به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 2

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

زندگی گذشته من، مملو از شرایط سخت مالی بود. یادم می آید آنقدر عاشق موتور سواری بودم که بالاخره با تمام پس اندازم یک موتور یاماها ۱۰۰ آبی رنگ خریدم که همیشه ی خدا، خراب بود.

آن روزها نمی توانستم درک کنم که این تجارب سخت، فقط نتیجه باورهای محدود کننده‌ی خودم است. اما الان دیگر می دانم حتی نتیجه داشتن عشق و علاقه- بدون باورهای قدرتمند کننده- به اندازه همان موتور آبی رنگ است با تنه‌ای جوش خورده.

من رویاهای زیادی داشتم. رویای کسب و کاری که به من آزادی مالی و زمانی بدهد برای دیدن زیبایی های جهان؛ به من امکان زندگی در خانه ای زیبا بدهد؛ امکان رانندگی با خودروهایی با کیفیت و راحت؛ امکان دیدن زیبایی‌های جهان و مهم تر از همه نگرانی‌هایم از آینده را حذف کند و مرا به آرامش درونی برساند اما راه رسیدن به این رویا را بلد نبودم. حتی در طایفه مان هم یک فرد ثروتمند وجود نداشت تا الگویم باشد. هیچ فردی به من این امید را نداد که رویاها می تواند به حقیقت بپیوندد. تنها چیزی که همیشه از اطرافیانم شنیدم،  نگرانی هایی آنها درباره شرایط سخت زندگی شان بود.

اما وقتی آدم هایی را دیدم یا داستان موفقیت‌هایشان را می‌شنیدم  که‌، شرایط عالی و توان مالی کافی برای تهیه هر آنچه بخواهند را دارند، نتوانستم به زندگی در آن اوضاع قانع شوم.

دیدن وضعیت زندگی و امکانات آنها، این امید را در دلم زنده می‌کرد که اگر آنها توانسته اند، پس من هم می توانم. همین امید نیز موجب شد تا این ایمان در وجودم شکل بگیرد که هیچ خواسته‌ای آنقدرها بزرگ نیست که نشود به آن رسید. همین ایمان نیز مرا با قرآن آشنا نمود و  قوانین زندگی را به من آموخت. چنین شناختی از قوانین خداوند و جهان مملو از فروانی اش، دنیایم را دگرگون ساخت.

وقتی فهمیدم در جهانی هستم که به باورهایم جواب می‌دهد،

وقتی فهمیدم هرچه ثروتمند تر شوم، نزد خداوند عزیزتر خواهم بود،

وقتی فهمیدم تجربه‌ام از سخاوت و حمایت خداوند‌، به اندازه ای باورهایم هست‌ و به شکل ثروتی وارد زندگی ام می شود که همیشه آرزویش را داشته‌ام‌، آنوقت ایمان و تعهدی در وجودم ساخته شد تا جهادی اکبر برای تغییر همه باورهای بنیادین ذهنم به راه اندازم.

امروز نتیجه این جهاد اکبر در زندگی ام به وضوح مشخص است. زندگی کنونی من حتی از رویاهایی سالهای گذشته ام، بسیار بهتر است. وقتی در ایمیل ها و نظرات سایت با تقاضاهای دوستان زیادی مواجه می شوم که می خواهند تصویری از نتایج مالی زندگی ام را با آنها شریک شوم، دورانی را به یاد می آورم که دیدن دارایی های افراد ثروتمند‌، به من ایمان و انگیزه می داد برای حرکت کردن در مسیر خواسته هایم.

این فایل را آماده کردم و بخشی از نتایجم را با شما شریک شدم تا این ایمانی در وجودت ساخته شود که:

اگر فردی عادی مثل من، از رانندگی با تاکسی و زندگی در بدترین محله بندرعباس، در یک اتاق سیمانی اجاره ای که حمام و آشپزخانه اش با ۳ خانواده دیگر مشترک بود (می توانی از اینجا، تصویری از آن اتاق را ببینیتوانسته با ساختن باورهای قدرتمندکننده‌، تمام جنبه های زندگی اش را دچار تحولی اساسی نماید‌، پس من هم می توانم.

تمام آنچه که در این سالها آموخته ام، تمام راهکارهایی که برای ساختن باورهای قدرتمند کننده فرا گرفتم و توانستم به کمک آنها، باورهایی را بسازم که درهایی از نعمت و ثروت را به زندگی ام گشوده است، همه و همه را در قالب توضیحات و تمرینات بسیار در دوره روانشناسی ثروت۱ و ۲ و ۳ آموزش داده ام.

اصلا مهم نیست چقدر جوان یا پیر هستی،

چقدر شرایط زندگی ات سخت است

یا چه تحصیلاتی داری یا در کدام شهر یا روستا زندگی می کنی،

هر چقدر هم شرایط ات سخت باشد، همان گونه که شرایط من از آن اتاق سیمانی به زندگی در خانه ای زیبا در یکی از بهترین مناطق فلوریدای آمریکا با بهترین شریاط مالی تغییر کرد،همانگونه که شرایط هزاران نفر از افراد به خاطر جدی گرفتن تمرینات و آموزش های روانشناسی ثروت۱و۲و۳ و ایجاد آن باورهای قدرتمند کننده تغییر کرد، شرایط شما هم قابل تغییر است.

فقط  این شرایط را به عنوان سرنوشت ات نپذیر و همان باورهایی را بساز که با جزئیات فراوان در دوره روانشناسی ثروت۱و ۲ و ۳ توضیح داده ام تا راهکاری باشد برای هر فردی که مانند من در جستجوی زندگی در نهایت رفاه و آسایش است.

ایجاد چنین تغییری در شرایط شما حتی می تواند سریع تر از زمانی باشد که برای من رخ داد. زیرا آن روزها من مانند شما، راهنمایی چون روانشناسی ثروت۱ و ۲ و ۳ را نداشتم که این چنین قدم به قدم واضح و مشخص مرا هدایت کند و ذهنم را با چنین باورهای قدرتمند کننده ای برنامه ریزی نماید.

دوره روانشناسی ثروت۱ و ۲ و ۳ برای هر فردی که می خواهد همیشه در استقلال مالی زندگی کند، یک ضرورت است. زیرا ذهن ما همیشه در حال تلاش برای محدود نمودن ماست تا با ایجاد باور کمبود ثروت، باور عدم لیاقت داشتن ثروت، باور اینکه ثروت شما را از خدا دور می کند و… ، شما را مجبور نماید تا بی خیال خواسته هایت شوی و به زندگی در کمبود، قانع شوی.

اما آموزش های این دوره ها، همواره به یادت می آورد که زندگی در نهایت ثروت، سلامتی و آرامش، طبیعی ترین شیوه زندگی است که برای تجربه اش به این جهان آمده ایم و با به یاد آوردن حمایت خداوند از تو، این ایمان و انگیزه را در دلت رشد می دهد که به رویاهایت باور داشته باشی.


به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 1

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    282MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی به رویاهایت باور داشته باش | قسمت 2
    21MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1563 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نرگس پرورش» در این صفحه: 10
  1. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    عزیزدلم !

    کار کردن روی قوانین حاکم بر جهان هستی زندگی‌ت رو متحول می کنه و تو رو به هرآنچه بخوای می‌رسونه.

    آموزش‌های استاد ، فارغ از سن و تحصیلات و جنسیت و مکان زندگی و شرایط مالی یا بدهکاری ، زندگی هرکسی رو که ایمان داشته باشه و عمل کنه متحول می‌کنه.

    تحول به این معنی که تو هرروز کمی از دیروز بهتر میشی

    و وقتی این روند مستمر و همیشگی زندگی‌ت بشه زمانی به خودت میای و نگاه می کنی به زندگی‌ت،به خودت میگی :

    خدای من!

    چقدر زندگی‌من در تمام جنبه ها دگرگون شده!جوری که حتا به‌سختی به یاد‌میاری که از کجا شروع کرده بودی. و اون وقته که مثل استاد با دیدن فیلم یا تصویری از گذشته‌ت برات مرور میشه که کجا بودی و الان کجا هستی .

    این معنای قدم به قدم و تکامل جهان هستی ه .

    مثل دوره‌ی دوازده‌قدم و تغییراتی که دردانه‌های خانواده‌ی صمیمی عباس‌منش ماه به ماه در خودشون ایجاد کردن و خیلی‌هاشون اگر چکاپ قدم اول رو ننوشته بودن حتا متوجه تغییرات بزرگ زندگی‌شون نمی شدن و ممکن بود ذهن شون متقاعد شون کنه که نتیجه ای نگرفتن!

    عزیزدلم!

    قدم های این راه با تغییر باورهات برداشته میشه.

    باید بتونی باورها‌ت رو در مورد خداوند تغییر بدی.

    باید باورها‌ت رو در مورد ثروت تغییر بدی.

    باید باورها‌ت رو در مورد توانایی‌های خودت تغییر بدی.

    و عزیزمن !

    چه چیزی بهتر از اینکه راهنما و راهبر تو برای رسیدن به قلّه ، نقشه‌ی کاملی از این مسیر رو تهیه کرده و در اختیارت قرار داده تا تو بتونی با عشق و با درک نشانه ها قدم به قدم به سمت قلّه حرکت کنی ؟!

    خدا رو شکر کن که چقدر فکر کردن به آموزش‌هایی که در این سرزمین بی‌نظیر در اختیارت قرار گرفته خیال ت رو راحت می کنه.

    دیدن نتایج استاد و تماشای نتایجی که استاد از عمل به همین آموزه‌ها در زندگی به دست آوردن می تونه انگیزه‌های تو رو برای ادامه دادن تقویت کنه و ایمان ت رو به این مسیر قوی تر.

    باور کن :

    همه چیز در اختیار تو قرار گرفته

    باور کن:

    بی نهایت فرصت در اختیارت هست اگر باورهای قوی بسازی.

    بی نهایت امکان در اختیارت هست اگر شکل‌فکر‌کردن‌ت عوض بشه

    همه چیز تغییر می کنه اگر فرکانس‌هایی که به جهان هستی ارسال می‌کنی رو تغییر بدی

    و

    بدون که

    جهان فقط بازتاب فرکانس‌های تو ه

    فرکانس‌هایی که تو با باورهای خودت خلق‌شون می کنی.

    کار جهان بازتابوندن فرکانس های تو در زندگی ت هست

    با تغییر باورهات فرکانس های تو تغییر می کنه

    عزیزدلم !

    با آموزش‌هایی که می‌بینی

    یاد بگیر که فقط بر خداوند توکل کنی

    انتظارت رو از روی همه ی آدم ها بردار و فقط روی خداوند بگذار

    و بدون که همه چیز تغییر می کنه

    و همیشه به یاد بیار که از کجا شروع کردی!

    خواسته های تو کاملا طبیعی ه :

    رابطه ی سرشار از عشق، سرشار از رهایی و رها از وابستگی

    سلامتی کامل و جوانی همیشگی و شادابی جسم و روح و انرژی پاک الهی

    کسب و کاری فوق العاده و پردرآمد و پر از آزادی

    اعتماد به نفس بالا و شخصیتی مطمین و آرام و در صلح با خود

    استقلال مالی و زمانی و مکانی

    آزادی و آسوده گی خاطر

    ارتباط عالی و همیشگی با خداوند و توحید

    نشاط صبحگاهی ، آرامش شبانگاهی

    اما آیا داشتن تمام این خواسته‌ها‌، شدنی ه؟!

    آیا منطقی ه که فردی در زندگی‌اش تمام این امکانات و نعمت‌ها را با هم داشته باشه؟!

    چه راهی برای داشتن تمام این خواسته‌ها با هم‌، وجود داره؟!

    چه طور میشه اینقدر راحت زندگی کرد ؟!

    چطور میشه همه چیز رو نقد خرید ؟

    راه داشتن تمام خواسته هات و حتا بیشتر از خواسته هات باور ه :

    هیچ خواسته‌ای اونقدرها بزرگ نیست که نتونی به اون دست پیدا کنی.

    تنها چیزی که می‌تونه مانع تحقق رؤیاهات بشه باورهای خودت ه.

    و راه ساختن باور دیدن الگوهایی ه که به خواسته‌هاشون رسیدن.

    راه ساختن باور قدم به قدم عمل کردن به آموزه‌های استاد ه .

    با دیدن و خوندن داستان استاد باید درک کنی که تجارب سخت زندگی، فقط نتیجه باورهای محدود کننده‌ی خود تو ه.

    باید درک کنی که داشتن عشق و علاقه – بدون باورهای قدرتمند کننده- نتیجه ش رسیدن های نصفه و نیمه و پر از رنج و سختی ه.

    تو خیلی خوشبختی که شخصی رو در زندگیت داری که به تو این امید را همیشه میده که رویاها می تونن به حقیقت بپیوندن.

    فقط کافیه بیشتر ببینی ش .

    بیشتر به حرف هاش گوش بدی .

    بیشتر داستان زندگی ش رو بخونی .

    تا باور کنی که می تونی هرآنچه می خوای رو داشته باشی .

    تا باور کنی که اگر برای استاد ممکن بوده‌، قطعاً برای تو هم امکان پذیر ه.

    فقط کافیه راهی رو که استاد رفت طی کنی :

    شناخت قوانین خداوند

    تو الان استاد بی نظیری داری که قوانین خداوند رو به تو با عشقآموزش میده.

    و تو دسترسی به اصل داستان داری.

    تو دلایل واقعی موفقیت رو در اختیار داری.

    باید بفهمی که جهان به باورهای تو پاسخ میده

    باید بفهمی که هرچه ثروتمندتر بشی خداوند بیشتر دوستت داره

    باید بفهمی که خداوند به قدر فهم تو کوچک میشه

    به قدر آرزوی تو فرود میاد

    به قدر ایمان تو کارگشا میشه

    باور کن همه چیز باور ه.

    تا ایمان و تعهدی در وجودت ساخته بشه که جهادی اکبر برای تغییر همه باورهای بنیادین ذهنت به راه بندازی و نتیجه ای رو بگیری که استاد گرفت .

    به رویاهات باور داشته باش رو صدها بار ببین تا این ایمان در وجودت ساخته بشه که: اگر فردی عادی مثل استاد ، تونسته با ساختن باورهای قدرتمند‌کننده تمام جنبه‌های زندگی‌ش رو متحول کنه تو هم می تونی‌.

    عزیزدلم!

    خودت رو آماده کن تا راهکارهای ساختن باورهای قدرتمند‌کننده‌ی استاد رو در محصولات‌شون یاد بگیری و اجرا کنی‌.

    اونوقت درهایی رو به زندگی‌ت باز می کنی که نعمت و ثروت رو به صورت طبیعی وارد زندگی ت می کنه.

    در قوانین ثابت الهی اصلا مهم نیست که کِی شروع می کنی ، مهم نیست چقدر تا الان زمان رو سپری کردی و چیزی که خواستی نشد ، مهم نیست که چقدر پایین هستی ، مهم نیست … با ایجاد باورهای قدرتمند‌کننده همه چیز تغییر می‌کنه.

    عزیزم !

    تو خیلی آسون تر و سریع تر از استاد می‌تونی به نتایج استاد برسی چرا که تو استاد رو داری و صدها فایل دانلودی آموزشی و محصولات بی نظیر و یه سایت فوق العاده و خانواده ی آگاه و صمیمی … و همه ی اینها ذهن ت رو با باورهای قذرتمندکننده برنامه ریزی می کنن و تو رو قدم به قدم در این مسیر هدایت می کنن‌‌.

    عزیزم !

    باید در این مسیر اسلحه ی شیطان رو شناسایی کنی :

    نجواهایی که همیشه در کارَن تا به تو این باور رو بدن که :

    ثروت خیلی کمه .

    تو لیاقت راحتی و رفاه و ثروتمند شدن رو نداری .

    اگر ثروتمند بشی آدم مغرور و خودخواهی میشی و از راه خدا دور میشی .

    اگر ثروتمند بشی منفور و تنها میشی

    و تو باید این نجواها رو با ساختن باورهای قدرتمندکننده‌ای که استاد در روانشناسی ثروت و بقیه ی محصولات آموزش میدن خاموش نگه داری تا اجازه ندی قانع بشی .اجازه ندی محدودیت‌ها‌ی زندگی‌ت رو بپذیری . اجازه ندی ترس ها بر تو چیره بشن

    بلکه باید مدام روی خودت کار کنی تا باور کنی :

    زندگی در نهایت ثروت، سلامتی و آرامش، طبیعی‌ترین شیوه زندگی‌ای هست که برای تجربه اش به این جهان اومدی

    و با دیدن این فایل های الهی به خودت یادآوری کن هزاران بار که میشه به خواسته ها رسید

    و باور داشته باش خدای خودت رو

    باور کن خدای رزّاق رو

    همون باوری که سلیمان نبی در مورد وهّابیت و رزّاقیت خداوند داشت.

    همه چیز رو به دست میاری وقتی باورهات رو تغییر بدی ‌.

    نازنینم !

    خدارو شکر کن بخاطر خاصیّت جهان مادی که خواستن های بیشتر و بیشتر طبیعی ش ه و این خاصیت جهان انسان رو زنده نگه می داره ، امیدوار نگه میداره ، به انسان انگیزه‌ی زندگی میده.

    از خداوند بخواه که تو رو به راه راست هدایت کنه . به راه کسانی که به آنها نعمت داده و نه غضب شوندگان و نه گمراهان.

    از خداوند بخواه که تو رو در پناه خودش بیاره چرا که در پناه الله یکتا شادی و سلامتی و ثروت و خوشبختی در دنیا و آخرت طبیعی ه .

    دوستت دارم ❤️

    خداوند عاشق توست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    به نام خدا

    شانزدهمین منزل از سفر پربرکت

    🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸

    دیروز بعد از نوشتن و جمع بندی کامنت فصل پنجم کتاب رویاها، در قلبم از خداوند هدایت خواستم که راهنماییم کند تا آگاهی های ناب و ارزشمندی که در این منزل از سفر پربرکت تجربه و درک نموده ام به سطح وجودم بیاید و یاری ام کند تا آنها را در متنی منسجم جمع نمایم تا “ردپایی“ بماند برای خودم و بتوانم هربار با مرورش هم قوانین را به خود یادآور شوم و هم تکامل م را به چشم ببینم.

    و باز قطعا پاسخ متناسب با ظرف و گنجایش وجودم از راه می رسد.

    من این روزها بهتر درک نموده ام مثال ظرف وجود را و این درک، دیشب بهتر و کامل تر و شفاف تر هم شد.

    خدا را شکر 🙏

    توجه کن!

    وضوح ِ چینش ماجرا ها و آگاهی های نهفته در آن، دقیقا در همین لحظه است که اینقدر شفاف و روشن شده و همین باعث می شود تا من عاشق این نوشتن و تعهدِ گذاشتن ردپا یم باشم. این همان “اعجاز همین کار به ظاهر ساده ست…” و البته قطعا من باید فقط برای “خود” بنویسم چرا که استادی دارم که فقط من را شریک گفتگوهای خودش با خودش می کند…

    چندشب پیش، بعد از یک دورهمی دوستانه در خانه ی مان پارادایس ، یک نجوای ذهنی بارها و بارها در گوش م تکرار می شد (عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد) و آن این بود: ببین این رو نداری، ببین فلان شخص فلان چیز، فلان لباس، فلان امکان، فلان… رو داره! کو اون همه قانون قانون کردن ت؟! کجاست نشانه های ایمان ت به رزاق بودن و وهاب بودن خدا وقتی حتا…رو نتونستی بخری یا تو زندگی ت نیست و کو پس رحمت و نعمتی که وعده ی خداست؟!…

    باید بگویم که این روزها، خدا رو شکر، صدای خدای درون قلب م خیلی سریع تونست با یادآوری داشته ها و خواسته های متجلی شده، این نجوا رو آروم کنه و باز هم شکرگزاری رو برام به ارمغان بیاره؛ اما این نجوا پابرجا ولی آرام جریان داشت…

    ایمان داشتم که اتفاق خوبی درونم در حال رخ دادن است و این ایمان هم برکتی است عظیم از همسفر در این سفر پربرکت بودن.

    و دیشب زمانی که در حال قدم زدن مان از خواسته های مان برای داشتن ماشین و خانه و… می گفتیم، لحظه ای خداوند بر زبانم جاری شد و برای مان تکرار کرد که :👇

    “همه چیز از خداوند است! ”

    این خانه ای که دارید، ماشین هایی که در روزها و ساعت های مختلف وظیفه ی جابه جایی شما را برعهده دارند، سلامتی راه رفتن و پیاده روی کردن تان، حتا اراده ی صاحب خانه ای که خانه اش الان در اختیار شماست هم در “ید قدرت خداوند است!” اگر توانستی این” اصل” را درک کنی، اگر توانستی به این درجه از توحید برسی که “استاد“ ت رسیده، مطمئن باش به بیشتر از آن چیزی خواهی رسید که در ذهن ت می گنجد…

    وقتی ساعت ها با همسر نازنین م ❤️ در مورد این موضوع صحبت کردیم به این درک رسیدم که :👇

    * داشتن خانه و ماشین و و موتور و دوچرخه و ملک و.. زمانی زیباست، زمانی ارزشمند ست که آنها در خدمت من باشند، نه من در خدمت آنها… اگر آنها بیایند که من از خودم دور شوم و برای جلب توجه دیگران (که نشانه ی امروز من در سایت هم بود) و تایید و تحسین دریافت کردن داشته باشم شان قطعا دیگر نعمت نیستند؛ قطعا با اراده ی خداوند نیامده اند چرا که ظرف م گنجایش ش را نداشته، بلکه با اراده و زور من آمده اند!

    و باز این اصل برایم یادآوری می شود که: ” هر مسیری که با تقلا و زجر همراه بشود‌، مسیر اشتباه است. زیرا راهکارهای خداوند‌ -مثل خودش- همیشه ساده‌ است. مسیری که با سختی و تقلا همراه است‌، مسیر خداوند نیست.”

    زمانی داشتن تمام دارایی ها زیبا ست که به تو “آرامش“ و “لذت“ بیشتر بدهند، نه اینکه با بودن و آمدن شان، آرامش را از تو بگیرند که تو نگران از دست دادن شان، تخریب شان، تعمیرشان، نگهداری شان باشی… و استاد به یادم می آمد که چقدر رها و آسوده، مدیریت تمام مال و اموال ش را به خداوند واگذار نموده، اییین همه ملک را، شرکت ش را و…در ایران، “به امان خدا“ رها کرده و رفته در حالی که اطرافیان من بخاطر داشتن زمین و ملکی کم بها در شهری دورافتاده در کشوری، سالها و قرن هاست زنجیر به پا دارند و از ترس از دست دادنش همینجا مانده اند و با وجود نارضایتی از امکانات و… هم چنان هستند و به رفتن حتا فکر هم نمی کنند. در واقع این ملک و دارایی نیست که به آنها خدمت می کند، آنهایند که به ملک و دارایی شان خدمت می کنند…

    یا دیده ام ماشین دارها و موتور دارها و… که بارها ترس و نگرانی نگهداری و مراقبت از آنها را بر دوش خود حمل کرده و می کنند و چه عذابی کشیده اند از داشتن این وسیله ها و باز آنهایند که به این وسایل خدمت می کنند نه اینکه این وسایل ابزاری باشند برای دریافت خدمت و نعمت آنها.

    و همینجا بود که به یادم آمد آن مثال استاد :👇

    که شخصی به سراغ ملاصدرا (اگر اشتباه نکنم) می رود و می گوید تو که این همه اسب داری باید هم اینگونه داد خداشناسی و رحمت و روزی رسانی خدا را سر بدهی، من از خدا چه بگویم که تمام دار و ندارم فقط یک خر است؟! … و پاسخ آن حکیم برایم قانون را یادآور شد که گفت : افسار اسب های من به گل بند است و افسار خر تو به دل!

    چقدر حکیمانه و آگاهانه!

    یعنی من تمام این ها را دارم اما “دل بسته و وابسته “شان نیستم که با رفتن شان دین و ایمان م هم برباد برود.

    یعنی آنهایند که در خدمت من ِ انسان ند نه من در خدمت آنها!

    یعنی توحید!

    یعنی همان که استاد در مصاحبه ش می گفت در پاسخ یکی از عزیزانم در مورد نگهداری مال و اموال و دارایی هایش!

    اینجا بود که من خدا را عمیقا شکر گفتم برای قوانین بی نظیر و هوشمندانه و تمام و کمال ش؛ که خواسته های منی که تلاش می کنم هرلحظه از قوانین ش تبعیت کنم و با “مشیت“ ش همراه گردم را زمانی در زندگی ام متجلی می کند که “نعمت“ و مایه “آسانی“ و رحمت من باشد نه زمانی که “رنج“ و مشقت را برایم به ارمغان بیاورند.

    زمانی خواسته هایم را به من ارزانی می دارد که مرا “شکرگزار“ تر کند نه حریص تر و طمّاع تر.

    زمانی خواسته هایم را در زندگی ام متجلی می کند که مرا “رها“ تر و آزادتر کند نه وابسته و گرفتار تر.

    زمانی زندگی ام را با نعمت و ثروت سرشار می کند که من حتا در عمق ناخودآگاه م هم اعتبار تمام و کمال شان را به خداوند نسبت بدهم نه به اراده و تلاش و همت و…خودم!

    زمانی که با هربار نگاه کردن شان “خدا” به یادم بیاید و نعمت بخشی ش!

    چقدر من عاشق این قانون تکامل م! که خدایم درخواست های مرا به اندازه ی ظرف وجودم به من عطا می کند. چرا که اگر کمی بیشتر از گنجایش من باشد برایم دشواری و رنج به ارمغان می آورد.

    چطور باید این خدا را شکر گفت؟؟ من که عاجز م!

    خدایا شکرت 🙏

    *و اما جلب توجه می تواند هدف انسان هایی باشد که از عزت نفس و از گوهر درون خود غافل ند، و شاید بسیاری داشته ها را برای تایید و تحسین دیگران می خواهند نه برای خود خود خودشان؛ که لذت ببرند، که راحت تر باشند، که شادتر باشند، که راضی تر باشند…

    وقتی کسی لباسی، مبلمانی، وسیله ای، ماشینی، دارایی را برای تایید دیگران و دریافت تحسین می خواهد،

    دیده ام که موی بلند ش بسیار خواستنی و زیبا و دلربا ست اما من می دانم که چقدر سختی را به جان خریده تا آنها را بلند نگه دارد.

    دیده ام که شاید با داشتن ش راحت نیست اما شیک و زیبا به نظر می رسد و قابل تحسین است.

    دیده ام که از پوشیدن آن کفش پاشنه بلند لذتی نمی برد جز اینکه فقط مشقت برایش دارد اما بسیار زیبا و جذاب می شود با پوشیدن ش!

    دیده ام که اسم مبلمان سلطنتی است یعنی اوج تجملات ، اما نمی شود برروی آن لم داد و راحت بود!

    دیده ام که ماشین کوپه بسیار جذاب و دلربا ست اما نه سوار شدن ش راحت است و نه صدای ش دوست داشتنی!

    ( الان به حرف استاد رسیده ام که می گفت با داشتن این همه ماشین که البته در تمام شان باور‌ “هرچه راحت تر بهتر” را اجرا نموده اما باز هیوندای را ترجیح می دهد درحالی که از نظر قیمت در مقام مقایسه ارزان تر ست اما برای استاد خواستنی تر ست چرا که نیاز استاد را پاسخگو ست _ گرچه آن زمان با خود گفتم : مگه میشه؟! )

    دیده ام که خانه ی بزرگ و مجلل و باشکوه گاهی دغدغه ای می شود برای نگهداری و تمیزی و…! (الان به حرف استاد می رسم که دیگر از خانه های بزرگ و درندشت سیر شده چرا که باز هم استاد الگوی “عزت نفس” ست، الگوی “همه چیز در خدمت آرامش و راحتی من باید باشد ” است. گرچه شاید از دید خیلی ها قابل درک نباشد الگوی افساراسب بر گل است…)

    دیده ام که سفر و اقامت در هتل های ستاره دار ممکن است لاکشری و شیک به نظر برسد اما تضمین کننده ی راحتی نیست! (و باز به حرف استاد می رسم در پاسخ سوال بچه ها که چرا با آروی مسافرت می کند؟… مگر راحت تر از این هم هست که تو با خانه ت به سفر بروی؟!)

    و تعلق! وابستگی به داشته ها! یکی از آن ویژگی هایی ست که من شدیدا در افراد متوسطی که دارایی های اندکی دارند دیده ام، اما در ثروتمندانی مثل استاد نه!

    اینکه داشته های ت تو را اسیر و وابسته ی خود نکنند درک و آگاهی است که همیشه از خدا طلب می کنم و این اوج توحید ست که تو با داشتن عزیزترین و خواستنی ترین داشته ها هم باز “توحیدی” بمانی و با سخن قلب ت بتوانی آن داشته را رها کنی!

    حتا از عزیز ت و نعمتِ بودن ش تا زمانی که هست لذت ببری اما وقتی خداوند بخواهد که دیگر نباشد، تسلیم اراده ی خداوند شوی! و چه بزرگ است این حد از رهایی و توحید!

    خدا را شکر می کنم برای آگاهی ای که برایم باورهای قدرتمند کننده ای به ارمغان می آورد و مرا آرام می کند و تسلیم تر بر خدایم 🙏❤️

    خدا را شکر بر فایل بی نظیری که آیتی بود از خدا برای نمایش حجم عظیم رزاق بودن و وهاب بودن پروردگارم 🙏❤️

    عزیز استاد من!

    پیام رسان توحید و یکتاپرستی!

    تو رسالت خود را به بهترین شکل انجام دادی و پاداش خداوند هم هرروز بیشتر و بیشتر در زندگی ات متجلی می شود و این است وعده ی الهی به مؤمنین و موحدین.

    دوستت دارم ❤️

    عزیزان جانم!

    دوستتان دارم ❤️

    خداوند عاشق شماست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
  3. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    به نام خدا

    این فایل را ببین. سپس داستان رؤیاهایی را در صفحه نظرات همین فایل بنویس که:

    مواجه شدن با آدمهایی که توانسته بودند به خواسته‌ مدّ نظرتان برسند یا شنیدن داستان موفقیت‌هایت دیگران‌، ایمان و امیدی را در دلت زنده کرد تا رؤیایت را جدی بگیری و برای تحقق‌اش قدم برداری.

    به این ترتیب شما هم با به اشتراک گذاشتن داستان موفقیت‌ات‌، الگویی باش برای تحقق رؤیای صدها انسان دیگر که‌،خواندن داستان موفقیت تو‌، ایمانی را در دلشان زنده می‌کند تا رؤیای‌شان را جدی بگیرند.

    وقتی به این قسمت نوشته ی مریم جان رسیدم در یک لحظه لبخندم محو شد و چهره ام گرفته گشت و این نجوا در ذهنم طنین انداز شد که : تو که به موفقیتی نرسیده ای که داستانی داشته باشی!!!

    و من لحظه ای ناامید شدم که چیزی برای نوشتن ندارم …اما کمی بعد به خود آمدم و باز مرور قوانین به من یادآور گشت که این نجوا نجوایی شیطانی است … و باوری محدود کننده در حال نمایان شدن است و نتیجه اش ضعیف شدن است ، باوری که نتیجه اش تضعیف اعتماد به نفس است… و دوباره به خود آمدم و به خداوند اجازه دادم که حافظه ام را هدایت کند به سمت موفقیت هایی که کسب نموده ام و به انبوهی از موفقیت های ِ تا این لحظه ی عمرم رسیدم :

    یکی از موفقیت ها، مربوط می شود به دوره ی نوجوانی ام ، زمانی که بعد از تحصیلات دبیرستان درحالی که تمام دوره ی آموزشی ام را در روستایی کوچک در بلوچستان به سربرده بودم اما آرزوی تحصیلات دانشگاهی را در سر می پرواندم و این در حالی بود که در شرایط محیطی و قومی موجود در آن زمان و آن مکان با محدودیت ها و مخالفت ها و نشدن های بسیاری رو به رو بودم و حتا یادم هست که وقتی با انگیزه ی تمام ، تابستان ها به مطالعه می پرداختم و سعی می کردم نداشتن دبیر و معلم خوب و متخصص را خودم جبران کنم و با وجود مسائلی که برای تهیه ی کتاب های کمک آموزشی وجود داشت و هیچ حمایتی هم از طرف خانواده در کار نبود بتوانم با درک مطالب خودِ کتاب های درسی و مرور چندین باره شان به موضوعات هر درس خصوصا دروس عربی و ادبی تسلط پیدا کنم ، بارها از طرف هم کلاسی ها و خانواده و دوستانم مسخره شدم و بارها هم از زبان هم کلاسی های ام که تقریبا 99 درصدشان ازدواج کرده بودند، شرایط قومی موجود را برایم یادآوری می شد که مطمئنا در دانشگاه قبول نمی شوی ودر نهایت مجبوری مثل ما شوهر کنی… اما آنچه آنها می گفتند برایم رنج آور بود و اصلا نمی خواستم مثل آنها باشم و یا مثل آنها زندگی کنم. یادم هست که از بچگی رویاپرداز بودم و همیشه خواسته های زیادی از زندگی داشتم . عاشق کتاب بودم و شخصیت های کتاب و بعضی از کارتون های تلویزیون مثل آنه شرلی و جودی ابوت برایم قهرمان هایی شده بودند تا بتوانم مسائل نادلخواه و ناخواسته ی زندگی ام را پشت سر بگذارم و انگیزه ام را حفظ کنم تا مثل آنها آزاد و رها باشم و بزرگ شوم و آن طور که دوست دارم زندگی را تجربه کنم … و در نهایت هم من به عنوان اولین دختر از کل آن منطقه موفق شدم در کنکور همان سال قبول شوم و ب دانشگاه بروم و بتوانم در تغییر و یا حتا بهبود باور خودم و دیگران که «می شود» مؤثر باشم.

    خدا را شکر. الان که به آن روزها فکر می کنم و درباره شان می نویسم برای خودم هم تازه گی دارد و انگار برای اولین بار است که غیر مستقیم خودم را تحسین می کنم .

    خدایا شکرت!

    داستان موفقیت بعدی من برای خودم بسیار ارزشمند است و از نظر خودم جهشی بزرگ در بسیاری باورها و رشد شخصیتی ام دربرداشت و آن این است که : من بعد از ازدواجی نادلخواه ، و مبارزه ی بسیار برای رقم نخوردن اش، تسلیم شدم و تن به سرنوشت دادم (آن زمان با وجود مبارزات بسیار انگار برای اولین بار پذیرفته بودم که سرنوشت من اینطور است که من نمی توانم رابطه ی عاطفی دلخواه خود را در زندگی مشترک تجربه کنم چرا که یادم هست هیچ وقت روابط ناخوشایندی که دیگران (خصوصا پدر و مادرم ) با همسر خود داشتند را نمی پذیرفتم در حالی که آنها (انگار همه ) طبیعی ِ زندگی می دیدند و فکر می کردند که همه همین طور ند و تمام زندگی های مشترک پر از این جر و بحث ها و عدم هماهنگی هاست و برای توجیه ش ضرب المثل هم ساخته بودند که «دعوا نمک زندگی است » و … و من همیشه در رویاهای خود به دنبال رابطه ی عاطفی آرام بخش و سرشار از عشق و رشد دهنده و سرشار از لذت و شادی بودم …و برای خودم هم به عنوان یک دختر بلوچ با آن محیط محدود این خواسته گاهی بزرگ و دور از دسترس به نظر می رسید)…سالها زمان برد تا من بدون آگاهی از قوانین جهان ، مسیر تکاملی خود را پشت سر بگذارم و با ناخواسته ها و تضادهای بسیااار روبه رو شوم تا از آن حالت «تسلیم در برابر ناخواسته» خارج شوم و اصلا بخواهم که اوضاع تغییر کند و دوباره رویای کودکی ام را به خاطر آورم … و انگار در همان لحظه که آخرین قطره برای پر شدن لیوان درونی من چکید، همه چیز به صورت معجزه وار ، واقعا معجزه وار پیش رفت و من هدایت شدم وانگار جهان دست به دست هم داد و آدم های مناسب در زمان های مناسب در سر راه من قرا گرفتند تا من بتوانم به آن رابطه ی ناخواسته و ناخوشایند خویش بعد از چهارسال ، خاتمه بدهم و باز هم در قومیت خویش، جزو اولین هایی باشم که زندگی مشترک ناخواسته ی خود را به پایان می برند و باور می کنند که می شود چیز دیگری را تجربه کرد …شاید ندیده بودم هیچ وقت اما چیزی در قلبم می گفت که می شود و هست . و آن روزها نمی دانستم که اسم این اطمینان قلبی «ایمان» است.

    داستان بعدی موفقیت من دررابطه با رویایی است که از کودکی داشتم ، من بخاطر ضعیف بودن چشمانم ناچار بودم که از عینک استفاده کنم ، و بخاطر اینکه در آن سن کم ما مشتاق به تجربه ی هرچیز جدید و متفاوتی هستیم که برای مان جذابیت دارد ، در ابتدا برایم جذاب بود استفاده از عینک ، اما به مرور، با محدودیت هایی که برایم ایجاد کرده بود از جمله اینکه نمی توانستم هیچ چیز را واضح ببینم و باید از لحظه ی بیدار شدن تا لحظه ی خواب عینک را برروی چشمانم داشته باشم ، کم کم رایم نادلخواه و ازاردهنده بود. یادم هست بعضی از لذت های بدیهی برای من آرزو شده بود : مثل تجربه ی در زیرباران قدم زدن ، انجام ورزش ها و بازی های سریع و … همیشه در رویاها و خواسته های نهفته ی درونم دوست داشتم بینایی چشمانم دوباره بهبود یابد و من دیگر هیچ وقت از عینک استفاده نکنم و از آنجایی که هیچ وقت نه دیده بودم و نه شنیده بودم که می شود این اتفاق بیفتد خیلی هم این خواسته را جدی نگرفتم …تا اینکه سالها گذشت و من بزرگ تر شدم و با بزرگتر شدنم دنیای درونی من هم بزرگتر شد و در محیط های جدید و بزرگ و پیشرفته ی شهری وارد شدم و در یکی از تجربه های بودن در شهر بزرگی مثل تهران (که آن هم یک خواسته و آرزو بود : تجربه ی تهران و بودن در شهری با آن همه امکانات و آزادی هایی که شاید برای شهروندان خودش بدیهی است اما برای دختری بزرگ شده در روستا و محیط محدود یک آرزوی بزرگ است…) به سمت انجام عملی هدایت شدم که برای عینکی ها انجام می شد و بعد از آن دیگر نیازی به استفاده از عینک نیست . فقط خدا می داند که چقدر خوشحال بودم که می توانم همچنین تجربه ای را داشته باشم … و روزی که بعد از گذشت یک هفته از عمل ، برای اولین بار توانستم برگ های درختان خیابان را بدون استفاده از عینک ببینم آنقدر خوشحال بودم که خدا می داند. و زمان هایی که در حال انجام تمرینات ورزشی بودم و آزادانه می توانستم ورزش کنم به یاد می آوردم خواسته ای را که زمانی یک آرزوی دور و دست نیافتنی بود و خدا را شکر می گفتم و شکر می گویم … و حتا همین چند روز پیش وقتی در باشگاه دوستی از عینک اش و ضعیف بودن چشمانش گلایه می کرد و پذیرفته بود که این پیشامد ناخواسته ای است که او نمی تواند نقشی در تغییر یا بهبود ش داشته باشد و باید ببپذیرد ش ، یاد خودم افتادم و روزهایی که من نیز مثل او فکر می کردم .

    خدایا شکرت که ما مدام در حال رشد و تکامل باوری هستیم!

    و باید اضافه کنم که الان از بارش باران و قدم زدن در زیر آن می توانم نهایت لذت را ببرم. 

    خدایا شکرت!

    و داستان بعدی موفقیت من ، مربوط می شود به حدود دوسال پیش و هنوز هم در جریان است. زمانی که برای اولین بار با قانون جذب (و بعد از آن آموزه های گسترده و دقیق و کامل استاد در باب فرکانس ) آشنا شدم، درک من از قانون به وضوح الان نرسیده بود.

    خواسته ای که بیش از همه نسبت به آن عطش داشتم و مشتاق ِ داشتن اش بودم : رابطه ی عاطفی دلخواه و خواستنی دیرینه ام بود و در مدت چهارسال تنهایی ام بارها -به قول دوستمان در کامنتی که خواندم- در یک سیکل معیوب گرفتار آمدم و در نهایت هم باز دست خالی و بی نتیجه بود تجربه هایم…و خواسته ی دوم بهبود مسائل مالی ام بود که به تنهایی در حال دست و پنجه نرم کردن با آنها بودم و هرچه هم پیش می رفتم هیچ پیشرفتی حاصل نمی شد و انگار فقط دور خود می چرخیدم و باز هم دست آخر دست خالی بودم .به امید تحول مالی وارد نتورک مارکتینگ شده بودم و گرچه در کنار شغل معلمی در این تجارت نوپا هم به شدت مشغول فعالیت بودم اما باز انگار برای «من» نتیجه ای نداشت… همه اش دنبال دلیل بودم که چرا من ؟ و چرا و چرا ؟؟؟

    تا اینکه به واسطه ی مطالعه ی یک کتاب، آرام آرام وارد مدار موفقیت شدم ، و در مدت کوتاهی بعد از آن کتاب تحولات مشهودی در زندگی ام رقم خورد و نقطه ی عطف این تحولات : « آشنایی من با استاد عباس منش » به واسطه ی دوستی عزیز بود که از او بی نهایت سپاسگزارم و برایش بهترین ها را آرزو می کنم.

    وقتی برای اولین بار در مسیر ِ سفر از زاهدان به ایرانشهر فایل استاد از سیستم ماشین شروع به پخش شدن کرد در همان لحظات اول متوجه تفاوتی زیاد در جنس صحبت های گوینده شدم و انگار افسون شده بودم و دوست داشتم بارها و هزاران بار این صحبت ها را که بسیار بسیار برایم آشنا بود ، فقط انگار فراموش کرده بودم شان ، گوش دهم و با عمق جان درک شان کنم و همان روز تمام فایل ها را که از دسته فایل های رایگان استاد بود از او گرفتم.

    روند پیش رفتن با فایل های استاد بسیار تکاملی و بدیهی پیش رفت ، گرچه من بخش عظیمی از فایل ها را دریافت کرده بودم اما به همه شان دسترسی نداشتم و هرفایل در زمان های مشخصی در اختیار من قرار می گرفت تا بفهم اش و بعد هم باز تا درک بخش های هر فایل هم روند تکاملی ای اتفاق می افتاد تا به درک بهتری برسم .

    همه چیز در حال بهبود بود و من طبق توصیه ی استاد بارها خواسته هایم را به روی کاغذ آورده بودم …

    و اما روزی که یکی از دوستان در پروفایل مان از ما درباره ی نحوه ی جذب یکدیگر و آشنایی و ازدواج مان پرسید من هیچ جوابی نداشتم ! و گفتم واقعا نمی دانم ! آنقدر همه چیز طبیعی و بدیهی پیش رفت که واقعا انگار «معجزه» نبود که در زندگی مان رخ داده در حالی که حقیقتا وقتی الان به طرح بی نظیر خداوند و چیدمان اتفاقات و شرایط نگاه می کنم چیزی جز معجزه نبود … (خود من همیشه گاهی در برابر استاد که می گفت همه چیز «خود به خود» اتفاق می افتد اگر ما در مدار درست باشیم، مقاومت می کردم و در درونم توضیح بیشتری می خواستم و می گفتم یعنی چه که خود به خود ؟ واضح تر توضیح بده! اما الان که به نحوه ی تحقق این خواسته ی بسیار بزرگ و از نظر من دور از دسترس و ناشدنی( –با توجه به جو حاکم بر منطقه ی خود می گویم- بود و خیلی از دوستانم خواسته ی من برای همسر دلخواه و رابطه ی عاطفی ام را بسیار ایده آل گرایانه و غیرممکن می دیدند و با ذهن منطقی خود هم بسیار دلایل می آوردند . ) می نگرم مبهوت می شوم… من فقط «خواستم» و در هر مرحله با هدایت الهی پیش رفتم و بخاطر کار بر روی باورهایم به لطف تکرار فایل ها و تمرین های استاد در هر مداری که قرار داشتم ، مقاومت هایم کمتر شده بود و نشانه ها را بهتر دریافت می کردم و سعی می کردم از مسیر پیش رویم لذت ببرم و در حس خوب بمانم و بر خواسته هایم تمرکز کنم و از آنها بگویم و بنویسم و شکرگزار داشته هایم باشم … و در حال حاضر که خودم – با توجه به وسعت دیدی که الان دارم- به قبل نگاه می کنم گاهی تعجب می کنم که چقدر خوب عمل کردم و چقدر با ایمان پیش رفتم .

    به تضادهایی برخوردیم و آن تضادها همه اش برای مان رشد رقم زد و کیفیت رابطه مان را بهبود بخشید در حالی که در آن زمان شاید خیلی دوست نداشتیم بپذیریم شان . گاهی شدیدا غمگین می شدیم و گاهی هم با تمام وجود از مسیری که در آن گام گذاشته ایم می ترسیدیم . و گاهی هم ناامید و بی خیال هرچه رویاست…

    در همان زمان بود که فایل ریمیکس «سبک شخصی» استاد به دستمان رسیده بود و کمی به نظرمان سخت می آمد اما خواستیم تا به توصیه های استاد باز هم عمل کنیم و سبک شخصی داشته باشیم فارغ از نظر موافق و مخالف دیگران و متعهد بمانیم بر سبک شخصیمان و حذف آدم های نادلخواه را به قانون فرکانس واگذار کنیم و واقعا این اتفاق افتاد . همه چیز طوری پیش رفت که ما با روند تکاملی مان ، ارتباط های مان هم هماهنگ تر و خواستنی تر شوند و …

    اگر بخواهم روند رسیدن به این نقطه را شرح دهم قطعا باید برگه های زیادی نوشته شود اما بهتر است فقط در یک جمله ی استاد مسیر را خلاصه کنم و آن این ست که : وقتی در مدار درست باشید ، در زمان مناسب افراد و شرایط مناسب وارد زندگی تان می شوند و شما می توانید شرایط دلخواه را تجربه کنید فقط کافی است ایمان داشته باشید.

    الان که در این نقطه ایستاده ایم واقعا رابطه ی عاطفی بسیار عاشقانه و شفاف و صادقانه و پر از لذت و شادی و شور و عشق را در کنار هم تجربه می کنیم و می دانیم که این رابطه می تواند بهتر و عمیق تر هم بشود . و ما هم برای بهبود ش برنامه های زیادی در پیش رو داریم از جمله ادامه ی روند تکاملی خویش در درک بهتر از «قانون» و استفاده از آن در هر لحظه ی زندگی مان.

    و من وقتی به نرگس سه سال پیش فکر می کنم که چقدر عطش ِ رسیدن به این خواسته را داشت و خسته شده بود از تنهایی و سیکل معیوب روابط عاطفی اش نمی دانید که چقدر عاشقانه خدا را شکر می کنم که اینقدر توانمند و بی نظیر است و اینقدر زیبا من را با خواسته ام هم آغوش نموده. واقعا یکی از بزرگترین معجزات زندگی ام ب شکلی بدیهی و خود به خودی (به قول استاد) رقم خورد و من بسیار بخاطرش خدا را شکر می کنم و ایمانم به قوانین و فرکانس و توانمندی خداوند و قدرت توحید و قدرت باور و ایمان بسیار بیشتر شده و این را خوب متوجه شده ام که اگر ما تکامل مان را سریع تر و بهتر پیش می بردیم و بیشتر در حس خوب ِ ناشی از ایمان به خدا باقی می ماندیم و خیال مان راحت می بود که قطعا به خواسته مان می رسیم ، قطعا بسیار زودتر و بهتر خواسته مان متجلی می شد.

    خدایا شکرت برای جهان بی نظیری که خلق نموده ای.

    در پایان امیدوارم به زودی داستان موفقیت بعدی مان را که مهاجرت به کشوری عالی با شرایطی عالی است برایتان شرح دهم تا ایمان خودم و همه ی مان به قوانین و قدرت مطلق خداوند بیشتر شود. به امید خدا…

    دوستتان داریم

    سپاسگزاریم

    4آذر 1398

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  4. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    سلام سمانه ی عزیزم

    وقت بخیر ?

    برای پیام زیبا و سرشار از محبتت سپاسگزارم ?

    بهت تبریک میگم که با وجود اینکه ۱۷ روز عضو سایت شدی اینقدر زود از مدار ها میگی و اینقدر خوب داری به قوانین آگاه میشی.

    یقینا همیشه با رشد مدار مون خواسته های ما هم رشد می کنن و بزرگ تر میشن و از اونجا که ما ظرف مون بزرگتر شده و عمیق تر آماده ی دریافت شون میشیم.

    اما این رو باید بدونیم که تنها راه نشان دادن ایمان مان آرامش قلبی ه و اطمینان خاطر از اینکه خواسته ها رو دریافت می کنیم و به همین دلیل به راحتی رهاشون می کنیم تا خداوند خودش با طراحی خلاقانه و بی نظیرش مسیر رسیدن بهش رو برامون تدارک ببینه و اونوقت ماییم که با آرامش از همه ی آنچه هست و داریم لذت می بریم و خودمون رو آماده ی رشد مدارمون می کنیم….

    تو بی نظیری و من می دونم که خیلی خیلی در این مسیر رشد خواهی کرد و خواسته های بسیار زیبایی را دریافت می کنی و میای و برام از داستان های شگفت انگیز ت میگی.

    … حتما از سفر پربرکت در بخش دانلود ها استفاده کن و پیش برو، خودت هدایت میشی و خیلی زود معجزات در زندگی ت شروع به تجلی می کنن.

    … کتاب رویاها هم یک گنج نامه ست…

    خیلی ذوق دارم برای اینکه یه خواهر نازنین ۱۷ روزه در کنار خودم دارم و برات خیلی خوشحالم که به دنیای شگفتی ها پا گذاشتی.

    دوستت داریم

    زندگی عاشق توست

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند باشیم. ?

    ‌‌۱۵دی ۱۳۹۸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    سلام سمانه ی نازنینم ?

    حتمن اون روز خواهد رسید که تو غرق در شادی و شعف، با عشق و وجود هیجان زده میای و برای همه ی ما از معجزات و شگفتی های زندگی ت میگی که از زمان شروع ِِ عمل به قانون تجربه شون کردی و با این کار ایمان خودت و ایمان ما رو قوی تر و محکم تر می کنی.

    سپاسگزارم ?

    شاد باشی ?

    دوستت دارم

    زندگی عاشق توست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸

    آهوی عزیزم 🌼

    خیلی خیلی لذت بردم از کامنت ت.

    دونفری خوندیم و کلی به حس خوب و رشد باورها مون کمک کرد.

    تحسین ت می کنم که اینقدر خوب و مطمئن در حال پیش رفتن هستی. 👌

    دعای قشنگ ت هم عالی بود.

    از خداوند طلب هدایت می کنم برای خودم و همه مون، به راه کسانی که به آنها نعمت داده شده است. 🙏🌸

    سپاسگزارم 🌼

    دوستت دارم ❤️

    خداوند عاشق توست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    سلام بر برادر نازنین عباس منشی ام 🌸

    جناب ابراهیم حمیدی عزیز 🌸

    چقدر ایده ی قشنگی داشتید در نوشتن سفرنامه!

    چقدر لذت بردم!

    اینکه در ساعت های مختلف دریافت و آگاهی و تجربه و حس تون رو به اشتراک بذارید!

    واقعا تحسین تون می کنم! 👏👏

    وااااو!

    چقدر جالب بود اون کامنتی که از دوست مون در کتاب رویاها گفتید و اون داستان درخت ها و باغ دار شون!

    چه ایمانی!

    فوق العاده است…

    خیلی منو به شوق آورد.

    آفرین 👏👏

    آفرین به شما برای سریع عمل کردن به هدایت های الهی. 👏

    تبریک میگم برای نتایجی که گرفتید.

    شما شایسته ش هستید 😊

    خدا رو شکر می کنم 🙏

    امیدوارم این روزها نتایجی بسی بزرگ تر و عالی تر رو طبق قوانین ثابت و بدون تغییر الهی در زندگی تون تجربه کرده باشید. 🙏

    سپاسگزارم 🌼

    دوستتان دارم ❤️

    خداوند عاشق شماست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    سلام بر همسر نازنین عباس منشی ام 🦋

    حمیدشاه عزیزم🌹

    منم از تو سپاسگزارم برای همراهی ارزشمند ت که به من کمک کرد درک بهتری از قوانین داشته باشم .🙏

    خیلی زیبا باورهای نهفته در متن رو تیتر کردی .🙏😊

    عاشقتم🤎

    خداوند عاشق توست💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    سلام نورای عزیزم 🌸

    خواهر نازنین عباس منشی ام 🌼

    خیلی خیلی عالی بود و واقعا تحسین ت می کنم .

    اینکه اینقدر خوب خواسته ت رو که نوشتن کامنت بود برآورده کردی.

    خیلی عالی نوشتی و خیلی هم عالی شرح دادی داستان موفقیت هات رو .

    بهت تبریک میگم برای این میزان از عزت نفس و اعتماد به نفس ت .

    بهت تبریک میگم برای اینکه اینقدر خوب خیر رو در هر پیشامدی می پذیری .

    و به خودم هم تبریک میگم که اینقدر دوست خوب و نازنینی هستی برای من .

    دوستت دارم عزیزدلم⁦❤️⁩

    دوستت دارم هم قدم من در مسیر بهشت .⁦❤️⁩

    خداوند عاشق توست ⁦❤️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    سلام مهدی وثوق عزیزم 🌸

    برادر نازنین عباس‌منشی‌ام 🌼

    خدا رو شکر می کنم 🙏

    قلبم رو با نوشته ت به تپش درآوردی و بدنم داغ شد .

    واقعا خدا رو شکر می کنم برای این حجم از آگاهی ناب و ارتباط قلبی با خداوند ،

    خدا رو شکر 🙏🌼

    و شما رو تحسین می کنم برای درک قوانین و آگاهی ها و برای دفتر و خلوت با خداوند و گفتگو با خود 🌼👏

    این گفتگو با خود بی نظیر ه و من واقعا این روزها خیلی خیلی تونستم ازش نتیجه بگیرم .

    سپاسگزارم از شما برای ارجاع به دیدگاهی که فقط به نام من نوشته شده و تمام اعتبارش از آن خداوند متعال هست ‌. خدایی که من رو شایسته کرد تا در لحظات اتصال و هماهنگی م با اون بتونم زیباترین ردپاها رو به جا بذارم و خودم هم بعد از خوندن شون به خودم ببالم .

    واقعا خوشحالم کردی .

    من رو به وجد آوردی با تحسین و سپاسگزاری صادقانه و محترمانه ت .

    خیلی خوشحالم که در جمع عزیزانی هستم که هربار که دیدگاه شون رو می خونم بیشتر به خودم می بالم برای اینجا بودن و بیشتر انگیزه می گیرم برای اینجا نوشتن .

    خدایا شکرت ربّ قدرتمند من 🙏🌸

    دوستت دارم مهدی وثوق نازنینم ❤️

    خداوند عاشق شماست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: