داستان شگفت‌انگیزِ تحقق یک آرزو - صفحه 44

644 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    به نام رب وهاب و هدایتگرم

    سلام به دوستان عزیزم

    روز 36 ام سفرنامه

    خدایاشکرت برای این فایل عالی، در مورد چیزی که این چند روز دقیقا داشت تو ذهنم به صورت الهام رد و بدل می شد و فوق العاده احساس خوب میده، و چقدر این فایل عالیه، اول گفتم ده دقیقه فایل خیلی کمه ولی دیدم همین دقیقه چقدر مملوء و فوق العادست و واقعا لذت بردم

    صبح این فایل رو تا نصفه دیدم، برام کاری پیش آمد بصورت کاملا هدایتی انجام شد و عالی هم انجام شد و بعدش هم موقعیتی برای بیرون رفتن و لذت بردن فراهم شد به لطف خدا و و لذت بردم شدید

    و الانم اونقدر انرژیم زیاده که تا الان بیدار موندم فایل رو ببینم، رد پام رو بزارم و ذوق کنم از انجام این کار.

    همه رویاهایی که تو ذهنمون ساخته میشن و دوستشون داریم رو بشون می رسیم شاید باورهامون ما رو محدود کنن

    ولی در هر صورت تصویری که ساخته شده با عشق تو ذهنمون و شب و روز بش فکر کردیم و از فکر کردن بش احساسمون خوب شد دیر یا زود به صورت ماده در جهان برامون پدیدار میشه.

    یادم میاد در شرایطی بودم که تصویرسازی و رویاپردازی هایی انجام میدادم صرف اینکه بم احساس خوب بدن

    و حس نجواگر می گفت الان که شرایطت اینه چجوری قراره اینجور بشه، و اون زمان هنوز با استاد و این مباحث آشنا نبودم

    فقط میدونستم این تصاویر که اصن خودشون دارن ساخته میشن صرف اینکه دارن حالم و احساس خوب می کنن بشون توجه می کنم و بعد اون حس خدایی می گفت بالاخره که در هر صورت هر چیزی که تو توی ذهنت می سازی ساخته میشه فارغ از هر شرایطی که توش هستی، و این احساس قدرت و امید و ایمان بم می داد برای برقراری و ادامه این احساس خوب و خیلی از تصویرسازی های من، من رو از یک سری شرایط نجات دادن، و بصورتی من هدایت می کردن به شرایطی بهتر

    یه جوری که اون صدای واضح و آرام همیشه می گفت تو ادامه بده، احساست خوب نگه دار، اصل همینه، فارغ از شرایطت به تصویر سازیت ادامه بده، هربار که میگفتم بابا این خیال پردازی ها چیه، عمرا، و بعد همون تصویر سازی ها وقتی تو مدارشون قرار می گرفتم انجام میشد، انگار تهه تهه وجودم می دونست هر چی بسازم تو ذهن و قلبم همون میشه

    ولی بالای وجودم میخواست جلوشو بگیره ولی نمیتونست در اکثر مواقع

    تمام رویاها دست یافتنی هستند، ما هیچی از بقیه کم نداریم و ههمون به یک اندازه به منبع تمام نشدنی ثروت وصل هستیم و با رعایت تکاملمون به تک تک خواسته هامون می رسیم

    هدف هامون رو، خواسته هامون رو جوری بنویسیم که مطمئنیم بشون می رسیم

    عاشقتونم استاد که کلامتون روشن و گواری وجوده

    عاشقتونم مریم جونم برای این مقاله های عالی که می نویسید

    عاشقتونم دوستان عزیزم که از خوندن کامنتاتون لذت می برم

    عاشقتم خداجونم و مرسی برای تمام امروز :)

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مژگان علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 686 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    با سلام خدمت استاد عزیزو همه بزرگواران

    به نطرم یک اصولی که در انسان ذوق و شوق زندگی میده و باعث میشه آدم با انگیزه به زندگی اش ادامه بده داشتن هدف در زندگی است که ریشه و پایه اصلی هر زندگی عالی هس

    من بعد آشنایی با قانون اولین کاری کردم اومدم هدف گذاری کردم پشت همون دفتری که خلاصه نویسی های فایل هام رو می نویسم

    یه اهداف ده ساله رو اول نوشتم بعد اهداف 5 ساله و بعدش اومدم اهداف یکساله و حالا اونو به صورت هدف های کوچیک ماهانه و هفتگی تبدیل کردم واسه خودم

    احساس می کنم دارم خوب پیش میرم و ایمان دارم در بازده زمانی کوتاه‌تر به همه اونا میرسم

    خدایا شکرت که هرروز به آگاهی هایمان اضافه میشه و صبح با انگیزه و انرژی روزمون رو شروع م کنیم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    در پناه حق سلامت و شاد و خوشبخت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    Ati گفته:
    مدت عضویت: 1522 روز

    به نام خداوند بی همتا

    ردپای شماره 36

    داستان شگفت انگیز تحقق یک آرزو

    چند روزی هست که در این فایل مانده ام و هربار احساس میکنم دوباره همین فایل روز 36 سفرنامه رو گوش کنم چرا که دقیقا دست روی نقطه ضعف من میگذارد و با هر بار گوش کردنش احساس میکنم باورهایی در وجودم محکم تر میشوند چندین و چند بار فایل مربوط به این روز را شنیدم نوشته های مریم جان شایسته رو خوندم خیلی خوشحال شدم که جواب و راه حل من توی همین نوشته ها بود با اینکه طبق نوشته های مریم جان راه حل کامل این مشکل من در بسته روانشناسی ثروت 1 و 2 استادم هست اما همین نوشته ها هم خیلی خیلی ذهن منو باز کرد حالا مشکل من چیه تاخیر در اجرای تصمیمات معوق مانده مثل مقاله مریم جان شایسته در انتظار شنبه معروف هستم برام جالبه مشکلی که من بارها بابتش خودم رو سرزنش میکردم و خودم رو سرکوب میکردم که بابا لعنتی تو چته چرا اقدامی نمیکنی انگاری مشکل مشابه خیلی هاست وقتی توی خودم دقیق شدم دیدم من تقریبا به این باور رسیدم که خودم با فرکانس های خودم آینده مو خلق میکنم ولی باز هم چرا سرعتم توی پیشبرد هدفم اینقدر کمه چرا اینقدر توی به اجرا درآوردنش ضعیف هستم چرا یه روز بمب انرژی میشم و یه روز پنچر و ناامید دلایلی که برای خودم پیدا کردم اینا هستن

    اول: من احساس لیاقت برای رسیدن و انجام دادن هدف مد نظرم نمیکنم احساس میکنم اطلاعاتم کافی نیست احساس میکنم در حد پیشبرد این هدفم نیستم.

    دوم: من اهرم رنج و لذتم برای رسیدن به این هدف و موفقیت در ذهنم اهرم درستی نیست به این صورت که ذهن من هر قدمی در راستای رسیدن به این هدف رو خیلی سخت و نیازمند به تمرکز خیلی بالا می‌دونه و همش بهم میگه یه روز باید خیلی تمرکز کنی روی این موضوع تا بفهمی میخوای چکار کنی و هر روز میگه امروز نه حوصله ندارم کار دارم و…بزار سر فرصت خوب روش تمرکز کن(چون حوزه مورد فعالیت من تحقیقاتی و پژوهشی هست و نیاز داره توش خیلی اطلاعات کسب کنم) برای همین ذهنم خیلی مقاومت داره برای انجامش چون باور کردم خیلی سخته، خیلی پیچیده ست، نیاز به تمرکز زیاد داره ، دانش تو کمه، تحصیلات تو اصلا با این موضوع متفاوته و ….

    دوم :من دچار کمالگرایی هستم و دوست دارم سریع نتیجه بگیرم همش دارم موقعیت الان و جایگاه الآنم رو با اون چیزی که توی ذهنم هست و ایده آله مقایسه میکنم و میگم کی بشه من به اون مرحله برسم و باز هم دچار نا امیدی و خود کم بینی میشم.

    سوم : من هدفم کسب ثروت بود با اینکه این موضوع رو دوست دارم ولی همش دارم به اینکه کی میخواد پول از این راه بهم برسه فکر میکنم و باز چون میبینم مسیر خیلی طولانیه دوباره زود ناامید میشم.

    چهارم: من از واکنش اطرافیانم از اینکه بفهمند من وارد این مسیر شدم ترس دارم و احساس میکنم برای این کارم ارزش قائل نمیشن.

    پنجم: من هدفم ،مخاطب هایی که قراره براشون این محتوا رو تولید کنم توی ذهنم دقیق و واضح مشخص نیست هنوز…

    ششم: توی ذهن من این می‌چرخه که من وقتم رو بزارم روی چیزی که نتیجه ش معلوم نیست الان من برم وقتم رو بزارم رو یه کار مهمتر بهتره و عملا هیچ کار مهمتری هم پیدا نمیکنم و فقط زمانم رو از دست میدم.

    هفتم: اصلا مردم برای این اطلاعات هزینه می‌کنن ؟؟ طبق تجربه معمولی من مردم برای کسب این آگاهی ها پولی پرداخت نمی‌کنند چون من الگویی که از این طریق کسب درآمد کرده باشه ندیدم ومیشه گفت یه کار تازه هست.

    اینا رو وقتی امروز سعی کردم با احساس خوب به خدا توکل کنم روی کاغذ نوشتم تا ببینم بابا چرا امروز و فردا میکنم، چرا هر لحظه می‌خوام برم وقت بزارم روش برام این قدر درد آوره و دوست ندارم وقتم بزارم روش به عبارتی هم دوسش دارم هم دارم ازش فرار میکنم و راستش بعدش به ذهنم حق دادم که از انجام دادنش فراری باشه چون من خیلی مقاومت دارم هنوز ، دارم هر روز سعی میکنم باورهامو بهبود بدم تا باورهام به قدری قدرتمند بشن تا من تصمیمم رو اجرا کنم اما تازه توی نوشته مرتبط با این فایل خانم شایسته فهمیدم که باورها در حین اجرای هر ایده ای که به ذهنت میرسه قوی و قوی تر میشن اینطوری نیست که بشینی یه گوشه روی باورهات کار کنی بعد این باور قوی همه مسیرو بهت نشون بده نه در حین حرکت توی این مسیر باورهات قوی تر میشن …

    شیطان ذهن سریع ناامیدم می‌کنه چون اینقدر توی این مسیر دست دست میکنم تا شیطان وارد عمل میشه و هنوز یه قدم جلو نرفته دو قدم میکشم عقب …

    بعد از اینکه اینقدر واضح مشکلمو فهمیدم دچار آرامش عجیبی شدم از صبح انگاری اصلا همین فهمیدن علت مشکلم بار سنگینی رو از روی شانه هام برداشت و حالم بهتر شد، تصمیم گرفتم در شرایط الانم هدفم رو کلا از روی ثروت بردارم و فقط به انجام دادن و لذت بردن از این کار فکر کنم و به ارزشی که خلق میشه به نتیجه ش که چطوری میخواد از این راه بهم پول برسه فکر نکنم و فقط انجامش بدم.

    تصمیم گرفتم این افکار رو که باعث احساس رنج در من میشد که اگه بخوای روی این موضوع تمرکز کنی دیگه هیچ جایی نباید بری ، همه کارایی که دوست داری رو نباید انجام بدی و فقط باید زجر بکشی و روی همین موضوع تمرکز کنی و از زندگیت لذت نبری رو کنترل کنم و برعکس همیشه اینطوری فکر کردم برعکس من هرکاری هر زمانی دلم بخواد می‌خوام برم انجام بدم و فقط زمان هایی که دوست دارم می‌خوام روی این موضوع کار کنم یه جورایی تمرکزم رو از اینکه باید بشه برداشتم و اینکه چند وقته دارم با عذاب وجدان از خونه میرم بیرون که وقتت هدر میره داری میری بیرون یا کاری که دوست داشتم انجام میدادم همش ته ذهنم این بود داری وقتت رو هدر میدی تو الان باید تمرکز کنی روی تحقیقاتت و خودم رو تو خونه به زور نگه می داشتم اما نتیجه این میشد هم از کار بیرونم میموندم هم تو خونه حواسم پرت میشد از تحقیقاتم یعنی دو سر سوز فقط چون جای این اهرم رنج و لذته تو ذهن من درست نیست تو این مورد…

    خدارو شکر این آگاهی ها رو دریافت کردم و الان خیلی حال بهتری دارم و تصمیم گرفتم هر وقت دوست داشتم برم بیرون و اینقدر خودم رو سرزنش نکنم که وااای وقتت هدر رفت و این نگرانی کل روزمو داغون میکرد و اصلا بهره ای هم ازش نمی بردم…

    می‌خوام انجام این مسیر برام مساوی لذت بشه و هرکاری غیر این برام دردآور بشه تا با اشتیاق انجامش بدم.

    خوشحال میشم اگه دوستای خوبم راهنمایی برام داشته باشند رو اینجا بزارن…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    شیدا میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2338 روز

    سلام استاد خوبم

    سلام مریم خانم مهربانم

    ممنون استاد که این زیبایی ها رو به اشتراک میزارین و در هر جایی باشین هر زیبایی ببینید به فکر ما هستین و سعی میکنید که این زیبایی ها رو به ماهم نشون بدین که البته این کار خودشم یه زحمت هایی براتون داره امیدوارم که ماهم با دیدن این الگوها و رسیدن به موفقیتها بتونیم گوشه ای از محبتهای شما رو جبران کنیم.

    میدونید استاد الان در اون مکان چه انرژی مثبتی جریان داره شور و شوق و هیجان اون بچه ها خدایا شکرت و اون همه ثروتی که اونجا جریان داره.

    امیدوارم خدای مهربانم همه رو به سمت زیبایی های بیشتر هدایت کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1260 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    الگوها و مشاهده ی آن ها همواره می تواند در ما انگیزه ایجاد کند به شرطی که این باور را داشته باشیم که اگر آن ها توانستند به هدفی دست یابند ما نیز می توانیم چون سیستم عصبی همه ی ما یکسان بوده و به یک اندازه به خداوند هدایت ها و الهامات او دسترسی داریم. تمام افراد موفق ایمان و باور به خداوند و توانایی های خود داشته و به سمت ایده ها افراد شرایط و موقعیت هایی هدایت شدند و به موفقیت و ثروت دست یافته اند . لگولند هم از ایده ی خلاقانه ای آغاز شده که موسس آن رویای بزرگی در سر داشته و البته باورهای مناسب که باعث شکل گیری چنین کسب و کاری شده است و میلیون ها نفر از سراسر جهان به این مکان آمده و برای محصولات او بهای زیادی پرداخت می کنند مشخص است که چنین فردی خودش برای خلاقیت و مهارتش ارزش زیادی قائل بوده که چنین واکنشی را از جهان دریافت کرده است.این الگو به ما ثابت می کند که می توانیم با داشتن باورهای درست به سمت ایده هایی عالی هدایت شده و علاوه بر خلق زندگی دلخواه خود به گسترش جهان نیز کمک کنیم و برای سایر افراد الگویی باشیم. اگر قوانین خداوند را به درستی درک و به آن عمل کنیم دستیابی به تمام آرزوها امکان پذیر است. تحقق اهداف بزرگ با برداشتن گام های کوچک متوالی آغاز می شود مانند تکه های لگوی کوچک که با قرار دادن آن ها کنار هم به قصر زیبا مبدل می شود.

    کنترل ورودی های ذهن و تمرکز بر زیبایی ها و نکات مثبت و تغییر باورها و ایمان و باور به خداوند و توانایی هایی که در وجود ما قرار داده است دستیابی به تمام اهداف را امکان پذیر می سازد چون اهداف در نظر ما بزرگ است اما برای خداوند بزرگ و کوچک مفهومی ندارد و راه رسیدن به تمام اهداف شبیه یکدیگر بوده پس تحقق تمام خواسته ها به راحتی امکان پذیر است.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1189 روز

    سلام استاد مهربان

    سلام دوستان عالی

    آنچه که در این فایل من دیدم برای من این حکم را دارد که بله می شود به آرزوها و رویاهای خودم برسم

    به شرطی که به آن آرزو و آن رویا ایمان داشته باشم

    به شرطی که بتوانم به هدف خودم این باور را داشته باشم که میتوانم و می آن هدف برای من خارج از دور دست نیست

    وقتی که من هرچیزی را که بخواهم دارم

    این داشتن ها را ببینم

    سپاسگذار آنها باشم

    بی شک به اهداف دیگر خودم خواهم رسید

    بی شک براحتی و آسانی می توانم به رویاهای خودم دست پیدا کنم

    یادم باشد که آرزو و هدف دست یافتنی است

    آرزو و هدف دور از دسترس نیست

    آرزو و هدف همیشه و همیشه برای این است که من به آن برسم و به بزرگ تر شدن کمک می کنم

    ترس از حرف های دیگران نداشته باشم

    یادم باشد که به راحتی به هر چیزی که می خواهم دست پیدا خواهم کرد فقط به شرطی که باورهای خودم را در این مورد بسازم و ترمزهای خودم را بشناسم

    گره های ذهنی خودم را باز کنم و آنوقت من با سرعت زیاد به سمت خواسته های خودم حرکت خواهم کرد

    این دستهای خدای مهربان خودم را باید همیشه درنظر داشته باشم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مژگان ز گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    بنام خدای مهربان

    روزسی وششم سفرمن

    باورکنیم تااتفاق بیفتد،به خدا ولطف اوایمان داشته باشیم،هدف تعیین کنیم قانون را درک کنیم،درمدار وارتعاش اهداف قراربگیریم،خودمون باورکنیم که حتماً هرچه رابخواهیم بدست میاوریم،اهداف کوچک وبزرگ برای خود بگذاریم باورذهنی داشته باشیم که حتماًبدستش میاریم،رویاهای بزرگ وگسترده درزمانی،ریز ریز ساخته میشوند،باورها هم باایمان قوی ریز ریز ساخته میشوند.

    سختی ها وافکار گاهی ناامیدکننده (ترمزهای ذهنی)همیشه هست،اما مامخالف اون باورکنیم که دستیابی وتوانایی رسیدن به همه چیز راداریم.خداوند بی انتها میبخشه،باامیدواری باورش کنیم که حتماً حتماً میتونیم راحت وسریع اونهارو داشته باشیم.افکاروباور مهم است،قانون تکامل رو داشته باشیم.بالذت وحال خوب وسپاسگزاری همه چیزرابدست می آوریم.حال خوب==اتفاقات خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سماء گفته:
    مدت عضویت: 3506 روز

    بنام خداوند خالق زیبایی ها

    سلام دوستای خوبم

    امروز 36 روز این سفر بی نهایت است

    چقدر این فایل خوب بود اینکه اگر ادمها ایده و ارزوهاشون رو نادیده میگرفتن ما هنوز هم باید با شتر سفر میکردیم اگر هر امکاناتی داریم نتیجه این است که افرادی خواسته اند ارزوهای خود را جامه عمل بپوشانند این خیلی ارزش داره

    ما باید برای ارزوهامون دو تا نکته رو در نظر داشته باشیم اول استفاده از نیروی الهامات و بعد قانون تکامل

    و اینو بدونیم برای تحقق اهدافمون باید دو تا فرمول ساده داشته باشیم: 1 داشتن هدف مشخص و واضح 2 حلق باورها و فرکانس های مربوط به ان خواسته

    خیلی دلم گرم شد وقتی یبار دیگه بهم یاداوری شد که خداوند اگر خواسته ای در دلمان میندازه توانایی تحقق ان خواسته رو در ما دیده و به ما بخشیده اینه که میتونیم به تمام خواسته هامون برسیم فقط باید باورهای خوب و متناسب با خواسته ها داشته باشیم که با ورودی ذهنمون میتونیم این باورها رو داشته باشیم

    خدایا شکرت ازت ممنونم بابت این سفر بی نهایت زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فرزانه در مسیر آگاهی گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    رد پای من در روز سی و ششم از سفرنامه

    سلام به استاد سراسر عشق و مریم خانوم عزیز و خانواده دومم

    این فایل نشونه من برای استارت کارم بود برای اینکه مدتهاست به تعویق انداختم که به بهترین شکل انجام بدم

    در مسیر رسیدن به خواسته ه دو موضوع اساسی رو به خاطر میاوریم

    1 استفاده از نیروی الهامات 2 قانون تکامل

    من با این فایل سعی میکنم قسمت یک رسیدن به خواسته ها رو جدی بگیرم یعنی استفاده از این فایل به عنوان الهام و قدم اول رو برمی‌دارم تا کم کم قانون تکامل رو بگذرونم در طی مسیر قدم‌های بعدی به من گفته بشه

    در واقع قانون تکامل به یادت میاورد که برای تحقق هدفت نیاز به دانستن تمام مسیر نیست فقط از الهامی که گرفتی استفاده کن و شروع کن تا در مسیر برای قدمهای بعد هدایت شوی.

    در طی مسیر هرروز بخودت یاداوری کن که:

    افسانه خداوند قبل از شکل دادن این هدف در دلت، امکان و توانایی به تحقق رسوندنش را به تو داده

    فقط کافیه قوانین خداوند را درک کنی و اصل و ذات خودت را بیاد بیاوری و بپذیری که :

    تمام اتفاقات زندگی ت بدون استثنا نتیجه باورها و فرکانس های خودت بوده

    و درس دیگه ای این فایل تحقق اهداف فرمول ساده ای داره

    1_ داشتن هدف واضح و مشخص

    2_ ساختن باورهای هماهنگ با اون هدف

    در پناه الله یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 895 روز

    شرکت لگو در سال 1932 توسط اوله کرک کریستینسن، نجار دانمارکی تاسیس شد. کریستینسن در دوران رکود بزرگ برای تکمیل درآمد خود شروع به ساخت اسباب بازی در کارگاه خود کرد. اولین اسباب بازی هایی که او ساخت اردک های چوبی و حیوانات دیگر بود که در نمایشگاه ها و بازارهای محلی می فروخت.

    در سال 1934 نام “لگو” ابداع شد که از واژه دانمارکی “leg godt” به معنای “خوب بازی کردن” گرفته شده است. شرکت لگو تا سال 1942 به تولید اسباب بازی های چوبی ادامه داد، زمانی که آتش سوزی کارخانه را نابود کرد. این امر باعث شد تا شرکت تمرکز خود را به سمت تولید اسباب بازی های پلاستیکی معطوف کند.

    بعد اومده با پلاستیک لگو ها را ساخته بعد، دیده خب مشکل اینه روی هم نمیمونن که بعد شکل اجری بهشون داده که در هم گیر کنن بعد میبینه همه اومدن مثلش ساختن با قیمت ارزونتر پس اومد شکل کارتن ها را اضافه کرد و بعد، دید که باز رقیبها اومدن اومد یک جوری طراحی کرد که شما رباط خودتو میسازی و هر بار یک چالشی پیدا کرد خودشو تغییر داد

    اینکه لوگو الان همچنان محبوبه چون داره با تغییرات خودشو تغییر میده بعد الان رقیب سختتری پیدا کرده بازی های دیجیتال، حالا باز داره روی حل این موضوغ کار میکنه

    برام خیلی جالب بود اگه ما بودیم همون بار اول و دوم کل روند میگذاشتیم کنار و میگفتم اصلا بدرد نمیخوره ببین مثلا فلانی داره بیشتر میفروشه منم میرم همونکار میکنم اما لگو هر بار گفته نه من بهتر میشم و باز بهتر شده و اینکه الان داره همچنان تولید میشه و فروش داره چون دقیقا پا پس نکشیده

    برام خوندن این داستان جالب بود ما پشت موفقیتها را نمیبینیم و فقط میگیم این شرکت بزرگیه اما وقتی میخونیم میبینیم از کجا شروع کرده و چطور تمرکزش نگه داشته میفهمیم که ما هم همین روند داشته باشیم بزرگتر از این شرکت هم میشیم

    لوگو یک تکه چوب بود که با تکامل شد یک بازی مطرح

    پس ما هم با تکامل صددرصد عالی میشیم

    والت دیزنی

    زتدگینامه اش سراسر اتفاقات مختلف بود که پدری سختگیر و بد اخلاق داشت که حتی بخاطر همین موضوع یکی از برادرانش خونه را ترک میکنه و از بچگی کار میکرده و روزنامه پخش میکرده علاقه داشته به طراحی و میره هنر میخونه ولی انقدر بی پول میشه که حتی بکجایی کفش نداشته بپوشه و برای قرارداد کاری نمیتونسته بره که دندانپزشکی بهش پیشنهاد کار میده که بیا برای من تبلیغات طراحی کن اما قبول نمیکنه بره چون کفش نداشتع وقتی دندانپزشک متوجه میشه میره پول بهش میده و کار براش انجام میده اما باز شرایط مالیش بد بوده و کار روزنامه انجام میداده اما چون کارکاتور دوس نداشته باز بیکار میشه بعد میفهمه به انیماتور علاقه داره و با اینکه پول چندانی بهش نمیدادن میره برای شرکتی کار کنه و وقتی طراحی هاش میبینن بهش پول خوبی پیشنهاد میدن و بعد شروع به کار میکنه بعد میبینه نه باز اون سرکت مدلی که میخواد نیست میاز بیرون میره دو تا طراح استخدام میکنه و فیلم خودشون میسازن اما خب جواب نمیده ورشکست میشن الیس در سرزمین عجایب بوده بعد باز میگه باید انجامش بدیم و چند تا انیمیشن دیگه طراحی میکنه که خب چندان جواب نمیده که انقدر پولدار شه اما پا پس نمیکشه و باز ادامه میده یک خرگوش طراحی میکنن انینیشنش جواب میده اما شرکت این خرگوشه در انحصار خودش داشته والت نمیتونسته سود کنه میاد بیرون و میره سراغ طرح خودش با پس اندازش باز چند تا را استخدام میکنه میگه طراحی کنید با انواع حیوانات طراحی کردن گفت نه تا اینکه موشی طراحی میکنن میگه خودشه، همسرش میگه میکی بزار اسمشو اسمش میشه میکی موس و بعد که اکران میشه خیلی طرفدار پیدا میکنه بعد میاد با پولش ادم برفی و هفت کوتوله میسازه و سیندرلا و… یک مدت هم میره جنگ و بعد فیلم کوتاه برای جنگ هم میسازه و خلاصه با فیلم میکی موس فروشش خوب میشه و بقیه کارهاشم گل میکنه حالا دیگه اوضاعش خوب شده یک روز بچه هاش میبره شهربازی و بعد ایده میاد که این شخصیت ها بیاره در شهربازی و میره وام میگیره و شهربازی دیزنی را میسازه و کلی سود میکنه

    داستان زندگیش طولانی بود خلاصه گفتم برای من قسمت جالب هاش اینجا بود

    علاقه اش به هنر که وقتی شیفت شب نگهبان بوده نقاشی میکرده و این علاقه را عوض نکرده مثلا نگفته حالا کاریکاتور پول بهم میدن بزار انجامش بدم و اومده بیرون گفته فقط نقاشی دلخواهم

    بعد بی پول شده اما نقاشی ول نکرده

    کلا پولش همش خرج کارهای هنریش میکرده

    نکته جالبترش اینه یکنفر نقاشه بعد طراح و نقاش استخدام میکنه که براش طراحی کنن یعنی خودشم میکی موس نکشیده و فیلم ها را خودش میساخته و اینکه در استخدام کردن ادمهای ماهر تبحر داشته

    حالا ما صفر و صد میخوایم خودمون انجام بدیم بجای استفاده از ادمهای دیگه

    بعد برام جالبه که با اینکه میتونسته تو شرکتها بمونه اما میگفته نه و میرفته کار خودشو میکرده

    انقدر شکست خورد تا پولدار شد اما نگفت ولش کن هنر که پول توش نیست

    حالا همسرش نابارور میشه نمیگه ولش کن یک زن دیگه رفته بچه به سرپرستی گرفته

    کلا ادم پیگیر در کار و زندگی بوده و بیخیال نمیشده

    حالا ما تقی به توقی میخوره همه چیز رها میکنیم و زمین و زمان نفرین میکنیم

    برام زندگیش جالب بود عشق به کارش که نه تنها تمومی نداشت که باعث شد انقدر معروف شه که کلی جایزه بگیره

    سختی کشیدن شاید از دید ما باشه اما اون برای هر بار اون مسایل مطمینا به خودش میگفته بلاخره میشه و اوج ایمانش به میکی موس بوده که واقعا هم ترکوند براش

    اینکه انقدر ادامه داده یعنی کلا شکست براش معنا نداشته بی پولی نعنا نداشته میگفته این جواب میده فقط باید راهش پیدا کنم

    این دید بنظرم داشته که موفق شده

    انقدر پیگیر بوده که جواب داده

    دو تا داستان وجه مشترکشون یک چیزه

    اینکه با هر بار نشدن گفتن خب پس اینو امتحان کنیم

    لوگو اومد تغییرات در جنس چ نوع و شکلش داد

    والت دیزنی اومد تغییرات در ساخت شخصیتها داد

    اما مسیر رها نکردن فقط مدلهای مختلف تستش کردن و بعد ترکوندن

    حالا اینا تازه نه استاد عباسمنش داشتن نه دوره دیدن نه حتی افراد موفق انقدر بوده که مثل الان ما درس بگیرن ازشون الگو بشن

    شدن و موفق شدن

    حالا ما که باید عالی تر از اینا بشیم

    بهتر از اینا بشیم

    خیلی الان قوی ترم روی هدفم

    ممنون استاد از نعرفی این دو تا غول اسباب بازی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: