شکارچی نکات مثبت باشیم

بسم رب العالمین

سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

امروز یه قراری داشتم ساعت هشت و نیم صبح …

همینجوری که منتظر بودم داشتم به درختای روبه روم نگاه میکردم

اولین بار بود حس کردم که یه درخت حیات داره و داره به شیوه ی خودش حرف میزنه‌.

برام جالب بود که اینم یه موجود زندس مثل من زبون نداره چشم نداره اما زندس … خیلی متمرکز موندم رو واژه ی زنده بودن چند دقیقه که گذشت حس کردم دارم باهاشون حرف میزنم اما نه با کلام با انتقال مفاهیم

کلی با خودم خلوت کردم

به خودم گفتم چه روزهایی بیاد و تو توی این دنیا نباشی

چه روزهایی بیاد که پول و دار و ندار ماها بدون ما تو این دنیا باشن و بعضیاشون دور ریخته بشن

چه روز هایی بیاد که آدمایی که الان هستن نباشن

از همین الان لذت ببر از همینجا لذت ببر

ببین میتونی زندگیو حس کنی یا فقط دنبال دستاوردی؟

به صحبتام با خودم ادامه دادم

آتیش باید بسوزونه

تو آب غرق میشی اگر شنا بلد نباشی

از ارتفاع بلندی بیفتی جاذبه تورا خواهد کشت

چاقو رو روی هر جا بزاری اونجا رو میبره

تمام قانونایی که میشناسم یه دور دوره کردم:

نتیجه بدون مقاومت میاد سمتمون اگر چیزای ناپسند زودتر و بیشتر میان چون تو اونقدر به اون مسائل می پردازی که برات عادی و آسون شده!

اصلا چرا وقتی حس خوبی داری چرا وقتی تعیین هدف میکنی دنبال نتیجه میگردی؟ مگه کی و کجا خطا دیدی که نمی تونی رها کنی!

اونایی که عاشق واژه های لاجرم و خود به خودی هستن دستاشون بالا:)))) من کم کم دارم درکش میکنم.

اگر باور کنم هیچ نقطه ای و هیچ لحظه ای از جهان خالی از اون نیست تمام لحظه های ما میشه اعتماد میشه آرامش میشه رهایی.

حتی اگر تلاش هم بکنیم با لذت و رهاییه

مگه این دو خودشون جز نتایج محسوب نمیشن؟!

خلاصه سه ساعت گذشت …

یه متن نوشتم که متوجهم امروز شرایط خاص بود براتون هر موقع زمان داشتین مجدد قرار میزاریم ممنون.

برگشتم دم خونه باهام تماس گرفتن اصن نزاشتم توضیح بدن چی شده گفتم متوجهم و من میخوام تو حال خوب ببینمتون قرار گذاشتیم برای فردا.

قبل از اینکه خدافظی کنیم بهم گفتن خوشحالم برات گفتم چطور؟ گفتن به چه بلوغی رسیدی! الان می دونی وقتی شرایط مساعد نیست نمیشه جنگید!

یادم اومد که قبلا چقدر حساس بودم و چه داستانای جنگ اعصابی راه مینداختم برای بد قولی اما امروز چقدر باهاش راحت بودم.

خودم حس میکنم بعد از پنج ماه حضور در سایت لولم ارتقا پیدا کرده. چرخ دنده ها روان تر شده. چقدر ترمز و گره داشتم که الان ندارم.

چند بار تا الان از استاد شنیدیم دنیا به حسای لحظه ای کاری نداره شخصیت مهمه شخصیت باید تغییر کنه؟

اما تجربه کردن با شنیدن فرق میکنه!

گاهی میبینم یه دوستی یه دوره مثل عشق و مدت خریده همون جلسات اول سوال پرسیده میخوام طلاق بگیرم نمیشه چیکار کنم؟!!

این اسمش مسیر نیست این نتیجس

پول میخوایم؟

روابط خوب میخوایم؟

اینا نتیجه ی تغییر شخصیتمون میتونه باشه

اما شخصیت در کل مسیر شکل میگیره

ای کاش میتونستم لذتی که فایل های عشق و مودت داره به همه هدیه بدم.

اونجاهایی که استاد میگن برین نگاه کنین سیارات با چه نظمی با چه فاصله ای از هم قرار دارن …. و تو نگران تنظیم روابطتت با یه فرد دیکه هستی اونم از بیرون؟

من راستش یه کار جدید یاد گرفتم

یه بخش هایی از حرفای استاد رو جدا میکنم ..

مثلا ده دقیقه از فایل ششم قدم اول

یا یه قسمت از جلسه چهار عشق و مودت

اینا قسمتایی از صحبتای استاد هست که قانون رو مرور میکنه و بعد شروع میکنم به توجه به نکات مثبت

اینقدر طی چند روز گذشته خاطرات خوب پایان ناممو مرور کردم که قرار بود به یکی تو پژوهشش کمک کنم

و خب کلی هزینه داشت…

اما نتیجه چی شد؟ یه سالن ورزشی خوب رایگان

اطلاع رسانی رایگان و بدون نامه نگاری، پذیرایی رایگان و بیمه با پول اون موسسه! بینهایت خوش برخورد. با این همه امتیاز تازه اونا قدر دانن!

دوستم میگفت وقتی داشتی از شرایط پژوهش خودت میگفتی گفتم بابا این چی میگه مگه میشه!؟ من میدونم چرا شد چون من به این تیکه های جدا شده گوش کردم و اونارو مرور کردم و همون شرایط دوباره تکرار شد. حتی خیلی بهتر چون من الان دارم از استاد یاد میگیرم.

یا مثلا یکی بود خیلی رو مخم بود گفت تو قانون بلدی جاده خاکی نرو به همین شیوه عمل کردم که فایلارو گوش دادم و گفتم تسلیمم و حسمو به اون خانم خوب کردم.

نتیجه چی شد با چند نفر دیگه زمانی که من نبودم دعواش شد و از اون محل بیرونش کردن. و البته که من جیگرم خنک نشد چون دیگه با ایشون به صلح رسیده بودم و حتی اگر میموند هم اوکی بود اما خب نتایج با ما نیست‌.

مشتاقم روش بقیه دوستان رو بخونم و ایده بگیرم.

همگی در پناه الله شاد و سلامت باشید.