فرصتی عالی برای به صلح رسیدن با خود - صفحه 27

588 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    خدایا سپاس بابت مسیری که روزبروز برام واضح تر و خواسته های بهتر قرار میدی و من. هدایت میشم به ایده ها بهتر و ثروت ساز و هدایت میشم به خواسته های بهتر

    هر روز نشانه های بیشتر میگیرم و این مسیر در کنار دوازده قدم هم کمکم میده خواسته هام راحتتر بدست بیاد

    خدایا شکرت

    تعهد دوره

    خونه زیبا و جذاب دواین جانسون

    ورودی خونه یک باغ زیباست با یک استخر رو باز و چمن های مرتب و در واقع خونش مزرعه اسب بوده و اطرافش پر از چمن و اسب عست و یک دریاچه طبیعی در نزدیک ان، شبیه پردایس استاد با این تفاوت که دریاچه فاصلع داره و خونه اطرافش مزرعه اسب هست و جنگل و چقدر زیباست یک ساختمون رنگ خاکستزگری وسط- طبیعت سبز،

    داخل خونه هفت تا اتاق و یک حمام بزرگ که اندازه دو تا اتاق های ماست وحود داره که یک وان بزرگ و سه تا کمد لباسی و حمام سفید و زیبا و تمیز

    و اتاق مطالعه کع تا دیوار کتاب هست و کتابخونه و کلش چوبی و رنگ قهوه ای

    با یک مبل طوسی و یک فضای نشیمن عالی

    میای داخل راهرو پارکتهای چوبی و زیبا که از جنس گردو هست و قهوه ای

    میرسی به اشپزخونه کمدها و کابینتهای تمام چوب، میز و صندلی چوبی و پارکتهای چوبی روشن و یک اشپزخونه دلباز و زیبا

    میری از اشپزخونه به راهرو که پارکتها طرح اجری دارن و انگار کف خونه اجر کردن میرسی به اتاق های زیبا و عالی

    سقف بلند، چوبی، و زیبا

    دو تا میز غذا خوری داره یکی داخل اشپزخونه یکی در سالنی با پنجره های بلند ویو مزرعه و شما میشینی اونجا و لذت طبیعت میبری

    چقدر زیباست دیدن این خونه انقدر قشنگ

    خدایا شکرت یک خونه زیبا به جانسون دادی که صددرصد لایقش هست

    منم لایق یک خونه زیبا هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

    سلام و درود

    به به چه ویویی

    گوسفند ها،اسب ،آسمان آبی آبی،دریاچه زیبا و آرام،کلبه چوبی زیبا،خودروی جیپ مشکی رنگ استاد خوش تیپ و خندان

    آقا یه چاله ی بزرگی هم اینور دریاچه بوده که الان دیگه نیست و صاف صاف شده

    چقدر گوسفند داشتید

    اصلا زندگی در طبیعت و با حیوانات خودش یجور مدیتیشن هست و همین که آدم نگاه میکنه آرامش میگیره و میاد تو لحظه حال

    هدف از مدیتیشن هم همین هست دیگه،رها از گذشته و آینده و زندگی در لحظه حال

    بر هر چیزی توجه و تمرکز کنی از اساس همون چیز به زندگیت وارد میکنی

    خدایا شکرت بابت نعمت سلامتیم

    خدایا شکرت بابت نعمت مادر و برادرانم

    خدایا شکرت بابت چشمانم،دستانم،پاهایم،قلب،معده

    خدایا شکرت بابت ثروت و پول که در زندگیم جاریست

    خدایا شکرت بابت هوای خوب

    خدایا شکرت بابت خونه،ماشین،باغ

    خدایا شکرت بابت شهر زیبام

    خدایا شکرت بابت انسانهای فوق العاده ای که با من در ارتباط هستن

    خدایا شکرت بابت گوشیم که شکرگزاری را می‌نویسم

    خدایا شکرت بابت دفتر شکرگزاریم

    خدایا شکرت بابت نعمت آب،برق،گاز

    خدایا شکرت بابت کارت های بانکیم

    خدایا شکرت بابت آرامش

    خدایا شکرت که میتونم فایل های استاد را ببینم

    خدایا شکرت بابت اتفاقات زیبای زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    امید فیروزبخت گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    درود بر همگی

    سپاسگزار خداوندم که تونستم این فایل بی نظیر رو ببینم

    امروز 9760 ایمین روزی هست که افتخار حیاط در این دنیا سرشار و خیر و شادی و آرامش رو داشتم و خیلی خوشحالم که در این روز دارم این محتوی بی نظیر رو میبینم.

    من می خواستم درباره آگاهی بی نظیر این فایل که بحث حرکن اول بعد از الهام هستش تجربه خودم رو بگم. من بعد از آشنایی با استاد بی نظیر متوجه شدم که خیلی مشابهت های اخلاقی، رفتاری و تفکری بین من و ایشان و جود دارد و من خوشحال هستم که هم مسیر ایشان هستم چراکه مسیر ایشان مسیر ابراهیم حنیف می باشد. یکی از اون نکات بسیار ارزشمندی که دیدم من هم این تفکر رو داشتم اما به دلیل پایین بودن احساس لیافت نسبت به آن کم اهمیت بودن قانون حرکت و اجرای الهام با چشمان بسته هستش.

    در اکثر مواقع پدر و مادر من نسبت به من و برادرم در استارت و انجام هر کار جدید و متفاوتی مخالفت صد در صد داشتند تا زمانی که نتیجه ای متفاوت از باورشن بوجود بیاد و به لطف تفاوت نگرش من نسبت به برادرم درباره این طرز برخورد نتایج من و برادرم دو جنبه کاملا متفاوت هستش.

    نتیجه اول من هستش که بسیار ناراضی هستم از خانواده و شرایطم و نتیجه دوم برادرم هست که اصلا درباره رضایت یا نارضایتی صحبت نمی کنه بلکه در هر سمیناری که در آمریکا برگزار می کنه در دانشگاهش اول صحبت شروع به احترام گذاشتن و تشکر کردن از خانواده می کنه.

    نتیجه عمل کردن من به این فانون زمانی بود که من خواستم برای سال دوم کنکورم آماده بشم که دوری من از جریان رقابت درون خانوادگی و داخل دانشگاهی حدی از آرامش رو برای من ایجاد کرده بود که من بتونم دقیقا به همون شکلی که دوست دارم درس بخونم و نتیجه کسب کنم که الهامات خییل زیادی از خدا دریافت کردم و نتیجا خیلی خوبی کسب کردم؛ من ترازم 4 برابر بهتر از قبل شد و رتبه من از 14 هزار به 4 هزار تغییر کرد که یک تغییر بسیار خوب بود و البته من خیلی بهتر از این ها میشدم ولی زمانی که به پایان دوره درس خوندم برای کنکور رسیدم خیلی ترس بهم وارد شد و هیجان پدرم برای موفقیت من برای من فشار بسیار بالایی رو ایجاد کردش و من کنترل نکردم این ویروس ذهنی خودم رو ولی باز موفقیت بسیار ازشمندی بود.

    سپاسگزار

    پاینده باشید و در پناه الله یکتا و در زمره ابراهیم حنیف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1170 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    لذت بردن از محیط زندگی خود

    از نعمت ها و موهبت های خداوند که در اختیار ما گذاشته است بهترین استفاده را کنیم

    دیدن نعمت های خداوند و به یادآوری این ها را برای خودمان این را دارد که من باز یادم به خوبی ها می افتد و همیشه برای خودم اتفاقات خوب را سفارش می دهم

    وقتی که این اتفاقات خوب را ببینم و حالم خوب می شود این احساس خوب برای من این را دارد که به جهان هستی این را می گویم که من قدر داشته های خودم را می دانم و وقتی که داشته ها و نعمت های خودم را ببینم جهان هم باز نعمت های بیشتری را به من هدیه می کند

    نکته اینجا است که باید برای رسیدن به اهداف خودم دست به اقدامات عملی بزنم

    قدم به قدم جلو بروم و به الهامات و ایده هایی که خدای مهربان سر راه من قرار می دهد توجه کنم و آنها را در کسب و کار خودم بکار بگیرم

    وقتی که من با افکار و باورهای خودم شرایط زندگی خودم را خلق می کنم پس می توانم با فرکانس های خوب باز برای خودم آنچه را که دوست دارم خلق کنم

    همه اینها درس هایی است که از صحبت های استاد عزیز می توان کسب کرد و بکارگیری اینها در زندگی خودم باعث می شود که نه تنها آارمش وارد زندگی من بشود بلکه همیشه در مسیر رشد و پیشرفت باشم

    ممنونم استاد عزیز

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مژگان ز گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    درود برهمگی دوستان،خداروشکرکه به صورت هدایتی به این فایل رسیدم،خیلی عالی بود،بعدازکارروی عزت نفس مفیدترین کارمیتونه کار برروی صلح باخودباشه، میخواهم دوره بصلح رسیدن باخود روتهیه کنم چطور میتونم این دوره روبخرم وقیمت اون چقدرهست؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1039 روز

    بنام خالق زیبایی ها.

    سلام استاد عزیززززززم و سلام مریم جان.

    یادمه اولین بار جمله به صلح رسیدن با خودو تو دوره عشق و مودت شنیدم ،همون هماهنگی ذهن و روح که تو دوره اصل قرار گرفته بود،و همیشه ام اصل همینه ،به صلح رسیدن با خود یعنی من در هر لحظه ذهن و روحمو باهم هماهنگ کنم چطوری؟؟؟؟

    1-سپاسگزاری کردن

    2-دیدن نکات مثبت و تحسین زیبایی ها

    3-جهت دادن به کانون توجه در جهت خواسته ها

    4-اینکه هر لحظه حالمو خوب نگه دارم و تو هرر لحظش به نکاتی توجه کنم که بهم احساس بهتری میده.

    استاد عزیزم چقدر من عاااشق این فضای پرودایسم ،دیدن این سبزی برگ درختا و چمن هااا واقعاااا زیباست،دریاچه و خونه روی آب ،دیدن این گوسفندای ناز و برونی ،خیلیییی فضارو عالی و مثبت کرده،استاد عزیزم اگه بخوام امسال و با سال های قبل مقایسه کنم ،از وقتی که شروع کردم روی باور هام کار کردن،از همون ابتدای سال ،پر شدم از معجزه و اتفاقات عاااالی ،و خداروشکررررر،خدایاشکرت.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    محسن گفته:
    مدت عضویت: 1435 روز

    بنام الله مهربان و هدایتگر به نعمت‌ها به آسانی با لذت

    سلامت خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار و دوستان عزیزم

    چه کلمه ای میتونه حس و حالمو بیان کنه

    الله اکبر

    خواهر عزیزم فاطمه خانوم ازتون ممنونم واقعا از خوشحالی بابت این نتایجی که گرفتید و جوری که نوشتید اشک در چشمانم حلقه زده..

    چه نعمتی شیرین تر از هدایت الله که مزه اش رو با تموم وجودم حس کردن با همین فایل و کامنت منتخب.

    با اینکه هنوز فایل رو ندیدم و تعجبم از اینه که این فایل کجا بوده تا حالا..

    از خدا ممنونم که انقدر منو با خواسته ها و نیاز هایی که دارم دوست داره و رهایم نمیکنه.

    همین کامنت فاطمه خانوم نشانه ای به اندازه وضوح خورشید در روز برام هست.

    چطور ممکنه خداوند به این وضوح نشانه ای بیاره از هزاران فرد که دقیقا همون خواسته و رویایی که من دارم در این مداری که هستم رو واسم بیاره..

    و این هدایته، نشانه امروزم باشه..

    همین حالا از یه خرید فوق العاده داشتم می‌آمدم و نشستم و گفتم نشانه امروزم چیه؟

    استاد و دوستان عزیزم، چون دیشب تا صبح پای دوره ها بودم اصلا نتونستم از شدت خوشحالی بخوابم و ساعت 4صبح پیاده روی داشتم و حتی صبحانه رو هم از بیرون گرفتم بااینکه دوساعت زودتر رفته بودم دم مغازه..صبح خوابیدم و دوازده ظهر بیدار شدم ولی با شوق تمرین ستاره قطبی رو انجام دادم.. از بس نتایج عالی بود و صددرصد که آدم دلش نمیاد انجام نده..

    یکی از خواسته این بود که خدایا خیلی خوشحال میشم اگه امروز نشانه امروزم جوری قشنگ باشه که مو به تنم سیخ بشه…

    حالا ساعت 15/29هست و من اشک هم ریختم از خوشحالی..

    خدایا شکرت بارها و بارها شکرت

    من از اسم فایل و کامنت فاطمه خانوم اینجور برداشت میکنم که:

    محسن جان، اون چیزهایی که میخواستی خداوند به هزاران نفر داده و هزاران نفر هستند که همه این چیزا رو یکجا دارند تجربه می‌کنند.. و اینکه در صلح بودن با خود در همین جایی که هستی میتونه چراغ اول باشه که تو دل بسپاری به هدایت ربّ.

    تو دل بسپار و خدا کارش رو بلده..

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    سلام دوستان عزیزم.

    خیلی اتفاقی تصمیم گرفتم کامنت بذارم.

    سال 1401 یکسری اهداف برای خودم تعیین کردم و سعی کردم ب سمتشون قدم بردارم و نتایج خیلی خوبی هم گرفتم. اما یه تغییری که ایجاد شد این بود که فهمیدم اون حوزه ای که توش کار میکنم ،چیزی نیست ک بهش علاقه دارم و چند ماهی میشه تصمیم دارم برم ب سمت علاقم و از این شغلم بیرون بیام.

    و نهایتا اتفاقی ک افتاد ،چند روز پیش درمورد حقوق با مدیر شرکت توافق نکردیم و من از اون کار بیرون اومدم.

    الان چند روزی میشه بیکارم و ب فکرم افتاد ی هدفگذاری جدید برای خودم انجام بدم تا مسیرم برام روشن بشه. درگیر هدفگذاریم بودم که یهو اتفاقی این فایل استاد رو شنیدم و دیدم اینم دقیقا درمورد هدف گذاریه برا همین گفتم این ی نشونس و من رد پامو اینجا میگذارم تا بعدا ببینم این هدفگذاریم چقدر نتایج فوق العاده برام داشته.

    الان ک دارم مینویسم، تو اون رشته مورد علاقم تجربه و مهارتی ندارم، نمیدونم از کجا باید شروع کنم، وسایل پیشرفته ندارم(البته میتونم با همین امکانات الانم قدم اولمو بردارم)، مقاومت های خونوادم هست، شاید باید دوباره یجایی مشغول کار بشم تا ی ورودی مالی صرفا داشته باشم و….. خلاصه خیلی از این شاید ها و شک و تردید ها و افکار منفی تو ذهنم هست، اما، اما من خیلی دلم ب این تصمیمم و این تغییری که دارم ایجاد میکنم روشنه و باور دارم خدا منو ب این مسیر هدایت کرده و با کمک خدام یک عالمه نتایج عالی قراره بگیرم. میخام اقدامک هایی که باشون میتونم شروع کنم رو بنویسم و ب تک تکشون عمل کنم. میدونم مهم اینه قدم اولو بردارم.

    خیلی حالم خوبه، این همش نتیجه کار کردن رو باور هاس، خداجونم صد هزااااار مرتبه شکرت.

    استاد عزیزم.واقعا ازت متشکرم.خدا خیر دنیا و آخرت رو بهتون بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    mohamad kord گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    سلام به استاد عزیزم

    و دوستانی که دارند این کامنت منو میخونن امیدوارم حال همتون عالی باشه

    نکته ی‌ فوق العاده ای که استاد تو این فایل گفتند و من شدیداً بهش نیاز داشتم این بود که

    استاد میگن من کنترل ذهنو نه به این خاطر که حس خوبی بهم میداد یا کار جذابی بود یا …

    بلکه من اینو به عنوان اصل پذیرفتم و کار کردم و واقعا کار کردم زحمت کشیدم براش

    نقطه ضعف من همینجاست

    گاهی اوقات کنترل کردن ذهن سخته ، گاهی یه اتفاقی ‌‌پیش میاد که نجوا ها مغزو میخوان سوراخ کنند ، گاهی اتفاقی میوفته که در اون لحظه اصلا جالب نیس ،خیلی وقتا اونجوری که ما میخواییم اوضاع پیش نمیره

    اینجاست که ما باید کنترل ذهنمون رو به عنوان یه کار مهم تلقی کنیم

    یعنی همه کار بکنیم تا بتونیم ذهنمون رو اروم کنیم و احساسمون رو خوب کنیم

    من بشخصه چکار میکنم

    من یه مدت ذهنمو کنترل میکنم (شکرگزاری میکنم ، به چیز های مثبت توجه میکنم ، فایل گوش میدم ، کامنت میخونم ، سعی میکنم به کاراهای خوبی که کردم فکر کنم ، کامنت بنویسم ، کاری برای خودم انجام میدم تا لذت ببرم و…)

    وانصافا هم اوضاع خوب میشه بعد یه مدت اما بعد اینکه اوضاع خوب شد حالم بهتر شد کم کم ول میکنم و اوضاع هم کم کم برمیگرده و تا جایی پیش میره که من دوباره احساس نیاز میکنم که باید برم فایل گوش بدم و روی ذهنم کار کنم

    مثل یه نموداری سینوسی هستم (حالا استاد میگن یو یو)

    فکر میکنم علتش این هست که این باور رو داشتم که این کار خودش خیلی راحت باید انجام بشه و کار سختی نیس ،

    و هیچ وقت این باور رو نداشتم که بابا این یه کاره که گاهی حتی پر زحمت و سخته و باید که براش تلاش کنیم ، باید وقت بذاریم

    باید به عنوان اصل بپذیریم

    زندگیمون رو داریم با این کار خلق میکنیم ،با ذهنمون

    هر چیزی رو که داریم میبینیم ،حس میکنیم ،هر چی‌که داریم ، هر چی که نداریم ، همه رو خودمون ساختیم

    با ذهنمون ، با باور هامون ،

    باور هامون رو با چیز هایی که بهشون توجه کردیم ساختیم

    پس در نهایت باید توجه همون رو کنترل کنیم

    فکر های تو سرمون رو کنترل کنیم ،نگاهمون رو کنترل کنیم ، چیزی که میشنویم رو کنترل کنیم ،

    اینجوری نیست که اینستاگرام بریم،توییتر بریم ، همه جور کانال رو ببینیم ، اهنگ غمگین گوش بدیم ،سریال های چرت و پرت رو دنبال بکنیم ، و هر کاری که در لحظه حال میدن رو انجام بدیم بعد بیاییم تو سایت فایل های استاد رو هم ببینیم و به خیال خودمون داریم سعی میکنیم ذهنمون رو کنترل کنیم

    کنترل کردن ذهن یه کاره ،تلاش میخواد ، زحمت میخواد ، آسون هم نیست ،مخصوصا اولش

    استاد میگن که بوجود اومدن نتایج کوچک باید به ما انگیزه بدن که ادامه بدیم و بیشتر کار کنیم و بپذیریم که این راه درسته

    انصافا من به کلی نتیجه کوچک و بزرگ رسیدم

    چند وقت پیش دفتریو دیدم که اوایلی که باساست اشنا شده بودم توش نوشته بودم که وی میخوام

    گوشی فلان ،لپتاپ فلان جور و..

    الان همه رو دارم ، حتی خودم وقتی خوندم اون چیزی رو که اون موقع نوشته بودم کرک و پرم ریخته بود که چقدر دقیق همون چیز هایی که نوشتم رو دارم الان .

    ( راستش گاهی ذهنم نحوا میکنه که این چیز ها روند عادی زندگیه و تو مینوشتی یا نمینوشتی اتفاق می‌افتاد. اما من هر بار به خودم یادآوری میکنم که چرا پس وقتی که ول میکنم ذهنمو و کنترل کردن دهنمو انقدر اوضاع بد میشه حالم بد میشه ، اتفاقات ناجالب میشن ، پس چرا اتفاق های های خوب اتفاقی پیش نمیان ؟ و همه چیز انقدر بد پیش میره تا موقعی که آگاهانه بدنبال این نباشم که ذهنمو کنترل کنم و به اتفاق های خوب توجه کنم همینطور بدتر و بدتر خواهد شد )

    وقتی این کار نتیجه میده و من نتیجه شو دیدم پس چرا این کارو نکنم دوباره

    من تو دفترم سه چهار تا خواسته نوشته بودم

    چرا صد تا ننویسم ؟

    حالا من چکار کردم

    1)توییترمو پاک کردم

    2)همه کانال های تلگرام رو پاک کردم

    3) دیگه فیلم نمی‌بینم (میخوام یا سریال سفر به دور امریکا رو شروع کنم یا زندگی در بهشت )

    4) دیگه اهنگ گوش نمیدم (قسمت هایی از اهنگ ها که باور های خوبی توشون هست رو جدا میکنم و میکس میکنم با هم و فقط اونا یا اگر هم گوش بدم انگلیسی گوش میدم یا هم بی‌کلام )

    5) هر روز شکرگزاری میکنم یبار صبح یبار شب

    6) هر روز تو کانال تلگرامم اتفاقات خوب رو مینویسم

    7) هر روز فایل گوش میدم ، کامنت میخونم ، کامنت مینویسم ،

    8)اگر لازمه جمعی رو ترک کنم درنگ نخواهم کرد

    9) فقط درمورد زیبایی ها حرف بزنم

    10) هر روز به خودم یاد آوری کنم نسبت به دیروز چه پیشرفتی کردم

    11) هر روز رو دوره عزت نفس کار کنم

    و..

    خدایا شکرت

    استاد ممنونم ازت بینهایت

    عشق دلی ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1270 روز

      سلام دوست خوبم

      چه عالی چه زیبا گفتی تشکر وسپاسگذارم .

      از مطالعه کامنت شما لذت بردم واندیشه کردم تشکر .

      سپاسگذارم

      وقتی این کار نتیجه میده و من نتیجه شو دیدم پس چرا این کارو نکنم دوباره

      من تو دفترم سه چهار تا خواسته نوشته بودم

      چرا صد تا ننویسم ؟

      حالا من چکار کردم

      1)توییترمو پاک کردم

      2)همه کانال های تلگرام رو پاک کردم

      3) دیگه فیلم نمی‌بینم (میخوام یا سریال سفر به دور امریکا رو شروع کنم یا زندگی در بهشت )

      4) دیگه اهنگ گوش نمیدم (قسمت هایی از اهنگ ها که باور های خوبی توشون هست رو جدا میکنم و میکس میکنم با هم و فقط اونا یا اگر هم گوش بدم انگلیسی گوش میدم یا هم بی‌کلام )

      5) هر روز شکرگزاری میکنم یبار صبح یبار شب

      6) هر روز تو کانال تلگرامم اتفاقات خوب رو مینویسم

      7) هر روز فایل گوش میدم ، کامنت میخونم ، کامنت مینویسم ،

      8)اگر لازمه جمعی رو ترک کنم درنگ نخواهم کرد

      9) فقط درمورد زیبایی ها حرف بزنم

      10) هر روز به خودم یاد آوری کنم نسبت به دیروز چه پیشرفتی کردم

      11) هر روز رو دوره عزت نفس کار کنم

      و..

      خدایا شکرت

      استاد ممنونم ازت بینهایت

      عشق دلی ️

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3447 روز

    آیه 13 سوره ی حجرات

    سلام به همگی

    امیدوارم توی دلتون فقط احساس شکر گذاری باشه

    امیدوارم از شرایط تون هرچی که هست احساس خوشبختی با بند بند وجودتون داشته باشید

    امروز موقعی که داشتم تمرین ترمز و گاز رو انجام میداد

    نا خودآگاه یه آگاهی به ذهنم رسید

    قبلش باور غلط رو بگم

    من قبلا این باور رو دااشتم

    که اگه میخای رشد کنی باید تو زور بزنی باید تو یه کاری کنی باید تو یه تلاشی همش وقتی میدیدم به نتیجه ی خاصی نیمرسیدم میگفتم تو تو تو

    یا میگفتم

    هم تقصیر تو ا

    هم تقصیر فلانی

    مثلا من یه جایی کار میکردم که جای مناسبی نبود

    برای من لااقل

    ولی اونجا گیر داده بودم که تقصیر این صاحب کارمه که من الان اینجام

    این اگه بهش بگم نمیذاره من برم

    این یه مورد بود

    یعنی هم قدرت میدادم به خودم هم قدرت میدادم به بقیه

    و از اون بدتر این بود که

    میگفتم تو باید بری بجنگی حقتو بگیری

    یعنی هرجا دیدید یه نفر داره میجنگه بدونید که پشتش احساس قربانی شدنه

    تقصیر ایناس که من رشد نکردم

    حالا میام شما رو از بین میبرم تا من رشد کنم

    که نمیشه

    و منم از اون طرف میدونستم نباید بجنگم و نمیجنگیدم

    و این باعث میشد یه پام روی گاز باشه یه پام روی ترمز

    نجنگیدن یه قسمتی از گاز بود

    و این احساس قربانی شدن که من دارم حروم میشم اینجا ترمز بود

    و این تضاد ماه ها منو اذیت میکرد

    و نمیفهمیدم چیه

    یعنی بهم یاد داده بودن که

    زرنگ اونی که بره حقشو بگیره

    بره بدوه یه کاری کنه

    ثمره اش چیه الان

    همین الان من از همه بیشتر تلاش میکنما

    ولی کمتر نتیجه میگیرم

    یعنی شبانه روز کار میکنم ولی کمتر نتیجه میگیرم یا اصن نتیجه نمیگیرم

    اینجور موقع ها باییییدددد احساس قربانی شدن بیاد

    و ب خودم میگم ببین من اینجوری ام ولی خدا منو نمیبینه

    یعنی این احساس قربانی شدنه همش منجر میشه ب جنگ و بعضی وقتا با جنگ با خدا میشه

    که خدایا تو نمیبینی

    تو نمیذاری که من پیشرفت کنم

    اما باور درست

    اول اینو بگم باید هزاران بار برای خودم تکرار کنم اینا رو

    قرار نیس با همین یه بار این باور داغون بشه عالی بشه شاهکار

    هرشب باید مرور بشه

    از بس این یه دونه مهمه

    قبل از همه ی اینا مکانیزم پیشرفت دنیا رو که هفت ساله توی این سایت بودما نمیفهمیدمش رو بهتون میگم

    از استاد هزار بار شنیده بودم ولی بازم با باورهای خودم دنیا رو میدیدم

    مکانیزمش اینکه

    یک تو شکر گذاری میکنی برای شرایط فعلی

    یعنی تو میگی خدایا من تسلیمم

    من اینجایی که هستم به خاطر باورهامه

    جاممممم درسته

    جایییی مننننن همنیجایی که باید باشم

    هیچ ستمی نشده

    هیچ مشکلی پیش نیومده

    همنیجااااا درسته

    و به خدا میگی

    خدایا من اگه تا آخر عمرررر همینجایی که الان هستمم باشم بازم براش شکر گذاری میکنم

    من تسلیمم من راضی ام به رضای تو

    و شروع میکنی از همون شرایط بد چیزهای خوب پیدا میکنی

    جوری که دیوانه بشی

    جوری که عاشق اون زندگی بشی

    استاد پول نداشت ولی میرفت راه میرفت و اشک میریخت از بس احساس خوشبختی میکرد

    چون تسلیم بود

    چون قبول کرده بود جایی که هست جای درستشه

    ستمی بهش نشده

    همونجااا

    خود خوده اونجا جای درستشه

    و من باید شکر گذاری کنم برای مثلا اون شغل مزخرفم

    حتی اگه شغلم دستشویی شستن باشه

    باید شکر گذاری رو توی این ببینم که چ قدر خوبه که سر و کارم با آبه که اینقدر انرژی مثبت داره

    با اینکه بوی افتضاح میاد چ قدر خوبه که میتونم کثیفی ها رو از بین ببرم و جاش رو با تمیزی با انرژی مثبت پر کنم

    و جوری این برامون بولد بشه ک اصن انگار بهترین شغل دنیا رو داریم

    چون جهان جنگ حالیش نیس

    بچه پرو توی این دنیا خدا نمیخاد

    قلدر نمیخاد

    بنده میخاد

    بنده یعنی چی

    یعنی صاحبش بهش گفت بمیر در جا بمیره

    شک نکنه

    خدا بنده میخاد

    ماها هممون به اشتباه یه پا خداییم

    بنده نیستیم اصن

    برای همینه که رشد نمیکنیم

    جهان کلا با اصطلاکک مخالفه

    با جنگ مخالفه

    با پر رو بازی مخالف

    با هرچیزی که ثابت کنه تو شک کنی ب سیستم خدا که همه چیز سر جای خودش مخالف

    جهان یه بنده تسلیم میخاد

    اما این همه ی ماجرا نیس

    در کنار اون شکر گذاری

    در کنار اینکه اونی که اشک میریزه از اینکه شغلش چ قدر رویایی که دستشویی ها رو میشوره

    در کنار اون میاد ترمزهاشم بر میداره

    و اتفاقا اینجا بر خلاف حالت اول که اصل ش اینکه باید راضی بشی به شرایط فعلی

    اینجا بر عکس

    مدام باید بگردی ترمزهای بیشتری پیدا کنی

    حلشون کنی

    و بری سراغ بعدی

    همینطور ادامه بدی

    راضی نشی

    اینجا فقط باید له له بزنی برای اینکه ترمز پیدا کنی

    با ترکیب همین دو تا باهم دیگه معجزه میشه

    معجزه میشه آآآآ

    این همون معجزه ای که یه راننده تاکسی که توی بندر عباس میومدن از تاکسیرانی چون مثلا یه ساعت خاص کار نکرده بود میومدن ماشینشو میبردن به خاطر اینکه چرا تو توی این ساعت کار نکردی با اینکه خونه شون بیرون از شهر بوده یه کاره کارو زندگی شون رو ول میکردن میومدن دنبال ایشون برای اینکه باید یه جوری دنیا تضادو براش رقم میزد برای اینکه این دعوای دائمی رو جذب میکرد

    حالا همون آدم سر از آمریکا در آورده

    حالا همون آدم شده استاد

    شده مدیر یکی از بهترین سایت های دنیا

    چون قانون دنیا رو درک کرد

    چون فهمید با تضاد با پرو بازی خدا به کسی باج نمیده

    فهمید با شکر گذاری

    مثل اون موقعی که میگفت خونمون شصت متر بود توی کرج

    چهار تا دونه درخت توی مسیر خونمون بود

    ما دو میلیون بار خدا رو شکر کردیم به خاطر این چهار تا دونه درخت

    انگار امروز اولین روزی که به دنیا اومده بودیم

    این کل داستانه

    خبر خوب اینکه بعید میدونم کسی اینجا باشه و شغلش دستشویی شستن باشه

    خودم کارم طراحی جواهره

    من از کارم از زندگیم

    از خونه کوچیکم باید به قدری شکر گذاری کنم که دیوانه بشم

    که اشک بریزم

    که بگم خدایا من اصن اگه توی این شرایطم بمونما بمیرم

    من راضی ام

    من سر جامم

    تو به من ستم نمیکنی

    و اصن من راضی خدایا دوست دارم که این شرایطو رقم زدی

    و در کنارش ترمزهامو بردارم

    و بعد خیلی ساده خونه بزرگتر میشه و شرایط کاری و مالی بهتر میشه

    اونم با ایده هایی که ب من میرسه و من عمل میکنم بهشون

    یعنی دست روی دست نمیذارم

    و همه چی ساده رقم میخوره

    یادت باشه خدا قلدر نمیخاد

    خدا بنده سر به زیر تسلیم میخاد که شکر گذار باشه و روی خودشم کار کنه

    یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ‎﴿١٣﴾‏

    ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! (13)

    این آیه رو واسه این آوردم که ببینیم خدا چی میگه

    میگه گرامی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شماس

    تقوا چیه

    تقوا یعنی سلف کنترل

    تقوا یعنی اینکه تو بتونی خودتو کنترل کنی توی شرایط سخت

    آره خیلی سخته اون موقعی که تو مثلا طراحی (نه حرفه ای ولی یه چیزهایی بلدی) ولی ازت کارگری بکشن

    در صورتی که بهت گفتن که تو رو به عنوان طراح استخدام کردن

    و خیلی سخت تر میشه وقتی که همه ی کارگرای اونجا بدونن که تو غولی و بیستا نرم افزار دیگه ام از پرمییر گرفته تا فوتوشاپو اسکچاپو تری دی مکس الاماشاالله

    خیلی سخت بودم برام شیشه پاک کنم و یه طراح دیگه که دخترم هست

    بیاد زل بزنه بین این همه آدم ب من

    پوزخند بزنه که این آدم که اینقدر بارشه چرا اینجاس

    چرا داره شیشه پاک میکنه

    چرا داره جارو میکشه

    و من هی نگامو بندازم اونطرف از خجالت ک منی که تا یه حدی یه چیزایی از نرم افزار بلد بودم توی اون تایم باید شیشه پاک میکردم

    و روزها به خاطر همین قضیه ناراحت بودم با صاحب کارم میجنگیدم توی ذهنم با تصویر سازی که تقصیر تو

    اونم میگفت نه تقصیر من نیس حق نداری بری بیرون از اینجا

    و کلی توهمات مسخره

    تا اینکه تقوا پیشه کردم گفتم آروم باش

    هرجایی هستی جای درستته

    خدا رو شکر کن که پول کلاسهات داره جور میشه

    خدا رو شکر کن که داری با طلا سر و کله میزنی

    خدا رو شکر کنه که مثلا برای هوای بهتری نسبت به کسایی که توی بخش اسید بودن هوای بهتری اطراف تو هست

    و این باعث شد من هدایت بشم به کسب و کار خودم

    اونم بدون دعوا

    بدون اصطکاک

    اون کارگاه مجبور شد که یه تایمی سرعت تولید رو کم کنه

    و بعد منم ایده بهم رسید برو بگو میخام برم

    هزار بار رفتم تا پا میز ریس اون کارخونه و برگشتم نمیتونستم بگم میترسیدم

    میگفتم از کجا میخای خرج خونه و زندگیتو بدی

    ولی باز تقوا گفت باییددد این کارو انجام بدی

    و انجام دادم

    و اونم به راحتی قبول کرد

    همه ی حق و حقوقمم به موقع دادن بی کم و کاست

    و این بهترین روشی بود که من از اون کارخونه زدم بیرون

    سه ماه بعد سر یه قضیه ای

    طلا میخاس یکی از دوستام

    تماس گرفتم همون ریس گفت پاشو بیا اینجا کارت دارم میخاس بگه برو توی بخش طراحی

    ولی من پامو اونجا نذاشتم

    هرچن شرایط گل و بلبل نشده بود برای من توی کسب و کار خودم

    ولی اونقدری در میاوردم که نخام برگردم حتی توی بخش طراحی اونجا

    این خیلی لذت بخش بود

    تقوا خودشون اینجور موقع هانشون میده

    هرچن همین من یک میلیون بار دیگه اشتباه کردم ولی توی اون تایم خداییش خوب عمل کردم و نا خودآگاه یا خودآگاه از قانون درست استفاده کردم

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت داده شده

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1270 روز

      سلام وصد سلام

      بازم اشکم در اومد من خیلی با مکتوبات شما دوست نازنین انس گرفتم

      کاملا درسته تقوا یعنی سلف کنترل

      واین توی کامنت شما مجید جان میشه درک کرد سپاسگذارم

      سپاسگذارم

      که هستی ولذت می‌بریم از مکتوب کردن ونوشته های زیبا وپر اندیشه شما

      سپاسگذارم

      همیشه در تایم استراحتم در اولین فرصت من شروع میکنم به خواندن کامنت هایت وخدا می‌داند که چه احساسات لطیف وزیبای رو تجربه کرده ام ممنون وسپاسگذارم

      از دل مینویسی تشکر ….

      یاد آور میشوی

      یادم می‌آید که ما جز هدایت یافتگان هسیم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: