پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 3

دیدگاه زیبا و تاثیرگزار یزدان عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

هنوز فقط ۳ دقیقه از فایل گذشته بود که با این جمله فایل رو استاپ کردم!

پسرم رو فرستادم ایران، برای اینکه بیشتر قدر داشته‌هاش رو بدونه و سپاسگزارتر باشه!

چقدر این جمله تامل برانگیز بود! رد پای قانون در مورد “نحوه نگاه به جایگاه خانواده” رو میشه بیرون کشید.

همون تضادی که اخیرا به شدت منو تحت تاثیر قرار داد!

خداروشکر می‌کنم الآن که دارم این متن رو می‌نویسم، این تضاد تا حدود مناسبی حل شده و حالم خوبه خوبه!

تضاد با خانواده برای من، از اونجایی شروع شد که یهو از این طرف بوم افتادم!

مشکل ما همینه! یا از این طرف بوم می‌افتیم و یا از اون طرف بوم!

حالا این یعنی چی؟!

طبیعتا تا قبل از اینکه با قانون آشنا بشیم، یعنی از بچگی، فکر می‌کردیم خانواده موظف هستن هرآنچه که میخوایم رو برامون تهیه کنن. حتی خیلی از افراد با اینکه بالغ شدن اما کماکان به پدر تکیه دارن و همیشه از خانواده انتظار دارن که هزینه‌هاشون رو بده!

خب از وقتی با قانون آشنا شدم و فهمیدم که نباید روی هیچ کسی حساب باز کنیم، دیدگاه من تغییر کرد. خصوصا زمانی که افرادی رو دیدم با وجود تشکیل خانواده، هنوزم محتاج پدرشون هستن!

همه اینا باعث شد دیدگاه من نسبت به خانواده تغییر کنه و به هیچ وجه چشمم به دست خانواده نباشه.

تا اینجای کار ظاهرا مشکلی نیست و از نظر قانون خیلی هم درست و منطقی به حساب میاد.

اما امان از زمانی که ما قانون رو کج درک کنیم!

یعنی چی؟ یعنی از اون طرف بوم بیفتی و نخوای چیزی از خانوادت دریافت کنی! یعنی با اینکه هنوز زیر یک سقف باهاشون زندگی می‌کنی اما نخوای چیزی ازشون دریافت کنی! رفته رفته این باعث شد از بوم سقوط کنم و به یکی از بزرگترین ترمزهای مالی من تبدیل شده بود!

یعنی با این باور سر کار میرفتم که از خانوادم هیچی نگیرم و خودم از صفر بخوام زندگیم رو بسازم. شاید شمایی که داری این متن رو میخونی با خودت بگی این درسته! ولی نه!

دو سال تمام با این شاه ترمز سر کار رفتم. نه یک کار خاص! بلکه هزار و یک شغل مختلف در هزار جنبه‌ی متفاوت امتحان کردم و از آخر، دریغ از یک ریال! باورتون میشه! یعنی انگار دروازه‌ ورودی مالی رو بسته باشن! هیچی! حتی زمانی که برای یک مجموعه‌ای کار می‌کردم و طبق قانون باید از اون سرپرست مجموعه حقوق دریافت میکردم، به طرز عجیبی حقوق چندین ماه من رو ندادن! در صورتی که اون آقا اصلا چنین سابقه‌ی بدی نداشت و اتفاقا یک مرد فوق‌العاده‌ بود!

وقتی این اتفاق‌ها افتاد، ماه‌ها طول کشید تا با خودم فکر کردم و دوتا دوتا چهار تا کردم دیدم به طرز عجیبی دست به هرکاری میزنم، هیچ ورودی مالی برای من نداره! نه اینکه ورودیش کم باشه ها … نه! بلکه هیچ ورودی مثبتی نداشتم!

می‌دونستم پای یک ترمز بزرگ در میونه اما به این راحتی ها نمی‌شد تشخصیش داد!

تا اینکه اخیرا به تضاد بزرگی به خانواده برخوردم و خواستم ازشون جدا بشم اما … خداروشکر زود فهمیدم مسیر رو دارم اشتباه میرم!

یه لحظه با خودم فکر کردم و گفتم، در این شرایط این چه کاریه که من دارم انجام میدم؟! شرایط الان من چه فرقی داره با اون دختری که برای فرار از خانواده سریع شوهر میکنه اما از چاله به چاه میفته؟!

غیر از اینه که من دارم به هردری میزنم تا از خانواده جدا بشم؟!

غیر از اینه که دارم سعی میکنم با اقدامات فیزیکی، کار رو جلو ببرم؟!

غیر از اینه که احساس بدی رو دارم تجربه می‌کنم؟!

مگه قانون اصلی جهان نمی‌گفت، احساس بد، اتفاقات بد؟!

مگه قانون اصلی جهان نمی‌گفت زمانی که احساست از یه کاری خوبه، یعنی در مسیر درست هستی؟!

پس چی باعث میشه من بخوام این همه سختی رو متحمل بشم تا بخوام از خانواده فرار کنم؟!

کجای قانون گفته سختی بکش که من الان با این ساک سنگین دارم در شهر غریب قدم میزنم؟! بدون جا و مکان و بدون درامد!

فهمیدم مشکل اصلی اینجاست که ما حتی به منطق کارای استاد فکر نمی‌کنیم و فقط تقلید کورکورانه می‌کنیم! تقلید از اون حرکت استاد که از بندر عباس به تهران رفت در حالی که فقط یک ساک با خودش برده بود! فکر کردیم اون کار خاص استاد بود که باعث شد به اینجا برسه و ماهم تقلید می‌‌کنیم!

مدام با خودمون یه سری جملات اپیدمی رو تکرار می‌کنیم و فکر میککنیم داریم طبق قانون جلو میریم در صورتی که مسیر کاملا متضاد قانونه ولی ما حواسمون نیست! حواسمون نیست چون در اعماق این مسیر داریم جلو میریم و هیچ وقت نخواستیم از دید بالاتر و جامع تری به قضیه نگاه کنیم! از دید قانون کلی و اصلی جهان نه از دید تقلید کورکورانه و تکرار یه سری جملات شِبه قانون!

همونجا بود که در اوج خستگی رفتم ترمینال و بلیط خونه رو گرفتم. با شور و شوق به مامان اس ام اس دادم که دارم برمیگردم و داخل اتوبوس گرفتم خوابیدم. خوابیدم با حالت بچه‌ای که گم میشه و حسابی دلش هوای خونه رو کرده! هوای همون اتاق باصفایی که خانواده براش فراهم کرده بود! همون تخت راحتی که خانواده براش فراهم کرده بود. همون غذاهای خوش طعم و مزه‌ای که مامان براش می‌پخت و همون حموم گرم و روح نوازی که خانواده براش تهیه کرده بود!

دلم هوای تمام نعمت‌هایی رو کرد که تا قبل از اون ندیده بودم و شکرگزار نبودم!

با خودم می‌گفتم اینا نعمت نیست چون خدا نداده! چون در اوج گمراهی خودم فکر می‌کردم که خدا خودش باید پایین و بهم بگه من خدا هستم و این نعمت مال تو!

غافل از اینکه خداوند با دستان مقدسی که برات بسیج کرده بهت روزی میرسونه!

خانوادت دستانِ ارزشمند خدایی تو هستن که خودت، قبل از اینکه به دنیا بیای انتخابشون کردی تا در همین کانون، با توجه به شرایطی که تجربه میکنی به سمت خواسته‌هات حرکت کنی اما تو …

به جای شکرگزاری و سپاسگزاری کردن، هم از خداوند و هم از دستانش، با لگد همه رو پس میزنی و به خیال خودت داری طبق قانون پیش میری! طبق قانون نانوشته‌ی ذهنی که اشتباه درک کرده بود و نمیدانست!

این چه قانونی بود که تو لحظات رو با احساس بد سپری میکردی!

چه دیدگاه و باور نادرستی بود که با اون دیدگاه، چیزی جز عذاب و سختی از خانوادت نمیدیدی؟!

مگه قانون نمیگه زندگی تو، نتایج دیدگاه توعه؟!

مگه قانون نمیگه برخورد و رفتار خانوادت با تو، حاصل دیدگاه‌ها و باورهای توعه؟!

مگه قانون نمیگه هر تضادی، هر اتفاقی، ساخته خوده توعه و تو باید اول ذهنیتت رو تغییر بدی و بعد اقدام فیزیکی بکنی؟!

پس چی باعث شده بود این همه مدت به جای اینکه دیدگاه و باورت رو نسبت به خانوادت تغییر بدی، تلاش میکردی با اقدامات فیزیکی مختلف ازشون دور بشی تا به خیال خودت کار درست رو بکنی؟!

چرا یادت رفته قانون میگه اول تغییر باور بعد تغییر عملکرد؟!

پس چرا توقع داشتی این همه مدت با تغییر عملکردت بدون تغییر باورت، نتایجت تغییر کنه!؟

مگه قانون نمی‌گفت تو روی خودت کار کن و اطرافیانت در ۹۰ درصد مواقع با تو همراه میشن؟!

مگه قانون نمیگفت در ۱۰ درصد مواقع اگه اطرافیان باهات همراه نشن، خیلی راحت و ساده به جایی بهتر منتقل میشی ولی بدون سختی؟!

پس چرا داشتی به خودت این همه سختی می‌دادی؟!.

.

.

.

اینا همه حرف‌هایی بود که تو اتوبوس به خودم میزدم!

.

.

.

من اگه باور داشته باشم که خانواده‌عزیزم، همون شرایط و افرادی هستن که پیش از تولد انتخاب کردم تا با شرایط پیش روم (خواه تضاد و خواه کمک) رشد کنم، دیگه سعی نمی‌کنم ازشون فرار کنم.

من اگه باور داشته باشم که خانوادم، همون دستان مقدس خداوند هستن که انتخاب کرده بودم، دیگه مرتکب شرک نمیشم! با فراخ بال و بدون انتظار، با کمال میل تمام امکانات و نعماتی که در اختیارم قرار میدن رو دریافت میکنم و با کمال شکرگزاری از خداوند و خانوادم، اوج سپاسگزاری رو به جا میارم!

اینجوری تمام اون نعمات رو روزی خداوند میدونم که از سمت خانوادم داره بهم میده و این اصل قانونه!

مگه قانون نمی‌گفت برای شروع کردن فقط کافیه با هر آنچه که داری و اون شرایطی که داری شروع کنی؟! پس چی باعث میشه به اشتباه قانون رو درک کنی و با خودت بگی باید همه اینا رو که خانواده بهم داده نگیرم و خودماز صفر شروع کنم؟! کجای قانون گفته داشته‌هاتون رو پس بدین و از صفر مطلق شروع کنین؟!

حتی اگه بتونی همه داشته ها رو پس بدی و از صفر شروع کنی، میخوای چی رو ثابت کنی؟! تکلیف اون ۲۵ سالی که خانوادت بزرگت کردن، مراقبت بودن، هزینه‌هاتو دادن، درمانت کردن، سقف بالای سرت شدن چی میشه؟! میخوای اینا رو انکار کنی؟! نه! این راهش نیست!

تو باید باور کنی که خداوند از طریق خانوادت این ۲۵ سال بهت روزی رسانده. پس خانوادت در جایگاه خودشون خیلی محترم و ارزشمند هستن و به همون اندازه، نعماتی که خداوند از طریق خانوادت بهت داده ارزشمند و مقدس هستن چون…. نعمت خداست و از سمت خداست! پس شکر بگو و سپاسگزار تمام این نعمات مقدسی باش که خداوند از یک روزگی تا الآن بهت داده.

.

.

.

لحظه شماری میکردم اتوبوس سریع تر برسه.

بالاخره رسید و من سریع خودمون به خونه رسوندم و با آغوش گرم‌تر از همیشه خانوادم و لبخند خشنودی مادرم روبرو شدم.

من آرام تر از همیشه، با چشمانی پر و گلویی بغض کرده وارد اتاقم شدم.

اتاق نبود! اقیانوس نعمات خداوند بود! اون سقف اتاق، اون تخت نرم و راحت، اون رادیاتور گرم، اون فرش زیبا، اون کامپیوتر مجهز …

دلم م‌یخواست کنار همون رادیاتور، روی پتویی که کنارش پهن کرده بودم بشینم و عین مار چُمباتمه بزنم و سکوت کنم‌.

نمی‌دونستم گریه کنم از این همه مدت و مسیر اشتباهم یا بخندم از هدایت خداوندم.

فقط می‌دونستم که عاشق خونه و خونواده و مادرم شدم. عاشق تمام نعماتی که بوی خدا رو میدن. نشان از خداوند دارن و نوید روزی رسان بودن خداوند رو دارن.

حتی اگه بخوام دوباره سر کار برم، دیگه با اون هدف جدایی و اضطرار نیست!

چون میدونم من بورسیه خداوند هستم که از طریق خانوادم نیازهام برطرف بشه.

این بار، دنبال پول نمیرم! بلکه دنبال علاقه ای میرم که از انجام دادنش خسته نشم و لذت ببرم.

و پولی که به موقش از این طریق وارد زندگیم میشه رو صرف احساس خوبم میکنم تا ثروت رو حس کنم!

ثروت نه به معنای رقم بالای حساب بانک! بلکه به معنای لذت حقیقی و درونی از تک به تک رقم‌های پولی که دارم.

حال الان من عالیه و خوشحال خشنودم که با هدایت خداوندم، هم بزرگترین ترمز مالی رو تونستم بردارم‌ و هم عاشق خانوادم شدم و باهاشون به صلح رسیدم و هم احساس سپاسگزاری دارم از این داشته‌ها!

به‌همین خاطر بود که استاد گفتن‌ پسرم رو فرستادم ایران تا بیشتر سپاسگزار داشته‌هاش باشه

سهم من از فایل امروز، باز کردن این حرف تامل برانگیز استاد بود.

مابقی نکات با دوستان …

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    423MB
    35 دقیقه
  • فایل صوتی پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 3
    32MB
    35 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ستایش قوام» در این صفحه: 2
  1. -
    ستایش قوام گفته:
    مدت عضویت: 2526 روز

    به نام خدای خالق تمام زیبایی ها

    سلام سلام

    روز قشنگتون خوش

    خب اماده ایم بریم یه کامنت پر انرژی محشرو شروع کنیم

    چقدر خدای من استاد تو روزتو بافرکانس فوق العاده اغاز میکنی

    من امروز ساعت 6 بیدار شدم و به حای نوشتن کاننت تا ساعت 8 یا یه رب هشت کامنت خوندم

    و تازه بعدشم بین زنگ تفریح و…….کلاسم در همین حال بودم

    حساب کن ستایشی که یه کامنتم زورش میومد بخونه

    6 صبح

    با عشق

    میره تماممممممممممممممممم کامنتای لایک شده قسمت 97 زندگی در بهشتو میخونه

    که واقعا انگار نه انگار 10 تا بود

    واقعا انقدر ناب

    انقدر ارزشمند

    انقدر خالص

    انقدر درک درست و فرکانسش خوب بود که انگار من 100 ها کامنت خوندم

    به محض بیدار شدن

    درست مثل استاد

    چه روز پر باری بوده فقط تا ساعت 1 که الانه

    طلوعو تماشا کردم

    تو مدرسه کلی رو قانون کار کردم

    تو زنگ تفریحا و…….. یه عالمه طلا نوشته خوندم

    کلی درس گرفتم

    ورزش کردم تو هوای رویایی

    صبحانه و بعد صبحانه هم خوردم

    این فایل گرانبها ی محشرو دیدم

    و سریال زندگی در بهشت 97 هم دوباره دیدم

    و الان امادم یه کامنت فوق العاده رو اغاز کنم

    چقدر روز محشریه منم برم پارک

    کلی لذت ببریم و بیام

    عاشقتونم

    یکوچولو دیگه برمیگردم

    تازه امروز قراره کلی کارای خوب و قدمهای خوب در بهبود بخشی و هدایت شدن به تمیزی بیشتر و خرید و……….هم داشته باشیم+مهمون و وقت گذروندن با بچه ها و تجارب فوق العاده

    سلام سلام من برگشتم

    البته الان ساعت 7 و رب شب هست

    رفتم پارک و خرید و کلی فروانی و نعمت و تحسین و……

    و بعدم نوشتن مشقای انگلیسی دوست داشتنی

    و بعدشم کلاس

    و بعدشم یکم تمیز کاری و استراحت و الانم کامنت نوشتن و عشق کردن

    لتس استارت

    ببین انقدر این فایل اگاهی های ناب و ارزشمند و فوق العدده ای داشت که منو وادار کرد بیام و بنویسم

    خدایا شکرت خب ببین ستایش یه چیزی خیلی مهمه

    که تو قدر این اگاهی هارو بدونی؟

    چرا ؟

    چون وقتی جهان سپاسگزاری و ارزش و احترامی که قائلی رو میبینه

    تو رو هدایت میکنه به ارزش های بیشتر

    تورو در صراط مستقیم هدایت میکنه

    به سمت ارزش هاو اگاهی های ناب بیشتر

    و برعکسش وقتی نا سپاسی باشه تورو ارام ارام و بدیهی از مسیر خارج میکنه و به سمت ناسپاسی و بی ارزشی بیشتر میبره

    خب از کجا معلوم که من دارم ارزش قائل میشم و قدر میدونم؟یا بهتر بگم چجوری میتونم ارزش قائل بشم و قدر بدونم

    اول از همه افرین بهت

    سوال خوبی هست

    ممنونم خدای من

    دوم وقتی سوال خوب پرسیده بشه اگاهی های ناب میاد

    خب سوم در یک مسیر این ارزش قائل شدن هستش و تکامل و نهایتی نداره

    نقطه ای نیست که بگی الان من قدر شناس مطلق هستم

    میتونی همواره سپاسگزار تر و همواره نا سپاس تر باشی

    و اما پا سخ اصلی

    وقتی مثل یک فیلم و وظیفه و رفع تکلیف بهش نگاهنکنی

    وقتی باور کنی تمام زندگی من

    جز به جز اتفاقات و شرایط رو من خلق کردم و میتونم بسازم اونطوری که میخوام

    و باور کنی

    که راه اینکه خلق کنی بهترین شرایط دلخواهتو اینه که

    به اموزش ها گوش بدی و عمل کنی

    وباور کنی تمام انچه نیاز هست تا یه زندگی عالی رو تجربه کنی

    تمام انچه نیازه تا تغذیه کنی

    تمام انچه نیازه تا به خواسته یا خواسته هات برسی

    مسئله یا کسائلتو حل کنی

    و بهبود بدی باور ها و شخصیتتو که عامل اتفاقاته،تو این فایلاس

    و با این نگاه که ببین

    بچه بازی نیست

    حرفها نابن

    و به میزانی که تشنه باشی دریافت میکنی

    و با اتش بشنو

    با تمرکز

    نه سرسری

    با این باور که ببین که من باید به این اگاهی ها عمل کنم و لازمه عمل بهش درکشونه

    و جدیشون بگیر

    وقتی عقب نندازی کار کردن رو خودتو

    (یعنی گوش کردن فایلا ،تعیین اهداف،بمباران افکار و باور های مناسب ،رفع عادات ناشی از باور های بد ،و قبلش شناخت اونها،کمی توحیدی تر بودن،کمی شاد تر بودن و کنترل ذهن و کمی بیشتر توجه کردن و کمی لذت بردن کمی ارام بودن کمی قضاوت نکردن کمی کمی کمی رو ادامه دادن و وقت گذاشتن و کامنت خوندن و نوشتن و درک و تامل در قوانین صحبت با خودت هی پیدا کردن رفتارای بدت بهبود باورات و کلا عمل و تمرین به قوانین فایلا و محصولات و….)

    وقتی هی تمرین کنی و ماهر بشی تر کنترل کانون توجهت در لذت بردن از داشته هات وقتی ارام ارام شاد تر بشی و از داشته هات لذت ببری و مسائلتو حل کنی و پیش بری وقتی با عشق و تعهد بار ها و بار ها گوش بدی

    وقتی نگران اینترنتتت نباشی

    وقتی نگی نتم تموم میشه و بدونی تو داری بهای ارزشمندی رو میپردازی بدونی واقعا تجربه ای که شنیدن و توجه و عمل به این اگاهی ها به زندگیت میاره اصلا قابل مقایسه با پول اینترنت نیست که قبلا ساعتها اتلاف میکردی و به وقت تلف کنی و…. و چرت و پرت و غیبت و مسخره کردن و……….

    وقتی با عشق و افتخار وقت بزاری رو تکرار و تکرار و تفکر تو قوانین و بگی ببین این ساعات ارزشمند ترین ساعاتمه

    این ساعتها و یاد گرفتن اینطوری زندگی کردن عادتت کنی

    از تمرکز رو بقیه بیرون بیای

    نگاهتو تغییر بدی و…….

    وقتی حافظه گوشیتو بهش اختصاص دادن

    نگران حافظه نبودن

    وقتی یاد میگیری و متعهدانه عمل میکنی و به زندگیت متفاوت نگاه میکنی

    وقتی سپاسگزاری از نتایجت و این اگاهی ها و فرصت کار کردن رو خودت یعنی ارزش قائلی و هرکس به شیوه خودش ارزش قائله

    تو ارزش قائل بودن رو چی میبینی؟

    همون طور عمل کن(الان مهمونای سری اولمون اومدن و من طبق ارزش قائل بودن قصد دارم حد اقل تا جایی که میتونم تمرکز کنم و مهمونای بعدی نیومدن بنویسم)

    عاشقتم مریم جان که با عشق به اتیش میرسی وای که چقدر کیف داره

    ستایش عزیز دقت کن

    این تقریبا سوال تو هم بود

    غلبه به ترس بر حیوانات و حشرات و……

    ستایش ببین ترس راهش رفتن تو دلشه

    فایده غلبه برش چیه؟

    تجارب وسیع تر

    نعمتها بیشتر ازادی بیشتر

    وقتی از چیزی که میترسی میری تو دلش و غلبه میکنی

    ازادی و لذت بیشتری در همون تجارب همیشگی به خاطر خالی شدن فضا وارد زندگیت میشه و به میزانی که ترمز هایی مثل ترس رو برمیداری میتونی پیش بری

    فایده غلبه به ترس

    ایمانه

    ایمانی توحیدی

    و ترس شرک و قدرت به غیر خداس دیگس در بیشتر موارد

    و نتیجه طبیعی فرکانس و تکرار توحید پاداش و لطف خداونده و نتیجه طبیعی شرک عذاب و بدبختی هست

    وقتی غلبه میکنی عزت نفس بیشتر میشه

    مسلط تر میشی بر عواطف و احساسات و فرکانس و معیار ورد اتفاقات به زندگیت

    و بهتر کنترل میکنی ذهنتو و سپس زندگیتو

    پس ارام ارام برو تو دلشون

    ستایش الگو هایی پیدا کن که با ———————– سر و کار دارن و هیچیشون نمیشه و مشکلی براشون پیش نمیاد

    (در جای خالی ترستو قرار بده)

    این الگو ها منطقی میشن برای ذهن من

    که اقا این اصلا واهیه

    میبینی که فقط توهم هست

    برای اون مسئله ای نیست

    و این ————— ترس نداره

    و این افراد دارن تجربش میکنن خیلی هم اوکیه و همه نجواها و منطق های ترس داشتن شرک و توهمه و باید بشکنی این باور هارو

    مریم جان عاشقتم تو فایلا که انقدر ساده نزدیک سگ های ریک و………بودی معلومه چقدر عالی این احساسو کنترل و پیشرفت کردی

    و لذت و ازادی بیشتری تجربه کردی عوض دلهره های بی پایان برای ترس هات از سگ

    خدایا شکرت ایول بهت مریم جان الگوی نمونه

    خدایا شکرت منم تو ترس از سگ خیلی خوب عمل کردم و بار ها و بار ها تنهای تنها بین سگ های ولگرد ازاد رفتم و نوازشوون کردم و افتخار میکنم چون قدم خیلی بزرگیه با اینکه قلاده و…نداره

    و ای بین 5 الی 6 بار همه خوب بودن یه بار تو تا جدید دنبالم کردن و بازم بهتر غلبه کردم چون دیدم در اخر کار ندارن و مشکلی پیش نمیاد و میرن فقط باید کنترل ذهنو تو اون لحظه هم یاد بگیرم

    خدایا شکرت و الان خودم دلم سک نرم کوچولو سفید میخواد

    البته فعلا هدف خیلی با اولویت و واقعا بخوامش نیست اما علاقه دارم

    ببین دیگهخ چقدر غلبه کردم

    وای خدا ایول ما سگ هم تجربه کردید حتما عمس و فیلمشو تو سایت بزارید لطفا

    وای خدای چقدر ذوق دارم

    ممنون

    منتظر هستم

    وای خدا چقدر خندیدم

    شما میفهمیدین مرغاتون کم میشن نمیدونستی چرا

    یه بار نصفه شب مدرک از دهنش زده بیرون اونم 1 و نیم نصفه شب پای مدرک از دهنش بیرون زده و فهمیدیم ای دل غافل

    این اقا خودش داره میخوره

    ای خدا چقدر دلم استیکر خنده میخواد که صد تا بزارم

    خدایا شکرت چقدر دیدم داره بهتر میشه به این مسائل و دلسوزی نکردن و پذیرفتن طبیعی بودنش و لذت و خنده و…..واقعا خدایا شکرت طی روند ارام ارام بهبود پیدا میکنه دید من و زندگی من

    اخ استاد عاشقتم که انقدر دلبرانه میخندی و شوخی میکنی و میگی اخ چه غذای خوشمزه ای

    اخه من مردم از شادی

    خدایا شکرت اینم از عدم تکامل دیگه

    یهو وقتی تغییرات بزرگ میدی

    تغییرات دونه دونه خورده میشن

    خدایا شکرت من عاشقتم استاد که انقدرتوحید وارانه هیچگونه وابستگی به هیچ احدی نداری

    و خیلی ممنون میشم بزودی پاسخ سوال من که با چه باور هایی اینطوری هستی و چجور دلتم تنگ نمیشه و…….جواب بدی

    یوووووووهوووووو

    اخه من عاشقتم که واسه هر تصمیمت دلیل و منطق داری و انقدر زود و درست و با کلی دلیل و مدرک داری برای تصمیمت

    1 مستقل بشه و رو پای خودش وایسته

    2 بیشتر پیشرفت کنه

    3 بیشتر قدر داشته هاشو بدونه

    خدایا شکرت این فراوانی و غنی بودن رو نشون میده که نتیجش بخشش و ازادی و و لبریز بودنه

    که هم دولت و استان و ایالت و………. پر داره و یه عالهههههملک شخصی هم هست و همه میتونن تجربش کنن خدایا شکرت تازه قشنگیش اینه که از مال دولت هم میتونی استفاده کنی و…………

    خانم سشایسته عزیز منم ازشما بی نهایت سپاسگزارم که دستی شدید از دستان خا برای اینهمه نعمت و تحول و پیشرفت

    و

    با عشق و علاقه که منم عاشقشم

    فرق ادمای موفق با نا موفق اینا که اونا باور دارن تغییر در عادات و باور ها و فرکانس و تکرار و تکرار ایمان زندگیشونو رقم میزنه و بهبود میبخشه

    اما افراد نا موفق با تنبلی و بی ایمانی و بی تعهدی تمرینی انجام نمیدن و تغییری نمیکنن و بهانه وقت رو میارن غافل از اینکه تا تغییر بنیادینی نکنند تا شخصیتشون تغییر نکنه تغییری در نتایج به وجود نمیاد

    خدایا شکرت

    ستایش ببیبن تو باید یاد بگیری از هرچی که داری لذت ببری

    همون رونده برات مهم باشه

    نه اینکه تهش چی میشه

    وقتی به تهش فکر میکنی برنامه ریزی میکنی و وقتی برنامه ریزی میکنی عملا دست خدا رو میبندی برای هدایتت

    و وقتی دست خدارو میبندی و به تهش فکر میکنی خب لذت نمیبری و خیلی کارا شروع نمیشود

    ولی وقتی فکر نکنی

    لذت ببری و پیش بری

    قدم قدم هدایت میشی

    خدایا شکرت مثلا برای خرید جوجه

    من همیشه جوجه رنگی ازین چیزا میخواستم

    اصلانم فکر نمیکردم بزرگ بشن فکر میکردم خب همینن دیگه و اصلا به اخرشونم فکر نمیکردم و……….

    بعد که خریدم فهمیدم هههههههههههههههه

    این بزرگ میشن و مرغ و خروس و الان 5 شیش برابر اولشونن ولی هنوز هیکلشون قدر مرغ و خروس نشده بازم باید بزرگتر شن

    4 ماه و خورده ایشونه

    4 ماه و نیم نشده

    ستایش وقتی استاد میگه اونموقع لذت بردیم کلی تجربه کسب کردیم جوجه هامونم بزرگ شدن مرغ و خروس شدن و اخرشم خخخخخخخخخخخ

    خب ببین تو تو طول این جمله منتظر بودی کلمه اخرشم بیاد

    این نشون میده که تو گوش نمیدادی به بزرگشدن جوجه ها وو………..یعنی روند رو و به اخرش فکر میکنی پس باید یاد بگیری ارام ارام به اخرش فکر نکنی

    کاری که فکر میکنی درسته انجام بده و لذت ببر

    بال ترین استفاده ای که میتونی ازین سریال ببری و براش ارزش قائل باشی و دست کم نگیری و با جدی گرفتن درک و عمل کنی

    اینه که

    با دیدن و تحسین زیبایی ها و نعمتها و اتفاقات و حل مسئله و…………1 به احساس عشق و سپاسگزاری دائمی در زندگیت برسی و سعی کنی مثل اونا عمل کنی و کانون توجهتو یاد بگیری کنرتل کنی

    و 2 باور هایی بساز برای منطقی کردن خواسته هات

    که میشود انقدر ازادی مالی داشت

    میشود انقدر رفیق و دستان خوب خدا را حس کرد

    میشود رابطه خوب تحجربه کرد

    میشود مثل اونا در مسائل لذت برد

    میشود بخواهی بشود

    میشود همچین ملک و بزرگتری داشته باشی

    میشود انقدر پر انرژی باشی

    میشود شاد بود میشود …………….

    (اهان راستی از اونجایی که نوشتم تفاوت افراد موفق و…. امروز نوشتم اونموقع مهونامون اومدن و یه شب فوق العاده و بازی و خنده و شادی رو تجربه کردیم و الان 7 صبح هست که دارم از 6 و نیم مینویسم )

    پر بار بودن رو من تعریف میکنم و پر بار برای من کار کردن رو خودم عمل به قانون و یاد گرفتن لذت بردن و احساس و تمرکز و توجه درست در هر شرایطیه

    و تجربه کردن و پیش رفتن

    خدای من شکرت چقدر خفن

    من نوشتم نظرمو درباره پر بار بودن

    و استاد گفت کاشمی بچه ها بنویسن پر بار بودن یعنی چی

    خدایا شکرت چقدر خوبه

    که شما از همینجا لذت میبرید و پیش میرید

    و از اونجا هم استفاده میشه و انقدر عالی ردیفش کنه

    خدایا شکرت من عاشق این خودشون بودنم که تعارف و……نیست

    خدایا شکرت واقعا وقتی تو رو خودت کار میکنی

    جهان ادمای خوب واست میاره و به قول قران دلهارو واست نرم میکنه

    خدایا شکرت واقعا چه دوستیه این لری

    خدایا شکرت عاشقتم استاد که برای تشکر ازش هدیه بهش میدی

    خدایا شکرت چقدر باحال که جوجه باید خا و سنگ بخورن

    من همیشه میگفتم خدایا میرن تو باغچه تند تند نوک میزنن و نه میکنن که حشره باه و اینا چی میخورن

    خدارو شکر جوجه های ما در خونشون خاک دارند و تازه هر روزی که خودشون بیان بیرون درو باز میکنیم و برن گشتن و گذار

    خدای من انعکاس خونه تو اب رویاییه

    اصلا دیوانه کنندس

    خدایا شکرت من بار دوم انجام دادن به خاطر عزت نفس و تمرین و…………. رو تجربه کردم

    اره واقعا خیلی احساس بی نظیری بود که دنبالتون میاد و من واقعا دوست دارم تجربه کنم

    اخه جوجه های ما فرار میکنن خخخخخخخخخخ

    خدایا شکرت یوووووووووهووووووو تراکتور و بزودی قسمت های تجربش

    خدایا شکرت ایول زمین بازی خیلی باحال میشه و خیلی قشنگه که عجله ای نداری و تنوع طلبی و میدونی طبیعت رو میخوای

    و میخوای سفر های طولانی و………………..رو تجربه کنی

    اخ که من عاشققققققققققققققققققققققققققققققققققق مسافرت طولانی ام

    خدایا شکرت اینکه استتاد میگه تنوع طلبم و به پروژه های بلند مدت فکر نمیکنم از خود شناسی میاد

    وقتی خودتو علیقتو بشناسی بر اساس شناخت اهدافتو نشخص و برای هر هدفت و تصمیمت برای خودت دلیل های زیادی داری و تصمیمات خوب و درست و سریعی میگیری و با رسیدن به اهدافت بازم تجارب بهتری خواهی داشت چون میدونی چیرو دوست داری

    و در لحظه زندگی میکنی

    و چیزی که من باید خیلی ازتون یاد بگیرم عجله نکردنه

    ارام و رها ذت بردن و کوچولو کوچولو بهبود بخشیدن و هی نگفتن اینم بکنیم اینم بکنیم و در یک مسابقه ززود تر قرار نگرفتن واقعا مهمه و ازتون میخوام بیشتر توضیح بدی در بارش

    خدایا شکرت اراده و پشت کار و استمرارش باعث شد استاد به قولش عمل کنه و درواقع قسمت خودشو انجام بده

    و تحسین میکنم جیکاپو برای ادامه دادنش برای متعهد بودنش برای باور و ایمان به عمل کشیدش برای کاری که انجام داد و عزم و ارادش

    و تحسین میکنم استادو که شرطی که برای قولش میزاره کمک میکنه تاجیکتپو به موفقیت برسونه

    تا به پیشرفت و تکامل و پای در راه گذاشتن و…….بکشونه

    خدایا شکرت عاشقتم که راحت طلب و حالشو ببری

    و من عاشقتونم که هرکدوم به شیوه خودتون بدون قانع کردن دیگری عمل میکنید

    ومن عاشقتم مریم جان با اون نظم و سلیقه تحسین بر انگیزت

    خدای من چه احساس فوق العاده ایه اهوووووووووووووووو و و بوقلمون و لاک پشت و داک مهاجر و………میان چقدر احساس فوق العاده ایه به خاطر فرکانس خوبت خودشون میان پیشت و عجب تجربه خارق العاده ایه

    خدایا شکرت چقدر ولی ماسه هاش خوشکل بودن

    خدایا شکرت

    چ

    خدایا شکرت برای روشن موندن اتش باید مداوم تغذیش کنی

    برای بهود باورا و شخصیت هم باید مداوم تغذیه مناسب بهش بدی و روش کار کنی و نگاهتو تغیر بدی

    اتیش تا وقتی تغذیه بشه روشن میمونه

    و نتایج تا وقتی کار کنی رو خودت و جرئی از عادت و شخصیتت بشن پایدار میمونه

    وقتی یه هدفی داری برای هدفت اقدام کن

    و بزار خدا هدایتت گنه

    و درمورد هدفایی که یه چیز جذابیه و دوست داری داشته باشی و چند تا قدم برمیداری و میبینی نمیشه بگو حتما نباید باشه و الخیر و فی ما وقع و گیر نده

    اما

    در مورد هدفای دیگه خداوند پیش میبره و اصلا گیر دادنی نیست

    و جنسش فرق میکنه

    چقدر خفن که مخصوص پرورش ماهیه عمق جاهاییش

    خدایا شکرت واقعا قسمت بی نظیر و پر از درسی بود مخصوصا ندوییدن و لذت بردن و………سپاس فراوان

    عاشقتونم

    امید وارد زود تر به سوال من برسه البته لذت ببرم از درس ها و خود به خود میرسه

    بای بای مریم جان

    خدایا شکرت

    امریکا

    دور اتنیش

    پارادایس

    با پیاز چال میبینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    ستایش قوام گفته:
    مدت عضویت: 2526 روز

    سلام نسترن عزیز و دوست داشتنی

    ممنونم برای پاسخ زیبات

    خدایا شکرت که از طریق کامنت شما هدایت شدم به دوباره خوندن کامنتم و یه مرور و تفکر کردن و سعی در عمل بهتر کردن

    عاشقتم

    در پناه رب

    شاد سالم ثروتمند و موفق و با عزت نفس و مقتدر و خوشبخت و زیبا و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: