آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1

آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع”  و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.

این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.

این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:

الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.


آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد علی» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد علی گفته:
    مدت عضویت: 3599 روز

    سپاسگزار خداوند وهاب و قادرم که همواره مرا به مسیر خوشبختی ، ثروت ، نعمت ، برکت و خلق زندگیم ، رهنمود می سازد

    درود و ارادت خدمت استاد عزیز و مریم بانوی پاردایز

    عرض ادب خدمت هم فرکانس های عزیر و همدلم

    امروز دلم بدجوری هوای استاد و دوستانم رو کرده بود ، و زمانیکه فایل جدید عزیز دل خداوند رو دیدم ، دلم آرامشی عجیب گرفت و با گوش دادن به جملات اول استاد ” در این سایت بیشتر از هر عبادتگاه دیگه ای نام و ذکر و سپاس خداوند درج و ثبت شده ” بیشتر دلم آرامش گرفت.

    خدای عزیزم بی نهایت سپاسگزار آرامش قلب و دلم هستم که این بالاترین نعمت و ثروت و خوشبختی در این جهانه.

    استاد منم مثل دوستمون که داستانشو تعریف کردید ، بودم ، انقدر برای خانوارهای کم بهرمند ، آسایشگاههای خیریه ، حاشیه نشینان ، معتادان ، مراکز نگهداری دیوانه ها ، آسیب دیدگان جسمی ، بازپروریها و …. ارازاق ،آذوقه ، گوشت قربونی ، غذای نذری، البسه ، شوینده ، سیگار ، لوازم زندگی و … می بردم .

    انقدر به فامیل ، دوست ، آشنا در خصوص راه موفقیت ، متدها و مسیرهای رفع مشکلات خانوادگی ، راهها و مسیرهای مهاجرت و پیدا کردن شغل بر اساس تیپ شخصیتی و توانائی و… مشاوره وپند و صحبت می کردم ، که نزدیکترین افراد زندگیم بهم میگقتند که تو مشاور خاندانها و افراد شدی.

    شده بودم بیل زن باغچه دیگرون ، شده بودم حلال مشکلات فامیل و دوست و آشنا ، دیگه وظیفم شده بود که تو هر جمع و دور هم نشینی عالم بدون عمل شده بودم و از راهنمای خرید و فروش ملک و زمین گرفته تا چگونه تربیت بچه مشاوره میدادم.

    شده بودم حاجی فامیل و آشنا و همکار و دوست برای بازدید از فلان خانواده آسیب دیده ، تا خانواده معتادی که بچه هاشو رها کرده بودند تا رسوندن ارزاق به نظافتچی خونه همکار و دوست.

    تا چند سال پیش تو یکی از نوشته هام تو این سایت روحانی ، خود افشائی کردم و گفتم منی که خودم سالهاست مشاوره برا ی مهاجرت به همه میدم و به قول دوستان سفر کرده ام ، چندین پرونده موفق دارم ، چرا خودم هنوز دارم درجا میزنم و هیچ مهاجرتی نکردم.

    کسی که خودش حلال مشکلات زناشوئی و راهنمای تربیت فرزندان دیگرونه ، چرا روابطش عاطفی خودش تو یه مسیر سینوسی دائم بالا و پایین میشه.

    حاجی آقائی که تو تموم شهرکهای اطرف تهرون و برخی از شهرستانها آذوقه کول میکنه میبره ، چرا دور و بر خودش رو نگاه نمیکنه که برخی هاشون دارن به سختی زندگی میکنن.

    دور و اطرافم پر شده بود از انسانهای آسیب دیده ، معتاد ، مشکل دار و …. کسانی که فقط مشکلات و دردهاشون میاوردن پیش من و …..

    وقتی برای اولین بار تو اون فایلها از استاد عزیزم شنیدم که ” ما توانائی تغییر دادن هیچ کسی رو تو دنیا نداریم” “من فقط توانائی تغییر زندگی خودم رو دارم و بس” انگار یه بمب چند ریشتری تو مخم ترکید.

    من فکر میکردم ، دارم ، مشکلات افراد کم درآمد رو با آذوقه و ارزاق بردن حل کنم، باور شرک آلودی داشتم که من دارم روزی اونا رو تامین می کنم.

    من فکر میکردم ، دارم ، مسیر زندگی افراد رو بهبود بدم با پند و اندرزهای خودم ، باور شرک آلود و مغرورانه ای داشتم که من عالم دهرم و از همه خیر دیگرون رو بهتر میدونم.

    چند ساله دارم رو خودم کار میکنم که چطور اون باورهای شرک آلود ، ضعیف کننده و محدود کننده رو با باورهای قدرتمند کننده و هدایت کننده جایگزین کنم.

    اول اومدم تو خودم کنکاش کردم که چرا من از دوران نوجوانی افتادم تو اون مسیر ، دیدم من از کودکی همراه مادر و مادر بزرگم توخیریه ها ، کمک گردن به ویلچریها در آسایشگاهها ، کمک کردن به دیونه خونه و … بودم.

    دیدم من همیشه کنار پدر و دایی و عمویی نشستم که حلال مشکلات همه به غیر از خودمنو بودن ، به همه نصیحت و پند میدادند ، به همه کمک میکردند و … یادمه در خونه خودمون خراب بود مدتها ، اما با بابام میرفتیم در خونه پیرزنهای فامیل رو درست میکردیم ، تو ذهنم همیشه سوال بود که چرا ما در خونه خودمون رو درست نمیکردیم.

    یادمه مادرم برای گرفتن معافیت پسرای یتیم همسایه ها حتی پشت موتورسوار شد و رفت پل چوبی و … تا معافی اونا رو گرفت ، اما من براحتی میتونستم کفالت سربازی بگیرم و بهم گفتن برو و هیچ کاری برام نکردن و بعد از یکسال یه سرهنگ بهم گفت که تو میتونستی به جای خدمت راحت کفالت دو ساله بگیری و بعدش معاف دائم میشدی.

    یادمه تو جشن تولدم برای اینکه پسر عموم ناراحت شده بود منو کنار کیک گذاشتند و اونو جلوی کیک گذاشتن و عکس گرفتن.

    من اینطوری تربیت شده بودم که دیگرون از خودم مهمترند ، وظیف من کمک و مشاوره برای رفع مشکلات دیگرونه و ….

    یه فیلم چند سال دیدم که یه مردی بود که خانوارهای یک محدوده قرنطینه اتمی رو راهنمائی میکرد برای خروج از اون ناحیه و همیشه خودش لحظه آخر از اون جهنم بیرون نمیرفت و بر میگشت تو اون محوطه آلوده ، منم همون آدمه شده بودم.

    چوب اون باورهای شرک آلود رو وقتی میخوری که پسرت بهت بگه بابا ، تو بیشتر از ایران تو خارج کشور دوستان صمیمی و نزدیک داری، و من با دیدن آلبوم عکسام تو ذهنم حرفشو تائید می کردم.

    سیلی اون باورهای شرک آلود رو وقتی میخوری که نزدیکترین افراد زندگیت بهت میگن ، ممد تو که این همه به دیگرون مشاوره خرید ملک و املاک و زمین میدی ، پس چرا خودت هنوز اندر خم یه کوچه ای و من با نگاه کردن به دستاوردهای مالیم ، تو ذهنم حرفشو تائید می کردم.

    اما اون باورها که منجر شده بود من سالها در اون فرکانسهای اشتباه بودم ، تو وجود من بدجور ریشه دونده بودن و به قول استاد ترمزهای زنگ زده محکمی بودن ، و نیاز به جهاد اکبر دارند تا کاملا محو بشن.

    بعد از خودکاوی و پیدا کردن ریشه ها ، شروع کردم به جایگزینی باورهای شرک آلود با “باورهای قدرتمند کننده ” هدایتگر.

    من باور دارم که با انفاق بخشی از ثروت جاری درزندگیم به نزدیکان نیازمند م، به باق مانده جریان ثروت در زندگی خودم کمک می کنم.

    من باوردارم که به عنوان یکی از دستان خداوند ،میتونم توزیع ارزاق برای خانوارهای کم بهرمند رو مدیریت کنم واطمینان دارم که در اون لحظات دست دیگرم در دستان خداونه.

    من باور دارم با ثبت وبه نظم درآوردن افکار مثبت و روشهائی که برای حل مسائل زندگی دارم ، کتابی مفید برای خودم و فرزندانم خواهم نوشت که در مسیر خواسته خداونه.

    …..

    من دارم تلاش می کنم که با ساختن عبارات تاکیدی قدرتمند کننده از باورهای جدیدم و تکرار روزانه و یادآوری همیشگی ، به این باور شاه کلیدی برسم که ” ما توانائی تغییر دادن هیچ کسی رو تو دنیا نداریم” .

    استاد عزیزم ممنونم از پیام الهیتون و بی صبرانه منتظر بخش دوم “آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ هستم .

    تشکر ویژه از هم فرکانسی های نازنین بابت مطالعه این دلنوشته .

    امیدوارم در پناه آرامش الهی و ارتقا فرکانس خودمون برای رسیدن به فرکانس منبع باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: