شکارچی نکات مثبت باشیم

سلام به استادان عزیزم….

این کامنت من دقیقا درباره ی این فایل نیست ، اما انقدر که من ذوق دارم این روزا ک گفتم بیام بنویسم یک چیزایی از تغییر کردنام.

استاد من همیشه همه لباسام رنگشون تیره و در 99درصد اوقات مشکی هست و دیگه همه ی خانواده از لباسای مشکی من خسته شدن…اما جدیدا که به خودم دقت میکنم و مخصوصا دیروز ک رفتم خرید دیدم دست روی هرچی میزارم رنگش روشنه و ناخوداگاه ذوق میکردم ک چقدددر این رنگا قشنگن.حالا از رنگایی ام خوشم میاد که تا قبل این رنگای لوسی میدیدمشون(مخصوصا صورتی رو)

دیروز که بعد رسیدن به خونه به خودم دقت کردم،هم دلیل علاقه به رنگ تیره رو درونم پیدا کردم و هم دلیل رو اوردن به رنگ روشن رو…

دیدم من رنگ تیره رو دوست داشتم چون بیشتره هم سن و سالای من مشکی میپوشن و پوشیدن رنگ تیره برامون یک جور کار خفنو، جذاب و… هست. و چون از بچگی شنیدم که رنگ مشکی به همه ی رنگا میاد و…میرفتم مشکی میخریدم که هم خفن باشم ازنظر بقیه و هم باهمچی ست بشه…

این باورهای غلط و جلب توجه خواستن و…باعث این مسله شده و تا الان ادامه پیدا کرده.

حالا دلیل تغییر علاقه ی من از رنگ تیره به روشن:

یک ماهی میشه که سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکارو تقریبا هرروز نگاه میکنم و دیروز تازه یکی دیگه از فواید نگاه کردن به اون فایل هارو شکار کردم…

و دیدم که دلیل علاقه ی من به رنگ روشن،دیدن لباسای شما و مریم جون هست و من وقتی ک خرید میکردم، یاد شما میفتادم و باخودم میگفتم ععع مثل لباس استاد، ععع مثل کلاه صورتیه مریم جون…انقدر ذوق میکردم ک حد نداشت و همین الانم که دارم اینارو براتون مینویسم، نمیدونم چرا واقعا بازم ذوق زده ام.

اخه من همچین ادمی نبودم…کسی بودم ک روز تولدم برام بهترین کادوام میگرفتن ذوقی نمیکردم درحدی که الان با خودم میگم، اون بنده ی خدایی ک کادو رو برام گرفته و من فقط یک تشکر خشک و خالی میکردم، عجب دلی داشته…

اما الان وقتی هدیه ای برام میگیرن،حتی یک گیره ی مو کوچیک،کلییی ذوق میکنم و هم بقیه در تعجبن و هم خودم.

و همین تغییر من باعث شده که دیگران بیشتر مشتاق بشن برای هدیه گرفتن یا انجام کاری برای من.

قبلا تا پول خرید نداشتم وارد مغازه ای نمیشدم حتی برای پرسیدن قیمت و یا با کسی به خرید نمیرفتم چون میگفتم من که کاری ندارم بیام، بیام چیکار کنم وقتی که نمیتونم چیزی بخرم…

الان وقتی لباس یا وسیله ای ک خوشم میاد رو میبینم، میرم توی مغازه و از نزدیک نگاش میکنم، قیمتشو میپرسم و میدونم که اگر واقعا میخوامش میتونم داشته باشمش.درسته ک الان توی این لحظه پول خریدشو ندارم اما انقدر توی خودم میبینم و به خداوند ایمان دارم که میدونم میتونم داشته باشمش…

نجواهای شیطانی سراغم میاد اما من اگاهانه کنترلش میکنم و در بیشتر مواقع موفق هستم…

کلییی حرفای دیگه ای ام دارم ک بگم اما فعلا همینجا تمومش میکنم.

ببخشید که اگر شاید خیلی زیاد مرتبط با فایل نبود حرفام ولی از اعماق وجودم نوشتم و فقط خواستم تشکر کنم و احساس فوق العاده خوبم رو انتقال بدم.

همچنین تشکر میکنم از عارف عزیز بابت این ایده ی فوق العادشون و ممنونم استاد برای ضبط این فایل.

از دیروز که فایل رو نگاه کردم،من هم دفتری برداشتم و شروع کردم به نوشتن نکات مثبتی ک میدیدم.اخرشب موقع خواب ک توی ذهنم داشتم روزم رو مرور میکردم دیدم اوووه چه همه نکات عالی دیگه ای بوده ک من فراموش کردم بنویسم و واقعا از همون دیروز شکرگزارتر شدم چون تا الان متوجه ی این همه زیبایی در زندگیم نبودم.سپاسگزارم

عاشقتونم…