دیدگاه زیبا و تأثیرگزار ملیحه عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:
الله خیرا کثیرا
سلام
امروز هدایت شدم به سمت مقاله ای در قسمت سوالها که بسیار برام تکان دهنده بود. داشتم راجع بهش فکر میکردم و یه سری چیزهایی که به ذهنم میومد رو می نوشتم که بی اختیار اومدم سمت این ویدئو. و وقتی دیدم وشنیدم بهت زده شدم که چه همزمانی جالب و شگفت انگیزی!
وقتی داشتم متن قسمت “تفاوت باورها و دانسته ها” رو می خوندم چقدررررررر بیشتر از گذشته متوجه شدم که خیلی سخته باور کنم که برای داشتن یه زندگی عالی باید حالم رو همیشه خوب نگه دارم. این که اگر حالم خوب نباشه یعنی باورهام مشکل دارن. اگر باورهام مشکل داشته باشن اتفاقای خوب تو زندگیم نمیوفتن. خیلی سخته. الان که دارم دقیقتر نگاه میکنم می بینم واقعا “عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی”. همینطور که استاد عباسمنش تو این ویدئو میگن که وقتی تصمیم به ساختن زندگیشون گرفتن کلا شخصیتشون تغییر کرد.الان دارم بیشتر حس میکنم که چقدرررررر باور محدودکننده احاطه م کردن. چقدرررررررر سالها بیخودی پارو به آب زدم و خودمو خسته کردم. واقعا سخته پذیرفتن این که برای رسیدن به خواسته حتما حتما حتما باید در مسیر و قبل از رسیدن به نتیجه، حالم خوب خوب خوب باشه. چقدرررررررر این باور از تمامی زندگی من دور بوده و این مدتی هم که به لحاظ منطقی پذیرفتمش هنوز اجراش سخته. چون همه ی چیزایی که قبلا ساخته بودی رو باید خراب کنی. انگار میمونی وسط یه بیابون خشک و بی انتها. اما فقط توکل میتونه این فاصله رو طی کنه و بس.
چقدرررررر من سالها حسرت خوردم و ناامید شدم و حسرتها و ناامیدی ها رو دیدم. جالبه از بچگی می شنیدم که میگفتن:اگر آدم خوبی باشی تو این دنیا، وقتی مردی و رفتی اون دنیا، میبرنت بهشت. بهشت جاییه که اصلا نیاز نیست زحمت بکشی. اصلا لازم نیست از جات بلند بشی و بری میوه بیاری و بخوری. سرت رو هر طرف بچرخونی میوه هست. تازه، برای اون میوه هم لازم نیست کار سختی بکنی تا بتونی بخریش. بهشت یعنی راحتی محض. بهشت یعنی خوشی مدام و بی پایان. اصلا همه ی چیزای خوب اونجان و هیچ وقتم تموم نمیشن. خلاصه که یه کمال مطلقی داشتم از بهشت که طبق گفته ی دیگران چون گنهکار درگاه خداوند بودم همیشه، پس قاعدتا بهش نمی رسیدم.
یه جمله ی سوالی توی متن بود که منو یاد حرف یکی از دوستام انداخت. اون جمله این بود:
“آیا فردی در جهان وجود دارد که از داشتن احساس خوب و لذت از زندگی، شاکی باشد؟”
یکی از دوستام روابط بسیار خوبی با خانواده ی شوهرش داشت و هفته ای سه چهار شب به عناوین مختلف مهمونی میرفت و هر کدوم از مهمونیا هم به گفته ی خودش خیلی خوش میگذشت. یه بار که داشت از یه مهمونی صحبت میکرد گفت: وای دیگه خسته شدم. چقدر خوش بگذرونیم؟؟!!!! من اون موقع که این آموزه ها رو بلد نبودم پیش خودم گفتم: مگه خوشگذرونی خستگی میاره؟! الان میفهمم که وقتی باورهای غلط ریشه دار باشن، یا ادای خوش گذشتن رو درمیاریم که ازمون خیلی انرژی می گیره و یا وقتی لذت می بریم اونقدر عذاب وجدان می گیریم که هرچی شیرینیه به کام خودمون زهر می کنیم که تلافی بشه و به سیاق سابق بگردیم و هیچ دینی به آدمای اطرافمون نداشته باشیم و خدای نکرده طردمون نکنن.
اما این مدتی که با آموزه های مسیر خودشناسی و خصوصا این سایت آشنا شدم ماجرا طور دیگه ای رقم خورد. آموزه های این سایت که یه عالمه دیدگاه من رو به دین و خدا و مذهب تغییر داد و من تونستم بدون هیچ جهت گیری و جانبداری با تغییر نگاهم، حالم رو باهاشون خوب کنم. و از این بابت بسیار شاکر و سپاسگزارم. هم از خدا و هم استاد عباسمنش که دست سعادتمند خداوند هستن. تصویری که آقای عباسمنش از زندگی درین دنیا با توجه به قرآن میدن همون بهشتیه که برای من از بهشت دنیای بعد از مرگ تصویر کرده بودن. همون بهشتیه که ایشون و خانواده شون همین الان دارن توش زندگی میکنن. با خودم میگفتم: یعنی میشه هرآنچه رو که میخوام داشته باشم؛ اونهم به راحتی. میتونم در هر حال و هر طوری حالم خوش باشه. چه در مسیر رسیدن به خواسته هام و چه زمان رسیدن؛ اونهم بدون نگرانی و دلشوره. حالا به لطف این آموزه ها و منطق الهی شون می بینم که همه چیز به وفور هست و هیچ وقت هم تموم نمیشه. اصلا و اساسا و واقعا سیستم دنیا همینه. باید اینگونه بود. یعنی اینگونه آفریده شدیم. این دنیا اینطور آفریده شده. قوانین این جهان به همین منظور طرح ریزی شدن. اما من خلاف اینها رو باور کرده بودم. همین امروز هم که داشتم برای چندمین بار متن میخوندم که : “زمانی به خواسته ها میرسی که باید حالت خوش باشه، باید لذت ببری وگرنه نمیرسی”؛ باز حالم دگرگون میشد. واقعا من همون طور که همیشه آرزو داشتم میتونم بازی کنم و خوش و بیخیال باشم؟ میتونم نگران نباشم؟ میتونم زجر نکشم؟ میتونم پول دربیارم اونهم با لذت؟ یعنی میشه؟ اینجا بود که فهمیدم منظور جمله ی این مقاله رو و دقیقا مثل همین جمله ی آقای عباسمنش که تو این ویدئو گفتن. که همون موقع که تو اون اتاق سیمانی زندگی میکردن حالشون خوب بوده. چون امید وافری داشتن. این که تونستن ایمان و دانسته هاشون رو با عمل همراه کنن و اینطور نتیجه بگیرن.
چه زمانهایی که تو تله ی دانسته هام افتادم و از مسیر قدرتمندکردن باورهام منحرف شدم. گفتم نه! جواب نمیده! هر کار میکنم جواب نمیده! در صورتی که نمیدونستم من اصلا روی باورهام کار نمیکنم. من دارم اطلاعاتم رو زیاد میکنم و خوب میتونم برای دیگران سخنرانی کنم. به جای این که این دانسته ها رو در زندگیم به کار بگیرم. من امید ندارم. من ایمان و توکل ندارم. این مقاله و بعدش این ویدئو حسابی دلم رو قرص کردن که چطور نبض باورهام رو تو دست بگیرم. چطور سرنخ رو رها نکنم و نترسم از بن بستهای راه. و بدونم که این بن بستها در درون من هستن نه بیرون. و خیلی راحت تر از برطرف کردن مشکل بیرونی از درون میشه حل و فصلش کرد. نه این که کار کردن روی باورها اونهم دراول راه، راحت باشه اما همین که من فقط و فقط با خودم طرفم و تکلیفم روشنه، خودش یه دنیا می ارزه. چون خیالم رو از حواشی میگیره و میده به نیرومندتر کردن هر روزه ی باورهام. این که فقط روی خودم متمرکز باشم و کلا با اطرافم که نشان از باورهای محدودکننده داره قطع ارتباط کنم.
این که تو این مقاله خوندم: “هر وقت راحت به نتیجه ای نمیرسی بدون هنوز باور اون خواسته در تو نشست نکرده و جزء بدیهیات ذهنت نشده”؛ برام فوق العاده نجات بخش بود.
این که : “فقط باید لذت ببری از مسیر و راه دیگه ای نیست”؛ خیلی حالمو خوب کرد.
این که تو این ویدئو شنیدم که استاد گفتن: “من شوق بی اندازه ای برای ساختن و آفرینش زندگیم داشتم و اصلا متوجه سختیها نبودم”؛ بیشتر مطمئنم کرد که ادامه بدم.
وقتی داشتم این باورها رو حلاجی میکردم این سوال برام پیش اومد که خب اگر ما اونقدر قانون رو خوب اجرا کنیم که اصلا گرفتار اتفاق ناخوشایند نشیم پس تکلیف نقاط تاریک وجودمون چی میشه؟! یا این که ما چطور به تضاد برمیخوریم؟ چون تضاد همراه همیشگی ماست و راهنمای خواسته هامون. از اونجایی که خداوند سریع الجوابه، جوابش اینطور اومد: وقتی ما نگاهمون رو طوری می چرخونیم که مدام لذت می بریم، اونهم در مسیر رسیدن به خواسته ها؛ این لذات از ساخته شدن باورهای قدرتمند تولید میشن.یعنی قدم به قدم؛ که همون قانون تکامله. و منو یاد یکی از جملات استاد در یکی از فایلهای قانون آفرینش انداخت. استاد میگفت: من وقتی دارم روی باورهام کار میکنم با عشق و شوق این کارو میکنم و لذت می برم. من به زور این کارو نمیکنم و سختی نمیکشم برای این که راحتی و آرامش در آینده داشته باشم. بلکه بدون نگرانی برای آینده از مسیر ساختن باورها نهایت لذت رو می برم. و این لذت ممکنه اینطور باشه که ما مدام به تضادها برخورد می کنیم و مدام نگاهمون رو بازآفرینی می کنیم. مدام تکرار و تمرین و تحسین. مثل رسم نمازهای یومیه. ما در طول شبانه روز در پنج مرحله، به شکل رسمی وارد خلوت با خدا و درون خودمون میشیم. البته ممکنه کسی به جای نماز، مراقبه یا عبادت دیگه ای و در کل “در خود فرو رفتن” داشته باشه. ولی به هر حال این ارتباط رسما برقرار میشه که اگر واقعا با تمام وجود انجامش بدیم به تمامی کارهای ریز و درشت روزمره مون رسوخ میکنه و همه ی اعمالمون خدایی میشه. و اگر با اجرای تمامی این اعمال تمام راه ها برامون هموار شدن، ما با مواجهه با مشکلات دیگران نقائص باورهامون رو می فهمیم. مثل برخورد ناگهانی با یک متکدی. یا برخورد با یه آدم عصبی. یا شنیدن حادثه ی ناگواری در اون سر دنیا از طریق اخبار بطور کاملا اتفاقی و … . یعنی این تضادها مستقیم اگر نباشن غیرمستقیم پیامشون رو می رسونن. درین لحظات دو کار بسیار حساس و شرنوشت ساز به شدت تاثیرگذارند. یکی شکرانه ی معجزه ی تضاد و دیگری اعراض به موقع از ناخواسته ها و عدم تمرکز بر اونها.
و آقای عباسمنش در همین ویدئو گفتن: میشد که به همین سختیها هم برنخورد اگر باورهای قدرتمندکننده داشت. و این که تجربیات ایشون در فایل های رایگان و محصولات میتونن خودبخود کلی از سختیها رو برای مخاطبین این برنامه ها در نطفه خفه کنن. البته به شرط ایمان!
فقط هشیاری ما لازمه که فرکانس سازه و سرنوشت ساز. این هشیاری چون مدام بین خالق بودن و اشرف مخلوقات بودن و حاکمیت مطلق بر زندگی و سرنوشت خود با ابراز بندگی بی چون و چرای خداوند همراهه، نه گرفتار کبر و غرور میشه و نه ایستایی و به قهقرا رفتن. چون افسردگی و ورشکستگی و بیماری و هر آنچه اتفاق ناخوشایند در عالم هست همه برای هشیار کردن ما از افتادن در مسیر غلطی خبر میدن که اونقدر برامون عادت شده و متوجهش نیستیم که هر لحظه ممکنه طوری سقوط کنیم که دیگه راه برگشتی نباشه و بزرگترین و سهمگین ترین سقوط تلف شدن عمر با باورهای محدودکننده و عزت قائل شدن برای سختی و رنج و عذابه.
خلاصه که این مقاله ی بسیار ارزشمند یکی از منابع من شده که هر روز مرورش کنم و این ویدئوی فوق العاده هم باعث شد من کلی سوال و جواب رو مرور کنم.
سپاسگزارم از استاد و گروه عباسمنش که این مقاله ها رو با دقت و سخاوت می نویسن و این فایلهای صوتی و تصویری رو با شوق بسیار مجددا ضبط میکنن. دست مریزاد و خدا قوت
خیلی زیاد خوشحالم و هربار با خوندن مقاله ها و دیدن و شنیدن فایلها شوقی هزاران برابر بیشتر از قبل در من می جوشه و تعهدم چندین برابر میشه. براتون آرزو میکنم هر آنچه خیر و برکت در کیهانه نصیبتون بشه.
و من الله توفیق
ایام به کام
به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD377MB32 دقیقه
- فایل صوتی به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 130MB32 دقیقه
بنام خدای مهربان
سلام به هرانکه درحال خوندن این متن هست.
من مهدی وثوق خداوند رو صدهزار مرتبه سپاسگذارم که در این روز مدت حضورم رسید به صد روز !
شروع میکنم به تایپ درکی که تا این لحظه از دیدن فایل ارزشمند ” رویاهایت را باور داشته باش ” در پانزدهیم مدار سفرنامه پر خیر و برکت
واقعیت ماجرا اون اوایل عضویتم اولین بار که این فایلو دیدم همش ذهنم میگفت چجوری ؟ چجوری ؟ جو گرفته بودتم ، سرررریع زودباش جم کن گویا شخصی بنام عباسمنش اختراعی کرده میشه با استفاده ازش زندگیتو ازون رو به رون رو کنی !
واقعا همین بود دیدگاهم نسبت به اموزش های استاد و اصلا هیچ درکی از مدار و قدرت باور نداشتم. فقط دنبال یه راهی بودم که ازون همه تضاد فراااار کنم …
چی بگم خدایا … بر زبانم جاری کن ، چیزی گفته بشه که موجب ارام گرفتن قلبم و ادامه مسیر و هدایتم بشه …
یه جرقه !
تکامل !
واقعیت ماجرا هنوز که هنوزه من نفهمیدم چطور شده که استاد از یه خونه و زندگی به اون شکل نا زیبا به ظاهر رسیده به مجلل ترین عمارت ها !
درسته زیاد شنیدم از طریق تغییر باور هاش ، اما باورها ینی چی ؟؟
دارم عین چیزی که تو ذهنمه میگم به حساب خودم در روز بیش از هشت ساعت دارم با استاد زندگی میکنم ، تا الان دوره عزت نفسوکتابا و سریال سفر به دور امریکا و مصاحبه ها و خلاصه فک کنم هرانچه در بخش دانلود ها بوده رو یه سرکی کشیدم !
با این وجود بازم میگم ” تغییر باور ها ؟؟!!؟!!!؟؟ ”
بخشی از دیدگاه های دوستان رو پیوست همین فایل ارزشمند خوندم
خیلی زیبا بود واقعا تحسین برانگیز ، اصلا دیدن این فایل که استاد در خصوص رسیدن به هر خواسته ای صحبت میکرد ، یک بحث و محتوا داره یا بهتر بگم ، یک سری نیاز ها و درخواست ها و جسارت هایی تو دل ادم ایجاد میکنه
خوندن کامنت های اعضا بحثی دیـــــــــــــــــــــــــگــــــــــــــــــر!!!!
گاها میخونم اشخاص از سبکی عشق بازی با خدا صحبت میکنن که واقعا گاهی تمام خواسته های دنیوی ، تمام خواسته هام ، علارقم نیازهای مادی و غریضه ایم! فراموششون میکنم و میگم فقط رویا و ارزوی من اینه که منم اینجوری با خدا ، یا همون انرژی منبع در ارتباط باشم.
این خواسته بزرگ زندگی منه ، این رویا ی منه
همیشه بوده ، فهمیدم ، الان درکش کردم ، دقیقا همین لحظه که دارم تایپ میکنم !!
چی بگم …
کُــت شدم… ( یه استلاح تو بازی حکم )
فهمیدم
راز رسیدن به هر چیزی همینه ! هرچیزی که میخای !
قدیم به صورت جسته و گریخته یا بهتر بگم ازمایشی گاهی حس کرده بودم وقتی تمام فکر من مشغول به خدا هست ، اینگاری همه کارام با یه نظمی انجام میشه ، حتی اگه حاکمم نبودم ، حکمو دل میکردنو ، دست اول آس و بابا و بی بی دستم بود !!!
و وقتی فقط تو فکرم خدا بود همه جور موفقیتی رو داشتم تا اینکه یادم رفت .
یادم رفت این خداست که داره بُــر میزنه و این خداست که ورق خوبو میزاره تو دستم!
فک کردم من خوش شانسم ! اینا همه شانسیه !
الان یادم اومد – همه هبوط من زمانی اتفاق افتاد که خدا رو فراموش کردم
( حکم و ورق بازی یک مثال بود )
وقتی اون همه بدبختی و واقعا ناچاری بهم فشار اورد ، درحالی که میدیدم اطرافیانم روز به روز اوضاعشو بهتر میشه – دقیقا با خودم زمزمه کردم : احتمالا ادمای ثروتمند یک رازی رو میدونن که همش دارن ثروتمند تر میشن
توی همین حالو هوا بودم که خوردم به یک بمبست و رکود !
یادم از یک دوست قدیم اومد ” خدا !!! ” همونجا چشامو بستم و فقط گفتم کمکم کن
فکر نمیکنم چیز دیگه ای گفته باشم
الان که بادید ناظر دارم به ماجرا نگاه میکنم میفهمم ، هیچ کدوم ازون هماهنگی ها و حرکت ها و موفقیت ها رو من یا شانس من انجام نداده – همش کار خدایی هست که عاشق منه و بدجووووووور تمایل داره باهم باشیم
تا اینکه به دلم افتاد افرادی که خوشی روی خوشی میارن ، یک باوری تو ذهنشونه که این موفقیت هارو واسشون ایجاد میکنه.
توی گوگل سرچ کردم باورهای موفق شدن !
نمیدونم چی شد ، الان به خودم اومدم دیدم 100 روزه از موفق شدنم میگذره و من اصلا نفهمیدم!!!!!!!!!!!!!!!!
ینی چی ؟ ینی همون موقع که اینتر زدم ، شروع موفقیت روی موفقیتام بوده اما من نفهمیدم .
حقیقتا یکی از پاشنه های آشیلم همین کمالگرایی و عدم قبول کردن تکامل هست!!
اصلا تو کتم نمیره که ره صد ساله و یک شبه نمیشه طی کرد !
