«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

803 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1591 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم…

    روز چهل ششم، روز شمار تحول زندگی من!

    روح بانو پروین اعتصامی شاد باشه انشالله، حرف دل تک تک ماها که اینجا هستیم رو توی شعرشون گفتن!!

    تک تک ما توی تمام مسیر زندگیمون فقط دوییدم، فقط گله کردیم، فقط ناشکری کردیم، فقط چشم امیدمون به همه کس بود جز خدا، فقط ناله کردیم و غصه خوردیم و خودمون رو بدبخت فرض می کردیم که جبر خداوند باعث شده بیایم به این دنیا و فقط عذاب بکشیم …سختی بکشیم وچون از روی خواسته ی خودمون نیومدیم پس اسیری بیش نیستیم در این زندگانی وبرگی در باد…

    اما خداوند صبورانه وعاشقانه پابه پای ما اومد تنهامون نذاشت همش منتظر موند همش صدامون زد، جاری وساری شد در هوایی که نفس می کشیم، در غذاهایی که میخوریم، در لباسهایی که می پوشیم، در مال واموال دارایی هامون، در کوها ورودها وحیوانات وحشرات و درختان و جنگل و دشت ودمن و گلستان و آسمان وکهکشان و باد وخاک وزمین وابرها و…

    در همه چیز، هرچیزیکه چشم ها می بینن، گوشها حس میکنن، و قلب درک میکنه!!!

    امااااا با هر اتفاقی که خودمون با فرکانس بدخودمون توی زندگیمون رقم میزدیم،شیطان از یادمون میبرد یاد خدارو، عطر خدا رو، صدای خدا رو….

    ومدام ذهن نجواگر میگفت: تو یه بدبختی یه محکوم به زندگی اجباری وسرنوشتی که برات رقم خورده…

    خوردیم به در دیوار، رفتیم تو باقالیا، خوردشدیم، خاکشیر شدیم، جزغاله شدیم قشنگ چک ولگد روزگارو خوردیم تا بلاخره تک تک ما یه جایی یه روزی با تمام وجودمون تسلیم وعاجز شدیم …وازش خواستیم بزرگی وعظمتش رو بهمون نشون بده…

    گندممون رو ریخت تا زر بده، چون تسلیم یودیم زانو زده بودیم سرافکنده بودیم، زر رو دیدیم، بلاخره بعد سالها بی اعتنایی کردن ها به گندمهای ریخته( تضادها) و پاک کردن صورت مسئله ها، اون اصل کاری رو دیدیم، اینکه همه ی این بیچارگی ها از بی خدایی های خودمون بود…

    از نا آگاهی های خودمون بود، خداوند عادلتر و با انصافتر از اونچه که فکر میکردیم بوده وهست…

    حالا از کجا به این درک رسیدیم؟!

    از اونجا که از غیر خودش چشم فرو بستیم وبه غیر خودش دیگه امید نبستیم، از اونجا که دست خدایی کردن برای دیگران برداشتیم، از اونجا که فقط سهم خودمون رو انجام دادیم وصبوری کردیم وبار اضافی به دوش نکشیدیم، از اونجا که قدردان داشته هامون شدیم و شکرگزاری رو دلی انجام دادیم..‌.از اونجا که دست از خودسری کردنها ومنم منم کردنها و جدالها برداشتیم واعتراف کردیم که نه می تونیم ونه میدونیم..

    دقیقا زر، رو همونجا یافتیم…

    وقتی متوکلی، وقتی تمام اختیارت رو به قدرت برترت دادی، دیگه هرچی برسه خیر هست خیرهست وخوشی!!

    شر موقعه ای بود که به عقل ناقص خودمون و به جسم ناتوان خودمون و بر قدرت خودمون تکیه زده بودیم….

    خدارو هزاران بارشکرت که با تسلیم شدن در برابر حمکتها وعظمت و بزرگیش، به چه آرامش وامنیت وخیر دنیا وآخرتی رسیدیم و در حال تجربش هستیم…

    خدایا حالا که هدایتمون کردی دستمون رو رها کن، ویاریمان کن در این مسیر همواره ثابت قدم باشیم انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2207 روز

    روز 46

    روز شمار تحول زندگی من فصل 2

    الخیر و فی ما وقع در شعر پروین اعتصامیبه قول قرآن:

    وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ  وَ مَن یَتَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ  إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ  قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدْرًا

    و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏رساند، هر کس به خدا توکل کند خدا او را کافى است. خداوند در انجام فرمان خود پایدار است و براى هر چیزى اندازه‏ اى قرار داده است.

    وقتی برای کسی و یا چیزی نگران باشیم و برای زندگی دیگران و یا فرزندانم و یا حتی خودم احساس نگرانی می کنم ، یعنی ایمان ندارم که خدایی که آسمان ها و زمین کهکشان ها رو خلق کرده و داره به این زیبایی و با نظم و هماهنگی کامل اداره ش می کنه،خدایی که به این زیبایی شب و روز رو به گردش درمیاره، خدایایی که این اقیانوس ها رو با تمام محتویاتش و جاندارانش و غیره رو هدایت و هماهنگ می کنه

    می تونه زندگی منو و خانواده ام و دیگران رو هم به زیبایی چیده مان و برنامه ریزی کنه… کافیه رها باشیم و به خدا بسپاریم بعد خداوند اتفاقات و شرایطی رو براموم رقم می زنه که دقیقا برابر احساس مون در برابر توکل مون و. برابر ایمانمون هست..

    الا بذکر الله تطمئن القلوب

    تنها بایادخدا دلها ارام میگیرد

    من قبلانا .. من همیشه به تضادهایی که برمیخوردم ناسپاس بودم دقیقا در زمان اون تضادهای مالی و پولی بلطف خدا این فایل صوتی از استاد رو برای اولین بار شنیدم فوق العاده تحت تاثیر قرار گرفتم و بارها و بارها اشک ریختم و به این درک رسیدم که هر اتفاقی در زندگیم داشتم نتیجه ی ارسال فرکانس های خودم بوده و الخیر و فی ما وقع رو بعدها درک کردم .. البته بعد از چندین سال حضورم در این سایت دیگه فهمیدم تضادها بنفع من کار می کنند تا منو بسمت خواسته هام هول بدن و هدایتم می کنند…

    من باید متعهدباشم و تمرین کنم درتمام شبانه روز در هرشرایطی در هر موقعیتی باید احساسمو خوب کنم بقول استاد میگه مطمئن باش اونوقت جوری اتفاقات خوب از در ودیوارواردزندگیتون میشه که مات ومبهوت میشین ومیگه که درشروع کارشایدکارساده ای نباشه اما باتمرین وتکراراین اتفاق میفته واموختم که هراتفاقی میفته یه خیری توش هست من همیشه به تضادهایی برمیخوردم وناسپاس بودم ولی حالا دیگه اینو درک کردم که همه چی بنفع من پیش میره .. همه چی وفق مراد منع.. خدایااا شکرت

    برای اینکه واقعا فقط و فقط باید به یگانه معبود الهی چشم بدوزیم … خدایا برای این آگاهی های روز افزونم شکرت

    باید ایمان داشته باشم و درک کنم روند این جهان همواره خیر و خوبیه .. روند این جهان رشد و پیشرفت و گسترش جهانه..

    کسی که احساس خوب داره یعنی ایمان داره

    بقول استاد ملاک ایمان نه به ریشِ،نه جای مهروتسبیح روپیشونیه ،نه به چادره..

    ملاک ایمان?احساس ارامش درونیه

    هرچقد احساس خوب داشته باشیم یعنی ما به یک نیرویی ماورای نیروی خودمون اعتقاد داریم که اون نیرو محافظ و حامی و هدایتگر ماست اون نیرو باماست وهیچوقت ازماجدانیست به این میگن ایمان

    ?ایمان یعنی احساس شوق احساس ذوق احساس ارامش

    وبقول استاد بایدنگاهمون به اتفاقات به ظاهرنامناسب این نگاه باشه?

    که یک اتفاق خوبی درراه هست

    واگرما احساس خوبی درهمه جنبه های زندگی داشته باشیم اتفاقات فوق العاده عالی برامون رخ میده واین یک قانونه اگر احساس بدداشته باشیم حتماا تفاقات نامناسب رخ میده این هم یک قانونه

    جمله های کلیدی استاد اگر نعمتی رو از دست میدیم، به معنی تموم شدن اون نعمت نیست! بلکه به معنی زمان دریافت نعمت جدید و بهتره

    توی این شعر پروین اعتصامی هم از شرک گفت ،هم از توحید،

    هم از احساس خوب گفت هم از خیر بودن تضادها

    خیلی زیبا نشون داد که تا وقتی شرک داشته باشی شرایط هر روز برات سخت تر میشه و با کوچکترین سپاسگزاریها و احساس خوب درهای رحمت و نعمت برامون باز میشه..

    دقیقا مثل اون شعر که میگه…

    شروع کن یک قدم با توووووو تمام گامهای مانده اش بامن

    امروز چهل و ششمین روز از تعهدم در این سفرنامه است و خیلی خوشحالم امروز هم توانستم به تعهدم عمل کنم و پله های این سفرنامه رو با موفقیت بالا بیایم خدا رو شکر گذارم .. اول از همه این باور رو همیشه آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تمرین روزانه ی من است اینکه..تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است

    خدایااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو آری می جوییم

    خدایاا ممنون و سپاسگذارم

    IN GOD WE TRUST

    پیرمرد قصه ما اوضاع خوبی نداشت و دو فرزند مریض داشت توی خونه اش که باید از اونا نگهداری میکرد.

    هر روز میرفت از خونه بیرون و از خلق خدا درخواست کمک میکرد تا شاید کمکی کنن و اون خجل از همسر و فرزندانش نباشه.

    ولی هرشب از خودش و کارش شرمگین بود.

    تا اینکه یک روز هرچقدر که به این در و اون در زد کسی بهش کمکی نکرد ولی پیرمرد روی رفتن به خانه رو نداشت.

    به سمت آسیاب میره و دهقان کمی گندم داخل دامنش میریزه و گرهی میزنه و پیرمرد راه میرفته.

    توی راه از خدا تشکر میکنه و برای خودش خیالبافی میکنه که اگر اینها رو یکجا بفروشم میتونم عسل و عدس بخرم و فرزندانم رو بهبود ببخشم.

    تو همین احوال بوده که می بینه گندم از دامنش ریخته و تمام رویاهاش نقش برآب شده.

    به خدا اعتراض میکنه و میگه تو مگه خدایی بلد نیستی چجور خدایی هستی که میبینی من چقدر محتاج این کالا بودم همونم کاری کردی که از دست بدم من گفتم گره از زندگیم باز کن نه از دامنم .

    اگه بلد نیستی اون گره رو باز کنی این گره رو چرا باز کردی.

    وبرمیگرده تا گندم ریخته شده رو جمع کنه که چشمش به زر میفته و باز خوشحال و سپاسگزار میشه.

    اونجا میفهمه که چرا تو زندگی لحظه های سخت هست.

    میفهمه که چرا اونروز هیچکس بهش کمکی نکرد.

    چون تضادها میان تا مارو رشد بدن.

    چون اون شرایط پدید اومد تا خدا رو پیدا کنه اون پیرمرد توی زندگیش.

    استاد این دقیقا شرایط زندگی تک تک ماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    رویا میانکاله گفته:
    مدت عضویت: 997 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به استادم و مریم جانم و همه دوستان

    راستش اینجانب رویا میانکاله تقریبا یک سال و 8 ماه که وارد این بهشت شدم.

    هر چقدر از خدا شکر گزاری کنم ذره ای جبران نمیشه.

    یک سال با استاد عرشیانفر بودم تکامل ام طی کردم بالا و پایین داشتم هم خدا رو میخواستم هم شرک میورزیدم که در کنار خدا کسی دیگ رو هم جای بدم.

    چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟

    تنها علتش نشناختن خودم بود نشناختن خودم مساوی با نشناختن خدا

    وقتی شرک میورزیدم و دیگران بزرگ جلوه می‌دادم یا با نظرشون و تائید شون کاری پیش می‌بردم خودم و خدام له میکردم .

    روزگار می‌گذشت چند روز خوب چند روز بد ،

    چند روز یا چند ساعت در طول روز حالم خوب بود باقی نه .

    نمیفهمیدم ولی همش از خدا کمک میخواستم .چک ولگد خوردم اونم شدید.

    راستش یک الگو برام تکار میشد اینکه از کسانی که به اصطلاح زیاد دوستشون داشتم و در واقعیت شرک میورزیدم و اونها رو شریک خدا قرار می‌دادم طوری که اگه بودن حالم خوب بود اگه تایید میکردن حالم گل و بلبل بود اگه تحویلم میگرفتن دنیا به کامم بود وگرنه زندگی هیچ به درد نمی‌خورد وگرنه جهان برام سیاه بود خودم به آب و آتیش میزدم نظر جلب کنم مهم نبود چه کاری ،درست یا غلط ،مهم تایید طرف مقابل بود نه خدا.

    گذشت و گذشت تا پارسال ماه زیبای پاییز

    از خدا میخوام آخرین الگوی تکرار شونده ام بوده باش تا من درس بزرگم گرفته باشم.

    له له له له له له له شدم

    داغون شدم

    از کسی که حتی فکرش نمیکردم صربه خوردم از هر کسی انتظار می‌رفت جز این.

    آخ آخ نگم .

    منم مثل داستان پروین ،از قبل از خدا کمک میخواستم که چرا من باید با این عزیزان امتحان بشم مثلا چند نفرشون قشنگ فوت میکردن در حدی کهدمن میترسیدم به کسی که زیاد علاقه دارم تا مدتی دیگه مرگش میبینم من کمک درخواست کردم و آخرین ضربه از اون شخص خوردم

    میدونید چی شد ؟

    همون تکاملی که گفتم طی کردم باعث نجاتم شد همونی که شاید دو سال بالا وپایین داشتم ولی ظرفم بزرگتر کرد متوجه اصل بودم که هر اتفاقی میافته من جذب میکنم

    از خدا کمک خواستم کمر شکسته راه رفتم تلاش کردم تو اون اوج خستگی قدم برداشتم رفتم تو کار دیجی کالا تا شبا از خستگی بیام خونه تا فکر نکنم تا یک مدت بگذره و همچنان فقط از خدا کمک میخواستم

    به اکثر آدما گفتم دیدین باهام چیکار کرد ولی بعد چند وقت به همشون گفتم این من بودم که این روی طرف رو جذب کردم من میبخشم طرف ،شاید از ته دل نبود ولی از خدا میخواستم کمکم کنه تا ببخشم چون با نبخشیده ضربه اصلی خودم میخوردم .

    تا اینکه بهمن ماه نشانه اومد دوره عزت نفس بگیر خدا دیگه شروع به کار کرد من ایمانم نشون دادم دیگه خدا داشت سمتش انجام می‌داد.

    قسم میخورم این رویا با رویای 6 ماه پیش کاملا فرق داره

    چرا؟

    چون تو اون تایم من دائم به خودم میگفتم الخیر فی ما وقع

    خسته بودم ولی به خدام میگفتم میدونم تو این اتفاق بهترین نصیب من میشه این اتفاق نتیجه اش صعود منه.

    من واقعا اگه چکاب نداشته باشم خودم نمیشناسم.

    من توحیدی تر شدم در یک کلام.

    ایده پول ساز بیاد اگه با شرایطم اوکی باش هر جور باش انجام میدم دیگه نمیگم این کار برای ابد یا فقط یک دوره فقط میگم از سمت خداست من نباید بیکار باشم.

    انرژیم چند برابر شده بیکاریم فقط تو سایت به غیر از اینکه کار های اصلیم انجام دادم تو سایت.

    آرامشم تعجب برانگیز تو دل تضاد ها آرومم، ته حسابمون صفر ولی من خیالم راحته اتفاقا میگم خدا برام سوپرایز داره این امتحان قبل سوپرایز.

    هر کاری بخوام انجام بدم قبلش میگم رویای دلم اینو برای جلب رضایت خودت وخدات انجام میدی حتی اگه طرف مقابل بهت توهین کنه انتطاری نباید داشته باشی.

    ارتباطم با اطرافیان بخصوص همسر و بچه هام عالی تر شده.دیگه کارهای همسرم به چشمم نمیاد انگار برام اهمیتی نداره هر کسی هر کاری میکنه نتیجه اش با خودش.

    خود خود واقعی ام شدم هر جور دوست دارم هر جا دوست دارم با هر کی دوست دارم هستم

    سرم تو لاک خودم در راه پیشرفت و موفقیت هستم و

    همه اینا همون طلای که پیرمرد قصه ما به دست آورد

    و همچنان برام ادامه داره .

    دوست دارم تا آخرین لحظه زندگیم توحیدی زندگی کنم روز به روز عاشق خودم و خدا بشم دستی از دستان خدا روی زمین بشم.

    امشب اولین شب محرم ،

    سالها مسجد میرفتیم زار زار گریه میکردیم دلیلش نمیفهمیدم چرا من باید برای کسی که انقدر آدم خوبیه گریه کنم نمیفهمیدم حضرت زینب برای چی میگفت جز زیبایی چیزی ندیدم.

    الان یکی دوسال مسجد نمیرم اصلا گریه نمیکنم تنها چیزی که میخوام درسشون بگیرم اینکه یک آدم چقدر با خودش در صلح بود چقدر ثروتمند بود چقدر مهربون بود چقدر آرامش داشت

    فقط از خدا میخوام تو مسیر امام حسین باشم الگوم باش منم یک روزی مثل امام حسین حتی بالاتر باشم با خودم در صلح باشم باعث پیشرفت و گسترش جهان بشم یک خیریه بزرگ داشته باشم به هرکسی که دام میخواد ببخشم دوست دارم گشه ای از جهان رو زیباتر کنم تا لذت ببرم سالها به عنوان الگو ازم یاد کنن.

    خدایا سپاس گزارم ازت منو به مسیر هدایت کنندگان بفرست دستم رو همیشه نگه دار که من بدون تو هیچم و با تو ملکه جهانم.

    در پناه حق شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    هانا بیگی گفته:
    مدت عضویت: 4021 روز

    قانون اصلی: احساس خوب= اتفاقات خوب

    احساس بد= اتفاقات بد

    اگر بتونید در تمام طول شبانه روز احساس خودتون رو خوب نگه دارید اتفاقات خوب از در و دیوار وارد زندگی تون میشه و شما رو مبهوت می کنه. این کار شاید در شروع کار ساده ای نباشه اما مطمعنا با تمرین و تغییر باورها اتفاق می افته.

    ما باید ایمان داشته باشیم که ” روند جهان همواره خیر و خوبی و خوشی هست. کسی که احساس خوب داره کسی هست که ایمان داره.

    ملاک ایمان از دیدگاه من احساس آرامش درونی هست. هر چقدر احساس خوب داشته باشیم یعنی ما به یک نیرویی ماورای نیروی خودمون اعتقاد داریم که این نیرو محافظ ماست و با ماست.

    نشانه ظاهری ایمان احساس خوبه. اگر احساس خوب داری یعنی ایمان داری.اگر امید داری یعنی ایمان داری. اگر احساس شوق داری یعنی ایمان داری.

    ” تنها با یاد خداوند دلها آرام می گیرد”

    اگر در زندگی به ظاهر مشکلی به وجود می یاد این دقیقا همون چیزی هست که بهش نیاز داری. مسیری هست که بهش نیاز داری. هر بلایی که از سمت خدا می یاد رحمته. به این دلیل مشکل ایجاد شد تا تو رو پیدا کنم.

    اگر مشکلی به وجود می یاد به خاطر این هست که ما از فرکانس خدا، فرکانس خوبی ها دور شدیم. وقتی از فرکانس خوبی ها دور می شیم طبیعتا به نقطه مقابل اش هدایت می شیم.

    گندم ام را ریختی تا زر دهی/// رشته ام را بردی تا گوهر دهی

    زندگی ما همیشه همینه. اگه چیزی رو از دست میدیم به خاطر اینه که چیزهای بهتری بدست بیارم.اما کسانی می تونن چیز بیشتری بدست بیارن که اینجوری نگاه کنن به خدا. زیبایی ها رو در شرایط سخت ببینن.

    استاد عزیز و مریم جونم ممنونم عالی بود این فایل و این یادآوری آگاهی ها

    از خدا می خوام که ایمانم رو به خودش بیشتر و بیشتر کنه.

    چقدر عنوان این فایل قشنگه ” الخیر فی ما وقعه

    واقعا اگه به این نقطه برسیم دنیا برامون گلستان و بهشت میشه. چقدر خوب میشه بتونیم به کل مسائل زندگی با دید خوش بین نگاه کنیم. نسبت به دنیا و خدا و قوانین اش خوشبین باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    افسانه فولادفر گفته:
    مدت عضویت: 2323 روز

    سلام به برترین استاد دنیا که اینقدر زیبا ما را با خدای خودمون آشنا کرد

    وای هر چی از زیبا بودن این شعر بگم کمه پر از درس پر از آگاهی پر از توحید خالص پر از عشق

    روزانه اینقدر شرک خفی داریم که حواسمون نیست چشممون به دیگرانه نگرانیم کسی فکر بد در موردمون نکنه مخصوصا اگه جایگاهی داشته باشه

    همین خود من چقدر حساسم جلو پدرم خوب باشیم هم خودم هم همسرم چون احساس میکنم اگه رفتار بدی ببینه که مورد خوشایندش نیست دیگه چی میشه

    هیچی افسانه نمیشه تو وقتی خدای به این قدرتمندی داری آخه چرا نگرانی چرا می‌ترسی دیگران بتونم واسه زندگی تو کاری کنن

    وای که چقدر باید روی این مسأله کار کنم که بیخیال نظر همه باشم و فقط رابطه با خدایم واسم مهم باشه

    خدایا ممنونم که آگاهم می‌کنی و کمکم کن که از این آگاهی ها به وقتش استفاده کنم و توحیدم ابراهیمی بشه

    خدایا من رو به خودت خیلی نزدیک کن طوریکه فقط تو برام اصل باشی

    خدایا عاشقتمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2617 روز

    سلام..

    و خدایی که دز این نزدیکی هاست.. باتوست.. در ذره ذره وجود توست… تو را میخواند.. اما من با بی ایمانی هایم اجابت نمیکنم و ترس هایم مرا به دام زجر و سختی کشانیده است… اما باز هم تو را میخواند .. بهت میگه دیدی بهت گفتم روی کسی حساب باز نکن .. از کسی متوقع نباش…ولی گوش نکردی ببین چه دردسرس برای خودت درست کردی!!! ببین چقدر با ایمانیت خودت رو به دردسر انداختی !!!! هی بهت گفتم اینا واست کاری نمیکنن… اینا تغییر نمیکنن… ولی تو هی منتظر موندی شاید بهت کمک کنن و خودت رو کلی از خوشبختی دور کردی….!!!!

    احساس خوب = اتفاقات خوب..

    ملاک ایمان چیه ؟؟

    ملاک ایمان به ارامشه… ملاک ایمان حرفای قشنگ نیست.. ملاک ایمان جای مهر تو صوزت نیست.. ملاک ایمان ریش و چادر نیست…

    ملاک ایمان اینه که در روزای سخت زندگیت اروم باشی و بگی همه چیز درست میشه..

    ملاک ایمان شجاع بودن و نترس بودنه..

    ملاک ایمان… ایمان ابراهیمیه !!!

    میگه هر کس بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست… توکل کنی یعنی ارامش داشته باشی و وارد دل ناشناخته ها بشی و از منطقه ی امنت خارج شی… و فقط توکل به خدا میتونه باعث شه ادم از منطقه ی امنش خارج بشه…

    نشستی دارس درو دیوار رو نگاع میکنی صبح تا شب میزنی تو سر خودت زار زار گریه میکنی و جای مهر تموم پیشونیت رو گرفته بعد اسم خودت رو گذاشتی با ایمان ؟؟!! ولی پر وجودت خشم و کینه و ترس و انتقام و وحشت و استرسه !!! این چه ایمانیه !!!

    میگه الا به ذکر الله تطمئن القلوب …

    میگه با یاد خدا دل ها ارام گیرد..

    میگه مهم نیست چطور عبادت میکنی وچقدر عبادت میکنی اگر ارامش نداری ایمان نداری !!!

    احتمالا توکلت و ایمانت به غیر خداست…احتمالا منتظری رییس جمهور عوض شه تا کارت راه بیوفته … احتمالا باور قلبی نداری !!!

    تکرار کن.. تکرار کن.. تکرار کن.. تا این حرف ها که میشنوی اروم ارم نفوذ کنه تو قلبت… از دیوار ذهنت عبور کنه و وارد قلبت شه… اولین نشونش ارامشه.. بیخیالیه !!!! اینا فقط نشونس .. باید ادامه بدی تا تبدیل بشه به پول و حساب بانکی و زندکی قشنگ !!!!

    الخیر فی ما وقع !!!

    روزای سختی داری؟؟؟

    حتما خیر است… توی روزای سخت ادم تازه یاد خدا میوفته !!!! ارامشت رو حفظ کن ارام ارام اوضاع بهبود میابد…

    روزای سخت ادم رو به بیداری میرسونه !!!

    نه اینکه شب بخوابی صبح بیدار شیا !!!

    به بیداریه معنوی میرسی !!!! از خواب غفلت بیدار میشی !!! که دست به دامن انسان ها نشی!!! التماس نکنی.. نترسی.. باج ندی… و اصول اخلاقی رو زیر پا نذاری…. و در مسیر راستی و درستی و پاکی و صداقت باقی بمونی…

    ولی ادما خیلی راحت به خدا دروغ میبندن…

    میترسن چشم بخورن دروغ میگن..

    میترسن از کار اخراج شن التماس میکنن و پاچه خواری میکنن…

    با خودش نمیگه که شاید حالا که شغلم رو از دست دادم یک خیریتی توشه !!!! پس نیاز نیست برم پیش فلانی التماس کنم تا کارم رو راه بندازه و دستم رو بگیره…

    پس اگر تضاد یا مسیله یا مشکل یا ناخواسته ای رخ میدهد به جای واکنش دادن و عصبانی شدن و فحش دادن به دنبال خیریت باشیم…

    اگر تو روزای سخت تونستی نگاهت رو تغییر بدی و به ارامش برسی…..با تغییر نگاه و از زاویه به مسائل نگاه کرذن که احساس بهتر به من بدهد… نه با عبارات تاکیدی.. نه با فرار کردن.. نه با ترسیدن و التماس کردن..نه با باج دادن.. نه با پارتی بازی …با تغییر نگاه!!!!

    یعنی اینقدز روی ذهنت مسلط باشی که بتونی در هر شرایطی به احساس خوب بزسی…

    اون وقت همیشه اتفاقات خوب برات میوفته و رشد میکنی !!!

    ولی اگر جلوی این و اون بیوفتی و دنبال قرض و قسط و وام و این ذاستانا باشی هی اوضاع رو بذتر میکنی و اگر به نزول رسیدی دگ دهنت سرویسه !!!

    پس ارام باش.. حرص نخور .. بذار فکرت اروم باشه .. چند تا نفس عمیق بکش تاهدایت بشی به مسیر درست !!!

    دست و پات رو جلوی اینو و اون گم نکن!!!

    هی نخواه از هزار نفر مشاوره بگیری!! اجازه بده باورهات قدرت بگیره تا این باورهای قوی شده تو رو هدایت کنن به مسیر درست… ولی وقتی میری از هزار نفر مشاوره میگیری همش تو شک و تردیدی…این درست میگه یا اون درست میگه ؟؟؟ بعد همش توی برزخ بحث و ناراحتی قرار میگیری و اجازه نمیدی باورهات شکل بگیره !!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    فائزه عارفی گفته:
    مدت عضویت: 1566 روز

    به نام خداوند جان

    سلام خدمت استاد عزیز مریم عزیز و همکلاسی های نازنیم

    در ادامه تمرین من و دوستام رسیدم ب فایلی که بسیار بهش علاقه دارم… الخیر فی ما وقع… در واق همون دید مثبت خودمون ب وقایع… همون کنترل ذهن..چقدر من این جمله دوست دارم… چقدر توش ایمان نهفته… اصلا خودش ایمانه خالصه… ایمان به غیب… ایمان ب اینکه،اگه از صفرابخوای شروع کنی ومیتونی موفق بشی… فقط کافیه ایمان داشته باشی ک موفق میشی و خدا همواره هواسش ب تو هست.

    الخیر فی ما وقع

    .

    .

    .

    این یک قانونه که اگر احساس خوب داشته باشی، اتفاقات خوب رخ میده…. اگر احساس بد داشته باشی اتفاقات بد رخ میده.

    .

    .

    در مواجه با هر تضاد و مسئله اینو تو ذهنت بیار ک «الخیر فی ما وقع»… مطمعن باش که هر اتفاق به ظاهر بدی در خودش یک خیرتی داره…

    .

    .

    اگر در هر شرایطی احساستون رو خوب کنید… مطمعن باشید که اتفاقات خوب از در و دیوار وارد زندگیت میشه…

    این کار با تمرین و تغییر باورها اتفاق میافته.

    .

    .

    .

    ایمان داشته باش که روند جهان روند خیر و خوبیه… کسی که احساس خوب داره ایمان داره.

    .

    ملاک ایمان داشتن،احساس آرامش درونی است…. نشان ظاهری ایمان… احساس خوب… احساس شوق… امید… آرامش است.

    .

    «الا بذکر الله تطمعن القلوب»… تنها با یاد خدا دلها آرامش میگیرد.

    یاد خداست به قلبت آرامش میده و احساس خوب و امید بهت میده و پشتت گرمه ک خدا هست و خدا هست و خدا کافیست.

    خدا ما رو با تموم بدی هامون مارو دوست داره… مارو میبخشه… همواره ما رو صدا میزنه بیا پیش من یاد من کن هر چی بخوای بهت میدم تو بیا و ب من ایمان داشته باش.

    .

    .

    .

    شعر «پروین اعتصامی» در مورد پیرمرد درد مندی ک بسیار نیازمند بود و دو فرزند بیمار داشت… و همیشه دستش پیش مردم دراز بود… از مردم انتظار داشت… از مردم طلب میکرد… و همیشهاحیاس بدی داشت.

    یک روز پیش هر کسی رفت کسی بهش چیزی نداد… من پیش آسیابان رفت یک مقداری گندم ب او داد درون پیراهنش ریخت… و با خودش گفت خدایا شکرت که من بااین گندم هم عسل و هم عدس برای بچه هام میخرم… گفت خدا گریه زندگی منو باز کن… و همچنان دعا میکرد با خدا… و یکدفعه گره لباسش باز شد و گندمش ریخت… و عصبانی شد و با خدای خود دعوا کرد که چرا گندم من را ریختی…. من هیچی دیگه ندارم… دیگه نه میتونم عسل بخرم نه عدس… خدایا من کی گفتم گره لباسمو باز کن… اشتباه کردم از اینکه ازت خواستم گره را باز کنی… بسیار عصبانی شد…

    «ای خدای دادگر ,چون تو دانایی نمیدانی مگر

    سالها نرد خدایی باختی، این گره از آن گره نشناختی»

    .

    .

    پیرمرد ب همه چیز شک میکنه و کفر میگه…

    .

    .

    خیلی از ماها در شرایط سخت قرار می گیریم با خدا دعوا میکنیم میگیم خدایا چرا مارو نمیبینی چرا پاسخ نمیدی ب خواسته هامون…

    .

    .

    پیرمرد خم شد تا گندم هارو جمع کنه یک کیسه سکه طلا پیدا کرد…

    و با خدای خود گفت….

    خدا اگر هم ب ظاهر برای تو مشکلی قرار داده.. دقیقا همان ایده، هدفی است ک باید انجام بدی تا موفق بشی.

    هر بلایی از خدا میاد یک رحمته…. پیرمرد فهمید ک اگر مشکلی براش پیش میاد برای اینکه خدا رو پیدا کنه… از خدا طلب کنه…. ما خدا رو پیدا میکنی چون اگه از خدا دور بشیم در فرکانس بدی ها و مشکلات قرار میگیریم…

    «من به مردم داشتم روی نیاز

    گرچه روزو شب در حق بود باز»

    من خیلی ب مردم رو انداختم و از مردم انتظار داشتم… اما رزق و روزی دست تو بود.

    «گندمم را ریختی تا زر دهی

    رشته م بردی تا گوهر دهی»

    اگر چیزی رو از دست دادی این بد نیست….این یعنی میخواد چیز جدیدی بهت بده… نعمتها رو کسانی دریافت میکنن که این نگاه را ب خداوند دارند… کسی که در شرایط سخت خوبی ها و نعمت هارو ببینه….

    رو خودت کار کن تا در بدترین شرایط هم بتونی احساس

    خوب داشته باشی.

    از خدا بخواه ک صبرو امید و توکل را درما زیاد کنه… از خدا بخواییم ک نعمت ها ب ما داده بشه…

    خدارو شاکرم برای این فایل و همه آگاهی های آن🙏🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    رضا صبوری گفته:
    مدت عضویت: 1123 روز

    سلام و خدا قوت میگم خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز و تمامی اعضای سایت معنوی استاد عباسمنش…

    هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند…

    واقعا عالی بود استاد لذت بردم.این نوع شرک رو که به هر کس و نا کسی رو مینداختم ولی از خدای خودم غافل بودم رو لحظه به لحظه زندگیش کردم و چون اینجا کلاسه صداقته باید بگم من هم شرک داشتم هر ثانیه در زندگیم ولی خدای توبه پذیری رو درک کردم که مطمئنم من رو بابت گذشته سیاهم بخشیده و الان پاکترین و مقدسترین و لایقترین انسان بر روی زمینم…خدارو صدهزار مرتبه شکر

    استاد من آخرای سال 1400 یه هدفی برای خودم تعیین کردم و نوشتم که تو سال جدید یعنی 1401 به کاری تو حوضه کاری خودم یعنی به بنکداری و کلی فروشی هدایتم کن که تایم کاریم از 13ساعت برسه به 6ساعت که بتونم بیشتر برا خانوادم وقت بذارم و در آمدم بشه 3برابر که بعد چند ماه یعنی اردیبهشت 1401 یهویی صاحب ملک گفت اجاره امسال 3برابره میخوای بمون نمیخوای مغازه رو تخلیه کن و به فکر جای دیگه ای باش و از اونجایی که 10سال تو اون مغازه بودم دیدم که نمیصرفه گفتم تخلیه میکنم.راستش یک روزی فکرم درگیر بود و دقیقا مثل پیرمرد شعری که خوندین گفتم من میگم در آمد 3برابر تو مغازه رو هم ازم گرفتی ولی فرداش که رفتم مغازه یهویی یادم اومد که این هدف رو خودم تعیین کردم و اگر اجاره رو پایین میگفت من باز هم میموندم.

    اینجا بود که فهمیدم داره برام میچینه و در کمال آرامش جنسهارو رد کردم متعلقاتم فروختم بخاطر اینکه برای بنکداری دیگه اون لوازم مناسب نبود.

    با عشق مدت 15 روز بیکار و بدون درآمد در خونسردی کامل تو خونه در کنار همسر نشستم ولی تا دلتون بخواد اطرافیان داشتن میجوشیدن که چرا تخلیه کردی خودتو بدبخت کردی حالا میخوای چکار کنی ولی من همچنان در آرامش و تفریح کردن روزامو میگذروندم تا اینکه خیلی هدایتی تلگرام رو باز کردم و اون جنس مد نظرم که بهم گفته شد رو توی تلگرام سرچ کردم و برام اومد بالا نمونشو در خواست دادم و وقتی نمونه رو تو بازار نشون دادم همه استقبال کردن و استارت بنکداری خورد و الان بعد از 6ماه به تمام پخشها جنس میدم و دقیقا به کسایی که تا چند ماه پیش بدهکار بودم الان از همشون طلبکارم.این کنترل ذهنی که میگین معجزه میکنه و قطعا خدای من فقط و فقط و فقط منبع خیره و قطعا برای من خوب میخواد…

    سپاسگزارم بابت آموزه های تجربی که از شما دریافت میکنم و جنس حرفاتون میگه که تک‌تک آموزه هاتون رو خودتون زندگی کردین و این خیلی بهتر به دل مخاطب میشینه.

    دوستتون دارم استاد خدا حفظتون کنه و از خدا براتون عشق نور سلامتی و ثروت پایدار میخوام…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    عاطفه نوری گفته:
    مدت عضویت: 1966 روز

    به نام الله یکتا قادر مطلق

    تنها فرمانروای کیهان

    تنها بخشنده و عزت دهنده در دنیا و آخرت

    تنها نیروی امید بخش و انرژی دهنده

    سلام به استاد عزیزم استادی از جنس نور واقعی و توحید و یکتا پرستی…

    چقدر رشد کردم چقدر بزرگ شدم استاد با تک تک این فایلها آگاهی ها هدایت ها و وحی منزل پذیرفتن صحبت های شما استاد عزیزم

    چقدر به نسبت مدارم و فرکانسم این فایل و صحبت هارو لمس کردم و با تمام وجودم درکش کردم هرچند سخته و تضادها سخت تر اما من پذیرفتم اما من درک کردم و من تسلیم ترین حالت ممکن رو دارم از خودم میسازم و بروز میدهم…

    الحمدلله رب العالمین…

    الخیر فی ما وقع رو در زندگی ام تجربه کردم و درک کردم به همراه بیمار شدن مادرم عزیز دلم درسته که یک از سخت ترین امتحانات و آزمون های الهی که در قرآن هم پروردگار فرمودند همین هست که ما شما را می ازماییم با بیماری ترس گشنگی و…

    و من میتونم به جرات بگم یکی از سخت ترین آزمونهای الهی ست اما باید باور کرد که الخیر فی ما وقع

    باید تسلیم بود

    باید دست تسلیم رو هر لحظه بالا برد وگرنه نمیشه با روزگار خدا جهان این انرژی درگیر شد

    فقط تسلیم ولاغیر

    و من در حال تمرین کردن و تلاش کردن و پذیرفتن این جمله ام که تسلیمم و مادر عزیزتر از جانم هم بنده ی پروردگار است و مالک دارد و من مالک پشیزی نیستم در این جهان و همه چیز تحت اختیار و فرمانروایی قادر یکتاست الله عزیزم و من اعلام میکنم تسلیمم و الخیر فی ما وقع…

    و من متعهدم توحیدی تر عمل کنم و بیشتر از بیشتر جهاد کنم و خودم رو به احساس عالی برسونم…

    استاد عزیزم کاملا درسته ««الخیر فی ما وقععع»»

    در این یک سال بیماری مادر عزیزم عشق وجودم من هرلحظه این جمله رو آموختم که الخیر فی ما وقععع و خداوند ظلم نمیکند و همه چیز در جهان براساس هدایت و فرکانس اتفاق میافتد و قربانی نباش تسلیم باش و ادامه بده در جهان تضادها هستن فقط قوی باش و ادامه بده مادر من هم خدایی دارد مالکی دارد و هیچ چیز در این جهان برگی در باد نیست و عاشق این جمله هستم ک برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمی افتد و چقدر خداوند عزت دهنده هست و همه چیز خداست…

    درسته که خیلی سخت بود و هست و ما همچنان در حال تقوی و تلاش هستیم اما من دیدم که خداوند چطور حضور دارد و چطور با این تضاد به بنده اش بزرگی و عزت و قدرت می‌دهد و با تضادها و الخیرفی ما وقععع چقدر انسان به رشد و تعالی می‌رسد

    آری به تعالی رسیدن نیاز به زحمت دارد نیاز به تلاش و تقوی الهی دارد هیچ رشدی در جهان بی بها نیست همه چیز بهایی دارد و باید پرداخت شود و من هم خوب در حال پرداخت بها هستم استاد عزیزم مخصوصا در زمینه رشد شخصیتی و متوکل شدن و تقوی الهی رو انجام دادن با تمام وجودم هرلحظه در حال پرداخت بها هستم و حس میکنم رشد وجودی ام را حس میکنم بزرگی ظرفم را

    حس میکنم ک خداوند در حال آماده کردن من برای بزرگ تر شدن ظرفم هست برای مدارها و اتفاقات بزرگ تر و الله میداند و من نمیدانم الله می‌تواند من نمیتوانم و من عاجزم و تسلیمم و سر تعظیم و تواضع رو هر لحظه خم میکنم و سجده شکر به جای می آوردم الحمدلله رب العالمین…

    الخیر فی ما وقععع…

    پروردگارم من به خیری از جانب شما فقیرم م تسلیمم…

    مینویسم رد پا به جای میگذارم برای بعدها که بیشتر خودم رو تحسین کنم و سپاسگزارتر باشم برای این مسیر و این آگاهی ها که نجات دهنده راهم بود در روزهای سخت زندگی ام

    سپاسگزارم پروردگارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    بنام خدا

    سلام استادعزیزم

    الخیر ما فی وقع،این کوتاه ترین وزیباترین جمله توحیدی که به قلبم آرامش میده

    الان ازشادی چشمام اشک پرشد

    استاد عاشقتم که باطنین صدات باگرمی کلامت مارو بیشتر ازقبل عاشق خدا میکنی

    من عاشقتم نور خدا

    خدا همه مارو دوست داره نمیدونم این فایل چرا یکباره برام اومد من داشتم قدم دوم را جلسه چهارم گوش میکردم ،دیدم روزشمار تحول زندگی رو ننوشتم اومدم روز چهل وپنجم رو بنویسم که این فایل اومد

    ای خدای عشق که داری به هر بهانه بهم میگی هوامو داری میدونم تو هیچ سوالی رو بی جواب نمیزاری ،

    صدای استاد توی سکوت وارامش خونه پیچیده حس میکنم صدا داره از آسمان پخش میشه

    وقتی گوش کردم ورسیدم به اونجا که اون گره بازشد واون پیرمرد شروع کرد به ناراحتی مثل من که هروقت گره افتاد تو کارم دلخورشدم

    فاصله بین شادی وغم یک مو

    همونجا که استاد گفت اگر درمسیر هدایت باشی هراتفاقی بیفته به نفع توعه

    خدایا دارم اشک میریزم هرگز حکمت کارای تورو نفهمیدم

    خدایا عاشقتم ،هربلایی ازتو بیاد رحمت

    ازفرکانس نعمتها دور میشیم اتفاق های بدمیفته بد باز تعبیر ماست

    گندمم ریختی تا زر دهی

    ای خدا کمکم کن توشرایط سخت نعمتها رو ببینم ،

    ایاک نعبد وایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: