«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

گرانبهاترین چیزی که از استاد عباس منش آموخته‌ام‌، ‌«رابطه میان توحید عملی و قانون فرکانس» است.

رابطه میان قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و تسلیم بودن در برابر ربّ.

همان اصلی که به یقین می‌گوید: فقط یک عامل زندگی‌ات را در این دنیا و آن دنیا رقم می‌زند و آن‌، باورهای خودت است!

استاد عباس‌منش‌، به گونه‌ای توحید عملی را به من آموخته که‌ آن‌را، نه برای فرار از جهنم یا منتظر ماندن برای پاداش در جهانی دیگربکار گیرم‌، بلکه از آن برای ساختن بهشت دلخواهم در همین جهان بهره ببرم.

توحیدی که در عمل از استاد عباس‌منش آموخته‌ام‌، به من وعده‌ی فرداهای دور دست را نمی‌دهد بلکه خودش را در قالب احساس آرامش و اطمینان قلبی‌ای نشان می‌دهد که به محض به کار بستنش‌، وجودم را فرا می‌گیرد و آرام آرام به سایر جنبه‌های زندگی‌ام نفوذ می‌کند.

استاد عباس منش به گونه‌ای معنای توکل و تسلیم بودن را به من آموخته‌ که‌، بتوانم در شرایطی از عهده‌ی کنترل کانون توجهم برآیم که ظاهراً اوضاع بر وفق مرادم نیست و به این شیوه‌، اوضاع را دوباره بر وفق مرادم نمایم.

استاد عباس منش به گونه ای ایمان به غیب را به من آموخته که بتوانم در شرایط نادلخوه‌، بی‌آنکه ایده‌ یا راه حلّی داشته‌باشم یا روی قول و کمک فردی بتوانم حساب کنم‌، به خود بگویم فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست‌، من از درون خود را به آرامش می‌رسانم با این اطمینان و یقین که‌، محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم‌ و آن شرایط‌، هرچقدر هم نادلخواه‌، به نفع من تغییر نکند‌.

هر فردی به این حدَ از یقین درباره قوانین برسد‌، قطعاً مهم‌ترین کار زندگی‌اش را کنترل کانون توجه و احساسش قرار خواهد داد.

و به قول قرآن:

وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ  وَ مَن یَتَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ  إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ  قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدْرًا

و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏رساند، هر کس به خدا توکل کند خدا او را کافى است. خداوند در انجام فرمان خود پایدار است و براى هر چیزى اندازه‏ اى قرار داده است.

برای مشاهده‌ی سایر قسمت‌های «توحید عملی» کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی «الخیر فی ما وقع» در شعر پروین
    13MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

803 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نیاز» در این صفحه: 1
  1. -
    نیاز گفته:
    مدت عضویت: 2317 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    به نام خدایی که حافظ و حامی من است

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و سلام به مریم بانوی الگو

    بعد از اینکه اینو قبول کردم که هراتفاقی که توی زندگیم رخ میده حاصل باورها و فرکانسهای خودمه، مهمترین کارم اینه که تا میتونم با باورهام، فرکانس های خوب و بهتری در جهت خواسته هام به جهانم ارسال کنم.

    قانون احساس خوب = اتفاقات خوب، یک اصل مهم و کلیدی برای ارسال فرکانسهای درسته.

    ولی اینطورم نیست که الکی خوش باشم. یعنی این احساس خوب باید از درون من بجوشه، از قلب آرام و مطمئنم بجوشه، نه اینکه از درون ناراحت باشم و به طور مصنوعی خودمو خوشحال نشون بدم، و منتظر اتفاقات خوب باشم. این فقط گول زدن خودمه.

    باید ساعتهایی از روز رو اختصاص بدم با خودم حرف زدن، جوری با منطق با ضمیر ناخوآگاهم گفتگو کنم، انگار یه بچه ی لج بازه و میخواد حرص منو دربیاره ولی من حرصم‌در نمیاد، قانعش میکنم با دلایل منطقی.

    حالا اگه باور های خوبی داشته باشم میتونم قانعش کنم ولی امان از زمانهایی که باورهای خودم ضعیف باشه، اونوقت هرچی هم بخام اونو رام کنم نمیشه، حمله ها و نجواهای ذهنم قویتر میشه و منو از پادر میاره. پس با دست خالی نمیرم برای قانع کردن. اولین وظیفه ای که دارم اینه برم مدرک جمع کنم، از همین جایی که هستم قشنگی های زندگی مو ببینم، نعمتهایی که خداوند بهم داده رو ببینم و براشون شکرگزاری کنم. اینجا ذهن نجواهاش شروع میشه که اینا که چیزای پیش پا افتادست بقیه هم دارن اینجاست که باید اعراض کنیم از نجواها اولش سخته ولی باید یک چند وقتی به زیبایی های زندگیمون نگاه کنیم، جالبیش اینه که همون روز اولی که داریم این تمرینو انجام میدیم زیبایی های یک کم بیشتری رو میبینیم و اینجاست که باید این زیبایی های کمی بیشتر رو به عنوان یک مدرک مهم داشته باشیم و یادمون نره که روز قبل که این مورد و اون مورد قشنگ‌نبود ،‌ امروز چون من گشتم دنبال زیبایی ها هدایت شدم به زیباتر ها. حتی بریم این مدرکای به ظاهر کوچیک و دراصل مهم و حیاتی رو یه جا بنویسیم. هرچی مدرک بیشتر داشته باشیم در مقابل نجواهای ذهن قویتریم، اینطوری بعد چند روز مثلا یک هفته اینقدر زیباییها و اتفاقات خوب زندگیمون بیشتر میشه که وقت نجواها به ذهنمون نشون بدیم تا با این مدرک و سند قانعش کنیم. و اگر بتونیم ادامه بدیم دیگه خود ذهن هم با ما در دیدن و شمردن قشنگیا همراهی میکنه، و باورش میشه که آره زندگی خیلی زیباست.

    یا مثلا با دیدن این زیباییها به ذهنمون بگیم ببین این زیباییها کار خدای بزرگ و توانا ایه که منو خیلی دوست داره و برای من این زیبایی ها رو خلق کرده. چطور وقتی مادرمون برامون غذای مورد علاقمون رو میپزه، ذوق زده میشیم و میگیم وااای مامان منو خیلی دوست داره عاشق منه که اینقدر توی آشپزخونه بود تا من بتونم توی 20 دقیقه غذای مورد علاقم رو بخورم، پس باید بدونم اون خدایی که مادر منو آفرید و مهر مادری توی وجودش گذاشت تا چند سال اول زندگی کارای شخصی منو با عشق انجام بده و توی تمام مراحل بدون منتی همراهم باشه، مطمئنا خدا از مادر م بیشتر عاشق منه.

    این قبیل گفتگو ها باید هر دقیقه و هر ساعت توی ذهنم باشه، اینطوری ذهن وقت نجوای اضافی رو نداره، یا اگه هم نجوا کرد مثل یه معلم مهربون که داره به شاگردش درس میده با حوصله، منم باید به ذهنم کوچکترین چیزا رو توضیح بدم و قانعش کنم. و اگه درست متوجه نشد و خواست بازم بر عنقی کنه، عیبی نداره بازم براش توضیح میدم. اگه اون ساعت گذشت و ذهنم خاموش شد و یه ساعت دیگه اومد بازم دوباره براش دلیل و مدرک و سند هایی که جمع کردم رو میارم و براش توضیح میدم و فکر میکنم این همون جهاد اکبر باشه. اینطوری دهنم خلع سلاح میشه و صد البته چون موضوعات و رشته های فکری بی نهایته ذهن هم شاید میلیارد ها میلیارد موضوع پیش پا افتاده و دور از واقعیت داشته باشه برای پیش کشیدن. منم چون میخام از قانون احساس خوب= اتفاقات خوب بهره بگیرم، بازم مثل یک معلم مهربان و باهوش و دانا قانعش میکنم.

    یک موضوعی که این کار رو برام ممکن میکنه، لذتیه که بعد از قانع کردن ذهنم میاد سراغم فکر میکنم همون احساس خوب واقعی باشه. هربار باورم یک کوچولو تغییر میکنه و احساسم بهتر میشه و من قدرتمند تر میشم و دفعه بعدی زودتر میتونم ذهنمو قانعش کنم. و این احساس بهتر باعث میشه اتفاقات خوب رو تجربه کنم. از اونجایی که خداوند سریع الحسابه و من زود نتیجه ی اون باور تغییر یافته کوچولومو میبینم، این پاداش باعث میشه بازم علاقه ی من به قانع کردن ذهنم که فکر میکنم همون تغییر باور باشه، بیشتر میشه. و این برام تبدی به یه کار لذت بخش میشه و من مجاب میشم بیشتر و بیشتر انجامش بدم. و تصور میکنم خدا چقدر بزرگ و مهربانه که با انجام این کار لذت بخش ، خوشبختی و سعادت منو در دنیا و آخرت بهم هدیه میده.

    خدایا عاشقانه به ندای درونم گوش دادم و نوشتم. خدایا ازت سپاسگزارم که کمکم کردی ، عاشقتم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: