اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم استاد زیبایم سلام به بچه های عزیز سلام به مریم عزیز و دوست داشتنی
استاد عزیزم بسیاررر تشکر بخاطر محصول احساس لیاقت
خدا را شکرگذار هستم که من را به این محصول هدایت کرد
چقدررررر محصول عالی و بی نظیر هست
من که شب روز خودم را مقایسه میکردم با دیدن جلسه اول حالا این کار انجام نمیدهم به خودم ارزش قایل هستم
عاشقانه روی خودم کار میکنم استاد عزیزم
به خودم تعهد میتم به زیبایی تدریس شما همانقدر زیبا تغییر کنم و بهترین خودم شوم
استاد با شنیدن همین جلسه اول من احساس لیاقت میکنم احساس ارزشمندی میکنم
با شنیدن جلسه اول با خود میگم استاد راست میگوید ما لایق هستیم چرا باید لایق نباشم ما خلیفه خدا هستیم ما فقط بخاطر اینکه به این کره خاکی آمدیم لایق هستیم لایق نعمت و ثروت های این دنیا هستیم
هر چقدر میشنوم تشنه تر میشوم بازم گوش میتم
تا حالا هیچ وقت این حرف ها را از هیچکس نشنیده بودم
با شنیدن جلسه اول خواسته های که بزرگ نبود و هزاران انسان دیگر دارد ولی به من بزرگ بود چون احساس لیاقت نمیکردم حالا برایم کوچک هستن منطقی هستن چون من لایقش هستم
من ایمان دارم با این دوره بی نظیر که اولین سرمایه گذاری خودم روی خودم هست و برای خود این دوره را هدیه روز تولدم گرفتم
میدانم نتایج عالی میگرم شخصیتم را به کمک خدا و آموزش های شما تغییر میتم
استاد عزیزم دوستتتتت دارم و آرزو دیدن روی ماهت را دارم
5 اکتبر روز جهانی معلم رو به بهترین استاددد دنیا،کسی که واقعا کلمه ی استاد برازنده شونه،رول مدل تو تمام جنبه ها،راهنما تبریک میگمBest teacher ever ever
استاد سپاسگزارم ازتون بابت دوره ی احساس لیاقت، چقدر خودشناسی با یک آگاهی به ظاهر ساده ولی به شدت عمیق
من دوره ها رو چون خواهرم(مرضیه صالحی) با اکونتشون تهیه میکنن، من دسترسی ندارم به کمنتای محصول ،نتایج و درک و سپاسگزاریم از شما رو اینجا مینویسم
استاد انقدر هیجان زدم بابت این آگاهی ها که این دومین کمنت من هست تو این صفحه.
استاد دست گذاشتین رو چه موضوعی ، احساس لیاقت،یعنی با تمام وجود تایید میکنم که این جنبه،تمام جنبه های زندگی رو تحت تاثیر قراره میده
یعنی انگار پیشرفت تو تمام جنبه ها،پاش پیش احساس لیاقت گیره
اینو از تجربیات و آگاهی ها و درک این چند روزم با این سه جلسه ای که اومده مینویسم
آقا احساس لیاقت
توی کارکرد رو قانون تاثیر میذاره،
توی ارتباط با خدا و هدایت های خدا
تو کمک به تصمیماتی که گرفتی تاثیر میذاره
تو توجه به نکات مثبت تاثیر میذاره
تو سپاسگزاری تاثیر میذاره
تو احساس قربانی بودن ،که چقدر استاد تو دوره ی عزت نفس جلسه دوم تاکیید دارن که نمیدونین چ بلاهایی سرخودتون میارین با این احساس
حالا میگم چجوری باتوجه ب تجربیات این چند روزم
حالا تو سپاسگزاری چطور؟
یک چیز خیلی قشنگ استاد،چطور دوره هاتون به هم وصلن و قشنگ کار کردن روشون نه تنها مانع هم نمیشن بلکه قشنگ تو هر کدوم از یک جنبه میفهمی و هی آگاهیت میزه بالا،مثل یک پازل، مثلا تو یک دوره فکر میکنی تموم شد دیگه همه چیو میدونم،بعد گوش میدی میگی اوه استاد چی گفتتتت، منو خواهرم گوش میدیم ، یعد مسج میدیدم بهم اووه دیدی استاد چی گفت تو این جلسه بابا دمش گرم عجب نکته ای منطقی
من با توجه به آگاهی که از جلسه اول شیوه ی حل مسایل گرفتم که کارها آسان انجام میشه و کار کردن رو این باور مخصوصا وقتی که تو جلسه دوم کشف قوانین انقدر تاکیید کردین به آسون بودن و منم فهمیدم که این ترمز رو به شدت دارم
یکی از نتایجش این بود که من وقتی دوره احساس لیاقت لانچ شد،تو دلم خواستم این دوره رو
فرداش پا شدم خواهرم این دوره رو خریده، توی وتس اپ فرستاده ،خیلی هم با ناز و ذوق که حدس بزن چی شده، دوره رو خریدم
خب حالا این چقدر جای شکرگذاری و ذوق داره
که اولا این دوره رو دارم
، دوما بیین این باور که کارها ساده انجام میشود داره جواب میده،این باید ذوق کنم ک کار کردنم درست بوده،
یکی از ترمزام برای رسیذن به اون هدفم که دارم،همینه،اینکه کار میکنم روی این باور برداشته میشه،قراره به هدفم برسم
نتیجه گرفتم
حالا چی میشه اگر احساس لیاقت نداشته باشی و دایما ناخوداگاه در حال مقایسه خودت با دیگران باشی
اومدم کمنتای بچه ها رو خوندم که یعضی هاشون دارن پول جمع میکنن ،بعضی هاشون حس میکنن در مدار دریافتن و حس میکنن به همین زودی میخرن،بعضی ها از حقوقشون زدن خریدن
حسم بد شد،اگر قبلا بود دقیقا نمیفهمیدم چرا ولی الان فهمیدم داره مقایسه میکنه ببین چون تو مهاجرت کردی تو کشور غریبی فعلا درآمد نداری،خوش بحال اینا درآمد دارن
یکی نیست بگه بابا انقدر راحت اومده ،انقدر راخت به یک خواسته م رسیدم بیام شکرگذاری کنم، منطق سازی کنم برای راحت رسیدن برای مهاجزتم
یعنی احساس عدم لیاقت نمیذاره شکرگذارباشم، چجوری جلوی پیشرفتمو گرفت
تو مهاجرت دومم چطور رد پاش هست، من چندبار تا لحظه ی آخر پیش رفته، حتی یکبار وقت سفارت برای دادن ویزا، که بعدش کنسل شد
حالا اینه که استاد میگم لذت میبرم هر کدوم از دوره ها چقدر قشنگ از یک جنبه باز میکنه
من توی جلسه دوم شیوه ی حل مسایل فهمیدم که من خیلی از قوانین مهاجرتی حساب میبرم و برا خودم ترمز کرده بودمش
حالا این ترمز من فکر میکردم فقط از توحید هست
اونجا گفتم پس شرک دارم، اومدم رو توحید کار کردم یک مدت با فایلای توحید عملی،فقط روی خدا حساب کن، و مثال هاش
احساسم بهتر شد ترسام کمتر شد
ولی نتیجه رخ نداد،
تو جلسه دوم و سوم کشف قوانین و اون سوالا
این دو جمله ی مریم عزیز راه رو برام باز تر کرد
یکی که گفتن(برای پیدا کردن ترمزها بگردین تو تجربیات خودتون ،یا اطرافیان و شنیده ها و دیده ها تون درباره این خواسته)
و جمله ی بعدیش
(جهان به نگاهی که ذهنتون درباره ی امکان پذیری اون خواسته داره ،پاسخ میده و اونو بصورت افکار شرایط ایده ها موقعیت ها بازتاب میده توی مسیرتون)
و گفتن که اگر خواستت امکان پذیر نیست، ترمزتون عدم لیاقته.
خب دیده ها و شنیده های من از مهاجرت تو چند سال از تمام دوست آشنا همکار همکلاسی چی بود، اینکه کسایی رو دیده بودم که یک سری معیارا داشتن که تونسته بودن مهاجرت کنن، بر طبق اون معیارات
خب من اومدم تمام جوابایی که گرفته بوذم،راهکارایی که هدایت شده و بازخوردا و نتیجه ی نهایی ک در لحظه ی آخر کنسل میشد
میگفتن نمیشه چون شما این شرایط رو نداارین
من فکر میکردم این ترمزم فقط ریشه ش توحید هست،ولی توحید یک بخشش بوده اما بخش بزرگترش که خیلی مخفی بود
تازه فهمیدم عدم لیاقت بوده،چون چندیاری که کارم جلو میرفت همون معیاری که تو ذهنم بود رو میخواستن،
در یک کلام اگر از نظر قانون بگم شما چون این معیار رو ندارین لایق نیستین
ذهنم دلیل لیاقت رو فقط داشتن اون معیارا میدید
حالا ک چند روزه دارم کار میکتم، حسم ب امکان پذیری خواسته م عوض شده و میدونم که این تغییر حس شروع همه چیزه، انقدر نشانه ها زیاد شده،ایمان دارم همین روزا ب نزدیکی میام و از نتیجه م میذارم
توی کمک به تصمیماتی که گرفتم، مثلا من اینجام میخام مهاجرت دومم رو بکنم دارم کار مینکنم، با یک سری دوستان آشنا شدم، و چون فهمیدم که ورودی هایی میدن بر خلاف خواسته م آگاهانه رفت و آمدم رو قطع کردم
بیینید خودم قطع کردم،با میل خودم، برای هذف خودم
حالا احساس عدم لیاقت میاد چیکار میکنه ک این تصمیم سست بشه
مثلا دیروز دیدم همون دوستان عزیز که انصافا هم آدمای مهربونین ولی کاملا مخالف مسیر من،، تیپ زده بودن با هم میرفتن بیرون،من که آگاهانه خودم رد کردم
با دیدنشون حسم بد شد، با این آگاهی ها و خودشناسی ذهتم اومدم دیدم ذهنم داره بهم حس قربانی بودن میده، که تو کشور غریب تنهایی، دوست نداری، کسی دوست نداره،برای کسی مهم نیستی، تنهایی همیشه،تنهل میری پیاده روی،، یک حس قربانی بودن
تعجب کردم گفتم الله اکبر، استاد تو جلسه دوم عزت نفس میگن مواطب باشبن حس قربانی بودن نکنین که بلا سرتون میارین،، من فکر میکردم که من تو این خوبم و این حس و ندارم
گفتم عجب برای تصمیم خودم ، داره خودمو تخریب میکنه و بلا سزم میاره،، چقدر مخفی هست این عدم لیاقت
توی ارتباط با خداچجوری فهمیدم
اونجا که استاد میگین من لایق دریاقت هدایت های خدام
من خدا شاهده اگر بیام بنویسم که تو این مهاجرت ، من کجاها چ ایمانی نشون دادم،چند صفحه ی طولانی کمنت میشه با نتیجه
بعد چون تو ذهنم من عدم لیاقت دارم و از بچگی ایمانم با ایمان آدمایی مثل امام ها و پیامبرها مقایسه شده ، و اونم نه بصورت واقعی،بلکه بصورت بت و افسانه ای که ازشون درست کردن که از شکم مادر بدنیا اومدن ایمان تزلزل ناپذیر داشتن،که عملا ما هیچوقت نمیتونیم نزدیک اونا هم بشیم،اصن مقایسه ی ما با اونا گناهه، خب ناخوداگاه من میاد ایمانمو مقایسه میکنه با اونا و میگه تو ایمان نداری ،لایق این نیستی خدا بیاد کارها رو برات انجام بده، حس بی ارزشی و فاصله از خدا تقویت میشه،، در صورتی که من هاجر خودم فقط میدونم با چ ایمانی حرکت کردم و دارم ادامه میدم و نتایجی ک گرفتم کارایی ک خدا کرد،بعضی هاشون مث داستان علمی تخیلی میمونه ب مردم عادی بگم باورشون نمیشه،، ولی عدم لیاقت نمیذاره اینا رو ببینم و ایمان داشته باشم خدا انجام میده،نمیذاره از خذا متوقع باشم
، استاد یعنی عاشقتونم که همه چیز رو انقدر منطقی باز میکنید،، تو گفتگو با دوستان اون فایلایی کع با آقای عرشیانفر دارین ، اصن اوتجا تفاوت شما رو میفهمم با بقیه
اونجا میاین منطقی مراحل تکامل ایمان حضرت ابراهیم رو میگین
تو توجه بر نکات مثبت چجور تاثیر میذازه، من بعضی وقتا توجه میکنم به نکات مثبت حسم خوب میش، بعضی وقتا نه ،برعکس بد میشد
پس عدم لیاقت نمیذاره شکارچی نکات مثبت خوبی هم باشم
من چون یک هدف داشتم و مونده بودم با شرایط سخت، مجبور شدم بیام و خودمو ببندم به سایت و آموزش ها،،
من قبلا فایلای استاد و مث یک آهنگ مث مسکن گوش میدادم تو خونه زندگیم بودمو و دزآمدی داشتم که بتونم دوره ها رو بخرم ولی درمدارش نبوذم
اما اینجا برای اولین بار فهمیدم حس خوب چیه،شکرگذاری چیه،خدا کیه، ایمان چیه، توحید، خود ارزشی، قانون جهان،کنترل ذهن یاد گرفتم ، تو مدار دوره ها رفتم و چندین دوره ی استاد رو دارم، خوشبختی رو یاد گرفتم، یاد گرفتم با دیدن یک ابر یک صدای گنجشک چجوری ب خوشبختی برسونم خودمو
در صورتی که قبلا با خونه زندگی بیزنس،دوستای زیاد نمیتونستم چنین حسایی رو تجربه کنم
حالا اینا انقدر موفقیت های بزرگی هست که میگم آدما نسل در نسل میان و تجربه نمیکنن و میمیرن ، من اینا رو دارم
ولی احساس عدم لیاقت میاد منو مقایسه میکنه با اون دوستی که زودتر از من مهاجزت کزدن،،، و به من مبگه تو اون آدم بی عرضه ای هستی که اومدی اینجا ،هنوز اینجایی، اینهمه نتیجه،این طریقه ی خوشبخت زندگی کردن زو نمیبینه، خب این نمیذاره من ادامه بدم انگیزه بگیرم
استاد راست میگین احساس لیاقت باید درونی باشه، اگر بسته به دست آوردها باشه با از بین رفتنشون نابود میشه، من علوم آزمایشگاهی خوندمو و تو دوتا از بهترین بیمارستانا با کارنامه ی موفق پنج ساله کار کردم، یکسال آخرم بیزنس خودمو داشتم،احساس لیقاتم بسته به اینا بود، تو شهر خودم به خانوم دکتر گفتن دلم خوش بوده و حس ارزشمندی میکردم،با لباسام با،با دوستام،
اومدم کشور غریب که خبری از دکتر بودن و مشتری و دوستای و تیپای خوبم نبود، اوایل خیلی سخت بود حسمو خوب کنم،کنترل ذهن کنم ، حس یک مهاجر بدبخت بی ارزش زو داشتم،احساس ارزشمندیم جا مونده بود با اونا
چطور میبینم همه چی پاش پیش احساس لیاقت گیره
خدا رو شکر برای این دوره و این آگاهی ها، این احساس عدم لیاقت رو دارم میشناسم، کجاها وارد میشه حرف میزنه،مثلا الان ک دارم مینویسم میگع ننویس تو که مث بقیه نمیتونی متعهدانه ادامه بدی،مقایسه،مقایسه مقایسه،تخریب….
خدارو شکر برای این مسیر زیبا و این آگاهی ها و این حد ازخودشناسی
استاد سپاسگزارم،عاشقتونم،بهترین ها رو براتون میخام
سلام دوست عزیز خیلی کامنت عالی و پر محتوایی نوشته بودی از خوندنش هم لذت بردم و هم کد باز شد برام در مورد لایق بودن . که گیر کردیم و کارامون پیش نمیره چون خودمون رو لایق اون شغل راحت نمیدونیم
خودمون رو لایق درامد بالا نمیدونیم
خودمون رو لایق دوستای خوب نمیدونیم
خودمون رو لایق زندگی راحت نمیدونیم
خودمون رو لایق دریافت هدیه های عالی نمیدونیم
خودمون رو لایق ارتباطات عالی نمیدونیم
و چقدر عالی بود کامنت قشنگت و تحسینت میکنم که مهاجرت کردی و روی خودت داری کار میکنی و همین آگاهی ها کلی نتایج هست و هر لحظه در حال پیشرفت هستی و خوشحال شدم کامنت قشنگت رو خوندم ان شااالله بهترین ها رو تجربه کنی و بازم از کامنت های قشنگت بزاری و از نتایج فوق العاده ت بنویسی متشکرم
خیلی خیلی لذت یردم از بازگشایی کدهای عالی درونم برای انجام هر کاری بفکر آسان انجام شدنش باشم و حواسم به ورودی هایی باشه که از اطرافیانم وارد ضمیردرونم یا وارد کیت گیرنده هام میکنم تا در فرستادن فرکانس عالی عمل کنه بهم یادآوری کردین وقتی درک کنیم که لایق بهترینها و آسان ترین چیزها راهکارها هستیم براحتی کنترل ذهن میکنیم من اینارو از کامنتون آموختم و ممنونم بسیاااااااار از شما خواهر گلم چه اسم قشنگی داری هاجر
نماد خستگی ناپذیر و شکست ناپذیر زنی که در کویر برهوت با ایستادگی اش حیات را به ارمغان آورد حتما توصیف دکتر علی شریعتی درباره این زن نمونه گفتنو بخون و به اسمتون افتخار کن
دعا میکنم هاجر وار مسیر زندگیتو سپری کنی و حیات و به همه جای زندگیت برسونی موفق و پیروز باشی همیشه….بدرود
سلام به استاد دلبرم، به دلبرِ شیرین استادم،به همه ی دوستان جان
وسط کلاس پاشدم اومدم اینجا بگم،استاد شماااابی نظیری،آگاهیت هااات بی نظیره،من هرچقدر بیشتر گوش میدم،بیشتر میفهمم تا الان از کجا داشتم ضربه میخوردم،هرچقدر بیشتر تمرین حل میکنم تازه میفهمم پاهام روی چه ترمز های زنگ زده ای بوده!
الان چند روزه دوره روی سایت اومده؟تازه من اصلا تمرکز لازم نزاشتم هنوز،نتونستم کامل آموزش هارو مکتوب کنم یا تمرین هاشو حل کنم!
ولی قشنگ دارم واکشن جهان رو به ورودی های جدید ذهنم میبینم.
خداوند گواهه بر حرفای من،این چند روز حین پیاده روی و رد شدن از خیابون،چند تا ماشین توی خیابون جلوی پام وایسادن و گفتن بفرمایید….
یا به طرز عجیبی میخوام رد بشم از خیابون میبینم دقیقا زمان چراغ قرمز ماشین ها رسیدم و با خیال راحت قدم زنان خیابون رورد میکنم!
بچه های من کلاس اولی ان،ولی خیلی بی قرار هستند برای مدرسه موندن،من مجبورم تو حیاط مدرسه بمونم تا خیالشون راحت باشه،الان یک هفته ست،معاون میاد با بدترین لحن تموم پدر مادر هارو از حیاط میفرسته بیرون،بعد این خانوم اصلا با من کاری نداره!انگار نه انگار من توی حیاط نشستم!
امروز داشتم فکر میکردم نکنه من نامرئی شدم منو نمیبینه اصلا؟چرا چیزی به من نمیگه؟؟؟ مگه میشه؟؟؟
امروز رفتم یک کافی شاپ قهوه بگیرم برای خودم،اینم خودش یک تمرین عزت نفس برام،چون خیلی سختمه برم داخل یک مغازه که اکثرا آقایون نشستن!هربار میخوام بگم من یک دبل اسپرسو کافئین بالا میخوام حس میکنم الان اینا دارند تودلشون میگن:(گنگستر کی بووودی تو :))) )
ولی امروز بعد مدت ها،دوباره رفتم!
یک آقایی چند قدم جلوتر از من وارد شد ومن رو ندید و در رو پشت سرش بست!
خداوند گواهه تا من برسم به در ودر رو باز کنم،اون آقا متوجه من شد،برگشت در روبرام باز کرد تا من راحت برم تو!
اصلا رفته بود داخل ! ولی تا متوجه من شد ،در رودوباره برام باز کرد!
بعدشم با خیال راحت قهوه م رو سفارش دادم،با کمال احترام حساب کردم اومدم بیرون،بدون اینکه یک نگاه سنگین حس کنم توی جمع …
اینا از نظر من همش کرنش جهانه،فقط به این دلیل که من تازه فهمیدم چه ارزشمندی از خودم داشتم و حواسم بهش نبوده!
خداوند میدونه قراره چه اتفاقاتفوق العاده ای رقم بخوره برام با تمرکز روی آموزش و تمرین های استاد ….
از خداوند برای استاد عزیزم طول عمر با عزت درخواست میکنم که حضورش روی کره زمین،برای ما رحمته و برای تموم دوستان عزیزم توی سایت که دوست دارند این دوره رو داشته باشند دعا میکنم به زودی هم مدار با این آگاهی ها بشند وسوار بر موج هدایت،با فرکانس لیاقت،شووت بشند توی مدار خواسته هاشون…
سعیده جان کامنتت بازم چشام بارونی کرد و چقدر از این گرمای اشکام لذت می برم یه جور خاصی به آدم آرامش میده وقتی عشق بازی خدا رو می بینی
سعیده عزیزم میگن تو بهشت هرچی بخوای برات محیا میشه ، دستت به سمت میوه ببری خود شاخه درخت خم میشه،
یا قبلنا شنیده بودم که آدمهای خیلی خوب کفشهاشون جلو پاشون جفت میشه ..
می دونی شما الان همون آدم خیلی خوبه هستی اونقدر که تو چشم معاون مدرسه محو میشی، ماشینه بهت میگه بفرمایید، در براتون باز میشه..
اونقدر در خدا غرق شدین که الانم در بهشتش هستین و خبر ندارین …
عشق خدا سعیده جانم بخدا داشتم به انتهای کامنتت نزدیک میشدم مکث کردم ، گفتم سعیده جان برای ما جاموندگان دوره دعا کن و ادامه دادم دیدم بند آخر کامنتت دعا کردی و اشک بود که میگفت مریم آروم باش حالا کجاشو دیدی … سعیده جان یعنی چی اینا …با این کاراش بیشتر دلم براش تنگ میشه…
سلام از چند روز پیش کلی یا خودم درگیرم برای خرید دوره واین که حال کامنت ها و نتایج دوستان رو خوندم کلی برانگیخته شدم برای خرید دوره من این احساس را از سر شب درونم حس میکردم وبه دوستم که دوره عزت نفس رو داره انجام میده پرسید از دوره عزت نفس چه خبر منم گفتم جلسه اولم ولی نتونستم برم جلسه بعد باید هنوز روش کار کنم ولی در فکر خرید یک دوره هستم نگفتم بهش چه دوره ای ولی به دوستم گفتم دنبال نشانه ام اگه نشانه ای خدا برام هدایت کند حتما میخرم
خداراشکر
من این نتیجه های دوستان رو که خوندم به خودم قول دادم که فردا اولین پولی که به دستم برسد دوره را خریداری میکنم
من درخواست رو فرستادم والباقی به من ربطی نداره خدا برام درست میکنه
من فکر میکنم چیزی درونم هست که نمیتونم از جلسه اول عزت نفس برم جلسه دوم
چون در دوره دوازده قدم قدم 7گیر کردم وبا خرید دوره عزت نفس دلیل گیر کردنم را پیدا کردم واز اول دوره دوازده قدم را شروع کردم
وحال ایمان پیدا کردم که باید اساسی این ذهن را درست کنم وایمان دارم که برای تکمیلی دوره عزت نفسم باید دوره احساس لیاقت را بخرم
ایمان دارم پیش نیاز این دوره عزت نفسم دوره احساس لیاقت هست
همان طور که پیش نیاز دوازده قدم عزت نفس بود پس حسم داره درست میگه
نمیدونین دلم میخواد سر به سجده بزارم و گریه کنم چون خدا رونم شعله ور کرده احساس خوب را
ممنونم استاد که به احساس دانشجویانتون احترام میگذارین و برای همه بهترین ها را فراهم میکنید
سپاس خدای بزرگم را که این اجازه را داد که کامنتی زیبا را بنویسم
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم در این سایت الهی که با نظراتتون الهام بخش این مسیر هستن
تضادی که بخاطر روابط این روزا درگیرش هستم تماما به عدم احساس لیاقت برمیگشت
از مدتها قبل منتظر این دوره بودم
وقتی به خواهرم گفتم میخوام تهیه آش کنم گفت تو از دوره عزت نفس و عشق و مودت هنوز نتیجه خاصی نگرفتی اول از اینها نتیجه بگیر
خرید دوره ها به تنهایی نمیتونه زندگیتو متحول کنه…
اوکی دادم…
امروز نزدیک سحر بیدار شدم نقطه آبی از دوست خوبم سمیه جان در جواب کامنتی که برای سفرنامه نوشته بودم دریافت کردم
منت گذاشتن و احساس خوبی که از خرید این دوره داشتن رو با من اشتراک گذاشتن و گفتن فرزانه این دوره رو حتما تهیه کن…
سمیه عزیزم دوست خوبم اگر کامنت منو میخونید اینجا میخوام بگم سپاسگزارم ازت جان دلم…که روشنی قلب من شدی…
عزیزدلم روی ماهت رو میبوسم که قلبم رو باز کردی روی لیاقتی که دارمش …
دوباره همین نیم ساعت پیش که کلافه بودم با دوستم صحبت کردم و داشتیم میگفتیم برای مهاجرت شغلی به تورنتو چه راه هایی هست.. از هجمه های ذهنیم که داشت منو هر لحظه پرت میکرد به سمتی…خسته شده بودم
به سمت مهاجرت…به سمت ازدواج نکردن…به فکر کردن به این جامعه بی درو پیکر …به ادامه تحصیل دادن.
به همه فرکانس های منفی که داشت وجودمو میخورد و اذیتم میکرد و دلم میخواست زندگی بهتر از اینی باشه که میخوام….
به دوستم میگفتم ما نشستیم توی این زندگی و داریم میگیم اخ هست….و گله و شکایت میکنیم که خدا کمکمون نمیکنه…
خب تو یه حرکت بزن ..اگه کمکت نکرد!!
کلی داشتم اذیت میشدم از این صحبت ها و نداشتن اراده از سمت خودم..
صبح خواهرم برام ویدیو های دل انگیزی از سفرشون به باغشون در خارج از برلین بخاطر تعطیلی برای روز جشن ملی برلین برام فرستاد و چقدر خوشحالم کرد و در عین حال از این زندگی که برای خودم در نتیجه نداشتن خیلی چیزا که عمده ترینش نداشتن عزت نفس هست سوق میداد و اعصابم رو بهم ریخته بود…
کتاب های ارشدی که برای ادامه تحصیل گرفته بود
م یه گوشه داشت خاک میخورد
ذهنم خیلی داشت بازی در می آورد
رفتم فایل جدید که نظرات دوستان در مورد احساس لیاقت بود رو خوندم
همونجا شک نکردم که باید بخرمش …
باید میخریدمش…
چون منی با اینهمه خوبی و زیبایی و …..
چرا باید با اینهمه حس بد سر کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا پارتنرم امروز بعد اینهمه روز که رابطه تموم شده باید پیام بده احساسم رو بد کنه…!!!!!
چرا جرات و جسارت ندارم بندازمش دور ….
چرااااااا؟؟؟؟
مگه کیه ؟؟
مگه چیه؟؟
سریع دکمه خرید رو زدم و خریدمش ..و اینقدر شوق و ذوق دارک که شروع کنم به فوکوس لیزر تنها روی این دوره….
من فرزانه همونجوری که امیر حنیف عزیز گفتن آسیب های زیادی از کودکی و نوجوانی از احساس عدم لیاقتی که خانواده بهش دادن ، توی زندگی محتمل شدن…
اعتراف کنم آسیب های زیادی از همونحا من خوردم …
حرفایی که مدام به من میگفتن تو مشکل شنوایی داری ، هیچکس نمیتونه با دختری که مشکل شنوایی داره ازدواج کنه!!!!!!!
چون مشکل داری لیاقتت رو بیار پایین تر….
به این راضی شو….
مگه چی از زندگی میخوای!!!!!!!!؟؟
منی که توی شغلم بهترین خودم هستم ..هنوز کادر مدرسه متوجه کم شنوایی من نشدن !!!!!
با گذشت ده روز هنوز که هنوز والدین میان در کلاسم و اصرار میکنن که بچه هاشون سر کلاس درسم بشینن….
مادرها میان اصرار که همسرم گفته دخترم فقط باید سرکلاس شما بشینه!!!!!!
چه ضعفی دارم که سالها دارم چوبش رو نوش جونم میکنم؟!!!!!!!
واقعا چه ضعفی؟!!!!
منی که یک ماه پیش دختر های همکارم رو بردم رستوران و فقط 800 براشون هزینه کردم ..
چرا نباید از پول های تو حسابم برای حس خوب دادن به خودم هزینه کنم؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم که منو لایق دریافت آگاهی های این دوره قرار داد که هنوز نمیدونم چه خبره اونجا!!!
دوستای عزیزم لایق همه قشنگی های زندگی هستین
زندگی به روی همچون ماه شما لبخند بزنه و بشود هرانحه که از خدا میخواید
بسیار بسیار تحسینت میکنم و ذووووووق زده شدم که شما هم اومدی توی این دوره ارزشمند. کامنتتون رو که خوندم دقیقاً دو دل بودم بگم یا نه ولی رسیدم آخرش خدا رو شکر کردم که اومدین توی دوره. سعیده شهریاری مبصر کلاسه، همزمان سرکرده تمام شیطنتهای کلاس هم هست، اکیپ مون ته کلاس جمع هستیم. سعیده و اسداله و رسول من و بقیه دوستان … (ایموجی خنده فراوان)
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
من وقتی مدت عضویتم اندازه شما بود هنوز نمیتونستم PDF ها رو هم تهیه کنم، از بس تو مدار نبودم. دقیقاً میخواستم براتون بنویسم فرکانس این دوره با عزت نفس خیلی فرق میکنه ، به نظر من (نظر شخصیه، شاید دوستان دیگه نظرشون متفاوت باشه) دوره احساس لیاقت پیش نیاز دوره عزت نفسه. این دو در کنار همدیگه مکمل هم هستن. من الان دارم میفهمم توی اون فایلهای عزت نفس استاد عباس منش چی میگفته. از بس من مقاومت داشتم. با اینکه اولین دوره ای نبود که تهیه میکنم. عزت نفس پاشنه آشیل من بود، بخاطر همین مقاومت زیادی داشتم بهش.
خیلی خوشحالم توی دوره احساس لیاقت حضور دارید. از خداوند براتون بهترین ها رو میخوام.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
فرزاااانههههههه عزیزدلم سلام به روی ماهت. چقدر زیبایی تو دختر. چقدر شیک و پیکی! ماشاالله به تو دختر ناز
نمی دونی چقدر خوشحال شدم که عکست رو گذاشتی و صورت قشنگتو دیدم.
عزیزدلم از حس زیبات گفتی که تو رو سوق داده به سمت نور
این جنس از شادی و کشش و جذبه رو دارم تو تمام کامنتها می بینم. این نشون میده استاد ما چقدر استاده واقعا. دست گذاشته روی ریشه ای ترین پاشنه آشیل همه مون. چطور این پایه ها رو تشخیص میده؟ از درون خودش. از نیازهای خودش. و از توجه به تغییر نتایجش با تغییر نگاهش.
استادمون خیییییلی حواسش جمعه به نتایج افکارش. و بی نهایت تسلط داره روی افکارش. یعنی مو رو از ماست میکشه بیرون انقدر کندوکاو میکنه تا اون عمق و ریشه رو شخم بزنه و بیاره به سطح.
حالا استادی با این مشخصات که میگه اساس و پایه همه احساسات و افکار و تصمیمها و در نهایت باورها احساس ارزشمندی و لیاقته، به نظر من هیچ جای شک و شبهه ای باقی نمیگذاره برای ذهن منطقی ماها که مسیرمون رو از اینجا ادامه بدیم.
منم توی 12 قدم و شیوه حل مسائل هستم ولی حس میکنم باید ریشه ای تر کار کنم و این دوره پیشنیاز بقیه دوره هاست. و دارم واسش پول کنار میگذارم که بخرم.
کامنت خودمو بخون، هنوز هیچی نشده واسم نتیجه رقم خورده، فقط با دیدن معرفی دوره. ببین دیگه وارد بشم و کار کنم چه گلستانی میشه.
چقدر اسمت برازنده این دوره است. حواست هست؟
فرزانه و ارزشمند…. چه حسن انتخابی! اصلا تو جات همینجاست تو دوره ارزشمندی و لیاقت. تمام شد و رفت!
به زودی میام سر کلاس پیشت می شینم. می بوسمت دوست جان.
سلام به روی ماه سعیده دوست و همشهری زیباااااااای خودم ،
سعیده جانم ، عزیزدلم متشکرم از اینکه اینقدر احساس منو به خودم و درونم و چهرم زیباتر کردی،
البته که همه این زیبایی ها هم در چهره شما و هم در وجود قشنگ شما هست که به بنده های خدا براحتی ابراز میکنی عزیزم…
سعیده من هرچی توی اهواز میگردم توی بازار توی رستوران و…..
فقط داف و خوشگل میبینم خخخخخ
خدایی این دختر پسرای خوزستانی خیلی جذاب و دوست داشتنی و زیبا هستن..و چقدر من شهرخودم و استان خودم و مردمش رو دوست دارم …
از اینکه همین الان دارم این پیامو مینویسم و یه گوشه ذهنم داره بیادم میاره که دوستای عباسمنشیم مثل سعیده جان و ابراهیم جان و بقیه که نمیدونم کی هستن ، همین الان دارن توی همین هوا نفس میکشن چه احساس غرور و خوشایندی دارم…
بقول شما که برای ابراهیم جان نوشتین که شما که دیگه ز خومونی!!!
نمیدونم حالا درست خوندم یا نه ولی همچین چیزی بود و الان همین حس رو دارم
عزیزدلم در مورد دوره احساس لیاقت ، یه سری چیزاش تا اینجا همونی هست که توی خیلی از دوره ها داره گفته میشه و توی همه کامنت های بچه ها و عقل کل داره بهش پرداخته میشه ..
همون توجه به نکات مثبت خودمون هست..
احساس میکنم شالوده همش همینه…
اما میدونی شاید خیلی از ما اینو بدونیم ولی در عمل چی؟!!؟! در عمل همش تسلیم ذهن منفی گرامون میشیم ویادمون میره که فرزانه ، سعیده اقاااااا خودتو دوست داشته باش..خودخوری نکن..
بگذر از اشتباهاتت..
به توانایی هات توجه کن…
خب یادمون میره!!!!!!!!!!
توی تله میوفتیم…
پس اگر هی گوش بدیم همش برامون تکرار بشه
.جورییییییی که توی مغز و قلب و روح و جسم ما حک بشه که اقاااااا خودتو دوست داشته باش و یادمون نره دیگه و به کلی این حس درونی بشه و نهادینه بشه توی وحودمون جوری که بتونیم فرکانس قوی از احساس لیاقتمون که در وجودمون نقش بسته رو به جهان ارسال کنیم و بعد زندگی متحول میشه …
عزیزدلم خیلی سپاسگزارم که برام از آگاهی های ارزشمندت نوشتی و قلبم رو نورانی کردی با ارسال نقطه آبی به من و دیدن چهره همچو ماهت کناار خانواده قشنگت…
میبوسمممم روی همچو ماهتو
و امیدوارم در بهترین زمان این دوره بیاد جزو محصولات پروفایلت…
دوست عزیز و زیباروی من ، همینجوری هم لایق هستی ..و بسیار ارزشمند
اول یه توضیح کوچولو بدم که من از اون دسته داف های خوزستانی هستم که شعبه کرج زندگی می کنن. بالاخره یه سریا باید باشن که نمایندگی سایر شهرها رو اداره کنن!!!!
یکی از آرزوهای نه چندان دورم اینه که با بچه های اهوازی سایت از نزدیک تو اهواز ملاقات داشته باشم. از جمله خود قشنگت.
فرزانه جونم به لطف آموزشهای استاد عزیزمون فرقی که نسبت به قبلم کردم اینه که بهتر میتونم ریشه افکارم رو در لحظه ردیابی کنم. می فهمم که دارم به چی فکر می کنم، نتیجه اون رشته فکری چیه، در لحظه احساسم رو نسبت به موضوع تشخیص بدم و اگه دیدم به ضررمه تغییرش بدم.
این داره توی هر لحظه از زندگیم کمکم میکنه توی مسیر احساس خوب و ستاره قطبیم باقی بمونم. از ناخواسته ها و زوائد فکریم فاصله بگیرم و دوباره روی خواسته هام متمرکز بشم.
این اساس تمام آموزشهای استاده و مطمئنم تو دوره احساس لیاقت بهتر و عمیقتر بهش پرداخته میشه.
خیلی خوشحالم که اونجایی توی اون کلاس و ازت میخوام جای صندلی من یه گل بذاری تا خودمم بیام. عاشقتم و برات آرزوی رشد و توفیق دارم.
سلام بر فرزانه عزیز ارزشمند وقتی میبینم که بیشتر دوستام دوره رو تونستن خیلی راحت تهیه کنن حس خوبی میگیرم و تحسینشون میکنم نوش وجودتون انشالله که به زودی زود از نتایج بزرگتون بخونم و لذت ببرم گفتین خواهرتون فرمودن که مگه از دوره عزت نفس و عشق و مودت چه نتیجه بزرگی گرفتی که میخوای یک دوره جدید رو بخری بزار از این قبلیا نتیجه بگیری بعد دوره دیگه رو بخر فرزانه جان من خودم رو میگم و مثال خودم رو میزنم انصافا خیلی اوقات من کفور و ناسپاس میشم و احساس میکنم که خیلی از بچه ها هم همین جور هستن متاسفانه خودم نتیجه رو فقط تو پول میبینم اونم پولای رقم بالا و این یک باگ خیلی بزرگه که باعث میشه این همه نتایجی رو گرفتم رو نبینم و همیشه خدا یو یو دنبال خوب کردن احساسم هستم بزرگترین نتیجه خودم رو مهاجرتم میدونم اونم با رها کردن یک شرایط نسبتا خوب و راحت بدون کوچکترین پشتوانه ای که هر کی شنید گفت این نهایت دیوانگیه و کلی نتایج خوب دیگه که اگه بنویسم خیلی زمان میبره اما من فقط دایم میگم پس کو پول و اما در مورد شما همین که در مدار تهیه این دوره های ارزشمند قرار گرفتین این یعنی کلی معادلات ذهنی جابجا شدن که شما در مدار تهیه این دوره ها قرار گرفتین و این میشه هزاران نتایج کوچک که تبدیل شدن به هم مدار شدن با این آگاهی های الهی و اینکه تو دوره عزت نفس استاد میگن که ما هی اطلاعات کسب میکنیم از این دوره به اون دوره ،فایل های رایگان و کامنت شما دوستان عزیز و …. شاید به ظاهر کار خاصی انجام نده اما چون نتایج یهو اتفاق نمیفته و قانون تکامل همیشه همه جا حاکمه ما نمیبینیم و نتایج کوچکمون اما پیوسته رو عادی تلقی میکنیم و فکر میکنیم همیشه اینجوری بوده اما با نگاه به گذشتمون میفهمیم چه خبره و این آگاهی ها مثل پازل کنار هم قرار میگیره و تصاعدی اتفاقات خوب بزرگ و بزرگ تر میشن پس با لذت از دوره استفاده کنین و سپاسگزار خدا باشید که خیلی راحت تونستین دوره رو تهیه کنین در ضمن خیلی لذت میبرم که اینقدر عالی با شجاعت دارین درون خودتون رو شخم میزنین و اون سنگ ریزه درونتون رو بالا میارین و حذفشون میکنین و چقدر این جملتون خوب بود که دوستاتون رو دعوت کردین و خیلی راحت 800 هزینه کردین پس چرا این هزینه برا خودم نباشه که اینو خیلی هامون داریم که برا دیگران خیلی دست و دل بازیم اما نوبت به خودمون میرسه نم پس نمیدیم و باز هم شما اینجا از اهرم رنج و لذت استفاده کردین و لذت سرمایه گذاری رو خودتون رو اهرم لذتی کردین برای رسیدن به خود ارزشمندتون و همین باعث شد که شما الان تو این دوره عالی حضور داشته باشید و خیلی زیبا خدا هدایتتون کرد به سمت تهیه این دوره ،فرزانه عزیز شما بی نظیرید و یک صدم درصد هم به اینکه بی نظیرید شک نکنید من ایمان دارم که خبرهای عالی رو از شما به زودی میخونم و تحسینتون میکنم ببخشید ی خورده طولانی شد حتما باید میگفتم نوشتم یهویی شد موفق و موید باشید دوست خوبم
دوست خوبم خیلی سپاسگزارم که این دیدگاه ارزشمند و پر از نشانه رو برای من نوشتید و به من اطمینان دادین که کار درستی کردم..
بگذار صادقانه برایت بگویم سعید جان ، من و خواهرم که آلمان زندگی میکنه عضو سایت هستیم و البته ایشون چندین سال توی این مسیر هستن و از دوره های اساتید شریفی و عرشیانفر استفاده کردن و در آخر هدایت شدن به اینجا و روشنی مسیر من هم شدن ..
من از پنل کاربری ایشون از دوره ها استفاده میکنم
وقتی من دوره احساس لیاقت رو خریدم و برای ایشون چند فایل از دوره رو ایمیل کردم
….گفت کل این چند جلسه چکیده دوره دوازده قدم و عزت نفس هست …
کلش داره میگه که به نکات مثبت توجه کنید و با خودتون در صلح باشید..
البته خواهرم کلی نتیجه گرفته و الان این ها به چشمش نمیاد چون خداروشکر زندگی خیلی خوبی داره که چند سال پیش اینجوری نبود…
خب من از دیشب بخاطر حرف خواهرم کمی توی ذهنم داشتم دو دوتا چهارتا میکردم ای بابا راست میگه خواهرم !!!!
ولی این دیدگاه شما خیلی خیلی خیلی ذهن و قلبم رو باز کرد و بهم اطمینان داد مسیر درستی انتخاب کردم و معجزه ها رخ میده…
سعید جان دوست خوب و لایقم همین الان هم استاد فایل جدیدی گذاشتن که میگن شما اینهمه نتیجه و نکات مثبت رو نمیبینید و. فقط توجه دارین روی یک نکته کوچیک منفی!!!!!!!
این هم یک نشونه دیگه بود برای من…..
بله دوست عزیزم انسان ها خیلی ناسپاس هستن…
چون وقتی خودمو کندوکاو میکنم از گذشته از وقتی کم و بیش با قوانین آشنا شدم…
میبینم نه من خیلی رشد داشتم ..
توی حوزه عزت نفس راحت تر نه میگم ، حتی مدل حرف زدنم، راه رفتن و کارهایی که برای خودم میکنم خیلی فرق کرده..
برای خودم راحت تر پول خرج میکنم ..
من مستقل زندگی میکنم…همیشه سعی میکنم خونم مرتب تر از قبل باشه ..همیشه تمیز باشه ولو وقتی که خسته یا کسل هستم….
به همکارانم راحت تر نه میگم…که الان وقت ندارم ، نمیتونم پذیراشون باشم توی خونم…
چون مجردی زندگی میکنم..پارسال تبدیل به پاتوق شده بود و من از این موضوع ناراخت بودم ..
حدود دوماه پیش گفتم که دیگه نمیخوام مثل پارسال باشه …و شرمنذه هستم اگر درکم میکنید که خیلی خوشحال میشم اگر نه هم که واقعا نمیتونم کاری کنم….
در حوزه روابط ، خودمو لایق احترام میدونم…رابطه ام با خانواده با خواهرم با همکاران با اولیا با دانش آموزان با مردم فوق العادسست…هر زمان که سوار تاکسی میشم بخاطر گرمای اهواز…وقتی درخواست میکنم که کولز رو بزنه ..با تمام احترام کولز رو میزنه و خیلی چیزای دیگه که بهشون بی توجه هستم…
روز سوم مهر. من مریض شدم گرونای سختی گرفتم …و اصلا نمیشد که در شروع سال کلاس رو ول کنم وقتی رفتم مدرسه به مدیر گفتم واقعا امروز توانایی ندارم سر کلاس حضور داشته باشم ، گفت اشکال ندارع بیا حاضری بزن و برو حتما دکتر و من کلاست رو اداره میکنم…
براحتی رفتم خونه و استراحت کردم
این ها همش نتیجه است.
اساسا قبلا بلد نبودم درخواست کنم و خودمو لایق نمیدیدم
از اینکه این پیام طولانی رو نوشتین و منو ترغیب کردین خودمو زیر و رو کنم متشکرم دوست خوبم…
به شما افتخار میکنم مهاجرت گردین و به ترسهاتون حمله کردین و جایی پا گذاشتین که دلتون میخواد…
انشاالله الله یکتا زندگیتون رو پر از عشق و شادی و سلامتی و نور و رحمت و ثروت کنه دوست خوبم …
سلام و درود بر فرزانه عزیزم دختر خوب چقدر لذت بردم از نتایجی که نوشتین و براتون عادی شده اول از همه تحسینتون میکنم بابت عکس زیبای پروفایلتون به چشم خواهری شما زیبا هستید و بی انصافیه که این همه زیبایی رو نبینید و فقط نقص های وجودی خودتون رو ببینید که متاسفانه این کاریه که تقریبا هممون میکنیم هزار تا نعمت رنگا وارنگ خدا بهمون داده اونا رو نمیبینیم و فقط زوم کردیم رو نداشته هامون بعضی وقتا میگم خدا عادل نیست من این همه ناسپاسی میکنم ،همیشه خدا ازش طلبکارم و انگاری خدا شده پیشخدمت من و با رسیدن به هر درخواستی سریع دو تا دیگه درخواست میدم بدون اینکه اساسی شکرگزاریشو بجا بیارم اصلا یک لحظه بیایم به دید انسانی به این قضیه نگاه کنیم به نظرم عزیز ترین فرد هر انسان اولادشه همه فرزندشون رو بیشتر از خودشون دوست دارن اگه مدام اینو بخواد اونو بخواد و بتونیم تهیه کنیم و همیشه خدا شاکی باشه عمرا هواشو داشته باشیم ی جایی بهمون بر میخوره ی جوری جوابشو میدیم چه میدونم تحریمش میکنیم یا هر چیز دیگه ای ولی خدا هر چقدر من ناسپاسی میکنم اون کار خودشو بی هیچ منتی انجام میده حتی فرای انتظاراتمون من خودم ی زمانی پای ثابت محفل های شبانه بودم و مدام چرت و پرت ،غیبت،مسخره کردن،مشروب ،بیهوده وقت تلف کردنها و……… خدا رو شکر الان صد در صد اینا رو تعطیل کردم ،یادم نمیاد کی حرف زشت از دهنم خارج شده،یادم نمیاد کی غیبت کردم،یادم نمیاد دیگه تو این محافل شرکت کرده باشم ،خیلی وقتها از تنهایی نمیدونستم باید چکار کنم اما به خودم اجازه ندادم پا رو خط قرمزهام بزارم و برم سمت خوش گذرانی های بیهوده ،قبلا دروغ میگفتم مثل نقل و نبات روزی هوووووو،اصلا الان شاید بعضی روزها ی دونه از دهنم در بره،چقد مودب تر شدم،یادم نمیاد کسی رو مسخره کرده باشم چقدر آدما رو قضاوت میکردم الان اصلا یادم نمیاد رفتار کسی رو تحلیل کنم ،چقد سرم تو زندگی مردم بود چقدر پیگیر رفتار این و اون بودم اما الان میبینم اینا رو دیگه ندارم چقدر دنبال مقصر میگشتم الان میدونم که همه چی خودمم چقدر کینه های بی خودی تو وجودم بود الان خدا رو شکر خیلی راحتم کاری به کسی ندارم ،چقد زور میزدم که به دیگران بفهمونم که کارشون درسته یا غلط الان میگم به تو چه اگه مردی خودتو اصلاح کن، چقدر خدا خدا میکردم بخاطر بدهی های که داشتم و الان 99درصد بدهی هامو پرداخت کردم ، چقدر دغدغه داشتم بابت مهاجرتم که خیلی راحت انجام شد ،چقد بخاطر حرف مردم زندگی کردم و رفتار میکردم الان خیلی خودم شدم ،چقد تو فامیل و دوستان واطرافیانم دوست داشتنی تر شدم ،چقد محبوب تر شدم و….. کلی نتایج دیگه که بخوام بگم شاید چند صفحه بتونم ازش در بیارم بخداوندی خدا خیلی اوقات اینا رو نمیبینم و فقط گیر دادم به پول هی میگم چرا پول نمیاد خدایا عظمتتو شکر بخاطر اینکه اینقدر حلیمی بله فرزانه جان هممون کلی نتایج گرفتیم اما ذهنمون همه رو عادی جلوه میده که چی؟ الان این کارو کردی اما تو که فلان جا هنوز هیچ کاری نکردی و این نجوا باعث میشه ما نعمت هامون رو نبینیم خدایا من شرمندتم خودت گفتی که انسان کفوره،انسان عجوله ،انسان ناسپاسه با این اوصاف همیشه به دادمون میرسی و نادیده میگیری ،
لذت بردم بابت این همه تغییری که که کردین خدا رو شاکر باشیم که تو این مسیر الهی قرار گرفتیم و داریم هر روز با تقوا تر میشیم ،
ی جایی خوندم که انسان هیچوقت با تقوا نمیشه مگر اینکه قلبشو صاف کنه و هیچ قلبی صاف نمیشه مگر اینکه جلوی زبونمون رو بگیریم و وقتی نشستم فکر کردم به این جمله دیدم میشه ی کتاب راجع به این جمله نوشت هر چقدر ضربه میخوریم از این زبانه که بی موقع باز میشه هر چقدر غر میزنیم با زبانمون داریم به خودمون ظلم میکنم،هر چی غیبت میکنیم با زبانمون به خودمون ظلم میکنیم، هر چقدر دروغ میگم بازم با زبانمون به خودمون ظلم میکنیم ،هر چقدر در مقابل تمجید دیگران مقاومت میکنیم و با همین زبان میخوایم ثابت کنیم که نه من این نیستم داریم با همین زبان به خودمون ظلم میکنیم،هر چقدر دیگران رو مسخره میکنیم داریم با زبانمون به خودمون ظلم میکنیم ،هر چقدر دیگران رو قضاوت میکنیم داریم با زبانمون به خودمون ظلم میکنیم و…. میبینید که این زبان چه کارها که نمیتونه انجام بده و ما چقدر ازش غافل بودیم مثل ی چاقوی دولبه میمونه پس چرا نیایم از راه درست ازش استفاده نکنیم خیلی طولانی شد فرزانه عزیزم امیدوارم همیشه تو این مسیر الهی حضور داشته باشید ما نمیدونیم با ادامه دادن این مسیر چند سال دیگه به چه جاهایی میرسیم که اصلا برامون قابل وصف نیست موفق و موید باشید
انقدر خوندن کامنت زیباتون پر از نکته بود که خواستم حتما با نوشتن ازتون تشکر کنم.
واقعا کنترل زبان مثل کنترل ورودی ها هم بسیار مهم و هم خیلی خیلی سخته.
برای من که کنترل زبانم وقتی مورد تعریف و تمجید قرار میگیرم خیلی خیلی سخته. نمیتونم فقط تشکر کنم و از درون واقعا حس خوبی داشته باشم.
همش حس میکنم اگه انکار نکنم یا مثلا کارمو ناچیز نشون ندم، نکنه فکر کنن من چقدر از خود راضی یا مغرورم!
مثلا از دستپختم تعریف میشه زود ایراد پیدا میکنم و میگم. یا از چهره م تعریف بشه سریع مقاومت میکنم و کلی ایراد از خودم ردیف میکنم.
اگه از کارم تعریف بشه از درون احساس میکنم لایق اینهمه تعریف و تمجید نیستم. دلیلش اینه که معیارهایی برای خودم درست کردم و چون دقیق اونارو ندارم احساس لیاقت نمیکنم و خودمو لایق نمیبینم.
امیدوارم به زودی با خرید این دوره بتونم کار کردن لیزری روی این باور اصلی و اساسی رو شروع کنم.
سلام بر شما دنیای عزیز خوشحالم که کامنتم مورد توجهتون قرار گرفته بله درست میفرمایید کنترل زبان کار سختیه ولی از نظر من خیلی خیلی از کنترل ذهن ساده تره منم مثل شما خیلی نسبت به تعریف و تمجید دیگران مقاومت داشتم ولی کم کم پذیرفتم اگر کسی تمجید میکرد با وصف اینکه خیلی مقاومت داشتم میگفتم ممنونم شما لطف دارید حتی با وصف اینکه من همیشه فکر میکردم که هر کی تعریف و تمجید میکنه فقط به خاطر اینه که کارش راه بیفته ،یا برای خوشم باشد خودشونه من این طرز فکر رو داشتم ولی وقتی عمیقأ به این موضوع فکر کردم دیدم خیلی ها بدون اینکه نیازی به من داشته باشند تعریف و تمجید میکنن اوایل خیلی سختم بود که جبهه نگیرم در مقابل دیگران چون قبلاً میگفتم نه بابا اینطوریام نیست ،هزار تا دلیل میاوردم که به طرف بقبولونم که نه من هیچی نیستم و جالب اینکه میذاشتم پای تواضع و فروتنی میگفتم آدم خاکی باید اینطوری باشه (به قول سعیده جان ایموجی خجالت فراوان خخخخ)تازه بعد گوش دادن دوره عزت نفس فهمیدم که چه چاه عمیقی از خود کم بینی و بی ارزش دونستن خودم کندم که فقط با تمرین های عزت نفس و عمل کردن میشه این چاه عمیق رو پر کرد دنیا جان نگران نباشید سعی کنین که اوایل فقط تشکر کنید کم کم یا طی کردن تکاملتون با تعریف و تمجید دیگران کنار میاید و ی راهکار دیگه اینکه توانایی های خودتون رو بنویسید و مدام برا خودتون بخونین میفهمین که ای بابا من کلی خصوصیات خوب دیگه ای دارم که اجازه ندادم دیگران بفهمن و نهایتا براتون قابل پذیر میشه و به قول استاد ما اگه بتونیم زیبایی ها رو ببینیم و اینو تو وجودمون نهادینه کنیم همین یک کار برامون کافیه و اول از همه باید از خودمون شروع کنیم و در آخر بگم که شما چهره بسیار زیبایی دارید لااقل این یکی رو نمیتونید نادیده بگیرید در مورد این یکی مقاومت نکنید امیدوارم که منم در مدار دریافت دوره الهی احساس لیاقت قرار بگیرم موفق و موید باشید در پناه خداوند منان
با دیدن عکس زیبای پروفایل تون لبخند روی صورتم نشست.چه چهره دلنشینی، منم ترغیب شدم عکسم رو بزارم. چقدر زیبایی شما خانم معلم عباس منشی نازنین. من خودم خیلی دوس دارم معلم دخترم عباس منشی باشه مث شما. این درخواستو از الان از خدا دارم.
میدونم چن ماهیه متعهدانه روی خودت کار میکنی مثل خود من. تبریک میگم که خودتو لایق بودن در دوره احساس ارزشمندی دونستی. خداوند با نشانه ها باهامون حرف میزنه همون طور که نشانه ها رو دیدی و دوره رو خریدی. خوشحالم که در این دوره با هم همکلاس هستیم.
اتفاقات خوب در راه برای همه بچه های متعهد و با ایمان، این قانونه. سپاسگذارم از کامنتت و حرفای قشنگ دلت. عزیزم.
آزاده عزیزم دوست خوبم متشکرم بخاطر عشق و وقتی که برای من گذاشتی و با نوشتن این کامنت بهم یاد آوردی کردی که ارزشمند هستم ،لایق هستم و زیبا هستم و مهمتر از همه خداوند چقدر منو دوست داره که کنار شما بنده های بی نهایت خوب و لایق و توحیدی جا داده منو…
خدارو بینهایت سپاسگزارم بخاطر این لطف و محبت و عشقی که از طریق شما به من ابراز داره…
کاش اون دختر ماهت سر کلاس درسم مینشست و من هر روز سخت در آغوش میفشردمش…
اما اشکال ندارع با مادر خوشگل و نااااز و توحیدیش سر کلاس درس نشستم و عجب بوی خدا رو میده…
عزیزدلم امیدوارم من و شما بتونیم سر این کلاس اون حس ارزشمندی و لیاقت رو که از ازل خدا در قلب و روح ما گذاشته رو پیدا کنیم و ارج بزاریم…
دوستت دارم
متشکرم که برام نوشتی منت گذاشتی عزیزم ..
منتظر خوندن کامنت های نابت هستم که توشون نتایجت رو فریاد میزنی …
بوسم به روی ماهت دوست جونم بی صبرانه منتظرم چهره ماهت رو ببینم
سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی گرامی ودوستان توحیدیم در این سایت الهی
استاد جان این دوره ،دوره ای است که حتی اسمش وعنوانش به هرکسی احساس ارزشمندی ولیاقت میده چیزی که من تو کامنت اکثر دوستام خواندم اینکه همه اذعان داشتند بدون درنگ دوره رو تهیه کردند واین یعنی چی ؟یعنی همان احساس ارزشمندی ولیاقت که هر کدام از ماها برای خلق زندگی بهتر بهش نیاز داریم
وقتی من این دوره را تهیه میکنم در عناوین مختلف به زبان عربی ،هندی نشانه هاش رو دریافت میکنم یعنی که مسیرم درسته وچقدر خوشحالم وسپاسگزار خداوندم که تونستم در این دوره ارزشمند همراه دیگر دوستانم شرکت کنم
استاد جان از شما ومریم عزیز صمیمانه سپاسگزارم
چقدر من حتی با فکر کردن در مورد احساس ارزشمندی وحس لیاقت خودم را ارزشمندتر وقدرتمندتر میبینم وچه خوب الان توضیحات مریم عزیزم را در فایلهای روز شمار تحول زندگیم درک میکنم که وقتی در مسیر می مانی وبه تغییر وبهبود شخصیتت ادامه میدی زندگیت در تمام جنبه ها به وضوح با کیفیت تر میشه واین افزایش کیفیت انتهایی ندارد چون این قانون خداوند است این برنامه ریزی اوست تا ما خالق کیفیت زندگیمان بوسیله فرکانسهای خودمان باشیم وچقدر زیاد استاد با کارکردن وفکر کردن وتقویت این باور که ما چون لایق بودیم به این جهان آمدیم تا خوشبختی وثروت ونعمتهای آن را تجربه کنیم به من هرروز احساس قدرت وارزشمندی بیشتری میده چقدر از درون آرامش دارم دیگه دغدغه ونگرانی ندارم چون میدونم بهترینم ولایق بهترینها
درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
خیلی خوشحالم که از دانشجویان این دوره فوق العاده هستم و نتایج دوستان رو تحسین میکنم
چند روز بیشتر از آغاز این دوره بی نظیر شروع نشده ولی همین مدت کم خدا میدونه چقدر حال من بهتر شده
بخصوص که قبل احساس لیاقت، دوره کشف قوانین زندگی آپدیت شده بود و من الان جلسه 11 هستم و کار کردن موازی با این دوره خیلی به من کمک کرد
چون در آپدیت دوره کشف قوانین زندگی مفهوم «کنترل ذهن» خیلی بیشتر از قبل برام جا افتاده
و در این دوره مفهوم بودن در «احساس خوب» و تاثیرات حس «ارزشمندی »
*توی همین چند روز ، چقدر من برای خرج کردن واسه خودم بیشتر ارزش قائل هستم بخصوص که داشتم باز توی فاز صرفه جویی و پس انداز میرفتم و برام تلنگر مهمی شد که برای خودم ارزش قائل باشم و بهترین ها رو که نیازمه بخرم ، پول که داره میاد
*بهترین هایلایت که بخوام بگم و بی نهایت بابتش سپاسگزار خدا هستم اینه که تمام این چند روز ، بدون استثنا حس من بی نظیییییر بوده ..
یعنی تا قبل این دوره خیلی از مواقع بود که میشد نصف روز حس عالی داشته باشم و بقیه روز معمولی .. حس بد هم که مدتهاس تجربه نکردم و یا خیلی موقت و کوتاه بوده که با کنترل ذهن تونستم خودمو جمع و جور کنم …
*اما واقعا الان میتونم بگم بالای 80 درصد روزهام در حس «عالی» و بخصوص چیزی که برام خیلی خوشحال کننده س اینه که در حس «شور و شوق» هستم .. حسی که همیشه گذرا و موقت بود .. نهایتش یکساعت .. اما الان «آگاهانه» میتونم به بیشتر از 80 درصد روز برسونم.. بنظر من چه دستاوردی بزرگتر از این میتونه باشه؟ و تاثیراتش؟
*برخوردهای بهتری جذب میکنم
*جذب های مالی و معنوی ای داشتم که اصلا انتظارشون هم نداشتم و بعنوان هدیه دریافت کردم و بدون هیچ مناسبتی
*بازدهی من در درسهام بالاتر رفته چون با حس بهتر و انگیزه بالاتری درس میخونم و فیدبک خیلی عالی ای همین چند روز قبل گرفتم
*صبح ها گاهی به زور بلند میشدم چون باید بلند میشدم ولی الان بدون آلارم گوشی و با حس خوب بلند میشم ، عود روشن میکنم ،کد نویسی رو انجام میدم و به طرز جالب تری مواردی که می نویسم اتفاق میفته
*حس بهتری نسبت به خودم گرفتم .. نسبت به ظاهرم و توانایی هام … مهمونی اخیر که همین چند روز قبل بود به ساده ترین حالت ممکنی که توی عمرم حاضر نشده بودم رفتم.. مرطوب کننده و رژ… قبلنا کولاک میکردم از آرایش و طی دو سال با آموزه های استاد بخصوص دوره عزت نفس خیلی خیلی کم کرده بودمش .. با این دوره عملا صفر و چقدر حس «ارزشمندی و افتخار» بیشتری نسبت به خودم میکنم
مطمئنم اگه فکر کنم باز هم موارد بیشتری هست ولی اینا موارد مشهودی بود که خودم متوجهشون شده بودم
نمیدونی چقدر کامنتت بهم حس خوبی داد و باعث شد سپاسگزاری کنم و منم شوروشوق داشته باشم
خـــداااروشکر که در مدار این آگاهی ها هستی و به راحتی دوره رو خریدی و این شور و شوق که قبلا کوتاه تجربه میکردی الان شده تقریبا کل روز خداروشکر عزیزم
دقت کردم اکثرا بچه های دوره احساس لیاقت ازاین شور شوق حرف میزنن و بیشتر نشون میده که چقدر احساس عدم لیاقت ریشه ای بوده در وجودمون و خیلی وقتا میفهمیدیم خیلی وقت ها هم نااگاهانه اون حس بد یا حتی معمولی هم بخاطر فرکانس مخرب همین عدم لیاقت بوده
عزیزم سپاسگزارم که نوشتی و بهم حس خوبی دادی
مبارکت باشه این دوره و این احساس شوروشوق و این موفقیت هایی که داری بدست میاری و این اتفاقات خوب که تجربه میکنی
عاشقتم
بیشتر و بیشتر و بییشتتررر بنویس برامون(قلب قرمز کلی)
سلام به بنده شایسته اش و سلام به شایسته نازنینی که در کنارشون یک زوج آسمانی تشکیل دادن.
سلام به همه شایستگان این صحن مقدس الهی
خدا شاهده امروزم رو باید با طلا بنویسم و قاب کنم.
من هنوز در ظاهر دوره رو نخریدم ولی می دونم، لمس می کنم و دارم تجربه عینی می کنم که در مدارش قرار گرفتم. الله اکبر خدای من تو چقدر بزرگی.
خدایا بابت همین یک روزم تو رو شکر کنم تا آخر عمرم زمان کم میارم.
نه فقط بخاطر اینکه آسانم کردی برای آسانیها بلکه چون عملا اینو نشونم دادی. دهن ذهن نجواگرم رو بستی. بهم قانونت رو اثبات کردی.
الهی چطور بگم که حقش ادا بشه؟
من دیشب از تماس مدیر دبیرستان غیرانتفاعی نوشتم و قراردادی که برای 18 ساعت در هفته باهاشون بستم.
دیشب نوشتم که ترانه رو می گذارم خانه بازی و سربسته نوشتم که خدا بقیه کارها رو برام جور میکنه.
امروز چی شد؟
صبح هنوز توی رختخواب بودم و داشتم با چشمای بسته و لبخند ناخودآگاه تجسم اتفاقات شیرین امروزم رو می ساختم، که موبایلم زنگ خورد. من فقط داشتم می گفتم می خوام امروزم راحت و پر از آرامش و آگاهی باشه. می خوام بهم خوش بگذره و قلبم با الله ام ارتباط عمیقی برقرار کنه، و این دلبر ناب دلم چطور سورپرایزم کرد از همون دقایق اولیه بیدار شدنم.
مدیر دبیرستان دوره اول همون مدرسه پریروزیه شماره منو از مدیر دبیرستان دوره دوم گرفته بود و زنگ زد. گفت خانم رضایی جان (خدا شاهده بی کم و کاست دقیقا عین جملاتش رو می نویسم) دستم به دامنت بیا ریاضی مدرسه ما رو هم بگیر.
گفتم بچه ام 4 سالشه اذیت میشه نمی تونم یهو از خودم اینهمه ساعت جداش کنم.
گفت تورو خدا خانم رضایی رومو زمین ننداز، حیف نیست شما با اینهمه استعداد و توانایی کار نکنی؟
گفتم من ریاضی راهنمایی تدریس نکردما. بچه ام هم خانه بازی اینهمه مدت نگهش نمیداره، مهد کودک هم گفته ساعتی قبول نمی کنیم باید هزینه کامل بدی تازه دو برابر معمول چون ساعتش طولانیه.
گفت بیارش پیش دبستانی خودمون طبقه پایین همین مجتمع آموزشی
گفتم هزینه اش چقدر میشه؟
گفت واسه شما رایگانه
منو بگی…. خیره در افق….
دیدم با 4 روز کار کردن حقوقم تقریبا مساوی با حقوق دبیرهای رسمی میشه تازه بدون هزینه مهد کودک. یعنی همش میره تو جیب مبارکم.
به خدا گفتم خدایااااااا راست گفتی، تو همیشه راست میگی، منم که یادم میره، شیطان ترس میندازه تو دلم. ولی وقتی با خیال راحت سپردمش به تو، خودت با روش خودت دلها رو برام نرم کردی، طوریکه ندیده و نشناخته منتم رو بکشن و ازم خواهش کنن که براشون کار کنم. تازه بچه ام رو رایگان از 7/5 صبح تا 2 ظهر نگه دارن.
غیر از میوه های رسیده درخت عباسمنش کی دیگه میتونه این معجزات رو ببینه و حرف منو درک کنه؟
شد 30 ساعت در هفته بدون کسر حقوق. بچه هم کنار خودم با خودم میبرم و میارمش
اصلا دلم می خواد اینجوری بهش نگاه کنم: منی که در نظر دارم برم سراغ موسسه استعدادیابی و پرورش خلاقیت نیاز داشتم با بچه های سنین راهنمایی و دبیرستان بیشتر در ارتباط باشم.
خدا جونم گفت دبیرستان که واست جور کردم، بیا این راهنمایی رو هم بگیر که تجربه ات کاملتر بشه. که تکاملت رو سریعتر طی کنی. که بزرگتر بشی. که چالش های بیشتری حل کنی.
یادم اومد اونجا که به موسی اینطوری دلداری میده تو سوره طه:
وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی
میگه من خدا، شخصا تو رو برای خودم ساختم. اصلا درستت کردم که واسه خودم کار کنی.
اینجا دیگه ضمیر جمع نیست بلکه خود ذات یکتای خدا داره متکلم وحده با موسی حرف میزنه.
حس کردم داره اینجوری باهام حرف میزنه. نمی دونم شاید هم با قرار گرفتن در مدار آسانی و نعمت بی حساب اشتباه گرفتمش ولی دلم میخواد اینجوری فکر کنم که امروز خود خودش شخصا باهام حرف زده و کارمو ردیف کرده.
به هرحال با افتخار و با صدای رسا اعلام می کنم که صدق بالحسنی خدای زیبای من، من آمدن نیکوترها و زیباترها رو در زندگیم تصدیق میکنم.
با تک تک اتمهای وجود مادی و خط به خط امواج وجود معنویم خدایا ازت تشکر می کنم که هدایتم کردی به رشدم.
باز یادم اومد اونجایی که موسی میره پیش فرعون و خداش رو معرفی میکنه. فرعون میگه خدای تو کیست و موسی پاسخ میده:
گفت: پروردگار ما کسی است که به هر موجودی، آفرینش [ویژه] او را [آن گونه که سزاوارش بود] به وی عطا کرده، سپس هدایت نمود.
خدایا تو منو آفریدی آنگونه که سزاوارش بودم، با تمام موهبتها و استعدادهای ممکن برای هر انسانی از نوع بشر منو به این دنیا دعوت کردی و سپس بنا به حق الهیت بر گردن بنده ناچیزت هدایتم هم کردی. بر اساس اون نعمتی که در وجودم به ودیعه گذاشتی، نه خارج از توانم. نه متفاوت از دنیای شناخته شده من.
خدایا تو بر من منت گذاشتی و از عدم، از هیچ منو به صورت زیبای اکنونم خلق کردی و باز هم میگی ان علینا للهدی
من چقدر باید نزد تو عزیز و گرامی باشم که منو شایسته چنین ارزش و اعتباری بدونی.
خدای من ای فرمانروای مطلق من چقدر نیاز دارم این لیاقتی که تو به من دادی رو بازیابی کنم تا بتونم در تمام لحظات باقیمانده از عمر دنیوی و ابدیم در مقابلت سرمو بلند کنم و بگم ازت سپاسگزارم.
من برای سپاسگزاری هم به احساس ارزشمندی از جانب خودت نیازمندم.
برای سجده کردن بر خاک هم لیاقت لازمه چرا که هرکسی به مقام خاکساری تو نمیرسه.
الهی بینشی عطا کن و صبری بده تا همواره فروتن درگاه تو باشم.
الهی در مسیری که ازت یاری طلبیدم و به بهترین شکل اجابتم کردی به زبان موسی ازت درخواست می کنم:
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی
گفت: پروردگارا! سینه ام را [برای تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان،
وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی
و کارم را برایم آسان ساز،
وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی
و گِرِهی را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشای،
یَفْقَهُوا قَوْلِی
[تا] سخنم را بفهمند،
وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی
و از خانواده ام دستیاری برایم قرار ده،
هَارُونَ أَخِی
هارون، برادرم را
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی
پشتم را به او محکم کن،
وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی
واو را در کارم شریک گردان،
33
کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا
تا تو را [در میان مشرکان از داشتن شریک] بسیار و فراوان تنزیه کنیم،
وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا
وبسیار به یادت باشیم،
إِنَّکَ کُنْتَ بِنَا بَصِیرًا
بی تردید تو به ما بینایی.
قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَىٰ
خدا فرمود: ای موسی! به یقین خواسته ات به تو عطا شد.
به عنوان یک توضیح کوچولو در مورد آیه آخر بگم که فعل اوتیت قبلش قد اومده و تبدیلش کرده به ماضی نقلی. یعنی از لحاظ دستور زبان عربی حالتی که کار انجام شده و تمام شده است. خدا داره به موسی در پاسخ درخواستش میگه: عزیزم خواسته ات همین الانش اجابت شده و تمام شده است. یعنی در مدارش قرار گرفتی خیالت راحت و فقط باید زمان به عینیت رسیدنش فرا برسه که برای چشم جسمانی شما انسانها قابل رؤیت بشه. ولی شما در جهان فرکانسی تمام شده تلقیش کن.
سلام به مهرک عزیزم. چه اسم زیبایی دارید و حس قشنگی به آدم میده.
ممنونم از اینهمه لطف و محبتتون. برای شما بهترین بهترینها رو از خداوند مهربانیها می خوام.
مهرک جان این روزها که در دبیرستان مشغول تدریس شدم حس می کنم تازه مسیر رشدم رو شروع کردم. یه جور حس قرار گرفتن در جای درست که ایمان دارم خدای بزرگم دعوتم کرده تا در عین لذت بردن از مسیر، توش بزرگ و با تجربه هم بشم.
فاطمه جان نازنین سلام و درود خدا به قلب ناز شما. صبحم کاملا بخیر شد.
زیباترین صبح بخیرهام زمانیه که با نفطه آبی یک دوست چشمای نیمه بسته ام باز میشه. الهی شکرت!
عزیزدلم دقیقا دست گذاشتی روی آیه ای از سوره طه که موتور محرک من شد.
روز اول هفته پیش که می خواستم برم مدرسه و تدریس رو شروع کنم ذهن شیطانی خیلی سعی کرد ترس تو دلم بندازه و خودنمایی کنه، اما خدا بجای من پاسخش رو اینگونه داد: قلنا لاتخف، انک انت الاعلی
وقتی میگه انک انت یعنی با تاکید حتما و قطعا تو برتری.
دیگه هرچی تلاش کرد نتونست به من مسلط بشه چون خدا تودهنی بزرگی بهش زد.
اینا فاطی جان همش معجزه است تو زندگی ما که با شاگردی کردن مکتب استاد عباسمنش بهش رسیدیم و اگه قدرش رو ندونیم به خودمون ظلم کردیم.
اگه هر روز از استادمون سپاسگزاری نکنیم یعنی از خدا هم ناسپاسی کردیم.
خیلی خیلی ازت سپاسگزارم که حس خالص قلبتو برام نوشتی و لبخند به لبم نشوندی. می بوسمت رفیق جان. بدرخشی مثل الماس!
سلام و درود خداوند بر شما آقاحمیدرضای گل که به شایستگی دیابتش رو شکست داده و برای من الگو شده. هرچند که به لطف خدا من جسم سالمی دارم اما نتیجه شما برای من سرمشق شده.
در مورد کلماتی که توی خواب به زبونتون اومده منم تجربه مشابهی دارم. خیلی حس لذتبخشیه که می فهمی ضمیر ناخودآگاهت با قرآن و هدایت پروردگار عجین شده بطوریکه آگاهیهای استاد بصورت چنین عبارتهایی بهت الهام میشه. بهتون تبریک میگم و همزادپنداری میکنم چون منم دقیقا همینو حس کردم.
این عالیه و باید برای خودمون یک کف مرتب بزنیم که آموزشهای استاد رو داریم بهتر و بیشتر به خورد ذهن و قلبمون میدیم و این نشونه یعنی کسب نتایج بیشتر و بزرگتر.
باسلام خدمت دوست عزیز و هم فرکانسی گرامی از کامنت زیبایتان لذت بردم طوری که اشک از چشمانم جاری شد امیدوارم من هم به این حد از آگاهی برسم وبتوانم اینجور دقیق از آموزش های استاد درس بگیرم وتکاملم را طی کنم آیه هایی که می آورید اشک را در چشمان من جاری مکند وقتی بیشتر با خدا این تنها قدرت جهان آشنا میشوم وپی به وهاب بودنش میبرم امیدوارم دراین مسیر توحیدی بیشتر وبیشتر موفق باشید وبه تمام خواسته هایتان برسید
سمیه جان عزیزم سلام به شما. ازتون بسیار ممنونم که برام از حس قشنگتون نوشتید و منو شریکش کردید.
الهی شکر که ما یک خانواده ایم و در کنار هم داریم قدم به قدم رشد می کنیم. خدا رو سپاسگزارم که حرفی به زبانم جاری کرده که حتونسته حس زیبایی رو در وجود شما متبلور کنه. این خداست که از طریق ماها با دیگران حرف میزنه. و از طریق دیگران با ما.
این خداست که ما رو دست به عمل میکنه و از ما آدم بهتری ارائه میده. پس فقط و فقط خدایا شکرت.
درخواستم اینه و دوست دارم بزودی اینچنین شگفت زده و دلشاد بیام و اینجور کامنتی با حال و احساس عالی بنویسم
از خدا درخواست دارم رها کردن ترمز های ذهنیم رو آسان کنه تا به منبعش وصل بشم و زندگی سراسر فراوانی به آسانی به راحتی با آرامش با ایمان با امید با تقوا با انگیزه داشته باشم
خانم رضایی انشالله در سریع ترین زمان ممکن از معجزه بعدی زندگیتون بنویسد
سلام و درود به قلب بزرگ شما حسین آقای خوشنویس و خوش بیان.
چقدر زیبا در حق خودتون دعاهای خیر کردید و باعث شد با حس عالی منم چندین برابر براتون دعای خیر کنم. و البته همین دعاها رو در حق خودم و همه عزیزانم و بچه های سایت بکنم.
عالی نوشتید. وصل شدن و وصل ماندن به منبع باعث رهایی و آسانی و آرامش و برکت و نعمت میشه. و این یعنی بهشت مجسم در لحظه حال.
سلام به سعیده ی عزیز دوست خوبم . خداروشکر صد هزار مرتبه شکر بخاطر نتایج قشنگ و نابی که گرفتی
سعیده جان چقدررر اول صبحی با خوندن کامنتت انرژی گرفتم چقدر درس گرفتم چقدر حالم عالی میشه وقتی که موفقیت های دوستای الهی خودم. رو میخونم و دوسدارم ساعتها بشینم فقط موفقیتهای دوستام رو بخونم و حالم عالی بشه و شکرگزار خداوندم باشم .خداروشکر و تخسینت میکنم سعیده جان بابت این همه اتفاق زیبا که برات افتاده و چقدر آیه های زیبای قرآنی که نوشتید زیبا و پر بار بودن ازت سپاسگزارم بابت این کامنت زیبا و این همه درس عالی و انرژی و اطلاعات قشنگی که با ما به اشتراک میزاری
عذرخواهی می کنم من الان بعد از اینهمه مدت متوجه شدم پاسخی برای محبت شما نفرستادم و تشکر نکردم.
خدا رو سپاسگزارم که هر زمان به منبع نور بیشتر نیاز پیدا می کنیم و درخواست آگاهی بیشتر به جهان ارسال می کنیم، از در و دیوار برامون نشانه های حکمت و رحمت و برکتش رو می فرسته و سیرابمون میکنه. و این بازگشت به این کامنت و خوندن احساس ناب اون لحظه شما برای من حکم چنین نشانه ای رو داشت.
ازتون سپاسگزارم و آرزوی ایمان و رهایی و عشق میکنم براتون.
درود بر شما و کامنتی که نور شده در تاریکی وجودمون و روشنایی ایجاد کردی در زندگی همه دوستان دمتگررررررم از اینهمه رشد و آگاهی خداروشکرررررر که یکروز نتیجه ای به این عالییییییئ گرفتی و برای ما نوشتی تا دلمون گرم بشه چقد لذت بخشه این همراهیی خداوند برای آسان کردن سختی ها خوش بحالت و نوش جانت این اجابت به این زیبایی و روشنی خداوند برای شما دوست توحیدمون وقتی قانون برای شما اینجوری عالی کار کردش حتماااااا واسه ماهم کار خواهد کرد اینه جواب ایمان قلبی و ایجاد باور توحیدی بازم خداروشکر کی میتونه کدوم قدرت میتونی اینجوری همه چیو کنار هم بچینه تا کارو اونجور که باب میلت هست بلکه هنوز زیباتر ردیف کنه هیچ قدرتی بجز خداااااااااا نمیتونه الهی شکرررررررت خیلی زیبا آیات قرآنی رو توضیح دادین ممنونم و سپاسگزارم که تونستی موفق بشی تا باعث دلگرمی ما بشی دمتگرررررررم رفیق توحیدیم درووووود بر تو دروووود بر استادی که مارو اینجا دور هم جمع کرد تا برای هم نور شویم و همه باهم خدای بزرگمونو شاکر باشیم الهی شکرررررررت
هرکس که در مدار دریافت هدایت باشد خدا او را هدایت می کند.
سلام به شما دوست گرامی و خوش ذوقم آقای بختیارپور عزیز
بیش از 5 ماه از نوشتن این کامنتم میگذره و هدایت الهی از طریق شما منو دوباره برد به این فضا. فضایی که ازش فاصله گرفته بودم و به شدت نیاز دارم برگردم بهش.
الان که مرور می کنم متوجه میشم چه باورهای غلطی در مورد کار کردن داشتم که باعث شده آنچنان سرم شلوغ بشه که فرصت نکنم بنویسم. فقط گوش میدم. هر روز و هر روز، اما گوش دادن به تنهایی کافی نیست.
این آگاهی ها باید به عمق جان نفوذ کنه. باید آنچنان در موردشون عمیق شد و غرق شد که اندام بدنت تو رو بکشونه به سمت اقدام.
به سمت ساده تر کردن کارها و وقت گذاشتن برای تغییر.
من اشتباه کردم که غرق در روزمرگی شدم. من اشتباها کار رو با دوندگی یکی گرفتم.
الان باز هم بر می گردم به حرفهای استادم. یک جاده آسفالته جنگلی صاف و یک مرکب نرم و سبک آرزو می کنم.
من از جهان درخواست می کنم منو به کار و فعالیتی راحت و دلخواه هدایت کنه که هم باعث رشد من و جهان بشه و هم وقتم رو برای خودسازی و تفریح و تجربه های مفید آزاد بگذاره.
هم با عشق انجامش بدم و هم درآمدش منو بی نیاز کنه. توش ترقی کنم و تصاعد مالی رو تجربه کنم.
من از شما سپاسگزارم که با مهر و توجهتون باعث شدید به خودم کمک کنم.
خداروشکر که تونستم با پاسخ به کامنتون یاداوری خوبی برای بیداری بیشترتون بشم و خداروشکر کامنت شماهم برامون نور شد برای عبور از تاریگی ها و خداروشکر همچین جایی داریم همچین دوستان بیدار دلی داریم که بهم کمک کنیم برای عبور از تاریکی و خوش بحال ما واقعا خوش بحال ما
ما عباس منشی ها باز چند پله بالاتر از آدمای عادی هستیم یعنی اشتباه ما تاوانش چندین برابر آدمای عادی هم هست و باید خیلی مواظب افکار و گفتار و کردار خودمون باشیم تا پاکیزه باشد
خدایا به من به خواهر گلم سعیده خانم و همه برادر وخواهرهای گلم کمک کن تا همیشه در مسیر هدایت تو ثابت قدم بمانیم الهی آمیییییین
با دیدن سر فصل این فایل میخوام که سه تا از اتفاقات جالبی که با خرید دوره برام افتاد را بنویسم
اولین ماجرا این بود که من صبح ساعت 6:30صبح رفتم نانوایی دیدیم شاگرد داره جلوی در را جارو میکنه من رو که دید گفت: نان تمام شد.من هم خندیدم بهش گفتم مگه ساعت چند پخت کردی که الان تمام کردی؟
گفت: ساعت 6 می پزیم و کم نون پخت می کنیم.
منم به راهم داشتم ادامه میدادم که آقایی که آخرین نان ها را گرفته بود. گفت:
_ خانم نان میخوایی
_آره
_اگه این7 تا نان کارت رو راه می اندازه بیا این ها را ببر.
_ مررسی من میرم همین نزدیکی یه خانمی نون خونگی میزنه ازش نون میگیرم.
_ببین من پول نون ها را حساب کردم شما اونها را ببرید چون این مقدار به کار من نمیاد.
اول نمی خواستم قبول کنم اما نون ها را آورد داد دستم و خودش و پسرش رفتند.
همون لحظه یاد درخواستی افتادم که روز قبل با خرید دوره از خدای مهربون داشتم ، که خدایا میشه من این ایقدر احساس لیاقت کنم که اگه کسی خواست به من لطفی کند یا کسی به من هدیه بدهد یا مغازه داری بخواد به من اشتانیون بدهد بدون عذاب وجدان قبول کنم و فقط عامل اصلی در این ماجرا را خدا بدانم.(با توجه به سابقه داغون در پذیرفتن هدیه ، یا لطف بقیه که دچار عذاب وجدان می شدم و باید جبران می کردم یا می گفتم گناه داره مگه فلانی چی داره که من بخوام این هدیه رو ازش قبول کنم )
و این نون هایی که به من داده شد حکم یک تایید از طرف خدای مهربان بود که همه چی به احساس لیاقت برمی گردد.
و این ماجرا فقط با خرید دوره بود و من هنوز نتونسته بودم جلسه و گوش کنم.
و اما ماجرای دوم
ساعت 12 شب بود که هسرم اومد گفت: هوا خوبه میایی بریم پارک؟
(این در حالی است که هسرم برخلاف من بخاطر (اون کودک فعال درون )اصلا از محیط پارک به خاطر شلوغی زیاد خوشش نمی یاد و بیشتر بیرون رفتن های ما در طبیعت است ولی این نیست که نریم ولی پارک همیشه به درخواست من وبچه ها می رفتیم.)
خلاصه رفتیم بعد بهم گفت میخوایی بریم این بستنی فروشی، بستنی فالوده بخوریم.( این هم در حالی که این بستنی فروشی رو بخاطر اینکه سر گذر است و از صاحبش خوشش نمی اومد با اینکه چند بار گفتم که بریم بستنی فالودده بخویم گفته من از فلانی خوشم نمی یاد و فلان وبهمان )
خلاصه در کمال ناباوری من، فالوده را خوردیم و رفتیم پارک و جایی نشستیم که از هر طرف ما چند تا جوان دور هم نشسته بودند و قلیون می کشیدند و باز این در حالی بود که قبل این بود که عمرا این کار رو میکرد.
تازه گفت هر چند شب یکبار بیاییم پارک خیلی خوبه.
.
وقتی خوب فکر می کنم میبینم که اون که اصلا کاری به این حرف ها نداره که روی خودش کار کنه و مثبت اندیش بشه. پس این وسط چی تغییر کرد؟
تنها چیزی که تغییر کرد یه کوچلو به اندازه ای که روی احساس لیاقت خودم کار کردم این تغییرات رخ داد. خدا داند بعد از این چه اتفاقات شگفت انگیزی در راه است.
.
و اما جریان سوم که میکسی از تمرین ستاره قطبی و احساس لیاقت است.
امروز صبح که داشتم تمرین ستاره قطبی رو می نوشتم یه لحظه چشمم به صفحه روز قبل افتاد.(من شب قبلش تمرین ستاره قطبی ام رو تیک نزده بودم که کدوم اوکی شده کدوم نشد) بعد دیدم نوشتم
/خدایا دوست دارم امروز صدای نازنین ….را بشنوم./
وای یه لحظه هنگ کردم، اولا اصلا یادم نبوده که من همچین درخواستی رو نوشته باشم و بعد جالبی اش اینکه من با اون دوستم صحبت کرده بودم.
و بصورت کاملا هدایتی . من روز قبل خیلی کار داشتم به صورتی که باشگاه رفتن رو کنسل کردم و گذاشتم بعد از ظهر، وشرایط طوری پیش رفت که کارهام به راحتی پیش رفت و سر ساعت10:30 بیکار بودم، گفتم بذار ببینم این دوستم در چه حاله یه پیام دادم و گفت که فعلا وقت آزاد داره زنگ زدم و نیم ساعت با هم صحبت کردیم و کلی خندیدیم(اولا این دوستم خیلی مشغول است. و من از اونجایی که احساس لیاقت نداشتم می گفتم( باز نمیدونستم علتش احساس عدم لیاقت است تازه فهمیدم) مزاحمش می شم کلا با همه دوستام اینطوری هستم مخصوصا اونهایی که شاغل هستند دیگه بیشتر فکر می کنم مزاحمشون می شم، وقتشون رو میگیرم.)
و این ماجرا برام دو تا درس داشت. یک وقتی به خواسته ات نچسبی، به راحتی به اون میرسی. دو، اینکه احساس لیاقت داشته باشی شرایط برایت طوری پیش میره که دوستت که هیچ ریئس مملکت هم وقتش رو برات آزاد می کنه.(ایموجی احساس ریلکسی و راحتی)
با تشکر از استاد عزیزم اولا بخاطر تهیه دوره و دوم این فایل که باعث شد این اتفاقات جالب در جایی ثبت بشه که تاییدی باشه بر درستی قوانین بدون تغییر خداوند.
و چه حس آرامشی داره وقتی به این درک برسی که هیچ عامل بیرونی در موفقیت یا عدم موفقیت ات نداره و هر چه هست در دنیای خودت است و بس.
ان شاءالله همه ی ما روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشیم الهی
اول از همه بهتون تبریک میگم که اینقدر عالی نشانه های خداوند رو دریافت کردید و تونستید آن ها را ببینید و این خودش نشانه دیگریه از درست بودن مسیری که انتخاب کرده ای و داری طی می کنید.
وقتی از خداوند بهت نان هدیه داده یعنی در مدار ارزشمندی و خود ارزشی قرار گرفتی و فرکانس های تو تغییر یافته است که اینو باید بارها به خودت تکرار کنی و الهامات و نشانه های دیگر خداوند را ببینی.
اینکه بر خلاف دفعات قبل اینبار به پیشنهاد همسرتون رفتین به پارک در حالی که قبلا چنین درخواستی رو نکرده بود برام یادآور صحبت های استاد عزیز است که وقتی ما تمرکزمون روی خودمون باشه و فقط روی خودمون کار کنیم و نخواهیم دیگران رو عوض کنیم آنوقت وقتی که ما از درون تغییر می کنیم؛ جهان بیرون ما بدون تردید تغییر خواهد کرد.
و اینکه در تمرین ستاره قطبی از خداوند درخواست کرده بودید که با دوست نازنینتون صحبت کنید برام یادآور این قانون بود که به خواسته های ما پاسخ داده می شود و ما هر فرکانسی رو به جهان بفرستیم جهان مثل آئینه آنرا به زندگیمان بازتاب می دهد و این قانون بدون تغییر خداوند است حتی اگر ما متوجهش نشده باشیم. و رد یابی فرکانس هایمان نیز ما را با ساز و کار جهان هستی و نحوه عمل کردن فرکانس هایمان آگاه تر می کند.
آرزو میکنم این دوره منشاء خیر و برکت و نعمت و ثروت در زندگیتان باشد دوست عزیز همانگونه که تا کنون بوده.یا حق
سلام به رضوان عزیز ودوست داشتنی رضوان جان بهت تبریک میگم عزیز دلم دقیقا همانطور که استاد تو فایل معرفی دوره گفتند حتی فکر کردن وبحث کردن در مورد لیاقت به آدم احساس ارزشمندی میده سپاسگزار وجود نازنینم
چقدر کامنتتون زیبا بود دوست عزیز.از جنس اون کامنت هایی که وصلی به خدا و اون میگه و تو می نویسی! چند بار کامنتتون رو خوندم و بعضی جملاتت رو بارها.
بهتون تبریک میگم فاطمه جان. به جرات میتونم بگم (چون حسم اینو میگه) که شما با این کامنتتون به همه آنچه که باید از این دوره یاد می گرفتی؛ رسیده ای! آنهم تنها با دیدن یک جلسه از این دوره! و این ستودنیست و قابل تحسین، خوشا به سعادتتون . به افتخارتون و به احترامتون از جایم برمیخیزم و یک کف مرتب براتون میزنم.
این جملاتت رو بار دیگه به خودم مرور می کنم که کلی درس برام داشت…
تازه فهمیدم بهشت دنیا، پشت پلک های خودم بوده….
چهار روزه خودمو تنها نذاشتم، باهاش لحظه به لحظه نفس کشیدم با هرضربان قلبم شکر کردم که خودمو پیدا کردم
این منه بالیاقت به خدا وصل بوده نه منه مشرک
تازه دوزاربم افتاد خدا به این منه بالیاقت فتبارک الله احسن الخاقین گفته …
انگار رسیدم به ادعونی استجب لکم
بارها حس کردم خدا میگه اینم خواسته ی درونیت
خداااا رو شکررررر برای اینهمه درک و فهم و باور قشنگ و توحیدی که خداوند بهت الهام کرده. میشه راجع به هر جملش ساعتها فکر کرد و یاد گرفت. احساس میکنم منم با خوندن این کامنت آنچه نیاز داشتم از این دوره یاد بگیرم رو یاد گرفتم! در پناه حق دوست عزیز.بهترینها سهم لحظه لحظه زندگیتان باشد.یا حق
سلام به شما دوست ارزشمندم شاگرد دوره ی احساس لیاقت
سلام فاطمه جانم، سلام عزیزم که اینقدر زیبا و دلی نوشتی
اصلا لذت بردم و فقط تحسینت کردم.ممنونم که از خودت ردپا گذاشتی تا منی که پنجره کلاس رو پیدا کردم و شاگرد رسمی این کلاس نیستم با دیدن این صفحه و این پنجره کلی لذت ببرم و کلی مثل شما عزیزان سرشار بشم از حس خوب و با اینکه نمیتونم آگاهی های کلاس رو بشنوم و صدا ندارم اما تصویر کوچیکی دارم ولی یک چیز مهم تر دارم. احساس، فرکانس. من با همین صفحه ایی که خوندم احساس میکنم خودمم تو کلاسم فقط هنوز باید بیناتر و شنواتر بشم تا بشنوم.
چقدر ممنونم ازت که اینقدر قشنگ خودتو دوست داری عزیزم لذت بردم فاطمه جان تو خیلی ارزشمندی بیشتر از حدی که بتونی تصور کنی. تو خیلی دوست داشتنی هستی بیشتر از اون حدی که الان خودتو دوست داری. تو در وجودت یک منی داری که اون خلیفه خداست اون یک گوهری و اشرفی هست که اصلا نمیدونی چطور میدرخشه و چقدر زیبایی خیره کننده ایی داره که خدا به خودش برای خلقش احسنت گفت، ببین دیگه چی در درون تو نهفته…واقعا خیلی از وجودت خوشحالم و بهت تبریک میگم در مسیر کشف و شناخت بیشتر این گوهر هستی. واقعا تحسینت میکنم اینقدر خوب داری خودت رو صیقل میدی و روی خودت کار میکنی.دوستت دارم با تمام قلب و احساسم
فاطمه جان احساسی که نوشتی رو امروز واقعا درگ کردم..
اونجایی که استاد عزیزم گفتن وقتی به این دنیا دعوت شدین یعنی لایق همه چیز هستین…
بغضم ترکید ، توانایی نداشتم جلوشون رو بگیرم…
انگار داشت از لحظه تولد منو زیر و رو میکرد….
اونجایی که گفتن شما به خود خودی لایق هستین بدون قید و شرط بدون هیچ مذاکره ایی
احساس میکردم جلوی استاد نشستم و داره زخم های روحم رو یکی یکی پیدا میکنه و روحم رو نوازش میکنه توی چشمام نگاه میکنه و میگه دوای این زخمت از کجاست و دردش چیه !!!!
احساس کردم بخاطر همین نداشتن لیاقت ….چقدر به فرزانه ناحقی شده و ناحقی کردم….
از خودم خجالت کشیدم …های های گریه کردم …
حتی الان که دارم اینارو مینویسم …اشک امانم رو بریده …
عزیزدلم ببخشید که اینارو نوشتم زیر کامنتت و خدایی نکرده احساس بدی بهت داده باشم..
خداوند هدایتم کرد به کامنت شما که منم ریشه یکی از بی ارزشمندیم رو اینجا بنویسم
منم همین الان اشکام اجازه نمیده بنویسم دقیقا وقتی که این جمله استاد رو چند بار تو ذهنم مرور کردم شما وقتی به این دنیا دعوت شدین یعنی لایق همه چیز هستین … من مهمان ناخوانده مادرم بودم چون بعد از پنج تا بچه که 43 سالش بود من به دنیا اومدم یعنی اصلا نمیخواست من بدنیا بیام واسه همین از راه های مختلف خواسته بوده که من سقط بشم …از همون نوزادی به همه میگفته که من این بچه رو نمیخواستم هزارویک بلا آوردم سرش ولی بازم خدا نگهش داشت … از کودکیم فقط میشنیدم که من این بچه رو نمیخواستم و همیشه دلم میگرفت و با خودم میگفتم آخه خدا چرا منو بدنیا آوردی … سالها این حرفها تو گوشم بود حتی وقتی با دوستامم حرف میزدم خودم تعریف میکردم که پدر و مادرم منو نمیخواستن…و با هربار تعریف کردن درونم شکسته و شکسته تر میشد …بعدش که بزرگ شدم و ازدواج کردم یادم رفت …تا اینکه خودم بچه دار شدم وقتی فهمیدم باردار شدم همین الگو برام تکرار شد البته( اون موقع یادم نبود همه اینا رو همین الان از ذهنم کشیدم بیرون ) چون من قرار بود ارشد بخونم بچه دار شدنم برام غیر منتظره بود و بدتر از این که شنیدم دوقلو هستن که زار زار گریه میکردم که من نمیخوام هر طور شده باید سقط کنم من نمیتونم دوقلو نگه دارم و همون مثل مادرم یه کارایی میکردم که حداقل یکیشون سقط بشه … وقتی بدنیا اومدن همش گریه میکردم که من نمیخواستم که این بچه ها رو … خدایا چرا منو بد بخت کردی و اسیر این دو تا بچه کردی و بازم مثل مادرم به همه میگفتم که من بچه نمیخواستم که اینا ناخواسته هستن … ولی خدارو شکر از وقتی که یکم آگاه تر شدم و در یک ویدئو صحبت های وین دایر رو شنیدم که میگفت من هر روز به بچهام میگم که از شما سپاسگزارم که در زندگی من هستین و از وجود شما لذت میبرم … منم الان تقریبا یکساله که بهشون اکثر اوقات میگم که به وجود شما افتخار میکنم و شما بهترین نعمت خداوند برا من هستین
و اینم بگم که از وقتی دوره احساس لیاقت رو خریدم این اولین کامنتم هست چون نمیدونم از وقتی فایل ها رو گوش میکنم حالم خوب نیست خیلی دلم میگیره و گریه میکنم و نمیتونم چیزی بنویسم
خلاصه با خوندن کامنت شما دیدم من از وقتی به دنیا اومدم مهر بی ارزشمندی رو به من زدن و ریشه اصلی رو پیدا کردم که تا به امروز منو نابود کرده
چقدر خداوند ارزشمندی و توانمندی در وجودت دیده بود که بهت دوقلو داده
خداروشکر
شاید خودت توانمندی هاتو باورنکردی اما خدا میدونسته که توانایی حفظ دوقلوهاتو داری و خداروشکر که هر سه سالم هستین خداروشکر.
خوشحال تر هستم که تو دوره لیاقت با من و رسول جانم
همکلاسی هستی و ان شاالله کامنت های پراز حال خوبتو میخونیم .
چه قدر عالی که حالا عاشق بچه هاتی و هرروز بابت وجودشون شکر گزاری . دمت گررررررررم
منم جزو بچه های ناخواسته ی مامانم هستم اما تو دوره لیاقت برای فرزانه ارزشمند نوشتم که نگاهم از یه جایی به بعد تغییر کرد و الانم میگم بچه های ناخواسته انصافا خدا براشون سنگ تموم میذاره چون پدر ومادرهاشون از لحاظ ذهنی به بارداری فکر نمیکنن و دست خدارو باز میذارن که بهترین و زیباترین و سالم ترین بچه هارو خلق کنه درست مثل خودم و خودت و دوقلوهات ……
الهی که همیشه لبات بخنده
سرشار باشی از خوشبختی در کنار عشق دلت و دوقلوهای قشنگ وماهت عزیزم .
چقدر شما پر از انرژی مثبت هستین چقدر حرفاتون خداگونه و زیباست خیلی راحت میره میشینه تو ذهن آشوب من
منم خیلی خوشحالم که در دوره احساس لیاقت همکلاسی هستیم ،این اولین خرید من از محصولات استاد هست چون هم توانایی مالی شو نداشتم و هم اینکه میگفتم حالا حالاها کار دارم من هنوز زوده که دوره ای از استاد بخرم و راستشو بخوایید دلمم نمیومد پس اندازمو بدم به محصولات ولی وقتی رو سایت اومد به خودم گفتم فهیمه تو لایقی که این محصول رو برا خودت بخری واجب تر از هر مایحتاج که تو زندگی دارم و واقعا الان میتونستم با این مبلغ یکی از احتیاجات بچه هامو تامین کنم ولی گفتم من باید از همینجا احساس لیاقت رو شروع کنم و این دوره احساس لیاقت رو به خودم هدیه دادم
فاطمه جان این جمله همیشه یادم میمونه که (( خدا برا بچه های ناخواسته سنگ تموم میزاره چون پدر و مادرهاشون از لحاظ ذهنی به بارداری فکر نمیکنن و دست خدارو باز میزارن که بهترین و زیباترین و سالم ترین بچه هارو خلق کنه ))
فاطمه جان امیدوارم همیشه موفق باشی در راه توحیدی خداوند در کنار همسر مهربون وفرزند عزیزتون
فهیمه عزیزم شاید باور نکنی چقدر چقدر دلم میخواد یک بچه داشته باشم ..الان با تنهایی و مجردی خودم اوکی هستم ولی بی نهایت عاشق بچه ها هستم.
البته الان یک فرزند خوانده دارم..که به سرپرستی قبول کردم …اما با من زندگی نمیکنه چون شرایطش رو ندارم اما هزینه زندگیش رو با کمال میل قبول کردم ..
میدونی عزیزم همیشه پیش خودم میگم اگر روزی مادر شدم
هیچ چیز مادی یا دنیوی نمیتونه مانع این بشه تا ذره ای عشق نسبت به بچه هام رو کم کنه….
منم مثل شما به من گفتم تو ناخواسته بودی و……..
اما چه بگویم که ما نسلی بودیم که هزاران باور منفی و حس نالایقی از والدین و جامعه به ما تزریق شد، بخاطر همین دوست دارم این اشتباهات رو برای نسل جدید نکنیم…..
اونا نعمت های زندگی هستن …
عزیزدلم متشکرم که این دیدگاه ارزشمند رو برام نوشتی …
امیدوارم زیر سایه پررودگاااارم همیشه شاد و سلامت باشی و مادر فوق العاده ای برای دوقلوهای دوست داشتینیت باشی
آفرین برتو درود خدا برتو تبارک الله و احسن احسن بر کسی که تونسته از دل تابویی به این قدرتمندی از دل ماتریکس خطرناک بی ارزشی بیرون بیاد، و آگاه بشی ازاین ترمز وحشتناک و کمک کنی به خودتو فرزندان گلت که خدا حفطشون کنه ووانشالله خوشبختی شونو ببینی
تا بتونین رشد کنین و به اون درجه از لیاقتی که حق الهی تون هست برسین واقعااااا ایوووولله و آفرین برتو خواهرقدرتمندم بسیااااار لذت بردم از کامنتتون که هرچند پراز رنجش بود و تونستی ازاین تضاد قدرتمند آرامش و رنگ خدایی بگیری باید بهت افتخار کرد به تک تک دوستانم که اینجا دارن از ماتریکس درونی شون کنده میشن باید افتخار کرد و افتخارم اینه که بنده خدایی شدم که همچین دوست و رفقایی داره بنده خدایی شدم که هرگزززززززز خلف وعده نکرده و نخواهد کرد خداجونم بابت پذیرفتن من ازت ممنونم که جز هدایت یافتگان در راه تو قرارم دادی الهی سپاس
و ممنونم از شما فهمیمه خانم گل دعا میکنم پرقدرت در کنارخانوادت رشد کنی و تمام مشکلات و با لودر باورهای توحیدی که داری میسازی له کنی و همه رو خورد وخمیر سازی و بری جلو تمام راه بندان های زندگیت گشوده شود انشالله.
سلام فاطمه جان عزیزدلم چقدر لذت بردم از کامنتت که نشان ازحضورو نور خدا درونش موج میزد.
فاطمه جان اینقدر انرژی حرفات مثبت والهی بود که با اعماق وجودم درک کردم باگریهات گریه کردم وحس اینکه آره منم از خود واقعیم غافل بودم وهستم.چقدر قشنگ با کلمات حستو بیان کردی،منی که در این دوره حضور ندارم بتونم از زاویه ی دیدت از برکات این دوره بهرمند بشم.
فاطمه جان با لطف خدا چقدر خوب اصل گفته شده دراین دوره رو درک کردی و به خود واقعیت رسیدی و درآغوشش گرفتی وجان دوباره گرفتی.زبان خداشدی برای بیان این مطالب برای امثال من وچقدر قشنگ فاطمه عزیزم درک کردی این مطلب که بیان کردی(تازه دوزاربم افتاد خدا به این منه بالیاقت فتبارک الله احسن الخاقین گفته)
سپاسگزارم اومدی نوشتی ومارو هم دراین حس حال خوبت شریک کردی برات آرزوی بهترینهارو دارم ومنتظر دستاوردها وموفقیتهات در طول دوره هستم.
فاطمه جانم کامنت شما از ته قلبتون بوده که اینقدر به قلب من هم چسبید. تحسینت میکنم که اینقدر در بیان احساساتت خوب هستی.
منم این دوره رو شروع که کردم رفتارای جدیدی از خودم میبینم. مرتب انگشتامو تک تک بوس میکنم و قربون صدقه خودم میرم. این تنها دوره ای از استاد هست که من ساعتها باهاش گریه میکنم از بس حس اتصال به خود زیباست. با بقیه دوره ها شبیه ارشمیدس و اون یافتم یافتم بودم.
ولی این دوره خود واقعیم رو من بهم نشون داد. خود واقعیم که تشنه توجه خودم بود؛ تشنه مهربانی و محبت و تحسین خودم بود. و من همه اینها رو از بیرون میخواستم و دریافتشون نمیکردم چون از درون به خودم نمیدادمشون. این جملتون رو خیلی دوست داشتم: تازه درونم پراز عشق ونور شد…
همه عمرم میگفتم خدا به کسی ظلم نمیکنه و نیاز ما رو نمیذاره بیرون از خودمون. و بالاخره حالا رسیدم به درکش.
چقدر کامنت ات زیبا و تحسین برانگیز بود ، کامنتی با نهایت لذت از احساس لیاقت و ارزشمندی ات
چقدر توحیدی نوشتی از خودشناسی ات در دوره احساس لیاقت
واقعا لذت بردم از این جملاتی که در متن آوردی ار نتایج کار کردن روی خودت ، امیدوارم با دوره احساس لیاقت ، زیباترین ها را در زندگی ات خلق کنی دوست هم فرکانسی ام …
من در این دوره شرکت نکردم و فکر میکردم احساس لیاقتم در حد خوبیه
اما با خوندن دیدگاه عالی شما متوجه شدم چقدر ضعف داشتم در مورد احساس لیاقت و خود ارزشمندی
من هم سالهاست که خودم رو ندیدم و فقط برای دیگران زندگی کردم
با خوندن چند باره کامنت شما متوجه شدم باید بیشتر با خودم دوست بشم و بیشتر به خودم اهمیت بدم
و گاهی باید خودمو به جاهایی که دوست دارم دعوت کنم
و از بودن با خودم لذت ببرم
از خودم و کارهای بزرگ و کوچکی که کردم تشکر کنم و رفیق خوبی برای خودم بشم و در حقیقت با خودم آشتی کنم
با خودم بیشتر صحبت کنم و از خود درونم نظر بخوام و آرامش خودم رو بهم نزنم
برای شروع تصمیم گرفتم امروز یه جایی خودم رو دعوت کنم که سالهاست دوست داشتم اونجا رو ببینم اما همیشه اگه برای خودم کاری میکردم دچار عذاب وجدان میشدم که چرا با خانواده نرفتم و در حقیقت من خودم رو فدای خانواده ام کردم
نمیخوام بیشتر از ظلمهایی که به خودم کردم بگم چون احساسم بد میشه اما بهش قول میدم که دیگه تنهاش نزارم
در پایان تشکر میکنم از شما خواهر عزیز که با این کامنت تون من رو بیدار کردین.
در پناه پرودگار بهترین ها رو براتون آرزومندم
کامنت رو تموم کرده بودم و ارسال کردم ، اما بنا به عادت همیشگی یکبار دیگه کامنتم رو خوندم که اگه مشکلی داره ویرایش کنم نمیدونم چطور دستم خورد به ستاره های امتیاز دهی و سئوالی که میخواهید 5 ستاره به این کامنت بدهید و منی که هیچ وقت به کامنتهای خودم امتیاز نمیدم این رو یه نشانه دیدم و گفتم این یه نشانه هست و برای تشویق خودم برای اولین بار به کامنت خودم امتیاز دادم اونهم پنج ستاره و خیلی حس خوبی از دادن این امتیاز به خودم گرفتم
فاطمه جان دست مریزاد با نوشتنت من بیش از ٢٠پیام دوستان رو مطالعه کردم ولی با خوندن پیام تو اشک در چشمانم جاری شد و کلام تو از دل آمده بود برای من همه ی اینهایی که گفتی در وجودم هست و انگار با خوندن آنها در من حس عجیبی رخ داد خوشحال که خودت را پیدا کردی و اینقدر تاثیر گذار بوده برای تو و همه ی دوستانم در این سایت آرزوی بهترین اتفاقات رو دارم موفق باشی فاطمه جان️
به نام خداوند مهربان و عاشق
به نام بزرگترین فرمانروایی جهان
به نام خالق زیباییی ها که فقط زیبایی می افریند
خدایاااا کرور کرور شکرت
سلام به استاد عزیزم استاد زیبایم سلام به بچه های عزیز سلام به مریم عزیز و دوست داشتنی
استاد عزیزم بسیاررر تشکر بخاطر محصول احساس لیاقت
خدا را شکرگذار هستم که من را به این محصول هدایت کرد
چقدررررر محصول عالی و بی نظیر هست
من که شب روز خودم را مقایسه میکردم با دیدن جلسه اول حالا این کار انجام نمیدهم به خودم ارزش قایل هستم
عاشقانه روی خودم کار میکنم استاد عزیزم
به خودم تعهد میتم به زیبایی تدریس شما همانقدر زیبا تغییر کنم و بهترین خودم شوم
استاد با شنیدن همین جلسه اول من احساس لیاقت میکنم احساس ارزشمندی میکنم
با شنیدن جلسه اول با خود میگم استاد راست میگوید ما لایق هستیم چرا باید لایق نباشم ما خلیفه خدا هستیم ما فقط بخاطر اینکه به این کره خاکی آمدیم لایق هستیم لایق نعمت و ثروت های این دنیا هستیم
هر چقدر میشنوم تشنه تر میشوم بازم گوش میتم
تا حالا هیچ وقت این حرف ها را از هیچکس نشنیده بودم
با شنیدن جلسه اول خواسته های که بزرگ نبود و هزاران انسان دیگر دارد ولی به من بزرگ بود چون احساس لیاقت نمیکردم حالا برایم کوچک هستن منطقی هستن چون من لایقش هستم
من ایمان دارم با این دوره بی نظیر که اولین سرمایه گذاری خودم روی خودم هست و برای خود این دوره را هدیه روز تولدم گرفتم
میدانم نتایج عالی میگرم شخصیتم را به کمک خدا و آموزش های شما تغییر میتم
استاد عزیزم دوستتتتت دارم و آرزو دیدن روی ماهت را دارم
به الله میسپارم تان
ا
سلام استاد
5 اکتبر روز جهانی معلم رو به بهترین استاددد دنیا،کسی که واقعا کلمه ی استاد برازنده شونه،رول مدل تو تمام جنبه ها،راهنما تبریک میگمBest teacher ever ever
استاد سپاسگزارم ازتون بابت دوره ی احساس لیاقت، چقدر خودشناسی با یک آگاهی به ظاهر ساده ولی به شدت عمیق
من دوره ها رو چون خواهرم(مرضیه صالحی) با اکونتشون تهیه میکنن، من دسترسی ندارم به کمنتای محصول ،نتایج و درک و سپاسگزاریم از شما رو اینجا مینویسم
استاد انقدر هیجان زدم بابت این آگاهی ها که این دومین کمنت من هست تو این صفحه.
استاد دست گذاشتین رو چه موضوعی ، احساس لیاقت،یعنی با تمام وجود تایید میکنم که این جنبه،تمام جنبه های زندگی رو تحت تاثیر قراره میده
یعنی انگار پیشرفت تو تمام جنبه ها،پاش پیش احساس لیاقت گیره
اینو از تجربیات و آگاهی ها و درک این چند روزم با این سه جلسه ای که اومده مینویسم
آقا احساس لیاقت
توی کارکرد رو قانون تاثیر میذاره،
توی ارتباط با خدا و هدایت های خدا
تو کمک به تصمیماتی که گرفتی تاثیر میذاره
تو توجه به نکات مثبت تاثیر میذاره
تو سپاسگزاری تاثیر میذاره
تو احساس قربانی بودن ،که چقدر استاد تو دوره ی عزت نفس جلسه دوم تاکیید دارن که نمیدونین چ بلاهایی سرخودتون میارین با این احساس
حالا میگم چجوری باتوجه ب تجربیات این چند روزم
حالا تو سپاسگزاری چطور؟
یک چیز خیلی قشنگ استاد،چطور دوره هاتون به هم وصلن و قشنگ کار کردن روشون نه تنها مانع هم نمیشن بلکه قشنگ تو هر کدوم از یک جنبه میفهمی و هی آگاهیت میزه بالا،مثل یک پازل، مثلا تو یک دوره فکر میکنی تموم شد دیگه همه چیو میدونم،بعد گوش میدی میگی اوه استاد چی گفتتتت، منو خواهرم گوش میدیم ، یعد مسج میدیدم بهم اووه دیدی استاد چی گفت تو این جلسه بابا دمش گرم عجب نکته ای منطقی
من با توجه به آگاهی که از جلسه اول شیوه ی حل مسایل گرفتم که کارها آسان انجام میشه و کار کردن رو این باور مخصوصا وقتی که تو جلسه دوم کشف قوانین انقدر تاکیید کردین به آسون بودن و منم فهمیدم که این ترمز رو به شدت دارم
یکی از نتایجش این بود که من وقتی دوره احساس لیاقت لانچ شد،تو دلم خواستم این دوره رو
فرداش پا شدم خواهرم این دوره رو خریده، توی وتس اپ فرستاده ،خیلی هم با ناز و ذوق که حدس بزن چی شده، دوره رو خریدم
خب حالا این چقدر جای شکرگذاری و ذوق داره
که اولا این دوره رو دارم
، دوما بیین این باور که کارها ساده انجام میشود داره جواب میده،این باید ذوق کنم ک کار کردنم درست بوده،
یکی از ترمزام برای رسیذن به اون هدفم که دارم،همینه،اینکه کار میکنم روی این باور برداشته میشه،قراره به هدفم برسم
نتیجه گرفتم
حالا چی میشه اگر احساس لیاقت نداشته باشی و دایما ناخوداگاه در حال مقایسه خودت با دیگران باشی
اومدم کمنتای بچه ها رو خوندم که یعضی هاشون دارن پول جمع میکنن ،بعضی هاشون حس میکنن در مدار دریافتن و حس میکنن به همین زودی میخرن،بعضی ها از حقوقشون زدن خریدن
حسم بد شد،اگر قبلا بود دقیقا نمیفهمیدم چرا ولی الان فهمیدم داره مقایسه میکنه ببین چون تو مهاجرت کردی تو کشور غریبی فعلا درآمد نداری،خوش بحال اینا درآمد دارن
یکی نیست بگه بابا انقدر راحت اومده ،انقدر راخت به یک خواسته م رسیدم بیام شکرگذاری کنم، منطق سازی کنم برای راحت رسیدن برای مهاجزتم
یعنی احساس عدم لیاقت نمیذاره شکرگذارباشم، چجوری جلوی پیشرفتمو گرفت
تو مهاجرت دومم چطور رد پاش هست، من چندبار تا لحظه ی آخر پیش رفته، حتی یکبار وقت سفارت برای دادن ویزا، که بعدش کنسل شد
حالا اینه که استاد میگم لذت میبرم هر کدوم از دوره ها چقدر قشنگ از یک جنبه باز میکنه
من توی جلسه دوم شیوه ی حل مسایل فهمیدم که من خیلی از قوانین مهاجرتی حساب میبرم و برا خودم ترمز کرده بودمش
حالا این ترمز من فکر میکردم فقط از توحید هست
اونجا گفتم پس شرک دارم، اومدم رو توحید کار کردم یک مدت با فایلای توحید عملی،فقط روی خدا حساب کن، و مثال هاش
احساسم بهتر شد ترسام کمتر شد
ولی نتیجه رخ نداد،
تو جلسه دوم و سوم کشف قوانین و اون سوالا
این دو جمله ی مریم عزیز راه رو برام باز تر کرد
یکی که گفتن(برای پیدا کردن ترمزها بگردین تو تجربیات خودتون ،یا اطرافیان و شنیده ها و دیده ها تون درباره این خواسته)
و جمله ی بعدیش
(جهان به نگاهی که ذهنتون درباره ی امکان پذیری اون خواسته داره ،پاسخ میده و اونو بصورت افکار شرایط ایده ها موقعیت ها بازتاب میده توی مسیرتون)
و گفتن که اگر خواستت امکان پذیر نیست، ترمزتون عدم لیاقته.
خب دیده ها و شنیده های من از مهاجرت تو چند سال از تمام دوست آشنا همکار همکلاسی چی بود، اینکه کسایی رو دیده بودم که یک سری معیارا داشتن که تونسته بودن مهاجرت کنن، بر طبق اون معیارات
خب من اومدم تمام جوابایی که گرفته بوذم،راهکارایی که هدایت شده و بازخوردا و نتیجه ی نهایی ک در لحظه ی آخر کنسل میشد
میگفتن نمیشه چون شما این شرایط رو نداارین
من فکر میکردم این ترمزم فقط ریشه ش توحید هست،ولی توحید یک بخشش بوده اما بخش بزرگترش که خیلی مخفی بود
تازه فهمیدم عدم لیاقت بوده،چون چندیاری که کارم جلو میرفت همون معیاری که تو ذهنم بود رو میخواستن،
در یک کلام اگر از نظر قانون بگم شما چون این معیار رو ندارین لایق نیستین
ذهنم دلیل لیاقت رو فقط داشتن اون معیارا میدید
حالا ک چند روزه دارم کار میکتم، حسم ب امکان پذیری خواسته م عوض شده و میدونم که این تغییر حس شروع همه چیزه، انقدر نشانه ها زیاد شده،ایمان دارم همین روزا ب نزدیکی میام و از نتیجه م میذارم
توی کمک به تصمیماتی که گرفتم، مثلا من اینجام میخام مهاجرت دومم رو بکنم دارم کار مینکنم، با یک سری دوستان آشنا شدم، و چون فهمیدم که ورودی هایی میدن بر خلاف خواسته م آگاهانه رفت و آمدم رو قطع کردم
بیینید خودم قطع کردم،با میل خودم، برای هذف خودم
حالا احساس عدم لیاقت میاد چیکار میکنه ک این تصمیم سست بشه
مثلا دیروز دیدم همون دوستان عزیز که انصافا هم آدمای مهربونین ولی کاملا مخالف مسیر من،، تیپ زده بودن با هم میرفتن بیرون،من که آگاهانه خودم رد کردم
با دیدنشون حسم بد شد، با این آگاهی ها و خودشناسی ذهتم اومدم دیدم ذهنم داره بهم حس قربانی بودن میده، که تو کشور غریب تنهایی، دوست نداری، کسی دوست نداره،برای کسی مهم نیستی، تنهایی همیشه،تنهل میری پیاده روی،، یک حس قربانی بودن
تعجب کردم گفتم الله اکبر، استاد تو جلسه دوم عزت نفس میگن مواطب باشبن حس قربانی بودن نکنین که بلا سرتون میارین،، من فکر میکردم که من تو این خوبم و این حس و ندارم
گفتم عجب برای تصمیم خودم ، داره خودمو تخریب میکنه و بلا سزم میاره،، چقدر مخفی هست این عدم لیاقت
توی ارتباط با خداچجوری فهمیدم
اونجا که استاد میگین من لایق دریاقت هدایت های خدام
من خدا شاهده اگر بیام بنویسم که تو این مهاجرت ، من کجاها چ ایمانی نشون دادم،چند صفحه ی طولانی کمنت میشه با نتیجه
بعد چون تو ذهنم من عدم لیاقت دارم و از بچگی ایمانم با ایمان آدمایی مثل امام ها و پیامبرها مقایسه شده ، و اونم نه بصورت واقعی،بلکه بصورت بت و افسانه ای که ازشون درست کردن که از شکم مادر بدنیا اومدن ایمان تزلزل ناپذیر داشتن،که عملا ما هیچوقت نمیتونیم نزدیک اونا هم بشیم،اصن مقایسه ی ما با اونا گناهه، خب ناخوداگاه من میاد ایمانمو مقایسه میکنه با اونا و میگه تو ایمان نداری ،لایق این نیستی خدا بیاد کارها رو برات انجام بده، حس بی ارزشی و فاصله از خدا تقویت میشه،، در صورتی که من هاجر خودم فقط میدونم با چ ایمانی حرکت کردم و دارم ادامه میدم و نتایجی ک گرفتم کارایی ک خدا کرد،بعضی هاشون مث داستان علمی تخیلی میمونه ب مردم عادی بگم باورشون نمیشه،، ولی عدم لیاقت نمیذاره اینا رو ببینم و ایمان داشته باشم خدا انجام میده،نمیذاره از خذا متوقع باشم
، استاد یعنی عاشقتونم که همه چیز رو انقدر منطقی باز میکنید،، تو گفتگو با دوستان اون فایلایی کع با آقای عرشیانفر دارین ، اصن اوتجا تفاوت شما رو میفهمم با بقیه
اونجا میاین منطقی مراحل تکامل ایمان حضرت ابراهیم رو میگین
تو توجه بر نکات مثبت چجور تاثیر میذازه، من بعضی وقتا توجه میکنم به نکات مثبت حسم خوب میش، بعضی وقتا نه ،برعکس بد میشد
نمیفهمیدم چزا
الان میفهمم سریع مقایسه میکردم، چهرمو،خونمو ، مبایلمو، رفتارمو……..
پس عدم لیاقت نمیذاره شکارچی نکات مثبت خوبی هم باشم
من چون یک هدف داشتم و مونده بودم با شرایط سخت، مجبور شدم بیام و خودمو ببندم به سایت و آموزش ها،،
من قبلا فایلای استاد و مث یک آهنگ مث مسکن گوش میدادم تو خونه زندگیم بودمو و دزآمدی داشتم که بتونم دوره ها رو بخرم ولی درمدارش نبوذم
اما اینجا برای اولین بار فهمیدم حس خوب چیه،شکرگذاری چیه،خدا کیه، ایمان چیه، توحید، خود ارزشی، قانون جهان،کنترل ذهن یاد گرفتم ، تو مدار دوره ها رفتم و چندین دوره ی استاد رو دارم، خوشبختی رو یاد گرفتم، یاد گرفتم با دیدن یک ابر یک صدای گنجشک چجوری ب خوشبختی برسونم خودمو
در صورتی که قبلا با خونه زندگی بیزنس،دوستای زیاد نمیتونستم چنین حسایی رو تجربه کنم
حالا اینا انقدر موفقیت های بزرگی هست که میگم آدما نسل در نسل میان و تجربه نمیکنن و میمیرن ، من اینا رو دارم
ولی احساس عدم لیاقت میاد منو مقایسه میکنه با اون دوستی که زودتر از من مهاجزت کزدن،،، و به من مبگه تو اون آدم بی عرضه ای هستی که اومدی اینجا ،هنوز اینجایی، اینهمه نتیجه،این طریقه ی خوشبخت زندگی کردن زو نمیبینه، خب این نمیذاره من ادامه بدم انگیزه بگیرم
استاد راست میگین احساس لیاقت باید درونی باشه، اگر بسته به دست آوردها باشه با از بین رفتنشون نابود میشه، من علوم آزمایشگاهی خوندمو و تو دوتا از بهترین بیمارستانا با کارنامه ی موفق پنج ساله کار کردم، یکسال آخرم بیزنس خودمو داشتم،احساس لیقاتم بسته به اینا بود، تو شهر خودم به خانوم دکتر گفتن دلم خوش بوده و حس ارزشمندی میکردم،با لباسام با،با دوستام،
اومدم کشور غریب که خبری از دکتر بودن و مشتری و دوستای و تیپای خوبم نبود، اوایل خیلی سخت بود حسمو خوب کنم،کنترل ذهن کنم ، حس یک مهاجر بدبخت بی ارزش زو داشتم،احساس ارزشمندیم جا مونده بود با اونا
چطور میبینم همه چی پاش پیش احساس لیاقت گیره
خدا رو شکر برای این دوره و این آگاهی ها، این احساس عدم لیاقت رو دارم میشناسم، کجاها وارد میشه حرف میزنه،مثلا الان ک دارم مینویسم میگع ننویس تو که مث بقیه نمیتونی متعهدانه ادامه بدی،مقایسه،مقایسه مقایسه،تخریب….
خدارو شکر برای این مسیر زیبا و این آگاهی ها و این حد ازخودشناسی
استاد سپاسگزارم،عاشقتونم،بهترین ها رو براتون میخام
با عشق
سلام دوست عزیز خیلی کامنت عالی و پر محتوایی نوشته بودی از خوندنش هم لذت بردم و هم کد باز شد برام در مورد لایق بودن . که گیر کردیم و کارامون پیش نمیره چون خودمون رو لایق اون شغل راحت نمیدونیم
خودمون رو لایق درامد بالا نمیدونیم
خودمون رو لایق دوستای خوب نمیدونیم
خودمون رو لایق زندگی راحت نمیدونیم
خودمون رو لایق دریافت هدیه های عالی نمیدونیم
خودمون رو لایق ارتباطات عالی نمیدونیم
و چقدر عالی بود کامنت قشنگت و تحسینت میکنم که مهاجرت کردی و روی خودت داری کار میکنی و همین آگاهی ها کلی نتایج هست و هر لحظه در حال پیشرفت هستی و خوشحال شدم کامنت قشنگت رو خوندم ان شااالله بهترین ها رو تجربه کنی و بازم از کامنت های قشنگت بزاری و از نتایج فوق العاده ت بنویسی متشکرم
سلام و درود به دوست خوبم
خیلی خیلی لذت یردم از بازگشایی کدهای عالی درونم برای انجام هر کاری بفکر آسان انجام شدنش باشم و حواسم به ورودی هایی باشه که از اطرافیانم وارد ضمیردرونم یا وارد کیت گیرنده هام میکنم تا در فرستادن فرکانس عالی عمل کنه بهم یادآوری کردین وقتی درک کنیم که لایق بهترینها و آسان ترین چیزها راهکارها هستیم براحتی کنترل ذهن میکنیم من اینارو از کامنتون آموختم و ممنونم بسیاااااااار از شما خواهر گلم چه اسم قشنگی داری هاجر
نماد خستگی ناپذیر و شکست ناپذیر زنی که در کویر برهوت با ایستادگی اش حیات را به ارمغان آورد حتما توصیف دکتر علی شریعتی درباره این زن نمونه گفتنو بخون و به اسمتون افتخار کن
دعا میکنم هاجر وار مسیر زندگیتو سپری کنی و حیات و به همه جای زندگیت برسونی موفق و پیروز باشی همیشه….بدرود
سلام به استاد دلبرم، به دلبرِ شیرین استادم،به همه ی دوستان جان
وسط کلاس پاشدم اومدم اینجا بگم،استاد شماااابی نظیری،آگاهیت هااات بی نظیره،من هرچقدر بیشتر گوش میدم،بیشتر میفهمم تا الان از کجا داشتم ضربه میخوردم،هرچقدر بیشتر تمرین حل میکنم تازه میفهمم پاهام روی چه ترمز های زنگ زده ای بوده!
الان چند روزه دوره روی سایت اومده؟تازه من اصلا تمرکز لازم نزاشتم هنوز،نتونستم کامل آموزش هارو مکتوب کنم یا تمرین هاشو حل کنم!
ولی قشنگ دارم واکشن جهان رو به ورودی های جدید ذهنم میبینم.
خداوند گواهه بر حرفای من،این چند روز حین پیاده روی و رد شدن از خیابون،چند تا ماشین توی خیابون جلوی پام وایسادن و گفتن بفرمایید….
یا به طرز عجیبی میخوام رد بشم از خیابون میبینم دقیقا زمان چراغ قرمز ماشین ها رسیدم و با خیال راحت قدم زنان خیابون رورد میکنم!
بچه های من کلاس اولی ان،ولی خیلی بی قرار هستند برای مدرسه موندن،من مجبورم تو حیاط مدرسه بمونم تا خیالشون راحت باشه،الان یک هفته ست،معاون میاد با بدترین لحن تموم پدر مادر هارو از حیاط میفرسته بیرون،بعد این خانوم اصلا با من کاری نداره!انگار نه انگار من توی حیاط نشستم!
امروز داشتم فکر میکردم نکنه من نامرئی شدم منو نمیبینه اصلا؟چرا چیزی به من نمیگه؟؟؟ مگه میشه؟؟؟
امروز رفتم یک کافی شاپ قهوه بگیرم برای خودم،اینم خودش یک تمرین عزت نفس برام،چون خیلی سختمه برم داخل یک مغازه که اکثرا آقایون نشستن!هربار میخوام بگم من یک دبل اسپرسو کافئین بالا میخوام حس میکنم الان اینا دارند تودلشون میگن:(گنگستر کی بووودی تو :))) )
ولی امروز بعد مدت ها،دوباره رفتم!
یک آقایی چند قدم جلوتر از من وارد شد ومن رو ندید و در رو پشت سرش بست!
خداوند گواهه تا من برسم به در ودر رو باز کنم،اون آقا متوجه من شد،برگشت در روبرام باز کرد تا من راحت برم تو!
اصلا رفته بود داخل ! ولی تا متوجه من شد ،در رودوباره برام باز کرد!
بعدشم با خیال راحت قهوه م رو سفارش دادم،با کمال احترام حساب کردم اومدم بیرون،بدون اینکه یک نگاه سنگین حس کنم توی جمع …
اینا از نظر من همش کرنش جهانه،فقط به این دلیل که من تازه فهمیدم چه ارزشمندی از خودم داشتم و حواسم بهش نبوده!
خداوند میدونه قراره چه اتفاقاتفوق العاده ای رقم بخوره برام با تمرکز روی آموزش و تمرین های استاد ….
از خداوند برای استاد عزیزم طول عمر با عزت درخواست میکنم که حضورش روی کره زمین،برای ما رحمته و برای تموم دوستان عزیزم توی سایت که دوست دارند این دوره رو داشته باشند دعا میکنم به زودی هم مدار با این آگاهی ها بشند وسوار بر موج هدایت،با فرکانس لیاقت،شووت بشند توی مدار خواسته هاشون…
دوووستوندارم وقلبِ فراوانِ فراوان
سلام به سعیده جان رفیق خدا، عزیز دل خدا ، عشق خدا
سعیده جان کامنتت بازم چشام بارونی کرد و چقدر از این گرمای اشکام لذت می برم یه جور خاصی به آدم آرامش میده وقتی عشق بازی خدا رو می بینی
سعیده عزیزم میگن تو بهشت هرچی بخوای برات محیا میشه ، دستت به سمت میوه ببری خود شاخه درخت خم میشه،
یا قبلنا شنیده بودم که آدمهای خیلی خوب کفشهاشون جلو پاشون جفت میشه ..
می دونی شما الان همون آدم خیلی خوبه هستی اونقدر که تو چشم معاون مدرسه محو میشی، ماشینه بهت میگه بفرمایید، در براتون باز میشه..
اونقدر در خدا غرق شدین که الانم در بهشتش هستین و خبر ندارین …
عشق خدا سعیده جانم بخدا داشتم به انتهای کامنتت نزدیک میشدم مکث کردم ، گفتم سعیده جان برای ما جاموندگان دوره دعا کن و ادامه دادم دیدم بند آخر کامنتت دعا کردی و اشک بود که میگفت مریم آروم باش حالا کجاشو دیدی … سعیده جان یعنی چی اینا …با این کاراش بیشتر دلم براش تنگ میشه…
سلام از چند روز پیش کلی یا خودم درگیرم برای خرید دوره واین که حال کامنت ها و نتایج دوستان رو خوندم کلی برانگیخته شدم برای خرید دوره من این احساس را از سر شب درونم حس میکردم وبه دوستم که دوره عزت نفس رو داره انجام میده پرسید از دوره عزت نفس چه خبر منم گفتم جلسه اولم ولی نتونستم برم جلسه بعد باید هنوز روش کار کنم ولی در فکر خرید یک دوره هستم نگفتم بهش چه دوره ای ولی به دوستم گفتم دنبال نشانه ام اگه نشانه ای خدا برام هدایت کند حتما میخرم
خداراشکر
من این نتیجه های دوستان رو که خوندم به خودم قول دادم که فردا اولین پولی که به دستم برسد دوره را خریداری میکنم
من درخواست رو فرستادم والباقی به من ربطی نداره خدا برام درست میکنه
من فکر میکنم چیزی درونم هست که نمیتونم از جلسه اول عزت نفس برم جلسه دوم
چون در دوره دوازده قدم قدم 7گیر کردم وبا خرید دوره عزت نفس دلیل گیر کردنم را پیدا کردم واز اول دوره دوازده قدم را شروع کردم
وحال ایمان پیدا کردم که باید اساسی این ذهن را درست کنم وایمان دارم که برای تکمیلی دوره عزت نفسم باید دوره احساس لیاقت را بخرم
ایمان دارم پیش نیاز این دوره عزت نفسم دوره احساس لیاقت هست
همان طور که پیش نیاز دوازده قدم عزت نفس بود پس حسم داره درست میگه
نمیدونین دلم میخواد سر به سجده بزارم و گریه کنم چون خدا رونم شعله ور کرده احساس خوب را
ممنونم استاد که به احساس دانشجویانتون احترام میگذارین و برای همه بهترین ها را فراهم میکنید
سپاس خدای بزرگم را که این اجازه را داد که کامنتی زیبا را بنویسم
خدانگهدار
بنام خداوندگار بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم در این سایت الهی که با نظراتتون الهام بخش این مسیر هستن
تضادی که بخاطر روابط این روزا درگیرش هستم تماما به عدم احساس لیاقت برمیگشت
از مدتها قبل منتظر این دوره بودم
وقتی به خواهرم گفتم میخوام تهیه آش کنم گفت تو از دوره عزت نفس و عشق و مودت هنوز نتیجه خاصی نگرفتی اول از اینها نتیجه بگیر
خرید دوره ها به تنهایی نمیتونه زندگیتو متحول کنه…
اوکی دادم…
امروز نزدیک سحر بیدار شدم نقطه آبی از دوست خوبم سمیه جان در جواب کامنتی که برای سفرنامه نوشته بودم دریافت کردم
منت گذاشتن و احساس خوبی که از خرید این دوره داشتن رو با من اشتراک گذاشتن و گفتن فرزانه این دوره رو حتما تهیه کن…
سمیه عزیزم دوست خوبم اگر کامنت منو میخونید اینجا میخوام بگم سپاسگزارم ازت جان دلم…که روشنی قلب من شدی…
عزیزدلم روی ماهت رو میبوسم که قلبم رو باز کردی روی لیاقتی که دارمش …
دوباره همین نیم ساعت پیش که کلافه بودم با دوستم صحبت کردم و داشتیم میگفتیم برای مهاجرت شغلی به تورنتو چه راه هایی هست.. از هجمه های ذهنیم که داشت منو هر لحظه پرت میکرد به سمتی…خسته شده بودم
به سمت مهاجرت…به سمت ازدواج نکردن…به فکر کردن به این جامعه بی درو پیکر …به ادامه تحصیل دادن.
به همه فرکانس های منفی که داشت وجودمو میخورد و اذیتم میکرد و دلم میخواست زندگی بهتر از اینی باشه که میخوام….
به دوستم میگفتم ما نشستیم توی این زندگی و داریم میگیم اخ هست….و گله و شکایت میکنیم که خدا کمکمون نمیکنه…
خب تو یه حرکت بزن ..اگه کمکت نکرد!!
کلی داشتم اذیت میشدم از این صحبت ها و نداشتن اراده از سمت خودم..
صبح خواهرم برام ویدیو های دل انگیزی از سفرشون به باغشون در خارج از برلین بخاطر تعطیلی برای روز جشن ملی برلین برام فرستاد و چقدر خوشحالم کرد و در عین حال از این زندگی که برای خودم در نتیجه نداشتن خیلی چیزا که عمده ترینش نداشتن عزت نفس هست سوق میداد و اعصابم رو بهم ریخته بود…
کتاب های ارشدی که برای ادامه تحصیل گرفته بود
م یه گوشه داشت خاک میخورد
ذهنم خیلی داشت بازی در می آورد
رفتم فایل جدید که نظرات دوستان در مورد احساس لیاقت بود رو خوندم
همونجا شک نکردم که باید بخرمش …
باید میخریدمش…
چون منی با اینهمه خوبی و زیبایی و …..
چرا باید با اینهمه حس بد سر کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا پارتنرم امروز بعد اینهمه روز که رابطه تموم شده باید پیام بده احساسم رو بد کنه…!!!!!
چرا جرات و جسارت ندارم بندازمش دور ….
چرااااااا؟؟؟؟
مگه کیه ؟؟
مگه چیه؟؟
سریع دکمه خرید رو زدم و خریدمش ..و اینقدر شوق و ذوق دارک که شروع کنم به فوکوس لیزر تنها روی این دوره….
من فرزانه همونجوری که امیر حنیف عزیز گفتن آسیب های زیادی از کودکی و نوجوانی از احساس عدم لیاقتی که خانواده بهش دادن ، توی زندگی محتمل شدن…
اعتراف کنم آسیب های زیادی از همونحا من خوردم …
حرفایی که مدام به من میگفتن تو مشکل شنوایی داری ، هیچکس نمیتونه با دختری که مشکل شنوایی داره ازدواج کنه!!!!!!!
چون مشکل داری لیاقتت رو بیار پایین تر….
به این راضی شو….
مگه چی از زندگی میخوای!!!!!!!!؟؟
منی که توی شغلم بهترین خودم هستم ..هنوز کادر مدرسه متوجه کم شنوایی من نشدن !!!!!
با گذشت ده روز هنوز که هنوز والدین میان در کلاسم و اصرار میکنن که بچه هاشون سر کلاس درسم بشینن….
مادرها میان اصرار که همسرم گفته دخترم فقط باید سرکلاس شما بشینه!!!!!!
چه ضعفی دارم که سالها دارم چوبش رو نوش جونم میکنم؟!!!!!!!
واقعا چه ضعفی؟!!!!
منی که یک ماه پیش دختر های همکارم رو بردم رستوران و فقط 800 براشون هزینه کردم ..
چرا نباید از پول های تو حسابم برای حس خوب دادن به خودم هزینه کنم؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم که منو لایق دریافت آگاهی های این دوره قرار داد که هنوز نمیدونم چه خبره اونجا!!!
دوستای عزیزم لایق همه قشنگی های زندگی هستین
زندگی به روی همچون ماه شما لبخند بزنه و بشود هرانحه که از خدا میخواید
دوستتون دارم
سلام و درود به شما فرزانه جان.
بسیار بسیار تحسینت میکنم و ذووووووق زده شدم که شما هم اومدی توی این دوره ارزشمند. کامنتتون رو که خوندم دقیقاً دو دل بودم بگم یا نه ولی رسیدم آخرش خدا رو شکر کردم که اومدین توی دوره. سعیده شهریاری مبصر کلاسه، همزمان سرکرده تمام شیطنتهای کلاس هم هست، اکیپ مون ته کلاس جمع هستیم. سعیده و اسداله و رسول من و بقیه دوستان … (ایموجی خنده فراوان)
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
من وقتی مدت عضویتم اندازه شما بود هنوز نمیتونستم PDF ها رو هم تهیه کنم، از بس تو مدار نبودم. دقیقاً میخواستم براتون بنویسم فرکانس این دوره با عزت نفس خیلی فرق میکنه ، به نظر من (نظر شخصیه، شاید دوستان دیگه نظرشون متفاوت باشه) دوره احساس لیاقت پیش نیاز دوره عزت نفسه. این دو در کنار همدیگه مکمل هم هستن. من الان دارم میفهمم توی اون فایلهای عزت نفس استاد عباس منش چی میگفته. از بس من مقاومت داشتم. با اینکه اولین دوره ای نبود که تهیه میکنم. عزت نفس پاشنه آشیل من بود، بخاطر همین مقاومت زیادی داشتم بهش.
خیلی خوشحالم توی دوره احساس لیاقت حضور دارید. از خداوند براتون بهترین ها رو میخوام.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
فرزاااانههههههه عزیزدلم سلام به روی ماهت. چقدر زیبایی تو دختر. چقدر شیک و پیکی! ماشاالله به تو دختر ناز
نمی دونی چقدر خوشحال شدم که عکست رو گذاشتی و صورت قشنگتو دیدم.
عزیزدلم از حس زیبات گفتی که تو رو سوق داده به سمت نور
این جنس از شادی و کشش و جذبه رو دارم تو تمام کامنتها می بینم. این نشون میده استاد ما چقدر استاده واقعا. دست گذاشته روی ریشه ای ترین پاشنه آشیل همه مون. چطور این پایه ها رو تشخیص میده؟ از درون خودش. از نیازهای خودش. و از توجه به تغییر نتایجش با تغییر نگاهش.
استادمون خیییییلی حواسش جمعه به نتایج افکارش. و بی نهایت تسلط داره روی افکارش. یعنی مو رو از ماست میکشه بیرون انقدر کندوکاو میکنه تا اون عمق و ریشه رو شخم بزنه و بیاره به سطح.
حالا استادی با این مشخصات که میگه اساس و پایه همه احساسات و افکار و تصمیمها و در نهایت باورها احساس ارزشمندی و لیاقته، به نظر من هیچ جای شک و شبهه ای باقی نمیگذاره برای ذهن منطقی ماها که مسیرمون رو از اینجا ادامه بدیم.
منم توی 12 قدم و شیوه حل مسائل هستم ولی حس میکنم باید ریشه ای تر کار کنم و این دوره پیشنیاز بقیه دوره هاست. و دارم واسش پول کنار میگذارم که بخرم.
کامنت خودمو بخون، هنوز هیچی نشده واسم نتیجه رقم خورده، فقط با دیدن معرفی دوره. ببین دیگه وارد بشم و کار کنم چه گلستانی میشه.
چقدر اسمت برازنده این دوره است. حواست هست؟
فرزانه و ارزشمند…. چه حسن انتخابی! اصلا تو جات همینجاست تو دوره ارزشمندی و لیاقت. تمام شد و رفت!
به زودی میام سر کلاس پیشت می شینم. می بوسمت دوست جان.
سلام به روی ماه سعیده دوست و همشهری زیباااااااای خودم ،
سعیده جانم ، عزیزدلم متشکرم از اینکه اینقدر احساس منو به خودم و درونم و چهرم زیباتر کردی،
البته که همه این زیبایی ها هم در چهره شما و هم در وجود قشنگ شما هست که به بنده های خدا براحتی ابراز میکنی عزیزم…
سعیده من هرچی توی اهواز میگردم توی بازار توی رستوران و…..
فقط داف و خوشگل میبینم خخخخخ
خدایی این دختر پسرای خوزستانی خیلی جذاب و دوست داشتنی و زیبا هستن..و چقدر من شهرخودم و استان خودم و مردمش رو دوست دارم …
از اینکه همین الان دارم این پیامو مینویسم و یه گوشه ذهنم داره بیادم میاره که دوستای عباسمنشیم مثل سعیده جان و ابراهیم جان و بقیه که نمیدونم کی هستن ، همین الان دارن توی همین هوا نفس میکشن چه احساس غرور و خوشایندی دارم…
بقول شما که برای ابراهیم جان نوشتین که شما که دیگه ز خومونی!!!
نمیدونم حالا درست خوندم یا نه ولی همچین چیزی بود و الان همین حس رو دارم
عزیزدلم در مورد دوره احساس لیاقت ، یه سری چیزاش تا اینجا همونی هست که توی خیلی از دوره ها داره گفته میشه و توی همه کامنت های بچه ها و عقل کل داره بهش پرداخته میشه ..
همون توجه به نکات مثبت خودمون هست..
احساس میکنم شالوده همش همینه…
اما میدونی شاید خیلی از ما اینو بدونیم ولی در عمل چی؟!!؟! در عمل همش تسلیم ذهن منفی گرامون میشیم ویادمون میره که فرزانه ، سعیده اقاااااا خودتو دوست داشته باش..خودخوری نکن..
بگذر از اشتباهاتت..
به توانایی هات توجه کن…
خب یادمون میره!!!!!!!!!!
توی تله میوفتیم…
پس اگر هی گوش بدیم همش برامون تکرار بشه
.جورییییییی که توی مغز و قلب و روح و جسم ما حک بشه که اقاااااا خودتو دوست داشته باش و یادمون نره دیگه و به کلی این حس درونی بشه و نهادینه بشه توی وحودمون جوری که بتونیم فرکانس قوی از احساس لیاقتمون که در وجودمون نقش بسته رو به جهان ارسال کنیم و بعد زندگی متحول میشه …
عزیزدلم خیلی سپاسگزارم که برام از آگاهی های ارزشمندت نوشتی و قلبم رو نورانی کردی با ارسال نقطه آبی به من و دیدن چهره همچو ماهت کناار خانواده قشنگت…
میبوسمممم روی همچو ماهتو
و امیدوارم در بهترین زمان این دوره بیاد جزو محصولات پروفایلت…
دوست عزیز و زیباروی من ، همینجوری هم لایق هستی ..و بسیار ارزشمند
و لایق همه زیبایی های زندگی هستی …
دوستت دارم
سلام به خانم گل آی خانم گل…
اول یه توضیح کوچولو بدم که من از اون دسته داف های خوزستانی هستم که شعبه کرج زندگی می کنن. بالاخره یه سریا باید باشن که نمایندگی سایر شهرها رو اداره کنن!!!!
یکی از آرزوهای نه چندان دورم اینه که با بچه های اهوازی سایت از نزدیک تو اهواز ملاقات داشته باشم. از جمله خود قشنگت.
فرزانه جونم به لطف آموزشهای استاد عزیزمون فرقی که نسبت به قبلم کردم اینه که بهتر میتونم ریشه افکارم رو در لحظه ردیابی کنم. می فهمم که دارم به چی فکر می کنم، نتیجه اون رشته فکری چیه، در لحظه احساسم رو نسبت به موضوع تشخیص بدم و اگه دیدم به ضررمه تغییرش بدم.
این داره توی هر لحظه از زندگیم کمکم میکنه توی مسیر احساس خوب و ستاره قطبیم باقی بمونم. از ناخواسته ها و زوائد فکریم فاصله بگیرم و دوباره روی خواسته هام متمرکز بشم.
این اساس تمام آموزشهای استاده و مطمئنم تو دوره احساس لیاقت بهتر و عمیقتر بهش پرداخته میشه.
خیلی خوشحالم که اونجایی توی اون کلاس و ازت میخوام جای صندلی من یه گل بذاری تا خودمم بیام. عاشقتم و برات آرزوی رشد و توفیق دارم.
سلام بر فرزانه عزیز ارزشمند وقتی میبینم که بیشتر دوستام دوره رو تونستن خیلی راحت تهیه کنن حس خوبی میگیرم و تحسینشون میکنم نوش وجودتون انشالله که به زودی زود از نتایج بزرگتون بخونم و لذت ببرم گفتین خواهرتون فرمودن که مگه از دوره عزت نفس و عشق و مودت چه نتیجه بزرگی گرفتی که میخوای یک دوره جدید رو بخری بزار از این قبلیا نتیجه بگیری بعد دوره دیگه رو بخر فرزانه جان من خودم رو میگم و مثال خودم رو میزنم انصافا خیلی اوقات من کفور و ناسپاس میشم و احساس میکنم که خیلی از بچه ها هم همین جور هستن متاسفانه خودم نتیجه رو فقط تو پول میبینم اونم پولای رقم بالا و این یک باگ خیلی بزرگه که باعث میشه این همه نتایجی رو گرفتم رو نبینم و همیشه خدا یو یو دنبال خوب کردن احساسم هستم بزرگترین نتیجه خودم رو مهاجرتم میدونم اونم با رها کردن یک شرایط نسبتا خوب و راحت بدون کوچکترین پشتوانه ای که هر کی شنید گفت این نهایت دیوانگیه و کلی نتایج خوب دیگه که اگه بنویسم خیلی زمان میبره اما من فقط دایم میگم پس کو پول و اما در مورد شما همین که در مدار تهیه این دوره های ارزشمند قرار گرفتین این یعنی کلی معادلات ذهنی جابجا شدن که شما در مدار تهیه این دوره ها قرار گرفتین و این میشه هزاران نتایج کوچک که تبدیل شدن به هم مدار شدن با این آگاهی های الهی و اینکه تو دوره عزت نفس استاد میگن که ما هی اطلاعات کسب میکنیم از این دوره به اون دوره ،فایل های رایگان و کامنت شما دوستان عزیز و …. شاید به ظاهر کار خاصی انجام نده اما چون نتایج یهو اتفاق نمیفته و قانون تکامل همیشه همه جا حاکمه ما نمیبینیم و نتایج کوچکمون اما پیوسته رو عادی تلقی میکنیم و فکر میکنیم همیشه اینجوری بوده اما با نگاه به گذشتمون میفهمیم چه خبره و این آگاهی ها مثل پازل کنار هم قرار میگیره و تصاعدی اتفاقات خوب بزرگ و بزرگ تر میشن پس با لذت از دوره استفاده کنین و سپاسگزار خدا باشید که خیلی راحت تونستین دوره رو تهیه کنین در ضمن خیلی لذت میبرم که اینقدر عالی با شجاعت دارین درون خودتون رو شخم میزنین و اون سنگ ریزه درونتون رو بالا میارین و حذفشون میکنین و چقدر این جملتون خوب بود که دوستاتون رو دعوت کردین و خیلی راحت 800 هزینه کردین پس چرا این هزینه برا خودم نباشه که اینو خیلی هامون داریم که برا دیگران خیلی دست و دل بازیم اما نوبت به خودمون میرسه نم پس نمیدیم و باز هم شما اینجا از اهرم رنج و لذت استفاده کردین و لذت سرمایه گذاری رو خودتون رو اهرم لذتی کردین برای رسیدن به خود ارزشمندتون و همین باعث شد که شما الان تو این دوره عالی حضور داشته باشید و خیلی زیبا خدا هدایتتون کرد به سمت تهیه این دوره ،فرزانه عزیز شما بی نظیرید و یک صدم درصد هم به اینکه بی نظیرید شک نکنید من ایمان دارم که خبرهای عالی رو از شما به زودی میخونم و تحسینتون میکنم ببخشید ی خورده طولانی شد حتما باید میگفتم نوشتم یهویی شد موفق و موید باشید دوست خوبم
سلام به سعید جان عزیزم
دوست خوبم خیلی سپاسگزارم که این دیدگاه ارزشمند و پر از نشانه رو برای من نوشتید و به من اطمینان دادین که کار درستی کردم..
بگذار صادقانه برایت بگویم سعید جان ، من و خواهرم که آلمان زندگی میکنه عضو سایت هستیم و البته ایشون چندین سال توی این مسیر هستن و از دوره های اساتید شریفی و عرشیانفر استفاده کردن و در آخر هدایت شدن به اینجا و روشنی مسیر من هم شدن ..
من از پنل کاربری ایشون از دوره ها استفاده میکنم
وقتی من دوره احساس لیاقت رو خریدم و برای ایشون چند فایل از دوره رو ایمیل کردم
….گفت کل این چند جلسه چکیده دوره دوازده قدم و عزت نفس هست …
کلش داره میگه که به نکات مثبت توجه کنید و با خودتون در صلح باشید..
البته خواهرم کلی نتیجه گرفته و الان این ها به چشمش نمیاد چون خداروشکر زندگی خیلی خوبی داره که چند سال پیش اینجوری نبود…
خب من از دیشب بخاطر حرف خواهرم کمی توی ذهنم داشتم دو دوتا چهارتا میکردم ای بابا راست میگه خواهرم !!!!
ولی این دیدگاه شما خیلی خیلی خیلی ذهن و قلبم رو باز کرد و بهم اطمینان داد مسیر درستی انتخاب کردم و معجزه ها رخ میده…
سعید جان دوست خوب و لایقم همین الان هم استاد فایل جدیدی گذاشتن که میگن شما اینهمه نتیجه و نکات مثبت رو نمیبینید و. فقط توجه دارین روی یک نکته کوچیک منفی!!!!!!!
این هم یک نشونه دیگه بود برای من…..
بله دوست عزیزم انسان ها خیلی ناسپاس هستن…
چون وقتی خودمو کندوکاو میکنم از گذشته از وقتی کم و بیش با قوانین آشنا شدم…
میبینم نه من خیلی رشد داشتم ..
توی حوزه عزت نفس راحت تر نه میگم ، حتی مدل حرف زدنم، راه رفتن و کارهایی که برای خودم میکنم خیلی فرق کرده..
برای خودم راحت تر پول خرج میکنم ..
من مستقل زندگی میکنم…همیشه سعی میکنم خونم مرتب تر از قبل باشه ..همیشه تمیز باشه ولو وقتی که خسته یا کسل هستم….
به همکارانم راحت تر نه میگم…که الان وقت ندارم ، نمیتونم پذیراشون باشم توی خونم…
چون مجردی زندگی میکنم..پارسال تبدیل به پاتوق شده بود و من از این موضوع ناراخت بودم ..
حدود دوماه پیش گفتم که دیگه نمیخوام مثل پارسال باشه …و شرمنذه هستم اگر درکم میکنید که خیلی خوشحال میشم اگر نه هم که واقعا نمیتونم کاری کنم….
در حوزه روابط ، خودمو لایق احترام میدونم…رابطه ام با خانواده با خواهرم با همکاران با اولیا با دانش آموزان با مردم فوق العادسست…هر زمان که سوار تاکسی میشم بخاطر گرمای اهواز…وقتی درخواست میکنم که کولز رو بزنه ..با تمام احترام کولز رو میزنه و خیلی چیزای دیگه که بهشون بی توجه هستم…
روز سوم مهر. من مریض شدم گرونای سختی گرفتم …و اصلا نمیشد که در شروع سال کلاس رو ول کنم وقتی رفتم مدرسه به مدیر گفتم واقعا امروز توانایی ندارم سر کلاس حضور داشته باشم ، گفت اشکال ندارع بیا حاضری بزن و برو حتما دکتر و من کلاست رو اداره میکنم…
براحتی رفتم خونه و استراحت کردم
این ها همش نتیجه است.
اساسا قبلا بلد نبودم درخواست کنم و خودمو لایق نمیدیدم
از اینکه این پیام طولانی رو نوشتین و منو ترغیب کردین خودمو زیر و رو کنم متشکرم دوست خوبم…
به شما افتخار میکنم مهاجرت گردین و به ترسهاتون حمله کردین و جایی پا گذاشتین که دلتون میخواد…
انشاالله الله یکتا زندگیتون رو پر از عشق و شادی و سلامتی و نور و رحمت و ثروت کنه دوست خوبم …
بدرخشید
سلام و درود بر فرزانه عزیزم دختر خوب چقدر لذت بردم از نتایجی که نوشتین و براتون عادی شده اول از همه تحسینتون میکنم بابت عکس زیبای پروفایلتون به چشم خواهری شما زیبا هستید و بی انصافیه که این همه زیبایی رو نبینید و فقط نقص های وجودی خودتون رو ببینید که متاسفانه این کاریه که تقریبا هممون میکنیم هزار تا نعمت رنگا وارنگ خدا بهمون داده اونا رو نمیبینیم و فقط زوم کردیم رو نداشته هامون بعضی وقتا میگم خدا عادل نیست من این همه ناسپاسی میکنم ،همیشه خدا ازش طلبکارم و انگاری خدا شده پیشخدمت من و با رسیدن به هر درخواستی سریع دو تا دیگه درخواست میدم بدون اینکه اساسی شکرگزاریشو بجا بیارم اصلا یک لحظه بیایم به دید انسانی به این قضیه نگاه کنیم به نظرم عزیز ترین فرد هر انسان اولادشه همه فرزندشون رو بیشتر از خودشون دوست دارن اگه مدام اینو بخواد اونو بخواد و بتونیم تهیه کنیم و همیشه خدا شاکی باشه عمرا هواشو داشته باشیم ی جایی بهمون بر میخوره ی جوری جوابشو میدیم چه میدونم تحریمش میکنیم یا هر چیز دیگه ای ولی خدا هر چقدر من ناسپاسی میکنم اون کار خودشو بی هیچ منتی انجام میده حتی فرای انتظاراتمون من خودم ی زمانی پای ثابت محفل های شبانه بودم و مدام چرت و پرت ،غیبت،مسخره کردن،مشروب ،بیهوده وقت تلف کردنها و……… خدا رو شکر الان صد در صد اینا رو تعطیل کردم ،یادم نمیاد کی حرف زشت از دهنم خارج شده،یادم نمیاد کی غیبت کردم،یادم نمیاد دیگه تو این محافل شرکت کرده باشم ،خیلی وقتها از تنهایی نمیدونستم باید چکار کنم اما به خودم اجازه ندادم پا رو خط قرمزهام بزارم و برم سمت خوش گذرانی های بیهوده ،قبلا دروغ میگفتم مثل نقل و نبات روزی هوووووو،اصلا الان شاید بعضی روزها ی دونه از دهنم در بره،چقد مودب تر شدم،یادم نمیاد کسی رو مسخره کرده باشم چقدر آدما رو قضاوت میکردم الان اصلا یادم نمیاد رفتار کسی رو تحلیل کنم ،چقد سرم تو زندگی مردم بود چقدر پیگیر رفتار این و اون بودم اما الان میبینم اینا رو دیگه ندارم چقدر دنبال مقصر میگشتم الان میدونم که همه چی خودمم چقدر کینه های بی خودی تو وجودم بود الان خدا رو شکر خیلی راحتم کاری به کسی ندارم ،چقد زور میزدم که به دیگران بفهمونم که کارشون درسته یا غلط الان میگم به تو چه اگه مردی خودتو اصلاح کن، چقدر خدا خدا میکردم بخاطر بدهی های که داشتم و الان 99درصد بدهی هامو پرداخت کردم ، چقدر دغدغه داشتم بابت مهاجرتم که خیلی راحت انجام شد ،چقد بخاطر حرف مردم زندگی کردم و رفتار میکردم الان خیلی خودم شدم ،چقد تو فامیل و دوستان واطرافیانم دوست داشتنی تر شدم ،چقد محبوب تر شدم و….. کلی نتایج دیگه که بخوام بگم شاید چند صفحه بتونم ازش در بیارم بخداوندی خدا خیلی اوقات اینا رو نمیبینم و فقط گیر دادم به پول هی میگم چرا پول نمیاد خدایا عظمتتو شکر بخاطر اینکه اینقدر حلیمی بله فرزانه جان هممون کلی نتایج گرفتیم اما ذهنمون همه رو عادی جلوه میده که چی؟ الان این کارو کردی اما تو که فلان جا هنوز هیچ کاری نکردی و این نجوا باعث میشه ما نعمت هامون رو نبینیم خدایا من شرمندتم خودت گفتی که انسان کفوره،انسان عجوله ،انسان ناسپاسه با این اوصاف همیشه به دادمون میرسی و نادیده میگیری ،
لذت بردم بابت این همه تغییری که که کردین خدا رو شاکر باشیم که تو این مسیر الهی قرار گرفتیم و داریم هر روز با تقوا تر میشیم ،
ی جایی خوندم که انسان هیچوقت با تقوا نمیشه مگر اینکه قلبشو صاف کنه و هیچ قلبی صاف نمیشه مگر اینکه جلوی زبونمون رو بگیریم و وقتی نشستم فکر کردم به این جمله دیدم میشه ی کتاب راجع به این جمله نوشت هر چقدر ضربه میخوریم از این زبانه که بی موقع باز میشه هر چقدر غر میزنیم با زبانمون داریم به خودمون ظلم میکنم،هر چی غیبت میکنیم با زبانمون به خودمون ظلم میکنیم، هر چقدر دروغ میگم بازم با زبانمون به خودمون ظلم میکنیم ،هر چقدر در مقابل تمجید دیگران مقاومت میکنیم و با همین زبان میخوایم ثابت کنیم که نه من این نیستم داریم با همین زبان به خودمون ظلم میکنیم،هر چقدر دیگران رو مسخره میکنیم داریم با زبانمون به خودمون ظلم میکنیم ،هر چقدر دیگران رو قضاوت میکنیم داریم با زبانمون به خودمون ظلم میکنیم و…. میبینید که این زبان چه کارها که نمیتونه انجام بده و ما چقدر ازش غافل بودیم مثل ی چاقوی دولبه میمونه پس چرا نیایم از راه درست ازش استفاده نکنیم خیلی طولانی شد فرزانه عزیزم امیدوارم همیشه تو این مسیر الهی حضور داشته باشید ما نمیدونیم با ادامه دادن این مسیر چند سال دیگه به چه جاهایی میرسیم که اصلا برامون قابل وصف نیست موفق و موید باشید
سلام دوست هم فرکانسی عزیز
انقدر خوندن کامنت زیباتون پر از نکته بود که خواستم حتما با نوشتن ازتون تشکر کنم.
واقعا کنترل زبان مثل کنترل ورودی ها هم بسیار مهم و هم خیلی خیلی سخته.
برای من که کنترل زبانم وقتی مورد تعریف و تمجید قرار میگیرم خیلی خیلی سخته. نمیتونم فقط تشکر کنم و از درون واقعا حس خوبی داشته باشم.
همش حس میکنم اگه انکار نکنم یا مثلا کارمو ناچیز نشون ندم، نکنه فکر کنن من چقدر از خود راضی یا مغرورم!
مثلا از دستپختم تعریف میشه زود ایراد پیدا میکنم و میگم. یا از چهره م تعریف بشه سریع مقاومت میکنم و کلی ایراد از خودم ردیف میکنم.
اگه از کارم تعریف بشه از درون احساس میکنم لایق اینهمه تعریف و تمجید نیستم. دلیلش اینه که معیارهایی برای خودم درست کردم و چون دقیق اونارو ندارم احساس لیاقت نمیکنم و خودمو لایق نمیبینم.
امیدوارم به زودی با خرید این دوره بتونم کار کردن لیزری روی این باور اصلی و اساسی رو شروع کنم.
سلام بر شما دنیای عزیز خوشحالم که کامنتم مورد توجهتون قرار گرفته بله درست میفرمایید کنترل زبان کار سختیه ولی از نظر من خیلی خیلی از کنترل ذهن ساده تره منم مثل شما خیلی نسبت به تعریف و تمجید دیگران مقاومت داشتم ولی کم کم پذیرفتم اگر کسی تمجید میکرد با وصف اینکه خیلی مقاومت داشتم میگفتم ممنونم شما لطف دارید حتی با وصف اینکه من همیشه فکر میکردم که هر کی تعریف و تمجید میکنه فقط به خاطر اینه که کارش راه بیفته ،یا برای خوشم باشد خودشونه من این طرز فکر رو داشتم ولی وقتی عمیقأ به این موضوع فکر کردم دیدم خیلی ها بدون اینکه نیازی به من داشته باشند تعریف و تمجید میکنن اوایل خیلی سختم بود که جبهه نگیرم در مقابل دیگران چون قبلاً میگفتم نه بابا اینطوریام نیست ،هزار تا دلیل میاوردم که به طرف بقبولونم که نه من هیچی نیستم و جالب اینکه میذاشتم پای تواضع و فروتنی میگفتم آدم خاکی باید اینطوری باشه (به قول سعیده جان ایموجی خجالت فراوان خخخخ)تازه بعد گوش دادن دوره عزت نفس فهمیدم که چه چاه عمیقی از خود کم بینی و بی ارزش دونستن خودم کندم که فقط با تمرین های عزت نفس و عمل کردن میشه این چاه عمیق رو پر کرد دنیا جان نگران نباشید سعی کنین که اوایل فقط تشکر کنید کم کم یا طی کردن تکاملتون با تعریف و تمجید دیگران کنار میاید و ی راهکار دیگه اینکه توانایی های خودتون رو بنویسید و مدام برا خودتون بخونین میفهمین که ای بابا من کلی خصوصیات خوب دیگه ای دارم که اجازه ندادم دیگران بفهمن و نهایتا براتون قابل پذیر میشه و به قول استاد ما اگه بتونیم زیبایی ها رو ببینیم و اینو تو وجودمون نهادینه کنیم همین یک کار برامون کافیه و اول از همه باید از خودمون شروع کنیم و در آخر بگم که شما چهره بسیار زیبایی دارید لااقل این یکی رو نمیتونید نادیده بگیرید در مورد این یکی مقاومت نکنید امیدوارم که منم در مدار دریافت دوره الهی احساس لیاقت قرار بگیرم موفق و موید باشید در پناه خداوند منان
سلام به فرزانه عزیزم
با دیدن عکس زیبای پروفایل تون لبخند روی صورتم نشست.چه چهره دلنشینی، منم ترغیب شدم عکسم رو بزارم. چقدر زیبایی شما خانم معلم عباس منشی نازنین. من خودم خیلی دوس دارم معلم دخترم عباس منشی باشه مث شما. این درخواستو از الان از خدا دارم.
میدونم چن ماهیه متعهدانه روی خودت کار میکنی مثل خود من. تبریک میگم که خودتو لایق بودن در دوره احساس ارزشمندی دونستی. خداوند با نشانه ها باهامون حرف میزنه همون طور که نشانه ها رو دیدی و دوره رو خریدی. خوشحالم که در این دوره با هم همکلاس هستیم.
اتفاقات خوب در راه برای همه بچه های متعهد و با ایمان، این قانونه. سپاسگذارم از کامنتت و حرفای قشنگ دلت. عزیزم.
سلام به روی ماه همکلاسی خودم در درس احساس لیاقت
آزاده عزیزم دوست خوبم متشکرم بخاطر عشق و وقتی که برای من گذاشتی و با نوشتن این کامنت بهم یاد آوردی کردی که ارزشمند هستم ،لایق هستم و زیبا هستم و مهمتر از همه خداوند چقدر منو دوست داره که کنار شما بنده های بی نهایت خوب و لایق و توحیدی جا داده منو…
خدارو بینهایت سپاسگزارم بخاطر این لطف و محبت و عشقی که از طریق شما به من ابراز داره…
کاش اون دختر ماهت سر کلاس درسم مینشست و من هر روز سخت در آغوش میفشردمش…
اما اشکال ندارع با مادر خوشگل و نااااز و توحیدیش سر کلاس درس نشستم و عجب بوی خدا رو میده…
عزیزدلم امیدوارم من و شما بتونیم سر این کلاس اون حس ارزشمندی و لیاقت رو که از ازل خدا در قلب و روح ما گذاشته رو پیدا کنیم و ارج بزاریم…
دوستت دارم
متشکرم که برام نوشتی منت گذاشتی عزیزم ..
منتظر خوندن کامنت های نابت هستم که توشون نتایجت رو فریاد میزنی …
بوسم به روی ماهت دوست جونم بی صبرانه منتظرم چهره ماهت رو ببینم
بنام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی گرامی ودوستان توحیدیم در این سایت الهی
استاد جان این دوره ،دوره ای است که حتی اسمش وعنوانش به هرکسی احساس ارزشمندی ولیاقت میده چیزی که من تو کامنت اکثر دوستام خواندم اینکه همه اذعان داشتند بدون درنگ دوره رو تهیه کردند واین یعنی چی ؟یعنی همان احساس ارزشمندی ولیاقت که هر کدام از ماها برای خلق زندگی بهتر بهش نیاز داریم
وقتی من این دوره را تهیه میکنم در عناوین مختلف به زبان عربی ،هندی نشانه هاش رو دریافت میکنم یعنی که مسیرم درسته وچقدر خوشحالم وسپاسگزار خداوندم که تونستم در این دوره ارزشمند همراه دیگر دوستانم شرکت کنم
استاد جان از شما ومریم عزیز صمیمانه سپاسگزارم
چقدر من حتی با فکر کردن در مورد احساس ارزشمندی وحس لیاقت خودم را ارزشمندتر وقدرتمندتر میبینم وچه خوب الان توضیحات مریم عزیزم را در فایلهای روز شمار تحول زندگیم درک میکنم که وقتی در مسیر می مانی وبه تغییر وبهبود شخصیتت ادامه میدی زندگیت در تمام جنبه ها به وضوح با کیفیت تر میشه واین افزایش کیفیت انتهایی ندارد چون این قانون خداوند است این برنامه ریزی اوست تا ما خالق کیفیت زندگیمان بوسیله فرکانسهای خودمان باشیم وچقدر زیاد استاد با کارکردن وفکر کردن وتقویت این باور که ما چون لایق بودیم به این جهان آمدیم تا خوشبختی وثروت ونعمتهای آن را تجربه کنیم به من هرروز احساس قدرت وارزشمندی بیشتری میده چقدر از درون آرامش دارم دیگه دغدغه ونگرانی ندارم چون میدونم بهترینم ولایق بهترینها
درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
خیلی خوشحالم که از دانشجویان این دوره فوق العاده هستم و نتایج دوستان رو تحسین میکنم
چند روز بیشتر از آغاز این دوره بی نظیر شروع نشده ولی همین مدت کم خدا میدونه چقدر حال من بهتر شده
بخصوص که قبل احساس لیاقت، دوره کشف قوانین زندگی آپدیت شده بود و من الان جلسه 11 هستم و کار کردن موازی با این دوره خیلی به من کمک کرد
چون در آپدیت دوره کشف قوانین زندگی مفهوم «کنترل ذهن» خیلی بیشتر از قبل برام جا افتاده
و در این دوره مفهوم بودن در «احساس خوب» و تاثیرات حس «ارزشمندی »
*توی همین چند روز ، چقدر من برای خرج کردن واسه خودم بیشتر ارزش قائل هستم بخصوص که داشتم باز توی فاز صرفه جویی و پس انداز میرفتم و برام تلنگر مهمی شد که برای خودم ارزش قائل باشم و بهترین ها رو که نیازمه بخرم ، پول که داره میاد
*بهترین هایلایت که بخوام بگم و بی نهایت بابتش سپاسگزار خدا هستم اینه که تمام این چند روز ، بدون استثنا حس من بی نظیییییر بوده ..
یعنی تا قبل این دوره خیلی از مواقع بود که میشد نصف روز حس عالی داشته باشم و بقیه روز معمولی .. حس بد هم که مدتهاس تجربه نکردم و یا خیلی موقت و کوتاه بوده که با کنترل ذهن تونستم خودمو جمع و جور کنم …
*اما واقعا الان میتونم بگم بالای 80 درصد روزهام در حس «عالی» و بخصوص چیزی که برام خیلی خوشحال کننده س اینه که در حس «شور و شوق» هستم .. حسی که همیشه گذرا و موقت بود .. نهایتش یکساعت .. اما الان «آگاهانه» میتونم به بیشتر از 80 درصد روز برسونم.. بنظر من چه دستاوردی بزرگتر از این میتونه باشه؟ و تاثیراتش؟
*برخوردهای بهتری جذب میکنم
*جذب های مالی و معنوی ای داشتم که اصلا انتظارشون هم نداشتم و بعنوان هدیه دریافت کردم و بدون هیچ مناسبتی
*بازدهی من در درسهام بالاتر رفته چون با حس بهتر و انگیزه بالاتری درس میخونم و فیدبک خیلی عالی ای همین چند روز قبل گرفتم
*صبح ها گاهی به زور بلند میشدم چون باید بلند میشدم ولی الان بدون آلارم گوشی و با حس خوب بلند میشم ، عود روشن میکنم ،کد نویسی رو انجام میدم و به طرز جالب تری مواردی که می نویسم اتفاق میفته
*حس بهتری نسبت به خودم گرفتم .. نسبت به ظاهرم و توانایی هام … مهمونی اخیر که همین چند روز قبل بود به ساده ترین حالت ممکنی که توی عمرم حاضر نشده بودم رفتم.. مرطوب کننده و رژ… قبلنا کولاک میکردم از آرایش و طی دو سال با آموزه های استاد بخصوص دوره عزت نفس خیلی خیلی کم کرده بودمش .. با این دوره عملا صفر و چقدر حس «ارزشمندی و افتخار» بیشتری نسبت به خودم میکنم
مطمئنم اگه فکر کنم باز هم موارد بیشتری هست ولی اینا موارد مشهودی بود که خودم متوجهشون شده بودم
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام سرور عزیزززمم عاااشقتم
نمیدونی چقدر کامنتت بهم حس خوبی داد و باعث شد سپاسگزاری کنم و منم شوروشوق داشته باشم
خـــداااروشکر که در مدار این آگاهی ها هستی و به راحتی دوره رو خریدی و این شور و شوق که قبلا کوتاه تجربه میکردی الان شده تقریبا کل روز خداروشکر عزیزم
دقت کردم اکثرا بچه های دوره احساس لیاقت ازاین شور شوق حرف میزنن و بیشتر نشون میده که چقدر احساس عدم لیاقت ریشه ای بوده در وجودمون و خیلی وقتا میفهمیدیم خیلی وقت ها هم نااگاهانه اون حس بد یا حتی معمولی هم بخاطر فرکانس مخرب همین عدم لیاقت بوده
عزیزم سپاسگزارم که نوشتی و بهم حس خوبی دادی
مبارکت باشه این دوره و این احساس شوروشوق و این موفقیت هایی که داری بدست میاری و این اتفاقات خوب که تجربه میکنی
عاشقتم
بیشتر و بیشتر و بییشتتررر بنویس برامون(قلب قرمز کلی)
سلام به پروردگار صادق الوعد
سلام به بنده شایسته اش و سلام به شایسته نازنینی که در کنارشون یک زوج آسمانی تشکیل دادن.
سلام به همه شایستگان این صحن مقدس الهی
خدا شاهده امروزم رو باید با طلا بنویسم و قاب کنم.
من هنوز در ظاهر دوره رو نخریدم ولی می دونم، لمس می کنم و دارم تجربه عینی می کنم که در مدارش قرار گرفتم. الله اکبر خدای من تو چقدر بزرگی.
خدایا بابت همین یک روزم تو رو شکر کنم تا آخر عمرم زمان کم میارم.
نه فقط بخاطر اینکه آسانم کردی برای آسانیها بلکه چون عملا اینو نشونم دادی. دهن ذهن نجواگرم رو بستی. بهم قانونت رو اثبات کردی.
الهی چطور بگم که حقش ادا بشه؟
من دیشب از تماس مدیر دبیرستان غیرانتفاعی نوشتم و قراردادی که برای 18 ساعت در هفته باهاشون بستم.
دیشب نوشتم که ترانه رو می گذارم خانه بازی و سربسته نوشتم که خدا بقیه کارها رو برام جور میکنه.
امروز چی شد؟
صبح هنوز توی رختخواب بودم و داشتم با چشمای بسته و لبخند ناخودآگاه تجسم اتفاقات شیرین امروزم رو می ساختم، که موبایلم زنگ خورد. من فقط داشتم می گفتم می خوام امروزم راحت و پر از آرامش و آگاهی باشه. می خوام بهم خوش بگذره و قلبم با الله ام ارتباط عمیقی برقرار کنه، و این دلبر ناب دلم چطور سورپرایزم کرد از همون دقایق اولیه بیدار شدنم.
مدیر دبیرستان دوره اول همون مدرسه پریروزیه شماره منو از مدیر دبیرستان دوره دوم گرفته بود و زنگ زد. گفت خانم رضایی جان (خدا شاهده بی کم و کاست دقیقا عین جملاتش رو می نویسم) دستم به دامنت بیا ریاضی مدرسه ما رو هم بگیر.
گفتم بچه ام 4 سالشه اذیت میشه نمی تونم یهو از خودم اینهمه ساعت جداش کنم.
گفت تورو خدا خانم رضایی رومو زمین ننداز، حیف نیست شما با اینهمه استعداد و توانایی کار نکنی؟
گفتم من ریاضی راهنمایی تدریس نکردما. بچه ام هم خانه بازی اینهمه مدت نگهش نمیداره، مهد کودک هم گفته ساعتی قبول نمی کنیم باید هزینه کامل بدی تازه دو برابر معمول چون ساعتش طولانیه.
گفت بیارش پیش دبستانی خودمون طبقه پایین همین مجتمع آموزشی
گفتم هزینه اش چقدر میشه؟
گفت واسه شما رایگانه
منو بگی…. خیره در افق….
دیدم با 4 روز کار کردن حقوقم تقریبا مساوی با حقوق دبیرهای رسمی میشه تازه بدون هزینه مهد کودک. یعنی همش میره تو جیب مبارکم.
به خدا گفتم خدایااااااا راست گفتی، تو همیشه راست میگی، منم که یادم میره، شیطان ترس میندازه تو دلم. ولی وقتی با خیال راحت سپردمش به تو، خودت با روش خودت دلها رو برام نرم کردی، طوریکه ندیده و نشناخته منتم رو بکشن و ازم خواهش کنن که براشون کار کنم. تازه بچه ام رو رایگان از 7/5 صبح تا 2 ظهر نگه دارن.
غیر از میوه های رسیده درخت عباسمنش کی دیگه میتونه این معجزات رو ببینه و حرف منو درک کنه؟
شد 30 ساعت در هفته بدون کسر حقوق. بچه هم کنار خودم با خودم میبرم و میارمش
اصلا دلم می خواد اینجوری بهش نگاه کنم: منی که در نظر دارم برم سراغ موسسه استعدادیابی و پرورش خلاقیت نیاز داشتم با بچه های سنین راهنمایی و دبیرستان بیشتر در ارتباط باشم.
خدا جونم گفت دبیرستان که واست جور کردم، بیا این راهنمایی رو هم بگیر که تجربه ات کاملتر بشه. که تکاملت رو سریعتر طی کنی. که بزرگتر بشی. که چالش های بیشتری حل کنی.
یادم اومد اونجا که به موسی اینطوری دلداری میده تو سوره طه:
وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی
میگه من خدا، شخصا تو رو برای خودم ساختم. اصلا درستت کردم که واسه خودم کار کنی.
اینجا دیگه ضمیر جمع نیست بلکه خود ذات یکتای خدا داره متکلم وحده با موسی حرف میزنه.
حس کردم داره اینجوری باهام حرف میزنه. نمی دونم شاید هم با قرار گرفتن در مدار آسانی و نعمت بی حساب اشتباه گرفتمش ولی دلم میخواد اینجوری فکر کنم که امروز خود خودش شخصا باهام حرف زده و کارمو ردیف کرده.
به هرحال با افتخار و با صدای رسا اعلام می کنم که صدق بالحسنی خدای زیبای من، من آمدن نیکوترها و زیباترها رو در زندگیم تصدیق میکنم.
با تک تک اتمهای وجود مادی و خط به خط امواج وجود معنویم خدایا ازت تشکر می کنم که هدایتم کردی به رشدم.
باز یادم اومد اونجایی که موسی میره پیش فرعون و خداش رو معرفی میکنه. فرعون میگه خدای تو کیست و موسی پاسخ میده:
قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ
گفت: پروردگار ما کسی است که به هر موجودی، آفرینش [ویژه] او را [آن گونه که سزاوارش بود] به وی عطا کرده، سپس هدایت نمود.
خدایا تو منو آفریدی آنگونه که سزاوارش بودم، با تمام موهبتها و استعدادهای ممکن برای هر انسانی از نوع بشر منو به این دنیا دعوت کردی و سپس بنا به حق الهیت بر گردن بنده ناچیزت هدایتم هم کردی. بر اساس اون نعمتی که در وجودم به ودیعه گذاشتی، نه خارج از توانم. نه متفاوت از دنیای شناخته شده من.
خدایا تو بر من منت گذاشتی و از عدم، از هیچ منو به صورت زیبای اکنونم خلق کردی و باز هم میگی ان علینا للهدی
من چقدر باید نزد تو عزیز و گرامی باشم که منو شایسته چنین ارزش و اعتباری بدونی.
خدای من ای فرمانروای مطلق من چقدر نیاز دارم این لیاقتی که تو به من دادی رو بازیابی کنم تا بتونم در تمام لحظات باقیمانده از عمر دنیوی و ابدیم در مقابلت سرمو بلند کنم و بگم ازت سپاسگزارم.
من برای سپاسگزاری هم به احساس ارزشمندی از جانب خودت نیازمندم.
برای سجده کردن بر خاک هم لیاقت لازمه چرا که هرکسی به مقام خاکساری تو نمیرسه.
الهی بینشی عطا کن و صبری بده تا همواره فروتن درگاه تو باشم.
الهی در مسیری که ازت یاری طلبیدم و به بهترین شکل اجابتم کردی به زبان موسی ازت درخواست می کنم:
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی
گفت: پروردگارا! سینه ام را [برای تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان،
وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی
و کارم را برایم آسان ساز،
وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی
و گِرِهی را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشای،
یَفْقَهُوا قَوْلِی
[تا] سخنم را بفهمند،
وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی
و از خانواده ام دستیاری برایم قرار ده،
هَارُونَ أَخِی
هارون، برادرم را
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی
پشتم را به او محکم کن،
وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی
واو را در کارم شریک گردان،
33
کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا
تا تو را [در میان مشرکان از داشتن شریک] بسیار و فراوان تنزیه کنیم،
وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا
وبسیار به یادت باشیم،
إِنَّکَ کُنْتَ بِنَا بَصِیرًا
بی تردید تو به ما بینایی.
قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَىٰ
خدا فرمود: ای موسی! به یقین خواسته ات به تو عطا شد.
به عنوان یک توضیح کوچولو در مورد آیه آخر بگم که فعل اوتیت قبلش قد اومده و تبدیلش کرده به ماضی نقلی. یعنی از لحاظ دستور زبان عربی حالتی که کار انجام شده و تمام شده است. خدا داره به موسی در پاسخ درخواستش میگه: عزیزم خواسته ات همین الانش اجابت شده و تمام شده است. یعنی در مدارش قرار گرفتی خیالت راحت و فقط باید زمان به عینیت رسیدنش فرا برسه که برای چشم جسمانی شما انسانها قابل رؤیت بشه. ولی شما در جهان فرکانسی تمام شده تلقیش کن.
سلام سعیده عزیزم
ازخوندن کامنتت انگارخون جدیدی به رگهام اومد
چه زیبا خدا برات چید
چه زیبا برات راهو باز کرد
چه فرکانس نابی
وچقدروقتی اینطور آگاهیها وقبول انجامشونو میخونم روحم باز میشه
انگار که من گسترده ترمیشم
انگارمن اون نعمتو دریافت کردم وبراش خوشحالم
چه عالی به این آیات ومعنیشون که دقیقا برای تو دراینجا معنی میده اشاره کردی
آرزو مند بهترینها برای تو عزیز خداوند وبقیه همکلاسیهام وخودم هستم.
ازدور میبوسمت
سلام به مهرک عزیزم. چه اسم زیبایی دارید و حس قشنگی به آدم میده.
ممنونم از اینهمه لطف و محبتتون. برای شما بهترین بهترینها رو از خداوند مهربانیها می خوام.
مهرک جان این روزها که در دبیرستان مشغول تدریس شدم حس می کنم تازه مسیر رشدم رو شروع کردم. یه جور حس قرار گرفتن در جای درست که ایمان دارم خدای بزرگم دعوتم کرده تا در عین لذت بردن از مسیر، توش بزرگ و با تجربه هم بشم.
این احساس آرامش برام یک دنیا می ارزه
ممنونم سعیده جان.قبل ازخوندن پاسخت ،دستم خورد روی عکست وپروفایلت باز شد.گفتم حتماباید نحوه آشناییت بااستادو بخونم که برام باز شده
ودیدم چه زیبا مسیرتو تو ضیح دادی.
چقدر خوبه که موفقیتهات درمسیر خواسته هاته.
ازخدابرای تو وهممون بهترینهارو میخوام.وازدورمیبوسمت
سعیده جان چطور سپاسگزارت باشم؟؟؟
چطور سپاسگزار این سایت باشم و کامنت های بینظیر بچه هاااا
چقدر عالی مینویسن همه
اشک منو دراوردی
سعیده خداروشکر خداروشکر برای این اتفاق فوق العاده دوستداشتم کنارم بودی و الان بغلت میکردم
چقدر نوشته ات پراز آرامش بود
و چقدر چهره ی زیبا و پر آرامشی داری
سعیده نمیدونم چطور بنویسم
چی بگم
فقط میدونم که حتما باید بنویسم حتما تشکر کنم ازت
حتما تحسینت کنم
و حتما سپاسگزار خداوند باشم که در این سایت هستم
و دورم پر شده از آدمایی که هرروز دارم ازشون یاد میگیرم و همه فوق العاده ان
و همینطور برای دیدن و خوندن این کامنت
بی نهایت سپاسگزارم
خداروشکر
سپاسگزارم که از نتایجت گفتی
سپاسگزارم.عزیزم.
ریحانه نازنین سلام به روی ماهت. باور کن منم از خوندن عبارات زنده و خالص شما اشکم دراومد!
ببین وقتی دو قلب به هم متصل میشن چه اتفاق شگفت انگیزی میفتت و دیگه زمان و مکان معنایی نداره.
متشکرم از اینهمه لطف و محبتت و برات از خدای نازنینمون عشق و فراوانی و ایمان آرزو می کنم.
بنام خدای زیبایها خدای هدایتگرم
سعیده جان دوست قشنگم ک قراره به زودی همکلاسی این دوره توحیدی بشی
من با اشک کامنتت رو خوندم و دلم یه حالی شد
من چقد شکر گزارم؟
چقد قدر دوره مو میدونم؟
چقد قدر خودمو میدونم؟
حقیقت این دوره اینه ک
با اولین جلسه ،جهان فرکانستو بهت برمیگردونه،
باورت میشه
به همین سادگی.
چرا یقین نمیاریم ؟ چرا با باور محکم قدم برنمیداریم ؟
اینکه کلامت کلام الله برای من بود یه طرف ، از طرفی
با رسیدن به سوره طه قلبم ایستاد
یا الله
یکی از سوره های هدایتی منه
نمیدونی با چ لذتی خوندمش
پس موسی در دل خود بیمی احساس کرد
گفتیم مترس ک تو برتری
دیگه چی بیشترا ز شکرگزاری میتونم بگم
چیزی نمیتونم
فقد میخام دوباره برم سراغ سوره طه هدایت قشنگ امشبم
برا کامنتت بسیار سپاسگزارم
بسیار ارزشمند هست مث وجود نازنین ارزشمندت
خرید دوره رو بهت تبریک میگم ک لایق ارزشمندی
خدارو سپاسگزارم برا این کعبه
عاشقتم خدای قلبم
فاطمه جان نازنین سلام و درود خدا به قلب ناز شما. صبحم کاملا بخیر شد.
زیباترین صبح بخیرهام زمانیه که با نفطه آبی یک دوست چشمای نیمه بسته ام باز میشه. الهی شکرت!
عزیزدلم دقیقا دست گذاشتی روی آیه ای از سوره طه که موتور محرک من شد.
روز اول هفته پیش که می خواستم برم مدرسه و تدریس رو شروع کنم ذهن شیطانی خیلی سعی کرد ترس تو دلم بندازه و خودنمایی کنه، اما خدا بجای من پاسخش رو اینگونه داد: قلنا لاتخف، انک انت الاعلی
وقتی میگه انک انت یعنی با تاکید حتما و قطعا تو برتری.
دیگه هرچی تلاش کرد نتونست به من مسلط بشه چون خدا تودهنی بزرگی بهش زد.
اینا فاطی جان همش معجزه است تو زندگی ما که با شاگردی کردن مکتب استاد عباسمنش بهش رسیدیم و اگه قدرش رو ندونیم به خودمون ظلم کردیم.
اگه هر روز از استادمون سپاسگزاری نکنیم یعنی از خدا هم ناسپاسی کردیم.
خیلی خیلی ازت سپاسگزارم که حس خالص قلبتو برام نوشتی و لبخند به لبم نشوندی. می بوسمت رفیق جان. بدرخشی مثل الماس!
سلام به شما سعیده عزیز
چقدر کلمه به کلمه کامنت شما برای من پر از درس و نکته بود
چقدر هدایت واضح و آشکار خدا رو به همراه داشت
چند شب پیش تو خواب یه کلمه ای به زبونم اومد و صبح که بیدار شدم اون کلمات رو سرچ کردم ولی توی قرآن پیداش نکردم
ولی اون قسمت که گفتید خدا منو واسه خودش آفریده دقیقا معادل همون کلماتی بود که تو خواب به زبونم جاری شده بود
دقیقا همون معنیو میداد
و چقدر خوشحال شدم وقتی خوندمش
کامنتتون بینظیر بود
سلام و درود خداوند بر شما آقاحمیدرضای گل که به شایستگی دیابتش رو شکست داده و برای من الگو شده. هرچند که به لطف خدا من جسم سالمی دارم اما نتیجه شما برای من سرمشق شده.
در مورد کلماتی که توی خواب به زبونتون اومده منم تجربه مشابهی دارم. خیلی حس لذتبخشیه که می فهمی ضمیر ناخودآگاهت با قرآن و هدایت پروردگار عجین شده بطوریکه آگاهیهای استاد بصورت چنین عبارتهایی بهت الهام میشه. بهتون تبریک میگم و همزادپنداری میکنم چون منم دقیقا همینو حس کردم.
این عالیه و باید برای خودمون یک کف مرتب بزنیم که آموزشهای استاد رو داریم بهتر و بیشتر به خورد ذهن و قلبمون میدیم و این نشونه یعنی کسب نتایج بیشتر و بزرگتر.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
باسلام خدمت دوست عزیز و هم فرکانسی گرامی از کامنت زیبایتان لذت بردم طوری که اشک از چشمانم جاری شد امیدوارم من هم به این حد از آگاهی برسم وبتوانم اینجور دقیق از آموزش های استاد درس بگیرم وتکاملم را طی کنم آیه هایی که می آورید اشک را در چشمان من جاری مکند وقتی بیشتر با خدا این تنها قدرت جهان آشنا میشوم وپی به وهاب بودنش میبرم امیدوارم دراین مسیر توحیدی بیشتر وبیشتر موفق باشید وبه تمام خواسته هایتان برسید
سمیه جان عزیزم سلام به شما. ازتون بسیار ممنونم که برام از حس قشنگتون نوشتید و منو شریکش کردید.
الهی شکر که ما یک خانواده ایم و در کنار هم داریم قدم به قدم رشد می کنیم. خدا رو سپاسگزارم که حرفی به زبانم جاری کرده که حتونسته حس زیبایی رو در وجود شما متبلور کنه. این خداست که از طریق ماها با دیگران حرف میزنه. و از طریق دیگران با ما.
این خداست که ما رو دست به عمل میکنه و از ما آدم بهتری ارائه میده. پس فقط و فقط خدایا شکرت.
سلام وقتتون بخیر
فوقالعاده بود
درخواستم اینه و دوست دارم بزودی اینچنین شگفت زده و دلشاد بیام و اینجور کامنتی با حال و احساس عالی بنویسم
از خدا درخواست دارم رها کردن ترمز های ذهنیم رو آسان کنه تا به منبعش وصل بشم و زندگی سراسر فراوانی به آسانی به راحتی با آرامش با ایمان با امید با تقوا با انگیزه داشته باشم
خانم رضایی انشالله در سریع ترین زمان ممکن از معجزه بعدی زندگیتون بنویسد
چه حس عالی داره
سلام و درود به قلب بزرگ شما حسین آقای خوشنویس و خوش بیان.
چقدر زیبا در حق خودتون دعاهای خیر کردید و باعث شد با حس عالی منم چندین برابر براتون دعای خیر کنم. و البته همین دعاها رو در حق خودم و همه عزیزانم و بچه های سایت بکنم.
عالی نوشتید. وصل شدن و وصل ماندن به منبع باعث رهایی و آسانی و آرامش و برکت و نعمت میشه. و این یعنی بهشت مجسم در لحظه حال.
بهشتی باشید و مومن
سلام به سعیده ی عزیز دوست خوبم . خداروشکر صد هزار مرتبه شکر بخاطر نتایج قشنگ و نابی که گرفتی
سعیده جان چقدررر اول صبحی با خوندن کامنتت انرژی گرفتم چقدر درس گرفتم چقدر حالم عالی میشه وقتی که موفقیت های دوستای الهی خودم. رو میخونم و دوسدارم ساعتها بشینم فقط موفقیتهای دوستام رو بخونم و حالم عالی بشه و شکرگزار خداوندم باشم .خداروشکر و تخسینت میکنم سعیده جان بابت این همه اتفاق زیبا که برات افتاده و چقدر آیه های زیبای قرآنی که نوشتید زیبا و پر بار بودن ازت سپاسگزارم بابت این کامنت زیبا و این همه درس عالی و انرژی و اطلاعات قشنگی که با ما به اشتراک میزاری
در پناه الله یکتا باشی عزیزم
سلام و عشق و احترام خدمت دوست عزیزم اعظم خانم.
عذرخواهی می کنم من الان بعد از اینهمه مدت متوجه شدم پاسخی برای محبت شما نفرستادم و تشکر نکردم.
خدا رو سپاسگزارم که هر زمان به منبع نور بیشتر نیاز پیدا می کنیم و درخواست آگاهی بیشتر به جهان ارسال می کنیم، از در و دیوار برامون نشانه های حکمت و رحمت و برکتش رو می فرسته و سیرابمون میکنه. و این بازگشت به این کامنت و خوندن احساس ناب اون لحظه شما برای من حکم چنین نشانه ای رو داشت.
ازتون سپاسگزارم و آرزوی ایمان و رهایی و عشق میکنم براتون.
سلام به سعیده خانم گل گلاب
درود بر شما و کامنتی که نور شده در تاریکی وجودمون و روشنایی ایجاد کردی در زندگی همه دوستان دمتگررررررم از اینهمه رشد و آگاهی خداروشکرررررر که یکروز نتیجه ای به این عالییییییئ گرفتی و برای ما نوشتی تا دلمون گرم بشه چقد لذت بخشه این همراهیی خداوند برای آسان کردن سختی ها خوش بحالت و نوش جانت این اجابت به این زیبایی و روشنی خداوند برای شما دوست توحیدمون وقتی قانون برای شما اینجوری عالی کار کردش حتماااااا واسه ماهم کار خواهد کرد اینه جواب ایمان قلبی و ایجاد باور توحیدی بازم خداروشکر کی میتونه کدوم قدرت میتونی اینجوری همه چیو کنار هم بچینه تا کارو اونجور که باب میلت هست بلکه هنوز زیباتر ردیف کنه هیچ قدرتی بجز خداااااااااا نمیتونه الهی شکرررررررت خیلی زیبا آیات قرآنی رو توضیح دادین ممنونم و سپاسگزارم که تونستی موفق بشی تا باعث دلگرمی ما بشی دمتگرررررررم رفیق توحیدیم درووووود بر تو دروووود بر استادی که مارو اینجا دور هم جمع کرد تا برای هم نور شویم و همه باهم خدای بزرگمونو شاکر باشیم الهی شکرررررررت
انشالله موفقیتهای بیشتری از شما ببینیم چقد قلمت زیباست زیبا مینویسی موفق باشی
به نام الله
الله یهدی من یشاء
هرکس که در مدار دریافت هدایت باشد خدا او را هدایت می کند.
سلام به شما دوست گرامی و خوش ذوقم آقای بختیارپور عزیز
بیش از 5 ماه از نوشتن این کامنتم میگذره و هدایت الهی از طریق شما منو دوباره برد به این فضا. فضایی که ازش فاصله گرفته بودم و به شدت نیاز دارم برگردم بهش.
الان که مرور می کنم متوجه میشم چه باورهای غلطی در مورد کار کردن داشتم که باعث شده آنچنان سرم شلوغ بشه که فرصت نکنم بنویسم. فقط گوش میدم. هر روز و هر روز، اما گوش دادن به تنهایی کافی نیست.
این آگاهی ها باید به عمق جان نفوذ کنه. باید آنچنان در موردشون عمیق شد و غرق شد که اندام بدنت تو رو بکشونه به سمت اقدام.
به سمت ساده تر کردن کارها و وقت گذاشتن برای تغییر.
من اشتباه کردم که غرق در روزمرگی شدم. من اشتباها کار رو با دوندگی یکی گرفتم.
الان باز هم بر می گردم به حرفهای استادم. یک جاده آسفالته جنگلی صاف و یک مرکب نرم و سبک آرزو می کنم.
من از جهان درخواست می کنم منو به کار و فعالیتی راحت و دلخواه هدایت کنه که هم باعث رشد من و جهان بشه و هم وقتم رو برای خودسازی و تفریح و تجربه های مفید آزاد بگذاره.
هم با عشق انجامش بدم و هم درآمدش منو بی نیاز کنه. توش ترقی کنم و تصاعد مالی رو تجربه کنم.
من از شما سپاسگزارم که با مهر و توجهتون باعث شدید به خودم کمک کنم.
در پناه حق سربلند و دلشاد باشید دوست گرامی.
سلام خواهرگلم
خداروشکر که تونستم با پاسخ به کامنتون یاداوری خوبی برای بیداری بیشترتون بشم و خداروشکر کامنت شماهم برامون نور شد برای عبور از تاریگی ها و خداروشکر همچین جایی داریم همچین دوستان بیدار دلی داریم که بهم کمک کنیم برای عبور از تاریکی و خوش بحال ما واقعا خوش بحال ما
ما عباس منشی ها باز چند پله بالاتر از آدمای عادی هستیم یعنی اشتباه ما تاوانش چندین برابر آدمای عادی هم هست و باید خیلی مواظب افکار و گفتار و کردار خودمون باشیم تا پاکیزه باشد
خدایا به من به خواهر گلم سعیده خانم و همه برادر وخواهرهای گلم کمک کن تا همیشه در مسیر هدایت تو ثابت قدم بمانیم الهی آمیییییین
از انرژی مثبت شما ممنونم
به نام خدای بخشنده مهربان
با سلام به استاد و مریم جان عزیزم و دوستان خوبم
با دیدن سر فصل این فایل میخوام که سه تا از اتفاقات جالبی که با خرید دوره برام افتاد را بنویسم
اولین ماجرا این بود که من صبح ساعت 6:30صبح رفتم نانوایی دیدیم شاگرد داره جلوی در را جارو میکنه من رو که دید گفت: نان تمام شد.من هم خندیدم بهش گفتم مگه ساعت چند پخت کردی که الان تمام کردی؟
گفت: ساعت 6 می پزیم و کم نون پخت می کنیم.
منم به راهم داشتم ادامه میدادم که آقایی که آخرین نان ها را گرفته بود. گفت:
_ خانم نان میخوایی
_آره
_اگه این7 تا نان کارت رو راه می اندازه بیا این ها را ببر.
_ مررسی من میرم همین نزدیکی یه خانمی نون خونگی میزنه ازش نون میگیرم.
_ببین من پول نون ها را حساب کردم شما اونها را ببرید چون این مقدار به کار من نمیاد.
اول نمی خواستم قبول کنم اما نون ها را آورد داد دستم و خودش و پسرش رفتند.
همون لحظه یاد درخواستی افتادم که روز قبل با خرید دوره از خدای مهربون داشتم ، که خدایا میشه من این ایقدر احساس لیاقت کنم که اگه کسی خواست به من لطفی کند یا کسی به من هدیه بدهد یا مغازه داری بخواد به من اشتانیون بدهد بدون عذاب وجدان قبول کنم و فقط عامل اصلی در این ماجرا را خدا بدانم.(با توجه به سابقه داغون در پذیرفتن هدیه ، یا لطف بقیه که دچار عذاب وجدان می شدم و باید جبران می کردم یا می گفتم گناه داره مگه فلانی چی داره که من بخوام این هدیه رو ازش قبول کنم )
و این نون هایی که به من داده شد حکم یک تایید از طرف خدای مهربان بود که همه چی به احساس لیاقت برمی گردد.
و این ماجرا فقط با خرید دوره بود و من هنوز نتونسته بودم جلسه و گوش کنم.
و اما ماجرای دوم
ساعت 12 شب بود که هسرم اومد گفت: هوا خوبه میایی بریم پارک؟
(این در حالی است که هسرم برخلاف من بخاطر (اون کودک فعال درون )اصلا از محیط پارک به خاطر شلوغی زیاد خوشش نمی یاد و بیشتر بیرون رفتن های ما در طبیعت است ولی این نیست که نریم ولی پارک همیشه به درخواست من وبچه ها می رفتیم.)
خلاصه رفتیم بعد بهم گفت میخوایی بریم این بستنی فروشی، بستنی فالوده بخوریم.( این هم در حالی که این بستنی فروشی رو بخاطر اینکه سر گذر است و از صاحبش خوشش نمی اومد با اینکه چند بار گفتم که بریم بستنی فالودده بخویم گفته من از فلانی خوشم نمی یاد و فلان وبهمان )
خلاصه در کمال ناباوری من، فالوده را خوردیم و رفتیم پارک و جایی نشستیم که از هر طرف ما چند تا جوان دور هم نشسته بودند و قلیون می کشیدند و باز این در حالی بود که قبل این بود که عمرا این کار رو میکرد.
تازه گفت هر چند شب یکبار بیاییم پارک خیلی خوبه.
.
وقتی خوب فکر می کنم میبینم که اون که اصلا کاری به این حرف ها نداره که روی خودش کار کنه و مثبت اندیش بشه. پس این وسط چی تغییر کرد؟
تنها چیزی که تغییر کرد یه کوچلو به اندازه ای که روی احساس لیاقت خودم کار کردم این تغییرات رخ داد. خدا داند بعد از این چه اتفاقات شگفت انگیزی در راه است.
.
و اما جریان سوم که میکسی از تمرین ستاره قطبی و احساس لیاقت است.
امروز صبح که داشتم تمرین ستاره قطبی رو می نوشتم یه لحظه چشمم به صفحه روز قبل افتاد.(من شب قبلش تمرین ستاره قطبی ام رو تیک نزده بودم که کدوم اوکی شده کدوم نشد) بعد دیدم نوشتم
/خدایا دوست دارم امروز صدای نازنین ….را بشنوم./
وای یه لحظه هنگ کردم، اولا اصلا یادم نبوده که من همچین درخواستی رو نوشته باشم و بعد جالبی اش اینکه من با اون دوستم صحبت کرده بودم.
و بصورت کاملا هدایتی . من روز قبل خیلی کار داشتم به صورتی که باشگاه رفتن رو کنسل کردم و گذاشتم بعد از ظهر، وشرایط طوری پیش رفت که کارهام به راحتی پیش رفت و سر ساعت10:30 بیکار بودم، گفتم بذار ببینم این دوستم در چه حاله یه پیام دادم و گفت که فعلا وقت آزاد داره زنگ زدم و نیم ساعت با هم صحبت کردیم و کلی خندیدیم(اولا این دوستم خیلی مشغول است. و من از اونجایی که احساس لیاقت نداشتم می گفتم( باز نمیدونستم علتش احساس عدم لیاقت است تازه فهمیدم) مزاحمش می شم کلا با همه دوستام اینطوری هستم مخصوصا اونهایی که شاغل هستند دیگه بیشتر فکر می کنم مزاحمشون می شم، وقتشون رو میگیرم.)
و این ماجرا برام دو تا درس داشت. یک وقتی به خواسته ات نچسبی، به راحتی به اون میرسی. دو، اینکه احساس لیاقت داشته باشی شرایط برایت طوری پیش میره که دوستت که هیچ ریئس مملکت هم وقتش رو برات آزاد می کنه.(ایموجی احساس ریلکسی و راحتی)
با تشکر از استاد عزیزم اولا بخاطر تهیه دوره و دوم این فایل که باعث شد این اتفاقات جالب در جایی ثبت بشه که تاییدی باشه بر درستی قوانین بدون تغییر خداوند.
و چه حس آرامشی داره وقتی به این درک برسی که هیچ عامل بیرونی در موفقیت یا عدم موفقیت ات نداره و هر چه هست در دنیای خودت است و بس.
ان شاءالله همه ی ما روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشیم الهی
سلام و درود خداوند بر رضوااان عزیز
اول از همه بهتون تبریک میگم که اینقدر عالی نشانه های خداوند رو دریافت کردید و تونستید آن ها را ببینید و این خودش نشانه دیگریه از درست بودن مسیری که انتخاب کرده ای و داری طی می کنید.
وقتی از خداوند بهت نان هدیه داده یعنی در مدار ارزشمندی و خود ارزشی قرار گرفتی و فرکانس های تو تغییر یافته است که اینو باید بارها به خودت تکرار کنی و الهامات و نشانه های دیگر خداوند را ببینی.
اینکه بر خلاف دفعات قبل اینبار به پیشنهاد همسرتون رفتین به پارک در حالی که قبلا چنین درخواستی رو نکرده بود برام یادآور صحبت های استاد عزیز است که وقتی ما تمرکزمون روی خودمون باشه و فقط روی خودمون کار کنیم و نخواهیم دیگران رو عوض کنیم آنوقت وقتی که ما از درون تغییر می کنیم؛ جهان بیرون ما بدون تردید تغییر خواهد کرد.
و اینکه در تمرین ستاره قطبی از خداوند درخواست کرده بودید که با دوست نازنینتون صحبت کنید برام یادآور این قانون بود که به خواسته های ما پاسخ داده می شود و ما هر فرکانسی رو به جهان بفرستیم جهان مثل آئینه آنرا به زندگیمان بازتاب می دهد و این قانون بدون تغییر خداوند است حتی اگر ما متوجهش نشده باشیم. و رد یابی فرکانس هایمان نیز ما را با ساز و کار جهان هستی و نحوه عمل کردن فرکانس هایمان آگاه تر می کند.
آرزو میکنم این دوره منشاء خیر و برکت و نعمت و ثروت در زندگیتان باشد دوست عزیز همانگونه که تا کنون بوده.یا حق
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به رضوان عزیز ودوست داشتنی رضوان جان بهت تبریک میگم عزیز دلم دقیقا همانطور که استاد تو فایل معرفی دوره گفتند حتی فکر کردن وبحث کردن در مورد لیاقت به آدم احساس ارزشمندی میده سپاسگزار وجود نازنینم
ممنون که از تجربیات قشنگت با عشق برامون نوشتی
میبوسمت
یا حق
سلام استاد عزیزم وخانم شایسته مهربون
خداروشکر برای تهیه دوره و همراهی بارسول جانم.
یه توضیح بدم که دوره لیاقت با اکانت رسول جانم دنبال میکنم و کامنت مینویسم …
اما من بعداز جلسه اول گنگ شدم واقعا و
فقط سوالات درجه یک که پرسیدین تو دفترم جواب دادم نگاه کردم دیدم شش ساعت گذشته و دفترم 24صفحه اش پرشده
خدایا من در چه سطحی از لیاقتم ؟؟؟؟؟
اما پاسخ به سوالها که تموم شد
من مونده بودم با خود درونم …….
استاد تازه فهمیدم بهشت دنیا، پشت پلک های خودم بوده….
و حال خوبم دست خودمه
نه بخاطر دست اوردها ونتایجم.
چقدر خجالت کشیدم از خودم
چقدر گریه کردم برای خودم
و سالهایی که خودمو با ابعاد آدمهای دیگه اندازه گرفتم…..
راستشو بگم کم کم و نمه نمه روبراه شدم
برا خودم چای تازه دم کردم و
برای اولین بار خودمو بغل کردم
چقدر این منه دوست داشتنی، منو دوست داشت
چقدر این منه بالیاقت ،منتظرم بوده
چقدر اهل دله
چه بافهم وشعوره
چقدر این منه بالیاقت, قشنگ منو فهمیده
دیگه تعهد دادم برا خودم دلبری کنم
برا خودم کلی قربون صدقه رفتم
برا خودم و دلم کلی رقصیدم
چقدر خودمو بوسه بارون کردم
چقدر با هم اهنگ گوش کردیم
چقدر دستشو محکم گرفتم.
چقدر جذب نگاه هم شدیم
چقدر خوب تومدارهم قرارگرفتیم
چقدر عالی همه ی اتفاقای زندگی مو می دونست
چه جاهایی دست دراز کرده بود به سمتم و من طردش کرده بودم
چقدر بی حواس بودم
چه رابطه ای با خودم پیداکردم
چهار روزه خودمو تنها نذاشتم، باهاش لحظه به لحظه نفس کشیدم با هرضربان قلبم شکر کردم که خودمو پیدا کردم….
باهاش قدم زدم …
باهاش خندیدم و پذیرفتمش که اصل ودرونم بالیاقته .
این منه بالیاقت به خدا وصل بوده نه منه مشرک .
تازه دوزاربم افتاد خدا به این منه بالیاقت فتبارک الله احسن الخاقین گفته …
تازه فهمیدم چقدر شکونده بودمش خرد کرده بودمش
اما دلم لرزید……
نمه نمه تونستم خودمو نگاه کنم
تازه رنگ چشامو باعشق دیدم
تازه عاشق موهام شدم و خودم نوازشش کردم
تازه گفتم کنارخودم میشه طعم خوشبختی رو بچشم…..
من یه عمره تو سایه ی خودم بوده
اما تازه درونم پراز عشق ونور شد……
از تماشای این منه لایق درون خودم سیرنشدم
ساعتها و ساعتها
بیدارموندم تا بهتر ببینمش…
انگار رسیدم به ادعونی استجب لکم
بارها حس کردم خدا میگه اینم خواسته ی درونیت.
تو دعوت شدی به کشف لیاقت های درون خودت و خودشناسی.
خدایا شکررررررت
استاد عاشقتم و سپاسگزارتم.
سلام و درود خداوند بر فاطمه عزیز
چقدر کامنتتون زیبا بود دوست عزیز.از جنس اون کامنت هایی که وصلی به خدا و اون میگه و تو می نویسی! چند بار کامنتتون رو خوندم و بعضی جملاتت رو بارها.
بهتون تبریک میگم فاطمه جان. به جرات میتونم بگم (چون حسم اینو میگه) که شما با این کامنتتون به همه آنچه که باید از این دوره یاد می گرفتی؛ رسیده ای! آنهم تنها با دیدن یک جلسه از این دوره! و این ستودنیست و قابل تحسین، خوشا به سعادتتون . به افتخارتون و به احترامتون از جایم برمیخیزم و یک کف مرتب براتون میزنم.
این جملاتت رو بار دیگه به خودم مرور می کنم که کلی درس برام داشت…
تازه فهمیدم بهشت دنیا، پشت پلک های خودم بوده….
چهار روزه خودمو تنها نذاشتم، باهاش لحظه به لحظه نفس کشیدم با هرضربان قلبم شکر کردم که خودمو پیدا کردم
این منه بالیاقت به خدا وصل بوده نه منه مشرک
تازه دوزاربم افتاد خدا به این منه بالیاقت فتبارک الله احسن الخاقین گفته …
انگار رسیدم به ادعونی استجب لکم
بارها حس کردم خدا میگه اینم خواسته ی درونیت
خداااا رو شکررررر برای اینهمه درک و فهم و باور قشنگ و توحیدی که خداوند بهت الهام کرده. میشه راجع به هر جملش ساعتها فکر کرد و یاد گرفت. احساس میکنم منم با خوندن این کامنت آنچه نیاز داشتم از این دوره یاد بگیرم رو یاد گرفتم! در پناه حق دوست عزیز.بهترینها سهم لحظه لحظه زندگیتان باشد.یا حق
سلام آقای زرگوشی عزیزم
سپاسگزارم از کامنت خوشگلتون.
منم به احترام شما می ایستم
و دسته گلی پر از نگاه زیبای خدا
پراز احساس خوب در زندگی
پراز تمرکز ذهن ….
پراز باورسازنده ….
پراز تجسم ناب …
پراز هدایت خدا …
پراز لیاقت …..
تقدیم وجود خودتون و شینا جان و همسرعزیزتون میکنم…
من و رسول جانم به شخصه کلی از کامنتهای شما خوندیم وهدایت شدیم ….
سرشار از نور ولبخند خدا باشین .
در پایان کامنت شما ، از دوستان عزیزم خانوم سمیرا سعادتمند، فهمیمه پژوهنده ، فهیمه زارع ،فرزانه ارزشمند،آقای جمال خسروی و (عشق دلم رسول جانم)
که کامنت نوشتن صمیمانه سپاسگزارم.
سلام به شما دوست ارزشمندم شاگرد دوره ی احساس لیاقت
سلام فاطمه جانم، سلام عزیزم که اینقدر زیبا و دلی نوشتی
اصلا لذت بردم و فقط تحسینت کردم.ممنونم که از خودت ردپا گذاشتی تا منی که پنجره کلاس رو پیدا کردم و شاگرد رسمی این کلاس نیستم با دیدن این صفحه و این پنجره کلی لذت ببرم و کلی مثل شما عزیزان سرشار بشم از حس خوب و با اینکه نمیتونم آگاهی های کلاس رو بشنوم و صدا ندارم اما تصویر کوچیکی دارم ولی یک چیز مهم تر دارم. احساس، فرکانس. من با همین صفحه ایی که خوندم احساس میکنم خودمم تو کلاسم فقط هنوز باید بیناتر و شنواتر بشم تا بشنوم.
چقدر ممنونم ازت که اینقدر قشنگ خودتو دوست داری عزیزم لذت بردم فاطمه جان تو خیلی ارزشمندی بیشتر از حدی که بتونی تصور کنی. تو خیلی دوست داشتنی هستی بیشتر از اون حدی که الان خودتو دوست داری. تو در وجودت یک منی داری که اون خلیفه خداست اون یک گوهری و اشرفی هست که اصلا نمیدونی چطور میدرخشه و چقدر زیبایی خیره کننده ایی داره که خدا به خودش برای خلقش احسنت گفت، ببین دیگه چی در درون تو نهفته…واقعا خیلی از وجودت خوشحالم و بهت تبریک میگم در مسیر کشف و شناخت بیشتر این گوهر هستی. واقعا تحسینت میکنم اینقدر خوب داری خودت رو صیقل میدی و روی خودت کار میکنی.دوستت دارم با تمام قلب و احساسم
ارادتمندت فهیمه پژوهنده
سلام به فهمیمه عزیزم
سپاسگزارم از کامنتی پر از آگاهی و احساس خوبی که برام نوشتی و لطف کردی …
ببخشیدبا تاخیر پاسخ میدم .
ان شاالله در زمان درست والهی
تو دوره لیاقت می بینیمت گلم..
الهی که همیشه احساس خوب همراه زندگی خوشگلت باشه
و سرشار از نگاه خداوند در کنار عشق دلت باشی و
زندگیتون درخشان باشه عزیزم.
سلام و عرض ادب میکنم به همراه و همسفر عزیزم
سپاسگزار وجود ارزشمندت هستم و بسیار لذت بردم از این کامنت بینظیرت
خیلی حال خوشی بهم دست داد چندین بار خوندمش
خدا را شاکررم که باهم تو این مسیر توحیدی هستیم
و با بهترین بندگانش همکلام و همنشینیم
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
برات بهترینها را آرزو میکنم عزیزم.
سلام به فاطمه عزیزم
فاطمه جان احساسی که نوشتی رو امروز واقعا درگ کردم..
اونجایی که استاد عزیزم گفتن وقتی به این دنیا دعوت شدین یعنی لایق همه چیز هستین…
بغضم ترکید ، توانایی نداشتم جلوشون رو بگیرم…
انگار داشت از لحظه تولد منو زیر و رو میکرد….
اونجایی که گفتن شما به خود خودی لایق هستین بدون قید و شرط بدون هیچ مذاکره ایی
احساس میکردم جلوی استاد نشستم و داره زخم های روحم رو یکی یکی پیدا میکنه و روحم رو نوازش میکنه توی چشمام نگاه میکنه و میگه دوای این زخمت از کجاست و دردش چیه !!!!
احساس کردم بخاطر همین نداشتن لیاقت ….چقدر به فرزانه ناحقی شده و ناحقی کردم….
از خودم خجالت کشیدم …های های گریه کردم …
حتی الان که دارم اینارو مینویسم …اشک امانم رو بریده …
عزیزدلم ببخشید که اینارو نوشتم زیر کامنتت و خدایی نکرده احساس بدی بهت داده باشم..
حرفی اومد که نوشتمش …
دوستت دارم نازنینم
به نام الله یکتا که سالهاست گمش کردم
سلام فرزانه عزیز
خداوند هدایتم کرد به کامنت شما که منم ریشه یکی از بی ارزشمندیم رو اینجا بنویسم
منم همین الان اشکام اجازه نمیده بنویسم دقیقا وقتی که این جمله استاد رو چند بار تو ذهنم مرور کردم شما وقتی به این دنیا دعوت شدین یعنی لایق همه چیز هستین … من مهمان ناخوانده مادرم بودم چون بعد از پنج تا بچه که 43 سالش بود من به دنیا اومدم یعنی اصلا نمیخواست من بدنیا بیام واسه همین از راه های مختلف خواسته بوده که من سقط بشم …از همون نوزادی به همه میگفته که من این بچه رو نمیخواستم هزارویک بلا آوردم سرش ولی بازم خدا نگهش داشت … از کودکیم فقط میشنیدم که من این بچه رو نمیخواستم و همیشه دلم میگرفت و با خودم میگفتم آخه خدا چرا منو بدنیا آوردی … سالها این حرفها تو گوشم بود حتی وقتی با دوستامم حرف میزدم خودم تعریف میکردم که پدر و مادرم منو نمیخواستن…و با هربار تعریف کردن درونم شکسته و شکسته تر میشد …بعدش که بزرگ شدم و ازدواج کردم یادم رفت …تا اینکه خودم بچه دار شدم وقتی فهمیدم باردار شدم همین الگو برام تکرار شد البته( اون موقع یادم نبود همه اینا رو همین الان از ذهنم کشیدم بیرون ) چون من قرار بود ارشد بخونم بچه دار شدنم برام غیر منتظره بود و بدتر از این که شنیدم دوقلو هستن که زار زار گریه میکردم که من نمیخوام هر طور شده باید سقط کنم من نمیتونم دوقلو نگه دارم و همون مثل مادرم یه کارایی میکردم که حداقل یکیشون سقط بشه … وقتی بدنیا اومدن همش گریه میکردم که من نمیخواستم که این بچه ها رو … خدایا چرا منو بد بخت کردی و اسیر این دو تا بچه کردی و بازم مثل مادرم به همه میگفتم که من بچه نمیخواستم که اینا ناخواسته هستن … ولی خدارو شکر از وقتی که یکم آگاه تر شدم و در یک ویدئو صحبت های وین دایر رو شنیدم که میگفت من هر روز به بچهام میگم که از شما سپاسگزارم که در زندگی من هستین و از وجود شما لذت میبرم … منم الان تقریبا یکساله که بهشون اکثر اوقات میگم که به وجود شما افتخار میکنم و شما بهترین نعمت خداوند برا من هستین
و اینم بگم که از وقتی دوره احساس لیاقت رو خریدم این اولین کامنتم هست چون نمیدونم از وقتی فایل ها رو گوش میکنم حالم خوب نیست خیلی دلم میگیره و گریه میکنم و نمیتونم چیزی بنویسم
خلاصه با خوندن کامنت شما دیدم من از وقتی به دنیا اومدم مهر بی ارزشمندی رو به من زدن و ریشه اصلی رو پیدا کردم که تا به امروز منو نابود کرده
سپاسگزارم ازتون در پناه خدای یکتا باشین
سلام به فهیمه ی عزیزم
مادر دوقلوهای قشنگ مون .
سپاسگزارم از کامنتت فهمیمه جان…
چقدر خداوند ارزشمندی و توانمندی در وجودت دیده بود که بهت دوقلو داده
خداروشکر
شاید خودت توانمندی هاتو باورنکردی اما خدا میدونسته که توانایی حفظ دوقلوهاتو داری و خداروشکر که هر سه سالم هستین خداروشکر.
خوشحال تر هستم که تو دوره لیاقت با من و رسول جانم
همکلاسی هستی و ان شاالله کامنت های پراز حال خوبتو میخونیم .
چه قدر عالی که حالا عاشق بچه هاتی و هرروز بابت وجودشون شکر گزاری . دمت گررررررررم
منم جزو بچه های ناخواسته ی مامانم هستم اما تو دوره لیاقت برای فرزانه ارزشمند نوشتم که نگاهم از یه جایی به بعد تغییر کرد و الانم میگم بچه های ناخواسته انصافا خدا براشون سنگ تموم میذاره چون پدر ومادرهاشون از لحاظ ذهنی به بارداری فکر نمیکنن و دست خدارو باز میذارن که بهترین و زیباترین و سالم ترین بچه هارو خلق کنه درست مثل خودم و خودت و دوقلوهات ……
الهی که همیشه لبات بخنده
سرشار باشی از خوشبختی در کنار عشق دلت و دوقلوهای قشنگ وماهت عزیزم .
سلام فاطمه عزیزم
چقدر شما پر از انرژی مثبت هستین چقدر حرفاتون خداگونه و زیباست خیلی راحت میره میشینه تو ذهن آشوب من
منم خیلی خوشحالم که در دوره احساس لیاقت همکلاسی هستیم ،این اولین خرید من از محصولات استاد هست چون هم توانایی مالی شو نداشتم و هم اینکه میگفتم حالا حالاها کار دارم من هنوز زوده که دوره ای از استاد بخرم و راستشو بخوایید دلمم نمیومد پس اندازمو بدم به محصولات ولی وقتی رو سایت اومد به خودم گفتم فهیمه تو لایقی که این محصول رو برا خودت بخری واجب تر از هر مایحتاج که تو زندگی دارم و واقعا الان میتونستم با این مبلغ یکی از احتیاجات بچه هامو تامین کنم ولی گفتم من باید از همینجا احساس لیاقت رو شروع کنم و این دوره احساس لیاقت رو به خودم هدیه دادم
فاطمه جان این جمله همیشه یادم میمونه که (( خدا برا بچه های ناخواسته سنگ تموم میزاره چون پدر و مادرهاشون از لحاظ ذهنی به بارداری فکر نمیکنن و دست خدارو باز میزارن که بهترین و زیباترین و سالم ترین بچه هارو خلق کنه ))
فاطمه جان امیدوارم همیشه موفق باشی در راه توحیدی خداوند در کنار همسر مهربون وفرزند عزیزتون
منتظر نوشته های زیباتون هستم
سلام به عزیزدلم فهیمه نازنینم ..
مادر دوقلوهای ارزشمند ،
فهیمه عزیزم شاید باور نکنی چقدر چقدر دلم میخواد یک بچه داشته باشم ..الان با تنهایی و مجردی خودم اوکی هستم ولی بی نهایت عاشق بچه ها هستم.
البته الان یک فرزند خوانده دارم..که به سرپرستی قبول کردم …اما با من زندگی نمیکنه چون شرایطش رو ندارم اما هزینه زندگیش رو با کمال میل قبول کردم ..
میدونی عزیزم همیشه پیش خودم میگم اگر روزی مادر شدم
هیچ چیز مادی یا دنیوی نمیتونه مانع این بشه تا ذره ای عشق نسبت به بچه هام رو کم کنه….
منم مثل شما به من گفتم تو ناخواسته بودی و……..
اما چه بگویم که ما نسلی بودیم که هزاران باور منفی و حس نالایقی از والدین و جامعه به ما تزریق شد، بخاطر همین دوست دارم این اشتباهات رو برای نسل جدید نکنیم…..
اونا نعمت های زندگی هستن …
عزیزدلم متشکرم که این دیدگاه ارزشمند رو برام نوشتی …
امیدوارم زیر سایه پررودگاااارم همیشه شاد و سلامت باشی و مادر فوق العاده ای برای دوقلوهای دوست داشتینیت باشی
دوستت دارم
سلام خواهر گلم
آفرین برتو درود خدا برتو تبارک الله و احسن احسن بر کسی که تونسته از دل تابویی به این قدرتمندی از دل ماتریکس خطرناک بی ارزشی بیرون بیاد، و آگاه بشی ازاین ترمز وحشتناک و کمک کنی به خودتو فرزندان گلت که خدا حفطشون کنه ووانشالله خوشبختی شونو ببینی
تا بتونین رشد کنین و به اون درجه از لیاقتی که حق الهی تون هست برسین واقعااااا ایوووولله و آفرین برتو خواهرقدرتمندم بسیااااار لذت بردم از کامنتتون که هرچند پراز رنجش بود و تونستی ازاین تضاد قدرتمند آرامش و رنگ خدایی بگیری باید بهت افتخار کرد به تک تک دوستانم که اینجا دارن از ماتریکس درونی شون کنده میشن باید افتخار کرد و افتخارم اینه که بنده خدایی شدم که همچین دوست و رفقایی داره بنده خدایی شدم که هرگزززززززز خلف وعده نکرده و نخواهد کرد خداجونم بابت پذیرفتن من ازت ممنونم که جز هدایت یافتگان در راه تو قرارم دادی الهی سپاس
و ممنونم از شما فهمیمه خانم گل دعا میکنم پرقدرت در کنارخانوادت رشد کنی و تمام مشکلات و با لودر باورهای توحیدی که داری میسازی له کنی و همه رو خورد وخمیر سازی و بری جلو تمام راه بندان های زندگیت گشوده شود انشالله.
دوستتان دارم همه عزیزان توحیدیمو.
موفق و پیروز و شاد باشید
سلام به فرزانه ارزشمند عزیزم
خیلی خوشحالم که تو دوره لیاقت
در کنارمون هستی
من و رسول جان به وجود شما دوستان همیشه افتخار میکنیم عزیزم ..
سپاسگزارم از کامنتی که برام نوشتی و احساساتی که در حین خوندنش بهت دست داد و نوشتی …
خیلی هم دوست دارم عزیزم.
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشی و بهترین احساس هارو تو زندگیت تجربه کنی عزیزم
درود بر شما فاطمه جان
بسیار بسیار بسیار لذت بردم و یاد گرفتم
نه از کلمات
این کلمات رو شنیده بودم قبلاً
از فرکانس شما
از فرکانس خودم
که دارم درک میکنم
که به قلبم نشست
که روحم رو جلا داد
یه احساس شوق وصف ناشدنی دارم که خودت و همه ما خوب میشناسیمش
برات نوشتم که بیشتر لذت ببری
برات نوشتم که نشانه باشه برای صحت مسیرت
که قشنگیات به چشم همه ما اومده
احساس خوبت احساس ما رو هم خوب کرده
با اینکه عاشقانه دوست دارم این دوره رو داشته باشم اما اصلا براش عجله ندارم برخلاف همیشه اصلاً
چون دارم از اول از همه چیش لذت میبرم
برای بار اول که یه دوره رو میخوام دارم سعی میکنم آموزش رو از ابتدا شروع کنم و بفهمم و اجرا کنم
میدونم مهم گوش دادن به فایلها نیست فقط
اینا باید به عمق جانت بشینه
وقتی تو فرکانس درست باشی به درستیهای بیشتر هدایت میشی
همه ما این رو تو شروع مسیر تجربه کردیم
شور و شوق و احساس عالی که برای پذیرش داشتیم از همه چیز برامون لذتبخشتر بود
احساس میکردیم تو ابرها هستیم
الان دارم دوباره احساسی بهتر از اون موقع رو برای خودم میسازم
مسیر همین حس خوبه
آگاهی میخواد مارو به حس خوب برسه
بذار پس ما ازش پیشدستی کنیم
خودمون رو تو حس خوب قرار بدیم تا اون بتونه بهسادگی ماموریت اصلیش رو انجام بده و ما رو به فیض اکمل برسونه
خیلی برای هممون خوشحالم خیلی
حس میکنم نقطعه عطف زندگیمون رو داریم تجربه میکنیم و دوست دارم از تک تک لحظاتش لذت ببرم
واقعاً همه بیارزشیها از شرک میاد
کسی که خودش رو ارزشمند نمیدونه در واقع خدا رو بیارزش میدونه
داره کل هستی و خداوند رو زیر سوال میبره
شما زوج دوست داشتنی فرکانس بسیار لطیفی دارید که ازش لذت میبرم و ازتون سپاسگزارم که خودتون رو در این فرکانس قرار دادین
براتون بهترین لحظات و نابترین تجربیات رو آرزومندم
سلام آقا احسان عزیز
سپاسگزارم از کامنت
پراز آگاهی تون، که به قلبم نشست و لذت بردم …
و حالمو خوب کردین …
کاملا درست میگین همه ی
بی ارزشی ها از شرک میاد …
چه خوبه که خیلی هامون داریم با عمل به قوانین , نقطه ی عطف زندگی مونو تجربه میکنیم …
من و رسول جانم
به وجود شما و دوستان عزیز در این خانواده همیشه افتخار میکنم.
الهی که همیشه سرشاراز نگاه خدا باشید و زندگی تون مثل الماس بدرخشه .
به نام خدا
سلام فاطمه جان عزیزدلم چقدر لذت بردم از کامنتت که نشان ازحضورو نور خدا درونش موج میزد.
فاطمه جان اینقدر انرژی حرفات مثبت والهی بود که با اعماق وجودم درک کردم باگریهات گریه کردم وحس اینکه آره منم از خود واقعیم غافل بودم وهستم.چقدر قشنگ با کلمات حستو بیان کردی،منی که در این دوره حضور ندارم بتونم از زاویه ی دیدت از برکات این دوره بهرمند بشم.
فاطمه جان با لطف خدا چقدر خوب اصل گفته شده دراین دوره رو درک کردی و به خود واقعیت رسیدی و درآغوشش گرفتی وجان دوباره گرفتی.زبان خداشدی برای بیان این مطالب برای امثال من وچقدر قشنگ فاطمه عزیزم درک کردی این مطلب که بیان کردی(تازه دوزاربم افتاد خدا به این منه بالیاقت فتبارک الله احسن الخاقین گفته)
سپاسگزارم اومدی نوشتی ومارو هم دراین حس حال خوبت شریک کردی برات آرزوی بهترینهارو دارم ومنتظر دستاوردها وموفقیتهات در طول دوره هستم.
سلام سلام فاطمه ی عزیزم
سپاسگزارم از لطفت و کامنتی که برام نوشتی گلم.
الهی که همیشه سرشار از نورالهی باشین درکنار خانواده محترم تون .
امیدوارم بزودی تو دوره لیاقت کامنت هاتو بخونم و لذت ببرم .
سالم وشاد وثروتمند باشی فاطمه جانم ….
به نام خداوندم
سلام فاطمه جانم اومدم بگم به لطف الله مهربانم
دعایی که در حقم کردی برآورده شد وازطریق پسرم که دوره ی لیاقت رو تهیه کرده سعادت شرکت در دوره لیاقت رو پیدا کردم
البته که چون پسرم دوره رو تهیه کرده دسترسی به کامنتها ندارم ولی تمرینات دوره جلسه یک روشروع کردم ودردفترم یاداشت برداری کردم.
در پناه حق
سلام به فاطمه عزیزم
واییییییییییییی
خداروهزاران بارشکر
چه قدر خوشحالم
بهت تبریک میگم
خیلی هم عالی
عکس جدید پروفایلتم دلبرونه است بانو جان
بسیار لذت بردم روی ماهتو دیدم .
آفرین به مادری چون شما که پسر نازنینش هم تو سایته
و تو این بهشت با ماهمراهه
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
منتظر کامنتای خوشگلت با اکانت پسر عزیزت هستیم
هم دوره ای بالیاقتم .
سرشار از نگاه خداوند باشین در کنار خانواده محترمت.
بنام الله
سلام به فاطمه عزیز مهربان
عزیز دلم چقدر این دل نوشته ات بوی خدا میداد چه حس خوبی گرفتم چقدر برات خوشحالم وبهتر تبریک میگم فاطمه قشنگم
چه سعادتی که من کنار دوستانی چون شما وآقا رسول و….درکنار هم در مکتب یک استاد درس عشق ولیاقت را می آموزیم
خیلی دوست دارم میبوسمت
یاحق
سلام به فهیمه ی خوشگلم
سپاسگزارم از کامنتی که برام نوشتی
قلبا من و رسول جانم خیلی خوشحالیم که تو دوره لیاقت در کنارتون هستیم عزیزم
الهی که حال دلت همیشه عالی باشه و در کنار عشق دلت همیشه زندگی شیک ومجلسی رو تجربه کنی .خیلی دوست دارم عزیزم.
سلام دوست خوبم
عالی
سپاسگذارم
دل منم لرزید ممنون وسپاسگذارم حس خیلی خوبی از خواندن جملات وکامنت خوبت گرفتم تشکر
خدایا من در چه سطحی از لیاقتم ؟؟؟؟؟
اما پاسخ به سوالها که تموم شد
من مونده بودم با خود درونم …….
استاد تازه فهمیدم بهشت دنیا، پشت پلک های خودم بوده….
و حال خوبم دست خودمه
نه بخاطر دست اوردها ونتایجم.
چقدر خجالت کشیدم از خودم
چقدر گریه کردم برای خودم
و سالهایی که خودمو با ابعاد آدمهای دیگه اندازه گرفتم…..
راستشو بگم کم کم و نمه نمه روبراه شدم
برا خودم چای تازه دم کردم و
برای اولین بار خودمو بغل کردم
چقدر این منه دوست داشتنی، منو دوست داشت
چقدر این منه بالیاقت ،منتظرم بوده
چقدر اهل دله
چه بافهم وشعوره
چقدر این منه بالیاقت, قشنگ منو فهمیده
دیگه تعهد دادم برا خودم دلبری کنم
برا خودم کلی قربون صدقه رفتم
برا خودم و دلم کلی رقصیدم
چقدر خودمو بوسه بارون کردم
چقدر با هم اهنگ گوش کردیم
چقدر دستشو محکم گرفتم.
چقدر جذب نگاه هم شدیم
چقدر خوب تومدارهم قرارگرفتیم
چقدر عالی همه ی اتفاقای زندگی مو می دونست
چه جاهایی دست دراز کرده بود به سمتم و من طردش کرده بودم
چقدر بی حواس بودم
چه رابطه ای با خودم پیداکردم
چهار روزه خودمو تنها نذاشتم، باهاش لحظه به لحظه نفس کشیدم با هرضربان قلبم شکر کردم که خودمو پیدا کردم….
باهاش قدم زدم …
باهاش خندیدم و پذیرفتمش که اصل ودرونم بالیاقته .
این منه بالیاقت به خدا وصل بوده نه منه مشرک .
تازه دوزاربم افتاد خدا به این منه بالیاقت فتبارک الله احسن الخاقین گفته …
تازه فهمیدم چقدر شکونده بودمش خرد کرده بودمش
اما دلم لرزید……
نمه نمه تونستم خودمو نگاه کنم
تازه رنگ چشامو باعشق دیدم
سپاسگذارم
سلام به آقا جمال عزیز
سپاسگزارم از کامنتی که برام نوشتین ولطف کردین.
الهی که همیشه با احساس لیاقت
تو زندگی تون پیشرفت کنین و همواره پراز نگاه خداوند
و احساس های درجه یک باشین.
در پناه الله یکتا
شاد و سلامت و ثروتمند باشین .
فاطمه جانم کامنت شما از ته قلبتون بوده که اینقدر به قلب من هم چسبید. تحسینت میکنم که اینقدر در بیان احساساتت خوب هستی.
منم این دوره رو شروع که کردم رفتارای جدیدی از خودم میبینم. مرتب انگشتامو تک تک بوس میکنم و قربون صدقه خودم میرم. این تنها دوره ای از استاد هست که من ساعتها باهاش گریه میکنم از بس حس اتصال به خود زیباست. با بقیه دوره ها شبیه ارشمیدس و اون یافتم یافتم بودم.
ولی این دوره خود واقعیم رو من بهم نشون داد. خود واقعیم که تشنه توجه خودم بود؛ تشنه مهربانی و محبت و تحسین خودم بود. و من همه اینها رو از بیرون میخواستم و دریافتشون نمیکردم چون از درون به خودم نمیدادمشون. این جملتون رو خیلی دوست داشتم: تازه درونم پراز عشق ونور شد…
همه عمرم میگفتم خدا به کسی ظلم نمیکنه و نیاز ما رو نمیذاره بیرون از خودمون. و بالاخره حالا رسیدم به درکش.
پروردگارا سپاس سپاس سپاس
سلام عزیزم
سپاس از کامنتی که برام نوشتی
چقدر خوب
که رفتارهای قشنگ وزیبا با خودتون در پیش گرفتین
که این تغییر مثبت خودش ،
جای تحسین داره عزیزم .
واقعا هم با این دوره همه بچه ها دنبال دوست داشتن خودشونن.
الهی که همیشه حال دلتون عالی باشه و سرشار از نورالهی و سلامتی باشین .
سلام فاطمه جان ، دوست هم فرکانسی ام
چقدر کامنت ات زیبا و تحسین برانگیز بود ، کامنتی با نهایت لذت از احساس لیاقت و ارزشمندی ات
چقدر توحیدی نوشتی از خودشناسی ات در دوره احساس لیاقت
واقعا لذت بردم از این جملاتی که در متن آوردی ار نتایج کار کردن روی خودت ، امیدوارم با دوره احساس لیاقت ، زیباترین ها را در زندگی ات خلق کنی دوست هم فرکانسی ام …
سلام سمیرا جانم
سپاسگزارم از کامنتی که برام نوشتی و
لطف ومحبتت عزیزم …
الهی که همیشه شاد وسالم باشی
احساس های خوب رو تجربه کنی و کامنت های خوشگلت رو تو دوره لیاقت بخونم عزیزم .
سرشار از نگاه خداوند باشی
وزندگیت پر باشه از زیبایی و نور
ان شاالله .
سلام فاطمه خانم
چه کامنت زیبایی نوشتین
اول صبحی با خوندن کامنت شما چقدر حالم عالی شد
من در این دوره شرکت نکردم و فکر میکردم احساس لیاقتم در حد خوبیه
اما با خوندن دیدگاه عالی شما متوجه شدم چقدر ضعف داشتم در مورد احساس لیاقت و خود ارزشمندی
من هم سالهاست که خودم رو ندیدم و فقط برای دیگران زندگی کردم
با خوندن چند باره کامنت شما متوجه شدم باید بیشتر با خودم دوست بشم و بیشتر به خودم اهمیت بدم
و گاهی باید خودمو به جاهایی که دوست دارم دعوت کنم
و از بودن با خودم لذت ببرم
از خودم و کارهای بزرگ و کوچکی که کردم تشکر کنم و رفیق خوبی برای خودم بشم و در حقیقت با خودم آشتی کنم
با خودم بیشتر صحبت کنم و از خود درونم نظر بخوام و آرامش خودم رو بهم نزنم
برای شروع تصمیم گرفتم امروز یه جایی خودم رو دعوت کنم که سالهاست دوست داشتم اونجا رو ببینم اما همیشه اگه برای خودم کاری میکردم دچار عذاب وجدان میشدم که چرا با خانواده نرفتم و در حقیقت من خودم رو فدای خانواده ام کردم
نمیخوام بیشتر از ظلمهایی که به خودم کردم بگم چون احساسم بد میشه اما بهش قول میدم که دیگه تنهاش نزارم
در پایان تشکر میکنم از شما خواهر عزیز که با این کامنت تون من رو بیدار کردین.
در پناه پرودگار بهترین ها رو براتون آرزومندم
کامنت رو تموم کرده بودم و ارسال کردم ، اما بنا به عادت همیشگی یکبار دیگه کامنتم رو خوندم که اگه مشکلی داره ویرایش کنم نمیدونم چطور دستم خورد به ستاره های امتیاز دهی و سئوالی که میخواهید 5 ستاره به این کامنت بدهید و منی که هیچ وقت به کامنتهای خودم امتیاز نمیدم این رو یه نشانه دیدم و گفتم این یه نشانه هست و برای تشویق خودم برای اولین بار به کامنت خودم امتیاز دادم اونهم پنج ستاره و خیلی حس خوبی از دادن این امتیاز به خودم گرفتم
با تشکر دوباره از شما دوست خوبم خدانگهدار
سلام به آقای نیکو عزیزو بزرگوارم
سپاسگزارم از کامنتی که برام نوشتین و خوشحالم کردین.
چه خوشحال شدم از اتفاقی که بعد از نوشتن کامنت تون افتاد وبرای این کامنت اولین باربه خودتون امتیاز دارین …
الهی که سرشاراز نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره .
سلام و عرض ادب خدمت استاد و خانم شایسته عزیزم
فاطمه جان دست مریزاد با نوشتنت من بیش از ٢٠پیام دوستان رو مطالعه کردم ولی با خوندن پیام تو اشک در چشمانم جاری شد و کلام تو از دل آمده بود برای من همه ی اینهایی که گفتی در وجودم هست و انگار با خوندن آنها در من حس عجیبی رخ داد خوشحال که خودت را پیدا کردی و اینقدر تاثیر گذار بوده برای تو و همه ی دوستانم در این سایت آرزوی بهترین اتفاقات رو دارم موفق باشی فاطمه جان️