یکی از بزرگترین موانع ذهنی بر سر راه موفقیت مالی، این باور است که:
هرگز نمی شود هم ثروتمند بود و هم انسانی با خدا و معنوی.
قول می دهم تا زمانی که این باور در ذهنات خانه دارد، هرگز اجازه ورود ثروت به زندگیات را نخواهد داد. زیرا ناخودآگاه تو، بسیار مواظب است که انسان خوبی بمانی. به همین دلیل ایدههایت درباره موفقیت مالی همیشه به سمت و سویی پیش میرود تا آنقدرها موفقیت مالی کسب نکنی که بخواهد تو را از خدا دور کند یا انسان ظالمی بشوی.
این باورسالها مرا در فقر نگه داشت. به محض اینکه یک پله به استقلالِ مالی نزدیک می شدم یا پس اندازی می داشتم، به طرز عجیبی آن پول خرج و دوباره فرسنگ ها از استقلال مالی دور می شدم.
من سالها با این باور زندگی کردم. خیلی خوب آن را می شناسم. خیلی خوب می دانم که از چه روزنه هایی وارد می شود و چگونه بدون توجه به اینکه چقدر برای رسیدن به موفقیت مالی تلاش می کنی، هشتات را گرو نُهات نگه می دارد. همانگونه که سالها مرا در فقر نگه داشت. به محض اینکه یک پله به استقلالِ مالی نزدیک می شدم یا پس اندازی می داشتم، به طرز عجیبی آن پول خرج و دوباره فرسنگ ها از استقلال مالی دور می شدم.
اما وقتی درباره خداوند و قوانینش به شناخت بهتری رسیدم، نه تنها منافاتی میان ثروتمند بودن و با ایمان بودن ندیدم، بلکه فهمیدم، برای رسیدن به معنویت، راهی به جز تجربه مادیات نیست.
فهمیدم تنها زمانی به خدا میرسم که وجودم از ثروت سیراب شود و فهمیدم تنها میتوانم با ثروتمند شدن، به گسترش جهان کمک کنم
تنها وقتی ثروتمند شوم میتوانم درباره عزیزانم سخاوتمندتر باشم.
تنها وقتی ثروتمند شوم میتوانم به جای حسادت، تحسین کنم.
تنها وقتی ثروتمند باشم طمع نمیورزم، نگران نیستم و ترس و غمی ندارم.
تنها وقتی ثروتمند باشم میتوانم به جای کارکردن برای پرداخت هزینهها، کاری را انجام دهم که عاشق انجامش هستم و دیدم که تمام این ویژگیها خداگونه است، پس ثروت نه تنها مرا از خدا دور نمیکند، بلکه خداگونهترم میسازد.
و سپس با تمام وجود، جهادی اکبر برای تغییر این باور به راه انداختم.
این باور آنچنان در تار و پود ذهن ما پیچیده و آنقدر در وجودمان ریشه دوانده که تغییرش تعهدی همهجانبه را میخواهد. ه همین دلیل بخش مهمی از دوره روانشناسی ثروت۱، را به شیوههای تغییر این باور پرداختهام تا با تغییر آن، درهایی از نعمت و برکت را به زندگیتان بگشایید.
این باور، تجسم شیطان است. زیرا اجازه نمی دهد فراوانی جهان، فضل خداوند و وهابیتش را ببینیم.
ببینیم که او بیشتر از ما می خواهد ثروتمند باشیم.
ببینیم که باران رحمتش همیشه جاری است و همهمان به یک اندازه به این بارانِ نعمت و ثروت دسترسی داریم.
تلاشهای ذهنی من برای تغییر این باور جواب داد. همان تلاشهایی که نکته به نکته در دورهی روانشناسی ثروت۱ توضیح دادهام. در حقیقت این دوره شامل تمام راهکارهایی است که برای تغییر باورهای فقر آفرین و ساختن باورهای ثروتآفرین بکار بردهام.
برای تغییر این باور باید جهادی اکبر به راه اندازی اما نتیجه ارزشش را دارد زیرا درهایی از نعمت و ثروت را در زندگیات میگشاید و آنقدر ثروت وارد زندگیات میشود که با تمام وجودت آیه ” وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى” را تجربه نمایی. همانگونه که من و خیلیها که این مسیر را رفتهاند، تجربه کردهاند.
وقتی این باور تغییر می کند، خداوند آنقدر به شما ثروت می دهد تا بی نیازتان کند…
اکنون که می بینم توانایی تهیه هدیه ای ارزشمند برای خواهر هایم را دارم یا می توانم موقعیتی برای مادرم فراهم کنم که بدون هیچگونه نگرانی بابت هزینه ها، به جاهایی که دوست دارد سفر کند یا چیزهایی را که دوست دارد، تجربه کند و مهم تراز همه، وقتی می توانم به شما درباره تأثیر تغییر این باور و استقلالِ مالی ای که پس از آن تجربه می کنید، آگاهی و انگیزه بدهم، بیشتر درک میکنم که هیچ چیز در جهان، معنویتر از ثروتمند شدن نیست.
سید حسین عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD591MB50 دقیقه
- فایل صوتی باوری که تغییرش، درهایی از نعمت را به زندگی ام گشود45MB50 دقیقه
به نام خدای مهربان🪴
باوری که تغییرش درهایی از نعمت رو به زندگیم گشود
من باید با دیدن افراد موفق این باور رو در خودم ایجاد کنم که منم میتونم، اگه اون تونسته منم میتونم، پس امکانپذیره
خیلی موقع ها فقط به خاطر اینکه باور دارم که نمیشه یا امکان پذیر نیست
به هدفهام نمیرسم
95 درصد مردم جهان یکسری از موفقیتها، هدف ها، رویاها و آرزوهاشون رو ندیده میگیرن فقط به این دلیل که میگن نمیشه با این وضع مملکت، با این وضع اقتصاد، با این وضع خانواده، با این سنم، تحصیلاتم نمیتونم به اینجا برسم
بعد که یه نفر رو میبینن که با همون وضع، با همون مشکلات، با همون سن کم یا زیاد، با همون تحصیلات کم یا با سرمایه اولیه اندک یا بدون سرمایه، یا حتی با بدهکاری تونسته به موفقیت برسه این جرقه توی ذهنش میزنه که پس میشود
موقعی که باور کنم که میشه اون وقت راه های رسیدن به اهدافم بهم داده میشه
اولین قدم برای اینکه بتونم به یک خواسته برسم اینه که باور کنم که میشه به این خواسته رسید و یکی از عوامل مهمی که میتونه این باور رو در من ایجاد کنه اینه که یه نفر تونسته به این خواسته برسه پس منم میتونم 🪴
وقتی که خودم رو تغییر بدم شرایطم هم عوض میشه، اصلا اینجوری نیست که فکر کنم اگه من برم جای دیگه همه چی درست میشه
اگه با یکی دیگه ازدواج میکردم آدم دیگه ای میشدم
اگه یه دانشگاه دیگه میرفتم زندگیم متحول میشد
اگه یه رشته دیگه انتخاب میکردم پروفسور میشدم
اگه یه کشور دیگه به دنیا میومدم دنیام متفاوت میشد
اصلاً هیچ کدوم اینا اتفاق نمیفته
اگه من تغییر کنم هر کجای دنیا هم که باشم میتونم زندگیم رو عوض کنم و جهان آروم آروم شرایط و موقعیت ها رو برام تغییر میده
من تا وقتی که توی ایران نتونم به جایی برسم توی جای دیگه هم نمیتونم به جایی برسم
واقعا همه جا آسمون همین رنگه
وقتی که توی ایران نتونم به جایی برسم خیلی خیلی توی توهّمم که فکر کنم اگه برم توی بهترین کشور دیگه اصلاً یه امپراطوری میزنم اونجا
اصلاً این خبرها نیست، چون قوانین همه جا داره کار میکنه🪴
فرقی نمیکنه ایران باشم یا آمریکا
من اگه بخوام واقعا میتونم هر کجا که هستم زندگیم رو اونجوری که دوست دارم خلق کنم
وقتی که هر جایی که هستم تونستم به احساس خوب برسم و هماهنگ بشم با شرایط، جهان هدایتم میکنه به شرایط بهتر
اول باید به اون محیطی که هستم هماهنگ بشم، اول باید توی اون جایی که هستم، در اون لحظهای که هستم، باید با تغییر باورهام، نه با تغییر شرایطم، با تغییر باورهام به احساس خوب برسم
این یه قانون ابدیه که هر کسی هر جایی که هست الان جای درستشه
هر کسی الان هر کجا که هست چه بدبخت، چه خوشبخت، چه توی زندان، چه توی قصر، چه توی تخت بیمارستان، چه توی مسابقات المپیک، هر جایی که هست جای درستش همونجاست
اگه بخواد جاش تغییر کنه باید باور هاش رو عوض کنه🪴
اصلاً نباید فکر کنم که یه چیزی توی ایران اشتباهه، یا یه چیزی یه جایی اشتباهه که بخوام بگم مرگ بر فلانی، مرگ بر بهمانی
یا قیام کنیم، انقلاب کنیم، یا بریم شرایط رو عوض کنیم
اگه الان هر دولتی با هر ویژگی داره بر هر مردمی حکومت میکنه دقیقاً جای درستشه، اون فرکانس مردم اون شرایط رو به وجود آورده
اوضاع هم وقتی تغییر میکنه که فرکانس مردم تغییر کنه، با هیچ انقلابی اتفاق جدیدی نمیفته
افرادی که در مورد سیاست صحبت میکنن زندگی آروم و خوبی ندارن، رابطه خوبی با همسر و فرزندشون ندارن، خواب آرومی ندارن، هیچ درآمدی ندارن، همش هم حرص میخورن که این باید درست بشه یا اون باید درست بشه و فکر میکنن یه جا ایراد داره و باید درستش کنن
هیچ جا در این جهان خراب نیست که بخوام درستش کنم همه چیز سرجای خودشه
اگه یه چیزی خرابه توی مغز من خرابه
اگه یه آدمایی دارن توی شرایط سختی زندگی میکنن اونا خودشون با باور هاشون در این جایگاه قرار گرفتن،
باید به جای اینکه بقیه رو مقصر بدونم باورهای خودمو مقصر بدونم، باید هماهنگ بشم با محیطم، وقتی هماهنگ بشم با محیطم، جهان جاهای بهتری رو بهم نشون میده 🪴
جهان به فرکانسام نگاه میکنه، هر فرکانسی که دریافت میکنه از همون جنس فرکانس بیشتر وارد زندگیم میکنه
اگه تونستم توی ایران، توی این کشوری که دارم زندگی میکنم، حالا هر کجا که هست تونستم به آرامش برسم، به هماهنگی و رشد برسم، تونستم پیشرفت کنم، قانونش رو یاد گرفتم، بقیه جاها هم میتونم از این قانون استفاده کنم
اگر هم نتونستم اصلاً فکر نکنم که اگه جامو تغییر بدم یه اتفاق عجیبی میفته
به هیچ عنوان این طور نیست
در مورد روابط هم همینجوره
اونایی که به دلیل یه مشکلی از همسرشون جدا میشن اگه به هماهنگی نرسیده باشن، نفر بعدی هم شرایطش بدتر از اونه
دوباره با اونم به مشکل برمیخوره
اگه قوانین رو درک نکنم و خودمو تغییر ندم، با تغییر آدم ها زندگی عاطفیم تغییری نمیکنه وقتی که باورهام درست بشه اتفاقات راحت تر رخ میده
وقتی در مدار درستی قرار بگیرم، وقتی باورهام درست بشه، وقتی که هماهنگ بشم با جهان اطرافم، وقتی که از دنیا لذت ببرم جهان کاری میکنه که لذت بیشتری ببرم و شرایط بهتری به وجود بیاد
همه چیز بستگی داره به خودم، وقتی خودم عوض بشم اطرافم هم عوض میشه
وقتی خودم منشاء خوبی و خیر و برکت باشم جهان هم برام منشا خیر و خوبی و برکته
پس باور کنم که هر کسی هر کجا که هست جای درستشه، نخوام که چیزی رو عوض کنم، نخوام که مبارزه کنم با اطرافم، اصلاً نخوام که شرایطی رو تغییر بدم
فقط به دنبال تغییر خودم باشم، اگه خودم تغییر کنم جهان بهترین چیزا رو برام فراهم میکنه
اگه توی شرایطی با خودم هماهنگ نباشم، شرایط بعدی بهم کمکی نمیکنه
ولی اگه شرایطی برام فراهم شد، با هماهنگی، با آرامش، با احساس خوب هجرت کنم و این کارو انجام بدم
اگه خدا رو باور کنم و بدونم که خدا همیشه باهامه، یارو یاورمه و هیچ وقت تنهام نمیذاره، اونوقته که میتونم حرکت کنم وبرم به مسیرهایی که باعث رشدم میشه و هجرت میکنم
این هجرت نباید به این معنا باشه که اگه من هجرت کنم اوضاعم درست میشه
وقتی که اوضاع رو درست کردم برای پیشرفت، برای بهتر شدن اوضاع هجرت کنم وقتی اونجا به یک موقعیت خوبی رسیدم، برای اینکه موقعیت رو بهتر کنم میتونم هجرت کنم، اونم جهان خودش هدایتم
میکنه🪴
حجرت یعنی ایمان به خدا، هجرت به جای ناشناخته، رفتن به جاهایی که نمیدونم و فقط توکل میتونه بهم کمک کنه که این کارو انجام بدم
توکل بهم کمک میکنه که وارد دل تاریکی ها بشم، وارد دل ترس هام بشم، وارد دل ناشناخته هام بشم
سعی کنم عاشق تجربه های جدید باشم، تجربهها رو انجام بدم، وقتی ازشون سیر شدم برم سراغ تجربه های بعدی
با تجربه کردن موضوعات مختلف و چیزهایی که دوسشون دارم میتونم رشد کنم برای اینکه بتونم از ثروت و از مادیات بگذرم باید لمسش کنم، باید بهش برسم تا بتونم ازش بگذرم
باید تجربه کرده باشم، وقتی که تاحالا ثروت رو تجربه نکردم این دروغه که بگم از ثروت گذشتم، تنها زمانی میتونم از ثروت و مادیات بگذرم که بهشون رسیده باشم، درکش کرده باشم، تجربش کرده باشم و سیراب شده باشم ازش، اونوقته که میتونم ازش بگذرم
اگه هنوز بهش نرسیدم، همیشه ته ذهنم هست که ای کاش داشتمش
اونایی که بهش رسیدن و تجربه کردن اونچه رو که میخواستن، اونوقت میتونن توی جایگاهی قرار بگیرن که بگن ما از ثروت گذشتیم حالا میخوایم بریم سراغ علائق دیگه مون🪴
اگه میخوام به خدا برسم، اگه میخوام از ثروت بگذرم، باید به ثروت برسم بعد میتونم ازش بگذرم
یه روز میرداماد داشته در مورد خدا صحبت میکرده که چقد رحمانه و رحیمه
پیرمردی بلند میشه میگه آره، تو که در مورد خدا صحبت میکنی تو خیلی ثروتمندی
این همه اسب داری، ثروت داری، من بدبخت چی؟ یه خر ناتوان و لنگ بیشتر ندارم
من چه جوری میتونم بگم خدا رحیمه و بخشنده است، چه رزقی به من داده
میرداماد میگه تفاوت من با تو اینه که افسار اسبای من به گِل میخه
ولی افسار خر تو به دل میخه
اگه امروز خر تو بمیره تو هم فردا باهاش میمیری، ولی اگه امروز همه اسبای من افسار شون از میخی که به زمین وصله در بیاد و فرار کنن من هیچیم نمیشه، من گذشتم از ثروتمند، اینقدر بهش رسیدم که ازش گذشتم ولی تو هنوز نداریش که بتونی بگذری ازش تو چسبیدی به همون یه تیکه ای که داری
تنها راهی که میتونم فراوانی خدا رو درک کنم تغییر باورهامه
اونوقته که میبینم جهان بی نهایت ثروتمنده و هرچی رو که بخوام بهم داده میشه
تا جایی که بی نیازی برسم اینقدر به بی نیازی و استقلال میرسم که کاری که میکنم به خاطر پول نباشه
خیلی از افراد به خاطر پول به بقیه التماس میکنن، جلوی بقیه خم و راست میشن، زندگی زناشویی شون رو تهدید میکنن و در معرض خطر قرار میدن، با بدترین افراد ممکن و توی بدترین مکان ها کار میکنن به خاطر پول
سالی یه بار زن و بچه شون رو نمیبینن به خاطر اینکه نیازمند پوله، به خاطر اینکه هنوز بهش نرسیده، وقتی به بینیازی برسیم همه اینا حل میشه
کی به بی نیازی میرسم؟
موقعی که باور هام رو عوض کنم
این یه باور شیطانیه که اگه ثروتمند بشم خدارو فراموش میکنم، فقط میرم سراغ مادیات و دنبال اینم که اینو بخرم اونو بخرم پس جای خدا چی میشه؟
اگه ثروتمند بشم از خدا دور میشم، بی ایمان میشم، من آخرتم رو دارم میفروشم به خاطر رسیدن به دنیا و انسانی میشم که از بقیه سوء استفاده میکنم، انسان طمع کاری میشم، انسانی میشم که حرص میزنه هی برای بیشتر و بیشتر
باید حواسم باشه که این باورها به شدت بهم ضربه میزنه و نمیزاره که به موفقیت مالی برسم، هر تلاشی هم که بکنم جلوم رو میگیره و نمیزاره پیشرفت کنم
و باور سرسخت و ریشه داریه که باید بهش حمله کنم و این باور روبسازم که ثروتمند شدن منافاتی با ایمان نداره، منافاتی با خداوند نداره
باید تلاش کنم و این باور رو که اگه من ثروتمند بشم آدم بدی میشم و از خدا دور میشم رو تغییر بدم
تا وقتی این باور وجود داره یه قدم میرم بالا دو قدم میام پایین
بی نهایت باور آزار دهنده و بی نهایت باور منفیه
اینقدر قدرتمنده که فرقی نمیکنه کجای دنیا باشم هر کجای دنیا هم که باشم اگه آدم یه ذره مذهبی تری باشم این باور قویتره توی وجودم🪴
این باور اشتباهه که اگه کسی به جایی رسیده به ثروتی رسیده، خیلی آدم پست و عوضی میشه، خیلی آدم بی ایمان و بی خدایی میشه
این باور توی بافت جامعه ما و توی تموم فرهنگ ها و ادیان هست و تغییرش سخته اگه بتونم این باور رو تغییرش بدم در هایی از نعمت برام به وجود میاد
باید این باور رو ایجاد کنم که اگه ثروتمند بشم میشم مثل بیل گیتس که به جهان خدمت میکنه
خدا دوست داره که ثروتمند بشم، خدا کمک میکنه که به گسترش جهان کمک کنم، هرچقدر ثروتمند تر بشم نیکوکار تر میشم
اگه بتونم این باورها رو به صورت ریشهای تغییر بدم زندگیم از این رو به اون رو میشه جریانی از ثروت وارد زندگیم میشه🪴
هر کسی که خودش اراده کنه که تغییر کنه خداوند از طریق دست هاش بهش کمک میکنه و این فکری که من بخوام کسی رو تغییر بدم یا بخوام تاثیری روی مردم ایران یا جهان بزارم کاملاً اشتباهه
من فقط میتونم زندگی خودم رو تغییر بدم هر کسی نتیجه اعمال خودش رو میگیره اصلاً نباید فکر کنم اون کسی که نتیجه خوب داره میگیره باید به بقیه که نتیجه بد دارن میگیرن، مثلاً بیاد از نتیجه خوب خودش صرفنظر کنه، خودش بره توی بدبختی و ناراحتی باشه، به خاطر اینکه بقیه توی بدبختی و ناراحتین
اصلا به این شکل نمیتونم به اونا کمک کنم، با این کار اوضاع رو بدتر وخراب تر میکنم من باید یاد بگیرم که نتیجه خوب توی زندگیم بگیرم و الگویی باشم برای دیگرانی که نتیجه خوبی میخوان بگیرن
باید سعی کنم نگاهم رو در مورد این مسائل تغییر بدم و باور کنم که با دلسوزی کردن برای افراد بهشون نمیتونم کمک کنم
هر کسی هر جایی که هست جای درستشه پس نه برای خودم دلسوزی کنم نه برای دیگران دلسوزی کنم
چون اصلا نمیتونم بهشون کمک کنم
اگه میخوام کمک کنم باید روی خودم کار کنم، خودم قوی بشم، خودم به جایی برسم اون وقت میشم الگویی برای دیگران🪴
وقتی در مورد موفقیت هام مینویسم یا صحبت میکنم اولین کاری که میکنم دارم به خودم کمک میکنم تا موفقیت بیشتری داشته باشم
اگه توی زندگیم مثال هایی از افرادی رو پیدا میکنم که بعد از اینکه ثروتمند شدن آدم های بی رحم و سنگدلی شدن یا کسی رو میشناسم که فکر میکنم به محض اینکه به ثروت رسید خودشو گم کرد و آدم مغروری شد، یا آدمایی تو اطرافم به یاد میارم که دلیل از هم پاشیدن خونوادش یا خیانت به همسرش به خاطر ثروتمند شدنش بوده
اینا نشونه های قوی از یک باور بسیار خطرناکه
و یکی از مهمترین دلایلی هست که نمیزاره به استقلال مالی برسم
اگه دارم دلیل رفتارهای نامناسب و غیر انسانی آدما رو به ثروتمند بودن شون ربط میدم این نشونه محکمی از این باور خطرناکه ثروت منو از خدا و انسانیت و هر ویژگی خوب دور میکنه
این باور یکی از مهلک ترین حربه های شیطانه برای اینکه حتی به مدار ثروت هم نزدیک نشم
برای همینه که در آخرین لحظه همه چیز خراب میشه یا معامله ها انجام نمیشه یا درست در لحظه به ثمر نشستن ایدهام اوضاع طوری پیش میره که اوضاع مالیم از همون حد همیشگی بیشتر نشه
و هزاران معمای دیگه که میتونم در اونها رد پای این ترمز رو پیدا کنم
وقتی این ترمز بخشی از باورهام باشه مهم نیست که برای رشد کسب و کارم چقدر تلاش میکنم، یا چقدر خلاق و خوش ایده هستم، چون سکان به دست این باوره و این باور هم به شدت تلاش میکنه تا با دور کردنم از ثروت منو همون آدم خوبه همیشگی نگه داره این باور در کنار دو باور احساس عدم لیاقت و باور کمبود، مهمترین باورهای محدود کننده هستن که باید برنامهای برای اصلاحشون داشته باشم
یکی از بزرگترین موانع ذهنی بر سر راه موفقیت مالی این باوره که هرگز نمیشه هم ثروتمند بشم و هم انسانی با خدا و معنوی
تا وقتی که این باور توی ذهنم هست، هرگز اجازه ورود ثروت رو به زندگیم نمیده
چون ناخودآگاه من، بسیار مواظبه که انسان خوبی بمونم
برای همینه که ایده ام درباره موفقیت مالی همیشه به سمتی میره که اونقدرها موفقیت مالی به دست نیارم که بخواد منو از خدا دور کنه یا انسان ظالمی بشم
وقتی قوانین خدا رو بشناسم میفهمم که برای رسیدن به معنویت راهی به جز تجربه مادیات نیست
تنها موقعی میتونم به خدا برسم که وجودم از ثروت سیراب بشه
با ثروتمند شدن میتونم به گسترش جهان کمک کنم
تنها وقتی ثروتمند بشم میتونم درباره عزیزانم سخاوتمند تر بشم
وقتی ثروتمند بشم میتونم به جای حسادت تحسین کنم
تنها وقتی ثروتمند بشم طمع نمیورزم، نگران نمیشم، ترس و غمی ندارم
تنها وقتی ثروتمند بشم میتونم به جای کار کردن برای پرداخت هزینه ها، کاری رو انجام بدم که عاشق انجامش هستم
تموم این ویژگیها خداگونه است
پس ثروت نه تنها منو از خدا دور نمیکنه بلکه خداگونه ترم میکنه
پس این باور که ثروت منو از خدا دور میکنه تجسم شیطانه و اجازه نمیده فراوانی جهان و فضل خدا رو ببینم
وقتی این باور تغییر کنه
خداوند اونقدر بهم ثروت میده که بی نیازم کنه
هیچ چیز در جهان معنوی تر از ثروتمند شدن نیست. خدایا شکرت🪴
سپاس فراوان از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان🪴
با سلام به استاد عزیز وخانم شایسته مهربان
سفرنامه روز بیست وپنجم
اگه باورهامون درست باشه
اگه با خودمون به صلح رسیده باشیم
اتفاقهای زندگی به خوبی وراحتی پیش میره
اگر هم همه چی سخت داره پیش میره پس به خاطر باورهای اشتباه خودته
هرجاکه باشی میتونی زندگیت رو اونجوری که دوست داری خلق کنی
وربطی به شرایط بیرونی وتغییردادن اون نداره
باید همین جایی که هستی عالی زندگی کنی
با تغییر باورهات نه با تغییر شرایط باید بتونی به احساس خوب برسی
هر کسی هر جایی که هست جای درستشه
قرارنیست همه چی خوب باشه چون افراد با تضاد وبرخورد با مشکلاته که باعث پیشرفت دنیا میشن
کسی که خودش بخواد زندگیش تغییر کنه خدا هدایتش میکنه به راه درست
برای داشتن یه زندگی شاد وعالی بهتره از سیاست فاصله بگیریم
به جای نگاه کردن و گوش کردن اخبارهای مختلف بهتره زندگی نامه افراد موفق وفایلهای انگیزشی رو نگاه کنیم
اگر ثروتمند بشیم میتونیم به رهایی از مادیات برسیم
اگه تونستیم در هر شرایطی که هستیم بهترین اون شرایط رو برای خودمون رقم بزنیم
ودر همون مکانی که قرار داریم رشد وپیشرفت کنیم
بعد میتونیم برای رشد و پیشرفت و تجربه چیزهای بهتر به جایی دیگه مهاجرت کنیم
اول باید باورهای خودمون رو تغییر بدیم
واز شرایط فعلی بهترین استفاده رو ببریم
وقتی اینکارو انجام بدیم میتونیم وقتی به یک جای جدید ونو رفتیم دوباره برای خودمون شرایط ایده آلمون رو بسازیم
دلسوزی در جهان معنایی نداره
هر وقت نسبت به مساله یا فردی دلسوزی کردیم
داریم با سرعت بیشتر از خواسته هامون دور میشیم
بدونیم هر کسی در هر شرایطی که قرار داره در جای درسته خودشه
زیرا فرکانسهای خودش اون شرایط رو براش به وجود آورده
وهیچ بی عدالتی در جهان وجود نداشته ونخواهد داشت
وقتی باور کنی که میشود
راههای رسیدن به اهدافت در هر زمینه ای بهت نشون داده میشه
اولین قدم اینه که باور کنی که میشه به این خواسته رسید
اگه من خودم تغییر کنم هر آنچه که لازمه تغییر کنه تا من به خواسته هام برسم
تغییر میکنه
قانون اینه که جهان به باورهای تو پاسخ میده
نه به شرایط وموقعیت و ویژگی های بیرونی که داری .
برای رسیدن به معنویت راهی به جز تجربه مادیات نیست
استاد عزیزم وخانم شایسته
بینهایت سپاسگزارم بابت این دوره روزشمار تحول زندگی
🥰🥰🥰🥰🥰
خدایا شکرت