گرانبهاترین چیزی که از استاد عباس منش آموختهام، «رابطه میان توحید عملی و قانون فرکانس» است.
رابطه میان قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و تسلیم بودن در برابر ربّ.
همان اصلی که به یقین میگوید: فقط یک عامل زندگیات را در این دنیا و آن دنیا رقم میزند و آن، باورهای خودت است!
استاد عباسمنش، به گونهای توحید عملی را به من آموخته که آنرا، نه برای فرار از جهنم یا منتظر ماندن برای پاداش در جهانی دیگربکار گیرم، بلکه از آن برای ساختن بهشت دلخواهم در همین جهان بهره ببرم.
توحیدی که در عمل از استاد عباسمنش آموختهام، به من وعدهی فرداهای دور دست را نمیدهد بلکه خودش را در قالب احساس آرامش و اطمینان قلبیای نشان میدهد که به محض به کار بستنش، وجودم را فرا میگیرد و آرام آرام به سایر جنبههای زندگیام نفوذ میکند.
استاد عباس منش به گونهای معنای توکل و تسلیم بودن را به من آموخته که، بتوانم در شرایطی از عهدهی کنترل کانون توجهم برآیم که ظاهراً اوضاع بر وفق مرادم نیست و به این شیوه، اوضاع را دوباره بر وفق مرادم نمایم.
استاد عباس منش به گونه ای ایمان به غیب را به من آموخته که بتوانم در شرایط نادلخوه، بیآنکه ایده یا راه حلّی داشتهباشم یا روی قول و کمک فردی بتوانم حساب کنم، به خود بگویم فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست، من از درون خود را به آرامش میرسانم با این اطمینان و یقین که، محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم و آن شرایط، هرچقدر هم نادلخواه، به نفع من تغییر نکند.
هر فردی به این حدَ از یقین درباره قوانین برسد، قطعاً مهمترین کار زندگیاش را کنترل کانون توجه و احساسش قرار خواهد داد.
و به قول قرآن:
وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلُِّ شىَْءٍ قَدْرًا
و او را از جایى که گمان ندارد روزى مىرساند، هر کس به خدا توکل کند خدا او را کافى است. خداوند در انجام فرمان خود پایدار است و براى هر چیزى اندازه اى قرار داده است.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی «الخیر فی ما وقع» در شعر پروین13MB14 دقیقه
به نام خدای معجزه ها
یادگار 46
سلام استاد عزیز و مریم بانو
سلام به دوستان این مسیر
و رحمت بی نهایت به پروین اعتصامی
استاد بعد از چندین بار گوش دادن به این فایل واقعا اشکم دراومد
واقعا ادما چقدر عجولن
چقدر مشرکن
چقدر سقف توکلشون پایینه
من خودمو میگیماااااااا
وای استاد وقتی یاد اون روزا می افتم دلم میخواد از خودم فرار کنم
اما کجا
اخه؟
همه در ذهن من بودن و من بهشون متوسل بودم جز خدا
اووووه نگم فقط
از همکارا گرفته
از شریک عاطفی گرفته
از خانواده برادر گرفته
از همه وهمه
و برای همه هم آشناست چنان ضربه ای خوردم که استخونام قشنگ پودر شدن ولی ارزشش داشت
به چیزهایی الان رسیدم که باید اون اتفاقا می افتاد
دوباره دفتر کارمو راه انداختم و فروشم رشد کرد
دوباره سرپا شدم و باشگاه رفتم
دوباره چنان خندیدم که صدام تا ده تا کوچه اونورتر رفت
دوباره تمام مشتری هام اومدن سمتم و گفتن هیچکی مث تو فروشش عادلانه نیس
دوباره تمام چیزهای برندی که میخواستم به راحتی خریدم
اما نگم چی پیدا کردم
نگم به چی رسیدم
من خدایی رو پیدا کردم که توی سلول به سلول بدن من خونه کرده
من خدایی پیدا کردم که هم مشتری میشه هم میفروشه هم درآمد میشه هم لذت کار
من خدایی پیدا کردم که پدر شد که مادر شد که خانواده شد
من خدایی پیدا کردم که به من معنی زندگی و لذت واقعی رو فهموند
اصلا این خدا به من اعتماد به نفس داد عزت نفس داد
خود ارزشی داد احساس لیاقت داد
این چندماهه میفهمم زندگی یعنی چی
اون همه مدت فقط داشتم توی منجلاب و گرداب گندیده دست و پا میزدم
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
به والله به یکتایی خدا یک دقیقه حال الانمو با تمام اون عمرم و لذت هاش عوض نمیکنم
خدایی که من الان دارم و هر روز اینقدر عاشقانه داره بهم حال میده رو با هیچ چیزی در این جهان عوض نمیکنم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت