آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1

آگاهی های این فایل زنگ های هشدار دهنده و بیدار کننده ای را در وجود ما به صدا در می آورد تا “اصل را از فرع”  و “راه را از گمراهی” تشخیص دهیم و با این تشخیص، مسیر خود به سمت آسان شدن برای تجربه خوشبختی را دوباره تصحیح کنیم.

این آگاهی ها به قول قرآن رفتارهای جاهل گونه را به ما می شناساند تا به جای اتلاف انرژی خود در مسیر ناهماهنگ با قوانین خداوند، این انرژی خلاق را در مسیر هماهنگ با قوانین برای خلق زندگی دلخواه بکار ببریم.

این آگاهی ها را با دقت گوش دهید، در آگاهی های آن تعمق کنید، از کلیدهای این فایل نکته برداری کنید و در پایان، برای ماندگاری این آگاهی ها در ذهن خود، مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:

الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم.


آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آتوسا رضائی‌پور» در این صفحه: 1
  1. -
    آتوسا رضائی‌پور گفته:
    مدت عضویت: 1434 روز

    آتنا :

    سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان این خانواده ی صمیمی

    توی این مسئله خداروشکر من هیچوقت مشکلی نداشتم و هیچ علاقه ای هم به تغییر زندگیه دیگران نداشتم و کلا کاری هم به زندگیه بقیه حتی خانوادم و نزدیکانم نداشتم

    و به چشم دیدم که چه ضربه های بزرگی به زندگیه کسایی که میشناختم وارد شد سر این مسئله

    من اون زمانی که بار اول با این قوانین آشنا شدم در حد شاید یک ماه اول یا کمتر حتی به خاطر اینکه خیلی هیجان داشتیم و با خواهرم حرف میزدیم مدام مادرم متوجه شد ما راجب به توجه نکردن به هرچی که حالمون رو بد کنه و درواقع اعراض از نازیبایی ها حرف میزدیم و به مادرم توجه نمیکردیم چون به شدت منفی نگره و کلا مسیرش خلاف مسیر مستقیم خداونده و هرچی که شما میگین عملکرد اون برعکسشه و به معنی واقعی به قول قران در گمراهیه اشکاریه

    وقتی دید ما داریم متفاوت رفتار میکنیم و دلیلش رو فهمید هروز به یه شکلی با سعی میکرد مسخره کنه یا ذهنمون رو منحرف کنه هیچوقت یادم نمیره یبار گفت فرض کن میری توی خیابون یه ادمی افتاده جیغ میزنه گریه میکنه التماس میکنه کمکش کنی تو روت رو میکنی اونور و میری ؟؟!

    و من چون با قوانین اشنا نبودم و اول مسیرم بود حرفاش ذهنم رو درگیر میکرد و سعی میکردم کلا نبینمش یا باهاش حرف نزنم من که توی خونه نمیموندم ولی اجیم که توی خونه بود روزها روزه ی سکوت میگرفت که با مامانم حرف نزنه و بحث نکنه

    از اون موقع حرف ها ی مامانم رفت توی ذهنم که حتی نمیزارم کسی بفهمه من دارم چیکار میکنم

    این چند سال گذشته که من روی خودم مار میکردم حتی اجازه ندادم شریک عاطفیم کسی که بیشترین تایم رو باهاش میگذرونم بفهمه چیکار دارم میکنم

    میدونه همیشه مینویسم و فایل گوش میکنم و حدس زده که روی ذهنم و خودم کار میکنم ولی حتی یکبار از دهن من اسم شمارو نشنیده یا راجب به قوانین باهاش حرف بزنم و میدونه وقتی میگم میخوام بشینم پا کارام یعنی میخوام بنویسم و یسری چیزا گوش بدم ولی نمیدونه که چین و این مسئله رو جا انداختم که این ها کارای خصوصی من هستن و دوست ندارم راجبشون صحبت کنم

    و اون خودش برای اکثر کارها ازم مشورت میگیره و همیشه گوش میده به حرفایی که بهش میگم و خیلی ادم معنوی ای هست و توی وجودش خودش به اکثر این اگاهی ها رسیده بدون اینکه قوانین اصلی رو بدونه و حرفایی میزنه که تعجب میکنم از کجا به این اگاهی ها رسیده

    حتی توی محیط کارم تا شروع میکنم به نوشتن همه دورم جمع میشن و کلی سوال میپرسن که دارم چیکار میکنم و اینا چین ولی هیچوقت نگفتم و حتی اشاره هم نکردم که چیکار میکنم

    حتی یه خانمی توی محیط کارم بود شمارو میشناخت ولی از نتایجش مشخص بود که هنوز رشدشخصیتی ای نداشته من حتی نزاشتم اون بهم نزدیک بشه و باهام راجبش صحبت کنه چون میدونستم هنوز توی یه عالمه افکار و مسائل اشتباهه و من رو هم ممکنه پایین بکشه و حتی زمان هایی که سعی میکرد سر صحبت رو باهام باز کنه‌ راجب به این مسئله من بهونه میوردم و میرفتم چون توی یک دفتر بودیم و دیده بودم چقدر افکاره اشتباه داره انگار میترسیدم ورودی بد بهم بده

    الان توی ذهنماین اومد که این هارو مینویسی حالا فکر میکنن تو سنگدلی و خودت رو بالاتر میبینی و بیا توضیح بده که رفتارت با اون کلا چجوری بود و به لطف این کامنت من فهمیدم که هنوز چقدر از قضاوت شدن و حرف مردم میترسم و این یک باگ توی وجود منه با اینکه فکر میکردم بهتر شده

    اما توضیحی نمیدم تا با این ترس مواجه شم و جلوی این نجواها رو بتونم بگیرم

    من تنها نسبت به زندگی خودم مسئولم

    من تنها باید به خواسته های خودم اهمیت بدم

    من باید خودخواه باشم چون نه میتونم خیری به کسی برسونم و نه میتونم بدی ای به کسی بکنم

    حتی یک برگ بی اذن خداوند از درخت بر زمین نمی افتد و همه چیز به صورت کاملا دقیق مطابق قوانین بدون تغییر اون داره مدیریت میشه

    الهی شکرت بابت این جهان زیبا و این قوانین زیباتر ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: