آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع” و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.
این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.
این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:
الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛
ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1298MB41 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 140MB41 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا
بیتردید ما [راه رسیدن به] پیروزی آشکاری را برای تو گشودیم.
لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا
تا خدا آنچه از پیآمد منفی پیش فرستادهات [=عواقب اعمال گذشته] و آنچه به تأخیر میآید4 [=بازتاب زنجیرهای آن] را برایت بپوشاند [=بیامرزد و خنثی سازد] و نعمتش را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی مستقیم [=توحیدی] رهبری کند.
وَیَنصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا
و خدا تو را به یاوری شکست ناپذیری [در فتح مکه] یاری کند.
هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا
اوست که آن آرامش [در میدان جنگ] را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا [با توکل بر خدا و مقاومت در برابر دشمن] ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و [یقین کنند] سپاهیان آسمانها و زمین [=نیروهای غالب در جهان] تنها از آنِ خداست و خدا دانایی فرزانه [=کار استوار] است.
لِّیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَکَانَ ذَلِکَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا
[هدف از این ابتلائات همین است] تا مردان و زنان مؤمن را [به مدد مجاهدتشان در راه حق] به بوستانهایی که نهرهایی [از آثار حیاتبخش زندگیشان] از زیر آن جاری است برای ابد درآورد و بدیهای آنها را [با آثار اعمال مثبتشان] بپوشاند و این [توفیق] نزد خدا [=در نظام الهی] رستگاری بس بزرگی است. (آیات 1-5 سوره فتح)
سلام به روی استاد ابراهیم نشانم به توحیدی ترین استاد دنیا و استاد شایسته ی نازنین که بسیار دلم برای روی ماهش تنگ شده، و به دوستان عزیزم در توحیدی ترین سایت دنیا… امیدوارم حال دل همگی عالی عالی باشه…
خدای مهربونم شکرت برای یه فایل ناب دیگه یه آموزش با ارزش دیگه، و هزاران بار شکرت که در مدار گوش دادن [و به امید تو عمل کردن به این آگاهیها] قرار گرفتم.
خدای وهاب و رزاقم شکرت برای بی نهایت رزق و نعمتی که در زندگیم دارم و از سپاسگزاری اینهمه نعمت عاجزم
شکرت خدای حی و حاضر من برای این هدایت قرآنی که کامنت رو باهاش شروع کنم… مگه میشه قران رو باز کنی و بخونی انا فتحنا لک فتحا مبینا و قند تو دلت آب نشه… ذوق نکنی… چشمات پر اشک نشه… خدایا عاشقتم که انقدز به بنده هات امید و وعده ی حسنه می دی… خداجونم من رو در مدار دریافت و عمل به این هدایتهات قرار بده…
استاد جان چجوری برای این آگاهی های خالص و ناب تشکر کنیم ازتون؟ استاد شایسته چقدر ممنونم از شما که پیشنهاد این موضوع رو دادین…
بنظرم این خواسته ی تغییر دیگران یا حداقل نقش داشتن در تغییر دیگران، انقدر در طول سالها نهادینه شده تو وجودمون که هرچقدر هم روش کار کنیم وقتی به درون خودمون رجوع می کنیم باز اون گوشه موشه ها آثار این شرک رو پیدا می کنیم… البته من اون گوشه موشه ها که چه عرض کنم همون وسط مسطا دیدم داره برام دست تکون می ده! (ایموجی کوبیدن رو پیشونی)
استاد خدا رو شکر می کنم که حتی در دوران جهالت هم خیلی دنبال حل مسایل دیگران یا سنگ صبور بودن نبودم، ولی… ولی در مورد نزدیکانم هنوزم پاشنه ی آشیلی هست که دارم آگاهانه روش کار می کنم…
استاد اون دو سه سال اول ازدواج که قشنگ مصداق این قضیه بود برای من… خدا رو شکر که من و همسرم از همون اول عاشقانه هم رو دوست داشتیم، سطح خونوادگی و فرهنگ و فرکانس خودمون هم خیلی نزدیک بود به هم که این رو لطف خدا می دونم… ولی تو چیزای کوچیک بخصوص موارد مذهبی من قشنگ ذهنیتم این بود که باید ایشون تغییر کنه والا فاصله مون هی بیشتر و بیشتر میشه!! و با اینکه بارها می دیدم که با هربار تلاش یا صحبت نتیجه عکس داره می ده بازم حالیم نمی شد!! وااای الان اصلا برام عجیبه!!! چطور متوجه نبودم خودم دارم با دست خودم همون فاصله هه رو زیاد می کنم… ولی بازم خدای مهربونم دستم رو گرفت و آورد نشوند سر کلاس درس استاد… قشنگ یادمه ذهنم اون اوایل با این دو موضوع مقاومت داشت یکی اینکه من مسوول تماااام اتفاقاتی هستم که تو زندگیم دارم و دومی اینکه من ذره ای نمی تونم تو زندگی دیگران اثر بذارم و دیگران هم ذره ای در زندگی من تاثیر ندارن هنوزم باید آگاهانه رو اینا کار کنم تا در وجودم نهادینه بشه… خیلی کار دارم هنوز…
وقتی با قوانین آشنا شدم، که اتفاقا این همسرم سام بود که دو سه تا فایل از استاد دستش رسیده بود و با ماها شیر کرد، کم کم دست از تلاش برداشتم و به مرور هم خودم راحتتر شدم هم همسرم… و رابطه مون قشنگتر و عاشقانه تر شد. پذیرفتم که همسرم فردی هست با این ویژگیها با این باور و باری از رو دوشم برداشته شد. واقعیت اینه که دلیل اصلی برای این تلاش این بود که دوستش داشتم و دلم نمی خواست از خدا دور بشه!!!! جالب اینجاست که باورهایی بسیار زیبایی داشت ولی چون در چارچوب «مذهب» نمی گنجید من اصلا توجه نمی کردم… مثلا یه مورد بولدش این بود که می گفت من وقتی کنار آتیش می شینم و نی می زنم بیشتر یاد خدا هستم تا وقتی دولا راست بشم بدون توجه یه سری جملات رو بگم… بگذریم
خلاصه که دیگه سعی در تغییر باورش نداشتم. اما سخت تر از اون اینه که باور کنم و در عمل بهش باور داشته باشم که من نمی تونم چیزی رو در دخترم تغییر بدم. چون من مادر بچه رو دارم بزرگ می کنم ناخودآگاه فکر می کنم من بجای خدا باید براش زندگیش رو بسازم… الان چندماه یا شاید یک سالی میشه که دارم آگاهانه تلاش می کنم (نه به اندازه ی کافی) که هربار به خودم یاداوری کنم ببین تا خودش نخواد تو نمی تونی چیزی رو تو ذهنش تغییر بدی، تو نمی تونی، بسپر به خدا… و از خدا می خوام که خدایا خودت مدیریت کن خودت هدایتش کن و خودت رشدش بده…
ولی خب شرک پنهانه… از تار مو باریکتره گاهی… مثلا من تا همین چندماه پیش هروقت تو خونه فایلی چیزی می خواستم بذارم گوش بدم می ذاشتم رو اسپیکر که مثلا سام یا تینا هم بشنون… که شاید تو مدار دریافتش باشن… و به خودم می گفتم من که بحث نمی کنم باشون فقط میذارم بشنون… (بخصوص که همسرم اوایل گوش می داد فایلا رو ولی کم کم فاصله گرفت. و الان مثلا در مورد فایلای ثروت اصلا مقاومت نداره یا خیلی چیزای دیگه ولی مثلا اینکه ما نقشی در زندگی دیگران نداریم رو قبول نداره…) ولی از چندماه پیش یادم نیست سر کدوم فایل یا دوره بود که دیدم همین که تو ذهنم هی بگم «آهااا الان این تیکه رو تینا اگه بشنوه خیلی خوبه، یا این که استاد داره می گه دقیقا پاشنه آشیل سامه الان می شنوه خداکنه اثر کنه…» نشتی انرژیه!!! من از خودم دارم غافل میشم که ببینم اونا حواسشون هست یا نه،.. و بعد از اون بخصوص در مورد سام مثلا اگر تو فایل در مورد مضرات شبکه های اجتماعی باشه، بجای اینکه صداش رو زیاد کنم بشنوه اتفاقا هدفن می ذارم و میگم من باید رو خودم کار کنم. من مسوول رفتار و باورهای خودمم… من که تغییر کنم لاجرم آدمای دور و برم هم تغییر می کنن. من نباید تلاشی براشون بکنم… هروقت متمرکزتر با این فرمون می رم قشنگ می بینم خدا بهم نشون می ده که اتفاقا اونا هم همراه ترن…
می دونم که هنوز اول راهم و خیلی کار دارم تا باورهای درست رو جایگزین باورهای موجود تو ذهنم بکنم ولی اینم می دونم که خدایی دارم که ارحم الراحمینه، که وهابه، زرافه، اول و آخره، منبع قدرت و فراوانیه، همیشه با منه و از من بیشتر می خواد که من به خواسته هام برسم…کافیه من بهش وصل باشم… دیگه تمااام…
خداجونم عاشقتم… کمکم کن که من به هر خیری از تو برسه فقیرم… هدایتم کن و من رو در مدار دریافت و عمل به اون هدایتها قرار بده… خدای مهربونم خودت وعده فتح دادی، وعده ی فوز دادی، وعده اجابت دادی، وعده ی فراوانی و رزق و نعمت روزافزون دادی… و چه کسی بهتر از تو به وعده ش عمل می کنه؟؟
خدای مهربونم شکرت برای این فرصت صلات و حرفای دلی…
استادجانم، مریم بانو جانم بقول سعیده جان دورتون بگردم دیگه برنگردم… ممنونم ازتون… عاشقتونم
به به سلام شاه دوماد… آقا مبارک باشه این اتفاق فرخنده… امیدوارم خداوند مهربان نه تنها روز عروسیت بلکه روزهای بعدش رو هم پر از آرامش و لذت و زیبایی کنه…
خیلی خیلی اتفاقی به این کامنت برخوردم و یه حسی گفت برات بنویسم که محمدرضای عزیز همه ی ما این سردرگمی رو اول داشتیم و کم کم مسیر رو پیدا کردیم یکی سردرگمی یه هفته طول کشیده چون خیلی ذهنی و فرکانسی آماده بوده یکی یکسال یکی سه سال و یکی ده سال!! اصلا شاید یکی نرسه به اون مرحله که انگار از فضای مه آلود که جلوی دیدش رو گرفته بوده رد میشه و تازه چشمش میفته به اینهمه زیبایی که بوده ولی چشماش نمی دیده… یه قدمی اون انتهای مه هستا ولی شک می کنه اسیر دام شیطان میشه که شک می ندازه تو دل آدم و میگه شاید من راه رو اشتباهی دارم می رم…
امید اولین چیزیه که هرگز نیاید از دستش داد…
اصلا نمی دونم شما در چه شرایط و فرکانسی هستی اما چیزایی که به ذهنم می رسه سنگی باشه در این مسیر و باید ازشون دوری کنیم بدترینش مقایسه کردن با دیگرانه که واقعا سمه… دوم گفتار و افکار منفی و ناخواسته… من هنوز خودم خیلی کار دارما دارم اینا رو بیشتر به خودم می گم… من تازه تو دوره ی احساس لیاقت که بودم فهمیدم عههه این سلف تاکینگ چه قدرتی داره مارموز بی سروصدا کار خودش رو داره هر روز و هرثانیه می کنه که خودت بهش اشاره کردی تو کامنت. ولی یه مرحله قبل از اون اینه که حرفی که منفیه نزنیم… اگه صبح پا شدم چشمم قرمز بود هی بلند نگم نمی دونم چرا چشمم قرمزه امروز همش می سوزه!! ( اولین مثالی که به ذهنم اومد چون چشمم صبح قرمز بود و می سوخت… با این تفاوت که دلیلش رو می دونم… خخخ) یا دوری از حرفای منفی… واقعا این جهاد اکبر می خواد… می دونم که همه ی اینا رو خودت می دونی چون می بینم که از بچه های اکتیو سایت هستی و کامنت زیاد می نویسی… ولی میگم به خودم بیشتر دارم یاداوری می کنم. که اون لحظه که فکرش میاد تو ذهنم که یه گله یا شکایت کنم، و سریع یه ندایی تو ذهنم می گه نه اینو به زبون نیار منفیه، ایگنورش نکنم… مچ ذهنم رو بگیرم و بگم کور خوندی حرفی نمی زنم راجع بهش… تازه می رم یه فایل گوش می دم یا فلان موسیقی رو یا قران رو گوش می دم که نتونم حتی بهش فکر کنم… خلاصه که اول و آخر دست خداست دیگه همه مون تئوریش رو بلدیم… فقط باید بخورونیمش به ذهنمون حک کنیمش رو قلبمون و باور کنیم، دلی، که بابا قدرت مطلق اونه… من بخشی از اون قدرت و رحمت مطلقم من وصلم بهش پس کمکم کن خداجونم رب من…
ببخشید اگه بدیهیات رو اینجا تکرار کردم، حسم گفت بنویسم و نوشتم…
فقط یادت باشه خواسته ای که خلق شده همون لحظه خلق نتیجه ش هم کلید خورده… ریش و قیچی دست منه و این ذهن مبارک و یه قانون ساده ی ساده احساس خوب=اتفاقات خوب
مطمئنم که مراسم عروسی و قبل و بعدش عالی پیش می ره و میای برامون از حس خوبت و هدایتهای ری العالمین می گی…
در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشی…