از زمانی که به یقین فهمیدم و باور کردم من خالق زندگی ام هستم و تمام شرایط زندگی ام را با باورهایم رقم می زنم، از زمانی که فهمیدم بنده ی خدایی هستم که قانونش بما کسبت ایدیهم و بما قدمت ایدیهم است یعنی این اختیار را به من داده تا خودم خالق شرایط زندگی ام باشم، تمام ترس ها و نگرانی هایم درباره آینده، فرو ریخت.
من با تمام تار و پود وجودم قوانین این خدا را باور کردم و برای اجرایشان کمر همت بستم.
هرچه نشانه های بیشتری از این قانون که “فرکانس های من اتفاقات را خلق می کند”، را در زندگی ام دیدم، مصمم تر شدم تا به صورت ویژه تر ی، این توانایی را صرف خلق وضعیت مالی، سلامتی و روابط دلخواه و ….نمایم.
مثلاً : وقتی به دوستم فکر می کردم و به من زنگ می زد، یا متوجه می شدم مادرم غذای دلخواهم را پخته، یا با کتابی مواجه می شدم که دقیقاً پاسخ سوالم را داده بود و اتفاقاتی از این دست، بیشتر و بیشتر این قانون را جدی گرفتم. تا جایی که می توانم بگویم، شروع تحول زندگی من، پذیریش این قانون بود که من طراح شرایط زندگی ام هستم.
تمام تلاش های بعدی مثل:
کنترل ورودی های ذهن، حذف تلویزیون و ورودی های نامناسب، ساختن عزت نفس و تلاش های ذهنی زیاد و به راه انداختن جهاد اکبر برای تغییر باورهایم و ایجاد باورهای قدرتمند کننده، نتیجه پذیرش این قانون و رسیدن به این یقین بود که:
زندگی من در دست فرکانس هایم قرار داده شده است. هیچ عاملی به جز باورهای من، در زندگی من موثر نیست و تنها کار زندگی من، ساختن باورهای قدرتمند کننده به منظور ساختن شرایط زیباتر است.
بزرگترین سپاس گزاری همه ما از خدا، عدالت اوست که شرایط را به گونه ای فراهم نموده و سیستم جهان را به گونه ای خلق کرده تا فارغ از اینکه دیگران چه نگاهی درباره ما دارند، شرایط اقتصادی جامعه چیست، در چه کشوری زندگی می کنیم یا قیمت دلار چقدر است و …، خودمان به وسیله باورهای مان، خالق شرایط خود باشیم و جهان خود را با باورهایمان بسازیم.
اینکه چقدر از این توانایی استفاده می کنیم، دیگر بستگی تمام به خودمان و باورهایمان دارد. وگرنه هیچ محدودیتی درباره رسیدن به هیچ خواسته ای نیست. فقط کافی است مثل یک برنامه نویس، کد مخصوص آن خواسته ات را بنویسی، یعنی باورهای هماهنگ با آن خواسته را ایجاد و سپس کد را اجرا کنی.
اگر نتیجه کد، مطابق با انتظارت نبود، دوباره همانطور که یک برنامه نویس کد را بررسی و ایرادهایش را برطرف می کند، شما نیز می توانی باورهایت را بررسی و موانع را در ذهنت پیدا و سپس باورهای مناسب را ایجاد و شرایط دلخواه را رقم بزنی.
دلیل اینکه شرایط کنونی زندگی من در تمام جنبه ها، ربطی به گذشته ام ندارد، این است که نحوه نگرش من هیچ ربطی به گذشته ام ندارد.
من مثل گذشته به دنبال یافتن مقصر برای مسائلم، در بیرون از خود و باورهایم نیستم. من از دولت، خانواده و جامعه توقع ندارم تا زندگی دلخواهم را برایم فراهم نمایند. من برای خلق خواسته هایم منتظر تصویب یک قانون جدید یا تغییر سیاست حاکم یا دولت حاکم نیستم، بلکه خواسته هایم را به کمک اصلاح باورهایم و ایجاد باورهای هماهنگ با آن خواسته ها خلق می کنم. من عاشق این سیستم و این خدا هستم که به ما اجازه داده تا برنامه نویس زندگی خود باشیم.
پیام من به شما به عنوان فردی که توانسته فقط به وسیله شناخت سیستمی که خداوند بر جهان مقرر نموده و تغییر باورهایش به منظور هماهنگی با این سیستم، دقیقاً همان شرایطی را در زندگی اش خلق نماید که می خواسته، این است:
آنچه را می خواهی، می توانی داشته باشی اگر اولاً قوانین این سیستم را بشناسی و نحوه ساختن باورهای هماهنگ با خواسته هایت را بلد باشی.
دلیل برگزاری دوره کشف قوانین زندگی، ایجاد این مهارت در شما به منظور ساختن شرایط دلخواه است. آموزه ها و تمرینات این دوره فرصتی است تا قوانینی را از نو بشناسی که تک تک اتفاقات زندگی ات بر اساس آنها رقم می خورد.
وقتی از این قوانین آگاه شوی و با آنها همراه شوی، معمای تمام مسائلی که دلیل وقوعشان را نمی دانستی، حل می شود و تعریف شما از مسائل زندگی ات تغییر می کند. در نتیجه مسائل شما و حتی راه حلهای مسائل تان کلاً تغییر می کند و به مسیر راه حل هایی ساده تر، امکان پذیرتر، منطقی تر و هماهنگ تر با قوانین زندگی، هدایت می شوی.
دوره کشف قوانین زندگی، خشت اول بنایی به نام “زندگی در شرایط دلخواه” را می سازد و به شما چیدن پایه های ساختمان زندگی دلخواهت را به کمک این خشت ها، می آموزد.
زیرا تو خلق نشده ای که تابع شرایط باشی. تو هستی که شرایط زندگی ات را با باورهایت تعریف می کنی. فارغ از اینکه اکنون در چه وضعیت مالی، سلامتی، روابط و … هستی، اگر باورهایت تغییر کند، لاجرم شرایط تو و تجربه تو از زندگی، تغییر می کند و ایده ها و راهکارها برای پیشرفت، پیش رویت قرار داده می شود.
از همان لحظه ای که باور می کنی تو اتفاقات را رقم می زنی، به چشم خود می بینی که چه خدای عادل و چه جهان قانونمندی داری و مسائل چقدر قابل حل و راه حل ها چقدر قابل اجرا و رسیدن به خواسته هایت به کمک این قوانین و این توانایی، چقدر منطقی و امکان پذیر است.
همان اتفاقی که در زندگی من رخ داد.
سید حسین عباس منش
اطلاعات بیشتر درباره دوره کشف قوانین زندگی و خواندن توضیحات جلسه اول این دوره
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری برنامه نویس زندگی خودت باش0MB15 دقیقه
- فایل صوتی برنامه نویس زندگی خودت باش0MB15 دقیقه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«إِلَّا رَحْمَهً مِّن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا»
(ﻣﮕﺮ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ، ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻓﻀﻞ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ)
«قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا»
(ﺑﮕﻮ: ﻗﻄﻌﺎً ﺍﮔﺮ ﺟﻦّ ﻭ ﺍﻧﺲ ﮔﺮﺩ ﺁﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ، ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻥ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ)
«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَىٰ أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُورًا»
(ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﺍﺯ ﻫﺮ ﻣَﺜَﻞ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﻱ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻭﻟﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم ﺟﺰ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻭﻛﻔﺮﺍﻥ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ)
(سوره أسراء آیات 87-89)
—————————————————————————
«در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری ؛ تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری» ؛ «اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند ؛ ز آنک از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشن تری»
ای خدای من، ای پروردگارم، ای مالک و خالق من، ای یگانه وهاب من، در این لحظه بر قلبم الهام کردی تا بنویسم و نمیدانم چه بنویسم. بر جان و جسم و قلب و زبان و دست و گوش و چشم من جاری باش تا فقط و فقط بندگی تو را کنم و فقط و فقط از تو یاری بجویم چون فقط و فقط تویی که پناه منی. به درگاه با عظمت تو سجود میکنم و خاضعانه هدایت و یاری میطلبم و یقین دارم که درخواست مرا اجابت میکنی و نیکوترین پاداشها در نزد توست آنچنان که فرمودی: «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»
—————————————————————————
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی
دوستان عزیز هم اکنون صدای اذان ؛ هم اکنون ندای توحید و امید و رحمت الله مهربان ؛ صدای اذان همیشه برام یادآور امید و رحمت الله ست. هر چقدر نجوا بیاد، وقتی صدای الله اکبر بلند میشه یعنی هر چقدر مسائل بزرگ باشه ، الله اکبر ، خداوند بزرگتر از هر مسئله است. بسپارش به خدا و حله …
—————————————————————————
این فایل نشانه امروزم بود، و از طرفی امروز یه سری نشانه دیدم و یه حسی منو ترغیب کرد به نوشتن.
چند روز پیش نشانه روزانه ام قدم نهم بود، با اینکه داشتم فایلهای دوره عشق و مودت در روابط رو کار میکردم، برگشتم سراغ قدم نهم و شروع کردم به نوشتن باورهایی که استاد میگه. نامبرده چندین دفتر مختلف داره هر کدوم برای یه کاری. یه دفترچه جیبی دارم که تقریباً همیشه همراهم هست و باورهایی که استاد توی قدم ها میگه مخصوصاً قدم فوقالعاده نهم ، و باورهای دوره احساس لیاقت، یا باورهای دیگه ای که توی فایلها میشنوم رو توش مینویسم بعد از مدتی نمود عینیش رو میبینم.
از همین تریبون میخوام به دوستان پیشنهاد بدم یه دفترچه جیبی برای باورهای توحیدی داشته باشید، بقول استاد توی قدم نهم ظرف 24 تا 48 ساعت آینده جواب میده، نه چند سال بعد. واقعاً خودم هنوز باورم نمیشه، یه باور طلایی رو که میسازی به این سرعت جواب میده و به این زودی نشانه هاش میاد.
یکی از باورهایی که نوشتم این جمله استاد عباس منش بود که «همه آدمها و اوضاع و شرایط اومدن تا من رو به خواسته ام برسونن» ، اینو نوشتم و با خودم تکرارش کردم ، هر کی بیاد و بره و هر تصمیمی بگیره به نفع منه.
چند روز پیش یکی از همکاران توی محل کار یه درخواست نامربوط کرد و منم بهش گفتم این درخواستتو انجام نمیدم، من تازه از عملیات برگشتم باید استراحت کنم ، ربات نیستم. بزرگوار کلی تهدید کرد و خط نشون کشید و گفت من دیگه با تو کار نمیکنم ، دیگه هیچ کاری باهات ندارم، از تیم میندازمت بیرون … گفتم هر کاری دلت خواست انجام بده. یاد جمله استاد افتادم. (تهدید نکن، اگه میتونی انجامش بده، اگه نمیتونی هم ببند)
دیروز به نشانه اینکه منو از تیم بذاره کنار کلاً اسم منو توی تابلو وظایف شیفت ننوشت. گفتم خدا رو شکر، این بنده خدا داره بهم کمک میکنه، کی از آزادی زمانی بدش میاد. حله داداش، ملت پوستشون کنده شد، عملیات رفتن، نشت گاز رفتن، استندبای های طولانی توی گرما رفتن، من نشستم فقط فایل گوش دادم. گفتم خدایا شکرت که بنده هات دارن بهم خدمت میکنن، خدایا همه اش تویی. تا ذهنم نجوا میکرد که از تیم گذاشتنتدکنار، میگفتم من لایق راحتی هستم، من لایق استراحتم، من لایقم آرامش داشته باشم؛
امروز دوباره گذاشتنم توی تیم، اسم منو نوشتن استندبای اول. گفتم خدایا شکرت همه اش تویی. اسممو پاک کردن، از تیم اول گذاشتن تیم دوم با این منطق که توی ساعت اوج گرما برم استندبای (مثلاً منو اذیت کنن) گفتم خدایا بنده هات دارن به من خدمت میکنن، خودشون هم نمیدونن؛ تیم اول رفت به فاصله چند دقیقه بعدش گفتن یه تیم دیگه هم بیاد.
توی پالایشگاه اینجوریه که چهارتا ردیف شیرین سازی گاز وجود داره. اگه توی یه نقطه مشخص از ردیف اول یه تجهیز قرار داشته باشه توی ردیف دوم و سوم و چهارم هم همون تجهیزات به همون شکل وجود داره. دوتا قطعه هستند که مخفف بهش میگن PS ، کنار همدیگه قرار دارن. PS های ردیف اول باید باز میشدن نیاز به استندبای آتشنشانی بود. تیم اول رفت. 10-15 دقیقه بعدش گفتن PS های ردیف دوم هم باید باز بشه برای تعمیرات. تیم دوم بیاد. ما هم رفتیم استندبای. به محض اینکه رسیدیم هوا ابری شد. گفتم خدایا دست تو بالای سرم سایه انداخته همونجوری که در مورد بنی اسرائیل گفتی : «وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ» (و بر شما ابر را سایهگستر کردیم) خدا جون، حواسم هست که هوامو داری.
رئیس HSE (رئیسِ رئیسِ رئیس مون) اومد اونجا بهمون سر بزنه. تا منو دید اینجوری باهام سلام کرد: «سلام خوشتیپ، حالت چطوره؟ ، کار چیه اینجا؟» منم براش توضیح دادم که تیم تعمیرات چه کاری انجام میده و ما چرا اینجاییم. این بزرگوار بسیار آدم خشک و رسمی هست، خیلی هم تو مدیریتش جدیه، واقعاً هم انسان تحسین برانگیزیه، خیلی با خودش در صلحه؛ و عجیب نسبت به من خوش برخورده . بقیه رو زیاد نمیشناسه، من رو به اسم میشناسه ولی هر بار منو میبینه نمیگه امیری، با لبخند بهم میگه جوون خوشتیپ. (هشتگ تمرین آگهی بازرگانی با مقداری ایموجی خنده ، خب چیه! خودمم میدونم خوشتیپ هستم)
ماجرای برخورد دوستانه این بنده خدا به چه علته؟؟ بازم چندتا از بندگان خدا لطف کردن پیش ایشون بدگویی منو کردن، ولی زمینه احترام و دوستی فراهم شد ، من هر وقت میبینمش انگار نه انگار که رئیسه، حس میکنم یه دوست صمیمیه. باهاش خیلی راحتم، یاد صحبتهای استاد می افتم که میگفت خیلیها از طریق بدگویی دیگران با سایت آشنا شدن.
ماجرای استندبای به اینجا رسید که PS ها باز شدن و مسئول تیم تعمیرات گفت بچه ها نشتی مایعات نداریم، کار شما اینجا تمومه میتونید برگردین ایستگاه. ما خودمون میبندیم؛ من گفتم بذار یه کم دیگه بمونیم تا کار به آخر برسه با اطمینان خاطر بریم. یه 10 دقیقه هم موندیم ، کار تموم شد برگشتیم. نیم ساعت بعد از ما تیم اول برگشت گفتم چرا اینقدر طول کشید شما که زودتر از ما رفته بودین ولی ما زودتر برگشتیم. همکارم گفت: پدرمون در اومد، PS ها نشتی شدید مایعات داشت. دم به دقیقه آلارم میگرفت و ما باید کنترل میکردیم؛ قیافه من از بیرون شبیه همون بز پادشاه شده بود (کامنت خانم شهریاری). ولی از درون کره الاغ کدخدا بود که یورتمه میرفت تو کوچه ها ، گفتم خداااااااا خدااااا کی به جز تو از داخل لوله های PS خبر داشت که منو جابجا کنه و منو در مدار راحتی قرار بده ؟؟ «دید موسی یک شبانی را به راه ؛ کو همیگفت ای گزیننده الٰه» ؛ «تو کجایی تا شوم من چاکرت ؛ چارقت دوزم کنم شانه سرت»
خدایا تویی که داری ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو چیدمان میکنی تا به من خیر برسونی و من رو در مدار راحتی قرار بدی ولی من افراد و عوامل و شرایط رو بت میکنم برای خودم. خدایا رب من تویی. وهاب و رزاق من تویی. خدایا ممنونم ازت که دستانت رو فرستادی تا بهم کمک کنن.
چند دقیقه بعد تیم سوم از استندبای برگشت. پرسیدم کجا بودین، گفتن PS های ردیف اول. از تعجب ابروهام چسبید به طاق پیشونی، گفتم خدایا چیکار میکنی برای من، کاری که توی ردیف دوم به اون سرعت و آسونی تموم شده بود و من فقط نظارت میکردم نشتی نباشه ، توی ردیف اول بیش از 3 ساعت طول کشیده بود که 2 تا تیم براش تعویض شدن، و چند بار نشتی شدید (توی پالایشگاه نشت گاز و مایعات یعنی پتانسیل یه انفجار)
در ادامهی عبارت «وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ» خداوند میگه وَأَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ ۖ» من که رسیدم ایستگاه یکی از همکاران اومد با یه ویفر بزرگ و یه شیر کاکائو و یه رانی … گفت حمید اینا سهمیه شماست. گفتم من نمیخوام بده به بقیه. گفت همه گرفتن، مال خودته. گفتم خدایا نه تنها ابر رو سایبانم کردی که رزق هم برام فرستادی. درسته من مواد قندی نمیخورم ولی من باید شکرگزاری نعمتها رو کنم.
بعدش اومدم سراغ دفتر نشانهها ، و نوشتم که خدایا این اتفاقات امروز همه نشانه هایی از سوی توست تا ایمانم قویتر بشه، تا من مطمئن باشم هر قدمی بردارم تویی که حمایت و حفاظت میکنی ازم. من به هیچ کس احتیاج ندارم به جز خودت. خدایا اگه بنده هات بخوان هر کاری بکنن فقط برای من سود و برکت داره. خدایا ازت ممنونم.
بعدش توی دفتر شکرگزاری، شکرگزاری نوشتم، خدایا کمکم کن در هر لحظه در مدار شکرگزاری و حمد و سپاس باشم. خدایا من اونیم که محتاج سپاسگزاری از شماست. خدایا من محتاجم به حمد و ستایش گفتن تو. وگرنه تو از هر بنده ات بینیازی. الان میفهمم چرا سلیمان توی سپاسگزاریش از خداوند میگه: «وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ» هر کسی شکرگزاری کنه برای خودش و بخاطر خودش این کارو کرده. سود منفعتش برای خودشه. این کار انسان رو در مدار اتفاقات خوب قرار میده. یا در مورد هدایت ، اونیکه هدایت میشه بخاطر خودش هدایت شده و سود و زیانی برای خداوند نداره.
———————————
«قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ»
(ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺸﻲ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﭘﻠﻚ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺕ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺭﺩ ، ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﻣﻰ ﺁﻭﺭم. ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺗﺨﺖ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎ ﺩﻳﺪ ، ﮔﻔﺖ : ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻴﺎﺯﻣﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭم ﻳﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻢ ؟ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻲ ﻭﺭﺯﺩ، [ﺯﻳﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﻰﺭﺳﺎﻧﺪ] ﺯﻳﺮﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﻛﺮﻳﻢ ﺍﺳﺖ(4٠ نمل)
«وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ»
(ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ؛ ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﺑﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﻮﺩ [ ﺁﺛﺎﺭ ﺷﻮم ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﻓﻘﻂ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ ] ﭘﺲ ﺑﮕﻮ : ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ،(٩٢ نمل)
—————————————————————————
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و این آیات قرآن و این آموزشهای استاد عباسمنش، که داره دیدگاه ها و باورهای درونی منو تغییر میده؛ وقتی میبینم آدمها دارن به ظاهر بدی میکنن، ولی میدونم نتیجه اش به نفع من تموم میشه دیگه کمتر از دستشون ناراحت میشم. اتفاقاً بازم دوستشون دارم و سعی میکنم توی ذهنم تحسینشون کنم. چون اینها دستان خداوند هستن که از روشهای مختلفی دارن خوبی میکنن. فقط دارن خوبی میکنن،چرا من باید بدم بیاد ازشون؟ اون میخواد بدی کنه، ولی نتیجه اش برای من خوبیه.
من چطوری با عقل خودم میتونستم بفهمم توی لولههای ضخیم PS نشتی وجود داره یا نه؟ که بخوام گزینش کنم؟ خدا برام گزینش میکنه. من که هنوز یه جوجه توحیدی هم نیستم. ایمانم اندازه یه جوجه گنجشک هم نیست که مطمئنه مادرش که از لونه میره بیرون وقتی برمیگرده با منقار پر از غذا برمیگرده. وقتی مادرش نیست آروم میخوابه، وقتی مادرش میاد دهنش رو باز میکنه. این جریان هدایت مگه ممکنه کارش اشتباه باشه؟؟
خدایا بهم ایمان و اطمینان خاطر بده، که بی اذن و اراده تو برگی از درخت نمی افته. خدایا کمکم کن بتهای درون ذهنم رو بشکنم و نور توحید رو جایگزین کنم.
بعد از چند بار دیدن زیبایی های این فایل و گوش دادن به صدای استاد عباسمنش و دریافت فرکانس صادقانه استاد ، گفتم اکی من یبار دیگه میشینم و درخواست هام از خداوند رو مکتوب میکنم و باورهای همجهت براش میسازم که من میتونم این خواسته رو داشته باشم به همون دلیلی که خداوند رزاق و وهاب منه. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این قوانین شگفت انگیز.
—————————————————————————
استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته بزرگوار از شما بینهایت سپاسگزارم، از صمیم قلبم دوستتون دارم. استاد همون عاشقتم که سال 97 توی آینه گفتین ، من الان توی 1403 به شما جواب میدم منم عاشقتم استاد عزیزم.
دوستان نازنینم از همه شما سپاسگزارم، بینهایت دوستتون دارم. خدا خودش شاهده. ببخشید اگه یه وقتایی نمیرسم کامنتتون رو جواب بدم.
از درگاه خداوند متعال برای همه شما عزیزانم بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و شادکامی درخواست میکنم.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته گرانقدر. سپاسگزارم از شما بخاطر این فایل و دوره ارزشمند کشف قوانین زندگی.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
این فایل بسیار بسیار عالی و ارزشمنده. این صحبتهای استاد عباس منش منو با باورهای غلط گذشته ام مواجه کرد، و واقعاً لذت بردم از این باور که استاد میگن ما میتونیم شرایط رو برای خودمون اونجوری که میخوایم خلق کنیم و واقعاً چی بهتر و لذتبخش تر از این ؟
امیدوارم به لطف و هدایت رب العالمین بزودی در مدار دریافت آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی قرار بگیرم. و بتونم نتایج طلایی رو برای خودم رقم بزنم.
از استاد شایسته گرانقدر تشکر میکنم بخاطر همه تلاشهای ارزشمندشون که اینقدر عالی مطالب رو در سایت دسته بندی میکنن، خواستم پیشنهاد بدم از اونجایی که آگاهی های این فایل همراستاست با دوره ارزشمند کشف قوانین زندگی ، برچسب «آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی» به این فایل اضافه بشه. سپاسگزارم از شما.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
الهی شکر الهی شکر الهی شکر
اعتراف میکنم نیاز دارم چند بار دیگه فایل رو ببینم
چون همه حواسم پیش زیبایی تصویر و زیبایی موتورسیکلت بود ، ای جانم عجب موتور عالی بود ، عجب موتور سواری دلچسبی و چه خیابون های تمیز و دلچسبی ، چقدر حس خوبی داره. خدا رو شکر به خاطر همه این زیبایی ها . خدا رو شکر.
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم، الهی که حالتون عالی عالی عالی باشه و همیشه و هر لحظه قلبتون به رب العالمین متصل باشه.
چند وقته توی کامنت به دوستان این جمله رو مینویسم ، که «الهی که قلبتون به خداوند وصل باشه»
تو این مدتی که توی سایت دارم شاگردی میکنم به این حقیقت رسیدم که وقتی قلبم به خداوند متصل باشه احساس میکنم توی بهشت هستم. ولی اگه قلبم وصل نباشه بهش توی بهشت هم باشم حس میکنم توی جهنمم. اصل فقط و فقط توحیده، فقط اتصال قلبی به خداوند.
از همه تحسینهای شما سپاسگزارم ولی باور کنید اعتبار این کامنت ها یا قلمی برای نوشتن با من نیست. من چطوری بنویسم؟ با چه عقل و منطقی؟ بارها اومدم بنویسم نشد، بارها خواستم بنویسم، وسط کار پاک کردم. من بدون هدایت خدا واقعاً هیچی نیستم، هیچی نمیدونم ، و هیچ کاری ازم ساخته نیست. حتی نوشتن یه کامنت.
در مورد برخورد مدیر واحد یا همکارانم ، چندین بار گفتم خدایا این آدمها دستان تو هستن، دارن به من کمک میکنن. همون همکاری که چند روز پیش بدرفتاری میگرد به الله قسم امروز داشت خوشرفتاری نشون میداد، من هیچ قدم بیرونی برنداشتم. فقط توی قلبم تحسینش کردم. گفتم خدایا این بنده ات آدم خوبیه، داره بهم کمک میکنه من از تو شاکرم. همون مدیر واحد بخدا من جلوش دولا راست نشدم ولی توی قلبم تحسینش میکنم، واقعاً انسان تحسین برانگیزیه. این روزها ما درگیر تعمیرات اساسی پالایشگاه هستیم. مدیر HSE خودش واحد به واحد گشت میزنه، همه از دستش مینالن، به همه سختگیری میکنه، همه پشت سرش بد میگن، همین امروز بازم منو دیده با. لبخند بهم میگه چطوری خوشتیپ، چه خبر ، منم بهش گزارش کار میدم میگم وضعیت واحدی که ما هستیم اینجوری و اینجوریه، میگه خدا قوت ، فلان پالایشگاه حادثه داشتن، لطفاً مراقب باشید ،میگم باشه چشم. بعد میگم من چکاره ام. «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» من چیکاره ام ، با چه عقل و منطقی میتونستم قلب این آدم رو بدست بیارم؟ خداست که قلبها رو نرم میکنه، خداست که عزت میده، خداست که آبرو میده. یعنی اگه هزار سال عمر کنم و رسالت عمر من این باشه فقط اینجا کامنت بنویسم دلم میخواد، فقط از توحید بنویسم، فقط از شهد شیرین آیات قرآن بنویسم. و بیشتر درک کنم. مثل کویر تشنه ام برای دریافت این نور توحید.
از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون که باعث شد این جملات به قلبم الهام بشه.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ»
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﻜﻤﺖ ﺑﺨﺶ ، ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﺎﻥ ﻣﻠﺤﻖ ﻛﻦ .(٨٣)
«وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ»
ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﻧﺎﻣﻰ ﻧﻴﻚ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺸﻲ ﻭﺍﻟﺎ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ،(٨4)
«وَاجْعَلْنِی مِن وَرَثَهِ جَنَّهِ النَّعِیمِ»
ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻭﺍﺭﺛﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﭘﺮﻧﻌﻤﺖ ﮔﺮﺩﺍﻥ ،(٨5)
«وَاغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ»
ﻭ ﭘﺪﺭم ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺳﺖ ،(٨6)
«وَلَا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ»
ﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ ، ﺭﺳﻮﺍﻳﻢ ﻣﻜﻦ(٨٧)
«یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ»
ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺍﻭﻟﺎﺩﻱ ﺳﻮﺩ ﻧﻤﻰﺩﻫﺪ (٨٨)
«إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»
ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ قلبی ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭد(٨٩)
سوره شعراء
—————————————————————
سلام و درود فراوان به شما خانم نوری گرانقدر ، الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه. و در هر لحظه قلبتون به خداوند متصل باشه. از لطف و محبت شما سپاسگزارم.
ممنونم که در مورد اذان برام نوشتین. بی اختیار اشکم سرازیر شد چون من اذان رو خیلی دوست دارم.
یاد یه خاطره ای افتادم.
چند وقت پیش بود که درگیر یه موضوعی بودم که باید حلش میکردم و با عقل و منطق خودم هیچ راهی براش سراغ نداشتم. و گفتم خدایا من هیچ راهی به جز گیوآپ کردن به درگاه خودت سراغ ندارم. این مسئله من نیاز داره من برم براش وام بگیرم ولی من اگه لازم بشه میرم گوشه پارک توی چادر مسافرتی میخوابم ولی وام نمیگیرم تو باید برام حلش کنی؛ من هیچ راه نجاتی جز خودت ندارم. چند دقیقه بعد یه ویس روی تلگرام دریافت کردم از یه دوست عزیزی. ویسشو باز کردم. دیدم صدای اذانه… دوستم میدونست من از صدای اذان لذت میبرم یه جا داشته رد میشده صدای اذان شنیده ، صدای الله اکبر و اشهد ان لا اله الا الله اذان رو برام ویس گرفته بود. من تا بازش کردم بغضم ترکید، پشت فرمون بودم ، زدم کنار و با صدای بلند شروع کردم به گریه کردن و شکرگزاری کردن. گفتم خدایا این ویس نشانه است. تو جواب مثبت دادی به یه سر سوزن ایمان من. گفتم بفرما نگران بودی، خدا مسئله ات رو حل کرد؛ این صدای اذان یعنی جواب مثبت خداوند، یعنی امید داشته باش، یعنی من هستم ، یعنی «قال قد اجیبت دعوتکما» دوستم اصلا نمیدونست اون لحظه من کجام، یا چه وضعیتی دارم، همینجوری برام ویس فرستاده بود. به الله قسم یه ربع بعد از اون ویس یه پیام اومد از طرف یه شخصی دیگه که مسئله منو میدونست، بهم گفت فلانی مسئله شما حل شده، اصلا نیازی نیست شما چیزی پرداخت کنی. مگه گریه امان میداد ؟ من فقط خدا رو شکر میکردم که خدایا این تو بودی که مسئله منو حل کردی، هنوزم که یادم میاد بازم بغض گلومو میگیره که خداست که مسائل مون رو حل میکنه بعد من میام به عقل و منطق خودم تکیه میکنم.
استاد توی یه فایلی در مورد اون شبی که توی دوبی میره قدم بزنه و فکر کنه اینجوری میگه : رفتم بیرون راه برم و فکر کنم … یا بهتره بگم رفتم به بی فکری خودم اعتراف کنم… وقتی به بی فکری خودمون اعتراف کنیم و اظهار عجز کنیم، گیوآپ کنیم به درگاه خداوند ، خدا حتماً یاری مون میکنه.
از خداوند میخوام به همه مون کمک کنه، و خودش رو بیشتر و بیشتر بهمون ببخشه. ظرفمون رو گسترش بده تا بیشتر و بیشتر خودش رو دریافت کنیم.
«هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو ؛ هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو» ؛ «در میکده و دیر که جانانه تویی تو ؛ مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو » ؛ «مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»
(مخمس شیخ بهایی)
——————————————————————
از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندتون. الهی که همیشه همیشه شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و درود به شما.
الهی که حال تون عالی عالی عالی باشه و همواره قلبتون به رب العالمین وصل باشه.
از شما متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندتون.
بینهایت تحسینتون میکنم بخاطر تعهد تون توی این مسیر و کار کردن روی عزت نفس تون و همچنین تحسینتون میکنم بخاطر این کامنت ارزشمندی که برام نوشتین ، واقعاً یه لحظه گفتم مگه من چی توی کامنت نوشتم که شما این هدایت رو ازش دریافت کردین…؟ خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هدایت و حمایتش که چیزی رو به قلبم الهام کرده که مایه احساس خوب و مثبت دوستانم توی سایت باشه، الهی صد هزار مرتبه شکر.
این جمله ای رو که نوشته بودم یکی از عبارت های تاکیدی استاد عباس منش بود توی قدم نهم. ان شاالله به لطف و هدایت رب العالمین در بهترین زمان و شرایط گنجینه دوازده قدم رو دریافت کنید و از باورهای توحیدیش لذت ببرید.
واقعاً دوره دوازده قدم یه گنجینه است که پیشنهاد میکنم ان شاالله تهیه اش کنید. مخصوصاً قدم نهم که خیلی فوق العاده ست.
از شما متشکرم ، خیلی نکات ارزشمندی توی کامنت نوشته بودین، مخصوصاً این باگی که توی ذهن خودم هم هست که هنوز معتقدم اگه قراره رابطه ام بهبود پیدا کنه باید چالش و سختی پشت سر بذارم، اگه میخوام به موفقیت مالی برسم باید پوستم کنده بشه ؛ واقعاً ازتون متشکرم این نکته رو نوشتین خیلی برام ارزشمند بود. سپاسگزارم.
خیلی ممنونم که این کامنت ارزشمند رو بهم هدیه دادین. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و درود و رحمت و برکت رب العالمین به شما خانم نوری گرانقدر ، خواهر بزرگوارم. امیدوارم که حالتون خوب و مثبت و توحیدی باشه. و در هر ثانیه به وهاب عالم متصل باشید.
بهشت واقعی ما اتصال قلبی به خداست. وقتی خودش باشه همه چی عالیه ، حتی اگه زیر سایه یه درخت بخوایم استراحت کنیم. وقتی خودشو نداریم توی بزرگترین و ایمن ترین و پر از نعمت و ثروت ترین قصر هم بخوایم زندگی کنیم احساس خفگی و جهنم رو داریم.
الهی که همواره متنعم به بهشت اتصال قلبی با رب العالمین باشید.
در مورد تفاوت مداری با آدمهای اطراف مون نوشته بودین. من هم انسانهای عزیزی دوروبرم هستن که علیرغم اینکه توی یه سری اصول باهاشون تفاوت دارم ولی هنوز اون درسهایی که باید بگیرم رو نگرفتم. بقول استاد اگر آدم های دور برم عوض نشدن یعنی من هنوز به اندازه کافی تغییر نکردم. این موضوع یکی از ضعفهای منه که خیلی داره اذیتم میکنه، یه وقتایی میبینم هنوز تغییر نکردم به کلی ناامید و دپرس میشم. بقول استاد جهان منو میذاره زیر فشار و بازم همون آدم سابق میزنه بیرون.
واقعاً باهاشون موافقم در مورد صلات و نوشتن کامنت های توحیدی توی سایت، یه وقتایی ابتدای شکرگزاری مینویسم خدایا بهم اجازه دسترسی به مدار سپاسگزاری رو بده چون من اونی هستم که محتاج سپاسگزاریه، محتاج نوشتنه، محتاج صلاته، من اونیم که نیاز دارم اینجا کامنت بنویسم ،عین یه دانش آموز دبستانی که باید مشقاشو بنویسه تا بیشتر و بیشتر یاد بگیره. اون دکتری که فوق تخصص داره روزی از مشق نوشتن های کلاس اول دبستان شروع کرده. با این تفاوت که اینجا و در مورد قانون نمیشه سر جهان رو کلاه بذاریم. به اندازه ای که واقعاً تغییر کنیم جهان اطراف مون تغییر میکنه. من خودم تو این زمینه ضعف جدی دارم و اصلا از عملکرد و تغییر خودم راضی نیستم.
چقدر تحسینتون کردم وقتی دیدم از قانون سلامتی استفاده میکنید، خیلی دوست دارم به لطف رب العالمین در مدار دریافت آگاهی های قانون سلامتی قرار بگیرم.
ازتون متشکرم که متن اون فایل تلگرام استاد رو برام نوشتین واقعاً خیلی بینظیر بود، متنش رو خوندم صدای استاد توی ذهنم پخش میشد چندتا از فایلهای صوتی توی کانال تلگرام استاد واقعاً خیلی فوق العاده هستن. این متن رو قبلاً گوش دادم و الان خیلی یادآوری خوبی بود.
ازتون بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. منو ببخشید که فرکانسم خیلی مثبت نیست، به جهت کنترل ذهن دارم میخونم و مینویسم، ممکنه چندان انرژی مثبتی توی کلمات جاری نباشه، به تجربه بهم ثابت شده هر چی حالم بهتر و مثبت تر باشه کامنتی که نوشته میشه تأثیر گذار تره.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»