آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1

آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع”  و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.

این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.

این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:

الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.


آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا سهیلی» در این صفحه: 1
  1. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1763 روز

    سلام به استاد عزیزم بعد از بارها و بارها این فایل رو گوش کردن تصمیم گرفتم به عنوان استراحت بین کارم بیام و به سوالات این فایل جواب بدم

    خداروشکر میکنم که آزادی زمانی دارم تو کارم و خودم رئیس خودمم؛

    الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

    ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛

    استاد من یادمه تا قبل از اینکه با قانون آشنا بشم و تا دوسال بعدش ، من همش میگفتم تقصیر فلانیه ، تقصیر اونه با اون رفتارش ، تقصیر خداست که کاری به کارم نداره ، تو اون دوسال رو خودم کار میکردم ولی هنوز امادگی قبول کردن این باور رو نداشتم که خودم خالق زندگیمم

    مداوم هم روی رفتار دو نفر از نزدیکانم حساس تر بودم و تو ذهنم مداوم قضاوت میکردم و تو ذهنم جلسه تشکیل میدادم که دارم باهاشون حرف میزنم و بهشون میگم که فلانی تو چیکار باید بکنی که مثلن مشکلت با بچه هات حل بشه و روابطتت بهتر بشه ، یا فلانی تو باید چیکار کنی که استرس نداشته باشی تو کارت و از استرس هر ماه بیچاره نشی

    خودم چه نتایجی میگرفتم؟ عملا هیچی ، خیلی چشمگیر نبود واقعا تو اون دوسال

    و من توی ذهنم خیلی نصیحت میکردم.

    خیلی زیاددد

    جالبه سال سوم من از این دست آدما رو بیشتر تجربه کردم ، به عنوان همکار ، دوستان ، درصورتی که توی دوسال قبل نهایتا 5 نفر بودن سال بعدش فک کنم 30 نفری شدن

    سال بعدش من دیدم بابا دیگه حالم داره بهم میخوره ، هی آدما میان باهام درد و دل میکنن و هر چیم یه سوال میپرسم که ذهنشون بپره رو یه جای دیگه فایده نداره ، همون موقع هم هدایت شده بودم که دیگه وقتشه یکبار برای همیشه مسئله ی فروش کارت رو درست کنی و من به هدایته عمل کردم ، یه بخشی از تمرینی که باید اون موقع ها انجام میدادم این بود که یک نوشته بنویسم و بچسبونم به محل کارم که جلو چشمم باشه و یادم نره

    عنوان نوشته این بود ، حواست الان کجاست؟ روی خودت یا بقیه؟

    هر بار ذهنم میومد که بره رو اینکه یک دادگاه تشکیل بده برای فلانی که تو باید این کارا رو بکنی ، من سریعا هدایت میشدم سمت اون برگه ، فک کنم یک سال و نیم همچنان اون برگه روی میز کارم چسبیده بود تا الان به مرحله ای رسیدم که بدون اون برگه خودم زود متوجه میشم که الان اون دادگاه ذهنی رو دوباره تشکیل دادم

    حالا اون تمرکزی که ذره ذره از رو دیگران برداشتم و اوردم رو خودم نتایجش چی شد؟

    رقم خوردن بزرگترین خواستم و آرزوی محالم توی این دوسال ، فروش مستمر از تواناییم و علاقم و شغلم ، هربار هم به شکل دلخواهترم

    الان که دارم اینو میگم بهتون از صفر مطلق من به مجموع 82 فروش رسیدم به صورت مستمر به لطف الله

    مورد بعدی من واقعا قویتر شدم در مقابل افرادی که چرت و پرت زیاد میگن و عملن همصحبتی باهاشون به دردم نمیخوره و این عمل من باعث شده حتی اون 5 نفری که قبلن و اوایل من هی تو ذهنم نصیحتشون میکردم بدونن که من گوش شنوا برای خیلی از حرفاشون ندارم و خودشون دیگه نمیان چیزی بهم بگن ، میگن تو که کلن تو این باغا نیستی ، منم خوشحالللل میگم آره طرف من نیاین کلن وقتی از این صحبتا دارید

    همین موصوع قدرت نه گفتن منو بیشتر کرده مخصوصا مسائلی که با خواهرم داشتم ، ایشون پول زیاد از من قرض میگرفت دو سه باری بهش قرض دادم بعد یواش یواش که گذشت دیدم نه این داره عادتش میشه که هر جا پول کم میاورد میومد سراغ من ، اتفاقا همین دیشب هم اتفاق برام افتاد ، یاد گرفتم بهش بگم نه ، به صورت محترمانه

    هر موقع اومد سمتم برای پول قرص گرفتن بهش گفتم که پول دارم ولی خودم بهش نیاز دارم نمیتونم بهت بدم متاسفانه

    همین پول قرض ندادنه باز بهم کمک کرد من چه قدر سفر و کلاس و دوره برم و چه قدر متریال برای کارم بخرم و کارمو گسترش بدم

    اون تمرکزی که من برداشتم از بقیه و بایدهایی که تو زندگیشون انجام میدادن باعث شد من محل کار دستساز خودمو بسازم ، مهارتم رو ببرم بالاتر قبلن من یه نقاش رئال کار بودم همینو بلد بودم فقط الان یک نقاش و مجسمه ساز سورئال کارم ، هزاران برابر اون تایم کار بلدم انجام بدم و راه حل پیدا کنم برای خیلی از مسائل مجسمه سازی

    قبلن من فقط با یک متریال خاص مثل رنگ و روغن بلد بودم کار کنم ، الان فقط برای خلق یدونه اثرم حداقل از 20 متریال متفاوت استفاده میکنم

    و جالبه استاد برام همون 5 نفر ، من رو دو نفرشون خیلی بیشتر از بقیه حساس بودم روشون ، وقتی بیخیال اون دو نفر شدم ، خود اون دونفر وقتی آمادش شدن رفتن سراغ راه حل هایی که من همش تو ذهنم بهشون میدادم

    با اینکه من هیچ وقت در فیزیک صحبت نکردم راجبشون با اون افراد یا اگرم بوده کمتر از یکی دو بار بوده ، خود اون افراد هدایت شدن به سمت اون موضوع ها

    البته الانم واقعا بعضی وقتا از دستم هنوز در میره که بخوام مشکلات یکسری از دوستام رو حل کنم ولی خب سریعتر از قبل میفهمم کارم اشتباهه و قطعش میکنم ، چون سریعتر نشونه ها رو میفهمم

    حتی اینکه استاد شما این فایل رو گزاشتین هم یک نشونه بود برام چون به میزان یک نصفه روز من حواسم رفته بود روی نصیحت یکی از دوستام که باز خدا لطف کرد و زود به یادم اورد ، قبلن اگر 24 ساعت روز از 7 روز هفته من اینطوری بودم با همون تمرین نوشته ی ساده نهایتا یک ساعت در روز گرفتار اون دادگاه های ذهنی میشم و بقیه تایم روز ذهنم دست خودمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: