این فایل، توضیح نظر یکی از دوستان عزیز است که یک بازی خانوادگی به نام، “شکارچی نکات مثبت” را طراحی کرده اند.
ایشان با الهام از آگاهی های فایل “درس های زندگی از یک بازی” این بازی را طراحی کرده اند تا اصل مهم زندگی یعنی “تربیت ذهن برای توجه به نکات مثبت” را به فرزندان خود آموزش دهند و این آموزش را تبدیل به بازی کنند.
طبق نظر ایشان، برخی از دستاوردهای این بازی، شامل موارد زیر است:
- یادگیری کار تیمی و مشارکت در کارهای خانه
- ساختن عادت “توجه به نکات مثبت”
- ایجاد رقابت سالم بین بچهها برای پیدا کردن نکات مثبت بیشتر
- جهتدهی آگاهانه گفتگوی خانوادگی به سمت “یادآوری نکات مثبت امروز به یکدیگر”
- ارتباط صمیمی و سازنده بین اعضای خانواده
- یادگیری از همدیگر در این باره که: اگر از چه زاویه ای نگاه کنم، می توانم زیباییهای بیشتری ببینم.
این فایل زیبا و تأثیرگذار را ببینید و در بخش نظرات، درباره سایر ویژگی های مثبت و سازنده این بازی جذاب بنویسید.
همچنین، میتوانید این بازی را در جمع خانواده خود اجرا کنید و درباره تجربیات سازنده ای بنویسید که انجام این بازی برای “خانواده شما” و حتی شخص شما داشته است. زیرا نه تنها بچه ها بلکه ما نیاز داریم تا این بازی را تبدیل به عادت روزانه زندگی خود کنیم.
خوشحال میشویم بدانیم شما چگونه بازی “شکارچی نکات مثبت” را بخشی از عادت روزانه زندگی خود کردهاید و چه منفعتهای دیگری را می توانید از این بازی داشته باشید.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری شکارچی نکات مثبت باشیم373MB25 دقیقه
- فایل صوتی شکارچی نکات مثبت باشیم39MB25 دقیقه
سلام
تحسین میکنم عارفه عزیز رو ، که اینقدر هوشمندانه داره فرزندانش رو شکارچی نکات مثبت تربیت میکنه …
چند سال پیش ، من تو خونه ، بازی “خدایا شکرت ”
طراحی کرده بودم
بازی به این صورت بود که من ، دخترم که اون موقع شش هفت سالش بود و همسرم ،
دور هم می نشستیم و من شروع میکردم
من : خدایا شکرت به خاطر وجود غزلِ باهوش و زیبام …
همسرم : خدایا شکرت که تن هممون سالمه
دخترم : خدایا شکرت که ما تو دنیا این همه رنگ داریم :)
(فقط ریزبینی و درکو ببین تو رو خداااا :)
من : خدایا شکرت که بهمون نعمت بینایی دادی و میتونیم چهره زیبای خودمون رو ، چهره قشنگ خونوادمون رو ،گلهای زیبا رو ، طلوع و غروب خورشید رو ، ووو … ببینیم ..
همسرم : خدایا شکرت که دستپخت مامان خوبه ، غذاهای خوشمزه میپزه واسمون
دخترم : خدایا شکرت که جلو در حیاطمون پل داریم ، میتونیم ماشینو راحت بیاریم تو ،
همسایمون که پل متحرک داره ، همش باید از ماشین پیاده بشه ، پل رو بذاره و برداره ، اما ما راحتیم :)
و اونقدررر ادامه میدیم ، تا یکی نتونه چیزی واسه شکرگزاری پیدا کنه
شاید با خودتون فکر کنین ، با توجه به اختلاف سنی ما و دختر کوچولومون ، این بازی منصفانه نبود ، و همیشه کسی که میباخت اون بچه طفلی بود :(
در حالیکه سخت در اشتباهید
همیشه و همیشه دختر شش ، هفت ساله من نعمتهایی رو واسه شکرگزاری میدید که ما حتی فکرش رو هم نمیکردیم …
و از وسعت درک این بچه شگفت زده میشدیم
و در نهایت ، این من یا همسرم بودیم که کم می آوردیم و میباختیم …
چند وقت پیش ، روابط بین من و همسرم ، کمی سرد شده بود ، و بینمون اختلاف پیش میومد
وقتی نشستم با خودم فکر کردم دیدم
من همش چشمم به همسرمه که ایشون تغییر کنن
ایشون فلان اخلاقشون رو تغییر بدن
کارایی رو انجام بدن که من خوشم میاد
از کارایی که باعث ناراحتی من میشه پرهیز کنن
بالاخره بعد از چند روز ، دست و پا زدن برای خوب نگه داشتن احساسم
و ادای کنترل ذهن رو دراوردن
ترمزمو کشیدم و نشستم باخودم فکر کردم
گفتم : لیلا جان تو مدتهاست که فکر میکنی شخصیتت عوض شده
سالهاست که ادعا داری به قانون ایمان داری
اما با توجه به این تضاد ،مشخص شد واست که این مدت فقط داشتی ادای آدمای موحد رو در میاوردی
چرا که تو ذهنت ،قدرت رو از خودت و خدای خودت گرفتی ، دادی دست همسرت
و به ایشون این توانایی رو دادی که حست رو بد یا خوب کنه
اصلا مگه این بنده خدا ، مسئول حال توئه ؟؟
ایشونم یک بار به دنیا اومده و یک بارم میمیره ،
آقا دوست داره اونطور که خودش دوست داره
بر اساس مدار و فرکانس خودش زندگی کنه
دیگه این همه ناراحتیت واسه چیه ؟؟
مگه ایشون موظفه دم به دقیقه بخواد حال تو رو چک کنه که مبادا حس و حالت بد بشه
خلاصه یه دفتر برداشتم
و یه سمتش رو به خودم
و سمت دیگشو به همسرم اختصاص دادم
و شدم شکارچی نکات مثبت جفتمون
دیگه هر شب قبل خواب
اول شروع میکردم به لیست کردن به تمااام نکات و کارهای مثبتی که از صبح ، از خودم دیده بودم
از کوچکترین نکته مثبت هم نمیگذشتم
مثلا الان که دفترمو باز کردم یه جا نوشتم :
قربونت برم لیلا جانم ،با اینکه احساس کمبود انرژی و بی حوصلگی داشتی اما در یک آن تصمیم خودتو گرفتی و بلند شدی و مثل فرفره تموم خونه رو برق انداختی …
قربون این دستات بشم که اینقدر زحمت میکشی ، اینقدر با وجود یک پسر پرانرژی ، چالاک و مرتبی …
مدیریت خونه واسه تو شده مثل آب خوردن با وجود کمک های رب مهربونم ، الهی شکرت
بعد از نوشتن تماااام نکات ، رفتارها و کارهای مثبت خودم در طی اون روز
میرفتم سمت دیگه دفترم که مربوط به همسرم بود
و شروع میکردم با دقت و تیزبینی تمام ، هر زیبایی و نکته مثبتی که از ایشون در طول روز دیده بودم مینوشتم و از خدا بابتش شکرگزاری میکردم
انصافا خیلللی جاها نجوا میومد
که
(( بابا این کار که دیگه لطف نیست وظیفش بوده
حالا نشستی داری خودتو گول میزنی ))
ولی من میگفتم : نه نه نه …
همسر عزیزم ، هیچ وظیفه ای نداره ، داره محبت میکنه که این کارو انجام میده
حالا اگه من ، خوبیهاشو شکار کنم
اگه من زیبایی هاشو شکار کنم
بیشتر و بیشتر جذب میکنم
این وجه زیباش رو بهتر و بیشتر برانگیخته میکنم
مثلا الان که دفترمو باز کردم
یه جا نوشتم :
ای رحمت بی انتها ممنونم که فرصت دارم بنویسم ، ممنونم که نفس میکشم زنده ام و چقدررر از دنیا رفتگان حسرت این فرصت رو میخورن که برگردن و بهتر بسازن
بیشترلذت ببرند بیشتر زیباییها رو ببینن و بیشتر شکرگزاری کنن ، پروردگار مهربونم امروز مجید عزیزم نونها رو مرتب کرد و گذاشت تو فریزر و به یزدان عزیزم ناهار داد بدون اینکه من به زحمت بیفتم ، دوستت دارم خدای رحمانم
خب نتیجه چی شد
دوستان نمیدونین بعد اون همه کشمکش و اختلاف و زور زدن من برای خوب نگه داشتن احساسم
دقیقا از فردای اون روزی که من انگشت اتهامم رو از روی همسرم برداشتم
و بدون اینکه به ایشون چیزی بگم
شروع کردم به اینکه روزا مثل یک شکارچی تیزبینانه نکات مثبت خودم و هنسرمو شکار کنم
و شبا بیام مکتوبشون کنم و بابتشون شکرگزاری کنم
اوضاع به طرز بسیار معجزه اسایی تغییر کرد
اول اینکه به خاطر تمرکزم روی نکات مثبت خودم
و قربون صدقه رفتن و تشکر از خودم بخاطر اون نکات
کم کم احساس میکردم از درون به آرامش دارم میرسم
انگار یه سری چیزا که همیشه توقع داشتم همسرم ببینه و بابتشون ازم تشکر کنه و منو تحسین کنه
الان دیگه کم کم نیازم برطرف میشد
نمیدونم چطور توضیح بدم این حسو !!!
کم کم یادم اومد که
عه …
من عادت داشتم هروقت میرم جلوی آینه ، خیره بشم تو چشمای خودم و عاشقانه خودمو مورد خطاب قرار بدم و خودمو تحسین کنم
انگار تو جریان این اختلافات کلا یادم شده بود
که وقتی به آرامش رسیدم مجددد یادم اومد
از همسرم بگم که
به شدددت اخلاقش تغییر کرد
اصلا یه کارایی ایشون میکرد که من توقع نداشتم واسم انجام بدن ، اونم داوطلبانه
به شدت عشق بین ما ، بیشتر شد
اصلا یه معجزه رخ داد
و من با چشم خودم دیدم که
اگه تو به جای غر زدن و تمرکز روی نازیباییها ، آگاهانه سعی کنی شکارچی زیباییها و نکات مثبت باشی ، خیلللی زود و با سرعت خیلی بیشتری به سمت زیباییها و نعمات و خواسته هات هدایت خواهی شد
اصلا کنترل ذهن ، با وجود تمرکز بر زیباییها ، بسیار بسیار راحتتره
تا اینکه من بخوام ورودیهای ذهنمو باز بزارم به روی هر چیزی
بعد بخوام هیییی زور بزنم که حسمو خوب نگه دارم
حسه که خوب نمیشه هیچ
این تمرکز روی اینکه حالا حسم بده چیکارش کنم
باعث میشه هیییی حسم بدتر بشه
تا جااایی که من دیگه خسته بشم
ببُرم
بگم خدایا دیگه من تسلیمم
آقا من درسمو گرفتم
حالا بگو چکار کنم ؟
استاد بی نظیرین به خدا …
خدا بهتون عزت بده …
ممنون شما و مریم عزیز هستم..
سلام آقای مرادی
جقدر عمیق نوشتین
باید بارها بخونمش تا بتونم خوب درکش کنم
ممنونم بابت اگاهی های عمیقی که با ما به اشتراک گذاشتین …
و ممنونم از استاد عزیز
که با زبانی ساده ، اصلِ اساسی قانون رو بهمون اموزش میدن
این یعنی یه لقمه آماده …
یه شاه کلید که به هر کدوم از قفلهای زندگی بندازی بازش میکنه …
یعنی نقشه گنج ، یه ادرس سرراست به سمت خوشبختی
الهی شکر
سید علی بزرگوار ، همشهری خوبم سلام
ممنونم از کامنتی که واسم گذاشتین
چقدر من تحسین میکنم شما رو …
چند روز پیش که داشتم کامنت شما رو میخوندم که توش شرح داده بودین که برای 24 ساعتتون چه برنامه فشرده و منظمی چیده بودین
گفتم : سید ، خیلللی سخت میگیری به خودت بابا
سختش نکن واسه خودت دوست من
کاری کن که بیشتر لذت ببری
چند روز بعد واسم ایمیل اومد که آقای خوشدل ، کامنت جدید گذاشتن
اومدم و نتایج چند روز پایبندی به اون برنامه رو خوندم
و تحسینتون کردم
مرحبا به شما …
واقعا دستمریزاد
دوستان زیادی تو سایت هستن ،با سطح آگاهی های متفاوت و سطح عملکرد متفاوت
اما به نظرم قابل تحسین ترین افراد ، اون دسته ای هستند که تعهد بیشتری دارن
و به لطف الله شما جزو اون دسته هستین
موفق و موحد باشین …
لیلاجان سلام
ممنونم بابت دیدگاهی که واسم گذاشتین
اره موافقم …
اینکه ما انگشت اتهاممون رو به سمت دیگران بگیریم ، یک نشتی بزرگ انرژیه …
اصلا وقتی دیگران رو متهم میکنم که توی ذهنم به اونا قدرت داده باشم
وقتی که این اصل قانون رو که (تمااام اتفاقات زندگیم رو بدون استثناء خودم رقم میزنم)
رو باور نداشته باشم ..
جالبه که در ظاهر میتونم قسم بخورم که به این اصل ایمان دارم
اما عملکردم چیز دیگه ای رو نشون میده …
با اینکه بارها و بارها و بارها
از عمل به قانون نتیجه گرفتم
نتایج فوق العاده
اما بازم گاهی یادم میره
واقعا که انسان فراموشکاره !!
ممنونم دوست خوبم بابت توجهتون …
سلام سیما جان عزیزم
این تمایل ما به تغییر دیگران ،
اینکه همه آدمها رو با مترِ باورهای خودمون میسنجیم
خیلی ما رو عقب نگه میداره
اینکه ما توقع داریم دیگران مطابق با معیارهای ما زندگی کنن
باعث میشه فقط تمرکزمون رو بقیه باشه ،
روی ناخواسته هایی که از دیگران میبینیم
فقط بخوایم زور بزنیم واسه تغییر بقیه
و از خودمون غافل بشیم
این درحالیه که یه هزارم درصد هم نخواهیم تونست کس دیگه ای جزخودمون رو تغییر بدیم
و چقدر ما ، نا آگاهیم
که همه چیز از خودمون شروع میشه
تغییر اوضاع و شرایط ،
تغییر دیگران
و تغییر جهان اطرافمون
فقط با تغییر خودمون شروع میشه …
منم که دارم اینا رو به شما میگم
خیلی اوقات یادم میره اصل رو
اما سعی میکنم هی به خودم یاداوری کنم که
وقتی تو تمرکزت رو میزاری روی نکات مثبت
وقتی تو به اونچه که دوستش داری توجه میکنی
وقتی تمرکزت رو میزاری روی زیباییها ، روی خواسته هات
و بابتشون شکرکزاری میکنی
کم کم هدایت میشی به سمتی که زیبایی ها و نعمتهای بیشتری رو دریافت میکنی
و جهان تو رو به جایی هدایت میکنه که چیزهای بیشتری واسه شکرگزاری داشته باشی ..
باید مدام و مدام ، اینو به این ذهن چموش یاداوری کرد
باید اونقدررر تکرارش کنیم
اونقدر مثال بیاریم واسه ذهنمون
که تبدیل بشه به یه باور عمیق در ما
غرق در حال خوب باشی عزیزم
سلام عارفه عزیزم
باورها و کارهایی که در گذشته انجام دادی نه تنها واسم خنده دار نیست
که درک میکنم عزیزم که گاهی اوقات فکر کردن به شرکی که در گذشته داشتیم و ظلمهایی که در حق خودنون کردیم چقدر میتونه رنج اور باشه
اما دوست گلم
شما تنها نیستی که اشتباه کردی
همه ما اشتباه ها کردیم
همه ما شرک ها داشتیم
همه ما باج ها دادیم
چقدر خودمون رو کوچیک کردیم و نسبت به خودمون کم مهری کردیم
چقدر قدرت دادیم به آدمها
چقدر تو ترسهامون موندیم
چقدر ناسپاسی کردیم
سالها بود نشخوار ذهنیِ اتفاقات بد گذشته
فکر کردن و یادآوری اشتباهاتم
منو عذاب میداد
و لذت لحظه حال رو هم ازم گرفته بود
اون عذاب وجدان
اون خود سرزنشیه
نمیزاشت که طعم ارامش رو بچشم
اما از یه جایی باید متوقف میکردم این احساس رو
رو خودم کار کردم
و الان مدتهاست
به اون اتفاقات به چشمِ تجربه نگاه میکنم
اونها جزئی از پروسه تکاملم بودن
اصلا اگه اون تضادها تو زندگیم نبودن
شاید هرگز از خدا هدایت طلب نمیکردم
و امروز راضیم از خودم
حالم با خودم عالیه.خودمو دوست دارم و تحسین میکنم
عارفه جان
چه کسی دلسوزتر از خودت نسبت به خودته ؟؟
مسلما هررر کاری در گذشته کردی
بهترررین چیزی بوده که اون زمان
با توجه به فرکانسها و باورهای اون موقعه ات ، به ذهنت میرسیده
بالاخره شما که باخودت دشمنی نداشتی که !!!
اتفاقا چون اون تضادها رو چشیدی
حالا هم هر موفقیتی بدست بیاری
هر چقدر عزت نفستو ببری بالاتر
واست شیرینتر و دلچسبتر میشه نتایجش
بهترین باشی دوست عزیزم
دوست خوبم همه ما در گذشته
سلام دوست عزیزم
شما اینکارو انجام بدین
فااارغ از عجله برای رسیدن به نتیجه
و بعد
از نتایج فوق العاده اش شگفت زده خواهید شد
و پیشنهاد میکنم حتما در طول روز به نکات مثبت خودتون توجه کنین و شب مکتوبشون کنین
چرا که این سبب ، بالا رفتن عزت نفس
و بهتر شدن حستون نسبت به خودتون میشه
و درصد بسیار بالایی از مشکلات ما از کمبود عزت نفس در ما
نشات میگیره
حتی اگه ظاهرش این نباشه
گذشته از اون
این تمرین همون لحظه ای که داریم انجامش میدیم ، یه حس خیلی خوبی به آدم میده
که انگار ذهن رو معتادِ اون حسِ عالی میکنه
موفق باشین دوست خوبم .
سلام دوست عزیزم
درک میکنم که شرایط سختی رودارین تجربه میکنین …
بیاین شروع کنین
از کارهایی که میتونین برای بهبود اوضاع انجام بدین
به قول آیت الله بهجت که ازشون پرسیده بودن ، برای سعادت دنیا و اخرت باید چکار کنیم ؟؟
و ایشون گفتن :
” به آنچه میدانید عمل کنید ”
یقینا وقتی ما شروع میکنیم به عمل کردن به اونچه که میدونیم
خداوند اون چیزایی رو که نمیدونیم رو واسمون آشکار میکنه
و قدم به قدم هدایت میشیم …
# قدم اول :
شاید به نظرتون غیرمنطقی بیاد ، اما این یک واااقعیت صددرصده
شما مسئول تک تک اتفاقات و شرایطی هستین که دارین تجربه میکنین
باید بپذیرینش
– تا این موضوع رو نپذیرین ،
– تا وقتی فکر میکنین مقصر همسرتونه
– تا وقتی فکر میکنین اون باید تغییر کنه تا اوضاع تغییر کنه
شما هیچ تلاشی نخواهید کرد برای بهبود اوضاع
یا حداقل تلاشِ جدی و متعهدانه نخواهید داشت …
# قدم دوم
احساس خوب = اتفاقات خوب
احساس بد = اتفاقات بد
میدونم سخته ، اما باید راهی پیدا کنین که احساستون کمتر منفی بشه
باید تمرکزتون رو از روی اخلاق و اعمال همسرتون بردارین …
تمرکزتون رو بزارین
روی تواناییها ، زیباییها و ویژگیهای مثبت خودتون
روی زیبایی ها و نعمتهای جهانِ اطرافتون
روی اهداف و برنامه هاتون
ضمنا یادتون باشه
به هیچ وجه ، در مورد رفتارهای بد همسرتون با هیچکس ، مطلقا هیچکس صحبت نکنین
مثلا :
زنگ نزنین با خواهرتون درد و دل کنین
ورودیهای ذهنتونم که باعث بد شدن احساس و تضعیف باورهاتون میشه باید فیلتر کنین
تلویزیون ، اینستا ، دوستان منفی ووو …
# قدم سوم
شکرگزاری و تمرکز بر داشته ها
هررر شب بلااستثنا بابت نعماتی که تو زندگیتون دارین و اتفاقات مثبتی که در طی روز واستون افتاده ، شکرگزاری کنین
یادتون باشه حتی اگه کوچکترین برخورد مثبت از همسرتون دیدین ، اونم از قلم نندازین
# قدم چهارم
تقویت عزت نفس
از نقش قربانی خارج بشین لطفا
برای این کار ، باید روی عزت نفستون کار کنین
پس یه دفتر بردارین
و شروع کنین تمااااااام تواناییها و ویژگیهای مثبت خودتون رو یادداشت کنین
تمامش رو
از کوچکترین چیزا هم نگذرین
اگه دستخط زیبایی دارین
اگه آشپزیتون خوبه
اگه چهره یا اندام زیبایی دارین
اگه تو کارتون مهارت دارین
اگه دایره لغات گسترده ای دارین
ووو …
سعی کنین گذشته رو به یاد بیارین و ببینین از گذشته تابحال ، چه کارهای تحسین برانگیزی انجام دادین
و چه توانایی هایی داشتین که از خاطر بردین
مثلا :
– تو سوم دبیرستان جزو دانش اموزان تاپ کلاس بودین
– تو فلان مسابقه ورزشی مقام اوردین
– ووو …
تهِ این لیستم باااز بزارین
که اگه ویژگی مثبتی یادتون اومد بهش اضافه کنین …
از اون طرفِ دفترم هررر شب باااید بشینین فکر کنین ببینین در طول روز چه کار تحسین برانگیزی انجام دادین ،
بنویسینش ، حتی کوچکترین کارها و از خودتون و خداوند بابتش تشکر کنین …
# قدم پنجم
منو کاملا بازه سفارش بده
همزمان که دارین روی عزت نفستون کار میکنین
باید روی صفات مثبت همسرتون تمرکز کنین
خوب
شما میگین که هروقت میخواین روی ویژگیهای مثبتش تمرکز کنین
احساستون بد میشه
باید چکار کنیم ؟؟
به جهان سفارش بدین دقیقا چی میخواین
باید دقیق ، شفاف و واضح ، و کاملا سفارشی
بنویسین که دقیقا دوست دارین
طرف مقابلتون چه ویژگی هایی داشته باشه
یادتون باشه
دیگه به همسرتون فکر نکنین
فقط به این فکر کنین که شما میخواین چه برخوردهایی رو تجربه کنین .
بنویسین
و هر روز با احساس خوب و اعتماد به خدا ، بخونینش
– میخواین احترام زیادی رو از طرف مقابلتون تجربه کنین ؟؟
– میخواین سفرهای رویایی دونفره باهم داشته باشین ؟؟
– میخواین طرف مقابل مداما شما رو تحسین کنه و از تواناییهای شما تعریف و تمجید کنه
– میخواین اونقدررر با طرف مقابلتون حرف مشترک داشته باشین که وقتی باهم همصحبت میشین گذشت زمان رو حس نکنین ؟؟
خب ، بیاین درخواستش بدین
با احساس خوووب
مهمترین چیز احساس شماست
زبان جهان احساس شماست
شما با احساستون فرکانس مییفستین به جهان و مطابق فرکانسهاتون دریافت میکنین …
دوست خوبم
من جای شما باشم
شروع میکنم
مگر آدم چندبار به دنیا میاد و چندبار میمیره ، که خوشبختی رو تجربه نکنه
و تمام عمرش رو با حسرت و غم هدر بده …
– شروع کنین
– متعهد باشین
– ورودیهای ذهنتون رو فیلتر کنین
– تمرکزتون رو بزارین روی داشته های – – زندگیتون و ویژگیهای مثبت خودتون و
– و اونچه که دوست دارین تجربه کنین
همین …
موفق و برقرار باشین …