پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 5

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار سمانه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای مهربان، سلام،عجب منظره زیبایی! منظره پشت سرتون دقیقامث قاب عکس میمونه،آنقدراین رودخونه آروم بودکه واقعااحساس میکردم قاب عکسه وشمانشستین جلوش! الله اکبر ازاین همه زیبایی! امشب داشتم تعریف خانم شایسته روازکلمه صلوه توعقل کل میخوندم.صلوه یعنی توجه، ستایش… ماهرموقع این بهشت شمارومیبینیم هممون داریم ناخوداگاه صلوه میکنیم، من که همش میگم الهی شکرت وتحسین میکنم اون زیبایی هایه پرادایس را… کلبه، درختاش، ابرها، آسمان آبی رنگ، چمن زارها،رودخانه زیبایه پرادایس دقیقامث همون نقاشی هایه توکتاب قصه هاست یاتابلوهایه نقاشی که همیشه رودیوارخونه هامون بودیاباآبرنگ بودیابانخ سوزن میدوختیماستادداستان زندگیتونوچه زیبانوشتین.. کسی که فقط سعی کرده قوانین بفهمه وبه اصل قضیه که توحیده پی برده، کسی که تصمیم گرفته فقط خداروتنهانیروبرترعالم هستی بدونه وروکسی حساب نکنه!کسی که فقط روزی تصمیم گرفته، تصمیم گرفته که تغییرکنه و…. این هم نتایج تصمیمش… نوش جونت استاد.. گوارای وجوتانامیدوارم روی کره ماه خانه بسازیدامروزاتفاقی خوردم به یک سخنرانی قدیمی، ازیک شخصیت معتبرداخل کشور که خودم هم خیلی البته قبولشون دارم.. خیلی قدیمی بودشایدمتل ۱۰یا۱۲سال پیش.. ایشان به شدت عباسمنش رانقدکردند… حال ازاون سخنرانی سالهامیگذره واین شدنتایج عباسمنش…واین سایت که بخشی ازعباسمنشه….کسی که هدایت خواست وخدایش هدایتش کرد، یهدی من یشاء.. میدونیم که خلف وعده نمیکنه، استادبعدازشنیدن این سخنرانی فهمیدم عجب اراده ای داشتین وتوکلی…چرااون حرفهاشماروازپای درنیاورد! به این میگن ایمان وباورقوی، که حاصل به صلح رسیدن باخدای درونه… جمله اخرفایل که خانم شایسته گفتن که کنجکاوی هامونوکنترل کنیم، واقعاحرف خوبی بود… امیدوارم روزی درمورداین کنجکاویهای مقدس ودرمقابلش کنجکاویهای منفی، که ادم اززندگی میندازه وازاهداف دورمیکنه صحبت کنیدبیشتر… بازهم مرسی ازشما.. وسپاسگزارم ازخدایم که دستش رادرهمه جای زندگیم میبینم… تنهارب عالم هستی.. مهربانترین مهربانان..وخدایاتوپشت همه اینهاهستی، همه چیزتویی، آدمهاکی اند!دستهای تو، فقط تویی، فقط تو…. وتو… الهی شکرت

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    407MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 5
    24MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

121 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Farzad Roozbahani» در این صفحه: 2
  1. -
    Farzad Roozbahani گفته:
    مدت عضویت: 3489 روز

    به نام خالق من

    سلام به دوستان عزیز و خوشگلم وهمچنین استاد و خانم شایسته گل از خداوند سپاسگزارم که فرصتی برام پیش آورد که بتونم فایل رو خیلی زود ببینم و دستی نویسا بهم داد که بیام و بازم بنویسم خدایا شکرت

    چقدر من لذت می برم وقتی می بینم این بنر فایل رو اصلا همین یک بنر زبان گویایی برای خیلی چیز ها هست با نگاه کردن به همین یک بنر میشه خیلی چیز هارو فهمید بله زیبایی ، عشق ، لطافت چجوری بگم زبان زبان تصاویره به قول خانم شایسته اصلا نمیشه حق مطلب رو اینجا ادا کرد این عشق در این بنر باعث میشه اشتیاقم بیشتر و بیشتر بشه برای دیدن فایل برای دیدن زیبایی ها برای نوشتن و خواندن از خدا بابت این بهشتش ممنونم

    هربار که به این موضوع فکر می کنم که چقدر استاد به خودش به قانون مسلط شده کلی لذت می برم این انگیزه من رو برای پیشرفت و کنترل ذهن بیشتر می کنه وقتی می بینم به حدی از تکامل رسیده که خیلی راحت تر از قبل می تونه وابسته نشه و خودش رو رها کنه به دست باد به دست موج ها به دست حتی طوفان ها طوفانی که می تونه خیلی عاشقانه باشه وقتی به این فکر می کنم که تو از پسرت عزیز ترین فرد در زندگیت می گذری تا به او برسی میخوام اشک بریزم وقتی خودت رو از همه ی تعلقات دنیا می کنی اون لحظه لحظه پروازه لحظه سرمستیه ، کاری که شمس اومد با مولانا کرد و اون شد مولانا که به قبل از این به قول خودش مولانا این بود:

    زاهد کشوری بدم صاحب منبری بدم / کرد قضا دل مرا عاشق و کف زنان تو

    و در جایی دیگه میاد و از داستان رستن از تعلقات میگه:

    گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای / رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

    شمس (حق) اومد و گفت اولین مرحله رفتن به عرصه عشق دست کشیدن از عقل عرفی(منطق) هست و فارغ شدن از تعلقات ظاهری مولانا هم گفت دست کشیدم از این تعلق دیوانه شدم

    گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی / جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

    بعد دوباره اومد و گفت که تو خیلی محبوب هستی و همه مردم به تو توجه دارند و در بند تعلق هستی منظور این بوده که در اصل اون ها مرید تو نیستند تو مرید اونها هستی چرا که سعی داری طوری باشی که میل دل اونهاست مولانا هم گفت این رو هم کنار گذاشتم

    گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری / شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

    بعد دوباره گفت که این شیخ مآبی و پیشوایی در خور تو نیست و نمیزاره پرواز کنی مولانا باز هم گفت این رو هم گذشتم کنار خلاصه مولانا که از بند این همه تعلقات رها شد به اینجا رسید:

    مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم / دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

    دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا / زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

    تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم / اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

    اینجا مولانا به گوهر عشق می رسه وقتی که از بند تعلقات رها میشه همیشه این رو برای خودم تکرار می کنم که وقتی می تونم به همه آرزوهام و خواسته هام برسم که همه چیز من بشه او نه همه چیز من بشه اون آرزو اینجا دقیقا جایی هست که باید قانون رهایی رو رعایت کرد وگرنه به هر چه وابسته بشوی اون ازت گرفته میشه و من لذت می برم وقتی استاد رو می بینم که تونسته به این حد از توکل و تکامل برسه به راحتی رها کنه مثلا در مورد پسرشون درگیر احساسات و وابستگی ها نشند و با ایمان کامل اون رو بسپارند به دستان قدرتمند خداوند وقتی اینهارو میبینم می فهمم که این از یک ایمان قوی ناشی میشه از یک توکل واقعی استاد واقعا تحسینتون می کنم صد رحمت صد آفرین بر شما که ابراهیم وار بت های درون و واهی رو شکستید تا به گوهر عشق برسید به یگانگی برسید و به نقطه ی تسلیم هزاران مرحبا بر شما

    خیلی ستودنیه این من رو یاد داستان ابراهیم می ندازه یاد اون توکل و ایمان واقعی یاد اون تسلیم شدن واقعی

    فکر کنید که یک آدم زن و بچش رو رها کنه وسط یک بیابون و بره مدت ها خودش جایی دیگه و از خدا برای اونها طلب فراوانی و خیر کنه و اصلا هم نگران نباشه خدای من یک انسان چقدر می تونه خداگونه و توحیدی عمل کنه و عاری از تعلقات و وابستگی ها باشه زمانی که آرام و رها خودت رو سپردی به آغوش خداوند و داری عشق می کنی خدایا من شکرت شکرت برای تمام این آگاهی ها به قول مولانا همه با باید سعی کنیم که در ره معشوق سر بدیم

    آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم / ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم

    باید سر خودمون رو بدیم باید این نی رو بیاریم و در حضور حضرت حق بشکنیم و در نتیجه شکر ببریم

    از خداوند برای این قانون و معشیت واقعا ساده ، واقعا عاشقانه چی بگم هر چی بگم کمه شکرگزار هستم

    خدایا شکرت که امروز رو بهم دادی تا لذت ببرم تا عشق کنم با این آگاهی های نابت و بنده های خوبت و خدایا شکرت برای این فایل امروز با زیبایی ها و آگاهی های ناب دیگه با حضور دو تا عشق دوتا دست گل دوتا مهربون نازنین خدایا بی نهایت شکرت برای امروز و این فایل و این کامنتی که نوشته شد

    از خدا برای هممون عشق ، حال خوب ، ثروت ، سلامتی و کلی اتفاقات خوب می خوام🙌🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    Farzad Roozbahani گفته:
    مدت عضویت: 3489 روز

    رحیم خان مبارکت باشه این وصل و وصال تو نشانه این لحظه برای من بودی و خوشا به به این قماری که ما می کنیم همه ی تعلقات ، شرک ها و عقل و خرد و وابستگی هارا می زرایم وسط و در راه معشوق می بازیم و قماری که بردش فقط توحیده فقط عشقه بقیه نتیجه هارو اون میده

    خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش

    بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

    مولانا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: