به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1 - صفحه 114 (به ترتیب امتیاز)

1703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اکرم زینلو گفته:
    مدت عضویت: 3083 روز

    به نام رب

    درروز پانزدهم سفرم هستم واین فایلها مثل سوخت عمل میکنه برای اینکه باشدت بیشتری به راهم ادامه بدم واقعا که تلاش ذهنی کردن وتغییرباورها ازکوه کندن هم سختتره واگراین فایلهاوصحبتای استادکه ازایمانشون نشات میگیره نباشه واقعا شدنی نیست بازم ممنون وسپاسگزار ازاینکه تغییرکردی استاد عزیزم که باعث شدی ماهم ایمان بیاریم وتغییرکنیم به امیدخدا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    هاجر مهاجر گفته:
    مدت عضویت: 2412 روز

    خدایا شکر خدایا شکر خدایا شکر

    استاد عباس منش به هر چه که خواسته رسیده

    پس من هم میتوانم

    من هم می توانم به تمام خواسته هایم برسم چون به خدا باور دارم

    خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    لیلا رستمی گفته:
    مدت عضویت: 2723 روز

    سلام استاد عزیزم این فایلتون به من کلی انرزی داد و باعث شد دوباره به اهدافم وبه رویاهم توجه کنم واقعا جدی میگید گذشته ها زود میره فقط لذت ببریم و به اهدافمون تمرکز کنیم واقعا سپاسگزارم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    معصومه میر گفته:
    مدت عضویت: 3488 روز

    سلام

    پانزدهمین روز سفر

    این فایل واقعا تاثیرگذار چون دقیقا قدرت باور را نشون میده. و اینکه ما باید تمرکز کنیم روی خواسته هامون در یک کلام حالمون خوب باشه. وقتی حالمون خوب باشه اتفاقات خوب هم میفته برامون.

    مرسی به خاطر سفرنامه زیباتون

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سيدحسين كسایی گفته:
    مدت عضویت: 3019 روز

    به نام خدای مهربان

    روز ۱۵ ام سفر من

    سلاااااام به همه ی دوستان ، استاد عزیز و هرکی که این متن رو می خونه ، دقیقا یکسال پیش استاد این فایل رو قرار دادند و من هم خیلی ذوق کردم از اینکه استاد از اون دوران فیلم گیرشون اومده ?، خیلی تضاد عجیبی رو استاد به تصویر کشیدند تو این فایل ، اون از اون اتاق کوچیک و سایل قدیمی و اونم از اون خونه لوکس و زیبا توی یکی از بهترین مناطق فلوریدا که من وقتی دیدمش گفتم منم دقیقا از اینا میخوام و تو فیلم آرزوهام کلی فیلماشو عکساشو گذاشتم…خلاصه اینکه خیلی واضح سیر تکاملی استاد رو می بینیم و این خیلی باور مارو قوی تر کرد نسبت به اینکه ما می تونیم خلق کنیم ما هم می تونیم به آرزوهامون برسیم ، شدنش می شه فقط می مونه ترمز ها و باور ها ، همین . بعدشم که استاد باز قسمت دوم آرزوهایت رو باور داشته باش رو آماده کردند و باز هم به ما انگیزه دادند ، استاد عزیز بسیار بسیار سپاس گزارم من که اصلا اون فایل دومی رو دیدم با اون ماشینای خفن که یکیش شولورت کوروت بود به شدت حال کردم چون یکی از خواسته هامه . چقدر خوبه که استاد همیشه به داستان زندگیشون تاکید می کنند که قدم به قدم همه ی این خواسته هارو بدست آوردند نه یک شبه ، تکاملشو طی کردند، الانم که دوره ۱۲ قدم شروع شده خیلی دوست دارم شرکت کنم تو این دوره ولی فعلا دوره کشف قوانین رو تموم نکردم دوست دارم بهم یک نشونه ای داده بشه بعد ۱۲ قدم رو شروع کنم. در نهایت اینکه صبر داشته باشیم ، روی خودمون کار کنیم ، امیدوار باشیم و با خدا باشیم…

    در پناه الله…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    We Trust in GOD گفته:
    مدت عضویت: 2945 روز

    با سلام خدمت شما دوستان و استاد عزیز.

    خدا رو خیلی خیلی شاکرم از اینکه منو با شما با این سایت فوق العاده و استاد عباسمنش اشنا کرده یکی که توی همه ی شرایط زندگیش داره با این قوانین زندگی میکنه و من لذت میبرم وقتی میبینم اون داره با این قوانین زندگی میکنه و در هر لحظه خوب زندگی میکنه فارق از اینکه شرایط چطوریه واقعا خیلی خوشحال میشم به این دلیل که منم میتونم اونطوری باشم اگر تلاش کنم .. و باور کنم که میتونم.

    این 15 همین برگ سفر نامه ی منه.. و راستش من قبلا این فایل رو دیده بودم ولی خوب الان که دیدمش برداشت هام خیلی خیلی فرق میکرد. وقتی استاد میاد میگه اتفاقات و شرایط ما وقتی تغییر میکند که باورهایمان تغییر کند.

    و چه جالب در مورد تضاد ها صحبت میکنن که خیلی باید اگاهانه رفتار کنیم در رابطه با تضاد ها که وقتی فقط این موضوع رو یادمون بره انگار کوهی از مشکلات جلومون قرار دارن اما به محض اینکه اگاهانه باهاشون برخورد میکنیم همه ی راهه حل هاشونم .. داخل خودشون داره به ما گفته میشه .

    خدارو سپاسگزارم که این فرصت رو در اختیار من قرار داد تا بتونم بیام اینجا و نظرمو بنویسم. خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سنسی میکائیل خواجه گفته:
    مدت عضویت: 2532 روز

    سلام خدمت تمامی دوستان عزیزم

    استاد عزیزم

    خانم شایسته عزیز

    پانزدهمین روز از سفرنامه ام

    دوست دارم این برگو تا آخر بخونین هرکسی که تا اینجا اومده…

    قبل ازدواج با همسرم همه با ازدواج ما مخالفت کردن ولی من خواستم با تمام وجود جلوی همه وایسنادم و گفتم این زن زندگیه منه و من میخوام باهاش زندگی کنم…

    ازدواج کردیم اونم یه ازدواج انچنانی که همه در حیرت بودند بعد ازدواج پدرومادرم چون مخالف بودن از حونه انداختنم بیرون گفتن برو منم با پولی که خانومم داشت خونه رو رهن و اجاره گرفتیم 1 تومن ماهی 350 خونه بزرگ 120 متری شیک و یه زندگی عاشقانه اما پر از وتبستگی رو شروع کردم وام ازدواج گرفتم و خودمو گرفتار کردم ولی تجربه شد دم خانوممگرم من از سرکار میومدم واسم غذا اماده میکرد هر نوع غذایی و کلا یه زندگی عالی داشتیم خانومم طلاهشو فروخت زمینشو فروخت و ماشین گرفتیم من راضی نبودم ولی دیدم نمیشه کاریش کرد گفتم اوکی صبح و روز کار میکردم صب از 7 تا شب 11 بعدش هم خانوممو میبردم گشتو گزار تا اینکه یه وقت خانوم خسته شد گفت نمیبینمت از شغلت بیا بیرون پدرومادرت این حرفو زدن برو یقشونو بگیر من مونده بودم طرف کی رو بگیرم بعد هی به پدرومادرم بد و بیرا میگفتم و کلا اینطوری پیش رفت تا قطع رابطه کردم گفت این دختره چشمش رو توه کلا قطع هرجیزی بود باشه رفتین ترکیه بهم خیانت کرد و من با کس دیگری گرفتمش این موقع بود که با این خانواده اشنا شدم روز ثبت نام من همین روزه فایل فقط الله استا که بزرگترین تلنگر در من رو ایجاد کرد بعد فایل عیر قربان توکل به خدا حضرت ابرهیم شاید بالای 100 بار شنیده باشم

    با کمک دوست خوبم نعمت الله صادقی …

    فهمیدم مدار من روی خیانت بودا گویا یا اون مدارش اینطوری بوده خلاصه خوب شدم راه اومدم مدارمو همه چیمو ددست کردهبودم حالم خوب بود

    ولی بازم ارتباط داشت با یکی دیگه ولی باز هم میومد پیش من و ازم کمک میخواست …

    و کمکش میکردم تو ترکیه تصمیم بر این بود که جدا زندگی کنیم و من اون پسری ک کنارش بود رو امتحان کردم و دیدم داره خیانت میکنه به همسر من و نشونش دادم گفتم این اونیه که بخاطرش منو اینجا گزاشتی رفتی خدا یکی از دست هاشو فرستاد گفت داداش بیا خونه من هست بیا باهم باشیم بعد همسرم برگشت و من هم قبول کردم گفتم انسان ممکنه اشتباه بکنه چون من بجای اون نبودم قضاوتش نکردم و بهش دوباره عشق ورزیدم تا اینکه باردا شد و فرستادمش ایران و بعد سه ماه بچمون افتاد و من چند روز بعدش ایران بودم و همسرم دوباره تو حس حال خودش نبود من عالی بود خیلی عالی یه چیزی بیشتر از عالی ولی همسرم تو مدار من نبود …

    و جهان خود ب خود داشت مارو از هم جدا میکرد تا اینکه سال نو خانومم گزاشت رفت و بعد چند روز اومد همه جا رو رفته بود سال نوهم باهم نبودیم در کل امروز برگشت و گفت که میخوام ازت طلاق بگیرم اماده باش فردا میرم درخواست رو بنویسم خونه ابجیش بود رفتم و هرچی تو دلم بود بهش گفتم و اومدم بیرون و با خدام صحبت کردم و ایمان دارم که چون هم مدار من نیست جهان داره خود ب خود مارو از هم دور میکنه و چون خداوند فقط خیر مطلقه همه چیز به نفع ماست …

    گفتم میکاییل ناراحت نشو دیگه مثه قبل ک بهم خیانت کرده بود بهش وابسته نبودم فقط خدای من ب چشمام دیده میشد وقتی رسیدم خونه خودمون جلوی خونم بود گفت میخوام وسایلامو بگیرم گفتم برو بیرون و دستشو کشید شروع کرد به زدن من منم نا خود آگاه دو باز کشیده بهش زدم و جیغ کشید و خلاصه وسایلاشو گرفت و رفت …

    الان من عذاب وجدانی ندارم

    چون هم مدار من نیست جهان داره دورم میکنه …

    و مهم ترین چیز من رویاهامو باور نکرده بودم از یاد برده بودمشون امشب استاد منو زنده کرد

    ای میکاییلی که تو 15تا 18 سالگی 20 سالگی در عرصه ورزشی خوش درخشیدی تو به اهدافت رسیدی تو ادم موفقی هستی و اگر خدا میخواد این رابطه پیش نره تضاد میاد حتما یه خیری هست

    و من امروز خود واقعیم رو یادم اوردم

    من خودم خالق زندگیم هستم و زندگیمو همونجوری که تو رویاهامه خلق میکنم من ب خودم ایمان دارم ?

    منتظر خبر های خوب من باشین ببینید تو سال 98 چیا خلق میکنم و به خودم قول میدم که برسم بهش ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3263 روز

    مسئله این است ماندن یا رفتن. وقتی ایمان داشته باشی به آرزوهات و خودت و خدایی که تورو آفریده .

    آره اتفاقات و شرایط تغییر میکنن زندگی میگذره رد میشه و ما باید به جای غر زدن

    اینو به خودم میگم نه به کسی دیگه ای ، به جای شکایت یکم از زندگی لذت ببرم

    و روی باور هام کار کنم دنبال اهداف و خواسته هامم باشم و بعدش دیگه رها کنم از زندگی لذت ببرم.

    آره باور قدرت چنان قدرتی داره که می تونه هر پیش بینی و قوانین ریاضی و منطق رو زیر سوال ببره.

    بزارید یکم بیشتر توضیح بدم باید نگاهی به داستان ها قرآنی بندازیم برای مثال داستان موسی.

    خب اصلا منطقی نیست که یه بچه داخل سبد روی آب حرکت کنه بره و با امکانات فرعون و پیش مادرش بزرگ شه

    و حتی ادامش.

    کلا به این چزا میگن معجزه که من یعنی وجود من اینو قبول نداره ساده بگم انگار باهاش راحت نیست.

    یعنی چی معجزه که فقط یه عده میتونن انجامش بدن و این باور شرک آلوده.

    بازم به قول پیامبر شرک در دل انسان مومن مثل راه رفتن مورچه ی سیاه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب مخوف و پنهانه.

    الان دارن با پیشرفت علم کم کم دلیل این اتفاقات به اصطلاح معجزه رو میفهمن.

    مثلا گفتن یه جا که اگر باد بایه سرعت مشخص با یه زاویه مشخص از رود نیل عبور کنه رود شکافته میشه.

    در واقع میخوام اینو بگم که این افراد اینقدر ایمان و باور قوی تری داشتن که خداوند اینطور این اتفاقات رو مدیریت کرده.

    و درواقع خداوند اونهارو هدایت کرده نه اونا . اونا کی باشن خداست که اونکارا رو انجام میده.

    همیشه داره انجام میده اما برای کسی که ایمان داره.

    و خداوند خیلی طبیعی و همه چی از راه درست رو هدایت میکنه نه اینکه قوانین جهان رو نقض کنه.

    و نه از راههای عجیب و غریب . ما فکر میکنیم عجیبه چون هنوز علم اون کارو نداریم و بهش واقف نیستیم.

    تصمیم گرفتم روی باور هام کار کنم برای اهدافم و خواسته هام حرکت کنم و بعدش خیلی خوشبین باشم به همه چیز.

    البته در عمل باید دید که چطور عمل میکنم و گرنه این یک حرفه فعلا.

    اما خوشبختانه شروع هر کاری نیز از همینجا شروع میشه. از یک تصمیم یک تعهد .

    آره فقر ،کمبود،بیماریو غم بسیار موقتی است. چون اینها انرژی نیستند.

    تنها خداوند انرژیه انرژی منبع و از اونجا که خداوند خودش رو خوب ثروتمند قدرتمند و … معرفی مینکه

    پس سلامتی نیروست و پایداره پس ثروت نیروست و پایداره پس عشق نیروست و پایداره پس شادی نیروست و پایداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    Negin Ourani گفته:
    مدت عضویت: 2320 روز

    پانزدهمین روز این سفر پربرکت

    من آمدم تا تو شوی آن ستاره ی درخشان

    من آمدم تا تو شوی استوار

    من آمدم ای عزیز که تو با تمام وجودت عزیز تر شوی نزد خودت نزد اهدافت و نزد خواسته هایت

    تو مرا آن گردباد میبینی که آمدم تو را در خود اندازم ولی ای عزیز من آمدم تو را زندگی ات را دگرگون کنم و با خاک یکسانش کنم

    تا پی خواسته هایت را بریزی و امروز و فردا نگویی

    ای عزیز من آن تضادم که اگر نگاهت نگاه سازندگی باشد به من

    از دل من به فراتر از خواسته هایت میرسی

    و میشوی استوار

    و میشوی آن ستاره ی درخشان

    و میشوی آنچه میخواهی شوی

    نگاهت به من چگونه نگاهیست؟

    افکارت حول من چگونه میرقصد؟

    باورت چگونه جاریست؟

    دوستم داشته باش

    من تضادیم که چنان دوستت دارم که به سراغت آمدم تا ترقی کنی که مرا زیر پایت بگذری پله های موفقیت برای خود سازی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: