https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/11/abasmanesh-21.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-11-23 13:09:452020-11-24 05:29:48پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 5
121نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خانم شایسته عزیز یک خواهش از محضر بزرگوارانه اتان داشتم خواستم اگه میشه در مورد آشپزی ومخصوصا اون جو پرک هم فایلهایی محبت بفرمایید فکر کنم برای خانمهای سایت خیلی الگوی خوبی باشد
آری سلام و چه سلامی کنمت که به وصف شماآید سلام من جز؛
درود خدا بر جناب دکتر عقل کل جهان توحیدی یگانه پرست پیامبر خدا بر زمین سید حسین عباس منش
اولین پیامم هست در این سایت مبارک و مقدس و پاک به انتشار میگذارم
میخواهم فقط با یک جمله شروع کنم
(جناب اقای عباس منش ایران و ایرانی باید به وجود مقدسه شما و همسر مقدستان در کشور امریکا افتخار کرد که شما بزرگترین خدمت را به ایران و خون شهدا کردید آری تشنه ام تشنه تشنه درود فرستادن به شما وجودم تشنه است دست خودم نیست وجودم درونم فریاد میزند
درود بر عباس منش
درود بر عباس منش
درود بر عباس منش
درود بر عباس منش
درود بر عباس منش
زنده اگر ماندم راه شما میروم و با سختیهایش کنار امده و به یاری خدااااااااا پیروزی از ان کسانیست که خداااااااا را باور دارند
به یاری خدا شیاطین درون را به خاک و خون میکشانم و خدای درون را پیروز میکنم
استاد من حالم عالیه فوق العادم وقتی ک شما رو میبینم حالم توپ میشه
این روزا ک تو ایران باز تو قرنطینه هستیم تا دو هفته.من دارم رو باورام کار میکنم و کل روز رو فایلای شما رو دوباره گوش میدم استاد از همینجا میخام بگم هزاران هزار معجزه تو زندگیم رخ داده منتظر نتایج بیشترم ک بیام تو سایت بنویسم
دوستون دارم زیااااااااااااد
تو این حال و هوای پاییزی ک پادشاه فصل ها پاییزه
من حس و حالم عالیه و این فقط و فقط ب خاطر عوض شدن طرز فکر و دیدگاهمه
استاد واقعا شوکه شدم از شنیدن خبر برگشت فرزندتون به ایران
راستش من یک پدرم به لطف الله یکتا ودرک میکنم احساس یک پدر به فرزندش رو و استاد این کارتون واقعا ابراهیم وار بود و میتونم تا حدودی حدس بزنم نیتتون و قصدتون رو
که قطعا برای خیر و صلاح فرزندتون بوده
ولی استاد واقعا از هر کسی برنمیاد چون خیلیا به در و دیوار میزنن برن بچشون رو یا توی کشورهای دیگه به دنیا بیارن و یا اینکه به هر وسیله ای اونارو بفرستن کشورهای خارجی و رویای اکثر پدر و مادرها اینه که بچشون تو آمریکا بزرگ بشه ولی شما استاد متفاوت و الهی من یه بار دیگه به من نشون دادید که چقدر محکم هستید و چقدر با توکل
راستش اکثر کسایی که دیگران رو مورد پند و اندرز قرار میدن من دیدم که به بچه و خانواده خودشون که میرسه کلن رفتارشون فرق میکنه ولی این در مورد شما کاملا برعکسه
حالا درک میکنم که تو فایل هایی که میگفتید ((من از همه بیشتر به خودم سخت میگیرم )) این حرفتون یعنی چه و تو عمل بهم نشون دادید
اینکه تک فرزندتون رو از یه محیطی مثل آمریکا اونم با این سطح از رفاه برگردونید به ایران فقط از استاد عباس منش ها بر میاد و بس
و این چه ایمان و توکل و دل شیری هست که خدا در درون شما قرار داده و استاد خیلی جا خوردم و نتونستم ننویسم در موردش و تحسینتون نکنم
یه جمله خیلی قشنگ گفتید که خواستم بره و تضادها رو ببینه ….
میدونید چیه و چرا این حالت بهم دست داده ….
من استادی دارم که اگر به من شاگرد دارن درس میدن که از مسیر لذت ببیر و برو تو دل تضادها و خودت و خدای خودت رو پیدا کن و پیوسته حرفشون اینه که از مسیر لذت ببر اگر چه ناخواسته دور و برت رو گرفته و شاید خیلیا که شما رو نشناسند با خودشون بگن (( نفسش از جای گرم در میاد ))
استادی که همیشه به ما میگن این تضادها هست که شمارو میتونه به خواستتون برسونه به شرط اینکه در دل اون تضادها با توجه به خوبی ها و توجه به اینکه چی میخواید و با تمرکز روی نکات مثبت میتونید به خواسته هاتون برسید ….
حالا میبینم دقیقا بدون هیچ ترس و تعارفی با بچه خودشون همین کارو میکنید
و این مهر پدر و فرزندی مانع عمل به قانون شما نشد و من سر تعظیم فرود میارم استاد عزیز من یه این تعهد و ایمان و توکل و بندگی شما
استاد عزیزم ما پدرهای فوق العاده موفقی دیدیم در طول تاریخ که فرزندانشون میشه گفت اون رشد و پیشرفت رو نداشتن و چون از اول فکر میکردن خدای بچشون هستند و بارها شنیدیم این جمله رو که من سختی کشیدم و نمیخوام بچم سختی بکشه و از این حرفا
و به همین خاطره که انگشت شمار هستند بچه های آدم های موفق در هر زمینه ای چه ورزش و چه تجارت و چه دانش که تونسته باشند به حد پدرشون رسیده باشن
و اینه این استاد عباس منشی که من افتخار میکنم به شاگردیشون که ایمان و توکلشون رو یه بار دیگه با گوش جانم دیدم و شنیدم
راستش اولین بار که گفتید به میکاییل عزیز گفتید دم مترو سی دی های بازی رو بفروشن من گفتم حالا خواستن یه حرکت تربیتی مختصر انجام بدن
با اینکه همونم از من و امثال من تو این فرکانس برنمیاد
ولی این حرکتتون دیگه منو ……..
چقدر شما شیرینید و چقدر محکمید و چقدر قابل اعتمادید برای من شاگرد
برای منی که اینقدر خوش شانسم که استادی دارم با اینکه هزاران کیلومتر از من دورتره ولی شب و روز باهاشم و دارم یاد میگیرم و یاد میگیرم
به قول مریم بانوی عزیز اگر از صبح تاشب هم از پردایس و زندگی شما فیلم گرفته بشه همش میشه فایل آموزشی
شما راه میرید برای من آموزشه
حرف میزنید آموزشه
حتی نگاه و سکوتتون استاد برای من آموزشه
و فقط دارم لذت میبرم و شکر میکنم و واقعا استاد من امین اگر با وجود استادی مثل شما بخوام باز بهونه بیارم و تمرین نکنم عین بی انصافی و بی عدالتی هستش
به قول حافظ :
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
مگه میتونم شمارو رها کنم و مگه میتونم عاشق و شیفته شما نباشم و شاگردیتونو نکنم
به خدا قسم دیگه من اختیاری ندارم در برابر شما
همین حالا که دارم براتون مینویسم وسط یه کاری بودم که میدونم دیگه نیمرسم امشب تحویلش بدم ولی وقتی شنیدم اصلا دیگه نتونستم کار بکنم و فقط دیدم با نوشتن آروم میشم
استاد مگه من میتونم استادی رو رها کنم که قانونی رو که دارن درس میدن بدون هیچ ترسی و هیچ تردیدی در تک تک کارهای روزانشون انجام میدن
مگه من میتونم استادی رو رها کنم که حتی برای غذا دادن به جوجه ها دلش رو گره میزنه به الله یکتا و از اون هدایت رو درخواست میکنه
مگه من میتونم استادی رو رها کنم و مرید و شیفتش نباشم که حرف و عملشون یکیه
استاد من میخوام یه چیزی بگم :
به الله یکتا قسم میخورم شما نه تنها حرف و عملتون یکی هست بلکه عملتون بسیار بسیار بسیار فراتر از حرفاتونه و این به من اثبات شده و من با قلبم اینو حس کردم
و اینو بانو مریم بیشتر از همه ما میتونن درک کنند چون با شما دارن زندگی میکنند و خوش به سعادتشون و تو چه فرکانسی هستن بانو که همدم شما قرار گرفتن
استاد عزیزم این فایل به ظاهر پرسش و پاسخ مثل همه فایل ها برام الهی بود و به من یاد داد چقدر باید روی خودم کار کنم به عنوان یک پدر که بتونم در زمان و مکان درست بهترین تصمیم ها رو بگیرم با توکل به الله یکتا و مهم تر از همه چیز
استاد در مورد دلیل فرستادن مایک به ایران بیشتر صحبت کنید. احساس می کنم این قضیه درس های زیادی برایمان دارد. یعنی کسی که به مشکلات برخورد نمی کند یا دنبال حل کردن هیچ مشکلی نیست درست زندگی نمی کند؟ برای کمک کردن به افراد باید آنها را در معرض مشکلات قرار دهیم؟
شما همش میگین در برابر تضادها خواسته هامون رو قوی کنیم… مثلا در مورد تضاد فقر ثروت خواستن رو قوی کنیم… یعنی خواستن یه چیز خوب در برابر یه چیز بد و همین خواسته باعث ایجاد حرکت میشه .. ولی الان فهمیدم برخی از تضادها باید با خواسته ی ما از میون برداشته بشن .. یعنی یجورایی ما در برابر تضاد اونی باشیم که نیستیم … مثلا شما عملا در زندگی ثابت کردین که نه تنها دوستدار طبیعت هستین بلکه دارین جهان طبیعیه اطرافتون رو گسترش هم میدین … حالا سوال اینه ؟؟؟ چرا کیودیهارو میکشین؟؟؟ چون درست ترین خواسته شما در برابر این تضادها نبودن اونهاست … درست مثل یه رابطه ی خرابی که از هر طرف درستش میکنی یجای دیگه ش میزنه بیرون … خب تصمیم عاقلانه در برابر تضاد یه رابطه ی ناسالم اینه که اون رابطه رو تموم کنی یعنی یجورایی اون رابطه رو فاتحه ش رو میخونی … و این معنیه این نیست که من وارد هر رابطه ای بشم مجبورم اونو تموم کنم بلکه بمعنای اینه که اگر باورهام رو در مورد رابطه درست کنم خواهی نخواهی یه رابطه ی ناسالم از زندگیه من میره بیرون … خب میمیره دیگه و این مردن بمعنیه این نیست که اون شخص مرده بلکه شرایط ناسالمی که من توش بودم تموم میشه … دوباره میگم فاتحه ش خونده میشه … پس خیلی از تضادها هستن که نمیشه در موردشون خواسته های بظاهر زیبا داشت ولی نتیجه زیباست .. گاهی با از بین بردن فکری یا باوری یا بیرون راندن چیزی سلامتی به خودم و چه بسا به جهان اطرافم هدیه داده میشه … درست عین کیودیهای بهشت شما که با کشتنشون که بهتره بگم حذف کردنشون از پیرامونتون سلامتی و امنیت رو به خودتون و پیرامونتون هدیه دادین …
اینارو گفتم که بگم معنیه کلمه ی کشتن بمعنای از بین بردن نیست بلکه بمعنای حذف چیزی هست که زندگیه مارو مختل کرده … تضادی که هیچ راهکاری برای بهبودش نیست باید حذف شه … که بعضی اسم کشتن یا ازبین بردن روش گذاشتن…
استاد میدونین چی به ذهنم رسید ؟؟؟ به آیات بسیاری در قرآن که خدا به محمد گفته کافران رو بکشید و البته انتقاد بسیاری از انسانها رو در پی داشته که چرا نسل کشی ؟؟؟ الان یه جرقه زد توی ذهنم که ایول آناهید این آیات بمعنیه برداشت الانت از برخی از تضادهاس… مگه نه اینکه کفر یعنی پوشاندن و مخفی کردن آنچه نعمته؟؟؟ پس منظور این آیات اینه که هر آنچه یا هر آنکه باعث میشه شما در مسیر کفر و پوشاندن قرار بگیرید رو حذف کنید … حالا چرا بعضیها حذف کردن رو اصرار دارن کشتن معنا کنن ؟؟؟ چون فکر نمیکنن … بقول قرآن این آیات روشنگر است برای کسانیکه می اندیشند …خب بیندیشیم دیگه که اینقدر در مورد حذف بعضی از تضادهای زندگیمون عذاب وجدان نداشته باشیم … یاد جمله ای افتادم که میگه تا خواست خدا نباشه برگی از درخت نمیفته … پس من و ما هرگز نمی تونیم چیزی یا کسی رو ازبین ببریم … ما فقط برخی تضادها رو با افکار و باورهای مناسب خودمون از زندگیمون حذف میکنیم … همین …
استاد هرچقدر که بگم تا چه اندازه دوست و آموزگار خوبی واسه من هستید کم گفتم … اصلا هربار با گوش کردن حرفاتون انگار میرم توی دنیایی که پر از کشف رمز و راز و قوانین هستیه…
استاد راستی اون ماشین آخری چی بود ؟؟؟ فورد بود ؟؟؟ همین الان نوشتمش توی لیست آرزوهام …
گاهی باید در برابر تضاد نداشتن چیزی زیباترینهارو انتخاب کرد …
و گاهی بظاهر زشت ترین خواسته از نظر دیگران رو و البته بهترین راهکار در مورد زندگیه شخصیه خودمون …
زشت و زیبا و درست و اشتباهی وجود نداره .. آنچه حقیقت زندگیه مارو میسازه باورهای ماست … همین و تنها همین ..
شما و خانم شایسته رو بینهایت دوستتون دارم و همواره شاد و سعادتمند باشید …
سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت این قسمت زیبا. استاد عزیزم از بس مناظر زیبای پارادایس را تحسین کردم، محیط زندگی خودم هم مثل بهشت شده. دقیقا هوای بارونی، ابرهای سفید پنبه ای، درختها وسبزه های بارون خورده، اونقدر پر نشاط وروح زندگی در اونها جاریه که هر لحظه به احساس شما در بهشت زیباتون نزدیک ونزدیک تر میشم. خدای من چه بهشتی داشتم ونمی دیدمش. تو این قسمت با دیدن فیلم خودروها،واقعا استاد ثروتمند خودم را تحسین کردم. گوارای وجودتون این همه نعمت، اقتدار وتوانایی خرید هر آنچه که دوست دارید. خدایا با تک تک سلولهام سپاسگزارتم، بابت این مسیر زیبا وپراز آگاهیهای ناب. عاشقانه دوستتون دارم. 😍😘
سلام.یه سوال دارم.شما قبلا باورهاتونو ساختین. سختیهاتونو کشیدین.و الان در راحتی هستین.و کارهاتونو باعشق و راحتی انجام میدین.به قول معروف از ابزار مناسب استفاده میکنین…..اما اگه الان مجبور بشین یه کار خیلی سخت رو شروع کنین مثلاهمه اموالتونو بدین بره.و بشین صفر….چطوری براخودتون باورسازی میکنین؟ایا برای باورسازی باید همش جملات تاکیدی بگیم؟؟؟؟
سوال دوم اینه که:گاهی اوقات سطح انرژی ادما پایینه.و اعصابشون خورده.بی حوصله هستن.که بعضی اوقات دلیلشو میدونن و گاهی نمیدونن….اما شما و مریم خانوم اینطوری نیستین؟چطوری سطح انرژی خودتون رو بالانگه میدارین؟وشارژهستین؟
ببخشید که این حرفومیزنم….حتی اگه همه چی روبه راه باشه وقتی ادم پریود میشه…سطح انرژیش پایین میاد.مریم خانوم چکار میکنن؟ممنون از پاسخگوییتون
احساس کردم باید ثبتش کنم،وقتی داشتم به درخواست هایی که از خدا میکردم نگاه میکردم،یک هو تفاوتی رو احساس کردم
چند مدت پیش درخواستی این بود که مثلاً چرا خدا من زنده هستم یا چرا یاد زندگی کنم یا چرا آدم ها باید اذیت شن و این که من دوست ندارم زندگی کنم یا یکاریش کن
الآن داشتم به درخواست می نگاه میکردم،که خدایا بیشتر میخوام تو رو تجربه کنم،بیشتر میخوام خودم رو تجربه کنم،بیشتر میخوام با تو همراه بشم،بیشتر میخوام ظرفم بزرگتر بشه،آگاهی بیشتر میخوام،رضایت بیشتر میخوام هماهنگی بیشتر می خوام و از این درخواست هایی که داشتم احساس خوبی داشتم و بعد یکهو خدا یکسال پیش من رو یادم آورد و همون لحظه گفتم خدا باورت میشه؟ من که باورم میشه الآن که نه چندین وقته که اتفاق افتاده
میبینی چه قدر تغییر کردم که درخواست هام عوض شده و اصلا اشک چشم هام رو گرفت
بعدش خودم مردد شدم به همین نگاهی که داشتم که از خدا تجربه بیشتری میخوام،بعد فهمیدم که نشئت گرفته از دوتا ترمز هست که اولی که حل شد،دومی هم خودش رو نشون داد و خدا هدایتم کرد به جواب سوال
اولی این بود که ذهنم گفت دارم خواسته های دنیوی میکنم،بعد تعجب کردم گفتم چرا خواسته هارو من تفاوت قائل میشم، اسم یکیشون رو میزارم دنیوی و غیر دنیوی
اگه این جوریه چرا خدا بدن من رو جوری آفرید که نیاز به انرژی و آب و غذا پیدا میکنه؟ و یا خیلی چیز های دیگه؟پس چرا باید بین خواسته هام تفاوت قائل بشم وقتی با تجربه شون احساس خوبی پیدا میکنم و همه چیز نشئت گرفته نیست جز از خدا،حتی این نگاه خودم رو فهمیدم با خوندن کامنت یکی از بچه ها که مثلاً این خواسته اش بود که ببینه دختر ۵ ساله اش کارت طلایی از مدرسه میگیره بعد من اون زمان گفته بودم یعنی چی چرا آدم باید این خواسته اش باشه که فرد دیگه ای با تجربه چیز دیگه ای باعث خوش حالی من بشه و این شرکه،اما الآن که داشتم فکر میکردم گفتم هر خواسته ای که اومده مقدسه و خوبه و باعث احساس خوب میشه و چه اشکالی که که با دیدن این که بچه ات هدیه یا کارت جایزه بگیره خوش حال بشی،این یک فرصت تجربه هست که خدا در اختیارمان داده تا وجود بچه رو تجربه کنیم و لذت ببریم و اون ها هم زندگی خودشون رو دارن و قرار نیست که ما بتونیم تاثیر بزاریم یا تغییر بدیم بلکه یک فرصت برای تجربه این اتفاق قشنگ هست،بعد دیدگاهم خیلی بهتر شد
یک احساس دیگه ای که به وجود اومد این بود که نکنه بعداً از این حرفم پشیمون بشم و از طرفی که دوست دارم روی تصمیماتم پایدار باشم از ین تردید خوش نمیومد،
داشتم فکر میکردم چی باعث این تردید و دودلی شدن شده،بعد فهمیدم که مطمئن نیستم یا میترسم که اگر دوباره داخل یک شرایط نادلخواه قرار گرفتم آیا باز هم این حرف رو میزنم یا نه،بعد داشتم به این فکر میکردم که چرا اتفاقات نادلخواه یکجورس در ذهنم تعبیر کردم که ممکنه من رو از راه ببرن بیرون یا هرچیزی،یا این سوال ها که چرا اصلا باید شرایط نادلخواه باشه که من از مسیر برن بیرون یا انگار احساس میکردم ناعدالتیهای هست،بعد که داشتم فکر میکردم خودم این احساسات رو قبول نداشتم یا این افکار و عقیده رو،بعد قلبم بهم گفت الناز آیا این احساس ایمانی که درونت شکل گرفته رو با هیچ چیز دیگه ای عوض میکنی؟
انگار دوهزاری من افتاد گفتم راست میگی،من الآن این درک از تفاوت نجوا و الهام که هر روز بهتر میشه رو و این تفاوت احساس ایمان و ناامیدی رو با هیچ چیز دیگه ای عوض نمیکنم،وقتی به این فکر میکنی آیا دیگه توجه کردن به اون شرایط نادلخواه یا این که چرا اتفاق افتاد معنایی پیدا میکنه؟
گفتم نه،
خدایا شکرت،آره این ایمان چیزی بود که میخواستم بدونم
که الناز اگر تضاد دیگه ای پیش اومد بدون دقیقا همون نقطه ای هست که قراره تبدیل بشه به ایمان تبدیل بشه به باوری که عمل میاره،پس خوش حال باش و فکر نکن اون تضاد اومده تو رو از مسیر دور کنه.
سلام خدمت استاد ارزشی وخانم شایسته مهربانم
خانم شایسته عزیز یک خواهش از محضر بزرگوارانه اتان داشتم خواستم اگه میشه در مورد آشپزی ومخصوصا اون جو پرک هم فایلهایی محبت بفرمایید فکر کنم برای خانمهای سایت خیلی الگوی خوبی باشد
بینهایت ممنون وسپاسگزارم🌹🌹🌹
آری سلام و چه سلامی کنمت که به وصف شماآید سلام من جز؛
درود خدا بر جناب دکتر عقل کل جهان توحیدی یگانه پرست پیامبر خدا بر زمین سید حسین عباس منش
اولین پیامم هست در این سایت مبارک و مقدس و پاک به انتشار میگذارم
میخواهم فقط با یک جمله شروع کنم
(جناب اقای عباس منش ایران و ایرانی باید به وجود مقدسه شما و همسر مقدستان در کشور امریکا افتخار کرد که شما بزرگترین خدمت را به ایران و خون شهدا کردید آری تشنه ام تشنه تشنه درود فرستادن به شما وجودم تشنه است دست خودم نیست وجودم درونم فریاد میزند
درود بر عباس منش
درود بر عباس منش
درود بر عباس منش
درود بر عباس منش
درود بر عباس منش
زنده اگر ماندم راه شما میروم و با سختیهایش کنار امده و به یاری خدااااااااا پیروزی از ان کسانیست که خداااااااا را باور دارند
به یاری خدا شیاطین درون را به خاک و خون میکشانم و خدای درون را پیروز میکنم
موفق باشید جناب اقای عباس منش
سیلام سیلام صد تا سلام
استاد من حالم عالیه فوق العادم وقتی ک شما رو میبینم حالم توپ میشه
این روزا ک تو ایران باز تو قرنطینه هستیم تا دو هفته.من دارم رو باورام کار میکنم و کل روز رو فایلای شما رو دوباره گوش میدم استاد از همینجا میخام بگم هزاران هزار معجزه تو زندگیم رخ داده منتظر نتایج بیشترم ک بیام تو سایت بنویسم
دوستون دارم زیااااااااااااد
تو این حال و هوای پاییزی ک پادشاه فصل ها پاییزه
من حس و حالم عالیه و این فقط و فقط ب خاطر عوض شدن طرز فکر و دیدگاهمه
ب قول سهراب چشم ها رو باید شست جور دیگر باید دید
به نام الله یکتا
سلام بر استاد شیرین تر از عسلم و مریم بانوی عزیز
استاد واقعا شوکه شدم از شنیدن خبر برگشت فرزندتون به ایران
راستش من یک پدرم به لطف الله یکتا ودرک میکنم احساس یک پدر به فرزندش رو و استاد این کارتون واقعا ابراهیم وار بود و میتونم تا حدودی حدس بزنم نیتتون و قصدتون رو
که قطعا برای خیر و صلاح فرزندتون بوده
ولی استاد واقعا از هر کسی برنمیاد چون خیلیا به در و دیوار میزنن برن بچشون رو یا توی کشورهای دیگه به دنیا بیارن و یا اینکه به هر وسیله ای اونارو بفرستن کشورهای خارجی و رویای اکثر پدر و مادرها اینه که بچشون تو آمریکا بزرگ بشه ولی شما استاد متفاوت و الهی من یه بار دیگه به من نشون دادید که چقدر محکم هستید و چقدر با توکل
راستش اکثر کسایی که دیگران رو مورد پند و اندرز قرار میدن من دیدم که به بچه و خانواده خودشون که میرسه کلن رفتارشون فرق میکنه ولی این در مورد شما کاملا برعکسه
حالا درک میکنم که تو فایل هایی که میگفتید ((من از همه بیشتر به خودم سخت میگیرم )) این حرفتون یعنی چه و تو عمل بهم نشون دادید
اینکه تک فرزندتون رو از یه محیطی مثل آمریکا اونم با این سطح از رفاه برگردونید به ایران فقط از استاد عباس منش ها بر میاد و بس
و این چه ایمان و توکل و دل شیری هست که خدا در درون شما قرار داده و استاد خیلی جا خوردم و نتونستم ننویسم در موردش و تحسینتون نکنم
یه جمله خیلی قشنگ گفتید که خواستم بره و تضادها رو ببینه ….
میدونید چیه و چرا این حالت بهم دست داده ….
من استادی دارم که اگر به من شاگرد دارن درس میدن که از مسیر لذت ببیر و برو تو دل تضادها و خودت و خدای خودت رو پیدا کن و پیوسته حرفشون اینه که از مسیر لذت ببر اگر چه ناخواسته دور و برت رو گرفته و شاید خیلیا که شما رو نشناسند با خودشون بگن (( نفسش از جای گرم در میاد ))
استادی که همیشه به ما میگن این تضادها هست که شمارو میتونه به خواستتون برسونه به شرط اینکه در دل اون تضادها با توجه به خوبی ها و توجه به اینکه چی میخواید و با تمرکز روی نکات مثبت میتونید به خواسته هاتون برسید ….
حالا میبینم دقیقا بدون هیچ ترس و تعارفی با بچه خودشون همین کارو میکنید
و این مهر پدر و فرزندی مانع عمل به قانون شما نشد و من سر تعظیم فرود میارم استاد عزیز من یه این تعهد و ایمان و توکل و بندگی شما
استاد عزیزم ما پدرهای فوق العاده موفقی دیدیم در طول تاریخ که فرزندانشون میشه گفت اون رشد و پیشرفت رو نداشتن و چون از اول فکر میکردن خدای بچشون هستند و بارها شنیدیم این جمله رو که من سختی کشیدم و نمیخوام بچم سختی بکشه و از این حرفا
و به همین خاطره که انگشت شمار هستند بچه های آدم های موفق در هر زمینه ای چه ورزش و چه تجارت و چه دانش که تونسته باشند به حد پدرشون رسیده باشن
و اینه این استاد عباس منشی که من افتخار میکنم به شاگردیشون که ایمان و توکلشون رو یه بار دیگه با گوش جانم دیدم و شنیدم
راستش اولین بار که گفتید به میکاییل عزیز گفتید دم مترو سی دی های بازی رو بفروشن من گفتم حالا خواستن یه حرکت تربیتی مختصر انجام بدن
با اینکه همونم از من و امثال من تو این فرکانس برنمیاد
ولی این حرکتتون دیگه منو ……..
چقدر شما شیرینید و چقدر محکمید و چقدر قابل اعتمادید برای من شاگرد
برای منی که اینقدر خوش شانسم که استادی دارم با اینکه هزاران کیلومتر از من دورتره ولی شب و روز باهاشم و دارم یاد میگیرم و یاد میگیرم
به قول مریم بانوی عزیز اگر از صبح تاشب هم از پردایس و زندگی شما فیلم گرفته بشه همش میشه فایل آموزشی
شما راه میرید برای من آموزشه
حرف میزنید آموزشه
حتی نگاه و سکوتتون استاد برای من آموزشه
و فقط دارم لذت میبرم و شکر میکنم و واقعا استاد من امین اگر با وجود استادی مثل شما بخوام باز بهونه بیارم و تمرین نکنم عین بی انصافی و بی عدالتی هستش
به قول حافظ :
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
مگه میتونم شمارو رها کنم و مگه میتونم عاشق و شیفته شما نباشم و شاگردیتونو نکنم
به خدا قسم دیگه من اختیاری ندارم در برابر شما
همین حالا که دارم براتون مینویسم وسط یه کاری بودم که میدونم دیگه نیمرسم امشب تحویلش بدم ولی وقتی شنیدم اصلا دیگه نتونستم کار بکنم و فقط دیدم با نوشتن آروم میشم
استاد مگه من میتونم استادی رو رها کنم که قانونی رو که دارن درس میدن بدون هیچ ترسی و هیچ تردیدی در تک تک کارهای روزانشون انجام میدن
مگه من میتونم استادی رو رها کنم که حتی برای غذا دادن به جوجه ها دلش رو گره میزنه به الله یکتا و از اون هدایت رو درخواست میکنه
مگه من میتونم استادی رو رها کنم و مرید و شیفتش نباشم که حرف و عملشون یکیه
استاد من میخوام یه چیزی بگم :
به الله یکتا قسم میخورم شما نه تنها حرف و عملتون یکی هست بلکه عملتون بسیار بسیار بسیار فراتر از حرفاتونه و این به من اثبات شده و من با قلبم اینو حس کردم
و اینو بانو مریم بیشتر از همه ما میتونن درک کنند چون با شما دارن زندگی میکنند و خوش به سعادتشون و تو چه فرکانسی هستن بانو که همدم شما قرار گرفتن
استاد عزیزم این فایل به ظاهر پرسش و پاسخ مثل همه فایل ها برام الهی بود و به من یاد داد چقدر باید روی خودم کار کنم به عنوان یک پدر که بتونم در زمان و مکان درست بهترین تصمیم ها رو بگیرم با توکل به الله یکتا و مهم تر از همه چیز
نترسم ونترسم و ایمان داشته باشم و توکل
عاشقتونم و افتخار میکنم به شاگردی شما استاد عزیزم
به نام رب تنها خالق و مالک . فرمانروای دنیا
به نام خدایی که من رو خالق زندگی خودم قرار داده
سلام بر دوست و همکلاسی عزیز
چقدر حس و حالتون رو با تمام وجودم درک کردم اینکه گفتین وسط کاری بودین و نتونستین نیان و ننویسین
دقیقا منممم وسط کاری بودم که دلم طاقت نیاورد و گفتم برم سایت بهشتیمون
چقدر بودن اینجا و خوندن کامنت برام آرامش بخشه
چقددر صدقه بی الحسنی است برای من
من خدا رو هزاران بار شکر میکنم که با این سایت زیبا آشنا شدم
ممنونم ازتون بابت این حس و حال زیباتون
در پناه خدا هر روزتون عالی تر و بهتر از دیروزتون باشه
سلام و درود بر شما
چقدر لذت بردم از این کلمه همکلاسی که گفتید
و چقدر افتخار میکنم به حضور در چنین کلاس و هم صحبتی با چنین هم کلاسی هایی و همچنین درس گرفتن از چنین استاد شیرین تر از عسلی
انشاالله لحظه به لحظه با عمل به قانون و توکل به الله یکتا
حالتون و احساسستون و زندگیتون
زیبا و زیبا و زیباتر بشه
ممنون خیلی زیبا نوشتید
سلام و درود
خواهش میکنم دوست عزیز
ممنون از شما بابت توجهتون به متن بنده
از اینکه بتونم بانوشتنم باعث گسترش احساس خوب در این سایت بشم
بسیار بسیار لذت میبرم و خداروشکر میکنم
شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا باشید
استاد در مورد دلیل فرستادن مایک به ایران بیشتر صحبت کنید. احساس می کنم این قضیه درس های زیادی برایمان دارد. یعنی کسی که به مشکلات برخورد نمی کند یا دنبال حل کردن هیچ مشکلی نیست درست زندگی نمی کند؟ برای کمک کردن به افراد باید آنها را در معرض مشکلات قرار دهیم؟
سلام
استاد میدونین چی فهمیدم در مورد تضادها؟؟؟
شما همش میگین در برابر تضادها خواسته هامون رو قوی کنیم… مثلا در مورد تضاد فقر ثروت خواستن رو قوی کنیم… یعنی خواستن یه چیز خوب در برابر یه چیز بد و همین خواسته باعث ایجاد حرکت میشه .. ولی الان فهمیدم برخی از تضادها باید با خواسته ی ما از میون برداشته بشن .. یعنی یجورایی ما در برابر تضاد اونی باشیم که نیستیم … مثلا شما عملا در زندگی ثابت کردین که نه تنها دوستدار طبیعت هستین بلکه دارین جهان طبیعیه اطرافتون رو گسترش هم میدین … حالا سوال اینه ؟؟؟ چرا کیودیهارو میکشین؟؟؟ چون درست ترین خواسته شما در برابر این تضادها نبودن اونهاست … درست مثل یه رابطه ی خرابی که از هر طرف درستش میکنی یجای دیگه ش میزنه بیرون … خب تصمیم عاقلانه در برابر تضاد یه رابطه ی ناسالم اینه که اون رابطه رو تموم کنی یعنی یجورایی اون رابطه رو فاتحه ش رو میخونی … و این معنیه این نیست که من وارد هر رابطه ای بشم مجبورم اونو تموم کنم بلکه بمعنای اینه که اگر باورهام رو در مورد رابطه درست کنم خواهی نخواهی یه رابطه ی ناسالم از زندگیه من میره بیرون … خب میمیره دیگه و این مردن بمعنیه این نیست که اون شخص مرده بلکه شرایط ناسالمی که من توش بودم تموم میشه … دوباره میگم فاتحه ش خونده میشه … پس خیلی از تضادها هستن که نمیشه در موردشون خواسته های بظاهر زیبا داشت ولی نتیجه زیباست .. گاهی با از بین بردن فکری یا باوری یا بیرون راندن چیزی سلامتی به خودم و چه بسا به جهان اطرافم هدیه داده میشه … درست عین کیودیهای بهشت شما که با کشتنشون که بهتره بگم حذف کردنشون از پیرامونتون سلامتی و امنیت رو به خودتون و پیرامونتون هدیه دادین …
اینارو گفتم که بگم معنیه کلمه ی کشتن بمعنای از بین بردن نیست بلکه بمعنای حذف چیزی هست که زندگیه مارو مختل کرده … تضادی که هیچ راهکاری برای بهبودش نیست باید حذف شه … که بعضی اسم کشتن یا ازبین بردن روش گذاشتن…
استاد میدونین چی به ذهنم رسید ؟؟؟ به آیات بسیاری در قرآن که خدا به محمد گفته کافران رو بکشید و البته انتقاد بسیاری از انسانها رو در پی داشته که چرا نسل کشی ؟؟؟ الان یه جرقه زد توی ذهنم که ایول آناهید این آیات بمعنیه برداشت الانت از برخی از تضادهاس… مگه نه اینکه کفر یعنی پوشاندن و مخفی کردن آنچه نعمته؟؟؟ پس منظور این آیات اینه که هر آنچه یا هر آنکه باعث میشه شما در مسیر کفر و پوشاندن قرار بگیرید رو حذف کنید … حالا چرا بعضیها حذف کردن رو اصرار دارن کشتن معنا کنن ؟؟؟ چون فکر نمیکنن … بقول قرآن این آیات روشنگر است برای کسانیکه می اندیشند …خب بیندیشیم دیگه که اینقدر در مورد حذف بعضی از تضادهای زندگیمون عذاب وجدان نداشته باشیم … یاد جمله ای افتادم که میگه تا خواست خدا نباشه برگی از درخت نمیفته … پس من و ما هرگز نمی تونیم چیزی یا کسی رو ازبین ببریم … ما فقط برخی تضادها رو با افکار و باورهای مناسب خودمون از زندگیمون حذف میکنیم … همین …
استاد هرچقدر که بگم تا چه اندازه دوست و آموزگار خوبی واسه من هستید کم گفتم … اصلا هربار با گوش کردن حرفاتون انگار میرم توی دنیایی که پر از کشف رمز و راز و قوانین هستیه…
استاد راستی اون ماشین آخری چی بود ؟؟؟ فورد بود ؟؟؟ همین الان نوشتمش توی لیست آرزوهام …
گاهی باید در برابر تضاد نداشتن چیزی زیباترینهارو انتخاب کرد …
و گاهی بظاهر زشت ترین خواسته از نظر دیگران رو و البته بهترین راهکار در مورد زندگیه شخصیه خودمون …
زشت و زیبا و درست و اشتباهی وجود نداره .. آنچه حقیقت زندگیه مارو میسازه باورهای ماست … همین و تنها همین ..
شما و خانم شایسته رو بینهایت دوستتون دارم و همواره شاد و سعادتمند باشید …
سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت این قسمت زیبا. استاد عزیزم از بس مناظر زیبای پارادایس را تحسین کردم، محیط زندگی خودم هم مثل بهشت شده. دقیقا هوای بارونی، ابرهای سفید پنبه ای، درختها وسبزه های بارون خورده، اونقدر پر نشاط وروح زندگی در اونها جاریه که هر لحظه به احساس شما در بهشت زیباتون نزدیک ونزدیک تر میشم. خدای من چه بهشتی داشتم ونمی دیدمش. تو این قسمت با دیدن فیلم خودروها،واقعا استاد ثروتمند خودم را تحسین کردم. گوارای وجودتون این همه نعمت، اقتدار وتوانایی خرید هر آنچه که دوست دارید. خدایا با تک تک سلولهام سپاسگزارتم، بابت این مسیر زیبا وپراز آگاهیهای ناب. عاشقانه دوستتون دارم. 😍😘
سلام.یه سوال دارم.شما قبلا باورهاتونو ساختین. سختیهاتونو کشیدین.و الان در راحتی هستین.و کارهاتونو باعشق و راحتی انجام میدین.به قول معروف از ابزار مناسب استفاده میکنین…..اما اگه الان مجبور بشین یه کار خیلی سخت رو شروع کنین مثلاهمه اموالتونو بدین بره.و بشین صفر….چطوری براخودتون باورسازی میکنین؟ایا برای باورسازی باید همش جملات تاکیدی بگیم؟؟؟؟
سوال دوم اینه که:گاهی اوقات سطح انرژی ادما پایینه.و اعصابشون خورده.بی حوصله هستن.که بعضی اوقات دلیلشو میدونن و گاهی نمیدونن….اما شما و مریم خانوم اینطوری نیستین؟چطوری سطح انرژی خودتون رو بالانگه میدارین؟وشارژهستین؟
ببخشید که این حرفومیزنم….حتی اگه همه چی روبه راه باشه وقتی ادم پریود میشه…سطح انرژیش پایین میاد.مریم خانوم چکار میکنن؟ممنون از پاسخگوییتون
سلام
دقیقا در زمانی که در حال تماشای این قسمت بودم
همان صحبت هایی که مریم خانم
در یک دقیقه انتهایی کردند
در ذهنم داشت مرور میشد
که دیدم خودتان اشاره کردید
ای کاش سئوالات اساسی تر
پاسخ داده میشد
کمی به حاشیه پرداخته میشود
در پاسخ به سئوالات
سپاس از شما
احساس کردم باید ثبتش کنم،وقتی داشتم به درخواست هایی که از خدا میکردم نگاه میکردم،یک هو تفاوتی رو احساس کردم
چند مدت پیش درخواستی این بود که مثلاً چرا خدا من زنده هستم یا چرا یاد زندگی کنم یا چرا آدم ها باید اذیت شن و این که من دوست ندارم زندگی کنم یا یکاریش کن
الآن داشتم به درخواست می نگاه میکردم،که خدایا بیشتر میخوام تو رو تجربه کنم،بیشتر میخوام خودم رو تجربه کنم،بیشتر میخوام با تو همراه بشم،بیشتر میخوام ظرفم بزرگتر بشه،آگاهی بیشتر میخوام،رضایت بیشتر میخوام هماهنگی بیشتر می خوام و از این درخواست هایی که داشتم احساس خوبی داشتم و بعد یکهو خدا یکسال پیش من رو یادم آورد و همون لحظه گفتم خدا باورت میشه؟ من که باورم میشه الآن که نه چندین وقته که اتفاق افتاده
میبینی چه قدر تغییر کردم که درخواست هام عوض شده و اصلا اشک چشم هام رو گرفت
بعدش خودم مردد شدم به همین نگاهی که داشتم که از خدا تجربه بیشتری میخوام،بعد فهمیدم که نشئت گرفته از دوتا ترمز هست که اولی که حل شد،دومی هم خودش رو نشون داد و خدا هدایتم کرد به جواب سوال
اولی این بود که ذهنم گفت دارم خواسته های دنیوی میکنم،بعد تعجب کردم گفتم چرا خواسته هارو من تفاوت قائل میشم، اسم یکیشون رو میزارم دنیوی و غیر دنیوی
اگه این جوریه چرا خدا بدن من رو جوری آفرید که نیاز به انرژی و آب و غذا پیدا میکنه؟ و یا خیلی چیز های دیگه؟پس چرا باید بین خواسته هام تفاوت قائل بشم وقتی با تجربه شون احساس خوبی پیدا میکنم و همه چیز نشئت گرفته نیست جز از خدا،حتی این نگاه خودم رو فهمیدم با خوندن کامنت یکی از بچه ها که مثلاً این خواسته اش بود که ببینه دختر ۵ ساله اش کارت طلایی از مدرسه میگیره بعد من اون زمان گفته بودم یعنی چی چرا آدم باید این خواسته اش باشه که فرد دیگه ای با تجربه چیز دیگه ای باعث خوش حالی من بشه و این شرکه،اما الآن که داشتم فکر میکردم گفتم هر خواسته ای که اومده مقدسه و خوبه و باعث احساس خوب میشه و چه اشکالی که که با دیدن این که بچه ات هدیه یا کارت جایزه بگیره خوش حال بشی،این یک فرصت تجربه هست که خدا در اختیارمان داده تا وجود بچه رو تجربه کنیم و لذت ببریم و اون ها هم زندگی خودشون رو دارن و قرار نیست که ما بتونیم تاثیر بزاریم یا تغییر بدیم بلکه یک فرصت برای تجربه این اتفاق قشنگ هست،بعد دیدگاهم خیلی بهتر شد
یک احساس دیگه ای که به وجود اومد این بود که نکنه بعداً از این حرفم پشیمون بشم و از طرفی که دوست دارم روی تصمیماتم پایدار باشم از ین تردید خوش نمیومد،
داشتم فکر میکردم چی باعث این تردید و دودلی شدن شده،بعد فهمیدم که مطمئن نیستم یا میترسم که اگر دوباره داخل یک شرایط نادلخواه قرار گرفتم آیا باز هم این حرف رو میزنم یا نه،بعد داشتم به این فکر میکردم که چرا اتفاقات نادلخواه یکجورس در ذهنم تعبیر کردم که ممکنه من رو از راه ببرن بیرون یا هرچیزی،یا این سوال ها که چرا اصلا باید شرایط نادلخواه باشه که من از مسیر برن بیرون یا انگار احساس میکردم ناعدالتیهای هست،بعد که داشتم فکر میکردم خودم این احساسات رو قبول نداشتم یا این افکار و عقیده رو،بعد قلبم بهم گفت الناز آیا این احساس ایمانی که درونت شکل گرفته رو با هیچ چیز دیگه ای عوض میکنی؟
انگار دوهزاری من افتاد گفتم راست میگی،من الآن این درک از تفاوت نجوا و الهام که هر روز بهتر میشه رو و این تفاوت احساس ایمان و ناامیدی رو با هیچ چیز دیگه ای عوض نمیکنم،وقتی به این فکر میکنی آیا دیگه توجه کردن به اون شرایط نادلخواه یا این که چرا اتفاق افتاد معنایی پیدا میکنه؟
گفتم نه،
خدایا شکرت،آره این ایمان چیزی بود که میخواستم بدونم
که الناز اگر تضاد دیگه ای پیش اومد بدون دقیقا همون نقطه ای هست که قراره تبدیل بشه به ایمان تبدیل بشه به باوری که عمل میاره،پس خوش حال باش و فکر نکن اون تضاد اومده تو رو از مسیر دور کنه.
خدایا شکرت💞🌹