پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 3 - صفحه 7
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/11/abasmanesh-18.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-11-18 07:55:232020-11-22 21:33:12پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند وهاب
سلام به رهروان راه حقیقت
چقد عالی استاد که پسرتون رو فرستادید ایران تا روی پا خودش بایسته تا قدردان زندگیش باشه چون گاهی من طی فایلها از خودم میپرسم ایا الان استاد شکرگذارتره که از دل کویر قم به نهایت سرسبزی تو امریکا رسیده یا خود امریکایی ها و میگم صددرصد استاد و گاهی که اسمون اینجا رو با اسمون فلوریدا مقایسه میکنم میگم اونها اصلا نمیدونن اسمانشون یه تکه جواهره چون اسمون اینجا رو ندیدن و برای مایک هم این برگشتن به ایران یک نقطه عطف تو زندگیشه که بتونه تفاوتها رو احساس کنه و ان شالله درست ترین و لذت بخش ترین مسیر رو انتخاب کنه و به شما هم تبریک میگم استاد که اثبات کردید پیرو ایین ابراهیم هستید اثبات کردید هیچ وابستگی ای به هیچ چیزی در این جهان ندارید حتی اگه پسرتون باشه thank God
مریم گلم ما ممنون این عشق شماییم که با عشق فیلم میگیرید برامون شما خدمتی به ما کردید که هیچکسی تا حالا نکرده اجرتون با الله ،استاد منم از اون ادمهایی بودم که خیلی میگفتم اخرش چی؟ میگفتم هفته ی بعد چی میشه کی میاد کی میره من چکار کنم و گاهی دو هفته قبل از اومدن شخصی من برنامه میچیدم مغزمو میخوردم و گاهی قبل از اومدن اون شخص من هزار بار تو ذهنم باهاش برخورد میکردم و میدیدم قبل اومدن شخص من الکی الکی وارد یه دعوای بزرگ شده بودم ولی از وقتی شروع کردم به کنترل ذهن یکی از مواردی که خیلی سعی میکنم حذفش کنم این برنامه ریزیه یعنی وقتی مغزم میخواد شروع کنه حالا عیده کی میاد کی میره و من چکار کنم فوری ذهنمو کنترل میکنم و واقعا استاد این کنترل ذهن عالیه من یه مقاومتهایی رو بااین کنترل ذهن از پام کندم که الان حواسمم نیست دارم انجامشون میدم همین الان که این کامنتو نوشتم ساعت ده و نمیه شبه من قبلا ها از ساعت هشت شب به بعد اگه میمردمم هال نمیرفتم انقد مقاومت داشتم حتی همسرم دیروقت می اومد نمیرفتم بهش غذا بدم یا بچه م اب میخواست نمیرفتم براش بیارم انقد از دیدن اون ادمها حالم بد میشد ولی همین الان وقتی همسرم اومد بدون اینکه حتی حواسم باشه یا بهش فکرکنم رفتم استقبالش و رفتم اشپزخونه غذاشو گرم کردم براش چایی گذاشتم و وقتی از هال اومدم بیرون یک ان گفتم خدای من اصلا حواسم نبود من این کارو انجام دادم بدون اینکه حتی یادم بیاد قبلا این کار برام عذاب بود و الان حتی از وجودمم پاک شده و من همه ی اینها رو مدیون کنترل ذهن هستم که منو به لحظه ی حال اورده و دیگه گذشته اصلا به قوت قبلها تو ذهنم نیست و اگر حواسم پرت بشه بهش فکرکنم فوری کنترل ذهن میکنم و دیگه برای اینده هم برنامه نمیچینم و این یک هفته اتفاق خیلی ناجوری برام افتاد فقط سر یک فرکانس منفی که کاملا اشتباه کردم و قضاوت کردم و عجله کردم و برنامه چیدم و بعد فقط نتیجه ی منفی فرکانس خودمو دیدم و اصلا اون اتفاقات نیفتادن و من بیشتر از پیش مصمم شدم که آینده رو رها کنم در لحظه زندگی کنم تنهای کاری که من میتونم برای اینده بکنم اینه که باورمو تغییر بدم اگه مردشم بسم الله اگه نه پس چرا بهش فکر کنم چرا خودمو درگیر کنم و الان همه چی بسیار زیباتره و حتی تنشهای سخت هم دووم خیلی خیلی کمی دارن thank God
واقعا استاد تنها چیزی که در شما هست و من از تعجب شاخ دراوردم همینه که شما هیچ الگویی نداشتید و به اینجا رسیدید شما همون کتابهایی رو خوندید که ما خوندیم شما مثل من همون سالهای ۸۵ الی ۸۷ که فیلم راز پخش شده بود این فیلمو دیدید پس چطور شما این درکی رو از کتابها پیدا کردید که به اینجا رسیدید که ما با فایلهاتونم درک نمیکردیدم تا این سریالها رو ندیده بودیم بخدا شما شاهکارید بخدا ، من با این دوسریالی که شما تاالان ساختید تمام وجودم شخصیتم دگرگون شده بقران قسم منی که یک استکان یکی رو نمیشستم بخاطر اینکه ازش بدم می اومد الان برای اینکه افتادگی یاد بگیرم برای اینکه این من سنگ شده ی نازیبا را بشکنم و پودر کنم و از نو بسازم کفش همون ادم رو که گذاشته بعدا خودش بشوره همراه وسایلم میشورم با عشق به بهترین و تمیزترین شیوه بدون اینکه بهش بگم بدون اینکه برای تشکر این کارو کرده باشم فقط میخوام منیتم بریزه میخوام هیچ سازه ی فرسوده ای از گذشته درونم نمونه تا بنایی که میخوام بسازم پایه ش گندیده و پوسیده نباشه و اینها برای من عجیبن من با کفش شستن کوچک نشدم بزرگ شدم در قلب خودم در روح خودم و اینوفقط خودم درک میکنم و من از مریم یاد گرفتم که باید این راهی که اومدم رو برگردم این فیس و افاده ها این خودبزرگ بینی ها این مقایسه ها این رقابت ها این کمال طلبی ها این غر زدنها این خود رو لایق جایی و کاری ندونستن ها همه ش بیراهه بود همه ش من باید این راه رو بگردم و این من نازیبا رو بشکنم و از نو بسازم و باید با هرانچه که در اطرافمه زندگی رو تجربه کنم با هرانچه در اطرافمه ، این کارها برای من مانند کسیه که نصف یک شهر ملک اونه اما اون ترجیح میده تویه خونه روستایی ساده زندگی کنه این زندگی نشانه ی حقارت و بدبختی او نیست بلکه انتخاب اونه و فرق بین انتخاب و اجبار بسیار زیاده، این کارهای من از نبود عزت نفس نیست از هوشیاری در بزرگ شدنه از هوشیاری در رهاییه در شکستن مقاومتها نمیخوام فقط پیچک رو بکنم میخوام خاکشو زیرو رو کنم که دیگه پیچکی سر بر نیاره و هیچ کدوم از این کارها با سختی نیست با گریه نیست با عجز نیست با عشقه عشق با تجربه اگه مریم میتونه فضله ی مرغ بشوره و بزرگ بشه چرا من نتونم دیوانه تم مریم دیوانه thank God
چقد جالب که فارم رو اجاره دادید هم پول میگیرید هم فارم زیباتر میشه و هم یه نفر ازش بهره میبره و چقد جالبه که ایشون دونه هایی توش میکاره که پرندگان خاصی شکار کنه واقعا چه جالبه این سبکهای مختلف زندگی ،و این تعارف نداشتن زیباترین فرهنگ امریکاست منم خیلی بی تعارفم استاد ولی پسند اطرافیانم نیست مخصوصا که من برای خوراکی سوال میپرسم مثلا میگم دوباره چایی بیارم براتون و خیلیها میگن چرا میپرسی بیار طرف روش نمیشه بگه بله و من همیشه برام سواله چرا روش نمیشه اخه و خودم که چایی نمیخورم هرجا برم همون اول میگم من چایی نمیخورم بجاش یک لیوان اب برای من بیارید و هیچ اشکالی در این کار نمیبینم و از وقتی تصمیم گرفتم مثل یک امریکایی زندگی کنم اصلا نه تنها از این بی تعارفی کم نمیکنم بلکه خیلی بیشتر اجراش میکنم😁😘😌thank God
تراکتورتون رسیده مبارک ،turkeyها چقد جالبن من هیچوقت نمیدونستم انقد friendly باشن انقد مارو ازشون ترسوندن ،چقد عالیه که استاد به هیچ چیزی گیر ندیم رها باشیم ،چقد جالب فکرشم نمیکردم کف lake طراحی شده باشه مخصوص پرروش ماهی فک میکردم همینجوری اومدن یه گودال کندن و تمام ،چقد زیباست روی اتیش غذاتو بذاری یواش بپزه و بشینی با همسرت راجب به قانون حرف بزنی در دل طبیعت این خوشبختی و سعادت شمارو تحسین میکنم مریم جان thank God
Thank you mary and seyed for recording this file for us
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
یا رب
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربانم 💕💕💕💕و همراهان هم فرکانس زیبا
داستان از اونجایی شروع میشه که فکر میکنی با استادی و همه چیز رو دیگه بلد شدی …
از اونجایی شروع میشه که از حرفای استادخوب قوانین رو درک نمیکنی …
از اونجایی شروع میشه که بجای درک قوانین نشستن بهش فکر کردن یه تقلید کورکورانه کردن …
همه اینا برای خودم هست ها روی صحبتم به کسی نیست
بعد این همه روز اگاهی از قوانین هنوز تو یه سری مسایل موندم اونم فقط بخاطر عدم درک قوانین و درست درک نکردن حرفای استاد که همیشه از قوانین میگه …
خدایی راس گفتی استاد ها تو حرفای بر اساس قانون میزنی اما ما با برداشت های خودمون دوست داریم بشنویم که اره قانون اینه 😑😑😑
تضاد های که بهش برخوردم یه جاهای منو له کرد چرا چون درک درستی از حرفاتون نداشتم …
تا هدایت شدم به قدم بعدی دیدن پاسخ به این سولات زندگی ذر بهشت قسمت ۳
خداروصد هزار مرتبه شکر،هر چی بیشتر جلو میرم میفهمم نقش امادگی و این جریان چیه قشنگ میفهمم مقاومت برداشته بشه باور ه ایجاد شه قطعا نتایج نتیجه ی طبیعی رخ دادن خواسته هاست .
سهم من از این فایل متن یزدان عزیز بود …
نمیدونید چه هدایتی شدم با این فایل و این نوشته ها.
مخصوصا متن یزدان و حرف استاد که گفت خودم میکاییل فرستادم .
تو این داستان صبوری،و درک بالای استاد روتحسین میکنم که یه کلمه در مورد میکاییل نه حرفی زد نه توضیحی داد
ماجرای که یزدان از هدایت خدا و زندگی خودش برامون زد مثال خیلی از ماست از جمله خودم .
یه وقتایی از این ور پل یه وقتایی هم از این ور پل .
درک قانون به زیبایی مو های پریشان یه دختر هست اما فهمیدن و درک احساسی که دختر نبست به موهاش داره یه موضوع دیگه س …
مثل تو مو بینی و من پیجش مو 😐
حقیقتا یه باز نگری دارم نسبت به خودم و اتفاقات زندگیم …مخصوصا به صلح رسیدن با خانواده م و قدرت دادن به خدای درونم و فهمیدن این موضوع که خودمم خالق زندگیمم.
قدر داشته ها زمانی مشخص میشه که از دستش بدی تا داری لذت ببر و به اخر هیچ چیزی فکر نکن چقدر نگاهت زیباست انصافا خیلی عالی کاررکردی استاد 😚
ممنون وسپاس برای این فایل پر از اگاهی خداروشکر برای هدایت اینم پیدا کردن ترمز مالی من هم بود مخصوصا از صفر شروع کردن …
سلام استاد جونم و مریم عزیز و همه اعضای سایت.به نام خدای بی نهایت رزاق……🌼🌼
کامنتمو با چندتا سوال شروع میکنم:
۱.آیا ممکنه یک انسانی اینقدر تحصیل کرده آشپزیش اینقدر خوب باشه؟(بیشتر انسان های تحصیل کرده که در اینجا میبینم از آشپزی اجتناب میکنن و اونو به عنوان اصلی اساسی تو زندگیشون قرار نمیدن.مثلا یکی از اساتید دانشگاهمون میگفت که من آشپزی رو دوست ندارم).برای همین منم فک میکروم درس میخونم و وقتی برای آشپزی نمیمونه.الان میفهمم بهترین تجربه ی دنیاست.هر چند من توی دانشجوییم هم این اصل خودن غذای سالم رو حفظ کرده بودم.
۲.مگر میشه یک رابطه ای اینقدر صمیمی باشه و اما همچنان کلمات بی نهایت محترمانه به کار بره.(بعضی اطرافیان صمیمی که میشن گاهی از کلمات غیر محترمانه برای صمیمیت استفاده میکن امیدوارم منطورمو رسونده باشم.)
۳.مگررررر میشه اصلا توی قلب طبیعت باشی و اینقدر مجهز باشی.من طبیعت رو خیلی دوست دارم ولی ترمزم برای زندگی توی طبیعت همیشه همین بود که بدم میاد دستام زخم شن یا مثلا امکاناتی مثل لباس شویی تمام اتوماتیک و..نداشته باشم.و الان میبینم ثروت همچین خدمتی رو به بشر کرده.
این فایل مرزهایی رو تو ذهنم شکونت که خ ا میدونه….
اولش منظره ی شب و تصویر خانم شایسته و استاد جذبم کرد که فایلو ببینم اما بعدش دیگه نفهمیدم اطرافم چه اتفاقی میافته….فقط نگاه کردم فایل رو تا آخر.
یه ترمز دیگه ای که دارم اینه که غذا رو با وسواس با قاشق هم میزنم و اگه کسی با دست درست کنه فکرم درگیر میشه که نکنه تمیز نیس.اما الان میبینم که مریم جان در نهایت تمیزی اما راحتی غذا رو میپزه و از هم زدن اون با دستش لذت میبره مواد رو لمس میکنه و در عین حال تمیز آمادش میکنه.همه چیز فوق العادس..خدایا شکرت.
راستی یه خبر خوبی که دوست دارم به استاد بگم تحسین کردن خودمه و اینکه به خودم میگم تو باارزشی تو ملکه ای.جالب اینجاست که بعد دو روز این حرف رو از زبان پدرم و یک انسان دیگه شنیدم.استاد من آرامش بیشتری دارم الان.دارم برا ارشد میخونم و اصلا تعجب میکنم که بچه هایی که زیر دست یه استاد درس میخونیم.چقدر استرس دارن و همش میترسن.اما من آرومم و نهایت تلاشمو میکنم و به نظرم این اختلاف فرکانسیه و این اطمینان یعنی ایمان به اینکه الله ما رو تنها نمیذاره…ما رو هدایت میکنه و زندگی میبخشه…اوضاع بهتر میشه ….به قول استاد قراره اتفاقای خوبی بیافته.
به نام خدای مهربان
سلام به همه دوستای همفرکانسیم ازجمله مریم واستادعزیز
استادچیزی که من دارم تمرین میکنم وجزمواردمهم زندگیم هستش زندگی کردن درلحظه واحساس عالی داستن هستش تواین فایل شماخیلی زیباتوصییح دادین سوال دوستمون روکه پرسیده بودن بامرغ وخروساچیکارمیکنین وشماگفتین من درلحظه زندگی میکنم ومن ازته دلم تحسینتون میکنم به خاطراین طرزفکرتون که مدام درلحظه هستین حتی برای اینده برنامه ریزی هم نمیکنین یااصلا به گذشته فک نمیکنین شما دل روبه خدامیسپارین وخدای مهربان خودش هدایتتون میکنه این کاربرای من سخت است چون دارم تمرین میکنم اما میدانم که شدنی هستش ویه چیزیم که درموردبوقلموهاگفتین که بسیارموجودات وابسته ای هستن وگفتین که بیکله هستن 😂بله درسته شماخودتون تویکی ازفایلاگفتین مادلیل حال خوب دیگران یادیگران دلیل حال خوب مانیستن حال خوب مادست خودمان هستش شادی مابایدازدرون باشد
دوستتان دارم هرکجاکه باشیم درپناه الله یکتاشادوثروتمندوسعادتمنددردنیاواخرت باشیم
سلام.بنام خداوند هستی بخش وسلام به استاد گرامی و خانم شایسته عزیزم وهمه دوستان عزیز هم فرکانسی عزیزم با دیدن این فایل زیبا وتاثیر گذار فقط اشک ریختم و معبود مهربانم شکر گفتم خدایا باچه زبانی از این همه توجه وعشقت که در این خانواده خدایی وجود دارد سپاسگزاری کنم. از درگاه رب وتنها صاحب اختیارم معذرت خواهی می کنم که این همه خودم را نادیده گرفتم و به خاطر رضایت و خوشنودی دیگران تلاش کردم . بله استاد عزیز درست فرمودی من چک ولگد زیادی را تحمل کردم . درخواست هدایت به راه راست راه آنان که نعمت ها و برکت ها از جانب تنها خدای قانون مند وشاد دریافت کردند . استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم می دانم که کامنت ها مطالعه می کنید برای رسیدن من به آرامش دعای خیر کنید.
به نام خداوند بخشنده بی منت و بی نهایت
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته نازنین و همه دوستان همفرکانسی در این خانواده صمیمی
خدا رو شکر می کنم باز هم در جمع این خانواده حضور دارم
کامنت تاثیر گذار یزدان عزیز اولین چیزی بود که در این قسمت نظرم رو جلب کرد و چه عالی تونسته بود از تضادی که باهاش برخورد کرده بود به وضوح برسه و هدایت شد به مسیری که در بیرون از خودش به دنبالش میگشت !
همه ما خیلی وقتها نشانه ها رو نمی بینیم و منتظریم که خدا خودش جلوی ما ظاهر بشه و بگه راهت اینه چاهت اینه !
ولی یزدان عزیز با دیدن این فایل خیلی عالی نشونه رو دید!
چیزی که من از این جلسات پرسش و پاسخ دریافت کردم و خیلی عالی بود این مطلب بود که وقتی با خودت به صلح برسی جهان باهات هماهنگ میشه !
سالها پیش از آشنایی با استاد عباسمنش عزیز با یه عارف فرزانه و عزیز آشنا شدم که دقیقا این حرف رو به من زده بود ولی اون موقع در مدار درکش نبودم ! به من گفته بود اگه می خوای تو زندگی طعم خوشبختی رو بچشی از صالحین باش !
از صالحین بودن به این معنی نیست که صبح تا شب نماز بخونی و روی سجاده از فرط گریه و زاری به درگاه خدا غش و ضعف بیاری ( شخصیتی که قبلا داشتم !) از صالحین بودن به این معنی است که با چهار تا چیز در صلح باشی :
۱ – صلح با خوت
۲ – صلح با دیگران
۳- صلح با طبیعت
۴- صلح با خداوند
اون زمان درک درستی از این آگاهی ها نداشتم خیلی سعی کردم به گفته های این عارف عزیز عمل کنم اما باز هم در مدار عمل بهشون نبودم !
تا زمانی که با استاد عباسمنش عزیز آشنا شدم و فهمیدم که اگه با خودم در صلح باشم جهان با من هماهنگ میشه و این چند روز چنان نتایجش رو دارم می بینم که واقعا برام عجیبه که چرا وقتی میدونستم همه چیز به این سادگی هست چرا بهش عمل نمیکردم و خودم به خودم جواب میدم که باید تکاملت طی میشد !
این روزها همه چی به سهولت و به آسانی برام فراهم میشه به قول استاد و بچه های سایت انگار خداوند کار و زندگیش رو رها کرده و برنامه اش اینه که فقط به خواسته های من برسه !
یه نمونه ساده اش این بود که من هم مثل استاد و مریم جان شایسته چند وقتی هست که زیبایی های اطرافم رو با مخاطبینم به اشتراک میذارم . یه شب که بارون می اومد ما با ماشین بیرون بودیم فضای خیابونا و نور پردازی میادین شهر زیر بارون خیلی عالی بود و احساس فوق العاده ای داشتم که دلم خواست با دوستانم به اشتراک بذارم اما به دنبال یه آهنگ میگشتم که تو ذهنم بود و موقع بارون با خودم می خونم ( باران که شدی مپرس این خانه ی کیست ، سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست ) دوست داشتم که تصاویر رو با این آهنگ میکس کنم و به اشتراک بذارم اما اون لحظه کاری پیش اومد و نشد انجامش بدم بعد از چند ساعت دیدم همسرم برام یه آهنگ فرستاده و وقتی بازش کردم دقیقا همین بود ( بدون اینکه بهش بگم و ازش درخواست کنم !)
از ذوق سر از پا نمی شناختم و هزاران بار خدا رو شکر کردم و گفتم که اگه ما همیشه برای همه خواسته ها مون همین قدر احساسمون خوب و عالی باشه به همین راحتی خداوند از هزاران دستش کمک می کنه تا ما به اهدافمون برسیم .
مثل خانواده یزدان عزیز که دستی از دستان خداوند هستند و همه ما اگه دقت کنیم بی نهایت دستان خداوند رو در زندگی می بینمیم که هر لحظه در حال کمک کردن به ما هستند !
وقتی با خودمون در صلح باشیم واحساسمون خوب باشه به راحتی هدایت میشیم به مسیرهای درست و به اهداف و خواسته هامون میرسیم .
از یزدان عزیز به خاطر این کامنت فوق العاده سپاسگزارم که یه بار دیگه قانون رو به زیبایی یادآوری کرد .
از شما استاد عزیز و مریم جان شایسته هم سپاسگزارم مرسی که هستید .
در پناه خداوند محفوظ باشید .
به آخرش فکر نکن و در لحظه زندگی کن
به آخرش فکر نکن ، به آخرش فکر کردن از انجام دادن خیلی از کارها باز می دارد . زندگی در لحظه راه سعادته راه عشقه ، درد خیلی از آدمها این است که در گذشته زندگی می کنند یا در آینده زندگی می کنند و حالا اینکه خیلی از رسم و رسوماتی که خود ما داریم مثل که بعد از فوت انسانهای اطرافمان مثل ماهگردها و سالگردها که ما را به عقب باز می گردانند یا حسرت آینده ……
پس بی خیال گذشته و آینده الان را بچسبیم تا شادتر سپاسگزار تر لذتبخش تر زندگی کنیم.
جهان آِیینه باورهای ماست
اکنون که می بینیم قانون جهان این است که می شود و نمی شود های ما را ثابت می کند پس همیشه به شدن ها شده ها و می شود ها تمرکز کنیم تا هرآنچه که می خواهیم را خلق کنیم .
مرگ یکی از لذتبخش ترین مسائل زندگی ماست مرگ یکی از بزرگترین راهنماهای ما برای زندگی در لحظه است مرگ همانند نورافکنی قدرتمند در مسیر زندگی است تا از هرلحظه زندگیمان نهایت لذت را ببریم
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان خیلی ازتون ممنونم برای سریال زندگی در بهشت وقتی خیلی دلتنگ مادرم میشم با تماشا کردن این سریال خیلی حالم خوب میشه وانقدر نکات مثبت تو این سریال هست ک باعث شادی روحی من میشه وقدرت عظمت خداوند رو حس میکنم خلاصه کلی حال خوب بهم دست میده خداوند رو هزاران بار شکر میکنم که با شما دو عزیز دوست داشتنی آشنا شدم
آقای عباس منش عزیییییز، آخه چقدر شما عشقید. چقدر عالی گفتید. مگه پربارتر از اینم داریم؟ ای جان، واقعا چه کاری پربارتره؟ اینکه صبح تا شب بری شرکت و سر کار و یا کارمند باشی یا با کارمندان سرو کله بزنی!
نهههه زندگی همینه، خود همین. آفرین به شما و این نحوه از زندگی. همش در حال حرکت و پیشرفت هستید اما نه از نوع خسته کننده، بلکه از نوع پشن و شور و شوق برای خلاقیت.
آفرین بر شما.
درباره پسر گلتون هم جالب گفتین. منتها بچه ها در سن نوجوانی کمتر نیت اصلی پدر مادر رو درک میکنن که به خاطر خیر صلاحشون بوده. بیشتر نوجوانها سو برداشت میکنن. میشه گفت اقتضای سنشونه، بعد درست میشن و خدا هدایتشون میکنه.
در ضمن اون قسمتی که گفتید خانم شایسته پوست و پر مرغها رو بعد از کشتن در می آورد واقعا ترسیدم😬
بابا چه خشن.
مگه میشه آدم همونی رو که بزرگش کرده بکشه و بخوره. آدم دلش نمیاد. شایدم برای من عجیب بود .
یا خدا ،خلاصه استاد مواظب خودتون باشید.🤗😅
البته از خانم شایسته عزیزمون که همیشه زحمت دوربین رو هم میکشه خیلی سپاسگزاریم.
به خدا می سپارمتون👍🌹🙏
سلام خدمت همه دوستای عزیزم
چقد با متن برگزیده این قسمت ارتباط برقرار کردم… دقیقا چن سال پیش منم داشتم ب خودم همین ظلم رو می کردم و نتیجه ی جز رنج نبود.
خدارو شاکرم ک منم چن وقتی هست با این تضاد بزرگم برخورد کردم و این ترمز رو شناسایی کردم ک بزرگترین قسمت برا حلش هم همینه… و از همه مهمتر شاکرم خدا رو ک کمک زیادی برا قدرت درک و تحلیلی ک بهم داده… هیچ وقت استاد رو بت نکردم و و دنبال تقلید کورکورانه نبودم و حتی نگا نمیکردم استاد لایکم کرده چون اون اولا چن بار پیش اومده بود ک بعد مدتها متوجه شدم لایک شدم…
البته الان خیلی کم میرم میبینم تا تشویق بشم و ب خودم افتخار کنم ک اونقد مدارم بالا رفته.
در واقع ینی تو مدار شنیدن حرف استاد، درکشون، کامنت گذاشتن و لایک استاد هستم… خدارو صد هزار مرتبه شاکرم و بهترین هارو برای استاد عزیزم و همه می خوام.