گرانبهاترین چیزی که از استاد عباس منش آموختهام، «رابطه میان توحید عملی و قانون فرکانس» است.
رابطه میان قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و تسلیم بودن در برابر ربّ.
همان اصلی که به یقین میگوید: فقط یک عامل زندگیات را در این دنیا و آن دنیا رقم میزند و آن، باورهای خودت است!
استاد عباسمنش، به گونهای توحید عملی را به من آموخته که آنرا، نه برای فرار از جهنم یا منتظر ماندن برای پاداش در جهانی دیگربکار گیرم، بلکه از آن برای ساختن بهشت دلخواهم در همین جهان بهره ببرم.
توحیدی که در عمل از استاد عباسمنش آموختهام، به من وعدهی فرداهای دور دست را نمیدهد بلکه خودش را در قالب احساس آرامش و اطمینان قلبیای نشان میدهد که به محض به کار بستنش، وجودم را فرا میگیرد و آرام آرام به سایر جنبههای زندگیام نفوذ میکند.
استاد عباس منش به گونهای معنای توکل و تسلیم بودن را به من آموخته که، بتوانم در شرایطی از عهدهی کنترل کانون توجهم برآیم که ظاهراً اوضاع بر وفق مرادم نیست و به این شیوه، اوضاع را دوباره بر وفق مرادم نمایم.
استاد عباس منش به گونه ای ایمان به غیب را به من آموخته که بتوانم در شرایط نادلخوه، بیآنکه ایده یا راه حلّی داشتهباشم یا روی قول و کمک فردی بتوانم حساب کنم، به خود بگویم فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست، من از درون خود را به آرامش میرسانم با این اطمینان و یقین که، محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم و آن شرایط، هرچقدر هم نادلخواه، به نفع من تغییر نکند.
هر فردی به این حدَ از یقین درباره قوانین برسد، قطعاً مهمترین کار زندگیاش را کنترل کانون توجه و احساسش قرار خواهد داد.
و به قول قرآن:
وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلُِّ شىَْءٍ قَدْرًا
و او را از جایى که گمان ندارد روزى مىرساند، هر کس به خدا توکل کند خدا او را کافى است. خداوند در انجام فرمان خود پایدار است و براى هر چیزى اندازه اى قرار داده است.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی «الخیر فی ما وقع» در شعر پروین13MB14 دقیقه
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستای گلم
اولا ممنون که کامنت من رو میخونین
دوما اینکه عاشقتونم چون فقط با شماها راحتم و میتونم باهاتون صحبت بکنم و تبادل نظر بکنم.
بحث توحید و یکتاپرستی موضوعیه که هر قدر در موردش صحبت بکنیم، حد نداره و گستره اون تمام ابعاد زندگی انسان رو شامل میشه.
میخام قضیه توحید رو یکم بررسی کنم و مطالبی که الان به ذهنم اومد با شما در میان بزارم.
وقتی که تو زندگی، آدم به غیر خدا امیدوار میشه و چشمش به دست آدمها و شرایط بیرونیه، اولین اثرش اینه که یه نگرانی همیشگی باهات هست، چون آدمها محدود هستند و شرایط هم متغیره، لذا همیشه یه انتظار آزار دهنده و نگرانی و ترسی تو وجودت ایجاد میشه،
مثلا وقتی امیدت به یه نفر هست که کارت رو حل بکنه و بهش نیاز داری، بعد با خودت میگی نکنه طرف یادش بره، نکنه از دست من ناراحت شده باشه و کارم رو خرابتر بکنه، یا کار رو ناقص انجام بده و موارد این چنینی،
ولی وقتی چشم امیدت به خداونده و اون رو موکل کارات قرار بدی ، اون وقت دیگه خیالت تخت تخته که کارت انجام میشه ، چون اون قادر و عالم مطلقه، چون فقط اون همه راه ها رو بلده ، مدیریت قلوب دسته اونه و مطمئنی که کار انجام خواهد شد و اگه خواسته ات برآورده نشه ، با خودت میگی که من فعلا آماده دریافت اون نعمت نیستم و باید بیشتر روی خودم کار کنم.
خدایا شکرت که من رو به این سایت عالی و استاد عالی و دوستای عالی هدایت فرمودی.
سپاسگزارم و آرزوی بهترین ها رو براتون دارم
باسلام و درود خدمت استاد عزیز خانم شایسته مهربان و دوستان همفرکانسی ام
سپاسگزار استاد هستم که زحمت کشیدن و وقت گزاشتن و این معانی رو با بهترین شکل ممکن برامون بیان میکنن
از زمانی که با آموزه های استاد خصوصا در حوزه مباحث توحیدی آشنا شدم خیلی دیدگاه هام در مورد خدا عوض شده ، اولین نتیجه باور خداوند بعنوان تنها قدرت جهان و کسی که جهان هستی در سیطره اون اون هست باعث میشه که انسان به احساس اطمینان و آرامش عمیقی برسه که به نظرم این، مهمترین دستاورد این نوع نگاه هست
من قبلا خیلی شرک داشتم و به عوامل بیرونی قدرت میدادم.
من از دوران کودکی و تا جوانی چندان حمایت روحی و معنوی از طرف خانواده خودم نداشتم و به همین دلیل با یک نفر که نقش معلم رو برام داشت خیلی اخت بودم .
همه مسایل زندگی مو از درس گرفته تا روابط با دیگران ، ازدواج، شغل و هر چیز زندگی مو با اون هماهنگ میکردم که اکثرا هم راهنمای خوبی برام بود ، ولی یه مشکل توی رابطه مون بود که ایشون خیلی زود رنج بود و استانداردهای خاصی در حوزه روابط برای خودش داشت ،
نتیجه این وضعیت این شده بود که من خیلی خیلی باید مواظب رفتارها و کلماتی که استفاده میکنم می بودم که این شرایط خیلی منو آزار می داد و آرامش روانی رو از من گرفته بود ،
مثلا وقتی یه خواسته ایشون از طرف من رد میشد یا اگه خواسته ش طبق استاندارد خودش انجام نمیشد، واویلا بود یعنی عین بچه قهر میکرد، وقتی بهش زنگ میزدم جوابمو نمی داد و باید حضوری میرفتم میدیدمش و بعد از کلی منت کشی و خواهش ایشون از دلیل رنجش خاطرش میگفت و عموما محکوم میشدم و قضیه با عذرخواهی من تموم میشد و بعد از مدتی باز سر یه قضیه دیگه این پروسه تکرار میشد، توی این سالها اکثرا حق رو به اون میدادم و با خودم میگفتم که حتما ایراد از منه و چون خیلی بهش متکی بودم با خودم این جوری توجیه میکردم که چون به من خیلی کمک کرده تا رشد کنم ، و با این تحلیل، رفتارشو موجه میدونستم و خودم رو مقصر وضع با وجود آمده میدونستم.
خلاصه همیشه نگران این قضیه بودم که مبادا کاری کنم که ایشون ناراحت بشه ، این چند سال اخیر از این وضعیت خسته شده بودم ولی نمیدونستم چیکار کنم چون از بهش خیلی وابسته بودم چون تو زندگی برام راهنمای خوبی بود و از طرفی رفتارشو نمیتونستم تحمل کنم .
تا حدود دو سال پیش که من با یکی از اساتید موفقیت آشنا شده بودم و فایلاشو میدیدم و اون زمان ولی باز سر یه قضیه مالی باهم درگیری که داشتیم، ولی من دیگه آدم سابق نبودم و دیگه باهاش کنار نیومدم و اونو مقصر دونستم چون واقعا رفتارش غیرمنطقی بود و هیچ جوره نمیشد حق رو با اون بدم که از اون زمان رابطه مون شروع کرد به خرابتر شدن
و این شرایط همزمان شد با آشنایی من با استاد عباسمنش و فایلای توحیدی ایشون ، و من تازه متوجه شدم که من یه مشرک هستم و به جای اتکا به خداوند و درخواست کمک و هدایت از خودش، بنده شو به جای اون معبود قرار دادم و دارم اونو میپرستم، من فکر میکردم اگه حمایت فکری این آدم از من برداشته بشه من نمیتونم رشد کنم و حتما بدبخت میشم و این یعنی شرک کامل،
ولی دیگه من آدم سابق نبودم و توی دلم از اون آدم تشکر میکردم که این سالها کمکم کرده و حالا که رابطه مون از بین رفته (البته قطع ارتباط از طرف اون بود) هیچ اشکالی نداره و من الان از خداوند فقط کمک میخام و میدونم که بهترین آدمها و شرایط و ایده ها رو به سمت من هدایت میکنه و البته تا حالا این جوری هم شده،
دیگه نگران هیچ چیزی نیستم و فقط سعی میکنم از زندگی لذت ببرم و آرامشم رو زیادتر بکنم ، خدای من راهنما و پشتیبان منه ، دیگه به هیچ کس و چیزی وابستگی ندارم و همیشه تلاشم اینه که با خدا رابطه بهتری داشته باشم و یقین میدونم کل هر چه قدر خدا رو بیشتر باور کنم اونم بیشتر بهم کمک میکه.
در پایان از استاد عزیز و تیمشون تشکر میکنم که با اشتراک گزاشتن این مفاهیم ناب باعث شدن آرامش حقیقی و رشد واقعی رو تو زندگی مون تجربه کنیم
سلام خانم زکیه گرامی
ممنون بابت کامنت زیباتون
خیلی آرامش بخش بود برام
تحسینتون میکنم که چقدر حالتون خوبه، تحسینتون میکنم که چقدر باورهای خوبی درباره خدا و هدایتش دارین و تحسینتون میکنم که آرامش دارین.
دیروز یه اتفاق به ظاهر نازیبا برام اتفاق افتاده بود و البته چندین باره که این اتفاق تکرار میشه، از دیروز داشتم با خودم فکر میکردم که من چه فرکانسی فرستادم که دارم این الگوی تکراری رو تجربه میکنم،
داشتم کامنت های خودم و دوستان رو میخوندم که هدایت شدم به کامنت زیباتون،
باز بهم یادآوری کردین که خدا هادی منه، بهترینها رو برام میخاد، حاکم و قادر مطلق جهانه، اتفاقات و تضادها در راستای خواسته های منه، و من دارم خواسته هامو شناسایی میکنم،
حالا آروم تر شدم و من باید بیشتر روی خودم کار کنم تا زندگی و شرایط زیباتری رو خلق کنم.
ازتون سپاس گزارم که دستی از دستان خداوند شدین و خدا با زبان شما با من حرف زد و باز مثل همیشه منو هدایت کرد.
موفق باشین
سلام خانم سحر عزیز
سپاس فراوان بابت کامنت زیبا و توحیدی تون
تحسینتون میکنم که خدای حقیقی رو پیدا کردین و اینقدر آرامش دارین.
تک تک جملاتتون آرامش بخش بود، چقدر زیبا توصیف کردین خداوند رو، ایمانم به خداوند بیشتر شد.
حقیقتا کسی که خداوند رو داشته باشه همه چی داره چون اونه که منبع ثروت قدرت علم سلامتی عشق آرامش هست و اگه باهاش دوست باشیم و چشممون فقط به دستای اون باشه دیگه همه چیزهای خوب رو با هم بهمون میده.
وقتی کامنت زیباتون رو میخوندم یاد سخنان ملاصدرا افتادم
….
بهترینها رو براتون آرزومندم
سلام خانم زری عزیز و دوست همفرکانسم
وقتی نقطه آبی دریافت میکنم خییییییلی خوشحال میشم، مخصوصا وقتی از طرف دوستانی چون شما باشه که خوشحالی ام چند برابر میشه چون میدونم که قطعا هدایت و الهام الهی برام اومده. بارها از پاسخهایی که برام اومده هدایت دریافت کردم.
ممنون که وقت گذاشتید و کامنتم رو مطالعه کردین و خیلی خوشحالم که مطالبم براتون مفید بوده.
ممنون بابت اظهار لطف و محبتتون.
باعث شدین که هدایت بشم به کامنت خودم و باز بخونمش و برام یادآوری خوبی بود.
تحسینتون میکنم که اولویت اول و آخرتون ،خداست،
تحسینتون میکنم که از خدا هدایت میخاهین
خدا رو شکر
یه نکته جالب بگم در خصوص دیدگاهم در مورد مطلب کامنتم
وقتی که خدا رو فقط کارساز و کار راه انداز میدونی و اون رو تنها منبع قدرت میدونی
اون موقع همه آدمها دنبالت میافتن که برات کار انجام بدن،
افتخارشون اینه که درخواست تو رو حل و فصل بکنن.
خودم از وقتی تمرکزی روی این قضیه کار میکنم و مقاومتها رو برداشتم، ورق برگشته ، وقتی میرم برای انجام کاری ، کارهام روتین حل میشه، با عزت و احترام اموراتم رتق و فتق میشه
یعنی یه اطمینانی پیدا کردم و به یقین رسیدم که کارم انجام میشه
بارم رو زمین نمیمونه
خلاصه خیلی حال میکنم با این روحیه ام
البته همیشه از انسانها تشکر میکنم و هر لحظه قدردانشون هستم ولی اعتبار اصلی رو به خداوند میدم.
بازم ازتون ممنونم و این رو بگم که کامنت ها و پاسخ قبلی شما باعث شد که فقط روی توحید و حس خوب تمرکز کنم.
وقتی امروز برای پاسخ شما تو فایل حجاب پاسخ نوشتم، بعدش هدایت شدم به سوره مریم اون جایی که زکریا از خداوند فرزند میخاد و وقتی خداوند درخواستش رو اجابت میکنه زکریا میگه آخه چطوری من که پیرم و همسرم نازاست، ولی خدا در پاسخ میگه این کار برای من آسان هست همونطور که تو رو که قبلا وجود نداشتی ولی خلقت کردم
این آیات برام خیلی درس داره
اینکه اجابت خواسته هامون برای خدا هیچ کاری نداره و اگر ما مقاومت ها رو کم بکنیم و خودمون رو لایق دریافتشون بدونیم و شکرگزار نعمتهامون باشیم، لاجرم خواسته ها به ما نزدیک میشن و بالاخره اتفاق میافتن
مفهومی تو قرآن هست که میگه
و ازلفت الجنه للمتقین غیر بعید.سوره ق31
و زمانیکه بهشت به اهل تقوا نزدیک میشود و دور نباشد
یعنی بهشت به سمت آدم متقی میاد
ما هم اگر کنترل ذهن داشته باشیم و باور کنیم و باور کنیم که میشود
اون موقع خواسته ها عاشقانه به سمتتون میان.
دوست عزیز خیلی ازتون ممنونم
قدر خودتون رو بدونید
افتخار میکنم با شما همکلام شدم.
چند روز پیش روز عرفه بود منم فرازی از دعای عرفه امام حسین رو تقدیم شما میکنم:
فراز دوم
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَرْغَبُ إِلَیْکَ وَأَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّهِ لَکَ مُقِرّاً بِأَنَّکَ رَبِّى، وَأَنَّ إِلَیْکَ مَرَدِّى، ابْتَدَأْتَنِى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ أَنْ أَکُونَ شَیْئاً مَذْکُوراً، وَخَلَقْتَنِى مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ أَسْکَنْتَنِى الْأَصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنِینَ؛
خدایا، بهسوی تو اشتیاق دارم و به پروردگاری تو گواهی میدهم، اقرار کنندهام که تو پروردگار منی و بازگشت من بهسوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم و مرا از خاک پدید آوردی، سپس در میان صلبها جایم دادی، درحالیکه از حوادث زمانه و رفتوآمد روزگار و سالها ایمنی بخشیدی؛
سپاسگزارتون هستم باعث شدین رابطه ام با خدای مهربان باز صمیمی بشه.
عاشقتونم، در پناه رب العالمین غرق نعمت و برکت باشین.
سلام به خانم زری عزیز
وقتتون بخیر و شادی
پاسخ زیباتون رو دوباره میخوندم و جملاتی توجهم رو جلب کرد:
،،، کسی که لذت با خدا بودن رو تجربه کنه محاله ممکنه این عشقو با هیچ چیز دیگه ای عوض کنه
منکه از وقتی خدارو رو شناختم و حسش میکنم نه احساس تنهایی دارم و نه کسیو جز خدا میخوام اصلا نمیتونم نبود خداوند کنارمو تصور کنم،،،
دقیقا درست میگین
وقتی آدم برای رسیدن به احساس خوب وابسته دیگران میشه ، بعضا یه ملالی یا یه ضعفی بعدش هست و اون احساس خوب ماندگار نیست و مخلوطی از احساس خوب و نگرانیه
ولی وقتی آدم با خدا مانوس میشه و از دیگران رها میشه، دیگه ملالی نیست، بلکه فقط احساس آرامش دایمی هست و ملال آور و خسته کننده نمیشه بلکه همیشه تازگی داره و جذابه
و حتی اگه اینطور عمل بکنیم جنس روابط هم فرق میکنه
من خودم از وقتی سعی کردم رابطه ویژه ای با خدا داشته باشم و بقیه رو اصل ندونم، رفتار بقیه نسبت به من خیلی بهتر شده
مثلا تو خونه فرزندانم خیلی بیشتر بهم علاقه پیدا کردن و وقتی تو اتاقم میرم ، میان پیشم و بغلم میکنند و میمونن پیشم و آرزوشون اینه که من شب پیش اونا بخابم و خیلی لذت میبرن.
یه مثال دیگه بزنم از وابستگی که قبلا داشتم
من حدود 20سال با کسی که حق استادی برام داشت دوست بودم و خیلی کمکم کرده بود ولی یه خصوصیاتی داشت که همیشه آزارم میداد و بارها رابطه مون دچار تنش موقتی میشد ولی از اونجایی که من وابسته شون بودم و فکر میکردم که با وجود این آدم من میتونم تو جنبه های مختلف زندگیم موفق بشم، همیشه کوتاه میوندم و خددم رو پیشش حقیر و خوار میکردم، ولی این دو سه سال آخر دیگه از این نوع رابطه خسته شده بودم تا اینکه با استاد عباسمنش آشنا شدم و تازه فهمیدم که من مشرک هستم چرا که قدرت رو دادم به آدما و خلاصه شروع کردم به ساختن باورهای توحیدی ، در نهایت توی آخرین تنشی که باهم داشتیم و من مقصر نبودم، دیگه برای حفظ رابطه مون کاری نکردم و رابطه مون از طرف اون فرد به کل قطع شد و من برعکس دفعات قبل، اصلا احساس گناه نداشتم و خدا رو شکر کردم که تونستم قوی عمل بکنم و بعد از قطع رابطه ام ، عزت نفسم و احساس لیاقتم خیلی افزایش پیدا کرد و تازه فهمیدم که با خودم چکار کرده بودم.
از وقتی متوجه شدم که باید رها باشم و وابستگی هامو کنار بزارم خیلی سبکتر شدم و احساس آرامشم خیلی بیشتر شده و باز دارم تو ذهنم اینکار رو ادامه میدم
به قول استاد تو دوره 12 قدم که بیان میکنن:
ما قبل از این دنیا تنها بودیم و روح های مجرد، و بعد از مرگ هم باز تنها هستیم و این روابط دنیایی باقی نمی مونن و نباید وابستشون بشیم.
منم اصل رو بر این مبنا قرار دادم و سعی میکنم خودم رو برای هر شرایطی آماده کنم، هر چند که زمان میبره تا این تفکر به طور کامل نهادینه بشه،
البته تو جامعه برعکس این تفکر وجود داره، اکثرا فکر میکنن که ما مسئول خوشبختی همسر و فرزندمون هستیم و باید تا آخرش پای این قضیه وایسیم و خودمون رو به آب و آتش بزنیم تا بتونیم تو این کار موفق بشیم و آینده شون رو بسازیم.
چند روز پیش داشتم با دخترم در مورد موفقیت صحبت میکردم، بهش میگفتم که نباید وابسته من باشی و فکر کنی که من باید حتما حمایتت بکنم، بلکه باید خودت تلاش کنی و حتی اگه من روزی همه حمایتهامو قطع کردم ، باید با تلاش و بهره گیری از قدرت و توان خودت برای رسیدن به اهدافت قدم برداری و پیشرفت کردنت رو نباید موکول بکنی به حمایت من و خلاصه دارم از نظر ذهنی آماده اش میکنم تا روی پای خودش بایسته و متکی به تلاش خودش باشه.
در مورد همسرم هم اینطور هستم دیگه به افکارش و عملکردش کاری ندارم و بهش آزادی کامل دادم تا هر طور که دوست داره فکر کنه و عمل کنه و چون هر کسی نتیحه اعمال و افکار خودش رو میبینه حتی اگه تو یک خونه باهم باشن .
ممنون بابت اینکه وقت گزاشتین و مطالبم رو خوندین.
موفق باشید.
سلام به خانم زکیه عزیز
استفاده کردم از کامنت زیباتون
خوشحالم از اینکه دارین متعهدانه تلاش میکنین تا رشد شخصیتی و روحی داشته باشین و این جای تشکر و تحسین بسیار داره، در زمانی که اکثر خانم ها وقتشون رو تو اینیستاگرام و مسایلی از قبیل چی بپوشم و قضاوت کردن دیگران میگذرونن،
شما دارین در بهترین سایت دنیا و با بهترین استاد موفقیت در حال یادگیری قوانین جهان هستی و مباحث توحید و قرآن و کنترل ذهن و شکرگزاری هستین،
پس به خودتون افتخار بکنین و قدر خودتون رو بدونین.
در مورد خریدن دوره های استاد یه مطلب بگم براتون
منم تا اواخر سال قبل آرزوی خرید دوره ها رو داشتم و فقط روی فایلهای دانلودی کار میکردم ، آبان سال 1402 احساس کردم که میتونم از آذر دوره بخرم ،
طبق الهاماتی که بهم شد قصدم خرید دوره 12 قدم بود
وقتی رفتم قیمت قدم اول رو چک کنم دیدم که مبلغش حدود 1ونیم میلیونه و شوکه شدم چون مبلغش برام کاملا قابل پرداخت بود و با خودم گفتم چرا تا حالا من متوجه قیمت مناسب قدم ها نشدم، بعدها متوجه شدم که چون من در فرکانس دوره نبودم برای همین متوجه قیمتش هم نبودم و لذا وقتی که در فرکانس دوره قرار گرفتم تازه رقم قیمت دوره رو درک کردم
میخام اینو بگم که هر موقع فرکانستون اونقدری بالا بره تا با دریافت دوره همفرکانس بشین، اونموقع مثل آب خوردن دوره رو خواهین خرید
یعنی الان که شما شرایط خرید رو ندارین اگه کسی دوره مثلا قدم اول رو رایگان بهتون بده ، اون دوره به دردتون نمیخوره و بهره ای ازش نمیبرین.
پس خوشحال و با انرژی به دیدن فایلهای دانلودی ادامه بدین و به مرور با ارتقا فرکانسی به مدار دوره ها خواهین رسید.
شاد و پیروز باشید.
سلام زکیه خانم عزیز و دوست همفرکانسم
ممنون بابت پاسخ زیباتون
ممنون بابت لطف و محبتتون
خداوند رو شاکرم که تونستم مطلب مفیدی براتون داشته باشم.
من به پاسخهایی که برام میاد خیلی توجه میکنم و میدونم که داخلشون برام الهام و هدایتی وجود داره
برای همین چندین بار پاسختون رو خوندم و دفعه آخر جمله پایانیتون نظرم رو جلب کرد و برام چشمک زد :
،،،،،انشالا هرروز بهتراز دیروز روی خودتون کار کنید و موفقیتتون روز افزون باشه،،،،
و یه لحظه شکه شدم میدونین چرا
من الان قدم چهار هستم ، چند روزی بود که تصمیم گرفته بودم خیلی جدی تر روی قدم ها کار کنم و سوالی تو ذهنم بود که چطوری میتونم اینکار رو بکنم
و به لطف الله و با این جمله شما این سوالم پاسخ داده شد
آره من باید هر روز یه ذره بهتر از روز قبل تمرینات رو انجام بدم
باید از نظر حجم کار هر روز نسبت به روز قبل یه ذره بیشترش بکنم
روز به روز باید شکرگزارتر بشم
باید روز به روز نعمتهای جدیدتری رو ببینم و شاکرشون باشم
روز به روز توحیدم رو بهتر بکنم
روز به روز تجسمات بهتر و بیشتری انجام بدم.
باور میکنین اشکم دراومده
وجودم پر از انرژی و شور و هیجان شده
هیمن الان یه حسی بهم گفت بهتون بگم خییییییلی زود یه دوره میخرین
من از الان خرید دوره تون رو بهتون تبریک میگم.
میخام از تجربه خرید اولین دوره بگم،
آبان ماه سال گذشته که حال و هوای خاصی داشتم و حس میکردم فرکانسم بالاتر رفته و میتونم دوره بخرم، خودم تو ذهنم بود که از دوره عزت نفس شروع بکنم ، ولی باز طبق بیان استاد دنبال نشانه و هدایت بودم تا دوره در خور شرایط فعلی ام رو بخرم، ظهری که از اداره خارج شدم و نشستم تو ماشینم تا برم خونه، یه حسی بهم گفت همین الان برو تو سایت و روی دکمه نشانه امروز من بزن
منم با عجله سریع گوشیم رو برداشتم و بدون معطلی روی نشانه امروز من زدم،
به نظرتون چه فایلی اومد
تو دلم یه حسی گفت 12قدم
فایل رو که پلی کردم استاد گفت دوره 12قدم رو آپدیت کردیم
یعنی زکیه خانم اینو بگم که مو به تنم سیخ شد، هنگ کردم
گفتم آخه خدا داری چیکار میکنی با من
چقدر دقیق داری هدایتم میکنی
اشکم در اومد
اصلا مست شدم نمیدونستم از خوشحالی چیکار کنم
خلاصه یکی دو هفته مونده تا آخر ماه بشه تا حقوقم رو واریز بکنن
منم تو اون فاصله فایلهای رایگان معرفی دوره الهی 12قدم رو گوش کردم تا آمادگی ذهنی و روحی پیدا بکنم، اول آذر که شد یه فایلش مونده بود که گوش کنم ولی تو حمام داشتم دوش میگرفتم که یه الهامی بهم شد که فایل آخری رو نمیخاد گوش کنی امشب قدم اول رو بخر و منم همون شب خریدمش
از زمانی که وارد دوره 12قدم شدم یعنی یه حالات روحانی و عجیبی تجربه کردم که در عمرم تجربه نکرده بودم و زندگی بسیار معجزه واری رو دارم تجربه میکنم.
زکیه عزیز خیلی ممنونم بابت اینکه واسطه هدایت شدین برام.
سپاسگزارتون هستم و بیصبرانه منتظر خبر خرید اولین دوره از سایت هستم حتما برام خبرش رو بدین.
در پناه رب العالمین غرق نعمت و برکت باشین.
یاحق
سلام و درود به خانم زری عزیز
خدا رو شاکرم بابت هدایتهایش که همیشه بهم عنایت کرده و هیچ وقت رهایم نکرده
از شما هم ممنونم که به ندای درونتون توجه کردین و برام نوشتین.
بسیار بسیار به شنیدن این آگاهی ها نیاز داشتم و دارم.
مدتی هست خود من هم با این چالش مواجه هستم و به لحاظ ذهنی و روحی درگیرش هستم، اینکه عزیزانم من رو به خاطر ثروتم دوست دارن یا وجود خود من رو دوست دارن فارغ از اینکه من براشون خدمات ارائه بدم یا نه.
من همونطور که میدونین چند ماهی هست که بدون ماشین هستم و همسرم خیلی براش مهمه که ماشین بخرم و هر روز از نبود ماشین گله و شکایت میکنه و همین چند هفته پیش بهم گفت که تا تیرماه فرصت داری که ماشین بخری وگرنه من از این خونه میرم، من اون لحظه بهش چیزی نگفتم ، ولی این حرفش خیلی روی من تاثیر گذاشت و به فکر فرو رفتم ، چرا که با خودم میگفتم یعنی ارزش من به اینه که ماشین داشته باشم و فقط خدمات ارائه بدم ، پس وجود خود من و ارزش خود من این وسط چی میشه و کلا ذهنم و روحم درگیر این مطلب شد
البته که مطمئن بودم که همسرم اهل عمل به این حرفش نیست و الان که 9تیر هست از اون حرفش خبری نیست ، ولی باز اثر روانی روی من داشت و به نوعی گیج و منگ شدم .
شما هم که الان به ندای درونتون گوش کردین و برام نوشتین دقیقا به همین موضوع اشاره کردین و این خیلی برام شگفتی داشت که خدا چقدر دقیق هدایت میکنه.
درست میگین، خواستن و عاشق خود خدا بودن فارغ از اینکه بهمون نعمت بده یا نده مسئله خیلی مهمی هستش، اینکه رابطه ما با خدا به خاطر بده بستان باشه یا اینکه رابطه بنده و معبود.
به خدا به عنوان یه عابر بانک نگاه کنیم یا به عنوان خالق و حاکم مطلق هستی هست و چون لایق عبادت هست ما هم بندگیش رو میکنیم.
یاد اون جمله حضرت علی توی دعای کمیل افتادم که به خداوند میگه که گیرم که من عذابت رو بتونم در جهنم تحمل کنم ولی بی توجهی ات نسبت به خودم رو چطور میتونم تحمل کنم:
فَهَبْنى یا اِلهى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ
اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبائى ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر کنم
وَ هَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى کَرامَتِکَ اَمْ کَیْفَ اَسْکُنُ فِى النّارِ وَ رَجائى عَفْوُکَ
و گیرم اى خداى من بر سوزندگى آتشت صبر کنم، اما چگونه چشمپوشى از کرمت را تاب آورم یا چگونه در آتش، سکونت گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو تواست.
و این به قول شما همان حد اعلای توحید و بندگی هستش که حضرت علی بهش اذعان داره و به زبان میاره.
ما هم باید در این مسیر حرکت بکنیم تا خداوند رو به خاطر خدایی اش و اینکه منشا و اصل ماست بپذیریم و خالصانه و بدون هیچ چشمداشتی، عاشقانه عبادتش کنیم ، و البته که اگر اینگونه باشیم نتیجه طبیعی این عملکرد، سرازیر شدن جریان نعمت و برکت بی نهایت به زندگیمونه.
به نظرم خود توحید و بندگی خدا هم مراتبی داره و انسان به صورت تکاملی به مراتب مختلف توحید دست پیدا میکنه یعنی داشتن خواسته از خداوند و درخواست رفع نیازهایمان از خداوند،خودش درجه ای بالا از توحیده، کما اینکه 99 درصد انسانها حتی رفع نیازهاشون رو از غیر خدا طلب میکنند و باور ندارند که تنها منبع فیض و نعمت فقط و فقط خداونده و زندگی سراسر شرک گونه ای رو تجربه میکنن.
تو جامعه خودمون مذهبی ترین افراد، دارن تو شرک زندگی میکنن چرا که فکر میکنن برای رفع حاجت و نیازهاشون باید از ائمه طلب کمک بکنند و فقط دارن مشهد میرن یا کربلا و متوسل به اونا میشن، غافل از اینکه خود ائمه از خداوند طلب نعمت میکنند ، حضرت علی توی دعای کمیل فقط و فقط از خداوند درخواست میکنه و حتی یک مورد هم وجود نداره که پیامبر رو واسطه قرار بده یا اینکه از خود پیامبر چیزی رو خواسته باشه.
در مورد درخواست کردن از خداوند هم این رو بگم که در واقع ما وقتی از خداوند درخواست میکنیم و بعد میبینیم که درخواستهامون از طرفش اجابت میشه، اون موقع درک و شناختمون و ایمانمون هم به نسبت به خداوند بیشتر میشه و انسان در سایه شناخت میتونه عشق و محبت رو تجربه کنه،
یعنی وقتی انسان میبینه که خداوند توی زندگی اش نقش اصلی رو ایفا میکنه و میبینه که میتونه همه چیو از اون بخاد و اون هم اجابت میکنه، اون موقع متوجه جایگاه والا و بی بدلیل خداوند میشه و به مرور باور و ایمانش تقویت میشه و غرق عشق الهی میشه.
امام حسین هم در دعای عرفه از خداوند به طور مفصل درخواست میکنه:
فَلَکَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ، یَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکْرامِ، وَالْفَضْلِ وَالْإِنْعامِ، وَالْأَیادِى الْجِسامِ، وَأَنْتَ الْجَوادُ الْکَرِیمُ، الرَّؤُوفُ الرَّحِیمُ. اللّٰهُمَّ أَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ، وَعافِنِى فِى بَدَنِى وَدِینِى، وَآمِنْ خَوْفِى، وَأَعْتِقْ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ. اللّٰهُمَّ لَاتَمْکُرْ بِى وَلَا تَسْتَدْرِجْنِى وَلَا تَخْدَعْنِى، وَادْرَأْ عَنِّى شَرَّ فَسَقَهِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ.
پس تو را سپاس و بزرگواری و بلندی مقام،ای دارنده بزرگی و رأفت و محبت و احسان و مهربانی و لطف و عطاهای بزرگ و تویی بخشنده کریم رئوف و مهربان، خدایا از روزی حلالت بر من وسعت ده و در تن و دینم سلامت کامل بخش و ترسم را امان ده و وجودم را از آتش آزاد کن، خدایا بلایت را به جریمه گناهانم بر من قرار مده و مرا به تدریج بر بدیهایم مؤاخذه مکن و مرا در خیالات باطلم رها مساز و شر بدکاران جن و انس را از من دور کن.
نکته دیگه ای که بیان کردین در مورد بندگی خدا،
منم یه الهامی در این مورد داشتم به این صورت که ماه ها قبل به آیه ،،ما خلقت الانس و الجن الا لیعبدون،، فکر میکردم که یه آگاهی جدید پیدا کردم،
و اون مطلب اینه که، خدا منظورش اینه که آقا جان، کار شما فقط اینه که بندگی من رو بکنید و من رو به عنوان رب العالمین باور کنید، بقیه اش دیگه با منه خداست،
یعنی دیگه نمیخاد زور بزنیم و خودمون رو به اذیت بیاندازیم و نگران و ترسان باشیم
یعنی اگه ما بندگی خالصانه خدا رو به جا بیاوریم ، خدا خوب بلده برامون خدایی بکنه،
وقتی این مفهوم رو درک کردم متوجه شدم که اگر بخوام تو زندگیم پیشرفت همه جانبه داشته باشم فقط باید روی توحید و بندگی خدا و تسلیم بودن در برابرش کار کنم.
به قول استاد عزیزم، خداوند در قرآن از نحوه رفع نیازهامون حرفی نزده بلکه فقط میگه بنده خالص من باشید، به من ایمان بیارید، از من خشیت داشته باشید ، ذکر من رو به جا بیارید ، منه خدا رو فراموش نکنید،
و این نشان میده که اصل، فقط همین ایمان و باور و بندگی خالصانه هست و قطعا نیازهامون هم برآورده خواهد شد.
این اواخر یه مقدار دچار ضعف شدم و نگرانی جزئی پیدا کردم و برای این وضعم از خدا هدایت خواستم و این رو بگم که از اون زمانی که هدایت خواستم همه پاسخهایی که برام میاد در مورد خداوند و توحید و هدایت الهی هستش.
باز هم ازتون ممنونم که الهامتون رو با من هم به اشتراک گذاشتین .
خدا رو شکر میکنم که دارین براساس هدایت و الهامات الهی مسیر زندگیتون رو ترسیم میکنید.
خدا رو شاکرم که برای من واسطه فیض و لطف و هدایت الهی شدین.
آرامشم خیلی بیشتر شد
روحم داره تلطیف میشه از اینکه خدا پیشمه و هر لحظه به طرق مختلف داره هدایتم میکنه
تحسینتون میکنم که دارین تلاش میکنین تا در مسیر خودشناسی و خداشناسی قدم برمیدارین و طبق قانون درخواست، خدا هم به درخواست شما پاسخ میده و هدایت گر شما شده.
بهتون تبریک میگم بابت اینکه عکس چهره زیباتون رو در پروفایلتون قرار دادین.
به خودتون افتخار بکنین.
،،،،آن کس که ترا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بدهی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند،،، مولانا.
سپاس