https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/04/abasmanesh-6.webp8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2025-04-21 08:44:342025-04-30 07:28:12اول ایجاد “باور به فروانی”، سپس “فعال شدن قدرت خلق درونی”
94نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
این روزها بنظر من همه چیز نه تنها بظاهر متوقف شده بلکه چون علف های هرزی بهم تنیده تمام جنبه های زندگیم مثل ، نه ، بدتر از یک کلاف در هم تنیده و گره خورده شده
و فقط این روزها با گوش دادن و تایپ کردن این مراقبه سعی میکنم خودم رو باز هم باز هم در احساس خوب نگه دارم هر چند خیییلی سخته و گاهی چنان کم میارم که با وجود اینکه آدم سختگیری نیستم و فکر میکردم خیلی بی خیالم ترمز میبرم و بی اختیار اشک مثل ابر بهار سرازیر میشه
درسته. این روزها عاشق تر شدم
با محبت تر شدم
بیشتر عشق می ورزم به همه چیز حتی یک غنچه ی کوچیک گلدون روی میزم که از یه عدس هم کوچیکتر ه ،حتی با مورچه های خونه م ، با موریانه هامون با عشق حرف میزنم میگم من دلم نمیاد سم بزنیم شما بمیرید خودتون برید یه جای دیگه
ولی
وقتی به واقعیت ها نگاه میکنم دیگه کلافگی و اشک امانم نمیده
دروغ چرا؟
یه جاهایی موفقیت های کوچیکی بوده که صد هزار بار خدا رو شکر میکنم هر روز براشون حتی برای همین خونه قدیمی که همیشه غر میزدم بابتش و الان طوری عاشقش شدم که نمیتونم ازش دل بکنم
ولی واقعیت ها نجواها رو تو ذهنم بولد میکنه استاد
نمیدونم چه کنم
عین بیماری شدم که مرگ مغزی شده و توی کماست و تا زمانیکه به دستگاه وصله فقط نفس میکشه و به مجرد اینکه اون دستگاه و قطع کنن همون تنفس تنها هم قطع میشه
من تا وقتی هندزفری توی گوشمه و این فایلها رو گوش میدم یکم کمتر فکر و خیال میکنم اما ، امان از دقیقه ای که از این دستگاه قطع بشم
واقعا روح و روانم مرده
خیلی به خودم روحیه میدم ، با شکرگزاری … با هر چی که حالم و خوب کنه ولی نمیتونم چشم رو واقعیتهای زندگیم ببندم
نمیدونم شاید همون
آرامش قبل از دریافت فضل الهی است که شما گفتید
ولی.
برای من خیلی سخته
سخته که فکر نکنم به این چیزهایی که از دست دادم:
شغل پر درآمدی که داشتم و به امید کارمند خدا شدن رهاش کردم و در آستانه سه سالگی بیرون اومدن ازش در حالیکه حقوقم یک دهم شده ، و هم دوره ای هام و میبینم که دارن ده برابر من حقوق میگیرن و وجهه اجتماعی و پست شون هر روز بهتر و بهتر میشه
هنر مورد علاقه م که بعد از کلی تلاش ، استقبال چندانی نشد و دلسرد شدم و ماههاست رهاش کردم
بچه هام که تربیت و هدایتشون دیگه از دستم در رفته و از عهده شون بر نمیام
روابطم با همسرم که در اوج اوج خرابی قرار گرفت و تمام فامیل و دوست و آشنا فهمیدن مشکلات 26 ساله ما رو که هیچکس هیچکی ذره ای خبر نداشت
سلامتی همسرم که بدجوری از همه لحاظ تو اون درگیری ها بهم ریخت و من و مقصر میدونه
همزمان شدن شرایط زمان بازنشستگی و ارتقاء رتبه همسرم با درگیری های ما و… که مجال پیگیری و اعتراض به سازمان شون رو پیدا نکرد و میلیونها تومن ضرر کرد بخاطر اون داستان و باز هم من و مقصر میدونه
چون من بعد سالها سعی کردم بایستم جلوی زیاده خواهی ها
و ایستادم
اما مدتیه کم آوردم و همه اون زحمات داره به باد میره چون نمیتونم پافشاری کنم که بجای اینکه همسرم هزینه های زندگی رو بده ،من مجبورم تمام همون شندرغاز حقوقم رو تو خونه خرج کنم و هیچپس اندازی نتونم کنم بخاطر اینکه نمیتونم گرسنگی بچه هام و ببینم
پاداش 21 سال زحمتم روتو همون دوران درگیری های خانوادگی دو سال پیش به کسی قرض دادم و نداشت یا نخواست بده و فقط با بیخیالی و فکر نکردن بهش تحمل میکنم
در حالیکه میتونستم با اون پول برای مادرم خونه بخرم و از اینهمه غصه ی سی سال مستاجری نجاتش بدم
روابط فوق العاده سرد با همسرم به همون دلایل و اینکه هر ترفند قانون جذبی و …. بکار بردم از مدار من خارج نشد که نشد
و لج کردن ایشون که دیگه حتی همون مقدار کم کارهای خوبی که میکرد مثل مسافرت بردن یا تعمیر وسایل منزل که خراب شدن یا … دیگه انجام نمیدن
و
من حتی بیشتر از قبل دارم کوتاه میام چون هم قصد کردم با این صبوری و بیش از وظیفه م خدمت کردن ، جبران کنم خسارت های جسمی و روحی و آبرویی و… که احیانا تو اون دوران درگیری به همسرم زدم
هم دیگه توان جنگیدن ندارم
سرکشی های پسر کوچیکم که دیگه حریفش نیستم
و از همه مهمتر
دیگه دست و دلم به شروع کردن هیچ کاری نمیره
گاهی به سرم میزنه یه جایی سرمایه گذاری کنم مثلا دستگاه میوه خشک کن بخرم هم خیرش به خودم برسه هم چند تا خانواده نیازمند نونی سر سفره ببرن
اما تجربه های تلخ قبلی و شکست های پی در پی ایمانم رو ضعیف کرده و دست و دلم به شروع کردن نمیره
بارها و بارها و بارها از خدا خواستم با صدای بلند و رسا هدایتم کنه ، اما انگار ساکت ترین مخلوق دنیا خودشه و حتی سر هم اکنون نمیده برام در حالیکه میدونه یه نشونه مطمئن برام مثل آب حیاته الان
و دهها مورد دیگه که نمیخوام مزاق هیچکس تلخ بشه با شنیدنش
کاش استاد بگید تو این شرایط بغرنج که از همه طرف هجمه هست رو سرمون باز چطور میتونیم امیدوار باشیم به فضل خدا ؟؟
خیلی سخته
من خیلی خیلی سعی کردم به خودم کمک کنم
خدا میدونه خیلی زیاد
خیلی دست و پا زدم که غرق نشم
ولی واقعا سخته
کاش بگید تو این شرایط چطور یه نشونه بزرگ مثل یه معجزه دریافت کنیم
استاد
من میدونم افراد معتاد شاید اوایل مصرف ،مثلا با مصرف یک گرم مواد مخدر نشئه میشدن
ولی کم کم دوز مصرف که بالا میره دیگه حتی 100 گرم مواد هم کاری نمیکنه و جواب نمیده مگر در حد یه مسکن معمولی
من تو شرایطی ام که تایم اوت و شکرگزاری و فایل گوش دادن دیگه روی بدنم جواب نمیده
فقط میخواستم 4 ستاره بهت بدم و رد بشم،نمیدونم چرا دارم مینویسم ولی این نوشتن حتما هم به من کمک میکنه و هم به شما.
خودت قانون رو بهتر از من میدونی و عمل هم کردی اما خواهش میکنم تا جایی که میتونی روی خواسته هات تمرکز کن.
اینها که نوشتی که نخواسته هاته. نمیگم من بهترم یا بهتر عمل کردم ،خودم تو زمینه مالی که مسئله دارم ،همین الان که دارم برات مینویسم چند روزی هست درگیر این شیطان سرکش ذهن هستم.
ببین نگین عزیز بی شک این شرایط بیرونی از فرکانسهای غالب ما که در گذشته بوده اتفاق افتاده و می افته و ما کم کم باید فرکانس هامون رو اصلاح کنیم.
فرکانس های خروجی همون حرف زدن های بیرونی و درونی،نوشته ها،افکارمونه.پس مراقبت کنیم
الان شما تو جایگاهی هستی که ذهنت شلوغه ،مشکلاتی داری بهت حق میدم ناراحت باشی اما خواهش میکنم پشت سر شیطان ذهن حرکت نکن و خودت برای خودت برنامه داشته باش.
اشکال نداره اوقاتی نارحت باشی ولی اوقاتی آگاهانه برای خودت ایجاد کن و بنشین روی خواسته هات تمرکز کن و اونا رو بنویس ،شکرگزاری کن،مراقبه کن،پیاده روی کن،با خدا صحبت کن.
بخدا همه چی درست میشه.
دنیا رو برای خودت بزرگ نکن ،به کوتاهی عمر فکر کن .به سلامتیت فکر کن و فکر کن اگه یه ناخنت گوشه اش کنده بشه چه دردی داره،چه اعصابی از آدم میگیره.
نگین عزیزم تو نگینی هستی منحصر بفرد در جهان خدا و نمونه دیگری نداری
فکر کن به اینکه خدا تو را اختصاصی آفریده مگه میشه خدا نشنوه نبینه.
نگین عزیز امروز در خونه رو باز کردم اومدم تو حیاط پرنده مثل گنجشک اما با بالهای طلایی و رنگارنگ دیدم به یقین میدونم خدا با اون به من لطف کرد .
خدایا شکرگزارم چشم بهم دادی که ببینم.
امروز رفتم پیاده روی یه جایی صدای جیرجیرک شنیدم اونور تر صدای قور قور وزغ شنیدم،صدای پرنده ها با صداهای مختلف شنیدم.
خدایا شکرت که گوش بهم دادی تا بشنوم.
میخام بهت بگم تلاش کن در لحظه زندگی کنی
شیطان بیکار ننشسته
الم اعهد یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان
انه لکم عدو مبین
بعد میگه و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم
نگین عزیزم همون عشق و علاقه ات رو پیگیری کن و باورهات رو نسبت به خدا خودت و کارت درست کن تکاملی رشد میکنی و به بهترینها میرسی.
هم از تمام دوستانی که به کامنت من که بیشتر درددل بود امتیاز دادن
در واقع من فکر میکردم هیچکس حتی کامنت من و نمیخونه
چون بقول شما همش از ناخواسته ها نوشته بودم
راستش اونشب حالم خوب نبود ، یعنی حقیقت و بگم. خیلی بد بود
خودم رو یک بازنده به تمام معنا میدیدم که نه راه پس داره نه راه پیش
و
خدا رو فقط یک نظاره گر میدیدم که وایساده فقط نگاه میکنه و میگه اشتباه کردی که کردی به من چه؟ حقته ، باید حالا عواقبش رو هم بپذیری
خیلی اونشب گریه کردم
منی که endبیخیالی بودم
باورتون میشه انقدر گریه کردم که تمام فک و دندونهام تا دو روز درد میکرد
بهش گفتم خدایا من یه معجزه نیاز دارم
من با مثبت اندیشی و شکرگزاری و توجه به نکات مثبت خوب نمیشم
من الان محتضر دم مرگی هستم که با تکون دادن یه بند انگشت نمیگن ای وااای مرده زنده شد
من الان باید روح وارد بدنم بشه تا همه بگن زنده شد
این مثبت اندیشی و…واسه من که لب پرتگاهم واز دست و پا زدن خسته شدم جواب نمیده
معجزه بفرست
اگه صدام و میشنوی و فقط نظاره گر نیستی معجزه بفرست
و
خیلی حرفهای دیگه که بهش گفتم
و معجزه رخ داد
من باورم نمیشد شما هم شاید باور نکنید معجزه رخ داد
در واقع یه تایم اوت برام اتفاق افتاد که از اون حال بد نجات پیدا کنم و کم کم حالم خوب بشه
هر چند اون تایم اوت خیلی سریع عمل میکرد و حالم و لحظه به لحظه بهتر و بهتر کرد
میدونم که استاد همیشه میگن فقط از برنامه های من استفاده کنید و سراغ استاد دیگه و دوره دیگه نرید و تمرکزی رو محصولات من کار کنید
ولی
میدونید مشکل من چی بود ؟؟
من مثل دانش آموزی که قبل از مدرسه ، توی خونه مادرش باهاش الفبا و ریاضی رو کار کرده و باسواد شده و الان که 7 سالش شده رفته مدرسه و می بینه همه ی اون بابا آب دادها و 1+2=3 ها رو فوت آبه و شروع میکنم جهشی درس خوندن و هر سال دو کلاس رو طی میکنه و وقتی 12 سالش میشه دیپلم گرفته ولی مغز و جان مطالب درسها رونفهمیده فقط طوطی وار یک عالمه آگاهی به مغزش وارد کرده و الان دیگه هنگ کرده و از مسیر هم لذت نبرده
من همون اوایل ورود به سایت چون درآمدم خوب بود تمام دوره های استاد و خریدم و طوطی وار تندتند فقط گوش میدادم و با حرص و ولع منتظر شنیدن فایل بعدی بودم ببینم چه نکته طلایی جدیدی در دوره بعدی و فایل بعدی هست که اون شاه کلیده و رمز ناگفته ی موفقیت
خب نتیجه همین شد که بریدم
استاد میگن هر کسی با یه چیز به خودش تایم اوت میده
یکی با بازی کامپیوتری
یکی با خواب
یکی با…
و من هم تایم اوتم برگشت به اول مسیر بود و شروع دوباره با اساتیدی که فکر میکردم مدارشون پایین تر از استاده و در واقع باید برم بشینم سر کلاس اول و آسه آسه بیام بالا
اما دیدم خدا چه هدیه نابی به من داد
و برای من این بزرگترین و شیرین ترین معجزه بود
آشنایی با حکمت اسماالله به زبانی شیرین و قابل فهم که به مغز جانم می نشست
خیلی اتفاقی توی پیام رسان ایتا یکی از قسمتهای چله ی علم النور 2 آقای علی مقدم رو شنیدم
و بقیه ش دیگه قابل وصف نیست و
نمیخوام تبلیغ بشه
و نمیدونید که چه درهایی از حکمت بروم باز شد
طوری که قشنگ ذره ذره با تک تک سلول های بدنم درک کردم حرفهای استاد عباسمنش رو که میگفتن شما حالتون و خوب نگه دارید بقیه مسائل خودبخود حل میشه
و
من بارها و بارها این جمله رو از استاد شنیده بودم اما باورش برام سخت بود ناممکن بود بپذیرم آخه چطور ؟
من روی خودم کار کنم یعنی چی؟
چطور حال خودم و خوب نگه دارم اونهمه مشکل حل میشه؟؟!!!
و با درک حکمت واقعی این اسما الله این جمله استاد برام مثل روز واضح شد که اصلا چطور میشه که مثلا ما در طول روز به اسم ( صمد ) خدا توجه کنیم و خودبخود بدون اینکه کار خاصی کنیم خدا ما رو از همه چیز و همه کس بی نیاز میکنه
فهمیدم چطور میتونیم مظهر اسما الهی بشیم مثلا خالق بشیم خالق زندگی خودمون
یا چطور شعور یک دانه رو فهمیدم وقتی اسم ( فالق الحب : شکافنده دانه ها) رو توضیح دادن و حتی روش ساده اطبای قدیمی در درمان بیماریها با استفاده از شعور یک دانه نخود که در دست بیمار میزاشتن و….
اگه مایل بودید و رزق تون بود، خودتون برید پیدا کنید و گوش بدید
واقعا دید تازه ای به جهان هستی و تک تک ذرات عالم و خدا پیدا می کنیم
از خداوند و استاد عزیزم و شما دوستان گرانقدرم بسیار بسیار سپاسگزارم
واای خدای من این چه مقاله ای بود که من خوندم الله اکبر ازاین همه حس خوب فرکانس بالا هم مداروهماهنگی با خدا
یعنی به جرات میتونم بگم ازخوندن نتایج بچه ها واحساسی که داشتن منو به هیجان در اورد ولبخندی که از لبام جدا نمیشد چقددددررر حسش فوق العاده ست به راحتی فرکانس بچه ها رو دریافت کردم که چقدددر نرم ولطیف شده بودن چقددر روح عزیزی داشتن موقع شنیدن مراقبه ومن چقدررر تحت تاثیر قرار گرفتم خیلی حس خوبی ازشون گرفتم وجالب اینکه چقدرر باعشق حال خودشون رو بعد شنیدن مراقبه توصیف میکردن که من گفتم این دستای خداست که این متن ها رو ازطریق بچه ها نوشته شده یعنی یه متن عادی ومعمولی نبود یه نوشته ای روحانی الهی وسرشار از عشق خدایی بود
در حین خوندن این اگاهی ها یه اتفاق جالبی افتاد ما یه پنکه رو میزی داریم که الان چند ماهه کار نمیکنه خراب بود قرارشد ببریمش تعمیر الان یه الهامی بهم شد که روشنش کن گفتم خرابه گفت امتحان کن تا زدمش به برق روشن شد گفتم این نشونه ست مورد بعدی همسرم پیامم داد چقدر پول لازم داری برات بفرستم بدون اینکه درخواست کنم ازش مورد بعدی رفتم خونه مامانم کللی چیز بهم داد بادست پر برگشتم خونه… فقط چند لحظه که این اگاهی ها رو خوندم این اتفاقات جالب افتاد
در طول این 4سالی که عضو سایتم تاحالا همچین نتایجی رو ندیده بودم ونخونده بودم که الان بچه ها بهش اشاره کرده بودن اونم فقط تا جلسه نهم وااای خدای من تاجلسه اخر این دوره قراره چه شود من هنوز موفق نشدم بخرم این دوره مقدس رو ولی جز خواسته هام شده ومطمئنم زمان مناسبش تیک میخوره نیازی به تقلا نیست هروقت باهاش هم مدار بشم خودبه خود اتفاق میفته چون قانون خدا ثابته
به خدا دوست داشتم کامنت های قسمت پروفایل باز بود کلی میومدم برات مینوشتم…
داری چیکار میکنی داداش …
اینقدر کامنت …
چه خبره توی اون دوره ی بی نظیر …
ستاره هاشو ببین …
همین مختصر نوشته کامنتتون گویایی بی نظیر بودن نتایجتون هست …
وای خدای من …
دیگه امشب که داشتم ایمیلمو چک میکردم …
وقتی انبوه ایمیل های مخصوص شما رو دیدم داشتم به خدا میگفتم …خدایا به یه کامنت توی فایلای رایگان از داداش حسن هدایتم کن تا برم یقشو بگیرم ببین چه خبره …داره چیکار میکنه ….
کلی ایموجی خنده
این همه کامنت ….!
ای جانمممم
مبارکت باشهههههه
ولی داداش بیا برامون بنویس …بزار ایمان منم بیشتر بشه …
میدونی چیه …
حس میکنم یه مهمونی در حال برگزاریه…کلی همه اونجا دارند خوش میگذرونن نتیجه میگیرند..به خدا که دلم اونجاست ولی میدونم که چون لباس ذهن شایسته ی اون مهمونی رو ندارم فعلا دعوتنامه هم برام فرستاده نشده …
ولی بازم خداروشکر که میتونم با افراد بی نظیر اون مهمونی در ارتباط باشم ..
و ازهمه مهم تر خداروشکر که الان میدونم همچین مهمونی هست و میتونم یه روزی شایستگی اش رو پیدا کنم و برم و لذت ببرم …
عاشقتم …
برامون بگو …
بگو
بگو
بگو از همه چیز …
میدونی این کامنتت منو یاد چی انداخت …
پدرم همیشه یه داستانی تعریف میکرد…
میگفت یکسری موجوداتی مثل سنجاقک توی اعماق تاریک آب زندگی میکنند…
و همه میترسند که به بالای آب بیان …چه برسه خارج بشن …
به غیر از یکسری افراد خاص …
حتی پیر های اونا میگفتم نباید از این آب دریاچه خارج بشین ..یا حتی بالا تر از اعماق و به روی سطح برین ….چون خطرناکه و جالب اینجاست که اونا هیچ وقت حراتش رو نکردن که برن …و بر این عقیده بودن که دلیل این حرفشون اینکه…. هر کسی خارج شده تا حالا برنگشته …و زندگی در آبش رو از دست داده …
اما همیشه یکسری افراد خاص هستن که میخوان متفاوت فکر کنند و عمل کنند ..
یهروز بعد از سالها مخالفت …یکی از اونا که جوان تر از همه بود تصمیم میگیره از آب بیرون بپره….و سعی میکنه این دفعه برعکس دفعات قبل دیگه به کسی نگه و خودش با تمام مسئولیت خودش بره ….
و یک روز اون شنا میکنه شنا میکنه شنا میکنه و از اعماق دریا به سطح میاد و با شجاعت از آب میپره بیرون …تا یکمی از آب فاصله میگیره …نور خورشید به بالهای خیسش میتابه و اونا رو کمی خشک میکنه و اون بالهایی که همیشه فکر میکرد پوسته های شفاف اضافی هستن باز میشن و اون پرواز میکنه و یک لحظه نفسش حجم هوا رو حس میکنه و بند میاد و بعد از یکی دو ثانیه اون توی هوا نفس میکشه …
دیگه بال داره …داره پرواز میکنه
..
بهتر نفس میکشه ..با تمام وجودش …
داره اون دریاچه کوچولو رو از بالا نگاه میکنه …تازه درخت ها و گل هاو فضای زیبا و آسمان و خورشید و ابر رو پیدا کرده و متوجه شده دنیا فقط اعماق تاریک و شنا در اعماق آب نیست و چقدر دنیا زیبا و قشنگه …
اما …
اون دیگه بال هاش باز شدن و به بدنش نچسبیدن
اون دیگه نفسش از هواست و به ذره ذره های هوا در آب کفایت نمیکنه …
اون دیگه رنگ ها رو بیشتر دیده و به دنیای تیره و تار اعماق متعلق نیست …
اون دیگه نمیتونست برگرده و به دوستان و خانوادش بگه که دنیای زیباتری در بالای سرشان منتظر انهاست …که فقط نیاز به ایمان و شجاعت داشت …نه چیز دیگر ….
اما دوستانش تا سال های سال هنوز بر این باور اند که …
هرکس که به بالای آب رفته …برنگشته ….پس حتما مُرده …و فرصت زندگی کردن در آب را از دست داده ….
.
.
میدونی …این جملاتی که نوشتی …این سوالات که گویای هزاران حرف اند …برای من، تو شدی همان سنجاقک خیالی که جرات کرده و حالا از بالای دریاچه نتایج و حس بی نظیرش را میبیند…
و نمیتواند وصف کند یا برگردد و تعریف کند که چه شده است …
چون برای خودش هم اینقدر تغییر باور کردنی نیست ….
ممنونم ازت …خیلی حس خوبی گرفتم …
و اینکه واقعا بهت صمیمانه تبریک میگم …
امیدوارم این مومنتوم همواره برات با سرعت بیشتری ثروت و برکت و شادی بیاره …
سپاس گذارم بابت این تحسینی که برام انجام دادی .خیلی حس خوبی بود .و وقتی میبینم دنبال الگوهای رشد هستی یعنی اینکه داری در مونتوم مثبتی خودت را قرار میدهی تا نتیجه را تغییر دهی .مهم نیست از چه زمینه ای هدایت شده ای
مهم این است که از خداوند. هدایت خواستی و هدایتت کرد تا به بهانه ای مومنتوم مثبتی را ایجاد کنید تا اون ترس درونی که در سنجاقک بود را یاد بگیری
و از دل منجلاب باتلاق یا اب بیرون بیاید و بعد بهشت را به چشم ببیند
که وقتی داره خودش را آماده تغییر. میکند.
پاداش ها داده میشود .
و اینکه در جمله ای از کتاب
رویاهایی که رویا نیست صفحه 17
استاد نوشته بود
هر آنچه که اکنون در زندگیتان دارید، روزی به آن فکر کردهاید و آنقدر به این فکر کردن
اید تا در زندگیتان پدیدار شده است
و این و من درک کردم که بارها و بارها مونتوم مثبت آن را ایجاد کردم
تا آنچه که در زندگی ام است و خوب هست را مومنتوم مثبت بدهم
تا نتیجه را تغییر دهم
و اینکه آنچه که در زندگی من است
را خودم ایجاد کردم را بهتر کنم
اینو از دل کتاب بیرون کشیده شد
در ذهنم که
شما آن کتاب رو داری
و در دل همین گنجینه بزرگ که کتاب رویایی که رویا نیست فصل اول
میشه بیشترین نتیجه های مثبت را بیرون کشید
و مونتوم مثبت آن را در ذهن خودمان ایجاد کرد تا بتونیم
خلق زندگی را بزرگتر
و نعمات الهی را بیشتر دعوت کنیم به زندگی مان
وقتی که داشتم داستان سنجاقک را میخوندم از کامنت قشنگت
خیلی فکر کردم
وقتی من از دل ترس هایم بیرون اومدم
از همان نعماتی که در اختیار دارم بیشترین بهره بری و بیشترین لذت را برده ام
و خداوند پاداش این همه آرامش را با کامنت زیبای شما که هدیه ای از جانب خداوند بود که من ادامه بدهم برای تغییر
تا نتیجه ها بیشتر شود
و نشانه اینکه من باید روی خودم کار کنم را از دست نوشته زیبای شما بهم داد
و اینقدر انگیزه در من ایجاد کرد
که اینو من از سخاوتمندی شما عزیز دل میدانم که خداوند دستانش را مأمور میکند تا با حس قشنگشون .بهم بفهمانند
که دارم مسیر توحیدی را پیش میروم .و فقط باید ادامه بدهم .تا درهای رحمت بیشتر را دریافت کنم
همه نعمات خداوند منتظر من هستند .چون قبل از اینکه خواسته من باشند
خداوند آنها را خلق کرده است
و اینکه بارها و بارها بهم این نعمت ها رو به عنوان نشانه بهم میدهد
که باید فقط هم جهت بشوم با جریان خداوند و خداوند نعمت هایی که از قبل آفریده ولی در زندگی من نیست را دریافت کنم
چون من هنوز نتونستم خودم را با آن خواسته هم جهت کنم
اگر همین نعماتی را که دارم درست استفاده کنم و بهترین بهره وری را داشته باشم
درهای رحمت خدا باز است
و نعمات الهی اش را وارد زندگی من میکند
و این نشانه رحمت لطف ملیکا عزیز که بیاد از صمیم قلب حس خوب بدهد تا من بتونم در مسیر خدا بیشتر خودم را قرار دهم
خدایی که هرچه دارم ازاوست وهرروز باتغییر باورهایم مرادرمداربالاتری ازانرژی قرار میدهد وبیشتر میبخشد.
خدایا من نمیدانم ولی توهمه چیز میدانی به من بگو تا بنویسم.
سلام ودرود به استاد عزیزم وخانم شایسته ی عزیزم وهمه ی دوستان عزیزی که با کامنت های قشنگشون به من یاد میدهند که چطور خالص تر باشم وآگاه تر.
من 27 اسفند این دوره جدید هم جهت با جریان خداوند را خریدم از روزی که این دوره را هرروز گوش دادم خصوصا این فایل جلسه 9 نعمت هایی که آرزو م بود تونستم بخرم مثلا تونستم برای خودم یک ایر پد بخرم وراحت به آموزه های دوره گوش بدم واینکه هیچوقت پول برایم نمی ماند وزود خرج میشد ولی وقتی مغازه ها را میبینم زود خرید نمی کنم باخودم میگم دنیا پراز فراوانی وفضل خداست ،ودرخرید کردن حرص نمیزنم چون قبلا میگفتم گران تر میشه ،تمام میشه ،برای خریدش پولشو چکار کنم وکلی سوال که منشا کمبود داشت درذهنم ایجاد میشد.
ولی الان نه تنها عجله ای درخرید ندارم بلکه انگار هیچ کمبودی ندارم انگار من همه چیز دارم انگار دنیا برام اینقدر نعمت وبرکت کنار گذاشته که هیچ وقت تمامی ندارد.
توی یخچال پراز مواد غذایی شده تازه این هم بگویم نسبت به خیلی از مسائل ومشکلات بی خیال شدم واحسال خوبی دارم .
خیلی آرامش وراحتی ام بیشتر شده چون این فایل ها معجزه خدا برای من هستم وهر جمله اش حکم آیه های قرآن دارند.
احساس میکنم خدادرزمان من برایم پیامبری فرستاده که از طریق او بامن حرف میزند از طریق او به من یاد میدهد ازطریق اوبه من الهام میکند.
هر جمله ازاین آگاهی ها ی جلسه 9 را با یک شماره نوشته ام مثل آیه های قرآن که شماره دارند.
خدایا شکرت که من هرروز ازهر لحاظ بهتر وبهتر میشم.
استاد عزیزم چقدر صداتون دلنشین وزیباست انگار خداباما حرف میزند.
درپناه الله یکتا شادوپیروز و سربلند دردنیا وآخرت باشید.
انگار امروز خدا به من جایزه داد به خاطر هرلحظه ای که تونستم احساس خودم رو خوب نگه دارم.
چقدر خدا قشنگ باآدم حرف میزنه از طریق بنده هاش.
درست موقعی که من تونستم از یک مومنتوم منفی جلوگیری کنم وبه خودم گفتم من لیاقت بهتر ازاین ها را دارم.
به خودم گفتم دنیا پراز فراوانی است.
وقتی امروز کنار حوض بزرگ وسط خیابون نشستم وصدای آبشار را گوش دادم که چقدر قشنگ آب برای خودش میرقصیدوبرای من حرف میزدچون من تلاش کردم دربرابرمومنتوم منفی حال خودم را خوب نگه دارم .
خیلی قشنگ بود وقتی فواره های آب رقص کنان شادی میکردند ورنگ آبی حوض وسط خیابون وچمن های سبز اطراف حوض چقدر حس خوبی به من میداد.
آقا محسن عزیز این جمله ی شما چقدرقشنگ بود که گفتید
(تولیاقت بهترین ها رو داری
توفرزند محبوب خدایی)
همه ی جمله های شما خیلی قشنگ بود ولی شما نبودید که این جمله ها رانوشتید ،خدا بود که برای من نوشت که ادامه بدم تا به خودش برسم .
خداروشکر برای بزرگترین نعمتم وجود رب ودسته هدایتگرش استاد
واقعا این اگاهی ها واین قدرت زهن وعزت نفس ودرک اگاهی واتصال ناب به خدارو برام اورده
واقعا بعد از یه تضاد به این سایت هدایت شدم وخیلی چیزارو درک کردم پیداکردم انگار چشمام تازه باز شدن انگار تازه واقعا میدونم از زندگی چی میخام وبرام جز یکی از ابر گنجهای خدا توی زندگیم وحالا با خوندن نظرات دوستان از یه فایل دوره هم جهت با خدا باید بگم انگار خودش یه لحظه گفت برو توی سایت ببین چه خبره اومدم لذت بردم چقد قلبم باز تر شد با دیدن نکته ها ونشونه ها
امروز هدایتی یه مسله مهم پیدا کردم وحلش کردم قشنگ هدایتی وبسیار اسوده
خنده دار
یه قند از دستم افتاد رفت زیر یخچال منم گفتم میخام برم جاروبرقی بیارم زیرشو تمیز کنم کلن
وبعد هدایتی قسمتای جارو برقی که باز کردم سرهم کنم وقسمتیش خیلی سخت بود ولی با هدایت اسوده باز شد و دیدم بدون اینکه بدونم چقد اشعال گیر کرده بود
خداجون از حل مسلت شکر
خداجون از اتصالت شکر بالاترین نعمته
چه ارامشی پشتش خابیده
هر روز نشونه هدایتی عجیب وکلی سود پشتش شکررر
جدیدا یه قدم که برام خیلی سخت بود با عشق داره انجام میشه
خوندن قران بود واینکه قبلا تیکه تیکه میخوندم الان دو روزه تمرکزی با عشق واسوده کلی خوندم واقعا برام خنده داره زمانی قران خوندن چقد برام سخت تلخ بود خودت شیرین اسودشکردی ودارم اسوده پیش میبرمش
والبته میدونم در هدایتبه وقت مناسب هدایت وقدم مناسبو برام واضح اسوده میکنی
با خوندن قران ارامش جرات ایمانم بیشتر شده وانگار صدای خدا برام واضحتر شدن قانون ساده تر شدن
این جهان توسط نیرویی رهبری میشود که اسمش کریم هست مگر میشود تحت حاکمیت کریم باشی و همه چیز کم باشه ؟؟؟
مگر میشود در مهمانی خداوند حضور داشته باشی و چیزی برایت کم باشد ؟؟
خدای من کرورررررر کروررررررررر شکرت
مگر میشود نظر کرده خدا باشی و خدا حواسش به تو نباشه
این جهان جهان فراوانی هست از جنگل گرفته درخت کوه آب اسمان اکسیجن انسان تا همه چیز فراوان هست
خدایاااااا شکرت برای آگاهی های زیبا
خدایا شکرت برای فراوانی جهان
اگر دقت کنیم بخدا ثروت هر روز زیاد شده میرود آدم ها چقدررررر به راحتی پولدار میشوند این نشان میدهد که نعمت های خداوند بی پایان هست جهان جهان فراوانی هست
خدایاااااااااا شکرت که عشق در قلب من هم فراوان هست
این روزا خیلییییییی حالم خوب هست
این روزا از شدت عشق به خودم و رسیدن به خواسته هایم روی ابرا هستم
یعنی آنقدر حالم عالی هست که وقتی میروم پیاده روی دلم میشود برقصم و شادی کنم از شدت حال خوب
خودم را خوشبخت ترین دختر دنیا فکر میکنم
من رفاقت با خودم را آغاز کردیم
من میدانم چقدرررررررر حضور من برای این جهان خاص هست
من اون عشقی که در قلب دارم حس میکنممم
من انرژی خاص وجود خودم را حس میکنم
بخدا بعضا از خوبی و خاص بودن خودم در حیرت میشوم خدایاااا شکرت
من فرشته بودن خودم را حس میکنم
این روزا جهان از در و دیوار برایم ثابت میکند که من لایق عشق بی نهایت هستم بیبیبین همه چیز فراوان هست از عشق گرفته تا ثروت
جهان من جهان فراوانی هست خدایاا شکرت
زمانی که راه میروم احساس ملکه بودن میکنم خدایاا شکرت که من دختر خاص توام
آنقدر احساسم عالی هست که حس میکنم خواسته ام را دارم زنده گی میکنم
تمام وجودم را اقتدار درونی گرفته
آنقدر عاشق خودممممم که از بودن خودم خدا را میلیارد مرتبه شاکرم
انقدرررررر انرژی وجودم برای خلق خواسته هایم زیاد شده که هر لحظه فقط میگم خدایاا شکرت شکرت شکرت
یا رب دوستتت دارم تو هستی که سبب این حال خوبی
من عاشق خودمم که این قدر قوی هستم فقط بدانم این عادت این طرز نگاه به من آسیب میزند خیلیی زود روی آن کار میکنم و درستش میسازم
این روزا قدرت را از درون خودم احساس میکنم
احساس میکنم دارم به اقتدار درونی میرسم
که هیچ چیز و هیچ شرایطی روی احساس خوبی که دارم اثر نگذارد
من عاشق این شخصیتم هستم و میسازم در خودم
وااااای عشق میکنم با این جمله که من خالق هستم من خودم خلق میکنم
بهترین آینده بهترین زنده گی را برای خودم خلق میکنم
من در جهان فراوانی زنده گی میکنم کافی هست بخواهم میشود
یعنی خداوند آنقدر هوایم را دارد که بعضا حس میکنم خداوند نگاهش فقط به من هست که بگم بیا انجامش بده ( استیکر قلب سفید و چشم قلبی )
خدایااااااااااااا کروررررر کروررررر شکرت
چند روز هست سناریو های خیلیییی زیبای برای خودم مینویسم از زنده گی دلخواه آینده ام همیشه ناخودآگاه در حال تجسم اش هستم یعنی حسم فوق العاده عالی میشود
آنقدر انرژی دارم که فقط میخواهم برقصم و زنده گی را جشن بگیرم
حس میکنم جهان برای من متوقف شده تا فقط برای من کار بکند
احساس میکنم همه چیز های خوب به سمت من در حال دویدن هستند
احساس میکنم خداوند هر لحظه عاشقانه نگاهم میکند تا فقط بخواهم و او هم با عشق تقدیمم بکند
واااااای خدا برای لبخند قلبم از تو ممنونم
خدایااا شکرت برای احساس خوبم
خدایاا شکرت برای زنده گی شیک و لاکچری که دارم
الهی شکرت برای اینکه لایق رسیدن به خواسته ها و آرزو هایم هستم
الهی شکرت برای عشقی بی نظیری که در زنده گیم حضور دارد
تحیّت آنان در روزى که خدا را ملاقات کنند سلام است؛ و خداوند براى آنان پاداشى نیکو فراهم کرده است.
سلام به استاد ارجمندم به استاد شایسته مهربانم ودوستان بهشتی ام
خدایا شکرت بخاطر یه روز زیبای دیگه
خدایا شکرت بخاطر یه رزق پربرکت وبی حساب دیگه
خدایا شکرت بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان بهشتی ام
خدایاشکرت که امروز هم در این مسیر توحیدی ودر این مکان الهی حضور دارم
خدایا شکرت بخاطر سلامتیم ،شکرت بخاطر فراوانی ووفور نعمت در جهان هستی شکرت بخاطر نعمتهای ریز ودرشتی که از فضلت به من بخشیدی
وای استاد این جلسه فوقالعاده وبی نظیر بود روزی که جلسه 9 دوره هم جهت با جریان خداوند روی سایت قرار گرفت درحالی که من داشتم روی جلسه چهارم کار میکردم وبا اینکه به خودم تعهد دادم تا جلسه به جلسه را کامل گوش بدهم وتمرینات آنرا انجام بدم بعد برم جلسات بعدی وهیچ عجله ای نداشته باشم ولی همین که متوجه شدم عنوان آن مراقبه هست سریع دانلودش کردم
همیشه دوست داشتم بدونم که شما در مراقبه هایی که در سریال زندگی در بهشت دارید چی به خداوند میگین ،چه جوری مراقبه را انجام میدید که از بعد مکان وزمان خارج میشین
با ذوق شروع کردن به دیدن وگوش دادن آن جلسه با هر کلمه شما،با آن آرامشی که در طنین صداتون بود فقط اشک می ریختم وهر بار که از فضل خدا صحبت میکردید یه لرزشی در بدنم حس میکردم اون حس وحال توصیف شدنی نیست استاد ،همین که میگفتید خداوند را نوری تجسم کنید که از بالا وارد بدن شما میشود من اون جریان که با یه لرز زیر پوستی بود حس میکرد حتی الان که دارم مینویسم ،میدونید استاد وقتی چند بار این فایل را گوش دادم گفتم خداروشکر سعی کردم هرروز نشانه های فراوانی اطرافم را ببینم وتایید کنم ،تا این رو به خودم گفتم ،یه حسی گفت این کافی نیست ببین چقدر تو عمل این فراوانی را باور داری اگر آرامی ونگرانی نداری ،یعنی این فراوانی را باور کردی
خلاصه که استاد این جلسه یه کولاکی به پا کرد درونم حسابی، از شبی که این جلسه را گوش دادم دیگه اجازه به ذهنم ندادم بخواد در مورد موضوعی به دل من ترس بندازه میگم از فضل خداست که همواره مرا حمایت وحفاظت کند
استاد جان بابت این جلسه ارزشمند ،این دوره بی نظیر (البته که همه دوره های شما بی نظیر است ) از صمیم قلبم از شما واستاد شایسته عزیزم سپاسگزارم، دوستتون دارم وبه دستان پرمهر خداوند مهربان میسپارمتون
خدایا تنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری می جویم
مرا به راه راست ،راه کسانی که به آنها نعمت داده ای ونه غضب شده گان ونه گمراهان هدایت بفرما
در پناه الله یکتا همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
خاطرهای از یک صبح طلایی کنار رودخانهای از فضل خداوند
به نام خدایِ مهربونِ مهربون .
نزدیکای اذان صبح بود. هنوز آسمون تاریک، ولی سکوتش آرومبخش.
گوشیمو برداشتم، هدفونهامو زدم، و مراقبهای که استاد توی جلسه 9 گذاشته بود رو پلی کردم.
نفس عمیق…
اولین جملهاش هنوز تو گوشم زنگ میزنه:
“همین حالا، در جهانی زندگی میکنی که اساسش فضل و فراوانیه…”
یهو دلم لرزید.
نمیدونم چرا ولی اشک تو چشمم جمع شد…
شاید چون یه چیزی تو وجودم، بالاخره بعد از سالها، حس کرد “به خونه برگشته”.
من سالها بود دنبال احساس امنیت، آرامش، موفقیت و لیاقت میگشتم.
کتاب میخوندم، فایل گوش میدادم، کلاس میرفتم، دعا میکردم…
ولی اون شب حس کردم این صدا، این مراقبه، داره به یه جایی از وجودم حرف میزنه که سالها خاموش بود.
یاد گرفتم زندگی مثل رودخونهست…
اون روز با یه حس عجیب بیدار شدم. با اینکه هنوز هیچی توی دنیای بیرون تغییر نکرده بود، ولی توی دلم یهجوری بود انگار یه در خیلی خیلی بزرگ باز شده…
رفتم پیادهروی، طبق معمول مسیر کنار رودخونه رو انتخاب کردم.
اونجا که رسیدم، یه نوری افتاده بود روی آب…
همونجا نشستم و یه جمله از مراقبه تو ذهنم تکرار شد:
“تو لایق فضل عظیم خداوندی… و این لیاقت نیازی به اثبات نداره، چون ذات توئه.”
همون لحظه همهی خاطرات قدیمی اومد جلوی چشمم.
اون روزایی که خودمو تو روابطی انداخته بودم فقط برای اینکه کسی باورم کنه…
اون شبایی که توی بدهی و ناامیدی فقط دنبال یه کورسوی امید بودم…
اون لحظههایی که فکر میکردم نکنه من اصلاً به درد این دنیا نمیخورم…
و یهو فهمیدم…
فراوانی یه حالت بیرونی نیست، یه احساس درونیه.
از اون روز به بعد…
هر روز با اون مراقبه بیدار شدم. حتی شبایی که دلم گرفته بود، فقط مینشستم، چشمامو میبستم و میگفتم: “خدایا، من به فضل تو ایمان دارم، حتی وقتی نمیبینمش.”
بعد از دو هفته، یه پروژه کاری از جایی که حتی فکرش رو نمیکردم بهم پیشنهاد شد.
بعدش، یه آدم خیلی مهم که همیشه دلم میخواست باهاش آشنا بشم، خودش بهم پیام داد.
یه روزم همینطوری که داشتم کنار رودخونه راه میرفتم، یه خانوم مسن با لبخند اومد سمتم و گفت:
“روحت خیلی آرومه… خوش به حالت!”
نفهمیدم چی شد، ولی اون لحظه فهمیدم دارم از درون میدرخشم.
همه چی از اون لحظه شروع شد که باور کردم:
• رسیدن آسونه، چون اصل وجود من از خداست.
• فرصتها بینهایتن، چون من محدود به هیچی نیستم.
• نعمتها همیشه بودن، فقط من ندیدمشون.
• نیازی به دویدن نیست، وقتی جریان خدا داره تو رو میبره.
همون نور طلایی که از بالای سرمون میاد و در بر می گیردمون
سلام
آره داری از درون می درخشی و من دارم درخششتون رو حس می کنم.
شاید چون چندین مرتبه است دارم هدایت میشم به خوندن ندای قلبتون. توی همین چند روزی که متبلور شدی.
حس می کنم تجلی روح نورانیت شده چلچراغی که مسیر رو واسه من هم روشن کرده.
منم دارم از نور شما نور می گیرم، باغت آباد ای دست نورانی خدا.
یاد ید بیضاء حضرت موسی افتادم. اونجا که خداوند بعنوان نشونه پیامبریش بهش گفت دستت رو در گریبانت فرو ببر و وقتی خارجش می کنی می درخشه بدون اینکه بیماری در اون وجود داشته باشه.
این دستی که استاد توی مراقبه میگن روی قلبتون بگذارید، از درخشش قلبِ متصل شده به نور پروردگار نورانی میشه و به جهان میتابه.
میشه همون معجزه حضرت موسی.
هر کدوم از ما موسی ایم اگر با این مراقبه و با جریان خداوند هم جهت بشیم.
خود من دقیقا حس می کنم یک روح زرین از زیر پوسته ی غبارگرفته ی سفالینم داره بیرون میاد و مثل یک خورشید کوچیک داره نور خورشید عظیم الهی رو منعکس میکنه.
به نظر شما چه واژه ای در لغتنامه دهخدا یا فرهنگ عمید وجود داره که یارای رسوندن بار سنگین سپاسگزاری ما رو داشته باشه؟
کلماتی که نوشتی، مثل نسیمی از باغهای بهشته، لطیف، زلال و پر از روشنایی. نمیدونی چقدر عمیق لمسش کردم… انگار که کسی با دست مهربونی، گرد و غبار فراموشی رو از روی آیینهی دل برداشته باشه.
اینکه میگی از نور من، نوری گرفتی… راستش من چیزی جز انعکاس نوری که از درونمون میجوشه نمیبینم. هر کدوممون آینهای هستیم که فقط وقتی پاک باشیم، خورشید خداوند رو میتابونیم. پس نورت، در واقع نوره… من فقط یادآور شدم که نوری در شما هست.
وای از این تصویر حضرت موسی و ید بیضاء… چقدر زیبا گفتی. همون دستیه که استاد میگه بذار روی قلب، و اگر وصل شده باشه، معجزه میکنه. معجزهی نور… نه برای اثبات چیزی به کسی، بلکه برای بیدار کردن نوری در دل دیگران.
منم این روزها حس میکنم روحی از دل تاریکی بلند شده، از دلِ خاموشی، و داره کمکم زبانه میکشه به سمت آسمون… شاید چون امثال تو هستن که با این لطافتِ بیان، آینه میشن برای دیدن خود واقعیمون.
و اما درباره واژهای که بتونه بار این سپاس رو بکشه…
شاید در زبان نباشه. شاید یه نگاه، یه لبخند، یه حس در دل شب… بهتر از هر واژهای بتونه این سپاس رو ادا کنه.
ولی اگر بخوام چیزی بگم، شاید واژهی “آغوش خداوند” بهترینش باشه.
🟣 که در اون، سپاس، عشق، اشک، سکوت و آرامش… همه با همن.
ممنونم از حضورت، نورت، کلامت…
و اینکه در این مسیر نورانی، کنار هم راه میریم.
🟢 باغ دل تو همیشه آباد، ای شعاع عزیز خورشید یگانه.
سلام به تو که حتی اسمت عطر هدایت و راهنمایی میدهد.
“مهدیه” یعنی راهیافته، یعنی کسی که دلش را دست خدا داده و قدمهایش را بر صراط نور گذاشته.
اسم قشنگت، قبل از اینکه حتی کلماتت را بخوانم، دلم را روشن کرد…
و بعد کلماتت آمدند و مثل بارانی از رحمت، نشستند روی دلم.
عزیز دل،
چه پیامی…
چه آینهی شفافی از یک دل بیدار و یک روح عاشق.
حرفهایت را که خواندم،
انگار خود خدا داشت از زبانت با من حرف میزد.
آنقدر صاف، آنقدر بیواسطه، آنقدر واقعی.
وقتی گفتی جملهی من روی تو تأثیر گذاشته،
باید بگویم در همان لحظه، این خود من بودم که بیشتر متأثر شدم،
چون فهمیدم کلمهها وقتی از دل برمیآیند، بیهیچ تلاشی راهشان را باز میکنند و روی دل دیگری مینشینند.
تو نوشتی،
و من حس کردم:
این همان حلقهی زیبای عشقی است که خدا بین دلهای بیدار برقرار میکند.
دلهایی که شاید هرگز چشم در چشم هم نیندازند،
اما در سرزمین بیمرز روح همدیگر را مییابند، میبوسند، و دعا میکنند.
مهدیهی عزیز،
تو به من هدیهای دادی که با هیچ چیز دنیایی قابل مقایسه نیست:
دعای خیر، فهم مشترک، و حس زلال یک دوستِ نادیده.
راستش را بخواهی،
همین که فهمیدم کلماتی که ساده و از ته دل نوشتم، جایی در دل روشنی مثل دل تو نشسته،
بزرگترین هدیهای بود که امروز خدا به من داد.
اینکه نوشتی:
«چی شد زندگیت عوض شد؟ یه روز یه مراقبه گوش دادم و باور کردم خدا دوستم داره…»
دقیقاً همون لحظهایه که دنیا،
با همهی پیچیدگیهاش،
ناگهان تبدیل میشه به یه دنیای ساده،
یه دنیای پر از آغوش خدا،
یه دنیای پر از فرصت، پر از برکت، پر از عشق.
عزیزم،
تو همون راهی رو رفتی که انبیا و اولیا رفتن:
باور به عشق بیقید و شرط خدا.
و این یعنی هر روز زندگیت میشه یه جشن عاشقانه.
یه جشن ساده، بدون نیاز به اثبات، بدون نیاز به دلیل،
فقط برای اینکه خدا هست
و تو هم هستی
و این بودن، خودش کاملترین معجزهی عالمه.
مهدیهی عزیز،
از خدا برایت میخواهم:
که همیشه این نور باور در دلت شعلهور باشه،
که هیچ وقت نذاری حرف مردم، تجربههای سخت یا روزهای تیره،
ذرهای از این عشق بینهایت رو در وجودت کمرنگ کنه.
تو فرزند نوری.
تو سفیر مهربانی خدایی.
و من افتخار میکنم که امروز این افتخار رو داشتم که با دلی مثل دل تو، بیواسطه و بیادعا حرف بزنم.
برات دعا میکنم:
که همیشه “هدایت شدهی عشق الهی” باشی،
که همیشه با لبخند خدا زندگی کنی،
که همیشه برکت از زمین و آسمون به سمتت جاری بشه،
که همیشه توی فراوانی الهی شناور باشی،
و که همیشه از یاد نبری که
تو بیقید و شرط عزیز خدایی.
از طرف یه برادری که شاید هیچ وقت چهرهی همدیگه رو نبینیم،
ولی دلهامون توی یک آسمون روشن از عشق خدا، کنار همهی فرشتهها، برای هم دعا میکنه.
در پناه آغوش گرم خداوند
شاد، سبکبال، غرق در نعمتهای آشکار و پنهان الهی باشی.
————————————
یک موضوعی که الان خیلی جا خوردم از دیدنش، این بود که ،
قبل از اینکه این جوابِ 5ام اردیبهشتی شما برای من از سمت ادمین سایت تایید بشه و روی اکانت من بشینه ، ساعت 16.43 امروز 6ام ، کامنت یکم اردیبهشت شما به چشمان من هدیه داده شده بود و… پاسخی نوشتم.
الان حوالی ساعت 19 ، کامنتتون روی اکانتم نشسته.
خدایا جانان مهربان….
این همفرکانسی ، که قبل از اینکه جوابِ مهدیهجان به اکانت من بنشیند ، متنشان را به چشمانم هدیه دادی و خودم برای متن هفتهیگذشتهی ایشان جوابی درج کردم…. حکایت از چه دارد ؟؟؟ یک روحِ مجتمع شده در سایت استاد و روان در چندین بدن ؟
چقدر خدا مهربون وبخشنده است که من را امروز بااین کامنت قشنگ خوشحالم کرد وقبلش بهم گفت برو یک سری به سایت بزن.
وقتی این جمله ها رو خوندم خیلی جلوی خودم رو گرفتم که اشکامو کسی نبینه چون جمله ها خیلی زلال وشفاف بودن،چون خدا داره بامن هم حرف میزنه،بامن که تازه اول راه هستم.
درپناه الله یکتا شادوپیروز وسربلند دردنیا وآخرت باشید.
سلام استاد عزیزم.
من دقیقا در همون شرایطی قرار دارم که فرمودید :
وقتی می بینید که بظاهر همه چیز متوقف شده….
این روزها بنظر من همه چیز نه تنها بظاهر متوقف شده بلکه چون علف های هرزی بهم تنیده تمام جنبه های زندگیم مثل ، نه ، بدتر از یک کلاف در هم تنیده و گره خورده شده
و فقط این روزها با گوش دادن و تایپ کردن این مراقبه سعی میکنم خودم رو باز هم باز هم در احساس خوب نگه دارم هر چند خیییلی سخته و گاهی چنان کم میارم که با وجود اینکه آدم سختگیری نیستم و فکر میکردم خیلی بی خیالم ترمز میبرم و بی اختیار اشک مثل ابر بهار سرازیر میشه
درسته. این روزها عاشق تر شدم
با محبت تر شدم
بیشتر عشق می ورزم به همه چیز حتی یک غنچه ی کوچیک گلدون روی میزم که از یه عدس هم کوچیکتر ه ،حتی با مورچه های خونه م ، با موریانه هامون با عشق حرف میزنم میگم من دلم نمیاد سم بزنیم شما بمیرید خودتون برید یه جای دیگه
ولی
وقتی به واقعیت ها نگاه میکنم دیگه کلافگی و اشک امانم نمیده
دروغ چرا؟
یه جاهایی موفقیت های کوچیکی بوده که صد هزار بار خدا رو شکر میکنم هر روز براشون حتی برای همین خونه قدیمی که همیشه غر میزدم بابتش و الان طوری عاشقش شدم که نمیتونم ازش دل بکنم
ولی واقعیت ها نجواها رو تو ذهنم بولد میکنه استاد
نمیدونم چه کنم
عین بیماری شدم که مرگ مغزی شده و توی کماست و تا زمانیکه به دستگاه وصله فقط نفس میکشه و به مجرد اینکه اون دستگاه و قطع کنن همون تنفس تنها هم قطع میشه
من تا وقتی هندزفری توی گوشمه و این فایلها رو گوش میدم یکم کمتر فکر و خیال میکنم اما ، امان از دقیقه ای که از این دستگاه قطع بشم
واقعا روح و روانم مرده
خیلی به خودم روحیه میدم ، با شکرگزاری … با هر چی که حالم و خوب کنه ولی نمیتونم چشم رو واقعیتهای زندگیم ببندم
نمیدونم شاید همون
آرامش قبل از دریافت فضل الهی است که شما گفتید
ولی.
برای من خیلی سخته
سخته که فکر نکنم به این چیزهایی که از دست دادم:
شغل پر درآمدی که داشتم و به امید کارمند خدا شدن رهاش کردم و در آستانه سه سالگی بیرون اومدن ازش در حالیکه حقوقم یک دهم شده ، و هم دوره ای هام و میبینم که دارن ده برابر من حقوق میگیرن و وجهه اجتماعی و پست شون هر روز بهتر و بهتر میشه
هنر مورد علاقه م که بعد از کلی تلاش ، استقبال چندانی نشد و دلسرد شدم و ماههاست رهاش کردم
بچه هام که تربیت و هدایتشون دیگه از دستم در رفته و از عهده شون بر نمیام
روابطم با همسرم که در اوج اوج خرابی قرار گرفت و تمام فامیل و دوست و آشنا فهمیدن مشکلات 26 ساله ما رو که هیچکس هیچکی ذره ای خبر نداشت
سلامتی همسرم که بدجوری از همه لحاظ تو اون درگیری ها بهم ریخت و من و مقصر میدونه
همزمان شدن شرایط زمان بازنشستگی و ارتقاء رتبه همسرم با درگیری های ما و… که مجال پیگیری و اعتراض به سازمان شون رو پیدا نکرد و میلیونها تومن ضرر کرد بخاطر اون داستان و باز هم من و مقصر میدونه
چون من بعد سالها سعی کردم بایستم جلوی زیاده خواهی ها
و ایستادم
اما مدتیه کم آوردم و همه اون زحمات داره به باد میره چون نمیتونم پافشاری کنم که بجای اینکه همسرم هزینه های زندگی رو بده ،من مجبورم تمام همون شندرغاز حقوقم رو تو خونه خرج کنم و هیچپس اندازی نتونم کنم بخاطر اینکه نمیتونم گرسنگی بچه هام و ببینم
پاداش 21 سال زحمتم روتو همون دوران درگیری های خانوادگی دو سال پیش به کسی قرض دادم و نداشت یا نخواست بده و فقط با بیخیالی و فکر نکردن بهش تحمل میکنم
در حالیکه میتونستم با اون پول برای مادرم خونه بخرم و از اینهمه غصه ی سی سال مستاجری نجاتش بدم
روابط فوق العاده سرد با همسرم به همون دلایل و اینکه هر ترفند قانون جذبی و …. بکار بردم از مدار من خارج نشد که نشد
و لج کردن ایشون که دیگه حتی همون مقدار کم کارهای خوبی که میکرد مثل مسافرت بردن یا تعمیر وسایل منزل که خراب شدن یا … دیگه انجام نمیدن
و
من حتی بیشتر از قبل دارم کوتاه میام چون هم قصد کردم با این صبوری و بیش از وظیفه م خدمت کردن ، جبران کنم خسارت های جسمی و روحی و آبرویی و… که احیانا تو اون دوران درگیری به همسرم زدم
هم دیگه توان جنگیدن ندارم
سرکشی های پسر کوچیکم که دیگه حریفش نیستم
و از همه مهمتر
دیگه دست و دلم به شروع کردن هیچ کاری نمیره
گاهی به سرم میزنه یه جایی سرمایه گذاری کنم مثلا دستگاه میوه خشک کن بخرم هم خیرش به خودم برسه هم چند تا خانواده نیازمند نونی سر سفره ببرن
اما تجربه های تلخ قبلی و شکست های پی در پی ایمانم رو ضعیف کرده و دست و دلم به شروع کردن نمیره
بارها و بارها و بارها از خدا خواستم با صدای بلند و رسا هدایتم کنه ، اما انگار ساکت ترین مخلوق دنیا خودشه و حتی سر هم اکنون نمیده برام در حالیکه میدونه یه نشونه مطمئن برام مثل آب حیاته الان
و دهها مورد دیگه که نمیخوام مزاق هیچکس تلخ بشه با شنیدنش
کاش استاد بگید تو این شرایط بغرنج که از همه طرف هجمه هست رو سرمون باز چطور میتونیم امیدوار باشیم به فضل خدا ؟؟
خیلی سخته
من خیلی خیلی سعی کردم به خودم کمک کنم
خدا میدونه خیلی زیاد
خیلی دست و پا زدم که غرق نشم
ولی واقعا سخته
کاش بگید تو این شرایط چطور یه نشونه بزرگ مثل یه معجزه دریافت کنیم
استاد
من میدونم افراد معتاد شاید اوایل مصرف ،مثلا با مصرف یک گرم مواد مخدر نشئه میشدن
ولی کم کم دوز مصرف که بالا میره دیگه حتی 100 گرم مواد هم کاری نمیکنه و جواب نمیده مگر در حد یه مسکن معمولی
من تو شرایطی ام که تایم اوت و شکرگزاری و فایل گوش دادن دیگه روی بدنم جواب نمیده
نشونه بزرگ لازم دارم
سلام نگین عزیزم
فقط میخواستم 4 ستاره بهت بدم و رد بشم،نمیدونم چرا دارم مینویسم ولی این نوشتن حتما هم به من کمک میکنه و هم به شما.
خودت قانون رو بهتر از من میدونی و عمل هم کردی اما خواهش میکنم تا جایی که میتونی روی خواسته هات تمرکز کن.
اینها که نوشتی که نخواسته هاته. نمیگم من بهترم یا بهتر عمل کردم ،خودم تو زمینه مالی که مسئله دارم ،همین الان که دارم برات مینویسم چند روزی هست درگیر این شیطان سرکش ذهن هستم.
ببین نگین عزیز بی شک این شرایط بیرونی از فرکانسهای غالب ما که در گذشته بوده اتفاق افتاده و می افته و ما کم کم باید فرکانس هامون رو اصلاح کنیم.
فرکانس های خروجی همون حرف زدن های بیرونی و درونی،نوشته ها،افکارمونه.پس مراقبت کنیم
الان شما تو جایگاهی هستی که ذهنت شلوغه ،مشکلاتی داری بهت حق میدم ناراحت باشی اما خواهش میکنم پشت سر شیطان ذهن حرکت نکن و خودت برای خودت برنامه داشته باش.
اشکال نداره اوقاتی نارحت باشی ولی اوقاتی آگاهانه برای خودت ایجاد کن و بنشین روی خواسته هات تمرکز کن و اونا رو بنویس ،شکرگزاری کن،مراقبه کن،پیاده روی کن،با خدا صحبت کن.
بخدا همه چی درست میشه.
دنیا رو برای خودت بزرگ نکن ،به کوتاهی عمر فکر کن .به سلامتیت فکر کن و فکر کن اگه یه ناخنت گوشه اش کنده بشه چه دردی داره،چه اعصابی از آدم میگیره.
نگین عزیزم تو نگینی هستی منحصر بفرد در جهان خدا و نمونه دیگری نداری
فکر کن به اینکه خدا تو را اختصاصی آفریده مگه میشه خدا نشنوه نبینه.
نگین عزیز امروز در خونه رو باز کردم اومدم تو حیاط پرنده مثل گنجشک اما با بالهای طلایی و رنگارنگ دیدم به یقین میدونم خدا با اون به من لطف کرد .
خدایا شکرگزارم چشم بهم دادی که ببینم.
امروز رفتم پیاده روی یه جایی صدای جیرجیرک شنیدم اونور تر صدای قور قور وزغ شنیدم،صدای پرنده ها با صداهای مختلف شنیدم.
خدایا شکرت که گوش بهم دادی تا بشنوم.
میخام بهت بگم تلاش کن در لحظه زندگی کنی
شیطان بیکار ننشسته
الم اعهد یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان
انه لکم عدو مبین
بعد میگه و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم
نگین عزیزم همون عشق و علاقه ات رو پیگیری کن و باورهات رو نسبت به خدا خودت و کارت درست کن تکاملی رشد میکنی و به بهترینها میرسی.
نگین عزیز خدا نگهدارت باشه
سلام ابراهیم عزیز
دنیا دنیا ممنونم
هم از شما
هم از تمام دوستانی که به کامنت من که بیشتر درددل بود امتیاز دادن
در واقع من فکر میکردم هیچکس حتی کامنت من و نمیخونه
چون بقول شما همش از ناخواسته ها نوشته بودم
راستش اونشب حالم خوب نبود ، یعنی حقیقت و بگم. خیلی بد بود
خودم رو یک بازنده به تمام معنا میدیدم که نه راه پس داره نه راه پیش
و
خدا رو فقط یک نظاره گر میدیدم که وایساده فقط نگاه میکنه و میگه اشتباه کردی که کردی به من چه؟ حقته ، باید حالا عواقبش رو هم بپذیری
خیلی اونشب گریه کردم
منی که endبیخیالی بودم
باورتون میشه انقدر گریه کردم که تمام فک و دندونهام تا دو روز درد میکرد
بهش گفتم خدایا من یه معجزه نیاز دارم
من با مثبت اندیشی و شکرگزاری و توجه به نکات مثبت خوب نمیشم
من الان محتضر دم مرگی هستم که با تکون دادن یه بند انگشت نمیگن ای وااای مرده زنده شد
من الان باید روح وارد بدنم بشه تا همه بگن زنده شد
این مثبت اندیشی و…واسه من که لب پرتگاهم واز دست و پا زدن خسته شدم جواب نمیده
معجزه بفرست
اگه صدام و میشنوی و فقط نظاره گر نیستی معجزه بفرست
و
خیلی حرفهای دیگه که بهش گفتم
و معجزه رخ داد
من باورم نمیشد شما هم شاید باور نکنید معجزه رخ داد
در واقع یه تایم اوت برام اتفاق افتاد که از اون حال بد نجات پیدا کنم و کم کم حالم خوب بشه
هر چند اون تایم اوت خیلی سریع عمل میکرد و حالم و لحظه به لحظه بهتر و بهتر کرد
میدونم که استاد همیشه میگن فقط از برنامه های من استفاده کنید و سراغ استاد دیگه و دوره دیگه نرید و تمرکزی رو محصولات من کار کنید
ولی
میدونید مشکل من چی بود ؟؟
من مثل دانش آموزی که قبل از مدرسه ، توی خونه مادرش باهاش الفبا و ریاضی رو کار کرده و باسواد شده و الان که 7 سالش شده رفته مدرسه و می بینه همه ی اون بابا آب دادها و 1+2=3 ها رو فوت آبه و شروع میکنم جهشی درس خوندن و هر سال دو کلاس رو طی میکنه و وقتی 12 سالش میشه دیپلم گرفته ولی مغز و جان مطالب درسها رونفهمیده فقط طوطی وار یک عالمه آگاهی به مغزش وارد کرده و الان دیگه هنگ کرده و از مسیر هم لذت نبرده
من همون اوایل ورود به سایت چون درآمدم خوب بود تمام دوره های استاد و خریدم و طوطی وار تندتند فقط گوش میدادم و با حرص و ولع منتظر شنیدن فایل بعدی بودم ببینم چه نکته طلایی جدیدی در دوره بعدی و فایل بعدی هست که اون شاه کلیده و رمز ناگفته ی موفقیت
خب نتیجه همین شد که بریدم
استاد میگن هر کسی با یه چیز به خودش تایم اوت میده
یکی با بازی کامپیوتری
یکی با خواب
یکی با…
و من هم تایم اوتم برگشت به اول مسیر بود و شروع دوباره با اساتیدی که فکر میکردم مدارشون پایین تر از استاده و در واقع باید برم بشینم سر کلاس اول و آسه آسه بیام بالا
اما دیدم خدا چه هدیه نابی به من داد
و برای من این بزرگترین و شیرین ترین معجزه بود
آشنایی با حکمت اسماالله به زبانی شیرین و قابل فهم که به مغز جانم می نشست
خیلی اتفاقی توی پیام رسان ایتا یکی از قسمتهای چله ی علم النور 2 آقای علی مقدم رو شنیدم
و بقیه ش دیگه قابل وصف نیست و
نمیخوام تبلیغ بشه
و نمیدونید که چه درهایی از حکمت بروم باز شد
طوری که قشنگ ذره ذره با تک تک سلول های بدنم درک کردم حرفهای استاد عباسمنش رو که میگفتن شما حالتون و خوب نگه دارید بقیه مسائل خودبخود حل میشه
و
من بارها و بارها این جمله رو از استاد شنیده بودم اما باورش برام سخت بود ناممکن بود بپذیرم آخه چطور ؟
من روی خودم کار کنم یعنی چی؟
چطور حال خودم و خوب نگه دارم اونهمه مشکل حل میشه؟؟!!!
و با درک حکمت واقعی این اسما الله این جمله استاد برام مثل روز واضح شد که اصلا چطور میشه که مثلا ما در طول روز به اسم ( صمد ) خدا توجه کنیم و خودبخود بدون اینکه کار خاصی کنیم خدا ما رو از همه چیز و همه کس بی نیاز میکنه
فهمیدم چطور میتونیم مظهر اسما الهی بشیم مثلا خالق بشیم خالق زندگی خودمون
یا چطور شعور یک دانه رو فهمیدم وقتی اسم ( فالق الحب : شکافنده دانه ها) رو توضیح دادن و حتی روش ساده اطبای قدیمی در درمان بیماریها با استفاده از شعور یک دانه نخود که در دست بیمار میزاشتن و….
اگه مایل بودید و رزق تون بود، خودتون برید پیدا کنید و گوش بدید
واقعا دید تازه ای به جهان هستی و تک تک ذرات عالم و خدا پیدا می کنیم
از خداوند و استاد عزیزم و شما دوستان گرانقدرم بسیار بسیار سپاسگزارم
به نام الله مهربان
سلام
بمحض خوندن مقاله متوجه شدم جنس نوشتار ، جنس نوشتار سرکار خانم مریم شایسته عزیز ِ
خانم شایسته دست مریزاد
این مقاله جمع بندی کامل ، جامع و مفیدی از دوره هم جهت با جریان خداست
واقعا دوره هم جهت با خدا داره مومنتوم می گیره و جلسه 9 مثل همون گوله برفی است که داره شدت و قدرت می گیره
الله برکت قراره چه اتفاقاتی برای کسانیکه در این مسیر هستن رقم بخوره
یه تجربه درونی که الان باش درگیرم از خودم رو می خوام بنویسم
فیلم سلیمان نبی وقتی سلیمان شیاطین رو از بدن انسان های جن زده خارج می کنه چه حس و حالی داشتن
الان بزرگترین شرک وجود من ، با کارآمدترین راهکار داره از وجودم میره بیرون
اعترافش خیلی برام سخته ولی بقول استادها بعضی از باورها اینقدر مثل سیمان به ذهن ما چسبیده که به این راهی کنده نمیشن
به والله قسم اکثر دوره های استاد رو از سایت خریداری کردم روزی نبود که روی هر دوره ای کار نکنم به سایت سرکشی نکنم ولی لامصب شرک نمیزاشت رشد کنم
چقدر برگشتم دوره کشف قوانین زندگی رو گوش دادن تمرین هاش رو انجام دادن ولی مدتی جواب میداد ولی بازم برمی گشتم سر خونه اول
ولی این دوره بلوک سیمانی رو زد وسط مغزم ” که یا دست بردار از این شرک یا این شرک نابودت می کنه
و با تمام سلول های بدنم حس می کنم سایت و مخصوص این دوره رو تعهدی کار نکنم نابود میشم
مبالغه نمی کنم از اهرم رنج و لذت هم گذاشته کارم
الان حالی دارم که ساعت 12 شب هست به وقت ایران ولی می خوام بزنم بیرون چون نمتونم خونه بمونم نیاز به هوای بهاری بیرون دارم
سپاسگزارم خانم شایسته عزیز
یا حق
بنام خداوند عزیزومهربانم
سلام به استادم به مریم عزیزم ودوستان نازنینم
واای خدای من این چه مقاله ای بود که من خوندم الله اکبر ازاین همه حس خوب فرکانس بالا هم مداروهماهنگی با خدا
یعنی به جرات میتونم بگم ازخوندن نتایج بچه ها واحساسی که داشتن منو به هیجان در اورد ولبخندی که از لبام جدا نمیشد چقددددررر حسش فوق العاده ست به راحتی فرکانس بچه ها رو دریافت کردم که چقدددر نرم ولطیف شده بودن چقددر روح عزیزی داشتن موقع شنیدن مراقبه ومن چقدررر تحت تاثیر قرار گرفتم خیلی حس خوبی ازشون گرفتم وجالب اینکه چقدرر باعشق حال خودشون رو بعد شنیدن مراقبه توصیف میکردن که من گفتم این دستای خداست که این متن ها رو ازطریق بچه ها نوشته شده یعنی یه متن عادی ومعمولی نبود یه نوشته ای روحانی الهی وسرشار از عشق خدایی بود
در حین خوندن این اگاهی ها یه اتفاق جالبی افتاد ما یه پنکه رو میزی داریم که الان چند ماهه کار نمیکنه خراب بود قرارشد ببریمش تعمیر الان یه الهامی بهم شد که روشنش کن گفتم خرابه گفت امتحان کن تا زدمش به برق روشن شد گفتم این نشونه ست مورد بعدی همسرم پیامم داد چقدر پول لازم داری برات بفرستم بدون اینکه درخواست کنم ازش مورد بعدی رفتم خونه مامانم کللی چیز بهم داد بادست پر برگشتم خونه… فقط چند لحظه که این اگاهی ها رو خوندم این اتفاقات جالب افتاد
در طول این 4سالی که عضو سایتم تاحالا همچین نتایجی رو ندیده بودم ونخونده بودم که الان بچه ها بهش اشاره کرده بودن اونم فقط تا جلسه نهم وااای خدای من تاجلسه اخر این دوره قراره چه شود من هنوز موفق نشدم بخرم این دوره مقدس رو ولی جز خواسته هام شده ومطمئنم زمان مناسبش تیک میخوره نیازی به تقلا نیست هروقت باهاش هم مدار بشم خودبه خود اتفاق میفته چون قانون خدا ثابته
سپاسگزار شماهستم استاد عزیز ومریم مهربونم وهمچنین دوستان گلم
عاشقتونم
سلام خدمت استاد عزیزم
و همه دوستان سایت .
خداراشکر که در این مسیر توحیدی قرار گرفتم و لحظه به لحظه بهشت را در زندگی ام احساس میکنم
به صلح و آرامش عالی رسیدم
نمیدونم از کجای دوره هم جهت با جریان خداوند بگم
از نتیجه ها بگم
از دوره بگم از تاثیر جلسات بگم
همه و همه نتیجه های خوب .از مشتری های عالی
درآمدهای عالی ورودی های مالی عالی .روابط عالی .سلامتی بهتر
عشق بین خانواده ام که در خونه ایجاد شده
و همه و همه معجزه خداوند. است که با دوره هم جهت با جریان خداوند. دارم دریافت میکنم .خداراشکر .استاد سپاس گذارم
به نام خدای مهربان
سلام داداش حسن …
امیدوارم حالت عالی باشه …
به خدا دوست داشتم کامنت های قسمت پروفایل باز بود کلی میومدم برات مینوشتم…
داری چیکار میکنی داداش …
اینقدر کامنت …
چه خبره توی اون دوره ی بی نظیر …
ستاره هاشو ببین …
همین مختصر نوشته کامنتتون گویایی بی نظیر بودن نتایجتون هست …
وای خدای من …
دیگه امشب که داشتم ایمیلمو چک میکردم …
وقتی انبوه ایمیل های مخصوص شما رو دیدم داشتم به خدا میگفتم …خدایا به یه کامنت توی فایلای رایگان از داداش حسن هدایتم کن تا برم یقشو بگیرم ببین چه خبره …داره چیکار میکنه ….
کلی ایموجی خنده
این همه کامنت ….!
ای جانمممم
مبارکت باشهههههه
ولی داداش بیا برامون بنویس …بزار ایمان منم بیشتر بشه …
میدونی چیه …
حس میکنم یه مهمونی در حال برگزاریه…کلی همه اونجا دارند خوش میگذرونن نتیجه میگیرند..به خدا که دلم اونجاست ولی میدونم که چون لباس ذهن شایسته ی اون مهمونی رو ندارم فعلا دعوتنامه هم برام فرستاده نشده …
ولی بازم خداروشکر که میتونم با افراد بی نظیر اون مهمونی در ارتباط باشم ..
و ازهمه مهم تر خداروشکر که الان میدونم همچین مهمونی هست و میتونم یه روزی شایستگی اش رو پیدا کنم و برم و لذت ببرم …
عاشقتم …
برامون بگو …
بگو
بگو
بگو از همه چیز …
میدونی این کامنتت منو یاد چی انداخت …
پدرم همیشه یه داستانی تعریف میکرد…
میگفت یکسری موجوداتی مثل سنجاقک توی اعماق تاریک آب زندگی میکنند…
و همه میترسند که به بالای آب بیان …چه برسه خارج بشن …
به غیر از یکسری افراد خاص …
حتی پیر های اونا میگفتم نباید از این آب دریاچه خارج بشین ..یا حتی بالا تر از اعماق و به روی سطح برین ….چون خطرناکه و جالب اینجاست که اونا هیچ وقت حراتش رو نکردن که برن …و بر این عقیده بودن که دلیل این حرفشون اینکه…. هر کسی خارج شده تا حالا برنگشته …و زندگی در آبش رو از دست داده …
اما همیشه یکسری افراد خاص هستن که میخوان متفاوت فکر کنند و عمل کنند ..
یهروز بعد از سالها مخالفت …یکی از اونا که جوان تر از همه بود تصمیم میگیره از آب بیرون بپره….و سعی میکنه این دفعه برعکس دفعات قبل دیگه به کسی نگه و خودش با تمام مسئولیت خودش بره ….
و یک روز اون شنا میکنه شنا میکنه شنا میکنه و از اعماق دریا به سطح میاد و با شجاعت از آب میپره بیرون …تا یکمی از آب فاصله میگیره …نور خورشید به بالهای خیسش میتابه و اونا رو کمی خشک میکنه و اون بالهایی که همیشه فکر میکرد پوسته های شفاف اضافی هستن باز میشن و اون پرواز میکنه و یک لحظه نفسش حجم هوا رو حس میکنه و بند میاد و بعد از یکی دو ثانیه اون توی هوا نفس میکشه …
دیگه بال داره …داره پرواز میکنه
..
بهتر نفس میکشه ..با تمام وجودش …
داره اون دریاچه کوچولو رو از بالا نگاه میکنه …تازه درخت ها و گل هاو فضای زیبا و آسمان و خورشید و ابر رو پیدا کرده و متوجه شده دنیا فقط اعماق تاریک و شنا در اعماق آب نیست و چقدر دنیا زیبا و قشنگه …
اما …
اون دیگه بال هاش باز شدن و به بدنش نچسبیدن
اون دیگه نفسش از هواست و به ذره ذره های هوا در آب کفایت نمیکنه …
اون دیگه رنگ ها رو بیشتر دیده و به دنیای تیره و تار اعماق متعلق نیست …
اون دیگه نمیتونست برگرده و به دوستان و خانوادش بگه که دنیای زیباتری در بالای سرشان منتظر انهاست …که فقط نیاز به ایمان و شجاعت داشت …نه چیز دیگر ….
اما دوستانش تا سال های سال هنوز بر این باور اند که …
هرکس که به بالای آب رفته …برنگشته ….پس حتما مُرده …و فرصت زندگی کردن در آب را از دست داده ….
.
.
میدونی …این جملاتی که نوشتی …این سوالات که گویای هزاران حرف اند …برای من، تو شدی همان سنجاقک خیالی که جرات کرده و حالا از بالای دریاچه نتایج و حس بی نظیرش را میبیند…
و نمیتواند وصف کند یا برگردد و تعریف کند که چه شده است …
چون برای خودش هم اینقدر تغییر باور کردنی نیست ….
ممنونم ازت …خیلی حس خوبی گرفتم …
و اینکه واقعا بهت صمیمانه تبریک میگم …
امیدوارم این مومنتوم همواره برات با سرعت بیشتری ثروت و برکت و شادی بیاره …
عاشقتم …
در پناه الله بی نظیرم باشی
..
سلام به سیده عزیز
سپاس گذارم بابت این تحسینی که برام انجام دادی .خیلی حس خوبی بود .و وقتی میبینم دنبال الگوهای رشد هستی یعنی اینکه داری در مونتوم مثبتی خودت را قرار میدهی تا نتیجه را تغییر دهی .مهم نیست از چه زمینه ای هدایت شده ای
مهم این است که از خداوند. هدایت خواستی و هدایتت کرد تا به بهانه ای مومنتوم مثبتی را ایجاد کنید تا اون ترس درونی که در سنجاقک بود را یاد بگیری
و از دل منجلاب باتلاق یا اب بیرون بیاید و بعد بهشت را به چشم ببیند
که وقتی داره خودش را آماده تغییر. میکند.
پاداش ها داده میشود .
و اینکه در جمله ای از کتاب
رویاهایی که رویا نیست صفحه 17
استاد نوشته بود
هر آنچه که اکنون در زندگیتان دارید، روزی به آن فکر کردهاید و آنقدر به این فکر کردن
اید تا در زندگیتان پدیدار شده است
و این و من درک کردم که بارها و بارها مونتوم مثبت آن را ایجاد کردم
تا آنچه که در زندگی ام است و خوب هست را مومنتوم مثبت بدهم
تا نتیجه را تغییر دهم
و اینکه آنچه که در زندگی من است
را خودم ایجاد کردم را بهتر کنم
اینو از دل کتاب بیرون کشیده شد
در ذهنم که
شما آن کتاب رو داری
و در دل همین گنجینه بزرگ که کتاب رویایی که رویا نیست فصل اول
میشه بیشترین نتیجه های مثبت را بیرون کشید
و مونتوم مثبت آن را در ذهن خودمان ایجاد کرد تا بتونیم
خلق زندگی را بزرگتر
و نعمات الهی را بیشتر دعوت کنیم به زندگی مان
وقتی که داشتم داستان سنجاقک را میخوندم از کامنت قشنگت
خیلی فکر کردم
وقتی من از دل ترس هایم بیرون اومدم
از همان نعماتی که در اختیار دارم بیشترین بهره بری و بیشترین لذت را برده ام
و خداوند پاداش این همه آرامش را با کامنت زیبای شما که هدیه ای از جانب خداوند بود که من ادامه بدهم برای تغییر
تا نتیجه ها بیشتر شود
و نشانه اینکه من باید روی خودم کار کنم را از دست نوشته زیبای شما بهم داد
و اینقدر انگیزه در من ایجاد کرد
که اینو من از سخاوتمندی شما عزیز دل میدانم که خداوند دستانش را مأمور میکند تا با حس قشنگشون .بهم بفهمانند
که دارم مسیر توحیدی را پیش میروم .و فقط باید ادامه بدهم .تا درهای رحمت بیشتر را دریافت کنم
همه نعمات خداوند منتظر من هستند .چون قبل از اینکه خواسته من باشند
خداوند آنها را خلق کرده است
و اینکه بارها و بارها بهم این نعمت ها رو به عنوان نشانه بهم میدهد
که باید فقط هم جهت بشوم با جریان خداوند و خداوند نعمت هایی که از قبل آفریده ولی در زندگی من نیست را دریافت کنم
چون من هنوز نتونستم خودم را با آن خواسته هم جهت کنم
اگر همین نعماتی را که دارم درست استفاده کنم و بهترین بهره وری را داشته باشم
درهای رحمت خدا باز است
و نعمات الهی اش را وارد زندگی من میکند
و این نشانه رحمت لطف ملیکا عزیز که بیاد از صمیم قلب حس خوب بدهد تا من بتونم در مسیر خدا بیشتر خودم را قرار دهم
برات آرزو موفقیت دارم
دوست عزیز
موفق باشی ملیکا
خواهر عزیزم
به نام خدای مهربان
خدایی که هرچه دارم ازاوست وهرروز باتغییر باورهایم مرادرمداربالاتری ازانرژی قرار میدهد وبیشتر میبخشد.
خدایا من نمیدانم ولی توهمه چیز میدانی به من بگو تا بنویسم.
سلام ودرود به استاد عزیزم وخانم شایسته ی عزیزم وهمه ی دوستان عزیزی که با کامنت های قشنگشون به من یاد میدهند که چطور خالص تر باشم وآگاه تر.
من 27 اسفند این دوره جدید هم جهت با جریان خداوند را خریدم از روزی که این دوره را هرروز گوش دادم خصوصا این فایل جلسه 9 نعمت هایی که آرزو م بود تونستم بخرم مثلا تونستم برای خودم یک ایر پد بخرم وراحت به آموزه های دوره گوش بدم واینکه هیچوقت پول برایم نمی ماند وزود خرج میشد ولی وقتی مغازه ها را میبینم زود خرید نمی کنم باخودم میگم دنیا پراز فراوانی وفضل خداست ،ودرخرید کردن حرص نمیزنم چون قبلا میگفتم گران تر میشه ،تمام میشه ،برای خریدش پولشو چکار کنم وکلی سوال که منشا کمبود داشت درذهنم ایجاد میشد.
ولی الان نه تنها عجله ای درخرید ندارم بلکه انگار هیچ کمبودی ندارم انگار من همه چیز دارم انگار دنیا برام اینقدر نعمت وبرکت کنار گذاشته که هیچ وقت تمامی ندارد.
توی یخچال پراز مواد غذایی شده تازه این هم بگویم نسبت به خیلی از مسائل ومشکلات بی خیال شدم واحسال خوبی دارم .
خیلی آرامش وراحتی ام بیشتر شده چون این فایل ها معجزه خدا برای من هستم وهر جمله اش حکم آیه های قرآن دارند.
احساس میکنم خدادرزمان من برایم پیامبری فرستاده که از طریق او بامن حرف میزند از طریق او به من یاد میدهد ازطریق اوبه من الهام میکند.
هر جمله ازاین آگاهی ها ی جلسه 9 را با یک شماره نوشته ام مثل آیه های قرآن که شماره دارند.
خدایا شکرت که من هرروز ازهر لحاظ بهتر وبهتر میشم.
استاد عزیزم چقدر صداتون دلنشین وزیباست انگار خداباما حرف میزند.
درپناه الله یکتا شادوپیروز و سربلند دردنیا وآخرت باشید.
به نام خدای عاشق و مهربون که همیشه داره ما رو از راههایی که فکرشم نمیکنیم خوشبخت میکنه…
دوست قشنگم،سلام
باور نمیکنی چقدر دلم گرم شد وقتی حرفات رو خوندم.
تو داری به وضوح به بالاترین مدارهای نعمت و آرامش نزدیک میشی، چون داری قوانین خدا رو زندگی میکنی، نه فقط با حرف، بلکه با قلبت.
اینکه دیگه موقع خرید عجله نمیکنی، حس کمبود از وجودت رفته، احساس آرامش و بینیازی در دلت جا گرفته، این یعنی داری همجهت با جریان فضل الهی حرکت میکنی.
همون چیزی که خدا همیشه ازمون میخواست:
“آروم باش، من همه چیز رو آماده کردم، فقط درهاشو باز کن باورت رو.”
تو با این تغییر نگرش، عملاً داری به خدا نشون میدی که “من لیاقت دارم، من فراوانم، من باور دارم تو هر لحظه هوامو داری”
و قانون خدا هم اینه که:
“هرکس احساس لیاقت کنه، نعمتهاش بینهایت میشه.”
وقتی گفتی هر جملهی استاد برات مثل یه آیهست، چقدر درست گفتی…
چون در واقع خداوند همیشه با زبان آدمها، اتفاقها، فایلها، کتابها، حتی یه نگاه، یه جمله… داره با قلب بیدارمون حرف میزنه.
و تو چقدر قشنگ شنیدی و چقدر قشنگ پذیرفتی.
همین حال دل خوبت، همین یخچال پُر از نعمتت، همین آرامش وجودت، خودش نشونهی اینه که داری هرروز یه لایهی دیگه از بهشت خدا روی زمین رو تجربه میکنی.
یادت باشه:
تو لیاقت بهترینها رو داری.
تو فرزند محبوب خدایی.
خدا تو رو انتخاب کرده که شاهد معجزههای بزرگترش باشی.
هر روزت پر از لبخندهای خدا،
هر لحظهات پُر از نشونههای خوشبختی،
و قلبت همیشه آشیونهی حس آرامش و فراوانی باشه.
دوست دارم همینطوری عاشقانه ادامه بدی،
و مطمئن باش که تازه اول راه بزرگی هستی که خدا برات چیده.
باور کن، دنیا برای تو لبریز از نعمتهای آماده شدهست.
فقط باید مثل الان، دستاتو باز نگه داری و بگی:
“خدایا من آمادهام… بیا و سرازیر کن همه چیز رو.”
دوستت دارم همخانوادهای عزیز
و خیلی خوشحالم که همچین گنج درونت رو داری کشف میکنی.
خدایا شکرت برای این دلهای بیدار…
سلام دوست هم فرکانسی عزیزم.
چقدر زیبا ودلنشین نوشته بودید .
انگار امروز خدا به من جایزه داد به خاطر هرلحظه ای که تونستم احساس خودم رو خوب نگه دارم.
چقدر خدا قشنگ باآدم حرف میزنه از طریق بنده هاش.
درست موقعی که من تونستم از یک مومنتوم منفی جلوگیری کنم وبه خودم گفتم من لیاقت بهتر ازاین ها را دارم.
به خودم گفتم دنیا پراز فراوانی است.
وقتی امروز کنار حوض بزرگ وسط خیابون نشستم وصدای آبشار را گوش دادم که چقدر قشنگ آب برای خودش میرقصیدوبرای من حرف میزدچون من تلاش کردم دربرابرمومنتوم منفی حال خودم را خوب نگه دارم .
خیلی قشنگ بود وقتی فواره های آب رقص کنان شادی میکردند ورنگ آبی حوض وسط خیابون وچمن های سبز اطراف حوض چقدر حس خوبی به من میداد.
آقا محسن عزیز این جمله ی شما چقدرقشنگ بود که گفتید
(تولیاقت بهترین ها رو داری
توفرزند محبوب خدایی)
همه ی جمله های شما خیلی قشنگ بود ولی شما نبودید که این جمله ها رانوشتید ،خدا بود که برای من نوشت که ادامه بدم تا به خودش برسم .
درپناه الله یکتا شادوپیروز وسربلند باشید.
به نام خدای بخشنده ی مهربان
خداروشکر برای بزرگترین نعمتم وجود رب ودسته هدایتگرش استاد
واقعا این اگاهی ها واین قدرت زهن وعزت نفس ودرک اگاهی واتصال ناب به خدارو برام اورده
واقعا بعد از یه تضاد به این سایت هدایت شدم وخیلی چیزارو درک کردم پیداکردم انگار چشمام تازه باز شدن انگار تازه واقعا میدونم از زندگی چی میخام وبرام جز یکی از ابر گنجهای خدا توی زندگیم وحالا با خوندن نظرات دوستان از یه فایل دوره هم جهت با خدا باید بگم انگار خودش یه لحظه گفت برو توی سایت ببین چه خبره اومدم لذت بردم چقد قلبم باز تر شد با دیدن نکته ها ونشونه ها
امروز هدایتی یه مسله مهم پیدا کردم وحلش کردم قشنگ هدایتی وبسیار اسوده
خنده دار
یه قند از دستم افتاد رفت زیر یخچال منم گفتم میخام برم جاروبرقی بیارم زیرشو تمیز کنم کلن
وبعد هدایتی قسمتای جارو برقی که باز کردم سرهم کنم وقسمتیش خیلی سخت بود ولی با هدایت اسوده باز شد و دیدم بدون اینکه بدونم چقد اشعال گیر کرده بود
خداجون از حل مسلت شکر
خداجون از اتصالت شکر بالاترین نعمته
چه ارامشی پشتش خابیده
هر روز نشونه هدایتی عجیب وکلی سود پشتش شکررر
جدیدا یه قدم که برام خیلی سخت بود با عشق داره انجام میشه
خوندن قران بود واینکه قبلا تیکه تیکه میخوندم الان دو روزه تمرکزی با عشق واسوده کلی خوندم واقعا برام خنده داره زمانی قران خوندن چقد برام سخت تلخ بود خودت شیرین اسودشکردی ودارم اسوده پیش میبرمش
والبته میدونم در هدایتبه وقت مناسب هدایت وقدم مناسبو برام واضح اسوده میکنی
با خوندن قران ارامش جرات ایمانم بیشتر شده وانگار صدای خدا برام واضحتر شدن قانون ساده تر شدن
واریز داشتم خداروشکر وهمه برام شدن دستای خدا وبهم کلی خدمت میکنن
دیشب مهمونی همه باهام انقد مهربون وکارها اسون شده بودن برام شکرت وانقد کمک برام شیرین شده بود وهمه هم اومده بودن کمک وانقد اسوده پیش رفت کلی حال داد
بله حظورتو صداتو حس میکنم فرمانرا ممنون
تنها رفیق
منو دوست همیشگیت و سپاسگزار واقعیت قرار بده
این ناسپاسی برام عجیبه
بله مرحله به مرحله خیرو برکتو میبینم بیشترو بیشتر تو زندگی ولی سپاسگزاری حس خوب چی می میشه
من تا اینجا قران دیدم فقط میگه اونایی که سپاسگزارن میبرم تو نازو نعمت بیشتر و
اون غر غرو ها ضعیفارو میبرم ته چای جهنم
بعد همش میگع خدا انقد مهربونه
بله از رزق بی نهایت به بنده هاش همیشه بنده هاش به فراوانی میخورن میپوشن و
بعد میگه اونام که غر غرو هستند همش تو عذاب هستن
اصلا معلومه خدا وقتی بنده های شادو سپاسگزارش وپر شور فعالشو در نعمت میپروره معلومه وقتی تو توی این دوستی رابطه نباشی که لیاقته توهم هست بزرگترین عذاب افسوسه
واقعا میخام تو دنیا اخرت افسوس نخورم وتوی هدایت راه درست بهبود باشم
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
هر چه شکر خداوند گویم کم است
هر چه از او سپاسگذاری کنم باز کم است
او فرمانروای مطلق است
او بر همه چیز آگاه است
وقتی که با او حرف می زنم جان دوباره می گیرم
این دوره و تمام این جلسه ها برای من سبب شد تا بیشتر با او دوست بشوم
فاصله من با او نزدیک و نزدیک تر بشود
از همه مهمتر اینکه ارامش سهم بیشتری از زندگی من را شامل شده است
هر چه بیشتر روی این جنبه از زندگی خودم کار می کنم حال من خوب و خوبتر می شود
روند زندگی من آسان تر می شود
کسب و کار من رونق بهتر و بیشتری پیدا می کند
واقعا ممنون خداوند هستم که این مسیر را برای من روشن کرد
جلسه نه استاد در این دوره یکی از بهترین و عالیترین مراقبه های است که من تا بحال گوش داده ام
حالا هر زمان که در مغازه فرصت پیدا می کنم سریع هندسفری خودم را می گذارم و به صحبت های استاد عزیز گوش می دهم
چقدر صحبت کردن با خدای خود آرامبخش و لذت بخش است
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خدای مهربان و بزرگ
به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که عشق و نور مطلق وجود من هست
خدای که بهترین رفیق من هست
خدای یار و هدایتگر من در مسیر خوشبختی هست
خدای که بزرگترین روزی دهنده گان هست
خدای که پشتیبانی ما هست
خدای که خدای فراوانی و فضل بزرگ هست
این جهان توسط نیرویی رهبری میشود که اسمش کریم هست مگر میشود تحت حاکمیت کریم باشی و همه چیز کم باشه ؟؟؟
مگر میشود در مهمانی خداوند حضور داشته باشی و چیزی برایت کم باشد ؟؟
خدای من کرورررررر کروررررررررر شکرت
مگر میشود نظر کرده خدا باشی و خدا حواسش به تو نباشه
این جهان جهان فراوانی هست از جنگل گرفته درخت کوه آب اسمان اکسیجن انسان تا همه چیز فراوان هست
خدایاااااا شکرت برای آگاهی های زیبا
خدایا شکرت برای فراوانی جهان
اگر دقت کنیم بخدا ثروت هر روز زیاد شده میرود آدم ها چقدررررر به راحتی پولدار میشوند این نشان میدهد که نعمت های خداوند بی پایان هست جهان جهان فراوانی هست
خدایاااااااااا شکرت که عشق در قلب من هم فراوان هست
این روزا خیلییییییی حالم خوب هست
این روزا از شدت عشق به خودم و رسیدن به خواسته هایم روی ابرا هستم
یعنی آنقدر حالم عالی هست که وقتی میروم پیاده روی دلم میشود برقصم و شادی کنم از شدت حال خوب
خودم را خوشبخت ترین دختر دنیا فکر میکنم
من رفاقت با خودم را آغاز کردیم
من میدانم چقدرررررررر حضور من برای این جهان خاص هست
من اون عشقی که در قلب دارم حس میکنممم
من انرژی خاص وجود خودم را حس میکنم
بخدا بعضا از خوبی و خاص بودن خودم در حیرت میشوم خدایاااا شکرت
من فرشته بودن خودم را حس میکنم
این روزا جهان از در و دیوار برایم ثابت میکند که من لایق عشق بی نهایت هستم بیبیبین همه چیز فراوان هست از عشق گرفته تا ثروت
جهان من جهان فراوانی هست خدایاا شکرت
زمانی که راه میروم احساس ملکه بودن میکنم خدایاا شکرت که من دختر خاص توام
آنقدر احساسم عالی هست که حس میکنم خواسته ام را دارم زنده گی میکنم
تمام وجودم را اقتدار درونی گرفته
آنقدر عاشق خودممممم که از بودن خودم خدا را میلیارد مرتبه شاکرم
انقدرررررر انرژی وجودم برای خلق خواسته هایم زیاد شده که هر لحظه فقط میگم خدایاا شکرت شکرت شکرت
یا رب دوستتت دارم تو هستی که سبب این حال خوبی
من عاشق خودمم که این قدر قوی هستم فقط بدانم این عادت این طرز نگاه به من آسیب میزند خیلیی زود روی آن کار میکنم و درستش میسازم
این روزا قدرت را از درون خودم احساس میکنم
احساس میکنم دارم به اقتدار درونی میرسم
که هیچ چیز و هیچ شرایطی روی احساس خوبی که دارم اثر نگذارد
من عاشق این شخصیتم هستم و میسازم در خودم
وااااای عشق میکنم با این جمله که من خالق هستم من خودم خلق میکنم
بهترین آینده بهترین زنده گی را برای خودم خلق میکنم
من در جهان فراوانی زنده گی میکنم کافی هست بخواهم میشود
یعنی خداوند آنقدر هوایم را دارد که بعضا حس میکنم خداوند نگاهش فقط به من هست که بگم بیا انجامش بده ( استیکر قلب سفید و چشم قلبی )
خدایااااااااااااا کروررررر کروررررر شکرت
چند روز هست سناریو های خیلیییی زیبای برای خودم مینویسم از زنده گی دلخواه آینده ام همیشه ناخودآگاه در حال تجسم اش هستم یعنی حسم فوق العاده عالی میشود
آنقدر انرژی دارم که فقط میخواهم برقصم و زنده گی را جشن بگیرم
حس میکنم جهان برای من متوقف شده تا فقط برای من کار بکند
احساس میکنم همه چیز های خوب به سمت من در حال دویدن هستند
احساس میکنم خداوند هر لحظه عاشقانه نگاهم میکند تا فقط بخواهم و او هم با عشق تقدیمم بکند
واااااای خدا برای لبخند قلبم از تو ممنونم
خدایااا شکرت برای احساس خوبم
خدایاا شکرت برای زنده گی شیک و لاکچری که دارم
الهی شکرت برای اینکه لایق رسیدن به خواسته ها و آرزو هایم هستم
الهی شکرت برای عشقی بی نظیری که در زنده گیم حضور دارد
الهی کروررررر کرورررررررررررر شکرت
خدایا تنها تورا میخوانم و تنها از تو یاری میجویم
بسم الله الرحمن الرحیم
تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً
تحیّت آنان در روزى که خدا را ملاقات کنند سلام است؛ و خداوند براى آنان پاداشى نیکو فراهم کرده است.
سلام به استاد ارجمندم به استاد شایسته مهربانم ودوستان بهشتی ام
خدایا شکرت بخاطر یه روز زیبای دیگه
خدایا شکرت بخاطر یه رزق پربرکت وبی حساب دیگه
خدایا شکرت بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان بهشتی ام
خدایاشکرت که امروز هم در این مسیر توحیدی ودر این مکان الهی حضور دارم
خدایا شکرت بخاطر سلامتیم ،شکرت بخاطر فراوانی ووفور نعمت در جهان هستی شکرت بخاطر نعمتهای ریز ودرشتی که از فضلت به من بخشیدی
وای استاد این جلسه فوقالعاده وبی نظیر بود روزی که جلسه 9 دوره هم جهت با جریان خداوند روی سایت قرار گرفت درحالی که من داشتم روی جلسه چهارم کار میکردم وبا اینکه به خودم تعهد دادم تا جلسه به جلسه را کامل گوش بدهم وتمرینات آنرا انجام بدم بعد برم جلسات بعدی وهیچ عجله ای نداشته باشم ولی همین که متوجه شدم عنوان آن مراقبه هست سریع دانلودش کردم
همیشه دوست داشتم بدونم که شما در مراقبه هایی که در سریال زندگی در بهشت دارید چی به خداوند میگین ،چه جوری مراقبه را انجام میدید که از بعد مکان وزمان خارج میشین
با ذوق شروع کردن به دیدن وگوش دادن آن جلسه با هر کلمه شما،با آن آرامشی که در طنین صداتون بود فقط اشک می ریختم وهر بار که از فضل خدا صحبت میکردید یه لرزشی در بدنم حس میکردم اون حس وحال توصیف شدنی نیست استاد ،همین که میگفتید خداوند را نوری تجسم کنید که از بالا وارد بدن شما میشود من اون جریان که با یه لرز زیر پوستی بود حس میکرد حتی الان که دارم مینویسم ،میدونید استاد وقتی چند بار این فایل را گوش دادم گفتم خداروشکر سعی کردم هرروز نشانه های فراوانی اطرافم را ببینم وتایید کنم ،تا این رو به خودم گفتم ،یه حسی گفت این کافی نیست ببین چقدر تو عمل این فراوانی را باور داری اگر آرامی ونگرانی نداری ،یعنی این فراوانی را باور کردی
خلاصه که استاد این جلسه یه کولاکی به پا کرد درونم حسابی، از شبی که این جلسه را گوش دادم دیگه اجازه به ذهنم ندادم بخواد در مورد موضوعی به دل من ترس بندازه میگم از فضل خداست که همواره مرا حمایت وحفاظت کند
استاد جان بابت این جلسه ارزشمند ،این دوره بی نظیر (البته که همه دوره های شما بی نظیر است ) از صمیم قلبم از شما واستاد شایسته عزیزم سپاسگزارم، دوستتون دارم وبه دستان پرمهر خداوند مهربان میسپارمتون
خدایا تنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری می جویم
مرا به راه راست ،راه کسانی که به آنها نعمت داده ای ونه غضب شده گان ونه گمراهان هدایت بفرما
در پناه الله یکتا همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
خاطرهای از یک صبح طلایی کنار رودخانهای از فضل خداوند
به نام خدایِ مهربونِ مهربون .
نزدیکای اذان صبح بود. هنوز آسمون تاریک، ولی سکوتش آرومبخش.
گوشیمو برداشتم، هدفونهامو زدم، و مراقبهای که استاد توی جلسه 9 گذاشته بود رو پلی کردم.
نفس عمیق…
اولین جملهاش هنوز تو گوشم زنگ میزنه:
“همین حالا، در جهانی زندگی میکنی که اساسش فضل و فراوانیه…”
یهو دلم لرزید.
نمیدونم چرا ولی اشک تو چشمم جمع شد…
شاید چون یه چیزی تو وجودم، بالاخره بعد از سالها، حس کرد “به خونه برگشته”.
من سالها بود دنبال احساس امنیت، آرامش، موفقیت و لیاقت میگشتم.
کتاب میخوندم، فایل گوش میدادم، کلاس میرفتم، دعا میکردم…
ولی اون شب حس کردم این صدا، این مراقبه، داره به یه جایی از وجودم حرف میزنه که سالها خاموش بود.
یاد گرفتم زندگی مثل رودخونهست…
اون روز با یه حس عجیب بیدار شدم. با اینکه هنوز هیچی توی دنیای بیرون تغییر نکرده بود، ولی توی دلم یهجوری بود انگار یه در خیلی خیلی بزرگ باز شده…
رفتم پیادهروی، طبق معمول مسیر کنار رودخونه رو انتخاب کردم.
اونجا که رسیدم، یه نوری افتاده بود روی آب…
همونجا نشستم و یه جمله از مراقبه تو ذهنم تکرار شد:
“تو لایق فضل عظیم خداوندی… و این لیاقت نیازی به اثبات نداره، چون ذات توئه.”
همون لحظه همهی خاطرات قدیمی اومد جلوی چشمم.
اون روزایی که خودمو تو روابطی انداخته بودم فقط برای اینکه کسی باورم کنه…
اون شبایی که توی بدهی و ناامیدی فقط دنبال یه کورسوی امید بودم…
اون لحظههایی که فکر میکردم نکنه من اصلاً به درد این دنیا نمیخورم…
و یهو فهمیدم…
فراوانی یه حالت بیرونی نیست، یه احساس درونیه.
از اون روز به بعد…
هر روز با اون مراقبه بیدار شدم. حتی شبایی که دلم گرفته بود، فقط مینشستم، چشمامو میبستم و میگفتم: “خدایا، من به فضل تو ایمان دارم، حتی وقتی نمیبینمش.”
بعد از دو هفته، یه پروژه کاری از جایی که حتی فکرش رو نمیکردم بهم پیشنهاد شد.
بعدش، یه آدم خیلی مهم که همیشه دلم میخواست باهاش آشنا بشم، خودش بهم پیام داد.
یه روزم همینطوری که داشتم کنار رودخونه راه میرفتم، یه خانوم مسن با لبخند اومد سمتم و گفت:
“روحت خیلی آرومه… خوش به حالت!”
نفهمیدم چی شد، ولی اون لحظه فهمیدم دارم از درون میدرخشم.
همه چی از اون لحظه شروع شد که باور کردم:
• رسیدن آسونه، چون اصل وجود من از خداست.
• فرصتها بینهایتن، چون من محدود به هیچی نیستم.
• نعمتها همیشه بودن، فقط من ندیدمشون.
• نیازی به دویدن نیست، وقتی جریان خدا داره تو رو میبره.
حالا…
اگه یه نفر ازم بپرسه:
“چی شد زندگیت عوض شد؟”
نمیگم کتاب خاصی خوندم یا یه راز پنهان یاد گرفتم…
فقط میگم:
یه روز، یه مراقبه گوش دادم…
و بالاخره باور کردم که خدا دوستم داره.
بدون شرط.
بدون دلیل.
بدون اثبات.
از اون روز به بعد، زندگیم دیگه مثل قبل نشد…
چون بالاخره با “خودم” آشتی کردم.
و وقتی با خودت آشتی کنی، خدا هم با تو راه میاد…
به نام نور
همون نور طلایی که از بالای سرمون میاد و در بر می گیردمون
سلام
آره داری از درون می درخشی و من دارم درخششتون رو حس می کنم.
شاید چون چندین مرتبه است دارم هدایت میشم به خوندن ندای قلبتون. توی همین چند روزی که متبلور شدی.
حس می کنم تجلی روح نورانیت شده چلچراغی که مسیر رو واسه من هم روشن کرده.
منم دارم از نور شما نور می گیرم، باغت آباد ای دست نورانی خدا.
یاد ید بیضاء حضرت موسی افتادم. اونجا که خداوند بعنوان نشونه پیامبریش بهش گفت دستت رو در گریبانت فرو ببر و وقتی خارجش می کنی می درخشه بدون اینکه بیماری در اون وجود داشته باشه.
این دستی که استاد توی مراقبه میگن روی قلبتون بگذارید، از درخشش قلبِ متصل شده به نور پروردگار نورانی میشه و به جهان میتابه.
میشه همون معجزه حضرت موسی.
هر کدوم از ما موسی ایم اگر با این مراقبه و با جریان خداوند هم جهت بشیم.
خود من دقیقا حس می کنم یک روح زرین از زیر پوسته ی غبارگرفته ی سفالینم داره بیرون میاد و مثل یک خورشید کوچیک داره نور خورشید عظیم الهی رو منعکس میکنه.
به نظر شما چه واژه ای در لغتنامه دهخدا یا فرهنگ عمید وجود داره که یارای رسوندن بار سنگین سپاسگزاری ما رو داشته باشه؟
من که سراغ ندارم.
به نام همون نوری که از آسمونِ دلهامون جاری میشه…
سلام به قلبی که دید، شنید، حس کرد… و سخن گفت.
کلماتی که نوشتی، مثل نسیمی از باغهای بهشته، لطیف، زلال و پر از روشنایی. نمیدونی چقدر عمیق لمسش کردم… انگار که کسی با دست مهربونی، گرد و غبار فراموشی رو از روی آیینهی دل برداشته باشه.
اینکه میگی از نور من، نوری گرفتی… راستش من چیزی جز انعکاس نوری که از درونمون میجوشه نمیبینم. هر کدوممون آینهای هستیم که فقط وقتی پاک باشیم، خورشید خداوند رو میتابونیم. پس نورت، در واقع نوره… من فقط یادآور شدم که نوری در شما هست.
وای از این تصویر حضرت موسی و ید بیضاء… چقدر زیبا گفتی. همون دستیه که استاد میگه بذار روی قلب، و اگر وصل شده باشه، معجزه میکنه. معجزهی نور… نه برای اثبات چیزی به کسی، بلکه برای بیدار کردن نوری در دل دیگران.
منم این روزها حس میکنم روحی از دل تاریکی بلند شده، از دلِ خاموشی، و داره کمکم زبانه میکشه به سمت آسمون… شاید چون امثال تو هستن که با این لطافتِ بیان، آینه میشن برای دیدن خود واقعیمون.
و اما درباره واژهای که بتونه بار این سپاس رو بکشه…
شاید در زبان نباشه. شاید یه نگاه، یه لبخند، یه حس در دل شب… بهتر از هر واژهای بتونه این سپاس رو ادا کنه.
ولی اگر بخوام چیزی بگم، شاید واژهی “آغوش خداوند” بهترینش باشه.
🟣 که در اون، سپاس، عشق، اشک، سکوت و آرامش… همه با همن.
ممنونم از حضورت، نورت، کلامت…
و اینکه در این مسیر نورانی، کنار هم راه میریم.
🟢 باغ دل تو همیشه آباد، ای شعاع عزیز خورشید یگانه.
——————————–
أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ
(زمر، 22)
⭕ ️وقتی خدا خودش سینهات رو گشاده،
و نورش رو از لابهلای نفسهای عاشقانهات جاری کرده…
دیگه فقط راه روشن نیست،
بلکه روح نیز در آن نور متجلی شده .
تو هم خودِ چراغی، نه از جنس این دنیا،
از جنسی که خدا با دست خودش ساخته…
و گذاشته توی قلبت تا مسیر رو برای دیگرانم روشن کنی.
سلام ودرود به انسان فرزانه به انسانی ازجنس نور ازجنس خدا
چقدر کامنت شما به دل نشست آنقدر زلال وشفاف نوشته بودید که میشد پاکی ونورانیت وخلوص قلبتون را حس کرد.
این جمله ی شما بیشتر روی من تاثیر داشت که گفتید
(همه چی ازاون لحظه شروع شد که باورکردم:
1.رسیدن آسونه چون اصل من ازخداست.
2.فرصت ها بینهایت هستند چون من محدود به هیچی نیستم.
3.نعمت ها همیشه بودن فقط من ندیدمشون.
4.نیازی به دویدن نیست وقتی جریان خدا داره تورومیبره.
حالا
اگه یک نفر ازم پرسید
چی شد زندگیت عوض شد؟
میگم یه روز یه مراقبه گوش دادم
وبالاخره باورکردم که
خدا
دوستم
داره
بدون
شرط
بدون
دلیل
بدون
اثبات
آقا محسن عزیز ازشما بسیار سپاسگذارم که بادل نوشته های قشنگتون باعث یادگیری بهتر من از قوانین شدید.
درپناه الله یکتا شادوپیروز وسربلند دردنیا وآخرت باشید.
به نام خدای عاشقیها
به نام خدایی که اسمها را هم با عشق مینویسد
سلام به تو «مهدیه»ی عزیز،
سلام به تو که حتی اسمت عطر هدایت و راهنمایی میدهد.
“مهدیه” یعنی راهیافته، یعنی کسی که دلش را دست خدا داده و قدمهایش را بر صراط نور گذاشته.
اسم قشنگت، قبل از اینکه حتی کلماتت را بخوانم، دلم را روشن کرد…
و بعد کلماتت آمدند و مثل بارانی از رحمت، نشستند روی دلم.
عزیز دل،
چه پیامی…
چه آینهی شفافی از یک دل بیدار و یک روح عاشق.
حرفهایت را که خواندم،
انگار خود خدا داشت از زبانت با من حرف میزد.
آنقدر صاف، آنقدر بیواسطه، آنقدر واقعی.
وقتی گفتی جملهی من روی تو تأثیر گذاشته،
باید بگویم در همان لحظه، این خود من بودم که بیشتر متأثر شدم،
چون فهمیدم کلمهها وقتی از دل برمیآیند، بیهیچ تلاشی راهشان را باز میکنند و روی دل دیگری مینشینند.
تو نوشتی،
و من حس کردم:
این همان حلقهی زیبای عشقی است که خدا بین دلهای بیدار برقرار میکند.
دلهایی که شاید هرگز چشم در چشم هم نیندازند،
اما در سرزمین بیمرز روح همدیگر را مییابند، میبوسند، و دعا میکنند.
مهدیهی عزیز،
تو به من هدیهای دادی که با هیچ چیز دنیایی قابل مقایسه نیست:
دعای خیر، فهم مشترک، و حس زلال یک دوستِ نادیده.
راستش را بخواهی،
همین که فهمیدم کلماتی که ساده و از ته دل نوشتم، جایی در دل روشنی مثل دل تو نشسته،
بزرگترین هدیهای بود که امروز خدا به من داد.
اینکه نوشتی:
«چی شد زندگیت عوض شد؟ یه روز یه مراقبه گوش دادم و باور کردم خدا دوستم داره…»
دقیقاً همون لحظهایه که دنیا،
با همهی پیچیدگیهاش،
ناگهان تبدیل میشه به یه دنیای ساده،
یه دنیای پر از آغوش خدا،
یه دنیای پر از فرصت، پر از برکت، پر از عشق.
عزیزم،
تو همون راهی رو رفتی که انبیا و اولیا رفتن:
باور به عشق بیقید و شرط خدا.
و این یعنی هر روز زندگیت میشه یه جشن عاشقانه.
یه جشن ساده، بدون نیاز به اثبات، بدون نیاز به دلیل،
فقط برای اینکه خدا هست
و تو هم هستی
و این بودن، خودش کاملترین معجزهی عالمه.
مهدیهی عزیز،
از خدا برایت میخواهم:
که همیشه این نور باور در دلت شعلهور باشه،
که هیچ وقت نذاری حرف مردم، تجربههای سخت یا روزهای تیره،
ذرهای از این عشق بینهایت رو در وجودت کمرنگ کنه.
تو فرزند نوری.
تو سفیر مهربانی خدایی.
و من افتخار میکنم که امروز این افتخار رو داشتم که با دلی مثل دل تو، بیواسطه و بیادعا حرف بزنم.
برات دعا میکنم:
که همیشه “هدایت شدهی عشق الهی” باشی،
که همیشه با لبخند خدا زندگی کنی،
که همیشه برکت از زمین و آسمون به سمتت جاری بشه،
که همیشه توی فراوانی الهی شناور باشی،
و که همیشه از یاد نبری که
تو بیقید و شرط عزیز خدایی.
از طرف یه برادری که شاید هیچ وقت چهرهی همدیگه رو نبینیم،
ولی دلهامون توی یک آسمون روشن از عشق خدا، کنار همهی فرشتهها، برای هم دعا میکنه.
در پناه آغوش گرم خداوند
شاد، سبکبال، غرق در نعمتهای آشکار و پنهان الهی باشی.
————————————
یک موضوعی که الان خیلی جا خوردم از دیدنش، این بود که ،
قبل از اینکه این جوابِ 5ام اردیبهشتی شما برای من از سمت ادمین سایت تایید بشه و روی اکانت من بشینه ، ساعت 16.43 امروز 6ام ، کامنت یکم اردیبهشت شما به چشمان من هدیه داده شده بود و… پاسخی نوشتم.
الان حوالی ساعت 19 ، کامنتتون روی اکانتم نشسته.
خدایا جانان مهربان….
این همفرکانسی ، که قبل از اینکه جوابِ مهدیهجان به اکانت من بنشیند ، متنشان را به چشمانم هدیه دادی و خودم برای متن هفتهیگذشتهی ایشان جوابی درج کردم…. حکایت از چه دارد ؟؟؟ یک روحِ مجتمع شده در سایت استاد و روان در چندین بدن ؟
الله اکبر !!!
خدایا شکرت ، جانان شکرت .
——————-‐—-‐——
با همهی عشق ؛ برادرت از راه دور
سلام به عشق ،محبت،نور،روشنایی
سلام به رحمت ،برکت
سلام به آسمان صاف وزلال
سلام به قلب های صاف
سلام به دل های آگاه
سلام به نسیم خنک درتابستان
سلام به دست های مهربان خدا
سلام به زلالی آب
سلام به چشم های گریان غرق درشادی
سلام به احساس خوب
سلام به بنده ی صالح وبرگزیده ی خدا
سلام به این سایت مقدس
سلام به خود خود خدااااااا
آقا محسن عزیز
چقدر دل نوشته های شما قشنگ وزیبا بود.
چقدر خدا مهربون وبخشنده است که من را امروز بااین کامنت قشنگ خوشحالم کرد وقبلش بهم گفت برو یک سری به سایت بزن.
وقتی این جمله ها رو خوندم خیلی جلوی خودم رو گرفتم که اشکامو کسی نبینه چون جمله ها خیلی زلال وشفاف بودن،چون خدا داره بامن هم حرف میزنه،بامن که تازه اول راه هستم.
درپناه الله یکتا شادوپیروز وسربلند دردنیا وآخرت باشید.
به نام خداوند جان آفرین
سلام آقا محسن
خیلی قشنگ گفتید
خیلی قشنگ نوشتید
روزی که فهمیدید فراوانی یه حس درونی هست
و چه خوب انجام دادید
و الان به آرامشی رسیدید که از بیرون هویداست
اگه روزی بهم گفتن
چی شد زندگیت عوض شد
میگیم از روزی که فهمیدم و باور کردم
خدا دوستم داره
بدون شرط
بدون باور
بدون دلیل
چه خوب فهمیدید و من
الان با بغض و شوق خوندم
ممنون آقا محسن
ممنون داداش
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
به نام خداوند بینهایت مهربون .
خدای عشق، خدای آغوش باز، خدای لبخندهای بیدلیل
سلام به تو دوست عزیز و نادیدهام،
به تو که کلماتت از جنس نور بود،
به تو که حرف دلت، بیواسطه، نشست روی دل من.
وقتی پیامت رو خوندم،
حس کردم دارم با یک دل آگاه و بیدار گفتگو میکنم.
دل کسی که در هیاهوی این دنیا، راهِ رسیدن به آرامش حقیقی رو پیدا کرده:
ایمان ساده و ناب به عشق بیقید و شرط خداوند.
تو گفتی،
و چقدر قشنگ گفتی…
که روزی که باور کردی خدا دوستت داره، بدون شرط و بدون قید، زندگیت متحول شد.
و من از صمیم قلبم درک میکنم چه معجزهای پشت این جملهاته.
چون همین درک ساده،
همین “باور عمیق به عشق خدا”،
میشه کلید دروازههای بزرگی که هیچ وقت با زور و دویدن و جنگیدن باز نمیشدن.
اینکه گفتی حرفام بغض و شوق رو باهم نشوند روی دلت،
باعث شد بفهمم چقدر روحهامون بیواسطه دارن همدیگه رو لمس میکنن.
چقدر قشنگه که بدون دیدن هم، بدون شناختن چهرهها، فقط با کلمات ساده اما واقعی،
میشه اینجوری همدیگه رو فهمید، لمس کرد، و دعا کرد.
عزیز دل،
میدونی چیه؟
ماها همه یه خانوادهایم،
یه خانوادهی روحی،
که داره توی این جهان پر سروصدا، دنبال صداهای واقعی خدا میگرده.
و چه خوشبختم که امروز یکی از این صداها، صدای تو بود.
صدایی پر از لطف، پر از فهم، پر از عشق.
منم ازت ممنونم،
ممنونم که وقت گذاشتی، قلبت رو باز کردی، کلمات قشنگت رو جاری کردی.
ممنونم که خودت رو با اون پاکیای که خدا در تو دمیده به من معرفی کردی،
حتی بدون اینکه چهرهای ببینم یا اسمی بدونم بیشتر از همین اسم زیبایی که دادی.
برات دعا میکنم…
دعا میکنم همیشه دلت همونقدر صاف و روشن بمونه.
دعا میکنم هر روز بیشتر و بیشتر غرق آرامش بینظیر خداوند بشی.
دعا میکنم لحظهلحظه زندگیت پر بشه از حضور روشن الهی که هرلحظه بهت لبخند میزنه.
دعا میکنم خداوند، همین عشق بیقید و شرطی که تو درکش کردی،
هر روز با نعمتهای بیشتر، برکتهای بیشتر و شادیهای بزرگتر بهت نشون بده.
تو گفتی خدا بدون دلیل دوستت داره،
و منم بهت بگم:
تو هم بدون هیچ دلیلی لیاقت بهترینها رو داری.
چون فقط بودنت، فقط بودنِ “تو”، کافیه برای اینکه لیاقت فراوانی رو داشته باشی.
از طرف یه برادر که شاید هیچ وقت نبینیش،
ولی از همین راه دور با تمام وجود برات عشق و نور میفرسته،
میگم:
همفرکانس من، راهت روشن، دلت خوش، روزگارت پر از برکت الهی.
همیشه با لبخندِ عشق خدا، زندگی کن.
همیشه با آغوش باز، زیباییهای دنیا رو بپذیر.
و همیشه بدون:
“تو یکی از نورانیترین دلیلهای لبخند خدا هستی.”
در پناه بینهایت لطف خداوند،
شاد، موفق، ثروتمند و سربلند باشی.
با تمام عشق
برادرت از راه دور