آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع” و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.
این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.
این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:
الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛
ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1298MB41 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 140MB41 دقیقه
بنام خداوندی که اگر پیروی کنیم از قوانینش ما را به خودش میرساند
دوستان قبل از هرچیزی سپاسگذاری کنیم از اینکه ما از این قوانیم مطلعیم، بخدا نعمت بینهایت بزرگیه که هرچقدر قدردانش باشیم کمه…
دوستان 90٪ آدم ها از این قوانین بیخبرن و تمام زندگیشون در جنگو تشویشه
ما با این جامعه متفاوتیم…
بابت این تفاوت، هزاران بار شکر کنیم خدارو…
سلام استادِ جان و خانم شایسته زیبا
و تمام دوستای گلم
استاد شما روز به روز خوش استایل تر و جذابتر میشه بگردم دور شما..
الله جاری سازد کلامم را…
وای استاد من با دونه به دونه حرف هایی که میزنی بزرگ شدم.. با پوست و گوشت و استخونم درک میکنم که چی میگید
و چقدر حق و بجا میگی…
تعریف میکنم براتون
– (مادرم) –
خانواده مادری من 5 برادر و دو خاهر هستن، یعنی 7 نفر..
که مادر من فرزند بزرگ این خانوادس
و سال ها پیش، این خانواده پدر و مادر خودشون رو از دست دادند
از همون موقه مامان من احساس مسئولیت خیلی زیادی در قبال این خانواده میکرد، و یه جورایی از تمام زندگی خودش زده بود، از زمان، از مکان، از انرژی، از تعالی خودش زده بود تا به این خانواده برسه…
با وجود اینکه اونها همشون توی سنی بودن و شرایط این رو داشتن که از پس خودشون بر بیان
اما مادر من دوست داشت که راهنمایی کنه، که نصیحت کنه، که مشاوره بده، که به دیگران راه و چاه رو نشون بده و… چرا؟چون عقیده داشت اینجور به خداوند نزدیکتر میشه
دوستان دقیقا طبق گفته استاد، سالهای سال از اون دوران میگذره، همه دایی هام و خاله هام دو سه تا بچه دارن، خونه زندگی دارن، اما تا کوچکترین مشکلی براشون پیش میاد، زود میان سراغ مادر من، یعنی تمام خوشیاشون در کنار خانواده خودشونه، تا یه بحث کوچیک پیش میاد میان سراغ مادر من، تا یک آشوب، یه بیماری، یک اتفاق، یک حادثه، یک درگیری پیش میاد، زود میان سراغ مادر من، و متاسفانه همچنان به کار خودش ادامه میده مادرم…
البته اخیرا بهتر شده…
جالبه بدونید نه فقط خانوادش، بلکه افرادی که دورش جمع میشن، از قبیل هم باشگاهی هاش، دوستاش، همسایه هاش و… ایشون رو به عنوان یک مرحم میدونن، و هرکی در اطرافش هست راجب مشکلاتش باهاش حرف میزنه…، برای همین مامانم 80٪ روزش فقط درگیر افکار و تخیلات و تلاطم و آشوب ذهنیه فقط برای مشکلات دیگران که هیچوقت تمومی نداره…
این فایل رو که شنیدم، صداشو بلند کردم که شاید مادرم بشنوه ولی چیزی نگفتم، ولی دیدم خود استاد گفت بعضی از شما همین فایل رو برای یکسریا میزارید که زندگیشون تغیر کنه…
درسته، هیج تغیری پیش نیومد، چون مادرم آماده نبود، چون درخواست نکرده بود از خدا که هدایت بشه و از این مورد خارج بشه، برای همین هیچ تاثیری نداشت… برای همین هدایت رو نشنید..
اما برای من عین وحی منزل بود چون به چشم دیدم نتایچ این باور مخرب رو…
نتیجه:
هرگز نباید تلاش کنم برای اینکه بخوام زندگی یک شخص رو تغیر بدم
چون نتیجش دقیقا میشه هدر رفتن انرژیم، بهم خوردن آرامشم، هدر رفتن زمانم، و در نهایت حال و احساس بد که نتیجش میشه شرایط و اتفاقات ناخوشآیند
کامنتم رو با غزلی از حضرت مولانای جااان تمام میکنم:
هر کسی گَر عَیْبِ خود دیدی زِ پیش
کِی بُدی فارغ وِیْ از اِصْلاحِ خویش؟
غافلاَند این خَلْق از خود ای پدر
لاجَرَم گویند عَیْبِ هَمدِگَر
من نَبینَم رویِ خود را ای شَمَن
من بِبینَم رویِ تو، تو رویِ من
آن کسی که او بِبینَد رویِ خویش
نورِ او از نورِ خَلْقان است بیش…
در پناه قادرِ مطلق باشد️