فرصتی عالی برای به صلح رسیدن با خود

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار فاطمه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام خدمت استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته عزیزودوست داشتنی

سال نورو به شما و همه ی دوستان هم فرکانسی تبریک میگم ٫

سال ٩٧ بهترین سال زندگی من بود

شروع من با فایل های رایگان استاد بودکه همشون گوش دادم و الان هم هنوز گوش میدم

دستاوردهای عظیمی که توی سال ٩٧ رو داشتم به ترتیب خدمتتون عرض میکنم ٫

اول همه حوزه مالی و ثروت رو میگم که مهمترین مسئله برای همه ست

من اوایل سال ٩٧ بیکاربود و سرکار نمیرفتم و شروع کردم فایل های رایگان استادرو گوش دادم و خداروشکر کارعالی پیداکرده ام و جایی میشد که نمی توستم چیکارکنم خدا ازطریق همین فایل ها رایگان جواب مو بهم میداد و اوایل سال کامنت بچه ها که دوره ها شرکت کرده بودند میشه خوندو منم ازشون استفاده میکردم و بچه ها خلاصه برداری جلسه رو میذاشتند و منم استفاده میکردم و خیلی بهم کمک کرد اون موقع هنوز دوره ها رو نگرفته بودیم ٫

باورت نمیشه بچه ها در رابطه با کارمم باانسان هایی مواجه شدم که کاملامثبت اندیش و سالم و استادرو کاملا میشناختند و افرادی بودند که اصلا نه اهل تلویزیون و نه اهل فیلم بودند و کلا به فکرپیشرفت و ترقی بودند و زمانیکه من اونجا رفتم دومین دفترشون گرفتند واقعا خداروشاکرمم که چنین انسان هایی رو سرراه من قرارداد٫

اتفاق بسیار عالی که برام افتاده بود خرید زمینی بودش که فوق العاده توش سود کردیم و دوباره باهاش یه خونه ی نوساز، دوخوابه ١٢٠ متری خریدیم که این برای من که مجرد و خونه ی پدرمم هستم خیلی درآمدزایی خوبی برام شده باورت میشه برای این سودیی که کردیم به خدا کار خاصی نکردیم و فقط با فروش زمین و خرید خونه کلی سود کردیم ٫ به خدا الان که میخوایم خونه رو بفروشیم از قیمتی که خریدیم در عرض دوماه ٣ برابر سود کردیم که هنوز نفروختیم ٫

توی سال جدید پیشنهاد ساخت خونه جدید توی بهترین زمین بهمون پیشنهاد شده که زمینش رایگان هستش که مال پدربزرگم هستش که به مادرمم بخشیده ٫

من خداروشکر بادرآمدزایی که داشتم توستم به نزدیکانم میلیونی بخشم و این فوق العاده احساس لذت و شادی بهم دست داد ٫

توی سال ٩٧ با درآمدی که ایجاد کردیم فایل های عشق و مودت ، ثروت ١ و عزت نفس رو گرفتیم و واقعا عالی بود

حالا تاثیر دوره ها دونه به دونه براتون توضیح میدم

درحوزه ثروت با کارکردن روی فایل ثروت توستیم باخرید زمین و خونه کلی سود کنیم ٫که توضیح کاملشو براتون بالا گفتم ٫

درحوزه سلامتی: من خداروشکر فکرمیکنم ٧ یا٨ سالی میشه که اصلا مریض نشدم و ١۵ سالی میشه که اصلا آزمایش خون نداده بود و همیشه میگفتم که من سالمم و پزه سلامتی مو میدادم خواهرمم بهم اصرارکرد که برمم یه چکاب کامل بدم و کمبود ویتامین های بدن مو بدونم ٫ باورت میشه تمامی آزمایش های خون ، ادارا ، آزمایش های هورمونی و روماتیسمی که دادم همه خداروشکر سالم بود و من خیلی به خودم افتخار کردم و همچنین به خدای خوبم بابت نعمت سلامتی هزاران بار شاکرم٫ البته اینوهم بگم من قبلا اصلا اینطوری نبودم حدود ١۵ سال پیش که بچه بود من عمل قلب باز انجام داده بودم و دریچه ی آئورت من تنگ بود قبلش آنژیرگرافی کرده بودم و گفتند نیازبه عمل قلب باز دارم و انجام دادم ٫

نگم براتون ازمریض هایی که قبلا میگرفتم هرچی هم میگرفتم ازنوع بدترین شو میگرفتم معده دردگرفتم ودکتر که رفتم آندوسکوپی که کردم زخم اثنی عشری گرفتم و یه سال درمان من طول کشید٫

از سرماخوردگی هام نگم که انقدر مریض میشدم که خواهرمم مسخره میکرد که تو چرا این همه مریض میشی و همه ی مریضی ها رو من داشتم

باورت میشه راه رفتن ساده که وقتی راه میفرتم کلیه ها درد میگرفت و نمی توستم راه برم وکلی دکتروبیمارستان میفرتم تابفهند بیماری چیه دیگه واقعا خسته شده بودم ٫و درآخرهم میگفتند چیزی نیست ٫

همه ی اینها هم برای حدود١۵سال پیش هستش که همه رو باهمدیگه داشتم و آزمایش خونی که دادم برای همون موقعی بودش که توی بیمارستان بستری بودم وبعداز ١۵ سال اونم به اصرار خواهرمم رفتم چکاب کامل و خداروشکر سالم ، سالم بودم ٫

تازه ١۵کیلو اضافه وزن هم داشتم و یه دخترکاملا چاق و تپل و خپل بودم ٫

الان خداروشکر درصحت و سلامت کامل هستم بدون اینکه حتی یه سرماخوردگی کوچکی بخورم ٫

خب منی که اصلا یه راه رفتن ساده برام سخت بود وکلیه هام دردمیگرفت شروع کردم ورزش و رژیم ٫

نگم براتون از زیبایی هیکلم

به طوریکه صبح ها یه ساعت می دویدمم توی پارک نزدیک خونه مون و افرادی که پارک می اومدند به من میگفتند توخوبی چرا این همه می دویدی و من بهشون میگفتم اینطوری نبودم کلی وزن کم کرده ام ٫

روزاول هم من نمی توستم خوب بدوم چون اضافه وزن داشتم و اول ازیه پیاده روی ساده شروع کردم و بعداز اینکه وزنم پایین تر اومد توستم بدوم ودقیقا من یه ساعت کامل می دویدم و زمان دویدن فایل های استادرو گوش می دادم و کلی بهم انگیزه و انرژی میده ٫

‍♀️‍♀️‍♀️‍♀️☕️☕️

باشگاه کلاس trxرفتم و فوق العاده خوش فرم و خوش هیکل شدم به طوریکه دوتاخط روی شکمم افتاده منی که قبلا کلی شکم داشتم الان خداروشکر خط روش افتاده ٫

ازباسنم براتون نگم منی که باسنم تخت بود و همیشه خواهرمم مسخرمم میکردالان خیلی خداروشکر فرم گرفته و ازاون حالت تختی دراورده ( ببخشید این قدر رک حرف میزنم)

فقط میخوام بچه ها خوب بفهند من چی بودم و الان توی سال ٩٧ چه تغییراتی داشتم ٫

من توی یه سال ١٣ کیلو وزن کم کردم و چربی های اضافه بدنم ازبین رفتند

تازه کلاس والبیال هم میرفتم و مربی بسیارخوبی داشتیم به طوریکه گرید مربیم یک بود و چون زیرنظر شهرداری بود قیمتش بسیار بسیار مناسب بود و سطح ایشون بسیار بسیار بالا بود ٫

تازه باهمه ی اینها سرکار هم میرفتم و کلی آزادی زمانی و مالی داشتم و تایم کارمم دسته خودم بود

حالا در حوزه ی روابط که پاشنه آشیل من بود :

به خدا بچه ها تمامی دوره های استاد بینظیرو عالی هستند و قیمتش بسیار ازاون چیزی که هستند می ارزه ٫

من چون هنوز ازدواج نکرده ام توی خونه ی پدرمم زندگی میکنم باورت میشه روزی نمیشد که بامادرمم دعوانشه و کلی باهمدیگه جروبحث نکنیم ( خدامنو ببخش که انقدر با مادمم دعوا میکردم و همش فکرمیکردم که مشکل ازمادرم همیشه آرزوی مرگ ایشونو میکردم که این همه منواذیت نکنه )

جالبه که مامانم فقط چنین رابطه ی بامن داشت و باخواهرهام وبرادرمم نداشت وقتی فایل عشق و مودت روگوش دادم فهمیدم که مشکله ازمنه و این فرکانس من میفرستم که باعث میشه مادرمم بامن چنین رفتاری داشته باشه و وقتی تمرین های استاد رو توی عشق و مودت رو انجام دادم و تمرکز مو گذاشتم روی نکات مثبت مادرمم واینکه خدادروجودمادرمم هست استاد میگه اون آدم یا اززندگی حذف میشه ویا اینکه اون آدم تغییرمیکنه٫

به خدا الان روزی هزارمرتبه خدارو برای داشتن مادرمم شکر میکنم که چنین مادری دارم و از خدابرای داشتن چنین مادری هزاران بار سپاسگزارم ٫

باورت میشه مادرمم قبلا پدرمو منو درمیومد که توی کار، خونه کمکش کنم وزمانیکه روی فایل های عشق و مودت وبقیه فایل هامیخواستم کار کنم چون نیاز به تمرکز و گوش دادن و نوشتن میخواست مامانم اصلا کاری به کارمم نداشت و من ساعت ها فایل هارو گوش میدادم و می نوشتم و انجام می دادم ٫

من امسال خونه تکونی باورتون میشه اصلا کمک نکردم و مامان و خواهرمم و پدرمم خودشون کار کردند ٫

دقیقا سال٩۶ هرروز بامادرمم سرخونه تکونی دعوا داشتیم و من بعضی وقت ها انقدرمادرمم با من بدرفتار میکرد که آرزوی مرگ خودمو از خدا میکردم و جالبه که من و خواهرم هرکدومون یه کاریی رو انجام می دادیم وشاید خواهرمم بدترشو انجام میداد مامانم به خواهرمم چیزی نمیگفت و به من گیر میداد ٫

هرشب کلی گریه میکردم وبا گریه خوابم میبرد٫

اماتوی اسفند٩٧دقیقا برعکس اون اتفاق افتاد

حالا بزارید از نظر پولی هم بهتون بگم مامان من هیچوقت به من پول نمی داد برای خرید لباس عید چون میگه من مستقل هستم و درآمد زایی ازخودم دارم

باورت میشه مامان امسال که به خواهر کوچکم پول داد به منم دادکه خرید عیدمو انجام بدم٫

واین رفتار مامانم واقعا توی این چندسال اصلا ندیده بودم ٫

بااینکه من درآمدزایی که از خونه دارم و تازه سرکارهم میرم ٫

ببین وقتی روی خودت کار میکنی جهان همه جور هوات داره ٫

پدرمن وقتی بچه بودیم بهمون عیدی میداد فکر کنم ١٠ سالی میشه که به من عیدی نداده بود چون باخودش میگفت اینا مستقل شدند و نیازی ندارند ٫

باورت میشه امسال پدرمم به منم عیدی داد٫

حالا بیایید تولدمم که بهمن ماه بودبگم براتون از وقتی عشق و مودت رو گوش دادم فکر میکنم ما ( منظورمم خواهر و برادمم که ما باهمدیگه فایل هارو خریداری کردیم ) این فایل هارو آخر آذرماه یا دی ماه بودکه گرفتیم ٫

امسال تولدمم بهترین سال تولدمم بود کلی سواپریز شدم به طوریکه خواهرهام هماهنگ کرده بود توی بهترین کافی شاپ برام تولد گرفتند و کلی هدیه کادو گرفتم دقیقا تموم چیزهایی که میخواستم برامم گرفته بود ٫

ازنظر معنوی هم خدا اومد دوست داشتش رو از طریق مادربزرگم بهم ابراز کردبه طوریکه شب تولدمم مادربزرگم بهم گفت از بین همه ی نوه هاش منو بیشتر از همه دوست داره و این برام خیلی خیلی باارزش بودبخدابچه ها من عاشق مادربزرگم هستم رابطه ام بامادربزرگم قبلا خیلی بود دوسالی از فوت پدربزرگم احساس میکردم که مادربزرگم دیگه من رو دوست نداره و امسال شب تولدمو بهترین عشق دنیارو گرفتم ٫

رابطه ام باخواهر کوچکم اصلا خوب نبود به طوریکه همش دعوا میکردیم واز وقتی که روی فایل عشق و مودت کار کردم رابطه ام با خواهرمم عالی شده و کلی منو می بوسه و ابرازاحساسات میکنه ، پیشنهاد کافی شاپ هم برای تولدمم خواهرکوچکم میده ٫

نگم رابطه ی قشنگو با برادرم به طوریکه اصلا رابطه ی خوبی بابرادرمم نداشتم و داداشم همیشه از چاقی من حرص میخورد و الان که باربی شدم و روی نکات مثبتش تمرکز کردم عالی شده و توی خونه راه میره و قربون صدقه ی من میره ٫

از نظر رابطه ی معنوی با خداهم بگم که هرچی بگم کم گفتم ٫

فوق العاده رابطه ام عاشق تر و عالی تر شده منی توی یه خانواده مذهبی بدنیا امده بودن نماز و روزه ی که میگرفتم چیزی نیفهمدم و توی این سه ماه آخر سال که دوره هارو گرفتم خیلی خیلی رابطه ام قشنگ تر و زیباتر و عالی ترشده به طوریکه مثل دوتا دوست صیمیمی هستیم ٫

منی که قبلا نمازمیخوندم اصلا چیزی نفهیدمم والان باعشق نماز می خونم و کلی عشق بازی با خدای خوبم میکنم ٫

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    223MB
    14 دقیقه
  • فایل صوتی فرصتی عالی برای به صلح رسیدن با خود
    8MB
    9 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

588 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 3
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق و آرامش در قلبتون برای شما

    رد پای روز 28 آذر رو با عشق مینویسم

    دلیل اینکه رد پای امروزم رو هم در اینجا نوشتم و هم در جلسه دو قدم دو نوشتم این بود که حس کردم شاید رها شدنم برای کسی که این رد پامو میخونه کمکی بکنه

    البته خدا خودش نشونه وهدایت میرسونه ،من هیچ کاره ام و هیچی نیستم و ناتوان و ضعیفم درمقابل خدا

    صبح وقتی رد پامو تو فایل فرصتی عالی برای به صلح رسیدن با خود – صفحه 30

    نوشتم که نشانه ام بود

    دو دقیقه بعدش جواب گرفتم

    اونی که من فکرشو نمیکردم شد ، نمیدونم چرا و چجوری

    من صبح که بیدار شدم و نوشتم تو دفتر تمرین ستاره قطبیم که خدا کمکم کن من شجاعت رها شدن از خواسته ام رو پیدا کنم

    و تجیم کردم نتبجه قدمی که برداشتم رو و احساسش کردم و دقیقا همونجور که احساس کردم شد

    راستش فکرشو نمیکردم اونجوری که فکر کردم بشه ننوشتم تو دفترم ،ولی فکرشو کردم و با احساس خوب گفتم مهم اینه رها بشم چگونگیش اصلا مهم نیست

    و لحظه آخر رو دیدم که رها شدم

    به یک باره چنان شجاعتی بهم عطا کرد که سریع قدمی که باید برمیداشتم رو برداشتم

    همیشه اول نوشته هام فقط عشق مینوشتم ،دلیل اینکه نوشتم آرامش در قلب شما ، اینه که من بعد از دو سال و بعد از یکسال که وارد سایت پر از آگاهی عباس منش شدم ،امروز از صبح ساعت 7:37 دقیقه تا الان 8:37

    وای خدای من ، الان به ساعت نگاه کردم که ببینم ساعت چنده که دقیق بنویسم که چند دقیقه شد ،که من بی نهایت در قلبم آرامشی حس میکنم که تا به این سنم آرامش نداشتم

    البته تو این یکسال آرامش داشتم ،اما این آرامشی که الان دارم رو تجربه نکرده بودم

    انگار یه چیز بی نهایت بزرگ رو از قلبم برداشتن و حس فوق العاده سبکی دارم ،نفسم سبک شده

    نمیدونم مثالی که میزنم بتونه حسم رو بیان کنه یا نه

    مثل این میمونه که موهای سر بی نهایت بلند باشه و روی سرتون سنگینی کنه و به یک باره کل موهاتونو بزنید و سبک بشید و قشنگ متوجه بشین که چقدر آرام و سبک شده روی سرتون

    یه همچین حسیه

    آرامش از جنس عشق

    دیدم دقیقا 8:37 دقیقه هست و اسکرین شات گرفتم که یادم باشه که چقدر زمان بندی خدا دقیقه

    دیروز که با نشانه اش بهم گفت تو الان آمادگیشو نداری ،صبح بهش بگو

    صبح حتما بگو

    که فایلی بود که استاد میگفت صبح به خدا بگو و بنویس ، این برام نشونه اومد ، اونم نه یک بار بلکه دوبار حالت تاکیدی و بعد سه بار

    و یه فایلی دیدم از اینستاگرام ، بعد اون نوشته بود ، انقدر توجه نکن

    و بعد یه فایل دیگه ، خداروببین

    و من امروز بعد از تجسم و تمرین ستاره قطبیم ، بدون معطلی اقدام کردم به صورت عملی و ایمانم رو در عمل نشون دادم و رها شدم

    هیچ وقت فکرشو نمیکردم انقدر به سرعت بگذرم از خواسته ام

    البته تو این دو سال از 1401 و سال 1402 که وارد سایت شدم باز هم برام سخت بود ، اما تکاملی خدا ذره ذره بهم یاد داد رها شدن از خواسته مو

    و امروز قدم نهایی برداشته شد

    دیشب بعد نماز کلی گریه کردم و به سجده رفتم و با خدا صحبت کردم و همون شعر رو که گلزار تو برنامه اش درپانتولیگ روز 23 آذر میخوند ،از تلوبیون گوش دادم و اشک ریختم

    الان دقیقا یک ساعت هست که من دارم اشک میریزم برای خدا ،

    الانم که دارم اشک میریزم هیچ وقت ، فقط و فقط برای عشق خدا به این اندازه اشک نریخته بودم

    درسته توی این دو سال تغییرم، و یک سالی که وارد سایت شدم

    دو سال پیش یعنی سال 1401 من شروع به تغییر کردم و سال سخت ، اما از دید الانم شیرین بود

    چون با اینکه من نمیدونستم قراره بعد دو سال کجا باشم برام سخت بود

    اما الان که از آخر به اول نگاه میکنم میبینم چقدر همه چی تغییر کرد ، چقدر ساده بود گذشتن و رها شدن ، خواسته هامم داره تغییر میکنه که در مسیر خدا باشن

    بعد از یک سال ،در سال 1402 در روز 19 مرداد ماه وارد سایت عباس منش شدم و در 7 مهر ماه رسما شروع کردم به گوش دادن فایل ها و سعی خودمو کردم تا عمل کنم و قدم بردارم و الان اگر بخوام دقیق بگم از 7 مهر ،یک سال و دو ماه و 21 روز

    که در مبدل تاریخ فاصله زمانی که حساب کردم دقیقا 446 روز

    اما امروز تاریخ عضویت من 495 روز هست

    من 49 روز هیچ فایلی رو از استاد گوش ندادم

    قبلش فقط لایو مشترک بین خودشون و همکارشون که حس خوب بود رو گوش میدادم

    و بعد که آماده تغییر بودم ، از 7 مهر سال 1402 هر روز دارم به فایلا گوش میدم و سعی میکنم عمل کنم

    اینارو نوشتم تا هر وقت اومدم و دوباره خوندم یادم باشه که خدا چقدر مهربان و بخشنده و عظیمه

    چقدر منتظر من بود ، تا من رها بشم و در قلبم فقط و فقط برای خودش جا باز کنم

    از روز جمعه 23 آذر تا به امروز 28 آذر ، که تمام جریاناشو نوشتم در رد پای این روزها ،

    وقتی در شعر

    گفت: ای دیوانه لیلایت منم

    در رگ پنهان و پیدایت منم

    رو بهم نشونه داد کمک کرد تا رها بشم

    6 روز طول کشید تا من رها بشم ، اما خیلی خوشحالم

    امروز 7:37 دقیقه بدون معطلی برداشتم قدمی رو که باید برمیداشتم

    برام عجیب بود

    من تو روزای قبل از شنبه تا امروز هر بار خواستم اون قدمی که باید برمیداشتم رو بردارم ،ذهن نجوا گرم مانعم میشد

    و قدم برنمیداشتم

    نمیتونستم قدم بردارم ،با اینکه خیلی دوست داشتم رها بشم

    چون من در عمر 32 ساله ام

    اولین سالی بود که خدارو عمیقا حس میکردم

    البته سال نه

    اولین ساعتی بود که عمیقا حسش کردم

    خونه من ،قلب من بی نهایت جا داشت و امروز فقط و فقط برای خدا بود و بس و برای خدا میشه و تا همیشه از خدا میخوام یادم بیاره همیشه که

    به قول حرف استاد وابسته چیزی نباشید ، که شرک هست ، باید رها بشین از هرچیزی

    چه از نظر ثروت و پول ،چه دوست داشتن آدم ها و عشق و هرآنچه که سبب میشه که نتونین وصل بشین به خدا

    و دوست داشتم قلبم رو تماما جایگاه ربّ و صاحب اختیارم قرار بدم

    و اینم باید یادم باشه که این اصل هست و من باید سر جای خودش برای همه احترام بذارم و دوستشون بدارم

    اما آزادانه دوست بدارم چه انسان ها رو چه این جهان هستی رو و چه ثروت و چیزهای دیگه رو

    دوست داشتم رها بشم از هرآنچه که مانع از اتصال من و خداست

    توی این یک سال خیلی تکاملی ،در همه جنبه ها

    از ثروت گرفته تا عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ترس های خیلی بزرگی که داشتم ،به صورت کاملا تکاملی هر روز خدا با من کار کرد

    چرا میگم کار کرد

    چون تک تک روزهامو نوشتم و مکتوب دارم

    هر روز به من نشانه هایی داد تا به من یاد بده و برای امروز آماده ام کنه

    نه فقط امروز بلکه برای تک تک چیزهایی که باید رها میشدم ،هر روز برای من درس هایی داد تا من تکاملم رو طی کنم و قدم بردارم

    و تغییر کنم

    اشک چشمام نمیذاره گوشیمو ببینم و تایپ کنم

    الان یک ساعت بیشتره دارم فقط برای خدا گریه میکنم

    خدا این یکسال رو بهم یاد داد ،برای امروز

    که قدم آخر رهایی رو بردارم

    اینکه بگذرم از چیزی که همون اول که قدم در مسیر تغییر گذاشتم ،شدیدا مشتاق رسیدن و بدست آوردنش به هر قیمتی بودم

    حتی تا به امروز خیالی نداشتم که از این خواسته بگذرم و هر روز تجسم میکردم لحظه پایانی رسیدن به خواسته ام رو و انقدر حالم خوب بود تا اینکه قدم دوم جلسه دوم دوره 12 قدم رو گوش دادم

    و فهمیدم که باید بگذرم

    چون استاد گفت

    اگر اینجوری تجسم کنی صد در صد در مسیر اشتباهی

    صد در صد داری راه رو اشتباه میری

    و من اونجا بود که گفتم دیگه نمیخوامش و گفتم خواسته ام رو گذشتم و به تو دادمش ربّ من

    تو برای من مهمی ربّ من ، من تو رو میخوام

    که از اون روز تو جمعه بازار ، خدا باز هم تکاملی ،چون میدونست کمی ترس دارم ،انقدر به همین فایل جلسه دو گوش دادم و از خدا نشانه خواستم که خدا هم کمکم کرد و گفت حالا وقتشه

    باورم نمیشه

    طیبه ای که بی نهایت ترس داشت از اینکه قدم برداره ، بی نهایت خودشو دوست نداشت ، بی نهایت احساس تنهایی میکرد و نگران بود و میگفت کسی دوستش نداره و از دیگران محبتی دریافت نمیکرد

    حالابه راحتی از همه چی داره میگذره

    چون من یه چیز بی نهایت ارزشمند پیدا کردم و دلم میخواد در قلبم حفظش کنم

    و این نور و انرژی بی نهایت ارزشمند ، توی این دو سال و پارسال که از فایل استاد که رسالت من بود ،رفتم و قرآن رو گرفتم دستم و گفتم هدایتم کن ،اجازه میدم هدایتم کنی و زندگیم رو در دستت بگیری

    جوری هدایتم کرد

    جوری نورش رو به زندگیم بخشید

    جوری آرومم کرد که متوجه نشدم این دو سال و به خصوص این یک سالی که در این سایت هستم چجوری با عشق گذشت

    که دیگه هیچ خلائی در وجودم احساس نمیکردم که نگران این باشم که چرا من عشقی ندارم

    من تو این یک سال یه عشق بزرگ و بی نهایت عظیم و دوست داشتنی و ماچ ماچی

    ماچ ماچی گفتم ،داشتم گریه میکردم یهوی خندیدم

    من ربّی رو پیدا کردم که هر روز داره بامن صحبت میکنه

    هر روز داره به من بی نهایت عشق میده

    تو این یک سال جوری منو پر کرد از عشق ،که من دیگه نیازی به عشق نداشتم

    جوری به من یاد داد که بگذرم از پول

    بگذرم از عشق

    بگذرم از چیزهایی که منو از ربّم دور میکنه

    و البته اینم یادم دارم که خوب باشم و احترام بذارم به تک تک آدما و عشق بورزم و صادقانه عشقی رو که خدا به من عطا کرده رو من هم صادقانه به تمام جهان هستی ، سعی کنم و ارسال کنم

    و به من یاد داد این یک سال رو چجوری ارتباط برقرار کنم با آدما

    چجوری تحسین کنم آدم هارو

    چجوری محبت کنم به خانواده ام

    چجوری کنترل کنم ذهنم رو

    چجوری آرام باشم در شرایطی که باید آرام باشم

    و یه عالمه درس های دیگه

    چقدر این اشک هایی که برای خدا جاری میشن رو دوست دارم

    انقدر حس بی وزنی در قلبم احساس میکنم که حس میکنم توش خالیه و پر از جا برای خداست

    یه نور بی نهایت عظیم که وسط قلبمه و میدرخشه و من حسش میکنم

    و از اینکه حسش میکنم بی اراده انقدر اشک سرایزی میشه که تا حالا اینجوری گریه نکرده بودم

    چقدر آرام شدم من با این قدم آخری که برداشتم

    خدای من سپاسگزارم ازت

    بعد اینکه صبح اومدم احساس خوبم رو نوشتم به سجده رفتم و دوباره با خدا صحبت کردم و شعری که بالاتر نوشتم رو دوباره گوش دادم از برنامه پانتولیگ ، و نیم ساعتی گریه کردم

    و مدام ربّ من میگفتم و حالم بی نهایت عالی بود

    امروز بی نهایت حالم عالی بود

    امروز تو تمرین ستاره قطبیم نوشتم ،وقتی از خواب بیدار شدم

    گفتم شجاعت برداشتن قدم آخر رو بهم بده

    و همین که اومدم گوشیمو به دستم گرفتم به سرعت انجامش دادم

    چقدر راحت بود

    تا به حال انقدر راحت نبودم

    الان یاد حرف اون دکتری افتادم که در مورد اراده میگفت

    نوشته بود :

    آخرین مطالعه ای که روی مغز انجام شده قطعا شوکه ات میکنه

    و دکتر شروع کرد به صحبت کردن :

    اکثر مردم اینو نمیدونن که

    بخشی در مغز وجود داره به اسم

    anterior cingulate cortex

    وقتی کارهایی رو انجام میدی که تمایلی به انجامشون نداری

    این بخش مغز بزرگتر میشه

    مثلا سه ساعت به ورزش روزانه یا هفتگیت اضافه کنی

    یا وقتی رژیم میگیری و از خوردن چیزی اجتناب میکنی ،

    در کل این بخش از مغز ، نه تنها یه بخش بنیادی برای نیروی اراده محسوب میشه

    بلکه میزان تمایل شما به زندگی کردن رو افزایش میده

    و دکتری که این مطلب رو میگفت ، گفت ، روزی که این مطلب رو فهمیدم

    از شدت هیجان از جام بلند شدم

    من دقیقا امروز قدمی برداشتم که توی این یکسال برام سخت بود و حتی توی این چند روز ، تمایلی به انجامش نداشتم

    تا اینکه انجامش دادم

    و میدونم که اراده ام برای انجام دادن کارهای دیگه بیشتر میشه

    چون برای من کار بسیار سختی بود و انجامش دادم

    و خدا بود که کمکم کرد

    اگر خدا نبود به هیچ عنوان نمیتونستم انجامش بدم

    بی نهایت ازت سپاسگزارم ربّ من

    بر خلاف تصورم ،عجیب بود ، بعد قدم اول که برداشتم فکرشو نمیکردم اتفاقی که فکرشو نمیکردم بیفته

    هرچی خیره و از خدا به من برسه محتاجم و بازهم ازش میخوام کمکم کنه تا هر لحظه یادش باشم

    وقتی صبح قدم آخر رو برداشتم و رها شدم و نوشتم

    بلند شدم و کارهامو انجام دادم و رد پاهای روزای قبلم رو نوشتم و بعد به فایل هایی که با صدای خودم ضبط کرده بودم گوش دادم و قدم بعدی رو که باید برمیداشتم

    از کمد و وسایلام یه سری چیزایی بود که باید تکمیل میکردم و قدمش رو برداشتم

    و بعد که تکمیل شد برای قدم بعدی که ان شاء الله شنبه ،اگر خدا بخواد انجامش میدم و قدم آخر برداشته میشه

    تو این بین ذهنم میگفت و نجوا میکرد که چرا این کارو کردی

    نباید این کارو میکردی

    و من در جواب بهش گفتم الان وقتشه که سکوت کنی

    چون که خدا رو در قلبم جای دادم و دیگه سعی میکنم که از این به بعد راحت تر بگذرم از هرآنچه که مانع بین من و خدا میشه

    باید سعی کنم از این به بعد حتی درمورد پول هم رها تر بشم

    کلی راه دارم وصفحه جدید ، فصل جدید زندگیم برای من باز شده

    بارها از صبح تا الان بهم گفت که این کارو نکن

    ولی دیگه به حرفای ذهن گوش ندادم و کار خودمو انجام دادم

    دیگه هرچی خدا بخواد برای من ارزشمند تر از اونه که من بگم حتما این باشه

    بی نهایت سپاسگزارم ازت ربّ من

    بعد از ظهر 15:39 تو اینستاگرام اومدم و یه فایلی دیدم استاد عباس منش میگفت

    خدا ،کسیه که میتونه همه چیز رو به هر شکلی که بخواد تغییر بده

    دلم روشنه و میسپرم به خودش هرخیری از خدا به من برسه به خیرش محتاجم

    از صبح تا الان که ساعت 22:08 دقیقه هست

    قلبم خیلی خیلی آرام هست

    من صبح یه چیزی دیدم که واقعا متحیر شدم ، وقتی یه دست نوشته از خودم دیدم

    تاریخش برای پارسال 1402/9/27 بود

    و من دقیقا فردای اون روز که یک سال شد از خواسته ام گذشتم و رها شدم

    دقیقا یک سال

    نمیدونم معنی این یکسال چیه

    یه درک هایی دارم با توجه به شعر هایی که خدا به من نشونه داد توی این چند روز

    ولی هرچی خودش به وقتش بگه و درکشو بهم بگه ،محتاجم و هرچی خودش میگه ،میگم چشم

    خیلی دوستش دارم

    ربّ من خیلی ماچ ماچی تر از اون چیزیه که فکرشو میکردم

    امروز از صبح تا شب که الان دارم ادامه اش رو مینویسم ، بازم با تک تک نوشته هام اشک ریختم اشکی که خدا رو دارم این بار متفاوت تر

    و ازش درخواست دارم که قلبم رو باز کنه که بی نهایت بیشتر دوستش داشته باشم و به حرفاش گوش بدم و سریع تر چشم بگم و عمل کنم

    تصمیم درست بگیرم

    هر لحظه به یاد خدا باشم

    هرلحظه توجه کنم به حرف زدن بین هردومون و نشانه هاشو دریافت کنم

    و به تمام قوانینش سعی کنم در همه جنبه ها عمل کنم و پیشرفت کنم

    ازش درخواست دارم که کمکم کنه احساسم رو قوی تر کنه تا هر لحظه با احساس فوق العاده عالی تجسم کنم در مسیر ربّ

    خدایا شکرت

    بی نهایت سپاسگزارم نشونه اینکه از این به بعد در همه جنبه ها

    از شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت بهترین ها ،قراره زندگیم متحول بشه و خلق کنم‌هرآن چه که میخوام رو

    خدایا شکرت که کمکم کردی

    بی نهایت سپاسگزارم ازت

    ماچ ماچی جذاب من ، نورت رو به قلب تمام انسان هایی ببخش که دوست دارن تغییر کنن ، دوست دارن تو رو داشته باشن وحتی اگر یه ذره هم این دوست داشتن هست به قلبشون بتابان نورت رو ،نور عظیمت رو که از وجودت لذت ببرن و بی نهایت حالشون عالی بشه

    و انقدر زندگیشون تغییر کنه و ثروت مند و عاشق و شاد و آرامش داشته باشن و سرشار از سلامتی که بی نهایت حالشون عالی باشه و در بهشت زیبای جهان هستی آماده باشن تا در بهشت آخرت هم قدم بردارن .

    و هم در دنیا و هم در آخرت سعادت مند باشن

    خدای من ، ربّ من تمام این هایی که نوشتم با تک تکشون تجسم هم کردم و دارم میخندم و بی نهایت حس خوب دارم که میبینم نورت به قلی انسان هایی جاری میشه که دوست دارن داشته باشنت ،ولی راهش رو نمیدونن و تویی که به اون ها راه نشون میدی

    مثل من که دو سال پیش نمیدونستم چیکار کنم و بلد نبودم ،کاری کردی که من به جای تغییر دادن یک نفر ، خودم تغییر کنم و بعد از دو سال رها بشم و آزاد باشم و بی نهایت داشته باشمت

    خدای من از این آزادی و عشق بی نهایتت به تک تک کسانی که مثل دو سال قبل من ،ذره ای در دلشون مشتاق تغییرن ،بچشان تا مشتاق تر و مشتاق تر و به بی نهایت دستان تو هدایت بشن

    خدای من شکرت

    بی نهایت ازت سپاسگزارم ربّ ماچ ماچی خودم همین الان که رو شونه هات نشسته بودم و داشتم این رد پارو مینوشتم و الان نوشتم ربّ ماچ ماچی من یه ماچ کردم، ماچ بی نهایت به کله ماهت

    خیلی دوستت دارم عشق دل من

    عزیز دلم

    همه کس من

    تمام من

    بی نهایت ممنونم ازت بی نهایت عشقی

    دلم نمیاد این رد پام رو به پایان برسونم

    انقدر که تو خوبی ربّ من

    عشق برای تک تک اعضای سایت و استاد عزیز و مریم جان ،پر از آگاهی و عشق و زیبایی ، نور خدا به شکل عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت در زندگی تون جاری بشه و کلی کیف کنین

    دوستتون دارم، طیبه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    بعد از 7 روز دوباره این فایل برای من نشونه اومد

    بعد اینکه اقدام کردم و ایمانم رو در عمل نشون دادم ، اومدم سایت و نشانه ام رو انتخاب کردم

    و گفتم خدایا قدم بعدیم چی هست

    تو بگو

    و این فایل دوباره نشونو اومد برای من

    خلاصه بنویسم که بعد با جزئیات در رد پاهای این دو روزم بنویسم

    من امروز 7:37 دقیقه روز 28 آذر ، از جمعه تا الان بعد 6 روز بالاخره تونستم

    و اقدامی که به صورت عملی باید انجام میدادم رو انجام دادم و همه چیز رو به خدا دادم و رها شدم

    جمعه خدا به من در قدم دوم جلسه دوم دوره 12 قدم گفت که باید در مورد یه خواسته ات رها بشی

    و من تمام سعیمو کردم

    چون خدا خیلی بیشتر برای من ارزشمنده و دوست دارم در مسیرش ادامه بدم

    و به قول حرف استاد در این فایل ،در مسیر خداوند حرکت میکنم و همه چیز رو ساده به دست میارم

    عشق ،شادی ،ثروت ،سلامتیو آرامی و …

    همه و همه رو به من عطا میکنه ،خدایا شکرت که به من شجاعت این اقدام بزرگ رو دادی

    وقتی دوباره گوش دادم فایل رو

    رد پای 21 آذرم رو در این فایل دوباره خوندم

    و اینو نوشته بودم

    فرصتی عالی برای به صلح رسیدن با خود

    که برای من نشونه اومد یه پیام بزرگ داشت

    گفت اگر بری و نترسی و به راهت ادامه بدی و ایمانت رو نشون بدی جایزه اش به صلح رسیدن با خودت هست که یاد میگیری طیبه

    چقدر دوباره یادآوری قشنگی بود

    خدایا شکرت

    هر چی خیر از تو به من برسه من به خیر تو محتاجم

    خیلی دوستت دارم ربّ ماچ ماچی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 21 آذر رو با عشق مینویسم

    امروز یکی از بهترین روزهای زندگیم بود

    چون که تک تک سلول های بدنم کد عشق و سلامتی که از خدا بهم هدیه داده شد به تک تک اعضای بدنم منتشر شدن و کل بدنم پر از انرژی و شادی و عشق بود از اول صبح تا آخر شب

    وای ربّ من

    تو چقدر ماهی و ماچ ماچی

    من چند روزیه که تو تمرین ستاره قطبیم نوشتم که صبح ساعت 5 بیدار بشم و دوروز بیدار نشدم ولی دوباره نوشتم

    و امروز انقدر راحت بیدار شدم با صدای اذان

    وقتی چشمم رو باز کردم و دوباره بستم تا کمی تجسم کنم

    اولین چیزی که تجسم کردم کد سلامتی بود

    قشنگ و واضح دیدمشون که از قلبم منتشر شدن و رفتن به کل بدنم و به تک تک سلول های بدنم رسیدن

    وای خدای من الان انقدر حالم خوبه و دارم با خنده عمیق مینویسم که حتی الانم میتونم ببینم کد های سلامتی رو

    بعد اینکه تجسم کردم و بلند شدم اذان صبح تازه تموم شد و من دفترمو باز کردم و تمرین ستاره قطبیم رو نوشتم

    نوشتم که تک تک سلول های بدنم کد های سلامتی رو دریافت کردن

    حتی شکلش رو هم کشیدم

    یه قلب که وسطش نوشتم ربّ و از قلب سه تا شاخه داشت که دو تا مولکول بودن و یکی هم داخلش نوشتم سلامتی

    و به بی نهایت در تجسم واقعی که داشتم دیدم و ارسالشون کردم به کل بدنم

    حتی وقتی به تک تک سلول هام ملحق میشدن و یکی میشدن و کد رو اجرا میکردن وای خدای من

    الان دوباره دارم تک تکشونو میبینم که با خوشحالی اشتیاق دارن کد هارو دوباره دریافت میکنن

    وای خدایا چقدر سلول های بدنم ذوق میکنن

    که از قلب و از منشا نور خدا یه عالمه کد سلامتی رو دریافت کردن

    و درحال اجرا هستن

    خدایا شکرت تو چقدر عظیمی ربّ من

    گریم گرفت

    خدایا شکرت

    یهویی این آهنگ به زبونم جاری شد

    قلبم رو تکراره ،همیشه دوستت داره ربّ من

    عشقی عشق

    وقتی تو دفترم نوشتم

    رفتم تا در جلسه دوم قدم اول دوره 12 قدم که تمرین ستاره قطبی هست بنویسم

    و نوشتم و یه حسی داشتم که برم سراغ جلسه اول قدم دوم که باز هم درمورد تمرین ستاره قطبی بود

    وای وقتی گوش دادم معجزه بود معجزه

    دقیقا من چند دقیقه پیش داشتم درموردش مینوشتم

    خدایا شکرت

    وقتی روزم رو شروع کردم ساعت 5 بیدار شده بودم و شب دیر وقت خوابیده بودم حدود 1 به بعد

    متعجب بودم که چقدر راحت بیدار شدم

    وقتی نوشتم و تموم شد با خنده عمیق وضو گرفتم و نماز صبحم رو خواستم بخونم

    انقدر احساسم فوق العاده بود که دستامو رو صورتم گذاشتم و فقط گفتم شکرت و گریم گرفت و میخندیدم و از گونه هام گرفته بودم

    وای چقدر حس جذابی بود

    من وقتی نمازمو خوندم و با خدا حرف زدم اومدم تا به فایل جلسه اول قدم دو گوش بدم

    یه لحظه دوباره خوابم برد ولی بعد چند دقیقه بیدار شدم و خود به خود رفتم سر صدفایی که ده روزی بود تو اتاقم بود و من مرتبشون نکرده بودم

    وقتی مرتب کردم و به ساعت نگاه کردم هنوز ساعت 8 بود و انقدر زمان برای من بی نهایت بود که باید فردا بنویسم که درمورد زمان درست استفاده کنم و هر کارم رو سر وقتش انجام بدم

    وقتی باز هم اومدم و ادامه دوره 12 قدم رو در دفترم نوشتم بعد شروع کردم به کار کردن رنگ روغن

    و تابلویی که از پارسال نیمه کاره مونده بود و برای نمایشگاه میخواستم آماده کنم رو گذاشتم تا تکمیلش کنم

    خیلی حس خوبی داشتم

    امروز نوشته بودم که دلم میخواد برم 15 خرداد و گردنبند انارامو بفروشم

    آخه دیشب من جلسه آخر قدم اول رو که گوش میدادم تعهدی دادم که از این به بعد پول رو خلق کنم و با پول دوست بشم

    و به خدا گفتم که فردا میرم بازار

    و با پولی که خلق میکنم وسایل قاب جدید برای ایده جدید میخرم و اصلا با پول های پس اندازم برای شهریه کلاسم چیزی نمیخرم

    وای که چقدر حس خوبی داشتم

    وقتی حاضر شدم تا برم بازار مادرم خونه نبود و مهمون رفته بود دیروز و امروز قرار بود برگرده ،اولش ذهنم گفت نرو چجوری میخوای بفروشی

    اما به حرفش گوش نکردم و چون شرایط آب و هوایی تهران مساعد نبود ، با اینکه مساعد نبود رفتم

    گفتم من تعهد دادم تا پول رو خلق کنم

    و با پول دوست بشم

    وقتی داشتم میرفتم دوباره دو دل بودم و گفتم خدایا کمکم کن

    و اومدم ت سایت و نشانه ام رو زدم

    وای وقتی این فایل اومد بی نهایت حس خوب بهم داد و قدم هام رو محکم تر برداشتم و رفتم سوار بی آر تی شدم و رفتم مترو

    خدایا شکرت

    وقتی رسیدم 15 خرداد اولش تو راه روی مترو وایسادم تا انارامو بفروشم ،نقاشیامم با خودم برده بودم اما در نیاوردم انقدر شلوغ بود نمیشد دستم بگیرم

    وقتی رفتم بیرون مترو جلو پله هاش وایسادم

    مطمئن بودم ازم میخرن و درسته همه نگاه میکردن و نمیخریدن

    اما تو دلم میگفتم آروم باش طیبه تو الان امروز اومدی برای اولین بار با پول دوست بشی و خلق کنی

    تو خالقی پس آرام باش پول خودش میاد سمتت

    همینجور وایساده بودم و به آدما نگاه میکردم

    میگفتم خدایا چقدر فراوانی هست که همه اومدن و کلی خرید میکنن شکرت

    که یهویی تصویر کارت کشیدن 150 هزار تمن اومد جلو چشمم و گفتم خدایا شکرت

    و داشتم شکر میگفتم یه خانم اومد و به دخترش گفت انار میخوای

    گفت بله و کارتشو داد بدون اینکه به قیمتش نگاه کنه کارتشو داد و خرید و رفتن

    دخترش انقدر زیبا تشکر کرد خیلی حس خوبی بهم داد

    وای خدای من خلق شد

    تو کمکم کردی

    تو مشتری شدی

    و من با تجسمی که داشتم نشونه هاش هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه

    و البته که همه این ها کار تو هست ربّ من

    من هیچی نیستم و فقیر و ضعیف و ناتوانم

    وقتی وایسادم میومدن نگاه میکردن و تا ساعت 4 وایسادم و برگشتم خونه

    درسته 150 فروش داشتم و دیگه نفروختم اما یه نشونه بزرگه

    من باید امروز میومدم

    این فایل

    فرصتی عالی برای به صلح رسیدن با خود

    که برای من نشونه اومد یه پیام بزرگ داشت

    گفت اگر بری و نترسی و به راهت ادامه بدی و ایمانت رو نشون بدی جایزه اش به صلح رسیدن با خودت هست که یاد میگیری طیبه

    عشق دلم ربّ من خیلی دوستت دارم

    الان از اول نوشته ام تا الان انقدر عمیق دارم میخندم و ذوق دارم که گونه هام سفت شدن از خنده

    خدایا شکرت

    الان داره کدهای سلامتی تو کل بدنم کد بندی میشه و اجرا میشه

    حالم بی نهایت عالیه

    شکرت

    وقتی برگشتم خونه مادرم رسیده بود و ناهار لوبیا پلو درست کرده بود ،بی نهایت خوشمزه بود و تا شب من کمی رد پام رو نوشتم و دو تا کار طراحی طلا روی فیبر رنگ کردم تا ببینم چجوری هست و برم فیبر و قاب عکساشو بخرم

    و باید برای خرید قاب عکس برم و پول رو خلق کنم

    وقتی داشتم برگای درخت چنار رو به رنگ طلایی رنگ میکردم انقدر جذاب شدن که خود خود طلا شدن و فردا اگر خدا بخواد من میرم و برگ درخت چنار جمع میکنم از درختای نزدیک خونه مون

    خدایا شکرت

    خیلی ممنونم ازت ربّ من

    امروز به مادرم گفتم جمعه کجا میفروشی گل سراتو

    گفت داخل بازار میگردم و از صبح زود میرم

    اولش خواستم بگم که منم بیام و از گل سرات بده تا بفروشم ولی یاد تعهدم و تمرکز صد در صدم افتادم و گفتم طیبه به تعهدت وفا کن و باید فقط انار بفروشی با نقاشی

    و من جمعا فقط کارای خودمو میفروشم

    خدایا شکرت

    وقتی الان اومدم تا تیک های تمرین ستاره قطبیم رو بزنم برای کد های سلامتی تک تک سلول های بدنم بی نهایت تیک زدم

    چون از صبح تا الان بی نهایت حالم خوب بود

    بی نهایت انرژی داشتم و حس میکردم که اعضای بدنم شادن و بدنم و صورتم رو حس میکردم که چقدر جذاب تر شده

    تو آینه نگاه کردم و میخندیدم و عاشقامه نگاه میکردم به صاحب این تصویر زیبا و ازش سپاسگزاری میکنم بی نهایت

    وقتی تو آینه خودمو نگاه میکنم سریع میگم صاحب این تصویر زیبا تویی ربّ من

    خیلی ممنونم

    امروز یاد گرفتم که شب نوشتم در کنار یه سری درخواست های روزم که در دست اقدام هست و خدا فردا بهم عطا میکنه و به زودی رخ میده

    خدایا شکرت

    ماچ به کله ماهت ربّ من

    چرا نوشتم کله ؟؟؟

    چون من وقتی تجسم میکنم نشستم رو شونه های خدا هی ماچ میکنم از نور پر عظمتش از کله ماهش

    خیلی دوستت دارم ربّ من

    امروز بی نهایت آگاهی از جلسه اول قدم دوم یاد گرفتم که باید اجرا کنم در عمل

    و همین الان از اول نوشته هام تا الان اجراش کردم و سعیمو میکنم که هر لحظه احساسم عالی باشه که رخ بده

    وقتی تو بازار بودم همه با یه حس جالبی گردنبندای انارمو نگاه میکردن چون اولین بار بود فکر کنم دیدن و من خودمم جایی ندیده بودم از این مدل بسازن

    که ایده شو خدا بهم داد و گفت داخل صدف انار بذار

    خدایا شکرت

    امروز هدایت شدم به فایل سفر به دور آمریکا 211 و اونجا برای من پیامی داشت که دارم خودمو لایق مشون میدم برای دریافت دوره قانون سلامتی

    و هم تو این فایل اسب دیدم و هم تو فایل قسمت 211 اسب دیدم

    خدایا شکرت اینا یعنی تاییدی برخواسته های من

    راستی امروز من تو راه برگشت از بازار 15 خرداد انقدر واضح داشتم خونه مو میدیدم که دارم نقاشی میکشم و عشق میکنم با عزیز دلم خدایا شکرت

    تو این فایل استاد میگفت قدم بردار منم امروز با نشونه دریافت کردنش قدم برداشتم و از این به بعد اعلام میکنم به جهان که نعمت بیشتر میخوام

    من اعلام میکنم که لیاقتم رو میخوام بیشتر نشون بدمو سعی میکنم هیچ بهانه ای نیارم و حرکت کنم با ایمان

    ایده هایی که خدا میگه تک هست و یونیک مخصوص خودم

    شکرت ربّ من

    امروز خندیدن تک تک سلول های بدنم رو حس میکردم انقدر زیبا میخندیدن که منم میخندیدم و حالم خوب بود

    خدایا شکرت

    فکر کن استاد تو همین فایل درمورد هدف گذاری دوره 12 قدم میگفت و منم اون فایل رو در قدم اول گوش دادم اما تمرکزی مینویسمش و قدم به قدم خواسته هامو مشخص میکنم و حرکت میکنم

    و گفت چه اقدامات عملی که الان در حال حاضر میتونم انجام بدم

    و من با عشق سعی میکنم بنویسم و سریع قدم بردارم

    امروز انقدر وقت زیاد آوردم که حتی الان به ساعت نگاه میکنم هنوز 11 شب هست

    و من تمام رد پاهامو نوشتم

    در صورتی که قبلا فرصت نمیکردم

    از صبح ساعت 5 که بیدار شدم کلی زمان داشتم که باید برای تک تکشون برنامه بنویسم تا بهتر استفاده کنم

    برای تک تکتون بی نهایت عشق ،شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    خدایا شکرت

    برای استاد عباس منش و مریم جان نور عظمتت رو عطا کن به هرشکلی که دوست دارن و تو دوست داری عطا کن

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: