آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع” و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.
این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.
این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:
الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛
ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1298MB41 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 140MB41 دقیقه
سلام درود من به استاد عشقم مریم جان عزیز دلم و تمامی دوستان عزیزم
اگه این کامنت نمینوشتم به خودم ظلم کرده بودم
این فایل استاد 1000%برای شخص من بود
حالا چرا؟
این فایل در تاریخ 17/9/1403 برای من اومد
دقیقا شب قبلش من بحث داشتم با خانوادم من کسب کاری دارم که خواهر خودم باهام همکار هست، خواهرم در منتظر طلاقش هست که جاری بشه یعنی همه کاراش انجام داده و فقط باید خطبه طلاق خونده بشه در همین مراحل طلاق با شخصی آشنا شده که دوسش داره و طرف مقابل هم میگه من میخوام دوسش دارم ما ساعت 11:30 از کار که تمام میشیم خواهرم هر چند شب که میگذره میره خونه این آقا من که میام خونه بیشتر دعوا با من میشه که با تو سر کار هست چرا ما رو در جریان نمیزاری از اونجایی که یه مدت واقعا دارم روی خودم کار میکنم به کسی خودم کار ندم در جواب بقیه میگم به من ربطی نداره زندگی شخصی خودش هست من فقط مسئول کسب کار خودم هستم سر ساعت بیاد سرکارش به بعدش به من ربطی نداره خلاصه این دعوا بحث ها به جایی رسید که خواهرم اگه میاد خونه پدرم مادرم نصیحت میکنن نکن طلاقتو بگیر بعد هر کاری میکنی بکن باز هم سرشو میندازه پایین برو که رفتی ،حالا جالب اینه چون با من سر کار هست یه روز اومدم خواهرانه نصیحت کنم از اون روز به بعد آدم بد داستان من شدم و بدخواه خوشبختیش
دقیقا شب قبل این فایل اون آقا آمد در کسب کارم جلو چندتا مشتری خیلی بد رفتار کرد تا حدی که به دعوا ختم شد از اونجایی که قبلشم مادرم اومد در مغازه به گریه شد خیلی اعصابم خرد شد منم شروع کردم با این آقا به دهن به دهن تا جایی که هر چی مشتری واسم میآمد میگفتم هیچی ندارم تمام کردم حسابی باهاش تند شدم اونم فقط بخاطر اینکه میگفتم آقا زندگی شخصی شما به من ربطی نداره لطفاً در محل کسب کار من نیا با اعصاب من بازی نکن خلاصه وسط دعوا یه حرفی بهم گفت که واقعا منو به فکر فرو برد
بهم گفت میدونم مثلاً میخوای نصیحت کنی راه درست نشون بدی اما خیالت راحت من تو راحت میکنم میگیرمش تا به همه ثابت کنم پی نصیحت کردن فقط میخوای به اهداف خودت برسی ذهن خواهرت خراب کنی نسبت به من
اون شب پیاده اومدم خونه فقط به خدا میگفتم ای صاحبم ای خالقم این بحثی که من کردم با این آقا کار شیطان بود کمکم کن هدایتم کن تو شاهد ناظر من بودی من فقط یکبار اونم بخاطر خود خواهرم نصیحتش کردم که بازم کارم اشتباه بود و دقیقا امشب این فایل اومد رو سایت
هر جا ما مثلاً از نظر خودمون میخواییم بقیه تو راه بیاریم آدم بد داستان میشیم
اینو نوشتم که بمونه واسه خودم هر بار بخوام کامنتها خودم بخونم یادآوری بشه برام من هیچ جای زندگی بقیه نیستم و هیچ کاری نمیتونم بکنم من عاجزم از تغییر بقیه حتی خواهرم من فقط میتونم زندگی خودم درست کنم
عاشقتم استاد نمیدونی چقدر دوست دارم و ممنونم از خدا با این هماهنگی که زمانی که من در مسیر مدار خدا بودم در لحظه جوابم داد
(من عاجزم در تغییر دیگران)