آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1

آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع”  و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.

این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.

این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:

الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.


آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نجمه رضائی» در این صفحه: 1
  1. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1980 روز

    به نام رب هدایتگرم

    سلام و صلوات به روح خدایی تمام دوستان عزیزم و استاد گرامی .سعادت و نعمتهای بیشمار براتون آرزومندم.

    خدایاشکرت که در این سایت الهی عضوم و سعی و تلاش میکنم برای ساختن شخصیت بهتری از خودم.

    خدایاشکرت که در مدار شنیدن این فایل عالی قرار گرفتم.

    خدایاشکرت که در مدار نوشتن قرار گرفتم.

    خدایا هدایتم کن همواره به این آگاهی ها عمل کنم و در مسیر توحید،ثابت قدم بمونم.

    ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

    موضوع این فایل رو همه ما بدون استثنا درگیرش بودیم و منم در برهه ای حس «عالم همه چی دان » رو داشتم که به دلایل مختلفی دلم میخاسته بقیه رو به مسیری که فکر میکردم درسته هدایت کنم ، به بقیه بگم چی خوبه چی بده .

    گاهی به دلیل دوست داشتن بقیه ،مثلا من مادرمو دوست دارم دیگه باید آگاهش کنم که داره راه غلطی رو میره !

    گاهی به دلیل اینکه ثابت کنم حرفی برای گفتن دارم و جبران خلا اعتمادبنفسی ، شروع میکردم به هدایت بقیه در زمینه های مختلف و مشاوره دادن!

    گاهی به دلیل هیجانات زودگذر که موضوعی رو درک کردم ،میخاستم بلندگو‌دستم بگیرم و به همه بگم چی فهمیدم شمام بیایید تو راهی که من میرم!!

    گاهی به دلیل اثبات وجود خودم و دیده شدنم که مثلا من آدمِ خوبه داستانم ، شروع میکردم به نصیحتهای تلخی که بگم تو‌زندگی خیلی عمیق نگاه میکنم !!

    و میدیدم چقدر آدمهای مشکلداری رو جذب میکنم اما ریشه رو نمیفهمیدم کلا بفکر نبودم که چرا جذبم میشن درواقع یجورایی خوشحالم میشدم که هستن، بخاطر عدم احساس لیاقت درونی ، وقتی افراد میگفتن تو چقدر خوبی و پیش تو خیلی راحت میتونیم دردودل کنیم ، از خوشحالی پر درمیاوردم و احساس ارزش میکردم !

    فکر میکردم من آدم خیلی خوبی ام که افراد به راحتی پیشم درددل میکنن و همه زندگیشونو میدونم!

    ببین طرف حتی به مادرش یا همسرش یا …این حرفها رو نمیگه و به من میگه!!!

    و یجورایی غرور کاذب داشتم!!!!

    البته کمتر کسی ام به راهنمایی ها و‌حرفام عمل میکرد در واقع همه حرفامو تایید میکردن به به و چه چه میکردن و میدونستن خب این حرف خیلی درسته اما میگفتن ما که نمیتونیم عمل کنیم ! ما نمیتونیم!

    (تو پرانتز بگم : وقتی آدم مشکلداری جذبم میشد احساس میکردم از اونها برترم چون مشکلاتی که میگفتن رو نداشتم و یجورایی درگیر مقایسه و غرور مخرب میشدم و این مورد کمبود احساس لیاقتم رو تغذیه میکرد و برام خوشایند بود که این چرخه رو ادامه بدم)

    یعنی من سالهای سال این چرخه رو ادامه دادم تا جایی که متوجه شدم یسری مشکلاتی که قبلا فقط شنیده بودم و درموردشون برای بقیه توضیح داده بودم وارد زندگیم میشدن، و بسیاری از مشکلاتم حتی شدیدتر از مال اونا بود و حالا خودم بودم که نیاز به مشاوره داشتم!!

    وقتی به مشکلات بقیه دچار شدم ،فهمیدم تمام حرفام به بقیه پوچ بوده و من یه «عالم بی عمل» هستم که نمیتونم حتی به یک درصد از دانسته هام عمل کنم!

    مشکلاتی برام پیش اومد که از بقیه توقع داشتم «همونطور که خودم همراهشون بودم و امید میدادم به درددل ها گوش میدادم»دلم میخاست بهم امید بدن یا مشکلمو حل کنن ولی به طرز معجزه آسایی هیچکسی همراهیم نمیکرد و همه از اطرافم فرار کردن ، این اتفاق خیلی برام سخت بود ولی در عمق قضیه خدا میخاسته هدایتم کنه.

    (استاد جان ی نکته دیگه بگم : ما وقتی به حرفها و مشاوره هامون ایمان نداشته باشیم یعنی جز ویژگی های شخصیتی ما نباشن یجورایی از بقیه متوقع میشیم که در شرایط مشابه اونهام باید به کمکمون بیان چون فکر میکنیم ما چه کار بزرگی در حق بقیه انجام دادیم با این حرفها ! ومن اینو داشتم)

    از اونموقع به بعد نصیحتها و‌مشاوره هام به بقیه کمتر شد چون به یکباره فرو ریخته بودم در مقابل مشکلات و از طرفی ناراحت بودم چرا کسی همراهم نکرد میگفتم دستم نمک نداره و ازین حرفها که برای هممون آشناس .

    مدتهای زیادی گذشت و با فایلهای استاد آشنا شده بودم در مدار تقریبا درستی بودم به یک درکی رسیدم که اتفاقا بقیه بهترین کارو انجام دادن که خودشونو درگیر مشکلاتم نکردن اونها فقط درگیر زندگی خودشونن و این راه درسته، یعنی وقتی ناراحتیم از بقیه کمتر شد ،تونستم این قضیه رو بهتر بفهمم که هرکسی فقط مسئول زندگی خودشه و من اگر قبلا بهترین صحبتها رو برای دیگران داشتم ولی خودم تو مشکلاتم ناتوان بودم‌و‌از پس چالشهای زندگیم بر نیومدم پس هنوز خیلی جای کار دارم و نباید چیزی که خودم در انجامش عاجزم به بقیه بگم .

    //////////////////////////////////////////////////

    در حال حاضر این مشاوره ها و حرفهام صفر نشده یجاهایی مثلا ذوق و شوق دارم حرفی بزنم یا چیزی که میدونم درسته به بقیه بگم اما به میزان خیلی خوووووبی کم شده .

    بلاخره انسان فراموشکاره و یادش میره نباید تو کار خدا دخالت کنه !

    مجدد وقتی چیزی رو به کسی یادآوری میکنم و از مسیر اصلی خارج میشم ،اون فرد با رفتارش یا حرفش ، کاری میکنه که احساسم بد شه سریع میگم اع ببین احساسم آلارم داد! دوباره خراب کردی ! دوباره یادت رفت! اصلا تو چیکاره زندگی بقیه هستی؟ برای بقیه خدایی نکن

    دوباره حس ناجی بودن بهت دس داد، هرکسی هرجوری دلش میخاد باید زندگی کنه و تو هیچ حقی نداری کسی رو قضاوت کنی !!!!

    چون بنظرم من اول طرف مقابلو تو ذهنم قضاوت میکنم و بعد بهش مشاوره میدم ! مثلا ببین فلانی راهش غلطه نابود میشه (تا فیهاخالدون راهشو تو ذهنم تجسم میکنم) پس برم به راه درست هدایتش کنم و یا ببین چقدر کارای نادرستی میکنه چقدر آدم بدیه ! من برم کمکش کنم..!

    محتوای این فایل مثل تمام فایلهاتون عالی بود خیلی خیلی مفید بود .

    ///////////////////////////////////////////////////////

    من به زمانبندی خداوند باور دارم

    این فایل در بهترین زمان به دستم رسید و نکات خوبی از خودم کشف کردم .

    الهی شکرت

    ممنونم استاد جان.

    منتظر قسمت دوم هستیم…

    در پناه حق تعالی همیشه خوشبخت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: