پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 3

دیدگاه زیبا و تاثیرگزار یزدان عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

هنوز فقط ۳ دقیقه از فایل گذشته بود که با این جمله فایل رو استاپ کردم!

پسرم رو فرستادم ایران، برای اینکه بیشتر قدر داشته‌هاش رو بدونه و سپاسگزارتر باشه!

چقدر این جمله تامل برانگیز بود! رد پای قانون در مورد “نحوه نگاه به جایگاه خانواده” رو میشه بیرون کشید.

همون تضادی که اخیرا به شدت منو تحت تاثیر قرار داد!

خداروشکر می‌کنم الآن که دارم این متن رو می‌نویسم، این تضاد تا حدود مناسبی حل شده و حالم خوبه خوبه!

تضاد با خانواده برای من، از اونجایی شروع شد که یهو از این طرف بوم افتادم!

مشکل ما همینه! یا از این طرف بوم می‌افتیم و یا از اون طرف بوم!

حالا این یعنی چی؟!

طبیعتا تا قبل از اینکه با قانون آشنا بشیم، یعنی از بچگی، فکر می‌کردیم خانواده موظف هستن هرآنچه که میخوایم رو برامون تهیه کنن. حتی خیلی از افراد با اینکه بالغ شدن اما کماکان به پدر تکیه دارن و همیشه از خانواده انتظار دارن که هزینه‌هاشون رو بده!

خب از وقتی با قانون آشنا شدم و فهمیدم که نباید روی هیچ کسی حساب باز کنیم، دیدگاه من تغییر کرد. خصوصا زمانی که افرادی رو دیدم با وجود تشکیل خانواده، هنوزم محتاج پدرشون هستن!

همه اینا باعث شد دیدگاه من نسبت به خانواده تغییر کنه و به هیچ وجه چشمم به دست خانواده نباشه.

تا اینجای کار ظاهرا مشکلی نیست و از نظر قانون خیلی هم درست و منطقی به حساب میاد.

اما امان از زمانی که ما قانون رو کج درک کنیم!

یعنی چی؟ یعنی از اون طرف بوم بیفتی و نخوای چیزی از خانوادت دریافت کنی! یعنی با اینکه هنوز زیر یک سقف باهاشون زندگی می‌کنی اما نخوای چیزی ازشون دریافت کنی! رفته رفته این باعث شد از بوم سقوط کنم و به یکی از بزرگترین ترمزهای مالی من تبدیل شده بود!

یعنی با این باور سر کار میرفتم که از خانوادم هیچی نگیرم و خودم از صفر بخوام زندگیم رو بسازم. شاید شمایی که داری این متن رو میخونی با خودت بگی این درسته! ولی نه!

دو سال تمام با این شاه ترمز سر کار رفتم. نه یک کار خاص! بلکه هزار و یک شغل مختلف در هزار جنبه‌ی متفاوت امتحان کردم و از آخر، دریغ از یک ریال! باورتون میشه! یعنی انگار دروازه‌ ورودی مالی رو بسته باشن! هیچی! حتی زمانی که برای یک مجموعه‌ای کار می‌کردم و طبق قانون باید از اون سرپرست مجموعه حقوق دریافت میکردم، به طرز عجیبی حقوق چندین ماه من رو ندادن! در صورتی که اون آقا اصلا چنین سابقه‌ی بدی نداشت و اتفاقا یک مرد فوق‌العاده‌ بود!

وقتی این اتفاق‌ها افتاد، ماه‌ها طول کشید تا با خودم فکر کردم و دوتا دوتا چهار تا کردم دیدم به طرز عجیبی دست به هرکاری میزنم، هیچ ورودی مالی برای من نداره! نه اینکه ورودیش کم باشه ها … نه! بلکه هیچ ورودی مثبتی نداشتم!

می‌دونستم پای یک ترمز بزرگ در میونه اما به این راحتی ها نمی‌شد تشخصیش داد!

تا اینکه اخیرا به تضاد بزرگی به خانواده برخوردم و خواستم ازشون جدا بشم اما … خداروشکر زود فهمیدم مسیر رو دارم اشتباه میرم!

یه لحظه با خودم فکر کردم و گفتم، در این شرایط این چه کاریه که من دارم انجام میدم؟! شرایط الان من چه فرقی داره با اون دختری که برای فرار از خانواده سریع شوهر میکنه اما از چاله به چاه میفته؟!

غیر از اینه که من دارم به هردری میزنم تا از خانواده جدا بشم؟!

غیر از اینه که دارم سعی میکنم با اقدامات فیزیکی، کار رو جلو ببرم؟!

غیر از اینه که احساس بدی رو دارم تجربه می‌کنم؟!

مگه قانون اصلی جهان نمی‌گفت، احساس بد، اتفاقات بد؟!

مگه قانون اصلی جهان نمی‌گفت زمانی که احساست از یه کاری خوبه، یعنی در مسیر درست هستی؟!

پس چی باعث میشه من بخوام این همه سختی رو متحمل بشم تا بخوام از خانواده فرار کنم؟!

کجای قانون گفته سختی بکش که من الان با این ساک سنگین دارم در شهر غریب قدم میزنم؟! بدون جا و مکان و بدون درامد!

فهمیدم مشکل اصلی اینجاست که ما حتی به منطق کارای استاد فکر نمی‌کنیم و فقط تقلید کورکورانه می‌کنیم! تقلید از اون حرکت استاد که از بندر عباس به تهران رفت در حالی که فقط یک ساک با خودش برده بود! فکر کردیم اون کار خاص استاد بود که باعث شد به اینجا برسه و ماهم تقلید می‌‌کنیم!

مدام با خودمون یه سری جملات اپیدمی رو تکرار می‌کنیم و فکر میککنیم داریم طبق قانون جلو میریم در صورتی که مسیر کاملا متضاد قانونه ولی ما حواسمون نیست! حواسمون نیست چون در اعماق این مسیر داریم جلو میریم و هیچ وقت نخواستیم از دید بالاتر و جامع تری به قضیه نگاه کنیم! از دید قانون کلی و اصلی جهان نه از دید تقلید کورکورانه و تکرار یه سری جملات شِبه قانون!

همونجا بود که در اوج خستگی رفتم ترمینال و بلیط خونه رو گرفتم. با شور و شوق به مامان اس ام اس دادم که دارم برمیگردم و داخل اتوبوس گرفتم خوابیدم. خوابیدم با حالت بچه‌ای که گم میشه و حسابی دلش هوای خونه رو کرده! هوای همون اتاق باصفایی که خانواده براش فراهم کرده بود! همون تخت راحتی که خانواده براش فراهم کرده بود. همون غذاهای خوش طعم و مزه‌ای که مامان براش می‌پخت و همون حموم گرم و روح نوازی که خانواده براش تهیه کرده بود!

دلم هوای تمام نعمت‌هایی رو کرد که تا قبل از اون ندیده بودم و شکرگزار نبودم!

با خودم می‌گفتم اینا نعمت نیست چون خدا نداده! چون در اوج گمراهی خودم فکر می‌کردم که خدا خودش باید پایین و بهم بگه من خدا هستم و این نعمت مال تو!

غافل از اینکه خداوند با دستان مقدسی که برات بسیج کرده بهت روزی میرسونه!

خانوادت دستانِ ارزشمند خدایی تو هستن که خودت، قبل از اینکه به دنیا بیای انتخابشون کردی تا در همین کانون، با توجه به شرایطی که تجربه میکنی به سمت خواسته‌هات حرکت کنی اما تو …

به جای شکرگزاری و سپاسگزاری کردن، هم از خداوند و هم از دستانش، با لگد همه رو پس میزنی و به خیال خودت داری طبق قانون پیش میری! طبق قانون نانوشته‌ی ذهنی که اشتباه درک کرده بود و نمیدانست!

این چه قانونی بود که تو لحظات رو با احساس بد سپری میکردی!

چه دیدگاه و باور نادرستی بود که با اون دیدگاه، چیزی جز عذاب و سختی از خانوادت نمیدیدی؟!

مگه قانون نمیگه زندگی تو، نتایج دیدگاه توعه؟!

مگه قانون نمیگه برخورد و رفتار خانوادت با تو، حاصل دیدگاه‌ها و باورهای توعه؟!

مگه قانون نمیگه هر تضادی، هر اتفاقی، ساخته خوده توعه و تو باید اول ذهنیتت رو تغییر بدی و بعد اقدام فیزیکی بکنی؟!

پس چی باعث شده بود این همه مدت به جای اینکه دیدگاه و باورت رو نسبت به خانوادت تغییر بدی، تلاش میکردی با اقدامات فیزیکی مختلف ازشون دور بشی تا به خیال خودت کار درست رو بکنی؟!

چرا یادت رفته قانون میگه اول تغییر باور بعد تغییر عملکرد؟!

پس چرا توقع داشتی این همه مدت با تغییر عملکردت بدون تغییر باورت، نتایجت تغییر کنه!؟

مگه قانون نمی‌گفت تو روی خودت کار کن و اطرافیانت در ۹۰ درصد مواقع با تو همراه میشن؟!

مگه قانون نمیگفت در ۱۰ درصد مواقع اگه اطرافیان باهات همراه نشن، خیلی راحت و ساده به جایی بهتر منتقل میشی ولی بدون سختی؟!

پس چرا داشتی به خودت این همه سختی می‌دادی؟!.

.

.

.

اینا همه حرف‌هایی بود که تو اتوبوس به خودم میزدم!

.

.

.

من اگه باور داشته باشم که خانواده‌عزیزم، همون شرایط و افرادی هستن که پیش از تولد انتخاب کردم تا با شرایط پیش روم (خواه تضاد و خواه کمک) رشد کنم، دیگه سعی نمی‌کنم ازشون فرار کنم.

من اگه باور داشته باشم که خانوادم، همون دستان مقدس خداوند هستن که انتخاب کرده بودم، دیگه مرتکب شرک نمیشم! با فراخ بال و بدون انتظار، با کمال میل تمام امکانات و نعماتی که در اختیارم قرار میدن رو دریافت میکنم و با کمال شکرگزاری از خداوند و خانوادم، اوج سپاسگزاری رو به جا میارم!

اینجوری تمام اون نعمات رو روزی خداوند میدونم که از سمت خانوادم داره بهم میده و این اصل قانونه!

مگه قانون نمی‌گفت برای شروع کردن فقط کافیه با هر آنچه که داری و اون شرایطی که داری شروع کنی؟! پس چی باعث میشه به اشتباه قانون رو درک کنی و با خودت بگی باید همه اینا رو که خانواده بهم داده نگیرم و خودماز صفر شروع کنم؟! کجای قانون گفته داشته‌هاتون رو پس بدین و از صفر مطلق شروع کنین؟!

حتی اگه بتونی همه داشته ها رو پس بدی و از صفر شروع کنی، میخوای چی رو ثابت کنی؟! تکلیف اون ۲۵ سالی که خانوادت بزرگت کردن، مراقبت بودن، هزینه‌هاتو دادن، درمانت کردن، سقف بالای سرت شدن چی میشه؟! میخوای اینا رو انکار کنی؟! نه! این راهش نیست!

تو باید باور کنی که خداوند از طریق خانوادت این ۲۵ سال بهت روزی رسانده. پس خانوادت در جایگاه خودشون خیلی محترم و ارزشمند هستن و به همون اندازه، نعماتی که خداوند از طریق خانوادت بهت داده ارزشمند و مقدس هستن چون…. نعمت خداست و از سمت خداست! پس شکر بگو و سپاسگزار تمام این نعمات مقدسی باش که خداوند از یک روزگی تا الآن بهت داده.

.

.

.

لحظه شماری میکردم اتوبوس سریع تر برسه.

بالاخره رسید و من سریع خودمون به خونه رسوندم و با آغوش گرم‌تر از همیشه خانوادم و لبخند خشنودی مادرم روبرو شدم.

من آرام تر از همیشه، با چشمانی پر و گلویی بغض کرده وارد اتاقم شدم.

اتاق نبود! اقیانوس نعمات خداوند بود! اون سقف اتاق، اون تخت نرم و راحت، اون رادیاتور گرم، اون فرش زیبا، اون کامپیوتر مجهز …

دلم م‌یخواست کنار همون رادیاتور، روی پتویی که کنارش پهن کرده بودم بشینم و عین مار چُمباتمه بزنم و سکوت کنم‌.

نمی‌دونستم گریه کنم از این همه مدت و مسیر اشتباهم یا بخندم از هدایت خداوندم.

فقط می‌دونستم که عاشق خونه و خونواده و مادرم شدم. عاشق تمام نعماتی که بوی خدا رو میدن. نشان از خداوند دارن و نوید روزی رسان بودن خداوند رو دارن.

حتی اگه بخوام دوباره سر کار برم، دیگه با اون هدف جدایی و اضطرار نیست!

چون میدونم من بورسیه خداوند هستم که از طریق خانوادم نیازهام برطرف بشه.

این بار، دنبال پول نمیرم! بلکه دنبال علاقه ای میرم که از انجام دادنش خسته نشم و لذت ببرم.

و پولی که به موقش از این طریق وارد زندگیم میشه رو صرف احساس خوبم میکنم تا ثروت رو حس کنم!

ثروت نه به معنای رقم بالای حساب بانک! بلکه به معنای لذت حقیقی و درونی از تک به تک رقم‌های پولی که دارم.

حال الان من عالیه و خوشحال خشنودم که با هدایت خداوندم، هم بزرگترین ترمز مالی رو تونستم بردارم‌ و هم عاشق خانوادم شدم و باهاشون به صلح رسیدم و هم احساس سپاسگزاری دارم از این داشته‌ها!

به‌همین خاطر بود که استاد گفتن‌ پسرم رو فرستادم ایران تا بیشتر سپاسگزار داشته‌هاش باشه

سهم من از فایل امروز، باز کردن این حرف تامل برانگیز استاد بود.

مابقی نکات با دوستان …

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    423MB
    35 دقیقه
  • فایل صوتی پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 3
    32MB
    35 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «یونس پریرو» در این صفحه: 1
  1. -
    یونس پریرو گفته:
    مدت عضویت: 3561 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    امروز که این فایل رو دیدم زیبایی هاش مثه انعکاس خونه روی اب ، فایر پیت ، سکوت دلنشین پردایس ، سوختن چوب ها برام جذاب تر بود چون من عاشق منظره هایی هستم که انعکاسش روی اب هست خیلی لذت میبرم از دیدن همچین منظره هایی خیلی عالین و بعدش گفتم پسر چقدر لذت داره که ملکی داشته باشی که شب با عزیز دلت بشینی گپ و گفت داشته باشی پیاز چال درست کنی و بخوری

    (پیشنهاد میکنم به دوستان که برای یک بار این پیاز چال رو تجربه کنید بعدش اگر تونستین بزارید دیگه تجربه نکنی کلا پایه ثابت طبیعت گردی هات میشه به شدت خوشمزه عالی)

    از این جهات برام زیباییش خیلی و عمیق تر بود

    و مورد بعدی اینکه سوال هایی که دوستان پرسیدند ماشالله به قول استاد فوق العاده دیتیلی هست که چرا کفشاتون جفت نمیکنین بابا جان تو چکار به جفت کردن کفش هاش داری ایناها همون نشتی های فرکانسی هست که بجای تمرکز روی اصل روی فرع گذاشته میشه ، خودم از اون دسته اشخاصی هستم که کفشهام اکثر بیرون از جاکفشی هست به قول معروف نظم خاصی نداره با اینکه جاکفشی هست حوصله ای اینکه هی بزارم و بردارم و ایناها رو ندارم به قول استاد این مدلی راحت ترم و در نود درصد اوقات مادرم لطف میکنه کفشامو میچینه تو جاکفشی

    واقعا اون اقایی که اومده یه ملک ۶۰ هکتاری برای خودش اجاره کرده که مکانی برای شکارگاه داشته باشه رو تحسین میکنم چقدر برای خواسته هاش ارزش قائل هست و میاد بهاش رو میپردازه که از انجام کاری که بهش علاقه داره لذت ببره واقعا عالیه

    نمیدونم استاد شاید ۶۰ ۷۰ درصد ویژگی های شخصیتی که شما داری رو منم دارم مثه این تنوع طلبی که دارین ، دنبال تجربه های جدید و ناشناخته ها هستین ، اینکه زندگی تو طبیعت رو علاقه بیشتری از زندگی تو شهر رو دوست دارین و …

    و خدا رو شکر میکنم و برام قانون کبوتر با کبوتر رو تکرار و تکرار میکنه و منم تایید و تحسین میکنم

    یه موضوع دیگه ای که نمیدونم دوستان بهش توجه کردن یا نه تابحال شده از خودتون بپرسین که استاد الان چند سال هست که اومدن امریکا ، من فک میکنم چهار یا پنج سال هستش و شما ببین تو این مدت استاد چن تا ملک خریده ، چن تا ماشین خریده چن تا موتور خریده و داره کسی که ملکهایی که تو ایران داره رو نفروخته با یه موجودی حسابه نه خیلی بالا و نه خیلی پایین اومده و هر انچه که خواسته رو خلقش کرده ، واقعا استاد توانایی بالفعل پول ساختنتون رو تحسین میکنم دمت گرم ، تمام اینا باورهای ثروت افرین وجودمو تقویت میکنه خیلی جای تفکر داره که همش تو چهار پنج سال این همه از لحاظ مالی رشد کنی ، واقعا تحسین برانگیزه که یه انسانی که باورهای قدرتمندی داره هرجا بره میتونه هر انچه رو که بخاد خلق میکنه فرقی براش ایران و امریکا نداره

    یا توان مالی استاد رو ببین که هر انچه که اراده میکند رو نقد میخره و لذتشو میبره و استاد تبریک میگم برای خرید تراکتورتون و تحسین میکنم این توان مالییتون رو واقعا خدا رو شکر

    یا شما ببین که استاد چقدر از لحاظ مالی به استقلال مالی رسیدند که ایده اینو دارند که یکسال برند مسافرت دور دنیا ، واقعا استاد دمت گرم شما فک کن اگر استاد این ایده رو عملی کنه بُعد معنوی انجام این کار چقدر بزرگه :

    یکی از کارهایی که انجام میشه شناخت ما ها از جهان بیشتر و بیشتر میشه که فلان کشور چه طبیعتهایی داره ، چه ویژگی هایی داره ، چه فرهنگ هایی داره و بعدش پله پله به سمت تجربش هدایت میشیم

    و تو مدت سفری که استاد برن چقدر شناختشون از خودشون ، خداوند و قوانین بدون تغییر خداوند بیشتر و بیشتر میشه و اون درک و فهم و اگاهی رو میان یا درقالب یه سری فایل جدید یا یه محصول جدید ارائه میدن و کسانی که تو مدارش باشن عمل میکنند وکلی اتفاقات عالی فقط به واسطه ثروتمند شدنت ،

    بهت میده واقعا بُعد معنوی عملی کردن این ایده خیلی زیاده

    و این ها همون منطق هایی هست برای این باور و حقیقت که

    .:: ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست ، مقدس ترین و الهی ترین و خدایی ترین و ارزشمند ترین کار دنیاست ،

    اگر میخای به خدا برسی به نیکی برسی به ایمان برسی باید باید از لحاظ مالی به استقلال برسی باید ثروتمند باشی ::.

    یه موضوع دیگه ای که دوست دارم با شما دوستان به اشتراک بزارم اینکه

    امروز بعدظهر تو شهر ما برف اومد ، شاید بگی خب برف اومده باشه که چی مثلا ولی برای من یک نشانه محکم و قدرتمند هستش از اینکه من چند روزی هست که کلی عکس و کلیپ های برفی نگاه میکنم و بک گراند گوشیم حتی یه منظره برفی هستش چون به شدت علاقه دارم به فصل زمستان و مکانهای برفی

    و این هم زمانی که اتفاقا زمانی برف بیاد که من دارم عکسها و منظره های برفی رو چند روزی میبینم و تحسین میکنم و لذت میبرم از دیدنشون اونم تو چه زمانی تو ماه دوم از پاییز که به ندرت پیش میاد تو این ماه از سال برف بیاد اونم تو مشهد این برف برای شخص من باریده شده ، این نشانه برای شخص من هست ، نمیدونم که چقدر این صحبتا رو درک میکنی و باور میکنی دوستانی که ستاره قطبی رو انحام میدن بهتر درک میکنن به هر حال حقیقت این هست که تو قران گفته یه شخص با ایمان قد ۲۰۰ نفر قدرت داره به نظرم قد هزاران هزار نفر ایمان داره و خداوند همیشه پاداش ایمان بنده شو میده خاطرت جمع جمع باشه یا چند روز پیش خدا شاهده که بیرون بودیم هوا نسبتا نرمالی بود سر شب هم بود و باهمکارم که بیرون بودیم گفت چه خوب میشه که بارون بیاد که هوا تمیز تر و طراوتش بیشتر شه و منم گفتم دقیقا این جمله که میگیم یه بارونم بیاد که اتفاقا همون شب بارون اومد ، تو همین سریال هم این مصداق رو دیدین که اتفاقا زمانی بارون اومد که استاد پروژه چیکن شا رو تموم کردن و اتفاقا اون مدتی که درحال درست کردن چیکن شا بودن هوای گرم و باحالی رو در حال تجربش بودن و بعد که تموم شد بارون اومد اینها اصلا اتفاقی نیست این هم زمانی های دقیق و منظم این ها همون ایات خداوند هست برای قوم یا شخصی که تعقل میکنند

    و اینکه انرژی تحسین کردن رو دست کم نگیر و هر انچه را که میخواهی تجربش کنی تحسینش کن با این باور که من وقتی یه چیزی رو تحسین میکنم حال خوب میشه یعنی یه جورایی نره تو فضا گرو کشی و ایناها یعنی در رهایی کامل تحسین کن فارغ از اینکه تجربش میکنی یا نه

    چند وقت پیش از دوستان میشنیدم که میگفتن مثلا برای رسیدن به خواستهات خودتو اماده کن و کامل درکش نمیکردم و الان میفهمم که تحسین کردن یکی از همون کارهایی هست که باید انجام بدی و ظرفت و اماده دریافت اون نعمت کنی

    و اینکه خداوند حواسش به همه چیزت هست یار و یاور و حامی و هدایتگرت هست به سمت تجربه خواسته ها و لذت های بیشتر

    قدرتهایی که بهت داده شده رو دست کم نگیر ، قدرت ایمانت رو دست کم نگیره ، تو اشرف مخلوقاتی تو خلیفه خداوند هستی و از روح خودش در تو دمیده یعنی هرانجه که خداوند قدرت داره به توهم داده شده خود تو باور داشته باش

    دوست داشتم این نشانه الهی رو باهاتون به اشتراک بزارم یک موضوع دیگه چند روز پیش یهو درکش کردم اینکه تو یه خونواده ای بزرگ شدم تو فضا NA ایناها بودم که صحبت از جلسه نمیدونم کارکرد قدم و سنت و اینها هست دوستانی که شناخت دارند بیشتر میفهمند و این خواسته در من شکل گرفت که منم همچین فضایی رو تجربه کنم و دو سه شب پیش داشتم شام میخوردم که یهو این به ذهنم رسید که یه زمانی ارزو همچین فضا و دوستانی داشتم و الان یه همچین خونواده و دوستان عزیز و دوست داشتنی بهم داده شده و در این فضای مقدس و پر از برکت هستم که راحت میتونم اگاهی هایی که بهم گفته میشه ، تجریباتم ، درک و فهمی که بهم داده شده رو به اشتراک بزارم و لذت ببرم واقعا از به اشتراک گذاشتن و همچنین خوندن کامنتهای طلایی دوستانم لذت میبرم خدا رو هزاران هزار بار شکر که به یکی دیگه از خواسته هام رسیدم و الان جزیی از زندگیم شده که بعد از مدتها تجربه کردنش به فهمیدنش هدایت شدم خدا رو شکر

    و اینم بگم که اینکه اینقدر راحت میام این صحبتا رو مینویسم نتیجه تغییرات و رشد عزت نفس دروجودم هست که میام راحت یه سری موضوعات رو مینویسم و تمام اینا برام تمرین و تمرین هست برای رشد خودم اونم تو چه سایتی تو سایتی که رتبه اول در سطح جهان تو زمینه موفقیت داره و خدامیدونه چندین هزارنفر این فایل ها رو میبینند و کامنتاشو میخونند

    هر کجا هستین شاد و موفق باشید

    💐💐💐❤❤❤💐💐💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای: