بخش هایی از نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی

 

نکته:

ممکن است توسط گروه تحقیقاتی عباس منش، اصلاحات بسیار کوچکی از نظر ساختار جمله و املا در متن‌های نوشته شده‌ی دانشجوی این دوره ایجاد شده باشد.

 

171 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌ها
    تعداد کل دیدگاه‌های «یگانه ثروت» در این صفحه: 1
  1. -
    یگانه ثروت گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    به نام خدای وهاب

    سلام به استاد عباس‌منش عزیزم و مریم جانم. سلام به دوستان خوبم در سایت.

    خدا رو هزاران بار شکر می کنم که هدایتم کرد به اینجا.

    استاد همون طور که در تمرین جلسه اول نوشتم، اولین اتفاق خوب معجزه‌گون با گوش کردن و دیدن این فایل برای من افتاد.

    من سال هاست در شغلی هستم که اوایل فکر می کردم دوستش دارم و شغل منه. ولی دقیقاً در همین 900 و خرده‌ای روزی که عضو سایت شدم و گوشم به شنیدن حرف‌های شما محرم شده، کم کم حس کردم که نه، این کار مال من نیست. دوستش ندارم. نمی‌خوام انجامش بدم. وقتی سر انجام این کار می رفتم به شدت استرس می گرفتم و اعصابم به هم می ریخت. اصلاً پیشرفتی در کار نداشتم و روند انجام کار بسیار طولانی می شد. گره و مشکل در کار به وجود می اومد. اما چون از قبل تعهد داشتم، چاره ای جز انجام کار نبود.

    وقتی دوره رو خریدم، فایل رو دیدم و نکته برداری کردم و بعد بارها گوش دادم. شاید ده بار. شاید بیشتر. هر بار با خودم گفتگو می کردم. از خودم سوال می پرسیدم که چرا؟ چرا این کار برای من اینقدر اذیت‌‌کننده است؟ چرا اینقدر طول می کشه؟ چطور باید انجامش بدم؟ چطور باید زمان کمتری صرف کنم؟ چطور باید انجام بدم خدایا؟ تو بگو، تو هدایت کن. باید راه بهتری باشه.‌

    خلاصه همه‌ش اینا توی ذهنم بود که من بالاخره باید بفهمم و این وضع رو درست کنم.

    روزی که رفتم سراغ انجام کار، از خدا هدایت خواستم و مدام حرف‌های شما در گوش و ذهنم بود. حرف‌های مریم جان مرور می‌شد.

    شروع کردم… شروع کردم استاد. و خدا خودش شاهده که چطور کارم سریع‌تر و روان‌تر پیش رفت. به قول شما انگار چرخ‌ها روغنکاری شده بود. هیچ مکث و توقف و مشکل و تضادی نبود. کار ِرله بود.

    استاد به جرئت می‌گم، کار رو در یک‌سوم زمان همیشگی انجام دادم. اونم خیلی آسون. کار آسون نبود. آسون شد.

    معجزه اتفاق افتاد و‌ من بعد از بیست و چند سال که این شغل رو دارم، تونستم برای اولین بار، استاد تأکید می‌کنم برای اولین بار، این کار رو راحت و بی‌دردسر و آسون انجام بدم.

    بعد نجواهای ذهنی اومد که خب این دفعه کار آسون بود و اتفاقی اینطوری شد و…

    و منم با یک تودهنی‌ ذهن نجواگر خودم رو ساکت کردم.‌

    بیست و چند سال کم نیست. در این همه سال یک بار اتفاقی که دیروز افتاد، نیفتاده بود. یک بار نتونسته بودم کار رو بدون گیر و گرفت و مشکل انجام بدم. مدام انگار چرخ‌ها توی گ‍ِل گیر می کردند.

    اما دیروز چرخ‌ها روغنکاری شده بودند و کار بر من آسون شد استاد.

    استاد خیلی کارها باید انجام بدم. خیلی مسئله دارم که باید حلشون کنم. باید استمرار داشته باشم در این مسیر.

    باید برای خیلی از مسائلم این الگو و روش رو پیاده کنم.

    بی‌نهایت ازتون سپاسگزارم استاد.‌ بی‌نهایت ازتون سپاسکزارم مربم جون.

    همگی در پناه خداوند سالم و شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: