تجربیات دانشجویان دوره «هم جهت با جریان خداوند» به محض ورود به دوره

نکته مهم: این فایل فقط به صورت نوشتاری است

بخشی از تجربیات دانشجویان دوره «هم جهت با جریان خداوند» به محض ورود به دوره و گوش دادن به آگاهی های جلسه اول از این دوره:


تجربه ملیحه عزیز:

وقتی استاد صحبت از یه دوره‌ی جدید کردید، یه چیزی توی ذهنم جرقه زد…. یاد صحبت‌هایی از شما افتادم که می‌گفتید سال‌هاست که دنبال یاد گرفتن مطلب جدید در این حوزه نیستید، بلکه همون اصول رو بارها و بارها مرور می‌کنید و ازشون نتیجه می‌گیرید.

واسه همین، خیلی کنجکاو بودم که بفهمم اون “مطلب جدیدی” که استاد رو هفت ماه در خلوت و تنهایی به تحقیق و یادگیری مشغول کرده، چیه؟

اما به محض شروع این جلسه و شنیدن تعریف شما از مفهوم مومنتوم، جوابمو گرفتم. اعتراف می‌کنم که با گوش کردن به مطالب جلسه‌ی اول، کل تلاش‌هایی که توی این یه سال و چند ماه در مسیر آموزه‌های شما برای رسیدن به نتیجه داشتم، مثل یه فیلم از جلو چشمام رد شد. الان تازه دارم می‌فهمم چرا نتایجم همیشه مقطعی بودن و شتاب نمی‌گرفتن.

استاد، شما مفهوم مومنتوم رو همیشه توی آموزه‌های قبلی‌تون به این شکل توضیح می‌دادید که:
“اگه ما ادامه بدیم و استمرار داشته باشیم، از یه جایی به بعد به تصاعد می‌رسیم و مسیری که توش هستیم، ساده و روان میشه.”

توی دوره‌ی ۱۲ قدم گفتید:
“گاری زنگ‌زده‌ای که همراه خودمون حمل می‌کنیم، ازمون جدا میشه و سبک‌بارتر مسیر رو پیش می‌بریم.”

من همیشه این صحبت‌ها رو باور داشتم، اما دقیقاً نمی‌دونستم چطور باید قانون رو اجرا کنم که به این مرحله برسم. ولی با شنیدن آگاهی‌های این جلسه، همه‌ی اون صحبت‌ها برام کاملاً منطقی شد. وقتی با یه فرمول فیزیکی ساده، این مفهوم کلیدی رو توضیح دادید، فهمیدم که چطور باید این مسیر رو به‌درستی طی کنم!

به نظرم، این همون مفهوم “به تصاعد رسیدن و خلق نتایج بزرگ‌تر” هست، که همیشه توی همه‌ی آموزه‌های شما ردپاش وجود داشت، اما این بار به‌صورت آکادمیک و با توضیح علمیِ مومنتوم، کاملاً برای ما باز شد. چقدر خوب یادمون دادید که چطور این مفهوم رو توی روند روزمره‌مون تبدیل به عملکرد کنیم


تجربه نورا عزیز:

استاد، من خیلیییی خوشحالم و دلم می‌خواد فریاد بزنم از دستاوردی که از همین درکِ مقدار کمم از جلسه‌ی ۱ و موضوع مومنتوم به دست آوردم. 

این دو روزه خیلی سعی کردم مومنتوم رو درک کنم، هی تحلیلش می‌کردم، تا اینکه الان قبل خواب که داشتم به اتفاق‌های خوب روز فکر می‌کردم و شکرگزاری می‌کردم، یهو شروع کردم به تحلیل اتفاق‌های خوب امروز و دیروز. همین باعث شد که بالاخره مومنتوم رو در عمل درک کنم! البته درک نسبی، و هنوز کلی کار داره، اما همین درک نسبی هم خیلی کیف داد! و مطمئن شدم که این دوره، دوباره برای تحول زندگی من اومده.

استاد، خیلی خوشحالم، چون معنی مومنتوم رو در عمل درک کردم! و از اون بیشتر، شاکرم برای این هم‌زمانی! انگار دوباره مثل دوره‌ی احساس لیاقت، باید هی به خودم بگم که این دوره دقیقاً برای من اومده.

آخه اگر دو روز پیش، این دوره و موضوع مومنتوم نمی‌اومد، من برای ادامه مسیر درستی که واردش شده، با این اعتمادبه‌نفس، دوباره دنبال نشونه‌ها نمی‌گشتم و احتمالش زیاد بود که کلی توی گیجی سر کنم، مومنتومی که ساخته بودم، به صفر برسه ، با این مانع کوچیک از مسیر خارج بشم و مثل دفعه‌های قبل، مجبور بشم دوباره از صفر شروع کنم و بیام توی مسیر!

اما الله‌اکبر! که وقتی شاگرد آماده باشه، استاد از راه می‌رسه. اشک شوق توی چشمام جمع شده، چون فقط بعد از دو روز از جلسه‌ی اول، من این حال و دارم… پس دیگه جلسات آخر کجاها خواهم بود، ان‌شاءالله! 

استاد، یه تشکر دیگه هم باید از شما بکنم: واقعاً قدردان شما هستیم که این مدت طولانی رو صرف تحقیق و بررسی کردید تا این دوره رو آماده کنید. البته که زمان و تمرکزی که گذاشتید، ارزشش رو داشته، چون از همون جلسه‌ی اول، آدم این‌جوری پیشرفت می‌کنه.


تجربه سپیده عزیز:

امروز بلافاصله بعد از خرید فایل جدید، دانلودش کردیم و با گوش جان دل سپردیم به این فایل زیبا: «هم‌جهت شدن با جریان خداوند».

استاد عزیز و مهربان، اتفاقاً همین چند وقت پیش بود که با همسرم می‌گفتیم چرا گاهی نتایج پایدار نیست؟ یا چرا تا ۹۹ می‌رسه اما ۱۰۰ نمیشه؟!

بارها این موضوع رو به چالش کشیدیم تا اینکه یه روز گفتم: “خدایا چرا به ۹۹ می‌رسه اما ۱۰۰ نمیشه؟”

و حالا… با توضیحات شما توی همین جلسه‌ی اول، اشکال کار رو فهمیدم. راهکار رو پیدا کردم. فهمیدم وقتی یه خواسته‌ای دارم و تا ۹۹ می‌رسه اما ۱۰۰ نمیشه، مشکل از کجاست. حالا می‌دونم چه فرکانسی از سمت من باعث شده که نتیجه کامل نشه، چطور این فرکانس رو تقویت کنم، چطور مومنتوم رو بسازم و چطور اون رو به ۱۰۰ برسونم.

 


تجربه شادی عزیز:

استاد، نزدیک به ۱۰ ساله که خدای مهربون شما رو در مسیر زندگیم قرار داده. خیلی خیلی خوشحالم که مدت‌هاست هر دوره‌ای که می‌ذارید، من توانایی خریدش رو توی ساعات اولیه دارم. در حالی که قبلاً این شرایط رو نداشتم و چقدر دلم می‌خواست همون روز اول ثبت‌نام کنم، اما ماه‌ها طول می‌کشید تا بتونم توی مدار دوره‌ی جدید قرار بگیرم.

تو این چند سالی که با آموزش‌های شما کار کردم، تغییرات مثبتی که داشتم، غیرقابل‌باوره… خیلی زیاد!
✔ ارتباط معنوی عمیق‌تر با خدا
✔ عزت نفس بیشتر
✔ قطع کامل ارتباط با آدم‌هایی که برام مخرب بودن
✔ مهاجرت از شهری که سال‌ها توش بزرگ شده بودم، به یه شهر جدید، بدون هیچ پولی!
✔ شروع کسب و کار خودم و افزایش ۱۰۰ برابری درآمدم، اونم توی شغلی که عاشقشم!
✔ خرید ماشین، بهترین لباس‌ها، بهترین سفرها در اوج رفاه و لذت، خورد و خوراک عالی!
✔ رستوران رفتن از چند ماه یک‌بار، به حداقل ۴ بار در هفته، اونم توی بهترین رستوران‌ها!
✔ پرداخت تمام بدهی‌ها و اضافه شدن کلی امکانات عالی به خونه‌مون، از تردمیل و میز تنیس گرفته تا بهترین گیتاری که همیشه آرزوش رو داشتم!

و خیلی چیزای دیگه… در حالی که قبل از آشنایی با آموزه های شما، زیر فشار کلی بدهی بودیم، همیشه حسابمون صفر بود و اصلاً قدرت خرید حتی برای پوشاک ضروری‌مون هم نداشتیم.

🔹 از نظر روابط هم چقدر رشد کردیم! وابستگی‌های ما به خانواده‌ها کم شد. قبلاً به خاطر همین وابستگی و شرک، چقدر از سمت خانواده آسیب می‌دیدیم. اما به محض اینکه روی این موضوع کار کردیم، رفتار خانواده‌هامون کاملاً تغییر کرد. اینم بگم که من و همسرم با هم توی این مسیر هستیم و به لطف خدا از هر نظر با هم هماهنگیم. همون‌قدر که من رشد کردم، همسرمم کلی نتایج عالی گرفته.

استاد، اومده بودم تمرینات جلسه اول رو بنویسم که یهو یاد مسیری افتادم که با آموزه‌های شما طی کردم و دیدم چقدر زندگی من با عمل به دوره‌های شما متفاوت شده.


تجربه باران عزیز:
استاد، وقتی وارد سایت شدم و فایل معرفی دوره جدید رو با این اسم فوق‌العاده دیدم، خدا می‌دونه از شدت ذوق، یکسره اشک ریختم. امشب بالاخره موفق شدم دوره رو بخرم. با عشق جلسه اول رو گوش دادم و از کلیدهاش نکته‌برداری کردم، اون‌قدر که دستم درد گرفته!

تا این وقت شب بیدارم، داشتم روی جلسه اول کار می‌کردم، گوش می‌دادم، نکته‌برداری می‌کردم و منتظر نتایج عالی‌ام!
استاد، خواهش می‌کنم این مبحث مومنتوم رو که توی جلسه اول توضیح دادید، خیلی بیشتر ادامه بدید. چه بحث شیرینیه! انقدر جذبش شدم که الان اصلاً دلم نمی‌خواد بخوابم و دوست دارم یه بار دیگه امشب گوشش بدم.

هرچند تعهد دادم که تمرکز عمیق بذارم روی این دوره، چون حس خیلی خوبی بهش دارم و هر بار که گوش می‌دم، نکات جدیدی توش پیدا می‌کنم. خدایا شکرت برای این دوره‌ی فوق‌العاده.


 

تجربه مرضیه عزیز:

استاد جان، به عنوان کسی که دکترای مهندسی مکانیک داره، می‌خوام بهتون بگم چقدر عالی، شفاف و ساده یه قانون فیزیکی رو توضیح می‌دید. دمتون گرم!

الان تازه می‌فهمم چطوری شما از قوانین حاکم بر جهان هستی برای خلق اتفاقات زندگی‌تون استفاده می‌کنید. قوانینی که من از علم فیزیک می‌شناختم رو فقط برای حل مسائل مکانیکی به کار می‌بردم، اما حالا می‌بینم که چقدر این قوانین رو می‌شه گسترده‌تر و در جهت خلق آگاهانه‌ی خواسته‌ها استفاده کرد. خدا به این نوع نگاهتون قدرت بیشتری بده، استاد جان. 

وقتی توی این جلسه مفهوم مومنتوم رو از نگاه فیزیک و متافیزیک توضیح می‌دادید، داستان زندگی خودم مثل یه فیلم از جلوی چشمم رد شد. 

اوایل که با آموزه‌های شما آشنا شده بودم و هنوز درکی از قانون نداشتم، خیلی تلاش می‌کردم که حالمو خوب نگه دارم. نمی‌دونم دقیقاً چقدر طول کشید که این “خوب نگه داشتن حال” از استیت تقلا خارج بشه و خودکار بشه، ولی خیلی خوب یادمه که وقتی به این حالت رسیدم، اتفاقات معجزه‌وار، رگباری وارد زندگیم شد.

من از سال ۲۰۱۹ شروع کردم به کار کردن با دوره‌های شما (یه سال بعد از مهاجرتم به کانادا و شروع دوره‌ی دکترا).
✔ سال ۲۰۲۰: اولین پوسترم توی کنفرانس، به عنوان بهترین ارائه انتخاب شد و هم جایزه‌ی نقدی گرفتم و هم لوح تقدیر.
✔ سال ۲۰۲۱: پسرم قدم‌های پر از خیر و برکتش رو گذاشت توی زندگیمون و همون سال اسم من برای یه بورس صنعتی انتخاب شد و باز هم جایزه‌ی نقدی و لوح گرفتم.
✔ سال ۲۰۲۲: اقامت دائم کانادا رو گرفتیم، و دانشگاه به خاطر بورس‌هایی که برنده شده بودم، یه مصاحبه باهام انجام داد که برای روز جهانی زن، توی مجله‌ی دانشگاه چاپ شد!
✔ بدون اینکه هیچ تلاش فیزیکی‌ای بکنم، خدا منو محبوب و معروف کرد، اونم توی دانشگاهی که درس می‌خوندم و محبتش رو از طریق کلییییییییییی دست، سرریز کرد توی زندگیم.
✔ سال ۲۰۲۳: تزم رو با خودش و الهاماتش نوشتم، و آخرای سال بدون اینکه حتی یه دونه رزومه بفرستم، یه شرکت بهم یه جاب آفر توپ داد با درآمدی که ورودی مالیمو ۴ برابر کرد!
✔ سال ۲۰۲۴: سیتیزن کانادا شدیم و پاسپورت گرفتیم! 🇨🇦
✔ سال ۲۰۲۵ (تا همین الآن، که اواسط فوریه‌ست): یه سفر توپ به کالیفرنیا داشتم و کلییییی خواسته توی همین سفر برام بوجود اومده، به اضافه‌ی اینکه حقوقم هم یه افزایش خوب داشت! 

شروع نتایج برای من (البته اون نتایجی که برام مهم بودن) یه سال بعد از آشنایی با استاد طول کشید.
و برای هر کدوم از خواسته‌های بعدی‌ام که توی سال‌های بعدش رخ داد، به خودم می‌گفتم: همون خدایی که خواسته‌ی قبلی منو محقق کرد، همون خدا این خواسته رو هم محقق می‌کنه.

الان که مفهوم مومنتوم رو فهمیدم، دقیقاً می‌دونم چطور ازش استفاده کنم برای تقویت فرکانس خواسته‌هام، از صفر تا رسوندنش به ۱۰۰ و تحقق کاملش.

استاد جونم، دمت گرم! خدا به خاطر خلق شما هزار بار به خودش افتخار کرده! 


تجربه سهراب عزیز:
استاد، با توضیحاتی که توی جلسه اول دادید، فکر می‌کنم این دوره جدید، بهترین دوره برای تغییر زندگی من باشه. چون با همین یک جلسه که پنج شش بار گوش کردم، اساسی‌ترین مشکلم رو فهمیدم! مشکلم این بوده که نمی‌تونم مسیر رو ادامه بدم و بهش متعهد بمونم. هر بار که تلاش کردم، دوباره پشت گوش انداختم.

اما الان، با راهکاری که توی این جلسه برای این مسئله دادید، مطمئنم ۱۰۰ درصد قراره اتفاقات عالی برام بیفته، اون هم با کمک آگاهی‌های این دوره. واسه همین، من به راحت‌ترین شکل ممکن هدایت شدم به خرید این دوره!


تجربه مهدا عزیز:

اول از همه بگم که چقدر منتظر این دوره‌ی جدید بودم! وقتی در گام آخر پروژه‌ی مهاجرتم به مدار بالاتر بودم، این خبر خوب رو از خانم شایسته‌ی عزیز شنیدم و انقدر خوشحال شدم که هر روز، هر ساعت، سایت رو چک می‌کردم که جزو اولین نفراتی باشم که این دوره رو می‌خره و حالا که وارد دوره شدم، می‌بینم چقدر خوب داره به سوال‌ها و ابهامات من پاسخ می‌ده و چقدر به پیشرفت فردی من کمک خواهد کرد.

خدا رو شاکرم که با عمل به دوره‌های استاد و با مطالب و آگاهی‌های نابی که می‌گید، به اندازه‌ی آمادگی‌ام می‌شنوم و به اندازه‌ی عمل کردنم، نتیجه می‌گیرم. تونستم این دوره رو خیلی راحت خریداری کنم و با اشتیاق، چندین بار جلسه‌ی اول رو گوش بدم.

و اما تفاوت این دوره با دوره‌های دیگه‌ای که خریدم این هست که: می‌خوام متعهدتر و لیزری‌تر به عمق مطالب دوره برم و از خدا می‌خوام کمکم کنه تا تعهد و تمرکزم برای انجام تمرینات تا آخرین جلسه ادامه داشته باشه.


تجربه طیبه عزیز:

سلام استاد عباس‌منش عزیزم، یه درخواستی دارم و اون اینه که برای گذاشتن جلسه‌ی بعدی کمی صبر کنید تا بتونیم بهتر گوش بدیم، بیشتر فکر کنیم و تمرینات رو دقیق‌تر بنویسیم.

من حس می‌کنم باید چند روزی به این فایل گوش بدم و جدا از اینکه تمرینات رو می‌نویسم، مثال‌های بیشتری رو به یاد بیارم و برای خودم تحلیلشون کنم تا ارتباط بین تک‌تک سؤال و جواب‌هایی که می‌دم رو بفهمم.

چون توی فایل گفتید که ۳ تا ۱۰ روز بین جلسات فاصله هست، اما خواستم درخواست کنم که حداقل ۱۰ روز باشه، چون الان روز سوم دوره‌ی جدیده و من تازه یک تمرین رو نوشتم!

دوست دارم همه‌ی تمرینات رو بنویسم.
چون یه روز کامل فقط گوش دادم، اما وقتی شب در سکوت گوش دادم و تمرینات رو نوشتم، تازه متوجه عمق آگاهی‌ها شدم!

می‌خوام با دقت تمرینات رو بنویسم، به یاد بیارم، یاد بگیرم و این آگاهی رو توی ذهنم تثبیت کنم، تا بتونم اون رو منطقی کنم و درونم تغییر کنه.


تجربه میلاد عزیز:

استاد عزیز، واقعا از شما بابت این دوره تشکر می‌کنم. دست مریزاد برای آگاهی‌هایی که فقط توی همین جلسه‌ی اول ارائه دادید و دستی که روی کلیدی گذاشتید که واقعاً همه‌ی درها رو باز می‌کنه!

آگاهی‌هایی که توی همین جلسه‌ی اول آموزش می‌دید، دقیقا همون چیزیه که من سال‌هاست درگیرشم. ایرادی که شما در این دوره دارید در عملکرد ما به قانون اصلاح می‌کنید، همون چیزی بوده که باعث شده من همیشه “شل کن، سفت کن” داشته باشم!

همیشه برام سوال بود که چرا این اتفاق می‌افته؟
چرا من، که به محض شروع کار روی خودم، سریعا نشونه‌های خوبی می‌بینم، نشونه‌ها خیلی واضح و بزرگ میشن، اما بعدش رفته‌رفته سرد میشم؟ چرا دیگه نشونه نمی‌بینم؟ چرا ادامه‌دار نیست که ختم بشه به نتیجه‌ی دلخواهم؟ نه‌تنها خودم، بلکه چندتا از دوستامم همین مشکل رو دارن و بارها راجع بهش صحبت کردیم.

ایراد کار کجاست؟
چرا نشونه‌ها تبدیل به نتیجه‌ای که می‌خوایم نمیشن؟
چرا بعد از مدتی دیگه انگیزه از بین میره؟
بارها نشونه‌های بزرگ و واضحی می‌دیدم و با خودم می‌گفتم “این بار دیگه تمومه، حتماً به هدفم می‌رسم!” ولی در ادامه‌ی مسیر می‌دیدم که انگار باز دور شدم!

این پاشنه‌ی آشیل خیلی منو اذیت می‌کرد!
می‌گفتم “خدایا، همه چیز که اوکیه! نشونه‌ها واضحن، منم دارم روی خودم کار می‌کنم… خب پس چرا اینجوری میشم؟!”
واقعاً نمی‌دونستم باید چیکار کنم!

دیروز وقتی دوستم گفت که استاد دوره‌ی جدید رو روی سایت گذاشته، بهش گفتم: “من چندتا دوره از استاد خریدم ولی هنوز متعهد نشدم که همشون رو تا آخرین جلسه کار کنم. همیشه یه مدت کار می‌کنیم، بعدش رهاش می‌کنیم، تضادها زیاد میشه، بعد دوباره مجبور می‌شیم شروع کنیم… نشونه‌ها می‌بینیم، باز انگیزه می‌گیریم، بعد باز رهاش می‌کنیم!”
بهش گفتم که دیگه دوره‌ای نمی‌خرم و اول روی دوره‌های قبلی کار می‌کنم. خلاصه شب شد و اومدم تو سایت.
وقتی رفتم روی دوره‌ی جدید، فایل معرفی رو تا نصفه دیدم و متن توضیحاتش رو خوندم و با خودم گفتم:
“یا خدا انگار این دوره دقیقاً برای حل همون پاشنه‌ی آشیل بزرگی که همیشه درگیرشم، ساخته شده”

اصلاً انگار این دوره برای پاسخ دادن به همین مسئله ساخته شده. مسئله‌ای که باعث شده بود من با دوستم برای خرید دوره‌ی جدید مخالفت کنم. این دوره داره جواب اون علامت سوال بزرگی رو میده که مدت‌هاست ذهن من و دوستام رو درگیر کرده:
❓ چرا کار کردن روی باورها ادامه‌دار نیست؟
❓ چرا وقتی ادامه می‌دیم، انگیزه کم میشه؟
❓ چرا نشونه‌ها کم میشن؟
❓ چرا نشونه‌ها ختم نمیشن به نتیجه؟

و وقتی فهمیدم که استاد مدت‌هاست داره با تمرکز بالا روی این ایراد ما کار می‌کنه، تا جوابش رو پیدا کنه و در قالب این دوره به دست ما برسونه، دیگه جای تعلل نبود. سریع دوره رو خریدم. الان یک ساعته که دوره خریداری شده و دارم به آموزه‌های جلسه‌ی اول گوش می‌دم.

می‌خوام با توکل به پروردگار، راهنمایی از آموزه‌های استاد عزیز و تلاش و اراده‌ی خودم، روی این دوره حسابی کار کنم و این ایراد بزرگِ “بی‌انگیزه شدن، به نتیجه نرسیدن و شل‌کن-سفت‌کن” رو، یک‌بار برای همیشه حذف کنم. استاد عباس‌منش عزیز،
ما از شما بی‌نهایت سپاسگزاریم بابت این آموزه‌های بی‌نظیری که برای برطرف کردن ایرادهای ما ارائه می‌کنید.


تجربه امیر عزیز:

من احساس می‌کنم این دوره، همون تیکه‌ی پازل گمشده‌ایه که بالاخره می‌تونم باهاش پیدا کنم و کاملش کنم. آگاهی‌های جلسه‌ی اول، کل داستان رو درباره‌ی مشکل سینوسیِ رفت و برگشتی من در مسیر تحقق اهدافم برام روشن کرد.
اینکه چرا همیشه اولش با کلی انرژی، انگیزه و اراده شروع می‌کردم، اما مثلاً بعد از یه هفته رهاش می‌کردم…

حالم خیلی خوب می‌شد وقتی روی خودم کار می‌کردم، نتایج هم می‌دیدم، اما خیلی زود درگیر روزمرگی می‌شدم، کم‌کم دیگه فایل گوش نمی‌دادم، توی اولویت نمی‌ذاشتمش و دوباره بعد از یه مدت، به‌خاطر تضادها و خواسته‌هایی که داشتم، با انرژی شروع می‌کردم… و باز هم این داستان تکراری هی پشت هم تکرار می‌شد! مثل یه تابع سینوسی که هی بالا و پایین می‌ره…

نکته‌ی مهم این بود که می‌دونستم باید تعهد داشته باشم تا نتیجه بگیرم، اما نمی‌دونستم چطور باید تعهد رو در خودم ایجاد کنم و این مشکل اصلی‌تر من بود… 

این مشکل باعث می‌شد به آموزه‌ها به‌طور پیوسته عمل نکنم، فرکانسم یه روز بالا باشه و یه روز پایین و این روند واقعاً آدمو خسته می‌کنه! باعث می‌شه وقتی می‌خوای دوباره شروع کنی، از این بترسی که نکنه دوباره مثل قبل، همون داستان تکرار بشه…

قبل از اینکه وارد این دوره بشم، این ترس توی ذهنم می‌چرخید، اما هدایت خواستم و وارد دوره شدم. 

استاد، به‌خاطر آموزش‌های جلسه‌ی اول، بی‌نهایت سپاسگزارم، که به من فهموندید ریشه‌ی این مشکل کجاست!

وقتی مومنتوم رو توضیح دادید، فهمیدم دلیل این‌همه بالا و پایین شدن این بود که اصلاً مومنتومی در مسیر من وجود نداشت،
که بخواد تغییرات دلخواهم رو کاملاً ایجاد کنه!

اما الان، با آگاهی‌های این جلسه و این دید جدیدی که از مفهوم مومنتوم بهمون دادید، یه قدرت و انگیزه‌ی خاصی در من ایجاد شده!
حالا کلید رو دارم. حالا می‌دونم چطوری از این کلید استفاده کنم، برای پر قدرت شروع کردن، پر قدرت ادامه دادن، و افتادن روی غلتک!

انگار این دفعه، همه‌چی قراره یه جور دیگه‌ای جلو بره و بایدم یه جور دیگه‌ای جلو بره. این دفعه دیگه می‌خوام یه جریان مومنتومیِ پرقدرت و مثبت رو توی زندگیم جاری کنم… و روی شونه‌های خداوند بشینم.

خدایا شکرت که به این دوره هدایت شدم. این دوره دقیقاً دست گذاشته روی بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف شخصیتی من، همون چیزی که واقعاً خسته‌ام کرده بود. اما دیگه وقتشه که برای همیشه، حلش کنم


تجربه ملیحه عزیز:

استاد، شما بارها و بارها این عبارت رو توی آموزه‌هاتون به کار بردید:
“آسان شدن برای آسانی‌ها”

و الان، با یه تعریف آکادمیک و حرفه‌ای‌تر، فهمیدم که این مفهوم یعنی همون مومنتوم و روی دور افتادن!

دارم کیف می‌کنم از این تعریف تازه و دوست دارم حالا حالاها باهاش باشم، خیلی با خودم مزه‌مزه‌ش کنم تا حسابی برام جا بیفته. چه کلید گمشده‌ای رو فقط توی همین جلسه‌ی اول پیدا کردم! خدایا شکرت برای این درک و دریافت آگاهی‌های این جلسه. فقط خدا می‌دونه چه شور و شعفی در این دوره همراه منه!

 


تجربه سجاد عزیز:

خیلی وقت بود که از خودم می‌پرسیدم چرا با اینکه دو ساله دارم روی خودم کار می‌کنم، هنوز به نتایج مدنظرم نرسیدم؟ نتیجه می گرفتما… نتیجه‌هایی مثل سلامتی کامل، درآمد خوب و… داشتم، اما هنوز راضی‌کننده نبود!

تا اینکه قبل از خرید دوره، پاشنه‌ی آشیل خودم رو پیدا کردم، و این خودش یه نشونه شد برای خرید این دوره! همون‌طور که گفته بودید، “اگر نشانه‌ای دیدید، وارد دوره شوید!”

پاشنه‌ی آشیل من دقیقاً همون چیزی بود که شما گفتید: فرض کنید مدار خواسته‌ی شما ۱۰۰ هست و شما در مدار ۱ هستید. مهم نیست چند مسیر رو تا مدار ۹۹ طی کنید، اگر به ۱۰۰ نرسید، هرگز به خواسته‌تون نمی‌رسید! 

و این دقیقاً مشکل من بود. دوره‌ها رو شروع می‌کردم، کار می‌کردم، نشونه‌ها و نتایج کوچک می‌اومد، اما تا یکم اوضاع خوب می‌شد، مثل همون جوانه‌ای که تازه زده بود، پامو می‌ذاشتم روش و لهش می‌کردم!

خدایا شکرت! که همون ابتدای جلسه‌ی اول، با مفهوم مومنتوم، راهکار اصلاح این پاشنه‌ی آشیل رو فهمیدم. حالا کاملاً برام منطقی شده که چرا نتایجم کامل نمی‌شد. اما می‌خوام روی این ضعفم کار کنم و اصلاحش کنم!
حالا که وارد دوره‌ای شدم که جلساتش با بررسی و اصلاح تمرینات ما تکمیل میشه، می‌خوام به خودم تعهد بدم که تا آخر دوره همراه استاد عزیزم و بقیه‌ی بچه‌ها باشم. می‌خوام بارها و بارها این جلسات رو گوش بدم، تمرینات رو انجام بدم، ایرادهای کارم رو بفهمم و قدم‌به‌قدم اصلاح کنم. استاد، می‌خوام سال ۱۴۰۴ برای همه‌ی ما فوق‌العاده‌تر از تمام سال‌های گذشته‌ی عمرمون باشه.
واسه همین، این مسیر جدید رو با این دوره‌ی زیبا که اسمش “هم‌جهت با جریان خداوند” هست، شروع می‌کنم تا به نتایج دلخواهم برسم.

📌 نکاتی که از جلسه‌ی اول یاد گرفتم و می‌خوام خلاصه کنم:
✔ توضیحات و مثال‌های بی‌نظیری که درباره‌ی مفهوم مومنتوم زدید، درکش رو برای ما خیلی ساده کرد!
✔ حالا دقیقاً می‌دونم چطور فرکانس خواسته‌هام رو روی غلتک بندازم و شتاب بدم!
✔ اینقدر برام جذاب بود که از شدت خوشحالی فقط می‌خندیدم. چون فهمیدم چقدر خلق خواسته‌ها آسونه، وقتی مومنتوم رو درک کنیم و توی فرآیند تحقق خواسته بگنجونیم!
✔ در شروع کار، وقتی مومنتوم هنوز شکل نگرفته، حرکت سخته. اما خبر نداریم که چقدر راحت می‌شه مومنتوم رو فقط با استمرار ساخت!
✔ بعد از یه مدت، مسیر با انرژی بسیار کمتری از شروع کار، اما با شتاب و سرعت بالا، خودش ادامه پیدا می‌کنه!

این همون چیزیه که می‌گید: “خداوند کارها رو برات انجام میده!” و دقیقاً این اتفاق توی مومنتوم رخ می‌ده.

✔ وقتی می‌خوایم یه عادت جدید رو شروع کنیم، باید این نوید رو به خودمون بدیم که “ببین، اولش سخته، اما این پیک رو بگذرونی، بعدش خیلی راحت میشه و خداوند بقیه‌ی مسیر رو برات پیش می‌بره!”
✔ این باعث میشه اون سختی اولیه برامون آسون بشه و بتونیم ۰ تا ۱۰۰ هم‌فرکانس شدن با خواسته‌هامون رو طی کنیم.


تجربه مریم عزیز:

چقدر این دوره نیاز من بوده. همش می‌گفتم: “خدایا، من رو به اصل هدایت کن!”
احساس می‌کردم که احتیاج دارم به یه دوره از استاد گوش بدم، تا بتونم به هدفم برسم. و همیشه برام سوال بود که:
چرا به یه سری از خواسته‌هام خیلی راحت رسیدم، بدون اذیت شدن، اما بعضی از خواسته‌هام هنوز کامل محقق نشده؟
درسته که نشونه‌ها میان، یه سری نتایج هم می‌گیرم، اما کافی نیست… اون نتیجه‌ی اصلی نمیاد!

و خلاصه… خداوند من رو هدایت کرد به این دوره‌ی ارزشمند!


تجربه الهام عزیز:

مدتی بود که نرسیدن به بعضی از خواسته‌هام برام سوال شده بود. خیلی فکر می‌کردم و سعی می‌کردم بیشتر خودم رو بشناسم تا بفهمم ایراد کار کجاست؟

تا اینکه متوجه ایراد کارم شدم. اینکه من در بعضی از موضوعات، وقتی شروع می‌کنم روی خودم کار کنم، اولش کلی انرژی می‌ذارم، اما از یه جایی به بعد دیگه رهاش می‌کنم. خیلی تلاش کردم دلیل اصلی رو پیدا کنم، اما دقیقاً برام واضح نبود…
تا اینکه هدایتم شدم به این دوره و صحبت‌های استاد درباره‌ی مومنتوم.

من این کلمه رو در خودم پیدا نمی‌کردم، فقط فهمیده بودم که توی بعضی از موضوعات تا آخرش نمی‌رم!

امروز کل فایل رو گوش دادم و نوشتم تا مومنتوم رو بهتر درک کنم و توی تجربه‌های موفقم پیداش کنم.
هر جایی هم که یه چیز جدیدی درباره‌ی خودم درک کردم، توی دفترم نوشتم و دارم تلاش می‌کنم که به درک بهتری از این فایل برسم. البته زمان باید بذارم، اما همین الان یه تصمیم مهم گرفتم:
اینکه از همین مومنتوم، یه اهرم رنج و لذت برای خودم بسازم که هم مفهوم مومنتوم مثبت رو برای خودم جا بندازم و هم اجازه بدم که توی هر موضوعی، این مومنتوم در من شکل بگیره، از این نقطه عبور کنم و برسم به اون جایی که خداوند خودش کارها رو برام انجام بده… و لاجرم، خواسته‌های من وارد زندگیم بشن! به همین راحتی!

به لطف خدای مهربان، من به خیلی از خواسته‌های دیگه‌ام هم رسیدم. چند روز پیش داشتم ورودی‌های مالی ماه قبل رو چک می‌کردم و خودم متعجب شدم از این همه نتیجه‌ی مالی! 

یعنی اگه چک نمی‌کردم، اصلاً متوجه نمی‌شدم. چون این مبالغ یه‌جا واریز نشد، بلکه کم‌کم وارد حسابم شد، برای همین تا قبل از بررسی، متوجه این روند رشد مالی نشده بودم.

اما وقتی با آگاهی‌های این جلسه این روند رو بررسی کردم، فهمیدم که دلیلش “مومنتوم” بوده! مومنتومی که تازه در بحث مالی برای من ایجاد شده. و الان که با جلسه اول فهمیدم مومنتوم، کلید اصلی تحقق خواسته از مسیر هموار هست، باید همین مومنتومی که در بحث مالی داره ایجاد میشه رو ادامه بدم و رهاش نکنم، تا به هدفی که برای خودم مشخص کردم برسم.

الان دیگه کاملاً فهمیدم که اینجا همون جاییه که باید ادامه بدم تا نتایج بیشتر بشن، مومنتوم مالی من سرعت بگیره و من هم روی شونه‌های خدا بشینم. خدایا، برای آگاهی‌های این فایل ارزشمند، سپاسگزار تو هستم که بهم یاد دادی چطور به قانون عمل کنم تا خودم رو به نقطه‌ای برسونم که تو کارها رو برام انجام بدی.

استاد، به خاطر آگاهی‌های کلیدی این جلسه، بی‌نهایت سپاسگزارم.


تجربه فریده عزیز:

استاد عزیزم، دیروز به طرز کاملاً معجزه‌واری، فایل معرفی دوره روی صفحه‌ی گوشیم اومد و بعد از دیدنش، بدون لحظه‌ای وقفه دوره رو خریدم! چون این خودش یه نشونه بود.
نشونه‌ای برای اینکه من باید این دوره رو داشته باشم تا درک بهتری از قوانین جهان هستی پیدا کنم.
استاد عزیزم، هرچقدر از خداوند سپاسگزار باشم، و هرچقدر از شما که پیام‌رسان این آگاهی‌ها هستید تشکر کنم، باز هم کمه. چون شما قوانین رو با وضوح و سادگی بی‌نظیری برامون باز می‌کنید.

من لیسانس فیزیک دارم، اما همیشه فکر می‌کردم که اون قوانین و فرمول‌ها فقط یه تئوری هستن، فقط توی کتابا نوشته شدن و نهایتاً توی طراحی و صنعت به درد می‌خورن. اما از وقتی این فایل رو گوش کردم، تازه دارم معنی واقعی “مومنتوم” رو می‌فهمم!
و مهم‌تر از اون، اینکه چطور ما هر روز و هر لحظه، دقیقاً با همین قانون مومنتوم، داریم زندگیمون رو خلق می‌کنیم.

حالا می‌فهمم که چرا از زمانی که با شما آشنا شدم، زندگیم در خیلی از زمینه‌ها از ریشه تغییر کرد، اما هنوز در بعضی از موارد به نتایج مدنظرم نرسیدم. چون من نتونستم اون جنس از فرکانس رو به مومنتوم برسونم!

اما الان که این مفهوم رو درک کردم، تازه می‌بینم چقدر منطقیه که خلق خواسته‌ها باید آسون باشه و جالب اینجاست که توی همون موضوعاتی که به نتیجه رسیدم، دقیقاً این فرآیند مومنتوم رو اجرا کرده بودم، اما اون موقع نمی‌دونستم که این یه “فرمول” داره. حالا می‌دونم که این همون فرمولیه که باید توی مسیر هر خواسته‌ای اجرا کنم.


تجربه علیرضا عزیز:

خدایا، ازت ممنونم که هدایتم کردی به سمت دوره ” هم جهت با جریان خداوند”. با گوش دادن همین یک جلسه، فهمیدم که این فایل انگار فقط برای من آماده شده، تا منو آگاه کنه از این همه تقلا کردن و اینکه چرا بعضی از خواسته‌هام رو خلق کردم، اما بعضی‌ها رو با افسوس رها کردم…

من به یه چالش خورده بودم، اومدم توی سایت و از خدا هدایت خواستم. یه حسی بهم گفت یه فایل از توحید رو گوش کن! و اون درباره‌ی تسلیم شدن در مقابل خداوند بود. شروع کردم به گوش دادن و نت‌برداری، تا اینکه استاد عزیز یه قسمت از فایل گفت “مومنتوم”… پیش خودم گفتم یعنی چی؟ 

صبح که بیدار شدم، دوباره از خدا هدایت خواستم. گفتم: “خدایا، نشونه‌ی امروز رو می‌زنم، با من صحبت کن!”
قبلش نیت کردم و از خودم پرسیدم: من چه باوری دارم؟ چه چیزی در وجودم باید اصلاح بشه که اون تضاد برطرف بشه؟

دنبال راه‌حل بودم، که وقتی صفحه‌ی اول سایت رو باز کردم و بنر دوره‌ی جدید رو دیدم، نشستم و فایل مقدمه رو گوش دادم…
و فهمیدم که این دوره دقیقاً برای من آماده شده! 

استاد عزیزم، ازتون ممنونم بابت این دوره‌ای که آماده کردید و خیلی خوشحالم که هدایت شدم و همون لحظه، معجزه‌آسا خریدش رو انجام دادم و برکت خرید این دوره رو همون صبح دیدم.

دیروز اداره‌ی مالیات بهم گفته بودن کارم سه روز طول می‌کشه، اما صبح رفتم و گفتن فردا کارت اوکی میشه. به همین راحتی.
الان ساعت ۳ نصفه‌شب، فقط گوش می‌دادم، و تمام حرف‌ها رو کلمه به کلمه نوشتم، تا بهتر درکش کنم. و می‌خوام همین جا یه تعهد بزرگ به خودم بدم:

✅ هر روز ساعتها وقت می‌ذارم،
✅ تمام تمرکزم رو روی این دوره می‌ذارم،
✅ و به هر چیزی که به‌عنوان تمرین داده میشه، دقیقاً عمل می‌کنم!


تجربه حسین عزیز:

چند ساله که تو سایت عضوم و چندتا دوره هم خریدم، ولی این اولین کامنتیه که دارم می‌نویسم. دلیلش هم اینه که این جلسه برای من با تمام جلساتی که تا حالا گوش داده بودم، فرق داشت. احتمالاً چون من آماده‌تر شدم، تأثیرش رو خیلی بیشتر حس کردم.

از همون یک سال و خورده‌ای پیش که قرار بود دوره‌ی جدید رو آماده کنید، منتظرش بودم تا همین امروز. همیشه سایت رو چک می‌کردم به امید اینکه این دوره رو قرار داده باشید، که خداروشکر بالاخره این اتفاق افتاد. این هم اولین باره که یه دوره رو از همون ابتدا باهاتون شروع می‌کنم، و واقعاً حس متفاوتی داره.

جالب اینجاست که این دوره دقیقاً در بهترین زمان ممکن برای من شروع شد. چون همین یکی دو هفته پیش یه پولی به دستم رسید و باعث شد که به‌محض انتشار دوره، بتونم بخرمش.

قبل از اینکه دوره بیاد، هیچ ایده‌ای نداشتم که قراره درباره‌ی چی باشه. صبح متوجه شدم دوره‌ی جدید شروع شده، مقدمه‌ش رو دیدم و یکم دودل بودم که شرکت کنم یا نه… اما چند ساعت بعد از دیدن اون فایل، یه حسی بهم گفت که این دوره رو بخر، و منم انجامش دادم. 

وقتی رسیدم به جایی که گفتید “تو این دوره مفصل درباره‌ی مومنتوم صحبت می‌کنید”، واقعاً خوشحال شدم. چون تمام مشکلات زندگی من، از روزی که یادم میاد تا همین الان، دقیقاً از همین موضوع آب می‌خورد. خودم هم می‌دونستم که مشکلم همینه، اما هیچ‌وقت نمی‌تونستم کاری براش بکنم.
ولی وقتی شما درباره‌ش صحبت کردید، اون حسِ آشنا یه‌جور دیگه روی من تأثیر گذاشت و به قول خارجی‌ها: That hits different!

همین که این کلمه رو از شما شنیدم، فهمیدم که این همون دوره‌ایه که من بهش نیاز داشتم و اعتمادم به اون حسی که گفت باید شرکت کنم، خیلی بیشتر شد.

نسبت به این دوره یه حس خیلی متفاوتی دارم:  چون اولین دوره‌ایه که از همون جلسه‌ی اول با شما همراه شدم و  چون همون جلسه‌ی اول، دقیقاً از همون چیزی شروع شد که من سال‌ها می‌دونستم مشکلم همونه، ولی نمی‌تونستم حلش کنم.


تجربه سهند عزیز:

اول از همه، یه تشکر ویژه می‌کنم بابت این دوره‌ی فوق‌العاده. می‌تونم بگم که همین جلسه‌ی اول، برای من به اندازه‌ی یه دوره‌ی کامل بود و دقیقاً در زمانی روی سایت قرار گرفت که من شدیداً بهش احتیاج داشتم.

چون قشنگ می‌دونم که از کجا داشتم ضربه می‌خوردم و این دوره اومد تا دقیقاً همون نقطه رو برام اصلاح کنه!


تجربه زبیر عزیز:

سپاسگزارم بابت ارائه‌ی چنین دوره‌ی عالی‌ای که ماه‌ها منتظر انتشارش بودم. چون زمانی که داشتم روی ایجاد یک شخصیت شکرگزار در خودم کار می‌کردم، احساس نیاز شدیدی به کار عمیق‌تر در این زمینه داشتم.
حتی یادمه یه بار با خودم گفتم: “کاش استاد یه دوره‌ای بده با این مباحث!”

و دقیقاً همون موقع، یه همزمانی فوق‌العاده برام پیش اومد. فایل‌هایی رو گوش دادم که در اون‌ها استاد نوید همچین پروژه‌ی ارزشمندی رو می‌دادند. همین شد که بلافاصله بعد از انتشار دوره، با اشتیاق خریداریش کردم و خدا رو شکر می‌کنم که در چنین کلاس ارزشمندی حضور دارم.


تجربه علی عزیز:

از موضوع “مومنتوم” واقعاً شگفت‌زده شدم. فوق‌العاده بود! و دقیقاً با قلبم حس کردم که این همون چیزیه که باید رعایت کنم تا به تمام خواسته‌هام برسم…

استاد عزیزم، من واقعاً به بودن شما در زندگیم افتخار می‌کنم، چون واقعاً “استادی” برازنده‌ی شماست. 

آنقدر مسلط بودین و آنقدر واضح و قشنگ توضیح دادین، که با گوشت و پوست و استخونم جلسه‌ی اول رو درک کردم!

مثال “گلوله‌ی برفی”، چنان بیگ‌بنگی توی ذهنم ایجاد کرد که انگار یه گنج رو پیدا کردم و قلبم فریاد می‌زد: “اینه، اینه، همینه مشکل تو! اگر مومنتوم رو رعایت کنی، به همه‌چیز می‌رسی… و تمام!”

بابت شروع این دوره‌ی جدید و بی‌نظیر خیلی خوشحالم و شک ندارم که آگاهی‌های این دوره، منو به همه‌چیز می‌رسونه.

استاد مثال‌های شما فوق‌العاده بودن و باعث شدن من به‌صورت کامل موضوع رو دریافت کنم و در دفتر زیبایی که برای این دوره تهیه کردم، همه‌چیز رو یادداشت کردم

 


نوشته‌ی رکسان عزیز:

خبر انتشار دوره‌ی جدید رو با ذوق و شوق، برادرم بهم داد و همه‌ی خانواده با هیجان نشستیم و معرفی دوره رو نگاه کردیم.

چشمان شما اون‌قدر از صداقت و توحیدی بودن سخنانتون برق می‌زد که اشک‌هام ناخودآگاه سرازیر شد و درست همون لحظه‌ای که گفتید: “اگر نشانه‌ای دیدید، دوره رو خریداری کنید”، اینترنت ما قطع شد و خیلی جالب، صدای بلند اذان در خونه پیچید…
“الله اکبر، الله اکبر…”

من سریع گفتم: “خدا باهامون صحبت کرد!” و بلافاصله دوره رو تهیه کردیم که بابتش هزاران مرتبه شکر گزار فرمانروایم هستم. 

استاد من خیلی کم کامنت می‌ذارم با اینکه نتایج عالی از دوره‌ها گرفتم، اما توی بعضی جنبه‌های زندگیم پایداری وجود نداره…
یعنی اون حس رضایت واقعی رو هنوز ندارم و الان با توضیحات این جلسه متوجه شدم دلیلش چیه و چطور باید حلش کنم. چند مورد از خواسته‌هام رو مشخص کردم و با این دوره، با تمرکز کامل روی آگاهی‌ها، می‌خوام با لذت به اون‌ها برسم.


اطلاعات کامل درباره آگاهی های دوره ” هم جهت با جریان خداوند”

157 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه(نرگس) علی پور» در این صفحه: 2
  1. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    بنام خداوند بخشنده بخشایشگرم…

    سلامی دوباره به نشانه روزم…نشانه ایی،” که خداوند مرا به سوی خود می خواند…

    وقتی این فایل به عنوان نشانه روزم برام نمایان شد..خیلی خوشحال شدم..دیدم من باهاشم..!..

    منم انشالله به زودی این جریان هم جهت بودن با خودشو تو زمان درستش میخرم..

    خیلی از خداوند تقاضا کردم.گفتم خدایا خیلی دوستدارم منم تو این مسیر قرار بگیرم..

    خیلی دوستدارم بیشتر باهات هم فرکانس باشم

    بیشتر حس توحیدی هم مداری استادمو درک کنم…..

    استادم!…. تمام اینروزها.یه گوشه از قلبم با این دوره هست …

    نمیدونم چجور برام مهیا میشه..ولی میدونم تو مسیر درستم و این نوید نشانه روزم حتما برام محقق میشه..

    ولی از خدا میخام خیلی زودتر…خیلی دوستدارم..بیشتر و بیشتر تو مدار هم فرکانسی با شما و اون مدار توحیدیتون قرار بگیرم…

    ناگفته نمونه اینروزا اینقدر نشانها زیاده.اینقدر رشد داشتم از همه جنبه ها..که نمیدونم چجور سپاسگزارش باشم..

    امروز گفتم خدایا تصاعد چیه!؟ هدایتم کرد به فایل مهاجرتی که خانم شایسته قرار داده بود..یه لایوی از:شما برای از بیین علفهای هرز جنگل پردایسمون بود…

    و همین نکته منو به تعمق وا داشت…که ادامه بدم..استمرار داشته باشم.با قدمهای کوچک و بهبود گرایی و عمل به الهامات قدم به قدم موفقعیتها رو به رشد..قرار بده…..

    نباید خودمونو مقایسه کنیم با افرادایی که به موفقعیتهای بزرگ چند ساله رسیدن..اونا هم با همین توکل و ایمان و استمرار ..ادامه دادن..

    یه احساس خوب پیدا کردم .که بزارم قدمهای الهامیم تکاملمشونو طی کنن..

    یه لحظه خودمو مثال زدم….الان 11 ماهه از روند رشد شخصیتیم و رشد بیزنسیم میگذره..جدا از اون دوسال….چیزی که الان برام بولد هست توی این زمینه” فعلا مثالم..همین بیزنسمه!..

    دیدم تمام مسیرم..بخاطر حرکت کردن بخاطر عمل به الهاماتم و بهبود شخصیتم در همه حالتها بوده!….و با خداوند بودن.همه اینها با همدیگه و ادامه دادن باعث شد..

    که امروز من بیزنسم بجای موفقعیت آمیزی برسه..

    و اگه من ادامه بدم و ادامه بدم و هر بار بهتر و بهتر بشم کم کم رشد تصاعدی هم میرسه…

    و کل ماجرا همینه…با همین مسیر “ادامه دار پیدا میکنه……همون مومنتیهای مثبت موندن.و ادامه دادن..

    ….یه مثال تجربی خودم در طی این 30 سال زندگیم.

    من توی کارهای تمییز کاری شخصی زندگیمون الان به مسیر تصاعد رسیدم…..

    و واقعا الان کار تمییز کاری خونه ..یه لحظه هم برام سخت نیست..خیلی زود و خیلی بدنم عضلات بدنم قوی شده..

    و خیلی راحت میتونم کارامو انجام بدم…

    و هفته گذشته من یه خونه تکونی حسابی که همه جا تمیزز و شسته رفته کردم…و خودم به تنهایی تونستم انجامش بدم..

    و هر سری الهامات میومد و هر بار قوی تر و اسانتر میشدم…

    و الان بصورت تصاعدی کارهای تمییز کاری خونه خیلی راحت میتونم انجامش بدم..

    و کلا داستان” همه جنبه های زندگیمونم همینه…و خیلیا بهم میگن..تو چجوری خودت تنهایی اینکار رو انجام میدی خودتو مریض میکنی..ولی من “عضلات بدنم برای اینکار قوی شده و واقعا از پس کارهای شخصی زندگیم خیلی راحت انجامش میدم بدون یه زره که بگم کم میارم…

    و……این درکی بود که بهش هدایت شدم..وبرای بیزنسم و هر کار دیگه…نیاز بهمین قدرت عملگرایی رو داره….

    ادامه دادن تو مسیر و کارکردن روی باورها..و عمل به الهامات و بهبود گرایی مستمر و منطق ساختن به ذهن در برابر تضادها …و رشد شخصیتی همه اینها باعث میشه با هر بار انجام دادنش ما به موفقعیتهای بزرگ برسیم..و نکته مهم تر…لذت بردن…لذت بردن.از این مسیرها باعث میشه ما به احساس خوب و موفقعیتهای بزرگ برسیم…

    و نکته بعد….که خیلی برام بولد شد..چند روز پیش یه الهامی از طرف یه شخصی بهم شد….

    که من یه مسیر جدیدی از بیزنس الهامیمو “یه تعقییر دیگه هم بهش بدم..و خدا بهم الهام کرد باید حتما اینکار رو انجام بدی…

    و من این مسیر رو قبول کردم..و این اجازه رو دادم که اینفرد “،عصر بیاد…

    و یه اتفاقی جالب افتاد..اومد یه نمونه از کارم رو بخره…هر کاری کردیم کارتش انتقال” رو انجام نمیداد..

    و بهش:گفتم فعلا مشکل پرداخت بانکی هست..

    بهش گفتم خیره…

    چون قانون رو میدونستم…گفتم خیره! خداوند داره بهم یه درسی رو میده..بزارم زمان بهم ثابت کنه…

    بهم گفت!؟ببرم بعدا که کارتم درست شد برات واریز کنم!..

    گفتم ببخش عزیزم!نمیشه…..گفت بهم اعتماد نداری!؟

    گفتم بحث اعتماد نیست..من نقد کارمو میفروشم..حتی با نزدیکانمم همین برخورد رو دارم..

    خیلی راحت بهش گفتم و بدون اینکه احساس دلسوزی کنم…

    و گفت باشه پس میرم بعد که واریز کردم میام کار رو میبرم..گفتم باشه حالا هر چی خیره پیش بیاد…

    و چند ساعت گذشت….بعد بهم پیام داد..که ببخش بخاطر فلان شرایط:بزار فلان رنگشو میام ازت میخرم.بهش گفتم قولت نمیدم ببینم چی میشه.(نقض کرد خرید اون قلم جنس رو)..

    این داستان… پیامد “ایده الهامی جدید رو خداوند برام بود..

    و ایده بعد……

    موضوعی که پیش اومد..

    منو به تعمق وا داشت..بحرف شما استاد عزیزم رسیدم.الله اکبر ….

    که گفتین،؟ وقتی افراد آماده باشن. میان تو برنامه های ما..

    این شخص آماده دریافت این کار من “نبود..و حسش راجع بکار “من خوب نبود.. و این اتفاقم نیفتاد…

    و این شخص این قلم جنس رو از من نتونست خرید کنه…

    یه احساس پیدا کردم که کار من…باید افراد،” باهاش هماهنگ باشن!..

    یه احساس اینجوری اومد توی وجودم استاد!!!!!

    .که…دنیا افراد هماهنگ با تو “رو تو مسیرت میاره!!!.و افرادی که باهات هم فرکانس نیستند…خیلی راحت نمیتونن وارد کارت بشن..این قابلیت رو ندارند…

    و دیدم دقیقا مشتریان این بیزنس الهامیم.افرادی بودن که مشتاق کارم بودند….و اینفرد این درس رو بهم داد..

    خداوند بهم نشون داد..که بزار من ادمهای هم مسیر رو ..برات میارم….

    فهمیدم پول حلال از کجا نشعت میگیره…پول حلال باید از مسیر درست باشه….مسیر درست ادمهای درست….

    خداوند از درون این شخص اگاه بود…ولی من گذاشتم تا درسهاشو یاد بگیرم…و منو به تعمق وا داشت..که بگم…

    وقتی من اماده باشم از همه نظر توی دوره های شما شرکت میکنم مثل بقیه دورهاتون…

    با وجودیکه پول تو حسابم بود.ولی نمیشد…

    و موقعه ایی انجام میشد که بهم میگفت حالا برو این فلان مسیر رو بخر….

    منم باید بزارم که خدا ادمهای هم جهت با من رو .بسوی من هدایت کنه…

    و این کار الهامیم..از طرف خداوند بود.قدم به قدمش احساس خوب بوده..قدم به قدمش الهامات خداوند بود…پس..بهمین خاطر!بزارم این جنس بالیاقت الهامیم بسمت کسی بره….که لایقشو داره‌..

    و این باور رو میخام بسازم ادمهای اماده و پول سالم وارد زندگیم بشه..تا برکتش همیشه توی زندگیم باشه….

    پولی که سالم و پر برکته….احساس خوب میاره…و زندگیمو در تمامی جنبه ها برام میسازه…و من تا نفس میکشم با عشق و حال خوب زندگی میکنم!

    پس خیلی مهمه ایا پولی که توی حساب من میاد..ایا اونفرد با تمام و کمال رضایتشو داره یا نه!؟….

    این همون اصله….که اینروزا دارم بیشتر با این اتفاق درکش میکنم..

    ناگفته نمونه..من قبلا کارم زوری بود!بهمین دلیل مثل کش در رفته ایی بود که فقط بقول ما(میجیکید)همون ،”دَر رفتن از اون قسمت”…

    و به لطف خداوند …هدایت شدم به این نوع نگرش….تا اینو آویزه گوشم کنم….تا بدونم پول حلال یعنی رضایت کامل با احساس خوب…

    همون موندن تو مومنتیها مثبت…….استادم انشالله به یاری خداوند..پولی رو بسازم… که با عشق بیام پرداخت کنم تا طعم گوارای زبان هدایتی توحیدی شما رو با جون و دلم بچشم!….

    خیلی خوشحالم!…این نشانه منو به تعمق واداشت که منم تو مسیر شما هستم.و مدام بخودم بگم….همه چیز باید همه جوره در تمامی جنبه ها..باید رضایتمندی خاص خودش باشه! …

    به امید موفقعیتهای برای تمامی ما بچه های سایت…..

    خدایا چنانکن سرانجام کار

    تو خوشنود باشی و ما رستگار

    بقول راغب..میگه!

    او زِ هر سو به آن سو مرا میخواند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    فصل بهار

    بهار آمد با عطر گل راز

    زند بلبل با نغمه ی آواز

    نوا آمد از باغ و دشت و دمن

    بیا که روشن شده لاله به صحرا

    به باغ سبزه چه نقشی زده باران

    که اکنون دل عاشق شده شیدا

    ز بهاران شده شکوفه باران دل شب

    بنگر ای گل من لطف خدا را

    لاله رویید زمین پر گل و ریحان بینی

    ز شقایق همه جا گشته چراغان بیا

    سلام استاد قشنگم!..استاد وجود الهی خودم…

    این متن شعر…اهنگ دوران بچگیم هست..هر صبح یه بلنگویی بدستم میدادن..و من شروع به خوندن میکردم.و اهنگشم” با دهنم میزدم…

    …….

    من همیشه بدنبال نیمه گمشده ایی از زندگیم بودم..خیلی خوابهایی” که در دوران کودکیم بهم گفته میشد.الهام میشد.. ،” الان جزویی از زندگیم هست…

    و داره وارد زندگیم میشه…

    استادم …امروز شروع کردم به خوندن یه تعداد کامنتایی از دوستان عزیزم…ولی به محض هدایتم به این فایل از دوره جدید…

    حسم گفت فعلا وقتش نیست …و خودم دقیق میدونم الان برام مهیا نیست گذاشتم توی زمان خودش:انجام بشه..لابد یچیزهایی هست ..که الان برام اتفاق نیفته بهتره…

    بهم گفت تو همون دورهاای که خریدی کار کن…

    بهم گفت همونا رو ادامه بده..

    و مدام از طریق نشانها داره منو بیشتر توی احساس خوب نگه میداره…

    تا همین ساعت توی نشانه ام فایل کتاب رویاهایی که رویا نیستن فصل سوم ..قانون بدون تغییر الهی ماندن در احساس خوب…و اتفاق خوب….رو بهم یاداوری نمود.

    قربونتون برم.استاد عزیزم..که هر دوره ایی شما مدام داریید راجع به احساس خوب میگید…

    این متن از کتاب رویا بیشتر برام هم نشینی خوبی شد با این فایل جدید الهیتون!…

    (داشتن احساس آرامش نیز،نشانه حضور در محیطی هست.که خاسته شما در انجا قرار دارد.حال هر چه بیشتر بتوانید ذهنتان را طوری تربیت کنید.که مثل روح فکر کند.ارامشتان بیشتر میشود….یعنی بیشتر در جایگاهی قرار میگیرید.که هر انچه که میخواهید نیز در انجا هست.

    یعنی به خودتان اجازه ورود بیشتر خواستهایتان را به زندگی میدهید…

    هر چه بیشتر بتوانید میان ذهن و روح هماهنگی ایجاد کنید.به ارامش بیشتری می رسید.نشانه هماهنگی میان ذهن و روح در تمامی جنبه های زندگی .یک ارامش قلبی و یقین است..

    استاد عزیزم رفتم “یه سرچ جزیی، راجع به مومنتوم کردم..یه شخص چند جرم.از کم ترین تا بیشتر و بلندترین رو بصورت ترتیب پشت سر هم قرار داد…

    و با یه ضربه کوچک قدم به قدم به بزرگترین صدا رسید…

    دقیقا یادم از خودم افتاد..یادم میاد اینقدر تشنه بودم.روز اول فقط دنبال توحید بودم..یادم از داستان یوسف پیامبر اومد.موقعه ایی که زلیخا جوان شد..گفت فقط میخام ستایش خدای بزرگمو کنم..

    ….

    ما هر کدوم از دانشجوا!..بدنبال حقیقت وجودی خودشناسی و خداشناسی هستیم…نمیگم خیلی خوبییم بهر حال یوقتایی توی احساس خوب دریغ میورزیم..ولی خداوند شاهد بر،من…من تمام روزم بدنبال بهترین خودم بودم…

    یوقتایی تضادهایی چِلوُندم..ولی کم نیوردم..هیچ وقت!….گفتم این خیره برای من..دقیق اون اتفاق که یه قربانی شدید از طرف شخص نزدیکم بودم…بخیر من تمام شد و فقط خودم درکش کردم..

    بقیه داشتن سرکوفتم میدادن…

    بخودم گفتم.نرگس.تو اومدی تعقییر کنی اگه احساس حقارت راجع بحرف این شخص داشتی و خاستی حرفتو به کُرسی بشونی که من اینکار رو انجام ندادم…. یعنی ضعیفی…

    استادم من فقط سکوت کردم سپردمش بخدا.نمیگم خیلی فاجعه سختی برام بود گریه کردم ولی کم نیوردم..

    میخام بگم این سه سال خورده ایی .تمام پلهای پشت سرمو ..نابود کردم. و خودمو قوی کردم..

    چه غلبه بر ترسهایی که پاهام از شدت ترس داشت کنده میشد ولی کم نیوردم..

    ادامه دادم..میدونم هنوزم هست ولی سعی کردم بهش بتازم..به اندازه ایی که عمل کردم نتیجشم همون موقع گرفتم..

    خیلی خوشحالم که دوستانم دارن نتیجه میگیرن..منم همین امروز با خوندن کامنت فهمیدم..دلیل اصلی رسیدن به خاستهامون” موندن توی مومنتوم مثبته…

    این چه تقلای ذهنی میطلبه…باید بتونیم این احساس ارامش رو هر روز بیشتر و بیشتر کنیم…مومنتوم مثبتمونو نگهدارییم..

    بقول دوستمون ..حرف زیبایی زده بود..که ما برای رسیدن به خاسته هامون داریین از اخر میاییم اول..یعنی زودتر بهش میرسیم…

    همین امروز صبح اول وقت ،ًمن هدایت شدم به قدم بعدی..از خاسته ام امروز توی یه دگرگونی عجیبی بودم..

    الله اکبر که چقدر این احساس خوب دقیق داره عمل میکنه…الله اکبر که خدا میخاد ما هر لحظه روی ذهنمون کار کنیم..تا بتونیم این احساس خوب و آرامش را هر لحظه توی تمام لحظات زندگیمون داشته باشیم..زود عنلگراییشو شروع میکنه..الله اکبر

    مخصوصا :وردیامون خیلی میتونه ما رو گمراه کنه…خوراک ذهن…..من یه چند روزی افتادم تو دام اینستا با حرفهای چرت و پرت.خیلی مواظبم بودم.ولی همین اسکرول کردنها باعث شد وقت زیادی رو از من بگیره…یجایی بخودم اومدم گفتم نرگس دست بردار بکش بیرون..

    کلا فیلتر شکنو گذاشتم بیرون. و سعی کردم نرم…

    بهیچ وجه…

    به محض اینکه این رابطه رو قطع کردم..و خودمو توی مسیر تیون کردم الهامات پیشت سر هم اومد.من مهارتامو قوی کردم قدم به قدم پیش رفتم.دقیق توی 2 ماه و خورده ایی بیزنس من کاملا ..و از همه نظر تعقییر کرد..

    الله اکبر از هم زمانیهای الهی..

    استاد جوری شدم ..که هر روز یه دستاورد بزرگ دارم.انگار توی مسابقه خوشبختی در مسیر الهیم الله اکبر…

    و میخام سعی کنم بیشتر تو مسیر خداوند باشم..خیلی دوستدارم این دوره رو بخرم انشالله منم عید سال جدیدمو در کنار دوره عزت نفس..این جریان هدایت الهیمو شروع بکار کنم..

    دوستتون دارم ..با تمام وجودم…خیلی خوشحالم نشانها به طُرقهای مختلف بسمتم هدایت میشن.انگار توی یه دنیای دیگه ام.احساس میکنم ذهنم دیگه لال شده…

    یه شب.وسط قبرستان…یادم از حرف شما اومد.اگه جایی میترسی برو تودلش…

    پاهام سست شده بود از شدت وحشت ..تو دل اون تاریکی..و پاهام فقط میرفت…به محض اینکه اراده کردم. .اون لحظه احساس کردم خدا داره منو با خودش میبره…

    من تو خیلی از ترسهام…این حس الهی رو بیشتر درک کردم…انشالله که بتونیم بهش:عمل کنیم…

    انشالله خداوند منو لایق خودش کنه منم هم جریان این دوره بشم..

    واقعا تاهد…چیز محکمیه…که فقط با خودشناسی بیشتر درک میکنی میتونی روش کار کنی…

    فقط از خداوند همینو میخام.فقط درکم از این دوره بیشتر بشه!..

    ..بهمین مورد رسید..که منم تو مسبر درست باشم تو مسیر خداوند و ارامش:باشم بقیه کارها روی دوره مثبت قرار میگیره و هر چی بیشتر باشه اتفاقات خوب بیشتر میفته….

    همیشه مومنتونیامون بسمت درک خودشناسی و خداشناسی و ارامش:باشه..که پایه تمامی موفقعیتهاست..

    استادم یچیز دیگه بگم!..این ذهن چه بلایی که بسرمون نیورده نیست…

    شما خوب شناختنینش..الله اکبر…از این انسان که چقدر مورد ضربه شیطان ذهن قرار گرفته..

    هر موقع مدارم بالا میره بخودم نهیب میزنم..یادت باشه عمل کنیا..حرفی که میزنی بهش:عمل کنیا..

    توی یه شرایطی قرار گرفتم اونجا مشخصه شده آیا حرفم با عملم یکی هست یا نه!؟….

    الله اکبر یا الله یا رحمن …

    الله اکبر…..

    به امید اونروزی که منم نون تازه داغ استادم نصیبم بشه…انشالله …

    به امید مومنتیای مثبتمون..شدید و سیخ و سر راست رو به بالا…

    امروز توی یکی از کامنتا خوندم توی همین مبحث….یادم از اونشبی اومد..که بهم الهام شد از طریق خواب..خداوند وعده “روح القُدوس رو بهم داد…همون وعده مهر محکمی بود که من این روح مقدس الهیمو همیشه داشته باشم..و همیشه قوی.یش کنم…

    و امروز به لطف خدا توی این سه سال خورده ایی به لطف خودش فقط خیرو خوبی و سلامتی و روابط:خوب زندگی عالی.کم شدن هزینه های جانبی .و خیلی از مواردهای دیگه…

    همه رو لطف خدا میبینم یه اپسلیومم از ذهن ناتوانم نمیبینم همه از روح مقدس من بوده…

    روح مقدسم .چند شب پیش خواب جهنم و بهشت رو بهم یاداور نمود….واقعا جهنم خیلی مکافات دارییم هنوز بدتر و بدبخت تر…

    همه این نشانها..از طرف خدا باعث شد..که از خداوند بترسم ..نه از شیطان…

    خداوند از کلام خودش در سوره بقره بهم گفت…

    از من بترس..نه از شیطان…

    میدونی اگه باز گردم…قانون الهی هم باز میگرده…

    اگه من تحت نظارت ربم نباشم.ذهنم خوب راهشو میدونه…یفرد ناتوان و بقول خودمونی..بی غیرته…

    همیشه باید تربیت بشه…

    اگه تربیت نشه..نابود میشه..اینقدر نابود میشه که بجای پستی کشونده میشه..

    استاد داره از طریق شناخت خودش و شناخت ما دانشجواش…داره دوره های بهتر ی رو برای ما یاداور میشه..مثل قران. که با خوندنش هر سری ما یه باور محکم توحیدی رو از زبان خداوند میشنویمو درک میکنیم..

    فقط میخام بگم..استادم با تمام وجودم سپاسگزارتونم…به امید بهترینهای برای شما و برای ماها….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: