https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-25 22:39:262023-07-09 07:42:03بخش هایی از نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی
171نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دوره شیوه حل مسائل زندگی واقعا یه مکمل فوق العاده هست برای تمام دوره ها
این دوره مخصوصا جلسات مربوط به مدیریت و درمان کمال گرایی، یه درهایی روباز می کنه یه نشتی هایی رو می بنده که مثل موشک پیشرفت می کنیم البته اگرموضوع رو درست درک کنیم و بهشون عمل کنیم#
درمورد بهتر عمل کردن به تمرینات و جلسات این دوره بگم دوستان اگر همراه با جلسه سوم، فایل های دانلودی موجود در دسته بندی “انگیزه ساختن برای هدف” که در بخش کلیدها در سایت هست رو گوش بدید خیلی تو مسیر ایجاد انگیزه کمک می کنه
و برای بهتر متوجه شدن جلسه چهارم می تونید از((جلسه هشتم دوره عزت نفس)) که درمورد کمال گرایی توضیح مفصل داده کمک بگیرید.
همون طور که دانشجوهای این دوره هم تجربه کردن و گفتن، دوره شیوه حل مسئله خیلی به موقع اومد روی سابت وخیلی از باگ های ذهنی ما رو حذف کرد
خیلی از کارهایی که ما انجام میدیم از کمال گرایی نشات می گیره و ما نمی فهمیم و این باعث میشه ما خودمون رو عقل کل حساب کنیم و گمراه بشیم
مثلا درمورد کمال گرایی من همیشه سوالم این بود که چرا توانجام کارها و وظایف شغلیم اینقدر حساسم و عجله می کنم؟و حالا فهمیدم دلیلش کمال گراییه چون از همون اول سعی داشتم کار رو به نحواحسن انجام بدم واگرمشکلی توکار پیش می یومد عصبی می شدم یه تصمیم نادرست می گرفتم واصلا ناامید می شدم بنابراین دلیل اینکه تو مباحث دینی گفتن عجله کار شیطانه ازاینجا نشات می گیره
یا اینکه برای ایجاد یه کسب وکارچقدر ایده هابه ذهنم می یومد وهمش به خاطر اینکه طرفی رو می دیدم که سالها تواین کار بوده والان چه اعتماد به نفسی داره ،خودم رو مقایسه می کردم بااون طرف کلی محدودیت و ترس برم می داشت و اصلا اون کار رو شروع نمی کردم و خودم خودم رو توذهنم شکست می دادم و به این ترتیب کارهای زیادی رو تو ذهنم راه اندازی می کردم ولی عملیشون نمی کردم
یه اشتباهی که ما تو تربیت فرزندامون می کنیم و من متوجهش شدم اینه که وقتی یه رفتاری روانجام میده فوری بااین ذهنیت بهش واکنش نشون میدیم که اون باید مثل من 36 ساله رفتار کنه فارغ از اینکه اون بچه هست وباید بچگی کنه اشتباه کنه تا بزرگ بشه و ما بانگاه کمال گرایانه به این قضیه نگاه می کنیم
ممکنه بچه رو ناراحت کنیم وبا رفتار درست و اخلاق خوب بهش یاد ندیم نگذاریم خودش تکاملش رو طی کنه و خودش بفهمه اون رفتار اشتباهه
و هزاران مثال ریز و درشت دیگه که ما اصلا فکر نمی کنیم کمال گرایی باشه.
این تشبیهی هست که من برای دوره شیوه حل مسئله ساختم: این دوره مثل یه فرمول می مونه که هر مشکلاتی رو بگذاری توش، شکلات بهت تحویل میده.
باسلام خدمت استادعزیزومریم جان وتشکراز شمابخاطر نوشتن تجزبیاتتون، من دوره رو نتونستم بخرم اما باخوندن تجربیات شما دوستان خیلی از مسائل برام روشن میشه که کجاها توزندگیم کمالگرایی مانع شده از انجام کار درست ومثل همین مثالی که آقا امین عزیز تو تربیت فرزند گفتن ومن دقیقا همین مشکل رو در رفتار با دخترم دارم واز تک تک کارهاش انتظار بالاتر از سنش رو دارم واین باعث تنش وعصبانیت وخود سرزنشی میشه ،ازتون ممنونم که با بیان این مثال مشکل رو برام روشن کردید که این هم از نتایج کمالگرایی هست
مخصوص در مورد تربیت فرزندانمان .همین دیروز من از دست پسرم ناراحت شدم فقط به خاطر اینکه چرا نباید مثل من رفتار کند . در صورتی که او هنوز بچه است و بازیگوش و طبیعه که کمی حواس پرت باشه و در دنیای خودش سیر کنه ولی من انتظارات بیشتری از او دارم و میخوام همیشه عالی رفتار کنه .
کامنت شما تلنگری بود به من که بیشتر مراقب رفتارم باشم .
دوباره میخوام سراغ این دوره بیام و از اول شروع کنم چون کمالگرایی پاشنه ی آشیل منه و باید همیشه مراقب ذهنم باشم که چطور داره رفتار میکنه.
سلام به دوستان عزیزم. جواب به سوال های خودشناسی جلسه دوم برای من خیلی کم طول کشید. چون از اونجا که بیشتر از یک سال هست که درگیر یک مسئله هستم، فقط نیاز داشتم زمان پاسخ به سوالات با خودم روراست باشم تا ذهنم راه حل رو به من نشون بده.
ولی چیزی که برام خیلی واضح هست، تغییر مدار من از شروع جواب به سوال اول تا پاسخ به آخرین سوال بود.
یعنی سارایی که سوال اول رو شروع کرد ، واقعاااا سارایی نبود که سوال اخر رو جواب داد. حتی اگر سوالات و پاسخ های من رو بخونین این تغییر مدار رو می بینین. مشخصه که اوایل جواب ها کوتاه و مختصره و هی در سوال های بعدی من بیشتر و بیشتر با خودم رو به رو میشم و عمیق تر به ذهنم نفوذ می کنم.
من سعی کردم با کمال صداقت به سوالات خودشناسی جواب بدم و حقیقتا کویری که از خودم کشف کردم و ضعفی که شناختم، خیلی خیلی برام عجیب بود.
چون درباره همون مسئله ای هست که من فکر میکردم چند ساله حل شده ولی نگو که نه تنها حل نشده بلکه مثل آشغال زیر مبل پنهان مونده و از اون چیزی که قبلا بوده، وحشتناک تر هم شده.
اولش من نمیخواستم جواب هام به سوالات خودشناسی رو در قسمت نظرات جلسه بنویسم چون احساس میکردم خیلیییی شخصی هستن اما تصمیم گرفتم نترسم از قضاوت دیگران و بنویسم چون میدونم استاد مهربون و مریم عزیزم جواب هارو میخونن و البته من ردپایی دارم که بعدا که برمی گردم، به یاد می یارم که تغییر اساسی زندگی من از کجا شروع شد!
چقدر خوشحالم که برخلاف نجوای ذهنم، دوره شیوه حل مسائل رو خریدم و دست خودمو گرفتم و کشوندم تا این جلسه که بتونم بزرگترین ایراداتم رو بفهمم و ریشه مشکلاتم رو بشناسم و حسم بهم میگه اگر واقعا به آگاهی ها و تمرینات این دوره عمل کنم، واقعا می ترکونم. من واقعا به این دوره عمل می کنم و هر هفته لیست سوالات خودشناسی رو دوباره جواب می دم.
امروز و در این کامنت میخوام چند تا تجربه و چند تا درک خودم رو از نحوه انجام تمرینات دوره شیوه حل مسئله رو به شما بگم.
اگر دقت کنید از همان ابتدای دوره و مخصوصا جلسه دوم در نحوه انجام تمرینات، خانم شایسته از ما با تاکید خواستند که تمرینات رو با جزئیات انجام بدیم و از کلی گویی و کلی نوشتن پرهیز کنیم. یعنی ما از همان ابتدای دوره به کمک خانم شایسته تلاش کردیم که بهبودگرایی رو به عنوان راهنمای مسیر قرار بدیم. یکی از کارهایی که من برای هماهنگ شدن با بهبودگرایی انجام میدم به عنوان تمرین اومدم و هر کاری که میخواستم انجام بدم رو، هر مسئله ای میخواستم حل کنم همانطور که خانم شایسته در تمرین جلسه چهارم عنوان کردند، اینه که مسئله رو به بخش های بسیار کوچک تر تقسیم کنم. من به عنوان تمرین میام و یک هدفی رو انتخاب میکنم و انقدر به بخش های کوچک تقسیمش میکنم، حتی اگه راه حلی برای انجامشون نداشته باشم ولی می نویسم.
به قول خانم شایسته تو جلسه دوم: نوشتنش که زحمتی نداره، هزینه ای نداره، پس انجامش میدم. برای جنبه های مختلف همین کار رو میکنم و دفترم رو پر کردم از جزئیات.
چرا این کار رو میکنم؟ تا ذهنم رو عادت بدم به جزئیات (راه حل های خیلی ساده و جزئی). ذهنم رو عادتش بدم به اینکه در مسیر بهبودگرایی حرکت کنه و بهبودای جزئی را مهم بداند. یعنی فقط با نوشتن و نه هیچ کار عجیب و غریب دیگه و انقدر می نویسم و ذهنم رو درگیر راه حل ها می کنم تا عادت کنم.
تا درادامه ذهنم به صورت ناخودآگاه همین کارو انجام بده. این تمرین به من کمک میکنه که کمالگرایی رو بهتر مدیریت و تحت درمان قرار بدم.
در دنیای برنامه نویسی هم تمام مسائل به همین شکل حل میشن. هیچ برنامه نویسی از کلیات برای حل مسئله استفاده نمیکنه. برنامه نویس های موفق مسائل رو انقدر ریز میکنن تا به راه حل برسن و بعد شروع میکنن. اصلا قبل از کدنویسی یه تایمی رو میذارن برای اینکه صورت مسئله رو درک کنن، مسئله رو به بخش های کوچک تقسیم میکنن و سپس کار عملی رو شروع میکنن. این قانون حل مسئله هست. به خاطر همین من میگم واقعا تمرینات این دوره بسیار هوشمندانه و تیزبینانه طراحی شده. من میخوام دوباره برم و از اول دوره رو مرور کنم تا قشنگ این دوره بشینه در عمق وجودم.
موضوع بعدی راجع به بیزینس هست که میخواستم راجع بهش صحبت کنم. همانطور که دیدید خانم شایسته مثالی رو در رابطه با شروع یک کاری در جلسه قبل گفتن، اینکه ما در شروع کار چقدر سرمایه داریم و چطور میتونیم باهاش یک کسب و کاری رو استارت بزنیم و مثال چرخ خیاطی رو زدن.
ببینید من میگم اگر ما روی این باور تمرکز کنیم که ایدههای ثروت ساز، فرصتهای ثروت ساز خیلی زیاد هستن و بگردیم الگوهاش رو پیدا کنیم و تایید کنیم دیگه نگران نیستیم که من اگه بخوام کاری رو شروع کنم باید چقدر سرمایه داشته باشم. من معتقدم حتی با هیچ هم میشه شروع کرد و کار رو پیش برد.
اتفاقات زندگی ما صد در صد به دست باورها و فرکانسهای خودمون هست. شما اگه حتی اگه سرمایه ات صفر باشه ولی بری فایلهای چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم رو گوش کنی خیلی راحت میتونی درآمدت رو افزایش بدی و پله پله جلو بری. اگه روی این باور تمرکزی کار کنیم که من با همین مهارت ها و توانایی هایی که دارم میتونم پول بسازم، دیگه به دنبال ایده های عجیب و غریب و راه های پیچیده نمیریم.
یعنی اصلا به اون مسیرهای پیچیده هدایت نمیشیم بلکه به اون مسیرایده هایی هدایت می شیم که با شرایط کنونی ما قابل اجرا باشه حتی اگه هیچ سرمایه ای نداشته باشیم.
این سوال رو باید خیلی از خودمون بپرسیم که سرمایه اصلی من چیه؟ (رجوع کنید به همین فایل در قسمت فایلهای دانلودی) وقتی این سوال خوب رو می پرسی و روی این باورها کار میکنی احساس خوبی ایجاد میکنی و این احساس خوب تو رو هدایت میکنه به مسیرهایی که میتونی به راحتی و با همون امکانات و شرایطی که داری پول بسازی و از آنجا که ثروت ها بی نهایته میتونی این مسیر رو هر بار بهبود بدی بیزینستو گسترش بدی و پیش بری.
من خیلی این باور رو دارم که هر مهارتی که رو که تو حوزه کاریم یاد بگیرم بلافاصله بعدش میتونم ازش پول بسازم و به واسطه اون خدماتی رو ارائه بدم و فروشم رو افزایش بدم. تو حوزه کاری ما خیلی از افراد میخوان کار رو شروع کنن ولی از همون ابتدای راه متوقف میشن چون میخوام از همون اول پروژه های بزرگ بگیرن و کارهای خفن بکنن، من بهشون میگم چرا نمیای از همین یک قسمت کار اول شروع کنی و پول بسازی رشد کنی بعد بری سراغ پروژه های بزرگ تر؟ ولی کمالگرایی مانع بسیار از افراد شده. خیلی ها میخواستن شروع کنن و دیجی کالا بشن اسنپ بشن فلان بیزینس بشن ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده چون میخوان قانون تکامل رو دور بزنن. شرکت آمازون یک برنامه بیست ساله داشت، جف بیزوس از همون اول گفت ما در بیست سال آینده میخوام به یک جایگاه برسیم ولی کاری که الان داریم انجام میدیم در ابعاد کوچک تره.
بنابراین اگه این باور رو داشته باشیم که من از هر قسمتی هر چند جزئی بیزینس میتونم پول بسازم دیگه دنبال ایده های عجیب و غریب نمیریم. ایده ها در دل ایده ها زاده میشن و همیشه فرصت برای بهبود هست و با هر ایده ساده ای میشه پول ساخت. البته من خودم در طی این مسیر تلاش کردم که ذهنم رو کنترل کنم که نخواد قانون تکامل رو دور بزنه و اجازه دادم هدایت بشم و طبق ظرفی که آماده کردم پیشرفت ها برای من حاصل می شود. به لطف دوره شیوه حل مسائل حالا دیگه مسیر هموارتر و لذت بخش تر هم میشه.
سلام به استاد عشق ️و خانم شایشه مهربان وعزیز و هم فرکانسی های دوست داشتی
خداروشکر که به دوره شیوه حل مسائل زندگی که واقعا میلیاردها دلار ارزش داره هدایت شدم
خدارو شکر، اصلا با آگاهی ها و تمرینات این دوره زیر و رو شدم.
یکسالی است که با استاد عزیز دست خداوند اشناشدم کاملا هدایتی. قبلا نابود بودم. اعتماد به نفس منفی ١٠٠٠
اصلا چیزی به عنوان محسن وجود نداشت. فقط دیگران. فقط ترس. فقط شرک دعا و توسل
که نتیجه ای جز ناامیدی ودل سردی نداشت
پیشرفت نمیکردم. بدهکار بودم. رابطه ام با دیگران همراه باتنش بود. با خودم درگیر بودم و راضی نبودم و همش با خودم کلنجار میرفتم یه جای کار ایراد داره و اصلا هیچی سرجاش نیست اما نمی دونستم کجا؟!
چرا بعضی ها ثروت دارن و من ندارم؟
هدایت شدم به دوره های مختلف از دیگر استادان
هر چند روز دوره جدید با استاد جدید. پولم راخرج دوره ها مختلف میکردم ولی باز راضی ام نمیکرد ولی داشت تکاملم طی میشد
اخه من همه چی را با هم میخواستم مثل استاد هم خدا هم خرما
اونها بوی خدا نمیداد به نوعی ظاهری وپوچ بودن و بعد هدایت شدم به فایل های استاد عباس منش.
گفتم این استاد حرفهاش ناب است از قران میگه از خدا میگه. با اینکه با فکرم در تضاد بود ولی دلم راضی بود میگفت حرف حق همین است ولی درگیربین ذهن و دل زیاد بود الان کمتر داره میشه
فایل های زیادی از استاد دانلود کردم و گوش میکرم. هیچی از قانون نمیدونستم الان هم خیلی کم میدونم و فقط حالم خوب میشد.
اصلا نمیدونستم وقتی استاد از تکامل طی کردن میگه، منظورش چیه
وقتی از هدایت می گه، منظورش چیه
وقتی از الهامات میگه منظورش چیه
بعد هدایت شد به دوره عزت نفس و خوشحال شدم که منم تونستم دوره را راه درست بگیرم بهایش به صاحب اصلی بپردازم.
جلسات دوره رو دانلود کردم و گوش کردم حالم بهتر شد ولی عملکردم نه. چون نه تمرینی انجام می دادم، نه کامنتی می زاشتم و نه پاسخ به کامنتی
همزمان تمرین تولید محتوا برا کارشناسی پسته را شروع کردم با کمک دوره فن بیان از یه استاد دیگه.
استاد عباس منش توی دوره عزت نفس میگفت شروع کن. قدم اول رو بردار. ولی استاد فن بیان میگفتند نه هنوز برای قدم برداشتن زوده باید هنوز…
اینقدر فن بیانم طول کشید که کم کم تمرینهایم کم شد تا به ماهی دو ماهی یکبار واخر هم هیچ کل تمرین با بهانه کارهای دیگه ووو(کمالگرایی) و کلا رفت کنار
عزت نفسم واعتماد به نفسم باز نابودشد. ته دلم میگفت تو باید کارشناسی آنلاین انجام بدی. این شغل فقط وقت تلف کردنه. بدتر بهم استرس وارد میکرد که:
بقیه ازتو کمتر بلدن الان زودتر شروع کردن کجاین (مقایسه و مسابقه بادیگران)تو کجایی یکساله امروز فردامیکنی باز بهم استرس وارد میکرد
اصلا نمی دونستم لذت بردن از مسیر چیه و سوالم مرتب این بود که: چرا من پولدار نمیشم
باینکه داخل فایلها استاد هر روز جواب سوالات من رو می دادن اما من درمدار درکش نبودم.
ولی باز فایلها را گوش میکردم چون این رو میدنستم که باور با تکرار بدست میاد.
بعد یهویی چشمم را باز کردم دیدم بخاطر حرف مردم، یه خونه پنجاه متری جدید را با قرض وبدهکاری شروع کردم برای دفتر کارم(کمالگرایی)
بیدارشدم گفتم کجا میری؟ فقط فایلای استاد رو به عنوان یه آهنگ قشنگ گوش می دی اما عمل نمی کنی!
فقط چون اعتبار داری چون بهت قرض میدن، تو هم خوشحالی و توهم داری که داری پیشرفت می کنی؟!.
همه چی رو قرض کرده بودم. سیمان لوله کاشی گچ ووو
وااای من داشتم کجا میرفتم. تازه میخواستم فرش و کابینت ووسایل حمام و بخاری ووو هم قرض کنم
عید دلار رفت بالا همه کسانی بهم قرض داده بودن با اینکه رفیقم بودن اعتبارم بودن دم عید گذاشتنم فشار و جهان چنان سیلی محکی زد بهم که نگو و جهان اینجوری درس های فایلهای استاد رو بهم یاد داد.
این فشار باعث شد که ترمز قرض را کشیدم و خداروشکر هر پولی می امد می دادم برای بدهی ها ولی بدهی چندین برابر بود.
بخاطربدهی ها تمرکز روی کارم هم کم شد درامدم هم کم شد ولی کم کم فقط بدهی میدادم وداشت قانون برایم واضح تر میشد.
داخل همین بدهی دادن ها وکلنجاررفتن با نجواهای ذهنم و خانومم، دوره شیوه حل مسائل را خریدم خداوند رو میلیارد ها بارشکر
چون داشتم داخل کانال استاد هر روزی که کامنت جدید می امد رو میخوندم ومرتب پیگیر بودم.
دوره رو خریدم و شروع کردم به گوش دادن بدون اینکه تمرینی انجام بدم. ذهنم میگفت فقط گوش کن همه چیز همین طور درست میشه و فقط به جلسات گوش کنی کافیه.
تا اینکه رسیدم به جلسه 4 دوره که خداوند بوسیله خانم شایسته عزیز کاملا مچم را گرفت. اصلا همه چیز روی سرم خراب شد وقتی فهمیدم ریشه ی همه ی مشکلاتم داره از یه جا آب می خوره:
بیماری کمالگرایی
در واقع بیماری به اسم محسن
واقعا استاد عالی هستی. شیر مادرت حلالت
فهمیدم بیماری کمالگرایی با ظاهری باظاهری زیبا بدبختم کرده بوده و خودم بی خبرم. اما بقول خانم شایسته ماهی را هروقت از اب بگیری تازهاست
برگشتم به جلسه اول و شروع کردم به انجام تمرین.
جلسه ٢که واقعا عالی بود. درجلسه ٢ این دوره واقعا فهمیدم که چطور میشه از هیچ به همه چیز رسید. آموزش های جلسه 2 داشت قفلهای ذهنم رو باز می کردم و داشتم درباره سوالاتم به جواب میرسیدم
این جلسه یخ ذهنم رو باز کرد
فهمیدم تاحالا بخاطر دیگران وحرف مردم زندگی میکردم. فهمیدم چرا کارم را نصف نیمه ول کردم( کمالگرایی)
دلیل رفتارها و ایده های اشتباهم رو فهمیدم. دلیل چسبیدن به فرعیات رو فهمیدم که:
چرا به جای تمرکز روی کار اول باید اول با قرض و قسط لبتاپ و میکروفن و پایه میگرفتم بعد شروع میکردم ( کمالگرایی)
چرا باید گوشی آیفون میگرفتم ( کمالگرایی)
چرا خودم را بادیگران مقایسه میکرم ( کمالگرایی)
چرا قدم اول بر نمیداشتم یا اگر برمیداشتم وسط راه به بهانه ای ول میکردم ( کمالگرایی)
چرا فکر میکردم باید اول تمام مسیر برام مشخص باشه تا بعد من قدم بردارم ( کمالگرایی)
چرا چیزهای زیبای زندگی ام را نمیدیم مخصوصا همسرزیبا وفرزندانم ولذت کمی میبردم کمالگرایی
چرا هر نتیجه ای که گرفته بودم توی ذهنم کوچک بود؟! از ماشین خانه زمین ووووهزاران چیز دیگر ( کمالگرایی)
استاد ای کاش زودتر میفهمیدم که دچار بیماری کمالگرایی هستم و اینجوری نامرئی داره بهم ضربه می زنه.
اما همین حالا هم که فهمیدم خدا رو شکر می کنم.
الان لذت بردن از مسیر را فهمیدم خداروشکر
تمرینهای دوره هارا دارم انجام میدم خداروشکر
کامنت های دوستان را میخونم وجوابمیدم خداروشکر
دوستان گلی مثل همدوره ای هام توی دوره شیوه حل مسئله.
الان حرفهای استاد رابهتر میفهم ، رابطه ام با همسرم فرزندانم بهترشده و دوره عزت نفس را دوباره با خوندن کامتت ها شروع کردم.
کامنت دوستان واقعا خودش دوره های عالی است.
و می خوام طبق آموزش های دوره شیوه حل مسئله، بهبود گرایی را جایگزین کمالگرایی کنم. به خاطر درک بهبودگرایی از اینده نمیترسم چون در مسیر همه چیز با تکامل بهم گفته میشه. دارم از مسیر وزندگی ام لذت میبرم.
خداروشکر که فهمیدم بیماری مثل کماگرایی دارم و الان برای درمان این بیماری دارم کامنت مینویسم فقط به خاطر خودم و نظر مردم داره کم کم برام کوچک میشه ضمن اینکه برای همه احترام قائلم
برا خودم زندگی میکنم (سعی میکنم).
و دارم این رو حس می کنم که میتوانم به ارزوها وهدفتم ثروتمند شدن برسم یعنی می بینم که با بهبودگرایی رسیدن به هر خواسته ای امکان پذیره.
اینها روفقط باچند روز کار عملگرایی فهمیدم و هرچه که کمال گرایی را بهتر درمان می کنم، نتایج عالی وعالی عالی تر میشه.
ردپایی است از خودم اول برای خودم بعد برای اشتراک این تجربه با دوستای عزیزم.
سلام خدارو هزاران بار شاکرم که منو با شما دوستان هم فرکانسی، هم خانواده کرد.
این روزا انقد این جو و خانواده رو دوست دارم که حتی حاضر نیستم پیش خانواده پدریم برم تا زمان بیشتری رو با خانواده دومم سر کنم چند روزه که از خدا میپرسم چه دوره ای برام خوبه که بصورت ریشه ای مسایلم رو حل کنه و هر سری هدایت میشم به دوره ی شیوه ی حل مسایل زندگی .
حتی ازمون رو هم دادم و برام اومد شیوه حل مسایل برات خوبه اما باز ذهن منو فریب میداد که خب تو اونو نمیتونی بخری شاید یه کلاس دیگه بشه خرید ولی هرچقد باز توی دوره های دیگه میچرخیدم باز خدا منو به این سمت میکشید و امروز به فایل استاد و بعد به کامنتهای بچه ها هدایت شدم از کامنتهای بچه ها یاد گرفتم که هدف هارو کوچیک کنم وهمین الان تو دفترم نوشتم که خب برای سالن زدن 50میلیون پول میخوام 20میلیون وامم داره میاد ده میلیون شوهرم میده و میمونه بیست تومن دیگه و تا چهار پنج ماه دیگه سالنمو زدم اما به محض نوشتن این مطلب این کامنت اومد جلوم که بخاطر حرف مردم مغازه پنجاه متری گرفتم قرض کردم فلان کردم و سیلی خوردم
جمله های قشنگتون چقد منو بمن نشون داد اشک توی چشمام جمع شد اونجا که گفتیداول کار بجای تمرکز روی کار پایه و میکروفن خریدم (کمالگرایی)
چراقدم اول رو برنمیداشتم یا وسط کار به بهانه ای ول میکردم(کمال گرایی)
چرا خودمو با بقیه مقایسه میکردم(کمالگرایی)
چرا باید اول تمام مسیر برام مشخص باشه بعد قدم بردارم (کمالگرایی)
چرا هر موفقیتی که داشتم برام کوچیک بود(کمالگرایی)
چرا داشته هامو نمیبینم(کمالگرایی)
خدای من شکرت هزاران بار شکرت چقدر سربع جوابمو میدی استاد میگن شما جواب فرکانس هاتون رو انقد زود نمیگیرید زمان میبره اما من خییلی سریعتراز انچه که فکر میکنید جواب میگیرم نمیدونم چرا به هر چیزی فکر کنم همون لحطه همون ساعت برام اتفاق میفته اما امان از ذهن بیمار امان از واگویه های منفی امان از کمالگرایی
ممنونم ازتون این کامنت خودش یه کلاس درس بود برامن و اینبار امید دارم و مطمینم بزودی این دوره رو میخرم خداوند همونطور که این دوره رو برای من مناسب میبینه و هر سری به این دوره هدایتم میکنه همینطوری به همین راحتی هم برام پولشو جور میکنه خدایا شکرت برای وجود تک تک ادمای خوبی که به زندگی من میاری از جمله خانم شایسته استاد عباس منش و دوستان هم فرکانسی خوب بازهم ممنونم
سلام دوستان ، قبل از نوشتن تمرین جلسه سوم، میخوام باز هم از نتایج دوره بی نظیر شیوه حل مسائل بگم
توی این 4 روز واقعا زندگی من عوض شده، باورم نمیشد بشه تو زمان کوتاهی انقدر نتیجه گرفت، وقتی 2 سال روی خودم کار کردم و هیچی اون جور که میخواستم رشد نکرد ( هرچند پیشرفت هایی داشتم)
واقعا این دوره مکمل دوره های دیگه ست.
توی تمرینات خودشناسی در جلسه دوم، من فهمیدم کویری که من دارم و نمیخوام تغییرش بدم، احساس مسئولیته و ریشه ش برمیگرده به حس قربانی بودن، یعنی من حس میکنم تو این زندگی قربانی هستم.
قربانی پدرم، پارتنرم و حتی خداوند! پس اون ها باید کارهارو انجام بدن نه اینکه من زحمت بکشم و تغییر بکنم، من قربانی بودم و به من باید رسیدگی بشه و هیچ مسئولیتی به گردن من نیست، اونا باید خودشون عوض بشن تا شرایط منم عالی بشه…
خلاصه ، توی این 4 روز دارم مدام خاطرات گذشته رو کند و کاو میکنم و خاطراتی که بهم حس قربانی بودن رو میدن بررسی میکنم از نظر قانون و سعی میکنم احساسی بهشون نگاه نکنم بلکه درس بگیرم. نمیگم صد در صد موفق بودم اما به همین اندازه که موفق شدم همه چی عالی شده
و به خاطر همین درک از شناختن ریشه ی مسئله، تغییرات شروع شده. رابطه ای که قبل از تمرینات این دوره، هر روزش داد و بیداد و فحش و نفرین بود ، آروم و قشنگ شده ، هنوز قربون صدقه عاشقانه نداریم ولی همین که لحنمون آروم و مهربونه و خبری از قضاوت و تمسخر و توهین نیست انگار دارم توی رویا سر میکنم…
بازدهیم تو کارم بالا رفته در حدی که توی 3 روز، هزینه دوره حل مسائل رو کامل ساختم.
حتی یکی از مشاوره هام خیلی چالشی بود و مریضم میگفت 4 ساله به متخصص ها و حتی پزشک های چینی و هندی مراجعه کرده و علت مشکلش رو نفهمیدن.
من اولش خیلی نگران شدم و خواستم مشاوره ش رو کنسل کنم ولی وقتی با دیدگاه دوره شیوه حل مسئله به این مسئله نگاه کردم و باورهایی که طی جلسات دوره استاد عزیزم این پیامبر زمانه ما ، ماهرانه تو ذهنم جا داده بود، به این موضوع نگاه کردم ، بعد از 40 دقیقه، ریشه مسئله ی مریضم رو پیدا کردم!
و اون یه مسئله ریز توی سبک تغذیه اون خانم بود که باعث بلاک شدن بعضی هورمون هاش میشد و به خاطر همین، اون خانم ماه ها پریود نشده بود… وقتی توی پیجم با افتخار از این دست آورد حل مسئله صحبت کردم سیل درخواست مشاوره و ویزیت به سمتم سرازیر شده. انگار همه میخوان ففط به من پول بدن تا توی حل مسائل سلامتی شون کمکشون کنم.
دلم روشنه و دونه دونه ایراد هام رو دارم میفهمم.
حتی توی همین فایل فهمیدم چطور دست خدارو بستم و همش بهش میگم من رو ثروتمند کن ولی فقط از طریق شغل فعلیم یا ففط از طریق اینستاگرام!
و به خودم گفتم: بابا دخترجان دست خدارو باز بذار، شاید قراره از طریق سایتت که یک ساله برات نشونه میاد که استارتشو بزنی و هنوز نزدی ثروتمند بشی ، چرا اخه میخوای تعیین تکلیف کنی واسه خدای خودت
تو کار خودتو بکن و سمت خودت رو انجام بده و دوره رو تموم کن و به هر چی استاد توی دوره شیوه حل مسئله میگه گوش کن، هر هفته تمرین های خودشناسی جلسه دوم رو انجام بده، به خدا به ثروت میرسی.
تا 4 روز پیش مگس تو دایرکتت پر نمیزد، الان با همین مقدار کار کردن روی خودت، انقدر پیام میدن ساعت 12 شبه تازه کارت تموم شده!
این پیشرفت هارو ببین بابتش شکرگزار باش و انقدرررر مسئله حل کن که استاد بشی. بعدش ببین چطور ثروت و نعمت و ارامش دنبالت میدوئن.
خیلی خوشحالم برخلاف نجواهای ذهنم این دوره رو خریدم، و اینجا هستم تا واقعا شروع کنم و زندگیم رو تغییر بدم
همین که از افسردگی حاد به جایی رسیدم که شب دارم خوشحال و با لبخند میخوابم و به زیباتر بودن اتفاقات فردا مطمئنم، یعنی من خوشبخت ترین سارای روی کره زمینم.
سلام و درود بر استاد باعشق و مریم بانوی شایسته و ساراخانم گل خواهر توحیدیم
چقد کامنتون نور زییایی داره که باعث ازبین بردن تاریکی های وجودم شده چقد خداروشکر میکنم الان اینجام تو نتایج عالی دوستان از بهترین دوره خودسناسی دنیا که دارم هم فرکانس میشم با جذب این دوره انشالله بزودی.
ممنونم از نتایج عالی شما که دل تو دلم نیست همین الان دارم تجسم میکنم روزی رو که این دوره رو خرید میزنم و دنیای جهنمی و ناری ام را به بهشت نوری تبدیل میسازم خدایااااااا شکرت که فهمیدم کمالگرایی داره مارو دربداغون میکنه خدایا شکرت هرچی این نتایج های دوستان و میخونم دلم گرمتر میشه بر ایمانم افزوده میشه الهی شکرت سارا خواهر گلم موفق باشین
سلام به استاد بی نظیرم و خانم شایسته ی عزیز و دوستان خوبم
شاید هیچ کسی توی زندگیش به اندازه ی من، مشاور عوض نکرده باشه و هزینه برای جلسات مشاوره و مربی شخصی نداده باشه.
باید به اندازه ی من برای مشاور پول داشته باشید تا درک کنید که دوره شیوه حل مسائل، چقدددر ارزشمنده.
منی که سالها از برخورد با مسائلم وحشت داشتم و با برخورد با هر مسئله ای، اولین راهکارم این بود که:
به سرعت خودم رو به مشاور برسونم، چون فکر میکردم که فقط یه مشاورِ خوب میتونه در حل مسئله م کمکم کنه، و در آخر هم با انجام راهکارهای اون مشاورینِ گرامی، نه تنها مسئله م حل نمیشد، بلکه سخت تر و پیچیده تر هم میشد،
حالا با گذروندنِ فقط دو جلسه از دوره ی جادویی شیوه حلِ مسائل زندگی، توی فقط نوزده روز، به نتایجی رسیدم که هنوز در ناباوری هستم،
من هنوز در جلسه ی دوم هستم و ناباورانه، اتفاقاتی رو برای خودم خلق کردم و دارم خلق میکنم و مسائلی رو توی همین چند روز حل کردم که سالها از روبه رو شدن باهاشون وحشت داشتم.
استاد من دنیایی کتاب خوندم برای اینکه مدیریتِ زمانم رو یاد بگیرم.
دنیایی کتاب خوندم برای روابطم، برای ترتیب بچه هام و چقدد در دورهای مختلف شرکت کردم. فکر کنم اگه اغراق نکنم، هر چی دوره توی ایران بوده رو یا حضوری یا به صورت سی دی و آنلاین، شرکت کردم.
ولی نه تنها دستاوردی نداشتم، بلکه بعد از پایانِ اون دوره ها، احساس سرشکستگی بیشتر میکردم،
چون توی جلسات همه چیز به نظر خوب میومد ولی وقتی وارد زندگی واقعی میشدم، هیچ کدوم از اون حرفهای قشنگ، کاربردی نبود!!!!!!
و من میموندمو یه عالمه جزوه های به درد نخوری که فقط توی همون چند جلسه، جالب بودن و یه دنیا جلسات مشاوره ی پرهزینه.
تازه اون مشاور میگفت که اگه میخوای نتیجه بگیری، باید یک سال هر دوهفته ای یه بار بیای و مرتب باشه جلساتت،
حالا حساب کنید جلسه ای پونصد هزار تومن که در سال میشه بیست و چند جلسه و یه عالمه صرف زمان و انرژی و در آخرش هم تقریبا هیچ تغییری ایجاد نمی شد.
اما اینجا توی دوره شیوه حل مسائل، فقط توی دو جلسه اول، فقط توی دو جلسه و فقط توی دو جلسه، انقلابی در زندگیم ایجاد شده که هنوز در یه ناباوری غریبم،
انگار وارد یه دنیای جادویی شدم. روز اول گفتین که باید باور کنم که همه ی مسائل راهکار های ساده و قابل اجرا دارن،
و گفتید که باید باور کنی که تو میتونی مسائلت رو به راحتی حل کنی.
روز اول میخواستم گریه شم که آخه مگه ساختنه باور به این راحتیاست استاااااد!!!!!
ولی وقتی ادامه دادم و تمریناتی رو انجام دادم که برای نحوه ساختن این باور داده شده، رو انجام دادم، ذهنیتم عوض شد.
الان فقط میتونم بگم این مرجان با مرجانِ قبل از شروعِ دوره ی جادویی شیوه ی حل مسائل زندگی، زمین تا آسمون فرق کرده،
واااقعا وقتی فکر میکنم، فقط ذوق میکنم که خدااای من اینهمه تغییر فقط توی چند روز. آخه مگه میشه!!
استاد اتفاقاتی توی زندگیم افتاده و داره میوفته و قدمایی برداشتم که مدتها به تعویق افتاده بود
و درهایی داره برام باز میشه که نمی دونم چی بگم و میدونم دلیلش اینه که من واااقعا به احساس خوب رسیدم
هر روز دارم روی ابرها راه میرم و این احساس خوب، همونجوری که قانون میگه احساس خوب بیشتر رو بهم میده،
وااای استاد من فهمیدم جواب هر مسئله در خودشه و دیدم مسائلی که سالها مثله توپ های بِتنی به پام بسته شده بودن و قدرت حرکت رو ازم گرفته بودن، چطور با عمل به این دوره با چه راه حل های ساده ای حل شدند.
بارها و بارها اشک شوق ریختم که: خدااای من، جوابِ این مسئله به همین سادگی بود و پیش خودم بود اما من همه جا میرفتم و از آدمهای مثلا متخصص در مشاوره کمک میخواستم تا کمکم کنن مسائلی رو حل کنم که فکر میکردم اینقدددر پیچیده شدن،(مثله یه کَلاف کاموا که میدی دست افراد مختلفی که بَلد نیستن و هر بار بدتر میشه و بیشتر توی هم گِره میخوره) ( آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم) که قابل حل نیستن،
و حالا با کمک شما که این دوره ی جادویی رو آماده کردین و اون سوالهای خودشناسی معجزه وار رو در جلسه دو طراحی کردین، که من فکر کردن به اونا و جواب به اونا هر بار من رو اسون میکنن برای لذتهاوشادیها،
به راحتی دارم دونه دونه مسائلم رو مثله اب خوردن حل میکنم و چه غوغایی شده در من:
از عزت نفسِ بیشتر
و لذت بیشتر و احساس آرامش،
استاد من همیشه وحشت داشتم که خدتی نکرده مسئله ای پیش بیاد،چون میدونستم نه تنها حل نمیشه، بلکه من از حلش عاجزم و این قدرتی رو ازم گرفته بود که توان حرکت نداشتم، فقط دعا میکردم که کارامو درست انجام بدم و مسئله پیش نیاد.
دعا می کردم که مادر کاملی باشم که یه وقت خدای نکرده مسئله ای پیش نیاد.
و اگر پیش میومد، زندگی من به یه کابوسِ واقعی تبدیل میشد چون نه خودم میتونستم حلش کنم و نه مشاوره ی خوبی بود که کمکم کنه!!!
ولی حالا چنان ذوق میکنم وقتی میدونم میتونم مسائلم رو حل کنم. اول بگم که نود درصد ترسهام از مسائل محو شدن و و این برام باورنکردنیه و لذت بخش.
بعدشم عزت نفسی پیدا کردم و کلی انگیزه و اشتیاق فراوان برای ساختنه یه زندگی جدید گرفتم.
زندگی که من میخوام و انتخابهایی که من میخوام. بدونه هیچ ملاحظه و ترسی. بدونه هیچ کویری،
امروز دخترم داشت یه نقاشی برای پروژه ی مدرسه ش میکشید و کمی غُر میزد که این قسمتش خیلی سخته و…
با توجه به آگاهی هایی که توی این دوره یاد گرفتم، سعی کردم به شیوه اون آگاهی ها این مسئله رو حل کنم و
دوتا سوال ازش پرسیدم و بعد دو دقیقه ای با هم حرف زدیم.
بعدش دیدم دخترم مثله لودر چسبیده داره نقاشیش رو با لذت تموم میکنه و کلی هم ذوق میکنه و در نهایت، کارش رو عااالی تموم کرد،
(این رو هم بگم، من هیچ کدوم از پروژه های نقاشیش رو کمکش نمیکنم، شاید راهنماییش بکنم ولی من براش نمیکشم، چون اونم مثل من رفته رشته نقاشی)
واقعا شما بگید، این احساس لذت قیمتش چنده؟!
با چه دوره و کتاب و مشاوری میشد در عرض دو دقیقه و با چند تا جمله ی درست، حال خودم و حالِ بچه م رو خوب کنم و موتورهاشو روشن کنم که بتونه کارش رو درست انجام بده و کلی هم لذت ببره! مرررسی استاد خوبم
کارتون عاالیه. وااقعا ممنونتونم
چقد اینجوری خوبه که بتونی آزادانه انتخاب کنی لحظه به لحظه ی زندگیت رو بدونه هیچ کویری، و هر جایی و هر جوری که دلت میخواد زندگی کنی.
چون میدونی این تویی که داری اتفاقات رو میسازی و میتونی هر چی رو که دلت خواست بسازی و اگر مسئله ای هم پیش اومد، حلش میکنی و پیش میری و رشد هم می کنی
الان که میدونم مسائل چقددر شیرینن و باعث میشن من هر روز بیشتر رشد کنم،
و هر چقدر که مسائلم رو حل میکنم، ماهیت اونا از رفع یک مشکل تغییر می کنه به راهکاری برای رسیدن به شرایط عالی تر، چنان ذوق دارم برای حل تک تک مسائل!
چون میدونم موهبت هاشون و برکتهاشون بیشتر از اون چیزی هستش که الان فکرشو بکنم.
ای کاش میتونستم ،،، خیییلی،،،، رو جوری بگم که خیییییییییلی به نظر بیاد. فقط میتونم بگم خیییییییییییییلی سپاسگزارم برای آگاهی ها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی و همه ی دورهاتون
مرسی برای بودنتون و مرسی از مریم جان عزیز برای اینهمه عشقی که به شما و به ما میدن و با این دقت و صبوری توی این دوره، تمرینات رو برامون توضیح میدن.
استاد من دیروز در دوره روانشناسی ثروت 1 به جلسه ای هدایت شدم که دقیقا داشتین از حل مسایل و شیوه برخورد با تضادها می گفتین.
یک جمله شما توی این دوره، آتشی در درونم بپا کرد…
اگر دوستان خواستن ،به جلسه 10و11 دوره ثروت 1 میتونن رجوع کنن)
جمله شما این بود:
فکرنکن وقتی مسئله ات رو حل نمیکنی ،اون مسئله ناپدید می شه یا به همون مقدار باقی می مونه.
نه! اون مساله بارها به شکل سنگین تری به سمت تو برمیگرده و دست از سرت بر نمیداره تا اینکه یا “مجبور میشی با خفت وخواری حلش کنی، و یا میمیری !!!” و هیچ راه سوم دیگریم وجود نداره.
آخ که این جملتون دنیای منو تکون اساسی داد.
چون با یک همچین مسئله ای مواجه بودم و دقیقا این جمله رو با گوشت و پوست و استخونم لمسش کردم و
اومدم سراغ دوره شیوه حل مسئله تا راهی برای حل این مسئله پیدا کنم.
وقتی داشتم تمرین جلسات 4 و 5 رو انجام می دادم، انقدر تغییرات جدیدی در ذهنم رخ داد که نتونستم نیام و در قالب یک کامنت ننویسم که چه برمن گذشت تا تمرینات این دو جلسه رو انجام دادم.
اول اینکه چقدر این جمله خانم شایسته عزیز بهم کمک کرد که مراقب باشین در انجام تمرینات، دچار کمالگرایی نشین و چقدررر این نکته بجا و درست و به حق بود.
حداقل در مورد من که کمالگرایی همیشه یک پاشنه آشیل اساسی برای من محسوب میشه. این درست بود چون بزرگترین نقطه ضعف شخصیتی من نظر دیگران و گرفتن تایید از دیگرانه. (وچه خیال پوچی)
مشکل من اینکه که همیشه دوست داشتم خاص باشم و خاص دیده بشم و مورد تشویق و تایید همه باشم و دیدم به خاطر همین، در انجام تمرینات دقیقا دچار کمالگرایی شده بودم.
وقتی کمالگرایی رو کنار گذاشتم و داشتم تمرین جلسه 4 رو انجام میدادم، باورم نمیشد که ذهنم دست به چنین مقاومتی بزنه.و خدارو شکر که به لطف آموزشهای استاد، چقدرشفاف صدای ذهن رو تشخیص دادم.
صدایی که ترس رو تو دلت میندازه و ناامیدت میکنه.صدایی که آوای نمیشه … نمیشه رو سرمیده و اجازه نمیده وارد عمل بشی.
در زمان انجام تمرین، هر جمله ای که برای تمرین می نوشتم، این صدا به من می گفت:
“این تمرین مال مساله تو نیست”
“اصلا مساله تو که با این چیزا حل نمیشه”
مسئله ی تو فقط با انجام همون کار بزرگه حل میشه که فعلا هم شرایطش رو نداری. در نتیجه نمیشه و نمی تونی از پس حل این مسئله بر بیایی و داری فقط الکی دلت رو خوش می کنی. اما من با اینکه این صدا رو می شنیدم، طبق تمرین پیش می رفتم و مرحله به مرحله تمرین رو انجام می دادم.
تا اینکه دیدم، چقدر راه حلهای بهتر داره پیدا می شه… راه حل هایی که حل مسئله رو دست یافتنی برام نشون می داد و مسئله رو تو ذهنم کوچیک می کرد و من فقط می نوشتم.
عجب تمرینی بود تمرین جلسات 4 و 5.
مثل این بود که یه کوه سنگی بزرگ رو بتونی به تکه های کوچک سنگ تقسیم کنی و چقدر برداشتن اون کوه رو برات دست یافتنی تر نشون داد و چقدر احساسم بهتر شد.
وقتی تمرین تمام شد، تمام اون نجواها به سکوت مبدل شد و من به یک آرامش عجیب رسیدم.
به یک احساس اطمینان رسیدم که: “میشود”.
که “من میتونم این مسئله رو حل کنم اونم به راحتی و طبق تمرین،” لیست پشتیبان خروج از منطقه به تعویق انداختن” رو آماده کردم.
درحین انجام تمرین جلسه چهارو پنجم من واقعا انگار وارد جهان جدیدی شدم و یک تجربه جدید و عجیب.
و تونستم از مسالم بزرگتر بشم. موضوعی که استاد عزیزمون بارها در دوره های مختلف ذکرکردن که، این تو هستی که باید از مسایلت بزرگتر بشی. با به تعویق انداختن، مسایل کوچیک نمیشن.
و به این شکل، مساله ای که چهارساله نتونسته بودم حلش کنم وداشت دقیقا من رو به مرز نابودی می برد رو الان با کمک تمرینات وو آگاهی های دوره شیوه حل مسئله دارم حل می کنم.
باید بگم مرحله به مرحله که دارم تو دل مسئله می رم و حلش می کنم، ایمانم هزار برابر میشه و خدا میدونه بعد از اتمام مراحل، چه درهایی از نعمت به سمتم باز بشه.
خدایا سپاسگزارم که امروز هم فرصتی دارم تا دیدگاه خودم را به اشتراک بگذارم و یک بروزرسانی در خودم ایجاد کنم.
این کامنت را میخوام هدایتی بنویسم و اجازه بدم که خداوند من را برای نوشتن کامنت هدایت کند.
این چند روز که مسافرت بودم همه اش داشتم به اصل بهبودگرایی می اندیشیدم و به دنبال اجرای ایمان در عمل بودم. جای شما خالی مسافرتی دلپذیر و باصفا را پشت سر گذاشتم. در این ایام که شکوفه ها خود را در دامان طبیعت نمایان کرده اند و رخ نمایی می کنند و من بار دیگر با تعهد تمرکز بر زیبایی ها و نعمت های اطرافم را شروع کرده ام. اما در طی سفر به این جلسه فکر میکردم: توی هواپیما، موقع خرید، در جمع و… همه جا. یکی از کارهایی که من برای درک بهتر جلسات انجام میدم فکر کردن و اندیشیدن و به دنبال الگوها گشتن در مورد موضوع جلسه است. این به من کمک میکنه که بتوانم راحت تر آگاهی ها در عمل اجرا کنم و در مدار دریافت آگاهی های و تمرینات خالص تری که مناسب من است قرار بگیرم.
به لطف خدای مهربان و با کمک دوره شیوه حل مسائل و به کمک خانم شایسته که هنرمند به تمام معنا در طراحی و آپدیت دوره هستن، تونستم مسائلی رو در زندگیم حل کنم و البته که الان ایده های من برای بهبود راه حل ها هستش و در حال بهتر شدن به شخصیتی توانا و با اعتماد بنفس بالاتر نسبت به قبل. همانطور که در اول دوره یاد گرفتیم ما از یه جایی به بعد در مسیری قرار می گیریم که به دنبال بهبود گرایی های مستمر و مداوم خواهیم بود. از این بابت خدا را سپاسگزارم که به این درک رسیده ام که باید هر روز به دنبال بهبودهای کوچک اما مستمر و ادامه دار باشم.
یک مروری بکنم بر جلسات دوره شیوه حل مسائل تا به اینجا:
آگاهی ها و تمرینات جلسه اول، تمرکز ما رو گذاشت برای ساختن دو باور خیلی مهم: 1- مسائل نه تنها راه حل دارند بلکه راهکارهای بسیار ساده و قابل اجرا دارند 2- با هر بار حل مسئله اعتماد به نفس من صدها برابر بالاتر می رود.
در جلسه دوم بوسیله تامل کردن و پاسخ دادن به سوالات هوشمندانهای که طرح ریزی شده بود، ما مسائل خود را شناختیم، ترمزهای ذهنی خود را شناختیم، کویرهای خود را شناسایی کردیم، نشتی های انرژی خود را پیدا کرده و سپس با کمک و هدایت خداوند راه حل ها را روی میز کارمان گذاشتیم و به دنبال اجرای آن رفتیم.
در جلسه سوم اما یک تمرین بسیار کارا و ساده جهت اینکه چگونه انگیزه و اشتیاق درونی و خودکار خود را روشن نگه داریم به طوریکه به صورت اتوماتیک، در طول مسیر حل مسئله، انگیزه و اشتیاق ما حفظ بشود.
سپس در جلسه چهارم یک هشدار از طرف راهنمای دوره خانم شایسته به ما داده شد که شما باید از اصل بهبود گرایی در جهت حل مسائلتان استفاده کنید و با راهنما قرار دادن این اصل، از کمال گرایی دوری کنید و این نقص را مدیریت کنید و مراقب باشید که سنگ بزرگ را اول برندارید.
اینجا بود که من معنای آرامش واقعی داشتن در طول مسیر حل مسئله را یافتم و اینکه چطور به مسیر هموار حل مسئله هدایت شویم. در این جلسه من به معنای واقعی کلمه یاد گرفتم که ایمان بدون عمل مرگ است و زندگی بدون هدایت خداوند تماما گمراهی و سردرگمی است.
من امروز باور کرده که مسائل من نه تنها راهکار دارند بلکه راهکارهای ساده، قابل اجرا و در دسترس دارند. امروز به به لطف خداوند و برکت این دوره من مسائلی را در زندگی حل کرده ام که مدت ها درگیر حل آن بودم اما راهکاری نمی یافتم. اما حالا راهکارهای مسائلم را یافته ام. امروز برای یکی از مسائلی که سال ها درگیر آن بودم دارم به صورت روزانه یک کار ساده را عملی انجام می دهم، به همین راحتی. موفقیت و ثروت نتیجه انجام یکسری کارهای درست به صورت روزانه و هر روز هست. موفقیت و ثروت و برکت نتیجه اجرای اصل «بهبودگرایی» در عمل است که از مسیر هموار، مسئله را حل می کنید.
من که روزگاری کمال گرایی را به عنوان یک ویژگی باکلاس و لاکچری می دیدم، اما امروز به جرات میتونم بگم که حالا آن را به عنوان یک نقص اخلاقی می بینم. به عنوان یک بیماری شخصیتی. که توی این جلسه یاد گرفتم چرا باید اون رو تحت درمان قرار بدم. امروز بهبودگرایی را به عنوان یک اصل الهی می بینم که به کار بردن آن زندگی من را در باکیفیت ترین حالت ممکن قرار میده. به نظرم این اصل با قوانین خداوند کاملا در هماهنگی قرار داره و من با به کار بردن آن اصلی دیگر به نام «تسلیم» در برابر هدایت خداوند را هم به کار می گیرم. نتیجه این فرآیند احساس خوب و رضایت درونی از حل مسئله و سپس رفتن به مرحله بعدی برای بهبود است. در نتیجه احساس خوب = اتفاقات خوب.
در حالی دارم این کامنت را می نویسم که مسائل دیگری هم دارم که باید حل کنم و بهبودهایی هستند که باید انجام بشن. اما هیچ عجله ای در کار نیست و طبق اولویت ها دارم کارها را پیش میبرم و با خداوند تقسیم کار کردم. خداوند را به عنوان تنها شریک بیزینس، شریک زندگی، شریک حل مسائل قرار داده ام و تعهد دادم با تمرکز و با بالاترین کیفیت ممکن سمت خودم را انجام بدم و روی آگاهی های این دوره تمرکز کامل و جدی و تمام و کمال داشته باشم. سپس این شریک بی همتا نیز سمت خودش را طبق وعده ای که داده بدون نقص و طبق قانون انجام میده و علی کل شی قدیر است.
مریم زیبا و قوی عاشقتون بودم، ولی تو این دوره حل مسائل زندگی، اصلا دیوونتون شدم، الگوم شدین واقعا
استاد من اوایل که با شما آشنا شدم، شما میگفتین که برای تولید و قیمت گذاری روی یه دوره از خودتون، آموزش های اون دوره باید دهها برابر بیشتر از بهای دوره، توی زندگی فرد ارزش ایجاد کنه، تا من اون دوره رو منتشر کنم.
الان که توی دوره های شما هستم، میبینم اصن نمیشه روی آموزش های شما قیمت گذاشت . واقعا نمیشه قیمت گذاشت اینو با تمام وجودم میگم، این آگاهی ها در تمام جهان تاپه ، اصن نظیرش نیست
اوایل میگفتین این سایت از نظر کیفیت محتوا و کیفیت مخاطب، بالاترین توی جهان هست. اون زمان چون مدارم پایین بود و با آموزش های شما آشنا نبودم، فکر میکردم اغراق هست
ولی الان دارم می بینم که این حقیقته.
فقط کسانی که در مسیرن و دارن روی آموزشای شما کار میکنن، این حقیقت رو درک می کنن و میفهمن که این سایت این آموزه ها چقدر ارزشمند و نابه.
تا حالا ندیدم کسی انقدر اصل رو بگه.
خواهرم دوره شیوه حل مسایل رو خرید
من و خواهرم در مسیر رسیدن به یک هدفی هستیم، رو باور هامون کار میکردیم ولی اتفاق نمیفتاد ، نشانه زیاد میومد ولی نتیجه نهایی نه.
با دوره راهنمای عملی پیش میرفتیم(عجب دوره ی بینظریه، مخصوصا جلسات 9و 10، تا حالا ندیده بودم این جنس صحبت کنید درباره جهان، اصن تکلیف آدم با جهان خودش خدا مشخص میشه)
دوره شیوه ی حل مسایل، هر جلسه ش که روی سایت میاد، به خودم میگم این جلسه عالیه. و دوباره یه جلسه عالی تر میاد.
وای خدا پس داستان این بوده، هی هر چی رفتیم جلوتر ، مسیر بهبود خودم داره با این دوره برام جذابتر می شه و داستان راحتتر.
تو جلسه اول دوره شیوه حل مسائل، من یک الگوی مخرب درباره ی بیماری و مسایل اینا پیدا کردم، از والدینم این الگو رو گرفته بودم که همه چی باید سخت باشع، کار باید پیچیده و طولانی باشه.
البته این الگو خیلی مخفی بود، همیشه فکر میکردم اونا این مشکل و دارن. اما آگاهی های جلسه اول به من شناختن خودم، دیدن زندگی و مسایلم رو یاد داد و فهمیدم این الگوی منم هست.
مثلا برای یک پرکاری ساده دندون من چند ماه میرفتم ، بعد با الگو گرفتن از مطالب این جلسه و تغییر نگاه، توی ده ثانیه دکتر تشخیص داد مساله چیه و حل شد.
و مهم تر از همه تازه میفهمم چرا مسائل قبلیم اینقدر سخت انجام میشده
جلسه دوم دوره که دیوانه کننده بود،
این حد از خودشناسی اصلا ترسناک بود برام.
اولش میخاستم از زیرش در برم ولی تو دو روز نشستم پای سوالات خودشناسی جلسه و فکر کردم و جواب دادم به سوالات و نتیجه این شد که: یافتم اون ترمزم رو که مانع رسیدن به هدفم شده بود. به قول شما: کویرم پیدا شد
اصن به مفهوم درست هدایت رسیدم.
من از خدا میخاستم که منو هدایت کنه به این مسیری که ذهنم میشناخت فقط. دست خدا رو آزاد نذاشته بودم،از اونجایی که اون مسیری که ذهنم میشناخت من شرایطش رو نداشتم .راه به جایی نمیرفت.
نکته دوم جلسه دوم این بود اصن فهمیدم این ذهنم کجا هست و تمرکز من کجا و چطور داره خرج میشه؟!
چون تا قبل از نشستن پای سوالات این جلسه، به ظاهر فکر میکردم تمرکز من رو اهدافم هست. ولی نگو کل تمرکز من فقط روی مسایل چرت پرت حاشیه خرج می شده.
اصن فهمیدم اون زخم کاری که همه جا دارم اذیت میشم از جنبه های مختلف باعث نرسیدن بهاهدافم هست، توحید وعزت نفس هست. دلیل این حاشیه رفتنمم همینا بوده نه .قبلا خودمو سرزنش میکردم برای بی اراده بودن
سوالات این جلسه، خیلی خیلی هوشمندانه طراحی شده و همچنان مراحلی که توی این سوالات و شیوه پیدا کردن راهکار پیش می بره.
مرحله سوم از تحول، جلسه سوم بود برام و بهم فهموند که:
چرا دارم سمت حاشیه و مسایل بی ارزش میرم؟!
و بهم فهموند که مشکل از اراده من نیست، بلکه مشکل از اهرم اشتباهی هست که توی ذهنمه.
چون وقتی اهرم اشتباه باشه، ذهن قدرتمند تر از اراده است و جای این رنج و لذت برعکس بوده توی ذهن من.
راستش مدلی که توی این جلسه درباره نحوه طراحی اهرم رنج و لذت یاد گرفتم وه بهم اهرم فعلی رو شناسوند و یاد داد توی دو مرحله این کار رو انجام بدم، برام جدید بود .. این نکته درباره وارونه کردن اهرم فعلی، بینظیر بود
و به این ترتیب با کمک جلسه سوم، خیلی راحتتر دارم مسیر ذهنمو کنترل میکنم.
و اما جلسه چهارم زدن به هدف.
این جلسه انقدر جواب سولات منو داد، من فهمیدم به شدت دچار این بیماری کمالگرایی هستم، انگار درون قلب و ذهنم کشیده شد بیرون، یه نقطه ای که باعث رنجم میشد فهمیده شد، علت جنگ های درونی م با خودم،علت بی انگیزه شدنم، علت ادامه ندادنم
تازه فهمیدم هدفگذاری یعتی چی و چقدر هم آسونه
من برای مساله اول ساختن باور توحیدی رو شروع کردم، از جلسه دوم فهمیدم ترمزم همینه ولی ذهنم هی شروع میکرد که ساختن این باوز آسون نیست موضوعات گسترده ای داره
تا با جلسه چهارم راه برام مشخص شد
از عجله و زود رسیدن، قدمای بزرگ برداشتن دست کشیدم و قلم و دفتر برداشتم و به خدا گفتم بگو وخدا هدایت کرد که به سه مرحله تقسیم کردم
اینکه میخواستم تقسیم کنم به مراحل اصن ایده ای نداشتم
مرحله اول رو نوشتم و نوشتم چه فایل هایی مقاله هایی الگوهایی باید پیدا کنم، قدم عملیش چیه
و انقدر ذهنم آآرام شده و با تعهد و لذت و بدون عجله دارم کار میکنم
بینهایت سپاسگزارم برای این دوره بینظیر که اصن نمیشه توصیف کرد این حد از خودشناسی و واضح شدن مسیر رو. حس میکنم که استاد و مریم جون دست بچه ها رو گرفتن و قدم به قدم دارن راه رو نشون میدن.
بعد از اینکه توی جلسات اول و دوم فهمیدم که خودشناسی به چه شکل انجام میشه، حالا آگاهی های جلسه سوم داره بهم می گه که چطور به شناسایی ذهنم و منطق ها و استدلال هایی که در ذهنم هست بپردازم.
این دوره چقدر هوشمندانه و با دقت بالایی طراحی و آپدیت شده. هوش و ذکاوت بالای خانم شایسته رو من تحسین میکنم که اینقدر دقیق میتونه جزئیات قانون رو کنار هم بذاره تا به یک کلیت واحد برسیم.
من خودم چقدر دوره های حرفه ای بیزینس و مدیریت و فروش رو گذروندم که کل اون هزینه ها و وقت هایی گذاشتم هنوز نتونستن به پای این دوره و وقتی که دارم روی این دوره میذارم و نتیجه ای که دارم می گیرم، برسن.
توی جلسه سوم و در مرحله اول تمرین این جلسه من متوجه شدم که اهرم فعلی رنج و لذت ذهن من داره به چه شکل کار می کنه و فهمیدم چرا همچنان دارم یکسری کارهای غیرضروری و غیرمهم رو انجام میدم.
من متوجه شدم که دارم یکسری لذت های موقتی و زودگذر رو به لذت های دائمی و پایدار ترجیح میدم.
یعنی همین که به خاطر انجام بخش اول تمرین این جلسه، شروع کردم به شناسایی اهرم فعلی ذهنم در مورد حل مسئله کنونیم، انگار قدرت این اهرم ضعیف شد و خیلی زود اون لذت های زودگذر بی مصرف، پوچ، بی فایده و بچگانه شد. مرحله اول این تمرین بهت یاد می ده که چطوراون لذت های زودگذر و موقتی رو حذف کنی.
توی کامنت قبلی گفته بودم که برای حل یکی از مسائل به چالش جدی برخورده بودم و تصورم این بود که حل این مسئله چقدر باید سخت باشه. و ته ذهنم این بود که اشکال نداره سخته ولی جلو میرم و طعم شیرین حل آن را می چشم. باور نداشتم که نه بابا میتونه از مسیر خیلی راحت و لذت بخش هم طی بشه. چرا باید بپذیرم که باید سخت حل بشه؟ بنابراین انتشار به موقع این جلسه به من کمک کرد که هر چه سریعتر مسیر درست رو پیدا کنم. با اینکه شاید همه ما از تمرین اهرم رنج و لذت آگاه هستیم و حتی قبلا هم انجامش دادیم و نتیجه گرفتیم ازش ولی فکرش رو نمیکردیم که این تمرین عین یک پازل میتونه دقیقا جایی قرار بگیره که باید باشه. بنابراین ما به یک راهنمای کاربلد مثل خانم شایسته نیاز داشتیم که مسیر رو به ما نشون بده و بگه ببین حالا تو باید طبق این تابلوی راهنما که بهت نشون میدم از این سمت بری.
با تمرکز کردن و تعمق کردن روی مرحله اول این تمرین، من الان لذت های پایداری رو شناختم که دیگه حاضر نیستم حتی یک لحظه به شیوه قبلی برگردم. چه لذت پایدارتری از ارتباط دائمی با انرژی که اسمش رو خدا گذاشتیم می تونیم پیدا کنیم؟ همه اتفاقات خوب و همه برکت ها نتیجه بهبود این ارتباط است.
فهمیدم من یکسری اعمال انجام میدم که بهم احساس خوبی میده، ولی زودگذر موقتی و بچگانه!
اما حالا با عمل به آگاهی های این جلسه، این اهرم رو توی ذهنم طوری دارم میسازم که احساس خوب پایدار رو ترجیح بده که با تمرکز بر زیبایی ها، تحسین کردن زیبایی ها، عزت نفس و اعتماد بنفس واقعی، شکرگزاری عمیق به وجود میاد.
انقدر که احساس خوبی دارم که حتی هیچ عجله ای برای حل مسئله بعدی ندارم.
یعنی دقیقا طبق لیستی که در سوال دوم تمرین جلسه دوم نوشتم میدونم که مسئله بعدی چیه. اما اصلا عجله ای ندارم و دارم خیلی ریشه ای و پایدار مسئله فعلی رو حل میکنم تا هم برای ذهنم باورپذیر بشه که من توانایی حل هر مسئله ای رو در مسیر پیشرفتم دارم و هم اینکه آگاهنه شاهد بزرگ شدن ظرف وجودم به واسطه حل آن باشم. آگاهانه ببینم که ساختن عزت نفس و ساختن باور احساس لیاقت به چه شکل انجام می شود.
حالا میخوام برم سراغ مرحله دوم تمرین این جلسه. یعنی آگاهانه اهرم های قدرتمندی بسازم که شخصیت من را رشد بدهد. اینجا قدرت واقعی ذهن و باورها در خلق اتفاقات دلخواه زندگی مشخص میشه. الان دیگه مسیر حل مسئله توی زندگی من داره از مرحله «تلاش برای حل و رفع ناخواسته ها » چرخش کرده به سمت مرحله: «اشتیاق برای بهتر شدن»
چقدر دقیق و آگاهانه این مراحل رو طی کردم و چقدر دقیق یک فرمولی رو دارم که باهاش میتونم برای ابد بهتر و بهتر بشم. این دوره در کنار دیگر دوره های استاد زندگی رو رویایی و فرارویایی میکنه. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها و این برکت ها و این نعمت ها.
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت خانواده در حال بی نهایتی شدن گروه تحقیقاتی عباس منش .
خدارو شاکرم که بعد از 28 سال عمر گرفتن از خدا ، او مرا در این ایامی چند با مباحث خدای واقعی خدای حقیقی خدای اصلی خدای اورجینال و هر چی اسمشو میذاریم و میذارید قطره قطره دارم آشنا میشم و اولین هدف یا سوالی که تو ذهنمه اینکه من واقعا واقعا نمیدونم از کجا اومدم در کجا هستم و به کجا خواهم رفت و در عین حال این حقیقت یا واقعیت یک زندگی یا زنده مانی دارم که پر از خواسته ها از من و خواسته های خودم از خودم و اهداف و آرزوهایی که دارم و نمیدانم از کجا شروع کنم نمیدانم چجوری و از کجا خودم رو صفر و یک کنم بعد بخوام شروع یک زندگی جدید و فوق عالی را داشته باشم و به آرزو هایم برسم و به اهدافم برسم .
دوست خوبم همین که در این خانواده ی بهشتی هستی یعنی مسیر خوبی را طی کردی و بهت تبریک میگم تنها کار لذت بخشی که باید انجام بدی بسپاری به خدا و بارها با خودت تکرار کن که خداوند هدایتم میکند
فایل های استاد را گوش کن و کامنت دوستان عزیز بخون کم کم هدایت میشی و اصلا عجله ای نداشته باش و بذار تکاملت طی بشه
از مرا به سوی نشانه ام هدایت کن استفاده کن و به خدا بگو به سوی نشانه ای هدایتم کن که بدونم از کجا شروع کنم و به اون صفحه ای که هدایت میشی جوابت همون جاست قشنگ وقت بذار و کامنت و متن و فایل اپن صفحه را بار ها مرور کن قطعا به جوابت میرسی
✳️ بخشی از تجربیات امین عزیز:
دوره شیوه حل مسائل زندگی واقعا یه مکمل فوق العاده هست برای تمام دوره ها
این دوره مخصوصا جلسات مربوط به مدیریت و درمان کمال گرایی، یه درهایی روباز می کنه یه نشتی هایی رو می بنده که مثل موشک پیشرفت می کنیم البته اگرموضوع رو درست درک کنیم و بهشون عمل کنیم#
درمورد بهتر عمل کردن به تمرینات و جلسات این دوره بگم دوستان اگر همراه با جلسه سوم، فایل های دانلودی موجود در دسته بندی “انگیزه ساختن برای هدف” که در بخش کلیدها در سایت هست رو گوش بدید خیلی تو مسیر ایجاد انگیزه کمک می کنه
و برای بهتر متوجه شدن جلسه چهارم می تونید از((جلسه هشتم دوره عزت نفس)) که درمورد کمال گرایی توضیح مفصل داده کمک بگیرید.
همون طور که دانشجوهای این دوره هم تجربه کردن و گفتن، دوره شیوه حل مسئله خیلی به موقع اومد روی سابت وخیلی از باگ های ذهنی ما رو حذف کرد
خیلی از کارهایی که ما انجام میدیم از کمال گرایی نشات می گیره و ما نمی فهمیم و این باعث میشه ما خودمون رو عقل کل حساب کنیم و گمراه بشیم
مثلا درمورد کمال گرایی من همیشه سوالم این بود که چرا توانجام کارها و وظایف شغلیم اینقدر حساسم و عجله می کنم؟و حالا فهمیدم دلیلش کمال گراییه چون از همون اول سعی داشتم کار رو به نحواحسن انجام بدم واگرمشکلی توکار پیش می یومد عصبی می شدم یه تصمیم نادرست می گرفتم واصلا ناامید می شدم بنابراین دلیل اینکه تو مباحث دینی گفتن عجله کار شیطانه ازاینجا نشات می گیره
یا اینکه برای ایجاد یه کسب وکارچقدر ایده هابه ذهنم می یومد وهمش به خاطر اینکه طرفی رو می دیدم که سالها تواین کار بوده والان چه اعتماد به نفسی داره ،خودم رو مقایسه می کردم بااون طرف کلی محدودیت و ترس برم می داشت و اصلا اون کار رو شروع نمی کردم و خودم خودم رو توذهنم شکست می دادم و به این ترتیب کارهای زیادی رو تو ذهنم راه اندازی می کردم ولی عملیشون نمی کردم
یه اشتباهی که ما تو تربیت فرزندامون می کنیم و من متوجهش شدم اینه که وقتی یه رفتاری روانجام میده فوری بااین ذهنیت بهش واکنش نشون میدیم که اون باید مثل من 36 ساله رفتار کنه فارغ از اینکه اون بچه هست وباید بچگی کنه اشتباه کنه تا بزرگ بشه و ما بانگاه کمال گرایانه به این قضیه نگاه می کنیم
ممکنه بچه رو ناراحت کنیم وبا رفتار درست و اخلاق خوب بهش یاد ندیم نگذاریم خودش تکاملش رو طی کنه و خودش بفهمه اون رفتار اشتباهه
و هزاران مثال ریز و درشت دیگه که ما اصلا فکر نمی کنیم کمال گرایی باشه.
این تشبیهی هست که من برای دوره شیوه حل مسئله ساختم: این دوره مثل یه فرمول می مونه که هر مشکلاتی رو بگذاری توش، شکلات بهت تحویل میده.
باسلام خدمت استادعزیزومریم جان وتشکراز شمابخاطر نوشتن تجزبیاتتون، من دوره رو نتونستم بخرم اما باخوندن تجربیات شما دوستان خیلی از مسائل برام روشن میشه که کجاها توزندگیم کمالگرایی مانع شده از انجام کار درست ومثل همین مثالی که آقا امین عزیز تو تربیت فرزند گفتن ومن دقیقا همین مشکل رو در رفتار با دخترم دارم واز تک تک کارهاش انتظار بالاتر از سنش رو دارم واین باعث تنش وعصبانیت وخود سرزنشی میشه ،ازتون ممنونم که با بیان این مثال مشکل رو برام روشن کردید که این هم از نتایج کمالگرایی هست
سلام
امین عزیز
من در زمان درست هدایت شدم به کامنت شما .
مطالب مفید و سازنده ای را عنوان کردین.
مخصوص در مورد تربیت فرزندانمان .همین دیروز من از دست پسرم ناراحت شدم فقط به خاطر اینکه چرا نباید مثل من رفتار کند . در صورتی که او هنوز بچه است و بازیگوش و طبیعه که کمی حواس پرت باشه و در دنیای خودش سیر کنه ولی من انتظارات بیشتری از او دارم و میخوام همیشه عالی رفتار کنه .
کامنت شما تلنگری بود به من که بیشتر مراقب رفتارم باشم .
دوباره میخوام سراغ این دوره بیام و از اول شروع کنم چون کمالگرایی پاشنه ی آشیل منه و باید همیشه مراقب ذهنم باشم که چطور داره رفتار میکنه.
در پناه الله یکتا شادو سلامت و ثروتمند باشید.
✳️ بخشی از تجربیات سارا عزیز:
سلام به دوستان عزیزم. جواب به سوال های خودشناسی جلسه دوم برای من خیلی کم طول کشید. چون از اونجا که بیشتر از یک سال هست که درگیر یک مسئله هستم، فقط نیاز داشتم زمان پاسخ به سوالات با خودم روراست باشم تا ذهنم راه حل رو به من نشون بده.
ولی چیزی که برام خیلی واضح هست، تغییر مدار من از شروع جواب به سوال اول تا پاسخ به آخرین سوال بود.
یعنی سارایی که سوال اول رو شروع کرد ، واقعاااا سارایی نبود که سوال اخر رو جواب داد. حتی اگر سوالات و پاسخ های من رو بخونین این تغییر مدار رو می بینین. مشخصه که اوایل جواب ها کوتاه و مختصره و هی در سوال های بعدی من بیشتر و بیشتر با خودم رو به رو میشم و عمیق تر به ذهنم نفوذ می کنم.
من سعی کردم با کمال صداقت به سوالات خودشناسی جواب بدم و حقیقتا کویری که از خودم کشف کردم و ضعفی که شناختم، خیلی خیلی برام عجیب بود.
چون درباره همون مسئله ای هست که من فکر میکردم چند ساله حل شده ولی نگو که نه تنها حل نشده بلکه مثل آشغال زیر مبل پنهان مونده و از اون چیزی که قبلا بوده، وحشتناک تر هم شده.
اولش من نمیخواستم جواب هام به سوالات خودشناسی رو در قسمت نظرات جلسه بنویسم چون احساس میکردم خیلیییی شخصی هستن اما تصمیم گرفتم نترسم از قضاوت دیگران و بنویسم چون میدونم استاد مهربون و مریم عزیزم جواب هارو میخونن و البته من ردپایی دارم که بعدا که برمی گردم، به یاد می یارم که تغییر اساسی زندگی من از کجا شروع شد!
چقدر خوشحالم که برخلاف نجوای ذهنم، دوره شیوه حل مسائل رو خریدم و دست خودمو گرفتم و کشوندم تا این جلسه که بتونم بزرگترین ایراداتم رو بفهمم و ریشه مشکلاتم رو بشناسم و حسم بهم میگه اگر واقعا به آگاهی ها و تمرینات این دوره عمل کنم، واقعا می ترکونم. من واقعا به این دوره عمل می کنم و هر هفته لیست سوالات خودشناسی رو دوباره جواب می دم.
✳️ بخشی از تجربیات حامد عزیز:
امروز و در این کامنت میخوام چند تا تجربه و چند تا درک خودم رو از نحوه انجام تمرینات دوره شیوه حل مسئله رو به شما بگم.
اگر دقت کنید از همان ابتدای دوره و مخصوصا جلسه دوم در نحوه انجام تمرینات، خانم شایسته از ما با تاکید خواستند که تمرینات رو با جزئیات انجام بدیم و از کلی گویی و کلی نوشتن پرهیز کنیم. یعنی ما از همان ابتدای دوره به کمک خانم شایسته تلاش کردیم که بهبودگرایی رو به عنوان راهنمای مسیر قرار بدیم. یکی از کارهایی که من برای هماهنگ شدن با بهبودگرایی انجام میدم به عنوان تمرین اومدم و هر کاری که میخواستم انجام بدم رو، هر مسئله ای میخواستم حل کنم همانطور که خانم شایسته در تمرین جلسه چهارم عنوان کردند، اینه که مسئله رو به بخش های بسیار کوچک تر تقسیم کنم. من به عنوان تمرین میام و یک هدفی رو انتخاب میکنم و انقدر به بخش های کوچک تقسیمش میکنم، حتی اگه راه حلی برای انجامشون نداشته باشم ولی می نویسم.
به قول خانم شایسته تو جلسه دوم: نوشتنش که زحمتی نداره، هزینه ای نداره، پس انجامش میدم. برای جنبه های مختلف همین کار رو میکنم و دفترم رو پر کردم از جزئیات.
چرا این کار رو میکنم؟ تا ذهنم رو عادت بدم به جزئیات (راه حل های خیلی ساده و جزئی). ذهنم رو عادتش بدم به اینکه در مسیر بهبودگرایی حرکت کنه و بهبودای جزئی را مهم بداند. یعنی فقط با نوشتن و نه هیچ کار عجیب و غریب دیگه و انقدر می نویسم و ذهنم رو درگیر راه حل ها می کنم تا عادت کنم.
تا درادامه ذهنم به صورت ناخودآگاه همین کارو انجام بده. این تمرین به من کمک میکنه که کمالگرایی رو بهتر مدیریت و تحت درمان قرار بدم.
در دنیای برنامه نویسی هم تمام مسائل به همین شکل حل میشن. هیچ برنامه نویسی از کلیات برای حل مسئله استفاده نمیکنه. برنامه نویس های موفق مسائل رو انقدر ریز میکنن تا به راه حل برسن و بعد شروع میکنن. اصلا قبل از کدنویسی یه تایمی رو میذارن برای اینکه صورت مسئله رو درک کنن، مسئله رو به بخش های کوچک تقسیم میکنن و سپس کار عملی رو شروع میکنن. این قانون حل مسئله هست. به خاطر همین من میگم واقعا تمرینات این دوره بسیار هوشمندانه و تیزبینانه طراحی شده. من میخوام دوباره برم و از اول دوره رو مرور کنم تا قشنگ این دوره بشینه در عمق وجودم.
موضوع بعدی راجع به بیزینس هست که میخواستم راجع بهش صحبت کنم. همانطور که دیدید خانم شایسته مثالی رو در رابطه با شروع یک کاری در جلسه قبل گفتن، اینکه ما در شروع کار چقدر سرمایه داریم و چطور میتونیم باهاش یک کسب و کاری رو استارت بزنیم و مثال چرخ خیاطی رو زدن.
ببینید من میگم اگر ما روی این باور تمرکز کنیم که ایدههای ثروت ساز، فرصتهای ثروت ساز خیلی زیاد هستن و بگردیم الگوهاش رو پیدا کنیم و تایید کنیم دیگه نگران نیستیم که من اگه بخوام کاری رو شروع کنم باید چقدر سرمایه داشته باشم. من معتقدم حتی با هیچ هم میشه شروع کرد و کار رو پیش برد.
اتفاقات زندگی ما صد در صد به دست باورها و فرکانسهای خودمون هست. شما اگه حتی اگه سرمایه ات صفر باشه ولی بری فایلهای چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم رو گوش کنی خیلی راحت میتونی درآمدت رو افزایش بدی و پله پله جلو بری. اگه روی این باور تمرکزی کار کنیم که من با همین مهارت ها و توانایی هایی که دارم میتونم پول بسازم، دیگه به دنبال ایده های عجیب و غریب و راه های پیچیده نمیریم.
یعنی اصلا به اون مسیرهای پیچیده هدایت نمیشیم بلکه به اون مسیرایده هایی هدایت می شیم که با شرایط کنونی ما قابل اجرا باشه حتی اگه هیچ سرمایه ای نداشته باشیم.
این سوال رو باید خیلی از خودمون بپرسیم که سرمایه اصلی من چیه؟ (رجوع کنید به همین فایل در قسمت فایلهای دانلودی) وقتی این سوال خوب رو می پرسی و روی این باورها کار میکنی احساس خوبی ایجاد میکنی و این احساس خوب تو رو هدایت میکنه به مسیرهایی که میتونی به راحتی و با همون امکانات و شرایطی که داری پول بسازی و از آنجا که ثروت ها بی نهایته میتونی این مسیر رو هر بار بهبود بدی بیزینستو گسترش بدی و پیش بری.
من خیلی این باور رو دارم که هر مهارتی که رو که تو حوزه کاریم یاد بگیرم بلافاصله بعدش میتونم ازش پول بسازم و به واسطه اون خدماتی رو ارائه بدم و فروشم رو افزایش بدم. تو حوزه کاری ما خیلی از افراد میخوان کار رو شروع کنن ولی از همون ابتدای راه متوقف میشن چون میخوام از همون اول پروژه های بزرگ بگیرن و کارهای خفن بکنن، من بهشون میگم چرا نمیای از همین یک قسمت کار اول شروع کنی و پول بسازی رشد کنی بعد بری سراغ پروژه های بزرگ تر؟ ولی کمالگرایی مانع بسیار از افراد شده. خیلی ها میخواستن شروع کنن و دیجی کالا بشن اسنپ بشن فلان بیزینس بشن ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده چون میخوان قانون تکامل رو دور بزنن. شرکت آمازون یک برنامه بیست ساله داشت، جف بیزوس از همون اول گفت ما در بیست سال آینده میخوام به یک جایگاه برسیم ولی کاری که الان داریم انجام میدیم در ابعاد کوچک تره.
بنابراین اگه این باور رو داشته باشیم که من از هر قسمتی هر چند جزئی بیزینس میتونم پول بسازم دیگه دنبال ایده های عجیب و غریب نمیریم. ایده ها در دل ایده ها زاده میشن و همیشه فرصت برای بهبود هست و با هر ایده ساده ای میشه پول ساخت. البته من خودم در طی این مسیر تلاش کردم که ذهنم رو کنترل کنم که نخواد قانون تکامل رو دور بزنه و اجازه دادم هدایت بشم و طبق ظرفی که آماده کردم پیشرفت ها برای من حاصل می شود. به لطف دوره شیوه حل مسائل حالا دیگه مسیر هموارتر و لذت بخش تر هم میشه.
✳️ بخشی از تجربیات محسن عزیز:
سلام به استاد عشق ️و خانم شایشه مهربان وعزیز و هم فرکانسی های دوست داشتی
خداروشکر که به دوره شیوه حل مسائل زندگی که واقعا میلیاردها دلار ارزش داره هدایت شدم
خدارو شکر، اصلا با آگاهی ها و تمرینات این دوره زیر و رو شدم.
یکسالی است که با استاد عزیز دست خداوند اشناشدم کاملا هدایتی. قبلا نابود بودم. اعتماد به نفس منفی ١٠٠٠
اصلا چیزی به عنوان محسن وجود نداشت. فقط دیگران. فقط ترس. فقط شرک دعا و توسل
که نتیجه ای جز ناامیدی ودل سردی نداشت
پیشرفت نمیکردم. بدهکار بودم. رابطه ام با دیگران همراه باتنش بود. با خودم درگیر بودم و راضی نبودم و همش با خودم کلنجار میرفتم یه جای کار ایراد داره و اصلا هیچی سرجاش نیست اما نمی دونستم کجا؟!
چرا بعضی ها ثروت دارن و من ندارم؟
هدایت شدم به دوره های مختلف از دیگر استادان
هر چند روز دوره جدید با استاد جدید. پولم راخرج دوره ها مختلف میکردم ولی باز راضی ام نمیکرد ولی داشت تکاملم طی میشد
اخه من همه چی را با هم میخواستم مثل استاد هم خدا هم خرما
اونها بوی خدا نمیداد به نوعی ظاهری وپوچ بودن و بعد هدایت شدم به فایل های استاد عباس منش.
گفتم این استاد حرفهاش ناب است از قران میگه از خدا میگه. با اینکه با فکرم در تضاد بود ولی دلم راضی بود میگفت حرف حق همین است ولی درگیربین ذهن و دل زیاد بود الان کمتر داره میشه
فایل های زیادی از استاد دانلود کردم و گوش میکرم. هیچی از قانون نمیدونستم الان هم خیلی کم میدونم و فقط حالم خوب میشد.
اصلا نمیدونستم وقتی استاد از تکامل طی کردن میگه، منظورش چیه
وقتی از هدایت می گه، منظورش چیه
وقتی از الهامات میگه منظورش چیه
بعد هدایت شد به دوره عزت نفس و خوشحال شدم که منم تونستم دوره را راه درست بگیرم بهایش به صاحب اصلی بپردازم.
جلسات دوره رو دانلود کردم و گوش کردم حالم بهتر شد ولی عملکردم نه. چون نه تمرینی انجام می دادم، نه کامنتی می زاشتم و نه پاسخ به کامنتی
همزمان تمرین تولید محتوا برا کارشناسی پسته را شروع کردم با کمک دوره فن بیان از یه استاد دیگه.
استاد عباس منش توی دوره عزت نفس میگفت شروع کن. قدم اول رو بردار. ولی استاد فن بیان میگفتند نه هنوز برای قدم برداشتن زوده باید هنوز…
اینقدر فن بیانم طول کشید که کم کم تمرینهایم کم شد تا به ماهی دو ماهی یکبار واخر هم هیچ کل تمرین با بهانه کارهای دیگه ووو(کمالگرایی) و کلا رفت کنار
عزت نفسم واعتماد به نفسم باز نابودشد. ته دلم میگفت تو باید کارشناسی آنلاین انجام بدی. این شغل فقط وقت تلف کردنه. بدتر بهم استرس وارد میکرد که:
بقیه ازتو کمتر بلدن الان زودتر شروع کردن کجاین (مقایسه و مسابقه بادیگران)تو کجایی یکساله امروز فردامیکنی باز بهم استرس وارد میکرد
اصلا نمی دونستم لذت بردن از مسیر چیه و سوالم مرتب این بود که: چرا من پولدار نمیشم
باینکه داخل فایلها استاد هر روز جواب سوالات من رو می دادن اما من درمدار درکش نبودم.
ولی باز فایلها را گوش میکردم چون این رو میدنستم که باور با تکرار بدست میاد.
بعد یهویی چشمم را باز کردم دیدم بخاطر حرف مردم، یه خونه پنجاه متری جدید را با قرض وبدهکاری شروع کردم برای دفتر کارم(کمالگرایی)
بیدارشدم گفتم کجا میری؟ فقط فایلای استاد رو به عنوان یه آهنگ قشنگ گوش می دی اما عمل نمی کنی!
فقط چون اعتبار داری چون بهت قرض میدن، تو هم خوشحالی و توهم داری که داری پیشرفت می کنی؟!.
همه چی رو قرض کرده بودم. سیمان لوله کاشی گچ ووو
وااای من داشتم کجا میرفتم. تازه میخواستم فرش و کابینت ووسایل حمام و بخاری ووو هم قرض کنم
عید دلار رفت بالا همه کسانی بهم قرض داده بودن با اینکه رفیقم بودن اعتبارم بودن دم عید گذاشتنم فشار و جهان چنان سیلی محکی زد بهم که نگو و جهان اینجوری درس های فایلهای استاد رو بهم یاد داد.
این فشار باعث شد که ترمز قرض را کشیدم و خداروشکر هر پولی می امد می دادم برای بدهی ها ولی بدهی چندین برابر بود.
بخاطربدهی ها تمرکز روی کارم هم کم شد درامدم هم کم شد ولی کم کم فقط بدهی میدادم وداشت قانون برایم واضح تر میشد.
داخل همین بدهی دادن ها وکلنجاررفتن با نجواهای ذهنم و خانومم، دوره شیوه حل مسائل را خریدم خداوند رو میلیارد ها بارشکر
چون داشتم داخل کانال استاد هر روزی که کامنت جدید می امد رو میخوندم ومرتب پیگیر بودم.
دوره رو خریدم و شروع کردم به گوش دادن بدون اینکه تمرینی انجام بدم. ذهنم میگفت فقط گوش کن همه چیز همین طور درست میشه و فقط به جلسات گوش کنی کافیه.
تا اینکه رسیدم به جلسه 4 دوره که خداوند بوسیله خانم شایسته عزیز کاملا مچم را گرفت. اصلا همه چیز روی سرم خراب شد وقتی فهمیدم ریشه ی همه ی مشکلاتم داره از یه جا آب می خوره:
بیماری کمالگرایی
در واقع بیماری به اسم محسن
واقعا استاد عالی هستی. شیر مادرت حلالت
فهمیدم بیماری کمالگرایی با ظاهری باظاهری زیبا بدبختم کرده بوده و خودم بی خبرم. اما بقول خانم شایسته ماهی را هروقت از اب بگیری تازهاست
برگشتم به جلسه اول و شروع کردم به انجام تمرین.
جلسه ٢که واقعا عالی بود. درجلسه ٢ این دوره واقعا فهمیدم که چطور میشه از هیچ به همه چیز رسید. آموزش های جلسه 2 داشت قفلهای ذهنم رو باز می کردم و داشتم درباره سوالاتم به جواب میرسیدم
این جلسه یخ ذهنم رو باز کرد
فهمیدم تاحالا بخاطر دیگران وحرف مردم زندگی میکردم. فهمیدم چرا کارم را نصف نیمه ول کردم( کمالگرایی)
دلیل رفتارها و ایده های اشتباهم رو فهمیدم. دلیل چسبیدن به فرعیات رو فهمیدم که:
چرا به جای تمرکز روی کار اول باید اول با قرض و قسط لبتاپ و میکروفن و پایه میگرفتم بعد شروع میکردم ( کمالگرایی)
چرا باید گوشی آیفون میگرفتم ( کمالگرایی)
چرا خودم را بادیگران مقایسه میکرم ( کمالگرایی)
چرا قدم اول بر نمیداشتم یا اگر برمیداشتم وسط راه به بهانه ای ول میکردم ( کمالگرایی)
چرا فکر میکردم باید اول تمام مسیر برام مشخص باشه تا بعد من قدم بردارم ( کمالگرایی)
چرا چیزهای زیبای زندگی ام را نمیدیم مخصوصا همسرزیبا وفرزندانم ولذت کمی میبردم کمالگرایی
چرا هر نتیجه ای که گرفته بودم توی ذهنم کوچک بود؟! از ماشین خانه زمین ووووهزاران چیز دیگر ( کمالگرایی)
استاد ای کاش زودتر میفهمیدم که دچار بیماری کمالگرایی هستم و اینجوری نامرئی داره بهم ضربه می زنه.
اما همین حالا هم که فهمیدم خدا رو شکر می کنم.
الان لذت بردن از مسیر را فهمیدم خداروشکر
تمرینهای دوره هارا دارم انجام میدم خداروشکر
کامنت های دوستان را میخونم وجوابمیدم خداروشکر
دوستان گلی مثل همدوره ای هام توی دوره شیوه حل مسئله.
الان حرفهای استاد رابهتر میفهم ، رابطه ام با همسرم فرزندانم بهترشده و دوره عزت نفس را دوباره با خوندن کامتت ها شروع کردم.
کامنت دوستان واقعا خودش دوره های عالی است.
و می خوام طبق آموزش های دوره شیوه حل مسئله، بهبود گرایی را جایگزین کمالگرایی کنم. به خاطر درک بهبودگرایی از اینده نمیترسم چون در مسیر همه چیز با تکامل بهم گفته میشه. دارم از مسیر وزندگی ام لذت میبرم.
خداروشکر که فهمیدم بیماری مثل کماگرایی دارم و الان برای درمان این بیماری دارم کامنت مینویسم فقط به خاطر خودم و نظر مردم داره کم کم برام کوچک میشه ضمن اینکه برای همه احترام قائلم
برا خودم زندگی میکنم (سعی میکنم).
و دارم این رو حس می کنم که میتوانم به ارزوها وهدفتم ثروتمند شدن برسم یعنی می بینم که با بهبودگرایی رسیدن به هر خواسته ای امکان پذیره.
اینها روفقط باچند روز کار عملگرایی فهمیدم و هرچه که کمال گرایی را بهتر درمان می کنم، نتایج عالی وعالی عالی تر میشه.
ردپایی است از خودم اول برای خودم بعد برای اشتراک این تجربه با دوستای عزیزم.
سلام خدارو هزاران بار شاکرم که منو با شما دوستان هم فرکانسی، هم خانواده کرد.
این روزا انقد این جو و خانواده رو دوست دارم که حتی حاضر نیستم پیش خانواده پدریم برم تا زمان بیشتری رو با خانواده دومم سر کنم چند روزه که از خدا میپرسم چه دوره ای برام خوبه که بصورت ریشه ای مسایلم رو حل کنه و هر سری هدایت میشم به دوره ی شیوه ی حل مسایل زندگی .
حتی ازمون رو هم دادم و برام اومد شیوه حل مسایل برات خوبه اما باز ذهن منو فریب میداد که خب تو اونو نمیتونی بخری شاید یه کلاس دیگه بشه خرید ولی هرچقد باز توی دوره های دیگه میچرخیدم باز خدا منو به این سمت میکشید و امروز به فایل استاد و بعد به کامنتهای بچه ها هدایت شدم از کامنتهای بچه ها یاد گرفتم که هدف هارو کوچیک کنم وهمین الان تو دفترم نوشتم که خب برای سالن زدن 50میلیون پول میخوام 20میلیون وامم داره میاد ده میلیون شوهرم میده و میمونه بیست تومن دیگه و تا چهار پنج ماه دیگه سالنمو زدم اما به محض نوشتن این مطلب این کامنت اومد جلوم که بخاطر حرف مردم مغازه پنجاه متری گرفتم قرض کردم فلان کردم و سیلی خوردم
جمله های قشنگتون چقد منو بمن نشون داد اشک توی چشمام جمع شد اونجا که گفتیداول کار بجای تمرکز روی کار پایه و میکروفن خریدم (کمالگرایی)
چراقدم اول رو برنمیداشتم یا وسط کار به بهانه ای ول میکردم(کمال گرایی)
چرا خودمو با بقیه مقایسه میکردم(کمالگرایی)
چرا باید اول تمام مسیر برام مشخص باشه بعد قدم بردارم (کمالگرایی)
چرا هر موفقیتی که داشتم برام کوچیک بود(کمالگرایی)
چرا داشته هامو نمیبینم(کمالگرایی)
خدای من شکرت هزاران بار شکرت چقدر سربع جوابمو میدی استاد میگن شما جواب فرکانس هاتون رو انقد زود نمیگیرید زمان میبره اما من خییلی سریعتراز انچه که فکر میکنید جواب میگیرم نمیدونم چرا به هر چیزی فکر کنم همون لحطه همون ساعت برام اتفاق میفته اما امان از ذهن بیمار امان از واگویه های منفی امان از کمالگرایی
ممنونم ازتون این کامنت خودش یه کلاس درس بود برامن و اینبار امید دارم و مطمینم بزودی این دوره رو میخرم خداوند همونطور که این دوره رو برای من مناسب میبینه و هر سری به این دوره هدایتم میکنه همینطوری به همین راحتی هم برام پولشو جور میکنه خدایا شکرت برای وجود تک تک ادمای خوبی که به زندگی من میاری از جمله خانم شایسته استاد عباس منش و دوستان هم فرکانسی خوب بازهم ممنونم
✳️ بخشی از نتایج سارا عزیز:
سلام دوستان ، قبل از نوشتن تمرین جلسه سوم، میخوام باز هم از نتایج دوره بی نظیر شیوه حل مسائل بگم
توی این 4 روز واقعا زندگی من عوض شده، باورم نمیشد بشه تو زمان کوتاهی انقدر نتیجه گرفت، وقتی 2 سال روی خودم کار کردم و هیچی اون جور که میخواستم رشد نکرد ( هرچند پیشرفت هایی داشتم)
واقعا این دوره مکمل دوره های دیگه ست.
توی تمرینات خودشناسی در جلسه دوم، من فهمیدم کویری که من دارم و نمیخوام تغییرش بدم، احساس مسئولیته و ریشه ش برمیگرده به حس قربانی بودن، یعنی من حس میکنم تو این زندگی قربانی هستم.
قربانی پدرم، پارتنرم و حتی خداوند! پس اون ها باید کارهارو انجام بدن نه اینکه من زحمت بکشم و تغییر بکنم، من قربانی بودم و به من باید رسیدگی بشه و هیچ مسئولیتی به گردن من نیست، اونا باید خودشون عوض بشن تا شرایط منم عالی بشه…
خلاصه ، توی این 4 روز دارم مدام خاطرات گذشته رو کند و کاو میکنم و خاطراتی که بهم حس قربانی بودن رو میدن بررسی میکنم از نظر قانون و سعی میکنم احساسی بهشون نگاه نکنم بلکه درس بگیرم. نمیگم صد در صد موفق بودم اما به همین اندازه که موفق شدم همه چی عالی شده
و به خاطر همین درک از شناختن ریشه ی مسئله، تغییرات شروع شده. رابطه ای که قبل از تمرینات این دوره، هر روزش داد و بیداد و فحش و نفرین بود ، آروم و قشنگ شده ، هنوز قربون صدقه عاشقانه نداریم ولی همین که لحنمون آروم و مهربونه و خبری از قضاوت و تمسخر و توهین نیست انگار دارم توی رویا سر میکنم…
بازدهیم تو کارم بالا رفته در حدی که توی 3 روز، هزینه دوره حل مسائل رو کامل ساختم.
حتی یکی از مشاوره هام خیلی چالشی بود و مریضم میگفت 4 ساله به متخصص ها و حتی پزشک های چینی و هندی مراجعه کرده و علت مشکلش رو نفهمیدن.
من اولش خیلی نگران شدم و خواستم مشاوره ش رو کنسل کنم ولی وقتی با دیدگاه دوره شیوه حل مسئله به این مسئله نگاه کردم و باورهایی که طی جلسات دوره استاد عزیزم این پیامبر زمانه ما ، ماهرانه تو ذهنم جا داده بود، به این موضوع نگاه کردم ، بعد از 40 دقیقه، ریشه مسئله ی مریضم رو پیدا کردم!
و اون یه مسئله ریز توی سبک تغذیه اون خانم بود که باعث بلاک شدن بعضی هورمون هاش میشد و به خاطر همین، اون خانم ماه ها پریود نشده بود… وقتی توی پیجم با افتخار از این دست آورد حل مسئله صحبت کردم سیل درخواست مشاوره و ویزیت به سمتم سرازیر شده. انگار همه میخوان ففط به من پول بدن تا توی حل مسائل سلامتی شون کمکشون کنم.
دلم روشنه و دونه دونه ایراد هام رو دارم میفهمم.
حتی توی همین فایل فهمیدم چطور دست خدارو بستم و همش بهش میگم من رو ثروتمند کن ولی فقط از طریق شغل فعلیم یا ففط از طریق اینستاگرام!
و به خودم گفتم: بابا دخترجان دست خدارو باز بذار، شاید قراره از طریق سایتت که یک ساله برات نشونه میاد که استارتشو بزنی و هنوز نزدی ثروتمند بشی ، چرا اخه میخوای تعیین تکلیف کنی واسه خدای خودت
تو کار خودتو بکن و سمت خودت رو انجام بده و دوره رو تموم کن و به هر چی استاد توی دوره شیوه حل مسئله میگه گوش کن، هر هفته تمرین های خودشناسی جلسه دوم رو انجام بده، به خدا به ثروت میرسی.
تا 4 روز پیش مگس تو دایرکتت پر نمیزد، الان با همین مقدار کار کردن روی خودت، انقدر پیام میدن ساعت 12 شبه تازه کارت تموم شده!
این پیشرفت هارو ببین بابتش شکرگزار باش و انقدرررر مسئله حل کن که استاد بشی. بعدش ببین چطور ثروت و نعمت و ارامش دنبالت میدوئن.
خیلی خوشحالم برخلاف نجواهای ذهنم این دوره رو خریدم، و اینجا هستم تا واقعا شروع کنم و زندگیم رو تغییر بدم
همین که از افسردگی حاد به جایی رسیدم که شب دارم خوشحال و با لبخند میخوابم و به زیباتر بودن اتفاقات فردا مطمئنم، یعنی من خوشبخت ترین سارای روی کره زمینم.
سلام و درود بر استاد باعشق و مریم بانوی شایسته و ساراخانم گل خواهر توحیدیم
چقد کامنتون نور زییایی داره که باعث ازبین بردن تاریکی های وجودم شده چقد خداروشکر میکنم الان اینجام تو نتایج عالی دوستان از بهترین دوره خودسناسی دنیا که دارم هم فرکانس میشم با جذب این دوره انشالله بزودی.
ممنونم از نتایج عالی شما که دل تو دلم نیست همین الان دارم تجسم میکنم روزی رو که این دوره رو خرید میزنم و دنیای جهنمی و ناری ام را به بهشت نوری تبدیل میسازم خدایااااااا شکرت که فهمیدم کمالگرایی داره مارو دربداغون میکنه خدایا شکرت هرچی این نتایج های دوستان و میخونم دلم گرمتر میشه بر ایمانم افزوده میشه الهی شکرت سارا خواهر گلم موفق باشین
کامنتتون برام خیلی عالی و جذاب بود چون تغییرات اساسی تنستین در خودتون ایجاد کنین
انشاالله الان به مراتب بالاتر رسیدین
اگه امکانشو دارین و براتون مقدور هست میخوام بگین که تمرینات رو چطور انجام دادین؟
در مورد نحوه انجام دادن تمرینات هم برامون بگین خیلی عالی میشه قطعا درسهای بزرگی توش هست چون تغییرات بزرگی تو زندگیتون تونستین رقم بزنین.
ممنون و سپاسگزارم از شما سارا خانم گرامی؛
✳️ بخشی از تجربیات مرجان عزیز :
سلام به استاد بی نظیرم و خانم شایسته ی عزیز و دوستان خوبم
شاید هیچ کسی توی زندگیش به اندازه ی من، مشاور عوض نکرده باشه و هزینه برای جلسات مشاوره و مربی شخصی نداده باشه.
باید به اندازه ی من برای مشاور پول داشته باشید تا درک کنید که دوره شیوه حل مسائل، چقدددر ارزشمنده.
منی که سالها از برخورد با مسائلم وحشت داشتم و با برخورد با هر مسئله ای، اولین راهکارم این بود که:
به سرعت خودم رو به مشاور برسونم، چون فکر میکردم که فقط یه مشاورِ خوب میتونه در حل مسئله م کمکم کنه، و در آخر هم با انجام راهکارهای اون مشاورینِ گرامی، نه تنها مسئله م حل نمیشد، بلکه سخت تر و پیچیده تر هم میشد،
حالا با گذروندنِ فقط دو جلسه از دوره ی جادویی شیوه حلِ مسائل زندگی، توی فقط نوزده روز، به نتایجی رسیدم که هنوز در ناباوری هستم،
من هنوز در جلسه ی دوم هستم و ناباورانه، اتفاقاتی رو برای خودم خلق کردم و دارم خلق میکنم و مسائلی رو توی همین چند روز حل کردم که سالها از روبه رو شدن باهاشون وحشت داشتم.
استاد من دنیایی کتاب خوندم برای اینکه مدیریتِ زمانم رو یاد بگیرم.
دنیایی کتاب خوندم برای روابطم، برای ترتیب بچه هام و چقدد در دورهای مختلف شرکت کردم. فکر کنم اگه اغراق نکنم، هر چی دوره توی ایران بوده رو یا حضوری یا به صورت سی دی و آنلاین، شرکت کردم.
ولی نه تنها دستاوردی نداشتم، بلکه بعد از پایانِ اون دوره ها، احساس سرشکستگی بیشتر میکردم،
چون توی جلسات همه چیز به نظر خوب میومد ولی وقتی وارد زندگی واقعی میشدم، هیچ کدوم از اون حرفهای قشنگ، کاربردی نبود!!!!!!
و من میموندمو یه عالمه جزوه های به درد نخوری که فقط توی همون چند جلسه، جالب بودن و یه دنیا جلسات مشاوره ی پرهزینه.
تازه اون مشاور میگفت که اگه میخوای نتیجه بگیری، باید یک سال هر دوهفته ای یه بار بیای و مرتب باشه جلساتت،
حالا حساب کنید جلسه ای پونصد هزار تومن که در سال میشه بیست و چند جلسه و یه عالمه صرف زمان و انرژی و در آخرش هم تقریبا هیچ تغییری ایجاد نمی شد.
اما اینجا توی دوره شیوه حل مسائل، فقط توی دو جلسه اول، فقط توی دو جلسه و فقط توی دو جلسه، انقلابی در زندگیم ایجاد شده که هنوز در یه ناباوری غریبم،
انگار وارد یه دنیای جادویی شدم. روز اول گفتین که باید باور کنم که همه ی مسائل راهکار های ساده و قابل اجرا دارن،
و گفتید که باید باور کنی که تو میتونی مسائلت رو به راحتی حل کنی.
روز اول میخواستم گریه شم که آخه مگه ساختنه باور به این راحتیاست استاااااد!!!!!
ولی وقتی ادامه دادم و تمریناتی رو انجام دادم که برای نحوه ساختن این باور داده شده، رو انجام دادم، ذهنیتم عوض شد.
الان فقط میتونم بگم این مرجان با مرجانِ قبل از شروعِ دوره ی جادویی شیوه ی حل مسائل زندگی، زمین تا آسمون فرق کرده،
واااقعا وقتی فکر میکنم، فقط ذوق میکنم که خدااای من اینهمه تغییر فقط توی چند روز. آخه مگه میشه!!
استاد اتفاقاتی توی زندگیم افتاده و داره میوفته و قدمایی برداشتم که مدتها به تعویق افتاده بود
و درهایی داره برام باز میشه که نمی دونم چی بگم و میدونم دلیلش اینه که من واااقعا به احساس خوب رسیدم
هر روز دارم روی ابرها راه میرم و این احساس خوب، همونجوری که قانون میگه احساس خوب بیشتر رو بهم میده،
وااای استاد من فهمیدم جواب هر مسئله در خودشه و دیدم مسائلی که سالها مثله توپ های بِتنی به پام بسته شده بودن و قدرت حرکت رو ازم گرفته بودن، چطور با عمل به این دوره با چه راه حل های ساده ای حل شدند.
بارها و بارها اشک شوق ریختم که: خدااای من، جوابِ این مسئله به همین سادگی بود و پیش خودم بود اما من همه جا میرفتم و از آدمهای مثلا متخصص در مشاوره کمک میخواستم تا کمکم کنن مسائلی رو حل کنم که فکر میکردم اینقدددر پیچیده شدن،(مثله یه کَلاف کاموا که میدی دست افراد مختلفی که بَلد نیستن و هر بار بدتر میشه و بیشتر توی هم گِره میخوره) ( آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم) که قابل حل نیستن،
و حالا با کمک شما که این دوره ی جادویی رو آماده کردین و اون سوالهای خودشناسی معجزه وار رو در جلسه دو طراحی کردین، که من فکر کردن به اونا و جواب به اونا هر بار من رو اسون میکنن برای لذتهاوشادیها،
به راحتی دارم دونه دونه مسائلم رو مثله اب خوردن حل میکنم و چه غوغایی شده در من:
از عزت نفسِ بیشتر
و لذت بیشتر و احساس آرامش،
استاد من همیشه وحشت داشتم که خدتی نکرده مسئله ای پیش بیاد،چون میدونستم نه تنها حل نمیشه، بلکه من از حلش عاجزم و این قدرتی رو ازم گرفته بود که توان حرکت نداشتم، فقط دعا میکردم که کارامو درست انجام بدم و مسئله پیش نیاد.
دعا می کردم که مادر کاملی باشم که یه وقت خدای نکرده مسئله ای پیش نیاد.
و اگر پیش میومد، زندگی من به یه کابوسِ واقعی تبدیل میشد چون نه خودم میتونستم حلش کنم و نه مشاوره ی خوبی بود که کمکم کنه!!!
ولی حالا چنان ذوق میکنم وقتی میدونم میتونم مسائلم رو حل کنم. اول بگم که نود درصد ترسهام از مسائل محو شدن و و این برام باورنکردنیه و لذت بخش.
بعدشم عزت نفسی پیدا کردم و کلی انگیزه و اشتیاق فراوان برای ساختنه یه زندگی جدید گرفتم.
زندگی که من میخوام و انتخابهایی که من میخوام. بدونه هیچ ملاحظه و ترسی. بدونه هیچ کویری،
امروز دخترم داشت یه نقاشی برای پروژه ی مدرسه ش میکشید و کمی غُر میزد که این قسمتش خیلی سخته و…
با توجه به آگاهی هایی که توی این دوره یاد گرفتم، سعی کردم به شیوه اون آگاهی ها این مسئله رو حل کنم و
دوتا سوال ازش پرسیدم و بعد دو دقیقه ای با هم حرف زدیم.
بعدش دیدم دخترم مثله لودر چسبیده داره نقاشیش رو با لذت تموم میکنه و کلی هم ذوق میکنه و در نهایت، کارش رو عااالی تموم کرد،
(این رو هم بگم، من هیچ کدوم از پروژه های نقاشیش رو کمکش نمیکنم، شاید راهنماییش بکنم ولی من براش نمیکشم، چون اونم مثل من رفته رشته نقاشی)
واقعا شما بگید، این احساس لذت قیمتش چنده؟!
با چه دوره و کتاب و مشاوری میشد در عرض دو دقیقه و با چند تا جمله ی درست، حال خودم و حالِ بچه م رو خوب کنم و موتورهاشو روشن کنم که بتونه کارش رو درست انجام بده و کلی هم لذت ببره! مرررسی استاد خوبم
کارتون عاالیه. وااقعا ممنونتونم
چقد اینجوری خوبه که بتونی آزادانه انتخاب کنی لحظه به لحظه ی زندگیت رو بدونه هیچ کویری، و هر جایی و هر جوری که دلت میخواد زندگی کنی.
چون میدونی این تویی که داری اتفاقات رو میسازی و میتونی هر چی رو که دلت خواست بسازی و اگر مسئله ای هم پیش اومد، حلش میکنی و پیش میری و رشد هم می کنی
الان که میدونم مسائل چقددر شیرینن و باعث میشن من هر روز بیشتر رشد کنم،
و هر چقدر که مسائلم رو حل میکنم، ماهیت اونا از رفع یک مشکل تغییر می کنه به راهکاری برای رسیدن به شرایط عالی تر، چنان ذوق دارم برای حل تک تک مسائل!
چون میدونم موهبت هاشون و برکتهاشون بیشتر از اون چیزی هستش که الان فکرشو بکنم.
ای کاش میتونستم ،،، خیییلی،،،، رو جوری بگم که خیییییییییلی به نظر بیاد. فقط میتونم بگم خیییییییییییییلی سپاسگزارم برای آگاهی ها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی و همه ی دورهاتون
مرسی برای بودنتون و مرسی از مریم جان عزیز برای اینهمه عشقی که به شما و به ما میدن و با این دقت و صبوری توی این دوره، تمرینات رو برامون توضیح میدن.
✳️ بخشی از تجربیات ندا عزیز :
استاد من دیروز در دوره روانشناسی ثروت 1 به جلسه ای هدایت شدم که دقیقا داشتین از حل مسایل و شیوه برخورد با تضادها می گفتین.
یک جمله شما توی این دوره، آتشی در درونم بپا کرد…
اگر دوستان خواستن ،به جلسه 10و11 دوره ثروت 1 میتونن رجوع کنن)
جمله شما این بود:
فکرنکن وقتی مسئله ات رو حل نمیکنی ،اون مسئله ناپدید می شه یا به همون مقدار باقی می مونه.
نه! اون مساله بارها به شکل سنگین تری به سمت تو برمیگرده و دست از سرت بر نمیداره تا اینکه یا “مجبور میشی با خفت وخواری حلش کنی، و یا میمیری !!!” و هیچ راه سوم دیگریم وجود نداره.
آخ که این جملتون دنیای منو تکون اساسی داد.
چون با یک همچین مسئله ای مواجه بودم و دقیقا این جمله رو با گوشت و پوست و استخونم لمسش کردم و
اومدم سراغ دوره شیوه حل مسئله تا راهی برای حل این مسئله پیدا کنم.
وقتی داشتم تمرین جلسات 4 و 5 رو انجام می دادم، انقدر تغییرات جدیدی در ذهنم رخ داد که نتونستم نیام و در قالب یک کامنت ننویسم که چه برمن گذشت تا تمرینات این دو جلسه رو انجام دادم.
اول اینکه چقدر این جمله خانم شایسته عزیز بهم کمک کرد که مراقب باشین در انجام تمرینات، دچار کمالگرایی نشین و چقدررر این نکته بجا و درست و به حق بود.
حداقل در مورد من که کمالگرایی همیشه یک پاشنه آشیل اساسی برای من محسوب میشه. این درست بود چون بزرگترین نقطه ضعف شخصیتی من نظر دیگران و گرفتن تایید از دیگرانه. (وچه خیال پوچی)
مشکل من اینکه که همیشه دوست داشتم خاص باشم و خاص دیده بشم و مورد تشویق و تایید همه باشم و دیدم به خاطر همین، در انجام تمرینات دقیقا دچار کمالگرایی شده بودم.
وقتی کمالگرایی رو کنار گذاشتم و داشتم تمرین جلسه 4 رو انجام میدادم، باورم نمیشد که ذهنم دست به چنین مقاومتی بزنه.و خدارو شکر که به لطف آموزشهای استاد، چقدرشفاف صدای ذهن رو تشخیص دادم.
صدایی که ترس رو تو دلت میندازه و ناامیدت میکنه.صدایی که آوای نمیشه … نمیشه رو سرمیده و اجازه نمیده وارد عمل بشی.
در زمان انجام تمرین، هر جمله ای که برای تمرین می نوشتم، این صدا به من می گفت:
“این تمرین مال مساله تو نیست”
“اصلا مساله تو که با این چیزا حل نمیشه”
مسئله ی تو فقط با انجام همون کار بزرگه حل میشه که فعلا هم شرایطش رو نداری. در نتیجه نمیشه و نمی تونی از پس حل این مسئله بر بیایی و داری فقط الکی دلت رو خوش می کنی. اما من با اینکه این صدا رو می شنیدم، طبق تمرین پیش می رفتم و مرحله به مرحله تمرین رو انجام می دادم.
تا اینکه دیدم، چقدر راه حلهای بهتر داره پیدا می شه… راه حل هایی که حل مسئله رو دست یافتنی برام نشون می داد و مسئله رو تو ذهنم کوچیک می کرد و من فقط می نوشتم.
عجب تمرینی بود تمرین جلسات 4 و 5.
مثل این بود که یه کوه سنگی بزرگ رو بتونی به تکه های کوچک سنگ تقسیم کنی و چقدر برداشتن اون کوه رو برات دست یافتنی تر نشون داد و چقدر احساسم بهتر شد.
وقتی تمرین تمام شد، تمام اون نجواها به سکوت مبدل شد و من به یک آرامش عجیب رسیدم.
به یک احساس اطمینان رسیدم که: “میشود”.
که “من میتونم این مسئله رو حل کنم اونم به راحتی و طبق تمرین،” لیست پشتیبان خروج از منطقه به تعویق انداختن” رو آماده کردم.
درحین انجام تمرین جلسه چهارو پنجم من واقعا انگار وارد جهان جدیدی شدم و یک تجربه جدید و عجیب.
و تونستم از مسالم بزرگتر بشم. موضوعی که استاد عزیزمون بارها در دوره های مختلف ذکرکردن که، این تو هستی که باید از مسایلت بزرگتر بشی. با به تعویق انداختن، مسایل کوچیک نمیشن.
و به این شکل، مساله ای که چهارساله نتونسته بودم حلش کنم وداشت دقیقا من رو به مرز نابودی می برد رو الان با کمک تمرینات وو آگاهی های دوره شیوه حل مسئله دارم حل می کنم.
باید بگم مرحله به مرحله که دارم تو دل مسئله می رم و حلش می کنم، ایمانم هزار برابر میشه و خدا میدونه بعد از اتمام مراحل، چه درهایی از نعمت به سمتم باز بشه.
✳️ بخشی از تجربیات حامد عزیز:
خدایا سپاسگزارم که امروز هم فرصتی دارم تا دیدگاه خودم را به اشتراک بگذارم و یک بروزرسانی در خودم ایجاد کنم.
این کامنت را میخوام هدایتی بنویسم و اجازه بدم که خداوند من را برای نوشتن کامنت هدایت کند.
این چند روز که مسافرت بودم همه اش داشتم به اصل بهبودگرایی می اندیشیدم و به دنبال اجرای ایمان در عمل بودم. جای شما خالی مسافرتی دلپذیر و باصفا را پشت سر گذاشتم. در این ایام که شکوفه ها خود را در دامان طبیعت نمایان کرده اند و رخ نمایی می کنند و من بار دیگر با تعهد تمرکز بر زیبایی ها و نعمت های اطرافم را شروع کرده ام. اما در طی سفر به این جلسه فکر میکردم: توی هواپیما، موقع خرید، در جمع و… همه جا. یکی از کارهایی که من برای درک بهتر جلسات انجام میدم فکر کردن و اندیشیدن و به دنبال الگوها گشتن در مورد موضوع جلسه است. این به من کمک میکنه که بتوانم راحت تر آگاهی ها در عمل اجرا کنم و در مدار دریافت آگاهی های و تمرینات خالص تری که مناسب من است قرار بگیرم.
به لطف خدای مهربان و با کمک دوره شیوه حل مسائل و به کمک خانم شایسته که هنرمند به تمام معنا در طراحی و آپدیت دوره هستن، تونستم مسائلی رو در زندگیم حل کنم و البته که الان ایده های من برای بهبود راه حل ها هستش و در حال بهتر شدن به شخصیتی توانا و با اعتماد بنفس بالاتر نسبت به قبل. همانطور که در اول دوره یاد گرفتیم ما از یه جایی به بعد در مسیری قرار می گیریم که به دنبال بهبود گرایی های مستمر و مداوم خواهیم بود. از این بابت خدا را سپاسگزارم که به این درک رسیده ام که باید هر روز به دنبال بهبودهای کوچک اما مستمر و ادامه دار باشم.
یک مروری بکنم بر جلسات دوره شیوه حل مسائل تا به اینجا:
آگاهی ها و تمرینات جلسه اول، تمرکز ما رو گذاشت برای ساختن دو باور خیلی مهم: 1- مسائل نه تنها راه حل دارند بلکه راهکارهای بسیار ساده و قابل اجرا دارند 2- با هر بار حل مسئله اعتماد به نفس من صدها برابر بالاتر می رود.
در جلسه دوم بوسیله تامل کردن و پاسخ دادن به سوالات هوشمندانهای که طرح ریزی شده بود، ما مسائل خود را شناختیم، ترمزهای ذهنی خود را شناختیم، کویرهای خود را شناسایی کردیم، نشتی های انرژی خود را پیدا کرده و سپس با کمک و هدایت خداوند راه حل ها را روی میز کارمان گذاشتیم و به دنبال اجرای آن رفتیم.
در جلسه سوم اما یک تمرین بسیار کارا و ساده جهت اینکه چگونه انگیزه و اشتیاق درونی و خودکار خود را روشن نگه داریم به طوریکه به صورت اتوماتیک، در طول مسیر حل مسئله، انگیزه و اشتیاق ما حفظ بشود.
سپس در جلسه چهارم یک هشدار از طرف راهنمای دوره خانم شایسته به ما داده شد که شما باید از اصل بهبود گرایی در جهت حل مسائلتان استفاده کنید و با راهنما قرار دادن این اصل، از کمال گرایی دوری کنید و این نقص را مدیریت کنید و مراقب باشید که سنگ بزرگ را اول برندارید.
اینجا بود که من معنای آرامش واقعی داشتن در طول مسیر حل مسئله را یافتم و اینکه چطور به مسیر هموار حل مسئله هدایت شویم. در این جلسه من به معنای واقعی کلمه یاد گرفتم که ایمان بدون عمل مرگ است و زندگی بدون هدایت خداوند تماما گمراهی و سردرگمی است.
من امروز باور کرده که مسائل من نه تنها راهکار دارند بلکه راهکارهای ساده، قابل اجرا و در دسترس دارند. امروز به به لطف خداوند و برکت این دوره من مسائلی را در زندگی حل کرده ام که مدت ها درگیر حل آن بودم اما راهکاری نمی یافتم. اما حالا راهکارهای مسائلم را یافته ام. امروز برای یکی از مسائلی که سال ها درگیر آن بودم دارم به صورت روزانه یک کار ساده را عملی انجام می دهم، به همین راحتی. موفقیت و ثروت نتیجه انجام یکسری کارهای درست به صورت روزانه و هر روز هست. موفقیت و ثروت و برکت نتیجه اجرای اصل «بهبودگرایی» در عمل است که از مسیر هموار، مسئله را حل می کنید.
من که روزگاری کمال گرایی را به عنوان یک ویژگی باکلاس و لاکچری می دیدم، اما امروز به جرات میتونم بگم که حالا آن را به عنوان یک نقص اخلاقی می بینم. به عنوان یک بیماری شخصیتی. که توی این جلسه یاد گرفتم چرا باید اون رو تحت درمان قرار بدم. امروز بهبودگرایی را به عنوان یک اصل الهی می بینم که به کار بردن آن زندگی من را در باکیفیت ترین حالت ممکن قرار میده. به نظرم این اصل با قوانین خداوند کاملا در هماهنگی قرار داره و من با به کار بردن آن اصلی دیگر به نام «تسلیم» در برابر هدایت خداوند را هم به کار می گیرم. نتیجه این فرآیند احساس خوب و رضایت درونی از حل مسئله و سپس رفتن به مرحله بعدی برای بهبود است. در نتیجه احساس خوب = اتفاقات خوب.
در حالی دارم این کامنت را می نویسم که مسائل دیگری هم دارم که باید حل کنم و بهبودهایی هستند که باید انجام بشن. اما هیچ عجله ای در کار نیست و طبق اولویت ها دارم کارها را پیش میبرم و با خداوند تقسیم کار کردم. خداوند را به عنوان تنها شریک بیزینس، شریک زندگی، شریک حل مسائل قرار داده ام و تعهد دادم با تمرکز و با بالاترین کیفیت ممکن سمت خودم را انجام بدم و روی آگاهی های این دوره تمرکز کامل و جدی و تمام و کمال داشته باشم. سپس این شریک بی همتا نیز سمت خودش را طبق وعده ای که داده بدون نقص و طبق قانون انجام میده و علی کل شی قدیر است.
✳️ بخشی از تجربیات هاجر عزیز:
سلام به استاد عزیزم ، بهترین استاد دنیا
استاد واقعا نمیدونین چقدر عاشقتونم
مریم زیبا و قوی عاشقتون بودم، ولی تو این دوره حل مسائل زندگی، اصلا دیوونتون شدم، الگوم شدین واقعا
استاد من اوایل که با شما آشنا شدم، شما میگفتین که برای تولید و قیمت گذاری روی یه دوره از خودتون، آموزش های اون دوره باید دهها برابر بیشتر از بهای دوره، توی زندگی فرد ارزش ایجاد کنه، تا من اون دوره رو منتشر کنم.
الان که توی دوره های شما هستم، میبینم اصن نمیشه روی آموزش های شما قیمت گذاشت . واقعا نمیشه قیمت گذاشت اینو با تمام وجودم میگم، این آگاهی ها در تمام جهان تاپه ، اصن نظیرش نیست
اوایل میگفتین این سایت از نظر کیفیت محتوا و کیفیت مخاطب، بالاترین توی جهان هست. اون زمان چون مدارم پایین بود و با آموزش های شما آشنا نبودم، فکر میکردم اغراق هست
ولی الان دارم می بینم که این حقیقته.
فقط کسانی که در مسیرن و دارن روی آموزشای شما کار میکنن، این حقیقت رو درک می کنن و میفهمن که این سایت این آموزه ها چقدر ارزشمند و نابه.
تا حالا ندیدم کسی انقدر اصل رو بگه.
خواهرم دوره شیوه حل مسایل رو خرید
من و خواهرم در مسیر رسیدن به یک هدفی هستیم، رو باور هامون کار میکردیم ولی اتفاق نمیفتاد ، نشانه زیاد میومد ولی نتیجه نهایی نه.
با دوره راهنمای عملی پیش میرفتیم(عجب دوره ی بینظریه، مخصوصا جلسات 9و 10، تا حالا ندیده بودم این جنس صحبت کنید درباره جهان، اصن تکلیف آدم با جهان خودش خدا مشخص میشه)
دوره شیوه ی حل مسایل، هر جلسه ش که روی سایت میاد، به خودم میگم این جلسه عالیه. و دوباره یه جلسه عالی تر میاد.
وای خدا پس داستان این بوده، هی هر چی رفتیم جلوتر ، مسیر بهبود خودم داره با این دوره برام جذابتر می شه و داستان راحتتر.
تو جلسه اول دوره شیوه حل مسائل، من یک الگوی مخرب درباره ی بیماری و مسایل اینا پیدا کردم، از والدینم این الگو رو گرفته بودم که همه چی باید سخت باشع، کار باید پیچیده و طولانی باشه.
البته این الگو خیلی مخفی بود، همیشه فکر میکردم اونا این مشکل و دارن. اما آگاهی های جلسه اول به من شناختن خودم، دیدن زندگی و مسایلم رو یاد داد و فهمیدم این الگوی منم هست.
مثلا برای یک پرکاری ساده دندون من چند ماه میرفتم ، بعد با الگو گرفتن از مطالب این جلسه و تغییر نگاه، توی ده ثانیه دکتر تشخیص داد مساله چیه و حل شد.
و مهم تر از همه تازه میفهمم چرا مسائل قبلیم اینقدر سخت انجام میشده
جلسه دوم دوره که دیوانه کننده بود،
این حد از خودشناسی اصلا ترسناک بود برام.
اولش میخاستم از زیرش در برم ولی تو دو روز نشستم پای سوالات خودشناسی جلسه و فکر کردم و جواب دادم به سوالات و نتیجه این شد که: یافتم اون ترمزم رو که مانع رسیدن به هدفم شده بود. به قول شما: کویرم پیدا شد
اصن به مفهوم درست هدایت رسیدم.
من از خدا میخاستم که منو هدایت کنه به این مسیری که ذهنم میشناخت فقط. دست خدا رو آزاد نذاشته بودم،از اونجایی که اون مسیری که ذهنم میشناخت من شرایطش رو نداشتم .راه به جایی نمیرفت.
نکته دوم جلسه دوم این بود اصن فهمیدم این ذهنم کجا هست و تمرکز من کجا و چطور داره خرج میشه؟!
چون تا قبل از نشستن پای سوالات این جلسه، به ظاهر فکر میکردم تمرکز من رو اهدافم هست. ولی نگو کل تمرکز من فقط روی مسایل چرت پرت حاشیه خرج می شده.
اصن فهمیدم اون زخم کاری که همه جا دارم اذیت میشم از جنبه های مختلف باعث نرسیدن بهاهدافم هست، توحید وعزت نفس هست. دلیل این حاشیه رفتنمم همینا بوده نه .قبلا خودمو سرزنش میکردم برای بی اراده بودن
سوالات این جلسه، خیلی خیلی هوشمندانه طراحی شده و همچنان مراحلی که توی این سوالات و شیوه پیدا کردن راهکار پیش می بره.
مرحله سوم از تحول، جلسه سوم بود برام و بهم فهموند که:
چرا دارم سمت حاشیه و مسایل بی ارزش میرم؟!
و بهم فهموند که مشکل از اراده من نیست، بلکه مشکل از اهرم اشتباهی هست که توی ذهنمه.
چون وقتی اهرم اشتباه باشه، ذهن قدرتمند تر از اراده است و جای این رنج و لذت برعکس بوده توی ذهن من.
راستش مدلی که توی این جلسه درباره نحوه طراحی اهرم رنج و لذت یاد گرفتم وه بهم اهرم فعلی رو شناسوند و یاد داد توی دو مرحله این کار رو انجام بدم، برام جدید بود .. این نکته درباره وارونه کردن اهرم فعلی، بینظیر بود
و به این ترتیب با کمک جلسه سوم، خیلی راحتتر دارم مسیر ذهنمو کنترل میکنم.
و اما جلسه چهارم زدن به هدف.
این جلسه انقدر جواب سولات منو داد، من فهمیدم به شدت دچار این بیماری کمالگرایی هستم، انگار درون قلب و ذهنم کشیده شد بیرون، یه نقطه ای که باعث رنجم میشد فهمیده شد، علت جنگ های درونی م با خودم،علت بی انگیزه شدنم، علت ادامه ندادنم
تازه فهمیدم هدفگذاری یعتی چی و چقدر هم آسونه
من برای مساله اول ساختن باور توحیدی رو شروع کردم، از جلسه دوم فهمیدم ترمزم همینه ولی ذهنم هی شروع میکرد که ساختن این باوز آسون نیست موضوعات گسترده ای داره
تا با جلسه چهارم راه برام مشخص شد
از عجله و زود رسیدن، قدمای بزرگ برداشتن دست کشیدم و قلم و دفتر برداشتم و به خدا گفتم بگو وخدا هدایت کرد که به سه مرحله تقسیم کردم
اینکه میخواستم تقسیم کنم به مراحل اصن ایده ای نداشتم
مرحله اول رو نوشتم و نوشتم چه فایل هایی مقاله هایی الگوهایی باید پیدا کنم، قدم عملیش چیه
و انقدر ذهنم آآرام شده و با تعهد و لذت و بدون عجله دارم کار میکنم
بینهایت سپاسگزارم برای این دوره بینظیر که اصن نمیشه توصیف کرد این حد از خودشناسی و واضح شدن مسیر رو. حس میکنم که استاد و مریم جون دست بچه ها رو گرفتن و قدم به قدم دارن راه رو نشون میدن.
✳️ بخشی از تجربیات حامد عزیز:
این دومین کامنت من از جلسه سوم دوره حل مسائل هست.
بعد از اینکه توی جلسات اول و دوم فهمیدم که خودشناسی به چه شکل انجام میشه، حالا آگاهی های جلسه سوم داره بهم می گه که چطور به شناسایی ذهنم و منطق ها و استدلال هایی که در ذهنم هست بپردازم.
این دوره چقدر هوشمندانه و با دقت بالایی طراحی و آپدیت شده. هوش و ذکاوت بالای خانم شایسته رو من تحسین میکنم که اینقدر دقیق میتونه جزئیات قانون رو کنار هم بذاره تا به یک کلیت واحد برسیم.
من خودم چقدر دوره های حرفه ای بیزینس و مدیریت و فروش رو گذروندم که کل اون هزینه ها و وقت هایی گذاشتم هنوز نتونستن به پای این دوره و وقتی که دارم روی این دوره میذارم و نتیجه ای که دارم می گیرم، برسن.
توی جلسه سوم و در مرحله اول تمرین این جلسه من متوجه شدم که اهرم فعلی رنج و لذت ذهن من داره به چه شکل کار می کنه و فهمیدم چرا همچنان دارم یکسری کارهای غیرضروری و غیرمهم رو انجام میدم.
من متوجه شدم که دارم یکسری لذت های موقتی و زودگذر رو به لذت های دائمی و پایدار ترجیح میدم.
یعنی همین که به خاطر انجام بخش اول تمرین این جلسه، شروع کردم به شناسایی اهرم فعلی ذهنم در مورد حل مسئله کنونیم، انگار قدرت این اهرم ضعیف شد و خیلی زود اون لذت های زودگذر بی مصرف، پوچ، بی فایده و بچگانه شد. مرحله اول این تمرین بهت یاد می ده که چطوراون لذت های زودگذر و موقتی رو حذف کنی.
توی کامنت قبلی گفته بودم که برای حل یکی از مسائل به چالش جدی برخورده بودم و تصورم این بود که حل این مسئله چقدر باید سخت باشه. و ته ذهنم این بود که اشکال نداره سخته ولی جلو میرم و طعم شیرین حل آن را می چشم. باور نداشتم که نه بابا میتونه از مسیر خیلی راحت و لذت بخش هم طی بشه. چرا باید بپذیرم که باید سخت حل بشه؟ بنابراین انتشار به موقع این جلسه به من کمک کرد که هر چه سریعتر مسیر درست رو پیدا کنم. با اینکه شاید همه ما از تمرین اهرم رنج و لذت آگاه هستیم و حتی قبلا هم انجامش دادیم و نتیجه گرفتیم ازش ولی فکرش رو نمیکردیم که این تمرین عین یک پازل میتونه دقیقا جایی قرار بگیره که باید باشه. بنابراین ما به یک راهنمای کاربلد مثل خانم شایسته نیاز داشتیم که مسیر رو به ما نشون بده و بگه ببین حالا تو باید طبق این تابلوی راهنما که بهت نشون میدم از این سمت بری.
با تمرکز کردن و تعمق کردن روی مرحله اول این تمرین، من الان لذت های پایداری رو شناختم که دیگه حاضر نیستم حتی یک لحظه به شیوه قبلی برگردم. چه لذت پایدارتری از ارتباط دائمی با انرژی که اسمش رو خدا گذاشتیم می تونیم پیدا کنیم؟ همه اتفاقات خوب و همه برکت ها نتیجه بهبود این ارتباط است.
فهمیدم من یکسری اعمال انجام میدم که بهم احساس خوبی میده، ولی زودگذر موقتی و بچگانه!
اما حالا با عمل به آگاهی های این جلسه، این اهرم رو توی ذهنم طوری دارم میسازم که احساس خوب پایدار رو ترجیح بده که با تمرکز بر زیبایی ها، تحسین کردن زیبایی ها، عزت نفس و اعتماد بنفس واقعی، شکرگزاری عمیق به وجود میاد.
انقدر که احساس خوبی دارم که حتی هیچ عجله ای برای حل مسئله بعدی ندارم.
یعنی دقیقا طبق لیستی که در سوال دوم تمرین جلسه دوم نوشتم میدونم که مسئله بعدی چیه. اما اصلا عجله ای ندارم و دارم خیلی ریشه ای و پایدار مسئله فعلی رو حل میکنم تا هم برای ذهنم باورپذیر بشه که من توانایی حل هر مسئله ای رو در مسیر پیشرفتم دارم و هم اینکه آگاهنه شاهد بزرگ شدن ظرف وجودم به واسطه حل آن باشم. آگاهانه ببینم که ساختن عزت نفس و ساختن باور احساس لیاقت به چه شکل انجام می شود.
حالا میخوام برم سراغ مرحله دوم تمرین این جلسه. یعنی آگاهانه اهرم های قدرتمندی بسازم که شخصیت من را رشد بدهد. اینجا قدرت واقعی ذهن و باورها در خلق اتفاقات دلخواه زندگی مشخص میشه. الان دیگه مسیر حل مسئله توی زندگی من داره از مرحله «تلاش برای حل و رفع ناخواسته ها » چرخش کرده به سمت مرحله: «اشتیاق برای بهتر شدن»
چقدر دقیق و آگاهانه این مراحل رو طی کردم و چقدر دقیق یک فرمولی رو دارم که باهاش میتونم برای ابد بهتر و بهتر بشم. این دوره در کنار دیگر دوره های استاد زندگی رو رویایی و فرارویایی میکنه. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها و این برکت ها و این نعمت ها.
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت خانواده در حال بی نهایتی شدن گروه تحقیقاتی عباس منش .
خدارو شاکرم که بعد از 28 سال عمر گرفتن از خدا ، او مرا در این ایامی چند با مباحث خدای واقعی خدای حقیقی خدای اصلی خدای اورجینال و هر چی اسمشو میذاریم و میذارید قطره قطره دارم آشنا میشم و اولین هدف یا سوالی که تو ذهنمه اینکه من واقعا واقعا نمیدونم از کجا اومدم در کجا هستم و به کجا خواهم رفت و در عین حال این حقیقت یا واقعیت یک زندگی یا زنده مانی دارم که پر از خواسته ها از من و خواسته های خودم از خودم و اهداف و آرزوهایی که دارم و نمیدانم از کجا شروع کنم نمیدانم چجوری و از کجا خودم رو صفر و یک کنم بعد بخوام شروع یک زندگی جدید و فوق عالی را داشته باشم و به آرزو هایم برسم و به اهدافم برسم .
از شما خواهش میکنم به طور دقیق منو راهنمایی کنید
به نام خدای هدایت گر
سلام سجاد عزیز
دوست خوبم همین که در این خانواده ی بهشتی هستی یعنی مسیر خوبی را طی کردی و بهت تبریک میگم تنها کار لذت بخشی که باید انجام بدی بسپاری به خدا و بارها با خودت تکرار کن که خداوند هدایتم میکند
فایل های استاد را گوش کن و کامنت دوستان عزیز بخون کم کم هدایت میشی و اصلا عجله ای نداشته باش و بذار تکاملت طی بشه
از مرا به سوی نشانه ام هدایت کن استفاده کن و به خدا بگو به سوی نشانه ای هدایتم کن که بدونم از کجا شروع کنم و به اون صفحه ای که هدایت میشی جوابت همون جاست قشنگ وقت بذار و کامنت و متن و فایل اپن صفحه را بار ها مرور کن قطعا به جوابت میرسی
خداوند در هر لحظه هدایتمون میکنه