پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 5

سلام به دوستان عزیزم

حقیقتا از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون قصد کامنت گذاشتن نداشتم و حقیقتا هدایت شدم به نوشتن که اومدم توی سایت دیدم کامنتها منتشر شده و برای اولین بار اومدم کل کامنتا رو خوندم و دیدم که بعضی از دوستان چه کامنتایه جالبی نوشتن واقعا جالب و به قول استاد عجیب و غریب و اینم بگم چون معیار من برای کامنت خوندن اون دسته از کامنتایی رو میخونم که احساس خوبی بهش دارم و فرکانس شو میگیرم و میخونم

در مورد این فایل هم که تمامش درس هست که خدا رو شکر دوستان بسیار نکات ارزشمند و عالی رو میگن

و از اونجایی که بعضی فایل ها ، فایل صوتی شو استاد میزاره برای من نشونه ای هست که اقا اینو باید تکرار و تکرار کنی که به درک اگاهی هاش برسی

و نکته ی دیگه ای که خواستم این هست که به دوستان پیشنهاد میکنم کلیپ رونمایی سایبرتراک رو ببینید و مخصوصا اون لحظه ای که شیشه های ماشین میشکنه و ری اکشن ایلان ماسک رو ببین که چقدر با عزت نفس برخورد میکنه و خودشو و جو رو مدیریت میکنه عالی بود کلا یه پیشرو در جهان هست و تحسین برانگیز هست این بشر

و حقیقتا همینطور که داشتم صفحه به صفحه رد میشدم یه کامنتی رو خوندم که واقعا جالب بود و دوست عزیزم نوشته بود چرا استاد حج نمیرید یه همچین چیزی و حسم گفت که بیام بنویسم چون این سوال چند وقت پیش به این شکل برای خودم پیش اومده بود که اقا این جریان حج چیه ؟ که به لطف خداوند به این درک هدایت شدم که اقا جان مگه خداوند خونه داره خدایی که تو قران میگه من از رگ گردن به تو نزدیک ترم مگه خونه داره ، خداوندی که همه چیز هس هم اول هم اخره ، هم عشق هم نفرته ، اونجایی که میگه اگه دونفر باهم صحبت کنند خداوند نفر سومه من خدام خدا منه همه چیزه و هیچ شکلی برای خودش تعریف نکرده مگه خونه داره ، مگه نیاز داره که چهار تا بندش دور خونه بگردن ، خونه خداوند قلب هر انسانه ،

کلا بنظرم فلسفه حج به این معنا هست که مفهوم رها بودن رو بهت یاد میده که تو یه مدلش که یه ماه هست اونجا باید رهایی رو بهت یاد میده که همه چی رو بیزینس و نمیدونم زن و بچه و مادر و پدر کلا همه چیو بسپاری به خودش بری و رها کنی سر سمرده بودن رو یاد میده ، که میبینی طرف میره تو اون یه ماه فکرش و ذهنش همه جا هست الا همون حجه فقط چون گفتن این کار رو بکن میکنه دنبال منطقش نیست ،

بابا داریم میبینیم دیگه استادی که توفایلای قدیمیش

همچین قدیمیم نیستها تقریبا سه چهار ساله فک کنم که میاد میگه از داستان ابراهیم و اسماعیل میگه و بعدش میگه :

من یکی از مواردی که حاضرم جونمو براش بدم که تو موقعیتی باشه برای نجات فرزندم مثلا اتش سوزی باشه و لحظه ای درنگ نمیکنم و انجام میدم یعنی حاضر جون خودشو فدا کنه که بچش زنده بمونه بعد میاد بچشو میفرسته ایران به قول یکی از دوستان همه دنبال اینن که بچشونو تو امریکا و خارج از ایران بزرگ کنن این بابا بچشو از امریکا میفرسته ایران اینا خیلی حرف داره

این تکامل رو داره میگه که تو استاد طی شده و داره طی میشه برای مدارهای بالاتر

این حرکت قانون مدارها رو میگه که هر چه مدارت بره بالا ادم اطرافت غربال میشن حالا میخاد بچت باشه همسرت باشه یا هرکس دیگه ای

من خودم تا یه ماه پیش یه ادمایی اطرافم بودن الان نیستن همینطور که که روی خودت کار میکنی ادمایه اطرافت تغییر میکنن اگه پتانسیل تغییر داشته باشن که میمونن و با شخصیت تو هماهنگ میشن اگرم نداشته باشن باز هم اگر ترمزی نداشته باشی خیلی شیک و مجلسی ازت دور میشن و دیگه نمیبینشون

به خداوندی خدا به لطف بیکرانش کاملا تو زندگیم این موضوع مشهود و درکش میکنم ، به لطف خداوند کلی مثال دارم که الان وقتش نیست بخام بگم

این بنظرم مصداق جلسه پیش هست که اونجا که سوال تصمیمات از پیش تعیین شده پرسیده میشه و استاد میگن که در موارد توحیدی به درکی رسیدن که تو چنین مواردی مشابه این تصمیم یا کار باید انجام شود که در مورد سرسپرده بودن مطلق میگن

فقط شما فک کن ابراهیم که بعد از بیست سال برمیگرده پیش زن و بچش نه برای اینکه خونوادشو ببینه برای اینکه یه الهامی شد که باید سر بچشو ببره ، خیلی حرف داره که چقدر ایمان و توکل و سر سپردن میخاد و واقعا منم از خداوند همچین ایمان و توکل رو میخوام ، ایمانم تکامل میخاد

فلسفه دیگش برام کنترل ذهنه که اون اعمالشو بتونی انجام بدی اون اعمال و با حال خوب انجام با یه حس خوب و رهایی انجام بدی نه

فلسفه دیگش بُعد ثروته که بهت یاد میده که بتونی بگذری همون گذر از مادیاته به هر حال رفت و امدنش خودش یه هزینه هایی داره و باید بتونی پرداخت کنی بُعد معنوی ثروت رو بهت یاد میده

و موضوع مهم ترش این هست که یه عده ادم در سالیان پیش میان برای خودشون یه دکون دستگا درست میکنن که ازش پول بسازن و کل نون دونیشون همینه و هیچ چیز دیگه ای نداره و کلا موضوع بیزنسی هست این مکه و این دم و تشکیلات هیچ چیز دیگه نداره

این مواردی بود که به لطف خداوند به درکش هدایت شدم

و یه موضوع دیگه رو شما بهش توجه کن ببین تو نقشه ایالات متحده تشکیل شده از چند کشور و شما عربستان رو با دبی مقایسه کن ببین چه تفاوت زیادی داره چه نگاه ها تو عربستان محدوده که میاد مثلا رانندگی رو برای خانوما ممنوع میکنه یا حجاب خاصی براش در نظر میگیره و از اون طرف دبی رو ببین چقدر ازاده که کلی تنوع داره توش هست ، بنظرم پادشاه عربستان باورهای محدود کننده بیشتری داشتند و در مقابل پادشاه دبی رو ببین که چقدر باورهای قدرتمند کننده ی بیشتری رو داشته که دبی ای که هیچ بود یعنی یه صحرایی بیش نبوده شما برو تکامل دبی رو ببین یه پرسه تقریبا ۳۰ ساله حالا کمتر یا بیشتر چقدر پیشرفت کرده که کلی شرکت های خارجی و گردشگر و مهاجر توش داره و اغلب ثروتمندان جهان حداقل یک ملکی تویه دبی دارند ،

منظور حرف اینه که اصل رو دریابید

تمرکز روی اصل باشه

کمی بیشتر تعقل کنیم فقط برای راحتی ذهن خودمون اینا همون گاری هایی هست که استاد تو قدما یاداوری میکنه و وقتی اونا رو رها میکنی یه احساس سبک بالی و لذت بخشی داری که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست

یا اون دوست عزیز دیگه که پرسیده بودند که استاد دارایی و ثروتتون چقدره تقریبا یه همچین چیزی پرسیده بودن واضح یادم نیست ، دیگه شما یه سرچی بکنید شرکت های اطراف همون واحد اپارتمان تمپا رو ببین بعد متوجه داستان میشی و موضوع استقلال مالی یه چیزی هست که موضوع مبلغ نیست که چقدر داری که کی ببشتر داره یا کمتره داره موضوع اینه که توان خرید هر انچه را که میخاهی در رفاه و اسایش فکری و ازادی کامل میتونی انتخاب کنی و خرید کنی و لذت ببری و داشته باشی این مهمه ،

موضوع سوال های قدرتمند و محدود مثه ایات متشابه و ایات محکم تویه قران برمیگرده که یکی باعث گمراهی در مقابل اون یکی باعث هدایت میشود

امیدوارم تونسته باشم درک و فهم و اگاهی که بهم داده میشه رو توضیح داده باشم

شاد و پیروز باشید ❤❤❤🌺🌺🌺