کلیپ انگیزشی شماره ۳ | استاد عباس منش - صفحه 70
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2014/10/angizeshi-tabestan7.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2014-10-09 06:36:072020-08-29 20:51:27کلیپ انگیزشی شماره ۳ | استاد عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همگی
من یک هفته پیش به این فایل هدایت شدم و گریه کردم چون ک دقیقا به بن بست رسیده بودم
همونجا خداوند از زبان استاد گفت ک تو همین الان هم عالی هستی تو همین الان هم فوقالعاده هستی اگر ایمان داشتی الان موفق بودی
واقعا راست میگه..من تو رابطه ام خیلی پیشرفت داشتم
تو آرامشم خیلی پیشرفت داشتم
تو حال خوبم خیلی پیشرفت گردم
اما تو شرایط مالی نتونستم ….قول میدم این هم انجام بدم
چون خداوند به من قدرت خلق داده همونطور ک رابطه داغونمون رو درست کردم
همون طور ک آرامش بیشتر دارم
همونطور ک خدا رو پیدا کردم به شرایط مالی خوب هم میرسم
من هر روز کارهای بینقص و با کیفیت انجام میدم هر روز ایده های جدید اجرا میکنم اماا اینها نیست ک باید جواب بگیرم باید باور لیاقتمو افزایش بدم..
من همین الان هم عالی هستم من همین الان هم فوقالعاده هستم
من لایق ثروتم من لایق زندگی پر از فراوانی خوشبختی سعادت و زیبا هستم
خدایا تا بهشتت رو تو این دنیا تجربه نکردم منو از این دنیا نبر..خدایا دوستت دارم
به نام خالق زیبایی ها
سلام و درود خدمت استاد و دوستان گلم در خانواده بزرگ عباسمنش
امروز ۱۱دی ماه سال ۱۴۰۰ و اولین رو سال ۲۰۲۲
برگ هشتم از سفرنامه رو آغاز میکنم.
خدایا شکرت که امروز در مدار شنیدن کلمات خودت رو از زبان استاد هستم.
حالم خوبه و احساسم رو سعی میکنم با توجه به نکات مثبت خوب نگه دارم.
چقدر توجه به نکات مثبت باعث آرامش و قضاوت نکردن اتفاق ها و آدم ها رو در من ایجاد میکند.
دیشب به خودم تعهد ۳ برابری و بیشتر در آمد الانم رو دادم.
و همین لحظه و همین الان از خدا میخواهم که من رو در این مسیر یاری دهد .
و دست های خودش رو در این راه کمک رسان من کند.
و ایده ها و انگیزه های قوی در من ایجاد کند
که جز خداوند هیچ قدرتی بالاتر نیست و من بجز خدا روی هیچ قدرت دیگه ای نباید حساب کنم.
ادامه همین سفرنامه خودش برداشتن قدم های کوچیک برای اهداف بزرگ برای من هستش.
خدایا شکرت تو چقدر بزرگو مهربانی و من چقدرنیازمند و فقیر آگاهایی های تو در این جهان به این بزرگی هستم.
چقدرخوبه همه چیز وقتی سیمم به خدا وصله.
پری شب با یکی از دوستان برنامه که از طریق یک دوست مشترک باهم آشنا شدیم صحبت میکردم که تقریبا ۳ سال هست با برنامه آشناست و به نتایج بزرگی رسیده بود چقدر بهم انگیزه و امید و راهکارداد.
خدا رو شکر میکنم که انسان های به این خوبی رو در مسیر من قرار میدهد.
حالم عالی و در مسیر اهدافم هستم.
میدونم که سختی و تضاد در زندگی من به خاطر قوی تر شدن و رشد من هستش و با توکل به خدا از پس تمام مسائل زندگی رد میشم و به پاداش های فراوان میرسم.
خدا دوستت دارم
استاد بزرگ دوستت دارم
دوستان عزیزم از صمیم قلب دوستتون دارم.
🎉🎉🎉🎉😍😍😍😍💐💐💐💐💐🙏🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤
سلام دوستان عزیز
ممنونم استاد عزیزم
ممنونم بابت اینهمه اگاهی که بهمون میدین.
چقدر عالی بود
تک تک جملاتتون مثل الماسی بود که انگاری داشت روح منو میتراشید.
هیچ دشمنی بیرون از تو وجود نداره…..
هیچ دوستی بیرون از تو وجود نداره….
از اینکه هر روز بیشتر به خودم وخدای خودم اعتماد میکنم خوشحالم.
من به دنیا نیومدم که ضعیف باشم.
هیچ کس غیر از من مقصر اتفاقات زندگی من نیست.
از امروز دنبال چالشهای جدید میرم.
از امروز دنبال اموزه های جدید میرم.
میخوام جوری زندگی کنم که دیگه حسرتی برام نمونه.
ممنونم استاد عزیزم.
سلام به استاد عزیزودوستان هم فرکانسیم به توصیه ی یکی از دوستان من فایل سفرنامه را اغاز کردم وگوش میدم ودوروزه برنامه ریختم وکارهای مدنظرم را در اوج گرفتاری واتفاقات بد زندگیم انجام میدم وحدودا دوهفته است نسبت به قبل مثبت تر شدم وبه خواسته هام توجه میکنم خواستم ردپایی ازخودم بزارم انشالله روزی به همه خواسته هام برسم
سلام استاد گرامی و همفرکانسی های عزیزم: چقدر این درسها با تمام درسهایی که تا به حال گرفته ام متفاوت است . واقعا برایم بیانش الان سخته احساسم رو بگم هر روز که ورق دیگر این سفرنامه را می بینم درسهایی یاد می گیرم که سالیان سال تشنه ی شینیدنش بودم چشمانم پر از اشک است خدایا این همه هدایت را برای من قرار دادی . کمکم کردی و دست مرا گرفتی و گفتی بیا اینجا و این راه همونی است که تو را به سر منزل خوشبختی ثروت سلامتی آرامش و…. هر آنچه که دوست داشته باشی می رساند فقط باید با دل و جان به آموخته ها گوش بدی و به آنها عمل کنی
من دوست دارم اهدافم را همین جا بگم و امیدوارم به زودی با تکرار آموخته ها و عمل به آنها رسیدن به تک تک اهدافم را نوید بدم.دوست دارم به زودی به شغلی که عاشق اش هستم و برای اون شغل ساخته شدم هدایت بشم و به قول استاد با شغلم زندگی کنم نه اینکه مثلا آخر هفته را بذارم برای خستگی در کردن و تفریح و استراحت نه!اصلا می خوام با شغلی که استعدادش رو دارم زندگی کنم…دوست دارم این واحدی که درش زندگی می کنم و نصف اش را خریدم نصف دیگرش را هم بخرم (به زودی.)..بعد یک ماشین اتومات بخرم دیگه مجبور نباشم با ماشین دنده ای رانندگی کنم دوست دارم هر بازسازی که دوست دارم در واحدم انجام دهم خلاصه دوست دارم به هر آنچه که می خواهم برسم و اون موقع که موفقیت ثروت شادی سلامتی آرامش روابط عالی و… رابرای خودم ساختم نوبت به مهاجرت می رسه تا در جای دیگه هم همه ی اینها رو برای خودم بسازم و به خودم ثابت کنم هر چیزی رو بخوام بهش می رسم .خدایا بابت همه چیز سپاسگزارم هزاران بار شکر به خاطر سید حسین عباس منش که حرفای خدا از طریق او به گوشم می رسد هزاران بار شکر به خاطر این سایت زیبا و این دوستان گرانقدر خدایا ممنونم
ردپای روز هشتم
سلام به استاد عزیز و مریم شایسه زیبا
سوال مهم این فایل بینظیر این بود که :
آیا به زندگی که میخواستم رسیدم؟
به چقدر از خواسته هام رسیدم ؟
وقتی برمیگردم به عقب میبینم من کسی بودم که همیشه منتظر بودم کسی بیاد و دستمو بگیره و منو به یه جای سرسبز ببره و برام کار خوب و شرایط خوب رو رقم بزنه اما هرچی بیشتر منتظر میشدم اون شخص نمیومد ، نه اینکه نمیومدن ها نه ، کسایی میومدن که منو میبردن که براشون کارایی رو انجام بدم که به اهدافشون برسن ، منم اول راضی میشدم و بعد از یه مدت خسته و نالان از اون شرایط و آدمها میشدم
رفته رفته این خواسته در من شکل گرفت که باید کاری کنم ، من سحرِ الان رو قبول ندارم ، من نمیخوام تو اون شرایط بد بمونم ، گفتم میرم از این شهر میرم و برای خودم کار پیدا میکنم ، استارت حرکت رو زدم و جهان برام یه قدم ، یه راه جدید رو باز کرد ، یه کار خوب ، یه جای خوب ، شرایط خوب ، اما درآمدش خیلی کمک بود اما راضی بودم چون ذهنم هنوز دنبال تنبلی بود دنبال راحتی
پس شرایط خوب رو با درآمد پایین پذیرفتم یکسالی گذشت و چون روی خودم کار کرده بودم و وارد فرکانس مثبت تری نسبت به قبل شدم قدم دوم رو برداشتم کار دوم رو پیدا کردم و همزمان ۲جا شروع به کار کردم تو اون محیط شخصی رو دیدم که همزمان ۵تا شغل داشت و علاوه بر درامد عالی زمان مال خودش بود و در ضمن همسن خودم هم بود این آرزو در من شکل گرفت و با ایمان به خودم گفتم منم یه روز مثل اون میشم آخر همون سال از کاردوم اومدم بیرون و رفتم حسابداری یاد گرفتم و اسفند ماه یه کار پیدا کردم تو یه کارخونه ساعت کاریش نیمه وقت بود و خوب بود حقوقش کم بود اما چون من تازه کار بودم به خودم گفتم برو یاد بگیر یواش یواش کارای دیگه هم میگیری من قدمم رو برداشتم کوچیک بود اما قدم های بعدیم رو سریعتر برداشتم چرااااا، دلیلش این بود که اون سال واقعا داشتم روی خودم کار میکردم و همزمان قدم هم برمیداشتم و جهان بهم پاسخ داد رسیدم به جایی که ۵تا شغل همزمان باهم داشتم و تو کمترین زمان ممکن انجامشون میدادم و بیشترین حقوق رو نسبت به دوستانم دریافت میکردم و این برای من بهترین شکل رسیدن به خواسته هام بود چون هم پول خوبی داشتم و هم زمان کافی برای خودم اما وقتی آدم تو مسیر رشد باشه ناخوداگاه جهان مسیرت رو میچرخونه و خودت هم متوجهش نیستی بعد از ۱سال اون کار هم برام پر شده بود و دیگه نمیخواستم تو اون محیط باشم و دلم میگفت تو مال این کار نیستی پس شروع کردم به گشتن ، انقدر گشتم تا شغل مورد علاقه ام رو پیدا کردم و رفتم دنبالش ، الان بعد از گذشت حدودا ۲سال تو شغل مورد علاقه ام هستم و خیلی از این بابت خدا رو شکر میکنم چون تونستم قدم بردارم خدا کنارم بود ناراحت شدم اما خودمو جمع و جور کردم ، تنها شدم اما تنها نموندم ، غمگین شدم اما تو اوج غم خودمو مشغول کردم که تو اون حال نمونم ، از مشکلاتم کمک گرفتم برای قویتر شدنم هرچند کلی راه دارمااااا
من هنوز اول راهم اما میدونم که میخوام به کجا برسم ، مقصدم مشخصه ، هدفم معموله و این بزرگترین دستاورد هر آدمیه به نظر من وقتی که میدونی از کجا اومدی و کجا هستی و میخوای به کجا بری ، باقیش رو اگر بتونی خودت رو تو مدار خوبیها قرار بدی خدا درست میکنه و نگران چیزی نباید باشی
منم تمام تلاشم رو با کمک شما استاد عزیز دارم انجام میدم شاید بعضی روزها بچرخم و از مسیرم فاصله بگیرم اما به محض فهمیدن برمیگردم
تلاش میکنم که هر لحظه نگاهم به نکات مثبت باشه امیدوارم به همون اندازه ای که ایمان داشتم باید کاری کنم و قدم برداشتم و با جسارت وارد راه تاریک شدم به همون اندازه هم متعهد بشم برای تکرار مکرر این جمله که تمرکز همه چیز است
حواسم رو جمع کنم که به چه چیزی دارم توجه میکنم تا بتونم سریعتر به خواسته هام برسم
یه دنیاااااااا عاشقتونم میبوسمتون و دوست دارم یه روزی تو یکی از سمینارهاتون شرکت کنم استاد ❤❤❤❤🙏🙏🙏🙏⚘⚘⚘
سلام به استاد عباسمنش و خانم مریم شایسته گرامی و همه ی دوستان همراه
_اگر بخوام از خودم بپرسم که ایا زندگی من همونی هست که من میخواستم !
البته از جنبه های مختلف اگر به این موضوع نگاه کنم :از لحاظ مسائل ارتباطی با فامیل متاسفانه خیر
ازلحاظ عشق و علاقه و ارتباط بین من و همسرم خدا رو شکر ،بله عالی هست
از لحاظ روابط با فرزندانم ،بله به لطف خداوند عالی است
از لحاظ روابط اجتماعی ،الحمدلله بله خیلی خوب اما هنوز جای رشد بیشتری دارد
از لحاظ تلاش برای یادگیری ،بله همیشه تلاش میکنیم
از لحاظ مسائل کاری ،با وجود مسائل و موانعی اما همیشه و روز به روز به لطف خداوند بهتر و بهتر پیش می رویم .
-اگر از خود بپرسم چقدر از خواسته هایم محقق شده !
هنوز خیلی جای کار و تلاش برای تحقق خواسته هایم وجود دارد اما با توکل ،ایمان و پشتکار پیش میروم.
-باید در زندگی هدف داشته باشیم ،اهدافی واضح و روشن !
خداوند را سپاسگزارم که هر چه به یاد دارم اهدافی کوچک و بزرگ و شخصی در زندگیم داشته ام تا به این وسیله امید به زندگی و آینده و حتی بصورت ناخوداگاه، توجه به نکات مثبت را داشته باشم ،چون ذاتا ادمی خوش بین و مثبت نگر حتی در بدترین شرایط بوده ام و بعدها با علاقه به مطالعه ی کتابهای موفقیت می پرداختم و با انگیزه بیشتر برای رسیدن به اهدافم تلاش میکردم و به لطف و یاری خداوند به بیشتر انها دست پیدا کردم ،تا جایی که امروز خانوادگی یعنی به همراه همسر و دو دخترم با افتخار عضو خانواده ی بزرگ عباسمنش هستیم و مشتاقانه و مصرانه برای رسیدن به اهداف شخصی و جمعی مان تلاش میکنیم و پیش می رویم ، خداوندا به خاطر این موهبت بزرگ که به خانواده ام بخشیده ای سپاسگزارم.
_ باید خود را در اینده در زمانی که به خواسته هایمان رسیده ایم ببینیم و انقدر این کار را تکرار کنیم تا باور کنیم به انها رسیده ایم !
چه نکته و پیام جالب و اموزنده ای ،و چقدر به ان نیاز داشتم وباید تمرین زیادی براش انجام بدهم تا واقعا بتونم خواسته هام رو باور کنم و بهشون دست پیدا کنم و از امروز متعهدانه برای ان تلاش خواهم کرد خداوندا بابت این نکته عالی و اگاهی سپاسگزارم .
-باید یادمان باشد بزرگ فکر کنیم و کوچک قدم برداریم!
خدای مهربانم تو را سپاس که در این مرحله و این نکته بسیار تاثیرگذار، در موفقیتهایم که همان لازمه ی طی کردن تکامل هست تا حد زیادی موفق بوده و تقریبا همیشه ان را رعایت کرده ام و ردپای ان را در مسیر های توفیق زندگیم به وضوح مشاهده می کنم.
_تنها کسی که می تواند جلوی تو را بگیرد خودت هستی ،تنها دشمنت خودت هستی ،هیچ دوستی بیرون از تو نیست و همه انچه نیاز داری الان داری!
خدای را شکر و سپاس که همیشه با توکل به خداوند و هدایت الهیش و تکیه بر توانایی ها و امکانات نموده و پیش رفته ام و امروزه به سمت خواسته هایم قدم برداشته ام و بعد از ان خود خداوند راه را نشانم داده و یاریم کرده و پیش رفته ام و امروزه از خواسته هایم که داشتن تحصیلات دانشگاهی بود ،بعد از ازدواج با وجود بچه های۳ساله و۵ساله و خانه ی پر رفت و امد و شلوغ وبالا،پایینهای بسیار زیاد زندگی ام از مقطع دبیرستان شروع کردم ،پس از ان وارد دانشگاه شدم و تا مقطع ارشد پیش رفته ام و به همین جابسنده نکردم وبه ارزوی بعدیم که داشتن گلخانه (که قبلا معجزه ی دست یافتن به ان را توضیح داده ام )،داشتن درامد ، بودن در اجتماع ، رشد اجتماعی بود ،کم و بیش رسیده ام و هر روز با تلاش و توکل بر خداوند پیش می روم و در این راستا همانطور که استاد در این فایل فرمودند ،خودم را بهتر میشناسم ،بهتر و بیشتر باور میکنم ،استعدادهای بیشتری را در خود کشف میکنم ،هرروز شخصیتم تغییر میکند و اعتماد به نفسم بیشتر می شود و احساس میکنم به این ترتیب هر روز زندگی را زندگی میکنم.
-مسائل و سختی های زندگی امده اند تا تو خود را بهتر بشناسی !
واقعا همین طور است ،هرجای زندگی که سختی و مشکلات وجود داشته من با تلاش وسماجت و قدرت بیشتری برای رسیدن به خواسته ایم پیش رفته و حتی بیشتر اوقات مانند تکیه گاه و همراهی برای اعضای خانواده ام بوده ام .
_وقتی حرکت میکنی و قدم برمیداری نیروهای غیبی،ادمها ،شرایط به کمکت می ایند !
خداوند را سپاسگزارم که جرات و جسارت و توکل قدم برداشتن را به من عطا کرد و و به لطف خداوند و اموزشهای استاد بارها و بارها معجزات این همزمانی ها هم مکانی ها و وجود دستهای غیب خداوند را به طرق مختلف از دور و نزدیک درمسیر زندگیم دیده و لمس کرده ام .
– هر روز به دنبال چالش جدیدی باش و از هر لحظه برای حرکت و پیشرفت استفاده کن !
چه جالب ! راستش یکی دو روز طول کشید تا فرصت کنم دوباره به سراغ این فایل و دنباله ی نوشته هایم برای گذاشتن کامنت بیایم و احساس میکنم همزمانی با این فایل و دعوتی که از طرف مرکز علمی و دانشگاهی که گلخانه ی من در ان فعال هست پیش امد ، چرا که من و کلیه کارافرینان این مرکز هر ساله یکی دو بار برای ایجاد شناخت و همکاری بیشتر و ارائه ی راههای علمی برای حل مسائل به یک گردهمایی و جلسه دعوت میشویم ، از قضا در این جلسه برای چندمین بار قضیه ی راهکارها و روشهای توسعه پرورش گیاهان دارویی و دعوت به همکاری شرکتها و کارافرینان صاحب ایده در این زمینه مطرح شد و حدود یک سال است که فقط به کارافرینان حوزه ی گیاهان دارویی می پردازند و این برای من که حوزه ی تحصیلی ام گیاهان زینتی هست و حتی کارشناسی خود را در همین مرکز دانشگاهی به پایان رسانده ام و بدون هیچ حمایتی از این مرکز (البته لطف و دستان خداوند همیشه همراهم بوده و هست) کار خود را توسعه داده ام و حتی دعوت به تغییر رویکرد حرفه ای و تولیدی ام از گیاهان زینتی به دارویی( با وجود موفقیت عالی که زبانزد خود اساتید مرکز هم هست) ، هم شده ام و برای من که عاشق رشته تحصیلی ،شغل و تولیدات گیاه زینتی هستم ناراحت کننده هست ،اما احساس میکنم این تضاد من را به چالشی جدید وارد کرد تا محکم تر و استوارتر از قبل با توکل به خداوند و نیروهای غیبی اش پیش بروم و با موفقیت هایم و گسترش گلخانه و تولیدات گیاهان زینتی و حتی باز کردن پای این گیاهان به بازار جهانی و در واقع گسترش بازار گل صادرات ایران، به این مرکز علمی ثابت کنم که به قول استاد مهم این نیست که در چه رشته یا شغلی هستی مهم اینه که عاشق کارت و شغل و حرفه ات باشی تا بتوانی هم خودت در ان حرفه رشد کنی هم ازان شغل و حرفه به عنوان وسیله ای برای گسترش جهان هستی استفاده کنی .
بقول استاد عزیز ما فقط یکبار به دنیا می اییم و زندگی ارزشش را دارد و باید طوری زندگی کنیم که به خود افتخار کنیم و خداوند به ما افتخار کند و هنگام مرگ هیچ چیز را به دل نداشته باشیم ،می خواهم کسی باشم که خوب زندگی کرده و زندگی را جای بهتری برای زندگی نموده است .
بنام خدای مهربان و توبه پذیر
سلام استاد عزیز و گرانقدر ،درود مریم بانوی فرهیخته و نگارنده
دوستان خوب و همسفرم خدا قوت
برگ هشتم از سفر تحول زندگی من
وقتی به صحبت های آتشین استاد عباسمنش در این فایل گوش میکنم ، وقتی بهم میگه:
آیا زندگیت همونیه که می خواستی ؟
چقدر از خواسته هات محقق شده ؟
آیا تا بحال به آینده ات فکردی که وقتی به اهدافت رسیدی چه احساسی داری ؟
آیا تونستی اهداف بزرگ داشته باشی ولی قانع شده باشی با گام های کوچک و کارهای کوچک شروع کنی ؟
اصلا شده تا بحال بجای تلاش فیزیکی روی باورهات نسبت به اهدافی که داری کار کنی ؟
ایا حاضری از منطقه امن خودت بزنی بیرون یا تابحال جسارت بخرج دادی و گامی برداشتی ؟
آیا شده با خودت خلوت کنی و ببینی با خودت چند چندی ، یا فقط دیگران مانع پیشرفتت شدن و همه مقصرن ؟
اصلا آیا معنی دوست کیست؟ دشمن کیست را درک کردی و فهمیدی هیچ دوست و دشمنی بیرون از خودت نیست؟
اصلا باور داری که دوست و دشمن خودت / خودتی و دیگران خر کی باشن تا خودت نخوای دوست جونیت بشن ، یا دشمن خونیت بشن
بابا دست بردار این مزخرفات باری چند ؟
استاد بخدا این حرفات از درون منو آتیش زد ، از خودم خجالت کشیدم ، اینهمه بدو بدو کردم ، سفرهای دور و دراز رفتم ، ریسک های در حد لالیگا کردم که وقتی الان بهشون فکر میکنم مو بتنم سیخ میشه
وقتی به گذشته و کارهایی که انجام میدادم فکر میکنم ، میبینم مصداق عینی یک انسان توحیدی بودم ، شهامت ، شجاعت، جسارت بدون کوچکترین واهمه ای در من وجود داشت ، اما همه این ویژه گی ها را من بدون آموختن از کسی فقط با توکل بر خدا و ایمان به توانایی خودم ، البته غیر آگاهانه انجام میدادم ، هر تصمیمی میگرفتم فردا راه می افتادم
اگه بخوام مصداقی بگم زیاده گوئی میشه
اما اطرافیانم بمن میگفتن سر به هوا ، کاش همون سر به هوا میموندم و نصیحت دیگران را گوش نمیدادم ، اینقدر ادمای ترسو در کنارم زمزمه کردن که بعضی وقتا باورم میشد و از نتیجه کارهام میترسیدم و همین ترس هم کار خودش را کرد ،
یادم میاد وقتی میرفتم عروسی فامیل یا دوستی بدون توجه به حضور و قضاوت بقیه یه دل سیر برای خودم میرقصیدم
وقتی تصمیم میگرفتم یه تجارتی را انجام بدم میرفتم و انجامش میدادم و تا اخر پای کار بودم
وقتی تصمیم گرفتم برم دبی زندگی کنم بقصد سفر دو هفته ای خانواده را بردم ولی توی همون دو هفته اقامت برای همه گرفتم منزل و اثاثیه را کامل خریدم و تازه بعد یک ماه خانواده ام فهمیدن که من از ایران رفتم و البته از در و دیوار گلایه و زاری و شکایت و دعا و استغاثه که بسلامت برگردم
اخ چه حالی میداد وقتی حسم میگفت اگه این کار را انجام بدی چه حسی پیدا میکنی ، مثل اینکه کسی بهم مشاوره بده و باهام حرف بزنه و گام بگام راهنمایی و هدایتم کنه ، وقتی به نتیجه اون کاری که میخواستم انجام بدم فکر میکردم لبخند میزدم و گاهی بلند میخندیدم ، سبک بال بودم روی ابرها راه میرفتم و فقط خودم میدونستم که چه آینده ای در انتظارمه ،
فقط خودم میفهمیدم که کی هستم و چی درونم میگذره ،
اینجور موقع ها باید عاشق باشی ، عاشق خودت ، عاشق خدات ، عاشق زندگی، عاشق شغلت ، عاشق هدفت ، دیگه همه چی اوکی هست اصلا شکی نیست که هر چه میخوای مال توست
استاد فریاد زدی که مشکلات و رنجها دوستتن ، من بارها توی ۳۰ سال گذشته که فعالیت های متعدد تجاری داشتم به مشکلات و ورشکستگی برخورد کردم ، گاهی به زیر صفر و چند پله پایین تر افتادم ، اما هیچوقت این موانع منو نتونست از پا در بیاره، یه ندایی بهم میگفت همه چی درست میشه ، تو موفق میشی ، علیرغم حرفای بقیه ، وقتی بار اول به مشکلات مالی خوردم هیچ تجربه ای از شکست نداشتم اولش دنیا روی سرم خراب شده بود ، ترس از آبرو ، ترس از حرف مردم ، ترس از خدشه دار شدن ابروی پدرم و موقعیت اجتماعی خونواده ام وای خدایا هنوز اون احساس شکست اول برام ناخوشاینده ، اما من بدون هدف خاصی
سوار ماشین شدم اومدم تهران ، وقتی برگشتم یک سال و نیم گذشته بود اما خدا میدونه که در این مدت چه فرصت ها ، موقعیت ها ، ادمهای جدید، کسب و کار جدید ، روابط عالی با ده ها ادم موفق و مسئول مملکتی داشتم ، اصلا من به این مشکلات برخورد کرده بودم که همه چیز تغییر کنه ، یه ادم دیگه ای بشم و اخرین ورژن خودم را نصب کنم و آبدیت بشم اصلا دنیام تغییر کنه ، وقتی برگشتم حتی ادمها منو به یه چشم دیگه میدیدند ، اصلا از اینجا ببعد منو و دنیای من تغییر کرد ، هیچ ربطی به گذشتم نداشتم
پیش خودم میگفتم آفرین که گذاشتی رفتی اگر مونده بودی چه میشد ؟ اللن خدا میدونه که مردم چی میگفتن ، و ممکن گوشه زندان بودی
خیلی بخودم اعتماد داشتم ، همه جا صدر مجلس بودم
یه حسی بهم میگفت همه اینا لطف خداست ولی بوضوح امروز نمیفهمیدمش و ناآگاهانه اونهمه تجربیات شیرین گذشت و من پلن درستی از پیشرفت و آینده نداشتم
نمیدونستم تکامل یعنی چه ،
اما تلخی شکست و رنج نمیذاشت بخوابم، بجای ناامیدی و بلند نشدن مثل خیلی ادمای دیگه که میشناختم که برای همیشه کنار گذاشته شدن ، من دوست نداشتم ضعیف باشم ، و از مشکلاتم پر روتر بودم ، پیش خودم میگفتم ( مردی ) ، شکست مال مرده ،
و شاید این عبارت از گذشته بگوشم آشنا و جز فرهنگ ما بود
اون روزا با این سبک و روشی که داشتم بخودم افتخار میکردم ایکاش میدونستم که خدا هم بمن افتخار میکنه ، بجاش یادم داده بودن کجا گناه کردی ، کجا خطا کردی ، کجای کارت اشکال داشته ، کجا نماز را سبک شمردی ، که الان داری تقاسش را پس میدی و من را دچار احساس گناه میکردن
پدر نادانی و جهل بسوزد ،
خیلی حس درونیم وقتی موفق میشدم خوب میشد و چند برابر قبلم بزرگتر میشدم اما نمیدونستم اینحا همون جایی که خدا داره بمن افتخار میکنه
همیشه در موفقیت هام هر جا بودم زندگی رونق بیشتری داشت ، هر بار شغلی جدید و تعداد کارکنان بیشتری داشتم ، سفره ای پهن میشد و صدها ادم سرش مینشستن واقعا دنیا را جای بهتری میکردم برای زندگی کردن خودم و البته بیشتر برای بقیه .
همه اینا تو زندگی و رفتارم موج میزد ولی راجع بهشون آگاه نبودم که نتیجه باور و توکلم بخداست
استاد کاش آگاهی امرزوم را اون موقع داشتم
خیلی حرف زدم ، خیلی حاشیه رفتم از دستم در میره کنترل وقتی صحبتهای خداگونه و آتشین استاد را بویژه در این فایل گوش میدم ، اصلا با تک تک آموزش های استاد من در تمام گذشته ام زندگی کردم ولی آگاه نبودم که رابطه ای به این زیبایی بین من و خدا وجود دارد و خدا را تنبیه کننده قهار و قاسم الجبارین میدیدم خدایا منو ببخش که این باور را نسبت بتو در وجودم کاشته بودن و منم ازت میترسیدم ، ولی خودت میدونی من از کلمه ترس از خدا همیشه بیزار بودم ولی نمیدونستم چی جایگزین این کلمه کنم کاش میدونستم اسمش را بزارم عشق و دوستی بین من و خودت و باور مبکردم اینقدر بهم نزدیکی
و اکنون از خدای عباسمنش سپاسگزارم که فهمیدم نزدیکترین دوست و رفیق من تویی خدای بی واسطه
استاد با وجودم دوستت دارم و خدا را بر وجود ذی جودت سپاسگزارم
چه خوب که هستی مرد خوب شهر وجود من
بودنت شکرانه دارد و مرا سجده شکری واجب بدرگاه خالق بی همتایت
باش تا دولت بختت بکام و یار باد .
در خدا و بهمراه خدا شاد و موفق و ثروتمند و توحیدی و خوشبخت باشید.
چقدر به تکرار و تکرار و تکرار نیاز دارم تا بتونم باورای درست بسازم …
اگه من حالم بد میشه، بدلیل اون باور های مخربیه که داره توو مغزم کارشومیکنه، اگه شروع نمیکنم و حرکت نمیکنم بخاطر اون ترمز هاییه که توو ذهنم هست، و ذهن یه چیز اکتسابیه. پس خوشبختانه میتونم اطلاعات و باور هایی رو که کسب کرده تغییر بدم. با تغییر و جایگزین کردن باور های اشتباهم با باور های درست. که بتونم شروع کنم و حرکت کنم، که دیگه الکی الکی حالم بد نشه.
یادم بمونه قدم های کوچیک کوچیک منو به هدفم میرسونه. باید هدفمو بطور واضح مشخص کنم، و اینقدر تجسمش کنم که باورش کنم، و این باور چنان انگیزه ای بهم بده که موتور حرکتم به سمت جلو باشه. اما کنارش یادم بمونه که قدمای کوچیک کوچیک منو به خواسته ام میرسونه. و من باید از مسیر لذت ببرم. لذت بردن در مسیر کلیده. که من راحت تر به هدفم برسم. به قول استاد روو شونه های خدا بشینم، کارام روغن کاری بشه.
یه دوست صمیمی دارم که وقتی برای درسم مهاجرت کردم بهم گفت هروقت خسته شدی، نا امید شدی یا بهت فشار اومد یادت بیار که برای چی قدم توو این راه گذاشتی. اون خودش تجربه مهاجرت تحصیلی تنهایی رو داشت. الان که با حرفای استاد مَچِش میکنم میفهمم که هرچی دلایلم برای هدفم بیشتر باشه انگیزه ام هم قوی تر میشه. از اونطرف اگه من حرکت نکنم به ناچار پله ای میشم برای ترقی دیگران. این جهان در حال حرکته و در مسیر تکامله؛ و بناچار ما هم یا بسمت جلو حرکت میکنیم یا بسمت عقب. و این انتخاب کاملا در دستان خودمونه.
مثلا وقتی برای درسم مهاجرت کردم، دلایل زیادی داشتم، مثلا اینکه بعد نصفه نیمه موندن درسم در رشته قبلی (هوافضا؛ که کاردانیش رو تموم کرده بودم و کارشناسیش رو بدلایل خانوادگی نتونستم تموم کنم و همراه خانواده به ایران برگشتیم) و اینکه طی مدتی که در ایران بودم هیچ کار متناسب با رشته ام پیدا نمیکردم بشدت انگیزه داشتم در رشته ای درس بخونم که بتونم تمام و کمال کارم رو بخوبی انجام بدم، و میخواستم در حیطه پزشکی و پیراپزشکی باشه که از بچگی عاشقش بودم؛ وقتی فرصت مهاجرت تحصیلی پیش اومد (که درواقع من فقط پا در راه نهادم و هیچ نپرسیدم، نه اینکه شرایط واقعا برام جور شده بود) جوری درس خوندم باعشق و تلاش کردم و در عین حال از مسیرش لذت بردم، که سال های پیاپی نفر دوم شدم و ۵۰ درصد بورس تحصیلی بخاطر این موفقیتم گرفتم. اینقدر موفقیت هامو تصور میکردم و انگیزه میگرفتم، آینده کاری که میخواستمو تصور میکردم، که با لذت و عشق درس میخوندم و تلاش میکردم. شوخی که نیست، بین ۷۰ نفر!
✨حالا هم بعد یک ترم مرخصی (که توو فایل جهان مانند آینه عمل میکند توضیح دادم چه اتفاقاتی افتاد و طبق فرکانس هام مجبور به گرفتن این مرخصی شدم) بدون اینکه شرایطش جور شده باشه، تصمیم رو گرفتم که دوره کردن درس هامو شروع کنم و آماده clinical internship هام بشم (قدمی که من میتونم بردارم و به خدا ایمانم رو نشون بدم) و جور کردن پول و شرایطش رو به خدا بسپارم ببینم چه میکنه برای من 🧡 البته که نتیجه این ایمان و حرکت رو حتما میام همینجا کامنت میکنم که ایمان هممون قوی تر بشه.
✨ ورزش کردن هم از همین امروز شروع کردم. 😎 کتاب هم که میخوندم و دارم ادامه میدم.
✨ فایل قدم اول و دوم هم تهییه کرده بودیم پارسال (پدرم) که تصمیم دارم همین روزا با تعهد و بدون عجله شروعش کنم تا رعایت قانون رو به سبک شخصی زندگیم تبدیل کنم.🧡
من حرکت میکنم و مطمئنم به استناد تجربیاتم خدا خودش مسیر رو هموار میکنه.
عمیقا سپاس گذارم که در دوره ای زندگی میکنم که در اون استاد عباس منش عزیز خورشیدیه که ما رو از تاریکی در میاره، و مریم شایسته عزیزم بسته های کوچیک کوچیک و بی نهایت نوری و انرژی رو به مقصد زندگی ما میرسونه.
خداوند رو شاکرم بابت فرصت زندگی با تموم زیبایی هاش، و قانون بدون تغییری که بر اون حاکم کرده.
به نام خدای جان
سلام به استاد و مریم عزیزم
سلام به دوستان همفرکانسی و فوقالعادهام که همگی در کنار هم داریم در این مسیر زیبا و الهی قدم برمیداریم و به خودباوری و خداشناسی نزدیک و نزدیکتر میشویم و پا بر وسوسههای شیطانیمون میذاریم تا به مقصود که خدای جان است برسیم و با او که روح ماست یکی بشیم و ذهن و روحمان را همفرکانس کنیم که حقا تنها راه به او رسیدن همین است و بس!
استاد عزیزم چه زیبا از سمت خدای جان سخن گفتین که فقط هدف گذاریست که ما رو به خواستهمون میرسونه!
من الان ۳ روز هست که داریم فایل روز ۸ را گوش میدم و در روز بارها و بارها آن را روی ریپلای میذارم تا جزی از پوست و استخوانم بشه!
خیلی به صورت معجزه آسا برای اسنکه بیشتر درک کنم که خدا از طریق استاد عزیزم چه پیامی میخواد به من برسونه، رفتم در اپلیکیشنی که ثبت کرده بودم وزنی که داشتم و وزنی که میخواستم بهش برسم و اون قسمت رسیدن به وزن دلخواه، آیتمی بود به اسم هدف و من بعداز یکسال به صورت ناخودآگاه اون اپلیکیشن رو دیروز باز کردم و دیدم وزنم طی این یکسال حتی ۲ کیلو کمتر از چیزی که ثبت کردم شده! و چشمام گرد شده بود و گفتم ببییییین حورااااااا ببین این یه نشونس! تو خواستی شده، تو ثبتش کردی شده، دختر دیگه چی میخوای تو حتی کار خاصی واسش نکردی! همون کارایی که میکردی اما وزنت ثابت مونده بود! اما این سری با همون کار ورزش به وزن رسیدی با تفاوت اینکه ثبت کرده بودی چی میخوای! و فقط ورزش کردی و بهش رسیدی!
پس بخواه!
هدف گذاری کن!
کاملا مشخص کن چی میخوای!
بنویسش!
قدمای کوچکت رو بردار ایمان داشته باش که اتفاق میافته!
خداروشکر
خدارو هزاران مرتبه شکر
که استاد عزیزم با شما و مریم عزیز آشنا شدم تا بتونم خیلی راهتتر مسیر درست به خدا رسیدن را پیدا کنم و در این مسیر زیبا عاشقی کنم و به اهداف رویاییم برسم
از خدای جان ممنونم که شما دستان عزیز را جلو پای من گذاشت تا به خودش برسم،
دوستان عزیزم از شما هم ممنونم که با گذاشتن رد پای خودتون من را مشتاقتر میکنید تا مصرانهتر به راهم ادامه بدم تا به اهداف زیبام برسم
ممنون از همگی
در پناه خدای جان
شاد، خندان، سلامت، تندرست، ثروتمند و عاشق باشید!