داستان شگفتانگیزِ تحقق یک آرزو - صفحه 43
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-33.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-06-18 07:50:342024-06-08 22:29:03داستان شگفتانگیزِ تحقق یک آرزوشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله هدایتگر
به نام خداوندرزاق ومهربان
سلام دوستان
ردپای من درفایل36سفرنامه
تمام دستاوردهای بزرگ انسانهای ثروتمندوکارافرین ازیک ایده ساده شروع شده
استادمیگه وقتی حالت خوبه ودرارامش هستی ایده های خوب بهت الهام میشه وتوبایداجراش کنی وسریع تصمیم بگیری وگرنه شیطان ذهنت باعث میشه که این تصمیمات روبه تعویق بندازی
مامیتونیم به تمام اهداف وخواسته هامون برسیم وبارعایت قانون تکامل وقدم برداشتن هدایت میشیم به مسیرهای بهتر
تاحرکت نکنی قدم های بعدی بهت گفته نمیشه
خداوندهرلحظه داره ماروهدایت میکنه ومسیرروبرامون واضح ترمیکنه
لگولندباثروتمندشدنش باعث درامدزایی هزاران نفرشده ومولدثروته چون ایمان داشته وباورداشته که میتونه به خواسته هاش برسه بااین که درمسیرناامیدشده امابازهم ادامه داده وموفق شده
اینهابرای مایک الگوی بزرگی هستندکه میشودبله میشودوقتی تواناییهای خودمون روباوزداشته باشیم وقتی خدای رزاق خودمون روباورداشته باشیم وبدونیم که ماچیزی کمترازانسان های کارافرین وموفق نداریم
همه مابه یک اندازه توانایی داریم کافیه خودمون روباورکنیم
ثروتمندشدن معنوی ترین کاردنیاست وخداپسندانه ترین کاردنیاست چون مثل لگولندباعث میشه بینهایت ثروت خلق بشه درجهان وهزاران نفربتوننداستخدام بشن درشعبات مختلف این شرکت عظیم
بایدالگوهاروببینیم تاباورکنیم که میشودماهم یک کارافرین موفق بشیم
همه چی باوره وتمام اتفاقات زندگی مابه خاطرافکاروفرکانس ها وباورهای ماست
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
سلام روز 36 ام از سفرنامه خدایا شکرت که در این لحظه در این جا هستم.هیچ هدفی نیست که نشه بهش دست پیدا کرد تمام اهداف به وقوع میپیوندند به شرط باور قلبی به خدا و خودمون به شرط ایمان ،به شرط رعایت قوانین الهی، به شرط این که باور های کوچیک و اروم اروم کنار هم بچینیم تا به یک باور عظیم و قوی تبدیل بشه، به شرط ناامید نشدن و ادامه دادن .خداوند بی نهایت رزاق و مهربانه و خودش مارو به سمت اهدافمون هدایت میکنه خودش مسیرهارو میگه و خودش به ما قوت قلب میده خودش دل هارو برای ما نرم میکنه و شرایط دلخواه مارو برامون ایجاد میکنه به شرط اینکه باورش کنیم و بهش اعتماد کنیم.ایاک نعبد و ایاک نستعین خدایا مارو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه کسانی که بر آنها غضب کردی هدایت کن…
به نام خدا
روزشمار تحول زندگی من روز 36
وقتی به حرف های بزرگترها و قدیمی ها دقت میکنم اکثرا در بین حرف هایشان از زندگی راحت اکنون ما حرف میزنند.
از امکاناتی که اکنون ما داریم و شاید از آنها قدردان نباشیم و جزئی معمولی از زندگی بدانیم.
تمام آنچه که بشر به آن رسیده است و اختراع کرده است اول در ذهن او شکل گرفته و جزء باور شده و ساخته شده است.
یک زمانی رفتن به کره ی ماه رویا بود /ام این اتفاق یک شبه رخ نداده است.
یک زمانی روشنایی و نور و برق رویا بود/اما یک شبه اختراع نشده است.
یک زمانی حمل و نقل معمولی جاده ای رویا بود الان با هواپیما حمل و نقل انجام میشود .
و مثال های دیگر …
رسیدن به خواسته های بزرگ باید قدم به قدم و با برنامه ریزی انجام شود و با رسیدن به هرخواسته ی کوچک آنرا تایید کنیم و شکرگزار باشیم و آنرا نشانه ای برای رسیدن به خواسته های بزرگ بدانیم و در مسیر شروع به حرکت کنیم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
یادگار 36
سلام استاد عزیزم ومریم قشنگم
تشکر ویژه بابت مقاله فوق العاده و چقدر برام جالب بود اهرم رنج و لذت
و من همیشه چون تشخیص نمیدادم این اهرم و رنج لذت رو انصافا چقدر در زندگیم گرفتاری داشتم
چون هیچوقت باور فراوانی درست نداشتم وهمیشه فکر میکردم همین ی دونه آخر هست
که این عدم فراوانی هم مربوط میشه به اینکه اصلا توحیدی نبودم
دلیل توجیه کننده نیس ولی چون از سن خیلی خیلی پایین شاید ده دوازده سالگی مجبور شدم جور زندگیمو بکشم و خودم از پس همه مسئولیت ها بربیام و چون همیشه در سختی زندگی کرده بودم باورم این بود که جز خودم هیچکی نیس به دادم برسه و برای هر موضوعی همیشه خودم فیزیکی دست به کار میشدم و همه مسائل رو حل میکردم که انصافا هرچی یادمه زجر خالص بود
و این همیشه خودم دست به کار شدن در ذهن من اینقدر باور سیمانی ساخته بود که خدا رو فقط خالق میدانستم نه هیچ قدرت دیگه
و همیشه میگفتم خودمم که باید بسازم
با اینکه نزدیک 2 ساله عضو سایت هستم و خیلی روی خودم کار کردم باز در خیلی مسائل نمیتونم خدا رو دخیل کنم و ی آن میبینم دست به کار شدم و نصف راهو رفتم که انصافا خوب خرابکاری کردم
و اما هر وقت توحیدی عمل کردم و سپردم بخدا و باور کردم که فراوانی هست و قرار نیس چیزی تموم شه و فقط اون قسمت مربوط به خودمو انجام دادم و مابقی رو رها کردم خیلی راحت همه چی خوب پیش رفته همه چی با لذت و سادگی انجام شده
این چند ماه آخر خداروشکر خیلی روی باورهای توحیدیم کار کردم
خیلی زیاد خدارو در زندگیم دخیل کردم
و در طول این همه سال زندگیم انگاری همین چند ماه زندگی کردم و مابقیش سوتفاهم بوده
اوایل خواسته هامو مینوشتم و به چشم ی آرزو بهش نگاه میکردم که اگه بشه چی میشه
اما الان موقع نوشتن ی ایمان خاصی ته قلبمه که حتمی میشه چون میشه بنویس
و اصلا به چشم ی خواسته بهش نگاه نمیکنم
میگم جز برنامه هاست باید بشه بنویس و برو تو دلش
خدایا شکرت بابت این همه آگاهی
خدایا هزاران بار شکر
خدایا هزاران بار شکر
خدایا هزاران بار شکر
عرض سلام ادب و احترام خدمت استادعباس منش عزیز ،خانم شایسته گرامی و همه دوستان هم فرکانسیم .
امیدوارم همواره سلامت و موفق و دارای احساس خوب باشید که احساس خوب یعنی اتفاقهای خوب /.
امروز با دیدن این فایل یک موضوعی را برای خودم بیشتر درک کردم و خواستم ضمن اینکه با شما به اشتراک میذارم از خود هم ردپایی در این فایل کوتاه ولی دارای مفاهیم عمیق و باور ساز ،گذاشته باشم.
با شنیدن فایل و دیدن تصاویر پشت سر استاد داشتم به این موضوع فکر میکردم که چقدر مکانیزم و نوع زندگی ها و نحوه دستیابی به خواسته های ما هم مثل همین لگو و ساختن ماکتها توسط اونها میمونه.. ببینید دوستان در هنگام ساختن یک طرح توسط لگو ما ابتدا ایده ساختن یک چیزی مثلا همون ساختمان پشت سر استاد میاد به ذهنمون و سریعا با تمام جزییاتش اونو تجسم میکینم و در همون لحظه چقدر حس خوبی به ما منتقل میشه و چه اشتیاق سوزانی برای تبدیل این ایده به ماده در ما شعله ور میشه اما این به این معنی نیست که سریعا این ایده تبدیل به ماده میشه بلکه باید مراحل خودشون طی کنه یعنی اینکه باید آروم آروم و بتدریج قطعات را روی هم نصب کنیم و در حین اجرا و نصب دائما لذت ببریم از این کار و تکمیل تدریجی طرحی که توی ذهنمون است و گاهگاهی دست از کار میکشیم و میریم عقب و با لذت طرح نیمه کاره خودمون رو که حالا داره به اون چیزی که توی ذهنمونه نزدیک تر میشه ،نگاه میکنیم و شور و شوق سراسر وجودمون رو میگیره و دوباره برمیگردیم و کار رو ادامه میدیم و در نهایت با تکامل و باور کامل به موضوع ساخت اون طرحمون هست که ما موفق به تکمیل خواسته و رسیدن به هدفمون شدیم….آره زندگی و دستیابی به اهداف در زندگی هم همینه باید هدفت رو روشن و واضح ببینی و با اشتیاق سوزان اونو تجسم کنی و بصورت تدریجی و تکاملی برای رسیدن به اون اقدام کنی و از همه مهمتر در این مسیر دستیابی تدریجی به هدفت ،لذت ببری و تا لحظه اخر حواست به این حس خوب ناشی از اطمینان به خودت و خدای خودت در ذهن و قلبت وجود داشته باشه و مطمئنا اگر بتونی همه این موارد رو رعایت کنی تو هم میتونی طرح مورد دلخواه زندگی تو بسازی و در انتها بشینی و از دیدنش به خودت افتخار کنی …خدایا شکرت که با دیدن این فایل این باورها و مراحل رسیدن به موفقیت باز هم برای من بیشتر و بیشتر در ذهنم جا افتاد و خدایا شکرت بابت تمام نعمتهای بیکرانت ،خدایا شکرت برای سلامتی که به من و خانواده ام عطا کردی و خدایا شکرت برای ارامشی که در من و زندگی من جاری ساختی
برایتان از درگاه خداوند منان شادی ،سلامتی و موفقیت و ثروت را آرزو مندم و به خدای خالق زیبایی ها قسم که به دستان خدا خیره شدم ،معجزه کرد
در پناه خدا باشی
به نام خدای هدایتگر
سلام به استاد نازنین و خانوم شایسته و همه دوستان
خدارویه بار دیگه شکر میکنم که هدایتم کرد به این جاتا بهم امید بده و هدایتم کنه
تو مسیرراه اندازی پیج و فروش انلاین یکم ناامیدی سراغم اومده بود سردرگم که چه کار باید کنم
این فایل رو دیدم و یاداوری شد بهم قانون تکامل و اینکه باید باورهای هم جهت با خواسته داشته باشم و بسازم باید یاداوری کنم به خودم که ادامه بدم و ناامید نباشم تا هدایت بشم
باید مقابل این باور محدود کننده که اینستا پر از لباسفروش شده یا کسی به عنوان عمده نیست و اگه کسی رو هم ببینم بهم میگه دیگه اشبا شده و دست زیاد شده
خداروشکر که یکی از ترمزهامپیدا شد
و من در جواب مبگم این همه ادم موفق که به درامد رسیدن پس منم میتونم اگه عمده فروش موفق تو اینستا نیست اولیش من چون من بی نهایت قدرت دارم و خدا حمایتم میکنه
بی نهایت فرصت و ثروت هست پس چیزی به اسم پرشدن و دست زیاد شدن نداریم
من فقط باید باورهای مناسب و قدرتمند ککنده بسلزم و بتونم ذهنمو کنترل کنم و احساسمو خوب نگهدارم باید بدونم که تحقق رویاهام کار سخت و ناممکنی نیست و خیلی راخت میتونم برسم به لطف الله
ممنون از همگی درپناه خداشاد و پیروز باشید
سلام به همگی ،خدایا شکرت و سپاس گزارم امروز احساس میکنم فصل جدیدی در کل زندگیم آغاز شده از دیروز که به خاطر دل دردم و کمی سردرد که البته تقصیر خودمه چون یه کم زیادی بی خیالم و بهداشت و رعایت نمیکنم تو باغ میبینی میوه ای که دیروز سمپاشی شده رو نشسته میخورم و البته حاصلش میشه اون دل درد و سردرد که خداروشکر با یه کوچولو عرق نعنا خوب شد ،خداروشکر 25سالمه و اخرین قرصی که خوردم یادم نمیاد و آخرین آمپولی که زدم مال خدمت بود بالای 7یا 8ساله در صحت و سلامتی کاملم به لطف الله مهربان و خلاصه دیروز بعد از ظهر تو اون حالم داشتم از ویژن هام و رویاهام با دوستم حرف میزدم و غرق تصویر بودم و دیروز یادمه آرامشی وجودمو فرا گرفته بود که مدت هاست بیشتر و بیشتر تجربش میکنم و پیاده روی داشتم میکردم یه مسیریو و جوری احساسم خوب بود و غرق در آرامش بودم و جوری از ته قلب با تمام احساس تکرار میکردم که من غرق در سلامتیم من غرق در ثروتم من غرق در آرامشم من غرق در توام صاحب من و احساساتی وصف ناپذیر وجودمو فرا میگرف با تکرارش ،خیلی به خودم افتخار کردم که به این حد از توانایی کنترل ذهنم رسیدم که با اون دل پیچه و سردرد که البته تقصیر خودمه ولی حتی نه یک کلمه آگاهانه حرفی زدم راجبشون و طوری ذهنمو هدایت کردم و به اون احساس وصف ناپذیر در اون حالتم رسیدم و دوستان بعد حدود نیم ساعت خبری از دل پیچه و سردرد نبود الله اکبر،اولش تعجب ولی همون لحظه یاده حرف استاد افتادم که میگف بیماری تو بدن آدم سپاس گذار نمیتونه باشه و من شب رفتم خونه و خیلی ریز بود و صب پاشدم و هدایت شدم به عرق نعنا تو کابینت سینک که با این که خوب شده بودم حسی بهم گف یه کم بخور و گفتم چشم و یا باز یه یک و نیم ماه پیش که اون هم به خاطر بی احتیاطی خودم که از حموم دراومده سرمو از شیشه ماشین میکنم بیرون تو سرعت 120تا و یه کارایی میکنم که انگار نه انگار که بعدش تب شدید کردم به پسرعموم گفتم ماساژ بده تو خونه مادر بزرگم که خوابم ببره که بعد یه دقیقه گف گرمم شد داداش آب یخ بریزی رو کمرت یه دیقه بعد جوش میاد،خندیدم و پیش خودم تو اون حالت گفتم با خنده آخه پسر چرا رعایت نمیکنی و بعدش با قدرت به پسرعموم گفتم الان حاله منو میبینی ؟؟؟صب سرحال از خواب بیدار میشم و شب خلاصه هزیون گفتم و گذشت و صب بهتر بودم ولی بدنم سست بود و به رفیقام گفته بودم ساعت 3میریم باشگاه و اونا با برنامه من تمرین میکردن یه هفته بود و خلاصه مدام چرخ زدم با این که کل بدنم میگف بخواب و استراحت کن بابا اینکار چیه خلاصه هی به خودم گفتم نه حق نداری حتی راحت بشینی چه برسه دراز بکشی باز نزدیک قرار باشگاه نجواها هی میگف ول کن امروز بهشون بگو نمیام ولی باخودم گفتم نه اتفاقا به قول استاد اینجا باید بتونم ذهنمو کنترل کنم خلاصه بدن سست سوار ماشین شدم ولی میدونستم کارم درسته چون داشتم آگاهانه سعی میکردم از اون فضای مریضی بیام بیرون و رسیدیم باشگاه و با لباس بیرون و عوض نکرده داشتم بهشون برنامه میگفتم و میزدن و خلاصه باشگاه انرژیش بالاس و آهنگ و فلان ،و من نصف تمریناتشون به بعد شروع کردم خوشگل باهاشون تمرین کردن و بخدا اصن یادم رفت که من مریضم، خوبه خوبه خوبه انگار تازه متولد شدم با اون حال افتضاحی که داشتم و به خودم افتخار کردم اونجام گفتم دمت گرم پسر بابت این تعهدت بابت این توانایی کنترل ذهنت بابت طی کردن تکاملتو در کسب این توانایی و بعد یه پسره گفت داداش چرا لباس عوض نکردی ؟؟دیگع تمریناتمون داشت تموم میشد ،گفتم قرار نبود تمرین کنم یه کوچولو بیحال بودم ،خندید گف داداش اونجورکه من دیدم تو بیشتر از این دوتا رفیقت وزنه زدی و خلاصه هی میگفتم تو دلم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
و با تجربه ی دیروزم واقعا اول صب هم که زدم از خونه بیرون غرق در آرامش و احساس سپاس گذاری بودم و به وضوح دارم میبینم تغییراتمو از هر لحاظ و احساس میکنم که خیلی عالی با طی کردن تکاملم دارم مدارها و طی میکنم و در یک مدار خوب ثابت شدم و تلاش میکنم برای رفتن به مدار بالاتر
البته دوستان بگم استاد عباس منش الگوی منه در تمام جنبه ها و مثل ایشون اعتقاد دارم که سیستم ایمنی بدن من از هر بیماری قدرتش بیشتره و هرروز قوی ترو قوی تر میشه و با این دوتا تجربه ای که پشت سر گذاشتم این باورها بیشتر و بیشتر تقویت میشه در آدم که واقعا بدن من نیازی به هیچ عامل بیرونی مثل قرص و آمپول نداره ولی اینم بگم که رعایت نکات بهداشتی در کنار این باورها کمک میکنه ما همیشه در سلامتی باشیم و اشتباهات و عدم رعایت نکات بهداشتی خودمو وسهل انگاری هایی که از خودم تو این کامنت نوشتم موجب سوء تفاهم راجب این قوانین سلامتی نشه یه وخ
از خدای مهربانم بی نهایت سپاس گذارم بابت سلامتی استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز که با به راه انداختن این سفر واجرای این ایده ی الهامی موجب به یاداوردن این آگاهی ها و برنامه ریزی ذهنی شد از خداوند سپاس گزارم بابت این همه تغییرات ملموس که با تمام وجود حس میکنم .من همواره سپاس گذارم در اغلب موارد ،من احساس خوبم بالاترین اولویت زندگیمه و همواره احساسم خوبه ،من توانایی کنترل ذهن در تمام جنبه ها رو دارم و رشد خوبی کردم و میتونه این رشد هزاران برابر بیشتر بشه و انتهایی نداره ،من همواره تمرکزم برروی نکات مثبت و ویژگی مثبت افرادی هست که با اونها برخوردارم و به همین سبب روابطم فوق العاده و پر از عشقه و این باور رو هرروز تکرار میکنم که جهان من پراز مردمان زیبا و نازنین و مهربانیه که از هر جهت. به من کمک میکنند .و انگار تمام اونها فرشته های از جانب خداوند هستند برای کمک به من .من به لطف الله با صداقت زندگی میکنم ،به لطف الله مهربان قضاوت نمیکنم چیزی یا کسی یا موضوعی رو ، به لطف الله مهربان به راحتی درخواست میکنم هرجا که نیاز بود ،به لطف الله مهربان نشانه هارا دریافت میکنم و به الهاماتم عمل میکنم ،به لطف الله مهربان تسلیم تر هستم ،به لطف الله مهربان با خودم و بقیه مهربانتر هستم ،به لطف الله مهربان موحد تر هستم ،به لطف الله مهربان آرام تر و خونسردتر و ریلکس تر هستم و به هدایت هام عمل میکنم و همین کامنت از اون سپاس گذاری تا به الان هدایتی بود و حسم میگه که نیاز بود اینارو یادآوری کنی به خودت ،به لطف الله مهربان در حال پیشرفت در کار مورد علاقم هستم ،به لطف الله مهربان شخصیت محکم و قوی دارم و خویشتن دارم و به هیچ وجه به هیچ وجه به هیچ وجه احساس خوبم در گرو پول توی حسابم و هیچ عامل دیگه ای نیست ،به لطف الله مهربانم رابطه ام با او رویاییست که موجب این همه تغییرات در من شده ،و اتفاقا همین صبح از خودم پرسیدم که آیا این آگاهی ها و این احساس خوب و با میلیون ها دلار حاضری عوض کنی ؟؟؟حتی الان که تنها پول توی جیبم سی هزار تومنه کل پولی که دارم ،و جواب من نه بود و به خودم افرین گفتم و معنویتی که دارم ارتباطی که با خالقم دارم با هیچ مبلغ وبا هیچ مادیاتی قابل مقایسه نیست و این مدارها و چیزهایی که نوشتم هزاران بار میتونه بهتر و بهتر بشه و هیچ انتهایی برای این بهتر شدن نیست ،
تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری می جوییم
مارا به راه راست هدایت فرما به راه آنان که به آنان نعمت دادی نه کسانی که برآنان غضب نمودی و نه گمراهان .
عاشقتونم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان همفرکانسم
وقتی هر وقت حرف از هدف میشد با خودم میگفتم من چرا هدفی در زندگی ندارم بعد با خودم میگفتم چون انسان قانعی هستم و راضی هستم به چیزی که دارم بعد از اتفاقاتی که در زندگی من افتاد و بعد من به اینمسیر هدایت شدم که کاملا تکاملی بود و شروع کردم روی خودم کار کردن هر روز خواسته ها و اهدافم روشن تر و واضح تر میشدند
سال گذشته به این فکر افتادم که چرا من از لحاظ مالی مستقل نیستم چرا من باید از همسرم پول بگیرم چرا با وجود تحصیلات و اینکه مدرس آموزش عالی هستم چرا درآمد کافی ندارم و چرا 12 سال به صورت حق تدریس با حقوق خیلی ناچیز در آموزش عالی مانده ام در مورد شغلهای مختلف تحقیق کردم حتی کلاسهای مختلف آموزشی رفتم تا یک روز یک جرقه ای در ذهن من آمد که مریم برو دنبال سایت برو دنبال فروش آنلاین برو فروشگاه همسرت که خیلی شناخته شده اس رو در کنار فروش حضوری آنلاین کن …..یک لحظه اشتیاق و ترس و خوشحالی همه باهم سراغ من آمدند با خودم گفتم چطوری آخه من هیچی از کسب و کار نمی دونم اون روز وقتی فایل روز شمار فصل اول رو گوش کردم ….استاد گفتن برای راه اندازی کسب و کار موفق دوره روانشناسی سه رو می تونید تهیه کنید و مرحله به مرحله پیش برید انگار پیام از طرف خداوند برام اومد که مریم کنارتم برو جلو تو می تونی خیلی خوشحال شدم که نشانه ای از طرف خداوند دریافت کردم
وقتی فایلهای استاد رو گوش میدم هی با خودم تکرار میکنم مریم تولیاقت بهترینها رو داری که خداوند چنین فردی رو در سر راهت قرار داده موقع گوش دادن فایلها انگار در دنیای دیگری هستم حرفهای استاد به جانم میشینه و احساس خوب رو تجربه می کنم
خدارو هزاران مرتبه شکر بابت احساس لیاقتم بابت احساس سپاسگزاریم
خدارو هزاران مرتبه شکر بابت برکت وجود استاد عباسمنش و خانواده شاد و پرانرژیشان
بنام رب العالمین و سلام و درود خدمت استاد عزیزم و اعضای سایت الهی عباس منش
خداوند را سپاسگزارم که من را به شنیدن و دیدن این فایل بسیار تأثیرگذار هدایت کرد
پسر من عاشق لگو و ساخت اسباب بازی های لگویی و عاشق برند لگو است و سالهاست که وقتی بهش میگی میخوای چیکاره بشی میگه میخوام طراح لگو بشم و من همیشه به خودم میگفتم حالا بچه است و بزرگتر میشه از سرش می پره و از این فکرها ولی خدایی هیچ وقت توی ذوقش نزدم تا اینکه امروز با دیدن این فایل به خودم اومدم و عمیقأ به این موضوع فکر کردم که بچه ها هیچ چیز را نشدنی نمی دونن و هیچ محدودیتی در ذهنشون برای رویاها و خواسته هاشون قائل نیستن و جوری در خواسته هاشون صحبت میکنم که انگار خیلی بدیهی و دست یافتنی هستن و امروز من یه درس بزرگ گرفتم که باید دقیقا برای رسیدن به رویاهام برگردم به دوران بچگی روزایی که هنوز اینقدر باورهای محدود کننده اطرافیان را باور نکرده بودم باورهایی که از خانواده دوستان و معلم ها و رسانه ها به خوردم داده شده و من باورشون کردم
یادمه وقتی بچه بودم یه برنامه کودک بود بنام هاکلبرفین من با دیدن اون کارتن مو به تنم سیخ میشد و حالم دگرگون میشد و همیشه میخواستم مثل اون سفر کنم و از زندان زندگی آزاد بشم و خیلی باهاش همزاد پنداری می کردم طوری که لباسش را خریده بودم و عاشقش شده بودم
و نگو این احساس از رویایی خبر میداد که باید دنبال میشد ولی تا چند وقت پیش داشت خاک میخورد و مثل آتیش زیر خاکستر پوشیده از خاکستر های نا امیدی و باورهای محدود کننده بود
خدا رو شکر که به لطف این تصمیم من به رشد فردی و کار کردن متعهدانه روی باورها و اجرای قوانین کم کم داره روشن و روشن تر میشه و کم کم داره شعله ور میشه و وجود من را بیشتر مشتاق رسیدن میکنه.
این روزها واقعا احساس عجیب و غریبی دارم چون دارم بیشتر خداوند را در زندگیم احساس میکنم و احساس می کنم خیلی قلبم داره باز تر میشه و خدارو هزاران بار شاکرم
میخوام به دوران بچگی برگردم و همون شوق و ذوق را برای اتفاق های کوچک و جالب زندگی داشته باشم میخوام با شور و شوق و اشتیاق و هیجان زندگی کنم میخوام ماجراجویانه زندگی کنم میخوام بیخیال آدمهایی بشم که من را عمری به منطقی بودن دعوت کردن میخوام دوباره دیوانه بشم
امروز با این فایل هدایت شدم به دیدن چندتا ویدئو جذاب از آدمهایی که رویاهایی مثل من داشتن و الان دارن تو رویای من زندگی میکنن و من تحسین کردم و سپاسگزاری کردم و اشک ریختم و بیشتر قدرت خدا و قدرتی که در وجود من و راههای بی نهایت رسیدن به خواسته ها را درک کردم
خدایاااااااااا شکرت
باز هم از شما استاد جانم و خانم شایسته سپاسگزارم که این فضا را برای افرادی مثل من که رویاهاشون در حال خاک خوردن بوده ، فراهم کردید تا یه فرصت دوباره به رویاهاشون بدن.
در پناه خداوند و به امید دیدار ️
بنام رب جهانیان
سلام ب استاد عزیز ،مریم نازنین
و دوستان همفرکانسم
36ومین برگ سفرنامه
خداروشکر میکنم بابت آگاهی هایی ک هرروز روزیم میکنه و هرروز ظرف وجودمو ذره ذره بزرگتر میکنه
سپاسگزارم از مریم عزیز بابت مقاله ی فوق العاده ای ک خیلی چیزا رو برای من روشن کرد
اهرم رنج ولذت
من متوجه شدم ک رنج ها و لذت ها تو ذهن من هم جهت و هماهنگ با خواسته م نیست
چرااا
توضیح میدم، من از اگاهی های ک خیلی حس خوب میگیرم و توضیحات عالی مقدمه فایل ها و مقاله ها اسکرین شات میگیرم ک سرفرصت بنویسمشون
خیلی هاش باورهای قدرتمند کننده س برام و میدونم ک با نوشتن و مرورشون تو ذهنم خیلی ب روند رشد وتکاملم و درک قوانین کمک میکنه
ولی خب خییلی از نوشتن این اگاهیا شونه خالی میکنم یا بهتر بگم ب راحتی خودمو میپیچونم چرا
چون تو ذهنم این کار سخته و زمانبر و رنج
درصورتی ک باید ب خودم یادآوری کنم ک من بدون اینکه هزینه کنم این آگاهی های ارزشمند ب رایگان دراختیارم قرار داده شده
واینکه هر ثانیه ای ک رواین آگاهیا کار کنم یعنی دارم اونارو ب زندگیم دعوت میکنم
روزی حداقل نیم ساعت اون نکته های ارزشمند و بنویسم تو دفترم و باخودم مرورشون کنم هدف این نیست ک من اطلاعات جمع کنم
من باید عمل کنم بهشون تا نتیجه بگیرم
و اینکه درمورد نوشتن کامنت روزانه سفرنامه ذهنم خیلی مقاومت میکنه و میگه خییلی وقت گیره ول کن بابا
ولی من ب حرفش گوش نمیدم
باید این نوشتن اگاهی های جدید و تبدیل کنم ب لذت تو ذهنم
چرا ک همین ادامه دادن مسیر و هرروز نوشتن آگاهی های جدید و فایل جدید گوش دادن خییلی ورودی مناسبیه برای ساخت باورهای قدرتمند کننده
و بازتاب این فرکانس هایی ک میفرستم هرروز زندگی و برام خییلی قشنگ تر، آرام تر و زیبا تر میکنه
یا درمورد ورزش کردن ک بااینکه میدونم خیلی منو پرانرژی تر وسلامت تر میکنه باز پشت گوش میندازم چون تو ذهنم ب عنوان رنج ثبت شده
وموفق شدن، پول درآوردن ثروت ساختن هم خیلی سخته توذهنم انگار باید پدرت دربیاد اینقد زجر بکشی
پوستت کنده بشه تا ب پول برسی
تا ب موفقیت برسی
خییلی باید روی این اهرمه رنج ولذت کار کنم تا باورهام در جهت هدفم هماهنگ بشه
و اینکه متوجه شدم
همه ی آرزوها دست یافتنی هستند
همه ی رویا ها محقق میشن
توانایی تحقق خواسته هام ازقبل در درون من قرار داده شده
الهی شکرت بابت این همه فراوانی و ثررت