منتظر یه فرصت مناسب یا یک شنبه دیگه نباشم، چون راهش اینه که این جهاد اکبر رو شروع کنم و از دل تضادها، خواسته هام رو با وضوح بیشتری بشناسم خواسته هایی که در ذهنم اونها رو جزء غیرممکنها دسته بندی کردم، طوری که بیخیال شون شدم یا نزدیکه برای همیشه بیخیال شون بشم، نتیجه ارتباطات نامناسبیِ که در ذهنم درباره رنج ها و لذت های پیرامونِ تحقق اون خواسته در ذهنم شکل گرفته
به عبارت دیگه جای اهرم رنج و لذت درباره اون خواسته در ذهنم درست نیست، شرایط الانم به خاطر خروجی تصمیماتیِ که گرفتم یا به تعویق انداختم.
هر تصمیمی که میگیرم یا به تعویق
میندازم راهکار ذهنمه برای دور شدن از یک رنج، یا کسب یک لذت و به طور خلاصه تبعیت ذهن از اهرم رنج و لذتی که براش تعبیه شده.
این اهرم که ساختار ذهن رو پیکربندی میکنه عصاره فکر منه، یعنی ذهن با این اهرم برنامه ریزی میشه و ناخودآگاهانه رفتار هام رو در کنترل میگیره، روی تصمیمات و ایده هام اثر میذاره، اولویت هام رو تعیین میکنه، افسار زندگیم رو به دست میگیره و بهم در جهت ساختن اون اهرم خط میده و تجربه های زندگیم رو پیرامون این برنامه شکل میده دلیل اینکه آدمها در شرایط متفاوت عکسالعملهای متفاوتی دارن اهرم های رنج و لذت متفاوت در ذهنشون هست که انگیزاننده و محرک ذهنه، برای فرار از اون رنج ها و به دست آوردن اون لذت ها.🪴
اگه این اهرم بر علیه من باشه یعنی برنامهای بر علیه خودم در ذهنم نصب کردم، پس بسیار مهمه که عملکرد این اهرم رو در ذهنم بشناسم تا دلیل واکنش های ذهن و بازتاب اون واکنش ها رو در رفتار و سپس تجربم رو درک کنم.
یعنی بدونم چرا از انجام باید های هم جهت با خواستم، اقداماتی که ارزش می آفریند، فرار می کنم،
وچرا سرگرم انجام نباید هایی هستم که بین من و کیفیت زندگی مورد دلخواهم فاصله میندازه، باید فرایند نصب شدنِ این رنج و لذت ها رو در ذهنم درک کنم تا بتونم جای رنج و لذت رو در این اهرم طوری قرار بدم که هم جهت با خواسته هام کار کنه، چون خواسته هایی که ذهنم اونها رو جزء غیرممکنها دسته بندی کرده به طوری که بیخیال شون شدم یا نزدیکه برای همیشه بیخیال شون بشم، نتیجه ارتباطات نامناسبیه که در ذهن درباره رنج ها و لذت های پیرامون تحقق اون خواسته در ذهنم شکل گرفته.
به عبارت ساده تر در ذهنم جای اهرم رنج و لذت درباره اون خواسته درست نیست، وقتی روی باورهام کار میکنم ایده هایی که مسائلم رو حل و نعمت ها رو وارد زندگیم بکنه بهم الهام میشه، اما چون درگیر مسئله نادیده گرفتن ایدهها و عمل نکردن به اونها به دلیل تنبلی، عدم احساس لیاقت، و جدی گرفتن خودم، و هر دلیل دیگه ای هستم، با نادیده گرفتن ایدههایی که بهم الهام میشه، با دست خودم راه ورود نعمت ها رو به زندگیم میبندم
مهم نیست که هدفم چقدر بزرگه، چون توانایی هام خیلی بیشتر از اونچه هست که فکرش رو بکنم، امکاناتی که خدا در اختیارم گذاشته خیلی وسیع تر از این حرف هاست. فقط کافیه این توانایی هایی که برای خلق اهدافم در من نهادینه شده رو باور کنم، تا بتونم به امکاناتی وصل بشم که مسخرِ من شده و وارد مداری بشم که اهدافم اونجاست چون وقتی در مدار اهدافم قرار میگیرم راهکارها و الهاماتی برای عملی ساختن و محقق کردن هدفم از راه میرسه، سپس قدم به قدم در این مسیر هدایت میشم
آگاهی های جلسه دوم روانشناسی ثروت 1 برای حل معضل ای هست که تاکنون تصمیمات زیادی رو نگرفته و تحقق اهداف زیادی را به تعویق انداخته است آگاهی های این دوره برای همه افرادی که هنوز نتونستن اهداف واقعی شون رو بشناسند اونایی که در تله یافتن یک هدف مهم گیر گردند و هر ایده و الهامی را نادیده میگیرند و غیر مهم میدونن اونایی که به جای برداشتن قدمهای پیشرو و پیروی از الهامات همین لحظه منتظره یافتن یک رسالت جادویی و دهن پرکن هستند و نمیدونن که این آبشخور این معضل همون برنامه ناکارایی هست که بر علیه خودشون در ذهنشان نصب کردن برنامه ای که جای رنج و لذت در آن طوری طراحی شده تا آنها را مرتباً از هدفشون دورتر کنه و تقویم را غیرممکن تر جلوه بده اما وقتی برای تغییر این برنامه مصمم بشم از آگاهی های این دوره کمک بگیرم اقدامات ایده ها علایق و رنج ها و لذت هام هم جهت و هم مسیر با خواست نمیشه چون این قانون ذهن که وقتی جای رنج و لذت را در این اهرم در ذهنم درست کنم و سمت خودم را انجام بدم هم قطعاً سمت خودش خودکار آنها انجام میده طوری که ناممکن ترین چیزها را ممکن میکنه اصلا اهمیت نمیده چه چیزی را با رنج یا لذت میدونم اون فقط متمایل به سمت لذت و فرار کردن از رنج زن همیشه راهی به سوی اون لذت ها و دوری جستن از آن رنج ها در آستینش داره برای همینه که وقتی این اهرم ها در ذهنم درست بشه یعنی هم راستا با خواسته هام میشن اون وقت اهرم رنج منو از هرآنچه فراری میده که ناهماهنگ با خواستم هست اهرم لذت به منظور کسب اون لذت منو به سمت اون خواسته میکشونه و این برنامه ذهنی نیروی 2 در وجودم زنده نگه میداره که ناخودآگاه به سمت رفتارهای کارساز که در راستای خواستم هست همون رفتارهایی که قبلاً انجامشون برام رنج آور بودن مشتاق میشم و ناخودآگاه متنفر میشم از رفتارها و کارهای ناکارایی که فقط به خاطر درست نبودن جای رنج و لذت در این اهرم به سمتشون گرایش داشتم به اندازهای که این اهرم در ذهنم درست بشه و به ثبات برسه نه تا نتایج دلخواه زندگیم هم به ثبات میرسه و ادامه دار میشه
سپاسگزارم از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان🪴
به نام خدای مهربان
داستان شگفت انگیز تحقق یک آرزو🪴
شرکت لِگو یه شرکت بسیار موفقی هست که با یک رویا، با یک آرزو، با یک هدف، با یک خواسته ایجاد شده
توی یک کارگاه خیلی کوچک کار رو شروع میکنه و گسترش پیدا میکنه
چندین و چند بار این فرد توی کارش شکست میخوره اما هدفش که ایجاد اسباب بازی های با کیفیت بوده رو فراموش نمیکنه و الان هم با کیفیت ترین اسباب بازی های جهان توی حوزه خونه سازی رو همین شرکت لگو داره درست میکنه
اینها باید به من نشون بده که اصلاً مهم نیست که هدف هام چقدر بزرگ باشن،
میشه به هدفها رسید و افرادی بودن که به اهدافشون رسیدن
اگر که هدف هام رو فراموش نکنم
اگه قانون رو درک کنم
اگه بدونم که چطور مدارم رو عوض کنم و هم جهت بشم با خواسته ها و اهدافم
اگه اهدافم برام رویا نباشن
آرزوهای دور از دسترس نباشن
اگه اهدافم برام غیر ممکن نباشن
اگه توی ذهن خودم، مهم نیست که بقیه باور کنن یا نه
خودم باور کنم و بپذیرم که به این هدف ها میتونم برسم
اون وقته که میتونم به هر چیزی که بخوام برسم🪴
پس باور کنم که هیچ هدفی اونقدر بزرگ نیست که نتونم بهش برسم و این لگولند جایی هست که این قضیه رو ثابت میکنه که یک ایده ساده با اسباب بازی الان میلیونها دلار درآمد داره و در تمام جهان شعبه داره و چقدر این رویا گسترش پیدا کرده و بزرگ شده و جایی شده که تموم این ساختمان ها با همین خونه سازی های کوچولو و همین آجرهای کوچولو ساخته شده
و این نشون میده که همین آجر های کوچیک اگه با هم متعهد بشن
اگه هماهنگ بشن
اگه یک پلن کامل درست داشته باشن میتونن یه همچین قصری رو درست کنن و میتونه انسان به همچین خواسته بزرگی برسه
اگه که همین آجر های کوچیک و همین باورها رو قشنگ مثل همین آجرها بغل هم بچینه با یک نقشه درست، نقشه از پیش تعیین شده و با ایمان قوی میتونه بهش
برسه🪴
پس سعی کنم که هدف هام رو ادامه بدم چون یه موقع هایی هست که انسان ناامید میشه
یه موقع هایی هست واقعا شرایط سخت میشه
افکار نامرغوب به ذهن آدم میاد
آدم ها حرفهای نامربوط میزنن
که تو به هدفت نمی رسی
اوضاع خرابه
کسب و کار خوب نیست
دلار بالاست
دلار پایینه
تحریمیم
دست زیاد شده، دیگه کار سخته
سِنِت گذشته، سِنت خیلی کمه
باید باور کنم که در جهان هستن و بودن آدم هایی که به موفقیتهای بسیار عظیمی رسیدن، به هدف هاشون رسیدن، بدون اینکه به این مسائل فکر کنن و این حرفارو باور کنن
پس باور کنم که هدف هام دست یافتنیه
باور کنم که جهان اگر ایده و هدفی رو در دلم میندازه راه رسیدنش رو هم بهم نشون خواهد داد
توانایی خلقش، توانایی ایجاد رسیدن و دستیابی به اون هدف رو هم بهم خواهد داد و قدم به قدم میتونم به اهدافم برسم🪴
پس باور کنم که به هرچی که میخوام میتونم برسم
خداوند بینهایت رزاق و بخشنده است و هدایتگره و واقعاً هدایت میکنه
اگر که باورش کنم، اگر که ناامید نشم
توی این مسیر به شدت مهمه که ناامید نشم بشدت مهمه که امید داشته باشم، ایمان داشته باشم
سعی کنم با پیدا کردن الگو هایی که به اهدافشون رسیدن به خواسته های خیلی بزرگ رسیدن این باور رو در خودم زنده کنم که منم میتونم
ما هیچ چیزی کمتر از بقیه نداریم
هیچ چیزی کمتر از موفق ترین و ثروتمندترین و شاد ترین افراد جهان نداریم چون همه ما به یک اندازه به خدا نزدیکیم همه ما به یک اندازه نیرو و توانایی داریم فقط باید خودمون رو باور کنیم
باید خدای خودمون رو باور کنیم
باید قوانین جهان رو درک کنیم
و در اون مسیر حرکت کنیم
اون وقته که همه اهداف به راحتی دست یافتنی خواهند شد
نه با زجر و بدبختی
اصلاً نباید منتظر بمونم تا به اهدافم برسم و بعد خوشحال باشم
باید سعی کنم از همون روز اول با همون خواسته کوچیکی که اولین بار بهش میرسم واقعاً خوشحال و سپاسگزار باشم
و واقعاً از زندگیم لذت ببرم
نباید قانون تکامل رو فراموش کنم
و نخوام که یه شبه یه هدف بزرگ و به نظر مهم رو به ثمر برسونم و نتیجه بزرگی بگیرم🪴
اگه قانون تکامل رو فراموش کنم اونوقت همون رویا که قرار بود قدم به قدم با تحققش ظرف وجودم رو رشد بده تبدیل به آرزوی دور و دراز میشه و این ایده و راهکارها که الهامی از طرف خدا بود تا رویاهام رو محقق کنم به تصمیمات به تعویق افتاده تبدیل میشه
یعنی اونقدر حساب و کتاب میکنم و اونقدر اجراشون رو به تاخیر میندازم و اونقدر به شیطان ذهن فرصت دخالت و بررسی میدم که منطق او ایده ها رو زیر سوال ببره
و اونها رو خیال واهی، راه حل های خنده دار و غیر قابل اجرا و بی ارزش تلقی میکنه
توی مسیر خواسته هام باید دو موضوع اساسی رو به خودم یادآوری کنم
استفاده از نیروی الهامات و قانون تکامل
استفاده از برکات این دو موضوع
و تغذیه ذهن به وسیله ورودی های مناسب ترکیبی جادویی درست میکنه
چون وقتی الهاماتم رو جدی بگیرم راه ارتباط با اصل و اساسم رو باز نگه میدارم و همواره در طی مسیر به منبع راه حل ها وصل هستم
برای همین حتی اگه به خاطر یک باور محدود کننده به مشکلی برخورد کنم از هم نمیپاشم و ناامید نمیشم
قانون تکامل هم مرتباً به یادم میندازه که هدایت کلیدواژه موندن در مسیر درسته
و منو از عجله کردن برای رسیدن به مقصد باز میداره
عجله همون روزنه ای هست که شیطان ذهن به راحتی منو از تجربه احساس خوب و لذت بردن از مسیر هدف محروم میکنه
قانون تکامل به یادم میاره که برای تحقق هدفم نیازی به دونستن تموم مسیر ندارم فقط باید این الهام رو که برای برداشتن این قدم دریافت کردم اجرا کنم
اون وقت به همین شکل هدایت میشم و الهاماتی در قدمهای بعدی دریافت می کنم
وقتی خودم و توانایی هام رو باور کنم
وقتی باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با هدفم بسازم و با خواسته هام هم مدار بشم راهکارها، ایدهها و الهاماتی از راه میرسن که قدم به قدم منو در مسیر تحقق اون هدف هدایت و حمایت میکنن
این قانون جهانه🪴
سپاس فراوان از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان
باسلام به استاد عزیز وخانم شایسته
سفرنامه روز سی وششم
برای رسیدن به خواسته ها باید دو اصل را در نظر داشته باشیم
۱_ دریافت الهامات و عمل به آنها
۲_طی کردن مسیر تکامل
مهم نیست هدف ها چقدر بزرگ باشن
ما میتونیم به تموم هدف هامون برسیم
اگر قانون رو درک کنیم
مدارمون رو بالا ببریم
با خواسته هامون هم جهت بشیم
مهمترین نکته اینه که خودمون باور کنیم که به خواستمون میرسیم
حتی اگه همه نظر مخالف داشته باشن مهم نیست
مهم فقط خودمون هستیم که باور کنیم
باورهای درست و قوی مثل آجرهای کوچک کنار هم با پلن درست قرار میگیرن
و با باور و یقین میتونن نتیجه عالی رو رقم بزنن
البته با یک بار باور ساختن نتیجه حاصل نمیشه
و باید مراحل تکاملی اون طی بشه
باید قدم اول رو با باور و ایمان و یقین برداریم
و بهش ایمان داشته باشیم
جهان وقتی ایده و هدفی در دلمون میندازه
راه رسیدن بهش رو هم بهمون نشون میده
و توانایی رسیدن به اون رو هم بهمون میده
فقط باید با باورهای درست و ایمان و یقین قدم برداریم
و کم کم نشانه ها برای قدم بعدی برامون میان
آرزوها محقق میشن اگر قانون رو درک کنیم
ومدارمون رو عوض کنیم و هم جهت بشیم با خواسته هامون
هیچ هدفی آنقدر بزرگ نیست که آدم بهش نرسه
زمانهایی هست که آدم نا امید میشه
و حرفهایی میشنوه از اطرافیانش که بشدت منفیه
و حالش رو بد میکنه
که این طبیعیه
چون ما در جهان دوقطبی زندگی میکنیم
که خوب و بد باید وجود داشته باشن
و اگر یکیش نباشه اون یکی معنایی نداره
اگر ناامیدی نباشه امید معنایی نداره
ولی مهم اینه که ما خداوند و قوانینش رو باور کنیم
اون موقع هر چند دفعه هم که ناامید بشیم و حسمون بد بشه
ولی باز امیدوار تر از قبل ادامه میدیم
وقتی از هدفها و آرزوهامون مینویسیم باور کنیم که بهش میرسیم
و آن را دور از دسترس ندونیم
اگر تو مسیر درست باشیم همه اهداف به راحتی دست یافتنی خواهد بود
و راحت و سریع بهشون می رسیم
نه بازجر و بدبختی
زندگی یعنی مسیر رسیدن به خواسته ها رو با شادی
و سرمستی
و حس خوب
و سپاسگزاری
طی کردن
و با
تمام وجود لذت بردن از این مسیر زیبا و شگفت انگیز
ما در هر مسیری که هستیم همواره الهامات از سوی خدا به قلب ما گفته میشه
و باید سعی کنیم به صدای قلبمون گوش بدیم
و بلافاصله قبل از شروع نجواهای ذهن
بهشون عمل کنیم
و نباید با منطق خودمون اونو بسنجیم
چون این پیامی الهی از طرف نیروی الهی که به همه چیز آگاهی داره است
و ما رو هدایت میکنه
این صدای درونی هر لحظه به ما میگه که چیکار کنیم
از چه مسیری بریم
چه چیزی را بخوریم یا نخوریم
اگر میخواهید جزو آدمهای موفق باشی
سعی کن روندی ثابت را دنبال کنی
همواره هدف داشته باشی
هر روز آگاهی کسب کنی
هر روز عمل کنی
هر روز سپاسگذاری کنی
هر روز ورزش کنی
به جسمت غذاهای مناسب بدی
به قدر کافی استراحت کنی
خوراک مثبت به ذهنت بدی
بخندی
هر روز امیدوارتر باشی
و هر روز ادامه بدی
خسته و ناامید نشی
عجله نکنی
و از مسیر لذت ببری
سپاسگزارم استاد عزیز وخانم شایسته جان
🥰🥰🥰💞💞🙏🙏💖🙏🥰💞🙏🙏💖💖🙏🥰💞🥰🙏🙏🙏🥰🙏🙏🥰🙏