به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1

نکته مهم:
این فایل به دلایلی که در فایل صوتی و تصویری توضیح داده شده است‌، در تاریخ امروز 25 مهرماه‌ 1399 مجددا ضبط شده است.

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار ملیحه عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:

الله خیرا کثیرا

سلام

امروز هدایت شدم به سمت مقاله ای در قسمت سوالها که بسیار برام تکان دهنده بود. داشتم راجع بهش فکر میکردم و یه سری چیزهایی که به ذهنم میومد رو می نوشتم که بی اختیار اومدم سمت این ویدئو. و وقتی دیدم وشنیدم بهت زده شدم که چه همزمانی جالب و شگفت انگیزی!

وقتی داشتم متن قسمت “تفاوت باورها و دانسته ها” رو می خوندم چقدررررررر بیشتر از گذشته متوجه شدم که خیلی سخته باور کنم که برای داشتن یه زندگی عالی باید حالم رو همیشه خوب نگه دارم. این که اگر حالم خوب نباشه یعنی باورهام مشکل دارن. اگر باورهام مشکل داشته باشن اتفاقای خوب تو زندگیم نمیوفتن. خیلی سخته. الان که دارم دقیقتر نگاه میکنم می بینم واقعا “عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی”. همینطور که استاد عباسمنش تو این ویدئو میگن که وقتی تصمیم به ساختن زندگیشون گرفتن کلا شخصیتشون تغییر کرد.الان دارم بیشتر حس میکنم که چقدرررررر باور محدودکننده احاطه م کردن. چقدرررررررر سالها بیخودی پارو به آب زدم و خودمو خسته کردم. واقعا سخته پذیرفتن این که برای رسیدن به خواسته حتما حتما حتما باید در مسیر و قبل از رسیدن به نتیجه، حالم خوب خوب خوب باشه. چقدرررررررر این باور از تمامی زندگی من دور بوده و این مدتی هم که به لحاظ منطقی پذیرفتمش هنوز اجراش سخته. چون همه ی چیزایی که قبلا ساخته بودی رو باید خراب کنی. انگار میمونی وسط یه بیابون خشک و بی انتها. اما فقط توکل میتونه این فاصله رو طی کنه و بس.

چقدرررررر من سالها حسرت خوردم و ناامید شدم و حسرتها و ناامیدی ها رو دیدم. جالبه از بچگی می شنیدم که میگفتن:اگر آدم خوبی باشی تو این دنیا، وقتی مردی و رفتی اون دنیا، میبرنت بهشت. بهشت جاییه که اصلا نیاز نیست زحمت بکشی. اصلا لازم نیست از جات بلند بشی و بری میوه بیاری و بخوری. سرت رو هر طرف بچرخونی میوه هست. تازه، برای اون میوه هم لازم نیست کار سختی بکنی تا بتونی بخریش. بهشت یعنی راحتی محض. بهشت یعنی خوشی مدام و بی پایان. اصلا همه ی چیزای خوب اونجان و هیچ وقتم تموم نمیشن. خلاصه که یه کمال مطلقی داشتم از بهشت که طبق گفته ی دیگران چون گنهکار درگاه خداوند بودم همیشه، پس قاعدتا بهش نمی رسیدم.

یه جمله ی سوالی توی متن بود که منو یاد حرف یکی از دوستام انداخت. اون جمله این بود:

“آیا فردی در جهان وجود دارد که از داشتن احساس خوب و لذت از زندگی، شاکی باشد؟”

یکی از دوستام روابط بسیار خوبی با خانواده ی شوهرش داشت و هفته ای سه چهار شب به عناوین مختلف مهمونی میرفت و هر کدوم از مهمونیا هم به گفته ی خودش خیلی خوش میگذشت. یه بار که داشت از یه مهمونی صحبت میکرد گفت: وای دیگه خسته شدم. چقدر خوش بگذرونیم؟؟!!!! من اون موقع که این آموزه ها رو بلد نبودم پیش خودم گفتم: مگه خوشگذرونی خستگی میاره؟! الان میفهمم که وقتی باورهای غلط ریشه دار باشن، یا ادای خوش گذشتن رو درمیاریم که ازمون خیلی انرژی می گیره و یا وقتی لذت می بریم اونقدر عذاب وجدان می گیریم که هرچی شیرینیه به کام خودمون زهر می کنیم که تلافی بشه و به سیاق سابق بگردیم و هیچ دینی به آدمای اطرافمون نداشته باشیم و خدای نکرده طردمون نکنن.

اما این مدتی که با آموزه های مسیر خودشناسی و خصوصا این سایت آشنا شدم ماجرا طور دیگه ای رقم خورد. آموزه های این سایت که یه عالمه دیدگاه من رو به دین و خدا و مذهب تغییر داد و من تونستم بدون هیچ جهت گیری و جانبداری با تغییر نگاهم، حالم رو باهاشون خوب کنم. و از این بابت بسیار شاکر و سپاسگزارم. هم از خدا و هم استاد عباسمنش که دست سعادتمند خداوند هستن. تصویری که آقای عباسمنش از زندگی درین دنیا با توجه به قرآن میدن همون بهشتیه که برای من از بهشت دنیای بعد از مرگ تصویر کرده بودن. همون بهشتیه که ایشون و خانواده شون همین الان دارن توش زندگی میکنن. با خودم میگفتم: یعنی میشه هرآنچه رو که میخوام داشته باشم؛ اونهم به راحتی. میتونم در هر حال و هر طوری حالم خوش باشه. چه در مسیر رسیدن به خواسته هام و چه زمان رسیدن؛ اونهم بدون نگرانی و دلشوره. حالا به لطف این آموزه ها و منطق الهی شون می بینم که همه چیز به وفور هست و هیچ وقت هم تموم نمیشه. اصلا و اساسا و واقعا سیستم دنیا همینه. باید اینگونه بود. یعنی اینگونه آفریده شدیم. این دنیا اینطور آفریده شده. قوانین این جهان به همین منظور طرح ریزی شدن. اما من خلاف اینها رو باور کرده بودم. همین امروز هم که داشتم برای چندمین بار متن میخوندم که : “زمانی به خواسته ها میرسی که باید حالت خوش باشه، باید لذت ببری وگرنه نمیرسی”؛ باز حالم دگرگون میشد. واقعا من همون طور که همیشه آرزو داشتم میتونم بازی کنم و خوش و بیخیال باشم؟ میتونم نگران نباشم؟ میتونم زجر نکشم؟ میتونم پول دربیارم اونهم با لذت؟ یعنی میشه؟ اینجا بود که فهمیدم منظور جمله ی این مقاله رو و دقیقا مثل همین جمله ی آقای عباسمنش که تو این ویدئو گفتن. که همون موقع که تو اون اتاق سیمانی زندگی میکردن حالشون خوب بوده. چون امید وافری داشتن. این که تونستن ایمان و دانسته هاشون رو با عمل همراه کنن و اینطور نتیجه بگیرن.

چه زمانهایی که تو تله ی دانسته هام افتادم و از مسیر قدرتمندکردن باورهام منحرف شدم. گفتم نه! جواب نمیده! هر کار میکنم جواب نمیده! در صورتی که نمیدونستم من اصلا روی باورهام کار نمیکنم. من دارم اطلاعاتم رو زیاد میکنم و خوب میتونم برای دیگران سخنرانی کنم. به جای این که این دانسته ها رو در زندگیم به کار بگیرم. من امید ندارم. من ایمان و توکل ندارم. این مقاله و بعدش این ویدئو حسابی دلم رو قرص کردن که چطور نبض باورهام رو تو دست بگیرم. چطور سرنخ رو رها نکنم و نترسم از بن بستهای راه. و بدونم که این بن بستها در درون من هستن نه بیرون. و خیلی راحت تر از برطرف کردن مشکل بیرونی از درون میشه حل و فصلش کرد. نه این که کار کردن روی باورها اونهم دراول راه، راحت باشه اما همین که من فقط و فقط با خودم طرفم و تکلیفم روشنه، خودش یه دنیا می ارزه. چون خیالم رو از حواشی میگیره و میده به نیرومندتر کردن هر روزه ی باورهام. این که فقط روی خودم متمرکز باشم و کلا با اطرافم که نشان از باورهای محدودکننده داره قطع ارتباط کنم.

این که تو این مقاله خوندم: “هر وقت راحت به نتیجه ای نمیرسی بدون هنوز باور اون خواسته در تو نشست نکرده و جزء بدیهیات ذهنت نشده”؛ برام فوق العاده نجات بخش بود.

این که : “فقط باید لذت ببری از مسیر و راه دیگه ای نیست”؛ خیلی حالمو خوب کرد.

این که تو این ویدئو شنیدم که استاد گفتن: “من شوق بی اندازه ای برای ساختن و آفرینش زندگیم داشتم و اصلا متوجه سختیها نبودم”؛ بیشتر مطمئنم کرد که ادامه بدم.

وقتی داشتم این باورها رو حلاجی میکردم این سوال برام پیش اومد که خب اگر ما اونقدر قانون رو خوب اجرا کنیم که اصلا گرفتار اتفاق ناخوشایند نشیم پس تکلیف نقاط تاریک وجودمون چی میشه؟! یا این که ما چطور به تضاد برمیخوریم؟ چون تضاد همراه همیشگی ماست و راهنمای خواسته هامون. از اونجایی که خداوند سریع الجوابه، جوابش اینطور اومد: وقتی ما نگاهمون رو طوری می چرخونیم که مدام لذت می بریم، اونهم در مسیر رسیدن به خواسته ها؛ این لذات از ساخته شدن باورهای قدرتمند تولید میشن.یعنی قدم به قدم؛ که همون قانون تکامله. و منو یاد یکی از جملات استاد در یکی از فایلهای قانون آفرینش انداخت. استاد میگفت: من وقتی دارم روی باورهام کار میکنم با عشق و شوق این کارو میکنم و لذت می برم. من به زور این کارو نمیکنم و سختی نمیکشم برای این که راحتی و آرامش در آینده داشته باشم. بلکه بدون نگرانی برای آینده از مسیر ساختن باورها نهایت لذت رو می برم. و این لذت ممکنه اینطور باشه که ما مدام به تضادها برخورد می کنیم و مدام نگاهمون رو بازآفرینی می کنیم. مدام تکرار و تمرین و تحسین. مثل رسم نمازهای یومیه. ما در طول شبانه روز در پنج مرحله، به شکل رسمی وارد خلوت با خدا و درون خودمون میشیم. البته ممکنه کسی به جای نماز، مراقبه یا عبادت دیگه ای و در کل “در خود فرو رفتن” داشته باشه. ولی به هر حال این ارتباط رسما برقرار میشه که اگر واقعا با تمام وجود انجامش بدیم به تمامی کارهای ریز و درشت روزمره مون رسوخ میکنه و همه ی اعمالمون خدایی میشه. و اگر با اجرای تمامی این اعمال تمام راه ها برامون هموار شدن، ما با مواجهه با مشکلات دیگران نقائص باورهامون رو می فهمیم. مثل برخورد ناگهانی با یک متکدی. یا برخورد با یه آدم عصبی. یا شنیدن حادثه ی ناگواری در اون سر دنیا از طریق اخبار بطور کاملا اتفاقی و … . یعنی این تضادها مستقیم اگر نباشن غیرمستقیم پیامشون رو می رسونن. درین لحظات دو کار بسیار حساس و شرنوشت ساز به شدت تاثیرگذارند. یکی شکرانه ی معجزه ی تضاد و دیگری اعراض به موقع از ناخواسته ها و عدم تمرکز بر اونها.

و آقای عباسمنش در همین ویدئو گفتن: میشد که به همین سختیها هم برنخورد اگر باورهای قدرتمندکننده داشت. و این که تجربیات ایشون در فایل های رایگان و محصولات میتونن خودبخود کلی از سختیها رو برای مخاطبین این برنامه ها در نطفه خفه کنن. البته به شرط ایمان!

فقط هشیاری ما لازمه که فرکانس سازه و سرنوشت ساز. این هشیاری چون مدام بین خالق بودن و اشرف مخلوقات بودن و حاکمیت مطلق بر زندگی و سرنوشت خود با ابراز بندگی بی چون و چرای خداوند همراهه، نه گرفتار کبر و غرور میشه و نه ایستایی و به قهقرا رفتن. چون افسردگی و ورشکستگی و بیماری و هر آنچه اتفاق ناخوشایند در عالم هست همه برای هشیار کردن ما از افتادن در مسیر غلطی خبر میدن که اونقدر برامون عادت شده و متوجهش نیستیم که هر لحظه ممکنه طوری سقوط کنیم که دیگه راه برگشتی نباشه و بزرگترین و سهمگین ترین سقوط تلف شدن عمر با باورهای محدودکننده و عزت قائل شدن برای سختی و رنج و عذابه.

خلاصه که این مقاله ی بسیار ارزشمند یکی از منابع من شده که هر روز مرورش کنم و این ویدئوی فوق العاده هم باعث شد من کلی سوال و جواب رو مرور کنم.

سپاسگزارم از استاد و گروه عباسمنش که این مقاله ها رو با دقت و سخاوت می نویسن و این فایلهای صوتی و تصویری رو با شوق بسیار مجددا ضبط میکنن. دست مریزاد و خدا قوت

خیلی زیاد خوشحالم و هربار با خوندن مقاله ها و دیدن و شنیدن فایلها شوقی هزاران برابر بیشتر از قبل در من می جوشه و تعهدم چندین برابر میشه. براتون آرزو میکنم هر آنچه خیر و برکت در کیهانه نصیبتون بشه.

و من الله توفیق

ایام به کام


به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    377MB
    32 دقیقه
  • فایل صوتی به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1
    30MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آرزو کاظمی» در این صفحه: 3
  1. -
    آرزو کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 541 روز

    یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ

    إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا

    یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ

    یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا

    اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ [12 حجرات]

    ای اهل ایمان !از بسیاری از گمان‌ها

    بپرهیزید؛زیرا برخی از آنها گناه است

    و تفحص و پی جویی نکنید ؛و از یکدیگر

    غیبت ننماید ؛

    آیا احدی از شما دوست دارد

    که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟

    بی تردید نفرت دارد ؛از خدا پروا کنید

    که خدا توبه پذیر و مهربان است…

    •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    سلام به روی ماه پیامبر زمانه ام و مریم

    جانم بانوی اصیل ایرانی و تک به تک هم

    کلاسی های همه چی تمومم

    میخوام توی این فایل برای آرزوی

    آینده رد پا بزارم من تااااازه اول مسیرم

    و الله اکبر چقدر گاها که برمیگردم به اون فایلهایی

    که قبلا نگاه کردم اما این دفعه درک متفاوتی دارم به

    راستی و درستی پیام آور عشقم (استاد عباسمنش )پی

    میبرم آره خدایا من میخوام سطح مدارم بره بالا به

    اسانترین و راحتترین شکل ممکن ….

    آره من باید به رویاهام باور داشته باشم

    آره من باید قبل از هرچیزی توحیدی باشم اصل هدف همینه با رسیدن به این

    هدف لاجرم بقیه هدفهام مجبورن تیک بخورن ؛قوربون عظمتت بشم الحق و الانصاف که الخیر و فی ما وقع

    منو وارد یه چالش کردی که خودتو نشون

    حیرانم که چقدر زیبا پیدات کردم خیلی زیبا ؛به قول استاد شیک و مجلسی

    من میخوام ایمانم بهت قوی تر بشه

    من میخوام الگوی یه فرد توحیدی بشم

    من میخوام تو رو گسترش بدم

    من میخام به نقطه ای برسم که وقتی افراد التماس کردن که چطور شد به اینجا رسیدی بگم توحید توحید توحید…

    خیلی جای کار دارم خیلییی

    وقتی خودمو کنکاش میکنم میبینم

    نقطه ضعف در حد لالیگا زیاده خخخخخ

    اما خب من به اصل من به سرچشمه رسیدم پس میتونم دنیام تغییر بدم

    اما باید قانون تکامل رو رعایت کنم

    باید قانون شکرگزاری رو رعایت کنم

    باید قانون توجه رو رعایت کنم

    باید از حاشیه ها دوری کنم

    استاد من بعد از 230 روز که توی سایتم تازه به این رسیدم که اصل قرآن و اصل حرفهای شما توحیده خداونده امیدوارم با رعایت قانون تکامل به بهترین نحو اجراش کنم

    من دیگه میدونم که شخصیتم یهویی قرار نیست تغییر کنه میدونم که قدم به قدم قراره این اتفاق و من مدارم بره بالا

    و خدا رو شکر یک آرامش نسبی دارم

    آره استاد شما درست گفتین مثلا اوضاع الان من که تازه دارم شروع میکنم خیلی

    از اوضاع اون زمان شما بهتره اما من باید

    مثل شما با ذوق و شوق برم جلو

    مثل اون فوتبالیست که مثالشو زدین

    میدونم سخته اما باید بشه من هدف والایی دارم من میخوام به توحید به یگانگی الله پی ببرم ؛برسم

    و این خواسته های مادی نتیجه طبیعی رسیدن به اون هدفه

    من خالق زندگی خودم هستم

    من مسول صددرصد زندگی خودم هستم

    من باید از هر اتفاق به ظاهر بدی هم یه نقطه مثبت پیدا کنم و شاکرش باشم

    من باید مثل حضرت موسی همش به خدا بگم خدایا من به هرخیری که ازت میرسه فقیرم خدایا من تسلیمتم

    خدایا من با تک تک سلولهام میخوام تغییر کنم خدایا خودت هدایتم کن خودت حمایتم کن خدایا من اعتبار هرآنچه که در زندگی دارم رو به تو میدم

    من در مقابل تو تسلیم ترینم ضعیف ترینم تو قدرتمندی تو با عظمتی تو میدونی تو میفهمی من هیچی از خودم ندارم خودت هدایتم کن عاجزانه ازت میخوام

    خیلی خوشحالم که خود خداوند بهم الهام کرد قبل از کامنت نوشتن وضو بگیر و قرآن بخوان و اول کامنتت یه آیه بنویس

    خدایا صد هزار مرتبه شکررررررر

    آرزوی موفقیت و توفیق روز افزون دارم برای تک تک هم کلاسیهام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    آرزو کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 541 روز

    سلام بر آقا ابراهیم دانشجوی توحیدی استاد عباسمنش…

    من همیشه هر وقت شما کامنت میزارین برام ایمیل میشه و از خوندن جوابهای توحیدی شما لذت میبرم و امروز مثالتون در مورد عزت نفس عین شیرینی خامه ای با یه چای داغ بهم چسبید خیلی عالی بود … همیشه کامنتهای شما یه آرامش خاصی بهم میده خدایا شکررررت

    چند روز پیش یه خواسته ای به دلم افتاد و با خودم گفتم چطوری؟ نمیشه! خیلی باهام بحث کرد

    اما یک صدایی واضح به من گفت نهایت شرک رو دقت داری آرزو

    تا کی میخوای به این شرک ادامه بدی ، فکر نمیکنی بسه .خجالت کشیدم گفتم نه من رو خدا حساب میکنم اما…

    گفت وااا اگر حساب میکنی اما و اگر چیه دو دو تا چهار تا تو ذهنت چی پس؟ این بحثه ساعتها طول کشید

    و من واقعا فهمیدم تو هیچ چی عمیقا واقعا از خدا نخواستم ؛ رو خودم رو دیگران حساب کردم …

    گفتم استغفرالله…خدایا منو ببخش رفیقم باش همه کسم باش هر لحظه هدایتم کن حمایتم کن

    اگر اشکام امون بده میخوام سوالم

    اینکه اینقدر بنده خوب خدا هستین و اینقدر ریز بینانه عزت نفس رو کار می‌کنید (به قول شما من خودم انگار میخوام تغییر کنم میگم خدایا دیگه فلان کار که برخلاف قانونه تمام و این میشه کمال‌گرایی) میخوام توحیدی باشم میخوام با خدا باشم به معنای واقعی قلبی همونطور که استاد میگه اما امان از کمال گرایی ایمانم صفره میشه گفت (شکر با قطعیت میتونم بگم زیر صفر نیست)

    برادر امیدوارم در زمان و مکان عالی این کامنت رو بخونید و مثل دوره عزت نفس برام مثال توحیدی بزنید..

    نمیخوام اینقد دمدمی مزاج باشم

    خدایا تو از قلبم آگاهی …

    از زینب عزیزم متشکرم بابت کامنتش که آقا ابراهیم جواب داد و قلبم گفت اینجا جاشه سوالی که چند روزه در ذهنته بپرس ،جواب خوبی میگیری

    فقط عمل کن

    فقط عمل کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    آرزو کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 541 روز

    …ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

    …در شب ظلمانی ام ماه نشانم بده

    …یوسف مصری ز چاه،گشت چنان پادشاه

    …گر که طریق این بود ،چاه نشانم بده

    خدایا من هیچی نمیدونم من نمیفهمم

    (تو دانام بکن)من کر و کورم (تو شنوا و بینام کن) من از خودم هیچی ندارم

    من به هر خیری که ازت برسه فقیرم

    من مطمئنم هر اتفاق به ظاهر بدی هم در دلش تو برام خیریتی داری…

    سلام آقا ابراهیم توحیدی دانشگاه استاد عباسمنش؛قبل از این صلات خداوند بهم گفت وضو بگیر میخواستم بپیچونمش اما

    تسلیم شدم گفتم چشم جانا

    این صلات شاید کمی طولانی بشه

    خدایا قلمم شو نور و قوت قلبم شو نور چشمانم شو در تک تک سلولهام جاری باش دیروز تو یکی از کامنتهای داداش ابراهیم خوندم که خداوند خیلی مودبه از اونایی نیست که تعارفش نکنی دعوتش نکنی بیاد خونت نه اونو باید بخوایش خودش تو قرآن گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را….

    خدایا خودت از قلبم خوب خبر داری که من مشرک 5 روز ازت میخوام که بیای ساکن قلب و روح و جسمم بشی ؛بشی همه کسم منو هدایت کنی …

    قصه رسیدنم رو بهت هیچ وقت فراموش نمیکنم بهایی که دادم رو هیچ وقت یادم نمیره الحق و الانصاف که الخیر و فی ما وقع

    دو ماه بود که از مسیر سایت و این آگاهی های ناب دور شدم و خوردم به در و دیوار عجیب اونقدر بهم ضربه وارد شد که روحم غم وجودش رو گرفت غرهام شروع شد گله و شکایت هام شروع شد سمت چپ بدنم در اثر بی اعصابی کاملا بی حس میشد و فقط زیر سرم بودم منی که از اسفند 402 که با استاد آشنا شدم مریض نشدم دارو نخوردم تا مرداد ماه ام ورق برگشت و بازی بهم خورد، اما اما اخذ این قصه خوش شد برای من روز 5 شنبه بعد از مشورت با این و اون یکی میگفت برو فلان برو فلان با فلانی جلسه بگیر اما من اشوب بودم ،خسته از کتک‌های زمانه

    واقعا نمیدونستم چیکار کنم نمیدونم چطور شد که رفتم سراغ فایل نتایج دوستان از آموزه های استاد عباسمنش (آقا رضا عطار) و آنکه مرا خوانده بود راه نشانم داد قلبم باز شد پرشور و انرژی شدم و به قول شما از اون احساس بد اومدم رو احساس عادی نه یهو رو احساس عالی(بخش‌هایی از کامنتهای شماست)

    و خیلی عجیب من که ازش راه خواستم قوربونش برم گفت منو بشناس میدونی من اینهمه مدت میشینیدم توحید اما پیش نبودم رد میدادم انگار و تو این مدت

    عینه در به درآ بودم آخه چیکار کنم استاد میگه ایمانی که عمل نیاورد حرفه مفته آخه خدایا من حس میکنم 5 روزمه من نمیدونم نمی‌فهمم و عجیبه دیروز تو یکی از کامنتهای سعیده جان خوندم که اول راهی بگو خدایا من نمیدونم فعلا خودت هدایتم کن من نمیشنوم نگران نباش تو روی خودت کار کن صدای الهامات را روزی به وضوح میشنوی به شرط استمرار و تداوم…

    و اون روز قلبم به وضوح گفت سوالمو از شما بپرسم من هر وقت کامنتهای شما رو میخونم حس آرامش‌ی از جنس خدا میگیرم و دلم میخواد من هم آروم آروم باشم نه اینکه ادا در بیارم دیروز خیلی حس نزدیکی به خدا رو داشتم و من برای اولین بار یه خواب آروم و پر از حس خدا داشتم که هیچوقت یادم نمیره

    و حالا جواب شما …

    چقدر زیبا گفتین انگار یه چوب برداشتین و لجن زار ذهنمو تکون دادین…

    حاشیه

    حاشیه

    حاشیه

    حرف مردم حرف مردم حرف مردم

    نظرشون نظرشون نظرشون

    نکنه فلانی ناراحت بشه ازم

    نکنه همسرم باهام بد بشه بهم محل نزاره امان از شرک امان ….نکنه بگن عروس بدیه به فکر خودشه پانمیشه کمک حال باشه چقدر فداکاری‌های بی جا چقدر دلسوزی بیجا(بابا حرف مردم کیلو چند)

    چقدر وقتی وارد جمعی میشم استرس دارم امان از شرک

    به قول مثال شما چقدر بعضیا رو میبینم خیلی ظاهرا خوبن خودمو گم میکنم و خجالت میکشم (این اتفاق خیلی برام میفته)

    چقدر دوست دارم خودمو شبیه بعضیا بکنم

    آقا ابراهیم درست میگین من درگیر حاشیه هام خیلیییییییی ،اما از خداوند هدایت میخوام که کمکم کنه تلاش کنم دور دور بشم از حواشی و اصل که توحیدی بودنه رو در سلول به سلول روحم جسمم ایجاد کنم از خودش میخوام به قول شما لحظه هامو برنامه ریزی کنه من عینه کودکی ام که اگه به حال خود رها بشم صورتمو زخمی میکنم

    میدونم راه درازی رو در پیش دارم اما من این مسیر رو دوست دارم چون هر وقت من خدا رو صدا زدم جوابم داده هرچند اون تصورات در مورد خداوند کجا و این تصورات کجا…

    به قول اقا ابراهیم باید خدا رو بشناسم به قول سارا مرادی همت از طریق قران

    مردمم که مشخصن اما من مشرکم من به قول استاد میخوایم قانون رو دور بزنیم غافل از اینکه جهان قوانینش ثابته

    آقا ابراهیم کامنتهای شما به من اینو میگه که این دانشجو عزت نفس رو قورت داده خوب فهمیتتش من شما رو تحسین میکنم یه دنیا سپاسگزارم که به سوالم جواب گیرایی دادین و با خوندن جوابتون اشک در چشمانم جاری شد

    خدایا شکررررت به خاطر ارامشی که دارم

    الهی فقططططط به امید بخشندگی و وهابیت خودت و لاغیر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: