https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-18.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-12-20 10:03:142020-12-22 08:38:16پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 7
206نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی ام سلام به مریم بانو عزیز…
واقعا خداروشکر بخاطر این ایده ی فیلمبرداری
واقعا خداروشکر بخاطر وجود شما نازنین ها در زندگی ام و در جهان
واقعا خداروشکر بخاطر این همه نگرش استاد که در استادی استاد هستن…
چقدر شما ارزشمند و فوق العاده هستین و چقدر هر کاری که برای سایت انجام میدین ارزشمندترش میکنید میخواد فایل رایگان باشه یا پولی، میخواد فایل طولانی باشه باشه یا کوتاه چون شما به اصل کار خودتون و. در اصل به خودتون ارزش میدین و این ارزش گذاشتن به اصل کم کم به بقیه جاها سرایت میکنه. اینکه ارزش میذارید به تک تک سوالات و وقت میگذارید برای اونا و این حس رو هم به ما منتقل میکنید…. آخه این خانه از پایه و از ریشه هاش درست بنا شده و تا سال های دیگه هم که بگذره این حس و ارزش گذاری جاری هست و انتقال پیدا میکنه.
واقعا ممنونم که شما اینقدر عالی رو خودتون کار کردین استاد عزیز و مریم مهربانم که نتیجه این خشت های درست این بنای زیبایی است که ماحصلش رو داریم میبینیم.
چقدر خوشحالم که در این عصر با این تکنولوژی و ارتباطات زندگی میکنم که مرزی نذاشته برای شرق زمین تا غرب تا اینقدر عالی در ارتباط داشته باشیم، حس ها منتقل بشه و درس ها بگیریم.
چقدر خوشحالم در عصر انسان های خودساخته و الگوی خودم دارم زندگی میکنم و به خودم افتخار میکنم که الان این قدرشناسی رو قبل اینکه بمیرم درک میکنم.
😍😍😍😍😍😍
آخ جون استاد کلاس از بچه های کلاس سوال پرسید و خواست جواب بدیم. من همیشه دوست داشتم معلم سوال کنه البته وقتی با درسی حال میکردم یا خوب یادش گرفته بودم یا فکر میکردم که خوب یاد دارمش…
الانم همچین حسی دارم که انگار در کلاسی هستم که دوستش دارم و استاد سوال پرسیده و مشتاق جواب دادنم.
همچین حسی دارم که فکر میکنم یکم یاد دارم، سوالو لااقل میدونم برای چی استاد پرسیده. البته امیدوارم که بدونم….
آخ استرس گرفتم انگار نمره هم داره 😀😀😀
لایک استاد و امتیاز بچه ها😉
البته من مدتی هست با تمام ارزشمند بودن این موضوع، بیشتر از همه خودم و حال خودم مهمه و اینکه ردپا بذارم مهمه و خیلی نتیجه چی میشه فکر نمیکنم. چون اینقدر این مسیر برام قشنگه اینقدر این نوشتن و ارسال دیدگاه منو رشد میده که در مسیر احساس هزارتا لایک گرفتن و امتیاز گرفتن به من دست میده.
خب بریم سراغ سوال استاد با توکل به الله بدون نگران بودن از نتیجه 👌
🌞
سوال استاد از بچه های کلاس:
روی باورهامون کار کنیم یعنی چی؟
پاسخ شاگرد فهیمه پژوهنده:
قبل اینکه سوال رو بخوام جواب بدم لازم است استاد تا چیزی که از باور یاد گرفته ام رو اینجا بیان کنم،اصلا باور یعنی چی؟ نقل ار خودتون فکری که بارها و بارها تکرار بشه میشه باور.
یکم قضیه جدی شد خب فکر چیه ساده و چکیده بخوام بگم هر ورودی که وارد ذهن میشه ایجاد یک فکر و اندیشه میکنه.فکر چیه؟فکر یکجور موج یا شکل دیگه ایی از انرژی هست(ما موجوداتی فرکانس هستیم) فکر ها چطوری به وجود میان اصلا فکر ها از طریق ورودی های مختلف میتونن ایجاد بشن و میتونن تقویت بشن و میتونن تکرار بشن و وقتی که یک نوع فکر، یک جنس فکر بارها و بارها تکرار بشه باورهای ما رو میسازه و باورهای ما عادت ها و عادت های ما رفتارها و واکنش های ما رو میسازه و اینا هستن که تجربیات و نوع نگاه و نگرش ما به زندگی رو میسازه. و اینا هستن که زندگی ما رو میسازه و در اصل این ما هستیم که زندگی خودمون رو میسازیم.
خب پس اگر این توضیحات رو مهندسی معکوس کنیم جواب سوال تو دلش هست.
وقتی ما خوب زندگی کنیم، خوب رفتار کنیم و عادت های خوب در خودمون ایجاد کنیم، خب تجربیات خوبی رو میبینم و وقتی تجربیات خوبی رو تجربه کنیم و این تجربیات واین خاطرات و این ورودی ها هر بار تکرار بشن پس داریم باور میسازیم.
پس جواب ساده است استاد جونم من با همین نوشتن ها و تکرارها باورهایی در من شکل میگیره،
که مثلا من میتونم کامنت بذارم، میتونم خوب بنویسم، خوب درک کنم، خوب ارتباط برقرار کنم، از تکنولوژی استفاده کنم، میتونم با همین کار ساده چندین نوع باور بسازم حالا اگر باورهای خوب ساخته شده قطعا نتایج هم خوب خواهد بود. وقتی من از وقتم خوب استفاده میکنم و این به من احساس خوبی میده یعنی باور خوبی ساخته شده و منجر به اتفاق خوب دیگه ایی میشه و این جریان ادامه دارد و قول شما استاد که الان بیشتر درک میکنم ساختن باورها و بهبود اونا یک جریان همیشگی است و براش انتهایی نیست. چون زندگی در جریان هست و تا آخر عمرمون در این جهان مادی این بهبود ادامه داره چون قانون تکامل بر جهان حاکمه.
پس اینکه ما چطور میتونیم روی باورهامون کار کنیم برای هرکسی میشه گفت پاسخ مختص خودش هست. مثلا دوست عزیز همین الان هم داری رو باورهات کار میکنی. و این ما هستیم که چطوری و با تجربه ایی وانتخابی قرار هست این جریان دائمی بهبود رو در زندگیمون جاری کنیم.
شما در سریال زندگی در بهشت به من یاد دادین که:
📍خوندن کامنت ها و برخورد با آدم هایی که دارند روی خودشون کار میکنن یعنی ورودی مناسب و ایجاد باور یا تقویت باور
📍توجه به نکات مثبت و زیبا در جهان اطرافم ورودی مناسب به ذهن من که کارخونه تولید باور منه میشه. پس این هم باور ساختن و باور تقویت کردنه
📍توجه به توانمندی هام و به کار بستن اون ها و اقدام کردن اینم باور ساختنه
📍حل مسائل فنی و مواجه شدن با اونا و قوی شدن برای حل مسائل من باورهای منو تقویت میکنه.
یک عالمه مثال میشه زد که همش اجرای قوانین در عمل هست و اینکه داریم روی باورهامون کار میکنیم. 💪💪💪💪💪
چقدر میتونم این قسمت قوانین ثابت رو توضیح بدم استاد… اینکه قوانین خدا براساس اون انرژی هماهنگ و خالص با اون داره بازخورد نشون میده.
🔑 احساس خوب=اتفافات خوب این یک اصل هست.
حالا نباید پابند جزییات این اصل بشیم وگرنه فرعیات ما رو ار اصل دور میکنه.
مثلا اصل اینه شادی کنیم برقصیم حالا اینکه من با چی شاد میشم یا شما با چی مهم نیست، مهم اینه پیدا کنم چه چیزی برای من خوبه.
شاید رقصیدن رو دوست داشته باشم اما با آهنگ های تند یکی اصلا با این آهنگ نتونه برقصه و دچار استرس بشه خب اون میره با آهنک لایت میرقصه و احساسش رو خوب میکنه. نمیشه بگیم الان کی کار درست رو انجام داده(باید به دنبال تکرار بگردیم تا اصل رو ببینیم، مشترک این مثال حس خوب و لذت از رقصیدن بود نه مدل رقصیدن، زمانش، اهنگش یا….) ما باید به دنبال شناخت خودمون و بر اساس اون استفاده از قوانین در جهت بهبود خودمون استفاده کنیم.
الان هم زیادی توضیح بدم احتمالا میرم تو فرعیات و ذهن من خطا و تناقض پیدا میکنه و باعث میشه حسم خراب بشه و حس خراب تکرار بشه باور خراب میسازه یا باورهای خراب منو تقویت میکنه پس تا اینجا از کمال گرایی کاسته و میرم برای یک موضوع دیگه…. 😉
✨استاد چه اشاره جالبی برای شرطی سازی کردین. اینکه ساختار ذهن برای ایجاد عادت ها که بعد رفتارهای ما رو میسازه تمایل به شرطی سازی داره. پس باید مراقب باشیم که عادت های بد رو دنبال نکنیم تا شرطی نشیم…
✨من یاد گرفتم از دوستان نکته بین که البته خودمم خیلی اینجوری هستم البته از این اخلاق های مچ گیری ندارم وگرنه مگه منم اون آهنگ رو نشنیدم، مگه منم احساس نکردم شما یک جاهایی سوتی دادین، چرا دیدم اما دنبال درسش بودم دنبال اصل قضیه بودم یا حتی ار چیز ناخوشایند یک قسمت خوبش رو دیدم. اما میخوام سعی کنم دیگه حتی اونا رو هم نبینم. چون متوجه شدم اینا از کمال گرایی ناشی میشه و جایی که این کمال گرایی به من کمک نمیکنه چرا از این خصلتم استفاده کنم.
✨جهان به احساس ما پاسخ میده نه کلمات ما. اصل اینه و تمـــام
حالا اینکه ما جایی خوندیم که با کلام خودمون معصیت نکنیم یا کلام ما عصای معجزه گر ماست کاملا درست اما اصل اینه اون کلام چه تاثیری در حس من داره، من میگم خدایا شکرت فقط ورد زبان هست یا واقعا با احساسم میگم. اگر یکی به من گفت خسته نباشید درسته که خیلی جمله های زیباتری هستن برای اینکه جایگزین بشن اما چرا حساس بشم و این حساسیت من باعث احساس نگرانی و ترس من بشه. مهم اینه من مسلط هستم به خودم و بعضی کلمات رو اصلا شاید نمیشنوم که بخوان حال منو خراب کنن چه برسه تاثیر بذارن روی باور من چون تکرار نمیشن و یکباره،چون من باورهای خوب دیگه ایی ساختم که تشخیص بدم الان کجا به درد من میخوره..
البته اینو قبول دارم آدم برای بهبود هر کاری میتونه انجام بده باید انجام بده اما از اصل یادش نره و نشیم ملا نقطه ایی… چه اصطلاح جالبی گفتین ملا نقطه ایی….. ممنون از تعریف اون خاطره جالب.
✨باورها تغییرشون یک روند هست و تکامل میخواد. من با چندین عبارت تاکیدی و تکرار اونا بعد مدتی قرار نیست باورها تغییر کنه.
مثلا عبارت تاکیدی در مورد فراوانی بگم و بگم خب آخرش چی میشه مثل یک ورد بدون احساس، بدون اینکه باورهای فراوانی ام رو پیدا کنم بدون اینکه تکامل رو به درستی طی کنم و بعد مدتی اگر هم تاثیری داشته باشه، دوباره جهان منو هدایت میکنه تا درس هایی که نگرفتم رو بیاموزم. جهان اصلا جهشی کار نمیکنه، اصلا با عجله کار نمیکنه.
قوانین ثابتش مشخصه آقا هر چیزی تکامل خودش رو باید برای اینکه پایدار بشه طی کنه.
💚💚💚💚💚💚💚
💚خدایا شکرت که منو هدایت میکنی
تا زندگی ام را با ساختن باورهای بسازم.
💚خدایا شکرت که قوانینی رو وضع کردی
تا عدالتت رو هر روز شاهد باشیم.
💚خدایا شکرت که به من از طرق مختلف کمک میکنی تا آگاهی هایم بیشتر شود.
💚خدایا شکرت که منو هدایت میکنی برای اقدام ایده ها و برای دیدن نحوه اجرای قانون در عمل…
💚خدایا چقدر باید شکرگزار باشم بخاطر این اتفاقات زیبا و جهان پر از خیر و خوبی و زیبایی…
یه شب پر از خاطره و خوردنی و بازی و اصلا حس و حال خوب.
استاد ممنون که برای جواب دادن به سوالهای ما زمان میزاری و تک تک میخونی و جواب میدی
این برای من بشدت با ارزشه
چه خوبه که انقدر به خودت مسلط شدی که سوالات ناجالب هم تاثیر آنچنانی در وجودت نمیزاره و خیلی زود (جیک ثانیه) به خودت میای و کلا کنترل دست خودته، احسنت
جداً ملا نقطه ای چه اصطلاحات جالبی اینجا یاد میگیرما ایول
حالا که منم فکر میکنم گاهی دقیقا همین ملا نقطه ای میشدم و روی حرف زدن خیلی تمرکز میکردم
اما از وقتی با سایت و استاد آشنا شدم دیگه خیلی به ندرت این مسائل برای من دارای اهمیت میشد و انگار دیگه الان اصلا اهمیت نداره، خدا رو شکر
ملا نقطه ای
جای بسی تامل داره
اینجاش جالبه که ازین ملا نقطه ای بودن یه سری عادتهای خوب برام مونده مثل درجواب حالت چطوره: میگم عالی، توپ، درجه یک، ممتاز
اوایل فقط تکرار بود اما الان احساس پشتش نهفته اس و چه تاثیرات قدرتمندی در زندگی من بوجود آورده.
الان میگم اگر از اول میدونستم که بجای ملا نقطه ای بودن درپس هرکلمه ای که میگفتم احساس جریان داشت ببین الان منم کجا بودما.
فقط خواستم از تضادم هم یه نکته خوب بیارم بیرون.
به جای دقیق شدن روی زندگی اطرافیانم و گرفتن اشتباهاتشون روی خودم کار میکردم حتما حتما الان در زندگی بهتری در حال لذت بردن از نعمات بیشتر الهی بودم.
چقدر با این طرز فکر که به نظر خودم عالی بود سمپاشی هایی در درونم کردم که تا الان هم دارم تاوان پس میدم
یه آخه به تو چی ی خاصی تو چشمای استاد میدرخشید
اینم بگم منم گاهی این سوالات ملا نقطه ای میاد سراغم
من بها نمیدم حتی بخواد از دهانم هم بیرون بیاد و همونجا در نطفه خفش میکنم.
خداروشکر که به این توانایی در زیر سایه خداوند منان رسیدم
من با راه روزه ی سکوت به این توانایی رسیدم چون توی روزه ی سکوت در محیط کارم(اون زمانها من سرآشپز یه پیتزا فروشی بودم) کلی حرف بود که باید زده میشد و من تحمل کردم و بعد از سه روز معجزه اتفاق افتاد
دیگه تا حرفی به ذهنم خطور میکرد همونجا بیان نمیکردم و اول مزه مزه میکردم و بعد با درنظر گرفتن همه ی جوانب میگفتم و دیدم چقدر تاثیرگذارتر شدم و خودم لذت بردم و خداروشکر کردم.
استاد داشتید از زحمات بی دریغ و بی شاعبه ی مریم بانو میگفتید و چه شجاعانه تمام اعتبار این سریال سازنده رو میدید به اول خدا و بعد مریم شایسته
احسنت
در همین حین که داشتید میگفتید مریم بانو دوست دارند که از همه جا فیلم و عکس تهیه کنند و راجع بهش توضیح بدید برگشتم و همسرم رو دیدم،
باورتون نمیشه که چه برقی توی چشماش و چه لبخندی بر لبش نشسته بود که بی اختیار استوپ زدم و تا چند دقیقه میخندیدیم.
و اگر از همون لحظه ازش عکس میگرفتم چنان وجدی از صورتش پیدا بود که شماها هم میخندیدید و شاد میشدید
استاد بدبخت شدم
منم مثل اوایل شما هنوز نسبت به این عکس گرفتن و فیلم گرفتن گارد دارم
و … خودتون تصور کنید از الان به بعد رو….
چه صادقانه گفتید که شما هم غر میزنید و از ما مردم هستید نه از یک سیاره دیگه، که شماهم اشتباه کردید، و بازم میگم این سریال تنها سریال بدون سانسوره که من تاحالا دیدم
خداروشکر و احسنت
اینکه مردم کارهای خودشون رو خودشون میکنن چه در ایران و چه در آمریکا
در جهان هرچیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را چشید و سرد سرد
قسم باطل باطلان را میکشند
باقیان از باقیان هم سرخوشند
ناریان مر ناریان را جاذبند
نوریان مر نوریان را طالبند
من توی ایران که هستم چون خودم کلا آدم فنی هستم از دستگاههای صنعتی گرفته تا ماشین و پهباد و اسپیکر و تلوزیون و … رو تعمیر میکنم برای همین اکثر اطرافیانم خودشون کارهای خودشون رو میکنند و این نکته برای من جدید نبود فقط زیبا بود و جنس ابزارها متفاوت و من فقط شکرگذاری کردم و لذت بردم و خواسته هام رو ارتقا دادم.
چند وقتی هست که منم دارم قرآن میخونم و و و سکوت بهترین وصف برای خوندن آیات این کتاب که راهنمای زندگیه
اونقدر که ما از آمریکا و شهرها و ایالاتش اطلاعات به واسطه ی لطف این زوج همیشه پویا بدست آوردیم فکر کنم بریم اونجا از خود آمریکایی ها بیشتر بلد باشیم
واقعا خداروشکر
این جمله ی زیدان که ما برای مسابقه و قدم بعدی تمرکز میکنیم هم طلایی هست و ممنونم که استاد جان این نکات رو خودت میبینی و با ما هم به اشتراک میزاری
منم در برحه ای از زندگی به این باور و نتیجه رسیدم و انجام دادم و نتایجی فوق العاده بدست آوردم از تاسیس نمایندگی تا جزو سه نفر اول فروش توی مشهد شدن و… و دقیقا موقعی که نگران آینده شدم و خیال بافی و چرند فکر کردن از آینده منو به ورطه ی ورشکستگی انداخت که کاملا الان میفهمم که مسبب این ها خودم هستم و این شد برای من تجربه
بعد اون ناموفقیت همه ی عالم رو مقصر میدونستم الا خودم از آقای احمدی نژاد گرفته تا راننده ی شرکتم یا پدر و همسر و همکار و…
الان به این شجاعت و باور و ایمان رسیدم که بگم هیچ کس به جز خودم نمیتونه در زندگی من تاثیر بذاره و تمام اون مدت ناراحتی کشیدن هام تقصیر خودم بوده
خداروشکر الان از هر لحاظ حتی سلامتی(چون دیسک کمر داشتم و چند ماهی دراز بودم و بسیاری محدودیتهای دیگه و…..) دارم بهتر و بهتر میشم
الانم قدم بعدی من اینه که درآمدم رو بیشتر کنم حداقل سه برابر
به چگونه اش هم فکر نمیکنم و میخوام رها بشم تو هدایت الهی و فقط از این روزگار لذت ببرم
خداروشکر که کلی دوست اینجا پیدا کردم که کلی حس و حال خوب و عالی رو به ارمغان میارند
مریم بانو واقا ازت ممنونم که باعث این احساس خداوندی در این جمع الهی شدی
استاد شکرگزار وجودت هستم که یکی از شاگردانت مریم شایسته اس که خودش کلا استادیه
سلام استاد جان ممنون از این فایل فوق العاده که گذاشتین خیلی از انحراف هایی که ما توی این مسیر داریم سر همین چسبیدن به فرعیات و رها کردنه اصله اما باید یاد بگیریم که اصل توحیده اصل ایمانه اصل باوره با ادا درآوردن و نقش بازی کردن به اسم قانون جذب و با داشتن همون شخصیت قبلی نمیتونم تغییری توی زندگیم ایجاد کنم تغییر شرایط و اوضاع زندگی نتیجه تغییر منه نه اینکه توی نظر بقیه به قانون جذب عمل کنم
کم نیستند افرادی که توی قالب دین داشتند و دارند خیلی باورهای مخرب رو وارد مغز ما میکنند که نه تنها توی مسیر اشتباهه ۱۸۰ درجه هم با مسیر خدا در تضاده اما ظاهرا بهش میگن مسیر خدا
خیلی چیزا رو تحت عنوان دین به ما یاد دادن که باید عوض بشه چسبیدن به فرع رو به ما یاد دادن حساب کردن روی بقیه رو یاد دادن انتظار داشتن از بقیه رو یاد دادن و هزار تا چیز دیگه اما وقتی نتیجه رو نگاه میکنی راضیت نمیکنه
اگه نتیجه متفاوت از این اکثریت میخوام باید دیدگاه متفاوت عملکرد متفاوت و باور متفاوتی از اکثریت داشته باشم چون اون دیدگاه ها نتیجش اونه
و یاد گرفتم که باید این شخصیت رو توی خودم ایجاد کنم که به جای دنبال ایراد و نقص گشتن توی بقیه دنبال این باشم ایرادای خودم رو از رفتارام از اعمالم از نتایجم پیدا کنم و برای اصلاح اونا قدم بردارم تنها نتیجه ای که با بیان کردن ایراد های بقیه (که شاید ناشی از درک و قضاوت اشتباه من باشه) میگیرم دور شدن از مسیره فراموش کردن خودمه و نتیجه فردی که مدام دنبال ایراد گرفتن از بقیه و گوشزد کردن نقص هاست مشخصه
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته و همگی دوستان عزیز ((اعضای خانواده صمیمی عباسمنش )) اول از خداوند سپاسگزارم بابت این آگاهی ها و قوانینن جهانش ک از طریق دستی از دستانش ک استاد گرانقدر است به ما میرسونه خداروشکر …برداشت من از سریال زندگی در بهشت و زندگی واقعی استاد ک بدون هیچ ادایی دارن زندگی خودشون میکنن و✅ به نظر من زندگی فعلی استاد میشه گفت یکی از بهترین و سالم ترین زندگی ای که انسان میتونه در کره خاکی تو جهان مادی داشته باشه ✅ و فقط میتونم از خداوند بابت این همه زیبایی و توحید و فروانی سپاسگزاری کنم و آرزوی سلامتی و ثروت و آرامش و توحید بیشتر برای استاد و همگی دوستان دارم
از میون این توضیحات وپاسخهایی که داده شد من نکات جالبی رو تونستم شکار کنم که دوست دارم بهشون اشاره کنم تا بهتر در ذهن خودم حک بشه.
۱.اینکه انقدر گیر ندم به کلام وبعضی عبارات که خیلی هم رایج ومرسوم هست وخودمو بخاطر اونها زیاد در تنگنا نزارم مثل همون عبارت خسته نباشید وخیلی جاها میموندم که خدایا الان غیر از خسته نباشید چی بگم آخه ?ویک عبارت نامتعارف رو میگفتم که به قول استاد خوبه که آدم اینها رو هم تا حدی رعایت کنه ولی گیر دادن بهشون باعث میشه اصل وفرع قاطی بشن.
۲.واقعا حرفتون زیباست استاد عزیزم اینکه کاش بجای گیر دادن به بقیه اونم کسی مثل شما ومریم جان که انقدر روی خودتون کار میکنین ومصمم هستین والبته هیچ ادعایی هم نداشتین که مامعصوم وعاری از خطا هستین, بیایم این گیرها رو به خودمون بدیم وزندگی ورفتارهای خودمون رو سرچ کنیم.
اتفاقا ذهن منم چند بار شیطنت کرده وخواسته ذهن منو به موردی از زندگی شما مشغول کنه که از دیدگاه من وبا توجه به اطلاعات اون موقع من ممکنه زیاد درست نباشه ولی سریع به خودم نهیب زدم که :اولا تو اوندی توجه برنکات مثبت رو تمرین کنی نه منفی ,چون نکات منفی که همیشه همه جا میتونی پیدا کنی,دوما این حالا از نظرت شاید اشتباه باشه فردا که ذهنت وسیعتر شد شاید یک ارزش واقعی هم باشه همونطور که بارها برامون پیش اومده, سوما اینکه خودت الان چطوری هستی?یعنی هیییچ باور محدود کننده ای نداری?یا حتی باوری که بتونی گسترش بدی?وبا این منطق ذهنم هر بار مقاومتش کمتر میشه.الهی بینهایت شکر.
۳.خیلی برام جالب بود که اون برج زیباترین برج اون منطقه هست واقعا که هم خود برج وهم منطقه ای که اونجا هست وهم اون رودخونه واون خلیج زیبا و ویویی که داره رویایی وبی نظیره اما با این اوصاف شما این نلک زیبای پارادایس رو با اختلاف میپسندین واقعا آزادی معیار خیلی مهمیه استاد جان.با تمام وجود همچین خواسته ای توی وجودم شکل گرفته, الهی بینهایت شکر
۴.نکته بسیار بسیار جالب در مورد این هست که چند درصد مردم آمریکا بیشتر تو آپارتمان زندگی نمیکنن وهمه این مردم خونه هاشون ویلایی هست,چقدرررر عالی خدایا وچقدر این کشور باوجود اینکه از تمام کشورهای دنیا مهاجر داره ولی باز هم همه جا زندگی ویلایی دارن واین درس خیلی بزرگی در مورد وسعت جهان وفراوانی برای من داشت ,الهی بینهایت شکر.
۵.همکاری استادومریم عزیز رو در تمام موارد حتی تهیه فایلها وتفریح وسرگرمی و…با تمام وجود تحسین میکنم, الهی بینهایت شکر.
۶.نحوه پاسخگویی استاد به سوالات رو تحسین میکنم سعی میکنه حتی برای سوالهای پرت وپلا هم پاسخهای جالبی رو پیدا کنه که به درد همه بخوره, ودر هر موردی نکات مربوط به اون رو بیان کنه, الهی بینهایت شکر.
۷.استاد بدن واقعا قوی ومقاومی داره حتی توی اون سرمای شدید هم بایه پیراهن آستین کوتاه معمولی ,طولانی مدت وایساد ودر آرامش پاسخ سوالات رو داد.کلاه قرمز زیبا وپیراهن سفید زیباشون رو هم که خیلی بهشون میاد تحسین میکنم.
۸.خدایا اون آسمون زیبا با ترکیب رنگهای صورتی ونارنجی رو خیلی خیلی تحسین میکنم واقعا که هیچ وقت عادی نمیشه وهمیییشه زیبایییهای آسمانی که در دسترس هممون هست شکر خدا ما رو شگفت زده میکنه ولی کسانی ازش لذت میبرن که مهارت لذت بردن رو در خودشون ایجاد کردن یا به عبارتی بلدن لذت ببرن.الهی شکر
استاد باید این فایل رو چندین بار نگاه کنم چون کلی حرف واسم داره …
در مورد سوال اول فایل … یعنی بخودم گفتم واقعا موقع خاصی واسه کار کردن روی باورها هست ؟؟ یعنی باید یه تایم خاص باشه با یه شرایط خاص تا من بتونم روی باورهام کار کنم ؟؟؟ عجیبه خیلی .. یا باید باورهام رو زندگی کنم ؟؟؟ چیزیکه من یاد گرفتم اینه که باورهام رو در متن زندگیه روزمره م تمرین کنم .. اصلا یکی از دلایلی که شما میگین تمرین های اول هر فایل رو انجام بدیم همینه دیگه … اینکه حرکت کنیم جستجو کنیم تحقیق کنیم نگاه کنیم و اینکار در زندگی روزمره هویدا میشه … مثلا شما میگین وقتی حتی یه دوچرخه هم نداشتین می رفتین سر خیابون می نشستین و میشمردین توی یه ساعت چندتا ماشین خارجی میاد رد میشه .. خب این یعنی چی ؟؟ برای من این به این معناست که وقتی مسیر خونه تا کارم رو طی میکنم یا وقتیکه سر کارم فرصت دارم بجای اینکه به نداشته ها فکر کنم تمرکزم رو بزارم روی مثلا ماشینهای رنگ آبی مدل بالا که میان رد میشن و اینقدر زیادن که گاهی من تعجب میکنم که چرا نمیدیدمشون؟؟ استاد باورها حفظ کردنی نیستن که وقت خاصی واسشون بزارم .. من میتونم حین غذا پختن دوش گرفتن جارو کردن ورزش کردن سر کار یا حتی توی خواب تمرین باور کنم .. تمرین باور یعنی توجه به نکات مثبت در هر زمینه ای که دلمون میخواد داشته باشمش…مثلا وقتی رابطه ی خوب میخوام من لاجرم باااااید توجهم رو بزارم روی روابط عالی .. تحسین کنم رابطه های خوب رو .. و بعد اینقدر زیاد میشن دوربرم رابطه های خوب که واسم عادی میشه .. دیگه نمی گم بابا کو رابطه ی خوب ؟؟ دیگه نمیگم بابا همه نقش بازی میکنن … دیگه به عینیت در میاد واسم …
استاد من شخصا وقت خاصی روی باورهام کار نمیکنم بلکه با باورهام دارم زندگی میکنم… مثلا سرکارم تا درمورد سیاست و گرونی صحبت میکنن سریع دفترمو باز میکنم و از توی این تضادها خواسته هام و میکشم بیرون … مثلا میگن خونه خریدن دیگه کار حضرت فیله.. من سریع میشینم و مشخصات خونه ی رویایی رو که توی لیستم نوشتم رو میخونم و به عکساش نگاه میکنم اونوقته که یهو یه مشتری پولدار میاد داخل و میگه پول در آوردن راحتترین کار دنیاست و من کیف میکنم که تونستم شرایط رو به نفع خودم تغییر بدم … خیییلی قشنگه و تا حالا خیلی این اتفاقات واسم افتاده … توی ریزترین مسائل زندگی یا بزرگترینش دنبال بکار بردن باورهای درست هستم .. بخودم میگم اینجاس که قراره باورایی رو که یاد گرفتی به عمل در بیاری …
اینارو گفتم که در یک جمله بگم باورها کار کردنی نیستن باورها عمل کردنی هستن و اینو در طی زندگی روزمره خودمون به وضوح میبینیم که چقدر تغییر کردیم وگرنه حفظ کردن باورهای درست که کاری نداره… روزی دو ساعت بشینیم و جمله های قشنگ بگیم و بنویسیم که فایده نداره .. باید برم توی متن زندگیم ببینم وقتی یکی باهام بدرفتاری میکنه یا انتقاد میکنه ببینم من چیکار باید بکنم که حالم بد نشه و زندگیم مختل نشه..من چیکار کردم که همچین شخصی جذب من شده و وقتی ترمز رو پیدا کردم با جایگزین کردن باورهای جدید و سازنده م ازون مرحله بسلامت بیام بیرون .. تا جاییکه مثلا الان قسم میخورم که آدمهای منفی اصلا دیگه توی زندگیم نیستن..یعتی نه اینکه نباشن .. هستن . .. بلکه توی زندگی من تاثیر گذار نیستن .. چون من الان استاد خوب کردن حال خودم هستم …
استاد میدونین وقتی با چنین افرادی روبرو میشم چی میگم ؟؟ بخودم میگم اینا مثال اون افراد بی ایمانی هستن که خداوند به محمد گفت تو اگه بری قعر زمین یا بری بلندای آسمان واسشون نشونه بیاری بازم ایمان نمیارن پس ازشون اعراض کن … اونوقته که من دیگه نه از آدمهای منفی حالم بد میشه نه اخبار منفی نه اتفاقات منفی بلکه بخودم میگم خداوند منو در مسیر هدایت راهنمایی خواهد کرد و از طریق هزاران راه همینم میشه یعنی اتفاقی میفته که یا من دور میشم از شرایط نامناسب یا شرایط نامناسب از من دور میشن…
به هر حال یاد گرفتم که با غر زدن و دنبال بهانه گشتن و دنبال ایراد گشتن در دیگران من تغییر نمیکنم بلکه اونا رو بیشتر و بیشتر میکنم…من یاد گرفتم خودمو کنترل کنم .. ذهنم رو احساسم رو فکرم رو حتی جسمم رو .. و اینجاست که من تغییر باورهام رو زندگی میکنم و به خودم احسنت میگم که دیگه مثل گذشته اسیر باتلاق افکار و باورهای اشتباه نمیشم …من دیگه یاد گرفتم حتی اگه توی جهنمم گیر افتاده باشم با تغییر باورهام و کنترل عواطف و احساساتم میتونم یا به بهشت هدایت شم و یا اینکه اون جهنم رو تبدیل به بهشت کنم…
استاد من نمونه ی انسانی هستم که با قرار گرفتن در مسیر درست هدایت شمارو پیدا کردم و الحق که تمام آموزه های شمارو به عمل در آوردم و از جهنمی سوزان بهشتی زیبا ساختم … تک و تنها بدون کمک حتی یک نفر .. فقط ایمان آوردم که میتونم و باورهام رو نسبت به اکثریت جامعه نسبت به یک زن تغییر دادم و البته حرکت کردم و باورهام رو به عمل در آوردم و الان و فعلا از رشد خودم راضیم.. و اصلا کاری به نگاه و حرف بقیه ندارم که آیا روش منو میپسندن یا نه ؟؟ من راهی که در مسیر خواسته م بهم الهام میشه رو بی کم و کاست انجام میدم و بنظر من کار کردن روی باورها یعنی همین و غیر ازین نیست و نیست… تمرین باورها یعنی زندگی کردن با باورها …
استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیزم براتون بهترینهازو آرزو میکنم و متشکرم ازتون که از مشترک شدن با زندگی روزانه تون تونستم خواسته های جدید بسیار بسیار زیادی رو انتخاب کنم و ایمان دارم که اگه شما دوتا تونستین بهشون برسین منم میتونم فقط کافیه عین شما دوتا در به عمل آوردن باورهام توی زندگیم به درجه ی استادی برسم …
من خیلی دوست داشتم نگاهمو در مورد کار کردن روی باورهامون بگم.
بنظر من کار کردن روی باورها نه تنها از جریان زندگی مجزا نیست بلکه عملا در جریان زندگی میتونه رخ بده و تأثیر واقعی داشته باشه.
من معتقدم اگر انسان در زندگی روزمره ش و در کوران تجربیاتش داخل این زندگی سعی بکنه همیشه جوری به مسائل نگاه کنه که احساس خوب و بهتری پیدا کنه در واقع داره روی باورهاش در جهت مثبت کار میکنه، پس فکر میکنم کار کردن روی باورها بیشتر یک جهت گیریه کلی و ریشه ای هست در رابطه با نوع نگاه ما به اصل و ذات این زندگی و در واقع همون جهان بینی ما، تا اینکه مثلا به عنوان یه کار خاص و جدا از روال زندگی بخواییم بریم تو یه اتاقی یا جایی جملات تاکیدی بگیم که البته همینم هیچ ایرادی نداره اگر توأم با لذت و شادی باشه و بخشی از همون زندگیمون حساب بشه.
و نکته مهم دیگه ای که دوست دارم بگم در مورد مفید تر بودن تو زندگی هست که یکی از دوستان سؤال کرده بودن در موردش.
من نگاهم برخلاف اکثریت جامعه که فک میکنن مفید واقع شدن یعنی مثلا مطالعه بیشتر یا یادگیری حرفه های متنوع تر، معتقدم مفید واقع شدن یعنی شادتر زندگی کردن، یعنی احساس بهتری پیدا کردن، حالا با انجام هر کاری. در واقع مفید واقع شدن ربطی به انجام کار خاصی نداره که ذهنیت غالب جامعه هم اون کارها رو تأیید میکنه بلکه مربوط به احساس درونی و میزان خوشبختی من از خودم و زندگیه که برای من میزان مفیدتر بودن رو معنی میکنه.
به این معنی که اگر من امروز نسبت به دیروزم تونستم در مواجهه با مسئله ای ذهنمو بهتر و بیشتر کنترل کنم و از زاویه ای به مسئله نگاه کنم که احساس خوبی داشته باشم، هم روی باورهام کار کردم و هم تونستم مفیدتر باشم.
در کل نمیشه فتوا داد که فلان کار درسته یا غلط چون ظاهر امور تعیین کننده نیست ابدا بلکه باطن و نیّت پشت اون اعماله که مهمه. اگر نیت لذت بردنه، شاد بودنه، احساس ارزشمندیه، احساس خوشبختیه که اون عمل هم درست بوده ولی اگه نیت برعکس اینه که اون عملم اشتباه بوده بنظر من. مثالشم فرض کنین شما با نیت خوب و از جایگاه قدرت و احساس خوب به یه نفر کمک کنین یا از جایگاه ترهم، مسئولیت پذیری اجباری یا مثلا از روی ریا. کار همون کاره اما اون کجاااا و این کجاااا. تفاوت از زمین تا آسمونه.
بعضی چیزا خیلی سخته توضیحشون و فقط میشه فهمیدشون و درکشون کرد. توضیح این مسائل هم برای من حداقل زیاد آسون نبود ولی از گفتنشون لذت بردم برا همین نوشتم.
که اگه لذتبخش نبود برام هرگز نمینوشتم. چون بازم میگم اصل لذت بردن و احساس خوبه.
دوستون دارم و ممنون بابت فایلهای عالیتون من هر روز نگاه میکنم و همه رو دیدم.🙏🌹👋👌🌹
خدایا شکرت برای همان چیزهایی که خودت میدانی و منم میدانم که چیه خدایا عاشقتم
برای بعضی سوالات دلم می خواست سرم را بکوبم به دیوار ؛ مثل سوالاتی که قبلا پرسیده شده بود که چرا کفشهایتان را جفت نمی کنید وایییییییییی خدای من
به هر چیزی پایه ای واساسی نگاه کنیم چرا این سوالات را می پرسیم می خواهیم ایراد بگیریم و یعنی خودمان بی ایرادیم؟….
استاد عزیز در فایل آخر 12 قدم از آمادگی گفتید این جلسه قشنگ و بهتر درکش کردم مرسی
کلی برای استاد دلم گرفت که بنده خدا چقدر حرص می خوره الهیییییییی
واقعا صحنه پشت سر شما طبیعی است !!!!!!!!! چقدددددر زیباست یعنی نمی شه گفت چقدر زیباست اندازه ای نداره
در مورد شرطی سازی نکاتی را فرمودید که خیلی عالی بود مثل همیشه من چند روزی است که روی این نکات دارم فکر می کنم و امروزهم شما صحبت کردید ممنونم لطفا توی دوره 12 قدم هم صحبت کنید
منم توی این فایل این راه حلها را یافتم یکی اینکه جواب سوالات با جزئیات در جهان بینی توحیدی 1 وجود دارد و دوم اینکه احساس خوب = اتفاقات خوب البته احساس خوب درست نه اینکه احساس خوب این باشد که بشینیم مشروب بخوریم احساس خوب پایدار منظورم است . یک وقتهایی منم آهنگ گوش می کنم صدایش هم زیاد می کنم و کیف می کنم نه همیشه نه تکراری ولی گاهی اوقات دوست دارم بروم تو فضا و کلی از زیباییها با خدا صحبت کنم . تو رو خدا این قدر کلمه ای نباشید احساس خوب = اتفاقات خوب ؛ همین و بس
کارها را خودم انجام دهم همیشه ایده من بوده است که الانها بیشتر هم شده است تشکر
یک سری سوالها برای من این بود که طرف دید محدودی دارد به صورت محدود داره به جهان نگاه می کنه منم خیلی جای کار دارم خیلی زیاد ولی تا آنجائیکه می تونم دارم روی خودم کار می کنم؛ چرا فقط به محوطه خودمان و دور خودمان نگاه میکنیم باز فکر کنیم زیاد و گسترده جهان به این بزرگی خدا به این بزرگی و فکرما هم باید بزرگ باشد و گسترده به اندازه دنیای ما بزرگ باشد جهانی بزرگ که خدای به این بزرگی آفریده است
لطفا سریال زندگی در بهشت را ادامه دهید حتی اگر تکراری باشد من که خیلی از صحبتهای شما را عملی دیدم و یاد گرفتم.
همیشه روی زمان حال تمرکز کنیم الان حالم خوب باشد الان طبق قوانین باشم
به به چه ویوی فوقالعادهای… چه آسمون آبی و چه ابرای قشنگی. درختارو ببین… ببین چه آروم آروم رنگ پاییز رو دارن به خودشون میگیرن… به آب نگاه کن… ببین چطور مثل آینه داره هرچی قشنگی وجود داره رو بهمون نشون میده. انگار همه چی رو دوبرابر کرده. آره واقعا… انگار دوبار ویوی فوقالعاده داریم. دوتا آسمون قشنگ. دو دسته ابر فوقالعاده. دوتا جنگل قشنگ که دارن پاییزی میشن.
انقد قشنگه که اگه دقت نکنیم به حرکت آب واقعا یه لحظه به نظر میاد همش نقاشیه؛ انگار یه پوستر قشششششنگ بززززززرررررگگگگ گذاشتین پشت سرتون. (یاد اون فایلی افتادم که توی ویلای شمال ایران ضبط کرده بودین و گفته بودن اینا همه فتوشاپه و با فلان نرمافزار اون برگا رو تکون میده :))))) )
چه سوال خوبی پرسیدین استاد. انقد خوب بود که دیگه بقیهی فایل رو گوش ندادم و اومدم هرچی که تا حالا فهمیدم رو بنویسم براتون.
کار کردن روی باورها یعنی چی؟!
چقد جالبه که کسی که شاید ۱۵ سال و شایدم بیشتر کارش جواب دادن به همین سواله میاد میگه «من نمیدونم، بیاین بهم بگین کار کردن روی باورها یعنی چی؟».
این همش درسه. این باید برامون سوال بشه. باید فکر کنیم به این که باباااااااااااا حتما یه نکتهای داره. حتما باید فکر کنیم که شاید یه چیزیو نفهمیدیم یا بدتر از اون، اشتباه فهمیدیم.
بذارین از خودم بگم…
جالبه که آخرین روز پاییزه و آشنا شدن من با این سایت هم برمیگرده به پاییز. البته پاییز ۶ سال پیش. اوایل مهرماه سال ۹۳ بود که یکی از دوستام سیدحسین عباسمنش رو بهم معرفی کرد. اونموقع حتی یکبار هم اسمش رو نشنیده بودم. حدودا یه هفته بعد رفتم و وارد سایت شدم و همون روز هم عضو سایت شدم.
(اینم بگم که من از خیلی سال قبلش با مباحث موفقیت آشنا بودم و کتاب موفقیتی می خوندم و مجله موفقیت هم از دستم نمی افتاد :) و اینکه اون دوستم هم به شدت آدم با انضباط و با دیسیپلینی بود و واقعا حرفشو قبول داشتم و اونموقع هر کسیو بهم معرفی میکرد، قطعا آموزشهاشو پیگیری می کردم.)
یادمه اون روزا تعداد محصولات کم بود، شاید حتی روانشناسی ثروت هم هنوز محصولش آماده نشده بود، یه سری فایل صوتی از این دوستم گرفتم به اسم «ویژگیهای افراد موفق» (که همون موقع هم دیگه روی سایت نبود و برداشته بودنش، شما حساب کنین دیگه :))))
خب آموزش رو شروع کردیم…
قضیه این بود که،
– هر اتفاقی که تو زندگیمون میافته رو خودمون بوجود آوردیم
(دوستان این قدم صفرم در تغییر باورها و عقایده و منی که دارم اینو براتون مینویسم هنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووز کار دارم تا همین قدم رو کامل درک کنم. (البته این تفکر بوجود نیاد که حتما باید چندییییین سال کار کنم که بتونم اینو درک کنم. نه شما اگه تازه همین امروزم هست که با بحث موفقیت و قانون جذب آشنا شدین، اگه واقعا این مسئله رو درک کنین و بهش ایمان داشته باشین، خیلی راحت بقیهی مراحل رو هم طی میکنین. این مرحله مثل پا گذاشتن روی اولین پله از پلکان موفقیته. به همین سادگی. فقط باید جرأت داشته باشین و انجامش بدین.) باور کنین که اگه از این مرحله سرسری رد شیم، هییییییییییییییییییییییچ تغییری رو در خودمون ایجاد نخواهیم کرد، هیچییییییییییییییی. منطقیم هست دیگه. من وقتی هنوز قبول نکردم که تمااااام شرایط و اتفاقات زندگیم رو خودم بوجود آوردم، مگه حاضرم چیزی رو تغییر بدم. وقتی باور دارم که پدرومادرم مقصرن، جامعه مقصره، مردم و مملکت و حکومت و…. مقصره مگه اصلا انگیزهای دارم برای تغییر کردن.)
+ خب ما چجوری هر اتفاقی رو خودمون بوجود آوردیم؟
– از طریق «باورهامون»
+ ها؟!!!!!!!!!!! باور چیه دیگه؟!!!
– باورها فکرهایی هستن که دائم تکرار میشن. نه فکرهایی که یه لحظه میان و میرن. فکرها و در واقع گفتوگوهای درونی ما و خودمون در مورد خودمون و مسائلی که باهاشون مواجه میشیم. مثل اینکه من خودم رو آدم توانمندی میدونم و فکر میکنم که از پس هرکاری برمیام یا نه برعکس فکر میکنم آدم ناتوانیام و هیچ کاری نمیتونم انجام بدم. یا اینکه فکر میکنم من خیلی خوشتیپم یا برعکس خیلی بدهیکل و زشتم. یا اینکه فکر میکنم فقط پوله و پوله و پول که همهجا وجود داره و من فقط باید سرم رو بیارم بالا تا ببینم و وارد زندگیم کنمشون یا اینکه نه هییییچ موقعیت پولسازی وجود نداره.
+ نه دیگه همونه. فهمیدم بابا. نمیخواد بیشتر توضیح بدی. افکارمون زندگیمون رو بوجود آوردن حالا فکرمو عوض میکنم، یه دونه ویلا و یه پورشه و یه کشتی پر از گنجای دزدای دریایی کاراییب و یه دونه خانم خوشگل با کمالات از اون بالا برام میافته پایین :( کاری نداری، خدافظ.
هرکسی از ظنّ خود شد یار من //////// از درون من نجست اسرار من
و این کجفهمی بنده که بهشدت معتقدم از نفهمی بدتره، باعث شد که شش ساااااااااال آزگار توی همون مرحلهی اول بمونم و درجا بزنم.
(من وقتی بدونم که چیزی نمیدونم، خودمو مجبور میکنم که برم و یاد بگیرم، اما امان از وقتی که من فکر کنم میدونم و دیگه ببندم درهای فهم و درک ذهنم رو (در مورد شخص من اینجوری بود که کلا قسمت «درک» مغزم رو تعطیل کردم و کارمنداشم فرستادم مرخصی:). ) و شدم مصداق: آن کس که نداند و نداند که نداند، حیف است چنین جانوری زنده بماند:). )
دوستان عزیزم قاعدش اینه:
بله ما باید افکارمون رو عوض کنیم. بله ما نباید افکار محدود کننده داشته باشیم و بهجاش باید افکار درست داشته باشیم. بله اگر افکار درست داشته باشیم قسمت خیلی زیادی از کار انجام می شود (به اندازه ای که ما باور داریم و نه کمتر و نه بیشتر) اما دقت کنین که همهی کار انجام نمیشه. نمیشه نمیشه. هیچ وقت در هیچ زمانی از تاریخ برای هیچ کسی تنها با فکر کردن همه کار انجام نشده.
پس چجوری انجام میشه؟
آهااااااا… آفرین سوال خوبی پرسیدی. بیا برگردیم به همون مثال پلکان. فرض کن طبقهی همکف یه ساختمون واستادی و بهت میگن برای اون کاری که داری باید بری طبقهی اول. آسانسور هم خرابه. حالا تویی و یه پلکان فاصله تا طبقهی اول. آیا تو اونجا وامیستی و فکر میکنی به انجام دادن کارت و از پلهها بالا نمیری؟ آیا میگی نه من انقد فکر میکنم که اون دمودستگاه طبقه اول رو بیارن پایین و همینجا کارم رو انجام بدن؟ یا مثلا میگی که انقد فکر میکنم که بتونم پرواز کنم برم طبقه اول؟!!! یا مثلا یکی بیاد منو کول کنه ببره اونجا؟ :))))
یا نه اصلا فکر نمیکنی و چون مطمئنی که طبقه اول کارت رو انجام میدن (ایمان) آروم آروم و پله پله پلکان رو طی میکنی. هر پلهای که بالا میری یه نجوا میاد که بابا از کجا معلوم؟ ولش کن، حوصله داری انقد بالا بری؟ و تو میگی آره حوصله دارم مطمئنم که بالا رفتن از این پله ها مسیریه که منجر میشه به انجام شدن کار من. و میری و به طبقه اول میرسی و کارت هم انجام میشه.
یه مثال دیگه بزنیم از تراکتور قرمز قشنگ استاد.
مسئله چیه؟ درختای هرز پرادایس خیلی زیادن و نمیشه بدون ابزار مناسب و فقط با اره تمیزشون کرد. از طرفی برای جابجایی خیلی از وسایل نیاز به یه وسیله نقلیه قویتر هست نسبت به ماشین های معمولی.
(خداروشکر واقعا. خداروشکر که یه همچین ملک بزرگی هست و یه همچین وسایل بزرگی رو باید این همه جابجا کرد که ماشین جواب نمیده و باید یه وسیله بزرگ تر تهیه بشه. یه لحظه مو به تنم سیخ شد.)
خب حالا استاد عباسمنش نشست تو خونش و پاشو انداخت روی اون پاش و گفت من فکر میکنم درختا خودشون از بین میرن؟ مثلا صاعقه میزنه درختا رو میسوزونه. آره دیگه خدا خودش گفته تر و خشکو با هم نمیسوزونه اگه این حرف واقعا درست باشه باید همین اتفاق بیافته (با لحن حق به جانب و صدای بم) یا اون وسایل سنگین بال در میارن خودشون از اینور میرن اونور؟
نخیر از این خبرا نیست. بله باید فکر کرد که چجوری میشه اون علفا رو از بین برد، بعد یه ایده میاد توی ذهن که خب باید یه دونه تراکتور بخریم. و میرن میخرن و میارنش توی بهشت.
حالا آیا اون تراکتور خودش هوش داره و میفهمه کدوم درختا رو باید بزنه؟ (البته که بعید نیست با این کارایی که ایلان ماسک داره میکنه همچین چیزی هم بزنه، اما در حال حاضر) نخیر. هوش نداره. خودت باید بری سوارش بشی و متر به متر پرادایس رو باهاش صاف کنی. (آخ که چه حالی میداد نگاه کردن به اون هیولای ماداگاسکار وقتی داشت زمین رو صاف میکرد.)
بعد تراکتور دوبار تو گِل گیر کرد. بیایم کنار بشینیم نگاهش کنیم با انرژیمون (مثل فیلمای شائولین) از گِل درش بیاریم؟
نخییییییییییییییییییر… به هر ایده ای که به ذهن میرسه عمل میکنیم.
مثلا چوب بذاریم زیر چرخ. جواب داد؟ دفعه اول آره.
دفعه بعدی چی؟ نه.
خب چیکار کنیم؟ بریم سراغ ایده بعدی. چیه؟ استفاده از تسمه و بستن چوب به چرخ. (حقیقتا من حتی یک درصد هم ایمان نداشتم به این ایده، گفتم که بدونین :) ) جواب داد؟ نه.
ایده بعدی… استفاده از زنجیر به جای تسمه و کمک گرفتن از یه ماشین قوی. جواب داد؟ نه.
ایده بعدی… زنگ زدن به نیروی کمکی حرفهای. جواب داد؟ بله. مثل کَره درش آورد :)
دوستای قشنگم… هزاران مثال دیگه میشه بزنیم از اینکه «کار کردن روی باورها» فقط نشستن و فکر کردن نیست، بلکه عمل کردنه.
وقتی میایم ورودی های ذهنمون رو کنترل میکنیم. هر محتوایی رو نمیبینیم و نمیخونیم و راجع بهش حرف نمیزنیم. و بجاش افکار خوب و قدرتمند کننده میدیم به ذهنمون، این ذهن قدرتمند هم در عوضش بهمون ایدههایی رو میده که باید بهشون عمل کنیم تا نتیجه اون کنترل افکار رو ببینیم.
دقیقا مثل همون پلکان. میشینی فکر میکنی یه ایده میاد، عمل میکنی (از پله اول میری بالا) نتیجش رو میبینی. و ایده بعدی و عمل بعدی و نتیجه بعدی….
پس وقتی ما داریم به ایدهها «عمل» میکنیم، یعنی داریم رو باورهامون کار میکنیم. حتما که نباید کوه بکنیم برای کار کردن رو باورها. شما وقتی تشنهای، بلند میشی، میری لیوان برمیداری، از یخچال آب برمیداری، میریزی تو لیوان، و آب رو میخوری داری رو باورهات کار میکنی. (وقتی انتظار نداری که به یه بشکه آب فکر کنی و به خواست خداوند سیراب شی:). )
منم البته نه اینکه هیچ نتیجه ای نگرفتم. چرا گرفتم. ولی فقط به اندازه ای که به همون ایدههای کوچیکی که بهم رسید عمل کردم. نه بیشتر نتیجه گرفتم و نه کمتر.
به نام خدایی که هر لحظه آغوش مهربانش برای ما باز است
سلام به استاد عباس منش عزیز
سلام به کدبانوی مهربان مریم عزیز
سلام به همه دوستانی که تنها به دلیل لطف و رحمت خدا در این بهشت حضور دارند
بهشتی که هر لحظه اش به ما درسها می دهد،کلاسی که 24 ساعت بر پاست و هر لحظه بخواهیم می توانیم با لذت درسهای آن را بیاموزیم
و این جلوه لطف و رحمت یار است و بس…..
با اینکه همه فایلهای استاد شگفت انگیز است اما وقتی یک فایل ویژه بر روی سایت قرار می گیرد ندای درونم خبر از سوپرایزی ویژه می دهد….و من می دانم که به محض پلی کردن آن فایل خداوند جملاتی خاص را از زبان استاد به من می گوید……
آنچه از این فایل آموختم:
وقتی سوال ایراد گرفتن از استاد مطرح شد با خودم گفتم چرا بعضی وقتها ما انسانهای خوب را به جای خدا قرار می دهیم به نظرم این شرک است چون هیچ انسانی بری از اشتباه نیست و تنها و تنها خداوند است که از هر عیب و نقصی مبرا است اما گاهی من استاد عباس منش را جایگزین خدا می کنم شرک می ورزم و این اشتباهم رو توجیح می کنم که استاد عباس منش استاد من هستند و باید از هر خطایی پوشیده باشند خودم ایراد می گیرم و اشتباهی کوچک را به استادم تذکر می دهم غافل از اینکه من خودم دچار گناهی شده ام که خدا هم طبق وعده ای که داده بالاترین گناه می داند….
اگر من خودم قوانین را قبول دارم پس چرا استاد عباس منش را شریک خدای یکتا و بی همتا قرار می دهم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گاهی یادم می رود که با یک انسان طرف هستم نه خدای بی عیب و نقص…و خدا کمکم کند که این گناه عادت همیشگی ام نشود چرا که در این صورت اگر تمام 24 ساعت هم پای فایلهای استاد بنشینم خداوند تغییری در زندگی من نمی دهد…..هرگز و هرگز و هرگز…..اگر شاکی شوم باید بدانم که من خدایم با خدای همان استاد عباس منش متفاوت است خدای استاد عباس منش الله یکتاست و خدای من استاد عباس منش است پس اگر زندگی عالی می خواهم از خدای خودم استاد عباس منش باید بخواهم اما هرگز این زندگی نصیب من نمی شود تا زمانی که خدای من انسانهای روی زمین هستند………
من استاد عباس منش را به ظاهر قبول دارم و فایلهای ایشان را می بینم و گوش می دهم غافل از اینکه خدا بر چشم و گوشم مُهر نهاده چون نمی شنوم که استاد عباس منش در فایلهایشان می گویند که این من نیستم که فایل ضبط می کنم این خدای من است که می گوید و من مییییییی شنوووووووم و می گویم….استاد عباس منش بارها و بارها از توحید صحبت می کنند و پرستش تنها فرمانروای جهان اما من نننننننمییییی شنوم….سریال زندگی در بهشت را می بینم و تصور می کنم این سریال مانور تبلیغاتی ست تصور می کنم رفتار استاد و مریم جان صرفا جلوی دوربین اینگونه است اگر می گویند خدایا شکرت صرفا یک جمله است و ادا در آوردن برای فروش محصولات استاد…..برای به رخ کشیدن مال و اموالشان…..غافل از اینکه آن خدایی که استاد ما می پرستند دستان بی ریایی چون استاد عباس منش و مریم جان را فرستاده تا او قدرتش را به رخ بکشد که چه زیباست این طنازی هایش چرا که این به رخ کشیدنهایش به معنای این است که به من و تو بفهماند که ببین من چه می توانم بکنم برای زندگیت…. این به رخ کشیدنهایش برای باز شدن چشم دل و روح من و توست نه از سر غرور…..
در این بهشت هر روز خدا قدم می زند و فیلمی را برای من و تو توسط اشرف مخلوقاتش به تصویر می کشد تا من و تو بدانیم که هر آنچه زیبایی در دنیا هست منشا قدرت اوست….تا هر روابط زیبایی در دنیا هست علتش وصل شدن واقعی به اوست……تا هر زمان من و تو روابط زیبای استاد و مریم جان رو دیدیم اعتبارش رو به خدایی بدهیم که نهایت عشق است….تا هر زمان دست به آچار شدن استاد رو دیدیم اعتبار شجاعت و جسارت استاد رو به خدایی بدیم که همه جوره پشت و پناه آنهایی ست که ایمان آورده اند ایمانی واقعی نه حرف مفت نه عمل بیهوده عمل صااااااااااالح…..
وقتی استاد رو دیدم که چند روز وقت صرف کردن تا تراکتور رو بیرون بیارن از خودم پرسیدم آیا استاد هزینه ش رو نداشتن که به راحتی از اول کسی رو بیارن و راحت تراکتور رو در بیاره؟ قطعاااااااا که هزینه ش رو داشتن اما اون ایمان و شجاعت الهی باعث می شه که تمام راهها رو با شوق و ذوق برن و اگر نشد از کس دیگه ای کمک بخوان و این یعنی ساختن باور در عمل و گفتن جمله ای که استاد در دوره عزت نفس گفتن: “من توانایی انجام هر کاری رو دارم اگر حرکت کنم و اون کار رو تمرین کنم ، و تکرار و تکرار و تکرار”
وقتی استاد رو دیدم که بعد از امتحان کردن تمام ایده ها ناامید نشدن و خودشون رو سرزنش نکردن باز این باور در من تکرار شد که در زندگیه ما اشتباهی وجود ندارد و همه تجربه است و این هم نشانه واضحی از عزت نفس بالای استاد هست، استاد چندین ایده یاد گرفتن که چطور نمی شه تراکتور رو از توی گل در آورد….و این یعنی ساختن باور قدرتمند در مورد عزت نفس….
دوست من اگر هدف استاد مانور تبلیغاتی بود قسمتی که استاد و مریم جان تلاش می کردن تا تراکتور رو دربیارن حذف می شد و قسمتی که تراکتور در اومده بود رو به ادامه فایل اضافه می کردن بعدم می گفتن با اولین ایدۀ خودمون جواب داد…..
دوست من اگر هدف استاد مانور تبلیغاتی بود فقط بخشی از اموالشون رو به ما نشون نمی دادن کافی بود عکسهایی از کل اموالشون داشته باشن و در چند فایل به من و تو نشون بدن….
یادمه یک بار اون اوایل که عضو سایت شده بودم نصیحت استاد رو گوش نکردم و به یک نفر که شدیدا زندگیش تحت تشنج بود استاد رو معرفی کردم….ایشون گفتن بله دیدم بعضی فایلهای این آقا رو اما از این آدمها زیاد هستن که می رن کنار یک ماشین آخرین مدل و عکس می گیرن و دم از موفقیت می زنن اون لحظه فقط نگاه معنا داری به اون فرد کردم و حتی ذره ای هم در صداقت استاد عباس منش شک نکردم و به خودم گفتم که استاد بهم گفتن من شاگرد خوبی نبودم که حرف ایشون رو گوش نکردم….خلاصه اینکه اگر من و شما از گفته ها و رفتار استاد برداشت دیگری داریم و معتقدیم فایلهای استاد صرفا مانور تبلیغاتی ست اشکال از من و شماست نه استاد و انسانهایی مانند استاد عباس منش”آنهایی که اییییمان آورده اند و عمممممل صاااالح انجام می دهند…”
دوست من اگر هدف استاد مانور تبلیغاتی بود خبری از تمیز کردن جنگل نبود سریعا یک مبلغ بالا رو استاد پرداخت می کردن و کل تجهیزات و ماشین های حرفه ای وارد پرادایس می شد در حالی که استاد و مریم جون با یک ست لباس مارک روی صندلی پاشونو روی پاشون می انداختن و قهوه می خوردن و انواع خوراکی های گرون قیمت هم جلوشون بود و استاد در فایل می گفتن بچه ها ببینید من چقدرررررر ثروتمندم که هر چی اراده کنم پول می دم برام آماده می کنن….اما اینکه استاد و مریم جون خودشون دست به کار می شن ساختن باور قدرتمند توکل و ایمان با عمل هست که شجاعت حتی کاری رو که تجربه ش رو ندارن بهشون می ده…..
دوست من اگر هدف مریم جون از نشون دادن تمیز کردن خونه مانور تبلیغاتی بود که چقدر من تمیز هستم تک تک مراحل تمیزکاری تا حتی تمیز کردن سرویس بهداشتی هم نشون داده نمی شد…توضیحات در مورد اینکه ایشون حین تمیز کاری روی باورهاشون کار می کنن و به رفتارهاشون فکر می کنند داده نمی شد….در مورد چطور بهتر تمیز کردن خونه حرفی زده نمی شد و در نهایت یک خونه مثل دست گل به من و شما نشون داده می شد و می گفتن ببینین چقدر کار من درسته….
دوست من اگر هدف مریم جون از نشون دادن آشپزی مانور تبلیغاتی بود تک تک مراحل آشپزی نشون داده نمی شد…آنچه رو ما می دیدم، که در تلویزیون پخش می شه خبر از ریختن مواد اطراف تخته و با دست هم زدن و بدون دستکش کار کردن نبود…اما به من و تو نشون دادن که اولا بگن طبق مطالب علمی کسانی که هنگام آشپزی از دستشون مستقیم استفاده می کنن غذاشون بسیار خوشمزه و لذیذ می شه چون باز هم به دلیل علمی عشق و محبت آشپز به اون غذا انتقال پیدا می کنه و اصل طعم غذا به اون دلیل فوق العاده خوشمزه می شه…..و اینکه به من و تو بگن که اصلا بی کلاسی نیست که خودمون تمیز کاری خونه خودمون رو انجام بدیم در حالی که اونقدرررر ثروتمند هستیم که بهترین افراد رو بگیریم تا برامون کار خونه مون رو انجام بدن…..
یاد یه مثالی افتادم از خودم منم همیشه دوست دارم خونه مون رو خودم تمیز کنم اما یه همکلاسی داشتم که 15 سال با هم رفت و آمد داشتیم و همیشه من رو مسخره می کرد که عید ها همه ش به خونه تکونی هستم و خودشون تمیز کار میومد و کل خونه رو تمیز می کرد و تصور می کرد که ما نداریم که تمیزکار نمی گیریم جالب این بود که خودش کاری کرد که من قطع رابطه همیشگی باهاش کردم و بعد هدایت شدم به سایت استاد….خدا رو صد هزار مرتبه شکر
خلاصه اینکه اگه دنبال این هستیم که استاد رو خدا کنیم که بری از هر عیبی باشن این یعنی شرک….
اگه زندگی ثروتمندی رو این می دونیم که قیافه بگیریم و پز اموالمون رو بدیم هرگز به راه راست نیستیم و مردم از ما گریزان می شن….
اگه فکر می کنیم فایلهای استاد مانور تبلیغاتی برای جذب مخاطب هست استاد هییییییچ نیازی به داشتن مخاطبانی با این طرز تفکر ندارن و خدای یکتا و بی همتا مخاطبانی رو برای استاد می فرسته بدون هیچ تبلیغی که من و تو انگشت به دهن بمونیم…..
“کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند همجنس با همجنس پرواز”
خدایا شکرت برای اینکه ما رو به راه راست هدایت کردی
خدایا شکرت که بنده شریفی چون استاد عباس منش و مریم نازنین رو سر راه ما قرار دادی
خدایا شکرت که قبل از اینکه بمیریم دست ما رو از زندگی کورکورانه گرفتی و آوردی توی این جاده زیبا
خدایا شکرت به خاطر کامنتهای زیبای دوستان عزیزم که هر لحظه خبر قشنگ تر شدن زندگی شون رو بهمون می دن….
دوستان عزیزم از شما می خوام که برید و کانال کامنتهای استاد رو عضو بشین و لذت ببرین از کامنتهای فوق العاده دوستان و واقعا قدر اینکه خداوند مهربان ما رو شاگرد استاد عباس منش کرده رو بدونیم و شکر گزار باشیم…..
چه کامنتهای زیبایی از تغییر دوستان خوندم و لذت بردم…یکی از دوستان مشروب و سیگار رو به امید الله با ربط دادن به قوانین خداوند کنار گذاشته بودن و چقدرررر برام لذتبخش بود به خودم گفتم واقعا کدوم مرکز ترک اعتیاد قدرت این رو داره که انسانها رو بدون هیچ اجباری و فقط از طریق دلشون به این راه ابدی و راست متمایل کنه؟؟؟؟؟…..خدا خیر دنیا و آخرت رو با استاد عباس منش بده که چقدر به لطف خدا کلامشون شیواست و چقدرررر زیبا قوانین الهی رو برای ما بدون هیچ زور و تحکمی آموزش می دن…..
امیدوارم همیشه سالم و شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت همراه با عشق شون مریم جان عزیز دل باشن…..💐💐💐💐💐
دوستان عزیزم بهترین و بالاترین آرزویی که براتون دارم اینه که همیشه تا آخر عمر با عزتتون در این سایت باشین و گوش و چشم و ذهنتون بشنوه و ببینه و درک کنه تمام قوانین الهی که توسط استاد عباس منش عزیز نقل می شه….اامیدوارم همه مون حرکت کنیم به سوی خوشبختی با قلبی سرشار از آرامش آرامشی که خدا برایمان هدیه آورده……💐💐💐💐💐💐
خدای خوبم از تو می خواهم که همیشه تشنه شنیدن و عمل به قوانینت باشیم و تا ابد در سایت استاد عباس منش بمانیم….
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐ثروت بی نهایت خدا و مهربانی و آرامشش تقدیم به شما خوبان💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
به نام خالق زیبایی و عشق
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی ام سلام به مریم بانو عزیز…
واقعا خداروشکر بخاطر این ایده ی فیلمبرداری
واقعا خداروشکر بخاطر وجود شما نازنین ها در زندگی ام و در جهان
واقعا خداروشکر بخاطر این همه نگرش استاد که در استادی استاد هستن…
چقدر شما ارزشمند و فوق العاده هستین و چقدر هر کاری که برای سایت انجام میدین ارزشمندترش میکنید میخواد فایل رایگان باشه یا پولی، میخواد فایل طولانی باشه باشه یا کوتاه چون شما به اصل کار خودتون و. در اصل به خودتون ارزش میدین و این ارزش گذاشتن به اصل کم کم به بقیه جاها سرایت میکنه. اینکه ارزش میذارید به تک تک سوالات و وقت میگذارید برای اونا و این حس رو هم به ما منتقل میکنید…. آخه این خانه از پایه و از ریشه هاش درست بنا شده و تا سال های دیگه هم که بگذره این حس و ارزش گذاری جاری هست و انتقال پیدا میکنه.
واقعا ممنونم که شما اینقدر عالی رو خودتون کار کردین استاد عزیز و مریم مهربانم که نتیجه این خشت های درست این بنای زیبایی است که ماحصلش رو داریم میبینیم.
چقدر خوشحالم که در این عصر با این تکنولوژی و ارتباطات زندگی میکنم که مرزی نذاشته برای شرق زمین تا غرب تا اینقدر عالی در ارتباط داشته باشیم، حس ها منتقل بشه و درس ها بگیریم.
چقدر خوشحالم در عصر انسان های خودساخته و الگوی خودم دارم زندگی میکنم و به خودم افتخار میکنم که الان این قدرشناسی رو قبل اینکه بمیرم درک میکنم.
😍😍😍😍😍😍
آخ جون استاد کلاس از بچه های کلاس سوال پرسید و خواست جواب بدیم. من همیشه دوست داشتم معلم سوال کنه البته وقتی با درسی حال میکردم یا خوب یادش گرفته بودم یا فکر میکردم که خوب یاد دارمش…
الانم همچین حسی دارم که انگار در کلاسی هستم که دوستش دارم و استاد سوال پرسیده و مشتاق جواب دادنم.
همچین حسی دارم که فکر میکنم یکم یاد دارم، سوالو لااقل میدونم برای چی استاد پرسیده. البته امیدوارم که بدونم….
آخ استرس گرفتم انگار نمره هم داره 😀😀😀
لایک استاد و امتیاز بچه ها😉
البته من مدتی هست با تمام ارزشمند بودن این موضوع، بیشتر از همه خودم و حال خودم مهمه و اینکه ردپا بذارم مهمه و خیلی نتیجه چی میشه فکر نمیکنم. چون اینقدر این مسیر برام قشنگه اینقدر این نوشتن و ارسال دیدگاه منو رشد میده که در مسیر احساس هزارتا لایک گرفتن و امتیاز گرفتن به من دست میده.
خب بریم سراغ سوال استاد با توکل به الله بدون نگران بودن از نتیجه 👌
🌞
سوال استاد از بچه های کلاس:
روی باورهامون کار کنیم یعنی چی؟
پاسخ شاگرد فهیمه پژوهنده:
قبل اینکه سوال رو بخوام جواب بدم لازم است استاد تا چیزی که از باور یاد گرفته ام رو اینجا بیان کنم،اصلا باور یعنی چی؟ نقل ار خودتون فکری که بارها و بارها تکرار بشه میشه باور.
یکم قضیه جدی شد خب فکر چیه ساده و چکیده بخوام بگم هر ورودی که وارد ذهن میشه ایجاد یک فکر و اندیشه میکنه.فکر چیه؟فکر یکجور موج یا شکل دیگه ایی از انرژی هست(ما موجوداتی فرکانس هستیم) فکر ها چطوری به وجود میان اصلا فکر ها از طریق ورودی های مختلف میتونن ایجاد بشن و میتونن تقویت بشن و میتونن تکرار بشن و وقتی که یک نوع فکر، یک جنس فکر بارها و بارها تکرار بشه باورهای ما رو میسازه و باورهای ما عادت ها و عادت های ما رفتارها و واکنش های ما رو میسازه و اینا هستن که تجربیات و نوع نگاه و نگرش ما به زندگی رو میسازه. و اینا هستن که زندگی ما رو میسازه و در اصل این ما هستیم که زندگی خودمون رو میسازیم.
خب پس اگر این توضیحات رو مهندسی معکوس کنیم جواب سوال تو دلش هست.
وقتی ما خوب زندگی کنیم، خوب رفتار کنیم و عادت های خوب در خودمون ایجاد کنیم، خب تجربیات خوبی رو میبینم و وقتی تجربیات خوبی رو تجربه کنیم و این تجربیات واین خاطرات و این ورودی ها هر بار تکرار بشن پس داریم باور میسازیم.
پس جواب ساده است استاد جونم من با همین نوشتن ها و تکرارها باورهایی در من شکل میگیره،
که مثلا من میتونم کامنت بذارم، میتونم خوب بنویسم، خوب درک کنم، خوب ارتباط برقرار کنم، از تکنولوژی استفاده کنم، میتونم با همین کار ساده چندین نوع باور بسازم حالا اگر باورهای خوب ساخته شده قطعا نتایج هم خوب خواهد بود. وقتی من از وقتم خوب استفاده میکنم و این به من احساس خوبی میده یعنی باور خوبی ساخته شده و منجر به اتفاق خوب دیگه ایی میشه و این جریان ادامه دارد و قول شما استاد که الان بیشتر درک میکنم ساختن باورها و بهبود اونا یک جریان همیشگی است و براش انتهایی نیست. چون زندگی در جریان هست و تا آخر عمرمون در این جهان مادی این بهبود ادامه داره چون قانون تکامل بر جهان حاکمه.
پس اینکه ما چطور میتونیم روی باورهامون کار کنیم برای هرکسی میشه گفت پاسخ مختص خودش هست. مثلا دوست عزیز همین الان هم داری رو باورهات کار میکنی. و این ما هستیم که چطوری و با تجربه ایی وانتخابی قرار هست این جریان دائمی بهبود رو در زندگیمون جاری کنیم.
شما در سریال زندگی در بهشت به من یاد دادین که:
📍خوندن کامنت ها و برخورد با آدم هایی که دارند روی خودشون کار میکنن یعنی ورودی مناسب و ایجاد باور یا تقویت باور
📍توجه به نکات مثبت و زیبا در جهان اطرافم ورودی مناسب به ذهن من که کارخونه تولید باور منه میشه. پس این هم باور ساختن و باور تقویت کردنه
📍توجه به توانمندی هام و به کار بستن اون ها و اقدام کردن اینم باور ساختنه
📍حل مسائل فنی و مواجه شدن با اونا و قوی شدن برای حل مسائل من باورهای منو تقویت میکنه.
یک عالمه مثال میشه زد که همش اجرای قوانین در عمل هست و اینکه داریم روی باورهامون کار میکنیم. 💪💪💪💪💪
چقدر میتونم این قسمت قوانین ثابت رو توضیح بدم استاد… اینکه قوانین خدا براساس اون انرژی هماهنگ و خالص با اون داره بازخورد نشون میده.
🔑 احساس خوب=اتفافات خوب این یک اصل هست.
حالا نباید پابند جزییات این اصل بشیم وگرنه فرعیات ما رو ار اصل دور میکنه.
مثلا اصل اینه شادی کنیم برقصیم حالا اینکه من با چی شاد میشم یا شما با چی مهم نیست، مهم اینه پیدا کنم چه چیزی برای من خوبه.
شاید رقصیدن رو دوست داشته باشم اما با آهنگ های تند یکی اصلا با این آهنگ نتونه برقصه و دچار استرس بشه خب اون میره با آهنک لایت میرقصه و احساسش رو خوب میکنه. نمیشه بگیم الان کی کار درست رو انجام داده(باید به دنبال تکرار بگردیم تا اصل رو ببینیم، مشترک این مثال حس خوب و لذت از رقصیدن بود نه مدل رقصیدن، زمانش، اهنگش یا….) ما باید به دنبال شناخت خودمون و بر اساس اون استفاده از قوانین در جهت بهبود خودمون استفاده کنیم.
الان هم زیادی توضیح بدم احتمالا میرم تو فرعیات و ذهن من خطا و تناقض پیدا میکنه و باعث میشه حسم خراب بشه و حس خراب تکرار بشه باور خراب میسازه یا باورهای خراب منو تقویت میکنه پس تا اینجا از کمال گرایی کاسته و میرم برای یک موضوع دیگه…. 😉
✨استاد چه اشاره جالبی برای شرطی سازی کردین. اینکه ساختار ذهن برای ایجاد عادت ها که بعد رفتارهای ما رو میسازه تمایل به شرطی سازی داره. پس باید مراقب باشیم که عادت های بد رو دنبال نکنیم تا شرطی نشیم…
✨من یاد گرفتم از دوستان نکته بین که البته خودمم خیلی اینجوری هستم البته از این اخلاق های مچ گیری ندارم وگرنه مگه منم اون آهنگ رو نشنیدم، مگه منم احساس نکردم شما یک جاهایی سوتی دادین، چرا دیدم اما دنبال درسش بودم دنبال اصل قضیه بودم یا حتی ار چیز ناخوشایند یک قسمت خوبش رو دیدم. اما میخوام سعی کنم دیگه حتی اونا رو هم نبینم. چون متوجه شدم اینا از کمال گرایی ناشی میشه و جایی که این کمال گرایی به من کمک نمیکنه چرا از این خصلتم استفاده کنم.
✨جهان به احساس ما پاسخ میده نه کلمات ما. اصل اینه و تمـــام
حالا اینکه ما جایی خوندیم که با کلام خودمون معصیت نکنیم یا کلام ما عصای معجزه گر ماست کاملا درست اما اصل اینه اون کلام چه تاثیری در حس من داره، من میگم خدایا شکرت فقط ورد زبان هست یا واقعا با احساسم میگم. اگر یکی به من گفت خسته نباشید درسته که خیلی جمله های زیباتری هستن برای اینکه جایگزین بشن اما چرا حساس بشم و این حساسیت من باعث احساس نگرانی و ترس من بشه. مهم اینه من مسلط هستم به خودم و بعضی کلمات رو اصلا شاید نمیشنوم که بخوان حال منو خراب کنن چه برسه تاثیر بذارن روی باور من چون تکرار نمیشن و یکباره،چون من باورهای خوب دیگه ایی ساختم که تشخیص بدم الان کجا به درد من میخوره..
البته اینو قبول دارم آدم برای بهبود هر کاری میتونه انجام بده باید انجام بده اما از اصل یادش نره و نشیم ملا نقطه ایی… چه اصطلاح جالبی گفتین ملا نقطه ایی….. ممنون از تعریف اون خاطره جالب.
✨باورها تغییرشون یک روند هست و تکامل میخواد. من با چندین عبارت تاکیدی و تکرار اونا بعد مدتی قرار نیست باورها تغییر کنه.
مثلا عبارت تاکیدی در مورد فراوانی بگم و بگم خب آخرش چی میشه مثل یک ورد بدون احساس، بدون اینکه باورهای فراوانی ام رو پیدا کنم بدون اینکه تکامل رو به درستی طی کنم و بعد مدتی اگر هم تاثیری داشته باشه، دوباره جهان منو هدایت میکنه تا درس هایی که نگرفتم رو بیاموزم. جهان اصلا جهشی کار نمیکنه، اصلا با عجله کار نمیکنه.
قوانین ثابتش مشخصه آقا هر چیزی تکامل خودش رو باید برای اینکه پایدار بشه طی کنه.
💚💚💚💚💚💚💚
💚خدایا شکرت که منو هدایت میکنی
تا زندگی ام را با ساختن باورهای بسازم.
💚خدایا شکرت که قوانینی رو وضع کردی
تا عدالتت رو هر روز شاهد باشیم.
💚خدایا شکرت که به من از طرق مختلف کمک میکنی تا آگاهی هایم بیشتر شود.
💚خدایا شکرت که منو هدایت میکنی برای اقدام ایده ها و برای دیدن نحوه اجرای قانون در عمل…
💚خدایا چقدر باید شکرگزار باشم بخاطر این اتفاقات زیبا و جهان پر از خیر و خوبی و زیبایی…
به نام الله وهاب
سلام سلاام سلااام
سلام به استاد زندگی در بهشت،پاسخ ده و آزاد
سلام به بانوی زندگی در بهشت پشتیبان و همراه
سلام به همه ی گلهای زندگی در بهشت
یه خبر خوب:
امشب شب یلداست
یه شب پر از خاطره و خوردنی و بازی و اصلا حس و حال خوب.
استاد ممنون که برای جواب دادن به سوالهای ما زمان میزاری و تک تک میخونی و جواب میدی
این برای من بشدت با ارزشه
چه خوبه که انقدر به خودت مسلط شدی که سوالات ناجالب هم تاثیر آنچنانی در وجودت نمیزاره و خیلی زود (جیک ثانیه) به خودت میای و کلا کنترل دست خودته، احسنت
جداً ملا نقطه ای چه اصطلاحات جالبی اینجا یاد میگیرما ایول
حالا که منم فکر میکنم گاهی دقیقا همین ملا نقطه ای میشدم و روی حرف زدن خیلی تمرکز میکردم
اما از وقتی با سایت و استاد آشنا شدم دیگه خیلی به ندرت این مسائل برای من دارای اهمیت میشد و انگار دیگه الان اصلا اهمیت نداره، خدا رو شکر
ملا نقطه ای
جای بسی تامل داره
اینجاش جالبه که ازین ملا نقطه ای بودن یه سری عادتهای خوب برام مونده مثل درجواب حالت چطوره: میگم عالی، توپ، درجه یک، ممتاز
اوایل فقط تکرار بود اما الان احساس پشتش نهفته اس و چه تاثیرات قدرتمندی در زندگی من بوجود آورده.
الان میگم اگر از اول میدونستم که بجای ملا نقطه ای بودن درپس هرکلمه ای که میگفتم احساس جریان داشت ببین الان منم کجا بودما.
فقط خواستم از تضادم هم یه نکته خوب بیارم بیرون.
به جای دقیق شدن روی زندگی اطرافیانم و گرفتن اشتباهاتشون روی خودم کار میکردم حتما حتما الان در زندگی بهتری در حال لذت بردن از نعمات بیشتر الهی بودم.
چقدر با این طرز فکر که به نظر خودم عالی بود سمپاشی هایی در درونم کردم که تا الان هم دارم تاوان پس میدم
یه آخه به تو چی ی خاصی تو چشمای استاد میدرخشید
اینم بگم منم گاهی این سوالات ملا نقطه ای میاد سراغم
من بها نمیدم حتی بخواد از دهانم هم بیرون بیاد و همونجا در نطفه خفش میکنم.
خداروشکر که به این توانایی در زیر سایه خداوند منان رسیدم
من با راه روزه ی سکوت به این توانایی رسیدم چون توی روزه ی سکوت در محیط کارم(اون زمانها من سرآشپز یه پیتزا فروشی بودم) کلی حرف بود که باید زده میشد و من تحمل کردم و بعد از سه روز معجزه اتفاق افتاد
دیگه تا حرفی به ذهنم خطور میکرد همونجا بیان نمیکردم و اول مزه مزه میکردم و بعد با درنظر گرفتن همه ی جوانب میگفتم و دیدم چقدر تاثیرگذارتر شدم و خودم لذت بردم و خداروشکر کردم.
استاد داشتید از زحمات بی دریغ و بی شاعبه ی مریم بانو میگفتید و چه شجاعانه تمام اعتبار این سریال سازنده رو میدید به اول خدا و بعد مریم شایسته
احسنت
در همین حین که داشتید میگفتید مریم بانو دوست دارند که از همه جا فیلم و عکس تهیه کنند و راجع بهش توضیح بدید برگشتم و همسرم رو دیدم،
باورتون نمیشه که چه برقی توی چشماش و چه لبخندی بر لبش نشسته بود که بی اختیار استوپ زدم و تا چند دقیقه میخندیدیم.
و اگر از همون لحظه ازش عکس میگرفتم چنان وجدی از صورتش پیدا بود که شماها هم میخندیدید و شاد میشدید
استاد بدبخت شدم
منم مثل اوایل شما هنوز نسبت به این عکس گرفتن و فیلم گرفتن گارد دارم
و … خودتون تصور کنید از الان به بعد رو….
چه صادقانه گفتید که شما هم غر میزنید و از ما مردم هستید نه از یک سیاره دیگه، که شماهم اشتباه کردید، و بازم میگم این سریال تنها سریال بدون سانسوره که من تاحالا دیدم
خداروشکر و احسنت
اینکه مردم کارهای خودشون رو خودشون میکنن چه در ایران و چه در آمریکا
در جهان هرچیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را چشید و سرد سرد
قسم باطل باطلان را میکشند
باقیان از باقیان هم سرخوشند
ناریان مر ناریان را جاذبند
نوریان مر نوریان را طالبند
من توی ایران که هستم چون خودم کلا آدم فنی هستم از دستگاههای صنعتی گرفته تا ماشین و پهباد و اسپیکر و تلوزیون و … رو تعمیر میکنم برای همین اکثر اطرافیانم خودشون کارهای خودشون رو میکنند و این نکته برای من جدید نبود فقط زیبا بود و جنس ابزارها متفاوت و من فقط شکرگذاری کردم و لذت بردم و خواسته هام رو ارتقا دادم.
چند وقتی هست که منم دارم قرآن میخونم و و و سکوت بهترین وصف برای خوندن آیات این کتاب که راهنمای زندگیه
اونقدر که ما از آمریکا و شهرها و ایالاتش اطلاعات به واسطه ی لطف این زوج همیشه پویا بدست آوردیم فکر کنم بریم اونجا از خود آمریکایی ها بیشتر بلد باشیم
واقعا خداروشکر
این جمله ی زیدان که ما برای مسابقه و قدم بعدی تمرکز میکنیم هم طلایی هست و ممنونم که استاد جان این نکات رو خودت میبینی و با ما هم به اشتراک میزاری
منم در برحه ای از زندگی به این باور و نتیجه رسیدم و انجام دادم و نتایجی فوق العاده بدست آوردم از تاسیس نمایندگی تا جزو سه نفر اول فروش توی مشهد شدن و… و دقیقا موقعی که نگران آینده شدم و خیال بافی و چرند فکر کردن از آینده منو به ورطه ی ورشکستگی انداخت که کاملا الان میفهمم که مسبب این ها خودم هستم و این شد برای من تجربه
بعد اون ناموفقیت همه ی عالم رو مقصر میدونستم الا خودم از آقای احمدی نژاد گرفته تا راننده ی شرکتم یا پدر و همسر و همکار و…
الان به این شجاعت و باور و ایمان رسیدم که بگم هیچ کس به جز خودم نمیتونه در زندگی من تاثیر بذاره و تمام اون مدت ناراحتی کشیدن هام تقصیر خودم بوده
خداروشکر الان از هر لحاظ حتی سلامتی(چون دیسک کمر داشتم و چند ماهی دراز بودم و بسیاری محدودیتهای دیگه و…..) دارم بهتر و بهتر میشم
الانم قدم بعدی من اینه که درآمدم رو بیشتر کنم حداقل سه برابر
به چگونه اش هم فکر نمیکنم و میخوام رها بشم تو هدایت الهی و فقط از این روزگار لذت ببرم
خداروشکر که کلی دوست اینجا پیدا کردم که کلی حس و حال خوب و عالی رو به ارمغان میارند
مریم بانو واقا ازت ممنونم که باعث این احساس خداوندی در این جمع الهی شدی
استاد شکرگزار وجودت هستم که یکی از شاگردانت مریم شایسته اس که خودش کلا استادیه
من و حسین باهم.
شاد پاینده و سازنده باشید
یا حق
سلام استاد جان ممنون از این فایل فوق العاده که گذاشتین خیلی از انحراف هایی که ما توی این مسیر داریم سر همین چسبیدن به فرعیات و رها کردنه اصله اما باید یاد بگیریم که اصل توحیده اصل ایمانه اصل باوره با ادا درآوردن و نقش بازی کردن به اسم قانون جذب و با داشتن همون شخصیت قبلی نمیتونم تغییری توی زندگیم ایجاد کنم تغییر شرایط و اوضاع زندگی نتیجه تغییر منه نه اینکه توی نظر بقیه به قانون جذب عمل کنم
کم نیستند افرادی که توی قالب دین داشتند و دارند خیلی باورهای مخرب رو وارد مغز ما میکنند که نه تنها توی مسیر اشتباهه ۱۸۰ درجه هم با مسیر خدا در تضاده اما ظاهرا بهش میگن مسیر خدا
خیلی چیزا رو تحت عنوان دین به ما یاد دادن که باید عوض بشه چسبیدن به فرع رو به ما یاد دادن حساب کردن روی بقیه رو یاد دادن انتظار داشتن از بقیه رو یاد دادن و هزار تا چیز دیگه اما وقتی نتیجه رو نگاه میکنی راضیت نمیکنه
مسیر اکثریت جامعه سلامتی نداره مسیر اکثریت جامعه ثروت نداره روابط خوب نداره رابطه خوب با خدا نداره
اگه نتیجه متفاوت از این اکثریت میخوام باید دیدگاه متفاوت عملکرد متفاوت و باور متفاوتی از اکثریت داشته باشم چون اون دیدگاه ها نتیجش اونه
و یاد گرفتم که باید این شخصیت رو توی خودم ایجاد کنم که به جای دنبال ایراد و نقص گشتن توی بقیه دنبال این باشم ایرادای خودم رو از رفتارام از اعمالم از نتایجم پیدا کنم و برای اصلاح اونا قدم بردارم تنها نتیجه ای که با بیان کردن ایراد های بقیه (که شاید ناشی از درک و قضاوت اشتباه من باشه) میگیرم دور شدن از مسیره فراموش کردن خودمه و نتیجه فردی که مدام دنبال ایراد گرفتن از بقیه و گوشزد کردن نقص هاست مشخصه
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته و همگی دوستان عزیز ((اعضای خانواده صمیمی عباسمنش )) اول از خداوند سپاسگزارم بابت این آگاهی ها و قوانینن جهانش ک از طریق دستی از دستانش ک استاد گرانقدر است به ما میرسونه خداروشکر …برداشت من از سریال زندگی در بهشت و زندگی واقعی استاد ک بدون هیچ ادایی دارن زندگی خودشون میکنن و✅ به نظر من زندگی فعلی استاد میشه گفت یکی از بهترین و سالم ترین زندگی ای که انسان میتونه در کره خاکی تو جهان مادی داشته باشه ✅ و فقط میتونم از خداوند بابت این همه زیبایی و توحید و فروانی سپاسگزاری کنم و آرزوی سلامتی و ثروت و آرامش و توحید بیشتر برای استاد و همگی دوستان دارم
سلام به استاد نازنین ومریم نازنین
پاسخ به سوالات وتوضیح در مورد سبک زندگی در بهشت.
از میون این توضیحات وپاسخهایی که داده شد من نکات جالبی رو تونستم شکار کنم که دوست دارم بهشون اشاره کنم تا بهتر در ذهن خودم حک بشه.
۱.اینکه انقدر گیر ندم به کلام وبعضی عبارات که خیلی هم رایج ومرسوم هست وخودمو بخاطر اونها زیاد در تنگنا نزارم مثل همون عبارت خسته نباشید وخیلی جاها میموندم که خدایا الان غیر از خسته نباشید چی بگم آخه ?ویک عبارت نامتعارف رو میگفتم که به قول استاد خوبه که آدم اینها رو هم تا حدی رعایت کنه ولی گیر دادن بهشون باعث میشه اصل وفرع قاطی بشن.
۲.واقعا حرفتون زیباست استاد عزیزم اینکه کاش بجای گیر دادن به بقیه اونم کسی مثل شما ومریم جان که انقدر روی خودتون کار میکنین ومصمم هستین والبته هیچ ادعایی هم نداشتین که مامعصوم وعاری از خطا هستین, بیایم این گیرها رو به خودمون بدیم وزندگی ورفتارهای خودمون رو سرچ کنیم.
اتفاقا ذهن منم چند بار شیطنت کرده وخواسته ذهن منو به موردی از زندگی شما مشغول کنه که از دیدگاه من وبا توجه به اطلاعات اون موقع من ممکنه زیاد درست نباشه ولی سریع به خودم نهیب زدم که :اولا تو اوندی توجه برنکات مثبت رو تمرین کنی نه منفی ,چون نکات منفی که همیشه همه جا میتونی پیدا کنی,دوما این حالا از نظرت شاید اشتباه باشه فردا که ذهنت وسیعتر شد شاید یک ارزش واقعی هم باشه همونطور که بارها برامون پیش اومده, سوما اینکه خودت الان چطوری هستی?یعنی هیییچ باور محدود کننده ای نداری?یا حتی باوری که بتونی گسترش بدی?وبا این منطق ذهنم هر بار مقاومتش کمتر میشه.الهی بینهایت شکر.
۳.خیلی برام جالب بود که اون برج زیباترین برج اون منطقه هست واقعا که هم خود برج وهم منطقه ای که اونجا هست وهم اون رودخونه واون خلیج زیبا و ویویی که داره رویایی وبی نظیره اما با این اوصاف شما این نلک زیبای پارادایس رو با اختلاف میپسندین واقعا آزادی معیار خیلی مهمیه استاد جان.با تمام وجود همچین خواسته ای توی وجودم شکل گرفته, الهی بینهایت شکر
۴.نکته بسیار بسیار جالب در مورد این هست که چند درصد مردم آمریکا بیشتر تو آپارتمان زندگی نمیکنن وهمه این مردم خونه هاشون ویلایی هست,چقدرررر عالی خدایا وچقدر این کشور باوجود اینکه از تمام کشورهای دنیا مهاجر داره ولی باز هم همه جا زندگی ویلایی دارن واین درس خیلی بزرگی در مورد وسعت جهان وفراوانی برای من داشت ,الهی بینهایت شکر.
۵.همکاری استادومریم عزیز رو در تمام موارد حتی تهیه فایلها وتفریح وسرگرمی و…با تمام وجود تحسین میکنم, الهی بینهایت شکر.
۶.نحوه پاسخگویی استاد به سوالات رو تحسین میکنم سعی میکنه حتی برای سوالهای پرت وپلا هم پاسخهای جالبی رو پیدا کنه که به درد همه بخوره, ودر هر موردی نکات مربوط به اون رو بیان کنه, الهی بینهایت شکر.
۷.استاد بدن واقعا قوی ومقاومی داره حتی توی اون سرمای شدید هم بایه پیراهن آستین کوتاه معمولی ,طولانی مدت وایساد ودر آرامش پاسخ سوالات رو داد.کلاه قرمز زیبا وپیراهن سفید زیباشون رو هم که خیلی بهشون میاد تحسین میکنم.
۸.خدایا اون آسمون زیبا با ترکیب رنگهای صورتی ونارنجی رو خیلی خیلی تحسین میکنم واقعا که هیچ وقت عادی نمیشه وهمیییشه زیبایییهای آسمانی که در دسترس هممون هست شکر خدا ما رو شگفت زده میکنه ولی کسانی ازش لذت میبرن که مهارت لذت بردن رو در خودشون ایجاد کردن یا به عبارتی بلدن لذت ببرن.الهی شکر
🌞☉🌞☉🌞☉🌞☉🌞☉🌞☉🌞☉🌞☉🌞
سلام به جفت استادای خوبم
سلام به دوستان خوب هم خانواده م
استاد باید این فایل رو چندین بار نگاه کنم چون کلی حرف واسم داره …
در مورد سوال اول فایل … یعنی بخودم گفتم واقعا موقع خاصی واسه کار کردن روی باورها هست ؟؟ یعنی باید یه تایم خاص باشه با یه شرایط خاص تا من بتونم روی باورهام کار کنم ؟؟؟ عجیبه خیلی .. یا باید باورهام رو زندگی کنم ؟؟؟ چیزیکه من یاد گرفتم اینه که باورهام رو در متن زندگیه روزمره م تمرین کنم .. اصلا یکی از دلایلی که شما میگین تمرین های اول هر فایل رو انجام بدیم همینه دیگه … اینکه حرکت کنیم جستجو کنیم تحقیق کنیم نگاه کنیم و اینکار در زندگی روزمره هویدا میشه … مثلا شما میگین وقتی حتی یه دوچرخه هم نداشتین می رفتین سر خیابون می نشستین و میشمردین توی یه ساعت چندتا ماشین خارجی میاد رد میشه .. خب این یعنی چی ؟؟ برای من این به این معناست که وقتی مسیر خونه تا کارم رو طی میکنم یا وقتیکه سر کارم فرصت دارم بجای اینکه به نداشته ها فکر کنم تمرکزم رو بزارم روی مثلا ماشینهای رنگ آبی مدل بالا که میان رد میشن و اینقدر زیادن که گاهی من تعجب میکنم که چرا نمیدیدمشون؟؟ استاد باورها حفظ کردنی نیستن که وقت خاصی واسشون بزارم .. من میتونم حین غذا پختن دوش گرفتن جارو کردن ورزش کردن سر کار یا حتی توی خواب تمرین باور کنم .. تمرین باور یعنی توجه به نکات مثبت در هر زمینه ای که دلمون میخواد داشته باشمش…مثلا وقتی رابطه ی خوب میخوام من لاجرم باااااید توجهم رو بزارم روی روابط عالی .. تحسین کنم رابطه های خوب رو .. و بعد اینقدر زیاد میشن دوربرم رابطه های خوب که واسم عادی میشه .. دیگه نمی گم بابا کو رابطه ی خوب ؟؟ دیگه نمیگم بابا همه نقش بازی میکنن … دیگه به عینیت در میاد واسم …
استاد من شخصا وقت خاصی روی باورهام کار نمیکنم بلکه با باورهام دارم زندگی میکنم… مثلا سرکارم تا درمورد سیاست و گرونی صحبت میکنن سریع دفترمو باز میکنم و از توی این تضادها خواسته هام و میکشم بیرون … مثلا میگن خونه خریدن دیگه کار حضرت فیله.. من سریع میشینم و مشخصات خونه ی رویایی رو که توی لیستم نوشتم رو میخونم و به عکساش نگاه میکنم اونوقته که یهو یه مشتری پولدار میاد داخل و میگه پول در آوردن راحتترین کار دنیاست و من کیف میکنم که تونستم شرایط رو به نفع خودم تغییر بدم … خیییلی قشنگه و تا حالا خیلی این اتفاقات واسم افتاده … توی ریزترین مسائل زندگی یا بزرگترینش دنبال بکار بردن باورهای درست هستم .. بخودم میگم اینجاس که قراره باورایی رو که یاد گرفتی به عمل در بیاری …
اینارو گفتم که در یک جمله بگم باورها کار کردنی نیستن باورها عمل کردنی هستن و اینو در طی زندگی روزمره خودمون به وضوح میبینیم که چقدر تغییر کردیم وگرنه حفظ کردن باورهای درست که کاری نداره… روزی دو ساعت بشینیم و جمله های قشنگ بگیم و بنویسیم که فایده نداره .. باید برم توی متن زندگیم ببینم وقتی یکی باهام بدرفتاری میکنه یا انتقاد میکنه ببینم من چیکار باید بکنم که حالم بد نشه و زندگیم مختل نشه..من چیکار کردم که همچین شخصی جذب من شده و وقتی ترمز رو پیدا کردم با جایگزین کردن باورهای جدید و سازنده م ازون مرحله بسلامت بیام بیرون .. تا جاییکه مثلا الان قسم میخورم که آدمهای منفی اصلا دیگه توی زندگیم نیستن..یعتی نه اینکه نباشن .. هستن . .. بلکه توی زندگی من تاثیر گذار نیستن .. چون من الان استاد خوب کردن حال خودم هستم …
استاد میدونین وقتی با چنین افرادی روبرو میشم چی میگم ؟؟ بخودم میگم اینا مثال اون افراد بی ایمانی هستن که خداوند به محمد گفت تو اگه بری قعر زمین یا بری بلندای آسمان واسشون نشونه بیاری بازم ایمان نمیارن پس ازشون اعراض کن … اونوقته که من دیگه نه از آدمهای منفی حالم بد میشه نه اخبار منفی نه اتفاقات منفی بلکه بخودم میگم خداوند منو در مسیر هدایت راهنمایی خواهد کرد و از طریق هزاران راه همینم میشه یعنی اتفاقی میفته که یا من دور میشم از شرایط نامناسب یا شرایط نامناسب از من دور میشن…
به هر حال یاد گرفتم که با غر زدن و دنبال بهانه گشتن و دنبال ایراد گشتن در دیگران من تغییر نمیکنم بلکه اونا رو بیشتر و بیشتر میکنم…من یاد گرفتم خودمو کنترل کنم .. ذهنم رو احساسم رو فکرم رو حتی جسمم رو .. و اینجاست که من تغییر باورهام رو زندگی میکنم و به خودم احسنت میگم که دیگه مثل گذشته اسیر باتلاق افکار و باورهای اشتباه نمیشم …من دیگه یاد گرفتم حتی اگه توی جهنمم گیر افتاده باشم با تغییر باورهام و کنترل عواطف و احساساتم میتونم یا به بهشت هدایت شم و یا اینکه اون جهنم رو تبدیل به بهشت کنم…
استاد من نمونه ی انسانی هستم که با قرار گرفتن در مسیر درست هدایت شمارو پیدا کردم و الحق که تمام آموزه های شمارو به عمل در آوردم و از جهنمی سوزان بهشتی زیبا ساختم … تک و تنها بدون کمک حتی یک نفر .. فقط ایمان آوردم که میتونم و باورهام رو نسبت به اکثریت جامعه نسبت به یک زن تغییر دادم و البته حرکت کردم و باورهام رو به عمل در آوردم و الان و فعلا از رشد خودم راضیم.. و اصلا کاری به نگاه و حرف بقیه ندارم که آیا روش منو میپسندن یا نه ؟؟ من راهی که در مسیر خواسته م بهم الهام میشه رو بی کم و کاست انجام میدم و بنظر من کار کردن روی باورها یعنی همین و غیر ازین نیست و نیست… تمرین باورها یعنی زندگی کردن با باورها …
استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیزم براتون بهترینهازو آرزو میکنم و متشکرم ازتون که از مشترک شدن با زندگی روزانه تون تونستم خواسته های جدید بسیار بسیار زیادی رو انتخاب کنم و ایمان دارم که اگه شما دوتا تونستین بهشون برسین منم میتونم فقط کافیه عین شما دوتا در به عمل آوردن باورهام توی زندگیم به درجه ی استادی برسم …
دوستتون دارم و در پناه خدا شاد و عاشق بمانید
سلام.
من خیلی دوست داشتم نگاهمو در مورد کار کردن روی باورهامون بگم.
بنظر من کار کردن روی باورها نه تنها از جریان زندگی مجزا نیست بلکه عملا در جریان زندگی میتونه رخ بده و تأثیر واقعی داشته باشه.
من معتقدم اگر انسان در زندگی روزمره ش و در کوران تجربیاتش داخل این زندگی سعی بکنه همیشه جوری به مسائل نگاه کنه که احساس خوب و بهتری پیدا کنه در واقع داره روی باورهاش در جهت مثبت کار میکنه، پس فکر میکنم کار کردن روی باورها بیشتر یک جهت گیریه کلی و ریشه ای هست در رابطه با نوع نگاه ما به اصل و ذات این زندگی و در واقع همون جهان بینی ما، تا اینکه مثلا به عنوان یه کار خاص و جدا از روال زندگی بخواییم بریم تو یه اتاقی یا جایی جملات تاکیدی بگیم که البته همینم هیچ ایرادی نداره اگر توأم با لذت و شادی باشه و بخشی از همون زندگیمون حساب بشه.
و نکته مهم دیگه ای که دوست دارم بگم در مورد مفید تر بودن تو زندگی هست که یکی از دوستان سؤال کرده بودن در موردش.
من نگاهم برخلاف اکثریت جامعه که فک میکنن مفید واقع شدن یعنی مثلا مطالعه بیشتر یا یادگیری حرفه های متنوع تر، معتقدم مفید واقع شدن یعنی شادتر زندگی کردن، یعنی احساس بهتری پیدا کردن، حالا با انجام هر کاری. در واقع مفید واقع شدن ربطی به انجام کار خاصی نداره که ذهنیت غالب جامعه هم اون کارها رو تأیید میکنه بلکه مربوط به احساس درونی و میزان خوشبختی من از خودم و زندگیه که برای من میزان مفیدتر بودن رو معنی میکنه.
به این معنی که اگر من امروز نسبت به دیروزم تونستم در مواجهه با مسئله ای ذهنمو بهتر و بیشتر کنترل کنم و از زاویه ای به مسئله نگاه کنم که احساس خوبی داشته باشم، هم روی باورهام کار کردم و هم تونستم مفیدتر باشم.
در کل نمیشه فتوا داد که فلان کار درسته یا غلط چون ظاهر امور تعیین کننده نیست ابدا بلکه باطن و نیّت پشت اون اعماله که مهمه. اگر نیت لذت بردنه، شاد بودنه، احساس ارزشمندیه، احساس خوشبختیه که اون عمل هم درست بوده ولی اگه نیت برعکس اینه که اون عملم اشتباه بوده بنظر من. مثالشم فرض کنین شما با نیت خوب و از جایگاه قدرت و احساس خوب به یه نفر کمک کنین یا از جایگاه ترهم، مسئولیت پذیری اجباری یا مثلا از روی ریا. کار همون کاره اما اون کجاااا و این کجاااا. تفاوت از زمین تا آسمونه.
بعضی چیزا خیلی سخته توضیحشون و فقط میشه فهمیدشون و درکشون کرد. توضیح این مسائل هم برای من حداقل زیاد آسون نبود ولی از گفتنشون لذت بردم برا همین نوشتم.
که اگه لذتبخش نبود برام هرگز نمینوشتم. چون بازم میگم اصل لذت بردن و احساس خوبه.
دوستون دارم و ممنون بابت فایلهای عالیتون من هر روز نگاه میکنم و همه رو دیدم.🙏🌹👋👌🌹
سلام
خدایا شکرت برای همان چیزهایی که خودت میدانی و منم میدانم که چیه خدایا عاشقتم
برای بعضی سوالات دلم می خواست سرم را بکوبم به دیوار ؛ مثل سوالاتی که قبلا پرسیده شده بود که چرا کفشهایتان را جفت نمی کنید وایییییییییی خدای من
به هر چیزی پایه ای واساسی نگاه کنیم چرا این سوالات را می پرسیم می خواهیم ایراد بگیریم و یعنی خودمان بی ایرادیم؟….
استاد عزیز در فایل آخر 12 قدم از آمادگی گفتید این جلسه قشنگ و بهتر درکش کردم مرسی
کلی برای استاد دلم گرفت که بنده خدا چقدر حرص می خوره الهیییییییی
واقعا صحنه پشت سر شما طبیعی است !!!!!!!!! چقدددددر زیباست یعنی نمی شه گفت چقدر زیباست اندازه ای نداره
در مورد شرطی سازی نکاتی را فرمودید که خیلی عالی بود مثل همیشه من چند روزی است که روی این نکات دارم فکر می کنم و امروزهم شما صحبت کردید ممنونم لطفا توی دوره 12 قدم هم صحبت کنید
منم توی این فایل این راه حلها را یافتم یکی اینکه جواب سوالات با جزئیات در جهان بینی توحیدی 1 وجود دارد و دوم اینکه احساس خوب = اتفاقات خوب البته احساس خوب درست نه اینکه احساس خوب این باشد که بشینیم مشروب بخوریم احساس خوب پایدار منظورم است . یک وقتهایی منم آهنگ گوش می کنم صدایش هم زیاد می کنم و کیف می کنم نه همیشه نه تکراری ولی گاهی اوقات دوست دارم بروم تو فضا و کلی از زیباییها با خدا صحبت کنم . تو رو خدا این قدر کلمه ای نباشید احساس خوب = اتفاقات خوب ؛ همین و بس
کارها را خودم انجام دهم همیشه ایده من بوده است که الانها بیشتر هم شده است تشکر
یک سری سوالها برای من این بود که طرف دید محدودی دارد به صورت محدود داره به جهان نگاه می کنه منم خیلی جای کار دارم خیلی زیاد ولی تا آنجائیکه می تونم دارم روی خودم کار می کنم؛ چرا فقط به محوطه خودمان و دور خودمان نگاه میکنیم باز فکر کنیم زیاد و گسترده جهان به این بزرگی خدا به این بزرگی و فکرما هم باید بزرگ باشد و گسترده به اندازه دنیای ما بزرگ باشد جهانی بزرگ که خدای به این بزرگی آفریده است
لطفا سریال زندگی در بهشت را ادامه دهید حتی اگر تکراری باشد من که خیلی از صحبتهای شما را عملی دیدم و یاد گرفتم.
همیشه روی زمان حال تمرکز کنیم الان حالم خوب باشد الان طبق قوانین باشم
بهترین خودت باش
سلااااااااااام به همهی عزیزانِ جان
به به چه ویوی فوقالعادهای… چه آسمون آبی و چه ابرای قشنگی. درختارو ببین… ببین چه آروم آروم رنگ پاییز رو دارن به خودشون میگیرن… به آب نگاه کن… ببین چطور مثل آینه داره هرچی قشنگی وجود داره رو بهمون نشون میده. انگار همه چی رو دوبرابر کرده. آره واقعا… انگار دوبار ویوی فوقالعاده داریم. دوتا آسمون قشنگ. دو دسته ابر فوقالعاده. دوتا جنگل قشنگ که دارن پاییزی میشن.
انقد قشنگه که اگه دقت نکنیم به حرکت آب واقعا یه لحظه به نظر میاد همش نقاشیه؛ انگار یه پوستر قشششششنگ بززززززرررررگگگگ گذاشتین پشت سرتون. (یاد اون فایلی افتادم که توی ویلای شمال ایران ضبط کرده بودین و گفته بودن اینا همه فتوشاپه و با فلان نرمافزار اون برگا رو تکون میده :))))) )
چه سوال خوبی پرسیدین استاد. انقد خوب بود که دیگه بقیهی فایل رو گوش ندادم و اومدم هرچی که تا حالا فهمیدم رو بنویسم براتون.
کار کردن روی باورها یعنی چی؟!
چقد جالبه که کسی که شاید ۱۵ سال و شایدم بیشتر کارش جواب دادن به همین سواله میاد میگه «من نمیدونم، بیاین بهم بگین کار کردن روی باورها یعنی چی؟».
این همش درسه. این باید برامون سوال بشه. باید فکر کنیم به این که باباااااااااااا حتما یه نکتهای داره. حتما باید فکر کنیم که شاید یه چیزیو نفهمیدیم یا بدتر از اون، اشتباه فهمیدیم.
بذارین از خودم بگم…
جالبه که آخرین روز پاییزه و آشنا شدن من با این سایت هم برمیگرده به پاییز. البته پاییز ۶ سال پیش. اوایل مهرماه سال ۹۳ بود که یکی از دوستام سیدحسین عباسمنش رو بهم معرفی کرد. اونموقع حتی یکبار هم اسمش رو نشنیده بودم. حدودا یه هفته بعد رفتم و وارد سایت شدم و همون روز هم عضو سایت شدم.
(اینم بگم که من از خیلی سال قبلش با مباحث موفقیت آشنا بودم و کتاب موفقیتی می خوندم و مجله موفقیت هم از دستم نمی افتاد :) و اینکه اون دوستم هم به شدت آدم با انضباط و با دیسیپلینی بود و واقعا حرفشو قبول داشتم و اونموقع هر کسیو بهم معرفی میکرد، قطعا آموزشهاشو پیگیری می کردم.)
یادمه اون روزا تعداد محصولات کم بود، شاید حتی روانشناسی ثروت هم هنوز محصولش آماده نشده بود، یه سری فایل صوتی از این دوستم گرفتم به اسم «ویژگیهای افراد موفق» (که همون موقع هم دیگه روی سایت نبود و برداشته بودنش، شما حساب کنین دیگه :))))
خب آموزش رو شروع کردیم…
قضیه این بود که،
– هر اتفاقی که تو زندگیمون میافته رو خودمون بوجود آوردیم
(دوستان این قدم صفرم در تغییر باورها و عقایده و منی که دارم اینو براتون مینویسم هنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووز کار دارم تا همین قدم رو کامل درک کنم. (البته این تفکر بوجود نیاد که حتما باید چندییییین سال کار کنم که بتونم اینو درک کنم. نه شما اگه تازه همین امروزم هست که با بحث موفقیت و قانون جذب آشنا شدین، اگه واقعا این مسئله رو درک کنین و بهش ایمان داشته باشین، خیلی راحت بقیهی مراحل رو هم طی میکنین. این مرحله مثل پا گذاشتن روی اولین پله از پلکان موفقیته. به همین سادگی. فقط باید جرأت داشته باشین و انجامش بدین.) باور کنین که اگه از این مرحله سرسری رد شیم، هییییییییییییییییییییییچ تغییری رو در خودمون ایجاد نخواهیم کرد، هیچییییییییییییییی. منطقیم هست دیگه. من وقتی هنوز قبول نکردم که تمااااام شرایط و اتفاقات زندگیم رو خودم بوجود آوردم، مگه حاضرم چیزی رو تغییر بدم. وقتی باور دارم که پدرومادرم مقصرن، جامعه مقصره، مردم و مملکت و حکومت و…. مقصره مگه اصلا انگیزهای دارم برای تغییر کردن.)
+ خب ما چجوری هر اتفاقی رو خودمون بوجود آوردیم؟
– از طریق «باورهامون»
+ ها؟!!!!!!!!!!! باور چیه دیگه؟!!!
– باورها فکرهایی هستن که دائم تکرار میشن. نه فکرهایی که یه لحظه میان و میرن. فکرها و در واقع گفتوگوهای درونی ما و خودمون در مورد خودمون و مسائلی که باهاشون مواجه میشیم. مثل اینکه من خودم رو آدم توانمندی میدونم و فکر میکنم که از پس هرکاری برمیام یا نه برعکس فکر میکنم آدم ناتوانیام و هیچ کاری نمیتونم انجام بدم. یا اینکه فکر میکنم من خیلی خوشتیپم یا برعکس خیلی بدهیکل و زشتم. یا اینکه فکر میکنم فقط پوله و پوله و پول که همهجا وجود داره و من فقط باید سرم رو بیارم بالا تا ببینم و وارد زندگیم کنمشون یا اینکه نه هییییچ موقعیت پولسازی وجود نداره.
+ آهااااا فهمیدم… همون قانون جذبه دیگه بابا. چرا انقد اذیت میکنی مارو :))))))
– آره همون قانون جذبه منتها یکم فرق داره…
+ نه دیگه همونه. فهمیدم بابا. نمیخواد بیشتر توضیح بدی. افکارمون زندگیمون رو بوجود آوردن حالا فکرمو عوض میکنم، یه دونه ویلا و یه پورشه و یه کشتی پر از گنجای دزدای دریایی کاراییب و یه دونه خانم خوشگل با کمالات از اون بالا برام میافته پایین :( کاری نداری، خدافظ.
هرکسی از ظنّ خود شد یار من //////// از درون من نجست اسرار من
و این کجفهمی بنده که بهشدت معتقدم از نفهمی بدتره، باعث شد که شش ساااااااااال آزگار توی همون مرحلهی اول بمونم و درجا بزنم.
(من وقتی بدونم که چیزی نمیدونم، خودمو مجبور میکنم که برم و یاد بگیرم، اما امان از وقتی که من فکر کنم میدونم و دیگه ببندم درهای فهم و درک ذهنم رو (در مورد شخص من اینجوری بود که کلا قسمت «درک» مغزم رو تعطیل کردم و کارمنداشم فرستادم مرخصی:). ) و شدم مصداق: آن کس که نداند و نداند که نداند، حیف است چنین جانوری زنده بماند:). )
دوستان عزیزم قاعدش اینه:
بله ما باید افکارمون رو عوض کنیم. بله ما نباید افکار محدود کننده داشته باشیم و بهجاش باید افکار درست داشته باشیم. بله اگر افکار درست داشته باشیم قسمت خیلی زیادی از کار انجام می شود (به اندازه ای که ما باور داریم و نه کمتر و نه بیشتر) اما دقت کنین که همهی کار انجام نمیشه. نمیشه نمیشه. هیچ وقت در هیچ زمانی از تاریخ برای هیچ کسی تنها با فکر کردن همه کار انجام نشده.
پس چجوری انجام میشه؟
آهااااااا… آفرین سوال خوبی پرسیدی. بیا برگردیم به همون مثال پلکان. فرض کن طبقهی همکف یه ساختمون واستادی و بهت میگن برای اون کاری که داری باید بری طبقهی اول. آسانسور هم خرابه. حالا تویی و یه پلکان فاصله تا طبقهی اول. آیا تو اونجا وامیستی و فکر میکنی به انجام دادن کارت و از پلهها بالا نمیری؟ آیا میگی نه من انقد فکر میکنم که اون دمودستگاه طبقه اول رو بیارن پایین و همینجا کارم رو انجام بدن؟ یا مثلا میگی که انقد فکر میکنم که بتونم پرواز کنم برم طبقه اول؟!!! یا مثلا یکی بیاد منو کول کنه ببره اونجا؟ :))))
یا نه اصلا فکر نمیکنی و چون مطمئنی که طبقه اول کارت رو انجام میدن (ایمان) آروم آروم و پله پله پلکان رو طی میکنی. هر پلهای که بالا میری یه نجوا میاد که بابا از کجا معلوم؟ ولش کن، حوصله داری انقد بالا بری؟ و تو میگی آره حوصله دارم مطمئنم که بالا رفتن از این پله ها مسیریه که منجر میشه به انجام شدن کار من. و میری و به طبقه اول میرسی و کارت هم انجام میشه.
یه مثال دیگه بزنیم از تراکتور قرمز قشنگ استاد.
مسئله چیه؟ درختای هرز پرادایس خیلی زیادن و نمیشه بدون ابزار مناسب و فقط با اره تمیزشون کرد. از طرفی برای جابجایی خیلی از وسایل نیاز به یه وسیله نقلیه قویتر هست نسبت به ماشین های معمولی.
(خداروشکر واقعا. خداروشکر که یه همچین ملک بزرگی هست و یه همچین وسایل بزرگی رو باید این همه جابجا کرد که ماشین جواب نمیده و باید یه وسیله بزرگ تر تهیه بشه. یه لحظه مو به تنم سیخ شد.)
خب حالا استاد عباسمنش نشست تو خونش و پاشو انداخت روی اون پاش و گفت من فکر میکنم درختا خودشون از بین میرن؟ مثلا صاعقه میزنه درختا رو میسوزونه. آره دیگه خدا خودش گفته تر و خشکو با هم نمیسوزونه اگه این حرف واقعا درست باشه باید همین اتفاق بیافته (با لحن حق به جانب و صدای بم) یا اون وسایل سنگین بال در میارن خودشون از اینور میرن اونور؟
نخیر از این خبرا نیست. بله باید فکر کرد که چجوری میشه اون علفا رو از بین برد، بعد یه ایده میاد توی ذهن که خب باید یه دونه تراکتور بخریم. و میرن میخرن و میارنش توی بهشت.
حالا آیا اون تراکتور خودش هوش داره و میفهمه کدوم درختا رو باید بزنه؟ (البته که بعید نیست با این کارایی که ایلان ماسک داره میکنه همچین چیزی هم بزنه، اما در حال حاضر) نخیر. هوش نداره. خودت باید بری سوارش بشی و متر به متر پرادایس رو باهاش صاف کنی. (آخ که چه حالی میداد نگاه کردن به اون هیولای ماداگاسکار وقتی داشت زمین رو صاف میکرد.)
بعد تراکتور دوبار تو گِل گیر کرد. بیایم کنار بشینیم نگاهش کنیم با انرژیمون (مثل فیلمای شائولین) از گِل درش بیاریم؟
نخییییییییییییییییییر… به هر ایده ای که به ذهن میرسه عمل میکنیم.
مثلا چوب بذاریم زیر چرخ. جواب داد؟ دفعه اول آره.
دفعه بعدی چی؟ نه.
خب چیکار کنیم؟ بریم سراغ ایده بعدی. چیه؟ استفاده از تسمه و بستن چوب به چرخ. (حقیقتا من حتی یک درصد هم ایمان نداشتم به این ایده، گفتم که بدونین :) ) جواب داد؟ نه.
ایده بعدی… استفاده از زنجیر به جای تسمه و کمک گرفتن از یه ماشین قوی. جواب داد؟ نه.
ایده بعدی… زنگ زدن به نیروی کمکی حرفهای. جواب داد؟ بله. مثل کَره درش آورد :)
دوستای قشنگم… هزاران مثال دیگه میشه بزنیم از اینکه «کار کردن روی باورها» فقط نشستن و فکر کردن نیست، بلکه عمل کردنه.
وقتی میایم ورودی های ذهنمون رو کنترل میکنیم. هر محتوایی رو نمیبینیم و نمیخونیم و راجع بهش حرف نمیزنیم. و بجاش افکار خوب و قدرتمند کننده میدیم به ذهنمون، این ذهن قدرتمند هم در عوضش بهمون ایدههایی رو میده که باید بهشون عمل کنیم تا نتیجه اون کنترل افکار رو ببینیم.
دقیقا مثل همون پلکان. میشینی فکر میکنی یه ایده میاد، عمل میکنی (از پله اول میری بالا) نتیجش رو میبینی. و ایده بعدی و عمل بعدی و نتیجه بعدی….
پس وقتی ما داریم به ایدهها «عمل» میکنیم، یعنی داریم رو باورهامون کار میکنیم. حتما که نباید کوه بکنیم برای کار کردن رو باورها. شما وقتی تشنهای، بلند میشی، میری لیوان برمیداری، از یخچال آب برمیداری، میریزی تو لیوان، و آب رو میخوری داری رو باورهات کار میکنی. (وقتی انتظار نداری که به یه بشکه آب فکر کنی و به خواست خداوند سیراب شی:). )
منم البته نه اینکه هیچ نتیجه ای نگرفتم. چرا گرفتم. ولی فقط به اندازه ای که به همون ایدههای کوچیکی که بهم رسید عمل کردم. نه بیشتر نتیجه گرفتم و نه کمتر.
خلاصه که اینجوری… شاد باشید.
به نام خدایی که هر لحظه آغوش مهربانش برای ما باز است
سلام به استاد عباس منش عزیز
سلام به کدبانوی مهربان مریم عزیز
سلام به همه دوستانی که تنها به دلیل لطف و رحمت خدا در این بهشت حضور دارند
بهشتی که هر لحظه اش به ما درسها می دهد،کلاسی که 24 ساعت بر پاست و هر لحظه بخواهیم می توانیم با لذت درسهای آن را بیاموزیم
و این جلوه لطف و رحمت یار است و بس…..
با اینکه همه فایلهای استاد شگفت انگیز است اما وقتی یک فایل ویژه بر روی سایت قرار می گیرد ندای درونم خبر از سوپرایزی ویژه می دهد….و من می دانم که به محض پلی کردن آن فایل خداوند جملاتی خاص را از زبان استاد به من می گوید……
آنچه از این فایل آموختم:
وقتی سوال ایراد گرفتن از استاد مطرح شد با خودم گفتم چرا بعضی وقتها ما انسانهای خوب را به جای خدا قرار می دهیم به نظرم این شرک است چون هیچ انسانی بری از اشتباه نیست و تنها و تنها خداوند است که از هر عیب و نقصی مبرا است اما گاهی من استاد عباس منش را جایگزین خدا می کنم شرک می ورزم و این اشتباهم رو توجیح می کنم که استاد عباس منش استاد من هستند و باید از هر خطایی پوشیده باشند خودم ایراد می گیرم و اشتباهی کوچک را به استادم تذکر می دهم غافل از اینکه من خودم دچار گناهی شده ام که خدا هم طبق وعده ای که داده بالاترین گناه می داند….
اگر من خودم قوانین را قبول دارم پس چرا استاد عباس منش را شریک خدای یکتا و بی همتا قرار می دهم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گاهی یادم می رود که با یک انسان طرف هستم نه خدای بی عیب و نقص…و خدا کمکم کند که این گناه عادت همیشگی ام نشود چرا که در این صورت اگر تمام 24 ساعت هم پای فایلهای استاد بنشینم خداوند تغییری در زندگی من نمی دهد…..هرگز و هرگز و هرگز…..اگر شاکی شوم باید بدانم که من خدایم با خدای همان استاد عباس منش متفاوت است خدای استاد عباس منش الله یکتاست و خدای من استاد عباس منش است پس اگر زندگی عالی می خواهم از خدای خودم استاد عباس منش باید بخواهم اما هرگز این زندگی نصیب من نمی شود تا زمانی که خدای من انسانهای روی زمین هستند………
من استاد عباس منش را به ظاهر قبول دارم و فایلهای ایشان را می بینم و گوش می دهم غافل از اینکه خدا بر چشم و گوشم مُهر نهاده چون نمی شنوم که استاد عباس منش در فایلهایشان می گویند که این من نیستم که فایل ضبط می کنم این خدای من است که می گوید و من مییییییی شنوووووووم و می گویم….استاد عباس منش بارها و بارها از توحید صحبت می کنند و پرستش تنها فرمانروای جهان اما من نننننننمییییی شنوم….سریال زندگی در بهشت را می بینم و تصور می کنم این سریال مانور تبلیغاتی ست تصور می کنم رفتار استاد و مریم جان صرفا جلوی دوربین اینگونه است اگر می گویند خدایا شکرت صرفا یک جمله است و ادا در آوردن برای فروش محصولات استاد…..برای به رخ کشیدن مال و اموالشان…..غافل از اینکه آن خدایی که استاد ما می پرستند دستان بی ریایی چون استاد عباس منش و مریم جان را فرستاده تا او قدرتش را به رخ بکشد که چه زیباست این طنازی هایش چرا که این به رخ کشیدنهایش به معنای این است که به من و تو بفهماند که ببین من چه می توانم بکنم برای زندگیت…. این به رخ کشیدنهایش برای باز شدن چشم دل و روح من و توست نه از سر غرور…..
در این بهشت هر روز خدا قدم می زند و فیلمی را برای من و تو توسط اشرف مخلوقاتش به تصویر می کشد تا من و تو بدانیم که هر آنچه زیبایی در دنیا هست منشا قدرت اوست….تا هر روابط زیبایی در دنیا هست علتش وصل شدن واقعی به اوست……تا هر زمان من و تو روابط زیبای استاد و مریم جان رو دیدیم اعتبارش رو به خدایی بدهیم که نهایت عشق است….تا هر زمان دست به آچار شدن استاد رو دیدیم اعتبار شجاعت و جسارت استاد رو به خدایی بدیم که همه جوره پشت و پناه آنهایی ست که ایمان آورده اند ایمانی واقعی نه حرف مفت نه عمل بیهوده عمل صااااااااااالح…..
وقتی استاد رو دیدم که چند روز وقت صرف کردن تا تراکتور رو بیرون بیارن از خودم پرسیدم آیا استاد هزینه ش رو نداشتن که به راحتی از اول کسی رو بیارن و راحت تراکتور رو در بیاره؟ قطعاااااااا که هزینه ش رو داشتن اما اون ایمان و شجاعت الهی باعث می شه که تمام راهها رو با شوق و ذوق برن و اگر نشد از کس دیگه ای کمک بخوان و این یعنی ساختن باور در عمل و گفتن جمله ای که استاد در دوره عزت نفس گفتن: “من توانایی انجام هر کاری رو دارم اگر حرکت کنم و اون کار رو تمرین کنم ، و تکرار و تکرار و تکرار”
وقتی استاد رو دیدم که بعد از امتحان کردن تمام ایده ها ناامید نشدن و خودشون رو سرزنش نکردن باز این باور در من تکرار شد که در زندگیه ما اشتباهی وجود ندارد و همه تجربه است و این هم نشانه واضحی از عزت نفس بالای استاد هست، استاد چندین ایده یاد گرفتن که چطور نمی شه تراکتور رو از توی گل در آورد….و این یعنی ساختن باور قدرتمند در مورد عزت نفس….
دوست من اگر هدف استاد مانور تبلیغاتی بود قسمتی که استاد و مریم جان تلاش می کردن تا تراکتور رو دربیارن حذف می شد و قسمتی که تراکتور در اومده بود رو به ادامه فایل اضافه می کردن بعدم می گفتن با اولین ایدۀ خودمون جواب داد…..
دوست من اگر هدف استاد مانور تبلیغاتی بود فقط بخشی از اموالشون رو به ما نشون نمی دادن کافی بود عکسهایی از کل اموالشون داشته باشن و در چند فایل به من و تو نشون بدن….
یادمه یک بار اون اوایل که عضو سایت شده بودم نصیحت استاد رو گوش نکردم و به یک نفر که شدیدا زندگیش تحت تشنج بود استاد رو معرفی کردم….ایشون گفتن بله دیدم بعضی فایلهای این آقا رو اما از این آدمها زیاد هستن که می رن کنار یک ماشین آخرین مدل و عکس می گیرن و دم از موفقیت می زنن اون لحظه فقط نگاه معنا داری به اون فرد کردم و حتی ذره ای هم در صداقت استاد عباس منش شک نکردم و به خودم گفتم که استاد بهم گفتن من شاگرد خوبی نبودم که حرف ایشون رو گوش نکردم….خلاصه اینکه اگر من و شما از گفته ها و رفتار استاد برداشت دیگری داریم و معتقدیم فایلهای استاد صرفا مانور تبلیغاتی ست اشکال از من و شماست نه استاد و انسانهایی مانند استاد عباس منش”آنهایی که اییییمان آورده اند و عمممممل صاااالح انجام می دهند…”
دوست من اگر هدف استاد مانور تبلیغاتی بود خبری از تمیز کردن جنگل نبود سریعا یک مبلغ بالا رو استاد پرداخت می کردن و کل تجهیزات و ماشین های حرفه ای وارد پرادایس می شد در حالی که استاد و مریم جون با یک ست لباس مارک روی صندلی پاشونو روی پاشون می انداختن و قهوه می خوردن و انواع خوراکی های گرون قیمت هم جلوشون بود و استاد در فایل می گفتن بچه ها ببینید من چقدرررررر ثروتمندم که هر چی اراده کنم پول می دم برام آماده می کنن….اما اینکه استاد و مریم جون خودشون دست به کار می شن ساختن باور قدرتمند توکل و ایمان با عمل هست که شجاعت حتی کاری رو که تجربه ش رو ندارن بهشون می ده…..
دوست من اگر هدف مریم جون از نشون دادن تمیز کردن خونه مانور تبلیغاتی بود که چقدر من تمیز هستم تک تک مراحل تمیزکاری تا حتی تمیز کردن سرویس بهداشتی هم نشون داده نمی شد…توضیحات در مورد اینکه ایشون حین تمیز کاری روی باورهاشون کار می کنن و به رفتارهاشون فکر می کنند داده نمی شد….در مورد چطور بهتر تمیز کردن خونه حرفی زده نمی شد و در نهایت یک خونه مثل دست گل به من و شما نشون داده می شد و می گفتن ببینین چقدر کار من درسته….
دوست من اگر هدف مریم جون از نشون دادن آشپزی مانور تبلیغاتی بود تک تک مراحل آشپزی نشون داده نمی شد…آنچه رو ما می دیدم، که در تلویزیون پخش می شه خبر از ریختن مواد اطراف تخته و با دست هم زدن و بدون دستکش کار کردن نبود…اما به من و تو نشون دادن که اولا بگن طبق مطالب علمی کسانی که هنگام آشپزی از دستشون مستقیم استفاده می کنن غذاشون بسیار خوشمزه و لذیذ می شه چون باز هم به دلیل علمی عشق و محبت آشپز به اون غذا انتقال پیدا می کنه و اصل طعم غذا به اون دلیل فوق العاده خوشمزه می شه…..و اینکه به من و تو بگن که اصلا بی کلاسی نیست که خودمون تمیز کاری خونه خودمون رو انجام بدیم در حالی که اونقدرررر ثروتمند هستیم که بهترین افراد رو بگیریم تا برامون کار خونه مون رو انجام بدن…..
یاد یه مثالی افتادم از خودم منم همیشه دوست دارم خونه مون رو خودم تمیز کنم اما یه همکلاسی داشتم که 15 سال با هم رفت و آمد داشتیم و همیشه من رو مسخره می کرد که عید ها همه ش به خونه تکونی هستم و خودشون تمیز کار میومد و کل خونه رو تمیز می کرد و تصور می کرد که ما نداریم که تمیزکار نمی گیریم جالب این بود که خودش کاری کرد که من قطع رابطه همیشگی باهاش کردم و بعد هدایت شدم به سایت استاد….خدا رو صد هزار مرتبه شکر
خلاصه اینکه اگه دنبال این هستیم که استاد رو خدا کنیم که بری از هر عیبی باشن این یعنی شرک….
اگه زندگی ثروتمندی رو این می دونیم که قیافه بگیریم و پز اموالمون رو بدیم هرگز به راه راست نیستیم و مردم از ما گریزان می شن….
اگه فکر می کنیم فایلهای استاد مانور تبلیغاتی برای جذب مخاطب هست استاد هییییییچ نیازی به داشتن مخاطبانی با این طرز تفکر ندارن و خدای یکتا و بی همتا مخاطبانی رو برای استاد می فرسته بدون هیچ تبلیغی که من و تو انگشت به دهن بمونیم…..
“کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند همجنس با همجنس پرواز”
خدایا شکرت برای اینکه ما رو به راه راست هدایت کردی
خدایا شکرت که بنده شریفی چون استاد عباس منش و مریم نازنین رو سر راه ما قرار دادی
خدایا شکرت که قبل از اینکه بمیریم دست ما رو از زندگی کورکورانه گرفتی و آوردی توی این جاده زیبا
خدایا شکرت به خاطر کامنتهای زیبای دوستان عزیزم که هر لحظه خبر قشنگ تر شدن زندگی شون رو بهمون می دن….
دوستان عزیزم از شما می خوام که برید و کانال کامنتهای استاد رو عضو بشین و لذت ببرین از کامنتهای فوق العاده دوستان و واقعا قدر اینکه خداوند مهربان ما رو شاگرد استاد عباس منش کرده رو بدونیم و شکر گزار باشیم…..
چه کامنتهای زیبایی از تغییر دوستان خوندم و لذت بردم…یکی از دوستان مشروب و سیگار رو به امید الله با ربط دادن به قوانین خداوند کنار گذاشته بودن و چقدرررر برام لذتبخش بود به خودم گفتم واقعا کدوم مرکز ترک اعتیاد قدرت این رو داره که انسانها رو بدون هیچ اجباری و فقط از طریق دلشون به این راه ابدی و راست متمایل کنه؟؟؟؟؟…..خدا خیر دنیا و آخرت رو با استاد عباس منش بده که چقدر به لطف خدا کلامشون شیواست و چقدرررر زیبا قوانین الهی رو برای ما بدون هیچ زور و تحکمی آموزش می دن…..
امیدوارم همیشه سالم و شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت همراه با عشق شون مریم جان عزیز دل باشن…..💐💐💐💐💐
دوستان عزیزم بهترین و بالاترین آرزویی که براتون دارم اینه که همیشه تا آخر عمر با عزتتون در این سایت باشین و گوش و چشم و ذهنتون بشنوه و ببینه و درک کنه تمام قوانین الهی که توسط استاد عباس منش عزیز نقل می شه….اامیدوارم همه مون حرکت کنیم به سوی خوشبختی با قلبی سرشار از آرامش آرامشی که خدا برایمان هدیه آورده……💐💐💐💐💐💐
خدای خوبم از تو می خواهم که همیشه تشنه شنیدن و عمل به قوانینت باشیم و تا ابد در سایت استاد عباس منش بمانیم….
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐ثروت بی نهایت خدا و مهربانی و آرامشش تقدیم به شما خوبان💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