آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1

آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع”  و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.

این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.

این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:

الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.


آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندا گلی» در این صفحه: 1
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    سلام بر عزیزای دل

    استاد اینقدر دلم چند روز پیش یهو براتون تنگ شده بود عجییب که میخواستم ایمیل بزنم بگم :)))

    چه موضوع خوبی چون هر بار پیشرفت میکنم تو این موضوع باز ممکنه لحظاتی یادم بره البته که واقعا خیلیییی بهتر شدم که تجربیاتش و در ادامه میگم

    راجع به مشاوره دادن به ادمها من خودم بواسطه شغل های فروش زیادی که داشتم تسلط خوبی تو جذب ادمها داشتم و (نمیدونم الانم دارم یا نه چون خیلی وقته براش تلاشی نکردم تو هر زمینه ای ) و همیشه از همون اوایل هم برای شغلم این باگ و داشتم که میخوای بخواه نمیخوای نخواه :))) یعنی خوب جذب میکردم ولی اصرارش نمیکردم به هر دلیلی ازون محصول استفاده کنه و الارم و نشونه ش هم اینبود که میدیدم بیشتر از حد معمول سوالات اضافه و اگه اینجوری بشه چی میپرسه سوالات حاشیه ای که اصلا شاید ربطی هم به محصول و یا مورد جذب نداشت چون تا یه مورد سوالاتی رو که نوشته بودم اگه پرسیده شد جواب اینه و یسری سوالات هم حق طبیعی شون بود برای همین معمولا مشتری هام شاید خیلی زیاد نبودن اما با کیفیت بودن این مورد تو هر سبک زندگی م پدیدار شد یعنی حتی برای صحبت های روزمره با افراد نزدیک یا دوستان وقتی معاشرت میکردیم و من باورم در مورد هرچیزی رو میگفتم و میدیدم بقولی ایرانی بازی تو همه ماها هست (این یه جوک بود که وقتی میخوای با یه ایرانی درد دل کنی تا ثابت نکنه از تو بدبخت تره ول کن نیست:))) )

    و میدیدم برای باورهای من دلایل خودشو میاره همونجا بحث و باهاش قطع میکردم تا رسید به اشنایی م با سایت و فایل های استاد در این باره که اوایلش یکم به همین روش چون در من نهادینه شده بود پیش میرفتم و بعد هرچی گذشت زیپ دهانم و بیشتر و تنگ تر دوختم ….

    بعد به این موضوع که استاد گفتن بجایی میرسی که خودت مشاور خودت میشی واقعا رسیدم یعنی اوایل سایت خیلی سوال ها تو ذهنم داشتم بعد میدیدم یکم که زمان میدم بهش خدا خودش جوابش و به بهترین نحو ممکن میده برای همین هیچ وقت سوالی برام بوجود نیومد که حتی توی عقل کل بپرسم چون همیشه میخوندم و تحقیق میکردم و مطمئن میشدم اگه جواب سوالم نیست بعد بپرسم که در 99 درصد معمولا جوابام تو خود سایت بود و من بیرون ازینجا هم دنبالش نگشتم

    الانم تو عقل کل یوقتایی اگه سوالی ببینم که جوابش تجربم بوده و خودم بهش رسیدم پاسخ میدم و هزاران بار خدا رو شکر میکنم که ما بچه های سایت حداقل بیشترشون هیچ وقت سمت تراپی و این موارد بعد اشنایی با سایت نرفتیم چون بهترین مشاور دنیا رو خدا سر راهمون قرار داد هم استاد بهشتی م هم خود عزیزمون

    تجربه دیگه ای که دارم از تغییر دیگران مادرمه و خوب همیشه میگم مادرم چون کسی هست که داریم تو یه خونه باهم زندگی میکنیم خواهرم که خودش تو سایت هست و شاید اندازه 5درصد توی تغییرات هم دخالت کردیم شاید :))) چون معمولا سریع بهم میگیم باید خودمون بهش برسیم و نقاط اشتراکی نداشته باشیم در اون موضوع سریعا واکنش نشون میدیم بهم و توی موضوعات هم دخالت نمیکنیم مگر همون درصد کمی که گفتم

    اها مادرم و داشتم میگفتم دختر هرچی از ما اصرار (به شیوه خودم دیگه) از ایشون انکار یعنی من حتی فایل های استاد و تو تی وی موقع شام و ناهار پخش میکردم که گوش کنه بعضا یوقتایی حتی خوششم میومد اما هیچ وقت راغب نمیشد و بمرور من و خواهرم کوچکترین اصرار و سعی در تغییر دادنش نکردیم و جالبه استاد اونجایی که مثال دوستتون زدین که شماا کامل براش توضیح میدادین ولی اون اماده نبوده دقیقا یاد مامانم افتادم کلاس های قرآنی میرفت و هنوزم یوقتا میره مثلا در مورد یه موضوعی ما ساعتها باهاش بحث میکردیم و دلایل منطقی هم میوردیم جوابی هم نداشتا ولی زیر بار نمیرفت انگار بعد مثلا چند ماه بعدش همون و میومد از زبون استادش میگفت و پوکر فیس میشدیم آی ما حرص میخوردیم :)))

    تجربه بعدی دوست صمیمی م بود که یه دوره ای اوایل اشنایی م با سایتم بود اتفاقا و ایشون با اینکه شما و سایت شما رو میشناخت هیچ وقت موندگار نشد و قرار گذاشته بودیم کتاب بخونیم و درباره هر فصلش باهام صحبت کنیم که هم مروری بشه هم مجبور بشیم کتاب بخونیم همون فصل اول نرفت دوم چون اصلا دیدگاهمون یکی نبود یجایی که اگه پشت تلفن نبود و نزدیک هم بودیم فکر کنم سر و کله همو شکونده بودیم یه کتاب یه فصل دو تا دیدگاه مختلف و اون مورد هم تجربه محکم بعدی برای اینکه دیگران و بزور وادار به تغییر نکنم

    در رابطه با دردسر برای اینکه حتی مشکل یسری ها رو حل میکنیم هم تجربه ای دارم

    یادمه یکی از دوستام همزمان با دو نفر دو رابطه بود یکی رو که از لحاظ مالی ساپورت میشد و اون طرف خیلی دوسش داشت و دیگری برعکس یادمه با اون فرد اول هم زندگی میکرد این موضوع برای خیلی سال پیشه تقریبا سال 91/92 هم دانشگاهی بودیم و یه مدت هم بود اکیپ شده بودیم اینور اونور میرفتیم اینکه من و دو تا از دوستام نصیحتش میکردیم بماند که گوش شنوا هم نداشت یبار نشستیم خیلی عمیق باهاش صحبت کردیم و فکر کردیم الان دیگه به راه راست هدایت میشه چند روز بعدش که خبری ازش نبود بهم زنگ زد و گفت ندا اگه فلانی زنگ زد (پسر اولیه) بگو که تو با ایکس دوستی ایکس همون پسر دومیه بود خلاصه خیلی پیچ در پیچ شد من هاج و واج گفتم چرا چیشده گفت خواهش میکنم بعدا برات توضیح میدم من این اشتباه و برای یبار کردم و موضوع حل شد و دیدم اونا باز دارن به رابطشون ادامه میدن و یجورایی داشت دردسری میشد برای همه از جمله من و دیدم داره اوضاع ناجور میشه سریع خودم و از ماجرا بیرون کشیدم و به دوستم گفتم من دیگه نیستم و جواب تلفنای خودش و سوگلی هاش و ندادم این تجربه تغییری که داشت برام دردسر درست میکرد

    و در اخر اینو هم اعتراف کنم من تا همین پارسال اگه کسی رو سایت و بهش معرفی نمیکردم بخاطر افشاگری ها و کامنتها و مواردی که خصوصی بوده و شاید بهش برخورد میکردن بود اگه مطمئن میشدم که این موارد برای همه نشون داده نمیشه و اونا نمیتونن پروفایل من و کامنتهی منو بخونن شاید بیشتر روی این موضوع اصرار میکردم و اینم سبب خیری شد

    ولی حداقل از اوایل امسال تا امروز یادم نمیاد که نه راجع به قوانین اصراری به ادمهای اطرافم کردم که گوششون و گرفتن و نه حرفی از سایت زدم تا خودشون شخصا نیان بقول شما اصرار کنن و التماس که بیا بگو جان بچه ت :)))

    چقدر این فایل هم تاییدمو بیشتر کرد و مخصوصا اینکه تو قسمت بعدی میخواین راجع به قران و ایاتی در این باره بگین

    ازتون بینهایت ممنونم استاد خوبم و از مریم خوشگلم که سبب انتشار این فایل شدن دوستتون دارم و شاید شما امتیازی به خودتون ازینکه ما با شما اشنا شدیم ندین ولی من میخوام اشنایی با توحید و امتیازش و فقط و فقط به شما بدم که اگه به این اسونی و واضحی و قشنگی راجع به قران و توحید نمیگفتین شاید هنوز تو جهل خودم دست و پا میزدم و خدااایا شکرت که از طریق استاد عزیزم این مسیر زیبا رو به من نشون دادی خدایا مرسی بابت همه چیز دوستت دارم و شکرت میلیون ها بار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: