شکارچی نکات مثبت باشیم

این فایل،  توضیح نظر یکی از دوستان عزیز است که یک بازی خانوادگی به نام، “شکارچی نکات مثبت” را طراحی کرده اند.

ایشان با الهام از آگاهی های فایل “درس های زندگی از یک بازی” این بازی را طراحی کرده اند تا اصل مهم زندگی یعنی “تربیت ذهن برای توجه به نکات مثبت” را به فرزندان خود آموزش دهند و این آموزش را تبدیل به بازی کنند.

طبق نظر ایشان، برخی از دستاوردهای این بازی، شامل موارد زیر است:

  • یادگیری کار تیمی و مشارکت در کارهای خانه
  • ساختن عادت “توجه به نکات مثبت”
  • ایجاد رقابت سالم بین بچه‌ها برای پیدا کردن نکات مثبت بیشتر
  • جهت‌دهی آگاهانه گفتگوی خانوادگی به سمت “یادآوری نکات مثبت امروز به یکدیگر”
  • ارتباط صمیمی و سازنده بین اعضای خانواده
  • یادگیری از همدیگر در این باره که: اگر از چه زاویه ای نگاه کنم، می توانم زیبایی‌های بیشتری ببینم.

این فایل زیبا و تأثیرگذار را ببینید و در بخش نظرات، درباره سایر ویژگی های مثبت و سازنده این بازی جذاب بنویسید.

همچنین، می‌توانید این بازی را در جمع خانواده خود اجرا کنید و درباره تجربیات سازنده ای بنویسید که انجام این بازی برای “خانواده شما” و حتی شخص شما داشته است. زیرا نه تنها بچه ها بلکه ما نیاز داریم تا این بازی را تبدیل به عادت روزانه زندگی خود کنیم.

خوشحال می‌شویم بدانیم شما چگونه بازی “شکارچی نکات مثبت” را بخشی از عادت روزانه زندگی خود کرده‌اید و چه منفعت‌های دیگری را می توانید از این بازی داشته باشید.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری شکارچی نکات مثبت باشیم
    373MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی شکارچی نکات مثبت باشیم
    39MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجید مرادی» در این صفحه: 4
  1. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3462 روز

    سوره بقره آیه 212

    سلام به همگی

    امیدوارم حالتون خوب باشه و امروز رو کاملا با شادی و حال خوب گذرونده باشید

    امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم اینم بگم مثل همیشه

    زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا ۘ وَالَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ‎﴿٢١٢﴾‏

    زندگی دنیا در چشم کافران آراسته شده است، و مؤمنان را ریشخند می‌کنند و [حال آنکه‌] کسانی که تقواپیشه بوده‌اند، در روز رستاخیز، از آنان برترند و خدا به هر که بخواهد، بی‌شمار روزی می‌دهد. (212)..

    اول از همه زندگی دنیا

    هرجا این لفظ میاد یعنی داره میگه که اونایی که دنبال چشم و هم چشمی هستن

    یعنی فک کن تو پولو بخای برای اینکه چش فلانی رو کور کنی

    معمولا به چندرغاز میرسن این افراد

    شایدم بتونن ب جاهای عالی هم برسن ولی قطعا این اون پولی نیست که منجر به ساختن هر دو تا دنیا بشه

    بعد اینجا داره میگه که اینا متقین رو مسخره میکنند

    بعد خدا میاد میگه اولا که اصن متقین هرچی که باشن روز قیامت از اینا جایگاهشون بهتره

    دوما اگه همون متقین روی باورهاشون کار کنند میرسن ب جایی که به رزق به غیر الحساب میرسن

    یعنی اصن کم نیستا وقتی که میگه رزق به غیر الحساب اونم واسه ی متقین اومده خیلی حرف داره آ

    یعنی هم خدا هم خرما

    یعنی تویی که روی باورهات کار میکنی اگه واقعا در جهت انعمت علیهم شدن باشه اگه واقعا در جهت کسب رضایت خدا باشه اگه ثروتمند شدنو وظیفه ی الهی خودت ببینی میرسی ب جایی که میتونی هم این دنیات فول تامین باشه هم اون دنیات

    مثل سلیمان

    یعنی هر موقع ذهن گفت ثروتمندا فلان

    مثال سلیمانو میشه کشید وسط

    سلیمانی که اسمش توی قرآن آورده شده میشه که بره جهنم اصن؟

    ب خدا اگه بشه

    ابراهیم خدا بهش گفته ما بهش رزق نیکو دادیم

    فک کن مهمون براش میاد سریع براش گوساله ی بریون میارن داستانش توی قرآن اومده

    ببین چ قدر لاکچری بوده که برای دو نفر ادم یه گوساله میذارن وسط اون بریون شده

    یا این همه خدا گفته که مومنا کسایی هستن که در پنهان و آشکار میبخشن خب باید داشته باشن که ببخشن دیگه

    اینا همش نشون میده که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس

    امروز یکی از نزدیکانم گفت واسش یه کارگر اومده که به خاطر تضادهایی که بهش بر خورده فقط میاد اینجا که سرش گرم باشه و داشته توی خونه دیونه میشده

    داشت گریم میگرفت وقتی اینو گفت بهش گفتم تو با چ کار خیری میخاسی اینقدر صواب کنی الان واقعا دست خدا شده با کسب و کارش

    یعنی با راه اندازی یه کسب و کار از هر کار معنوی دیگه ای که شما فکرشو بکنی میشه بیشتر صواب کرد

    براش مثال زدم گفتم فلانی هام که فلان کارخونه ی طلاسازی رو دارن یه نفر کراکی رو که ترک کرده بود آوردن توی کارگاهشون بهش پر و بال دادن و الان رسیده ب جایی خانواده داره دلش خوشه که کار داره برای خودش و با جون و دل برای اونا کار میکنه جوری که ظهر حتی نمیره استراحت یک ساعته

    گفتم ببین این آدم میتونس توی جوب های شهر الان باشه آ اگه کار نداشت اگه خانواده نداشت ولی یه کسب و کار باعث شد که اینا دست خدا بشن و با اون سفره ای که پهن شده کلی نون به این و اون برسونن و دست خدا بشن

    اینا واقعا جای فک کردن داره

    واقعا میشه به هرکدوم از این دو تا مثال ساعت ها فک کرد

    هیچ کاری به اندازه ثروتمند شدن کار خیر نیس

    کار معنوی نیست

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف وعملشون نیست

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3462 روز

    سوره بقره آیه 105

    سلام به همگی

    امیدوارم لحظه به لحظه زندگیتون پر از حال خوب باشه

    و چرخ زندگیتون روون رون باشه

    امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم اینم بگم مثل همیشه

    که قرار نیس همه ی حرفهای من درست باشه اینا برداشتهای منه

    مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ‎﴿١٠۵﴾‏

    نه کسانی که از اهل کتاب کافر شده‌اند، و نه مشرکان [هیچ کدام‌] دوست نمی‌دارند خیری از جانب پروردگارتان بر شما فرود آید، با آنکه خدا هر که را خواهد به رحمت خود اختصاص دهد، و خدا دارای فزون‌بخشی عظیم است. (105)

    آیه امشب خوراک باور اونایی که فک میکنن بقیه میتونن توی زندگی ما تاثیر بذارن

    من چن روزی که میخام سفت ذهنمو کنترل کنم زورم بهش نرسیده تا الان نهایتش تونسته دو ساعت کنترلش کنم

    نه بیشتر

    بعد زمانی که ریز میشم روی خودم یه باورهایی میاد بالا

    وای یه باورهایی میاد بالا که اصن خودم میمونم

    و جالب اینجاس که چون ذهن من وحشتناک تصویریه

    از یه سری جاها یه سری تصویر برداشت کرده که من اصن نمیتونم باور کنم

    مثلا چن وقت پیش رفته بودیم ماشین بخریم

    یه ماشینی پیدا کردیم که ب پول ما میخورد

    به طرف گفتم آقا من اینو میخام

    بهونه آورد

    و قرار شد اگه فروشنده اوکی بود فرداش بهمون زنگ بزنه

    ماشین توی نمایشگاه بود

    و همونطور که میدونید هیچ تماسی با من گرفته نشد چون قیمت ماشینه نرمال بود اما میتونس گرون تر از اینم بفروشه طرف میخاس دبه کنه ولی روش نمیشد محکم بگه

    حالا من که اصن هدایت شدم به یه ماشین خیلی بهتر از اون حتی یه مدل بالاتر با همون رنج قیمتی اونم اصن از یه شهر دیگه که هیچ جوره با اون قابل قیاس نیس ولی جالب اینجا بود که اون داستان تهش منجر به خیر برای من شد

    اما برداشت ذهن من چی بود

    اون نمایشگاه دارو یه فرد ثروتمند کثیف دیده بود

    که ببین ثروتمندا اینجوری پولدار میشنا

    ببین زد زیرش

    ببین میخاد ب تو نفروشه

    ببین چ قدر کثیفن و دنبال موقعیت یه ذره بهترن

    من امروز که اینو از ذهنم شنیدم و دیدم تصویرشو توی ذهنم اصن کف کردم

    یعنی کف کردمااا

    که بابا یه قضیه ای که منجر به خیر شده آخرش من اصن فکرشم نمیکردم که یه همیچین باوری رو محکم تر کرده باشه

    حالا ببین چ قدر در طول روز از این برداشتا میکنه و من نمیفهمم

    یه مثال دیگه اش

    من همیشه عصرا میرم برای خرید

    عصر توی اون خیابونی که من رد میشم همه عمده فروشن و عصرا پشه میزنن ولی صبحا اونقدر اینا سرشون شلوغ میشه که اون خیابون ترافیک سنگین چندین ساعته میشه اینقدر اینا فروش دارن

    حالا ببین ذهن که کثیف باشه چ جوری برداشت میکنه

    نگاه به اینا کردم اصن ناخودآگاه اومد توی ذهنم ببین اینا رو نشستن دم مغازه شون بی مشتری دارن در و دیوارو نگاه میکنند

    همون موقع مچشو گرفتم گفتم حالا که داری میبینی درست ببین

    مغازه هایی که میگم تا سقف پر کارتون بود پر از جنس

    گفتم چشماتو باز کن اینا اکثرا مواد غذاییه یعنی تاریخ انقضا داره

    اصن نمیشه که اینا رو نگه داشت اونم این مقدار عجیب و غریب

    خدا میدونه چ قدر ذهن از این قضاوتها کرده و ما ازش خبر نداریم

    این آیه رو برای این دوس داشتم که برسم به اینکه حتی اگه همه ی مردم دنیا دست به دست هم بدن بازم نمیتونن خیری که رو که خدا با باورهای تو میخاد برات رقم بزنه رو ازت بگیرن

    آخر آیه هم میگه خدا دارای بخششی بزرگ است

    یاد اون دعای سلیمان میوفتم که آخرش میگه که خدایا چون تو وهابی من اینا رو ازت میخام

    معمولا خدا آخر آیه ها میاد یه ویژگی رو بیان میکنه مثلا میگه خدا دادگران را دوست دارد

    یا اینجا اومده گفته که خدا دارای بخشش سنگینه آ

    و نمونه اش هم میبینیم دیگه کی باورش میشد یه راننده تاکسی الان توی آمریکا باشه اونم با این هیکل بدنسازی شده

    من همیشه به خودم میگفتم این استادی که میگه قانون اینه فلانه چرا هیکلشو لاغر نمیکنه

    و همونم شد واقعا این بدن خیلی باور پذیر تر میکنه این مسیرو هرچن ذهن همیشه یه چیز دیگه پیدا میکنه الان ذهنم میگه آیا میتونه کاری کنه که مو هم در بیاره

    واقعا این ویژگی ذهن که خداییش خیلی قویه

    من احساس میکنم شیطان توی ذهن من نشسته پشته یه تیربار و من با این منطق های ضعیفی که دارم میخام با یه تفنگ آبپاش برم به جنگش

    برای همینه که زورم بهش نمیرسه

    از امشب یه اکسل درست کردم باورها رو محدود رو لیست کردم و زیر هر کدوم منطق هامو نوشتم باورتون نمیشه برای باور مذهبی که اینقدر همینجا براش منطق آوردم فقط ده تا دونه منطق داشتم که چرا ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس

    برای فرصت ها هروز داره بیشتر میشه که نه تا دونه کلا منطق و مثال داشتم

    گفتم ببین قشنگ مثل همون تنفگ آبپاش اس

    دشمن تا دندان مسلح منم امکاناتم همینقدره بعد میگم چرا نمیشه باورهامو تغیر بدم

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف وعملشون نیست

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
  3. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3462 روز

    آیه 62 سوره ی عنکبوت

    سلام به همگی

    امیدوارم عالی باشید

    و تک به تک لحظاتتون پر از احساس شکر گذاری باشه

    امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهمم اینجا بنویسم قرار نیس که همه ی حرفهام درست باشه اینا برداشته من از این آیه

    للَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‎﴿۶٢﴾

    خداوند روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گسترده می‌کند، و برای هر کس بخواهد محدود می‌سازد؛ خداوند به همه چیز داناست! (62)

    این آیه باز داره قانون مندی خدا رو نشون میده که خدا روزی رو به هرکسی که در مشیتش باشه گسترده میکنه و برای هرکسی که در میشیتش باشه تنگ میکنه

    علاوه بر اون قانون هایی که هممون حفظیم

    نشون میده که ما همیشه یا در حال رشدیم یا در حال پسرفت

    یعنی حالت وسطی نداره

    و همه ی اینا از کنترل ذهن شروع میشه

    توی جلسه ی اول دوره قدم اول

    استاد چنتا نکته فوق العاده رو میگه

    اول اینکه میگه با خودتون صادق باشید

    یعنی آقا دوس نداری سر ب تن فلانی باشه خودتو گول نزن که نه تو باید دید مثبتی داشته باشی تو باید فلان باشی

    بدون که با این دشمنی داری

    در واقع میگه خودتو بشناس

    وقتی تو خودتو بشناسی خوب میتونی پیشرفت کنی

    دوم اینکه میگه هر آدمی خودش ذهنش نیس ناظر بر ذهنشه

    فک کن که تو داری یه بازی کامپیوتری بازی میکنی

    توش یه شخصیت هست که باید بقیه رو بکشه تا برسه به مراحل بعدی مثلا بازی گاد آف وار

    تو که اون شخصیت اصلی داستان ک قاتله

    که نیستی

    تو کسی هستی که داری اونو کنترلش میکنی

    برای ذهنم همینه

    تو کسی هستی که در واقع دسته دستشه

    فقط مشکل میدونی کجاس

    اگه تو دسته رو کنترل نکنی شیطان اون دسته رو کنترل میکنه

    دیگه بازی میوفته دست اون

    یعنی در هر حالی ذهن دست یه نفر هست

    حالا یا دست خودته یا شیطان

    و این در دست شیطان بودنه اس که باعث شده روزی به قول این آیه برای یه سری ها محدود بشه

    برای یه سری ها ام که دسته رو خودشون دستشون گرفتن ذهنه باعث بشه پیشرفت کنند

    این انتخاب ماست

    روزانه هزاران افکار میاد توی ذهن ما

    اگه درست جهت دهی بشن ما میتونیم فرمانروای زندگیممون بشیم

    و یه چیزی جالب دیگه ای که بهش رسیدم

    وقتی تو افسار ذهنت بیشتر دست خودت باشه

    جهت دهی تو میکنی و میشنی از زندگیت حالت لذت میبری

    چون میدونی که بالاخره نوبت تجربه ی اون لذته هم صد در صد میشه

    مثل کسی که نشسته توی خونه ی سه خوابه ی خودش داره حال میکنه بعد یه خونه دیگه ام تازه خریده داده دکوراسیونشو خوشگل کنند قراره یک ماهه دیگه از اینجا بره

    چی کار میکنه

    میشینه از خونه فیلم میگیره

    از جاهای مختلفش

    چون میدونه کمتر از یک ماهه دیگه قطعا دیگه توی این خونه نیست

    انگار یه جورایی میخاد که با همه ی وجود از این لحظه لذت ببره چون میدونه اون خونه بعدی از این بهتره ولی میدونه که دیگه این خونه رو تجربه نمیکنه پس بذار تا جایی که میشه ازش لذت ببرم

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیس

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  4. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3462 روز

    آیه سی و سه سوره قلم

    سلام به همه

    امیدوارم عالی باشید

    امشب هم میخام به ایده ام عمل کنم یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم

    قبل از همه ی اینا

    اول چ قدر این فایل نکات قابل تاملی داشت

    من توی زمینه ی باور به این تمرینها که برای خودم درست کنم یادم نمیاد رسیده باشم

    ولی این موازی کاری رو دوس دارم

    مثلا بهم ایده رسیده بود که بیام شبی یه دونه طرح بزنم

    از اون طرفم میخاسم سایت خودمو راه اندازی کنم

    بعد اولش توی ذهنم بود که از دو تا نرم افزار مختلف استفاده کنم

    یکم که رفتم جلو دیدم نه این راه حل نیس

    یهو به ذهنم رسید که اون تمرینه با این محتوایی که میخای روی سایت خودت بذاری میتونه یکی باشه

    و گفتم ایول خیلی عالیه

    میزنم توی گوش همین

    یه جورایی دو تا کارم تبدیل به یه کار شد

    الانم همینجوریه

    اون دوست عزیز عارفه خانم

    اومدن برای بچه هاشون این تمرینو گذاشتن

    و جالب بود لذت بردم از نکاتی که گفتن

    اما آیه ی امشب

    کَذَٰلِکَ الْعَذَابُ ۖ وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَکْبَرُ ۚ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ‎﴿٣٣﴾

    این گونه است عذاب (خداوند در دنیا)، و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر می‌دانستند! (33)

    داستان این آیه داستان یه گروهیه که اینا

    شکر گذار نبودن تسبح خدا رو نمیگفتن

    یه جورایی خدا رو فراموش کرده بودن

    و خدا هم بهشون یه باغ پر از میوه داده بوده

    داستان از اینجا شروع میشه که اینا شب میرن میخابن برای اینکه فرداش پاشن برن درو کنند و برداشت کنند میوه ها رو

    شبش خدا عذاب خودشو نازل میکنه به خاطر اینکه

    شکر نعمت نعمتت افزون کند

    کفر نعمت از کفت بیرون کند

    و کلا باغ اینا رو میترکونه

    یه جورایی کلا با خاک یکسانش میکنه

    صبحش اینا پا میشن

    و توی راه میگن که امروز هیچ فقیری نباید پیش شما بیاد

    حواستون باشه که کسی سراغ شما نیاد

    وقتی میرسن به اون باغ میبینن دیگه باغی اصن وجود نداره

    جالب اینجا بود که فوری بازخورد میگیرن که ما طغیانگر بودیم و خدا هم ما رو غذاب کرده

    بعدش هم این آیه میاد

    دو تا نکته

    اول

    خدا شب عذابشو نازل میکنه یعنی اون باغ شب با خاک یکسان میشه

    ولی اونا صب توی راه داشتن به هم میگفتن که امروز حواستون باشه که هیچ فقیری نذارید از باغ چیزی برداره

    یعنی فرکانس ها رو از قبل فرستادن و حتی بعد از رخ دادن حادثه هم اینا داشتن همون چرندیاتو میگفتن ادامه میدادن به همون فرکانس ناسپاسی و انفاق نکردن

    دوم

    نتیجه ی ناسپاسی کردن عذابه

    و مهمتر از اون چ کسی میبخشه؟

    کسی که باور داشته باشه فراوانی هست

    کی نمیبخشه؟

    کسی که باور کرده وعده فقر شیطانو

    اینا چ باوری داشتن ؟

    باور کمبود توی ذهنشون بوده برای همین دستشون شل بوده

    ثمره اش چی شده؟

    ثمره اش این شده که جهان آیینه باورهاس اصلا اونا نمیتونستن از اون ثمره استفاده کنند چون این باغ پر از فراوانی بود ولی باورهای ذهن اونا چیز دیگه بوده

    اینا رو دارم به خودم میگما

    بارها شده که یه اتفاق خوب میخاد بیوفته

    چندین سال پیش تو کار طراحی سایت بودم

    یه شرکتی بهم گفت که میخام بهت صد و بیستا سایت ساده سفارش بدم

    اون تایم من سنی نداشتم

    خوشحال نشسم حساب و کتاب کردم که اگه این سایتو بزنم من میتونم با پولش یه 206 بخرم

    باور ذهن من کمبود بود ولی فقط خدا باغ میوه رو بهم نشون داد هیچ وقت به خود میوه نرسید

    چون اونی که ذهنش محدوده باید همونا تجربه کنه نمیشه که تجربه نکنه

    باز مثال قبل از عیدش

    یه شرکتی بود میخاس با من همکاری کنه هر یه دونه پروژه اش میشد درآمد حقوق یه کارگر

    من کلی خوشحالی الکی کردم

    رویا پردازی چرند داشتم

    در واقع این رویاپردازی از نظر بقیه ب خاطر احساس عدم لیاقت میاد دیگه

    ثمره اش چی شد؟

    پروژه پر کشید و رفتتت

    اصن شتر دیدی ندیدی و جوری که بد فرم زدم زمینا

    یعنی هنوز که هنوزه اثرش هست اینجوری بگم براتون

    این شد درس عبرت

    اول تو باید احساس لیاقتتو درست کنی

    و بعد هدایت میشی به ایده های بهتر

    انگار من چندین سال توی همین حالی که برای این افراد توی این داستان پیش اومده موندم

    اینا باغ میوه رو دیدن

    تا دم باغم رفتن

    اصن میشد همون شب برداشتش کنن

    نرن بخابن

    ولی فقط باغ میوه رو دیدن

    خود میوه رو ندیدن

    منم سالهاس که خدا فقط باغو بهم نشون میده خودشو نشون نداده

    اینا رو مینویسم تا برسم به اینکه باگ کارم کجاس

    من دوستای ثروتمند زیادی جذب میکنم

    هرجایی که گروه بندی باشه من با اونایی میوفتم که وضعشون خوبه

    ولی خود اون پوله که گیم چنجره که زندگی رو تغیر میده که منو به صورت واقعی با اون هم مدارمیکنه هیچ وقت نیومده

    خدایا منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و علمشون نیس

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: