«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-11.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2014-07-10 13:27:512020-10-19 00:19:31«الخیر فی ما وقع» در شعر پروینشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام دوستان
واسه دیدن فیلم ها و شنیدن فایل صوتی در گوشی چ برنامه ای باید داشته باشیم آخه وقتی دانلود میکنم برنامه ها خود گوشی نمیتونن باز کنن ممنون اگه راهنمایم کنین
سلام استاد عزیزم
من چند وقت پیش در مورد ثروت اینطور باورسازی می کردم که : من تکه ای از خدا پاره ای از خدا و خود خدا هستم و میگفتم وقتی خدا هستم پس مثل خدا همه چی دارم و ثروتمند هستم وقتی روش کار میکردم احساسم بد میشد ولی توجه نمیکردم تا اینکه حدودا دو هفته پیش یه اتفاق افتاد بماند… فقط اینو بگم که یه چیزهایی رو میدیدم یا در تصورم بود نمیدونم و صداهایی رو می شنیدم که به من میگفت تو خدایی پس در مقابلت نماز میخوانیم تو خدایی پس به هیچ کس نیاز نداری الن که اینا رو می نویسم ذهنم به شدت مقاومت میکند و حس میکنم سرم گیج میرود.
اینها باعث شد خیلی خیلی بترسم خیلی از خودم ترسیدم یه چیزهای دیگه به ذهنم اومد که باعث شد به شدت از خدا بترسم طوری که اسم خدا میومد تمام تنم می لرزید.
بخاطر این موضوع خیلی اذیت شدم نتونستم حرف دلمو به کسی بگم
خدا بهم الهام کرد که فقط بگویم : من بنده خدا هستم
امشب دوباره این باور به ذهنم اومد و من گفتم من خالق شرایط زندگیم هستم من باورسازی و تجسم می کنم خدا هم برایم می رساند ولی باز هم ذهنم مقاومت کرد و سرم گیج رفت و احساسم بد شد هدایت شدم به سایت. نشونه امروز رو زدم این فایل اومد الخیر فی ما وقع. اونجا که پیرمرد گرهش باز شد و همه گندم ها ریخت خیلی گریه کردم گفتم شاید برای منم تو این موضوع خیری باشه وقتی خیر بودنش رو نوشتم باز هم تنم لرزید ( بخاطر اون باوره )
هنوز متوجه نشدم چه خیری توش هست لطفا شما به من بگید چرا به این فایل هدایت شدم منظورشو متوجه نشدم
ممنون میشم اگر به من جواب بدید چون تو این چند وقت خیلی تو ترس زندگی کردم ترسهام کمتر شده ولی باز هم هست لطفا راهنماییم کنید
ممنون
به نام خداوندی که رزاق است واز جایی که گمان ندارید روزی می رساند.
سلام به استاد عزیزم.
خدارو هزاران بار شکر برای گوش سپردن به این آگاهیها.
ایمان،ایمان رمز خوشبختی وموفقیت کافیه به خدا ایمان داشته باشی واز هر کس وهر چیزی دل ببری وفقط به خدا دل ببندی اون وقت هست که زندگیت بهشت می شه.
نشانه ایمان ارامش هست اگه قلبت ارامه اگه تشویش نداری اگر مطمئن هستی ایمان داری ایمان به خوندن نماز شب تا صبح وشب زنده داری وجای مهر نیست ایمان به حجاب سفت وسخت نیست ایمان یعنی تو خدایی داری که قادر هست هر کاری رو انجام بده ایمان یعنی سپردن همه چیز به خدا ایپان یعنی نترسیدن از انسانهای دیگه ایمان یعنی دیگران رو توی ذهنت خدا نکنی.
ایمان یعنی در شرایط سخت بتونی ذهنت رو کنترل کنی احساست رو خوب نگه داری وبدونی که جهان بر پایه خیر بنا شده انچه اتفاق می افتد خیر وخوبی است.
اگر بتونی وقتی شرایط به ظاهر سهت وبد شده ودر تنگنا هستی ایمانت رو حفظ کنی وتوکل کنی درهایی باز می سه کزندگی بهت لبخند می زنه.
چقدر زیبا بود این شعر وچقدر مومن بوده وخداشناس بوده خانم پروین اعتصامی.
خدایا شکرت .
خدایا بهم صبر بده ایمان بده توکل بده.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.
سلام مردم عزیز ایران برای پیشرفت احتیاج به حرفهای امیدوار کننده دارند ممنون از کلمات زیبا و امیدوارکننده شما
به نام خداوند بخشنده مهربان
درود بر همه عزیزان
قدم 46
چیزی که من تو این چند روز بهتر متوجه شدم این است که جهان به خودی خود خنثی است ،و مثل آب در لیوان است به خودی خود هیچ شکلی ندارد و ما به آن شکل میدهیم
حال اگر خالق بودن خود را باور کنیم و بدانیم که این ما هستیم که اتفاقات زندگی خود را میسازیم بنابراین به به زندگی طوری نگاه میکنیم که احساس ما را خوب کند و همیشهها را پر از خیر و برکت میبینیم چون با این تفکر و توجه به عالم فرکانس را میفرستی ، پس اتفاقات بسیار عالی رقم میخورد
شرط آن فقط باور کردن خالق بودن خودمان است و سیستم به باورهای ما و به فرکانسهای ما پاسخ میدهد ، پس چه خوبست که به زیبایی ها توجه کنیم که در زندگی خود ببینیم و بخواهیم که خداوند پاسخ میدهد ، پس نگرش این باشد که همه وی خیر و زیبایی است
به نام خدای مهربون و بخشندم
مدت عضویتم تا امروز 1372 دقیقا سالی که به این دنیا اومدم و مصادف شدنشون با این فایل بی نظیر که مثل همه فایل ها ی زمانی فقط گوش کرده بودم و ب ظاهر حالم و خوب میکرد و هیچ درکی ازشون نداشتم و خدارو سپاسگزارم برای،این هدایت های ناب
الهی شکرت که یک روز دگ هم تونستم در مسیر زیبای تو قدم بردارم الهی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم الهی کمکم کن باورهام نسبت ب خودت بیشتر و بیشتر بشه الهی هدایتم کن ب مسیر پر از قشنگی و لطف خودت الهی فقط راهی که به خودت ختم بشه من و آروم میکنه کمکم میکنه تا اون چه که میخام رو خلق کنم الهی یک قدم خوشگل دگ رو برداشتم ب لطف خودت عاشقتم پروردگارم وقتی با توام فارغ از زمین و زمانم کمکم کن همینطور ثابت قدم بمونم در مسیر خودت الهی شکرت
قدم ب قدم رسیدم به این فایل 14 دقیقه ای که ثانیه به ثانیه اش پر از درس و آگاهی بود برام الهی کمکم کن هر اتفاقی ک افتاد هر چالشی ک سرراهم قرار گرف بتونم با یاد خودت آروم بمونم و ازش ب صورت عالی رد شم کمکم کن که تو همون لحظه بتونم ذهن قشنگم رو کنترل کنم و زود خودمو نبازم و با قدرت بیشتر ب مسیرم ادامه بدم اون چالشه میاد تا من و ب تو نزدیک و نزدیک تر کنه عاشقتممممم پروردگارم
شعر زیبای بانو پروین اعتصامی (الخیر فی ما وقع )
پیرمردی، مفلس و برگشته بخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
هم پسر، هم دخترش بیمار بود
هم بلای فقر و هم تیمار بود
این، دوا میخواستی، آن یک پزشک
این، غذایش آه بودی، آن سرشک
این، عسل میخواست، آن یک شوربا
این، لحافش پاره بود، آن یک قبا
روزها میرفت بر بازار و کوی
نان طلب میکرد و میبرد آبروی
دست بر هر خودپرستی میگشود
تا پشیزی بر پشیزی میفزود
هر امیری را، روان میشد ز پی
تا مگر پیراهنی، بخشد به وی
شب، بسوی خانه می آمد زبون
قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون
روز، سائل بود و شب بیمار دار
روز از مردم، شب از خود شرمسار
صبحگاهی رفت و از اهل کرم
کس ندادش نه پشیز و نه درم
از دری میرفت حیران بر دری
رهنورد، اما نه پائی، نه سری
ناشمرده، برزن و کوئی نماند
دیگرش پای تکاپوئی نماند
درهمی در دست و در دامن نداشت
ساز و برگ خانه برگشتن نداشت
رفت سوی آسیا هنگام شام
گندمش بخشید دهقان یک دو جام
زد گره در دامن آن گندم، فقیر
شد روان و گفت کای حی قدیر
گر تو پیش آری بفضل خویش دست
برگشائی هر گره کایام بست
چون کنم، یارب، در این فصل شِتا
من علیل و کودکانم ناشتا
میخرید این گندم ار یک جای کس
هم عسل زان میخریدم، هم عدس
آن عدس، در شوربا میریختم
وان عسل، با آب میآمیختم
درد اگر باشد یکی، دارو یکی است
جان فدای آنکه درد او یکی است
بس گره بگشودهای، از هر قبیل
این گره را نیز بگشا، ای جلیل
این دعا میکرد و میپیمود راه
ناگه افتادش به پیش پا، نگاه
دید گفتارش فساد انگیخته
وان گره بگشوده، گندم ریخته
بانگ بر زد، کای خدای دادگر
چون تو دانایی، نمیداند مگر
سالها نرد خدائی باختی
این گره را زان گره نشناختی
این چه کار است، ای خدای شهر و ده
فرقها بود این گره را زان گره
چون نمیبیند، چو تو بینندهای
کاین گره را برگشاید، بندهای
تا که بر دست تو دادم کار را
ناشتا بگذاشتی بیمار را
هر چه در غربال دیدی، بیختی
هم عسل، هم شوربا را ریختی
من ترا کی گفتم، ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
ابلهی کردم که گفتم، ای خدای
گر توانی این گره را برگشای
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت، دیگر چه بود
من خداوندی ندیدم زین نمط
یک گره بگشودی و آنهم غلط
الغرض، برگشت مسکین دردناک
تا مگر برچیند آن گندم ز خاک
چون برای جستجو خم کرد سر
دید افتاده یکی همیان زر
سجده کرد و گفت کای رب ودود
من چه دانستم ترا حکمت چه بود
هر بلایی کز تو آید، رحمتی است
ر که را فقری دهی، آن دولتی است
تو بسی زاندیشه برتر بودهای
هر چه فرمان است، خود فرمودهای
زان بتاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
گر کسی را از تو دردی شد نصیب
هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
رزق زان معنی ندادندم خسان
تا ترا دانم پناه بیکسان
ناتوانی زان دهی بر تندرست
تا بداند کآنچه دارد زان تست
زان به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
اندرین پستی، قضایم زان فکند
تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روی نیاز
گرچه روز و شب در حق بود باز
من بسی دیدم خداوندان مال
تو کریمی، ای خدای ذوالجلال
بر در دونان، چو افتادم ز پای
هم تو دستم را گرفتی، ای خدای
گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشتهام بردی، که تا گوهر دهی
در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش
ورنه دیگ حق نمیافتد ز جوش
چقدر زیبااااااا بانو در مورد هر چیزی که به ظاهر نامناسب اتفاق میفته و چه خیریتی برامون داره شعر گفتن چقدرررررر خوبه که کمکم میکنی در هر شرایطی وصل ب خودت باشم رب من تنهاااااا قدرت من وقتی تو باشی انگار که از همه چیز غنی ام و بی نیازم از همه چیز پشتم گرمه و با ایمان و بدون نگرانی قدم برمیدارم خدایااااا بی نهایت عاشقتممممم
استادم بی نهایت ممنونم ازتون عاشقتونم
مریم جونم عاشقتم
خانواده قشنگم عاشقتونم
خدای بی نظیرم بی نهایت عاشقتممممم
الهی که همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین
فعلا.
به نام خدای وهاب من
سلام بر استاد عزیزم ومریم خانم دوست داشتنی
(روز 46= الخیر فی ما وقع در شعر پروین )
خدایا شکرت چقدر فایل قشنگی بود
خدایا شکرت چقدر شعر پر بود از حکمت و آگاهی
خدایا شکرت یکبار دیگه قبلا این فایل دیده بودم تو سایت ولی امروز که این فایل 46 مین قدم بود در این مسیر روزشمار تحول زندگی انگار یه جور دیگه آگاهیش رسوند بهم
منم گریه ام گرفت با خوندن این شعر
اونجا که پیرمرد داره با خدا دعوا میکنه دقیقا حکایت زندگی ماست که بی خبر از خالق زندگی بودنمون با فرکانس هامون همیشه گله مند و شاکی هستیم از خدا همه ناتوانی هامون گردن خدا میندازیم حس قربانی بودن داریم، کفر میگیم
و اون آخرای شعر که حکمت کار رو متوجه میشه چقدر نگاه توحیدی پیدا میکنه نسبت به خدا چقدر قشنگ میشه باورهای توحیدیش
خدایا شکرت ممنونم استاد واقعا زیبا بود این شعر
همیشه در هر اتفاقی که می افتد خیریتی هست حتی اگر ظاهر اون اتفاق نازیبا باشه و ما حکمتش رو متوجه نشیم .
همیشه نگاهمون به اتفاقات به ظاهر نامناسب این باشد که یک اتفاق خوب در راه است واگر در همه ی لحظات زندگی احساس خوب خودمان را حفظ کنیم حتما اتفاقات خوب را تجربه خواهیم کرد چون این یک قانون است
(احساس خوب= اتفاقات خوب)
(احساس بد= اتفاقات بد)
روند جهان روبه تکامل و پیشرفت و رشد وبهبود هست.
اوضاع جهان وزندگی ما هم قرار بهتر از گذشته باشد اگر ما احساسمان رو خوب نگه داریم با ایمان با توکل و امید و شوق و انگیزه برای ادامه دادن و حرکت کردن.
کسی که احساس خوب دارد یعنی ایمان واقعی دارد.
ملاک ایمان فقط و فقط احساس آرامش درونی است.
توکل و تسلیم= یعنی در هر شرایطی از عهده ی کنترل کانون توجه ات برآیی حتی زمانی که ظاهرا اوضاع بر وفق مرادت نیست
ایمان به غیب= در شرایط نادلخواه بدون اینکه ایده یا راه حلی داشته باشیم یا روی قول و کمک فردی بتوانم حساب کنم به خودم بگویم فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست من از درون خود را به آرامش میرسانم و با این اطمینان و یقین محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم وآن شرایط هر چقدرم نادلخواه به نفع من تغییر نکند هر فردی به این حد از یقین درباره ی قوانین برسد قطعا مهمترین کار زندگیش را کنترل کانون توجه و احساسش قرار خواهد داد.
خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست وتو مالک وصاحب اختیار من هستی.
روزشمارتحول زندگی من روز چهل وششم
سلام به استاد نازنیم وخانم شایسته عزیز وتمام دوستان بهشتیم..
استاد عزیزم این فایل بینظیره فوق العاده س ومنم دقیقا هروقت گوش میدم احساساتی میشم وناخوداگاه اشکم سرازیر میشه وبه این فکر میکنم که ماها چقدر بنده های ناسپاسی هستیم چقدر بنده های ناشکری هستیم که لطف وعنایت پرودگارو نمیبینم وفقط وفقط حسابمون رو غیر خداهس.. حاضرهستیم هرسختی، هرمشقتی، هر حرفی، هرخفتی بکشیم اما حاضر نیستیم روی خداحساب کنیم حاضر نیستیم روی خودمون سرمایه گذاری کنیم، روی باورهامون کارکنیم وقانون خداوند وقانون جهان ودرک کنیم وزندگیمونو اونجوری که خودمون دلمون میخاد بسازیم…
احساس خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
مااگر درهمه لحظات زندگیمون احساس خوبی داشته باشیم صددرصد شرایط واتفاقات خوبی رو تجربه میکنیم این یه قانونه… که من تو این مدت خداروشکر خداروشکر خداروشکر دارم تو زندگیم تجربش میکنم.. درسته سخته بعضی مواقع نجواهارو کنترل کنی اما میشه.. اگر ما اگاهانه ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم نجواهای ذهنمون رو ساکتش کنیم واگاهانه احساسمون رو جهت دهی کنیم به سمت خواسته ها وبگیم الخیر فی ماوقع… واینو درک کنیم که هراتفاقی برای ما بیفته به نفع ماهس نتیجه شو تو زندگیمون میبینیم.. پاداش هارو دریافت میکنیم…
روند جهان همیشه خیر وخوبی وخوشی هست کسی که احساس خوب داره یعنی ایمان داره، توکل داره، وملاک ایمان داشتن هم به ریش وتسبیح وجای مهر رو پیشونی وچادر نیس ملاک ایمان احساس خوب داشتنه احساس آرامش داشتنه، احساس شادی درونی داشتنه هرچقدر که ما بیشتر احساس آرامش وشادی درونی داشته باشیم یعنی که ما به یک نیروی ماورای خودمون اعتقاد داریم که اون نیرو همیشه محافظ ماهس همیشه باماهس درون ماست.. نشان ایمان احساس خوب هس،، امید یعنی ایمان احساس شادی یعنی ایمان،، احساس آرامش درون یعنی ایمان..
الا بذکرالله تطمئن القلوب.. تنها بایاد خدا دلها آرام میگیره پس اگر آرامش داری یعنی یاد خدادرونت هس..
داستان پیرمرد خانم اعتصامی داستان همه ی ماهاست که امیدمون رو ازخدا قطع کردیم وفقط تمام حسابمون رو غیر خداست وهرچقدر هم بامخ میریم تو دیوار بازم عبرت نمیگیریم وبرای یکبار هم که شده خدارو باور کنیم ورو اون حساب کنیم تااینکه نابود بشیم به فلاکت وبدبختی بیفتیم اما خداوند درهمون حالت هم مارو دوست داره وتنهامون نمیزاره.. خداوند همیشه منتظره که بنده ش صداش بزنه که بهش بگه چی میخای بنده ی من پول میخای، ثروت میخای، عشق میخای، کارمیخای، آرامش میخای خب بیا پیش خودم عزیزم به خودم بگو تابهت بدم چرا از دیگران میخای چرا فکر میکنی کس دیگه به جز من میتونه بهت کمک کنه…..
وقتی مااز فرکانس خداوند دور میشیم درفرکانس بد قرار میگیریم وهرلحظه که تصمیم بگیریم که برگردیم خدا دستمون رو میگیره واغوش گرمشو برامون باز میکنه..
خدایا هدایتمون کن به راه راست خدایا کمکم کن تازمانی که زنده ام توهمین مسیر باشم و ادامه بدم.. خدایا میخام دیگه بندگی خودتو بکنم خدایاصبرمو بیشتر کن ایمان وتوکلم رو بیشتر کن خدایا دست منو بگیر خدایا من توانایی حل مسائل زندگیمو ندارم خدایا من به هرخیری که ازتو بهم برسه فقیرم خدایا من محتاجم من فقیر توام فقیر عشق تو فقیر محبت تو فقیر نگاه تو خدایا دست منوبگیر.. ایاک نعبد وایاک نستعین. اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالین… خدایا آسونم کن برای آسونی..الهی آمین یارب العالمین
درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید
بسیار زیبا .هم شعر و هم تفسیر آن.ممنون
سلام آ قای عباس منش این عالی بود وامیدوارم همیشه همینطور باشد.