جوابشم همون روزای اول ارتباطم با استاد گرفتم : درسته میشه ره صد ساله و یک شبه رفت اما باید در مدار حرکت باشی !
روز گذشت کم کم فهمیدم با ایجاد مدار مناسب میشه به هر خواسته ای رسید.
دقیقا همین دو ، سه روز پیش بود که کلیدشو خدا بهم داد !
گفت مهدی اقا تو میتونی با کنترل ورودی های ذهنت و ایجاد باور های مناسب در هر زمینه ای ، به هر خواسته ای برسی و اصلا بعد زمان و مکان و… مطرح نیست – فقط بین تو و خواستت فاصله فرکانسی وجود داره که با حس خوب باید پرش کنی !
ینی هرچی کانون توجهت و حس و حالت خوب باشه زودتر خواستت خلق میشه !
این رازیه که افراد ثروتمند میدونن که بعضا به صورت آگااهانه یا ناآگاهانه دارن انجام میدن .
فهمیدن این راز حس و حالت عجیبی تو وجودم ایجاد کرد که بخشی شو در مدار چهاردهم نوشتم / الان فهمیدم چرا خوابم گرفته بود .
بگذریم
گفتم واقعا همینه راز رسیدن به هر ارزو و رویایی ؟؟ به همین سادگی ؟؟!!!
گفت اره – من عادلم ! دسترسی به منابع برای همه بندگانم یکسانه – سلف سرویس ، هرکی هرچی میخاد میتونه ررزو کنی بدون هیچ محدودیتـــی!!!!
گفتم – یا بهتره بگم ، از فضل خودش بر زبانم جاری کرد :
منزهی تو ای رب العالمین – اگه تو انقد بزرگ و غنی و مهربان و آگاه و بنده نواز و صاحب و معنا کننده زیبا ترین حالات و صفات …
من این کلید رو نمیخام ! این رازی که بهم گفتی رو نمیخام ، لطفا از ذهنم شیف دیلیتش کن ! من میخام فقط غرق تو باشم – تویی که انقد بزرگی که این سیستمو ایجاد کردی
به نظر من داشتن تو از هرچیزی بهتره ، از هر ملک و مال و زن و سیم و زر!!
الان صداش داره میاد.
فتبارک الله الحسن الخالقین ! و صدای دست زدن فرشته ها میاد.
خدایا کمکم کن پای حرفم باشم – اگه محبت تو نباشه من به سمت نجواها متمایل میشمو میرم بین ستمکاران !
این روزا این ایه هی توی ذهنم پلی میشه :
بفضل الله و رحمته فبذالک فلیفحرو …
چقدر زیباست – فهمیدم چه انتخاب خوبی انجام دادم !
چون شادی و سرور و توجه به فضل و رحمت خدا بهتره از هر فعالیتی که در راستای کسب هر ملک و مال و زن و سیم و زر انجام بدم !
و واقعا همینه !
مصداق واضحش شخص شخیص جناب عباس منش !
روزایی بود که با یاد خدا میزد به دل جاده و میرفت گشت و گذار و شادی و سرور و شکرگذاری و حس خوب به یه موتور یاماها صد !!!!!!!!
و این روزا فهمیدم کم کم داره بساط مجدد مسافرتشو میچینه با مجلل ترین حالت ممکن ، احتمالا علاوه بر تریل که پشت ار وی سواره یه هواپیما آی کان ای 5 هم ببنده !!!
خدااااااااااااااااااااااااااااااا
چی میتونم بگم از فضل خدا
چی میتونم بگم از رحمت خداااا
و راز همه راز ها همینه
بفضل الله و رحمته فبذالک فلیفحرو …
خداروشکر
این روزا هروقت هر خواسته ای میاد تو ذهنم ( گاها با فشار و تحدید تضاد) میگم به تو میسپارمش !
امروز برزبانم جاری شد ، اصلا هر وقت که تو بگی ! یقین دارم انتخاب تو واسه من بهترین زمان و بهترین مکان و در یک کلام بهترین حالته !
خدایا کمکم کن روی این باور مداومت داشته باشم.
کم کم داره مفاهیمی جدید از تقوا تو ذهنم شکل میگیره
کم کم …
کم کم دارم وارد هاله ” ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر ” میشم
و واقعا تا الان هیچ ادراکی از شیوه ” صلاه ” و فحشاء و المنکر ” ندارم !
سر شبی یه صدای دیگه هم اومد ” لفروجهم حافظون ” !
نمیدونم ینی چی ، نمیفهمم منظورشو
احتمالا در مدار بعدی گفته میشه بهم
باید صبر کنم تا تکاملم طی بشه
الان مجدد صداش اومد
… لفی خسر الا الذین آمنو و عمله الصالحات و …
نمیدونم واقعا این مفاهیم ، این عبارت ینی چی !!!
فقط حسم میگه باید حست خوب باشه
عمل صالح تا الان این واسم تعریف شده :
حست خوب باشه !
خب دلم گفت بسه – ساعت نزدیک یک شبه و واقعا انرژیم در حدی هست که انگار که نه انگار چن وقت پیش این حدود ساعتا خوابه خواب بودم.
یک بار دیگه هم این حالت پیش اومد ، اومدم از خونه بیرون دیدم اااا هوا تاریکه تاریک و یک سکوتی که حاکم ازینه شهر رفته تو خواب ! من من فک میکردم ساعتای هفت صبحه و هنوز فعالیت ها شروع نشده !
صدای نجوا هه اومد ، با یه مدل خاصی باهام حرف میزنه !!! انگار طلبکاره !!!
گفت خب : نتیجش که چی ؟ ینی چی حالا ؟ ینی خوبه شبو روزت یکی شده ؟ نتیجت کو؟ ماشینت کو ؟ خونه ؟ کار ؟ روابط ؟ شرایط ایده آل ــت کو ؟؟؟
در خصوص نتایج :
بالا ترین نتیجه یا بهتره بگم بالاترین دست اورد زندگیم ، چیزی که واقعا از وقتی خودم دنبال بودم ، همین کیفیت ارتباطم با خدا بود
همیشه دلم میخواست ، سر زبونم بود ، میگفتم : پرورشم بده که هر لحظه در حال گفتن ذکر و حمد و سپاس و ستایش تو باشم ، و تو بی نیازی و بنده نواز !
این روز شده بیش از سه ساعت غرق ارتباط باهاش بودمو فارق از گذرزمان !
واقعا چه چیزی ازین بالا تر میتونه واسه من باشه ؟؟ چه نتیجه ای ؟؟؟
واقعا اگه همین حالت من رشد پیدا کنه انگار به همه انچه که نیازهای مادیم توش خلاصه شده رسیدم !
و رشد این حس ، منظورم ارتقاع کیفیت ارتباطم با خداوند همراهه با هر گونه ثروت و توانگری …
این یک قانونه
یا رب العالمین
یا رحمان
یا رحیم
یا مالک یوم الدین
کمکم کن تنها تورو بپرستم و تنها از تو یاری بجویم
لطفا منو هدایت کن به راه راست
راهی که تماما توجه به ماهیت تویه و راهی که توش حس خوبه ، ارامشه
نه استرس ها ، نه فشار ها ، نه اضطراب ها.
پایان./
اراتمند
مهدی وثوق
مشهد/ایران/
سلام
چند باری پیوست کامنت هایی که ازین پروفایل منتشر میشه ابزار محبت کردی…
همونطور که خودت اشاره شد همه ابزاری هستیم در دست هدایت…
و صحبتم تواضع نیس!
ان هدیناه السبیل اما شاکرا اما کفورا …
ربنا با تمام وجود سپاسگذارم برای همه چی ….
راضیه جون متشکرم بابت حس خوبی که با نوشتن انتقالش دادی…